لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست(مصوب 28 خرداد 1353 و اصلاحیه 1371/8/24)
ماده 1- حفاظت و بهبود بهسازی محیط زیست و پیشگیری و ممانعت از هر نوع آلودگی و هراقدام مخربی که موجب برهم خوردن تعادل و تناسب محیط زیست می شود، همچنین کلیه امورمربوط به جانوران وحشی و آبزیان آب های داخلی از وظایف سازمان حفاظت محیط زیست است .
سازمان حفاظت محیط زیست که در این قانون ، سازمان نامیده می شود وابسته به ریاست جمهوری و دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی است و زیر نظر شورای عالی حفاظت محیطزیست انجام وظیفه می کند.
تبصره1 - شرکت سهامی شیلات ایران و شرکت سهامی شیلات جنوب به موجب قوانین ومقررات مربوط به خود عمل خواهند کرد.
ماده2 - ریاست شورای عالی حفاظت محیط زیست با رییس جمهور است و اعضای آن عبارتند از:
وزرای کشاورزی ، کشور، صنایع ، بهداشت ، جهادسازندگی ، وزیر مسکن و شهرسازی ، درمان وآموزش پزشکی ، رییس سازمان حفاظت محیط زیست و رییس سازمان برنامه و بودجه و 4 نفر ازاشخاص ذی صلاح که به پیشنهاد رییس سازمان حفاظت محیط زیست و تصویب رییس جمهوربرای مدت 3 سال منصوب می شوند.
تبصره : در موارد لزوم بر حسب رد به پیشنهاد رییس سازمان حفاظت محیط زیست و تصویب رییس جمهور از سایر وزراء برای حضور در جلسات شورای عالی دعوت به عمل می آید. وزرایی که بدین نحو به جلسات دعوت می شوند در تصمیم گیری شورا حق رأی دارند. ماده 3- شورای عالی حفاظت محیط زیست علاوه بر وظایف و اختیاراتی که در قانون شکار وصید برای شورای عالی شکاربانی و نظارت بر صید مقرر بوده دارای وظایف و اختیارات زیر
است :
الف - تعیین مناطقی تحت عنوان پارک ملی ، آثار طبیعی ملی ، پناهگاه حیات وحش ، منطقه حفاظت شده و تصویب حدود این مناطق با رعایت نکات زیر:
1 - مفاد ماده 27 قانون شکار و صید مصوب خرداد ماه 1346 همچنین قوانین و مقررات مربوط به سازمان جنگل ها و مراتع .
2- کسب موافقت وزیر جهاد سازندگی در مورد مناطقی که با اجازه یا توسط سازمان جنگل ها ومراتع کشور در آنها طرح جنگلداری یا مراتع داری به موقع عمل گذارده شده یا می شود.3 -کسب موافقت وزیر معادن و فلزات در مورد مناطقی که طرح های اکتشاف و بهره برداری ازمواد معدنی طبق قوانین مربوط اجراء می گردد.
صدور هرگونه پروانه اکتشاف و بهره برداری از مواد معدنی برای مناطقی که تحت عنوان پارک ملی ، آثار طبیعی ملی ، پناهگاه حیات وحش و منطقه حفاظت شده تعیین گردیده اند موکول به موافقت شورای عالی محیط زیست می باشد.
تبصره - تعریف مناطق و تعیین ضوابط و مقررات مربوط به مناطق مذکور در این بند به موجب آیین نامه اجرایی این قانون خواهد بود.
ب - تعیین انواع و مدت اعتبار و بهای پروانه های موضوع ماده 8 این قانون .ج - موافقت با اعطاء جایزه به اشخاص طبق آیین نامه اجرایی این قانون .ماده4 - هر نوع ممنوعیت و محدودیت و مقرراتی که برای مناطق مذکور در بند الف ماده 3این قانون برقرار می گردد نباید با حق مالکیت یا حق انتفاع اشخاصی که در داخل این مناطق قانونٹدارا هستند، مغایر باشد.
ماده5 - رئیس سازمان محیط زیست توسط رئیس جمهور انتخاب و سمت دبیر شورای عالی حفاظت محیط زیست را نیز عهده دارد.
ماده6 - سازمان علاوه بر وظایف و اختیاراتی که در قانون شکار و صید برای سازمان شکاربانی و نظارت بر صید مقرر بوده ، دارای وظایف و اختیارات زیر است :
الف - انجام دادن تحقیقات و بررسی های علمی و اقتصادی در زمینه حفاظت و بهبود و بهسازی محیط زیست و جلوگیری از آلودگی و برهم خوردن تعادل محیط زیست از جمله موارد ذیل :
1 - طرق حفظ تعادل اکولوژیک طبیعت (حفظ مناسبات محیط زیست ).
2- تغییراتی که تأسیسات و مستحدثات مختلف در وضع فیزیکی و شیمیایی و بیولوژیک خاک ، آب و هوا ایجاد می نماید و این تغییرات سبب دگرگونی وضع طبیعی می گردند مانند: تغییر وتخریب مسیر رودخانه ها، تخریب جنگل ها و مراتع ، دگرگونی اکولوژی دریاها، بهم خوردن زهکشی طبیعی آبها و دگرگونی و انهدام تالاب ها. 3 - استفاده از سموم کشاورزی یا مواد مصرفی زیان آور به محیط زیست .
4- طرز جلوگیری از پخش و ایجاد صداهای زیان آور به محیط زیست .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
ابن خرداد
اِبْنِ خُرْدادْبِهْ، ابوالقاسم عُبَیدالله بن عبدالله بن خردادبه (د ح 300ق/913م). مؤلفان نام و نام پدر او را به گونههای متفاوت آوردهاند: مسعودی (1/22) نام او را عبیدالله بن عبدالله به خرداذبه و ابن ندیم (ص 165) عبدالله بن احمد خرداذبه و ابن حجر عسقلانى (4/96) عبیدالله بن احمد آورده است، ولى به احتمال قوی نام وی عبیدالله و نام پدرش عبدالله بوده است. محمد بن جریر طبری (225-310ق/840 -922م) که در زمان حیات ابن خردادبه مىزیسته، نام پدر او را عبدالله ابن خرداذبه نوشته است (8/556) و گمان نمىرود که نام پدرش احمد بوده باشد. نام جدّ او را به صورت خرداذبه (خردادبه) آوردهاند. خرداذبه یا خُرَّداذبه ظاهراً به معنای «دادة نیک خورشید» یا «آفریدة خورشید نیک» است ( 2 EI). کراچکوفسکى بر پایة تحقیقات آماری1، نالینو2 و اسکیاپارِللى3 پیرامون نوشتة ابوعبدالله محمد بن محمد ادریسى این نام را به همین صورت پذیرفته است )، IV/283) اما در نسخهای منحصر به فرد از مختار من کتاب اللّهو و الملاهى ابن خردادبه که اغناطیوس عبده خلیفه، روحانى یسوعى و مدیر مجلة المشرق آن را در 1961م در بیروت به چاپ رسانده، این نام به شکل خُرزادبِهْ نیز آمده است (محمد، 316). نام خرزاد در نوشتههای کهن پارسى مسبوق به سابقه است. یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانى خرزاد پسر هرمزد را در جلولا جانشین خویش کرد (مقدسى، البده، 5/177). یکى از فرمانروایان ایرانى یمن نیز خرزاد نام داشت که 6 ماه در آن سرزمین پادشاهى کرد (مسعودی، 2/63). محمد محمدی دربارة نام جدّ این جغرافىنگار تردید روا داشته است (ص، 316-317)، ولى سایر مؤلفان او را خردادبه نامیدهاند. به هر تقدیر این نام چه خردادبه بوده باشد و چه خُرزادبه، گفته شده که خردادبه ایرانى و نخست به آیین زرتشت بوده و از سوی برمکیان دین اسلام را پذیرفته است (ابن ندیم، 165). از پدر ابن خردادبه، عبدالله آگاهى اندکى بر جای مانده و آن نوشتة طبری پیرامون حوادث سال 201ق/816م است که گوید وی در این سال والى طبرستان بود، دو ناحیه از ولایت دیلم را گشود و آن را به ولایات اسلامى افزود. وی جبال طبرستان را نیز فتح کرد و شهریار پسر شروین را از تخت شاهى طبرستان فرود آورد. عبدالله بن خردادبه، مازیار پسر قارن را نزد مأمون فرستاد و ابولیلى شاه دیلم را بىپیمان به اسیری گرفت (8/556). شاعری به نام سلاّم خاسر، عبدالله بن خردادبه را مردی امین و استوار نامیده است (همانجا). از اسلام آوردن خردادبه که به دست برمکیان صورت پذیرفته، چنین برمىآید که وی از مردم خراسان بوده است. عبیدالله بن عبدالله بن خردادبه نیز در خراسان و در خاندانى ایرانى دیده به جهان گشود. در مورد سال ولادت و مرگ او اختلاف است. مؤلفان دو تاریخ، سال 205ق/820م (زرکلى، 4/343) و سال 211ق/826م (محمدی، 317) را به عنوان زمان ولادت ابن خردادبه ذکر کردهاند. وی در اوایل زندگى به بغداد رفت و در سایة توجه و مراقبت پدر به تحصیل دانش پرداخت و مدتى نیز نزد اسحاق موصلى موسیقىدان بزرگ و مشهور آن عصر به فراگرفتن هنر موسیقى اشتغال ورزید (کراچکوفسکى، .(IV/146 چنین به نظر مىرسد که ابن خردادبه در روزگار خلافت الواثق بالله (227-232ق/842 -847م) از امکانات پرورشى و مطالعاتى گستردهای برخوردار بوده و مدتى در بخشى از سرزمین ماد قدیم که جغرافىنویسان آن را جبال مىنامیدند، «صاحب البرید و الخبر» یعنى رئیس پُست و اطلاعات بود. گمان مىرود وضع دربار عباسیان موجب انتصاب وی به مقام صاحب البرید شده باشد و شاید همین شغل سبب تألیف اثر جغرافیایى او پیرامون راهها و کشورها بوده است. جبال یا جبل شامل منطقة وسیعى از ماد کهن بود که محتمل است جایگزین نام ماد غربى شده باشد، زیرا در بیشتر نوشتهها نام جبال در کنار آذربایجان آمده است. در روزگار جانشینان مأمون که همزمان با دوران زندگى ابن خردادبه بوده، امارت ولایت جبل همره با آذربایجان بوده است (حمزه اصفهانى، 146). سالهای خدمت و زمان انتصاب ابن خردادبه در سمت «صاحب البرید و الخبر» دقیقاً مشخص نیست (کراچکوفسکى، )، IV/148 ولى جای تردید نیست که وی در عهد خلافت معتمد خلیفة عباسى (256- 279ق/870 -892م) مدتى این سمت را داشته است (ابن حجر، 4/96). چنین به نظر مىرسد که این شغل موجب آگاهى وسیع ابن خردادبه پیرامون وضع راهها، میزان خراج و اوضاع جغرافیایى و اداری ایران و سرزمینهای اسلامى و غیراسلامى و نیز سبب تألیف کتاب شده باشد. او یکى از ندیمان و خاصّانِ با نفوذ معتمد خلیفة عباسى به شمار مىرفت (ابن ندیم، 165؛ کراچکوفسکى، همانجا). مقدسى مىنویسد که ابن خردادبه «وزیر خلیفه بود و به دانشهای انباشته در گنجینههای امیرالمؤمنین دست داشت» ( احسن التقاسیم، 362). بىگمان نزدیکى او با خلیفه و شرکت در خوشگذرانیها و سرگرمیهای ادبى و هنری سبب شد که ابن خردادبه جز از رشتة جغرافیا به مطالعه و نوشتن آثاری در زمینههای ادب، موسیقى، طباخى، و غیره نیز بپردازد. این نکته را از نامهای نوشتههای او مىتوان یافت. تاکنون 10 اثر از ابن خردادبه شناخته شده است که 8 اثر آن با نامهای: کتاب ادب السّماع، کتاب جمهرة انساب الفرس و النّوافل (یا النّواقل)، کتاب المسالک و الممالک، کتاب الطبیخ، کتاب اللّهو و الملاهى، کتاب الشراب، کتاب الانواء، کتاب الندام و الجلساء (یا النّدماء و...) در الفهرست ابن ندیم آمده است (ص 165). نام دو کتاب دیگر ابن خردادبه را ابن ندیم ذکر نکرده است، ولى در نوشتههای مسعودی و گردیزی نام آنها آمده است. مسعودی در شرح ملاحت تصنیف و چیرهدستى ابن خردادبه در کار تألیف و پیروی مؤلفان معتبر از او، از اثر وی به نام کتاب الکبیر فى التاریخ یاد کرده است (1/22). گردیزی در شرح احوال و انساب ترکان از کتاب اخبار نوشتة ابن خردادبه سخن به میان آورده است (ص 545). آنچه گردیزی بدان اشاره مىکند، در کتاب المسالک و الممالک و رسالة مختار من کتاب اللهو و الملاهى نیست. به نظر عبدالحى حبیبى، گردیزی مطالب خود را از کتاب جمهرة انساب الفرس او گرفته است (حبیبى، 7). اما آنچه محتمل به نظر مىرسد این است که منظور کتاب اخبار در تاریخ گردیزی همان کتاب الکبیر فى التاریخ باشد. از مجموع آثار ابن خردادبه متأسفانه جز دو اثر المسالک و الممالک و مختار من کتاب اللهو و الملاهى بقیه از بین رفته است. مؤلفان قدیم غالباً به آثار ابن خردادبه اشاره مىکنند و گاهى منقولاتى از آنها را به دست مىدهند. مسعودی دربارة کتاب الکبیر او چنین مىنویسد: «مؤلفان معتبر پیرو او شدند و از او اقتباس کردند و به راه وی رفتند و اگر خواهى صحت این گفتار بدانى کتاب الکبیر فى التاریخ او را بنگر که از همة کتابها جامعتر و منظمتر و پرمایهتر است و اخبار بیشتری دربارة اقوام و سرگذشت ملوک عجم و دیگران دارد. از جملة کتابهای گرانقدر وی المسالک و کتابهای دیگر است که اگر بجویى توانى یافت» (1/22). از نوشتة مسعودی چنین برمىآید که این اثر ابن خردادبه عمدتاً به تاریخ ایران پیش از اسلام اختصاص داشته است. گویا شخصیتى از عباسیان در تألیف کتاب المسالک مشوق ابن خردادبه بوده است (کراچکوفسکى، همانجا) و تنى چند از جغرافىنگاران عهد اسلامى آثار خود را زیر عنوان المسالک و الممالک نوشتهاند. ابن ندیم، ابوالعباس جعفر بن احمد مروزی را نخستین نویسندة کتاب المسالک دانسته و نوشته است که اثر او پایان نپذیرفت و خود او در اهواز درگذشت، کتاب وی را به بغداد بردند و به سال 274ق/887م در آنجا فروختند (ص 167). از نوشتة ابن ندیم مىتوان چنین نتیجه گرفت که نگارش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 61 صفحه
قسمتی از متن .doc :
انقلاب (خرداد 1284- مرداد 1285 / ژوئن 1905- اگوست 1906)
در نتیجة بحران اقتصادی اوایل سال 1284/ 1905 ضربة نهایی وارد شد. برداشت بد محصول در سراسر کشور و افول ناگهانی تجارت در مناطق شمالی به دلیل شیوع وبا، جنگ روس و ژاپن و پس از آن انقلاب روسیه، به افزایش سریع قیمت مواد غذایی در ایران منجر شد. در سه ماهة اول 1284/1905 ، قیمت قند و شکر 33 درصد و گندم 90 درصد در تهران، تبریز، رشت و مشهد بالا رفت. در این هنگام که درآمدهای حاصل از گمرکات در حال کاهش و قیمت مواد غذایی در حال افزایش بود و درخواست وامهای جدید رد می شد، دولت تعرفه های وضع شده بر تجار داخلی را افزایش داد و بازپرداخت وام اعتباردهندگان محلی را به تعویق انداخت. این بحران اقتصادی بلافاصله موجب سه اعتراض عمومی شد که هر یک شدیدتر از دیگری بود و سرانجام به انقلاب مرداد 1285/ اگوست 1906 منجر شد.
نخستین اعتراض به صورت یک راهپیمایی آرام در جریان مراسم عزاداری ماه محرم بود. حدود دویست تن از مغازه داران و وام دهندگان، خواستار عزل مسئول گمرکات، مسیو نوز بلژیکی و بازپرداخت وامهایی که دولت از آنها گرفته بود، شدند. راهپیمایان که پاسخی دریافت نکرده بودند، مغازه ها را بستند، با توزیع عکس مسیو نوز در حالت رقص با لباس روحانی، احساسات مذهبی را برانگیختند و به رهبری یکی از شالفروشان معتبر به سوی حرم حضرت عبدالعظیم راه افتادند. سخنگوی گروه در گفتگویی با خبرنگار حبل المتین، خواسته های اصلی را این گونه خلاصه میکند: «دولت باید سیاست کنونی کمک به روسها را که به ضرر تجار، اعتبار دهندگان و تولید کنندگان ایرانی است، عوض کند. دولت باید از تجار حمایت کند هر چند که محصولات آنها هنوز به خوبی محصولات شرکتهای خارجی نیست. اگر سیاست کنونی ادامه یابد کل اقتصاد ما نابود خواهد شد. پس از دو هفته گفتگو، مظفرالدین شاه که برای سفر به اروپا بی تابی می کرد و از اعلامیه های شدید الحن و تحریک کنندة انقلابیون هراسان بود، قول داد که در بازگشت، نوز را برکنار کند، بدهی ها را بپردازد و کمیته ای متشکل از تجار در وزارت تجارت تاسیس کند. اما این وعده ها هرگز عملی نشد. کمیته فقط یک مرجع مشورتی بود؛ بدهی ها به همان حال باقی ماند؛ و روس ها تهدید کردند که اگر ادارة گمرکات دستهای «مورد اعتماد» را در کند به «اقدامات مقتضی» دست خواهند زد.
اعتراض دوم، در آذرماه و هنگامی که حاکم تهران می کوشید با به فلک بستن دو تن از تجار سرشناس شکر قیمت شکر را پایین آورد، روی داد. یکی از این افراد، تاجر هفتاد و نه سالة بسیار محترمی بود که هزینة تعمیر بازار مرکزی و احداث سه مسجد را در تهران پرداخت کرده بود. وی مدعی بود که دلیل افزایش قیمتها نه احتکار بلکه اغتشاشات روسیه است. براساس گفتة یکی از شاهدان عینی، خبر به فلک بستن تجار مثل برق در سراسر بازار پیچید. مغازه ها و کارگاهها بسته شد؛ جمعیت در مسجد بازارگرد آمدند؛ و دو هزار تن از تجار و طلاب به رهبری طباطبایی و بهبهانی در حرم حضرت عبدالعظیم بست نشستند. این گروه از همانجا چهار خواستة اصلی خود را به دولت اعلام کردند: برکناری حاکم تهران؛ عزل نوز؛ اجرای شریعت؛ و تاسیس عدالتخانه. معترضان، موضوع تاسیس عدالتخانه را مبهم گذاشتند تا در مذاکرات بعدی دستشان باز باشد. دولت، نخست با چنین نهادهایی به دلیل اینکه همة شئونات و امتیازات را- «حتی میان شاهزادگان و بقالان معمولی»- از بین میبرد، مخالفت ورزید و به معترضان اعلام کرد که اگر ایران را دوست ندارند میتوانند به آلمان «دموکراتیک» بروند. اما پس از یک ماه تلاش ناموفق برای درهم شکستن اعتصاب عمومی در تهران، سرانجام تسلیم شد. معترضان پیروز در بازگشت به شهر با استقبال جمعیت پرشماری که فریاد «زنده باد ملت ایران» سر داده بودند، روبرو شدند. ناظم الاسلام کرمانی در خاطرات خود می نویسد که عبارت «ملت ایران» تا آن هنگام هرگز در خیابانهای تهران شنیده نشده بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
ابن خرداد
اِبْنِ خُرْدادْبِهْ، ابوالقاسم عُبَیدالله بن عبدالله بن خردادبه (د ح 300ق/913م). مؤلفان نام و نام پدر او را به گونههای متفاوت آوردهاند: مسعودی (1/22) نام او را عبیدالله بن عبدالله به خرداذبه و ابن ندیم (ص 165) عبدالله بن احمد خرداذبه و ابن حجر عسقلانى (4/96) عبیدالله بن احمد آورده است، ولى به احتمال قوی نام وی عبیدالله و نام پدرش عبدالله بوده است. محمد بن جریر طبری (225-310ق/840 -922م) که در زمان حیات ابن خردادبه مىزیسته، نام پدر او را عبدالله ابن خرداذبه نوشته است (8/556) و گمان نمىرود که نام پدرش احمد بوده باشد. نام جدّ او را به صورت خرداذبه (خردادبه) آوردهاند. خرداذبه یا خُرَّداذبه ظاهراً به معنای «دادة نیک خورشید» یا «آفریدة خورشید نیک» است ( 2 EI). کراچکوفسکى بر پایة تحقیقات آماری1، نالینو2 و اسکیاپارِللى3 پیرامون نوشتة ابوعبدالله محمد بن محمد ادریسى این نام را به همین صورت پذیرفته است )، IV/283) اما در نسخهای منحصر به فرد از مختار من کتاب اللّهو و الملاهى ابن خردادبه که اغناطیوس عبده خلیفه، روحانى یسوعى و مدیر مجلة المشرق آن را در 1961م در بیروت به چاپ رسانده، این نام به شکل خُرزادبِهْ نیز آمده است (محمد، 316). نام خرزاد در نوشتههای کهن پارسى مسبوق به سابقه است. یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانى خرزاد پسر هرمزد را در جلولا جانشین خویش کرد (مقدسى، البده، 5/177). یکى از فرمانروایان ایرانى یمن نیز خرزاد نام داشت که 6 ماه در آن سرزمین پادشاهى کرد (مسعودی، 2/63). محمد محمدی دربارة نام جدّ این جغرافىنگار تردید روا داشته است (ص، 316-317)، ولى سایر مؤلفان او را خردادبه نامیدهاند. به هر تقدیر این نام چه خردادبه بوده باشد و چه خُرزادبه، گفته شده که خردادبه ایرانى و نخست به آیین زرتشت بوده و از سوی برمکیان دین اسلام را پذیرفته است (ابن ندیم، 165). از پدر ابن خردادبه، عبدالله آگاهى اندکى بر جای مانده و آن نوشتة طبری پیرامون حوادث سال 201ق/816م است که گوید وی در این سال والى طبرستان بود، دو ناحیه از ولایت دیلم را گشود و آن را به ولایات اسلامى افزود. وی جبال طبرستان را نیز فتح کرد و شهریار پسر شروین را از تخت شاهى طبرستان فرود آورد. عبدالله بن خردادبه، مازیار پسر قارن را نزد مأمون فرستاد و ابولیلى شاه دیلم را بىپیمان به اسیری گرفت (8/556). شاعری به نام سلاّم خاسر، عبدالله بن خردادبه را مردی امین و استوار نامیده است (همانجا). از اسلام آوردن خردادبه که به دست برمکیان صورت پذیرفته، چنین برمىآید که وی از مردم خراسان بوده است. عبیدالله بن عبدالله بن خردادبه نیز در خراسان و در خاندانى ایرانى دیده به جهان گشود. در مورد سال ولادت و مرگ او اختلاف است. مؤلفان دو تاریخ، سال 205ق/820م (زرکلى، 4/343) و سال 211ق/826م (محمدی، 317) را به عنوان زمان ولادت ابن خردادبه ذکر کردهاند. وی در اوایل زندگى به بغداد رفت و در سایة توجه و مراقبت پدر به تحصیل دانش پرداخت و مدتى نیز نزد اسحاق موصلى موسیقىدان بزرگ و مشهور آن عصر به فراگرفتن هنر موسیقى اشتغال ورزید (کراچکوفسکى، .(IV/146 چنین به نظر مىرسد که ابن خردادبه در روزگار خلافت الواثق بالله (227-232ق/842 -847م) از امکانات پرورشى و مطالعاتى گستردهای برخوردار بوده و مدتى در بخشى از سرزمین ماد قدیم که جغرافىنویسان آن را جبال مىنامیدند، «صاحب البرید و الخبر» یعنى رئیس پُست و اطلاعات بود. گمان مىرود وضع دربار عباسیان موجب انتصاب وی به مقام صاحب البرید شده باشد و شاید همین شغل سبب تألیف اثر جغرافیایى او پیرامون راهها و کشورها بوده است. جبال یا جبل شامل منطقة وسیعى از ماد کهن بود که محتمل است جایگزین نام ماد غربى شده باشد، زیرا در بیشتر نوشتهها نام جبال در کنار آذربایجان آمده است. در روزگار جانشینان مأمون که همزمان با دوران زندگى ابن خردادبه بوده، امارت ولایت جبل همره با آذربایجان بوده است (حمزه اصفهانى، 146). سالهای خدمت و زمان انتصاب ابن خردادبه در سمت «صاحب البرید و الخبر» دقیقاً مشخص نیست (کراچکوفسکى، )، IV/148 ولى جای تردید نیست که وی در عهد خلافت معتمد خلیفة عباسى (256- 279ق/870 -892م) مدتى این سمت را داشته است (ابن حجر، 4/96). چنین به نظر مىرسد که این شغل موجب آگاهى وسیع ابن خردادبه پیرامون وضع راهها، میزان خراج و اوضاع جغرافیایى و اداری ایران و سرزمینهای اسلامى و غیراسلامى و نیز سبب تألیف کتاب شده باشد. او یکى از ندیمان و خاصّانِ با نفوذ معتمد خلیفة عباسى به شمار مىرفت (ابن ندیم، 165؛ کراچکوفسکى، همانجا). مقدسى مىنویسد که ابن خردادبه «وزیر خلیفه بود و به دانشهای انباشته در گنجینههای امیرالمؤمنین دست داشت» ( احسن التقاسیم، 362). بىگمان نزدیکى او با خلیفه و شرکت در خوشگذرانیها و سرگرمیهای ادبى و هنری سبب شد که ابن خردادبه جز از رشتة جغرافیا به مطالعه و نوشتن آثاری در زمینههای ادب، موسیقى، طباخى، و غیره نیز بپردازد. این نکته را از نامهای نوشتههای او مىتوان یافت. تاکنون 10 اثر از ابن خردادبه شناخته شده است که 8 اثر آن با نامهای: کتاب ادب السّماع، کتاب جمهرة انساب الفرس و النّوافل (یا النّواقل)، کتاب المسالک و الممالک، کتاب الطبیخ، کتاب اللّهو و الملاهى، کتاب الشراب، کتاب الانواء، کتاب الندام و الجلساء (یا النّدماء و...) در الفهرست ابن ندیم آمده است (ص 165). نام دو کتاب دیگر ابن خردادبه را ابن ندیم ذکر نکرده است، ولى در نوشتههای مسعودی و گردیزی نام آنها آمده است. مسعودی در شرح ملاحت تصنیف و چیرهدستى ابن خردادبه در کار تألیف و پیروی مؤلفان معتبر از او، از اثر وی به نام کتاب الکبیر فى التاریخ یاد کرده است (1/22). گردیزی در شرح احوال و انساب ترکان از کتاب اخبار نوشتة ابن خردادبه سخن به میان آورده است (ص 545). آنچه گردیزی بدان اشاره مىکند، در کتاب المسالک و الممالک و رسالة مختار من کتاب اللهو و الملاهى نیست. به نظر عبدالحى حبیبى، گردیزی مطالب خود را از کتاب جمهرة انساب الفرس او گرفته است (حبیبى، 7). اما آنچه محتمل به نظر مىرسد این است که منظور کتاب اخبار در تاریخ گردیزی همان کتاب الکبیر فى التاریخ باشد. از مجموع آثار ابن خردادبه متأسفانه جز دو اثر المسالک و الممالک و مختار من کتاب اللهو و الملاهى بقیه از بین رفته است. مؤلفان قدیم غالباً به آثار ابن خردادبه اشاره مىکنند و گاهى منقولاتى از آنها را به دست مىدهند. مسعودی دربارة کتاب الکبیر او چنین مىنویسد: «مؤلفان معتبر پیرو او شدند و از او اقتباس کردند و به راه وی رفتند و اگر خواهى صحت این گفتار بدانى کتاب الکبیر فى التاریخ او را بنگر که از همة کتابها جامعتر و منظمتر و پرمایهتر است و اخبار بیشتری دربارة اقوام و سرگذشت ملوک عجم و دیگران دارد. از جملة کتابهای گرانقدر وی المسالک و کتابهای دیگر است که اگر بجویى توانى یافت» (1/22). از نوشتة مسعودی چنین برمىآید که این اثر ابن خردادبه عمدتاً به تاریخ ایران پیش از اسلام اختصاص داشته است. گویا شخصیتى از عباسیان در تألیف کتاب المسالک مشوق ابن خردادبه بوده است (کراچکوفسکى، همانجا) و تنى چند از جغرافىنگاران عهد اسلامى آثار خود را زیر عنوان المسالک و الممالک نوشتهاند. ابن ندیم، ابوالعباس جعفر بن احمد مروزی را نخستین نویسندة کتاب المسالک دانسته و نوشته است که اثر او پایان نپذیرفت و خود او در اهواز درگذشت، کتاب وی را به بغداد بردند و به سال 274ق/887م در آنجا فروختند (ص 167). از نوشتة ابن ندیم مىتوان چنین نتیجه گرفت که نگارش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پانزدهم خرداد، نقطه عطفی است در تاریخ معاصر؛ یادگاری است از پیوند معنوی توده های عظیم مردم کشور ما؛ واکنشی است از احساس عمیق مذهبی ملت ایران؛ نمایشی است ازبه پاخاستن مردمی که می خواستند ظلم و ستم را از بن بر کنند؛ تجسمی است از تاریخ اسلام و درجه ای است برای سنجش فداکاری و از خود گذشتگی انسان هایی که به دنبال آرمان الهی حرکت می کنند. پانزدهم خرداد، روز قیام خونین مردم جان برکفی است که به نام اسلام و برای اسلام به میدان آمدند تا سلطه طاغوتیان را از کشورشان برچینند
دستگیری امام خمینی (ره)
در سحرگاه پانزدهم خرداد سال 1342، دژخیمان رژیم ستم شاهی به خانه امام خمینی رحمة الله یورش بردند. آنها امام را که سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسه فیضیه، در سخنان کوبنده ای، از جنایات شاه و اربابان آمریکایی و اسرائیلی او پرده برداشته بود، دستگیر و دور از چشم مردم، به زندانی در تهران منتقل کردند. هنوز چند ساعتی از این حادثه نگذشته بود که خیابان های شهر قم، زیرپای مردان و زنان انقلابی – که در اعتراض به رژیم شاه و حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند – به لرزه درآمد. این صحنه، درآن روز در تهران و چند شهر دیگر نیز به وجود آمد و بدین ترتیب، مردم ایران با این قیام گسترده، نشان دادند که خواستار برقراری حکومت اسلامی و پایان دادن به رژیم ستمشاهی هستند.
قیام پانزدهم خرداد قم
پس از انتشار خبر دستگیری امام (ره) در پانزدهم خرداد 1342، بسیاری از مردم قم، به منزل ایشان رفتند و به اتفاق فرزندشان، حاج آقا مصطفی، در حدود ساعت شش بامداد، به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) حرکت کردند. پس از مدتی، صحن مطهر و خیابان های اطراف، لبریز از جمعیتی شد که شعار " یا مرگ یا خمینی" را با هیجان شدیدی تکرار می کردند. در همان زمان، علما و مراجع وقت هم با صدور بیانیه هایی، خواستار آزادی فوری حضرت امام (ره) شدند. در حدود ساعت ده صبح، با ورود نیروهای مسلّح برای تقویت نیروهای شهربانی قم، تیراندازی و رگبار مسلسل ها شروع شد و تعداد زیادی از مردم زخمی شده یا به شهادت رسیدند. شدّت تیراندازی به حدّی بود که امکان انتقال زخمی ها و اجساد شهیدان نبود و این کشتار، تا ساعت پنج عصر ادامه یافت.
حمام خون در تهران
در پانزدهم خرداد 1342، مردم تهران هم چون سایر شهرها، در اعتراض به دستگیری امام خمینی (ره) به خیابان ها ریختند و قیام خونین خویش را آغاز کردند. سیل خروشان کشاورزان غیور و کفن پوش ورامین، دهقانان کن و نیز مردم جماران به سوی تهران سرازیر شد. انبوه جمعیت بازاری، بار فروش، دانشگاهی و اقشار مختلف مردم، با فریادهای رعد آسای "یا مرگ یا خمینی" و "مرگ بر شاه" تهران را به لرزه درآورد. شاه که در برابر قیام قهر آلود ملٌت، تاج و تخت خود را درحال زوال می دید، با رگبار مسلسل به جنگ ملٌت مظلوم رفت و تهران را در پانزدهم خرداد 1342، به کشتارگاه مخوف و حمام خون تبدیل ساخت.
راه پیمایی در سایر شهرها
در روز پانزدهم خرداد 1342، در بیشتر شهرها، درگیری، راه پیمایی، برگزاری جلسات و نیز سخنرانی بر ضد رژیم و اعتراض به دستگیری امام صورت گرفت. در بعضی از شهرها مانند شیراز، تبریز و مشهد، اعتراض از شدٌت و گشتردگی بیشتری برخوردار بود که در اثر این حوادث، تعداد زیادی کشته، مجروح یا زندانی شدند.
تلاش رژیم برای تغییر واقعیت
قیام پانزدهم خرداد، جوششی از طرف مردم بود برای درهم کوبیدن رژیم سلطنت و گرچه به سرعت نتیجه قطعی نداد، آثار بسیار باقی گذاشت. از این رو، عوامل رژیم حاکم، به روش های گوناگون کوشیدند با استفاده از همه امکانات و ازجمله رسانه های گروهی، جنبه اسلامی و مردمی را از آن بگیرند و جهت خارجی به آن داده، افکار عمومی را فریب دهند. بنابراین رژیم مدعی شد که عده ای از مردم، برای به دست آوردن پول، به تهاجم بر ضد دولت دست زده اند و گفتند که این پول ها را شخصی به نام "جمال عبدالناصر" فرستاده تا در ایران، توطئه هایی صورت گیرد. البته با همه این تلاش ها و ادعاهای پوچ و بی اساس، شعله قیام پانزدهم خرداد 1342، روز به روز روشن تر می گردید.
پانزدهم خرداد در مطبوعات جهان
پس از قیام پانزدهم خرداد 1342، مطبوعات خارجی به صورت های مختلف و با تیترهایی درشت، از این روز نام بردند. برای مثال روزنامه "دی ولت" در شماره 129 خود نوشت: "در تهران، صدها نفر کشته شده اند. دولت عَلَم، حکومت نظامی اعلام کرد. ارتش با تانک و مسلسل، بر ضد طرفداران رهبر مسلمانان، [امام] خمینی که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زده اند، وارد عمل شد". یا روزنامه "الاهرام" در 16 خرداد نوشت: "دیروز تهران در آتش خشم شعله ور شد... این، شدیدترین تظاهرات ضد شاه بود وهنگامی آغاز شد که رهبر دینی، روح الله خمینی و یاوران او دستگیر گردیدند".
انعکاس نهضت پانزدهم خرداد
پس از واقعه پانزدهم خرداد 1342، با وجود سانسورهای شدید دستگاه شاه، خبرهای دستگیری امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد؛ در مدت کوتاهی، تنها در سراسر کشور، که به فراتر از مرزها گسترش یافت و موجی از نفرت و خشم بر ضد شاه به راه افتاد. حوزه های علمیه نجف، کربلا و کاظمین، به حمایت از امام خمینی (ره)، تلگراف هایی به سران کشورهای اسلامی و سازمان های بین المللی مخابره و کشتار پانزدهم خرداد رژیم را به شدٌت محکوم کردند. تمام این جریان ها در حالی صورت می پذیرفت که در مطبوعات کشور هیچ خبری ازحقایق و وقایع منعکس نمی شد.
اعتراض شخصیت ها
پس از واقعه خونین پانزدهم خرداد 1342 و کشتار مردم ایران، شخصیت های سیاسی و علمی نقاط مختلف جهان، با صدور اطلاعیه هایی، مراتب اعتراض خویش را اعلام می داشتند. از آن جمله می توان به اعلامیه اعتراض آمیز شیخ محمود شلتوت، مفتی و رئیس دانشگاه الازهر مصر اشاره کرد که شش روز پس از قیام پانزدهم خرداد صادر شد. در این بیانیه، دستگیری علما و اهانت به ساحت مقدٌس آنان، داغ ننگی بر پیشانی عالم انسانی معرفی گردیده است. وی طیٌ تلگرافی، خطاب به شاه خواست از تجاوز به حریم روحانیت و علمای اسلام خودداری کند وهر چه زودتر، علمای بازداشت شده را آزاد سازد.
آزادی امام امٌت
جنبش پانزده خرداد، اگرچه واکنش طبیعی مردم مسلمان در برابر مصوٌبات خلاف اسلام رژیم و بازداشت امام خمینی(ره) بود، آزادی فوری ایشان را در برنداشت. از این رو، اعتراض ها از همه نقاط ادامه داشت و سرانجام علمای طراز اوٌل کشور،برای چاره جویی، در تهران اجتماع کردند. رژیم حاکم که از یک پانزده خرداد دیگر بیمناک بود، کوشید آنها را پراکنده سازد و قدمی در راه خواست آنها برندارد. از طرفی مراجع تقلید، اعلامیه ای صادر کردند مبنی بر این که امام خمینی (ره) مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید است و براساس قانون، از محاکمه و تعرٌض مصون است. سپس با انتشار این مطلب، رژیم خود به خود مجبور شد برای فرو نشاندن نارضایتی های عمومی، امام خمینی را در هجدهم فروردین 1343 آزاد کند.
ندای ملکوتی امام
حادثه سترگ پانزدهم خرداد 1342، در اوج اصلاحات دروغین شاه خائن اتفاق افتاد؛ چرا که در آن زمان، اختناقی فراگیر بر ایران سایه افکنده بود. در این جوٌ، ناگهان ندای ملکوتی امام از شهر مقدس قم بلند شد و باافشای نقشه خائنانه شاه، مردم را از آن چه درپشت پرده ها می گذشت، آگاه کرد. آری، امام در ضمن بیدار کردن مردم، آنان را برای قیامی صددرصد اسلامی دعوت کرد و چارچوب قیام را به آنان نشان داد. از این رو در روز پانزده خرداد گروهی از متعهدان و مخلصان که خبر دستگیری امام را شنیدند، قیام خویش را آغاز نمودند و با شعارهای "لااله الا الله" و "یا مرگ یا خمینی" دیگران را از خواب غفلت بیدار و بنیان های انقلابی استوار را پایه ریزی کردند.
اسلامی بودن قیام پانزده خرداد
در قیام پانزدهم خرداد 1342، شعارهایی که از حنجره های دردمند ملٌت ایران بلند می شد، صرفاً اسلامی و مذهبی بود و به طور کلٌی حرکت پانزدهم خرداد، به دلیل توهین به اسلام و رهبری اسلام که از هر طرف