لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
سرمایه و نقش آن در رشد اقتصادی
الف)نقش سرمایه در رشد اقتصادی:
به زعم اکثر علمای توسعه نقش سرمایه در فرآیند رشد اقتصادی اساسی و اصلی می باشد به علت اینکه با افزایش جمعیت و افزایش نیروی کار نیاز به سرمایه و سرمایه گذاری اجتناب ناپذیر می باشد و به نظر عده ای دیگر از نظریه پردازان نقش سرمایه در تولید به نیست که آنرا مهمترین عامل رشد اقتصادی معرفی نمود زیرا کشورهایی با سرمایه کم هم گامهای بلندی در مسیر رشد اقتصادی به داشته اند.
نکته دیگر در اقتصاد کلان تقسیم بندی مخارج صرف شده به دو دسته مصرفی و سرمایه ای می باشد مثلا مخارجی که جهت غذا، بهداشت، تعلیم و تربیت، آموزش و ... صرف می شده هزینه های مصرفی یا جاری می باشند و مخارج سرمایه ای مخارجی هستند که کالاهای سرمایه ای بوجود می آورند.
ب:منابع تأمین سرمایه:
اگر تولید ناخالص ملی کشور نسبت به سال قبل تغییر ننماید جهت جایگزینی سرمایه مستهلک شده و ابقاء تولید ناخالص ملی به میزان سال قبل باز هم نیاز به مقداری سرمایه گذاری می باشد به عبارت دیگر نیاز به تشکیل سرمایه به عنوان فاکتور مهم اقتصادی برای هر کشور از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد.
منابع تأمین سرمایه یا داخلی است یا خارجی و منابع تأمین سرمایه داخلی عبارتند از :
1-سپس اندازه های مشخصی: برای تشکیل سرمایه یا باید مقداری از عوامل تولید مثل نیروی کار بیکار، بکار گرفته شوند یا تعدادی از مردم بخشی از در آمدشان پس انداز نمایند که غالبا یکی از منابع مهم تأمین وجوه تشکیل سرمایه در فرآیند توسعه بهره گیری از پس اندازهای شخصی می باشد شایان ذکر است در کشورهایی که از پتانسیلهای بخش خصوصی بیشتر استفاده نموده اند مورد فوق از اهمیت بیشتری برخودار می باشد.
2-انواع بیمه: گسترش صنعت بیمه در کشورهای توسعه یافته باعث شده که منابع مالی عظیمی در اختیار شرکتهای بیمه قرار گیرد و از این منابع در بخشهای مختلف اقتصادی سرمایه گذاری می شود، صنعت بیمه در این کشورها به گسترده می باشد که به عنوان (بانکها و مؤسسات اعتباری محسوب می شود
3-سود توزیع نشده و ذخیره استهلاک سرمایه شرکتها یکی دیگر از منابع تأمین سرمایه داخلی می باشد سود توزیع نشده بخشی از سود شرکت می باشد که بین سهامداران توزیع نمی شده و در سرمایه گذاری آنها از آن استفاده می شده و ذخیره استهلاک سرمایه شرکتها بخشی از درآمد شرکت می باشد که در شرکت باقی می ماند، نقش دو عامل از پیش گفته شده در سرمایه گذاری و فعالیتهای اقتصادی کشورهای یافته قوی اما در کشورهای در حال توسعه ضعیف است و دلایل این اختلاف در ساختار اقصاد می باشند مالیاتهای مختلف از دیگر منابع تامین سرمایه دولتها محسوب می شود.
در کشورهای توسعه یافته نقش دولت در تأمین سرمایه مالی در چارچوب ” تعادل در بودجه سالانه“ می باشد، و بعضا در کشورهای جهان سود دولت با سرمایه گذاری گسترده و تأمین منابع آن از طریق کسری بودجه می باشد که از آثار منفی آن تورم می باشد به همین دلیل چنین سیاستی را توسعه مبتنی به تورم می نامند.
4-یکی دیگر از منابع تامین مالی سرمایه صادرات می باشد که با توجه به وضعیت اقلیمی ممکن است کشور محصولات کشاورزی، صنعتی، معدنی، نفتی،... صادر نماید.
منابع خارجی تأمین سرمایه عبارتند از:
1-یکی از نامناسب ترین روشهای تامسن سرمایه از منابع خارجی گرفتن وام از خارج می باشد که استفاده از آن ممکن استقلال سیاسی تحت تاثیر قرار دهد، جهت بالا بردن بهره آن در صورت عدم بکارگیری معقول باعث افزایش میزان بدهی ها می شود، به دلیل ممکن است بخشی از این وام در سیستم بانکی کشور باقی مانده و سرمایه گذاری نشود، و از طرفی وام دهندگان در زمان پرداخت وام در جهت استفاده از وام ابراز می دارند که مجموع این عوامل باعث می شده که بهره گیری از این نوع وام با محدودیت جدی مواجه می شود.
2-سرمایه گذاری خارجی: یکی دیگر از روشهای تامین سرمایه از منابع خارجی سرمایه گذاری خارجی می باشد که به نظر می رسد در مقایسه به اخذ وام خارجی از مزیت بهتری برخوردار باشد بدلیل اینکه از طذیق سرمایه گذاری خارجی انتقال تکنولوژی، مدیریت و دانش فنی متخصصین نیز به داخل کشور سرمایه پذیر متقل می شود. البته بهضی از نظریه پردازان اقتصادی سوسیالیستی نظیر فورتادو در نظریه وابستگی اعتقاد دارد که شرکتهای چند ملیتی در شروع عملیات خود در کوتاه مدت با انتقال ماشین آلات و سرمایه اقدام می نمایند و در بلند مدت باعث کاهش سرمایه و ارز در کشورهای سرمایه پذیر می شوند.
ج-معیارهای سرمایه گذاری:
با عنایت محدودیت سرمایه در هر کشور جهت تخصیص منابع بایستی طرحهای مختلف الویت بندی نموده و از معیارهای ذیل بهره گرفت.
1-معیار نسبت سرمایه به تولید: یعنی از ارزیابی و انتخاب طرحها در سطح سرمایه گذاران بایستی تولید در آمد حاصل از طرح با مخارج سرمایه ای مورد نیاز مقایسه شود اگر در آمد حاصل از برای طرح بیشتر از هزینه های آن باشد در اولویت قرار می گیرد.
2-معیار هزینه و منفعت:معیار هزینه منفعت بر اساس این معیار تمامی درآمدها و هزینه های طرح های مختلف به ارزش فعلی تبدیل و مقایسه می شوند.
برگرفته از کتاب مبانی توسعه اقتصادی- فصل پنجم- تألیف دکتر محمود
نقد مقاله:
در مقاله مورد بررسی اهمیت سرمایه در رشد اقتصادی و منابع تأمین سرمایه و معیارهای سرمایه گذاری بصورت طبقه بندی و مطرح شده است اما به نظر می رسد فاکتورهای مطرح شد کلی و جنبه توریک دارد زیرا در زمان کنونی محیطهای اقتصادی متلاطم و برنامه ریزی های اقتصادی بایستی منعطف برده و حالت کلیشه ای نداشته باشند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
سرمایه و نقش آن در رشد اقتصادی
الف)نقش سرمایه در رشد اقتصادی:
به زعم اکثر علمای توسعه نقش سرمایه در فرآیند رشد اقتصادی اساسی و اصلی می باشد به علت اینکه با افزایش جمعیت و افزایش نیروی کار نیاز به سرمایه و سرمایه گذاری اجتناب ناپذیر می باشد و به نظر عده ای دیگر از نظریه پردازان نقش سرمایه در تولید به نیست که آنرا مهمترین عامل رشد اقتصادی معرفی نمود زیرا کشورهایی با سرمایه کم هم گامهای بلندی در مسیر رشد اقتصادی به داشته اند.
نکته دیگر در اقتصاد کلان تقسیم بندی مخارج صرف شده به دو دسته مصرفی و سرمایه ای می باشد مثلا مخارجی که جهت غذا، بهداشت، تعلیم و تربیت، آموزش و ... صرف می شده هزینه های مصرفی یا جاری می باشند و مخارج سرمایه ای مخارجی هستند که کالاهای سرمایه ای بوجود می آورند.
ب:منابع تأمین سرمایه:
اگر تولید ناخالص ملی کشور نسبت به سال قبل تغییر ننماید جهت جایگزینی سرمایه مستهلک شده و ابقاء تولید ناخالص ملی به میزان سال قبل باز هم نیاز به مقداری سرمایه گذاری می باشد به عبارت دیگر نیاز به تشکیل سرمایه به عنوان فاکتور مهم اقتصادی برای هر کشور از اهمیت به سزایی برخوردار می باشد.
منابع تأمین سرمایه یا داخلی است یا خارجی و منابع تأمین سرمایه داخلی عبارتند از :
1-سپس اندازه های مشخصی: برای تشکیل سرمایه یا باید مقداری از عوامل تولید مثل نیروی کار بیکار، بکار گرفته شوند یا تعدادی از مردم بخشی از در آمدشان پس انداز نمایند که غالبا یکی از منابع مهم تأمین وجوه تشکیل سرمایه در فرآیند توسعه بهره گیری از پس اندازهای شخصی می باشد شایان ذکر است در کشورهایی که از پتانسیلهای بخش خصوصی بیشتر استفاده نموده اند مورد فوق از اهمیت بیشتری برخودار می باشد.
2-انواع بیمه: گسترش صنعت بیمه در کشورهای توسعه یافته باعث شده که منابع مالی عظیمی در اختیار شرکتهای بیمه قرار گیرد و از این منابع در بخشهای مختلف اقتصادی سرمایه گذاری می شود، صنعت بیمه در این کشورها به گسترده می باشد که به عنوان (بانکها و مؤسسات اعتباری محسوب می شود
3-سود توزیع نشده و ذخیره استهلاک سرمایه شرکتها یکی دیگر از منابع تأمین سرمایه داخلی می باشد سود توزیع نشده بخشی از سود شرکت می باشد که بین سهامداران توزیع نمی شده و در سرمایه گذاری آنها از آن استفاده می شده و ذخیره استهلاک سرمایه شرکتها بخشی از درآمد شرکت می باشد که در شرکت باقی می ماند، نقش دو عامل از پیش گفته شده در سرمایه گذاری و فعالیتهای اقتصادی کشورهای یافته قوی اما در کشورهای در حال توسعه ضعیف است و دلایل این اختلاف در ساختار اقصاد می باشند مالیاتهای مختلف از دیگر منابع تامین سرمایه دولتها محسوب می شود.
در کشورهای توسعه یافته نقش دولت در تأمین سرمایه مالی در چارچوب ” تعادل در بودجه سالانه“ می باشد، و بعضا در کشورهای جهان سود دولت با سرمایه گذاری گسترده و تأمین منابع آن از طریق کسری بودجه می باشد که از آثار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
رشد اقتصادی
فهرست مندرجات
موضوع صفحه
مقدمه 1
مروری بر آزمونهای اثر مخارج دولت بر رشد 3
اندازه وعملکرد دولت و رشد اقتصادی 5
اندازه دولت در کشورهای OECD 6
منحنی اندازه دولت – رشد 7
نمودار سهم هزینههای کل دولت از GDP 8
نمودار اثر جایگزینی سرمایهگذاری 12
نمودار کاهش رشد بهرهوری 13
کاهش رشد GDP واقعی 14
اندازه دولت و نرخ رشد GDP واقعی 15
مقایسه شتاب افزایش در اندازه دولت در کشورهای OECD 17
اثر هزینه های دولتی بر سرمایهگذاری و رشد براساس یک مدل اقتصادسنجی 18
اثر اندازه دولت بر نرخ رشد اقتصادی کشورهای توسعه یافته و کمتر توسعه یافته 19
شاهدی از کشورهای OECD در حال کاهش اندازه دولت 21
اندازه دولت در 10 کشور با بالاترین نرخ رشد اقتصادی 22
سهم هزینههای دولت مرکزی,محلی و ایالتی از GDP 23
سهم هزینههای اصلی دولت از GDP 24
نتیجهگیری 25
منابع و ماخذ 29بسمه تعالی
اندازه دولت و رشد اقتصادی
مقدمه
نقش صحیح و اندازه متناسب دولت, به عنوان بحثی جدال انگیز بین اقتصاددانان و دولتمردان از دوره کلاسیکها و نظریات آدام اسمیت (laissez-faire) در قرن نوزدهم شروع شده است. البته, تفکرات و سیاستهای اقتصادی به طور قابل ملاحظهای در قرن اخیر تغییر کردهاند. از هنگامی که جنگ جهانی دوم مبنای درآمدها را تغییر داد و از زمانی که سیستمهای تأمین اجتماعی شروع به گسترش کرد و از زمانی که برنامههای دولتی خاصی پس از آن بحران بزرگ اقتصادی جهان معرفی شد, هزینه های بخش عمومی شروع به افزایش پیدا کرد, در حقیقت, دوره پس از جنگ دوم جهانی, شاهدی بود بر این مطلب که دولتها نقش موثری در اقتصاد و بهبود امنیت اجتماعی مردم از طریق هزینه های خود دارند و نتایج این دخالت های دولت, رشدی قابل توجه در دهه 60 و 70 در کشورهای صنعتی بود.
مخارج دولت بر رشد اقتصادی تاثیر مثبت دارد یا منفی؟ این پرسشی است که پاسخ آن از قبل روشن نیست و استدلالهایی را در هر دو جهت می توان ارائه نمود. تا جایی که اثرات شناخته شده وجود کالاهای عمومی, اثرات خارجی و انحصارهای طبیعی موانع مهمی بر سر راه رشد باشند, انتظار میرود آن نوع از مخارج دولت که در جهت تصحیح این گونه مشکلات هستند, تقویت کننده رشد باشند. ما نیز به پیروی از بارو (1990) می توانیم اینها را«مخارج مولد» دولت بنامیم. مشکل دیگر این است که ارزشگذاری تولید دولت, ممکن است به برآورد بیش از حد رشد منجر شود. در حسابهای مختلف, کالاها و خدمات دولتی برحسب هزینه تولید ارزشگذاری میشوند این رویه مشکلاتی را ایجاد میکند که پژوهشگران را در پی بردن به اینکه آیا افزایش مخارج دولت به بالا رفتن رشد اقتصادی منجر می شود, به بیراهه می کشاند. این به خاطر فرض ضمنی است که تولید دولتی با فن آوری دارای بازدهی ثابت نسبت به مقیاس, تولید میشود و اینکه همه تولیدات دولت را به عنوان کالاهای نهایی طبقهبندی کرد و نه کالاهای واسطهای که هزینه تولید بخش خصوصی را کاهش میدهند. دلیل دیگر این فرض است که ارزش بازاری کالاهای دولت با هزینه تولید برابر است (کار 1980 کوسکلاو ویرن, 1992)
مخارج دولت بخشی از محصول ناخالص داخلی نیز هست. از آنجا که در صورت اندازهگیری محصول ناخالص داخلی از بعد هزینه, مصرف و سرمایهگذاری دولت هر دو بخشی از محصول ناخالص داخلی هستند. توضیح رشد محصول ناخالص داخلی برحسب تغییرات مخارج دولت به مفهوم توضیح دادن بخشی از یک پدیده به وسیله خود آن است. به ویژه در دورههایی که سهم مخارج دولت رو به افزایش بوده, این مشکل باعث تورش صعودی اثر برآوردی میشود و به بیانی موجب میشود اثر برآوردی بزرگتر از حد واقعی باشد. کالدور در سال 1996 گفت که ضریب استفاده بالا بر رشد بهره وری بلند مدت اثر سودمندی می گذارد تا جایی که افزایش مخارج بخش عمومی به ضریب استفاده بالاتری منجر شود, انتظار میرود که از طریق قانون وردورن بر رشد اقتصادی تاثیر مثبت داشته باشد. به علاوه میردال (1960) تاکید می کرد که دخالت بیشتر دولت در اقتصاد میتواند رشد اقتصادی را تقویت کند زیرا میتوان از درگیر کردن دولت در اقتصاد تا اندازهای برای کاهش نابرابری اجتماعی استفاده کرد و این یکی از عوامل تعیین کننده رشد است زیرا نابرابری اجتماعی فرصتهای پیش روی افراد کم درآمد جهت استفاده از استعدادهای آنها را محدود میکند. ما در اینجا میخواهیم به یافتههای آلسینا و پروتی اشاره کنیم که دخالت بیشتر دولت میتواند درگیری اجتماعی را کاهش دهد.
در رابطه با اثرات کند کننده مخارج دولت بر رشد, مهمترین نکته, اثر مختل کننده آن بر تصمیمات اقتصادی است که هنگام تامین مالی مخارج از طریق مالیات ایجاد میشود. در اکثر موارد, مالیات بندی را بین نرخ بازدهی خصوصی و اجتماعی قرار میدهد و به بیانی به یک بار اضافی منجرمیشود. درالگوهای رشد درونزامانند الگوهای بارو(1990) وکینگ وربلو (1990) مالیات بندی را بین نرخ بازدهی خالص و ناخالص پس انداز قرار میدهد که به نرخ پایین تر انباشت سرمایه و در نتیجه نرخ رشد اقتصادی کمتر منجر میشود. لینوبک (1983) از جمله کسانی است که بر اثرات ضد انگیزهای مالیاتهای زیاد بر درآمد کار در کشورهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
ما در جامعهای زندگی میکنیم که برای رسیدن به استقلال و پیشرفت همه جانبه در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و علمی به شخصیتهای رشد یافته نیاز دارد. چنین شخصیتهایی باید تربیت شوند. پژوهشهای علوم تربیتی و روانشناسی نشان داده است همه کودکان وقتی به دنیا میآیند، دارای تواناییهای بالقوه خدادادی هستند که با توجه به عوامل گوناگون ارثی و محیطی از نظر تواناییها متفاوت هستند و در وضعیتهای مختلف خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی رشد می یابند
این تفاوتها بویژه در زمینه تواناییهای عمومی شناختی، استعدادهای تحصیلی و شغلی، تفکر خلاق و سازنده، قدرت رهبری، ذوقهنری و انگیزش افراد بروز میکند.
توزیع هوش و استعداد در کودکان متعلق به خانوادههای گوناگون به نحوی است که اکثریت افراد دارای هوش متوسط و اقلیتی دارای هوش و استعداد کمتر از متوسط و اقلیتی دیگر دارای هوش و استعداد بالا هستند اما چه چیز این اقلیت را از دیگران جدا می کند و آنان را از نظرسطح استعداد در رتبه بالاتری نسبت به همسالان خود قرار می دهد؟ راه تشخیص تیزهوشان چیست ؟
در ایران همزمان با تاسیس اداره کل امور کودکان و دانشآموزان استثنایی در سال 1347 اولین مدرسه کودکان تیزهوش ویژه دانشآموزان ابتدایی و راهنمایی نیز در تهران افتتاح شد که عملا از سال 1348 آغاز به کار کرد.
در سال 1355 سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان، با هدف شناسایی و آموزش تیزهوشان به وجود آمد. این سازمان دارای هیات امنایی به عضویت وزیر رفاه اجتماعی، وزیر آموزش و پرورش، سرپرست رادیو و تلویزیون و 4 نفر به انتخاب نخستوزیر بود.
هیات مدیره و حسابرسی از دیگر ارکان این سازمان بودند. منابع تامین اعتبار سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان که به صورت غیرانتفاعی ایجاد شده بود، کمکهای دولت (به صورت اعانه)، کمکهای نقدی و غیرنقدی اشخاص حقیقی و حقوقی، کمکهای خارجی، شهریه دانشآموزان و کارآموزان، فروش فرآوردههای ساخته شده در مدارس و مراکز تیزهوشان و بالاخره درآمد حاصل از فعالیتهای هنری و دایر کردن نمایشگاههای مختلف بوده است.
به لحاظ روشهای شناسایی و گزینش تیزهوشان این سازمان دارای سیستمی منظم و روشهایی نسبتا کارا بوده است. اهمیت این مساله بیشتر به این لحاظ است که تا آن زمان نظام آموزشی مدون برای این گونه آموزشها و موسسات وجود نداشته است. برای گزینش دانشآموزان از روش آزمونهای هوشی و علمی بهرهگیری میشد.
تیزهوش کیست
طی انجام آزمون هوش به کودکانی که دارای بهره هوشی 130 به بالا هستند، تیزهوش گفته میشود. کودکان تیزهوش و با استعداد، کسانی هستند که طبق تشخیص افراد صلاحیتدار و اهل فن، به دلیل استعدادهای برجسته خود، عملکردهای عالی دارند و در هر یک از زمینههای زیر دارای موفقیتی مشهود یا توانایی بالقوهای میباشند.
انواع تیزهوشان
تیزهوشهای خلاق: علاوه بر هوش سرشار، برتری این افراد برای خلق و ایجاد مسائل هنری و ابداع از همان ابتدا مشخص است.
از خصوصیات مهمی که کودک دارای خلاقیت را از کودکان دارای بهره هوشی سطح بالا متمایز میکند، توانایی یا گرایش کودک خلاق به خطر کردن است. به این صورت که کودکان دارای خلاقیت بالا به انجام خدمات غیرعادی برای گروه، ارائه ایدههای مغایر با گروه و نتیجهگیریهای نادر و منحصر به فرد تمایل نشان میدهند.
تیزهوشان درسخوان: این کودکان به مفاهیم مجرد توجه بیشتری دارند. بهتر، سریعتر و بیشتر از دیگران مطالب کتاب را یاد میگیرند و تعداد کتابهایی که خواندهاند، به مراتب زیاد است و از خواندن و حل مسائل لذت میبرند.
تیزهوشان حرفهای: در این کودکان یادگیری اعداد بهتر است. این افراد علاقه زیادی به ساختن اشیاء، کارهایدستی، ریاضیات، ارزیابی، اندازهگیری و وزن کردن دارند. اشکال هندسی را بهتر و زودتر یاد میگیرند.
تیزهوشان کم پیشرفت: در یادگیری موفق نیستند، در واقع هوش آنها به کار گرفته نمیشود. این افراد قدرت درک و نبوغ و بصیرت کافی دارند ولی نمیدانند چرا نتیجه امتحاناتشان خوب نیست.
تعاریف دیگر تیزهوش
پیشرفتهای استثنایی در تحصیلات، خلاقیتهای استثنایی، برخورداری از استعدادهای ویژه، پیشرفتهای برتر از همسالان در فعالیتهای ارزشمند و در تمام معیارهایی که تعیین کننده تیزهوشی هستند در صدر قرار میگیرند.
کودکان تیزهوش و با استعداد کسانی هستند که به دلیل تواناییهای برجسته خویش، در مقایسه با کودکان عادی قادر به انجام امور پیچیدهتر و مهمتری هستند و برای تحقق این تواناییها به آموزش و پرورش متفاوت و عالیتری نیز نیاز دارند. خانواده، مدرسه و جامعه باید امکان چنین تعلیم و تربیتی را فراهم آورند تا آنها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
تاثیر آموزش کار آفرینی بر رشد کسب و کارهای جدید
مهارتهای جدید باید منجربه تغییرات رفتاری گردد و یاد گیرنده را در دستیابی به اهدافش یاری رساند.
هر ساله حدود ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه خالص در ایالات متحده امریکا صرف سرمایه گذاری بر روی کسب و کارهای جدید در بخش خصوصی میشود. تنها ۲ درصد از این مقدار توسط موسسات سرمایه گذاری و یا بانکها تامین میشود.تا ۱۰ درصد دیگر آن نیز از بازار سهام و یا بازارهای عمومی حاصل میگردد. این ارقام نشان میدهد که حداقل ۸۸% از سرمایه خالص مورد و یا منابع غیر رسمی تامین میشود. برخی از اوقات به نقش اعتبارات دولتی در پویایی و رشد یک کسب و کار بیش از اندازه اهمیت داده می شود. مطالعات اخیر نشان می دهد که حتی کسب و کارهای کوچک درسطوح پایین بعد از دریافت یک یا دو وام به سطح ثابتی از رشد می رسند و برای مدتی درآن سطح متوقف میشوند.
در پس هر کسب و کار در حال رشد ایده ای قابل دسترسی نهفته است و هر ایده ای از کارآفرینی با انگیزه و با اطلاعات کافی سربرون میآورد. با وجود اینکه در توسعه کسب و کارهای موجود ابزارهای رایگانی نیزوجود دارند اما این مقاله به بهینه سازی استفاده از آموزش که عموما ابزار رایگانی نیست در ترویج و سرعت بخشی به رشد کسب و کار می پردازد. در واقع آموزش فرایندی است که برای ترغیب به یاد گیری مهارتهای جدید سازماندهی شده است. مهارتهای جدید باید منجربه تغییرات رفتاری گردد و یاد گیرنده را در دستیابی به اهدافش یاری رساند. ارزش این آموزشها به محیط پیرامون آنها بستگی دارد. به طور مثال اخبار نسبتا قدیمی در تلویزیون بعنوان یک رسانه ارزش چندانی ندارد اما در روزنامه ها هنوز خریداران زیادی دارد. ارائه اطلاعات درست به مشتری واقعی آن و در زمان مناسب یکی از فعالیتها یی است که به سرعت در دنیا رواج یافته است.
فراهم نمودن زمینه های مناسب آموزش
بسیاری از آموزشهایی که به افراد مختلف ارائه میشود به دلیل مناسب نبودن برنامه زمانی و یا فقدان زمینه های لازم اتلاف می گردد.
▪ به منظور موثر بودن آموزش سه شرط اصلی باید فراهم باشد:
۱) یادگیرنده باید با یک تغییر شدید مواجه گردد که این تغییر میتواند یک مشکل و یا یک فرصت باشد.
۲) یاد گیرنده باید بداند که این تغییر در حال وقوع است و یا در مدت کوتاهی به وقوع خواهد پیوست.
۳) ذهن یاد گیرنده باید در مقابل یادگیری یک مهارت جدید باز باشد باید خود بخواهد که یاد بگیرد تنها در این صورت است که میتواند مشکل خود را تا حدی رفع نماید و یا از فرصتی که برایش ایجاد شده است بهره جوید. به عبارتی شما می توانید کلاس درس خود را مملو از یادگیرندگان نمایید اما نمی توانید آنها را مجبور کنید که یاد بگیرند. به همین منظور شما باید درآنها انگیزه ایجاد کنید. ایجاد انگیزه همیشه مرتبط با ایجاد نیاز است. این نیاز ها می تواند نیازهای اصلی و اولیه و حیاتی ویا نیاز های پیچیده وبزرگتری باشد که سبب ارضای درونی فرد میگردد. آموزش در صورتی تاثیر گذار است که برخی از نیا زهای یاد گیرنده را مرتفع نماید.
ارزیابی نیازهای آموزشی
هر چقدر احساس نیاز بیشتر باشد آموزش مفیدتر و موثرتر خواهد بود. آموزش فرد برای مواجهه با موقعیت احتمالی درآینده نا مشخص اثر کمتری نسبت به اموزشی دارد که برای موقعیتی معلوم و در آینده ای نزدیک به فرد داده شود. از اینرو هرچقدر تخمین موقعیت آموزشی در تناسب با نیازها بیشتر و کاربرد آن شفاف ترباشد ایجاد انگیزه بیشتر خواهد بود. معمولا افراد هنگامی پی به نیاز خود میبرند که با مشکلی مواجه میگردند. مطالعاتی در مورد ۵۰۰ موسسه با هدف شناسایی متداولترین مسائلی که کسب وکار ها در طول رشد خود با آن روبرو هستند انجام شده است. بر مبنای این بررسی مشکلات متداول در ۴ زمینه دسته بندی شده است.
۱) بازار یابی و فروش که شامل:
ـ فروش کم
ـ وابستگی به مشتری
ـ افزایش رقابت
ـ مشکلات توزیع
ـ تبلیغات غیر موثر
۲) مدیریت مالی شامل:
ـ سرمایه در گردش نا کافی
ـ مشکلات جریان نقدینگی
ـ نبود کنترل کافی در مورد حاشیه سود وهزینه ها
۳) مدیریت منابع انسانی شامل:
ـ استخدام وگزینش
ـ جابجایی وتغییرکارکنان
ـ کمبود آموزش
۴) مدیریت عمومی شامل:
ـ فقدان تجربه مدیریتی
ـ کار بیش از اندازه مالک ومدیر
مشکلات مربوط به رشد مدیریتی
این مشکلات ممکن است برای کسانی که به امر آموزش مدیریت می پردازند عادی باشد اما برای نو کارآفرینان و تیمهای مدیریتی که در موقعیت رشد قرار دارند مسئله ایجاد مینماید.بررسی دیگری نیز در سال۱۹۹۲ انجام شد که از کار آفرینان خواسته شد زمینه هایی را که در طول دوران رشد کسب و کارشان توجه آنها را به خود معطوف میدارد بیان کنند.
▪ زمینه های اصلی که توسط کار آفرینان مطرح شد عبا رتند از:
ـ تحصیل منابع، شامل منابع مالی ومدیریتی واستعدادهای فنی
ـ توسعه استراتژی جدید بازار یا ارائه محصولی خاص در بازار
ـ ارتباطات
ـ تخصیص منابع که نیاز به استفاده از سیستمهای حسابداری بودجه بندی پیشرفته
ـ گردش کاری وافزایش تقاضا برای تخصصی کردن کارها
ـ روابط انسانی و کم شدن ارتباط مدیران با کارمندان
ـ تخصص فنی و نیاز بیشتر به تخصص در شرکت
ـ قابلیت دسترسی مالی