لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .docx :
ایران در زمان ساسانیان ( فرهنگ و تمدن):
ویژگیهای دولت ساسانی
دولت ساسانی، آخرین مرحله یک سلسه تحولات طولانی بود که در دوران اشکانیان در زیر پوسته ای از تمدن یونانی سیر کرده و در نهایت باین پایه رسیده بود. در این مرحله از تحولات مورد اشاره، عناصر تمدن یونانی تقریبا از تشکیلات ایرانی طرد شده و بخشی از آن استحاله یافته و یا عنصری جدید را تشکیل داده بود.
هنگامیکه اردشیر زمام حکومت را به دست گرفت،کشور ایران واجد یک وحدت ملی شد. و آثار ویژه این شکل در اجزاء حیات اجتماعی و معنوی ایرانیان پدیدار گردید. با توجه به مراتب بالا، جایگزینی دو سلسه نه تنها یک پیش آمد سیاسی، بلکه نشانه ای از پیدایش روح تازه ای بود که در شاهنشاهی ایران دمیده شد. دولت ساسانی در دو مورد بر حکومت اشکانی امتیاز و برتری داشت:
1 - تمرکز و وحدتی نیرومند و پابرجا 2 - ایجاد یک دین رسمی که دین زرتشت بود.
اگر مورد نخستین را بازگشت به سنت های دوران داریوش کبیر تلقی کنیم، مورد دوم حتما از ابتکارات ساسانیان بود، و نباید در اینمورد تردیدی به خاطر راه دهیم. اما این ابتکار خود نتیجه تکامل کند سیری بود که در این برهه از زمان صورت تحقق یافت. در طول چهار قرنی که دولت بنیاد یافته اردشیر به پویایی خود ادامه می داد،شرایط زندگانی عمومی و اداره کشور دستخوش تغییرات بسیار شد، اما در کلیات و اصول، همان بنیان اداری و اجتماعی که توسط مؤسس این دودمان پی ریزی و کامل شد، تا پایان دوران ساسانیان بر یک حال باقی ماند.
طبقات در دوره ساسانیان
تقسیم بندی طبقات در دوره ساسانی بر همان اساسی است که در اوستا آمده است، طبقات چهارگانه ساسانی عبارت بودند از:
1 - روحانیون(آسروان asravan ) 2 - جنگیان (ارتشتاران)3 - مستخدمان اداری(دبیران)4 - توده مردم(روستاییان یا واستریوشان)، صنعتگران و شهروندان که به هوتوخشان که هر یک از طبقات چهارگانه خود به چندین دسته تقسیم می شد. بطور کلی جامعه عصر ساسانی جامعه ای طبقاتی بود که نظام کاستی به دشت در آن اعمال می شد. البته علاوه بر طبقه بندی های فوق که از آن یاد شد در زمان شاپور نیز نوعی طبقه بندی وجود داشته است. که بدان اشاره می کنیم.
1 - شهرداران که فرمانروایانی بودند که از طرف شاه بر مناطق مختلف حکومت می کردند.
2 - واسپوهران یا رؤسای طوایف که صاحبان املاک وسیع بودند.
3 - ورزگان(بزرگان) که صاحب منصبان بزرگ دولت،روسای اداره ها و وزرا می شد.
4 - آزادان یا نجیب زادگان که ظاهرا اسواران که افسران لشکر بودند هم در همین طبقه جای می گرفتند.
5 - واستریوشان که همان توده ملت یعنی ورستاییان، صنعتگران، شهروندان و دهقانان بودند.
در حقیقت اگر دیدی واقع بینانه داشته باشیم درمی یابیم که جامعه آن روزگار به دو طبقه کلی تقسیم می شد. طبقه فرادست که شامل خاندان شاهی خاندان های قدیمی حاکمان ولایات و مقامات دولتی و نظامی می شدند. و با نام بزرگان از آنها یاد می شد. و طبقه فرودست؛ که توده مردم بودند و شامل: کشاورزان، صنعتگران و پیشه وران می شد. اما آنچه در ساختار اجتماعی ساسانیان نمودار است؛ تبعیض طبقاتی فاحشی است که ماهیت مردم دوستی آنان را زیر سوال می برد تا آن حد که ارتقا از طبقه فرودست به طبقه فرادست امری محال بود.
تشکیلات مرکزی:
وزیر اعظم
وزیر بزرگ که در آغاز«هزاربذ» لقب داشت، رییس تشکیلات مرکزی بود. در زمان هخامنشیان این لقب هزاریتی که به یونانی«خیلیارخوس» یعنی «نگاهبان فوج هزار نفری» گفته می شد. در ابتدا دارنده این عنوان به مقام نخستین شخص کشور رسیده بود و پادشاه به وسیله و با دست او کارهای کشور را اداره می کرد. عنوان مزبور به همین شکل باقی ماند و به زمان ساسانیان رسید. در زمان ساسانیان وزیر بزرگ را بزرگ فرمذار می خوانده اند، یکی دیگر از عناوینی که برای این وزیر ذکر شده در اندرزبذ یعنی مستشار دربار است. اداره کشور تحت نظارت پادشاه قرار داشت و وی بیشتر کارها را با رای خویش انجام می داد. هنگامیکه شاه در سفر یا مشغول نبرد بود. وزیر اعظم نیابت سلطنت را عهده دار می شد. مذاکران سیاسی، از وظایف وزیر اعظم بود،در هنگام ضرورت تا آنجا که می توانست فرماندهی را نیز عهده دار می شد. بطور خلاصه،از آنجا که وی مشاور ویژه شاه بود، همه کارهای کشور در دست او قرار داشت و می توانست در همه امور دخالت کند. حتی در صورتیکه شاه عیاش بود یا در انجام کارها سستی و اهمال می ورزید وزیر اعظم می بایستی او را متوجه عمل خویش سازد. و به راه صحیح هدایت کند. جایگاه، نقش و اهمیت مقام بزرگ مزمذار آن چنان کامل و بی نقص بود که حتی پس از ساسانیان خلفای مسلمان این مقام را به صورت مستقیم ودست نخورده وارد سیستم اداری اسلامی نموده و از آن بهره گرفتند. آن چنان که قدرت بزرگ مزمذار با خلیفه برابر بود.
دین در زمان ساسانیان
از آن جایی که ساسانیان نسب خود را به کیانیان و گوی ویشتاسب که همان کی گشتاسب است می رساندند و وی آیین بهی زرتشت را پذیرفته بود، ایشان خود را پیرو مزدیسنی(کیش زرتشتی) می دانستند تا آنجا که در دوره آنان آیین زرتشتی دین رسمی آنان گردید، همان گونه که اشاره رفت نیای ساسانیان یعنی ساسان خود از روحانیونی بود که ریاست معبد آناهیتای شهر استخر را به عهده داشت. پس از وی پسرش بابک همین مقام را عهده دار گردید و پس از تشکیل سلسه ساسانی و روی کار آمدن اردشیر با اراده وی دین زرتشتی دین رسمی کشور گردید. و به این ترتیب اتحاد آتشگاه و دربار شکل گرفت و روحانیون و مغان بر امور مستولی شدند. و اولین حکومت دینی در تاریخ ایران قبل از اسلام شکل گرفت.
اردشیر شاهنشاه ساسانی حتی در زمان حکومت خویش به منظور دست یابی به اهداف سیاسی خویش که در وحدت و تمرکز سراسر قلمرو خلاصه می شدو و در سایه آن آرامش و امنیت داخلی شکل می گرفت از هیچ کوششی حتی نایل آمدن به اقداماتی نظیر بکار گیری تعصبات مذهبی آزار و اذیت تعقیب و زندانی نمودن پیروان ادیان غیر زرتشتی فروگذار ننمود. و این سیاست کمابیش در طول عمر سلسه ساسانی نزد شاهان این خاندان اعمال می شد. به سبب توجه شاهان ساسانی به دین زرتشتی به عنوان دین رسمی کشور مقاماتی نوظهور نیز در دربار شکل گرفتند. از جمله موبذان موبذ که رییس موبدان(روحانیون) کشور بودند. و هیربذان هیربذ و مقامات زیر دست آنها.
در عصر ساسانی آتشکده های زیادی در گوشه و کنار کشور برپا گردید. و به موبدان اختیارات و امتیازات قابل توجهی واگذار گردید. از جمله داشتن استقلال در امور و تصاحب املاک وسیع.
علاوه بر دین زرتشتی که بیشترین پیرو را در کشور داشت آیین های دیگری نیز در شرق و غرب کشور ترویج می شدند که پس از رسمی شدن دین زرتشتی پیروان آن ادیان و آیین ها در تنگنا قرار گرفتند. از جمله آیین بودایی در شرق، آیین مسیحیت و یهودیت در غرب کشور که به دلیل خصومت ایران با روم و هم کیش بودن مسیحیان ایران با رومیان، پیروان این دین الهی بیشترین سهم را از آزار و اذیت و تعقیب و شکنجه دارا شدند. دو دین نوظهور که ظاهرا در شرایطی شکل گرفتند که اوضاع ایران در هنگام بروز و نشر آنها بسیار نابسامان بوده است. در زمان شاپور اول و قباد علنی شدند از آن جمله، آیین مانویت و مزدکی بود.
مانی در زمان شاپور اول ادعای پیامبری نمود. اندیشه وی که تحت آیینی استقاطی شکل گرفته بود. مورد توجه و استقبال شاپور اول قرار گرفت، وی با ادیان و اندیشه های عصر خود آشنایی داشت و اختلاف مذاهب مختلف همواره ذهن وی را مشغول می داشت، مذهبی که وی معرفی نمود،اختلاطی بود از دین های زرتشتی، عیسوی، بودایی و ... مانی معتقد بود که عالم از عناصر روشنایی و تاریکی بوجود امده و به همین جهت اساس آن بر نیکی و بدی استوار است. اما در پایان دنیا روشنایی از تاریکی جدا و بر آن چیره می گردد. و صلح ابدی برقرار می شود وظیفه فرد مانوی آن بود که بکوشد تا روشنایی و تاریکی را از یکدیگر دورسازد، یعنی وجود خویش را از بدی و فساد ـ که زاده تاریکی است ـ منزه گرداند و از اصول اوست؛ مهردهان(پرهیز از اندیشه زشت و ناپاک) به همین سبب پیروان مانی از لذات دنیوی مانند: ازدواج، خوردن گوشت، نوشیدنی شراب و گرد آوری مال پرهیز می نمودند. مانی کتاب های زیادی برای ترویج دین خود نگاشت از آن جمله شاپورگان به زبان پهلوی بود که آن را به شاپور تقدیم نمود و کتاب ارژنگ یا ارتنگ که مانی به منظور تفهیم بهتر اصول کیش خود مسایل مورد نظر را با تصاویر زیبا جلوه گر می نمود. از این روی وی را مانی نقاش نیز می خواندند.
همان گونه که گفته شد عقاید وی به سبب توجه شاپور به آنها و به منظور بهره گیری وی از این دین به منظور رفع اختلافات مذهبی بصورت مقطعی نشر و رواج یافت. ولی پس از مدتی به دلیل مخالفت شدید موبدان مورد خشم و کینه قرار گرفت و به دستور شاه بهرام به زندان افتاد و در زیر شکنجه جان داد و به قولی او را زنده پوست کندند وبه دارآویختند.
مزدک نیز خود از پیروان آیین مانوی بود و از مروجان این آیین محسوب می گشت که علاوه بر عقیده به موضوع ستیز دو عنصر نور و ظلمت که اساس عقیده مانی را تشکیل می داد. اندیشه های وی درباب حل معضلات اقتصادی و اجتماعی که ریشه در تبعیضات طبقاتی داشت. مورد توجه قباد،پادشاه ساسانی قرار گرفت. که دوران سلطنت وی مصادف با مشکلات اقتصادی و اجتماعی که قحطی و خشکسالی نیز به آن علاوه گردیده بود، شد. عقاید مزدک مبنی بر تقسیم عادلانه منابع ثروت و تذکر این مهم که همه انسان ها در برابر استفاده از نعمات خدادادی و طبیعی یکسان هستند. به مذاق طبقه صاحب ثروت و قدرت خوش نیامد و همین امر موجب به قتل رسیدن وی توسط مخالفنش گردید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 1
از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان عج)
14 بار صلوات بر محمد و آل محمد
14 بار« الهم عجل لولیک الفرج »
بفرستید.
(لطفاً این برگه را دور نیندازید )
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .docx :
امام زمان
پس از فوت حسن عسکری امام یازدهم شیعه، سالها سردرگمی بزرگی برای نیم قرن در بین پیروان آنها پدید آمد که نویسندگان شیعه از آن تحت عنوان دوران حیرت نام میبرند. در میان پیروان امامان شیعه بر سر سرنوشت اسرار آمیز فرزندی که برای حسن عسکری قایل بودند اختلاف بزرگی پدید آمد. گروهی از شیعیان چنین میپنداشتند که حسن عسکری اصولا فرزندی نداشته است و گروهی میگفتند حسن عسکری امام بدون فرزندی است که نمردهاست و حسن عسکری همان مهدی غایب است که دارای دو دوره غیبت است. گروهی نیز معتقد بودند که حسن عسکری فرزندی ندارد و آنها روی به سوی برادر حسن عسکری، جعفر گردانیدند. گروه دیگری عنوان میکردند که فرزند حسن عسکری پیش از فوت پدر در گذشتهاست. تنها بخشی از شیعیان که در آن زمان در اقلیت کوچکی بودند اعتقاد داشتند که فرزند حسن عسکری همان مهدی است که پدرش او را از ترس خلیفه زمان مخفی نگاه داشته و تنها توسط کمی از یاران مورد اعتمادش دیده شدهاست دیدگاه این گروه به مرور به دیدگاه تمامی شیعیانی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی میباشند. شهرستانی در کتاب ملل نام فرقههای منشعب از میان طرفداران حسن عسکری را بالغ بر بیست فرقه و مسعودی در کتاب مروّج الذهب تعداد این فرقهها را دوازده فرقه شمردهاست
در دوره حیرت حتی در مورد تعداد امامهای شیعه در میان نویسندگان شیعه اختلاف نظر بودهاست. کسانی مانند ابوجعفر برقی (وفات ۸۸۷ یا ۸۹۳ میلادی)، در کتابش بر طبق تفاسیر متفاوتی تعداد امامان را بین سه تا ده میدانست. یا هم عصر او صفار قمی در کتابش بصائر الدرجات تنها ۵ حدیث از میان دو هزار حدیث کتابش در مورد تعداد امامان به امام دوازدهم اشاره میکند. اما چند دهه بعد ابن بابویه حدیثهای متعددی در باب امام دوازدهم نقل میکند. تنها از زمان شیخ کلینی بود که اعتقاد به وجود امام دوازده در منابع شیعه به تواتر به چشم میخورد. پذیرش این دیدگاه در ابتدا با مقاومت بسیاری از سوی خود شیعیان مواجه بود. در مقدمه کتاب الغیبه به قلم ابن ابی زینب نعمانی، نویسنده تاسف میخورد که اکثریت شیعیان امام دوازدهم را نمیشناسند و حتی وجود او را قبول ندارند. ابن بابویه مشاهدات مشابهی دارد هنگامی که او با سیل سوالات شیعیان خراسان مواجه شده بود که از هویت امام دوازدهم میپرسیدند.
در این دوران سرگردانی شیعیان انشقاق در بین شیعیان شدت یافت و جنبشهای رقیب مانند اسماعیلیه نیز استفاده کافی از این موقعیت نمودند. تبلیغات در این دوران به حدی بود که بسیاری از شیعیان و بسیاری از بزرگان شیعه امامی دین خود را ترک نمودند. دغدغه اصلی بزرگان شیعه در این زمان اثبات وجود واقعی فرزند امام حسن عسکری و قبولاندن او به عنوان امام غایب بود. به لطف کوششهای شماری از اندیشمندان شیعه امامی و محدثانی مانند نوبختی، ابو جعفر ابن کعبه، کلینی، نعمانی و بخصوص ابن بابویه اثر ارزنده او کمال الدین-که معمار نظریه امام غایب و دوران غیبت و ظهور منجی بخش اما غائب است- این هدف حاصل آمد
تولد و زندگی مهدی
توصیفات دقیقی در مورد مهدی از نیمه اول قرن دهم میلادی و قرن یازدهم میلادی (قرن چهارم و پنجم هجری) به بعد در کتابهای افرادی مانند شیخ طوسی، ابن بابویه و نعمانی وجود دارد. در روایات نقل شده از این کتابها نامهای متعددی برای مادر امام دوازدهم نقل شدهاست مانند نرجس، ریحان، سوسن و مریم. برطبق همین روایات مادر مهدی کنیزی سیاه از نوبیه بودهاست. سه نام اول که معمولا از نامهایی بودهاست که در آن زمان بر کنیزان نهاده میشدهاست گواهی بر این دسته از روایات هستند. روایاتی دیگر است که بنوشته امیر معزی در دانشنامه ایرانیکا از دیدگاه تاریخی صحت ندارد و بدون شک جنبهای افسانهای و تذکرهای دارد. این روایات مادر امام دوازدهم را دختر پادشاه روم شرقی میدانند که به اسارت مسلمانان در میآید و بصورت برده در بغداد به یکی از یاران هادی، امام دهم فروخته میشود. هادی نیز این کنیز را به عقد فرزندش درمی آورد. بر طبق بیشتر منابع، تولد اما م زمان در نیمه شعبان سال ۲۵۶ قمری یا ۸۷۰ میلادی میباشد.
نواب اربعه
مطابق دیدگاه شیعه امامی نواب اربعه چهار یا سفرا، چهار نفر از شیعیان برگزیده بودند که نقش واسطه بین شیعیان و امام زمان را بازی می کردند. این نواب در دوران غیبت صغری که حدود هفتاد سال طول کشید پیغام رسان امام رسان امام شیعیان تا زمان غیبت کبری او بودند. از دیدگاه تاریخی اعتقاد به وجود نواب اربعه در آثار محدثان و علمای شیعه چند دهه اول دوران موسوم به غیبت صغری به چشم نمی خورد. تنها کلینی اشارات مبهمی به نامه هایی از امام زمان می کند که به دست شیعیان می رسیده است. اولین کسانی که به وجود چهار نائب امام دوازدهم شیعه اشاره می کنند ابن بابویه (وفات بسال ۹۹۱ یا ۹۹۲ میلادی)و ابوجعفر محمد ابن حسن توسی (شیخ طوسی) (وفات بسال ۱۰۶۷ میلادی) بودند بنابر آنچه در منابع متاخرتر شیعه آمده است چهار نفر نایب امام در دوران غیب به ترتیب زیر، از جانب وی تعیین و واسطه او و مردم شدند:
ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری
ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید
ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی
ابوالحسن علی بن محمد سمری
دیدگاه شیعه دوازده امامی
بنابر اکثر روایات شیعه، حجت بن حسن در ۱۵ شعبان سال ۲۵۵ هجری در سپیدهدم روز جمعه در شهر سامرا واقع در عراق امروزی، دیده به جهان گشود.[۷] شیعیان زادروز او را که «نیمهٔ شعبان» خوانده میشود، جشن میگیرند.
اختلاف در زادروز وی بین سالهای ۲۵۴ یا ۲۵۵ یا ۲۵۶ یا ۲۵۷ یا ۲۵۸ هجری قمری در ۸ شعبان، ۲۳ رمضان یا ۱۹ ربیعالاول است. بعضی این اختلافات ازجمله در تاریخ تولد را بدلیل وجود حالت تقیه درآن سالها میدانند که اطلاعات تفصیلی مربوط به وی، تاریخ تولد و حتی نام او تا سالها از عامه مردم مخفی نگه داشته میشد.
بنابر گفته منابع شیعه دوازده امامی در آن زمان، جعفر بن علی، برادر حسن بن علی عسکری، اعلام کرد که برادرش هیچگاه فرزندی نداشتهاست و وی جانشین برادر است؛ ولی به اعتقاد شیعیان، جعفر بن علی ویژگیهای امامت را نداشت و هنگام نماز گزاردن بر بدن امام، فرزندش حجت بن الحسن بر او نماز گزارد و شک را از شیعیان برداشت. وی بعدها در میان شیعیان به «جعفر کذّاب» شهرت یافت
نام حجت ابن حسن هم نام و هم کنیه با محمد پیامبر اسلام است. از محمد پیامبر اسلام، حدیثی با این مضمون نقل شدهاست: «مهدی از نسل من است. نام او نام من و کنیهاش هم کنیه من است.» البته به گفته مادلونگ حدیث منسوب به پیامبر که منجی همنام و همکنیه وی است، در ابتدا توسط طرفداران مختار ثقفی و شیعیان کیسانیه برای محمد حنفیه، فرزند علی ابن ابی طالب و امام شیعیان کیسانیه جعل شده بود.[۱۵]
شیعیان از بردن نام اصلی او، «محمد»، نهی شدهاند(نهی عن الاسم و المنع عن التسمیه). هدف این کار در منابع شیعه مانند کلینی، نعمانی و ابن بابویه حفاظت از منجی از خطری که متوجه او از جانب عباسیان است ذکر شدهاست. نامهایی مانند مهدی(هدایتشده)، منتظر(کسی است که انتظارش را میکشند)، صاحب الزمان، بقیه الله، و از همه بیشتر قائم به معنی قیام کنندهاست.[۲] از دیگر نامهای او حجت به معنی اثبات وجود خدا در میان زمینیان یا کسی که به واسطه او خدای غیر قابل دسترس در دسترس قرار میگیرد.[۱۶]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 178
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فِی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَة وَلِیَّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَویلاً.
پیشگفتار:
( یا صاحب الزّمان ادرکنا )
سخن از «مهدى» (علیه السلام)، سخن از «هدایت» است.
سخن از «غیبت»، حدیث «جستجو» است.
سخن از «انتظار»، روایت «حرکت و پویایى» است.
سخن از «ظهور»، بحث از «اشتیاق رهایى» است.
«شوق رهایى»، «حرکت» مى آفریند، و نتیجه «جستجو»، حصول «هدایت» است.
«شیعه بودن» با جمود و سکون سازگار نیست. «شیعه» یعنى «پیرو» و لازمه «پیروى» جهت گیرى «رفتار و روش»، و شکل گیرى «سلوک و عمل» است.
«شیعه مهدى (علیه السلام)» بودن، با گمراهى و بى تفاوتى در برابر انحرافات نمى سازد.
و «انتظار ظهور» داشتن، با ماندن در تاریکى ها و تسلیم در برابر وضع موجود قابل جمع نیست.
در آستانه سالگرد میلاد پر شکوه امام زمان (علیه السلام)، با یاد امام راحل (قدّس سره) که با نور وجودش، راه انتظار را روشن تر ساخت و با یاد شهیدان که با نثار خونشان، نزدیکى طلوع خورشید را نوید دادند، و با امید گسترش روشناى سپیده دم انقلاب اسلامى به همه آفاق گیتى، حاصل تلاشى مختصر پیرامون «غیبت، انتظار، ظهور» را به شما منتظران حضرت مهدى (علیه السلام) تقدیم مى داریم.
آرزومندیم که ـ در تقارن سالگرد میلاد دو مصلح بزرگِ تاریخِ بشریت، حضرت «مهدى» (عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) و حضرت «عیسى مسیح» (سلام اللّه علیه) که یادآور حماسه پرشکوه ظهور متقارن آن دو بزرگوار مى باشد، و اقتداى شکوهمند و پرمعناى آن پیامبر اولوالعزم(علیه السلام)، به این آخرین ذخیره الهى و کامل ترین عبد صالحِ خدا در زمین را، فرا یاد منتظران سوخته جانش مى آورد ـ این هدیه ناچیز، مقبول درگاه حضرت احدیّت واقع گردد.
اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة و صدق النیة
و عرفان الحرمة و اکرمنا بالهدى و الاستقامة
آمین رب العالمین.
. مسجد مقدس جمکران
واحد تحقیقات
پانزدهم شعبان 1417
پیشینه غیبت
غیبت دوازدهمین پیشواى مسلمین حضرت مهدى (علیه السلام)، امرى ناگهانى و غیر منتظره نبوده، بلکه عوامل متعدّدى به شناخت قبلى این پدیده توسط مسلمانان، کمک مى کرده است:
1 ـ غیبت هاى دراز مدت و کوتاه مدت پیامبران پیشین سلام اللّه علیهم، و نهانى هاى متعدد شخص پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) که طى مباحث قبلى اجمالا ذکر گردید.
آشنایى مردم با تاریخ ادیان گذشته و کیفیت حصول چنین غیبتهایى در آن دورانها، پذیرش غیبت حضرت مهدى(علیه السلام) را، براى آنان آسان مى ساخت.
2 ـ انبوهى از روایات مستند و صحیح، در آگاه سازى مؤمنین نسبت به چگونگى زندگى و امامت نهمین فرزند از نسل امام حسین(علیه السلام) که به بیانهاى گوناگون از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و سایر معصومین، حصول غیبتى طولانى براى او را مورد تأکید قرار مى دادند.
در این مورد تنها در کتاب «کمال الدین و تمام النعمة» بیش از (150) حدیث جمع آورى شده و طى چهارده باب، از باب (24) تا باب (38)، تحت عنوان هاى «ما اخبر به النبى (صلى الله علیه وآله وسلم) من وقوع الغیبة» و «ما أخبر به أمیر المؤمنین (علیه السلام)من وقوع الغیبة» و... «ما اخبر به العسکرى(علیه السلام)من وقوع الغیبة» بطور جداگانه، فرمایشات هریک از معصومین(علیهم السلام)پیرامون غیبت و لزوم آمادگى مردم ذکر گردیده است.
3 ـ کیفیت زندگانى دو امام بزرگوار شیعه، امام هادى (علیه السلام) و امام حسن عسکرى(علیه السلام) را، مى توان مقدّمه اى عینى و عملى براى آماده سازى مردم، جهت غیبت حضرت مهدى(علیه السلام) به شمار آورد. به عبارت دیگر، زندگى اجبارى آن دو امام مظلوم در محاصره نیروى دشمن و در شرایط دشوار شهر محل تبعید شان ـ سامرّا ـ ارتباط ایشان را با مردم و حتّى شیعیان و خواص اصحاب خود، آنچنان تقلیل داده بود که بطور طبیعى شکلى از نهان زیستى و غیبت را تداعى مى کرد.
(مرورى گذرا بر غیبت صغرى )
مقدمه غیبت کبرى:
غیبت صغرى را مى توان مقدمه اى دیگر براى غیبت کبراى امام زمان(علیه السلام) به شمار آورد. مردم اگرچه طى احادیث فراوان از طریق پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)و امامان گذشته(علیهم السلام) با اندیشه غیبت طولانى پیشواى شان آشنایى پیدا کرده و کیفیت ابتلاى دو امام پیشین به محاصره دشمن، آنان را عملا بانهانى پیشوا، مأنوس ساخته بود، اینک با غیبت صغرى باید آمادگى کامل براى نهان زیستى طولانى و غیر معلومِ امام و رهبر خویش پیدا مى کردند.
زمان غیبت صغرى:
به عقیده گروهى از محدّثین و تاریخ نگاران، دوران غیبت صغرى از زمان ولادت امام زمان (علیه السلام) در سال (255) هجرى قمرى، شروع شده و با استمرار تا سال (329)، مدت هفتاد و چهار سال به طول انجامید. لکن به استناد شواهد متعددى در روایات و اخبار این باب، مى توان مطمئن شد که مراد از غیبت صغرى همان مدت شصت و نه سال ـ بین آغاز امامت آن بزرگوار به دنبال شهادت امام حسن عسکرى(علیه السلام)، در سال (260) هجرى قمرى، تا آغاز غیبت کبرى در سال (329) ـ مى باشد که قول مشهور است.( [1] )
نحوه ارتباط با مردم:
در طى مدت غیبت صغرى، چهار تن از بزرگان علم و تقوى بنام هاى عثمان بن سعید عمروى (رحمة اللّه علیه)، و محمد بن عثمان بن سعید عمروى (رحمة اللّه علیه)، و حسین بن روح نوبختى (رحمة اللّه علیه)، و على بن محمد سیمرى (رحمة اللّه علیه)، تحت عنوان «نوّاب اربعه» وساطت بین امام (علیه السلام)و مردم را به عهده داشتند.
هرکدام از این بزرگواران با فرمان خاصِّ امام زمان(علیه السلام) به چنین مقامى منصوب مى شدند. مثلا پس از فوت عثمان بن سعید عمروى (رحمة اللّه علیه)، ـ که قبل از امام زمان(علیه السلام)نیابت از طرف امام على النقى(علیه السلام)و امام حسن عسکرى(علیه السلام) را نیز عهده دار بود ـ نامه اى به خط امام زمان(علیه السلام) خطاب به فرزندش محمد رسید که در بخشى از آن آمده بود. «ما همه از خداییم و بسوى او باز مى گردیم تسلیم فرمان او و راضى به قضاى او