لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ریشههای فقر و فساد
برای مبارزه با فقر و فساد، یعنی دو آفت بزرگ زندگی اجتماعی و اقتصادی، باید ابتدا به علل آنها توجه کرد. تا وقتی که این علتها از میان نرود، فقر و فساد ناگزیر به اشکال مختلف باز تولید خواهد شد. فقر از لحاظ اقتصادی عمدتا دو چهره دارد: بیکاری و درآمد ناکافی. فساد الزاما وابسته به فقر نیست، اما فقر ممکن است زمینه ساز گرایش به فساد باشد. فساد اقتصادی اساسا عبارت است از: سوء استفاده از قدرت و امتیازات ویژه و کم و بیش انحصاری در جهت کسب درآمدهای خارج از چارچوب قانون یا عرف اقتصادی جامعه، حال باید دید چه عواملی این پدیده را در جامعه رشد میدهند.
بیکاری یک پدیده اقتصادی است که علت آن مازاد عرضه نیروی کار نسبت به تقاضا برای نیروی کار است. این پدیده نشانه وضعیت رکود یا عدم رونق اقتصادی است. به عبارت دیگر، عدم تمایل بنگاههای بالفعل و بالقوه اقتصادی برای تولید بیشتر و استخدام نیروی کار، عامل اصلی گسترش بیکاری است. بنگاهها زمانی تولید را افزایش میدهند که تولید سودآور باشد و زمانی به استخدام نیروی کار دست مییازند که بازدهی اقتصادی نیروی کار بیش از دستمزد پرداختی باشد.
چرا افزایش تولید برای بنگاهها سودآور نیست؟ از یک طرف هزینههای نامرئی تولید (هزینههای معاملاتی) بسیار بالا و از طرف دیگر نظام مالیاتی و برداشتهای گوناگون از درآمد و سود بنگاهها به صورت عوامل مهم بازدارنده عمل میکنند.
منظور از هزینههای نامرئی یا معاملاتی عبارت است از: صرف وقت و انرژی زیاد، و بعضا صرف منابع مالی به صورت پول چای یا رشوه برای اخذ مجوزهای گوناگون از مراجع مختلف اداری برای راهاندازی و ادامه فعالیت اقتصادی.
تعریف نشدن حقوق مالکیت فردی، هزینههای نامرئی مشابهی را برای به اجرا گذاشتن قرادادها و استیفای حق مالکیت به بنگاه تحمیل میکند مانند مشکل ناشی از امتناع برخی از مسوولان بخشهای عمومی از اجرای قراردادها یا بر فرض مشکل عمومی چک های بلامحل در جامعه. به طور خلاصه میتوان گفت که بنگاه اقتصادی در وضعیتی قرار دارد که منافع آن عمومی شده یعنی همه در آن شریک هستند یا ادعای سهم دارند اما هزینههای آن خصوصی و به عهده خود بنگاه است.
چرا بنگاهها استخدام نمیکنند؟ زمانی که هزینه نیروی کار بالاتر از بازدهی اقتصادی آن باشد، بنگاه از استخدام امتناع میکند. قانون کار و تامین اجتماعی هزینههای مرئی و نامرئی زیادی را علاوه بر حداقل دستمزد، به طرفین قرارداد کار تحمیل میکند.
به طوری که عملا، هزینه نیروی کار دیگر تناسبی با بازدهی اقتصادی ندارد. به عنوان مثال 30 درصد دستمزد تحت عنوان تامین اجتماعی از طرفین قرارداد کار گرفته میشود که نرخی مشابه به آن در هیچ جای دنیا وجود ندارد و در عمل به معنای افزودن به هزینه نیروی کار به میزان 30 درصد است. بوروکراسی دولتی با تحمیل مقررات خود، آزادی قرارداد میان نیروی کار و بنگاه را از آنها سلب کرده و مانع از توافق آنها برای استخدام در شرایطی خارج از این مقررات موضوعه تحمیلی میشود. اینجا بوروکراسی دولتی است که به بهانه حمایت از نیروی کار مانع از ایجاد اشتغال میشود و بیکاری را دامن میزند.
چرا بخش وسیعی از نیروی کار درآمد ناکافی دارند؟ رکود اقتصادی و بیکاری مهمترین عامل پایین بودن دستمزدها است.
زمانی که فعالیتهای اقتصادی دچار رکود است و بنگاهها تمایلی به افزایش تولید ندارند و خیل عظیمی از بیکاران متقاضی استخدام هستند، برای بستن قرارداد کار، نیروی کار در موضع ضعیفی قرار دارد و ناگزیر نمیتواند دستمزد بالایی را مطالبه کند.
پس درآمد ناکافی نتیجه دو عاملی است که پیشتر به آنها اشاره کردیم.
چه عواملی موجب رشد فساد میشود؟ کسب درآمد غیرقانونی و نامشروع نه فقط یک مشکل اقتصادی بلکه مشکل اجتماعی و فرهنگی است. فساد اقتصادی اغلب ریشه در لابهلای بوروکراسی پیچیده در اقتصاد دولتی دارد. تقریبا هیچ موردی از فساد اقتصادی را نمیتوان سراغ گرفت که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از سوء استفاده از اختیارات و امتیازات مناصب دولتی ناشی نشده باشد. اقتصاد دولتی موجد موقعیتهای انحصاری یا رانتها است و این خود بزرگترین منشا فساد است.
مجوزهای بازرگانی خارجی و داخلی در شرایط غیررقابتی، مجوزهای توزیع کالاها به قیمت دولتی در شرایط دو گانگی قیمتها در بازار، اختیارات مربوط به اعطای تسهیلات بانکی با نرخهای بسیار پایین، اختیارات مربوط به توزیع ارز به قیمتهای پایین و غیره همگی منابع اصلی فساد اقتصادی و ارتشا در جامعه ما است.
اگر دقت کنیم میبینیم فقر و فساد هر دو ریشه در یک معضل اصلی دارد و آن سیطره بوروکراسی دولتی، چه به صورت تصدی و مالکیت و چه به صورت کنترل اداری، بر عرصه فعالیتهای اقتصادی است، عرصهای که قاعدتا حوزه فعالیتهای خصوصی و قراردادهای توافقی است.
اگر تشخیص بیماری را به طوری که گذشت، درست فرض کنیم تجویز درمان به شرح زیر خواهد بود.
1- پایین آوردن هزینههای معاملاتی بنگاهها از طریق مقررات زدایی و کاستن از بوروکراسی دولتی درخصوص اخذ مجوز تاسیس واحدهای اقتصادی و ادامه فعالیت آنها.
2- پایین آوردن هزینههای معاملاتی از طریق تمهیدات حقوقی به منظور تعریف دقیق حقوق مالکیت فردی و تضمین اجرای قراردادها.
3- اصلاح ساختاری و اساسی قانون کار و تامین اجتماعی در جهت تامین آزادی قرارداد میان نیروی کار و بنگاه از یک طرف و انحصار زدایی از تامین اجتماعی دولتی و ایجاد امکان برای رقابت بنگاههای خصوصی بیمه در زمینه قراردادهای آزادنه کار.
4- آزادسازی فعالیتهای اقتصادی در همه زمینهها به منظور شکستن انحصارهای دولتی، ایجاد رقابت و بالابردن بهرهوری اقتصادی.
5- یکسان کردن قیمتها در همه عرصهها به منظور از میان بردن منشا رانت و فساد اقتصادی.
6- مقررات زدایی در جهت کاستن از قدرت بوروکراسی و از میان برداشتن زمینههای سوء استفاده اقتصادی از قدرت اداری و سیاسی. کوتاه کردن دست بوروکراتها و سیاستمداران از دستاندازی در فعالیتهای اقتصادی، شرط لازم برای ریشهکن کردن فساد اقتصادی است.
ضرورت اصلاحات اقتصادی (در ایران) و الزامات نظام جهانی
فرآیند جهانی شدن اقتصاد (Globalization) که همگرایی و ادغام (Integration) بازارهای تجارت، سرمایه و مالیه جهانی و بالاخره تنظیم و همسو کردن قوانین، مقررات و کارویژه های فعالیتهای اقتصادی در سراسر جهان را بدنبال داشته و در این راستا هر روز بر سرعت خود می افزاید نحوه و حوزه های تعاملات اقتصادی میان کشورها ومیان نظام اقتصاد جهانی و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
پروژه درس انقلاب اسلامی و ریشه های آن
عنوان :
خلاصه کتاب گیلان در جنبش مشروطیت
نویسنده کتاب :
ابراهیم فخرایی
نام استاد درس :
احمد رضا شاه علی
نام دانشجو :
اردوان عبدلی کلور
گیلان در جنبش مشروطیت
مقدمه
ایران از جمله کشورهایی است که در طول تاریخ ، سوانح بسیار به خود دیده و با تحولات فراوان روبرو شده است ، تحولاتی که گاه مطلوب و دلپذیر و زمانی تلخ و دردناک بوده ، غم و اندوه به بار می آورده و یا بهجت و سرور می آفریده اند. بررسی سوانح مذبور به ما می آموزد که رویدادها چگونه و تحولات از چه قرار بوده اند.
در روزگار قدیم ، تاریخ را بیشتر سرگذشت شهریاران و امروز قهرمانان میپنداشتندو همینقدر کافی بود که اساطیر و حکایات و روایاتی از گذشتگان نقل شود تا کسانی ستایش و کسان دیگری نکوهش شوند .
به عقیده جمعی ، تاریخ بجز توالی یک سلسله حوادث و واقعات نبوده است که در زندگی اقوام و قبایل پدید آمده وشکستها و ناکامیها و یا غلبه ها و پیروزی هایی به همراه داشته است . اما در این روزگاران ، مفهوم تاریخ با روزگار گذشته فرق دارد و یکی از فرقها این است که از مطالعه تاریخ ، علل بروز کشف و عوامل خلاقه واقعات درک و ارزیابی می شوند ؛ و چون سر نوشت ملتها به طرز تفکر و خصایص و آداب و صفات روحیشان وابسته است ، هدف تاریخ ، یافتن ریشه های تکوین خلقیات ، روحیات ، رسوم و آدابی که موجب عقب ماندگی یا باعث رشد و ارتقا می شوند ، خواهد بود . تاریخ در حقیقت ، شالوده و زیربنای زندگی حال و آینده هر جماعت را تشکیل خواهد داد .
مطالعه سرگذشت بشر از قرون ما قبل تاریخ این نکته را مسلم می دارد که فعالیت موجودی به نام انسان از بدو پیدایش در عرصه گیتی ،تا حد حفظ غریزی حیات ودفاع از نفس و مبارزه با عوارض طبیعی و آفات به پایان می رسیده و تلاشش در چهارچوب تغذیه و پوشاک و محفوظ ماندن از سرما و گرما و مصونیت از آلام و عوامل باز دارنده زندگی جسمانی خلاصه می شده است .
از وقتی که از این مرحله پا فراتر نهاده شد و دید بشر از جهان زندگی وسعت گرفت و آدمی افق روشنتری را برابر دیدگانش گسترده یافت ، و به دانش و زندگی معنوی اندیشید و به سراغ کشف مجهولات رفت وبه اندکی از رازهای طبیعت و پدیده های جهان واقف گشت ، در مقام تدوین تاریخ و به جا گذاشتن آثار و ثمرات زندگانی تلخ و شیرینش برآمد.
سرگذشت انسان در این دوره از تاریخ ، که تا عصر معاصر ادامه می یابد ، ترکیبی است از تاسیس امپراطوریها ، حکومتها و مجموعه ای است از حدود مشخص جغرافیایی و باز شدن جبهه های سیاسی و اقتصادی و به وجود آمدن احزاب و مرامها و مبارزات سیاسی و دینی و انواع تعدیات و تجاوزات و خونریزی ها و انهدامها و انعکاس فتوحات و شکستها در الواح و سنگ نوشته ها و اوراق مدون .
یکی از واقعات مهم زمان در کشور ما ، که از آغاز قرن بیستم میلادی روی داده واقعه مشروطیت است .مشروطیت به معنای حکومت عدل و قانون و بر قراری تساوی حقوق و مهار شدن قدرتهای مطلقه و عدم تجاوز به آزادی های اندیشه و قلم و گفتار .
اوضاع گیلان پیش از جنبش مشروطیت
ویرانیهای وارده به گیلان در عهد ملوک الطوایفی و جریانات نامطلوب بعدی ، اهالی را از هر حیث تکیده و در مانده ساخت . کشتار حولناک طاعون در سالهای 1247 و 1295ﻫ.ق. ، که نصف جمعیت گیلان را تلف کرد ، همچنین وبای سنوات 1315 و 1321 ﻫ.ق. و آتشسوزی های مکرر رمقی برای ساکنین این سرزمین باقی نگذاشت . حکامی که از تهران به رشت آمده و به اصطلاح آن روز وزیر گیلان نامیده می شدند ، نه تنها هیچ گونه عمل مثبتی انجام نمی دادند بلکه امکان هر گونه رشد و پیشرفت را از مردم سلب می کردند . نه مرجعی به نام دادگستری وجود داشت و نه سازمانی به نام شهربانی و شهرداری . تمام اختیارات منطقه در دست حکام وقت بود ، و اینان ، که ندرتا در بینشان افراد با لیاقت یافت می شد ، به هوای نفس و طرز تفکرشان ، به روتق و فتق کارها می پرداختند و چاپلوسی اطرافیان را تحویل می گرفتند . عوام الناس و توده مردم در فقر و جهل و بی خبری به سر می بردند . شرکت آنان در اجتماعات فقط در مجالس وعظ و تعزیه و روضه خوانی و زنجیر و قمه و سینه زنی بود . روحانیون مقامپرست و سالوس چماق تکفیرشان بالای سر روشنفکران و ترقی طلبان بلند بود . علمای حقیقی ، که هم پرهیزکار و هم عارف به حقایق دینت بودند ، در انزوای گمنامی می زیستند . تنها رابطه اقویا با ضعفا زور بود ، رابطه ای که به افراد ناتوان می آموخت چگونه باید راه اطاعت را پیش گرفته تسلیم شوند . متهمین به اعمال خلاف ، اعم از جنحه یا جنایت ، اعم از صحیح یا سقیم ، نزد حکام وقت برده می شدند و آنها بدون دادن کمترین مجال دفاع به متهم ، حکم به اجرای مجازات می کردند . بسا اوقات بعد از اجرای حکمی ملتفت می شدند مرتکب شخص دیگری بوده و یا اتهام از اصل صحت نداشته است . لیکن از ابراز ندامت چه حاصلی بدست می آمد ، حکم اجرا شده را نمی شد به حال اول برگردانید . زمانی هم پیش می آمد که متهم با حاکمی که کیفور و سر حال بود روبرو می شد در آن صورت کمترین شیرین زبانی و یاوه گویی امکان داشت متهم را از مجازات معاف کند . ملاک و ضابطه ای برای اثبات اتهام و تحقق جرم و تشخیص مجرم و میزان مجازات در کار نبود و به اراده حاکم بستگی داشت .
دردوران ناصرالدین شاه ، رسم بر این بود که حکام ولایات می بایست پیش از حرکت به محل ماموریت و حتی پیش از انتخاب ، خر کریم را نعل کنند یعنی مبلغی به شاه به عنوان پیشکشی بدهند ؛ و البته به ازای این پیشکشی ، چند برابرش را به عنوان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 47
تعریف آسیب شناسی : آسیب شناسی اجتماعی یعنی شناخت ریشه ای بینظمی های اجتماعی
استفاده ازاین واژه به خاطراین است که همانندیهای بین پیکره جامعه ازنظردانشمندان وانشهای اجتماعی وپیکره انسان دردانشهای زیستی وجوددارد.به طوریکه نخستین واحددرجسم انسان سلول است .مجموعه سلولهای یک بافت رابه وجودمی آورد .مانندبافت روده ،معده ،مخاط بینی .
مجموعه ازبافتها اندام رابوجودمی آورندماننداندام :بینایی وغیره .ومجموعه اندام دستگاه رابه وجودمی آورد مانند: دستگاه گوارش ،گردش خون ،دفع ادرارومجموعه چنددستگاه روی هم اورگانسیم موجودزنده یاانسان راسبب می شود.
پس هرانسان ازمجموعه دستگاههای :عصبی ،تنفسی ،گردش خون ،گوارشی ودفع ادرارتشکیل شده است .همین وضعیت درموردجامعه نیزقابل بحث می باشد .به طوریکه سلول درجامعه یک فردمی باشدویک اورگانسیم انسانی کل جامعه می باشد.بافت گروه می باشدودستگاه طبقه اجتماعی .حال همچنان که یک تک سلول دربدن ماشروع به رشدیاتکثیرناموزون بیرون ازقاعده کنداصطلاحاَآن بافت سرطانی شده است .اگرآن سلول رادرمان نکنیم بایستی در انتظارسرطانی شدن کل وجودیک انسان باشیم .به همین ترتیب انتظارمرگ
آن فردراداشته باشیم .
درجامعه نیزاگرافرادناراضی مشکل دارناگام ویامحروم پدیدآیندوآنان احساس منفی نسبت به اجتماع خودپیداکنند و تعدادآنهاافزایش یابدآنان بارفتارهای خلافکارانه وضداجتماعی سلامت کل جامعه رانیزبه خطرمی اندازد.بنابراین آسیب شناسی اجتماعی مانندآسیب شناسی وروانشناسی زیستی براین باوراست که پیشگیری ازدرمان آسانتر،ارزانتر وکارآمدترمی باشد.وهمینطورپیشگیری ازپشیمانی بهتراست .وآنگاه کاری منطقی ونتیجه بخش خواهیم داشت که به این پاسخ رسیده باشیم که :چه بکنیم تا مشکلی پدیدنیاید؟به طوریکه درروانشناسی زیستی برای نمونه می گویندکه زیرآفتاب مستقیم زیادقرارنگیرید.خوراکیهای سوخته ،ته دیک سوخته سیب زمینی سوخته رانخوریدمواد شیمیایی راکه به غذاهای کنسروی اضافه می کنندازآنهایی که می توانندسرطان زاباشندازخوردن آنهاپرهیزکنید سیگارنکشید.دربرابرپرتوهای ایکس (x)بیش ازچهاربارقرارنگیریدمانندعکس برداری .تااینجا پیشگیری می باشد یک مرحله بعدازآن چکاپهای شش ماهه ویک ساله است .مثلاَازآنجایی که روی چهل وپنج سال احتمال سرطان پرستات درآقایان زیادمی باشدبه جاست که هرمردچهل وپنج ساله ،سالی یک بارپرستاتش راموردمعاینه قراردهدوهمینطورمیزان اسیدفسقات یا(P,G,A)رااندازه گیری کندتاروشن شودکه دفع پرستات اونگران کننده است یاخیروازآنهایی که خانمها درمعرض سرطان واژون هستندیادرمعرض دستگاه زنانگی می باشندخوبست که سالی یک بارآزمایش پاپ اسمیرراانجام دهندویامعاینه شوندواگرخدایی ناکرده وضعیت نگران کننده ای دربخش پرستاپ درآقایان ودربخش رحم ،پستان ،واژن خانمهاباشندیعنی ملکنتی (یعنی سرطان )تشخیص داده شودحتماَباخارج کردن رحم درخانمهاویابیرون آوردن پرستات درآقایان متاقازتادچارسازی همه سلولهابه ملکنتی یاسرطان پیشگیری کنیم .
پیش ازمتاتازشیمی درمانی انجام می گیردکه درصورت عدم موفقیت ممکن است که فردبمیرد.به همین ترتیب یک جامعه نیزمی تواندمانندفیزیولوژی یک انسان که به کام مرگ می رودسقوط کرده نابودشده واز بین برودبنابراین همچنان که برای پیشگیری ازمرگ های نابهنگام می توان باتوجه به مشاهده های ژنتیکی پیش ازازدواج وتوجه به عوامل دوران بارداری وتغذیه ،بهداشت جسمی نیرومنددرمقابل بیماری داشت .بابرنامه ریزی درزیست اجتماعی تقسیم نسبی عادلانه دارایی ها،توزیع منصفانه وبرنامه ریزی برای متولدین بعدی وپیش بینی کادرمسکن ،بهداشت وغیره برای آنان ازپیدایش افرادضداجتماعی قانون گریز،قانون بسته (زندان )وکسانی که شیشه اتومبیل می شکنند وغیره جلوگیری کرد.
حال که می توانند به جامعه خسارت جبران ناپذیری واردکنندپیشگیری کنیم .
هدفهای آسیب شناسی اجتماعی :
1ـشناسایی آسیب های اجتماعی وعوامل ایجادکننده آن :گفتنی است که ماناهنگامی که ازعلل وریشه هرمشکلی بی خبرباشیم درمان ،برطرف سازی وبهبودبخشیدن به آن حدوداَناممکن می باشد .پس بنابراین به جاخواهد بودکه مابرای ریشه یابی علل طلاق ابتدابه دلایل ازدواجهای نادرست ودسته پایین .زیراازنظراستاددرس طلاق پایان زندگی نیست ولی طلاق می تواندپایان یک ازدواج نادرست باشد.
2ـپیشگیری :به طوری که برای پیشگیری ازپیدایش وگسترش بزهکاران تنهایک راه وجوددارد.اصلاح ساختارخانوادگی محیط زیست همگانی دربخش خانواده بایدموردآموزش قرارگیرد.بهسازی ایرادهای ازدواجهابرطرف شودوبه خانواده ها این پیامهادرآغاززندگی بایستی انتقال پیداکند:«1ـآنگاه خانواده ای مجازبه بچه دارشدن است که به طورنسبی اطمینان داشته باشدکه فرزندشان آنگاه بایدبه دنیابیاید که دست کم ازخودشان خوشبخت ترباشد.بنابراین خانواده هابایدبدانندکارکردامروزه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تا آنجا که بررسیهای جامعه شناسانه مدلل نموده است هر جامعه ای،در مقاطعی ویژه از تاریخ بودن خود دچار برخی از ناهنجار های نگرشی و یا کنشی گردیده و بناچار از برخی آفتها و آسیب های رنجبار میزبانی می نماید. طبیعی است که هرچه این آفتها و آسیب ها به گوهر حیات و سرمایه های ارزشمند زندگانی نزدیک تر باشند،تصویریکه ازهویت جامعه بدست می دهد المبارتر و تأسف انگیزتر بوده و دقت و تأملی که می طلبد شدیدتر،سریعتر و قوی تر خواهد بود. و باز،انچه درین رابطه ویژه به شدت قابل توجه و تذکر می نماید اینست که برخی از این ناهنجاریها،درشرایطی ویژه و موقعیت های خاص،رشد تأمل انگیزی از خود نشان داده و در هیئت عارضه ای نفرت بار، نه تنها لاشه کثیف خود را بر جامعه تحمیل می کنند! که متأسفانه نزد عده ای از تبه روزگاران افراد، به عنوان "راهکاری قابل بهره وری" مورد پذیرش و استفاده قرارمی گیرد.
به هر حال اگر بپذیریم که " ناهنجاری" از هرگونه ای که باشد ،آفت انسان و جامعه انسانی می باشد، باید بپذیریم که اولاً این آفتها عواملی دارند،ثانیاً اصل رویکرد دلسوزانه و عالمانه به آسیب شناسی اجتماعی، جامعه را در امر وقایه نگرشی و یا کنشی کمک تواند کرد،ثالثاً اصل رویکرد عملی به وقایه و درمان خواهد توانست تا آفتها را دفع و جامعه را از آسیب پذیری بر کنار سازد.
با این مایه از باور و بینش،اگر بخواهیم توجه عالمانه و دلسوزانه خود را معطوف زشت ترین، نفرت بارترین،هراس انگیزترین،اعتماد زداترین و بدبینانه ترین ناهجاری های دیارمان،یعنی "خودسوزی های رشد یابنده" اخیر بنماییم،متوجه خواهیم شد که این ناهنجاری کریه ترین تصویر را از جامعه ما،به عنوان جامعه ای اسلامی! برای جهانیان ارائه کرده و بی فرهنگ ترین ،ناسالم ترین،ترحم انگیزترین و زندگی ستیز ترین چهره را ، از عاملان آن به نمایش نهاده است.
باید افزود که آنچه در رابطه با حضور وحاکمیت شرمبار این ناهنجاری بشدت غم انگیز و خلنده می نماید این است که با همه وجود در می یابیم که در این زمینه بسیار جدی،هیچگونه "ریشه یابی و پی جویی عالمانه،آسیب شناسانه،وقایه گرانه و راهبردی" صورت نگرفته و چیزی مساوی با همگان از کنارش به راحتی می گذراند! و اگر ابراز احساساتی هم می شود،پای ازحوزه محدود و بی مصرف عاطفی فراتر نمی گذارد.
آنچه باعث می شود تا این عمل توجیه ناپذیر ،در کنار سایرناهنجاریهای اجتماعی تأمل،تعهد و توجه بیشتری را به خود جلب نموده و هراس شدیدتری را دامن بزند آنست که "نفس عمل" ( رویکرد به مرگ و پوچی وزبونی) همه درها را بروی همه راههای عاقلانه،ارزشمند،زیبا، پرجاذبه، باشکوه،نوازشگر، نشاطبار، آرامش دهنده و...... بسته و به نفرین بارترین نحوه برخورد با خویشتن خویش روی می نماید وعاملان تبه روزگاران آن بجای خرد پروری به خرد سوزی روی می کنند!
بجای چاره جویی به چراه سوزی روی می نمایند!
بجای خود جویی ، به خود سوزی پناه می برند!
بجای محبت آموختن به محبت سوزی علاقه نشان می دهند!
بجای یاری کردن به خود وبه دیگری، به یاری سوزی روی می نمایند!
بجای گشودن راه تفاهم و تعامل با دیگری، راه مفاهمه بارور و شکوفاننده را حتی به روی خود بسته میدارند!
بجای نمودار ساختن ایثار و گذشت- از برخی خواسته هایی که فقط توسط وهم و پندار بزرگ ساخته شده اند- بر ایثار و گذشت شورش می کنند!
بجای استقبال از شجاعت و مقاومت و به نمایش نهادن صبری شجاعانه و قناعتی عزتمندانه و ... به پای ذلت و زبونی می افتند!
به جای روی آوردن به آزادگی از بندعلایق سه پنجی، زشت ترین چهره اسارت را در آغوش می گیرند!
به جای انتقام گرفتن از ستمگران واقعی، ذلیلانه از خود ا نتقام میگیرند!
و در یک کلام، بجای روی آوردن به نور نوازشگر و نشاط بار حیاتی خردمندانه و بینشبار، ذلیلانه به ظلمت مرگ- آنهم مرگی پوچ و شرمبار و .... روی می آورند!
به هر حال، آنچه درحوزه و زمینه ریشه یابی و پیجویی این دسته از ناهنجاری ها روشن می نماید اینست که همه آنها- و از آن میان" امر خودسوزی"- ریشه در فقر فرهنگی و بلاهت غفلت و جهالت داشته و دربستر " روابط ناسالم و فاقه زاده فرهنگی خانواده ها" بروز و رشد می نماید! و این باعث تواند شد تا "راه گم کردگی،روش گم کردگی،انتظارات افراطی از اشخاص و امور، ناشکیبایی های کودکانه،افزون طلبی های ناموجه،ناخرسندی های برهان ستیزانه و در نتیجه کوری و احساس ناشیانه به نسبت بر زندگانی انسان غافل جاهل زندگانی گریز راه پیدا نموده و آن تبه روزگار را با گزینش کریه ترین چهره برخورد با مشکلات مواجه سازد!
با درنظر گرفتن علت ریشه یابی و برخی از پی آمدهای مدهش آن، اگر بخواهیم از کلی گویی کناره گرفته وبرای رسیدن به راه حلی واقع بینانه،عوامل محیطی و اجتماعی این ناهنجاری را بگونه ای روشن تر مورد مطالعه قرار دهیم حتماًمتوجه عواملی از این قبیل خواهیم شد:
یکم- خشونتهای پنهان سیاسی،اقتصادی و اجتماعی.
در این رابطه آنچه به هیچ برهانی نیازمند نمی باشد حضور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ریشه هاى درونى تهمت
ریشه رفتار ناپسند و زننده تهمت را مانند بسیارى از رفتارهاى زشت دیگر، باید در رذایل اخلاقى که از عدم اعتدال قواى درونى انسان پدید مى آیند، جست.
«حسد» «ترس از مجازات» «طمع» رذایلى هستند که موجب ارتکاب این رفتار زشت از آدمى مى شوند. گاه انسان زا روى حسادت به کمالى که در دیگرى وجود دارد به متهم ساختن وى اقدام مى کند تا به این وسیله کمال او نادیده گرفته شود.
کس نخواند نامه من کس نگوید نام من جاهل از تقصیر خویش و عالم از بیم شغب
چون کنند از نام من پرهیز این ها چون خداى در مبارک ذکر خود گفته است نام بو لهب!؟
من برون آیم به برهان ها ز مذهب هاى بد پاک تر زان کز دم آتش برون آید ذهب
عامه بر من تهمت دینى ز فضل من برند بر سرم فضل من آورد این همه شور و جلب [1]
شخص گاه به سبب واهمه اى که از مجازات در برابر کرده زشت خویش دارد، به دیگرى اتهام مى زند و گاه حرص و طمع براى رسیدن به مقام و رتبه متهم، او را به تهمت وا مى دارد؛ البته توجه به این نکته ضرورت دارد که توهم و بدگمانى پدید آمده از نیروى درونى «واهمه» در تمام این موارد نقش مهمى را ایفا مى کند.
پیامدهاى زشت تهمت
تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد که مى توان آنها را در دو عنوان ذیل جاى داد:
1. پیامد تهمت بر بعد معنوى انسان
در روایتى از امام جعفر صادق (ع) در این باره آمده است:
اذا اتهم المومن اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فى الماء. [2]
آن گاه که مومن به برادر مومنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب مى شود.
همان طور که از این روایت برمى آید، تهمت موجب از بین رفتن ایمان مومن مى شود.
در توضیح این مطلب باید گفت که بسیارى از اعمال انسان بر ایمان او تاثیر مى گذارد. همچنین درباره این اعمال، دو حالت «انجام» و «ترک» وجود دارد که هر دو حالت، در بعد ایمانى او موثر است. ترک واجبات از سویى و انجام گناهان از سوى دیگر، ایمان انسان را ضعیف مى کند. «ترک واجب» و «انجام حرام» را مى توان دو گونه از کفر عملى به شمار آورد که «انجام حرام» شامل «تهمت» هم مى شود و ضعف و نابودى ایمان را در پى دارد.
2. پیامد تهمت بر روابط انسانى
تهمت مایه نابودى حریم برادرى و روابط انسانى میان افراد جامعه بشرى است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمینان را فراهم مى سازد.
امام جعفر صادق (ع) فرمود:
من اتهم اخاه فى دینه فلا حرمه بینهما. [3]
کسى که برادر دینى اش را متهم کند به او تهمت بزند، بینشان حرمتى وجود ندارد.
منظور از کلمه «فى دینه» در جمله «من اتهم اخاه فى دینه» چه تهمت زدن به «برادر ایمانى » باشد، به این صورت که کلمه «فى دینه» را صفتى براى کلمه «اخاه» بدانیم و چه متهم کردن او در امور دینى باشد، تفاوتى در ثمره زشت تهمت پدید نمى آید؛ چرا که دین الاهى مانند ریسمانى است که همه به آن چنگ مى زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادرى ایمانى برقرار مى کنند که این یوند از پیوند نسبى و سببى بسیار محکم تر است. با تهمت زدن به برادر یا خواهر دینى ، این رابطه محکم قطع مى شود.
انسان عاقل و متدینى که به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دین نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه این کار را نمى دهد، مگر آن که از فطرت پاک انسانى به خوى حیوانى گرویده باشد.
با بررسى این مساله در جامعه، مشاهده مى شود که افرادى براى رسیدن به اهدافى شیطانى مى کوشند دیگران را مورد «تهمت» و «بهتان» قرار دهند؛ ولى در نهایت امر، به ذلت و بیچارگى کشیده خواهند شد.
موضع ابلیس در برابر تهمت و بهتان
تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است که حتى شیطان هم از انجام دهنده آن دو بیزارى مى جوید. شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى کند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آنقدر زشت و پلیدند که شیطان هم آنها را تایید نمى کند. یکى از این اعمال، نابود کردن