لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
خلیج فارس , تنگه هرمز و جزایر سه گانه خط قرمز ملت ایران است
گسترش ادعاهای واهی و غیر قانونی و فعالیت های ضد ایرانی امارات متحده عربی و اتحادیه نمایشی عرب , شورای همکاری خلیج فارس ( که نام جعلی شورای کشورهای عربی خلیج به خود داده اند ) در خصوص جزایر سه گانه , نام تاریخی خلیج فارس و توجه به وقایع خطرناک و سرنوشت ساز منطقه ای و بین المللی در ماه های اخیر و در عین حال عدم وجود یک استراتژی ملی مشخص توسط مسئولین , موجب تجاوز و تعدی به یکی دیگر از خطوط قرمز ملت ایران شده است و بررسی اجمالی مساله جزایر ایرانی خلیج فارس را ضروری ساخته است . از سوی دیگر چشم طمع بیگانگان به این منطقه غنی و استراتژیک ایرانی که به "نخستین منبع انرژی جهان" مشهور است موجب گشته است که استعمار انگلیس و آمریکا در صدد برآیند تا با تحریک اعراب بدوی منطقه به تغییر نام آن به خلیج عرب اقدام نمایند تا در طی چند سال آیند از نفوذ ایران در این منطقه همیشه ایرانی بکاهند . با عملی سازی این طرح استعماری و متجاوزانه کشورهای سودجو به راحتی پایگاه های خود را در منطقه مستحکم تر می نمایند و از منابع جهانی ایران بهره میبرند . بدون تردید ملت ایران با آشنایی نسب به حقوق تاریخی و منافع ملی خود در این برهه ی سرنوشت ساز وظایف و مسئولیت های خود را در پیشگاه تاریخ به انجام خواهد رسانید و این فتنه های زننده را ناکام خواهد گذاشت . بر طبق قوانین بین المللی , ایران تا چند دهه پیش که بحرین را در اختیار داشت بر 85% از دریای پارس تسلط داشت . کنترل بر دریای مکران ( عمان ) و شمال اقیانوس هند نیز در طول تاریخ در اختیار ایران بوده است و امروزه این امر برای کشورهای فتنه انگیز و سودجوی جهان گران آمده است . پس از اشتباه فاحش محمدرضا شاه پهلوی پیرامون واگذاری مجمع الجزیره بحرین امروزه نیز شاهد توطئه های جدیدی برای جزایر سه گانه و مالکیت ایران بر خلیج فارس و حتی نام این دریا هستیم . بدون شک بحرین اگر واگذار نشده بود اعراب و انگلیسی ها به خود این اجازه را نمی دادند که وارد خطوط ملی و قانونی ایران شوند . در دوره نخست وزیری هویدا پس از یک جنجال بین المللی از سوی کشور استعمارگر و متجاوز انلگستان برای مالکیت تاریخی ایران بر بحرین , شاه ایران مجبور به پذیرفتن رفراندوم از سوی سازمان ملل در بحرین شد . با توجه به تسلط کامل انگلستان و آمریکا بر سازمان ملل , این رفراندوم نیز با جعل و فریب اجرا شد و نتیجه رفراندوم به نفع انگلستان جهت تجزیه بحرین از ایران اعلام شد . بحرین دریای مروارید و نفت خلیج فارس امروزه عروسکی در دست آمریکا و انگلستان شده است و ثروت های کلان این منطقه ایرانی نیز به یغما می رود و حتی دولت پادشاهی آن گستاخانه اقدام به تاسیس دانشگاهی جعلی به نام الخ-ل-ی-ج ال-ع-ر-ب-ی نموده است . همچنین با واگذاری بحرین مالکیت ایران بر دریای پارس کاهش چشم گیری پیدا نمود و اگر روزی جزایر سه گانه و یا حتی فقط ابوموسی به اشغال امارات در آید ایران دیگر هیچ حرفی برای گفتن در نخستین منبع انرژی جهان نخواهد داشت . پس بایستی با دقت و تمرکز ملی مانع هرگونه مذاکره ای و دست درازی پیرامون این حقوق ملی خود شویم .
الف ــ مشخصات جغرافیایی و موقعیت جزایر سه گانه ایرانی
تنگه هرمز به طول ۱۸۵ کیلومتر و عرض ۵۶ تا ۱۸۰ کیلومتر و ژرفای پیشینه ۱۱۵ متر به عنوان آب راه باریک خلیج فارس را از طریق دریای مکران (دریای عمان) به اقیانوس هند و خطوط کشتیرانی بین المللی پیوند می دهند . ایران بر تعدادی از جزایر مهم و استراتژیک در تنگه هرمز و دهانه خلیج فارس مالکیت دارد. اگرچه هر یک از جزایر ایرانی خلیج فارس از اهمیتی ویژه برخوردارند ولی جزایر لارک – قشم – هنگام , ابوموسی , تنب بزرگ و تنب کوچک که در فاصله های نزدیک به یکدیگر قرار گرفته اند قوس دفاعی ایران برای صیانت از مرزهای آبی و خاکی کشور ایران زمین را تشکیل می دهند . جزیره ابوموسی با وسعت ۱۲ کیلومتر مربع در ۷۵ کیلومتری جنوب شرقی بندر لنگه و ۵۷ کیلومتری شرق جزیره سیری واقع است. نفت ابوموسی به حوزه مبارک در بخش دریایی جزیره محدود می شود که از بهترین نوع و کیفیت در خلیج فارس برخوردار است. تنب بزرگ با مساحت ۱۱ کیلومتر مربع در ۳۱ کیلومتری جنوب غربی جزیره قشم و در بخش شمالی خط منصف خلیج فارس قرار دارد و حداقل فاصله آن از کرانه های راس الخیمه بیش از ۷۰ کیلومتر می باشد. جزیره تنب کوچک هم با وسعت ۲ کیلومتر مربع در ۸۹/۱۳ کیلومتری غرب تنب بزرگ و در ۴۵ کیلومتری جنوب بندر لنگه واقع شده و از دیدگاه استراتژیک به عنوان یک نقطه ارتباطی و پشتوانه برای تنب بزرگ اهمیت دارد . این سه جزیره دارای اهمیت فوق العاده استراتژیکی هستند که مختصرا به آن خواهیم پرداخت:
ب: پیشینه تاریخی حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه
بررسی های تاریخی انجام شده بیانگر آن است که در هزاره دوم قبل از میلاد این سه جزیره همانند سایر جزیره جزایر دریای پارس توسط ایرانیان اداره می شده و جزو قلمرو حکومت های ایرانی بوده است. در دودان اسلامی نیز این جزایر همواره جزو قلمرو ایالت های جنوبی ایران از جمله فارس بوده اند با ورود پرتغالی ها به دریای پارس این ۳ جزیره به اشغال آنها در آمد که در روزگار شاه عباس صفوی توسط نیروهای ایرانی آزاد گردید . نادرشاه افشار و کریم خان زند به این جزایر اعمال حاکمیت کامل نموده اند و در روزگار سلطنت فتعلی شاه قاجار نیز جزایر دریای پارس مانند کیش – بحرین – ابوموسی , هندورابی , تنب بزرگ , کوچک و فارور جزو ایالت های فارس محسوب می شدند. در سال ۱۲۶۳ هجری قمری نیز کرانه ها و جزایر خلیج فارس از جمله جزیره ابوموسی بخشی از ایالت بنادر خلیج فارس محسوب می شد. بررسی دقیق اسناد و کتب تاریخی بر مالکیت و حاکمیت تاریخی ایران بر جزایر سه گانه تردید باقی نمی گذارد.
ج- بررسی وضعیت جزایر از دیدگاه حقوقی
اگرچه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی دولت استعماری بریتانیا تعدادی از جزایر ایرانی شامل قشم – هنگام – لارک – ابوموسی , سیری , تنب بزرگ و کوچک را مستقیما به نام حامیت ادعایی و واهی قبایل و امارات عربی تحت الحمایه خود اشغال کرد اما ۲۳ نقشه رسمی و نیمه رسمی از دولت بریتانیا و از جمله یک نقشه رسمی وزارت جنگ بریتانیا مورخ ۱۸۸۶ و به ابعاد ۱۶ متر مربع که در سال ۱۸۸۸ توسط وزیر مختار انگلیس به ناصرالدین شاه تقدیم شده که مالکیت و حاکمیت ایران را بر این جزایر رسما تایید کرده است. در سال ۱۸۹۴ وزارت امور خارجه ایران در واکنش به تجدید ادعاهای بریتانیا نسبت به جزایر ابوموسی و سیری شرح مفصل و مستندی درباره حاکمیت ایران بر این جزایر فهرست حاکمان ایرانی آنها شیوه اداره و جمع آوری مالیات آنها را در نامه ای مستند جمع آوری کرد که این نامه پی گیری این ادعا را از سوی بریتانیا تا پایان سده نوزدهم متوقف کرد. در سال های آغازین سده بیستم و هم زمان با تلاش های دولت روسیه برای نفوذ و راه یابی به خلیج فارس وزارت خارج بریتانیا تصمیم گرفت که جزایر استراتژیک دهانه هرمز را به تصرف خود در آورد و این تصمیم در ۱۴ ژوئیه ۱۹۰۲ به کارگزاری بریتانیا در هندوستان و خلیج فارس ابلاغ شد. در حالی که جزایر قشم , هنگام , لارک در اشغال بریتانیا بودند عوامل استعمار جزایر ابوموسی تنب بزرگ و سیری را در سال ۱۹۰۳ به نام شیخ شارجه اشغال کردند و پرچم شیخ را در سال ۱۹۰۸ در تنب کوچک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 47 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ایران و منطقه خلیج فارس:
سناریوهایی برای مقابله با تحریم(
عباس ملکی
پرونده هسته ای ایران همچنان مفتوح است و کشورهای موسوم به پنج بعلاوه یک در حال مذاکره برای برداشتن قدم های بعدی در جهت واداشتن ایران به دست کشیدن از چرخه سوخت هسته ای هستند. علیرغم آنکه شواهد همگی دال بر آن است که میزان غنی سازی اورانیوم در تاسیسات نطنز بیشتر از 4 درصد نیست، اما تلاش برای نشان دادن ایران بعنوان کشوری که تهدید عمده برای کشورهای اروپایی و آمریکایی و بلکه تمام جهان است، از سوی مقامات آمریکایی، اسرائیلی و اروپایی و به تبع آن ها از سوی رسانه های بانفوذ ادامه دارد.
این چنین است که دو مسیر پا به پای یکدیگر در برابر توسعه ایران در حال پیشروی است. ابتدا تحریم های اشاره شده در قطعنامه های صادره از شورای امنیت ملل متحد بخصوص قطعنامه های 1737 و 1747، و دیگری تلاش آمریکا برای مهار ایران و تحریم های فرامرزی این کشور بخصوص در بخش های مالی و بانکی و همچنین در صنعت نفت و گاز و بخش های پژوهشی کشور است.
گرچه امیدواری برای پایان یافتن منازعه هسته ایران و غرب و رسیدن به یک راه حل بهینه مبتنی بر حفظ استقلال و حقوق ایران و همچنین رفع نگرانی کشورهای دیگر باقی است، اما به نظر می رسد که بحث در مورد تدوین استراتژی های اقتضایی و بررسی راه های مواجهه با تحریم ها و تضییقات تحمیلی از نوع بین المللی و در برابر فشارهای آمریکا ضروری باشد.
نویسنده معتقد است که اعمال تحریم علیه ایران و همچنین ایجاد فشار سیاسی و یا نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران اگر بخواهد تشدید گردد، این کار از طریق خلیج فارس محتمل تر است و مشخصات ژئوپلتیکی این منطقه و دسترسی طرف مقابل به این آبراه و کشورهای همسایه بستر مناسب برای این گونه امور را فراهم می سازد. از طرف دیگر نیز مزیت های ملی ایران در این منطقه متعدد و فرصت های فراروی کشور در مقابله با تحریم های موصوف از هر منطقه دیگر متصل به مرزهای ایران بیشتر است. در این مقاله من به دو موضوع خواهم پرداخت:
رفتار آمریکا در قبال ایران بر چه پایه هایی استوار است؟
چه راهکارهایی ایران را می تواند بر بقای خود مطمئن تر سازد؟
رفتار آمریکا در قبال ایران
ایالات متحده آمریکا از ابتدای پیدایش نفت در خاورمیانه در روابط خود با ایران دارای حساسیت ویژه و منحصر بفرد بوده است. این حساسیت گاه بصورت نزدیکی فوق العاده دو کشور خود را نشان داده است، مانند اظهار آمادگی مشارکت شرکت آمریکایی نفتی سینکلر در توسعه میادین نفتی ایران در کناره دریای خزر در 1300 شمسی با پیشنهاد توافقی مبتنی بر اختصاص 50 درصد سود آن به ایران در زمانیکه حداکثر سودی که شرکت مختلط نفت ایران و انگلیس به ایران می داد 15 درصد بود. یا مانند همکاری های ایران و آمریکا در پس از اشغال این کشور در 1320 در قالب کمک های اصل چهار و بخشی از طرح مارشال. یا مانند همکاری های سیاسی، امنیتی و نظامی دو کشور در پس از کودتای 28 مرداد 1332 در قالب تشکیل ساواک، ایجاد پیمان بغداد و سنتو، و قرارداد همکاری های نظامی مابین دوکشور در 1339، یا برنامه توسعه ایران در چارچوب یک مدل آمریکایی از بهمن 1341 و سرمایه گذاری های کلان آمریکا در ایران از 1349.
اگر آمریکا و ایران در همکاری با یکدیگر گوی سبقت از دیگران ربوده اند، در دشمنی نیز شدت و حدت ویژه ای داشته اند. تلاش انگلیس برای مبارزه با نهضت ملی شدن نهضت نفت ایران آنگاه به نتیجه رسید که دولت برخاسته از حزب دمکرات در واشنگتن جای خود را به دولت جمهوریخواه تندرو آیزنهاور داد و آنگاه برنامه سرنگونی دولت دکتر مصدق به ثمر رسید. یا شلیک موشک به هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس توسط ناو وینسنس در 12 تیر 1367 که بروز نوعی دشمنی با ایران در حال جنگ با عراق بود که ایران باید پیام آن را درک می کرد. استراتژی بلندمدت آمریکا در برابر ایران اگر اضمحلال و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران نباشد، حداقل مهار و کنترل آن که در منطقه خود قدرت اول نباشد است. در این زمینه مباحث متعددی مطرح است، اما ساده ترین آن به این موضوع باز می گردد که منطقه ایران کدام است؟ ایران وابسته به منطقه خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای جنوب غربی، آسیای غربی، قفقاز، دریای خزر و آسیای مرکزی است و بخوبی پیداست که کشوری که مقسوم علیه مشترک این مناطق باشد، بالقوه تا چه انداز می تواند تاثیر گذار و پرنفوذ باشد. به یاد دارم که زمانی در 1999 در یکی از همایش های مربوط به دریای خزر از نماینده آمریکا در امور دریای خزر که با حرارت هرگونه منافع برای ایران در خزر را نفی نموده و شرکت های نفت و گاز بین المللی را از همکاری با ایران در دریای خزر و قفقاز برحذر می داشت پرسیدم که فرض کن که در آینده روابط تهران و واشنگتن به حالت عادی درآید و دو کشور دارای نمایندگی سیاسی در پایتخت دیگری باشند، آنگاه چگونه می خواهید با این مخالفت شدید فعلی منافع ایران در خزر را به رسمیت بشناسید و به شرکت های بالادستی توصیه نمائید تا در بخش های ایرانی خزر سرمایه گذاری نمایند؟ او در پاسخ گفت که ایالات متحده در مورد ایران و نقش منطقه ای این کشور وقت زیادی صرف نموده و استراتژی ها، سیاست ها و راهبردهای عملیاتی خود را طراحی نموده است. بنظر آمریکا، ایران همانند غولی است که یک پای آن در خلیج فارس و پای دیگر آن در دریای خزر است. آمریکا در مورد نفوذ ایران در خلیج فارس بسختی قادر است که آن را مهار نماید، اما در خزر این کار با توجه به ابتدایی بودن روابط بین کشورها و سرمایه گذاری های خارجی امکان پذیرتر است.
در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران و پیدایش جمهوری اسلامی بنظر می رسد که در حال حاضر در منحنی سینوسی روابط ایران و آمریکا ما در نزدیکی پائین ترین و یا خصمانه ترین نقطه هستیم. در چنین حالتی ایالات متحده آمریکا برای مدیریت روابط خود با ایران به مجموعه ای از چشم انداز، ماموریت، راهبردها، سیاست ها و برنامه های عملیاتی رسیده است. این مجموعه دارای روابط سیستمیک با یکدیگر است، اگر چه بظاهر اجزای آن در تباین با یکدیگرند. در عین حال که پیاده نمودن برنامه های فوق، مسئولیت همه نهادهای اداری و نظامی سیستم سیاسی آمریکاست اما برای آنکه بصورت روزانه این کار پی گیری شود، افرادی در سطح عالی مدیریت در بخش های سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی آمریکا مسئولیت روزانه اجرای سیاست های فوق را علیه ایران به عهده دارند. نیکلاس برنز، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور سیاسی و همچنین استوارت لوی دستیار وزیر خزانه داری آمریکا بخش های سیاسی و اقتصادی راهبردهای آمریکا علیه ایران را پی گیری می نمایند.
بنظر من این مجموعه دارای راهبردهای زیر است:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
اهداف سیاسی آمریکا در منطقه خلیج فارس بعد از 11 سپتامبر فهرست
عنوان
صفحه
مقدمه:
گفتار اول: تسلط بر ذخایر نفتی منطقه خلیج فارس
گفتار دوم: حمایت از امنیت رژیم اسرائیل و تثبیت آن
گفتار سوم: حمایت از روند صلح اعراب و اسرائیل
گفتار چهارم: ایجاد دگرگونی و براندازیهای نظامهای دیکتاتور
1-ایران
الف- ایجاد شکاف در داخل ایران
ب-ادعای بن بست نظام
ج-زمینه سازی برای حمله به ایران
2-عراق
الف-اهداف سیاسی
ب-اهداف اقتصادی
ج-کاهش هزینه های حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس
مقدمه:
دوماه بیش از حوادث یازده سپتامبر، حسنین هیکل، روزنامه نگار و روشنفکر مصری، از گزارش مستند گروه جمهوریخواه بر کاخ سفید پرده برداشت: وی هدف اصلی آنان را این گونه بیان کرد «جهانیان باید سروری آمریکا بر عالم را بپذیرند و آمریکا نیز با ابزارهای خاص خود باید در این زمینه گام بردارد ولی لازم نیست این هدف در قالب اعلامیه های رسمی و موضعگیری های سیاسی ابراز شود.»
بر اسا این گزارش، دیک چینی مامور ساماندهی پنج گروه مطالعاتی می شود تا رهبر آینده ایالات متحده را تنظیم کند. در تعریف عملیاتی طرح راهبردی مزبور آمده است که آمریکا بریا حفظ برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی خونین، نباید خود را به پیمانها و معاهدات موجود محدود کند، بلکه فقط باید بر اساس منافع خود تصمیم گیری کند. کلینتون به دلیل فقدان مشروعیت اخلاقی، ناچار بود برای کسب مشروعیت در قالب پیمانهای بین المللی عمل کند. ولی جمهوری خواهان چنین مشکلی ندارند. بر این اساس امریکا باید سایت های خود را در قالب مناطق و نه دولت ها تعریف کند و برای حفظ تدابیر منطقه ای خود می تواند به دولت های مخالف حمله کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
اهداف سیاسی آمریکا در منطقه خلیج فارس بعد از 11 سپتامبر فهرست
عنوان
صفحه
مقدمه:
گفتار اول: تسلط بر ذخایر نفتی منطقه خلیج فارس
گفتار دوم: حمایت از امنیت رژیم اسرائیل و تثبیت آن
گفتار سوم: حمایت از روند صلح اعراب و اسرائیل
گفتار چهارم: ایجاد دگرگونی و براندازیهای نظامهای دیکتاتور
1-ایران
الف- ایجاد شکاف در داخل ایران
ب-ادعای بن بست نظام
ج-زمینه سازی برای حمله به ایران
2-عراق
الف-اهداف سیاسی
ب-اهداف اقتصادی
ج-کاهش هزینه های حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس
مقدمه:
دوماه بیش از حوادث یازده سپتامبر، حسنین هیکل، روزنامه نگار و روشنفکر مصری، از گزارش مستند گروه جمهوریخواه بر کاخ سفید پرده برداشت: وی هدف اصلی آنان را این گونه بیان کرد «جهانیان باید سروری آمریکا بر عالم را بپذیرند و آمریکا نیز با ابزارهای خاص خود باید در این زمینه گام بردارد ولی لازم نیست این هدف در قالب اعلامیه های رسمی و موضعگیری های سیاسی ابراز شود.»
بر اسا این گزارش، دیک چینی مامور ساماندهی پنج گروه مطالعاتی می شود تا رهبر آینده ایالات متحده را تنظیم کند. در تعریف عملیاتی طرح راهبردی مزبور آمده است که آمریکا بریا حفظ برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی خونین، نباید خود را به پیمانها و معاهدات موجود محدود کند، بلکه فقط باید بر اساس منافع خود تصمیم گیری کند. کلینتون به دلیل فقدان مشروعیت اخلاقی، ناچار بود برای کسب مشروعیت در قالب پیمانهای بین المللی عمل کند. ولی جمهوری خواهان چنین مشکلی ندارند. بر این اساس امریکا باید سایت های خود را در قالب مناطق و نه دولت ها تعریف کند و برای حفظ تدابیر منطقه ای خود می تواند به دولت های مخالف حمله کند. آمریکا نباید به طور علنی و در شعارهای اعلامی، خود را رئیس عالم بنامد، زیرا این امر مشکلات زیادی را برای اایلات متحده به وجود می آورد، اما در عمل باید همین سیاست رهبری جهانی را پیگیری کند.
در بخش دیگری از توصیه های گروه راهبردی، این عبارت به طور صریح ذکر شده است: لزوم بازداشتن ایران از دستیابی به تسلیحات راهبردی و ضرورت اقدام برای سرنگونی حکومت انقلاب اسلامی، در توصیه هفتم، این نبرد در قالب روش شماره یک تکمیل می شود تشویق به ایجاد تغییر در ایران از راههای سیاسی از داخل ممکن است. ولی تغییر در عراق باید از طریق حمله نظامی خارجی، کودتا یا انقلاب داخلی باشد.
گزارش داهبردی مزبور خط مشی کلی ایالات منحده را در نحولات اخیر نشان میدهد و بوش از حوادث یازده سپتامبر به عنوان فرصتی برای اجرای پروژه گروه تحقیقاتی دیک چینی استفاده کرده است.
بنابراین، شواهد نشان می دهد که آمریکا به دنبال ریاست بر عالم است و برای کسب این هدف حق حیات و آرامش انسان ها و حقوقی همچون استقلال و حاکمیت دولت ها را به رسمیت نمی شناسد. علاوه بر آن مشاهده یم شود که بوش و دیگر یاران او در پیشبرد راهبرد خود، از شعارهای انسان دوستانه بر مبنای مدرنیته استفاده می کنند، ولی در عمل همان راهی را می روند که هیتلر رفت و به این ترتیب، در صدد هستند که به اقتدار جهانی دست یابند.
تلاش امریکا برای استلا بر جهان و از میدان به در کردن رقبای گذشته و حال با سیاست هائی همچون میلیتاریستی کردن روابط بین المللی و فرافکنی مشکلات حاصل از رکود اقتصادی ایالات متحده اعمال می شود.
در بهمن ماه سال 1380، 60 روشنفکر امریکائی با ارسال نامه ای برای جرج دبلیو بوش از عملیات نظامی او به بهانه مقابله با تروریسم حمایت کردند. اقدام مزبور مبین این واقعیت است که ایالات متحده آمریکا آخرین ابزارها و امکانات خود را برای آغاز جنگی فراگیر با هدف هژمونی بر جهان به کار گرفته است. بر این اساس می توان مبانی و ریشه های توسعه و ژزمونی طلبی ایالات متحده آمریکا را در افکار روشنفکران و البته به قدرذت در واشنگتن ردیابی کرد.
فوکویاما در تحلیل تاریخی پایان تاریخ و آخرین انسان، تلاش کرده بود که توجیهات لازم را بریا سیاست های مداخله جوبانه آمریکا فراهم آورد. بهخ اعتقاد او، گرچه دیکتاتورهای چپ و راست فرو پاشیده اند، ولی دموکراسی لیبرال تنها آرمان سیاسی منسجمی است که مناطق و فرهنگ های مختلف جهان را به هم پویند میدهد و انقلاب لیبرال در اندیشه اقتصادی همیشه با تحول به سوی آزادی سیاسی در سراسر دنیا همراه بوده است. هانتینگتون و فوکویاما دنباله رو راست جدید و افراطی گرایاتنی هستند که از دهه 1980، با هدف احیای ارزشهای سنتی آمریکا و بازسازی ساختار قدرت آن کشور در نظام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
اهداف سیاسی آمریکا در منطقه خلیج فارس بعد از 11 سپتامبر فهرست
عنوان
صفحه
مقدمه:
گفتار اول: تسلط بر ذخایر نفتی منطقه خلیج فارس
گفتار دوم: حمایت از امنیت رژیم اسرائیل و تثبیت آن
گفتار سوم: حمایت از روند صلح اعراب و اسرائیل
گفتار چهارم: ایجاد دگرگونی و براندازیهای نظامهای دیکتاتور
1-ایران
الف- ایجاد شکاف در داخل ایران
ب-ادعای بن بست نظام
ج-زمینه سازی برای حمله به ایران
2-عراق
الف-اهداف سیاسی
ب-اهداف اقتصادی
ج-کاهش هزینه های حضور آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس
مقدمه:
دوماه بیش از حوادث یازده سپتامبر، حسنین هیکل، روزنامه نگار و روشنفکر مصری، از گزارش مستند گروه جمهوریخواه بر کاخ سفید پرده برداشت: وی هدف اصلی آنان را این گونه بیان کرد «جهانیان باید سروری آمریکا بر عالم را بپذیرند و آمریکا نیز با ابزارهای خاص خود باید در این زمینه گام بردارد ولی لازم نیست این هدف در قالب اعلامیه های رسمی و موضعگیری های سیاسی ابراز شود.»
بر اسا این گزارش، دیک چینی مامور ساماندهی پنج گروه مطالعاتی می شود تا رهبر آینده ایالات متحده را تنظیم کند. در تعریف عملیاتی طرح راهبردی مزبور آمده است که آمریکا بریا حفظ برتری سیاسی، اقتصادی و نظامی خونین، نباید خود را به پیمانها و معاهدات موجود محدود کند، بلکه فقط باید بر اساس منافع خود تصمیم گیری کند. کلینتون به دلیل فقدان مشروعیت اخلاقی، ناچار بود برای کسب مشروعیت در قالب پیمانهای بین المللی عمل کند. ولی جمهوری خواهان چنین مشکلی ندارند. بر این اساس امریکا باید سایت های خود را در قالب مناطق و نه دولت ها تعریف کند و برای حفظ تدابیر منطقه ای خود می تواند به دولت های مخالف حمله کند. آمریکا نباید به طور علنی و در شعارهای اعلامی، خود را رئیس عالم بنامد، زیرا این امر مشکلات زیادی را برای اایلات متحده به وجود می آورد، اما در عمل باید همین سیاست رهبری جهانی را پیگیری کند.
در بخش دیگری از توصیه های گروه راهبردی، این عبارت به طور صریح ذکر شده است: لزوم بازداشتن ایران از دستیابی به تسلیحات راهبردی و ضرورت اقدام برای سرنگونی حکومت انقلاب اسلامی، در توصیه هفتم، این نبرد در قالب روش شماره یک تکمیل می شود تشویق به ایجاد تغییر در ایران از راههای سیاسی از داخل ممکن است. ولی تغییر در عراق باید از طریق حمله نظامی خارجی، کودتا یا انقلاب داخلی باشد.
گزارش داهبردی مزبور خط مشی کلی ایالات منحده را در نحولات اخیر نشان میدهد و بوش از حوادث یازده سپتامبر به عنوان فرصتی برای اجرای پروژه گروه تحقیقاتی دیک چینی استفاده کرده است.
بنابراین، شواهد نشان می دهد که آمریکا به دنبال ریاست بر عالم است و برای کسب این هدف حق حیات و آرامش انسان ها و حقوقی همچون استقلال و حاکمیت دولت ها را به رسمیت نمی شناسد. علاوه بر آن مشاهده یم شود که بوش و دیگر یاران او در پیشبرد راهبرد خود، از شعارهای انسان دوستانه بر مبنای مدرنیته استفاده می کنند، ولی در عمل همان راهی را می روند که هیتلر رفت و به این ترتیب، در صدد هستند که به اقتدار جهانی دست یابند.
تلاش امریکا برای استلا بر جهان و از میدان به در کردن رقبای گذشته و حال با سیاست هائی همچون میلیتاریستی کردن روابط بین المللی و فرافکنی مشکلات حاصل از رکود اقتصادی ایالات متحده اعمال می شود.
در بهمن ماه سال 1380، 60 روشنفکر امریکائی با ارسال نامه ای برای جرج دبلیو بوش از عملیات نظامی او به بهانه مقابله با تروریسم حمایت کردند. اقدام مزبور مبین این واقعیت است که ایالات متحده آمریکا آخرین ابزارها و امکانات خود را برای آغاز جنگی فراگیر با هدف هژمونی بر جهان به کار گرفته است. بر این اساس می توان مبانی و ریشه های توسعه و ژزمونی طلبی ایالات متحده آمریکا را در افکار روشنفکران و البته به قدرذت در واشنگتن ردیابی کرد.
فوکویاما در تحلیل تاریخی پایان تاریخ و آخرین انسان، تلاش کرده بود که توجیهات لازم را بریا سیاست های مداخله جوبانه آمریکا فراهم آورد. بهخ اعتقاد او، گرچه دیکتاتورهای چپ و راست فرو پاشیده اند، ولی دموکراسی لیبرال تنها آرمان سیاسی منسجمی است که مناطق و فرهنگ های مختلف جهان را به هم پویند میدهد و انقلاب لیبرال در اندیشه اقتصادی همیشه با تحول به سوی آزادی سیاسی در سراسر دنیا همراه بوده است. هانتینگتون و فوکویاما دنباله رو راست جدید و افراطی گرایاتنی هستند که از دهه 1980، با هدف احیای ارزشهای سنتی آمریکا و بازسازی ساختار قدرت آن کشور در نظام