لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 58
امام خمینى سیاستمدارى بزرگ و بزرگ سیاستمدار
از بعد سیاسى امام خمینى یک شخصیتبىنظیرى بود که دوست و دشمن بر آن اذعان داشتند. عنوانهایى نظیر تئوریسین بزرگ، صاحبنظر برجسته، تحلیلگر سیاسى فوقالعاده، استراتژیستبلند پایه، آیندهنگرى قوى، جهان بین منحصر به فرد، داراى دکترین عالى و پیچیده، ژرفنگر، غیر قابل پیش بینى و داراى پیچیدگى بسیار دور بخشى از عنوانهایى بود که شخصیتهاى جهانى به حضرت امام خمینى دادهاند، واقعیت این است که حضرت امام امت همه عنوانها و القاب فوق را داشت ولى اینها همه صفات امام نبود، بلکه ناظران بینالمللى هر کدام از دیدگاه خاصى امام عزیز را مىدیدند. اینک با توجه به محدودیت کلام گوشههایى از ویژگیهاى سیاسى امام راحل را به شکلى کاملا موجز و خلاصه ذکر مىکنیم.
1- خودباورى به جاى خودباختگى:
یکى از برجستهترین اهداف امام عزیز تلقین روح خود باورى به عموم مسلمانان و بخصوص به مردم خود بود. بنیانگذار جمهورى اسلامى در این استراتژى الهى خود از دو تاکتیک معروف استفاده مىنمود:
الف - تحقیر قدرتها و ابرقدرتها
رهبر کبیر انقلاب اسلامى که به خوبى به جنایتهاى کشورهاى امپریالیستى در تحقیر ملتهاى دربند آگاهى داشت و آثار ذلتبار سلطه ابرقدرتها را بر ملتها مشاهده نموده بود، درصدد برآمد که اولا آنها را کوچکتر از آنچه هستند و نشان مىدهند معرفى کند، ثانیا بر مبناى قاعده تایید باطل، باطل است، سعى وافر بر نفى تاثیرگذارى و موقعیتبرتر آنها داشتند. تکرار جمله امریکا هیچ غلطى نمىتواند بکند، از امریکا در ذهن و فکر مردم ما کشورى و قدرتى ترسیم نمود که قدرت هیچ کارى را ندارد. الحق همین جمله کاخ ابرقدرتى امریکا را فرو ریخت و حتى امکان واکنش مناسب در برابر طوفان سهمگین انقلاب اسلامى را از او گرفت. حال آنکه امریکا به عنوان یک واقعیت، ابرقدرتى بود که به خود حق مىداد و مىدهد که در امور داخلى کشورها مداخله نماید. در ویتنام آنهمه جنایت مرتکب شود، گرانادا را به اشغال خود درآورد، لیبى را بمباران و در نیکاراگوئه دخالت نظامى نماید. نوریهگا را از اریکه قدرت در پاناما به زیر کشد و از اسرائیل حمایتبىقید و شرط نماید و به اعراب بىاعتنایى کند. این درست است که امریکا و چهار کشور دیگر عضو دائم شوراى امنیت و داراى حق وتو هستند. ولى واقعیت چیزى دیگرى است. به نظر بسیارى از صاحبنظران سیاسى امریکا حرف آخر را در شوراى امنیت مىزند. اگر سازمان ملل را به مدرسهاى تشبیه کنیم و شوراى امنیت را به کلاس، امریکا رئیس این مدرسه، انگلیس معلم کلاس، فرانسه در حکم مبصر کلاس، شوروى چون شاگرد ساعى و درسخوان این کلاس و چین مانند دانشآموز مستمع آزاد کلاس است؟ ! !
با همین دید و تحلیل است که مشاهده مىکنیم امریکا در بحران اشغال کویت در مدت کوتاهى تعداد زیادى قطعنامه را در شوراى امنیتبر علیه عراق به تصویب رساند، حال آنکه کشورهایى نظیر فرانسه و شوروى که هوادار سنتى عراق بودند از انجام هرگونه واکنشى ناتوان شدند و نتوانستند به نفع عراق کارى انجام دهند.
همین امریکا در دیدگاه خدابین امام بزرگوار هیچ گونه محلى از اعراب را نداشت و به شدت تحقیر شد. دیگر قدرتها هم به فرا خور حال و به مناسبتهاى گوناگون مورد طعن و عتاب و شماتت قائد عظیمالشان قرار گرفتند. این یکى از استراتژیهاى امام بود.
ب - القاى روح بزرگمنشى و عزت اسلامى
رهبر کبیر انقلاب اسلامى سعى بسیار زیادى داشتند که عزت از دست رفته را به مسلمانان برگردانند و این مهم جز با تفهیم جهانبینى عظیم اسلامى مقدور نبود. بنابراین توجه بنیانگذار جمهورى اسلامى بعد از شکستن ابهت و صولت قدرتها، تشریح و معرفى اسلام ناب بود. همان اسلامى که عزت را منحصر به مسلمانان مىداند " ولله العزة ولرسوله وللمومنین".
امام عزیز معتقد بودند به میزانى که مسلمانان از اسلام فاصله بگیرند، به لحاظ سیاسى به همان میزان به قدرتهاى جهانى وابسته مىشوند. در این استراتژى همه مساعى حضرت امام مصروف تبلیغ اسلام و توجه به مسایل اسلامى بود. بهگونهاى که مسلمانان هرگز احساس نیاز به دیگر ایدئولوژیهاى وابستگى آور را نکنند.
2- اعتراف جهان به صلابتسیاسى امام
در سال 1365 در پایان سمینار منطقهاى سفراى کشورمان که دسته جمعى به محضر امام نایل شدیم. توفیق زیارت خصوصى معظم له نیز طبق معمول دست داد. در آن ملاقات خصوصى حضرات آقایان: مهدوى کنى و انوارى و نیز جناب آقاى دکتر ولایتى نیز حضور داشتند. چند لحظهاى به سکوت گذشت. بنده از محضر امام بزرگوار اجازه خواستم که مطلبى را به عرض برسانم. امام عزیز اجازه فرمودند. آنگاه گفتم:
چندى پیش سفیر شوروى در تهران (آقاى بویلدیروف سفیر وقتشوروى) به دیدن من آمد و طى گفتگویى گفت: ما و شما هیچ اختلافى با هم نداریم. من در پاسخ گفتم: اتفاقا ما با شما خیلى اختلاف داریم. اولین اختلاف ما ایدئولوژى ماست که هیچ فصل مشترکى با ایدئولوژى شما ندارد.
دوم حضور نظامى شما در افغانستان است که ما کاملا مخالفیم. سوم حمایتهاى شما از صدام است که مساله مهم ما و شماست و در این زمینه ما سیاستشما را رد مىکنیم و اصلا این سیاستبراى ما قابل درک نیست.
سفیر شوروى گفت: ما و شما همسایهایم و این را خدا خواسته است؟
با خنده گفتم: مگر شما هم خدا را قبول دارید؟
سفیر شوروى گفت: آن خدایى که امریکا را با آنهمه عظمتبه دست انقلاب شما تا این اندازه زبون و ذلیل کرده است، ما هم این خدا را قبول داریم.
چهره حضرت امام بسان گل باز شد و با لبخندى که حاکى از رضایت و خرسندى بود، فرمودند:
همین طور است، آن دیگرى هم (مقصود امریکا) درباره انقلاب اسلامى همین طور فکر مىکند. آنگاه خود حضرت امام به موضوع بسیار مهمى اشاره کردند که در تایید همین مطلب بود.
ایشان فرمودند: چند روز پیش من فلان رادیو را گوش مىدادم (حضرت امام اسم رادیو را بردند ولى براى اینکه تبلیغى براى این رادیو نشود از ذکر نام آن خوددارى مىکنم) از قول سران کاخ سفید مىگفت:
تا زمانىکه فلانى - حضرت امام خمینى (س) - زنده استشوروى جرات تعرض به ایران را ندارد. نگرانى ما زمانى است که فلانى نباشد و روسها بخواهند به تمامیت ارضى ایران تجاوز نمایند.
مقصود حضرت امام این بود که اگر مثلا ابرقدرت شرق در مورد عظمت انقلاب اسلامى چنان خاضعانه اظهار نظر مىکند دیگر قدرت غربى هم تصور مشابهى از انقلاب اسلامى دارد و هر دو به گونهاى از انقلاب واهمه دارند.
عظمت انقلاب اسلامى حاصل خودباورى و طرد و رد قدرتهاى مادى بود و این خصیصه را امام عزیز در مردم ایجاد فرمودند.
3- دیپلماسى ایجاد مشکل براى دشمنان انقلاب اسلامى
یکى از استراتژیهاى بارز رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایجاد مشکل و درد سر دائمى براى قدرتهایى بود که در صدد ایجاد مشکل براى انقلاب اسلامى بودند. اصولا استراتژى ابرقدرتها مشغول کردن کشورهاى جهان سوم با مسایل داخلى به شکلهاى گوناگون است تا این کشورها نتوانند به مسایل اساسى خود بپردازند. اختلافهاى داخلى، جنگ عقیدتى، درگیرى منطقهاى، توطئه تجزیهطلبى و مسایلى از این قبیل موانعى است که کشورهاى مستقل فرصت پرداختن به موضوعهاى مهم را نداشته باشند.
امام بیدار و بیدارگر، پیوسته مىکوشیدند تا با ایجاد دردسر تازه براى دشمنان انقلاب اسلامى نه تنها ابتکار عمل را از دست آنها بگیرند، بلکه به عکس آنها را با مشکل جدید، روبهرو نمایند. اشغال لانه جاسوسى امریکا و افشاى اسناد و مدارک و شخصیتها و عوامل امریکایى در کشور و کشف سناریوهاییکه واشنگتن جهتشکست انقلاب اسلامى تهیه دیده بود و بالاخره بازداشت 444 روزه جاسوسان امریکایى، کاخ سفید را به جد با مشکلهاى عدیدهاى مواجه کرد که هم و غم "کارتر"، رئیس جمهورى وقت آمریکا و دستیارانش، آزادى گروگانها بود و امام عزیز به کارتر اجازه نداد از پیمان کمپ دیوید که موجب ضعف و ذلت اعراب بخصوص مصر در برابر اسرائیل شد و خطر اعراب براى اسرائیل حداقل براى دو دهه منتفى گردید - استفاده لازم را بنماید و اشغال لانه جاسوسى از کارتر یک زمامدار بى کفایتساخت که در مسایل مهم قدرت تصمیمگیرى را نداشت و کارتر که با تحمیل پیمان "کمپ دیوید" به مصر خواب انتخاب مجدد در انتخابات را مىدید به کلى از پیروزى مایوس شد و رقیب انتخاباتىاش حداکثر استفاده را از گروگانها نمود و این هم یکى دیگر از استراتژیهاى امام امتبود.
4- افشاى استراتژى دشمنان اسلام
بنیانگذار جمهورى اسلامى اهتمام خود را مصروف آگاه نمودن امت اسلامى از نقشهها و طرحهاى شیطانى دشمنان اسلام و مسلمانان مىکردند و در این راه به اعتراف دوست و دشمن موفقیتبسیار زیادى کسب نمودند. یکى از این موارد موضع محکم و انعطاف ناپذیر امام، سیاستبر علیه نویسنده مزدور کتاب موهن "آیههاى شیطانى" بود. دشمنان انقلاب اسلامى که از توطئههاى گوناگون علیه انقلاب اسلامى سودى نبرده بودند، ایدئولوژى انقلاب را نشانه رفتند و تیرهاى مسموم خود را به طرف آن شلیک کردند. این بار نیز امام پر صلابت انقلاب در مقابل تمامیت کفر جهانى را هدف قرار دادند و با اعلام ارتداد نویسنده سرسپرده آن کتاب و صدور فتواى تاریخساز واجب القتل بودن وى، بار دیگر حکم روشن اسلام را بیان فرمودند. دشمن زبون و سراسیمه و مایوس از هر کارى به تنها عملى که مقدورش بود دست زد و با اجلاسى عجولانه تصمیم به احضار سفراى خود از تهران کرد تا شاید رهبر انقلاب را به عدول از این حکم الهى وا دارد که صد البته بى اثر بود. از این پاتک امام بتشکن چند مساله روشن شد:
الف - به طور کامل دشمن در موضع ضعف و انفعال قرار گرفت.
ب - ماهیت دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى بیش از پیش مشخص گردید.
ج - تشتت و تفرق آنها آشکار گردید که اصولا وحدت جز در سایه ملاحظات اعتقادى میسور نیست. آنجا که قرآن کریم مىفرمایند: "تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتا". در همین مورد روشنتر از همیشه افتراق و تشتت دنیاى کفر برملا گردید; به طورى که یکى از سفراى اروپایى که با اکراه تهران را موقتا ترک مىکرد، طى تماس تلفنى گفت: من با بى میلى تهران را ترک مىکنم ولى هفته آینده باز خواهم گشت. همین طور هم شد و سفیر مزبور پس ازحدود دو هفته به تهران بازگشت.
د - شجاعتیافتن مسلمانان در برابر کفار، بطورى که از اندونزى تا مراکش و تا پشت دفتر نخستوزیر انگلیس مسلمانان فریاد "مرگ بر رشدى" سر دادند و خواستار اجراى حکم حضرت امام شدند. ه - روشن شدن قدرت و صلابت وحدت مسلمانان - که به راستى اگر مسلمانان وحدت کنند عزت گذشته را باز مىیابند - و صولت و ابهتیافتن انقلاب اسلامى. در این مورد به یک خاطره اشاره مىکنم: دو سال پیش که پنج تن از برجستهترین ائمه جمعه کشورهاى تانزانیا، زامبیا، زیمباوه، موزامبیک و افریقاى جنوبى به تهران آمده بودند و توفیق دیدار آنها در دفترم دست داد. یکى از آنها با اشاره با فتواى ارتداد سلمان رشدى که به ساحت مقدس رسولالله - صلى الله علیه و آله و سلم - اسائه ادب کرده بود، گفت: حکم حضرت امام چونان ضربتى بود که مولى امیرالمومنین - علیهالسلام - در جنگ خندق بر پیکر کفر مجسم یعنى عمروبن عبدود وارد آورد.
ز - واکنش مساعد و مستعد کنفرانس اسلامى در برابر این حکم، وزراى خارجه کنفرانس اسلامى در اجلاس قاهره که به همین منظور تشکیل شده بود، با توجه به طوفان عظیمى که این حکم ایجاد کرده، به اتفاق آرا حکم حضرت امام خمینى رهبر ژرفاندیش جهان اسلام را تایید کردند و دیپلماسى انگلیس یک بار دیگر در برابر قدرت و جاعتبىمانند امام احیاگر اسلام عقیم ماند و ناکام گردید.
5- امام خمینى انقلابىترین سیاسى و سیاسىترین انقلابى
اندیشههاى امام خمینى - رضواناللهتعالى علیه - مرزهاى قراردادى را در نور دید و به اقصى نقاط عالم بسط و گسترش یافت. گستره پایگاه امام قلوب دردمندان و محرومان بود. همان تازیانه خوردهها که زنجیر اسارت قرون و اعصار بر پا و گردن و دستشان سنگینى کرده بود و امروز نام امام خمینى همواره با
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 80
امام خمینى در پنجحوزه معرفتسیاسى
"و ضرب الله مثلا قریة کانت آمنة مطمئنة یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بماکانوا یصنعون" (1)
معرفتسیاسى مجموعهاى از باورهاى ذهنى است که پنجحوزه قابل تفکیک دارد. مىخواهیم ببینیم حضرت امام (ره) درکدامیک از این حوزهها تبلور بیشترى دارند.
این پنجحوزه عبارتند از:
1. حوزه علم سیاست
2. حوزه علم به حوادث سیاسى
3. حوزه تحلیل سیاسى
4. حوزه آراى سیاسى
5. حوزهاندیشه سیاسى
اگر سوال شود: فرضیهها و کشفیات علمى حضرت امام (ره) در موضوعات علم سیاست چیست؟ پاسخ روشن آن این است که درحال حاضر هیچ. چرا که معظم له به این معنا عالم علم سیاست نبودند. یعنى اگر از ایشان دعوت مىشد که تئوریهاى علم سیاسترا براى دورههاى دکترا و کارشناسى ارشد و کارشناسى تدریس کنند، حتى اگر فرصت داشتند نمىپذیرفتند و مىفرمودند که دراین رشته تخصصى ندارم، همچنان که اگر قرار بود فیزیک و شیمى یا اقتصاد تدریس کنند، باز هم همین را مىفرمودند. اگر بهکتابهایى که درباره تئوریهاى روابط بینالملل نگاشته شده توجه کنیم، در آنها نظریههایى ارائه شده که زبان تخصصى است و حتىاگر بسیارى از سیاستمداران موفق دنیا آنها را بخوانند، شاید بخوبى متوجه نشوند. البته این بدان معنا نیست که علم سیاست علمعجیب و غریبى است و استعداد فوقالعاده مىخواهد; بىگمان چنین نیست. برعکس علم سیاستبا وجود قدمتى بهاندازه عمرعلمى بشر، همچنان دانش لاغرى است و تعداد تئوریها و فرضیههاى اثبات شده آن، براحتى قابل شمارش است. آنچه کتابهاى ایندانش را حجیم و متنوع ساخته، تعدد و کثرت موضوعات مصداقى است و نه تعدد و کثرت تئوریها و نظریههاى آن.
در همین جا دو نکته قابل توجه است: اولین نکته اینکه حضرت امام (ره) به این معنا عالم علم سیاست نبودند، ولى نمىتوان گفتکه از تئوریهاى این علم هم آگاهى نداشتند. چرا کهاندیشمندان سیاسى به نحو کلى از شماى تئوریها مطلعاند. مثلا مورگانتا،نظریهپرداز روابط بینالملل، قدرت سیاسى را در ظرف سیاستخارجى به شش عامل تقسیم کرده و در دانشگاهها، این ششعامل به نام او تدریس مىشود. نظریهپردازان دقیقتر از او نیز عوامل متشکله قدرت را به سه، چهار و پنج عامل دیگر تقسیمبندىکردهاند که نظرات آنها نیز در نقد نظریه مورگانتا مورد توجه قرار مىگیرد و دانشجو باید اسامى این نظریهپردازان را به خاطربسپارد تا نمره دریافت دارد. ولى یک اندیشمند سیاسى لازم نیستبه طور دقیق اسامى نظریهپردازان و تاریخ دقیق ایننظریهپردازى را به خاطر داشته باشد. کافى است که بداند چنین نظریاتى نیز موجود است. بنابراین اگر از یکاندیشمند بپرسیمنظریات مورگانتا در باب عوامل متشکله قدرت چیست؟ ممکن استبگوید، اول بار است که نام او را مىشنوم، ولى اگر بگوییمعوامل متشکله قدرت چیست؟ یکاندیشمند سیاسى، کلیاتى را به خاطر دارد و بدون استناد به اسامى تئورىپردازان آنها،مىتواند جسته گریخته، عواملى را ذکر کند که همین مقدار آگاهى از تئوریهاى عرضه شده براىاندیشهسازى کفایت مىکند.شواهد نشان مىدهد که حضرت امام (ره) از سن نوزده سالگى، از وقتى به حوزه علمیه اراک رفتند و کودتاى سوم اسفند رخ داد تاقبل از انقلاب، به مقالات و کتابهایى که به دانش خالص سیاست مىپرداخت، عنایتخاصى داشتند و این توجه تا چندى قبل ازانقلاب ادامه داشته است. مثلا (مرحوم) حاج احمد آقا گفتند: "حضرت امام (ره) کتاب شهریار ماکیاول را خوانده بودند و فرمودهبودند مثل اینکه اروپاییها آن زمان وضعشان از وضع این زمان ما بدتر بوده که چنین آدمى قانون جنگل را به جامعه تعمیم دادهاست".
بازسازىاندیشههاى فلسفى
نکته دیگر اینکه در تاریخ بشر گاه کسانى یافت مىشوند که به اصول کلى قوانین و سنتهاى خلقت دست مىیابند و چنین کسانىلازم نیست همه چیز را بخوانند و به طور دقیق نسبتبه ریزهکارى آن اصول آگاهى روشن و قابل بیان داشته باشند; چنانکهپیامبران چنین بودند; البته در بیان نیز توانمند بودند، حکماى بزرگ چنیناند. بوعلىسینا چنین بود. سقراط این چنین بود.شاید بتوان گفت، عارف کسى است که از طریق دیگر به چنین قواعدى نیز دست مىیابد. نقل شده که علامه طباطبایى (ره) بامختصر آگاهى به فلسفه دکارت و کانت، براساس اصولى که در دست داشت تماماندیشههاى فلسفى آنان را بازسازى مىکرد ومىگفت مثلا کسى که در فلان مسئله اینگونهاندیشیده است، نمىتواند نسبتبه فلان مسئله اینگونه نیندیشیده باشد. یکزیستشناس فرانسوى به نام "کوویه" - همعصر داروین - چنان به اصول کلى زیستشناسى دستیافته بود که یک تکه از استخوانحیوانى را به او نشان مىدادند و او مىتوانست از روى همان تکه استخوان شکل حیوان را به طور نسبتا دقیق رسم کند. بدشانسىداروین این بود که چنین حریفى را در مقابل نظریه تطور انواع داشت. البته عالمان هر رشته از معرفت تا حدود زیادى نسبتبهچنین افرادى هم مدیوناند و هم گلهمند; از این حیث مدیوناند که معمولا چنین افرادى که در دانشى غیر حرفهاىاند، بادستیابى به اصول و قواعد کلى آن، موجب تحول در دانش مىشوند. زیرا تخصص علمى، از سویى آگاهى مىدهد و دانش را فربه وچاق مىکند و از سوى دیگر حجاب تحول مىشود. و از این جهت گلهمندند که هرکس به کلیات یک دانش آگاهى مىیابد، دراظهارنظر شجاع مىشود ولى به این دلیل که از ریزهکاریهاى آن دانش آگاهى ندارد، گاه واقعا و گاه ظاهرا، به آن دانش لطمهجدى مىزند.
به هرحال این که آیا حضرت امام (ره) به اصول کلى دانش سیاست آگاهى داشتند یا نه؟ معتقدم آرى، و اگر کسى گفت نه،شواهدى قابل عرضه دارم، و اگر نپذیرفت مشاجره نمىکنم. زیرا ظاهرا حق با اوست; یعنى حضرت امام (ره) کتابى ندارند کهبتواند به عنوان نظریهپردازى علم سیاست در دانشگاه تدریس شود، مگر آنکه کسى پیدا شود و تئوریهاى علمى ایشان را شناسایىکند و در یک کتاب به جامعه دانشگاهى عرضه نماید و اگر چنین همتى صورت بگیرد، تازه اول کار و اول نقد و بررسى است. زیرامفهوم اصطلاحى علم چنین اقتضا مىکند که هر آنچه از سوى عالمى بیان شود، جداى از شخصیت و حیثیت و تقدس عالم،همواره قابل نقد و اثبات و ابطال باشد و در دایره علم، عالم هم بیرحم است و هم بىملاحظه; یا باید با حفظ ادب چنین باشد.
حوزه علم به حوادث سیاسى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
امام خمینی/ عدالت وجنگ
امام خمینی (س) با توجه به نگرش اسلامی خویش در مقام عارف برجسته و فقیهی اسلام شناس، در نگرش به جنگ از بعد ارزشها و منافع، امور متعالی انسانی و برتر از همه عدالت و سعادت نوع بشر و شکوفایی و کمال او یا رسیدنش به خدا را به منزله والاترین هدف در نظر می گیرد. از این رو، از نظر ایشان، جنگ مادامی ارزشمند می باشد و از نظر عقلی و شرعی، موجه است که در راه تحقق اهداف عالی سبیل الله صورت گیرد. برای نمونه، در بیان راه خدا و راه مستضعفین به منزله یکی از اهداف جهاد و جنگ می گویند: " برنامه اسلام از صدر اسلام تاکنون، بر شهادت توام با شهامت بوده است. قتال در راه خدا و راه مستضعفین در راس برنامه های اسلام است. ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله. . ."یا در باب فضیلت چنین جنگی با اشاره به سخن حضرت علی(ع) <ان الجهاد باب من ابواب الجنه. . .>، می فرمایند: " این فضیلت بزرگ در بین فضایل بی شماری که برای مجاهدین فی سبیل الله نقل شده بیشتر جلب توجه می کند... این مدال الهی بر بازوان مجاهدان، چون خورشید در نزد صاحبان اسرار غیبی و ملکوتی می درخشد. مگر این جلوه همان خلقت نیست که ابراهیم خلیل الرحمان را مفتخر کرد؟. . ." ایشان در بیان دیگری در توضیح و تبیین مصداق فی سبیل الله به مرام امام حسین(ع) اشاره می کنند و اجر شهیدان جنگ فی سبیل الله را حیات عندالرب و ورود در ضیافت خدا ضیافه الله قلمداد می نمایند: "چه مژد ه ای برای شهیدان در راه مرام حسین سلام الله علیه که همان سبیل الله است، از این بالاتر که در جنتّی که آن بزرگوار شهید فی سبیل الله وارد می شود و در ضیافتی که آن حضرت حاضرند"یا در سخن دیگری، با تأکید بر سیره پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی (ع) که تمام دوران زندگانی خویش را در جنگ با ستم و ستمگران و در راه دفاع از حق و اسلام به عنوان دین حق و عدالت کوشیدند، پیروی از سیره آنان را مورد توجه قرار داده و هدف جهاد را مبارزه با ستم و دفاع از حق قلمداد کرده اند. تبیین این هدف و انگیزه، یعنی متعالی شدن انسان و رهایی او از عالم طبیعت در بیان دیگری از او به این صورت بیان شده که جنگ مسلحانه در راه خدا نردبان ترقی انسان به عالم فوق این عوالم است و در برابر آن، حرکتهایی شیطانی قرار دارد که ره به سوی اسفل السافلین خواهند داشت: "اگر انسان با جهاد برای خدا از این دنیا برود یعنی از عالم پست به عالم بالا می رود، به عالمی می رود که فوق این عوالم است. . ."بدین ترتیب، در نگاه ایشان، جنگ مسلحانه و جنگ با نفس (جهاد اکبر) در راستای خدمت به خلق و دفاع از حق و عدالت در یک مقام قرار می گیرند و دومی مقدمه اولی می شود؛ زیرا، این دو به مثابه دو بال برای رسیدن انسان به حقیقت خویش و رهایی از عالم طبیعت دیده می شوند؛ بنابراین، جنگ در این نگاه، جهادی معنوی و متعالی است، نه صوری و مادی؛ زیرا، معیار آن ایده آل مطلق هستی، یعنی خدا و آفریده های اوست، یعنی ارزشهای متعالی انسانی، مانند حق و حقیقت، آزادی و عدالت، ایمان و معنویت و خودسازی و مبارزه با فساد و ستم و بی عدالتی در جهان.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (ره)
مرتضی غضنفری
چکیده :
چنانچه تربیت اسلامی در بین ملت ما محقق بشود و همه قشرها اسلامی بشوند ، آسیب دیگری در این ملت محقق پیدا نخواهد کرد . امام خمینی ( ره )
در تعلیم و تربیت اسلامی نقطه آغاز تعلیم و تربیت ، انسان است . و هدف نهایی تربیت، شکوفایی استعدادها و کیفیات نظری به منظور تقرب به کمال مطلوب خداست که بایستی محور همه برنامه ها و اقدامات تربیتی قرار گیرد . بنابراین ما پرورش یافتگان وارث انبیاء هستیم و سابقه درخشان فرهنگی داریم ، جاده زندگی مان از کمربندی اسلام گذشته و ترمینال آن غنی از فرهنگ و تمدن و تربیت است ، خط سیر ما مرز جغرافیایی ندارد ، فرهنگ ما قله های قلمرو اندیشه ی نظم و انضباط را فتح نموده است ، زیرا شکوفایی استعدادها باید با برنامه مدبرانه و ... دین مدارانه ... زیر سایه درخت اسلام و با راهنمایی وارثان انبیاء صورت گیرد و در این مقاله سعی شده به تعلیم و تربیت از نگاه معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران پرداخته و اصول و روش هایی که در تعلیم و تربیت باید به آن اشاره نمود و طبق آنها پیش رفت تا در تربیت آیندگان انحرافی ایجاد نشود ، اشاره شده است . چرا که تعلیم و تربیت در یک کشور یک امر حساس به شمار می رود که اگردر کنار یکدیگر باشد و به صورت صحیح عملی گردد شاهد ترقی های همه بعدی و همه جانبه آن کشور خواهیم بود و در سایه تعلیم و تربیت درست هیچ گونه بزهکاری و تبه کاری را در جامعه مشاهده نخواهیم کرد و در این صورت عدالت ، عطوفت ، برادری ، حلم ، تواضع و صداقت فعالیت و خلاقیت ، آزادی قرآنی ، حفظ شخصیت افراد ، روحیه تعادل ، جایگزین اخلاق و علوم رذیله خواهد شد .
- کودک آدمی به سر حد کمال می رسد . که حکومت و تسلط کامل بر خویش داشته باشد ، یگانه مقصود و منظور تربیت اخلاقی و دینی آن است که انسان مالک و مختار نفس خویش گردد . و به جای آنکه اسیر و تابع هواهای نفسانی خود باشد ، هر میل و هوس او را به طرفی بکشاند همیشه زمام امیال خود را در کف خویش داشته باشد . بنابراین باید به کودکان خود یاد بدهیم که چگونه آزادگی خود را در اسیر کردن هواهای نفسانی بجویند و برای همین است که عده ایی تربیت را فتح مداوم قیدو بندهای نفسانی تعریف کرده اند و معتقدند آدمی هنگامی که تربیت می شود که از محدودیتهای حیوانی آزاد شود .
- کودکی به اندازه کافی محبت نبیند نمی تواند به دیگری و دیگران محبت کند و اگر اساس تعلق به دیگری نداشته باشد نمی تواند خود را دوست داشته باشد و اگر خود را دوست نداشته باشد نمی تواند کس دیگری را دوست بدارد .
تعلیم و تربیت در کلام امام خمینی ( ره )
هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است . اگر چناتنچه خود انسان تربیت نشود نمی تواند دیگران را تربیت کند .
- انسان اگر تربیت بشود همه چیز عالم درست می شود .
- همان طور یکه هر شخص و فردی موظف است که خودش را اصلاح کند موظف است که دیگران را هم اصلاح نماید .
- تمام کتب آسمانی که بر انبیاء نازل شده است برای این بوده است که این موجودی الهی واقع بشود ، بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود .
- عالم مدرسه است و معلمین این مدرسه انبیاء و اولیا هستند .
- در اسلام همه امور مقدمه انسان سازی است .
- با تربیت انسان عالم اصلاح می شود .
- اساس عالم بر تربیت انسان است .
- شریفترین شغل در عالم بزرگ کردن یک بچه است ، و تحویل دادن یک انسان اصلاح شده است به جامعه از این کودکهای امروز ، انسانها و دانشمندان فردا درست می شود .
اصلاح دانشگاه زمانی آسان است که فرزندانمان را از دوره دانش آموزی زیر نظر بگیریم .
مبانی تربیتی چیست ؟
مبانی یا فلسفه تربیتی اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت عبارت است
ازنظر آنها در مورد جهنا و انسان ، کسانی که جهان را محدود و منحصر در آنچه خود می بینند و حس می کنند می دانند و انسان را هم موجودی می شناسند که راست قامت است و از جهت فطری تکامل یافته تر از دیگر حیوانات می باشند . نوعی تعلیم و تربیت برای آنها مشخص است و افرادی که برای جهان آفریدگاری قائلند دیده شدنی نیست و آدم را موجودی می شناسند که تفاوت اساسی با حیوانات دارند و زندگی اش محدود به این چند سال که در نیا هست نمی باشد . نوعی از تعلیم و تربیت را برای آنها عرضه دارند . از نظر امام رحمه الله تربیت عبارت است از (( اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلی است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام ( ص) و یپشوایان بحق از آن حضرت بیان فرموده اند که ریشه و اصل همه آن عقاید که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست ، اصل توحید است . مطابق این اصل معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود انسان ، تنها ذات مقدس خدای تعالی است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز .
- انسان شناسی حضرت امام خمینی (ره)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت
در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض) که پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجأَ مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالـیکه بیـش از 5 مـاه از ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردیدبدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است و همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .
هجرت به قم، تحصیل دروس تکمیلی و تدریس علوم اسلامی
اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا مـیـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى, و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سـیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیجـه رسـیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـیـم حـوزه عـلمـیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان, امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعظـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستـیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.
امام خمینی (ره) در سنگر مبارزه و قیام
روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 41و1340 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى بـودن انگـیـزه ها و شعارها و هدفهـاى قیام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى گردید امام خمـیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هـر دو جـنـگ بـیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتـیـم در خـمـیـن, مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم, مـورد هـجـوم رجـبعلـیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند, آنجا مى رفـتـیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم. کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غـیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامـیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید . در چنین شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام :سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمـیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطـیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعـیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تکـمیل مى کرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امـیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پدید آمده است, بیدارى حوزه هاى عـلمـیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهـیـه کرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى پـیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن, سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب