لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
گزارش سمینار
موضوع: اقلیم شناسی
دانشجویان:
رسول حاجی ابوالقاسمی ؛ حسین نوربخش ؛ شهرام پور اکبر
استاد ارجمند : آقای دکتر خام چین
تاریخ ارائه: 7/8/1385
تعریف اقلیم:
ریشه کلمه آب وهواکه درزبان عربی اقلیم گفته می شودکلمه یونانی کلیما (Klima) است که تقریبا درتمام زبانها ازهمین ریشه اقتباس شده است.
درلغت نامه دهخدا اقلیم به معنی خمیدگی ؛ انحنا و انحراف واصطلاحا به معنی تمایل وانحراف ناحیه ای اززمین نسبت به آفتاب توضیح داده شده است، درفرهنگ عمید نیز اقلیم کلمه ایست یونانی به معنی مملکت ،کشور،ناحیه وقطعه ای است ازعالم که ازلحاظ آب و هوا و سایراوضاع و احوال طبیعی ازمنطقه وقطعه دیگرجداشده باشد،پیشینیان کلیه خشکی های عالم را به هفت قسمت تقسیم نموده وهرقسمت رااقلیم نامیده اند. کلمه شهر در زمان فارسی همان اقلیم را می رساند و اصطلاحاتی مانند هفت شهر و هفت اقلیم در ادبیات ما متاثر از طبقه بندی اقلیمی یونانیها می باشد.
درحقیقت اقلیم حالت متوسط کمیت های مشخص کننده وضع هواصرف نظرازلحظه وقوع آنهاست وبه عبارت دیگراقلیم تابع مکان است ولی به زمان بستگی ندارد. برطبق فرهنگ هواشناسی بین المللی هرگاه ازاقلیم یک ناحیه سخن گفته می شودمنظورمجموعه شرایط جوی درمنطقه است که تغییرشرایط جوی مشخصه هرناحیه همراه با تغییرات زمانی، اقلیم آن ناحیه راتشکیل می دهد.
تعاریف بیان شده برای علم اقلیم شناسی:
اقلیم شناسی علمی است که آب وهواوخصوصیات دیگرجوراموردمطالعه قرارمی دهدوهدف اقلیم شناسی کشف وتبیین رفتارطبیعی اتمسفروبهره برداری آن درجهت منافع انسان وشناسایی استعدادها وتوانهای اقلیم های مختلف برای زندگی انسان است.
اقلیم شناسی علمی است که در جستجوی بیان و شرح طبیعت اقلیم و نیز اینکه به چه ترتیب از محلی به محل دیگر عوض گشته و همچنین اینکه چگونه وابسته به فعالیتهای بشری است، میباشد. این علم کاملا و بطور پیوسته وابسته به هواشناسی بوده و خود در مورد تغییرات روزانه جوی و نتایج آن بحث میکند.
توضیح اینکه بسیاری از رشتههای مطالعاتی مربوط به سیاره زمین در سه گروه وسیع و اصلی میگنجند. این سه گروه عبارتند از:
لیتوسفر یا قسمت خشکی زمین
هیدروسفر یا قسمت آبی سیاره
اتمسفر یا جز گازی زمین
با اینکه در مطالعه و بررسی چگونگی هوا و اقلیم لایه گازی شکل زمین پراهمیت تر میباشد ولی نباید از نظر دور داشت که گرما و رطوبت بطور پیوسته و همیشه میان سطوح خشکی و آبی و جو مبادله گشته و تمام آنها اجزاء مکملی را بدست میدهند. مراحل مبادله گرما و رطوبت میان زمین و جو در طی مدت زمانی طولانی باعث بروز وضعی میگردد که اقلیم نامیده میشود. اقلیم بیش از فقط یک میانگین آماری بوده و باید آنرا مجموعه چگونگیهای جوی درگیر با گرما ، رطوبت و حرکت هوا دانست. اقلیم فاکتور بسیار مهمی از محیط زیست طبیعی بشر میباشد، زیرا اگرچه معمولا انسان خود را مخلوقی میپندارد که بر روی زمین زندگی مینماید، ولی او در واقع ، در قعر اقیانوس عمیق هوائی هم که کره زمین را دربر گرفته است، قرار دارد.
تاریخچه هواشناسی و اقلیم شناسی:
اقلیم شناسی را میتوان در عین حال علمی قدیمی و جدید دانست. قدمت این علم تا به اندازه کنجکاوی بشر در مورد محیط زیستش میرسد. از سوی دیگر ، تازگی این علم با پیدایش هواپیما ، رادیو و رادار همزمان میگردد. بشر اولیه تا حد زیادی تحت تاثیر پدیدههای هوا و اقلیم قرارداشت. مذاهب خرافاتی که بر پایه شرک و بت پرستی قرار داشتند، به تفسیر رازهای جوی نظیر بارش ، باد یا رعد و برق پرداختند.از زمان باستان تاکنون ، به موازات توسعه علوم ، شناخت هر چه بیشتر هوا و اقلیم هم به جلو میرود. فیلسوفان یونانی علاقه زیادی به هواشناسی و اقلیم نشان میدادند. در واقع این دو لغت هر دو ریشه یونانی دارند. تقسیم بندی جهان به پنج منطقه اقلیمی ، یعنی مناطق سرد و منجمد شمال و جنوب ، مناطق معتدل شمال و جنوب و منطقه گرم (مناطق اقلیمی جهان) ، به پارومنیدس (Parmenides) یونانی نسبت داده میشود که در پنج قرن پیش از میلاد مسیح میزیسته است. زمانی که مشاهده و حدس و گمان و خرافات در توسعه و پیشرفت هواشناسی و اقلیم شناسی نقش بازی مینمودند، تا به آغاز قرن هفدهم طول کشید. در این هنگام اختراع ادوات هواشناسی و ثبت دیدبانیها به یاری این علوم آمده و توضیحات دقیقتر اقلیمی را در دسترس قرار داده و آنالیز علمی پدیدههای هوا را ممکن ساختند.
لزوم استفاده از علم اقلیم شناسی:
در طرحهای آبی برخی از سازه ها بر اساس معیارهای هوا شناسی و برخی دیگر بر مبنای معیارهای اقلیم شناسی طراحی میشوند. مثلاً احداث یک سد مخزنی برای ذخیره آب را در نظر بگیرید. حجم مخزن باید طوری باشد که رواناب سالانه را در خود جای دهد. بنابراین طراحی آن باید بر اساس مقدار آبی باشد که معمولاً هر سال در رودخانه جاری میشود. لذا این حجم بر اساس یک معیار آب و هوایی یا اقلیمی تعیین می گردد. گرچه حجم آب سالانه میتواند متغیر باشد اما آنچه در طراحی حجم مخزن مهم است متوسط مقدار آبی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
زمین شناسی زاگرس
چهار سازند ایلام، گورپى، تاربور و امیران، نشانگر بخشى از سنگهاى کرتاسة بالایى زاگرس هستند. بخش پایینى سازند ساچون نیز سنگوارة ماستریشتین دارد.
سازند آهکى ایلام : سازند ایلام به دو رخسارة عمیق و کم عمق دیده میشود. برش الگوى این سازند که نشانگر رخسارههاى عمیق است، در پایانة شمال باخترى کبیرکوه در 12 کیلومترى شهرستان ایلام اندازهگیرى شده است. در این بُرش، سازند ایلام شامل 190 متر سنگآهکهاى رسى دانه ریز پلاژیک خاکسترى رنگ با لایهبندى منظم و میانلایههاى نازک شیل، و سن سانتونین – کامپانین است.
وجود قلوههاى درشت هماتیت در پایة بُرش الگو، نشانگر ناپیوستگى رسوبى است که ممکن است به سازند سَروَک و یا سورگاه باشد. ولى مرز بالایى آن با سازند گورپى همساز است.
رخسارههاى کم عمق سازند ایلام در نواحى فارس و خوزستان، گسترش دارد که شامل سنگآهکهاى قلوهاى است که همچنان سن سانتونین تا کامپانین دارد. در برخى نقاط میتوان ارتباط بین انگشتى دو رخسارة پلاژیک و کم عمق سازند ایلام را دید.
سازند شیلى گورپى : بُرش الگوى این سازند در تنگ پابده در شمال مسجد سلیمان (میدان نفتــى لالى) 320 متر ستبرا دارد، ولى پیش از معرفــى این بُرش، به این واحد سنگى « مـارن دزک »، « مارنهاى گلوبیژرینا »، گفته میشد که شامل سازند گورپى و سازند پابده بود.
در بیشتر نواحى زاگرس، سازند گورپى شامل مارن، شیلهاى خاکسترى مایل به آبى است که میانلایههایى از سنگآهکهاى نازک رُسى دارد و به دلیل زود فرسا بودن، سیماى آن فرسوده است. در فارس داخلى، رخسارة آهکى سازند تابور، به طور بین انگشتى جانشین سازند گورپى میشود. اگرچه مرز زیرین گورپى با سازند ایلام (درزیر) تدریجى دانسته شده، ولى سطح هوازده در این مرز میتواند نشانگر دگرشیبى خفیف باشد. در نقاطى که ایلام وجود ندارد، گورپى روى سَروَک بوده و در این حالت، ناپیوستگى رسوبى پیش از سازند گورپى آشکارتر است. مرز بالایى سازند گورپى با سازندهاى مختلف است. در لرستان مرز بالایى گورپى با شیلهاى ارغوانى سازند پابده با شواهدى از دگرشیبى فرسایشى است. سازند گورپى، در همه جا همزمان نیست. در نواحى فارس و خوزستان مرز زیرین گورپى، سانتونین و مرز بالایى آن ماستریشتین است. در لرستان، لایههاى زیرین به سن کامپانین و لایههاى بالایى تا پالئوسن ادامه دارد. سازند گورپى، سنگ پوش مخازن نفتى سَروَک است.این سازند (گورپى) داراى دو عضو آهکى رسمى (امام حسن، سیمره) و یک عضو غیر رسمى (آهک منصورى) است (مطیعى، 1372.
« عضو آهکى امام حسن » 114 متر سنگآهک رُسى، ستبرلایه، ریز دانه و خاکسترى به همراه میانلایههاى مارن است. به دلیل سختى بیشتر، در درون شیلهاى گورپى برجستگى دارد. این عضو بیشتر در لرستان و فروافتادگى دزفول دیده شده است.
« عضو آهکى سیمره » شامل سنگآهکهاى قهوهاى رنگ داراى دو کفهایهاى نوع لوفا است و در مقایسه با بخش آهکى امام حسن، رخسارة کم عمقترى دارد.
« عضو آهکى منصورى » یک سنگآهک نریتیک منقطع در سازند گورپى است که در باختر خوزستان برونزد دار، ولى به سمت شمال خاورى ناپدید میشود.
سازند آهکى تاربور : سازند آهکى تاربور یک واحد سنگچینهاى از نوع ریفهاى رودیستى است که در فارس داخلى توسعه دارد. به همینرو، بُرش الگوى آن در کوه گَدوان و در نزدیگى روستاى تاربور در استان فارس مطالعه شده است. در محل الگو، سازند تاربور حدود 527 متر سنگآهکهاى تودهاى با مقدار فراوانى صدف است که میان دو واحد کمى هوازدة سازند گورپى (در زیر) و سازند ساچون (دربالا) قرار دارد. همبرى آن با واحد زیرین (گورپى) همشیب و ناگهانى است ولى در مرز بالایى آن مقدارى قلوههاى آهنى وجود دارد که به یک ناپیوستگى رسوبى اشاره دارد.
سنگوارههاى گوناگون به ویژه لوفتوزیاLoftusiaو سایدرولیتسSiderolitesنشانگر زمان کامپانین – ماستریشتین و شرایط ریف است. وجود برخى سنگوارههاى گروه خامى و تریاس سبب شده بود تا این سازند به سن ژوراسیک و یا تریاس دانسته شود که این تصور نادرست است (مطیعى،
سنگهاى آذرین با ساخت بالشى به صورت بین لایهاى و یا سنگهاى آذرین درونى بازیک، متعلق به ترشیرى بالایى نیز در این توالى تداخل دارند (مطیعى، 1372
گفتنى است که از فارس داخلى به سوى جنوب باختر، سازند تاربور تغییر رخساره میدهد. نخست به سنگآهکهاى نازک لایه با منشأ عمیق و سپس با رخسارة شیلى سازند گورپى جانشین میشود.سازند آوارى امیران: سازند آوارى امیران شامل حدود 871 متر سیلت سنگ و ماسهسنگ به رنگ سبز زیتونى تیره تا قهوهاى و مقدارى سنگآهک و کنگلومرا با رخسارة فلیش گونه است، به همینرو، گاهى با نام فلیشهاى امیران از آن یاد میشود. در حوالى خرمآباد، بخش پایینى فلیشهاى امیران کنگلومرایى است که به آن « بخش کنگلومراى خرمآباد » نام دادهاند
سازند امیران فقط در شمال خاورى لرستان برونزد دارد. به همین دلیل بُرش الگوى آن در تاقدیس امیران، در کنار راه اندیمشک – خرمآباد (نزدیک روستاى معمولان) اندازهگیرى شده است. مرز پایینى امیران با مارنهـــاى خاکستــرى رنگ سازند گورپــى همشیب و تدریجــى است. مرز بالایــى آن ممکن است بــه « سنگآهکهاى تلهرنگ » و یا « کنگلومراى کشکان » باشد. امیران به طور جانبى به سازندهاى گورپى و پابده تبدیل میشود
بررسیهای باستان شناسی – انسان شناسی در ایران امروزی برای شناسایی دوره پارینه سنگی، هم جدید و هم محدود است. به دلیل همین دو امر، اطلاعات به دست آمده نیز بسیار ناچیز و در محدوده ظن و گمان است. ولی به نظر می رسد که با توجه به جغرافیای طبیعی و وضعیت اقلیمی ایران، در این سرزمین دستهای کوچکی از انسان به صورت پراکنده قادر به زیست و تامین نیازهای غذایی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
بسم الله الرحمن الرحیم
بافت شناسی در گیاهان
آرشام خزائلی پور - مدرسه راهنمایی پسرانه امام حسین (ع) نیشابور
تاریخچه
بافت شناسی گیاهی تاریخی دیرینه دارد و با کوشش دانشمندان مثل مالپیگی و گرو ، ابتدا در اواسط قرن هفدهم بنیانگذاری شد. گرو توانست تصاویر دقیقی ار بافتهای گیاهی را کشف کند که هم اکنون نیز استفاده میشود.
مفاهیم پایه
بافتهای گیاهی بسیار متنوعند و اصولا تنوع آنها در نتیجه تکامل بوجود آمده است. بدین صورت که گروههای گیاهی تکامل یافتهتر ، دارای تنوع بافتی بیشتری میباشند. بیشتری تنوع بافتی در گیاهان گلدار (تک لپهای و دو لپهای) دیده میشود. چون در این گروه ، بافتها و سلولها به حد والایی از تکامل خود رسیده اند و کاملا اختصاصی شدهاند.
در گروههای پستتر ، بافتها تنوع کمتری دارند مثلا در خزهها ، اگر چه تا حد زیادی تقسیم کار صورت گرفته اما هنوز بافتها تمایز کامل نیافته و کاملا اختصاصی نشدهاند. بنابراین بافتها ، عمدتا پارانشیمی میباشند و در نهانزادان آوندی ، بعضی از بافتها نظیر بافت هدایت کننده برای اولین مرتبه تمایز یافته است و بعد تکامل آنها ادامه مییابد تا در گیاهان گلدار به حد کمال خود میرسد و کاملا اختصاصی میشود.
انواع بافتهای گیاهی
بافت مریستم
این بافت ، بافت فوقالعاده مهمی است چون منشا کلیه بافتها و ساختمانهای گیاهی است. بافت مریستم بافت نسبتا پیچیدهای است که در اندامهای مختلف به صور گوناگون یافت میشود و در هر مکان از خصوصیات ویژهای برخوردار است. اگر چه فعالیت مهم سلولهای بافت مریستم تقسیم و تکثیر سلولی است ولی در موقعیتهای مختلف و اندامهای مختلف ، شکل و وضعیت متفاوتی را به خود میگیرند و عهدهدار تشکیل اندامها و بافتهای خاصی میباشند.بنابراین ، سلولهای مریستمی در جایگاههای مختلف از نظر فیزیولوژیکی و طرز تقسیم ، کاملا اختصاصی عمل میکنند. سلولهای بافت مریستم عموما فاقد واکوئل میباشند و گاه واکوئلهای ریزی دارند. دیواره سلولی نازک و فعالیت پرتوپلاسمی شدیدی داشته و قدرت تقسیم فوق العادهای در آنها وجود دارد. بطوری که یک سلول مریستمی ممکن است قدرت تقسیم خود را هزاران سال حفظ کند.
بافت پارانشیم
یکی از بافتهای بسیار مهم است. این بافت ، یک بافت عمومی و همگانی محسوب میشود و در بسیاری از ساختمانها بخصوص ساختمان نخستین ، بافتهای دیگر
درون آن واقع میشوند. بدین جهت ، بافت پارانشیم را گاهی ، بافت زمینهای نیز میگویند. سلولهای این بافت ، تنها دارای دیواره نخستین و به کلی فاقد دیواره ثانویه میباشند. سلولهای این بافت ، دارای پروتوپلاسم فعال میباشند و در فعالیتهای مهم و حیاتی گیاهان شرکت دارند. سلولهای این بافت ، معمولا شکل خاصی ندارند و در هر مکانی با شکل و خصوصیات پرتوپلاسمی خاصی ، که در ارتباط با نوع فعالیت آنها میباشند ظاهر میگردند. این بافت شامل سه نوع بافت زیر میباشد.
بافت کلرانشیم: بافت پارانشیم فتوسنتزی میباشد چرا که این سلولها دارای کلروپلاستهای متعددی میباشند و فواصل سلولی زیادی بین آنها وجود دارد.
بافت پارانشیم ذخیرهای: وظیفه ذخیره در اندامهای مختلف مثل ریشه ، ساقه ، دانه و میوه را بر عهده دارد. که غالبا این مواد ذخیرهای شامل هیدرات کربن مثل نشاسته و گاهی نیز شامل دانههای روغنی و پروتئینی میباشند سلولهای این بافت فاقد شکل مشخص میباشند و دارای دیواره نازکیاند اما پروتوپلاسم آنها فعال است.
پارانشیم زمینهای: تقریبا در همه اندامها بین بافتهای جداگانه قرار دارند و سلولهایش دارای شکلهای مختلفاند که بر حسب محل خود به بافتهای مختلف اسکرانشیم ، کلانشیم تبدیل میشوند یا در نقش انتقال مواد یا گاه در نقش ذخیره مواد یا نقشهای دیگر عمل میکنند.
بافتهای مقاوم
بافت کلانشیم: یک بافت مقاوم است که غالبا در ساختمانهای نخستین ساقه ، ریشه و اندامهای دیگر یافت میشود. این بافت معمولا در نواحی بیرونی اندامها نزدیک به روپوست به صورت دستجات سلولی یا استوانه سرتاسری یک لایه یا چند لایه سلولی ، ظاهر میشود. بافت کلانشیم فاقد دیواره ثانویه هستند و دیواره اولیه در آنها به طرز نامنظمی ضخیم میشود. نامنظم بودن رسوبات دیواره
سلولهای بافت کلانشیم کمک موثری در شناسایی سریع این بافت میکند. به خاطر اینکه سلولهای این بافت فاقد دیواره ضخیم ثانویهاند بنابراین فعالیت پروتوپلاسمی نسبتا بالایی دارند.
بافت اسکلرانشیم: بافت مقاومی است که تقریبا در همه نقاط گیاه دیده میشود این بافت گاه به صورت اجتماع ، گاه به صورت یک یا چند لایهای گاه نیز به صورت سلولهای پراکنده انفرادی دیده میشود بافت اسکلرانشیم هم در ساختمانهای نخستین و هم در ساختمانهای ثانویه گیاه دیده میشود. سلولهای این بافت به دو دسته فیبر و اسکلریدی تقسیم میشود. که بخصوص از نظر شکل باهم فرق دارند. فیبر سوزنی و کشیده اما اسکلریدی دارای اشکال متنوع میباشد.
بافت هادی
بافت آوند چوبی: بافت آوند چوبی همراه بافت آبکش ، به عنوان سیستم هدایت کننده است. این بافت در استوانه مرکزی اندامهای ریشه و ساقه قرار گرفته و دارای سلولهای متفاوتی مثل سلولهای غربالی وسل و تراکئید اختصاصیاند. اما برخی دیگر مثل سلولهای پارانشیم یا الیاف غیر اختصاصی میباشند. پس این بافت ، یک نوع بافت مرکب است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
ایده پدیده شناسی یا بررسی اجمالی امهات های پدیده شناسی:
همبستگی میان سخنرانی های گوتینگن (ایده پدیده شناسی و دیگر آثار هوسرل)
هر چند که بسیاری از مطالب اساسی پدیدارشناسی بطور مفصل در بخش دوم آمده است،در اینجا بیشتر به سخنرانی هایی که در سال 1907 در گوتینگن انجام شد تاکید می شود زیرا این سخنرانی ها که بعدا تحت عنوان کتاب ایده پدیده شناسی به چاپ رسید رشته افکاری را بدست میدهد که در تمام آثار بعدی او بسط وتوسعه وگسترش یافتند. هرچند که نوع آوری های او را نمی توان نادیده گرفت اما آنها هیچکدام به معنی نقض آشکار یا ضمنی این سخنرانی نمی باشد بلکه در گسترش و تعمیق آنها است.موهانتی در کتاب توسعه اندیشه هوسرل برخلاف اینگاردن تاکید بر وحدت اندیشه های هوسرل در دوره گوتینگن و دورهای بعدی آن دارد. به عقید اوگر چه در دوره فرایبورگ مضامین جدیدی در اندیشه های هوسرل ظهور میکند اما با نوآوری رادیکالی که اندیشه های قبلی اورا نفی کند روبرو نیستیم بلکه ریشه های همه آنها به دورهای گذشته بر می گردد.حتی ایده زیست-جهان کشفی بسیار تازه نبود زیرا و در نوشته های اولیه او درباره مکان وهندسه اشاره به این دارد که حقیقت علمی نتیجه و سیر مثالی شدن حقیقت ماقبل علمی است. همچنین ارجاع به تاریخ را در سمینار سال 1898 مورد اشاره قرار میدهد و همینطور اتکاء تجربه های منطقی به تجربه های ما قبل منطقی به سالهای 1891 بر می گردد. به عقیده او این مضامین در دورهایی به پشت صحنه رفته و در دورهای دیگر ظاهر شده اند: هربرت اشپینگلر اینچنین اظهار نظر میکند هر چند که هوسرل در صدد ایجاد فلسفه ای سیستماتیک به سیاق قبل ازخویشتن نکوشید امادرجهت فلسفه ای که در حل مسائل بنیادی و بنیاد سازی است کوشش کرد بطوریکه فلسفه آن او را می توان جستجوی معکوس برای دست یافتن به شالودهای استوار دانست.
بهرصورت این سخنرانی نشان داد که او گام جدیدی نسبت به آنچه را که در کتاب پژوهشهای منطقی دنبال کرده بود آغاز کرده است. نو وجدید نه تنها از این نظر که اونقد شناخت را بطور جدی احساس کرده بود بلکه از این نظر که به نقد شناخت از زاویه کاملا نو وجدیدی،نسبت اندیشه های فلسفی و گذشته، می پرداخت. او برای اولین بار عمل فکر کردن وپدیده وشناخت را یکی گرفت وسعی کرد با بررسی مستقیم ومشاهده خود پدیده جهات بسیار گوناگون وفراگیر عمل فکر کردن را توصیف کند.
بطور خلاصه برخی از نکاتی را که قبلا تحت عنوان ریشه های اصالت روان شناسی آمد مجددا از سر می گذارنیم.
متعال و حال از دیدگاه روان شناسی و پدیدارشناسی
گفته شد دکارت ذهن را حوزه ای خودبسته بشمار آورد. از اینرو همه رویدادهای روانی که در آن جریان دارند در فضای بسته آن محدود می گردند. لذا یکی از مشکلات اساسی دکارت این بود که چگونه ذهن می تواند معرفت صحیحی از جهان خارج داشته باشد. بهر صورت جان لاک نه تنها نتوانست در حل این مشکل گامی بردارد بلکه با تحلیل های امپریستی سبب شد که براکلی با صراحت اعلام نماید امکان ندارد.یک محتوای ذهنی را با چیزی که خودش بنا به فرض هرگز داده نشده است مطابقت کنیم. بعد از او هیوم سعی کرد با تداوم مسیری که براکلی بنیاد گذاشته بود همه اشکال معرفت را به شکل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
ایده پدیده شناسی یا بررسی اجمالی امهات های پدیده شناسی:
همبستگی میان سخنرانی های گوتینگن (ایده پدیده شناسی و دیگر آثار هوسرل)
هر چند که بسیاری از مطالب اساسی پدیدارشناسی بطور مفصل در بخش دوم آمده است،در اینجا بیشتر به سخنرانی هایی که در سال 1907 در گوتینگن انجام شد تاکید می شود زیرا این سخنرانی ها که بعدا تحت عنوان کتاب ایده پدیده شناسی به چاپ رسید رشته افکاری را بدست میدهد که در تمام آثار بعدی او بسط وتوسعه وگسترش یافتند. هرچند که نوع آوری های او را نمی توان نادیده گرفت اما آنها هیچکدام به معنی نقض آشکار یا ضمنی این سخنرانی نمی باشد بلکه در گسترش و تعمیق آنها است.موهانتی در کتاب توسعه اندیشه هوسرل برخلاف اینگاردن تاکید بر وحدت اندیشه های هوسرل در دوره گوتینگن و دورهای بعدی آن دارد. به عقید اوگر چه در دوره فرایبورگ مضامین جدیدی در اندیشه های هوسرل ظهور میکند اما با نوآوری رادیکالی که اندیشه های قبلی اورا نفی کند روبرو نیستیم بلکه ریشه های همه آنها به دورهای گذشته بر می گردد.حتی ایده زیست-جهان کشفی بسیار تازه نبود زیرا و در نوشته های اولیه او درباره مکان وهندسه اشاره به این دارد که حقیقت علمی نتیجه و سیر مثالی شدن حقیقت ماقبل علمی است. همچنین ارجاع به تاریخ را در سمینار سال 1898 مورد اشاره قرار میدهد و همینطور اتکاء تجربه های منطقی به تجربه های ما قبل منطقی به سالهای 1891 بر می گردد. به عقیده او این مضامین در دورهایی به پشت صحنه رفته و در دورهای دیگر ظاهر شده اند: هربرت اشپینگلر اینچنین اظهار نظر میکند هر چند که هوسرل در صدد ایجاد فلسفه ای سیستماتیک به سیاق قبل ازخویشتن نکوشید امادرجهت فلسفه ای که در حل مسائل بنیادی و بنیاد سازی است کوشش کرد بطوریکه فلسفه آن او را می توان جستجوی معکوس برای دست یافتن به شالودهای استوار دانست.
بهرصورت این سخنرانی نشان داد که او گام جدیدی نسبت به آنچه را که در کتاب پژوهشهای منطقی دنبال کرده بود آغاز کرده است. نو وجدید نه تنها از این نظر که اونقد شناخت را بطور جدی احساس کرده بود بلکه از این نظر که به نقد شناخت از زاویه کاملا نو وجدیدی،نسبت اندیشه های فلسفی و گذشته، می پرداخت. او برای اولین بار عمل فکر کردن وپدیده وشناخت را یکی گرفت وسعی کرد با بررسی مستقیم ومشاهده خود پدیده جهات بسیار گوناگون وفراگیر عمل فکر کردن را توصیف کند.
بطور خلاصه برخی از نکاتی را که قبلا تحت عنوان ریشه های اصالت روان شناسی آمد مجددا از سر می گذارنیم.
متعال و حال از دیدگاه روان شناسی و پدیدارشناسی
گفته شد دکارت ذهن را حوزه ای خودبسته بشمار آورد. از اینرو همه رویدادهای روانی که در آن جریان دارند در فضای بسته آن محدود می گردند. لذا یکی از مشکلات اساسی دکارت این بود که چگونه ذهن می تواند معرفت صحیحی از جهان خارج داشته باشد. بهر صورت جان لاک نه تنها نتوانست در حل این مشکل گامی بردارد بلکه با تحلیل های امپریستی سبب شد که براکلی با صراحت اعلام نماید امکان ندارد.یک محتوای ذهنی را با چیزی که خودش بنا به فرض هرگز داده نشده است مطابقت کنیم. بعد از او هیوم سعی کرد با تداوم مسیری که براکلی بنیاد گذاشته بود همه اشکال معرفت را به شکل