لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 60 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه:در مطالعه علل رفتار مجرمانه همیشه باید عوامل چندگانه موجد جرم و تاثیر متقابل آنها را در یکدیگر مورد نظر قراردهیم. برحسب مورد ممکن است تاثیر یکی از این عوامل از عامل دیگر بیشتر باشد، ولی هیچ گاه یک عامل واحد، علت کلیه رفتارهای مجرمانه نیست.در بزهکاری، عوامل اجتماعی و روانی هردو بر یکدیگر اثر میگذارند و با یکدیگر همبستگی دارند. عوامل دسته اول در محیط وجود دارد و فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. عوامل دسته دوم نیز در درون شخصیت موجود است و در مقابل محیط واکنش نشان میدهند و روشن است که از لحاظ کیفیت و کمیت، تغییر پیدا میکنند و ممکن است به صورتهای بیشمار با یکدیگر ترکیب یابند.انسان ممکن است از سه راه به انجام فعالیت های مجرمانه وادار شود:۱- وقتی تمایلات ضد اجتماعی در معرض نفوذ عوامل جرم زا قرار گیرد و تحت تاثیر این عامل، بیشتر برانگیخته شود.۲- وقتی در شخص به علت احساس گناه عمیق که در اثر افعال قبلی او به وجود آمده، یک میل شدید برای مجازات شدن بوجود آمده باشد.(یعنی از طریق ارتکاب جرم جدید ، برای خود مجازات تهیه میکند)۳- شخصی که از لحاظ عاطفی، احساس ضعف و عدم اطمینان میکند، ممکن است برای مخفی داشتن این احساس، روحیهای دفاعی و پرخاشگر در خود به وجود آورد.در پیدایش عمل مجرمانه باید سه عامل را در نظر گرفت:۱- تمایلات مجرمانه(ت)۲- وضعیت کلی(و)۳- مقاوت ذهنی و عاطفی شخص در مقابل وسوسه(م)که ماحصل آن فرمول و قانون چگونگی پیدایش یک عمل مجرمانه است:
(عمل مجرمانه حاصل جمع تمایلات مجرمانه شخص به اضافه وضعیت کلی او تقسیم بر میزان مقاوت او است.)تمایلات مجرمانه شخص و مقاومت وی در مقابل آنها ممکن است به عملی ضد اجتماعی یا مجرمانه منجر شود، و یا به صورت رفتاری که مورد تایید اجتماع است درآید، و این امر بستگی به آن دارد که از تمایلات مجرمانه و مقاومت ،کدامیک قویتر باشند.همه افراد دارای تمایلات و ضد تمایلاتی هستند. عمل مجرمانه تنها وقتی ممکن است روی دهد که مقاومت شخص کافی نباشد و نتواند فشار تمایلات مجرمانه و وضعیت خاص را تحمل کند.مشکلترین کار، تشخیص میزان مقاومتی است که شخص ممکن است در موقعیت های خاص در مقابل ارتکاب جرم داشته باشد. مقاومت دارای ریشه های عاطفی، فکری و اجتماعی است و این سه عامل با تشکیل فراخود و رابطه آن با خود، و موقعیت شخص، ارتباط نزدیکی دارد. وقتی شخص از یک بیماری روانی که ریشه جسمانی دارد رنج ببرد، مسلم است که مقاومت عاطفی و جسمانی او کمتر خواهد بود.عامل اصلی در مقاومت، فراخود یا به زبان عامیانه وجدان است زیرا فراخود،خود را مورد تهدید قرار میدهد و به آن دستور میدهد که فقط مرتکب اعمال خوب شود.بدین ترتیب وقتی شخصی مرتکب جرم میشود، احساس گناه میکند، در صورتی که وقتی عمل خوبی انجام میدهد، احساس رضایت و خوشی میکند.
نقش خانواده:خانوده کوچکترین واحد اجتماعی است که بوسیله ازدواج زن و مرد تشکیل می شود و با تولد فرزندان تکامل مییابد.اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است. چراکه در اینجا است که کودک اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران می آموزد. در محیط خانواده است که پایه رشد و فعالیت های آینده کودک گذاشته میشود.اینکه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت، تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ریشه ناهنجاری های اجتماعی سستی در انجام وظایف و گم کردن راه است
اشاره: آن چه می خوانید، گزیده ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی می باشدکه به مناسبت مبعث پیامبر اکرم (ص) ایراد شده است.
فرا رسیدن عید سعید مبعث را به پیشگاه مقدس ولی عصر ارواحنافداه و همه علاقه مندان به اسلام و اهل بیت تبریک و تهنیت عرض میکنم.
بعث و بعثت به معنای برانگیختن است؛ یعنی چیزی را که در حالت رکود قرار گرفته، از آن حالت خارج کنند و در یک مسیر صحیح به حرکت در آورند. البته اصل معنای بعث، حرکت در مسیر صحیح را تضمین نمی کند؛ ولی شرط ضمنی این مفهوم است. وقتی گفته می شود پیغمبری برانگیخته شد، یعنی مردمی بودند که در حالت رکود و سکون به سر می بردند و به هدف مورد نظر نرسیده بودند؛ در نتیجه خدا کسی را فرستاد تا آن ها را به حرکت در آورد و به سوی مقصدی برساند که می بایست برسند. در این مفهوم، دو عنصر مورد توجه است: یکی به حرکت در آوردن و دیگری جهتگیری صحیح. اگر درباره خودمان بیندیشیم، میبینیم که این دو عنصر در وجودمان به قدر کافی وجود نداشته، بلکه دو عامل برضد آن وجود داشته است. اگر عامل برانگیزاننده ای نباشد، علاقه داریم راحت باشیم و استراحت کنیم. این یک آفت بزرگ است.
خدا انسان را آفرید تا به سوی عرش و قرب خدا برود و خداگونه شود. این احتیاج به تلاش فراوان دارد. امیرالمؤمنین(ع) وقتی بعد از زحمت های روزانه و جهاد در میدان های نبرد، به عبادت می ایستاد، صدها رکعت نماز می خواند، می گریست و گاهی غش می کرد. آخر شب هم می گفت، راه طولانی و زاد و توشه علی کم است! ما چنین راهی را در پیش داریم؛ اما دلمان می خواهد همواره بخوابیم و استراحت کنیم. یک عاملی باید ما را از این حالت رکود و راحت طلبی بیرون آورد. برانگیختن صرف هم موضوعیت ندارد؛ باید برای یک حرکت صحیح برانگیخته شویم تا در مسیر تکاملی پیش برویم. این کار، وظیفه انبیا (ع) است. خدا ابتدا به وسیله وحی، پیامبران را به حرکت در می آورد و بعد به وسیله آن ها دیگران را . «یا ایها المدثر قم فأنذر»: ای کسی که جامه بر تن پوشیدی! این عالم برای خوابیدن و استراحت نیست؛ به پا خیز! «یا ایها المزمل قم» این دو سوره هر دو با «قم» شروع شده است؛ اما دو جهت گیری مختلف دارند: یکی درباره وظیفه شخصی پیامبر(ص) و آماده سازی ایشان برای پذیرش یک رسالت بزرگ و دیگری هم راجع به اصل آن رسالت. در سوره مزمل می فرماید: ما یک بار سنگین را برای تو در نظر گرفته ایم؛ باید خودت را آماده کنی. راه آماده شدن این است که شب ها را به عبادت بپردازی. بههرحال، خدا اول پیغمبر را برمیانگیزاند و او را برای بر دوشکشیدن یک بار سنگین آماده میکند؛ در سوره مدثر از آغاز رسالت خود شروع میکند. «قم فانذر»: به عبادت خود اکتفا نکن؛ آنها بیشتر جنبه خودسازی داشت برای اینکه امروز بتوانی مسؤولیت خویش را ادا کنی. حالا که برای پذیرفتن این مسؤولیت آمادگی پیدا کردی، مسؤولیت خودت را آغاز کن.
پس منظور از بعث یکی این است که ما از این حالت غفلت، رکود، تنآسایی و راحتطلبی خارج شویم و انگیزه حرکت پیدا کنیم؛ دیگر اینکه راه صحیح حرکت را بیابیم. آن دیگر همان متن شریعت میباشد که خدای متعال بهوسیله پیغمبر اکرم(ص) بیان فرموده است. از اینجا باید توجه کنیم که خطرهایی ما را تهدید میکند: یکی خطرهایی که ما را به رکود و سستی میکشاند؛ دوم خطرهایی که ما را از راه صحیح منحرف میکند. کسانی هستند که ما را دعوت به حرکت میکنند، اما حرکت به سمتوسویی که خودشان میخواهند، نه آن سمت و سویی که خدا میخواهد! به تعبیر قرآن، آنها هم امام هستند، منتها امام ضلالت! باید بکوشیم از سستی و تنبلی به دور باشیم. تنبلی دستاوردی برای آدمی ندارد؛ بهترین حالتش این است که انسان را درجا نگاه دارد؛ ولی هرگز به این حالت نخواهد ماند! چون بهمحض اینکه خوی تنبلی در انسان تقویت گردد، شیطان بر او مسلط میشود. در بیکاری و تتبلی است که هزاران فساد و مفسده به بار میآید. هرچه انسان بیشتر درگیر کار و اشتغال باشد، کمتر به فساد مبتلا میشود. انسان ابتدا دنبال تنبلی و تنآسایی میرود، آنگاه در تنبلی و بیکاری هزاران فساد پدید میآید. میگویند: خودت را به کار مفیدی مشغول کن وگرنه نفس تو را مشغول خود میکند! اگر انسان بیکار شود و نفسش را به کار نگیرد، نفس، او را برای هواهای نفسانی به کار میگیرد!
برای اینکه انسان به دام شیطان نیفتد، باید از بیکاری فرار کند؛ همان چیزی که بسیاری عکس آن را رفتار میکنند! میگویند چه بسا کسانی هستند که وقتی ارباب رجوع به آنها مراجعه میکنند، به یک بهانهای رد میکنند؛ مثلاً گفته میشود حالا آقا کمیسیون دارند و یا چنین و چنان است! در مواردی چهبسا مشکل ارباب رجوع را بشود در ظرف چند دقیقه حل کرد یا راهنمایی لازم را ارایه داد. اگر انسان اهل حرکت باشد، سعی میکند کار یک کسی را راه بیندازد؛ نه اینکه اصلاً او را از کار بیندازد! البته