انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

استرس و پژوهش در مورد تحمل استرس

استرس و پژوهش در مورد تحمل استرس

فرمت ورد

178 صفحه

فصل اول : چارچوب کلی پژوهش

مقدمه

2-1      بیان مسأله پژوهش

3-1     اهمیت نظری و عملی پژوهش÷

4-1      اهداف پژوهش

5-1      سئوال ها و فرضیه های پژوهش

6-1      متغیرهای پژوهش

7-1       تعریف متغیرها واصطلاحات

 افسردگی

 بهنجار

سبک حل مساله


 

1-1مقدمه

بسیاری از انسان ها قادر به حل مساله و برطرف کردن ، به حداقل رساندن و یا تحمل استرس
نمی باشند و معمولاً از مقابله های ناکارآمد، ناسازگار و مضری استفاده می کنند که باعث بروز استرس های بیشتری می گردد که اثرات آنها وخیم تر و عظیم تر از استرس اولیه است.

افراد افسرده نسبت به آینده دید انعطاف پذیری ندارند. آنها احتمالاً بیشتر از افراد غیر افسرده آینده خود را منفی می بینند و به نظرشان احتمال دستیابی به تجارب خوشایند کمتر است به همین دلیل افراد افسرده به جای تلاش برای دستیابی به موفقیت های با ارزش در آینده تمام نیروی خود را صرف اجتناب از موقعیت های ناخوشایند موجود می کنند ( ورتهایم [1] ، 1983).

افراد افسرده احساس غمگینی می کنند چون مشکلات خود را پایدار [2] ، کلی [3] و درونی [4] تلقی می کنند ( هایمبرگ ، ورمیلیا، دوج [5] ، بیگر . و پارلو 1987؛ پترسون و سلیگمن ، 1987؛ رپس [6] ، پترسون ،‌رینمارد، ابرامسون [7] و سلیگمن [8] 1982؛ سویینی [9] و همکاران 1986) :

پایداری : افراد افسرده رویدادهای منفی زندگی شان را همیشگی و پایدار تلقی می کنند، یعتی تغییر دادن آنها را بعید می دانند. افراد غیر افسرده تجارب منفی را به عنوان موانع موقتی که زیاد هم طول نمی کشد در نظر می گیرند.

کلی نگری : افراد افسرده غرق در مشکلات خود می شوند و آنها را به همه چیز تعمیم می دهند. افراد غیر افسرده می توانند مسایل را از خود دور کنند . آنها قادرند بین رویدادهای منفی و مثبت زندگی خود تعامل ایجاد کنند.

درونی بودن : افراد افسرده خودشان را مسئول مشکلات خود می دانند. غیر افسرده ها مسئولیـــت چیزهایــی را که می‌توانند تغییر دهند می پذیرند اما خود را مسئول کامل نبودن خود نمی دانند.

به نظر جروم فرانک ( 1973) یکی از بهترین کارهایی که روان درمانگرها می توانند برای مراجعان خود انجام دهند کمک به آنها برای غلبه بر یأس و نا امیدی شان است . در هر مقطع معینی از زمان 20-15 درصد بزرگسالان در سطح قابل توجهی ازنشانه های افسردگی رنج می برند و حدس زده می شو دکه حدود 75 درصد بیماران بستری در بیمارستان های روانی را موارد افسردگی تشکیل می دهند ( فنل۱ 1989).

در مورد اختلال افسردگی اساسی , مطالعات کلی در ممالک مختلف انجام شده است که میزان شیوع آن  را در زنان دو برابر مردان نشان می دهد. دلیل چنین اختلافی ممکن است استرسهای متفاوت , زایمان , درماندگی آموخته شده [11] واثرات هورمونی باشد ( کاپلان [12] و سادوک [13] , 1988).

افسردگی در مفهوم بالینی پنج یا بیش از پنج مورد از موارد زیر را در بر می گیرد :

خلق افسرده

[1] - Werlheim

[2] - Stable

[3] - global

[4] - internal

[5] - Dodge

[6] - RaPs

[7] - Abramson

[8] - seligman

[9] - sweeng

Fennell

[11] Learned helplessness

[12] Kaplan

[13] Sadock



خرید و دانلود استرس و پژوهش در مورد تحمل استرس


روش تدریس ایفای نقش (روانشناسی و علوم تربیتی)

روش تدریس ایفای نقش (روانشناسی و علوم تربیتی)

فرمت ورد

22 صفحه

روش تدریس ایفای نقش

 

 

 

 

 

 

 

 


فهرست مطالب

 

عنوان

صفحه

مقدمه...................................

هدف اساس................................

مضموم نقش...............................

افرادی که در روش ایفای نقش شرکت دارند...

مراحل اجرای روش تدریس ایفای نقش.........

محاسن و محدودیتهای روش ایفای نقش........

منابع و مآخذ............................


مقدمه

« می شنوم فراموش می کنم، می بینم به خاطر می آورم. انجام می دهم درک می کنی»

به نقل از :Mark Sutcliffe

« یکی از روشهای خلافی که در فعالیتهای یا دادن برای یاد گرفتن به کار می رود، روش ایفای نقش یا وانمود سازی است. این روش علاوه بر این که یادگیری کودکان و نوجوانان را عمیق و پر بار می کند. بسیار دکش و ذوق آفرین نیز هست. روش وانمود سازی از زندگی واقعی انسان ها، به ویژه زندگی شعف انگییز کودکان و نوجوانان گرفته شده است. همه دوست دارند در قالب شخصیت های دیگر در آیند و به بازی نقش بپردازند. انسان ها در زندگی روز مره خود همواره از شخصیت هایی که دوست دارند یا از آنها خوششان می آید تقلید می کنند و می کوشند دفتار و منش آنها را به خود نسبت دهند، یا آرزو می کنند کاش می توانستند همچون آنان باشند. گاه آنان از روی تفریح یا

 

فهرست مطالب

 

عنوان

صفحه

مقدمه...................................

هدف اساس................................

مضموم نقش...............................

افرادی که در روش ایفای نقش شرکت دارند...

مراحل اجرای روش تدریس ایفای نقش.........

محاسن و محدودیتهای روش ایفای نقش........

منابع و مآخذ............................

 

مقدمه

« می شنوم فراموش می کنم، می بینم به خاطر می آورم. انجام می دهم درک می کنی»

به نقل از :Mark Sutcliffe

« یکی از روشهای خلافی که در فعالیتهای یا دادن برای یاد گرفتن به کار می رود، روش ایفای نقش یا وانمود سازی است. این روش علاوه بر این که یادگیری کودکان و نوجوانان را عمیق و پر بار می کند. بسیار دکش و ذوق آفرین نیز هست. روش وانمود سازی از زندگی واقعی انسان ها، به ویژه زندگی شعف انگییز کودکان و نوجوانان گرفته شده است. همه دوست دارند در قالب شخصیت های دیگر در آیند و به بازی نقش بپردازند. انسان ها در زندگی روز مره خود همواره از شخصیت هایی که دوست دارند یا از آنها خوششان می آید تقلید می کنند و می کوشند دفتار و منش آنها را به خود نسبت دهند، یا آرزو می کنند کاش می توانستند همچون آنان باشند. گاه آنان از روی تفریح یا



خرید و دانلود روش تدریس ایفای نقش (روانشناسی و علوم تربیتی)


روانشناسی (خودشناسی) گفتاری درونی در مورد خودشناسی

روانشناسی (خودشناسی) گفتاری درونی در مورد خودشناسی

فرمت ورد

144 صفحه

روانشناسی (خودشناسی) 

من، در جهان عشق و پذیرش ساکنم.پذیرشمن، به راحتی می‌پذیرماگر بخواهم، همان گونه که هستم خود را بپذیرم، پس باید به این راضی باشم که دیگران را نیز، همانطور که هستند بپذیرم. ما همیشه می‌خواهیم که والدینمان را مثل خودمان بپذیریم و تاکنون نیز نتوانسته‌ایم آنها را همانگونه که هستند پذیرا باشیم. پذیرش، به خودمان و به دیگران این توانایی را می‌بخشد که خودمان باشیم. این خودخواهانه است که برای دیگران سنجیده شود. ما می‌توانیم فقط برای خودمان بسنجیم. و حتی از این پس، می‌خواهیم که آنها بیشتر شبیه راهنما باشند تا سنجش. هر چه بیشتر بتوانیم خود پذیری را تمرین کنیم، عادت‌هایی را که نمی‌توانند برای ما مفید باشند، راحت‌تر از بین می‌بریم. و برای ما ساده است که در فضایی عاشقانه پرورش یافته و تغییر کنیم.  من، قدرتم را می‌طلبم و به آن سوی همة محدودیت‌ها می‌روم. اعتیاد من خود را می‌بخشم و آزاد می‌نمایم.اعتیاد، عادت عمیق داشتن به چیزهایی است که خارج از موجودیت من است. می‌توانم به انواع داروها، الکل، سکس و سیگار اعتیاد داشته باشم؛ به سرزنش کردن، پیش داوری، بیماری، مقروض بودن، حقارت و بدگمانی نیز معتاد باشم. اما از جهتی، می‌توانم به فراسوی همة این عادت‌ها نیز حرکت کنم. اعتیاد، قدرتم را تا حد یک عادت پلید یا یک ذات مقدس پیش می‌برد. من می‌توانم قدرتم را پس بگیرم. و این، همان لحظة بازپس گرفتن قدرت است! من انتخاب می‌کنم که عادت مثبت خود را، که زندگی اینجاست برای من، افزایش دهم. من می‌خواهم خودم را ببخشم و شروع به حرکت کنم. من، روحی جاودان دارم که همواره با من است و اکنون اینجاست… با من. من، آرام و رهایم، و زیستی دوباره را به خاطر بیاورم آنگونه که عهادت کهنة غلط را از خود دور کنم و عاداتی تازه و روشن را تمرین کنم.  زندگی به من عشق می‌ورزد و من در امنیت هستم. جوانان من، آزادانه گفتگو می‌کنم.  من در امنیت و آرامش پرورش یافتم. من، به آموختن، پرورش یافتن و تغییر کردن، عشق می‌ورزم و در این میان، احساس امنیت می‌کنم، زیرا می‌دانم که تغییر یافتن، قسمتی طبیعی از زندگی است. شخصیت من، قابل انعطاف است و با جریان زندگی حرکت، برایم ساده. وجود درونی من، سازگار است، با این حال در هر حادثه و تجربه‌ای، در امنیت و آرامشم. وقتی کودکی بیش نبودم، نمی‌دانستم که آینده برایم چه خواهد آورد. و اکنون نیز که سفرم را به سوی سالمندی آغاز کرده‌ام، می‌دانم که فردا یعنی ندانسته‌ها و اسراری سر به مهر. من این را انتخاب کردم که باور کنم در امنیت و آرامش پرورش یافتم و عهده دار زندگی خود هستم. نخستین فعالیت بزرگسالی‌ام، آموختن این است که بی‌چون و چرا به خود عشق بورزم زیرا دیگر می‌توانم به هر آنچه ممکن است آینده برایم بیامورد، دست بیابم.  من، نظراتم را، عاقلانه به کار می‌بندم. نظرات در آغاز، سخن وجود دارد. هر اندیشه‌ای که در ذهن دارم و هر جمله‌ای که بر زبان می‌آورم، یک نظر به حساب می‌آید، آن نظرات یا منفی است یا مثبت. نظر مثبت، اتفاق مثبت می‌آفریند و نظر منفی، اتفاق منفی، با کاشتن بذر گوجه فرنگی، فقط بوتة گوجه فرنگی سبز و پرورش خواهد یافت و از یک میوة بلوط، فقط درخت بلوط رشد خواهد کرد، و با بزرگ شدن توله سگ، فقط یک سگ به وجود می‌آید. پس اگر ما دربارة خودمان یا زندگیمان، حرف‌های منفی بزنیم، فقط حوادث یا اتفاقات منفی به بار خواهد آمد. بنابراین اکنون بر می‌خیزیم، و به آن سوی عادت‌های خانواده‌ام که زندگی را در مسیری منفی می‌دیدند حرکت می‌کنم. نظر تازة من، فقط گفتن از خوبی هایی است که در زندگی‌ام وجود دارد. از این پس، فقط خوبی به سوی من خواهد آمد.  ادعای من مهم نیست، می‌دانم که محبوب هستم. همدستان این نیز می‌گذرد، و ما پرورش کرده از آن آن سود خواهیم برد. ما، بی‌هیچ و راهنمایی، مسیر آب‌ها را لفظاً در نوردیده‌ایم. و در این مسیر، هر گرفتار شده‌ای، با دانش و فهمی که در این نقطه زا زمان و فضا دارد، بهترین کاری که می‌تواند، انجام می‌دهد. به خودتان افتخار کنید. زیرا توانایی انجام شما، بیشتر از آن چیزی است که فکر می‌کنید. به خاطر داشته باشید که هر کسی در هر نقطه از این سیاره که باشد، بهبود یافتة دردی است که ما توانایی خلق ان را داشته و داریم. بهبود وشفا باید خواسته شود. مهم نیست که شما به چه زبانی صحبت می‌کنید؛ عشق از طریق قلب با ما سخن می‌گوید. زمان، هر روز و به آرامی می‌گذرد و احساس می‌کند که عشق از قلبتان به سوی دست‌ها و پاهایتان و از میان همة اعضای بدنتان جاری است عشق، قدرتی شفابخش است. عشق همة درها را می‌گشاید. عشق، قدرتی همیشه آماده و جهانی است که برای کمک رساندن به ما، برای پیروز شدن بر هر ادعایی در زندگیمان، اینجا است. قلبتان را بگشاید. بگذارید عشق جریان یابد، برابری خویش را با آن قدرتی که شما را آفریده، احساس کنید.  من در جهان خود، اختیار کامل دارم. اختیار من، حاکم زندگی خویش هستم. هیچ کس، هیچ جا، یا هیچ چیزی قدرتی فراتر از من ندارد، زیرا من، تنها اندیشنده در ذهن خویش هستم. چونان کودکی، نشانه‌های اختیار خدایان را پذیرفتم. اکنون می‌آموزم که قدرتم را باز پس گیرم و نشان اختیار خویش باشم؛ و نیز خود را چون مسئولی قدرتمند بپذیرم. آنچنانکه هر صبح می‌اندیشم، خرد درونی خویش را احساس می‌کنم. مدرسة زندگی، عمیق‌ترین و کامل‌ترین مدرسه‌ای است که خود را در آن، آموزگار و آموزنده می‌یابیم. ما هر یک، در این مدرسه می‌آییم تا چیزهایی را یاد بدهیم و چیزهایی دیگری را یاد بگیریم و چون به اندیشه‌های خویش گوش می‌سپاریم، ذهنم را به سوی اعتماد به خرد درونی‌ام هدایت می‌کنم. پرورش دهید، آغاز کنید و واگذارید همة کارهای روی این گرة خاکیتان را به سوی سرچشمة الی‌تان همه چیز خوب است.  من، از حصارها گذشته، به سوی امکانات می‌روم. حصارها در زندگی‌ام، حصاری وجود ندارد. دروازه‌های رو به خرد و آموزش، همیشه بازند و بیشتر و بیشتر، دوست دارم که به سوی آنها گام بردارم. حصارها، بندها، موانع، و مشکلات، آموزگاران شخصی هستند که به ما این فرصت را می‌دهند، از گذشته خارج شده، به سوی همة امکانات هستی وارد شدیم. من به ذهن خویش و هر آنچه در مسیرش وجود دارد که بالاترین اندیشة قابل تصور است، عشق می‌ورزم. وقتی ذهنم به چیزهای خوب می‌اندیشد، حصارها و بندهای ناپدید می‌گردند. زندگی‌ام از معجزات کوچک بر می‌شوند. و اکنون و همیشه، این اجازه را به خود می‌دهم تا هیچ کاری نکنم جز آنکه بنشینم و روی بگشایم به سوی خرد الهی، من دانش آموز زندگی‌ام و به آن عشق می‌ورزم.  گل‌ها مثل مردمان، در ظاهر زیبا و همواره شکوفا هستند. زیبایی زیبایی مرا برانگیخت و بهبود بخشید.زیبایی همه جا هست. زیبایی طبیعت، از هر گل کوچکی، از انعکاس نقش نور در آب و از قدرت خاموش درختان کهنسال خواهد درخشید. طبیعت مرا به لرزه می‌اندازد، از نو می‌آفریند و خستگی‌ام را از تن می زداید. من آرامش، لذت و بهبود را در چیزهای سادة زندگی می‌یابم. وقتی عاشقانه به طبیعت می‌نگرم، آنرا برای عاشقانه دیدن در خودم، آسان می‌یابم. من، قسمتی از طبیعت هستم؛ پس در یگانگی‌ام زیبا هستم. به هر سو نگاه می‌کنم، زیبایی را می‌بینم. امروز با همة زیبایی زندگی در آمیخته‌ایم.  صورتحساب‌های من، توانایی پرداخت مرا تأیید می‌کنند. صورتحساب‌ها من به راحتی پرداخت می‌کنم. قدرتی که ما را آفریده، همه چیز را اینجا برای ما قرار داده است؛ و این ماییم که باید لایق و پذیرا باشیم. هر آنچه اکنون در اختیار داریم، چیزی است که آنرا پذیرفته‌ایم. اگر چیزهایی را، غیر از آنچه هست بخواهیم – و البته کمتر یا بیشتر از آن – هرگز  با گله وشکایت کردن نمی‌توانیم به دستش آوریم، که با هوشیاری والایمان است که می‌توانیم آنرا به چنگ آوریم. پذیرفتن همة صورتحساب‌ها با عشق. و نوشتن شرح چک‌ها با شادمانی، نشانة آن است که دو برابر آنچه داده‌اید به سویتان باز می‌گردد. مثبت اندیشی به نتیجة این اعمال را آغاز کنید. صورتحساب‌ها، واقعاً چیزهایی عجیبی هستند. این بدین معناست که کسانی دیگر، آنقدر به شما اعتماد کرده‌اند که خدمات و یا محصولات خود را در اختیارتان قرار داده و می‌دانند که شما، توانایی پرداخت آن را دارید.  بدن من، دوست خوبی است که عاشقانه مراقب آنم. بدن من بدنم را دوست دارم.بدن من، همواره برایم درست کار می‌کند. سنگینی مناسبی نیز دارد. من، دقیقاً جایی هستم که برای بودن انتخاب کرده‌ام. من زیبایم و هر روز، جذاب‌تر می‌شوم. این تصور، کمک می‌کند تا چیزهایی بسیار سخت را بپیذیرم، هر چند چیزهایی وجود دارند که در حال تغیرند و من خود را باید بر اساس آنها تغییر دهم. من می‌آموزم که با تدورستی و سلامت به خود جایزه بدهم و همواره شاد بوده و این را بارها و بارها تکرار کنم. کارهای کوچک مورد علاقه‌ام، مرا به انجام چیزهایی سوق می‌دهد که واقعاً دوست دارم مثل گذراندن اوقات فراغت، پیاده روی در دل طبیعت، یک جام گرم و آرامش بخش، و یا هر چیز دیگری که واقعاً به من لذت می‌دهد. من از کار کردن برای خودم لذت می‌برم. من معتقدم که این بهترین چیز است: خودم را دوست بدارم و بهترین دوست خود باشم. من می‌دانم که بدنم پر است از ستاره‌های درخشان و روشنای و نور می‌بخشم به هر کجا که پا می‌گذارم. من به دانش الهی که بر کارم اثر می‌گذارد ایمان دارم، و پله‌های موفقیت را یکی پس از دیگری طی می‌کنم. کسب و کار کارمن، انجام اموری است که به آن عشق می‌ورزم. من، به دانش الهی که باعث پیشبرد کارم می‌شود ایمان دارم. چه در کسب و کارم جنبة مادی حس می‌کنم و چه نه، وسیله‌ای هستم که با آن دانش الهی به کار گرفته شده‌ام. تنها یک دانش والا وجود دارد و آن، دانشی است با مسیری درخشان و ثبتش ه در تاریخ منظومة شمسی‌ ما، که هر سیاره  را میلیون‌ها سال است در مسیر جاده‌ ای منظم وموزون راهنمایی می‌کند. من با کمال میل، این دانش را، به عنوان شریکی در کسب و کارم می‌پذیرم. با وجود این دانش قدرتمند، کار ساد‌ه‌ای است که انرژی‌های لازم را به بخش‌های مختلف کارم تزریق نمایم. در پس این آگاهی، همة پاسخ‌ها، همة راه‌حل‌ها، همة درمان‌ها و همة نظرات و ایده‌های تازه پدید می‌آیند تا کسب و کارم را به یک موفقیت و برکتی شادی آفرین تبدیل کنند.  من، راننده‌ای شایسته و رونده‌ای دفیق هستم.اتومبیلمن اتومبیلم را دوست دارم. رانندگی‌، برای من یک تجربه شیرین و ایمنی است. من، از اتومبیلم به خوبی مراقبت می‌کنم و اتومبیلم نیز، از من به خوبی محافظت می‌نماید. همیشه آماده است تا مرا به هر جایی که می‌خواهم ببرد. من مکانیک خوبی برای اتومبیلم انتخاب کرده‌ام، که او نیز به اتومبیل من علاقمند است. وقتی وارد اتومبیلم می‌شوم، آنرا از عشق پر می‌کنم تا عشق، همسفرم باشد. وقتی با رانندگان دیگر در مسیر جاده در حرکت هستیم، هشق را به سوی آنان می‌فرستم. عشق، پیشاپیش من مسیر را می‌پیماید و چون به مقصد می‌رسم، به من سلام می‌کند.  مراقبت از خود، بهترین کاری است که می‌توانی انجام بدهی.تحت مراقبت من، یک نور درخشان هستم.بدن من یک معجزه است. بدن مردمان دیگر نیز معجزه است. بدن‌هایمان می‌دانند که چگونه در دست حوادث قرار می‌گیرند، چگونه باید استراحت کنند و چگونه باید تجدید قوا کنند و دوباره به کار خود ادامه دهند. ما همواره یاد می‌گیریم که به بدن‌هایمان گوش بسپاریم و هر آنچه که نیاز دارند، به آنها بدهیم. گاهی اوقات توجه داشتن به دیگران کاری بسیار طاقت فرسا بوده و بیش از آن چیزی است که انتظار داشته‌ایم. پس یاد بگیرید که کمک بخواهید. شما چه تحت مراقبت باشید و چه مراقبت بکنید، عشق ورزیدن به خودتان، یکی از مهم‌ترین چیزهایی است که می‌توانید در خود داشته باشید. وقتی واقعاً به خود عشق می‌ورزید و می‌پذیرید که به راستی خودتان هستید، گویی برای ورود به مرحله‌ای جدید، با قدرتی بالاتر شروع کرده‌اید. ناگهان همه چیز به سوی خوبی پیش می‌رود، احساس آرامش می‌کنید و اعماق قلبتان پی ‌می‌برید.  من، افکارم را با عشق تغییر می‌دهم. تغییر افکارمان وقتی افکارم را تغییر می‌دهم، زندگی‌ام را تغیر داده‌ام. ما، نور هستیم. ما روح هستیم. ما شگفت‌ آوریم و همه سزاوار بودن. و زمان آن فرا رسیده که اعتراف کنیم: ما، ماهیت خویش را آفریده‌ایم. ما، ماهیت خویش را با اندیشه‌هایمان خلق کرده‌ایم. پس اگر بخواهیم ماهیتمان را تغییر بدهیم، باید اندیشه‌هایمان را نیز تغییر بدهیم. و این کار را باید با فکر و کلام تازه، و نیز راه‌های مثبت انجام داد. مدت‌ها پیش فهمیدم که اگر تفکرم را عوض کنم، می‌توانم زندگی‌ام را نیز تغییر دهم. در واقع تغییر تفکر، سقوط شرط‌ها و محدودیت‌های اطرافمان است. وقتی محدودیت‌ها سقوط کردند، از بی‌نهایت‌ها و نامحدودیت‌هایی که اطراف زندگیمان را فرا گرفته مطلع می‌شویم. از آن پس خواهیم فهمید که واقعاً، درست و کل و کامل هستیم. و این، هر روز بر ایمان ساده‌تر خواهد شد.  مهم نیست که در گذشته چه اتفاقی افتاده، از هم اکنون شروع می‌کنم و به کودکان اجازه می‌دهم که از درون شکوفا شده و بدانند که بسیار دوست داشتنی هستند. کودک ناهنجار من، در امنیت و آرامش پرورش یافتم. همة ما، کودکان محبوب و دوست داشتنی دنیا هستیم، ولی هنوز چیزهای ناگواری در حال وقوع است مانند تجاوز به کودکان گفته می‌شود که 30 درصد جمعیت‌ ما را کودکان بزهکار تشکیل می‌دهد. و این چیز تازه‌ای نیست. در حال حاضر، در نقطة شروعی هستیم که می‌خواهیم به خود اجازه بدهیم تا از اموری که در پشت دیوارهای سکوت پنهان کردیم، با خبر شویم. این دیوارها در حال حاضر فرو ریختن است تا در این صورت، بتوانیم تغییرات لازم را اعمال نماییم. آگاهی دادن، گام اول برای ایجاد تغییرات است. برای بعضی از ما که در گذشته، دوران گودکی سختی را گذرانده‌ایم، دیوارها و موانع محکم‌تر و سخت‌ترند. هنوز، پشت دیوارهایمان، کودکانی هستند که علاقمند مورد توجه و علاقه و پذیرش قرار گیرند و از دیگران متفاوت نبوده و  مشکل‌ساز نباشند.  شما نمی‌توانید مجبور کنید، فقط می‌توانید یاد بدهید. کودکان من به کودکان عشق می‌ورزم و آنها به من. ارتباط دوستانه و آشکار با کودکان، یکی از بزگترین شادی‌های من است. من. به آنچه آنها می‌گویند گوش می‌سپارم و آنها نیز، گفته‌های مرا به گوش جان می شنوند. کودکان، همواره از بزرگترها تقلید می‌کنند. اگر کودکی از نزدیکانم رفتاری منفی داشت، من باید باورهای منفی خود را کشف و بررسی کنم. می‌دانم همانگونه که در بهبود رفتار خود تلاش می‌کنم، می‌توانم به روند بهبود رفتار کودکان نیز کمک کنم. من آشکارا بیان می‌کنم که بی‌هیچ قید و شرطی خود را دوست دارم، و آگاهانه خواستار آنم که رفتارهای منفی از وجود من رها شوند. من، نمونه‌ای از شخصی دوست داشتنی ومثبت می‌شوم. کودکان نیز می‌توانند این را شروع کنند که خود را دوست بدارند و رفتارهای منفی خود را از بین ببرند؛ و می‌توانند ولی بعضی وقت‌ها این کار سریع انجام می‌گیرد و گاهی اقوات به تدریج. در ضمن، من با کودک دورن خود ارتباط برقرار کرده‌ام. همان گونه که زندگی بزرگسالانه‌ام را استحکام می‌بخشم، کودک دورنم نیز، احساس سلامت و عشق می‌کند. با عشق و سلامتی، میل به گذشتن از الگوای بسیار کهنه فراهم می‌آید.  من این را انتخاب می‌کنم، که فراتر از آنی باشم که امروز صبح بودم. آماده‌ام که خود را با چیزهای جدید روبرو کنم. انتخاب من انتخاب می‌کنم، که زندگی‌ام را با آگاهی بالایی اداره کنم. من، این را همواره به یاد می‌آوریم که هر مشکلی، راه‌حلی دارد. و می‌دانم که این نیز مشکلی است که می‌توانم با آن برخورد کرده وآنرا حل کنم. زیرا من، مشکل را از این دریچه می‌بینم که: مشکلی که در حال حاضر، با آن روبرو هستم، امری گذرا و ناپایدار است. این، روشی است که من در اختیار دارم. من، فردی خوب هستم. احساس نگرانی و ناراحتی را از خود دور می‌کنم. درس‌هایی را که از روزگار گرفته‌ام به خوبی یاد می‌گیرم و آنرا به خوبی به دیگران ارائه می‌دهم. مشتاقانه به تغییرات تن می‌دهم. این واقعیت را نیز می‌پذیرم که همواره راه مقابله با مشکلات را نمی‌دانم. من، می‌توانم بدانم و ایمان داشته باشم. هر مشکلی با بهترین شیوه حل می‌شود، همه راه‌حل‌ها خوب هستند. با عشق، هر سویی را آشکارا می‌بینم. روشنی من، به روشنی می‌بینم. من، بینایی و هدفی روشن دارم. دانش دورنی‌ام، همواره مرا به راه‌هایی که به والاترین خوبی‌ها و بزرگترین شادی‌ها ختم می‌شود، راهنمایی می‌کند. من، به زندگی ابدی اتصال می‌یابم به جایی که هکه چیز در آن کامل، بکر و درست است. در میان زندگی همیشه در تغییر، من مرکز هستم. در آنجا، هر کس و هر چیز را خوب می‌بینم.  چیزی برای انجام دادن نیست ولی برای شناختن، هستارتباط ارتباط، ترانة عشق است. ...



خرید و دانلود روانشناسی (خودشناسی) گفتاری درونی در مورد خودشناسی


روانشناسی نوجوانان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 48 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

مقدمه

دوره نوجوانی همزمان است با دوره بلوغ ؛ یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی . در دوره بلوغ ، تغییرات گوناگونی در ابعاد شخصیتی نوجوان رخ می دهد که هرکدام به نوعی می تواند بر او اثر بگذارد و حتی گاهی شخصیت او را دگرگون سازد. این نبشتار ، به برخی از این جنبه ها اشاره دارد. اما پیش از ورود به اصل بحث ، توجه به چند نکته لازم است :

1ـ بحران بلوغ: فرایند بلوغ یکی از بحرانی ترین دوره های زندگی هر فرد است . استانلی هال ، (Stanly Hall ) که به پدر روانشناسی بلوغ معروف است ، این مرحله را « دوران طوفان و فشار » می نامد . نوجوان در این دوره ، تمایلات و خواهش های متضادی دارد . مثلاً با این که می خواهد با دوستان باشد ، به تنهایی نیز علاقمند است . (1)

روسو دوره بلوغ را تولد مجدد می داند . او می گوید : وقتی فرد به دوره بلوغ می رسد مثل این است که فرد دیگری با خصوصیات بدنی و روانی متفاوتی در وی به وجود آمده است. (2)

در هفت سال سوم زندگی که دوران بلوغ و جوانی است ، تحولات سریعی در جسم و جان نوجوان پدیدار می گردد و در مدت کوتاهی اندام و افکارش به کلی تغییر می کند .(3) دوره نوجوانی و بلوغ به سنین بین 12 تا 18 سالگی اطلاق می شود. این دوره یکی از بحرانی ترین دوره هاست. گاهی گذشتن از مرز کودکی و رسیدن به قلمرو بلوغ با نابسامانی های فراوانی همراه است. در این دوره ، نوجوان نه دیگر کودک به حساب می آید و نه هنوز به درستی بالغ گردیده است. وی در مرز بین این دو مرحله (کودکی و بزرگسالی ) قرار می گیرد و با فشارها و انتظارات خاص هر دوره روبه رو می شود ؛ از سویی ، اگر کار کودکانه بکند او را ملامت می کنند که بزرگ شده است و این کار در شأن او نیست و از سوی دیگر ، معمولاً با او مانند بزرگسالان رفتار نمی شود . در زندگی ، نقش کودک و بزرگسال ، هرکدام مشخص است و می دانند چه کاری باید انجام دهند ، ولی نوجوان در وضع روحی مبهم و پیچیده ای به سر می برد ؛ او به درستی نمی دانند چه باید بکند.

2ـ تعریف بلوغ و نوجوانی :

کلمه «بلوغ» یا (Puberty ) ممکن است به چند صورت تعریف شود :

الف ) بلوغ جنسی : بلوغ به این معنا یعنی رسیدن به سن تولید مثل و شهوت جنسی که سنین آن در بین ملل و افراد گوناگون بر حسب نژاد ، مناطق جغرافیایی و آب و هوایی متفاوت است و معمولاً بین سنین 12ـ18 سالگی واقع می شود.

ب ) بلوغ جسمی (فیزیولوژیک) : بلوغ به این معنا همان آخرین حد رشد اندام ها است که زمان آن از یک سو ، به نژاد فرد بستگی دارد و از سوی دیگر ، به قوانین رشد و نمو هریک از اعضا . در این زمینه، تنکرد شناسان (فیزیولوژیست ها ) و روان شناسان به این نتیجه رسیده اند که اندام های انسان تا پنج سال اول زندگی به طور سریع رشد می کند و سپس رشد آن تا سنین 12 ـ 13 سالگی به کندی می گراید ، در دوره نوجوانی سرعت رشد دوباره افزایش می یابد و در فواصل بین 18ـ25 سالگی جسم به حد کمال خود می رسد و رشدش نیز متوقف می گردد . لازم به ذکر است که تمام قسمت های بدن در دوره رشد به یک میزان رشد نمی کند ، بلکه بعضی از اعضا رشد بیشتری دارند، چنانچه مشهور است که « نوجوان شلوارش یک سال زودتر از کتش کوچک می شود . »

ج) بلوغ شرعی : سن تکلیف در کشور های گوناگون براساس اعتقاداتی که دارند فرق می کند ؛ مثلاً اسلام سن 9 سالگی را برای دختران و 15 سال را برای پسران سن بلوغ می داند .(4) البته بعضی از فرق اسلامی در سن بلوغ با شیعه فرق دارند ؛ مثلاً فقه حنفی برای دختر سن 17 سالگی و برای پسر سن 18 و 19 سالگی را سن بلوغ می داند و فقه مالکی بلوغ را وابسته به سن نمی داند .

د) بلوغ عرفی (سن قانونی ) : قوانین مدنی کشورها اغلب دو یا سه سال دیرتر از دستورات شرعی نوجوانان را بالغ و مسئول رفتار خود می داند.

هـ) بلوغ روانی (بلوغ شخصیت): بلوغ روانی دارای جنبه های گوناگونی از قبیل پختگی ، هوش ، درک مفاهیم اخلاقی ، نقطه اوج حافظه ، کمال اراده ، انفعالات و سایر خصوصیات ذهنی است که در صورت هماهنگی ، تعادل فرد را به وجود می آورد و در صورت ناهماهنگی ، موجب رفتار غیر عادی یا بی تعادلی روانی می شود .

با توجه به تعاریف ارائه شده ، بلوغ دارای معانی متفاوتی است ، اما منظور روانشناسان از آن ، بیشتر تغییرات بدنی ( جسمی و جنسی ) می باشد ؛ آنان مراد خود را از دیگر موارد بلوغ با پسوند می آورند ؛ مثل بلوغ روانی ، بلوغ شرعی و بلوغ عرفی و …

3ـ نوجوانی :

اصطلاح «نوجوانی» (Adolesence ) در مقایسه با کلمه « بلوغ» معنای وسیع تری دارد و دوران مهمی از زندگی انسان را شامل می شود . سنین بین 12 ـ 18 سالگی ، که سنین نوجوانی است ، خود به سه قسم می شود :

الف. اهمیت نوجوانی از دیدگاه دانشمندان : افلاطون این دوره را دوره شراب زدگی روان می داند که احساسات و عواطف بر افکار فرد چیره می شود .

روسو می گوید : نوجوانی تولد ثانوی است . استانلی هال معتقد است ، نوجوانی دوره طوفان و فشار بوده و نوجوانی یک جهش ناگهانی است.

کورت لوین آلمانی هم اعتقاد دارد که کودک و بزرگسال ، هرکدام یک نوبت ، بارکودکی و بزرگسالی را بر دوش می کشند ، ولی نوجوان مجبور است یکجا بار هر دو را بر دوش بکشد ، زیرا متعلق به هردو می باشد. (5)

ب. اهمیت نوجوانی از نظر اسلام : اسلام این موضوع را از دو جنبه مثبت و منفی مد نظر قرار داده است : در جنبه مثبت ، به نظر اسلام ، نوجوانی دوره قوت و توانایی است که در بین دو دوره ضعف و ناتوانی ( کودکی و پیری ) قرار گرفته : « الله الذی خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه ثم جعل من بعد قوه ضعفا و شیبه یخلق ما یشاء و هو العلیم القدیر .» ( روم 54)

اولیای اسلام نیز نوجوانی را یکی از نعمت های پر ارج الهی و از سرمایه های بزرگ سعادت در زندگی بشر شناخته اند :

ـ قال رسول الله صلی الله علیه و آله : « اوصیکم بالشبان خیراً فانهم ارق افنده ان الله بعثنی بشیرا و نذیرا فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ . » (6)

ـ قال علی علیه السلام : « شیئان لا یعرف فضلهما الا من فقدهما الشباب و العافیه .» (7)

در جنبه منفی ، اولیای الهی از این دوره به دوره جنون و مستی تعبیر کرده اند :

ـ قال رسول الله صلی الله علیه و آله : « الشباب شعبه من الجنون .» (8)

ـ قال علی علیه السلام : « اصناف السکر اربعه : سکر الشباب ، سکرالمال ، سکرالنوم و سکرالملک.»(9)

جنبه های مهم شخصیت جوان

دوره نوجوانی از مهم ترین و حساس ترین دوره های زندگی انسان به شمار می رود ؛ زیرا در این دوران به دنبال یافتن هویت خویش ، در مسیر شکل دادن به شخصیتی متکی به خود گام بر می دارد. سؤالات متعددی نیز در ذهن نوجوان نقش می بندند که چنانچه نتواند پاسخی مناسب برای آن ها بیابد ، چه بسا ممکن است شخصیتی متزلزل و احیاناً دو گانه پیدا کند . بنابر این ، شناخت جنبه های مهم جسمانی ، روانی ، اجتماعی ، عقلانی و اخلاقی نوجوانان این توانایی را به نوجوان و اطرافیان او می دهد تا شیوه صحیح برخورد با تغییرات جسمی ـ روانی به وجود آمده را بدانند و تا حدی از بروز ناسازگاری های خاص این دوران جلوگیری نمایند. این مقاله ، نیم نگاهی به جنبه های مهم شخصیت نوجوانان انداخته است .

ویژگی های مهم نوجوان

1ـ بلوغ یا رشد جسمی

یکی از جنبه های مهم و مؤثر در شخصیت نوجوان بلوغ است . در زمینه تحول بلوغ ، دو جریان فکری وجود دارد :

گزل (Gesel) می گوید : بلوغ رشد مداوم و پیوسته ای است که از کودکی شروع و بدون انقطاع ادامه می یابد که گاهی سریع و گاهی کند است و نمی توان بریا آن



خرید و دانلود  روانشناسی نوجوانان


روانشناسی نوجوانی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 41 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

فهرست:

تاریخچه روانشناسی نوجوانی...........1

نظریات مختلف در روانشناسی نوجوانی...................2

مباحث مورد بحث در روانشناسی نوجوانی..............3

روش پژوهش در روانشناسی نوجوانی.................4

کاربرد یافته‌های روانشناسی نوجوانی.............4

ویژگی های دوران نوجوانی..............5

ویژگی های عاطفی دوره نوجوانی چیست؟.........11

بلوغ نوجوان...............16

ویژگیهای بلوغ...............16

علل بلوغ.........18

انواع بلوغ...........18

نوجوان و حیات جنسی..........23

نوجوان و اعتیاد........26

شناخت موانع اقامه نماز در نوجوانان..............30

ملاک و معیار انتخاب دوست.........31

نوجوان و حیات ارزش ها.............35

نتیجه گیری...........39

منابع............40

تاریخچه روانشناسی نوجوانی

در نوشته‌های پاپیروس مصری حدود 4000 سال پیش نسبت به دوره نوجوانی اظهار نگرانی شده است و نیز در قدیمیترین مطالعاتی که در زمینه نوجوانی به عمل آمده است، فلاسفه بزرگ یونان جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده‌اند، از جمله افلاطون و ارسطو. ارسطو تغییرات مربوط به دوره نوجوانی را شرح داده و تاریخ تقریبی آن را در نزد دختران و پسران یونانی در حدود چهارده سالگی تعیین کرده است. در دوارن اخیر ژان ژاک روسو در کتابهای خود از اسرار دوران رشد که آن را تولد ثانوی نامیده است بحث می‌نماید.

مقاله‌ای که برنهایم در سال 1892 به نام مطالعه درباره بلوغ منتشر ساخت، اولین اثری است که پژوهشگران مختلف را به اکتشاف در جان بلوغ وادار کرد. 1800 پزشک به مطالعه بلوغ جنسی و تغییرات همزمان با آن توجه خاصی پیدا کردند. اما برای اولین بار استانلی هال نوجوانی را به حیطه روانشناسی نوین وارد کرد. او توجه خود را بر خصوصیات روانی نوجوانان متمرکز کرد و اهمیت مطالعه این دوارن را یادآور شد. نظریه‌های تحولات فرد را تکراری از تحولات نوع می‌داند و به طبع نوجوانی به علت نزدیک بودن به بالاترین مرحله تحول نوع ، مقام ممتازی می‌یابد.

پژوهشهای استانلی هال که او را پدر روان شناسی نوجوانی می‌دانند با انتشار کتاب "بلوغ" در سال 1905 به اوج اهمیت خود رسید و سبب پیدایش علمی بنام هبلوژی یا علم به احوال جوانی شد. محققین با اتکا به این علم جدید و جوان به اکتشاف در جهان ناشناخته‌ای به نام نوجوانی پرداختند و نتیجه این تلاشها منجر به این مفهوم گردید که قرن بیستم را عصر نوجوان شناسی علمی لقب داده‌اند.

نظریات مختلف در روانشناسی نوجوانی

نظریاتی که در ارتباط با روانشناسی نوجوانی ارائه شده‌اند و یا به نحوی در مسیر مباحث خود به بررسی نوجوانی پرداخته‌اند را می‌توان در چند دسته طبقه بندی کرد:

* نظریات زیست شناختی نوجوانی شامل نظریه بازپیدایی هال

* ریخت شناسی تکوینی گزل

* ریختهای بدنی کرچمر

* هیات بدنی زیلر

* نظریات روان شناختی شامل نظریه ساختار مرحله‌ای کراچ

* سلسله مراتب ارزشی اسپرانگر

* نظریه میدانی لوین

* نظریات روانی اجتماعی و جامعه شناختی شامل نظریه اجتماعی کردن دیویس

* وظیفه رشدی هویگهرست

* نظریه جامعه شناختی کینگزلی دیویس

* نظریه روان علیل گری شامل نظریات اریک اریکسون

* نظریات انسان شناختی

علیرغم نظریات پراکنده و بعضا متعارفی که در زمینه نوجوانی مطرح گردیده است، وجود مفاهیم متشابهی نیز میان برخی از آنها به چشم می‌خورد که پیوند زدن تعدادی از نظریه‌ها را با یکدیگر ممکن می‌سازد.

مباحث مورد بحث در روانشناسی نوجوانی

آنچه عمدتا در روانشناسی نوجوانی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد، تغییرات مربوط به این دوران ، مسائل و مشکلات مربوط به این تغییرات و شیوه‌های تربیتی مربوط به این دوره است. در بخش مربوط به تغییرات ، تغییر و تحولات در زمینه‌های جسمی و جنسی ، روانی - عاطفی ، اخلاقی و اجتماعی بررسی می‌شوند. مسائل و مشکلاتی که در هر یک از زمینه‌ها ممکن است رخ بدهد و شیوه حل این مشکلات در سطح فردی و اجتماعی مورد بحث قرار می‌گیرند. بطور کلی اهداف عمومی روانشناسی نوجوانی را را می‌توان به صورت زیر بر شمرد:

* شناخت علمی نوجوانان در ابعاد گوناگون (فیزیکی ، جسمی ، اجتماعی ، عاطفی و اخلاقی)

* شناخت نیازهای اساسی نوجوانان و تلاش در جهت تامین آنها

* درک صحیح مساله بلوغ به عنوان نقطه عطف زندگی نوجوان

* شناخت مشکلات اصلی نوجوانان

* راهنمایی و هدایت و یاری رسانیدن به نوجوانان برای حل مشکلات خویش

* اتخاذ شیوه های اصولی در برخورد صحیح با نوجوانان



خرید و دانلود  روانشناسی نوجوانی