لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
ریشه اندامی از گیاه است که معمولا در قرار دارد و موجب ثابت نگاه داشتن ساقه و اجزای آن میگردد. عمل مهم دیگر ریشه جذب آب و مواد غذایی اولیه نظیر آب و املاح مختلف از زمین بوده و همچنین ممکن است مواد غذایی مختلف درخود ذخیره کند. علاوه بر این اعمال اصلی ، ریشه نظیر ساقه رشد میکند و محل عبور جریانهای شیرههای غذایی است ). با توجه به اعمال مشابه و غیرمشابهی که ریشه با ساقه دارد سبب میشود که در مواردی ساختمان متفاوتی نیز با آن داشته باشد. اجزای مختلف ریشه
کلاهک ریشه: قسمت کاملا انتهایی ریشه که کلاهک ریشه نامیده میشود. یاختههای کاملا راسی و خارجی کلاهک به تدریج و بطور دایم در اثر تماس با خاک و عوامل محیط زیست به صورت پوستههای نازکی میافتد و درعین حال بطور دائم نیز بوسیله یاختههای مریستمی راس ریشه ساخته شده به آن اضافه میشود.
ناحیه نمو ریشه یا منطقه مریستمی: که در مقطع طولی آن را به نام مریستم نزدیک انتهایی ریشهها مینامند. سلولهای حاصل از این منطقه ضمن تمایز یابی سلولهای مختلف ریشه را بوجود میآورند.
منطقه طویل شدن: یاختههای حاصل از تقسیم یاختههای مریستم ریشه در این ناحیه طویل میشوند.
منطقه تارهای کشنده: منطقه تارهای کشنده ، که بیشتر مواد غذایی از این منطقه جذب گیاه اولیه میشود. ضمنا یاختههای داخلی همین منطقه تغییر شکل و ساختمان داده و موجب تشکیل بافتهای مختلف در ریشه میگردد. لذا این منطقه را ناحیه تمایزیابی نیز مینامند.
ساختمان داخلی یک ریشه جوان از خارج به داخل در مقطع عرضی اپیدرم یا بشره یا بشره یک ردیف یاختههایی است که از پروتودرم منشا میگیرد و تشکیل تارهای کشنده را نیز در بعضی از نقاط میدهد. در مواردی که محیط مرطوب باشد، تشکیل تار کشنده بیشتر و بهتر صورت میگیرد. تارهای کشنده یاختههای اپیدرمی هستند که در قسمتهای جانبی ریشه تشکیل میگردد. دیواره یاختههای تارهای کشنده نازک بوده و معمولا آن با مواد پکتیکی آغشته شده است. پروتوپلاسم یاختههای تار کشنده سرشار از آب بوده و دارایمعمولا در انتهای قسمت تار یا مویی یاخته میباشد. کورتکس داخلیترین لایه کورتکس ، آندودرم نامیده میشود، که معمولا از مشخصات بارز ریشهها است. آندودرم معمولا جدار نازک داشته به جز در قسمت دیوارههای شعاعی و عرضی یاخته که ضخیم شده و از نوع کوتینی یا سوبرین درآمده و اصطلاحا نوار کاسپارین نامیده میشود که رشته یا نواری است که کوتین یا سوبرین که دور تا دور یاختههای آندودرمی را در جهت دیوارههای شعاعی و عرضی یاخته فرا گرفته است. دایره محیطیه در مراحل اولیه از تکامل ریشه یک لایه مخصوص از یاختههای پارانشیمی از تغییر شکل لایه خارجی لایه زاینده استوانه مرکزی بوجود میآید. این لایه (دایره محیطیه) نسبتا به حالت غیر فعال مریستمی باقی میماند. تا هنگام فعالیت ثانویه ریشه از آن پس ریشههای جانبی از این منطقه منشا میگیرند. یاختههای خارجی آن منتهی به تشکیل لایه زاینده آوندی میگردد و قسمتهای دیگر موجب تشکیل میشود.
استوانه مرکزی این ناحیه از قسمتهای داخلی حاصل از پروکامبیوم تشکیل میشود. در این حالت هیچگونه پارانشیم داخلی و مغزی در ریشهدیده نمیشود. فقط در مواردی ممکن است دردیده شود (پارانشیم مغزی). بعضی اوقات مجموعه دایره محیطیه و استوانه آوندی را که مجموعا از پروکامبیوم منشا میگیرند، یک واحد به نام استل مینامند. در ریشههای اولیه معمولا حبابهای اولیه به صورت توده مرکزی که با چند بازوی منشعب دیده میشود، تشکیل و ظاهر میگردد که بین هر دو انشعاب اشغال میکند. بین این دو دسته آوند (چوبی و آبکشی) یک یا چند لایه سلول به نام لایه زاینده چوب آبکشی تشکیل میگردد. در گیاهانی که ساختمان پسین ریشه دیده نمیشود. یاختههای باقی مانده بین چوب و آبکش به تدریج اسکلرانشیمی میگردد.به هر حال در بسیاری از ریشه گیاهان دولپه ، پارانشیم مغزی دیده نمیشود. اما بیشتر تک لپهایها و بعضی گیاهان علفی دولپه که دستجات آوند چوبی در مرکز به هم میرسند به صورت پارانشیمی باقی میماند و یک مغز پارانشیمی کاذبی تشکیل میدهند که در واقع با پارانشیم مغزی که در ساقهها دیده میشود، تفاوت کلی دارد. زیرا که پارانشیم مغزی در ساقه از مریستم زمینهای منشا میگیرد. حال آن که اگر پارانشیم مغزی در ریشهای دیده شود، از پروکامبیوم آوندی منشا گرفته است. بطور کلی آوند چوبی اولیهای که در ساقه دیده میشود در ریشهها نیز دیده میشود. با این تفاوت که آوندهای چوبی مارپیچی و حلقوی در ریشهها نسبتا نادرند. در حالی که در ساقه بیشتر دیده میشوند. ولی آوندهای آبکش اولیه در ساقه و ریشه هر دو همانند و یکسان است و هر دو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
تا آنجا که بررسیهای جامعه شناسانه مدلل نموده است هر جامعه ای،در مقاطعی ویژه از تاریخ بودن خود دچار برخی از ناهنجار های نگرشی و یا کنشی گردیده و بناچار از برخی آفتها و آسیب های رنجبار میزبانی می نماید. طبیعی است که هرچه این آفتها و آسیب ها به گوهر حیات و سرمایه های ارزشمند زندگانی نزدیک تر باشند،تصویریکه ازهویت جامعه بدست می دهد المبارتر و تأسف انگیزتر بوده و دقت و تأملی که می طلبد شدیدتر،سریعتر و قوی تر خواهد بود. و باز،انچه درین رابطه ویژه به شدت قابل توجه و تذکر می نماید اینست که برخی از این ناهنجاریها،درشرایطی ویژه و موقعیت های خاص،رشد تأمل انگیزی از خود نشان داده و در هیئت عارضه ای نفرت بار، نه تنها لاشه کثیف خود را بر جامعه تحمیل می کنند! که متأسفانه نزد عده ای از تبه روزگاران افراد، به عنوان "راهکاری قابل بهره وری" مورد پذیرش و استفاده قرارمی گیرد.
به هر حال اگر بپذیریم که " ناهنجاری" از هرگونه ای که باشد ،آفت انسان و جامعه انسانی می باشد، باید بپذیریم که اولاً این آفتها عواملی دارند،ثانیاً اصل رویکرد دلسوزانه و عالمانه به آسیب شناسی اجتماعی، جامعه را در امر وقایه نگرشی و یا کنشی کمک تواند کرد،ثالثاً اصل رویکرد عملی به وقایه و درمان خواهد توانست تا آفتها را دفع و جامعه را از آسیب پذیری بر کنار سازد.
با این مایه از باور و بینش،اگر بخواهیم توجه عالمانه و دلسوزانه خود را معطوف زشت ترین، نفرت بارترین،هراس انگیزترین،اعتماد زداترین و بدبینانه ترین ناهجاری های دیارمان،یعنی "خودسوزی های رشد یابنده" اخیر بنماییم،متوجه خواهیم شد که این ناهنجاری کریه ترین تصویر را از جامعه ما،به عنوان جامعه ای اسلامی! برای جهانیان ارائه کرده و بی فرهنگ ترین ،ناسالم ترین،ترحم انگیزترین و زندگی ستیز ترین چهره را ، از عاملان آن به نمایش نهاده است.
باید افزود که آنچه در رابطه با حضور وحاکمیت شرمبار این ناهنجاری بشدت غم انگیز و خلنده می نماید این است که با همه وجود در می یابیم که در این زمینه بسیار جدی،هیچگونه "ریشه یابی و پی جویی عالمانه،آسیب شناسانه،وقایه گرانه و راهبردی" صورت نگرفته و چیزی مساوی با همگان از کنارش به راحتی می گذراند! و اگر ابراز احساساتی هم می شود،پای ازحوزه محدود و بی مصرف عاطفی فراتر نمی گذارد.
آنچه باعث می شود تا این عمل توجیه ناپذیر ،در کنار سایرناهنجاریهای اجتماعی تأمل،تعهد و توجه بیشتری را به خود جلب نموده و هراس شدیدتری را دامن بزند آنست که "نفس عمل" ( رویکرد به مرگ و پوچی وزبونی) همه درها را بروی همه راههای عاقلانه،ارزشمند،زیبا، پرجاذبه، باشکوه،نوازشگر، نشاطبار، آرامش دهنده و...... بسته و به نفرین بارترین نحوه برخورد با خویشتن خویش روی می نماید وعاملان تبه روزگاران آن بجای خرد پروری به خرد سوزی روی می کنند!
بجای چاره جویی به چراه سوزی روی می نمایند!
بجای خود جویی ، به خود سوزی پناه می برند!
بجای محبت آموختن به محبت سوزی علاقه نشان می دهند!
بجای یاری کردن به خود وبه دیگری، به یاری سوزی روی می نمایند!
بجای گشودن راه تفاهم و تعامل با دیگری، راه مفاهمه بارور و شکوفاننده را حتی به روی خود بسته میدارند!
بجای نمودار ساختن ایثار و گذشت- از برخی خواسته هایی که فقط توسط وهم و پندار بزرگ ساخته شده اند- بر ایثار و گذشت شورش می کنند!
بجای استقبال از شجاعت و مقاومت و به نمایش نهادن صبری شجاعانه و قناعتی عزتمندانه و ... به پای ذلت و زبونی می افتند!
به جای روی آوردن به آزادگی از بندعلایق سه پنجی، زشت ترین چهره اسارت را در آغوش می گیرند!
به جای انتقام گرفتن از ستمگران واقعی، ذلیلانه از خود ا نتقام میگیرند!
و در یک کلام، بجای روی آوردن به نور نوازشگر و نشاط بار حیاتی خردمندانه و بینشبار، ذلیلانه به ظلمت مرگ- آنهم مرگی پوچ و شرمبار و .... روی می آورند!
به هر حال، آنچه درحوزه و زمینه ریشه یابی و پیجویی این دسته از ناهنجاری ها روشن می نماید اینست که همه آنها- و از آن میان" امر خودسوزی"- ریشه در فقر فرهنگی و بلاهت غفلت و جهالت داشته و دربستر " روابط ناسالم و فاقه زاده فرهنگی خانواده ها" بروز و رشد می نماید! و این باعث تواند شد تا "راه گم کردگی،روش گم کردگی،انتظارات افراطی از اشخاص و امور، ناشکیبایی های کودکانه،افزون طلبی های ناموجه،ناخرسندی های برهان ستیزانه و در نتیجه کوری و احساس ناشیانه به نسبت بر زندگانی انسان غافل جاهل زندگانی گریز راه پیدا نموده و آن تبه روزگار را با گزینش کریه ترین چهره برخورد با مشکلات مواجه سازد!
با درنظر گرفتن علت ریشه یابی و برخی از پی آمدهای مدهش آن، اگر بخواهیم از کلی گویی کناره گرفته وبرای رسیدن به راه حلی واقع بینانه،عوامل محیطی و اجتماعی این ناهنجاری را بگونه ای روشن تر مورد مطالعه قرار دهیم حتماًمتوجه عواملی از این قبیل خواهیم شد:
یکم- خشونتهای پنهان سیاسی،اقتصادی و اجتماعی.
در این رابطه آنچه به هیچ برهانی نیازمند نمی باشد حضور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
ریشه هاى درونى تهمت
ریشه رفتار ناپسند و زننده تهمت را مانند بسیارى از رفتارهاى زشت دیگر، باید در رذایل اخلاقى که از عدم اعتدال قواى درونى انسان پدید مى آیند، جست.
«حسد» «ترس از مجازات» «طمع» رذایلى هستند که موجب ارتکاب این رفتار زشت از آدمى مى شوند. گاه انسان زا روى حسادت به کمالى که در دیگرى وجود دارد به متهم ساختن وى اقدام مى کند تا به این وسیله کمال او نادیده گرفته شود.
کس نخواند نامه من کس نگوید نام من جاهل از تقصیر خویش و عالم از بیم شغب
چون کنند از نام من پرهیز این ها چون خداى در مبارک ذکر خود گفته است نام بو لهب!؟
من برون آیم به برهان ها ز مذهب هاى بد پاک تر زان کز دم آتش برون آید ذهب
عامه بر من تهمت دینى ز فضل من برند بر سرم فضل من آورد این همه شور و جلب [1]
شخص گاه به سبب واهمه اى که از مجازات در برابر کرده زشت خویش دارد، به دیگرى اتهام مى زند و گاه حرص و طمع براى رسیدن به مقام و رتبه متهم، او را به تهمت وا مى دارد؛ البته توجه به این نکته ضرورت دارد که توهم و بدگمانى پدید آمده از نیروى درونى «واهمه» در تمام این موارد نقش مهمى را ایفا مى کند.
پیامدهاى زشت تهمت
تهمت آثار شومى هم براى تهمت زننده و هم براى تهمت زده شده به بار مى آورد که مى توان آنها را در دو عنوان ذیل جاى داد:
1. پیامد تهمت بر بعد معنوى انسان
در روایتى از امام جعفر صادق (ع) در این باره آمده است:
اذا اتهم المومن اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فى الماء. [2]
آن گاه که مومن به برادر مومنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب مى شود.
همان طور که از این روایت برمى آید، تهمت موجب از بین رفتن ایمان مومن مى شود.
در توضیح این مطلب باید گفت که بسیارى از اعمال انسان بر ایمان او تاثیر مى گذارد. همچنین درباره این اعمال، دو حالت «انجام» و «ترک» وجود دارد که هر دو حالت، در بعد ایمانى او موثر است. ترک واجبات از سویى و انجام گناهان از سوى دیگر، ایمان انسان را ضعیف مى کند. «ترک واجب» و «انجام حرام» را مى توان دو گونه از کفر عملى به شمار آورد که «انجام حرام» شامل «تهمت» هم مى شود و ضعف و نابودى ایمان را در پى دارد.
2. پیامد تهمت بر روابط انسانى
تهمت مایه نابودى حریم برادرى و روابط انسانى میان افراد جامعه بشرى است و جو عدم اعتماد و ترس از اطمینان را فراهم مى سازد.
امام جعفر صادق (ع) فرمود:
من اتهم اخاه فى دینه فلا حرمه بینهما. [3]
کسى که برادر دینى اش را متهم کند به او تهمت بزند، بینشان حرمتى وجود ندارد.
منظور از کلمه «فى دینه» در جمله «من اتهم اخاه فى دینه» چه تهمت زدن به «برادر ایمانى » باشد، به این صورت که کلمه «فى دینه» را صفتى براى کلمه «اخاه» بدانیم و چه متهم کردن او در امور دینى باشد، تفاوتى در ثمره زشت تهمت پدید نمى آید؛ چرا که دین الاهى مانند ریسمانى است که همه به آن چنگ مى زنند و در اثر توسل به آن با هم رابطه برادرى ایمانى برقرار مى کنند که این یوند از پیوند نسبى و سببى بسیار محکم تر است. با تهمت زدن به برادر یا خواهر دینى ، این رابطه محکم قطع مى شود.
انسان عاقل و متدینى که به مبدا و معاد اعتقاد دارد، هیچ گاه به دیگرى تهمت نمى زند. حتى اگر انسانى دین نداشته باشد، سرشت انسانى اش به او اجازه این کار را نمى دهد، مگر آن که از فطرت پاک انسانى به خوى حیوانى گرویده باشد.
با بررسى این مساله در جامعه، مشاهده مى شود که افرادى براى رسیدن به اهدافى شیطانى مى کوشند دیگران را مورد «تهمت» و «بهتان» قرار دهند؛ ولى در نهایت امر، به ذلت و بیچارگى کشیده خواهند شد.
موضع ابلیس در برابر تهمت و بهتان
تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است که حتى شیطان هم از انجام دهنده آن دو بیزارى مى جوید. شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى کند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آنقدر زشت و پلیدند که شیطان هم آنها را تایید نمى کند. یکى از این اعمال، نابود کردن وجهه افراد در جامعه، و ریختن آبروى آنها به وسیله بهتان یا تهمت است.
امام جعفر صادق (ع) در این زمینه مى فرماید:
من روى على مومن روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایه الشیطان، فلا یقبله الشیطان. [4]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
ریشه ناهنجاری های اجتماعی سستی در انجام وظایف و گم کردن راه است
اشاره: آن چه می خوانید، گزیده ای از سخنان آیت الله مصباح یزدی می باشدکه به مناسبت مبعث پیامبر اکرم (ص) ایراد شده است.
فرا رسیدن عید سعید مبعث را به پیشگاه مقدس ولی عصر ارواحنافداه و همه علاقه مندان به اسلام و اهل بیت تبریک و تهنیت عرض میکنم.
بعث و بعثت به معنای برانگیختن است؛ یعنی چیزی را که در حالت رکود قرار گرفته، از آن حالت خارج کنند و در یک مسیر صحیح به حرکت در آورند. البته اصل معنای بعث، حرکت در مسیر صحیح را تضمین نمی کند؛ ولی شرط ضمنی این مفهوم است. وقتی گفته می شود پیغمبری برانگیخته شد، یعنی مردمی بودند که در حالت رکود و سکون به سر می بردند و به هدف مورد نظر نرسیده بودند؛ در نتیجه خدا کسی را فرستاد تا آن ها را به حرکت در آورد و به سوی مقصدی برساند که می بایست برسند. در این مفهوم، دو عنصر مورد توجه است: یکی به حرکت در آوردن و دیگری جهتگیری صحیح. اگر درباره خودمان بیندیشیم، میبینیم که این دو عنصر در وجودمان به قدر کافی وجود نداشته، بلکه دو عامل برضد آن وجود داشته است. اگر عامل برانگیزاننده ای نباشد، علاقه داریم راحت باشیم و استراحت کنیم. این یک آفت بزرگ است.
خدا انسان را آفرید تا به سوی عرش و قرب خدا برود و خداگونه شود. این احتیاج به تلاش فراوان دارد. امیرالمؤمنین(ع) وقتی بعد از زحمت های روزانه و جهاد در میدان های نبرد، به عبادت می ایستاد، صدها رکعت نماز می خواند، می گریست و گاهی غش می کرد. آخر شب هم می گفت، راه طولانی و زاد و توشه علی کم است! ما چنین راهی را در پیش داریم؛ اما دلمان می خواهد همواره بخوابیم و استراحت کنیم. یک عاملی باید ما را از این حالت رکود و راحت طلبی بیرون آورد. برانگیختن صرف هم موضوعیت ندارد؛ باید برای یک حرکت صحیح برانگیخته شویم تا در مسیر تکاملی پیش برویم. این کار، وظیفه انبیا (ع) است. خدا ابتدا به وسیله وحی، پیامبران را به حرکت در می آورد و بعد به وسیله آن ها دیگران را . «یا ایها المدثر قم فأنذر»: ای کسی که جامه بر تن پوشیدی! این عالم برای خوابیدن و استراحت نیست؛ به پا خیز! «یا ایها المزمل قم» این دو سوره هر دو با «قم» شروع شده است؛ اما دو جهت گیری مختلف دارند: یکی درباره وظیفه شخصی پیامبر(ص) و آماده سازی ایشان برای پذیرش یک رسالت بزرگ و دیگری هم راجع به اصل آن رسالت. در سوره مزمل می فرماید: ما یک بار سنگین را برای تو در نظر گرفته ایم؛ باید خودت را آماده کنی. راه آماده شدن این است که شب ها را به عبادت بپردازی. بههرحال، خدا اول پیغمبر را برمیانگیزاند و او را برای بر دوشکشیدن یک بار سنگین آماده میکند؛ در سوره مدثر از آغاز رسالت خود شروع میکند. «قم فانذر»: به عبادت خود اکتفا نکن؛ آنها بیشتر جنبه خودسازی داشت برای اینکه امروز بتوانی مسؤولیت خویش را ادا کنی. حالا که برای پذیرفتن این مسؤولیت آمادگی پیدا کردی، مسؤولیت خودت را آغاز کن.
پس منظور از بعث یکی این است که ما از این حالت غفلت، رکود، تنآسایی و راحتطلبی خارج شویم و انگیزه حرکت پیدا کنیم؛ دیگر اینکه راه صحیح حرکت را بیابیم. آن دیگر همان متن شریعت میباشد که خدای متعال بهوسیله پیغمبر اکرم(ص) بیان فرموده است. از اینجا باید توجه کنیم که خطرهایی ما را تهدید میکند: یکی خطرهایی که ما را به رکود و سستی میکشاند؛ دوم خطرهایی که ما را از راه صحیح منحرف میکند. کسانی هستند که ما را دعوت به حرکت میکنند، اما حرکت به سمتوسویی که خودشان میخواهند، نه آن سمت و سویی که خدا میخواهد! به تعبیر قرآن، آنها هم امام هستند، منتها امام ضلالت! باید بکوشیم از سستی و تنبلی به دور باشیم. تنبلی دستاوردی برای آدمی ندارد؛ بهترین حالتش این است که انسان را درجا نگاه دارد؛ ولی هرگز به این حالت نخواهد ماند! چون بهمحض اینکه خوی تنبلی در انسان تقویت گردد، شیطان بر او مسلط میشود. در بیکاری و تتبلی است که هزاران فساد و مفسده به بار میآید. هرچه انسان بیشتر درگیر کار و اشتغال باشد، کمتر به فساد مبتلا میشود. انسان ابتدا دنبال تنبلی و تنآسایی میرود، آنگاه در تنبلی و بیکاری هزاران فساد پدید میآید. میگویند: خودت را به کار مفیدی مشغول کن وگرنه نفس تو را مشغول خود میکند! اگر انسان بیکار شود و نفسش را به کار نگیرد، نفس، او را برای هواهای نفسانی به کار میگیرد!
برای اینکه انسان به دام شیطان نیفتد، باید از بیکاری فرار کند؛ همان چیزی که بسیاری عکس آن را رفتار میکنند! میگویند چه بسا کسانی هستند که وقتی ارباب رجوع به آنها مراجعه میکنند، به یک بهانهای رد میکنند؛ مثلاً گفته میشود حالا آقا کمیسیون دارند و یا چنین و چنان است! در مواردی چهبسا مشکل ارباب رجوع را بشود در ظرف چند دقیقه حل کرد یا راهنمایی لازم را ارایه داد. اگر انسان اهل حرکت باشد، سعی میکند کار یک کسی را راه بیندازد؛ نه اینکه اصلاً او را از کار بیندازد! البته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
مقدمه:در مطالعه علل رفتار مجرمانه همیشه باید عوامل چندگانه موجد جرم و تاثیر متقابل آنها را در یکدیگر مورد نظر قراردهیم. برحسب مورد ممکن است تاثیر یکی از این عوامل از عامل دیگر بیشتر باشد، ولی هیچ گاه یک عامل واحد، علت کلیه رفتارهای مجرمانه نیست.در بزهکاری، عوامل اجتماعی و روانی هردو بر یکدیگر اثر میگذارند و با یکدیگر همبستگی دارند. عوامل دسته اول در محیط وجود دارد و فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. عوامل دسته دوم نیز در درون شخصیت موجود است و در مقابل محیط واکنش نشان میدهند و روشن است که از لحاظ کیفیت و کمیت، تغییر پیدا میکنند و ممکن است به صورتهای بیشمار با یکدیگر ترکیب یابند.انسان ممکن است از سه راه به انجام فعالیت های مجرمانه وادار شود:۱- وقتی تمایلات ضد اجتماعی در معرض نفوذ عوامل جرم زا قرار گیرد و تحت تاثیر این عامل، بیشتر برانگیخته شود.۲- وقتی در شخص به علت احساس گناه عمیق که در اثر افعال قبلی او به وجود آمده، یک میل شدید برای مجازات شدن بوجود آمده باشد.(یعنی از طریق ارتکاب جرم جدید ، برای خود مجازات تهیه میکند)۳- شخصی که از لحاظ عاطفی، احساس ضعف و عدم اطمینان میکند، ممکن است برای مخفی داشتن این احساس، روحیهای دفاعی و پرخاشگر در خود به وجود آورد.در پیدایش عمل مجرمانه باید سه عامل را در نظر گرفت:۱- تمایلات مجرمانه(ت)۲- وضعیت کلی(و)۳- مقاوت ذهنی و عاطفی شخص در مقابل وسوسه(م)که ماحصل آن فرمول و قانون چگونگی پیدایش یک عمل مجرمانه است:
(عمل مجرمانه حاصل جمع تمایلات مجرمانه شخص به اضافه وضعیت کلی او تقسیم بر میزان مقاوت او است.)تمایلات مجرمانه شخص و مقاومت وی در مقابل آنها ممکن است به عملی ضد اجتماعی یا مجرمانه منجر شود، و یا به صورت رفتاری که مورد تایید اجتماع است درآید، و این امر بستگی به آن دارد که از تمایلات مجرمانه و مقاومت ،کدامیک قویتر باشند.همه افراد دارای تمایلات و ضد تمایلاتی هستند. عمل مجرمانه تنها وقتی ممکن است روی دهد که مقاومت شخص کافی نباشد و نتواند فشار تمایلات مجرمانه و وضعیت خاص را تحمل کند.مشکلترین کار، تشخیص میزان مقاومتی است که شخص ممکن است در موقعیت های خاص در مقابل ارتکاب جرم داشته باشد. مقاومت دارای ریشه های عاطفی، فکری و اجتماعی است و این سه عامل با تشکیل فراخود و رابطه آن با خود، و موقعیت شخص، ارتباط نزدیکی دارد. وقتی شخص از یک بیماری روانی که ریشه جسمانی دارد رنج ببرد، مسلم است که مقاومت عاطفی و جسمانی او کمتر خواهد بود.عامل اصلی در مقاومت، فراخود یا به زبان عامیانه وجدان است زیرا فراخود،خود را مورد تهدید قرار میدهد و به آن دستور میدهد که فقط مرتکب اعمال خوب شود.بدین ترتیب وقتی شخصی مرتکب جرم میشود، احساس گناه میکند، در صورتی که وقتی عمل خوبی انجام میدهد، احساس رضایت و خوشی میکند.
نقش خانواده:خانوده کوچکترین واحد اجتماعی است که بوسیله ازدواج زن و مرد تشکیل می شود و با تولد فرزندان تکامل مییابد.اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است. چراکه در اینجا است که کودک اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران می آموزد. در محیط خانواده است که پایه رشد و فعالیت های آینده کودک گذاشته میشود.اینکه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت، تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد.اصولا کلیه رفتارهای دوران نوجوانی، جوانی و بالاتر، چه اجتماعی باشد ویا ضد اجتماعی، در نتیجه تجربیات گذشته به وجود می آید و با توجه به این تجربیات است که میتوان این حالات و رفتارها را توجیه کرد.بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار، ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… وابسته باشد. امّا در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت می کند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می سازد. انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر