انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد تفکر و زبان رشته فلسفه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 31 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

موضوع تحقیق :

تفکر و زبان

فهرست مطالب :

عنوان

صفحه

مقدمه

2

تصویر، زبان و تفکر

2

جایگاه زبان و تفکر در جامعه بشری

7

رویکرد فیلسوفان وجودی به زبان

12

منابع

18

این مقاله نخستین بار در سایت "ایران خبر " منتشر شده است و سپس توسطل نویسنده برای انتشار در اختیار "سپیدار نیز گذاشته شده است. (سپیدار)

مقدمه


شاید مهمترین مشخصه‌ی انسان، زبان است. تا جایی که شاید بتوان گفت انسان زایشی است که در حوزه‌ی زبان صورت گرفته است. نقش زبان در هویت انسانی از چنان وزنه‌ای برخوردار است که بی‌شک معادله‌ی انسان با حذف فاکتورِ زبان تعریف شدنی نیست.


بخش اول این مقاله، تحت عنوان "زبان تصویر و تفکر" به حوزه زبان و اهمیت و نقش کلیدی آن در خودشناسی می‌پردازد. بخش دوم با عنوان "چتر، انعکاسِ تصویرِ باران است در ذهنِ انسان" کوششی خواهد بود برای پرداختن به دو وازه‌ی اطلاع و دانش، و بخش سوم این مقاله با عنوانِ "هدایت و مدرنیسم" به نقشِ صادق هدایت در تفکر مدرنیته و در حوزه‌ی زبان فارسی خواهد پرداخت.






تصویر، زبان و تفکر



 یکی از پیچیده ترین پدیده‌های دنیاهای پیرامونی ما رابطه‌ی زبان با تصویر و چگونگی به وجود آمدنِ تفکر و مکانیزم های این پدیده‌ی شگرف است. بازیگران این صحنه‌ی پیچیده از یک طرف زبانِ گفتاری، زبانِ نوشتاری و زبان تصویری است، و از طرف دیگر، تصویر به عنوان عنصری مستقل. آنچه که مسلم است اینکه؛ همصدایی و یا چند صدایی زبان، تصویر و تفکر، امکان ایجاد فضاهایی در ذهنِ انسان را دارند که می‌تواند بدون وابستگی به زمان، مکان و یا واقعیت به واقعیتی در ظرف ذهن تبدیل شود. هنگامی که گفتاری به وقوع می پیوندند یا اینکه نوشته ای نوشته می‌شود این اتفاق فقط با تکیه به یک سری تصویرها است که می‌تواند اتفاق بیفتد.


 شاید بتوان تفکر را به کوششی در راستای معنا بخشی به تصویرها تعریف کرد. شاید تفکر فقط با حضور تصویر است که می‌تواند موجودیت پیدا کند. حضور تفکر بدون حضور تصویر غیر ممکن به نظر می‌رسد. دیدن تصویرِ اسب می‌تواند باعث یک سری فعل و انفعالات در ذهن شود. در قدم اول بودن این تصویر "بهانه‌ای" است برای تفکر که این تصویر را به کمک زبان تعریف کند. البته کیفیت، کًمیت یا چگونگی این فعل و انفعالات بستگی به این دارد که این"دیدن" در ذهنِ کدام انسان و در چه حوزه زبانی و در چه ظرفِ زمانی و مکانی اتفاق بیفتد. آیا دیده شدن تصویر اسب به تنهایی می‌تواند در ذهن یک شاعر به شعر تبدیل شود؟ سوال بالا در واقع می تواند حامل پاسخی برای من خواننده این سوال باشد، چرا که ذهنِ منِ خواننده از شاعر تصویری دارد که زایش شعر، بخشی از تعریفهای من از این تصویر است. این تصویر همان تصویری است که شاعر از خود دارد. در واقع و در قدم اول این دیدن اسب نیست که شاعر را به گفتن شعر وا می‌دارد بلکه حضور تصویری است که ذهن شاعر از "شاعر" دارد. و تنها با ریختن تصویرِ اسب در غالبِ تصویر این "شاعر" است که اسب می تواند تبدیل به شعر شود.


در واقع حرکت و برخورد هر حوزه‌ی زبانی با جهان پیرامونش در قالبهای زبانِ نوشتاری و گفتاری ریشه در تصویرهایی دارد که آبشخور ذهن و روانِ آن حوزه مشخص زبانی است. برای درک اختلافِ حوزه های فکری زبانهای مختلف، تاکید و تکیه بر درکِ اختلاف حوزه‌های تصویری یک اجبار است. به عبارت دیگر زبان در حَلاء روی نمی‌دهد. زبان، حول محور تصویرهایی مشخص، اداره، سازماندهی و بعد به عنوان واقعیتی عینی در فالب نوشنار یا گفتار امکانِ بروز پیدا می‌کند. در واقع اختلافات حوزه های مختلف زبانی ریشه در همین تصویرها دارند. بنا بر این تعریف هر حوزه‌ی تفکر زبانی، با توجه به اینکه در چه ظرف زمانی بسر می برد از تصویرهایی متفاوتی تغذیه می‌کند. بنابراین داده های حوزه های



خرید و دانلود تحقیق در مورد تفکر و زبان  رشته فلسفه


بورس به زبان ساده

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

 

بورس به زبان ساده

امروزه بحث توسعه صنعتی کشور سبب افزایش واحدهای تولیدی و خدماتی و صنایع مختلف شده است. بسیاری از این شرکت‏ها برای تامین مالی طرح‏ها و پروژه‏های توسعه‏ای خود به حضور در بازار سرمایه تمایل دارند، از این رو افزایش تعداد سهامداران در کشور را شاهدیم. سهامداران جدید یا با مراجعه به کارگزاران بورس اوراق بهادار به خرید سهام اقدام می‏کنند و یا از طریق اعطای شرکت سهامی به کارکنان، شرکت‏های تابعه و گروه تعدادی از سهام شرکت را مالک می‏شوند.

با توجه به افزایش هر دو گروه از سهامداران مذکور و از سویی تمایل بسیاری از مردم برای سرمایه‏گذاری در بازار سرمایه، آشنایی سهامداران و علاقه‏مندان به حضور در این بازار با مفاهیم پایه‏ای آن ضروری به نظر می‏رسد.

در این تحقیق سعی شده است ضمن بیان تاریخچه مختصری از بورس اوراق بهادار تهران، مفاهیمی از قبیل بازار سرمایه، کارگزاران بورس اوراق بهادار، سبد سهام، زمان خرید و فروش سهام، روش‏های تجزیه و تحلیل قیمت سهام و ریسک سهام گردآوری شود.

همچنین در انتهای پژوهش بعضی از سایت‏های مرتبط با بازار سهام آورده شده است.

تاریخچه بورس اوراق بهادار تهران

بورس اوراق بهادار تهران در سال 1346 تاسیس شد. این سازمان از پانزدهم بهمن ماه آن سال فعالیت خود را با انجام چند معامله بر روی سهام بانک توسعه صنعتی و معدنی آغاز کرد. در پی آن شرکت نفت پارس، اوراق قرضه دولتی، اسناد خزانه، اوراق قرضه سازمان گسترش مالکیت صنعتی و اوراق قرضه عباس‏آباد به بورس تهران راه یافتند. اعطای معافیت‏های مالیاتی شرکت‏ها و موسسه‏های پذیرفته شده در بورس، در ایجاد انگیزه برای عرضه سهام آن نقش مهمی داشته است. طی 11 سال فعالیت بورس تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران تعداد شرکت‏ها و بانک‏ها و شرکت‏های بیمه پذیرفته شده از 6 بنگاه اقتصادی با 2/6 میلیارد ریال سرمایه در سال 1346 به 105 بنگاه با بیش از 230 میلیارد ریال در سال 57 افزایش یافت. همچنین ارزش مبادلات در بورس از 15 میلیون ریال در سال 1346 به بیش از 150 میلیارد ریال سرمایه در سال 1357 افزایش پیدا کرد. در سال‏های پس از انقلاب اسلامی و تا پیش از نخستین برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی، دگرگونی‏های چشمگیری در اقتصاد ملی پدید آمد که بورس اوراق بهادار تهران را نیز دربرگرفت.

نخستین رویداد، تصویب لایحه قانون اداره امور بانک‏ها در تاریخ 17 خرداد 1358 توسط شورای انقلاب بود که به موجب آن بانک‏های تجاری و تخصصی کشور در قالب 9 بانک شامل 6 بانک تجاری و 3 بانک تخصصی ادغام و ملی شدند. چندی بعد و در پی آن شرکت‏های بیمه نیز در یکدیگر ادغام شدند و به مالکیت دولتی درآمدند و همچنین تصویب قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران در تیرماه 1358 باعث شد شمار بسیاری از بنگاه‏های اقتصادی پذیرفته شده در بورس از آن خارج شوند؛ به گونه‏ای که تعداد آنها از 105 شرکت و موسسه اقتصادی در سال 1357 به 56 شرکت در پایان سال 1367 کاهش یافت. به این ترتیب طی این سال‏ها بورس و اوراق بهادار دوران فترت خود را آغاز کرد که تا پایان سال 1367 ادامه یافت.

از سال 1368 در چارچوب برنامه پنج ساله اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تجدید فعالیت بورس اوراق بهادار تهران به عنوان زمینه‏ای برای اجرای سیاست خصوصی‏سازی مورد توجه قرار گرفت. در هر حال گرایش سیاستگذاری‏های کلان اقتصادی به استفاده از سازوکار بورس، افزایش چشمگیر شمار شرکت‏های پذیرفته شده و افزایش حجم فعالیت بورس تهران را در برداشت که بر این اساس طی سال‏های 1367 تا نیمه اول سال جاری تعداد بنگاه‏های اقتصادی پذیرفته شده در بورس تهران از 56 شرکت به 325 شرکت افزایش یافت. شرکت‏های پذیرفته شده و شرکت‏های فعال در بورس به دو دسته تقسیم می‏شوند:

شرکت‏های تولیدی

شرکت‏های سرمایه‏گذاری (واسطه‏های مالی)

شرکت‏های تولیدی معمولاً به تولید کالای خاصی مبادرت می‏ورزند و در گروه صنایع فعال در بورس قرار می‏گیرند و در سازمان بورس با نام شرکت و کد خاص خود، مشخص می‏شوند اما شرکت‏های سرمایه‏گذاری شرکت‏هایی هستند که به عنوان واسطه‏های مالی فعالیت می‏کنند. این گونه شرکت‏ها یا فعالیت تولیدی انجام نمی‏دهند و یا فعالیت آنها به گونه‏ای است که با کمک‏های مالی از طریق خرید سهام شرکت‏های تولیدی و صنعتی و یا مجموعه‏ای از آنها در تولید و سرمایه‏گذاری این شرکت‏ها موثرند. بر این اساس هم اکنون 19 شرکت سرمایه‏گذاری و 297 شرکت تولیدی در بورس مشغول



خرید و دانلود  بورس به زبان ساده


از زبان مادری تا زبان بین المللی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

از زبان مادری تا زبان بین‌المللی

 

مقدمه

شاید این واقعیت در نگاه اول عجیب و اغراق‌آمیز به‌نظر برسد که بسیاری از انسان‌های جهان برای رفع احتیاجات روزمره‌ی خود مجبورند تا چهار یا پنج زبان را بیاموزند:

زبان مادری یا محلی و قومی، که زبانی است که انسان از بدو تولد و اغلب از طریق پدر و مادر خود آن‌را فرا می‌گیرد.

   زبان ملی، که فراگیری آن حداکثر از زمان مدرسه رفتن آغاز می‌گردد و بدون یادگرفتن آن زندگی در کشور مربوطه بسیار سخت و دشوار – اگر نه ناممکن - است.

   زبان مذهبی، که شخص به‌خاطر درک هرچه دقیق‌تر دین و مذهب خود و انجام فرایض آن، باید آن را فرا بگیرد.

   زبان منطقه‌ای، که فراگیری آن برای افراد غیربومی ساکن در محلی که زبان مادری آن با زبان مادری شخص و/یا زبان ملی کشور مربوطه متفاوت است راه‌گشا خواهد بود.

زبان بین‌المللی، که باید وسیله‌ای باشد برای ارتباط برقرار ساختن با تمامی کشورهای دیگر جهان.

از بین این پنج مجموعه‌ی زبانی متفاوت، زبان‌های مادری و بین‌المللی مورد کم توجهی واقع شده‌اند.

 

زبان مادری

اهمیت زبان مادری – یعنی نخستین زبانی که شخص توسط آن با جهان اطراف خود آشنا می‌شود - بر هیچ‌کسی پوشیده نیست و ارزش‌گزاری نسبت به آن به‌گونه‌ی روزافزونی در حال رشد است. به‌عنوان مثال، تخصیص یک روز به‌عنوان روز جهانی زبان مادری توسط یونسکو و سازمان ملل متحد، خود گواهی قوی بر این واقعیت است. خوشبختانه تاثیر این گام بین‌المللی مثبت در جهت بسط و توسعه‌ی زبان‌های مادری دنیا، در کشور ما نیز مشهود بوده است و جنبش پیشبرد زبان مادری در جامعه‌ی چند زبانی ما جریان پیدا کرده است. به‌عنوان مثال، سال گذشته در تاریخ سوم اسفند ماه (21 فوریه) یعنی روزی که از سوی یونسکو روز جهانی زبان مادری نام‌گذاری شده است، برای اولین بار در ایران و در شهر تبریز مراسمی به این مناسبت برگزار شد که در خور توجه است.

البته اهمیت دادن و توسعه بخشیدن به زبان مادری در عمل، مهیا ساختن هرچه بیشتر امکانات گوناگون برای آموزش کلاسیک و کاربرد بیشتر آن به صورت کتبی و شفاهی در برخوردهای اجتماعی و رسانه‌های عمومی است. بستر قانونی این مهم نیز در قوانین اساسی اکثر کشورهای جهان گنجانده شده است، و از جمله طبق اصل پانزدهم قانون اساسی کشور ما:

” زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.“

بنابر این وظیفه‌ی تمامی افراد جامعه و دولت در باره‌ی ارتقا بخشیدن هر چه بیشتر به زبان‌های مادری – یا چنان‌که در اصل فوق آمده، ”زبان‌های محلی و قومی“ این است که راه را برای ارتقای آموزش و کاربرد آن باز کنند.

هیچ کس مخالف یادگیری آزاد و اختیاری زبان‌های ملل دیگر، هم‌چون فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی یا انگلیسی نیست، اما آن‌چه که نباید فراموش کرد، اصلِ یادگیری زبان مادری و تقدم آن بر آموزشِ هر زبان ملی بیگانه است.

نکته‌ی بسیار با اهمیتی را که می‌توان اضافه نمود، این است که در کشور ما پس از گذشت بیش از 25 سال از تصویبِ قانونِ اساسی متاسفانه این اصل قانون اساسی که مربوط به زبان‌های مادری است، به بوته‌ی فراموشی سپرده شده و هرگز به‌اجرا در نیامده است. در حالی‌که همه می‌دانیم آموزش زبان مادری حق اساسی هر انسانی است. همان‌گونه که تنوع زیستی در موردِ محیط زیست باعث جذابیت و مانا شدن بیشتر آن می‌گردد، در مورد زبان‌های مادری یا محلی و قومی نیز، تنوع زبانی سبب مطلوبیتِ بیشتر فضا و قوام هرچه بیشتر اقوام مختلف موجود در هر کشوری می‌گردد. از این نظر نیز، کشور ما غنی است: ایران کشوری است چندزبانه که در آن علاوه بر وجود تعداد فراوانی از زبان های گوناگون، حداقل 5 زبان موجود در آن دارای گویش‌ورانی در حد چندین میلیون است. به‌عنوان مثال، زبان‌های فارسی، ترکی، کردی، عربی و بلوچی هر کدام در گوشه‌ای از این سرزمین پهناور قلمروی ویژه‌ی خود را دارند. یادگیری زبان ملی – که در بند بعدی به آن می‌پردازیم - وظیفه‌ی هر کسی است، و فراگیری زبان مادری حق ایشان.



خرید و دانلود  از زبان مادری  تا  زبان بین المللی


مقاله تقابل زبان عوام با زبان و نثررسمی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

تقابل زبان عوام با زبان و نثررسمی     زبان فارسی ما، فارسی دری، دورشتة مجزا و متمایز دارد، نثر و شعر. حال‌ آن‌که دیگر زبان‌های هند و اروپایی دارای سه رشتة مجزای نثر، شعر و نمایش‌نامه هستند. ساختار بستة جامعة ما با نمایش‌نامه، که اساس آن بر گفت‌وگو و صداهای متفاوت است، هم‌خوانی ندارد؛ زیرا در واقع تقابل و موازنة آزاد اندیشه‌ها و عقاید است که به شکل نهایی نمایش‌نامه با گفت‌وگوی آزاد عرضه می‌شود.      اما در فرهنگ عوام یا فرهنگ غیررسمی ما نمایش‌نامه‌های سنتی - نمایش‌نامه‌های شادی‌آور و مضحکه که از دسته های مطربِ مجلسی و تقلیدی آغاز می‌شود و به سیاه بازی می‌رسد - وجود دارد، که در واقع مکتوب نیستند و اغلب به صورت بدیهه‌گویی و فی‌البداهه اجرا می‌شوند. در عین‌حال ما نمایش‌نامه‌های دینی و مذهبی -  تعزیه یا شبیه‌گردانی یا شبیه‌خوانی - هم داریم که بر پایة روایت‌های مربوط به زندگی ائمه شکل می‌گیرند که در سنت شعر فارسی جا دارند، زیرا متن تعزیه‌ها عموماً به شعر هستند.     بهارلو گفت: چنان‌که اشاره کردیم زبان ادب رسمی ما فارسی دری است، اما زبان ادب عوام هم به فارسی دری است، و هم - عموماً - به لهجه‌ها و زبان‌های محلی است. در واقع زبان عوام منحصر به زبان فارسی دری نیست. ما در زبان فارسی نثر را به هر چیز غیرمنظوم، هر چیزی که صورت و کیفیت شعری نداشته باشد، اطلاق می‌کنیم؛ حال آن‌که در زبان‌های اروپایی - به ویژه فرانسوی - نثر مترادف و مساوی است با ادبیات؛ یعنی نثر زیبایی شناختی. نثری که عنصر خلاقیت در آن متبلور است. ما در فارسی نثر را وسیله‌ای می‌دانیم برای القای مفاهیم گوناگون ادبی و تاریخی و فلسفی و دینی و... نثر گلستان، نثر ابوالمعالی، نثر بوعلی سینا، نثر ناصرخسرو و نثر ابونصر فارابی را از حیث کلامی جملگی نثر می‌خوانیم؛ زیرا در آن‌ها وزن و قافیه به کار نرفته است. اروپاییان میان نثرنویس و نویسنده و داستان‌پرداز تفاوتی قائل نمی‌شوند، و مبنای فعالیت آن‌ها را آفرینش هنری می‌دانند. این تعبیر در بارة نثر عوام ما، در قصه‌های عامیانه، مصداق پیدا می کند، زیرا در این قصه‌ها نثر معطوف به آفرینش و خلق زیبایی است، و جنبة عاطفی و تخیلی آن نظرگیر است.سنت قصه‌های عامیانه و کیفیت تخیلی آن‌ها     بهارلو گفت: نثر عوام، علی‌الاطلاق، جنبة داستانی دارد؛ خواننده یا مخاطب را به هیجان می‌آورد و به شگفت وا‌می‌دارد. استفهام و استعجاب از خصوصیات قصه‌های عامیانه است. ما در ادب عوام ده‌ها رمانس (پیشارمان) و هزاران قصة عامیانه داریم که غرض از نقل - گفتن و نوشتن - آن‌ها ایجاد تأثیر عاطفی در خواننده و شنونده (مخاطب) و بخشیدن احساس لذت ادبی به آن‌ها است. همین‌جا لازم است این توضیح را بدهیم که نثر اساساً نظر به یک اثر مکتوب دارد نه اثر ملفوظ و شفاهی. چنان که اشاره کردیم سابقه کتابت قصه‌های عامیانه ما به دهه‌های اخیر برمی‌گردد؛ اگرچه سابقه رواج آن‌ها در قیاس با نثر رسمی (متون کلاسیک) به هیچ‌وجه کم‌تر نیست. اما میان رمانس‌های عامیانه ما تفاوت بسیار است. برای نمونه «سمک عیار» قدیمی‌ترین رمانس عوامانه موجود فارسی، از حیث تألیف کلام و ساختار روایی با آثاری نظیر «رموز حمزه» و «حسین کرد شبستری» و «برزونامه» و «امیرارسلان نامدار» که نمونه‌های برجسته این «ژانر» به‌شمار می‌آیند، همتراز نیست. این رمانس‌ها اگرچه با نثری غیررسمی و کمابیش عامیانه نوشته شده‌اند هرکدام ویژگی‌های متفاوتی دارند، هم از حیث زبانی و سبک‌شناختی و هم از حیث روایت‌گری و کیفیت قصه‌پردازی و عنصر تخیلی سرشته در آن‌ها.     هم در رمانس‌ها و هم در قصه‌های کوتاه عامیانة ما ساختار متن در جهت نوعی تقابل هویت پیدا می‌کند؛ تقابل میان قهرمانی و شرارت و مطلق نیکی و پلیدی. راوی یا قصه‌گو همه‌جا به وحدت زیبایی و حقیقت و پاکیزگی اخلاق پابند است.  شرّ به عنوان پدیده‌ای عدمی که نقصان وجود آدمی را به نمایش می‌گذارد هیچ حقیقت پاینده‌ای را متبلور نمی‌سازد. وجود، فی‌نفسه، نمایندة خیر مطلق است. قصه‌گو به ورای محیط تجربی‌اش نظر می‌اندازد، و مخاطب خود را که ما باشیم، از آشنایی و روزمرگی دور می‌سازد.     بهارلو در بارة عنصر تخیل در قصه‌های عامیانه گفت که حیطة کنش در این قصه‌ها (به عکس حیطة کنش در ادبیات رئالیستی) بسیار گسترده و نامحدود است. در این قصه‌ها هرگونه کنش شگفت و قابل تصوری را می‌توان مشاهده کرد. امر تخیلی جنبة بصری دارد، دیدنی است نه شنیدنی، و  باید حس باورپذیری را در مخاطب ایجاد کند.قصه‌گو با ساختاری باورپذیر دنیایی ناشناخته و خیالی را بازنمایی می‌کند، و آن‌چه اهمیت دارد روند داستانی (ساختاری) کردن تخیل است. قصه‌‌گو می‌تواند به دلخواه خود - البته به اقتضای قصه - ماه را بر پیشانی دختر بنشاند و زن مرده‌ای را در هیئت گاوی سخن‌گو درآورد و دیوی هوشمند و دادگر بیافریند. همه احاد هستی طبیعی، قوانین سفت و سخت زندگی و محدودیت‌های تجربه بشری در برابر قدرت تخیل در هم می‌شکند، و به نوعی فراروی از واقعیت‌های تنگ‌وترش منجر می‌شود. اما به‌رغم همه شگفتی‌های خیره کننده ای که در قصه‌های عامیانه - از جمله در همین روایت «ماه‌پیشانی» - می‌بینیم  شباهت آن‌ها با جهان واقعی نظرگیر است؛ زیرا تخیلی که در متن قصه‌ها منعکس است قابل تصور است. از همین روست که این تخیل را نباید با خیالبافی خودسرانه مترادف گرفت، و آن را به «فراراز واقعیت» تعبیر کرد. اصولاً تخیل خلاق یا زیبایی‌شناختی مستلزم بینشی ژرف و حداعلای توانایی در دیدن و شنیدن است. در حقیقت تخیل هرچه‌قدر هم که فراطبیعی و اعجاب‌انگیز باشد تجلی «پیش‌آگاهی» و وقوع امری عجیب و غریب در دایره ممکنات است.      آن‌چه ما می‌توانیم از قصه‌های عامیانه بیاموزیم همین عنصر تخیل - خیال‌ورزی و رویاپردازی - سرشته در آن‌ها است. در این قصه‌ها چیزی وصف می‌شود که عملاً نامحسوس و درک ناپذیر است، ومهم این است که در روایت به عنوان امری «حقیقی» عرضه می‌شود؛ چیزی که ادبیات معاصر ما به‌طور کلی از آن بی‌بهره است. فصلِ مشترک قصه‌های عامیانه با ادب معاصر به همین عنصر (تخیل) محدود نمی‌شود. چنان‌که اشاره کردیم قصه‌های شفاهی تا پیش از نوشته شدن، به حوزه ادبیات، به عنوان پدیده ای مکتوب و قابل استناد، تعلق ندارند. وقتی نوشته - ثبت -  شدند به متنی قابل قرائت تبدیل می‌شوند.  در واقع متن



خرید و دانلود مقاله  تقابل زبان عوام با زبان و نثررسمی


مقاله بررسی مشکلات آموزش زبان دوم (عربی)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

«بررسی مشکلات آموزش زبان دوم (عربی)»

چکیده

در این مقاله، موانع یادگیری زبان عربی در ابعاد دانش‌آموزی ـ اجتماعی ـ معلمان و نظام آموزشی مورد بررسی قرار گرفته است. عوامل مربوط به دانش‌آموز: کمبود انگیزه وسیله‌ای و یکپارچه ـ عدم تسلط بر پیش‌نیازهای این درس ـ قرار نگرفتن در محیطی که به زبان عربی تکلم می‌شود. از عوامل مربوط به معلمان ـ عدم تسلط آنان در مکالمه به زبان عربی ـ عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی و تأکید بیش‌ازحد بر روش سخنرانی قابل ذکر است. از موانع اجتماعی می‌توان به عدم اهمیت جامعه بر یادگیری زبان عربی ـ وجود نگرش منفی نسبت به عرب‌زبانان و کمبود مؤسسات آموزشی زبان عربی در سطح شهر اشاره کرد. سرانجام از عوامل مربوط به نظام آموزشی می‌توان محدود بودن ساعت درس عربی، وسعت مطالب مورد تدریس و تأکید بر یادگیری قواعد به منظور موفقیت در پاسخ به سؤالات کنکور و عدم تبیین هدف‌‌های درس عربی برای معلمان و دانش‌آموزان را نام برد. علاوه بر موانع مذکور، روش‌های عمده آموزش زبان عربی مورد بحث قرار گرفته و پیشنهاداتی به منظور رفع برخی از این موانع ارائه گردیده است.

انسان موجودی با ابعاد زیستی، روانی، اجتماعی و اخلاقی است و در هر یک از این ابعاد نیازهایی دارد. به منظور برآورده ساختن نیازهای خود ناچار گردید تا به صورت اجتماعی زندگی کند و در این شرایط نیاز به داشتن وسیله ارتباطی در حد بالایی احساس شد. ابتدا به زبان اشاره‌ای روی آورد اما به دلیل محدودیت‌های این زبان، به خلق زبان کلامی نیاز پیدا کرد و برای پاسخگویی آن به زبان کلامی و بعد هم نوشتاری پرداخت. این موضوع امروزه به حدی تنوع دارد که حدود 4000 زبان را می‌توان در دنیای امروزی شناسایی نمود. (وزیرنیا، 1379).

تعدد زبانی و نمادهای نوشتاری و نیاز روزافزون انسان‌ها در دهکده جهانی به برقراری ارتباط و استفاده از امکانات علمی، فنی و... یکدیگر، ضرورت یادگیری بعضی از زبان‌های دنیا را بسیار حتمی نموده است. از جمله یادگیری زبان انگلیسی و عربی برای ایرانیان. این آموزش در آموزش‌وپرورش کشور ما از دوره راهنمایی به طور رسمی آغاز می‌شود و سالانه وقت زیادی از معلمان و دانش‌آموزان صرف یادگیری مسائل مختلف این زبان‌ها به عنوان زبان خارجی می‌شود.

در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که آیا نظام تعلیم و تربیت به اهدافی که در یادگیری زبان‌های خارجی تعیین نموده است، دست می‌یابد؟ تا چه حد این اهداف با روش‌های فعلی قابل دستیابی‌اند؟ موانع موجود کدامند؟ در این مقاله به برخی از موانع فعلی در یادگیری زبان‌های خارجی در نظام آموزش‌وپرورش پرداخته شده است.

بدین منظور این موانع در چند مقوله زیر مورد بحث قرار می‌گیرند:

1ـ عوامل مربوط به دانش‌آموزان

2ـ عوامل مربوط به جامعه

3ـ عوامل مربوط به نظام آموزشی

4ـ عوامل مربوط به معلمان

بدیهی است که دانش‌آموزان محور مهمی از آموزش‌وپرورش را تشکیل می‌دهند و ویژگی‌های آنان در تسهیل یا دشواری یادگیری تمام دروس مؤثرند. این ویژگی‌ها در یادگیری دروسی که برای آنان تازگی دارند از اهمیت بیشتری برخوردار خواهند بود. ویژگی‌های دانش‌آموزان در دو حیطه‌ شناختی و عاطفی با یادگیری دروس زبان خارجی مرتبط می‌شوند. از ویژگی‌های شناختی آنان می‌توان به هوش، تجارب و آموخته‌های گذشته اشاره کرد. هوش دانش‌آموزان در یادگیری تمامی دروس تأثیرگذار است. تجارب و آموخته‌های گذشته آنان در یادگیری دروس عربی و زبان انگلیسی به شکل خاصی نقش بازی می‌کند. بدین صورت که دانش‌آموزان در کلاس اول راهنمایی تقریباً بدون گذراندن هیچ درس پیش‌نیاز، یادگیری این دروس را آغاز می‌کنند و طبیعی است که عملکرد آنان در این دروس در مقایسه با دروس دیگر از جمله ریاضی، فارسی و... متفاوت و احتمالاً پایین‌تر باشد. تحقیقات مختلف از جمله تحقیق بلوم در چندین کشور دنیا نشان داده است که رفتارهای ورودی شناختی نقش مهمی در یادگیری آموزشگاهی دارند (سیف، 1379) بنابراین، یکی از موانع یادگیری دروس عربی و زبان انگلیسی فقدان رفتارهای ورودی شناختی کافی در دانش‌آموزان است.

در حیطه عاطفی و رفتارهای ورودی عاطفی می‌توان به تجارب دانش‌آموزان که در سال‌های قبل از یادگیری زبان عربی و انگلیسی از طریق اعضاء خانواده (خواهران و برادرانی که در دوره راهنمایی و دبیرستان تحصیل می‌کنند) و دوستان و... کسب می‌شوند، اشاره کرد.

به نظر می‌رسد که بیشتر دانش‌آموزان در هنگام ورود به کلاس‌های این دو درس نگرش مثبتی نسبت به یادگیری آنها ندارند و احتمالاً یا دارای حالتی خنثی و یا منفی هستند.

با توجه به اینکه تحقیقات قبلی نقش رفتارهای ورودی عاطفی را در یادگیری دروس تقریباً 25 درصد بیان داشته‌اند، لذا می‌توان گفت که 25 درصد از علت پیشرفت یا عدم‌پیشرفت دانش‌آموزان در این دروس به رفتارهای ورودی عاطفی آنان مربوط می‌باشد. (بلوم به نقل از سیف، 1363).

عامل دوم در زمینه رفتارهای ورودی عاطفی به انگیزه دانش‌آموزان بر می‌گردد. در واقع هیچ فردی بر نقش انگیزه در یادگیری تردید ندارد و این انگیزه در یادگیری زبان خارجی به دو شکل مطرح می‌باشد:

انگیزه یکپارچه و انگیزه وسیله‌ای. مطالعات پژوهشی گسترده ثابت کرده‌اند که زبان‌آموزان هنگامی بیشترین موفقیت را کسب می‌کنند که فرهنگ و مردم وابسته به زبان خارجی مورد مطالعه خود را دوست داشته باشند و بخواهند با جامعه‌ای که در آن به آن زبان تکلم می‌شود، آشنا شوند. این حالت را اصطلاحاً انگیزه یکپارچه گویند. منظور از انگیزش وسیله‌ای این است که در این نوع انگیزه هدف از یادگیری زبان خارجی بیشتر کاربرد آن است، مانند گذراندن واحد درسی یا آماده شدن برای کنکور. زبان‌آموزانی که دارای انگیزة وسیله‌ای هستند، موفقیت چندانی در کلاس‌های زبان خارجی کسب نمی‌کنند. حال اگر بی‌انگیزگی تعدادی از دانش‌آموزان در زبان عربی و انگلیسی به این عامل افزوده شود، پیش‌بینی عملکرد آنان در یادگیری این دروس بسیار آسان خواهد بود و آن هم این است که صرف داشتن انگیزه ابزاری باعث یادگیری سطحی دروس مذکور خواهد شد و نداشتن انگیزه هیچ‌گونه یادگیری را به دنبال نداشته و حتی باعث احساس استرس و سرانجام ایجاد تنفر نسبت به کتاب و دبیران این دروس خواهد شد (گرجی، 1375).

به عبارتی دیگر، می‌توان گفت فراگیرانی که دارای انگیزة یکپارچه هستند، می‌توانند در یادگیری زبان خارجی موفقیت کسب نمایند، حال آنکه زبان‌آموزان واجد انگیزه وسیله‌ای ممکن است حتی در هنگام قرار گرفتن در بافت زبان دوم، موفقیت چندانی به دست نیاورند.

البته میزان قرار گرفتن در معرض زبان دوم نیز اهمیت دارد. هیچ کس نمی‌تواند بدون اینکه به اندازه کافی در معرض زبانی قرار گیرد، بر آن مسلط شود. مهم‌ترین برنامه‌های زبانی طوری طرح‌ریزی می‌شوند که از هر سه عامل مورد بحث یعنی انگیزه یکپارچه، وسیله‌ای و قرار گرفتن در معرض زبان و بافت زبان موردنظر استفاده کنند.

از این رو برنامه‌های تابستانی در خارج از کشور (مثل سفر حج یا زیارت عتبات عالیه در کشورهای عربی) یا برنامه‌های مربوط به گذراندن سال آموزشی در خارج از کشور موجب خواهد شد تا آنانی که از انگیزه یکپارچه برخوردارند فرصت یادگیری زبان را در بافتی پیدا کنند که در همان زبان به منزلة وسیله ارتباطی عمده عمل می‌کند و لذا فرصت استفاده دائمی از آن زبان را به دست می‌آورند. هر چند که انجام این راهبرد پیشنهادی برای نظام آموزش‌وپرورش تقریباً امکان‌پذیر نیست.

یکی از عواملی که باعث کاهش انگیزه وسیله‌ای دانش‌آموزان نسبت به یادگیری درس عربی می‌شود این است که این درس برای آنان جنبه کاربردی ناچیزی دارد. بدین معنی که یک دانش‌آموز ممکن است این گونه پیش‌بینی نماید که تا پایان عمر خود با یک فرد عرب زبان مواجه نخواهد شد و یا در شرایطی قرار نخواهد گرفت که مجبور به استفاده از آموخته‌های کلاسی خود شود. علاوه بر این، چنانچه دانش‌آموزان قصد ادامه تحصیل در دانشگاه را نداشته باشد و یا رشته مورد علاقه او در دانشگاه نیازی به یادگیری زبان عربی نداشته باشد، انگیزه وسیله‌ای او بسیار کاهش خواهد یافت.

عاملی که در کاهش انگیزه یکپارچه دانش‌آموزان نقش دارد وجود نگرش منفی و یا خنثی نسبت به مردمان کشورهای عرب‌زبان در زمینه پیشرفت علمی، تکنولوژی و انسانی است. این عامل باعث می‌شود تا شاید هیچ دانش‌آموزی آرزوی زندگی و تحصیل در کشورهای عرب‌زبان را در ذهن نداشته باشد و لذا ضرورتی برای یادگیری این درس احساس نکند.

از عوامل مربوط به جامعه می‌توان به ناکافی بودن مؤسسات آموزش زبان عربی در سطح شهرها اشاره نمود. ملاحظه می‌شود که برای یادگیری زبان انگلیسی، دانش‌آموزان می‌توانند در مؤسسات خصوصی آموزش زبان شرکت نمایند. اما در خصوص زبان عربی چنین مؤسساتی یا وجود ندارد و یا بسیار محدوداند. طبیعی است که دانش‌آموزان با یادگیری زبان انگلیسی در دوره ابتدایی و یا همزمان با درس زبان انگلیسی در مدرسه می‌توانند عملکرد بهتری در این درس از خود نشان دهند ولی در درس عربی این امتیاز در جامعه ما وجود ندارد.

در جامعه، مردم و خانواده‌ها نیز اهمیتی که برای یادگیری زبان انگلیسی قایل‌اند، نسبت به درس عربی و زبان عربی قایل نیستند. به عبارتی دیگر، ضمن بی‌اهمیت دانستن یادگیری زبان عربی، نگرش چندان مثبتی به تکلم با آن زبان وجود ندارد. از این رو، تقویت‌های اجتماعی که زبان‌آموز در درس زبان انگلیسی از دیگران دریافت می‌کند، در درس عربی دریافت نمی‌نماید.

در یادگیری زبان فارسی و قواعد آن عوامل دیگری به غیر از معلم و مدرسه نقش دارند از جمله کتاب‌های غیردرسی، داستانی، رسانه‌های گروهی مانند تلویزیون و رادیو، مطبوعات مانند مجلات و روزنامه‌ها. این عوامل در یادگیری درس عربی و زبان در جامعه وجود ندارند. لذا یادگیری دانش‌آموز به فعالیت‌‌های معلم و کتب درس عربی محدود می‌باشد.

در مقایسه با دبیران زبان می‌توان گفت که آنان تقریباً به خوبی می‌توانند به این زبان تکلم کنند و با یک فرد خارجی زبان مکالمه نمایند. اما دبیران عربی در این حد توانمند نیستند، شاید یکی دیگر از موانع مربوط به معلمان وجود این قانون در آموزش‌وپرورش باشد که یک دبیر اگر 3 سال این درس را در دبیرستان تدریس کرده باشد می‌تواند این دروس را ارائه نموده و به عنوان دبیر عربی شناخته شود. سؤال این است که آیا میزان اطلاعات یک دبیر باید صرفاً در حد مطالب کتاب باشد؟ آیا دبیری که یک شب از دانش‌آموزان جلوتر باشد می‌تواند کارایی مورد انتظار نظام آموزش را تأمین نماید؟!!

معلمان عربی شناختی از دانش زبان‌شناسان و روان‌شناسان ندارند. بدین معنی که یک دبیر عربی فاقد آشنایی لازم با یادگیری زبان و مراحل تکامل آن و روان‌شناسی یادگیری و روش‌های آموزشی کارآمد می‌باشد.

دبیران عربی نمی‌توانند اهداف تدریس زبان عربی را به حدی که دانش‌آموزان متقاعد شوند، تبیین نمایند و شاید علت آن نظام آموزشی باشد که این تبیین را برای دبیران بیان نکرده است و لذا هر دبیر در حد توان خود تلاش می‌کند تا هدف از یادگیری زبان عربی را برای دانش‌آموزان تبیین نماید.

بنابراین وقتی دانش‌آموزان پاسخ کافی نسبت به این سؤال که چرا باید درس عربی را یاد گرفت؟ دریافت نمی‌دارند، انگیزه لازم برای تحمل دشواری‌های یادگیری این درس را پیدا نخواهند کرد.

عدم استفاده دبیران از روش‌های متنوع تدریس در کلاس‌های عربی و تأکید صرف بر روش آموزش سنتی به صورت سخنرانی باعث افت جذابیت مطالب این درس می‌شود. عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی نیز بر این مشکل خواهد افزود.

بنابراین، تا زمانی که اهداف یادگیری و آموزش درس عربی تبیین و اصلاح نشوند، روش‌های سنتی جای خود را به روش‌های فعال و فرآیند مدار و روش یادگیری در حد تسلط ندهند و دبیران دانش کافی در خصوص علم روان‌شناسی و زبان‌شناسی به دست نیاورند، عملکرد یادگیری دانش‌آموزان و عملکرد آموزشی دبیران در همین سطحی که وجود دارد، خواهد بود.

آیا دبیران زبان غربی در مورد تئوری‌های رشد زبان و آموزش زبان دوم شناختی دارند؟ نگاهی به واحدهای درسی گذرانده شده آنان نشان می‌دهد که آنان مستقیماً این مطالب را در طول دوران تحصیل خود فرا نمی‌گیرند. لازم است در اینجا مختصری از این روش‌ها و مطالب موردنیاز آورده شوند. اول اینکه باید خاطرنشان شود که بین زبان دوم و زبان خارجی تفاوت وجود دارد. بدین صورت که در یادگیری زبان دوم امکان قرار گرفتن زبان‌آموز در بافت آن زبان وجود دارد. اما این شرایط برای یادگیری زبان خارجی میسر نیست. برای مثال برای یک فرد ترک‌زبان، زبان‌فارسی به عنوان زبان دوم مطرح می‌باشد و او می‌تواند در شهرهایی که به زبان فارسی تکلم می‌کنند قرار گیرد و یا از صداوسیما آن را فرا گیرد و یا در محیط مدرسه روزانه چند ساعت در معرض و بافت زبان فارسی قرار گیرد اما برای یادگیری زبان عربی و انگلیسی این امکان به راحتی فراهم نمی‌باشد و ناچاراً باید در قالب کتاب و دستورات آموزشی آن را فرا گیرد.

از طرف دیگر، بین یادگیری زبان اول (تکلم به زبان مادری) و زبان دوم یا خارجی تفاوت وجود دارد. بدین معنی که یادگیری زبان اول نوعی فراگیری جهانی است یعنی همة کودکان یاد می‌گیرند تا به زبان مادری خود تکلم نمایند. اما یادگیری زبان دوم یا خارجی برای آنان حالتی فراگیر و اجباری ندارد. یعنی یک کودک فارس‌زبان همان زبان مادری خود را می‌داند و اجباری به یادگیری زبان عربی و انگلیسی احساس نمی‌کند. ولی یک کودک ترک‌زبان ناچار می‌شود زبان فارسی رادر مدرسه بیاموزد ولی برای یادگیری زبان عربی و انگلیسی آنچنان تحت فشار و اجبار قرار ندارند.

در واقع تنها دلیل یادگیری زبان دوم یا خارجی برآورده نشدن نیازهای ارتباطی افراد به وسیله زبان اول است. از آنجا که تعداد زیادی از همسایه‌های ایران را کشورهای عرب‌زبان تشکیل می‌دهند و ارتباطات بیشتری بین ایرانیان و کشورهای عرب‌زبان مثل عراق، کویت، عربستان و سوریه وجود دارد، برای ایجاد ارتباط با آنها، نیاز به یادگیری زبان عربی وجود دارد.

از طرفی دیگر، بخشی از کلمات زبان فارسی را لغات عربی تشکیل می‌دهند و به منظور ریشه‌یابی لغات، نیاز دانش‌آموزان فارس‌زبان به یادگیری دستورات و قواعد، صرف و نحو و واج‌شناسی زبان عربی بیشتر می‌باشد. کتاب آسمانی ما مسلمانان و بسیاری از متون دینی معتبر به زبان عربی بوده و به منظور درک بهتر و استفاده بهینه از آن، یادگیری زبان عربی ضروری می‌نماید. سرانجام این که زبان عربی، زبان مشترک مسلمین محسوب شده و برای تحکیم ارتباطات خود لازم است به این زبان در حد تسلط آشنا شده باشند.

اکثر شرایط یادگیری زبان دوم مانند یکی از سه نوع زیر می‌باشد:

اضافی، تکمیلی و جانشینی در نوع اضافی، فرد علاوه بر یادگیری زبان اول به یادگیری زبان دوم نیاز دارد یعنی یادگیری زبان دوم در شرایط خاص موردنیاز خواهد بود. مثلاً وقتی فرد برای مدت کوتاهی به یک کشور عرب‌زبان می‌رود یا علاقمند به خواندن مطالب نویسندگان خارجی است.



خرید و دانلود مقاله  بررسی مشکلات آموزش زبان دوم (عربی)