لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
انقلاب :
نیروهای مختلف چریکی و غیر مذهبی :
افزایش رشد یابنده و مستمر ناراحتی و نارضایتی در میان اکثر بخش های مردم ایران به دلیل افزایش ظلم و استبداد در دهه سالهای 1970 میلادی قول هایی که در جهت عدم تمرکز سیاسی و اقتصادی داده شده و هرگز جامه عمل نپوشیده بود , همچنین رشد مشکلات اقتصادی در خلال سالهای 1976 و 1977 میلادی علیرغم درآمد عظیم نفت , منجر به شیوع مختلفت ها در سال 1977 میلادی گردید . با اینکه مخالفت آشکار مردم با شاه دیریا زود آفتابی می شد اما زمان و شکل وقوع آن تا تا حدی نتیجه سیاست حقوق بشر کارتر بود که در ژانویه سال 1977 میلادی اعلام گردیده و به طور ضمنی می گفت که کشورهایی که در آنها حقوق بشر اساسا نادیده گرفته می شود ممکن است از کمک های اقتصادی و یا تسلیحاتی امریکا محروم شوند . تاثیر سیاست حقوق بشر مزبور ر ایران به سبب فشار قابل ملاحظه ای نبود که احیانا از طرف امریکا وارد شده باشد بلکه بدین خاطر بود که هم شاه و هم نیروهای مخالف او معتقد بودند که واقعا احتمال دارد امریکا در این مورد دست به کاری بزند . همین اعتقاد موجب گردید که بعضی از ایرانیان شهامت این را پیدا کنند تا نامه ها و عریضه های سرگشاده ای را انتشار دهند و امیدوار باشند که به مطالب آنها به نحوی توجه شود و اینکه حداقل مثل سابق مورد سرکوب وسانسور سخت قرار بگیرند .لیکن دیپلماتها و مسئولین سیاسی امریکا غالبا از اینکه شاه را در قضیه حقوق بشر تحت فشار قرار دهند طفره می رفتند . سوالات و مباحثاتی نیز که گاه و بیگاه در مورد حقوق بشر از طرف امریکایی ها از شاه می شد معمولا در رابطه با زندان نمودن و یا شکنجه افراد بود و نه آزادی مردم و یا حقوق مدنی آنها . هرگز امریکایی ها به طور جدی تهدید نکردند که میزان کمکها و حمایت خود از رژیم شاه را تقلیل خواهند داد .
تذکرات پراکنده و تک و تک مقامات امریکایی از او و نیز مقابله اش با گروههای مخالف دچار تزلزل شود . اما این بیشتر به دلیل روحیات خود شاه بود تا هرگونه تهدید واقعی امریکا , مخالفین لیبرال بعضا به خاطر سخنان کارتر ترغیب شدند تا دست به کار شوند اگر چه این سخنان پشتوانه عملی خیلی کمی داشتند .
اینکه چرا شاه در سال 1977 میلادی انتقاداتی را تحمل می نمود که تا قبل از آن تاریخ هرگز اجازه ابراز آن را به کسی نمی داد احتمالا دلایل دیگری نیز دارد که کمتر مورد ت وجه قرار گرفته است . از جمله این دلایل یکی هم این بود که او می دانست به دلیل داشتن سرطان مریض است و به خاطر تمهید مقدماتی ک ه خود به عمل آورده بود تاج و تخت سلطنت ممکن است به پسر صغیرش رسیده و ملکه فرح نیز موقتا نایب السلطنته شود . در پاییز سال 1977 میلادی دوره کوتاهی به وجود آمده بود که مثل بعضی موقعیت های قبل و بعد از آن تاریخ احتمالا به خاطر مریضی تصاویر فعالیت های شاه به نحو محسوسی در تلویزیون و روزنامه ها کمتر به چشم می خورد . در عوض افراد مقدار زیادی تصاویر ملکه را می دیدند که در نقاط مختلف مملکت به انواع کارهای عام المنفعه مشغول است . به هنگام سالروز تولد ملکه نیز , به خلاف معمول که عکس سه نفری شاه و او و پسرشان در کنار هم در گوشه و کنار شهر ها نصب می گردید تنها عکس خود او بود که در همه جا به چشم می خورد . همچنین برای نخستین بار , این عکس ها فریبنده نبوده و بلکه یک قیافه جدی را نشان میداد تا این فکر را القا کند که این خانم صاحب عزم و جذبه بوده و می تواند حکومت را اداره نماید . بنابراین به نظر منطقی می رسد تا قبول کنیم که شاه در آستانه تحویل و تحول احتمالی و به قدرت رسیدن جانشینان اش , می دانست که آنها نمیتوانند با همان روش دیکتاتوری و مشت آهنینی که خود او علیه هرگونه مخالفت علنی به کار می برد حکومت کنند بلکه نیازمند به همکاری از ناحیه گروههای مختلف مردم و از جمله مخالفینی که هر روز صدایشان بیشتر به گوش می رسید هستند . هرچه بحران شدیدتر می گردید ضعف شاه را بیشتر می شد به خاطر سرطان و داروهایی که مصرف می کرد مشاهده کرد که یا شامل آرام بخش های خیلی قوی بوده و یا اینکه بهرحال همان اثر را داشت . همچنین اصلاحاتی که در سیستم قضائی و تقلیل شکنجه مخالفین به عمل آمده بود بیشتر به خاطر فشار افکار عمومی دنیا به ویژه سازمان عفو بین المللی و کمیسیون بین المللی قضات بود که قبل از روی کار آمدن کارتر آغاز شده بود , تا به خاطر هرگونه اقدامی از ناحیه آمریکا .
با این وجود مصاحبه ها و بیانیه هایی که در آن ایام انتشار یافته اند حکایت از این دارند که روشنفکران و پیشه وران تصمیم داشتند که از سیاست حقوق بشر امریکا استفاده نموده و با چاپ و توزیع شکایات و تظلمات خود راه مفری باز نموده و امیدوار باشند که با وسیع تر نمودن شکاف حاصله , دولت را مجبور به تغییر سیاست های خود نمایند . در بهار و تابستان سال 1977 میلادی چندین نامه سرگشاده و عریضه پخش گردید . این حقیقت که نامه های مزبور از طرف افراد غیر افراطی بود که نه به گروه مخالفین مذهبی مبارز و نه به گروههای چپ تعلق داشتند نباید مورد مبالغه قرار گ رفته و گفته شود که این به معنای آن است که میانه رو ها انقلاب را آغاز کردند اما افراطی ها آن را به چنگ گرفتند , مبالغه ای که بعضا در اینجا و آن جا به چشم می خورد . عریضه های افراطی تر توسط عناصر مذهبی و یا مارکسیستی تنها باید با کتمان بیشتری توزیع می گردید و اگر نه این بدان معنا نیست که گروههای مزبور در سال 1977 میلادی فعال نبودند . از طرف دیگر میانه روها , در میان اقشار مختلف مردم به طور نسبی , ضعیف تر از آن بودند که بتوانند رهبری مخالفت ها را در دست خود نگهدارند .
در خلال سالهای دهه 1970 میلادی انجمن دانشجویان مسلمان , که گاهی کاملا از دانشجویان ایرانی و گاهی از دانشجویان ایرانی وغیر ایرانی به طور توام تشکیل می گردید همچنان که در ایران مشهور گردیده بود در خارج از کشور به همان اندازه شهرت یافت . بعضی از آنها ,
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
مقاله:
ریشه دوم و رادیکال (اثبات رادیکال)
فهرست:
ریشه دوم و رادیکال
رادیکال مرکب
ریشه دوم و رادیکال
در ریاضیات، ریشه دوم یا جذر یک عدد حقیقی غیرمنفی x به صورت نشان داده میشود و نتیجه آن عددی حقیقی غیر منفی است که مجذورش (حاصل عددی که در خودش ضرب شود) برابر x است.
برای مثال، جذر عدد 9 برابر 3 است (به صورت نمایش مییابد) زیرا داریم
جذر اغلب در هنگام حل معادله درجه دوم و یا معادلههای به شکل ax2 + bx + c = 0 استفاده میشود، زیرا متغیر x به توان دو رسیدهاست.
طبق قانون بنیادی جبری، دو جواب برای ریشه دوم یک عدد وجود دارد (این دو جواب در ریشه دوم عدد صفر با هم یکی هستند). برای هر عدد حقیقی مثبت دو جواب برای ریشه دوم وجود دارد که این دو جواب عددی هستند که یک بار منفی و یک بار مثبت است (به شکل ).
ریشه دوم اعدادی که مربع کامل نیستند همواره عددی گنگ است، یعنی اعداد را نمیتوان به صورت کسری از دو عدد صحیح گویا کرد. برای مثال، را نمیتوان دقیقاً به صورت m/n نوشت، که در آن n و m اعدادی صحیح هستند. در هر حال این عدد اندازه قطر مربعی به ضلع یک است. از مدتهای گذشته، عدد را عددی گنگ میدانستند و آن را به فیثاغورث نسبت میدادند.
نماد ریشه دوم () برای اولین بار در قرن شانزدهم استفاده شد. به نظر میرسد که این علامت از حرف کوچک r برگرفته شدهاست، که بیانگر واژه لاتین radix به معنای ریشه است.
تابع ریشه دوم، ، تابعی است از مجموعه اعداد حقیقی غیرمنفی به خودش.
تابع ریشه دوم همواره مقداری منحصربهفرد برمی گرداند.
برای به دست آوردن هر دو جواب ریشه دوم، ابتدا اولین جواب را به دست آورید و آن را جواب1 بنامید، سپس آن را از صفر کم کنید تا جواب2 به دست آید (جواب2 = 0 − جواب1).
خواص زیر، مهمترین خواص ریشه دوم هستند که برای هر عدد حقیقی مثبت x و y صحیح هستند:
ریشه دوم تابعی است از اعداد گویا به اعداد جبری. عددی گویا است، اگر و تنها اگر x عددی گویا باشد که بتوان آن را به صورت کسری از دو عدد مربع کامل نشان داد. به طور کلی، عددی گنگ است.
در هندسه، تابع ریشه دوم نگاشتی از سطح یک مربع به طول اضلاعش.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
ریشه تاریخی ضرب المثل «از کیسه خلیفه می بخشد»
ریشه تاریخی ضرب المثل قوز بالا قوز
ریشه تاریخی ضرب المثل چیزی که عیان است...
ریشه تاریخی ضرب المثل آتش بیار معرکه
ریشه تاریخی ضرب المثل آب زیر کاه
هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی گشاده بازی نماید، عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحاً می گویند: «فلانی از کیسه خلیفه می بخشد».
اکنون ببینیم این خلیفه که بود و چه کسی از کیسه وی بخشندگی کرده که به صورت ضرب المثل درآمده است:
عبدالملک بن صالح از امرا و بزرگان خاندان بنی عباس بود و روزگاری دراز در این دنیا بزیست و دوران خلافت هادی، هارون الرشید و امین را درک کرد. مردی فاضل و دانشمند و پرهیزگار و در فن خطابت افصح زمان بود. چشمانی نافذ و رفتاری متین و موقر داشت؛ به قسمی که مهابت و صلابتش تمام رجال دارالخلافه و حتی خلیفه وقت را تحت تأثیر قرار می داد. به علاوه چون از معمرین خاندان بنی عباس بود، خلفای وقت در او به دیده احترام می نگریستند.
به سال 169 هجری به فرمان هادی خلیفه وقت، حکومت و امارت موصل را داشت. ولی پس از دو سال یعنی در زمان خلافت هارون الرشید، بر اثر سعایت ساعیان از حکومت برکنار و در بغداد منزوی و خانه نشین شد. چون دستی گشاده داشت پس از چندی مقروض گردید. ارباب قدرت و توانگران بغداد افتخار می کردند که عبدالملک از آنان چیزی بخواهد، ولی عزت نفس و استغنای طبع عبدالملک مانع از آن بود از هر مقامی استمداد و طلب مال کند. از طرف دیگر چون از طبع بلند و جود و سخای ابوالفضل جعفر بن یحیی بن خالد برمکی معروف به جعفر برمکی وزیر مقتدر هارون الرشید آگاهی داشت و به علاوه می دانست که جعفر مردی فصیح و بلیغ و دانشمند است و قدر فضلا را بهتر می داند و مقدم آنان را گرامیتر می شمارد؛ پس نیمه شبی که بغداد و بغدادیان در خواب و خاموشی بودند، با چهره و روی بسته و ناشناس راه خانه جعفر را در پیش گرفت و اجازه دخول خواست. اتفاقاً در آن شب جعفر برمکی با جمعی از خواص و محارم من جمله شاعر و موسیقی دان بی نظیر زمان، اسحاق موصلی بزم شرابی ترتیب داده بود، و با حضور مغنیان و مطربان شب زنده داری می کرد. در این اثنا پیشخدمت مخصوص، سر در گوش جعفر کرد و گفت: «عبدالملک بر در سرای است و اجازه حضور می طلبد». از قضا جعفر برمکی دوست صمیمی و محرمی به نام عبدالملک داشت که غالب اوقات فراغت را در مصاحبتش می گذرانید.
در این موقع به گمان آنکه این همان عبدالملک است نه عبدالملک صالح، فرمان داد او را داخل کنند. عبدالملک صالح بی گمان وارد شد و جعفر برمکی چون آن پیرمرد متقی و دانشمند را در مقابل دید به اشتباه خود پی برده چنان منقلب شد و از جای خویش جستن کرد که «میگساران، جام باده بریختند و گلعذاران، پشت پرده گریختند، دست از چنگ و رباب برداشتند و رامشگران پا به فرار گذاشتند». جعفر خواست دستور دهد بساط شراب را از نظر عبدالملک پنهان دارند؛ ولی دیگر دیر شده کار از کار گذشته بود. حیران و سراسیمه بر سرپای ایستاد و زبانش بند آمد. نمیدانست چه بگوید و چگونه عذر تقصیر بخواهد. عبدالملک چون پریشانحالی جعفر بدید، بسائقه آزاد مردی و بزرگواری که خوی و منش نیکمردان عالم است، با خوشرویی در کنار بزم نشست و فرمان داد مغنیان بنوازند و ساقیان لعل فام، جام شراب در گردش آورند. جعفر چون آنهمه بزرگمردی از عبدالملک صالح دید بیش از پیش خجل و شرمنده گردیده، پس از ساعتی اشاره کرد بساط شراب را برچیدند و حضار مجلس (بجز اسحاق موصلی) همه را مرخص کرد. آنگاه بر دست و پای عبدالملک بوسه زده عرض کرد: «از اینکه بر من منت نهادی و بزرگواری فرمودی بی نهایت شرمنده و سپاسگزارم. اکنون در اختیار تو هستم و هر چه بفرمایی به جان خریدارم». عبدالملک پس از تمهید مقدمه ای گفت: «ای ابوالفضل، می دانی که سالهاست مورد بی مهری خلیفه واقع شده، خانه نشین شده ام. چون از مال و منال دنیا چیزی نیندوخته بودم، لذا اکنون محتاج و مقروض گردیده ام. اصالت خانوادگی و عزت نفس اجازه نداد به خانه دیگران روی آورم و از رجال و توانگران بغداد، که روزگاری به من محتاج بوده اند، استمداد کنم. ولی طبع بلند و خوی بزرگ منشی و بخشندگی تو که صرفاً اختصاص به ایرانیان پاک سرشت دارد مرا وادار کرد که پیش تو آیم و راز دل بگویم، چه می دانم اگر احیاناً نتوانی گره گشایی کنی بی گمان آنچه با تو در میان می گذارم سر به مهر مانده، در نزد دیگران بر ملا نخواهد شد. حقیقت این است که مبلغ ده هزار دینار مقروضم و ممری برای ادای دین ندارم».
جعفر بدون تأمل جواب داد: «قرض تو ادا گردید، دیگر چه می خواهی؟»
عبدالملک صالح گفت: «اکنون که به همت و جوانمردی تو قرض من مستهلک گردید، برای ادامه زندگی باید فکری بکنم، زیرا تأمین معاش آبرومندی برای آینده نکرده ام».
جعفر برمکی که طبعی بلند و بخشنده داشت، با گشاده رویی پاسخ داد: «مبلغ ده هزار دینار هم برای ادامه زندگی شرافتمندانه تو تأمین گردید، چه میدانم سفره گشاده داری و خوان کرم بزرگمردان باید مادام العمر گشاده و گسترده باشد. دیگر چه می فرمایی؟»
عبدالملک گفت: «هر چه خواستم دادی و دیگر محلی برای انجام تقاضای دیگری نمانده است».
جعفر با بی صبری جواب داد: «نه، امشب مرا به قدری شرمنده کردی که به پاس این گذشت و جوانمردی حاضرم همه چیز را در پیش پای تو نثار کنم. ای عبدالملک، اگر تو بزرگ خاندان بنی عباسی، من هم جعفر برمکی از دودمان ایرانیان پاک نژاد هستم. جعفر برای مال و منال دنیوی در پیشگاه نیکمردان ارج و مقداری قایل نیست. می دانم که سالها خانه نشین بودی و از بیکاری و گوشه نشینی رنج می بری، چنانچه شغل و مقامی هم مورد نظر باشد بخواه تا فرمانش را صادر کنم».
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
خربزه
بررسی پوسیدگی طوقه و ریشه خربزه (بوته میری) در استان خراسان
پوسیدگی طوقه و ریشه خربزه (بوته میری) یکی از مهمترین بیماریهای این گیاه محسوب میشود که همه ساله خسارت زیادی به کشاورزان وارد میسازد. برای تعیین و شناسائی عامل بیماری بوته میری خربزه در استان خراسان طی سالهای 1374-75 از مناطق عمده کشت خربزه در مراحل مختلف رشد گیاه نمونهبرداری به عمل آمد. با کشت ساقه و ریشه گیاهان آلوده در محیط های کشت PDA و CMA، چندین گونه قارچ جداسازی گردید که بیماریزائی آنها براساس اصول کخ به سه روش : -1 کشت روی محیط ماسه - بذر گندم -2 مایهزنی سوسپانسیون اسپور به خاک استریل در پای گیاهان سالم و -3 روش فرو بردن ریشه گیاهان سالم در سوسپانسیون اسپور (Root - Dip) مورد بررسی قرار گرفت و سه گونه قارچ زیر به عنوان عوامل پوسیدگی ریشه و طوقه خربزه (بوته میری) از استان خراسان گراش میشود: -1 Fusarium oxysporum schlecht. F. sp. melonis snyder & hansen. -2 Phytophthora drechsleri Turker. -3 Pythium aphaniddermatum (Edson) fitz. گونههای اول و سوم از کلیه مناطق کشت خربزه در استان خراسان جدا گردیده، و هر کونه دوم از مزارع خربزه شهرستانهای مشهد، تربتحیدریه و تربتجام جداسازی شد. همچنین گونه اول (F. oxysporum) به عنوان مهمترین عامل بیماری بوته میری خربزه در استان خراسان معرفی میگردد. جداسازی مکررFusarium oxysporum F. sp. melonis از اندامهای هوائی گیاهان آلوده (ساقه، دم برگ و دم گل) نشان داد که عامل بیماری میتواند در داخل سیستم آوند چوبی گیاه حرکت نموده و اندامهای مختلف گیاه را آلوده سازد که یکی از شاخصترین علائم بیماری ایجاد شده توسط این گونه پژمردگی یک طرفه گیاه میباشد. شدت آلودگی بیماری پوسیدگی ریشه و طوقه خربزه در مناطق مختلف کاشت آن اندازهگیری شد و شهرستان سرخس با میانگین 20/64 درصد و شهرستان مشهد با میانگین 33/20 درصد به ترتیب کمترین و بیشتر مقدار آلودگی را دارا بودند. آزمایش اثبات بیماریزائی قارچ Fusarium روی ماسه - بذر گندم نشان داد که F. oxysporum میتواند با حمله به گیاهچه خربزه قبل از خروج از خاک باعث مرگ گیاهچه و پوسیدگی بذر خربزه شود.
آفتهای خربزه
عروسک خربزه Rhaphidopalpa foveicollis
عروسک خربزه که برخی زارعین آن را با کفشدوزک خربزه اشتباه میگیرند در ایران اولین بار در سال 1317 توسط افشار شرح داده شده است. این حشره سوسک قرمز رنگ درازی است که از اوایل بهار در مزارع خربزه و هندوانه ظاهر شده و تا آخر فصل تابستان در مزرعه حضور دارد.
شکل شناسی:
حشره کامل سوسکی بطول 7-5/6 میلی متر می باشد. رنگ آن قرمز روشن .به استثنای زیر سینه میانی و عقبی و زیر شکم که سیاه رنگ است .چشمها و قطعات دهانی نیز سیاه میباشد .شاخکها یازده مفصلی وبین دوچشم فرو رفته است .مفصل اول طویل تر وکلفتر از سایر مفاصل است .پنجه پاها هم دارای چهار مفصل می باشد.لبه بالایی سینه اول شیار اریبی دارد که حشره را کاملا مشخص میگرداند.ضمنا آخرین بند شکمی حشره نر از سه قسمت تشکیل یافته است .تخم حشره بیضوی زرد رنگ وطول آن 0.6میلیمتر میباشد .لارو استوانه ای شکل دراز وبه رنگ زرد لیمویی است در حالت کامل طول آن به پانزده میلیمتر وعرض آن به 1.5 میلیمتر میرسد.
پشت سر لاروسیاه وزیر آن زرد رنگ است بند نهم شکمی لارو سخت شده وزیر آن حاشیه مقعد بصورت پستانکی بیرون زده است وبه کمک همین زائده ، لاروخود را به اشیائ محکم نگه میدارد ودر واقع زائده مزبور حکم پای کمکی را برای لارو دارد.
مناطق انتشار:
عروسک خربزه در تمام کشورهای حوزه مدیترانه شیوع دارد وعلاوه بر این تا کنون از کشورهای پرتغال، جنوب شوروی ،افریقای شمالی، ایتالیا، یونان، ترکیه واسرائیل گزارش شده است در ایران این آفت تا کنون از اطراف تهران، فارس ،کرمان ،کرمانشاه ،سمنان ،اصفهان گزارس شده است.
طرزخسارت:
این آفت به گیاهان خانواده کدویان حمله کرده به طوریکه ریونی مینویسد آفت در درجه اول به خیار وخربزه ودر درجه دوم به هندوانه وکدو رغبت دارد.
حشرات کامل آفت راممکن است در مزارع شبدر مشاهده کرد وتغذیه حشرات کامل را روی گوجه فرنگی وذرت نیز ملاحظه نموده است اما در هر حال لارو آفت فقط از کدویان تغذیه میکند .سوسکها از اوایل بهار به بوته های جوان خربزه یا دیگر میزبانهای خود حمله کرده وروی برگها، جوانه ها وگلها به تغذیه می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
درس أوّل : ولایت ، ریشه لغوىّ ، و معنى اصطلاحى آن
أعُوذُ بِاللَهِ مِنَ الشّیْطَانِ الرّجِیمِ
بِسْمِ اللَهِ الرّحْمَنِ الرّحِیمِ
وَ صَلّى اللَهُ عَلَى سَیّدِنَا مُحَمّدٍ وَ ءَالِهِ الطّیّبِینَ الطّاهِرِینَ
وَ لَعْنَةُ اللَهِ عَلَى أعْدَآئِهِم أجْمَعِینَ مِنَ الْأنَ إلَى قِیَامِ یَوْمِ الدّینِ
وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوّةَ إلّا بِاللَهِ الْعَلِىّ الْعَظِیمِ
قَالَ اللَهُ الْحَکِیمُ فِى کِتَابِهِ الْکَرِیمِ : هُنَالِکَ الْوَلَیَةُ لِلّهِ الْحَقّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَ خَیْرٌ عُقْبًا (1) .
«آنجا ولایت اختصاص به خداوند دارد ، که اوست حقّ ؛ و اوست پاداش و مُزد اختیار شده ، و اوست عاقبتِ اختیار شده و پسندیده و مورد رضا.»
بحث ما إن شآء الله در این روزها پیرامون مسأله ولایت است از نقطه نظر حقیقت ولایت ، و معنى و شقوق و شؤون آن، و ولایت پیغمبران و أئمّه علیهم السّلام ، و ولایت فقیه ، و حدود و ثغور و شرائط و آثار آن ، و بالأخره عمده بحث از جهت شرائط ولایت فقیه و حدود و مشخّصات آن است که بحث إنشآءالله به آنجا خاتمه پیدا میکند ؛ و البتّه این مجموعه دوره دوّم از همان بحث «وظیفه فرد مسلمان در إحیاى حکومت إسلام» خواهد بود .
چون سال قبل ، در همین أیّام (بعد از ارتحال رهبر کبیر آیة الله خمینىّ قَدّس اللَهُ نَفسَهُ) مجالسى در همین مکان تشکیل شد و وظیفه فرد مسلمان مشخّص گردید . اینک که در آستانه همان أیّام قرار داریم بعنوان تتمّه همان بحث ، مطالبى بیان مىشود . البتّه مطالبى که در سال گذشته ذکر شد قدرى سادهتر و بسیط تر بود ، ولى إن شآء الله امسال مطالب را قدرى عمیق تر و استدلالىتر بیان مىکنیم ؛ البتّه نه چندان عمیق و استدلالى که براى غالب ، قابل فهم نباشد ؛ بلکه همین قدر که از نقطه نظر بحث فقهىّ کافى و وافى باشد . بدین لحاظ بحث را آنقدر گسترش نمىدهیم تا به تمام أطراف مسائل و جزئیّات آنها رسیدگى شود ؛ چون آن ، احتیاج به مجالس عدیدهاى دارد که باید در ضمن آن تحقیقاً یک دوره اجتهاد و تقلید بطور مفصّل و مبسوط گفته شود که حدأقلّ بیشتر از یکسال طول مىکشد ؛ ولى إن شآءالله امیدواریم در این دو سه ماه با توجّه پروردگار آن مقدارى که لازمه موضوع باشد و مطلب بدست بیاید بحث کنیم .
وَلَایَت ، أمر بسیار مهمّى است ؛ و حقیقت دین و دنیاى إنسان به آن بستگى دارد ، زیرا از شؤون ولایت ، آمریّت و حکومت بر مسلمانان ، و بلکه بر همه أفراد بشر است . و این یگانه راهى است که تمام سعادتها و شقاوتها ، خیر و شرّ ، و نفع وضَرّ ، و بهشت و دوزخ ، و بالأخره نجات مردم به آن راه بسته است . هر ملّتى به هر کمالى رسیده است ، در أثر ولایت وَلىّ آن قوم بوده ، و هر ملّتى هم که رو به بدبختى و ضلالت رفته ، در أثر ولایت وَلىّ آن قوم بوده است ، که آنها را به سوى آراء و أهواء شخصیّه کشیده ، و از منهاج و صراط مستقیم منع کرده است .
در أخبار از موضوع ولایت ، بحث بسیار زیادى شده است ؛ بلکه اُصولاً باید گفت : ولایت ، تشکیل دهنده مکتب تشیّع است ؛ و أصل مکتب تشیّع بر همین أساس پایه گذارى شده ، و آیات قرآن و أخبار در این مسأله بسیار زیاد است .
اینک بحث ما در امروز ـ إن شآء الله ـ فقط در معنى لُغوى وَلَایَت است ؛ که ولایت در لغت به چه معنى آمده است ؟ و مقصود از ولایت در آیات شریفه چه مىباشد؟ یا روایاتى که در آن ، لفظ ولایت یا مُشتقّات آن استعمال شدهاند ، چه معنى دارند ؟ سپس یک یک از مصادیق ولایت ، و پیاده کردن معنى لغوى آن را در جامعههاى إسلامى از زمان نزول قرآن تا بحال مورد بررسى قرار مىدهیم .
بعضى خیال کردهاند که وَلَایَت معانى مختلفى دارد ؛ مثلاً گفتهاند : یکى از معانى آن نُصرت است ؛ إِنّمَا وَلِیّکُمُ اللَهُ وَ رَسُولُهُ (2) یعنى ناصر شما خداست و رسول خدا ؛ یا اینکه گفتهاند : به معنى مُحبّ است ؛ یا به معنى آزاد کننده ، یا آزاد شده است ؛ یا أقوامى که با إنسان نزدیکى دارند (نزدیکى نَسَبى ، یا زمانى ، یا مکانى) یا دو نفرى که با همدیگر شرکت مىکنند هر کدام را ولىّ دیگرى مىگویند . و خلاصه در کتب لغت معانى مختلفى ذکر کردهاند بطوریکه در «تاج العروس» بیست و یک معنى براى ولایت بیان مىکند ، و شواهدش را ذکر مىنماید .
حال ما ببینیم آیا واقعاً همینطور است ؟ و این معانى ، معانى مختلفى است براى ولایت ؟ یعنى واضع لغت ، بنحو اشتراک لفظىّ این لفظ را در این معانى مختلف با وضع هاى مختلف وضع کردهاست ؟ یا اینکه نه ؛ اینطور نیست ؛ بلکه : معنى ولایت یک معنى واحدى است ، و در تمام این موارد با عنایت و قرینهاى استعمال شدهاست ؟ بعبارت دیگر : استعمال آن در مصادیق مختلفه غیر موضوعٌ لَه آن مجازىّ مىباشد ؟ یا اینکه نه ؟ أصلاً این هم نیست ؛ بلکه وَلَایَت داراى یک معنىِ واحد است ؛ و در تمام این مصادیق و معانى و موارد همان معنى که واضع لغت در نظر گرفته است ، همان مورد نظر بودهاست منتهى به عنوان خصوصیّت مورد ، مصادیق مختلفى پیدا کردهاست ، و آنچه که مَحَطّ نظر استعمال است همان معنىِ وضعِ أوّلىّ است ، که این معنىِ اشتراک معنوى مىباشد . و بنابراین وَلَایَت یک معنى بیشتر ندارد ؛ و در تمام این مصادیقى که بزرگان از أهل لغت ذکر کردهاند ، همان معنى أوّلش مورد نظر و عنایت است ؛ و به عنوان خروج از معنى لغوى و وضعىّ ، یا به عنوان تعدّد وضع ، یا به عنوان اشتراک و کثرت استعمال ؛ هیچکدام از اینها نیست .
در کتب لغت راجع به معنى ولایت بحثهاى مفصّلى آمدهاست ، ولى آنچه را که ما امروز در صدد بیان آن هستیم ، از چند کتاب تجاوز نمىکند : «مصباح المُنیر» ، «صحاح اللغة» ، «تاج العروس» و «لسان العرب» که کتابهاى ارزشمندى در لغت محسوب مىشوند ؛ بخصوص از سه کتاب «صحاح» و «لسان» و «مصباح» که مرحوم آیة الله بروجردى به آنها اتّکاء داشتند ، و همیشه در دسترس ایشان بود و مورد مطالعه قرار مىدادند . و البته از بعضى لغتهاى دیگر مانند : «نهایه» ابن أثیر و «مَجمَع البحرَین» و «مُفردات» راغب هم مطالبى إن شآءالله ذکر مىکنیم .