لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
زن و نظام خانواده از دیدگاه اسلام
تحقیق : فاطمه عظیمی وحدت
مربی بهداشت مجتمع آموزشی شهید صادقی
منطقه یک تهران
زن و نظام خانواده از دیدگاه اسلام
منابع :
تاریخ تحلیلی اسلام تالیف محمدنصیری
نظام حیات خانواده در اسلام تالیف دکتر علی قائمی
نظام حقوق زن در اسلام تالیف استاد شهید مرتضی مطهری
مسئله حجاب تالیف استاد شهید مرتضی مطهری
فهرست مطالب
عناوین صفحه
زنان و نظام خانواده
خانواده در دنیای امروز
نابسامانیهای موجود در رابطه با خانواده
ضرورت امروزی توجه به خانواده
اسلام و خانواده
ضرورت وجودی خانواده
انتخاب همسر
ارزش زن
ازدواج و انتخاب همسر
اسلام و ازدواج
فواید ازدواج
اسلام واهمیت ازدواج
مقام زن در جهان بینی اسلامی
ارزش و احترام زن
زنا ن و نظام خانواده :
هرچند زن در طول تاریخ به شکل های متفاوت و متناسب با موقعیتهای فرهنگی – اجتماعی گوناگون با جاهلیتی پایدار روبرو بوده است ، اما اندیشه شی انگارانه زن مبین اوج جاهلیت فرهنگی حجاز است . در این منطقه سرنوشت زن مقهور اراده مرد بود . مرد می توانست آنچه می خواست با زن انجام دهد و از حق فروش ، قتل ، ضرب و شتم زن برخوردار بود . زن در بسیاری از موارد ، د رپذیرش یا عدم پذیرش شریک زندگی اختیار نداشت . عرب بر نجابت ، شرافت ، نسب و کفر و همطراز بودن عنایت داشت ، اما به خاطراصالت بخشیدن به نژاد و خون ، افق این عنایت از قبیله فراتر نمی رفت .
تعداد زوجات بی قیدوشرط بود تا آن جا که یک مرد می توانست ده زنی آزاد اختیار کند . این امر امنیت حقوقی و خانوادگی زن را سلب کرده بود . رواج انواع زناشوئی مانند ازدوتاج صداق ، متعه ، اماء ، مرا دله ، مشارکت خواهران ، استبصاع ، تعویضی اجباری نظام خانواده را متزلزل و شأن زن را تا حد جانواران پائین آورده بود . هرچند ازدواج ، را محارم مانند مادر ، خواهر ممنوع بود ، ولی ازدواج با همسر پدر، ازدواج موقت منع قانونی نداشت .
چنانکه قرآن می گوید : بسیاری دختر را ننگ می شمردند و حتی برخی دختران را زنده به گور می کردند . و اگر پدری دخترش را زنده می گذاشت ، مرگ زودرس او را سعادتی برای خود می شمرد . غمناک تر از زناشویی . مسأله طلاق و متارکه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
چکیده:
نوشتار حاضر از ضرورت زندگى اجتماعى و طرح مساله ساماندهى و سازماندهى مناسب، که وجود نهادهاى اجتماعى و سیاسى را مىطلبد، آغاز مىگردد و پس از آن به تعریف تحلیلى سیاست پرداخته، به نوعى چشم انداز سیاست دینى نزدیک مىشود . سپس نقش زنان و مردان را در هرم سه وجهى قدرت سیاسى مورد بحث قرار داده، آنگاه به دیدگاههاى مختلف تاریخى، علمى و فرهنگى در مورد زنان و روبرداشتى سیاسى از آن و به حقوق زنان از دیدگاه اسلام و قرآن مىپردازد . پس از آن خود را به آیات مربوط به زنان، در ارتباط با فعالیتسیاسى نزدیک کرده، بعد از تفاسیر و نظریات، مساله راس هرم قدرت و قاعده آن را در آیات باز شناخته و شواهدى تاریخى را ارائه مىکند; همچون اشاره قرآن به داستان ملکه سبا، بیعت زنان با پیامبر و هجرت و جهاد زنان . در پایان پس از بررسى نهایى نتیجهگیرى را به بخش نخستبحث کشانده و تردید خود را در مورد ابهام تاریخى - فرهنگى مربوط به زنان، تصریح مىکند .
کلیدواژهها:
قرآن، سیاست، زن، حقوق زنان
نوع انسان را که اشرف موجودات عالم استبه معنویت دیگر انواع و معاونت نوع خود حاجت است; هم در بقاى شخص و هم در بقاى نوع . . . و چون وجود نوع، بى معاونت صورت نمىبندد و معاونتبى اجتماع محال است، پس
نوع انسان بالطبع محتاج بود به اجتماع .
زندگى، پویش هماره در فرآیند تاثیرگذارى و تاثیرپذیرى بر جهان پیرامون، و عمل مدام بر آنها و در یک عبارت حساسیتبه رویدادهاى دنیاى پیرامونى، چه خاص و چه عام، مىباشد . این امر در جهان حیوانى تحت تاثیر "پیش ساختگى" است و برنامهریزى کنونى کمتر در آن مداخله دارد و در دنیاى انسانى، نسبتبه دنیاى حیوانى، برنامهریزى از پیش تعیین شده، محدودتر یا جزیىتر است . اجتماعى بودن انسان علاوه بر اینکه اساس زیستى دارد، نیازى آگاهانه است . حقیقت این است که آدمى براى رفع نیازهاى خود - حتى نیازهاى جسمى - نیازمند نوعى برنامهریزى است . گرچه قصد آن نداریم که به کوچکترین واحد اجتماعى یعنى خانواده از دیدگاه جامعهشناسى بپردازیم، ولى تاملى کوتاه در آن نمایانگر نیاز به برنامهریزى و کوشش سازمان یافته براى بقا، تحول و امنیتخانواده است . انسان براى رفع نیازهاى خود، ایجاد امنیت و مقابله با پرخاشگرى طبیعت غیرحیوانى و حیوانى، و پرخاشگرى انسانى، نیازمند ابزارهایى است . اگرچه این ابزارها توانست انسانهاى اولیه را از برخى پرخاشگریها در حد بسیار محدود، محافظت نماید، اما ناکارامدى آن و نیاز به پناه جستن در یک شرایط خاص، اجتماع انسانى را بوجود آورده است .
اسپریگنز (1370) معتقد است که هیچ یک از نیازهاى انسانى، به صرف آرزو برآورده نمىشوند . بشر در بهشت عدن زندگى نمىکند که طبیعت تمام خواستههایش را برآورده کند [ بلکه حتى با پرخاشگرى همیشگى او نیز روبروست] ; بقا و پیشرفتبشر به کار و کوشش او بستگى دارد [ . این است ] که انسانها باید به یارى مغزها و دستهاى خویش نهادهایى بنا کنند که در رفع نیازهاى متعدد فیزیولوژیک و روانشناختى، به آنها یارى رسانند .
بنابراین نهادهاى اجتماعى و نظام اجتماعى بوجود آمد; نهادهایى که در واقع، بنیان یک "جامعه سیاسى" را رقم زدهاند . یک جامعه سیاسى چارچوبى استبراى روابط نظام یافته که در آن افراد با هم روزگار مىگذارنند و خواستهها و نیازهاى اجتماعىشان را برآورده مىکنند . بطور خلاصه جامعه سیاسى یک تکاپوى انسانى پرمعناست و تنها یک رویداد نیست . جامعه سیاسى مخلوق تعمدى بشر است که به منظور به انجام رساندن اهداف مهم و عملى، تشکیل شده، و اداره مىشود .
بشر براى سامان دادن به زندگى به نهادهاى پیچیده سیاسى نیاز دارد . در واقع در یک نظام اجتماعى از افراد محافظت و امنیت آنها تامین مىشود و فرد ثمره تلاش خود را بدست مىآورد .
از طرفى وجود نهادهاى اقتصادى، آموزشى و . . . نیز در جامعهها ضرورت یافته است . تشکیل و تنظیم چنین نهادهایى از وظایف سیاسى است .
با تکیه بر گستره عمومى سخنانى که ذکر شد، درمىیابیم که حیوانات نیز نیازمند نوعى سیاست هستند; گرچه این امر از پیش تعیین شده باشد . هرچه از سطح زندگى سادهتر به زندگى پیچیدهتر در حیوانات متکاملتر قدم مىگذاریم، به نوعى زندگى سیاسى، یا نیمه سیاسى نزدیک مىشویم .
سیاستبخش مهمى از زندگى انسان را تشکیل مىدهد . و از طرفى آدمى، نه به شکل از پیش تعیین شده، که بر اساس آگاهى، با محیط خود رابطه برقرار ساخته است و این امر مىرساند که تا چه حد نیاز به ساختارهاى عمدى در نظام اجتماعى انسان ملحوظ است . این ساختار معلول اندیشه و ضرورت زندگى اجتماعى است .
سیاست چیست؟
در واژهشناسى، سیاست، معناى حکمراندن بر رعیت و اداره کشور، حکومت و ریاست کردن، داورى، جزاء و تنبیه، صیانتحدود و ملک، اداره امور داخلى و خارجى کشور است .
اما براى شناخت دقیقتر سیاستبجاستبه علمى که بررسى سیاست موضوع آنست، رجوع نماییم . بخش عمده مطالعه علم سیاست مساله قدرت و نفوذ است . دوورژه (1358) نیز در مورد جامعهشناسى سیاسى معتقد است که از میان دو مفهوم دولت و قدرت، مفهوم دوم از اولى مشهورتر و اجرایىتر است .گرچه نمىتوان گفت که سیاست تنها در مبارزه براى کسب قدرت خلاصه مىشود و به نوعى تصمیمگیرى سیاسى در اجتماع نیز باز مىگردد .
عدهاى معتقدند که محور بررسى علم سیاست، دولتیا حکومت و یا ترکیبى از این دو است . اما امروزه این تعریف را سنتى مىدانند . به عنوان نمونه هارولد لاسول در عین تاکید بر پویایى سیاست، معتقد است که قدرت، مفهوم اساسى سیاست است . بهنظر عالم (1373)، سیاست، رهبرى صلحآمیز یا غیر صلحآمیز روابط میان افراد، گروهها و احزاب (نیروهاى اجتماعى) و کارهاى حکومتى در داخل یک کشور، و روابط میان یک دولتبا دولتهاى دیگر در عرصه جهانى است .
بطور کلى سیاستبه هر نوعتدبیر، فعالیت، تعمق، تفکر و اقدام فردى و جمعى در جهت کسب قدرت، و به عهده گرفتن اداره امور کشور به نحوى که جامعه و افراد آن در مسیر تحقق آمال و خواستههاى خویش قرار گیرند، اطلاق مىشود . این تعریف، عناصر متعددى را مشخص مىسازد:
1- تلاش، تعمق وتعقل در سیاست
بیانگر یک نوع فعال بودن همراه با اندیشه و دور نگرى است . اما آیا براستى همیشه سیاست چنین ویژگیهایى دارد؟ یعنى یا باید بپذیریم که هیچ سیاستى که با تدبیر، تعمق و تفکر همراه نباشد وجود ندارد یا اینکه اگر باشد نمىتوان نام سیاستبر آن نهاد; پس این بعد تعریف تا حدى مىباید با دقت و تردید نگریسته شود .
2- لزوم اجتماع:
زیرا بدون اجتماع، فعالیتسیاسى بى معناست و سیاست نیازمند قلمرو است .
3- در جهت احراز حاکمیت:
فعالیتسیاسى در جهتبدست گرفتن حاکمیت و قدرت اداره امور کشور مىباشد .
به عبارت دیگر سیاست توام با راهیابى به زمامدارى است . هیچ جامعهاى بدون قدرت برتر قابلیت عنوان کشور را ندارد; بنابراین هر تدبیر و اندیشهاى و عملى سیاسى نیست، مگر وقتى که در جهت دستیابى به قدرت برتر باشد . تعلیم و تعلم بدون هدف دستیابى به قدرت، فعالیتى صرفا آموزشى است; اما همین فعالیت آموزشى اگر با قصد دستیابى به قدرت و مشارکت در حاکمیت انجام بگیرد فعالیتسیاسى است; بنابراین در مشخصات سیاست انگیزه دستیابى به قدرت نهفته است . بهعقیده مورگانتا انگیزه داشتن براى قدرت در سه جهت و عنوان یا در سه نمونه و الگو خلاصه مىشود:
الف) حفظ قدرت
ب) افزایش قدرت
ج) نمایش قدرت
بر حسب این سه نوع جهتبراى قدرت یکى از سه نوع سیاستبروز مىنماید: سیاستحفظ وضع موجود، سیاست امپریالیستى، سیاست کسب اعتبار .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 64
نقش های شوهر نسبت به زن
چگونه می توانیم برای استحکام خانواده خود شرایط و فضای مناسبی به وجود آوریم ؟
1 - نقش های شوهر نسبت به زن :
1 : محبت ابتدایی نسبت به همسر – محبت بین زن و مرد در صورتی مطلوب و کامل است که ابتدا توسط شوهر اظهار شود . در مقابل این اظهار محبت ، معمولاً عکس العمل زن ، یک ارتباط متقابل توأم با محبت فراوان و گسترده است . اگر شوهری انتظار داشته باشد که همسرش نسبت به او ابراز محبت و علاقه بکند ، بدون آنکه خود او در این کار پیشقدم شود ، در ایجاد یک زندگی مطلوب و توأم با صمیمیت عاطفی موفق نخواهد بود .
2 : احترام به همسر – مرد بایستی به همسر خود ، بخصوص در حضور دیگران احترام بگذارد . این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد . زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است ، به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد . این امر باعث می شود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس ، شوق او را به زندگی زناشویی ، و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیت ها و سختی های احتمالی بیشتر می کند .
3 : خوشرویی و خوش خلقی – مرد چون از قدرت جسمی و فیزیکی بیشتری نسبت به زن برخوردار است باید مراقبت کند در مواقع ناراحتی و خشم ، تندی ها و سخت گیری های بیجا نداشته باشد . بر عکس ، او باید در ایجاد یک فضای آرام ، صمیمی و اطمینان بخش در محیط خانواده خود بکوشد . بدخلقی شوهر در خانواده باعث دلزدگی همسر و دیگر اعضای خانواده خواهد شد . این امر کاهش نفوذ گفته ها و دستورهای مرد بر روی آنان را به همراه دارد و در روند شکل گیری خصوصیات روانی و تربیتی که از نقش های بسیار مهم خانواده است ، ایجاد اختلال و مشکل می کند .
4 : ایجاد آسایش و توجه به نیازهای خانواده ـ از وظایف مهم شوهر آن است که نسبت به وسع و توان خود برای اعضای خانواده گشایش ایجاد کند . شوهر بایستی روحیه توجه به نیازهای زن و فرزندان را در محیط خانه داشته باشد و در بین کارهای خود برای رسیدگی به امور مختلف خانه برنامه ریزی کند . توجه به امور خانه از قبیل تهیه مایحتاج و خواسته های احتمالی همسر یا فرزندان از خصوصیاتی است که هم حکایت از توجه شوهر به کانون خانواده دارد و هم در همسر اطمینانی نسبت به شوهر به وجود می آورد که حتی در مواقع تنگدستی و مشکلات مالی او وظیفه خود می داند مراعات حال شوهر را بکند ، چون از این نکته آگاه است که اگر چیزی در دسترس شوهر باشد از خانه و خانواده دریغ نخواهد کرد .
5 : احساس غیرت نسبت به همسر ـ مرد باید همچون حصاری زن را در حمایت و مراقبت قرار دهد . این حالت ، هم باید در مراقبت نسبت به عفاف و پاکدامنی زن باشد و هم در توجه به نیازهای عاطفی او . توجه مرد به عفاف همسر خویش شرط اولیه حفظ حریم خانواده و حفظ سلامت اخلاقی آن است . حالت غیرت و حمیت مرد اثر دیگری نیز در روحیه و رفتار زن دارد ، به این صورت که در او احساس امنیت و اعتماد در پناه شوهر به وجود می آورد که یک احساس لذت بخش و مطلوب برای اوست و در افزایش عشق و محبت وی به شوهر مؤثر است .
نقش های شوهر نسبت به زن
چگونه می توانیم برای استحکام خانواده خود شرایط و فضای مناسبی به وجود آوریم ؟( قسمت دوم )
در قسمت اول در مورد چگونگی ایجاد شرایط و فضای مناسب برای استحکام خانواده ، و نقش های مشترک همسران بر یکدیگر صحبت نمودیم اینک می خوانیم ...
2 - نقش های شوهر نسبت به زن :
1-2 : محبت ابتدایی نسبت به همسر – محبت بین زن و مرد در صورتی مطلوب و کامل است که ابتدا توسط شوهر اظهار شود . در مقابل این اظهار محبت ، معمولاً عکس العمل زن ، یک ارتباط متقابل توأم با محبت فراوان و گسترده است . اگر شوهری انتظار داشته باشد که همسرش نسبت به او ابراز محبت و علاقه بکند ، بدون آنکه خود او در این کار پیشقدم شود ، در ایجاد یک زندگی مطلوب و توأم با صمیمیت عاطفی موفق نخواهد بود .
2-2 : احترام به همسر – مرد بایستی به همسر خود ، بخصوص در حضور دیگران احترام بگذارد . این احترام باید توأم با صمیمیت و مهربانی باشد . زن نیازمند دریافت محبت و احترام از شوهر است ، به ویژه هنگامی که در حضور دوستان و آشنایان قرار داشته باشد . این امر باعث می شود که زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندی کند و این احساس ، شوق او را به زندگی زناشویی ، و آمادگی وی را برای گذشت و بردباری در برابر محرومیت ها و سختی های احتمالی بیشتر می کند .
3-2 : خوشرویی و خوش خلقی – مرد چون از قدرت جسمی و فیزیکی بیشتری نسبت به زن برخوردار است باید مراقبت کند در مواقع ناراحتی و خشم ، تندی ها و سخت گیری های بیجا نداشته باشد . بر عکس ، او باید در ایجاد یک فضای آرام ، صمیمی و اطمینان بخش در محیط خانواده خود بکوشد . بدخلقی شوهر در خانواده باعث دلزدگی همسر و دیگر اعضای خانواده خواهد شد . این امر کاهش نفوذ گفته ها و دستورهای مرد بر روی آنان را به همراه دارد و در روند شکل گیری خصوصیات روانی و تربیتی که از نقش های بسیار مهم خانواده است ، ایجاد اختلال و مشکل می کند .
4-2 : ایجاد آسایش و توجه به نیازهای خانواده ـ از وظایف مهم شوهر آن است که نسبت به وسع و توان خود برای اعضای خانواده گشایش ایجاد کند . شوهر بایستی روحیه توجه به نیازهای زن و فرزندان را در محیط خانه داشته باشد و در بین کارهای خود برای رسیدگی به امور مختلف خانه برنامه ریزی کند . توجه به امور خانه از قبیل تهیه مایحتاج و خواسته های احتمالی همسر یا فرزندان از خصوصیاتی است که هم حکایت از توجه شوهر به کانون خانواده دارد و هم در همسر اطمینانی نسبت به شوهر به وجود می آورد که حتی در مواقع تنگدستی و مشکلات مالی او وظیفه خود می داند مراعات حال شوهر را بکند ، چون از این نکته آگاه است که اگر چیزی در دسترس شوهر باشد از خانه و خانواده دریغ نخواهد کرد .
5-2 : احساس غیرت نسبت به همسر ـ مرد باید همچون حصاری زن را در حمایت و مراقبت قرار دهد . این حالت ، هم باید در مراقبت نسبت به عفاف و پاکدامنی زن باشد و هم در توجه به نیازهای عاطفی او . توجه مرد به عفاف همسر خویش شرط اولیه حفظ حریم خانواده و حفظ سلامت اخلاقی آن است . حالت غیرت و حمیت مرد اثر دیگری نیز در روحیه و رفتار زن دارد ، به این صورت که در او احساس امنیت و اعتماد در پناه شوهر به وجود می آورد که یک احساس لذت بخش و مطلوب برای اوست و در افزایش عشق و محبت وی به شوهر مؤثر است
یکی دیگر از مواردی که می تواند در استحکام روابط دوستانه نقش به سزایی داشته باشد احترام گذاشتن به یکدیگر است. در روابط زناشویی احترام گذاشتن متقابل بیشتر حائز اهمیت می باشد. احترام گذاشتن باعث افزایش محبت و دوستی می گردد. زن و شوهر باید همانند یک روح در دو کالبد باشند بدین معنا که باید همانطور که انسان برای خود ارزش قائل می شود برای همسر خود نیز ارزش قائل شود و از طرفی همانطور که فرد با خودش راحت هست باید با همسر خود نیز راحت و صمیمی باشد و احترام گذاشتن به این معنا نیست که به قول امروزی ها برای یکدیگر کلاس بگذاریم زیرا در چنین شرایطی دیگر راحتی و صمیمیت بی معنا می شود در حالی که زن و شوهر باید در کنار هم در کمال راحتی و آرامش باشند . شاید رعایت بعضی امور در برابر دیگران ضروری باشد ولی زن و شوهر باید در کنار هم احساس آرامش و راحتی بنمایند و همانطور که هر کسی با خودش راحت است باید با همسر خود نیز راحت و صمیمی باشد. لذا احترام گذاشتن به این معنا است که خواسته های یکدیگر را بشناسیم و به آنها اهمیت بدهیم. و نقطه ضعفهای یکدیگر را هم بدانیم و به آنها نیز احترام بگذاریم. بدین معنا که به همسر خود بگوییم چون تو فلان کار را دوست داری من بخاطر تو آن را انجام می دهم یا بخاطر تو از فلان رنگ استفاده می کنم ویا بخاطر تو فلان جا می روم یا فلان غذا را تهیه می کنم و یا چون تو از فلان چیز خوشت نمی آید من به خاطر تو آن کار را انجام نمی دهم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
تلخیص و اجمالی از کتاب زن در آئینهی جلال و جمال آیت الله جوادی آملی
استاد محترم : سرکار خانم کاکاوند
محقق : دانشجوی کارشناسی محبوبه نصیری
رشته : علوم تغذیه
دانشکده مهندسی صنایع غذایی - واحد علوم و تحقیقات
بهار 86
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه
زن از نظر قرآن
زوج و زوجه در قرآن
اهتمام قرآن به شخصیت زن
یوسف و مریم دو مظهر عفت
اثر استعاذه مادر مریم
نقش زنان در تثبیت ادیان الهی
زنان الگو در قرآن
عظمت زن در فرهنگ وحی
زنان و رسیدن به مقام خلیفه اللهی
راه نداشتن عنوان زن و مرد، ذکورت و انونث در معاد
ظرافت گویش قلبی زن
زن مظهر رأفت حق
عنایات خاصه خداوند نسبت به زن
تفاوت عقلی در زن و مرد
رفع مغالطه
عنوان صفحه
سرّ اختلاف دیه زن و مرد در اسلام
حجاب حق الهی
فلسفه حجاب در قرآن
نتیجه و بحث
قال امیر المومنین علی (ع) :
عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم
(امالی صدوق مجلس چهلم)
هر موجودی مظهر نامی از نامهای الهی است، زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خداست نه از اوصاف ذاتی وی، عبارت است از تجلی خالق در چهره مخلوقهای گوناگون چنانکه حضرت امیرالمومنین (ع) فرموده است : الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه. عنوان تجلی از لطیف ترین تعبیر های عرفانی است که قرآن و عترت از آن یاد کرده اند و سالکان دور اندیش و درون بین را به خود جذب نموده است، چون سالک محب بیش از باحث متفکر از نشانه مقصود آگاه بوده و از آن لذت میبرد و هرگز با شنیدن بانک جرس کاروان کوی حق بسنده نمی کند بلکه میکوشد تا از علم به عین آرد و از گوش به آغوش.
جلال و جمال که از اسماء الهی اند مظاهر گوناگون دارد ولی چون جلال حق در جمال وی نهفته و جمال وی در جلال او مستور است، چیزی که مظهر جلال الهی است به نوبه ی خود واجد جمال حق بوده و چیزی که مظهر جمال خداست به نوبه خویش دارای جلال الهی خواهد بود. نمونه بارز استتار جمال در کسوت جلال را میتوان از آیات قصاص و دفاع استنباط نمود. یعنی حکم قصاص، اعدام، اماته، خونریزی، قهر، انتقام، غضب سلطه، استیلا، چیرگی و مانند آن از مظهر جلال و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زن در جامعه امروز ما ...
قبل از اینکه شروع کنم :
انا انزلنا فی لیل تل قدر
شهادت شاه شیران علی (ع) رو به همه روزه داران و مسلمین جهان تسلیت می گویم.
ما در کشوری زندگی می کنیم که در اون حقوق زنها عین آب خوردن لگدمال میشه.عرفهای غلط و سنتهای پوچ ، هرکدام یک تیغه قیچی شده برای برش روح این شاهکار آفرینش…من امروز می خواهم اونی که تو دلمه بگم همین!!.البته می دونم که با این حرفها سیل توهین بسمت من سرازیر میشه و خیلی از خوانندگانم رو از دست میدم ولی حرفم را میزنم…من مطالب را طی چند بخش توضیح می دم که بخش اول رو به تاریخچه و اشاره ای به ذهنیت بعضی آقایون برای این فاجعه اختصاص دادم.به امید اینکه تا انتها با من باشید…
ماجرا از کجا آب می خوره..
ما ایرانیها مردمانی با ذهنهای شیشه ای هستیم ( ببخشید واقعیتی هستش ) که فقط ادعا داریم!همیشه غر میزنیم که حق ما رو خوردن ، وگرنه ما گل سر سبد آفرینشیم!همش میگیم ما خیلی میفهمیم و کارمون درسته و فقط امکانات نداریم!حالا به من بگید چند نفر از شما نگران ظلمیه که داره به زنان میشه؟ آیا تا حالا به این فکر کردین که کثیف ترین، ضد انسانی ترین و احمقانه ترین قانون قرن 21 در کشور ما به بالاترین سطح در حال اجراست؟
اصلاً 2زار براتون اهمیت داره که بخاطر این قانون ما در جهان بعنوان انسانهای نرسیده معروف شدیم ؟
قانونی که حق طلاق و ازدواج رو به مرد میده!!! عاملش هم فقط عدم منطق ما ایرانیهاست که ریشه از باستان داره و همچنین ورود تفکر مزخرف و تهی اعراب به فرهنگ ما هستش.
بخدا ضعف فرهنگی بعضیها کفرآدم رو در میاره..یارو راه می افته میگه عقل زن کمه!!من نمیدونم آدم عاقل این پرت و پلاها رو میگه؟ اون یکی به زن میگه ضعیفه!!
هنوز درصد خیلی بالایی از جوانهای ایرانی نمی تونن تا دور هم جمع میشن راجع به دخترها چاخان نکنن! موارد بی مزه تری هم هست.یارو خودش رو آخر کلاس میدونه!تظاهر میکنه که اصلاً به جنس مخالف اهمیتی نمیده!! (که اگر راست هم بگه از نظر عقلی مورد جدی داره.) خلاصه اظهار فضل هم میکنه میگه اینقدر با فرهنگ هستش که درگیر مسائل مهمتریه!!..
آخ..مامانم اینا…
دو روز بعدش میبینی آقا واسه حل مسائل جنسی و عقده های جنسی زن گرفته!!
آخه آقای با کلاس ازدواج رو حلال جنسی میدونه!! ( مرد شور اون مغز رو ببره )تو مغز بعضی ها هم که انگار گچ ریختن!یارو اومده جیغ میزنه میگه آهای ببینید ما چه بچه های خوبی هستیم!
در غرب دارن جسم زن رو با پول میخرن! دو هزارتا هم نشستن اونجا کلشون رو تکون میدن!
اینجوری…!
اما یکی نمیگه که ما هم داریم قیافه فرهنگی رو میگیریم که در اون روح زن رو با پول دارن میخرن!!..
حالا نشینی دو بامبی بزنی تو سر خودت؟!…واقعیت اینه که خیلی از آقایون از مردونگی فقط اسمش رو دارن . افرادی که درصد بالایی از اونها قادر به ارضای روحی و جسمی یک زن نیستند در حالی که فکر میکنن هستن و بعد از ازدواج تنها زن آنهاست که به دلیل این ضعف به دالان تنهایی پرت میشه.
مردها تربیت جنسی ندارند و متاسفانه فکر میکنند که ازپس اموربرمی آیند….درد خیلی وسیعتر از اینهاست.
یک مشت عرب بیابونگرد بیسواد که هیچگونه جذابیت و درک فکری و فهم انسانی نداشت برای حفظ یک زن برای خودش باید از سلاح دین استفاده میکرد تا بتونه شخصیت با ارزش اون رو به زنجیر بکشه.
ببین ما ایرانیها چه بدبختیم که داریم فرهنگ اونها رو قرقره میکنیم.
هیچ زنی حاضر نیست با مردی که زندگیش رو با مالکیت آغاز میکنه زمانی رو سپری کنه..
زن دوست داره تصاحب بشه نه اینکه اسیر بشه!! این دو تا با هم فرق داره !! عرب زن رو مثل اموال خونه اش میبینه ما هم همینطور!
این جمله اختیارش رو دارم!
چه اراجیفیه که آقایون تا زن میگیرن بلغور میکنن ، فکرم میکنن آدم حسابی شدن ؟!آقا متاهله (ژیپ بابا )
من متاسفم برای این کشور که هنوز اینقدر فرهنگ واردش نشده که بفهمند قباله ازدواجه نه قباله خرید!!