انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

پروژه شیوه های بنیادی در معماری اسلامی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

معماری دوران هخامنشی

قوم ارارتو (قبل از آریائیها) : روش نیارشی ساختمانهای ارارتو، تیر و ستون با سقف تخت بوده است، ساختمانهای آنها چهار گوش بوده و نیایشگاههایی با تالاری ستون دار داشتند که بیشتر روی سکو ساخته می شده. آنها ستونها را با سر ستونهای پیچک دار می آراستند و مصالح اصلی آنها سنگ و چوب بوده است. آنها گونه ای ساختمان داشتند بنام « کلاوه» که ساختمانهایی دو طبقه بودند و بدلیل امنیت تنها در طبقه بالای آن زندگی می کردند و با نردبان به آن دسترسی داشتند و طبقه پائین را به جای انبار استفاده می کردند. از نمونه های ساختمانهای اراتویی می توان آثار تپه حسنلو از سده نهم ق.م و دژهای پیرامون دریاچه وان را نام برد.

پارسها(مادها) : یکی از ساختمانهای باز مانده از مادها تپه نوشیجان است، ساختمان مرکزی آن دارای چند تالار است که این کشیدگی منطق ایستایی نیز دارد. تاقها از گونه جناغی هستند که به روش ضربی آجرچینی شده اند. دیوارها به اندازه کافی ستبر ساخته شده اند تا بتوانند جلوی رانش تاق ها را بگیرند. گرداگرد ساختمان تاق نماهایی با چند جناغی زده شده است. طرح این گونه ساختمانها پس از اسلام در آرامگاه شیخ علاء الدوله بیابانکی در صوفی آباد سمنان و در آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقان نزدیک شاهرود و در برخی چکادها و کلاه فرنگی ها دوباره بکار گرفته شده و موزه ایران باستان در روزگار معاصر با این طرح ساخته شده است.

استودانها : نمونه دیگر معماری مادها، استودانها هستند. در آن زمان بدترین کارها را آلوده نمودن چهار عنصر یعنی آب، خاک، آتش و هوا می دانستند، و به همین دلیل مردگان را خاک نمی کردند. استودان در واقع اتاقکهایی هستند که در دل کوه می کندند تا استخوانهای مرده ها را در آن بگذارند. آثار به جای مانده : 1- بنای دکان داوود (سرپل ذهاب) 2- فخر یکه (کردستان) 3- سکاوند (سقز) 4- داود اختر 5- صحنه 6- نقش رستم - می باشند.

یکی از ویژگیهای ایرانیان کهن و هنرمندان، آنها باور به تقلید درست بوده که آنرا بهتر از نوآوری بد می دانستند. تقلید یا برداشتی که منطق داشته باشد و با شرایط زندگی سازگار باشد. آریائیها چون کشاورز بودند و در سرزمینی آباد و خرم می زیستند، خویی آشتی جو و سازگار داشتند. آریائیها در هنگام کوچ در برخورد با معماری ارارتویی، از آن الگو گرفته و آنرا «برساو» کرده اند.

برساو چیست : الگو گرفتن از نگارهای طبیعت و دگرگون کردن آنها به ریخت های ناب هندسی است. ایرانیان کهن، تقلید از طبیعت را ناپسند می شمرده اند برای همین نگاره ها را بگونه «یَله» (آزاد) که امروز به آن برداشت انتزاعی یا ذهنی می گویند، کار می کردند.

نمونه هایی از این الگوبرداری در معماری و هم در نیارش شیوه پارسی یافت می شود که دو نمونه آن «تالار ستوندار» و «کلاوه ها» بوده است. در معماری پارسی با بکار بردن خشت و پوشش دو پوسته تلاش می کردند جلوی ورود گرما به درون را بگیرند.

نیارش پارسی : در معماری پارسی، سقفها تخت و با تیر و ستون اجزاء اصلی ساختمان را می ساختند، از چوب به سادگی برای پوشش دهانه هایی از 40 تا 55 متر بهره گیری می کردند. پارسیان اتاقهایی می ساختند که دو ستون در میان آن بود و دو تیرچوبی را بر روی هم با کنف می بستند و روی ستونها می گذاشتند، بدین گونه به توانایی باربری تیر می افزودند. در این دوره تیر ریزی سقف بصورت مربع(شطرنجی) در آمد تا سطح اتکای بیشتری داشته باشد.

آرایه پارسی : در شیوه پارسی، آرایه هایی (تزئیناتی) بکار رفته است که هر کدام منطق خاصی داشته اند. در دخمه های «مادی» سر ستون هایی بر دیوار کنده شده که همانند سر ستونهای ایرانی یونانی هستند. شاید بتوان منطق دست یافتن به این ریخت ها را چنین پنداشت که چون برای سوار کردن و نگهداشتن دو تیر در کنار هم بر بالا و دو سوی یک ستون، آنها را با یک ریسمانی بنام کُبال بهم می بسته اند و سپس تخته ای روی آنها برای بالشتک می گذاشتند، این چفت و بست و پیچش ریسمانی سر تیرها کم کم دگرگون شده و همانندی چون سر



خرید و دانلود پروژه شیوه های  بنیادی در معماری اسلامی


تحقیق درباره وقایع دوران خلافت عمر (فایل word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

وقایع دوران خلافت عمر

در این دوران حوادث و وقایعی اتفاق افتاد که اهم آنها در ذیل فهرست می‏شوند.

1 ـ فتوحات که عمر را در کل دوران خلافتش به خود مشغول کرد و ما در عنوان جداگانه‏ای بدان می‏پردازیم.

2 ـ ایجاد دیوان: یکی از مهم‏ترین اقدامات اداری در دوره خلیفه دوم، ایجاد دیوان در سال 51 بود، زمانی که غنائم و درآمدهای دولت زیاد شده و راه مصرفی برای آنها وجود نداشت، صحبت از تقسیم آنها میان مردم شد.برخی اعتراض کردند که تقسیم این پول‏ها مردم را تنبل می‏کند.اما عمر گفت چاره‏ای جز این ندارد، چون فی‏ء زیاد شده و راه مصرفی ندارد.تشکیل دیوان برای کنترل درآمدها، دخل و خرج دولت، شمارش لشکر و معین ساختن حقوق آنان از خمس غنایم و سایر درآمدهایی بود که به دولت می‏رسید.اصل دیوان از ایرانیان بود و دستگاه خلافت با استفاده از خود ایرانی‏ها و نیز خط و زبان پهلوی آن را به راه انداخت.این خط و زبان تا زمان عبد الملک بن مروان، زبان رسمی دیوان بود و پس از آن عربی شد.

در دیوان نام قبایل و افراد نوشته شده و بر حسب موقعیت قبیله‏ای حقوقی به آنها تعلق می‏گرفت.این حقوق معمولا از خمس غنایم جنگ ـ که سهم دولت بود ـ و سایر درآمدهای عمومی مانند جزیه و ...پرداخت می‏شد.ایجاد چنین روشی برای مراقبت از مسایل مالی، به احتمال برگرفته از تجربه‏هایی بود که در ایران و شام در کار بوده است.

در این دیوان، سپاهی عرب بر سپاهی عجم، عرب قحطان بر عرب عدنان، عرب مضر برعرب ربیعه، قریش بر غیرقریش وبنی هاشم بر بنی امیه تقدم داشت وحقوق گروه اول بیش از حقوق گروه دوم بود. تاریخنویسان معروفی مانند ابن اثیر ویعقوبی وجرجی زیدان، در تاریخهای خود نمونه ای از ارقام متفاوت مقرریهای سپاهیان وکارمندان دولت اسلامی را ذکر کرده‏اند. (1) اختلاف ارقام حقوق بهت آور است.حقوق عباس بن عبد المطلب، سرمایه دار معروف، در سال 12000 درهم بود، در حالی که حقوق یک سپاهی مصری در سال از 300 درهم تجاوز نمی‏کرد. حقوق سالانه هر یک از زنان رسول خدا 6000 درهم بود، در حالی که حقوق یک سپاهی یمنی در سال به 400 درهم نمی‏رسید. حقوق سالانه معاویه وپدر او ابوسفیان در سال 5000 درهم بود، در حالی که حقوق یک فرد عادی مکی که مهاجرت نکرده بود 600 درهم بود.

خلیفه، با این عمل، تبعیض نژادی را که از جانب قرآن وپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محکوم شده بود، بار دیگر احیا نمود وجامعه اسلامی را دچار اختلاف طبقاتی ناصحیح کرد .

چیزی نگذشت که در جامعه اسلامی شکاف هولناکی بروز کرد وزر اندوزان ودنیا پرستان، در تحت حمایت خلیفه، به گرد آوری سیم وزر پرداختند واستثمار کارگران وزحمتکشان آغاز شد .

با اینکه خلیفه وقت اموال گروهی از فرمانداران ودنیا پرستان، مانند سعد وقاص، عمرو عاص، ابو هریره و... را مصادره کرد وپیوسته می‏کوشید که فاصله طبقاتی بیش از حد گسترش پیدا نکند، ولی متأسفانه چون از نخست نظرات واقدامات اقتصادی او غلط وبر اساس برتریهای بی وجه استوار بود، مصادره اموال سودی نبخشید وکاری از پیش نبرد وکار را برای زمامدار آینده، که روحا نژادپرست بود، سهلتر کرد ودست او را در تبعیض بیشتر باز گذاشت.

زراندوزان جامعه آن روز، بر اثر بالا رفتن قدرت خرید، بردگان را می‏خریدند، وآنان را به کار وا می‏داشتند ومجبور می‏کردند که هم زندگی خود را اداره کنند وهم روزانه یا ماهانه مبلغی به اربابان خود بپردازند.وبیچاره برده، از بام تا شام می‏دوید وجانش به لب می‏آمد تا مقرری مالک خود را بپردازد.

ثبت نام افراد در دیوان بر دو پایه بود: یکی نسب قبیله‏ای افراد، و دیگر پیشینه آنان در زمان اسلام آوردن و شرکت در جنگ‏های صدر اسلام.بدین ترتیب نوعی تفاوت و گاه تبعیض میان مردم اعمال می‏شد.سیاست مزبور تا پایان دوره خلافت خلیفه سوم اجرا می‏شد.اما در دوره خلافت امام علی ـ ع ـ اموال مزبور به طور مساوی میان افراد تمامی قبایل بدون ملاحظه سوابق، نوع قبیله و حتی عرب و غیر عرب تقسیم شد.گفته‏اند که خلیفه دوم نیز در لحظه‏های پایانی زندگی گفته بود، اگر زنده بماند، سیاست تساوی را پیشه خواهد گرفت.پیش از او ابوبکر نیز اموال مزبور را به صورت مساوی تقسیم می‏کرد.

البته در اینجا بی‏مناسبت نیست که از سازمان مالی آن دوره مطلع گردیم:

از نظر مالی چند منبع درآمد برای مسلمانان وجود داشت:

در درجه اول زکات به عنوان یک منبع رسمی مالیات اسلامی بود که اجرای آن از سال نهم هجری آغاز شد.این زکات، مربوط به برخی از اموال مردم بود که در شرایطی و به طور سالانه گرفته می‏شد.بیشتر اموالی که زکات شامل آنها می‏شد، عبارت از شتر، اسب، گاو و گوسفند و...بود .موارد مصرف زکات در قرآن مشخص شده بود.عمومی‏ترین مصرف آن، زدودن فقر و فاقه از میان مردم، انجام کارهای خیر و فی سبیل الله بود.

منبع دیگر درآمد غنایم جنگی بود.این غنایم به پنج قسمت تقسیم می‏شد، چهار قسمت آن سهم جنگجویان و یک پنجم نصیب حکومت می‏شد.توسعه فتوحات، منجر به فراوانی غنایم شد.سهم حکومت در خزانه جمع می‏شد و همراه درآمدهای دیگر میان مردم تقسیم می‏گردید.این تقسیم در زمان عمر بر اساس دیوانی عملی گردید که پیش‏تر به آن اشاره کردیم.در درجه نخست، کسانی بیشتر می‏گرفتند که به پیامبر ـ ص ـ نزدیک‏تر بودند.عایشه دوازده هزار درهم در سال می‏گرفت و این بالاترین مبلغ بود.پس از آن از بنی هاشم و دیگران، سپس مهاجران و بعد انصار و همین طور زنان و موالی و غیره که سالانه دویست درهم می‏گرفتند.

اموال مزبور به اندازه‏ای فراوان بود که حکومت، مصرفی جز قسمت میان مردم برای آن نمی‏شناخت .با همه ملاحظاتی که در سال‏های نخست برای رعایت عدالت می‏شد، تفاوت‏هایی که به برخی از آنها اشاره کردیم، وجود داشت.با کمال تأسف در دوره خلیفه سوم این تبعیض‏ها بیشتر شد و کسانی که باید از آنان به عنوان اشراف قریش یاد کرد، سهم بیشتری بردند.عنایت خلیفه و بذل و بخشش‏ها عامل عمده این توزیع ناروا بود.

درآمد دیگر از زمین‏هایی بود که طی فتوحات به دست مسلمانان افتاده بود.خلیفه دوم تصمیم گرفت تا زمین‏ها را دردست صاحبان اصلی آن نگاه دارد و آنان بخشی از درآمد آن را به عنوان خراج به دولت تحویل دهند.این امر، علاوه بر جلب رضایت مردم، درآمد ثابتی را برای دولت به همراه داشت.به علاوه، سپردن آنها به دست جنگجویان با توجه به مشکلات فراوان آن ـ که یکی از آنها ناآشنایی اعراب با زراعت بود ـ به هیچ روی به مصلحت دولت نبود.زمین‏ها در دست مسلمانان و اهل ذمه بود و همه آنها به تناسب مساحت زمینی که دراختیار داشتند، خراج می‏پرداختند.

جزیه یکی دیگر از منابع مالی دولت اسلامی بود که از اهل کتاب گرفته می‏شد.اهل کتاب شامل نصارا، یهود، و زرتشتیانی بود که در سایه حکومت اسلامی زندگی کرده به جای زکات که مسلمانان پرداخت می‏کردند، جزیه می‏دادند.این مالیات به طور سرانه ـ یعنی تعداد افراد، گرفته شده و در زمان‏ها و مکان‏ها، مقداری که گرفته می‏شد، متفاوت بود.از ثروتمندان چهار دینار در سال، از طبقات‏متوسط دو دینار و از طبقات پایین یک دینار به طور نقد و یک جا دریافت می‏شد.

عشریه یا ده یک، مالیات دیگری بود که از تجار غیر مسلمان که وارد کشور اسلامی می‏شدند، گرفته می‏شد.زمانی که خلیفه دوم شنید کفار از تجار مسلمان چنین مالیاتی دریافت می‏کنند، دستور داد تا از مال التجاره آنان ده یک اخذ شود.گفته شده که کفار برخی از مناطق خود پیشنهاد تجارت در بلاد مسلمین را با پرداخت ده یک داشته‏اند و این امر کم کم به صورت مالیات رسمی برای دولت اسلامی درآمد.

در دوره خلفای نخست، به جز سال‏های کوتاهی از خلافت خلیفه سوم، نظارت مالی شدیدی بر اموال بیت المال وجود داشت و از حیف و میل شدن آن به شدت جلوگیری می‏شد.تنها باید گفت سیاست موجود در دیوان که میان سابقه‏داران دیگران و نیز مهاجر و انصار با سایر قبایل، تفاوت‏هایی گذاشته می‏شد، اثرات نامطلوبی را بر دوره‏ها و رخدادهای بعدی گذاشت.

3 ـ از کارهایی که در زمان عمر توسط او انجام شد، جلوگیری از خروج اصحاب پیامبر (ص) از مدینه بود.

از مهمترین مسائل در مورد انتخاب خلیفه، عدم استفاده از بزرگان اصحاب پیامبر (ص) است .یکبار وقتی از او علت اینکار پرسیده شد گفت: نمی‏خواهم آنها را به کار و عمل آلوده سازم، (2) چنانچه وقتی پرسیدند که چرا «ابی بن کعب» را بر سر کار نمی‏نهد گفت نمی‏خواهد او را بکار آلوده سازد. (3) از او پرسیدند که چرا از اهل بدر در جریان امور بهره نمی‏گیرد؟ پاسخ او همان عدم آلوده نمودن آنها به کار بوده است. (4) ابن اثیر نیز عدم استفاده از آنها در امور ولایات را اشاره می‏کند، (5) اما آنچه شعبی یکی از تابعین معروف توضیح می‏دهد چیزدیگری است، او می‏گوید: عمر قصد داشت تا از خروج صحابه‏ئی که خود وزنه‏های مهمی بودند و امکان داشت اگر خارج از مدینه بروند محور مستقلی شوند، جلوگیری کند.عمر فتنه آنها را می‏دانست و لذا آنها را در مدینه محصور کرده بدانها گفت بدترین چیزی که من از آن هراس دارم انتشار شما در شهرهاست. (6)

هنگامی که «زبیر بن العوام» از او خواست تا برای جنگ بیرون رود عمر بدو گفت: من نمی‏گذارم اصحاب محمد (ص) در میان مردم متفرق شده و آنها را به ضلالت بکشند. (7) وقتی از او پرسیده شد که چرا امثال یزید بن ابو سفیان، معاویه، سعید بن العاص و فلان و فلان از طلقاء و فرزندان آنها را بر سر کار مینهی، اما عباس، زبیر و طلحه را بر کنار نهاده‏ئی، عمر گفت اگر اینان در بلاد پراکنده شوند ایجاد فساد می‏کنند. (8)

حسن بصری نیز در علت جلوگیری از خروج مهاجرین از قریش از مدینه جز با اجازه گرفتن و تعیین مدت معین برای بیرون از مدینه بودن، می‏گوید: این بدان جهت بوده که عمر نسبت به آنان بدگمان بوده که مبادا فسادی بر پا کنند (9) احمد امین مصری می‏گوید چون مدینه اهمیت داشته عمر از خروج آنها ممانعت کرده، (10) اما این یک‏نوع تحریف قضایای تاریخی است.

4 ـ مشاطره اموال:

ابن سعد می‏گوید: عمر هر کس را به ولایتی می‏فرستاد اموال او را می‏نوشت و پس از بازگشت هر چه داشت دو نیمه می‏کرده نیمی را برای بیت المال برمی‏داشت و نیمی را به او پس می‏داد (این مشاطره اموال است) ابن سعد می‏افزاید عمر بعضی از اصحاب پیامبر (ص) همچون، سعد بن ابی وقاص ابو هریره، عمر بن العاص، معاویه و...را سر کار می‏نهاد اما کسانی را که از آنها برتر بودند همچون عثمان، علی (ع)، طلحه، زبیر، ابن عوف، و...را رها می‏کرد چرا که آن افراد قوت بر کار داشتند و نسبت به امور بیناتر بودند (11) ؟ ؟ این مشاطره اموال در حقیقت به معنای آنست که والی اموالی را که از بیت المال بوده دزدیده است و باید از او پس گرفت: عمرو بن العاص از جمله کسانی است که اموال او مشاطره شده است (12) ، خلیفه شنید که عامل او در شهر حمص خانه‏هائی ساخته و در بانی نیز بر آن نهاده کس را بفرستاد تا درب خانه او آتش زنند و باز پس از چندی او را بکارش گمارد (13) خلیفه شخصی را به بادیه‏ای فرستاد تا هر کس قرآن نمی‏خواند او را تأدیب کند او نیز شخصی را آنقدر کتک زد تا مرد (14) در حقیقت این قوت اوست؟ ؟ و اموال ابو هریره را که والی در بحرین بود مشاطره کرده و او را متهم به دزدی از بیت المال نمود (15).

همچنین اموال «ابو موسی اشعری» و «حارث بن کعب» نیز مورد مشاطره قرار گرفته است «عتبه بن ابو سفیان» که مسئول جمع آوری زکات در طائف بود اموالش مورد مشاطره قرار گرفت (16). «ابو بکرة» نیز از جمله والیان خلیفه بود وقتی عمر اموال او را مشاطره می‏کرد ابو بکرة می‏گفت اگر همه این مال از آن خداست چرا همه را نمی‏گیری و اگر از ماست پس چرا آنرا می‏گیری (17).

عین همین اعتراض نیز از علی (ع) در مورد عمر نقل گردیده و اضافه شده که تعجب از آنجاست که خلیفه آنها را باز بر سر کارهای اولیه می‏فرستد، وقتی والی خلیفه از یمن برگشت و لباسی زیبا بر تن داشت عمر گفت تا لباس او را در آوردند و باز او را به محل کارش اعزام داشت (18).

ابو هریره بعدها وقتی باز برای کار مورد پیشنهاد قرار می‏گرفت گفت که نمی‏رود چرا که آبرویش ریخته شده اموالش گرفته شده و بر پشت او نیز زده شده است (19) از جمله کسانی که اموالشان مشاطره شد سعد بن ابی وقاص است (20) همان کسی که مردم کوفه نیز از او نزد عمر شکایت کرده و گفتند که نیکو نماز نمی‏خواند (21) بلاذری اسامی کسانی که اموالشان مورد مشاطره قرار گرفته ذکر کرده است! ابو بکره، نفیع بن الحرث، نافع بن الحرث، جز بن معاویه، بشر بن المحتفر که درجندی‏شاپور بوده خالد بن حرث که بر بیت المال اصبهان بوده، قیس بن عاصم، سمرة بن جندب که بر بازار اهواز بود همان بن عدی، مجاشع بن مسعود، که بر زمین بصره و صدقات آن بوده، شبل بن معبد که مأمور رسیدگی به غنائم بوده و ابو مریم بن محرش که در رامهرمز بوده است (22) این مشاطره هیچ مفهومی جز اینکه اینان در نظر خلیفه دزد بیت المال بوده‏اند ندارد.

5 ـ متعه در زمان عمر تحریم شد.

گفتاری از دکتر تیجانی سماوی پیرامون متعه و اینکه متعه در زمان عمر تحریم شد:

نکاح متعه یا ازدواج موقت مدت‏دار، مانند ازدواج دائمی، منعقد نمی‏شود مگر با عقدی که مشتمل بر قبول و ایجاب است به این معنی که زن به مرد بگوید: خودم را در ازدواج تو درآوردم با مهریه‏ای که مقدارش این قدر و این مقدار است و به فلان مدت، سپس مرد بگوید: قبول کردم یا رضایت دادم.

این ازدواج را شرایط و احکامی است که در کتابهای فقهی امامیه وارد شده است، مانند لزوم تعیین مهر و مدت که به هر چه دو طرف رضایت دهند، صحیح است، و حرام بودن این نوع ازدواج با محارم همچنانکه در ازدواج دائم نیز چنین است.وعده نگه داشتن زن صیغه‏ای پس از تمام شدن مدت به اندازه دیدن دو حیض و یا گذشتن چهار ماه و ده روز در حال وفات همسر می‏باشد .

و بر دو طرف متعه هیچ ارث و نفقه‏ای نیست، پس نه زن از مرد ارث می‏برد و نه مرد از زن و اما فرزندی که از ازدواج متعه بدست می‏آید، مانند فرزند ازدواج دائم است چه در حقوق و میراث و نفقه و چه در تمام حقوق مادی و معنوی، و ملحق به پدرش است.

این حکم متعه است با شرایط و حدودش، و خود می‏بینی که هیچ ارتباطی با زنا ندارد چنانکه برخی از جنجال برانگیزان‏می‏پندارند.و اهل سنت نیز مانند برادرانشان از شیعیان متفق القول‏اند بر تشریع این ازدواج از سوی خداوند متعال که در سوره نساء ـ آیه 24 آمده است :

«فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة، ان الله کان علیما حکیما» .

پس چنانکه شما از آنها بهره‏مند شدید (متعه کنید) مهر معین که مزد آنها است واجب است به آنها بپردازید، و باکی نیست بر شما که پس از تعیین مهر به چیزی رضایت دهید و همانا خدا دانا و آگاه است.

و همه قبول دارند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم متعه را جایز دانسته و اجازه دادند و اصحاب در دوران حضرت، تمتع کردند.ولی اختلافشان در این است که آیا این حکم نسخ شده یا نشده است.اهل سنت معتقدند که نسخ شده و حرام شده در حالی که قبلا حلال بوده است، و نسخ در سنت رخ داده است، نه در قرآن ولی شیعیان معتقدند که این حکم نسخ نشده و تا روز قیامت، حلال است.

بنابراین، بحث فقط مربوط می‏شود به نسخ شدن یا نشدن آن.و با بررسی کردن سخنان هر دو گروه، حق برای خواننده روشن می‏شود و بی‏گمان هر جا حق باشد، بدون هیچ تعصب و عاطفه‏ای، از آن پیروی خواهد شد.

دلیل شیعیان که معتقدند این حکم نسخ نشده و تا قیامت پا بر جا است این است که می‏گویند : برای ما ثابت نشده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن نهی کرده باشد و ائمه ما که از عترت طاهره پیامبرند نیز قائل به حلال بودن آن هستند، و اگر نسخی ازسوی پیامبر صورت گرفته بود، قطعا ائمه اهل بیت و در رأس آنان حضرت علی آن را می‏دانستند چرا که اهل بیت از آنچه در درون بیت می‏گذرد آگاهتر از دیگران‏اند.ولی آنچه نزد ما ثابت شده این است که خلیفه دوم عمر بن خطاب آن را نهی کرد و به اجتهاد خودش که علمای اهل سنت نیز بر آن شهادت می‏دهند، تحریم نمود.و ما بهر حال حکم خدا و رسولش را به خاطر رأی و نظر شخصی و اجتهاد عمر، رها نمی‏کنیم و تغییر نمی‏دهیم.این است خلاصه سخنان شیعیان در مورد حلال بودن متعه.و این سخن بحقی است زیرا تمام مسلمانان مأمور به پیروی از احکام خدا و رسولش هستند و هر که خلاف خدا و رسولش حکم کرد، هر قدر هم درجه‏اش بالا باشد، مردود است زیرا در اجتهادش مخالفت صریح با نصوص قرآن و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نموده است.

اما اهل سنت و جماعت معتقدند که متعه حلال بوده و قرآن آن را تأیید کرده و پیامبر به آن اجازه داده و اصحاب هم انجام داده‏اند ولی پس از این، نسخ شده و در نسخ کننده‏اش اختلاف دارند.

برخی می‏گویند که پیامبر پیش از وفاتش آن را نسخ کرد و برخی معتقدند که عمر بن خطاب آن را تحریم نمود و می‏گویند که: سخن او حجت است زیرا پیامبر فرمود: «بر شما باد به سنت من و سنت خلفای راشدین پس از من...» .

آنان که متعه را تحریم می‏کنند به این دلیل که عمر آن را حرام کرده و کار او لازم الاجرا است، ما با اینها بحثی نداریم زیرا فقط از راه تعصب چنین می‏گویند وگرنه چطور می‏شود مسلمانی سخن خدا و رسولش را رها کند و با آنها مخالفت نماید و دنباله‏روی ازانسانی کند که اشتباهش زیاد است.تازه این نوع اجتهاد در موردی ممکن است پذیرفته شود که سخن صریحی از کتاب و سنت نباشد، ولی اگر نصی و سخن صریحی بود، هیچ کس حق انتخاب از پیش خود ندارد «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم، و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا» (23).هیچ مرد مؤمن و هیچ زن مؤمنه‏ای در کاری که خدا و رسولش حکم کرده‏اند را اراده و اختیاری نیست و هر کس مخالفت کند، به گمراهی سختی افتاده است.

و هر که این اصل را قبول ندارد، لازم است که در معلومات خود تجدید نظر کند و مفاهیم شرع را فرا گیرد و قرآن و سنت را بیاموزد چرا که قرآن در همین آیه‏ای که گذشت و در آیات زیاد دیگری اعلام کفر و گمراهی کسی که به قرآن و سنت تمسک نجوید کرده است.

و اما دلیل از سنت نبوی، این هم بسیار است.و به این سخن پیامبر اکرم بسنده می‏کنیم که فرمود: «حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرامه حرام الی یوم القیامة» ـ حلال محمد (ص) حلال است تا روز قیامت و حرام او حرام است تا روز قیامت.

به آنان که می‏خواهند ما را قانع کنند به اینکه کارهای خلفای راشدین و اجتهادهای آنان برای ما لازم الاجراء است می‏گوئیم:

«أتحاجوننا فی الله و هو ربنا و ربکم و لنا أعمالنا و لکم أعمالکم و نحن له مخلصون» (24).

شما با ما در مورد خداوند جدال و بحث می‏کنید، حال آنکه او پروردگارما و پروردگار شما است و ما مسئول اعمال خود و شما مسئول اعمال خویشتن هستید و ما به خدایمان اخلاص داریم .

و بهر حال آنان که این دلیل را می‏آورند، با ادعای شیعه موافقت می‏کنند و خود دلیلی علیه برادرانشان از اهل سنت می‏باشند.بنابراین، ما فقط با آن گروه که معتقدند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خود، این حکم را تحریم کرد و قرآن را با حدیث نسخ نمود، بحث داریم.و اینان در سخنان و استدلالهای خود سراسیمه‏اند و اثبات‏هایشان تو خالی است که بر هیچ اساس محکمی، استوار نمی‏باشد و اگر مسلم در صحیحش، نهی از این حکم را آورده است، برای این است که اگر نهی و منعی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده بود، اصحابی که در زمان ابو بکر و قسمتی از زمان شخص عمر، به این حکم، عمل کردند ـ که در صحیح مسلم نیز آمده است (25) قطعا آن را نادیده نگرفته و به آن نهی پایبند می‏شدند.

عطاء گوید: جابر بن عبد الله برای عمره آمده بود، ما به منزلش رفتیم و دوستان سئوالهائی از او کردند، سپس نام «متعه» به میان آمد.جابر گفت: آری! ما در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ابو بکر و عمر، به متعه عمل کردیم.

پس اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از متعه نهی کرده بود، اصحاب نمی‏توانستند در دوران ابو بکر و عمر متعه کنند، همانطور که ملاحظه کردید.

بنابراین، حقیقت این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن نهی نکرده و آن را تحریم ننموده است و این نهی فقط از جانب‏عمر بن خطاب بوده، چنانکه در صحیح بخاری آمده است.



خرید و دانلود تحقیق درباره وقایع دوران خلافت عمر (فایل word)


بررسی تحول مفهوم محله در محلات شهرهای دوران معاصر در ایران 12 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

 

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد مشهد

دانشکده معماری و شهرسازی

طرح نهایی کارشناسی

رشته شهرسازی

موضوع :

بررسی تحول مفهوم محله در محلات شهرهای دوران معاصر در ایران

(نمونه موردی : محله سرشور ، محله تورج ، محله 9 قاسم آباد )

استاد راهنما :

جناب آقای مهندس علی مقدم آریایی

دانشجو :

مریم ضیائی

تابستان 85

مقدمه

پیدایش مفاهیمی چون محله و چگونگی زندگی جمعی مردم ریشه در رفتار اجتماعی آنها داشته که آن هم برگرفته از فرهنگ خاص آن زمان و مکان می باشد .محله در گذشته دارای مفاهیم و ارزشهای خاص سکونتی برای گروههای قومی نژادی ، مذهبی و صنفی بوده که در یک ساختار کالبدی منسجم و پیوسته ، علاوه بر خدمات دهی به ساکنین ، باعث ایجاد حس هویت و تعلق در اهالی محله و همبستگی و انسجام در کل بافت محله می کرده است .

تحولات صورت گرفته طی دهه های اخیر در شهرسازی ایران باعث ایجاد تغییر و تحولاتی در مفهوم کارکردی محلات در قسمتهای مختلف شهرها شده است .

درجه کم رنگ شدن کارکرد محله در بافتهای مختلف شهرهای ایرانی متفاوت بوده و آنچه که مسلم است تحولات اجتماعی ، فرهنگی صورت گرفته در اکثر محلات باعث تغییر محله کهن ایرانی و ظهور ساخت جدیدی از مجتمع های زیستی در شهرها شده است .

طرح مسئله

در نظام کهن شهرهای ایرانی مناطق مسکونی با تفکر سیستم محله ای شکل می گرفت و محله در نخستین گام ، بنیانی بود اجتماعی که با مفاهیمی چون احساس تعلق و مشارکت همراه بود . محله به عنوان یک بلوک ساختمانی نقش مهمی در شناسایی ، جهت یابی و شناخت شهر و خوانایی آن دارد .

در گذشته فعالیتهای اجتماعی در داخل محلات از اهمیت بالایی برخوردار بوده زیرا حرکتهای مثبت و منفی اجتماع داخل محلات تأثیر مستقیمی بر کل شهر و سیستم حکومتی وقت داشته است ، امری که فقدان آن در محلات امروز به روشنی دیده می شود به راستی خلاء وجود چنین فعالیتها و گروههای متحد اجتماعی در محلات امروز ناشی از چه مواردی است که اینگونه ساکنین را بی تفاوت و روابط اجتماعی را کم رنگ کرده است ؟ می توان اساسی ترین سؤال در خصوص محله و مفاهیم آن در کشور ما را به این صورت عنوان کرد که " بطور کلی محلات در گذشته دارای چه خصوصیات عملکردی و کارکردی ، بصری و .. بوده اند که امروزه بعد از گذشت قرنها هنوز می توان حس هویت ، تعلق ، صمیمیت و پایداری روابط را در آنها یافت ؟ به عبارتی محلات در دوران معاصر تا چه اندازه سعی در حفظ ارزشهای حاکم بر محلات گذشته شهرهای کهن کشور مان داشته اند ؟

هدف تحقیق

این پژوهش ، تلاشی است در راستای بررسی الگوها ، ارزشها و شاخصهای حاکم بر محلات در دوره های مختلف گذشته در ایران و اشاره به وضعیت محلات در دوران معاصر ، باتوجه به تغییر الگوهای زندگی ، ورود اتومبیل و همچنین تأثیر طرحها و ضوابط شهرسازی در شکل گیری فضاهای مسکونی ، اشاره به کمبودها و فقر امکانات و خدمات رفاهی در این فضاها و نیز نگاهی خواهیم داشت به روابط اجتماعی موجود در محلات شهرهای امروزی تا بتوان در آینده با توجه به موارد ونتایج حاصل شده از این تحقیق ، راهکارهایی را جهت ساماندهی و ارتقاء کیفیت محله ها ارائه دهیم .

نمودار فرایند تحقیق

بطورکلی روند انجام تحقیق مطابق جدول فوق پیش رفته است :

فصل دوم

مبانی نظری

در بخش مبانی نظری که شامل کل فصل دوم تحقیق می باشد به بررسی تعاریف ، مفاهیم و شاخصهای مربوط و موثر بر شکل گیری محلات و روابط ساکنان آنها در دورانهای گذشته و معاصر در ایران پرداخته شده است که بطور کلی موارد مطرح شده در بخش مبانی نظری را می توان طبق دسته بندی ارائه شده در ذیل معرفی کرد :

شهر و جایگاه محله در آن

تاریخچه محله در جهان

مفهوم استخوانبندی شهر و مشخصات آن

انواع بافتهای شهری بر اساس رشد و توسعه فضایی شهرهای ایران

بررسی و شناخت محله :

خصوصیات محلات در گذشته ( از لحاظ کالبدی ، اجتماعی ، دسترسی) ، خصوصیات محله در دوران معاصر ( از لحاظ کالبدی ، اجتماعی ، دسترسی)

لازم به ذکر است که مبنای بررسی خصوصیات محلات در نمونه های انتخابی در شهر مشهد با توجه به کلیه شاخصهای مطرح شده در بخشهای کالبدی ، اجتماعی و دسترسی در دوران قدیم و دوران معاصر می باشد که در هریک از بخشها موارد زیر عنوان شده است :

بررسی خصوصیات محلات در گذشته

1. سازمان کالبدی محلات

- بافت - وسعت و اندازه محله - سیمای محله

- محدوده و موقعیت محله ها نسبت به یکدیگر -شکل - مرکز محله

- اصول حاکم بر سازمان بصری محلات :

اصل محصور کردن فضا ، اصل ایستایی و پویایی فضاهای محصور ، اصل وحدت نما ، اصل فضای متباین ، اصل مقیاس و تناسب ، اصل قلمر ، اصل سلسله مراتب

 

2.سازمان دسترسی:

- انواع راهها

- سلسله مراتب کارکردی ـ فضایی راهها

- کارکردهای اجتماعی راهها

- عوامل مؤثر در نحوۀ شکل گیری راهها:

شکل راهها ( ارگانیک ، مستقیم )

خصوصیات سطوح جانبی راهها ( طراحی شده ، طراحی نشده )

جنس و بافت راهها ( ساده ، متنوع و مزین )

راهها و عناصر شاخص

ابعاد و تناسبات فضایی راهها

پوشش معابر ( سرباز ، سرپوشیده )

3. سازمان اجتماعی

- جمعیت و ترکیب اجتماعی محلات مسکونی

- روابط اجتماعی حاکم بر محله های مسکونی :

- نحوه اداره محله ها



خرید و دانلود  بررسی تحول مفهوم محله در محلات شهرهای دوران معاصر در ایران 12 ص


نقوش برجسته دوران آشوری بین النهرین

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

موضوع:

نقوش برجسته دوران آشوری بین النهرین

پیکرتراشی آشوری

هنرمندان سنگتراش آشوری مهارت و خلاقیت خود را در آفرینش نقش برجسته های بی شماری جهت دادند و ما به ندرت به آثار سه بعدی کامل که بتوان آنرا مجسمه نامید. برمی خوریم. دلیل این امر زمینه وسیعی است که سطوح طولانی و بی انتهای دیواره های کاف ها برای خلق مناظر گوناگون فراهم آورده بود. نقوش کاف های نیمرود ( تصاویر 16-3 و 17-3) و نینوا (تصاویر 18-3و19-3) چون کتابی مصور توصیف جنگل ها، شکارها و خلاصه هر آنچه را که معرف قدرت و شوکت پادشاه و پادشاهی است به استادانه ترین وجه به عهده گرفته اند.

(تصویر 16-3)

 

(تصویر 17-3)

 

در نوع ترکیب بندی عناصر تصاویر در تصویر(16-3) دقت کنید و آنرا با نقاشی روی صندوق مکشوف در مقبره فرعون (تصویر 23-4) بخش تمدن مصر مقایسه کنید.

(تصویر 18-3)

 

(تصویر 19-3)

 

گرچه جزئیات نقش برجسته ی آشور باینپال بسی استادانه تر از نقاشی مصری است لیکن از شباهت های بسیار میان این دو اثر می توان به رابطه دو تمدن و تأثیر و تأثراتی که از یکدیگر پذیرفته اند، به خوبی پی برد. حتی نوع ایستادن ها و نشست های خشک و رسمی در تصویر(17-3) ما را به یاد نقاشی های دیواری، در مقابر فراعنه مصر تصویر 20-4 و 21-4 بخش تمدن مصر می اندازد.

چیز دیگری که در نقش برجسته های آشوری، بیننده را به تحسین وا می دارد و دانش وسیع کالبد شناسی و دقت نظر هنرمندان در القای حرکات طبیعی ماهیچه هاست. در تصویر (18-3) ماده شیری دیده می شود که در اثر اصابت پیکان های کشنده و مجروح شده و آخرین لحظات زندگی را سپری می کند.



خرید و دانلود  نقوش برجسته دوران آشوری بین النهرین


دوران غیبت صغری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

دوران غیبت صغری

امام زمان (علیه السلام) شش ساله بود که پدر را از دست داد و به امامت شیعه رسید و چون از علم خداداد و از عصمت برخوردار بود و نمونه‌ای برای همة فضیلت‌ها و خوبیها به شمار می‌آمد، شایستگی پیشوایی مسلمانان را داشت. از نظر اعتقادی و دینی، اگر خدا بخواهد، انسانی در سال‌های کودکی هم می‌تواند به نبوت و امامت برسد. حضرت عیسی (علیه السلام) درگهواره بود که به پیامبری تعیین شد و با مردم سخن گفت.[1] امام جواد (علیه السلام) هم هنگام شهادت پدرش حضرت رضا (علیه السلام) هشت ساله بود که به امامت رسید. امام زمان (علیه السلام) هم در شش سالگی پیشوای شیعه شد، چون چیزی از شرایط امامت و رهبری کم نداشت.

امام ناچار بود که از دید مردم پنهان باشد تا به عنوان یک ذخیرة الهی از گزند دشمنان مصون بماند. ولی با شیعه توسّط نمایندگانی ارتباط داشت، نامه‌ها از این طریق به دستش می‌رسید، نیازها و درخواست‌ها و سؤال‌های علمی و فقهی از این راه در اختیار وی قرار می‌گرفت و حضرت به نامه‌ها و درخواست‌ها پاسخ می‌داد. پاسخ وی یا به صورت شفاهی و از زبان آن نماینده‌های خاص بود، یا به صورت نوشته بود که نام آن نوشته‌ها را «توقیع» می‌گویند؛ یعنی نوشته‌ای که مهر و امضا می‌شد و سندیّت و اعتبار داشت. از این نمایندگان خاص، در هر زمان یکی بیشتر نبود، نخستین آنان «عثمان بن سعید» بود. وی از اصحاب امام هادی و امام عسکری «علیهم السلام» هم بود و مورد اطمینان آنان بود. پس از درگذشت او فرزندش «محمد بن عثمان» نمایندة امام شد. او که در سال 305 در گذشت، «حسین بن روح نوبختی» سفیر و نمایندة امام (علیه السلام) گشت. با رحلت او در سال 326 ، این مقام به «علی بن محمّد سمری» رسید که تا سال 329 هجری ادامه داشت و با درگذشت وی، امام زمان (علیه السلام) دیگر سفیر و نمایندة خاصّی تعیین نکرد و این دورة 69 ساله که به دورة «غیبت صغری» مشهور است پایان یافت. چون این مدّت در مقایسه با دورة غیبت کبری که تا کنون ادامه یافته، کوچکتر و کمتر بود به نام غیبت صغری مشهور شد.

آن چهار شخصیّت زبده و پاک و مورد اطمینان امام زمان (علیه السلام) ، که واسطة میان او مردم بودند، به «نُوّاب اربعه»، «نُوّاب خاص» و «سُفرای اربعه» هم مشهورند. آنان زاهد و پرهیزکار و آگاه و هوشیار بودند و با وساطت آنان، مشکلات شیعه به دست حضرت مهدی (علیه السلام) حل می‌شد. همة آن چهار نایب بزرگوار در بغداد می‌زیستند و مدفن آنان نیز در بغداد است. بغداد به سامرّا نزدیک است و امام زمان (علیه السلام) و پدرش و جدش در سامرّا اقامت داشتند. البته در این مدّت غیبت، کسی از جای دقیق امام زمان (علیه السلام) خبر نداشت و این نمایندگان، پنهانی به حضورت حضرت می‌رسیدند و نامه می‌دادند و جواب می‌گرفتند و برای اینکه شناخته نشوند، اغلب شغل عادی داشتند.

ویژگی مهم این پاکان، توفیق دیدار حضوری حضرت با حضرت مهدی (علیه السلام) و فیض بردن از دیدار و گفت وگو با وی بود، همان که هزاران هزار دل شیدایی در حسرت یک لحظه از آن دیدن‌ها و نگاه‌هایند و غم هجران را به شوق وصل تحمل می‌کنند و با انتظاری شیرین هم آغوش‌اند.

خلفاى دوران غیبت صغرى عبارت بودند از:

1. المعتمد بالله (279 -256 ق ) 2. معتضد بالله (289 -279 ق ) 3. مکتفى بالله ( 295 -289 ق ) 4. مقتدر بالله ( 320 - 295 ق ) 5. قاهر بالله ( 322 - 320 ق ) 6.راضى بالله (329 - 322 ق )

هنگامى که انسان با ذهنى بسیط و ساده، کلام و گفتار مورخان را مورد مطالعه قرار مى‏دهد; خوش‏بینى قابل ملاحظه‏اى نسبت‏به این خلفا حاصل مى‏شود و چنین تصور مى‏شود که اینان، محب اهل بیت‏بودند و در حق آنها نیکى و خوبى مى‏کردند.

در چندین مورد، خود مورخان ، این مطلب را با صراحت اعلام داشته‏اند. «ابن طقطقا» مؤلف کتاب «الفخرى‏» که شیعى مذهب و نقیب علویان در حله، نجف و کربلا بوده است و نسب او با بیست واسطه به حسن بن على، علیه‏السلام، مى‏رسد (1) ،درباره معتضد مى‏نویسد:

«معتضد به عموزادگان خود; یعنى آل ابوطالب نیکى روا مى‏داشت.» (2)

اگر یک مورخ شیعه ، چنین برداشتى از تاریخ داشته باشد، به طریق اولى، مردم عادى و مورخان غیر شیعه، برداشتى بهتر از آن نخواهند داشت، همان طورى که در «الکامل‏» و «مروج‏الذهب‏» و تواریخ دیگر مشاهده مى‏گردد.

درکتابهاى «تاریخ عمومى‏» که مورد بررسى قرار دادیم، درباره این خلفاى ششگانه، گزارشى که حاکى از دشمنى اینان با عموم شیعیان و خط مشى ولایت و امامت‏باشد، مشاهده نمى‏گردد. مورخان درباره بعضى از خلفا و



خرید و دانلود  دوران غیبت صغری