لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
نویسنده: محسن جلالی فراهانی
امام خمینی و مسأله جنگ و صلح در طول هشت سال دفاع مقدس
خبرگزاری فارس: این مقاله با نگاهی مستند و مستدل به دوران دفاع مقدس سعی در بررسی مساله جنگ و صلح از دیدگاه امام خمینی در طول هشت سال دفاع مقدس ملت ایران را دارد.
1ـ مقدمه
همانطور که بارها تکرار شده است و میدانیم جنگ تحمیلی علیه ایران به ابتکار آمریکا و توسط عراق آغاز شد. از یک نگاه آمریکا حق داشت همه تلاشخود را برای تغیر دوباره حکومت ایران به کار گیرد. آرنولد توینبی میگوید: بدیهی است که ذهن آدمی از خلاء روحی و معنوی کراهت دارد و اگر بر مردمی یا جامعهای این بدبختی فرود آید که سرچشمه زلال الهامات و امیدهایی که زمانی بدانها دلبسته بوده است از دست بدهد دیر یا زود در صدد تصرف نخستین مائدهای که فراراهش قرار گیرد برخواهد آمد و حتی اگر این مائده خشن و فریبنده باشد تصاحب آن را به محرومیت ترجیح خواهد داد. آمریکا نیز حکایت چنین جامعهای را دارد که ذکرش در این جملات میرود. اگر آغاز سرمایهگذاری آمریکا در ایران را 28 مرداد 1332 در نظر بگیریم حکومت آمریکا در طی 25 سال با تمام توان و امکانات ایران را و فقط ایران را به عنوان استراتژیکترین نقطه منطقه ـ از نظر نقاط ساحلی در جنوب و شمال و مرکزیت در میان کشورهای منطقه و مرزهای طولانی با شوروی و ... تحت پوشش مادی و معنوی قرار داده بود. تمام امیدهای طولانی مدت خود را به رژیم حاکم بر ایران بسته بود و یکی از پایه های اصلی آینده جهانی شدن و نقش آمریکا در تحولات بینالملل را نیز ایران قرار داده بود. حال انقلابی ضد آمریکایی نه تنها همه امکانات مادی را که برای منظورهای فوق فراهم شده بود تصاحب کرد بلکه شعار جدی نفی آمریکا در صحنه بینالملل را هم سرلوحه سیاست خود قرار داد.
از این منظر که به تحولات سالهای آخر دهه 1970 مینگریم آمریکا باید به هر طریق ممکن ـ حتی جنگ ـ تا قبل از استقرار کامل انقلاب اسلامی به این کابوس وحشتناک پایان میداد. از طرفی هم آمریکا میدانست که انقلاب اسلامی از جهات متعدد با سایر نمونههای مشاهده و مطالعه شده انقلابهای جهان متفاوت است. بنابراین غیرقابل پیشبینی بودن انقلاب را خطری بزرگتر ارزیابی میکرد با توجه به اینکه ایران هم هر روز بر آرمانها و اهداف بینالمللی خود تأکید مینمود.
ریچارد نیکسون سیاستمدار کهنهکار آمریکا در مورد انقلاب ایران میگوید:« افسانهای که درباره انقلاب ایران گفته میشود این است که این انقلاب از فساد شاه و سرکوب پلیس و فقر تودهها ناشی میشد این دیدگاه خطاست. در حکومت شاه وضع ایران از تمام کشورهای منطقه سوای اسرائیل بهتر بود. جوانان از این انقلاب حمایت کردند نه برای اینکه خواهان آزادی ، شغل ، مسکن و لباس بهتر بودند چون چیزی را میخواستند تا به آن بیش از مادیگرایی معتقد باشند. پس از انقلاب مردم ایران همان چیزی را بدست آوردند که انقلاب قول داده بود. اینکه آنها تصور میکردند به چه چیزی دست خواهند یافت کاملا روشن نیست اما جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشهها را ارایه داد و آنها آن را با عشق و ایمان پذیرفتند». همین نامعلوم بودن خواسته انقلاب ایران برای جهان غرب و اتکای ارکان انقلاب برایمان و قواعد غیرمادی ترس از آنرا بیشتر میکرد.
2ـ سالهای آغازین جنگ
اگر به خاطر بیاوریم با سپری شدن مدت کوتاهی از جنگ پیش بینیها از پایان خوش هجوم ناگهانی عراق و شکست چند روزه ایران به تلخی یأس برای هم پیمانان صدام بویژه آمریکا مبدل شد. رهبریهای حضرت امام خمینی (ره) باعث شد که جنگ عامل پیوند و انسجام روزافزون گردد و حلقه اتحاد مردم حول رهبری ایشان روز به روز تنگتر شود تا افرادی که با این جریان همسو نبودند در خارج این دایره قرار گیرند. بنیصدر به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکستهای شش ماهه ایران در فروردین ماه 59 عزل شد و معادلات سیاسی و نظامی ایران شکل تازهای به خود گرفت.
عزل بنیصدر ، افشای توطئهها ، وقایع تکان دهنده پیاپی مثل ترورها و بمبگذاریها همه و همه حقانیت خط امام و مظلومیت آنرا اثبات میکرد . امام نیز بعد از هرکدام از وقایع دلخراش در پیامی به مردم آنها را امیدوارتر میکردند و لزوم خشکاندن ریشه تهاجمات را واجبتر. در یک نگاه آماری به صحیفه امام (ره) حجم بیانات و پیامهای امام به مردم ایران تا قبل از سال 63 و بخصوص در اولین سالهای جنگ چندین برابر سالهای بعد است که نشان از سیاست کنترلی حضرت امام در شرایط بحرانی آنروزها دارد. سایر مسؤولان هم هر روز به مردم گوشزد میکردند علت اینکه تاکنون نتوانستیم در امر جنگ گشایشی حاصل کنیم کارشکنیها و خیانتهای بنیصدر بوده و امروز فصل جدیدی در این نبرد آغاز شده است. فضای فکری که آن روزها بر ذهن عموم مردم ایران حاکم شده بود علت مضاعفی شد بر مقبولیت خط امام تا مردم را به انسجامی فوقالعاده برساند. در میان نیروهای نظامی هم برکناری بنیصدر عاملی شد برای نزدیکی سپاه و ارتش در آن مقطع زمانی چرا آنها ریشه اختلافات را خشکیده میدیدند و ضرورت وحدت را نیز لازم. همین عوامل برای پیروزیهای مکرر رزمندگان اسلام کفایت میکرد. وقتی امام خمینی (ره) در مقام فرماندهی کل قوا بر لزوم شکسته شدن حصر آبادان تأکید کردند ماشین پیشروی ایران در مسیر بازپسگیری مناطق اشغالی شروع به حرکت کرد. پس از عملیات ثامنالائمه که به محاصره آبادان پایان داد در عملیات طریقالقدس رزمندگان اسلام بستان را آزاد کردند. دهلاویه ، غرب شوش و دزفول در عملیات بزرگ فتحالمبین آزاد شد و در نقطه اوج پیروزیها در عملیات بیتالمقدس خرمشهر نیز آزاد گشت. همه این عملیاتها به صورت مشترک و هماهنگ میان نیروهای ارتش و سپاه اعم از زمینی و هوایی اجرا میشد.
ضعف تسلیحاتی عراق ، نداشتن توقع چنین پیروزیهایی از ایران و حضور گسترده نیروهای مردمی در جبهه باعث شد که تنها عکسالعمل عراق در مقابل بازپسگیریهای مناطق اشغالی توسط ایران تسریع در عقبنشینی و فرار از منطقه باشد. در طول قریب به 9 ماه بدوت حتی یک شکست همه عملیاتهای ایران به پیروزی منجر میشد و در این مدت نسبتا طولانی هر روز بر وحدت و انسجام و روحیه ملت ایران افزوده میگشت و ایمان آنها به رهبری امام و اخلالص مسؤولان هر روز بیشتر از روز قبل میشد. تصور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول (با نامهای جنگ جهانگیر یکم، نخستین جنگ جهانی، جنگ بزرگ و جنگ برای پایان همه جنگ ها نیز شناخته میشود) یک نبرد جهانی بود که از ماه اوت ۱۹۱۴ تا نوامبر ۱۹۱۸ رخ داد. بدون هیچ زمینه کشمکشی، سربازان بسیاری برای جنگ تجهیز شدند و مناطق بسیاری درگیر جنگ شدند. پیش از این، هیچ وقت تلفات جنگی به این اندازه زیاد نبود. سلاحهای شیمیایی برای نخستین بار در این جنگ استفاده شدند، برای نخستین بار، به طور انبوه مناطق غیرنظامی از آسمان بمباران شدند و نیز برای نخستین بار در این سده کشتار غیرنظامیان در سطحی گسترده در طول جنگ رخ داد. این جنگ بخاطر شیوه جنگی سنگری نیز معروف است.
جنگ جهانی اول از مهمترین اتفاقات تاریخ بشر است و به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش بزرگی در تعیین تاریخ قرن بیستم داشتهاست. این جنگ پایانی بر نظامهای سلطنت مطلقه در اروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری امپراطوری اتریش - مجارستان, آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسلههای هوهنزولرن, هابسبورگ, عثمانی و رمانوف شد. همه این امپراتوریها از زمان جنگهای صلیبی بر سر قدرت بودند.
اکثر تاریخ نویسان معتقدند که عدم موفقیت مذاکرات پس از جنگ و «معاهده ورسای» و تحمیل غرامتهای بسیار به آلمان و دیگر دول شکست خورده باعث رشد فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان و زمینهٔ آغاز جنگ جهانی دوم شد.
این جنگ همچنین کاتالیزوری برای انقلاب روسیه بود که بعدها جهان را تحت تأثیر قرار داد و از چین تا کوبا انقلابهای کمونیستی را دامن زد و از طرفی زمینهٔ تبدیل روسیه به یک ابرقدرت جهانی و آغاز جنگ سرد با آمریکا را دربر داشت.
در شرق نابودی امپراتوری عثمانی باعث پیدایش دولت دموکراتیک,سکولار و مدرن جدیدی به نام «ترکیه» شد. در اروپای مرکزی دول جدیدی همچون چکسلواکی و یوگسلاوی زاده شدند و دولت لهستان مجدداً شکل گرفت.
جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. دول محور که عبارت بودند از امپراتوری آلمان به رهبری «قیصر ویلیام دوم» (۱۹۴۱ ـ ۱۸۵۹م)، و امپراتوری اتریش - مجارستان بلغارستان و امپراتوری عثمانی نیز به نفع آنها میجنگیدند. آلمان تا آن زمان قویترین قدرت نظامی جنگ محسوب میشد.
تا مدت هاهیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال بطول انجامید. پیش از پیروزی متفقین حدود ۱۰ میلیون نفر کشته شدند. پس از پایان این جنگ در سال ۱۹۱۹ و در کنفرانسی در پاریس «معاهده ورسای» امضا شد و غرامتهای بسیار سنگینی بر بازندگان جنگ تحمیل شد.
وحدت آلمان در فاصله سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۷۱ صورت گرفت و نتیجه جنگهایی بود که ویلهلم یکم پادشاه پروس به تحریک بیسمارک با اتریش و فرانسه به راه انداخت. ویلهلم اول، پس از رسیدن به پادشاهی، بیسمارک را به نخستوزیری برگزید. اولین جنگ بین پروس و دانمارک بود که علت آن اختلاف بر سر دوکنشینهای شلسویگ، هلشتاین، لونبورگ بین پادشاه دانمارک و اتحادیه ایالتهای آلمانی بود. بیسمارک از دولت اتریش دعوت نمود تا با پروس در حل اختلاف بین اتحادیه ایالتهای آلمانی و دانمارک همراهی کند و از آنجا که هر دو کشور از کریستیان پادشاه دانمارک خواستند از انضمام شلسویگ به خاک خود چشم بپوشد، و پادشاه دانمارک به این امر راضی نشد آن دو کشور با ۹۰ هزار سپاه به دانمارک حمله نمودند. سپاهیان کریستیان به علت کمی نیروها شکست خوردند و او درخواست صلح نمود و سرانجام به موجب عهدنامهای که در وین منعقد شد دانمارک رسماً از دوکنشینهای سه گانه چشم پوشید. پروس دوکنشین لونبورگ را تصرف کرد و اتریش ۱۵ میلیون مارک غرامت از آن دوکنشین گرفت و حکومت دو دوکنشین دیگر نیز بین دو دولت تقسیم شد.
بیسمارک پس از جنگ دانمارک درصدد بود بین پروس و اتریش نیز جنگی ایجاد کند، ولی برای احتیاط ابتدا با ناپلئون سوم امپراتور فرانسه دوست شد و او را راضی نمود تا در جنگ بین پروس و اتریش بیطرف بماند و سپس با ویکتور امانوئل دوم پادشاه ایتالیا بر ضد اتریش معاهدهای منعقد ساخت. پس از آن، اتریش را متهم ساخت که در حکومت هلشتاین از رعایت منافع مشترک دو دولت خودداری کردهاست. همچنین موضوع تغییر وضع اتحادیه دولتهای آلمانی را پیش کشید و مجلس اتحادیه ایالتهای آلمانی به اتریش اعلان جنگ داد. جنگ سادو که آلمانیها آن را کونیگراتس میگویند نتیجه درگیری بین پروس و اتریش را مشخص نمود. بعد از آن دیگر اتریشیها مقاومت جدی نکردند و در فردای جنگ سادو، فرانسو ژوزف درصدد برآمد با ناپلئون سوم صلح نماید. به موجب معاهده پراگ، ایالات شلسویک هولشتاین، هانور الکنرال، هس و فرانکفورت ضمیمه پروس گردید و پروس، که تا این زمان دو قطعه جداگانه بود، به یک مملکت تبدیل شد. بعد از این، بیسمارک با ممالک واقع در شمال رودماین در مورد تشکیل یک اتحادیه جدید به مذاکره پرداخت و این هیئت به اسم ممالک مجتمعه آلمان شمالی در ماه آوریل ۱۸۶۷ تشکیل گردید که شامل ۲۲ مملکت یعنی تمام ممالک آلمان به جز آلمان جنوبی (ممالک باویر و ورتامبرگ و گراندوشه باد) میشد.
[ویرایش] جنگ فرانسه با آلمان
بیسمارک پس از غلبه بر اتریش درصدد به راه انداختن جنگ پروس با فرانسه بود. این جنگ دو علت داشت: اولاً اراده بیسمارک در تکمیل وحدت آلمان به وسیله منظم کردن ممالک جنوبی به ممالک مجتمعه شمالی که برای موفقیت در این امر لازم بود احساسات ضد پروسی را در ممالک جنوبی به وسیله احساسی قویتر که کینه نسبت به فرانسه (دشمن ارثی) باشد از بین ببرد؛ ثانیاً دولت فرانسه نتوانست در موقع مساعد اقدامات لازم را انجام دهد و تظاهراتی جنگجویانه داشت. دولت فرانسه از بیسمارک قسمتی از اراضی باویر در ساحل رود رن و همچنین شهر مایانس را تقاضا نمود (پنجم اوت ۱۸۶۶) و چون بیسمارک جواب داد که این تقاضا در حکم جنگ است این تقاضا پس گرفته شد؛ ولی طولی نکشید که فرانسه در ۲۰ اوت الحاق فوری لوکزامبورگ و اجازه الحاق بلژیک را در موقع مساعد درخواست نمود و در مقابل: اولاً پروس را آزادی میداد که در آلمان جنوبی مثل آلمان شمالی آزادانه عمل کند، ثانیاً حاضر شد با پروس قرارداد تعرضی و تدافعی منعقد نماید. بیسمارک هم پیشنهادهای ناپلئون را فوراً با شاهان باویر و ورتمبرگ اطلاع داد و آنها خشمگین شده و قراردادهای نظامی با ویلهلم اول منعقد ساختند. بدین ترتیب، اهالی ایالتهای جنوبی آلمان هم نسبت به فرانسه بدبین شدند. لوکزامبورگ ملک شخصی پادشاه هلند بود و او راضی شد به ۹۰ میلیون فرانک آن را به فرانسه بفروشد؛ اما این خبر هیجانی در آلمان برانگیخت و بیسمارک پادشاه هلند را مجبور ساخت از فروش لوکزامبورگ خودداری نماید و سرانجام این موضوع در کنفرانس لندن مورد بررسی قرار گرفت. اختلاف دیگر بر سر سلطنت اسپانیا بود که در ۱۸۶۸ نام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
جنگ افزارهای هسته ای
در اختیار داشتن جنگ افزارهای هسته ای بالاترین نشانه قدرت در جهان امروز محسوب می شود. داشتن جنگ افزارهای هسته ای برای عاملان دولتی یا غیردولتی این امکان را فراهم می آورد تا در جدول "صاحبان قدرت" جایی داشته باشند. این نگرش با وقوع حوادثی چون جنگ خلیج فارس و عملیات ناتو در کوزوو تقویت گردید. مشهور است که ژنرال ساندارجی، رییس اسبق ستاد نیروی زمینی هند، گفته است:
"اساسی ترین درسی که از جنگ خلیج فارس می توان گرفت این است که اگر دولتی بخواهد با آمریکا بجنگد، باید از این کار خودداری کند مگر اینکه به جنگ افزارهای هسته ای دست یابد."
با وجود کابوس وحشتناک انتشار مواد هسته ای از زرادخانه های عظیم شوروی سابق، جنگ افزار هسته ای هنوز در انحصار دولت هاست. عاملان غیردولتی می توانند این سلاح ها را خریداری یا سرقت کنند، اما مهارت و توان سازمانی لازم را برای ساخت جنگ افزارهای هسته ای ندارند. ساخت جنگ افزارهای هسته ای، حتی برای کشورهای نیمه صنعتی، کار بسیار مشکلی است و ایجاد توان اولیه ساخت جنگ افزارهای اتمی هیچگاه به معنای دستیابی به جنگ افزارهای هسته ای موثر نیست، چرا که این کار مستلزم طی مراحل مختلفی نظیر کوچک سازی، سخت گردانی، هدف یابی موثر، فرماندهی و کنترل و نیز وسایل پرتاب است. شایان ذکر است که جنگ افزارهای هسته ای را بدون "کوچک سازی" نیز می توان به کار گرفت ولی پرتاب آنها بسیار پیچیده تر و مشکل تر خواهد شد.
بنا به دلایل فوق، در دهه بعد یا حتی پس از آن نیز تعداد کشورهایی که جنگ افزارهای پیشرفته و قابل استفاده هسته ای را در اختیار خواهند داشت، بسیار کم خواهد بود و احتمالا تنها آمریکا، روسیه، فرانسه، انگلستان، چین و اسراییل از این فناوری برخوردار خواهند ماند. در میان این کشورها، روسیه، فرانسه، چین و انگلستان بدون تردید توانایی انجام حمله ای را (برای مثال ، با موشک بالستیک) علیه آمریکا دارند. گروه دوم کشورهایی که می توانند خود جنگ افزارهای هسته ای را تولید کرده، در نهایت به این سلاح ها مجهز شوند، هند و پاکستان هستند. برخی کشورهای دیگر نظیر ایران، عراق و کره شمالی نیز با دستیابی به این سلاح ها و یا به مواد شکافت پذیر آنها از منابع خارجی می توانند به این گروه ملحق شوند. همه این کشورها سعی می کنند که جنگ افزارهای کامل و یا اجزای آماده نصب را از کشورهای شوروی سابق خریداری نمایند. ممکن است این کشورها بیشتر از آنچه ما فکر می کنیم به انجام این کار نزدیک شده باشند.
کاربرد تکنیکی
جنگ افزارهای هسته ای در سطح تاکتیکی به صورت مستقیم علیه نیروهای مانور کننده یا پشتیبانی در میدان نبرد به کار می رود. به کارگیری آنها نیز با روش های مختلف، از موشک کوتاه برد بالستیک یا شلیک از یک هواپیمای تاکتیکی گرفته تا مین گذاری و دیگر روش های پنهانی امکان پذیر است. دی این میان، نامتقارن بودن یک رویکرد، اصولا از تاثیر بازدارندگی صاحبان این نوع سلاح ها بر واکنش های احتمالی آمریکا به بحران ها نشات می گیرد.
استفاده از یک سلاح هسته ای علیه نیروها در صحنه نبرد در واقع کم اثرترین راه استفاده از این نوع سلاح ها بوده، در بسیاری مواقع این کار صرفا یک واکنش نامتقارن به حساب می آید.
کشورها و نیروهای رقیب به چند دلیل از به کارگیری تاکتیکی جنگ افزارهای هسته ای خودداری می کنند:
1- این که اگر حمله مورد نظر یک غافلگیری استراتژیک کامل نباشد، نیروهای تاکتیکی مانور کننده به سرعت از هم پاشیده، دستیابی به هدف نظامی مورد نظر و متناسب با هزینه سیاسی استفاده از سلاح هسته ای بسیار مشکل می شود.
2- ردیابی عامل حمله کننده بسیار آسان است؛ به ویژه اگر این سلاح با روش متعارف پرتاب شده باشد.
3- به کارگیری جنگ افزارهای هسته ای علیه نیروهای آمریکایی تقریبا همیشه با یک واکنش غافلگیرانه روبه رو خواهد شد که هدف آن تسلیم بدون قید و شرط طرف مقابل است.
4- در نهایت این که طرف های متخاصم به تعداد کافی سلاح هسته ای در اختیار ندارند و مسلما هدف قرار دادن نیروهای مستقر در میدان نبرد، پرهزینه ترین شیوه به کارگیری این سلاح هاست.
اگر دشمن تصمیم بگیرد از جنگ افزارهای هسته ای علیه نیروهای رزمی در میدان جنگ استفاده کند، به کارگیری وسایل متعارف- نظیر موشک های بالستیک یا هواپیماهای تاکتیکی_ برای این کار کم ترین شانس موفقیت را به همراه دارد، ضمن آنکه مسیر حرکت آنها تا محل استقرار مهاجم مورد نظر قابل شناسایی است. موشک ها و هواپیماها را به راحتی می توان شناسایی کرد و طرف مهاجم فاقد اطمینان تکنولوژیکی کافی است که چنین حمله حساسی را با چنان وسایل نامطمئنی صورت دهد. بیشترین شانس موفقیت در حمله به نیروهای مانوری در میدان نبرد، می تواند استفاده از شیوه های پنهانی از طریق نفوذ نیروهای عملیات ویژه یا عملیات های
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدا
موضوع: جنگ افزار های هسته ای در جنگ ها
محقق: احسان بهادری
استاد راهنما : آقای اسماعیلی
پاییز 87
جنگ افزارهای شیمیایی دو ترکیبی
بعد از جنگ جهانی دوم از مشتقات فرعی مواد سمی کلین – تیوکولین فسفون (Cholin – Thiocholinphosphon) و فلورفسفن زوره استرن، یک گروه جدید سموم عصبی با اثرات عمیق برای آماج های نظامی ساخته شده است که با علامت V مواد جنگی مشخص می گردد. معروفترین نوع این گروه در آمریکا با نام رمزی VX قابل شناسایی است. توسعه ی جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی در آمریکا در 1954 آغاز شد. نخست بر وری توسعه ی بمب هایی با کالیبر بزرگ از نوع «بیگ آی» و گلوله ی توپخانه 155 mm تأکید شد. این بمب ها قادر بودند آماج هایی را در عمق و رده عقب نیروی دشمن در فاصله ی 500 کیلومتری مورد اصابت قرار دهند. در ضمن، عوامل مزبور مقاوم و پایدارند، به طوری که متجاوز از شش ماه در منطقه باقی می مانند. VX که در طول سال های 1960 تا 1961 شناسایی شد، دارای اثر کشندگی در فاصله ی یک دقیقه با تراکمی برابر با 36 درصد میلی گرم در متر مکعب هواست. در دهه ی 1960، بیش از 500 تن VX در آمریکا تهیه شد. در 27 ژوئن 1980، در مجلس نمایندگان آمریکا تولید جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی را در زرادخانه ی پیت بلوف(Pine Bluff) در ایالت آرکانزاس تصویب کرد. نیروهای نظامی آمریکا و پاره ای از کشورها از جمله عراق، جنگ افزارهای شیمیایی از نوع سموم دوترکیبی اعصاب سارین و VX در اختیار دارند. علائه بر دو نوع جنگ افزار مزبور که در گلوله های توپخانه ی کاتیوشا و کلاهک های جنگی برای موشک های زمین به زمین و نارنجکهای دستی برای رزم نزدیک به کار می رفت، از ترکیبات شیمیایی جنگی فسفری نیز در موشک های کروز برای فواصل دور استفاده شده است. مشخصات جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی یک نوع جنگ افزار جدید می باشد که ساختمان آن از دو نوع مواد شیمیایی تشکیل شده است. این مواد که هر یک از آنها به تنهایی سمی نیستند، در دو محفظه ی جداگانه قرار می گیرند و فقط موقعی مرگ بار می شوند که این مواد با هم ترکیب گردند و این زمانی است که موشک یا گلوله ی توپخانه و یا بمب به طرف آماج حرکت کند. در این موقع است که هر دو ماده در مدت چند ثانیه با یکدیگر ترکیب می شوند و سپس در اثر فعل و انفعالات شیمیایی به یک ماده ی سمی جنگی از نوع عصبی بسیار قوی تبدیل می گردند، به ویژه آنهایی که از گروه ترکیبات فسفری و از موادی مانند سارین یا V و VX باشند. در اثر مسمومیت های حاد بر اثر جنگ افزارهای شیمیایی دوترکیبی، به علت اثرات بیوشیمیایی دو نوع علامت کامل ظاهر می شوند:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
چگونه جهان بسوی جنگ و تسلیحات نظامی سوق میگردد؟
روسیه و ایالات متحده بزرگترین تأمینکنندگان تسلیحات برای مشتریان خریدهای تسلیحاتی در دوره پنجساله 2002 تا 2006 بودند .فروش اینگونه تسلیحات برخلاف سالهای پس از 1997 میلادی که در مقیاس با دوره جنگ سرد رو به افول گذاشته بود در این پنج سال شاهد رشدی 50 درصدی بود .براساس آخرین گزارش سالانه مؤسسه تحقیقاتی Sipris دو کشور ایالات متحده و روسیه در سالهای اخیر هر یک تأمینکننده حدود 03 درصد خریدهای تسلیحاتی بودهاند درحالیکه صادرات تسلیحات از کشورهای عضو اتحادیه اروپا به کشورهای غیرعضو در این دوره متضمن حدود 30 درصد از تمام معاملات تسلیحاتی جهان بود .صنایع تسلیحاتسازی روسیه بهدلیل بازار محدود داخلی تا حدود زیادی متکی به صادرات است.
همین مسأله موجب شده حتی جدیدترین دستاوردهای این صنایع به خارج صادر شوند تا امکان ادامه حیات واحدهای مختلف دستاندرکار تولید سلاح و بودجه مورد نیاز برای تولید سلاحهای جدید و اکتساب تولیدهای نوین فراهم آید .این محدودیتها موجب شده انعطافپذیری روسها در زمینه صادرات تسلیحات بهشدت کاهش پیدا کند درحالیکه صنایع مشابه در ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا اتکای به مراتب کمتری بر صادرات دارند.
در سال 2004 میلادی چین و هند جایگاه خود را بهعنوان بزرگترین خریداران سلاح جهان حفظ کردند.
در بین ده واردکننده بزرگ سلاح نام پنج کشور خاورمیانه به چشم میخورد و درحالیکه رسانهها توجه زیادی به معاملات تسلیحاتی روسیه با ایران و خریدهای تسلیحاتی اسرائیل از ایالاتمتحده و اتحادیهاروپا نشان دادند عربستانسعودی و امارات عربی متحده با وجود خریدهای بزرگی که انجام دادند از نگاه رسانهها دور ماندند. تحویل سیستمهای تهاجمی متعارف دوربرد به این دو کشور و تأثیری که این مسأله میتواند بر نظم و امنیت منطقه داشته باشد به غایت نگرانکننده است .
از آنجا که تولید سیستمهای تسلیحاتی پیچیده و بزرگ روز به روز پرهزینه تر میشود تقریبا همه کشورها برای کسب تسلیحاتی جدید به چند کشور معدود متکی شدهاند یا در آینده ناچار به درپیش گرفتن چنین سیاستی خواهند شد .این شرایط میتواند به شکلگیری نیازها و وابستگیهای دوجانبه یا چندجانبه به سان آنچه در روابط اتحادیه اروپا و ایالات متحده وجود دارد، منجر شود یا میتواند اتکایی یکجانبه بهسان وضعیت اکثر کشورهای در حال توسعه را به دنبال داشته باشد .
برخی کشورها ممکن است رغبتی به قبول این وابستگی نداشته باشند یا امکان دسترسی آنها به سلاحهای پیشرفته یا کمکهای مرتبط با ساخت اینگونه سلاحها وجود نداشته باشد .این کشورها ممکن است با قبول هزینههای سنگین درصدد دستیابی به خوداتکایی در تولید سلاح برآیند یا روی تولید تسلیحات کشتار جمعی یا استراتژیهای جایگزین چون تروریسم و نبردهای الکترونیک و حوزه IT که هزینه تولید کمتری دارند، متمرکز شوند .مشکل کنترول ارسال کمکهای تسلیحاتی از سوی دولتها برای گروههای شورشی اگرچه بههیچ عنوان موضوع جدیدی نیست اما در سال 2006 میلادی بار دیگر در کانون توجه جهانیان قرار گرفت. ارسال سلاح برای سودان بهرغم تحریم تسلیحاتی این کشور از سوی سازمان ملل یکی از مواردی بود که توجه جهانیان را به این مسأله جلب کرد . شفاف کردن معادلات تسلیحاتی که در دهه 1990 میلادی بهدلیل انتشار گزارشهای ملی از سوی کشورهای صادرکننده سلاح شاهد پیشرفتهای چشمگیر بود طی چند سال گذشته دچار رکود شد .در دسامبر سال 2006 میلادی نمایندگان 153 کشور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نفع تدوین معاهده بینالمللی تجارت تسلیحات رأی دادند. ایالات متحده تنها کشوری بود که به این پیشنهاد رأی منفی داد.
در ژوئیه همان سال کنفرانس بررسی وضعیت سلاحهای کوچک که توسط سازمان ملل متحد برگزار شد باز هم شاهد مخالفت آمریکا با گسترش برنامه اقدام در زمینه سلاحهای کوچک و سبک بود.
هر دو طرح ریشه در تلاشهای گروهها ی مدنی مستقل در کشورهای مختلف دارند که در مرحله بعد دولتها به پیگیری آنها رغبت نشان دادهاند . با وجود موانع و چالشهای متعددی که بر سر راه طرح تدوین معاهده بینالمللی تجارت تسلیحات وجود دارد، میتوان آن را جدیترین دستاورد جهان برای کنترول معاملات سلاحهای متعارف پس از پایان جنگ سرد تلقی کرد.
مصارفات نظامی جهان در سال 2006 میلادی برای اولین بار به رقم بیسابقه 1204 میلیارد دالر بالغ شد که در مقیاس با سال 2005 میلادی متضمن رشدی 5/3 درصدی و در مقیاس با یک دهه قبل شاهد 37 درصد رشد بود مؤسسه تحقیقاتی SIPRI اخیراً اقدام به انتشار نتایج بررسیهای خود پیرامون وضعیت تسلیحاتی جهان و موضوعاتی چون خلع سلاح و امنیت بینالمللی در گزارشی بیست پنج صفحهای کرد .در این گزارش تا آنجا که به بودجه نظامی مربوط میشود ایالاتمتحده کماکان حایز رتبه اول در بین کشورهای جهان معرفی شده است که در سال گذشته میلادی با اختصاص 528 میلیارد دالر درامور نظامی حدود 46 درصد تمام بودجه نظامی جهان را به تنهایی هزینه کرد .بر اساس گزارش اخیر مؤسسه تحقیقاتی SIPRI سرانه بودجه نظامی جهان از 173 دالر در سال 2005 به 184 در سال گذشته میلادی افزایش یافت.
این در حالی است که بودجه نظامی به شکلی ناهمگون بین کشورهای مختلف جهان توزیع شده است. در سال گذشته پانزده کشور برخوردار از بالاترین بودجه نظامی 83 درصد بودجه نظامی در جهان را انجام دادند.
در این سال بودجه ایالات متحده رشد قابل توجهی داشت که علت اصلی آن عملیات نظامی پرهزینه در افغانستان و عراق بود. حد فاصل سپتامبر 2001 تا ژوئن 2006 دولت ایالاتمتحده 432 میلیارد دالر را در قالب بودجه سالانه خود و هزینههای جانبی در مقوله جنگ با تروریسم جهانی گنجاند تا آنجا که افزایش هزینههای نظامی به یکی از عوامل افول اقتصاد ایالات متحده تبدیل شده است.
با در نظر گرفتن پارامترهای حال و گذشته مجموع بودجهای که ایالات متحده تا سال 2016 مصروف جنگ عراق خواهد کرد به 2267 میلیارد دالر خواهد رسید .روند رشد سریع بودجه نظامی چین در سال 2006 میلادی نیز ادامه یافت و برای اولین بار بودجه نظامی این کشور از بودجه نظامی جاپان پیشی گرفت و پکن را به بزرگترین خریدار تسلیحات در آسیا و حایز رتبه اول این قاره به لحاظ بودجه نظامی و چهارمین کشور جدول کشورهایی که بالاترین بودجههای نظامی را دارند، تبدیل کرد .
به دنبال مباحثاتی گسترده برای پنجمین سال متوالی جاپان تصمیم گرفت بودجه نظامی خود را برای سال 2006 میلادی کاهش دهد و بخش اعظم این بودجه را مصروف دفاع راکتی کند .در مقایسه اولویتهای بودجه کشورهای مختلف در گروههای منتخب که درآمدهای سرانه متفاوتی داشتند نسبت بودجه نظامی به بودجه توسعه در کشورهایی که در گروه کمدرآمدترینها قرار میگیرند بسیار بالا است . در همین حین سهم هزینههای اجتماعی از تولید ناخالص داخلی در گروههایی که کمترین و بیشترین درآمد را دارند افزایش یافته در حالی که در گروه کشورهایی با درآمد متوسط تقریباً به ثبات رسیده است.
تولید تسلیحات در یکصد شرکت بزرگ جنگافزارسازی به استثنای شرکتهای چینی در سال 2005 در مقیاس با سال قبل از آن سه درصد و در مقایسه با سال 2002 حدود 18 درصد رشد داشته است .چهل شرکت آمریکایی روی هم رفته 63 درصد تمام فروش 290 میلیارد دالری این یکصد شرکت در سال 2005 را تحت کنترول خود داشتند، 32 شرکت اروپایی سهم 20 درصدی داشتند و نه شرکت روس مجموعاً دو درصد از همه صادرات این بخش را به خود اختصاص دادند . شرکتهای چینی، اسرائیلی، هندی شش درصد مابقی فروش تسلیحاتی بینالمللی در سال 2005 را داشتند.
چهار شرکت آمریکایی، یک شرکت انگلیسی و یک شرکت ایتالیایی توانستند هر یک فروش سالانه جنگافزار خود را تا یک میلیارد دالر افزایش دهند در حالی که 11 شرکت دیگر این فهرست رشد 30 درصدی فروش را تجربه کردند . از این جمع 4 شرکت روس بودند که توانستند فروشهای تسلیحاتی خود را افزایش دهند. بخشهایی از صنایع نظامی ایالاتمتحده از سیاست کاخ سفید پس از یازدهم سپتامبر 2001 سودهای قابلتوجهی بردند.