لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
کودکی بر روی آب
موسی از بنی اسرائیل بود ولقب وی کلیم الله است واز سومین پیغمبر او لوالغرم است بعداز نوح و ابراهیم وموسی کتاب و شریعتی بزرکداشت ومیخواست بنی اسر ائیل راازمحنت برهاندولی
موسی پسر عمران بود و اوازنسل لاوی بن یعقوب بود که از زمان
یوسف در مصر بودند .وروز گار بنی اسرائیل پر محنت شده بود و عده ایشان بسیار بود اما فرعون بزرک پیشوای مصر بنی اسرائیل را به چیزی نمی شمرد که ایشان خود رااز خاندان پیغمبران می دانستند وفرعون بت پرست برد وبرایشان سخت می گرفت وآنان را به کارهای دشوار از بندگی وبردگی می گماشت وقبطیان مصری را سرور ومهتر ایشان میدانست .
فرعون از نسل عاد بود وداستان عاد وثمود را خوانده بود و بنی اسرائیل را خوار میداشت تا از میان آنان کسی به پیغمبری بر نخیزد که یعقوب و یوسف و ایوب را می دانست واز پیغمبران بیم داشتت که نام خدا را می بردند واو بزرگی را خاص خود می خواست که سخت توانا وجهاندار بود و فرعون ها مصریان را سالهای سال فرمانبر خود ساخته بودند وفرعون برزک قدرتی بیشتر یافته بود و سروری خود را نگاهبانی میکرد .
وچنین بود تا یک روز کاهنان وغیب گویان بتخانه اعظم به فرعون گفتند ما از گردش ستارگان وزمزمه بتان می دانیم که از امروز تا یکسال از میان بنی اسرائیل پسری متولد میشود که شریعتی بزرک می سازد وبنی اسرائیل را قدرت می بخشد وتو را هلاک می کند حالا خوددانی .
فرعون گفت مرد نباشم اگر این آرزو را بر بنی اسرائیل تباه نکنم شما فرعون را نشنا خته اید . فرعون دستورداد درجا خبر کشان بگمارند واز انروز تا یکسال هرچه نوزاد پسر در خانواده بنی اسرئیل به وجود آید ازد م تیغ بگذ رانند ودختران را برای خدمتکاری باقیگذارند وگفت وای بحال که کسی اگر فرزند پسر بیاورد بهخبر کزاران خبر نر ساند و روز گار بنی سرائیل سخت تر شد درآن سال هیچنوزاد پسر از دست فرعو تیان زنده نماند وچون فرصت تمام شد ماموران همچنان به آزار مردم و جان کردن پسران می پر داختند وکاهنان چیزی دریافته بودند اما از حساب خدا غافل بودند که خدا اگر خواهد شیشه رادربغل سنگ نگه دارد
وعمران مردی از بنی اسرائیل بو د به نیکی وخدا پرستی نامدار و کارش زراعت و گله داری ودختری وپسری داشت و باز زنش بار دار شد وحمل اورا مخفی داشتند از ترس گماشتگان فرعون تا فرزند متولد شد وپسربود .وچند روز ی نوزاد را در پنهانی نگاه داشتند وبرجان خود وفرزند ایمن نبودند که چرا تولد فرزند را خبر نداده اند ونمی دانستند چه کنند
شب مادر موسی درخواب دید که فرشته ای از طرف دریا وگفت رابخدا بسپارید که در پناه خدا بودن بهتر است از بودن درخانه . .مادرموسی زنی دانا بود گفت فرشته دریا اشاره کرده است که کودک را آب بسپاریم تا برود هرجا که خدا خواهد . پس زنبیلی ساختند و کودک رادر آن گهواره جوبین بر آآب رود خانه گذاشته و به خدا سپر دند و آن اب از قصر فرعون می گذشت .
از قضا آسیه زن فرعون که خدا شناس بود ودین خود را از فرعون پنهان مدتشت فرزند نداشت وبا همه ناز ونعمت دراشتیاق فرزند میسوخت وآن روز با چند تن از ندیمان و دختران خدمتکار در باغ خود در باغ خود بر کنار نهر به سرگرمی وتماشای سبز ه ودرخت پناه برده بود وآرزوی خود رااز خدا میخواست ودعا می کرد وپنهان از دوستان اشک میریخت وندائی شنید که در دزادن د شوار است تر فرزندی بی رنج بدهم اگر نیکو نگاهداری . آسیه در این حال بود که از دور چیزی بر روی آب روان دید مانند سبدی یا صندوقی به خد متکاران گفت بگیرید آن صندو ق را تا شاید چیزی باشئ که به اهلش برسد وبه کار آید گهواره را گرفتند وکودکی در آن د یدند آسیه دعای خود را و صدای آشنا را به یادداشت با خود گفت همین است .خر م وخندان شد وکودک رابوسه زد و گفت چه خوب است فرزند داشتن و به آن دلخوش بودن که از مادر بودن بالا تر لذتی نیست . خد متکاران گفتند اینک فرزند که از میان آب وسبزه پیدا شده وآرزو فراهم آمده . آسیهگفت هم اوراآب وسزه نام گذاریم یعنی موسی . خندیدند از شادی وآسیه خبر به فرعون داد وگفت اجاق ماکور است این کودک را به فرزندی بر می داریم ودل را روشن می کنیم . فرعون گفت میترسم همانباشد که کاهنان خبر داده اند .آسیه گفت آن زمان تمام شد و ما این کودک را به تر بیت خود پرورش می دهیم فرعون کاهن بزرک را خواست واز او پرسید درباره این پسر چه می گوئی که اورا آب آورده است ونمیدانم ازکجاست کاهن دا غ فرزند دیده بود وچون به موسی نظر کرد موسی بر او لبخند می زد دلکاهن بشکستوکفت ما هرچه می دانستیم همان روز گفتیم واز گرد شستارگان چیزی تازه دستگیر نمی شود .
فرعون قدری آرام کرفت وکفت باشد که کودک رابرزگ کنیم وهر گاه اثری تا مناسب ظاهر شد تیغ دردست ماست و قدرت با ماست آسیه خوشحال شد و پرورش کودک همت گماشت اما کودک گرسنه بود و آسیه شیر نداشت گفت تا یک دایه پیدا کنیم چندتن از زنان آشنا که بچه شیر می دادند آمدند تا با شیردادن به موسی افتخاری در خانه فر عون به دست آورند ولی موسی پستان هیچکس نمی گرفت وبی تابی می کرد و آسیه درمانده بود که چه باید کرد از طرف دیگر مادر موسی خبر یافت که در خانه فرعون کودکی هست که شیر نمی خورد دختر خود را به جستجوی خبر فرستاد . خواهر موسی آمد وآن حال را دید پیشنهاد کرد که من هم یک زن شیرده می شناسم آیا می خواهید اورا خبرکنم ؟ گفت بیاید تا آزمایش کنیم مادر موسی نگران بود و از شوق دیدار فرزند خدا را یاد کرد وحاضر شد .پرسیدند کیستی وشیر از کجا داری گفت زن عمرانم کودکی دیگر دارم نامش هارو ن که دو ساله است وهنوز شیر می خورد گفتند اگر این کودک پستان تو رابگیر د خوب است .گفت امیدارم از این افتخار محروم نباشم . پس موسی را بدو دادند وموسی خوشحال وخندان پستان مادر راکرفت واز شیر سیر بخورد وآرام گرفت وحق به حق داررسیدهبود آسیه خوشحال شد وزبان عمران قراری گذاشت که کوذک راشیر بدهد فرعون پرسید این زن کیست مبادااز بنی اسرائیل باشد .آسیه گفت مردم شهادت داده اند که خانواده عمران به نیکی وبی آزاری مردم مشهور ند کودک نیز بنی اسرائیل وغیر آن نمی داند چیست مرد م به گودک شیر بزومیشو گاونیز می دهند وهیچکس بز و میش وگاو نشد فرعون ساکت شد اما نگران بود وبهر حال موسی در خانه فرعون ماند وبزرک می شد وفرعون نیز از کارهاو بازی های او می خندید وشاد می شد .
چنین بود تایکروز که موسای خردسال در دامن فرعون نشسته بود وباریش فرعون بازی می کرد وریش فرعون با جواهر سرخ زینت شده بود ناگاه موسی با یک دست قدری از ریش فرعون را بگرفت و بادست دیگر بصورت او یک سیلی زدوخندید .فرعون خشمگین شد وبه زن گفت نگفتم ؟ اینک دیدی که چگونه مرا سیلی زد بگذار خود رااز شراو راحت کنیم که من از این کودک میترسم زن گفت از کودکی چنین خردسال ترسیدن دلیل عقل نیست کودک است وبازی میکند وچیزی نمی داند اینک اورا آزمایش می کنیم و می بینی آسیه دستور داد ظرفی ازیاقوت سرخ وظرفی از آتش فروزان درکنار یکدیگر گذاشتند وموسی رارها کردند موسی بازی کنان به آنها نزدیک شد ظرف یاقوت رانگاه کرد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
حضرت عیسی علیه السلام
حضرت عیسی علیه السلام یکی از پیامبران اولوالعزم خداوند است. از ویژگیهای این پیامبر بزرگ آن است که بدون داشتن پدر، از مادری به نام حضرت مریم به دنیا آمده است. پس از آنکه با اراده خداوند متعال، عیسی چشم به دنیا گشود و تهمتهای فراوان مردم به سوی حضرت مریم سرازیر شد، مریم مأموریت یافت که پاسخ به هر گونه شبهه و سوالی را به نوزاد در گهواره واگذار کند.
با قدرت پروردگار، عیسی از داخل گهواره لب به سخن گشود و خود را چنین معرفی کرد: قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا (من بنده خدا هستم، او به من کتاب آسمانی داده و مرا پیامبر قرار داده است.) در قرآن، حضرت عیسی علیه السلام یکی از بندگان شایسته خدا ذکر شده است که با اراده خداوند در عوالم بالا حضور دارد و در زمان ظهور آخرین امام معصوم شیعه - حضرت مهدی علیه السلام - و در تشکیل حکومت عدل جهانی او شرکت خواهد داشت. گوشه هایی از زندگانی حضرت عیسی علیه السلام در قرآن کریم مطرح شده است؛ به عنوان نمونه آیات 16 تا 36 سوره مریم که بازگو کننده صحنه های پس از ولادت حضرت عیسی است.
آنچه را که درباره ی حضرت عیسی(ع)باید بدانیم
حضرت عیسی (ع) در مسیر دعوت خود با دو مانع و دو گروه مخالف روبه رو بود.
گروه اول برخی از بزرگان دین یهود بودند که حضرت عیسی (ع) را پیامبر نمی دانستند و با سر سختی با ایشان مبارزه می کردند.
گروه دوم حاکمان بت پرست روم شرقی بودند که بر سرزمین فلسطین حکومت می کردند و مانند حاکمان بیش تر سرزمین های اروپایی به دین الهی اعتقادی نداشتند.
کار حضرت عیسی (ع) در مبارزه با این گروه به جایی رسید که سربازان حاکم برای دستگیری و به شهادت رساندن وی،تعقیبش کردند و ایشان ناچار شد از شهری به شهری و از روستایی به روستایی برود.
تا این که به همراه تعدادی از یارانش در باغی مخفی شد.
در این جا بود که یکی از همراهانش به نام ((یهودا)) به طمع جایزه ی حاکمان،مخفی گاه حضرت عیسی (ع) را به آنان خبر داد و سربازان حاکم بت پرست به همراه برخی از بزرگان یهود،شبانه به آن مخفی گاه یورش بردند.
در این هنگام،خداوند حضرت عیسی(ع) را با قدرت لایزال خود از باغ برآورد و به آسمان برد.
سربازان که از این عروج خبر نداشتند و اگر کسی هم به آن ها خبر می داد،نمی توانستند آن را باور کنند،همان یهودای خبر چین را که چهره ای شبیه حضرت عیسی (ع) داشت و شباهت او را به آن حضرت در آن شب بیش تر شده بود،به جای حضرت عیسی (ع) دستگیر کردند و هر چه او عیسی بودن خود را انکار کرد،سربازان نپذیرفتند؛زیرا دیگر حضرت عیسی (ع)در روی زمین نبود تا متوجه اشتباه خود شوند.
یهودای خبر چین پس از تحمل شکنجه های بسیار به جای حضرت عیسی (ع) به صلیب کشیده شد.
یهودیان و بت پرستان و حتی بیشتر یاران حضرت عیسی (ع) گمان می کردند که وی به شهادت رسیده است.
البته برخی از یاران بسیار نزدیک آن حضرت مانند (( بَرنابا )) از عروج ایشان آگاه بودند.
توجه در آیات 156 و 157 سوره ی نساء قرآن کریم دلیل محکمی بر این ادعا است که حضرت عیسی (ع) زنده می باشد و به صلیب کشیده نشده اند بلکه بر دشمنان حضرت مشتبه شد که یهودا،همان حضرت عیسی (ع) است .
حضرت عیسی (ع) و مریم (س) در اسلام (۱)
« حنه » و « اشیاع » دو خواهر بودند ، که اولی به همسری « عمران » که از شخصیت های برجسته بنی اسرائیل بود در آمد و دومی را « زکریا » پیامبر خدا به همسری انتخاب کرد .
همسر عمران ( حنه ) سالها گذشت که فرزندی از او متولد نشد ، روزی زیر درختی نشسته بود ، پرنده ای را دید که به جوجه های خود غذا می دهد ، مشاهده این محبت مادرانه ، آتش عشق فرزند را دل او شعله ور ساخت و از صمیم دل ، از درگاه خدا تقاضای فرزندی کرد و چیزی نگذشت که این دعای خالصانه به هدف اجابت رسید و باردار شد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 1
حضرت اسحاق علیه السلام
اسحاق (اسحق) فرزند حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام از انبیای بزرگ الهی بود. مادرش ساره نام داشت. حضرت ابراهیم آن دو را در سرزمین فلسطین به جا نهاد و برادر بزرگتر اسحاق، اسماعیل، را به همراه مادرش، هاجر، به سرزمین مکه برد. حضرت اسحاق نیای قوم بنی اسرائیل و یکی از پیامبران این قوم به شمار می آید.
نقل است که اسحاق در هنگامی که پدرش، ابراهیم، صد سال و مادرش، ساره، نود سال داشت به دنیا آمد، و خداوند قبل از تولد او، آمدنش را به حضرت ابراهیم علیه السلام بشارت داده بود.
بنا بر اخبار و روایات اسلامی، اسحاق در 40 سالگی با رفقه بتوئیل بن الیاس ازدواج کرد و در 60 سالگی از وی صاحب دو فرزند همزاد با نامهای عیسی و یعقوب شد. وی پس از برادرش، حضرت اسماعیل، به پیامبری مبعوث شد. به فرمان خدا، در شام بر جای برادر نشست، یعقوب را به جانشینی پس از خویش تعیین نمود و همه پیروان ابراهیم و اسماعیل به او پیوستند.
گفتنی است که نام حضرت اسحاق 17 بار در قرآن کریم ذکر شده و به برخی از صحنه های زندگی او اشاره شده است.
اسحق در 160 یا 180 سالگی درگذشت و در فلسطین در کنار آرامگاه ابراهیم و ساره به خاک سپرده شد. وی از انبیاء مورد احترام یهودیان و مسیحیان و مسلمانان است.
منابع:
دایرةالمعارف تشیع ج 2
دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ج 8
اعلام قرآن، خزائلی
قصص الانبیاء، رسول محلاتی
تاریخ یعقوبی ج 1 ص 28
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
استفاده عراق از جنگ افزارهای شیمیایی در جنگ علیه ایران دارای سه دوره می باشد.
دوره اول نیروهای عراقی به طور پراکنده برای درهم شکستن مقاومت های پراکنده نیروهای ایران و هموار کردن مسیر پیشروی به داخل کشور از سلاح های شیمیایی استفاده کردند.
نوع عوامل شیمیایی مورد استفاده در این دوره گازهای ساده ای همچون گاز اشک آور با نام علمی « اورتو کلرو بنز یلید این مالو نو نیتریل » یا « سی اس » و گازهای موسوم به « باران زرد » بودکه نوعی علف کش به حساب می آید.
این گازها از نظرعملیاتی پایداری در محیط و اثر بخشی نظامی بسیار ضعیف بودند. به طوری که گاهی اوقات نیروهای ایران متوجه قرار گرفتن در معرض این گونه حملات نمی شوند. به این علت نیز تلفات نیروهای ایران در این دوره با وجود فقدان هرگونه تجهیزات حفاظتی و خنثی سازی از ده شهید و یک یا دو مجروح تجاوز نمی کند.
این دوره از آغاز تهاجم برق آسای ارتش عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران در 31 شهریور 1359 تا پایان آزادسازی مناطق اشغالی به ویژه آزادی خرمشهر در سوم خرداد 1361 که بزرگترین اشغالگری ارتش عراق بود را شامل می شود.
دوره دوم از تیرماه سال 1361 و عملیات رمضان که نخستین عملیات نفوذی نیروهای ایران به داخل خاک عراق بود شروع شد تا پایان سال 1365 و عملیات های کربلای 4 و 5 ادامه یافت .
در این دوره عراق از جنگ افزارهای شیمیایی به عنوان سلاح تدافعی استفاده کرد تا به کمک آن از عملیات های تهاجمی ایران جلوگیری نماید.
در این دوره ارتش عراق بیش از 230 بار مواضع نیروها مراکز پشتیبانی و تدارکاتی شهرها و روستاها را هدف حملات شیمیایی قرار داد . اقدامی که حدود 44 هزار نفر کشته و مجروح در پی داشت .
با گذشت نزدیک به دو ماه از آزادسازی خرمشهر وعقب نشینی اجباری نیروهای عراق به پشت مرزهای بین المللی آشکار شد که مجامع بین المللی به تامین حقوق ایران که عبارت بودند از تعیین متجاوز تنبیه او و جبران خسارات جنگی تمایلی ندارند جمهوری اسلامی برای استیفای حقوق خود تعقیب متجاوز را در خاکش جز برنامه های خود قرار داد.
بنابراین 23 تیرماه سال 1361 اولین عملیات که « رمضان » نام دارد طراحی و اجرا شد که هدف از آن آزادسازی بصره بود.
در این عملیات عراق علیه نیروهای پیاده ایران که فاقد تجهیزات حفاظتی بودند گازهای اشک آور و تهوع آور استفاده کرد. این تاکتیک که در کنار بمباران گسترده هوایی و آتش همه جانبه توپخانه انجام شد شیرازه نیروهای عمل کننده را از هم پاشید و دسترسی به هدف را غیرممکن ساخت .
در جنگ عراق علیه ایران این اولین بار بود که سلاح شیمیایی نقش بازدارنده گی به خود گرفت و نیروهای ایران را از دستیابی به اهداف تعیین شده باز داشت .
این تجربه موفق عراق را واداشت تا به طور رسمی مدیریت رسته جنگ شیمیایی را به سازمان ارتش اضافه کند و عوامل پیچیده و خطرناک تر شیمیایی را فراهم نماید.
در این مقطع زمانی عراق مناطقی را که عبارتنداز : منطقه عملیاتی مسلم بن عقیل در سومار منطقه عملیاتی محرم در ارتفاعات « حمرین » ایلام منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی در محور چزابه ـفکه ساوجی آبادان ارتفاع 175 موسیان تنکاب شرهانی گردنه « بایره » کردستان و شلمچه می باشند بمباران و گلوله باران شیمیائی کرد.
سال 1361 با شرایطی به پایان رسید که عراق دفع چهار عملیات کوچک و بزرگ ایران را تجربه داشت .
این کشور که استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی را برای مقابله با تهاجم نیروهای پیاده ایران موثر دیده بود زمستان 1361 برای خرید تجهیزات گوناگون شیمیایی با شرکت « دری رایج » آلمان فدرال که سازنده وسایل فنی شیمیایی بود قراردادی را منعقد کرد.
و همچنین برای ساخت عوامل پیچیده و ترکیبی از کشورهای غربی به ویژه آلمان فدرال آمریکا و انگلستان در خور قابل توجهی مواد شیمیایی به ویژه گاز اعصاب را خرید. بدینوسیله برای مقابله با تهاجم آینده ایران خودرا آماده کرد.
سال 1362 در حالی می رسد که عراق مجهز به انواع سلاحهای شیمیایی می باشد . دراین سال از عوامل شیمیایی مثلث « باران زرد » گاز اعصاب به نام « تابون » انواع سموم قارچ از جمله « نیوالندل » تی ـ 2 اچی تی ـ 2 ددکارول عوامل فسفری ناتوان کننده و... استفاده کرد و نشان داد که جنگ این کشور با ایران به مرحله تازه ای رسیده است .
تاثیر تراکمی ترکیب دو عامل سمی گاز « خردل » و « باران زرد » مطلقا کشنده است . « باران زرد » از سموم « تریکوتسین » بدست می آید که از طریق انواع قارچ « فوساریوم » تولید می شوند.
این ماده را می توان از غلات کپک زده و آلوده بدست آورد.
در میان سمومی که روی پوست اثر می گذارد این تنها ماده ای است که به آسانی می توان آن را تولید کرد. یک میلیاردم گرم از این سم بر یک سانتی متر مربع پوست ایجاد حساسیت می کند. یک میکروگرم آن سلول های پوست را از بین می برد.
در این سال عراق 45 بار از انواع گازهای شیمیایی در جبهه های مختلف استفاده کرد که این مقدار چهار برابر سال های قبل بود.
در عملیات رمضان عراق در علیه ایران که فاقد تجهیزات حفاظتی بودند گازهای اشک آور و تهوع آور استفاده کرد.
در سال 1362 عراق 45 بار از انواع گازهای شیمیایی در جبهه های مختلف استفاده کرد که این مقدار چهار برابر سال های قبل بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
عنوان تحقیق :
عباسیان
معلم ارجمند :
گرد آورنده :
پاییز 1386
امام محمد باقر علیه السلام
حضرت باقر (علیه السلام)در سال ۵۷ هجری در شهر «مدینه» چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زین العابدین (علیه السلام)که در سال ۹۴ رخ داد، سی و نه سال داشت.
حضرت باقر (علیه السلام)در سال ۵۷ هجری در شهر «مدینه» چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زین العابدین (علیه السلام)که در سال ۹۴ رخ داد، سی و نه سال داشت. نام او «محمد» و کنیهاش «ابوجعفر» است و «باقر» و «باقر العلوم» لقب او میباشد.
مادر حضرت «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام)و از این جهت نخستین کسی بود که هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمی و علوی بوده است.
امام باقر در سال ۱۱۴ هجری در شهر مدینه درگذشت و در قبرستان معروف بقیع، کنار قبر پدر و جدش، به خاک سپده شد. دوران امامت آن حضرت هیجده سال بود.
● خلفای معاصر حضرت
▪ پیشوای پنجم در دوران امامت دوران خود با زمامداران و خلفای یاد شده در زیر معاصر بود:
۱) ولید بن عبدالملک (۸۶-۹۶)
۲) سلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹)
۳) عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱)
۴) یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵)
۵) هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵)
این خلفا، به استثنای عمر بن عبدالعزیز- که شخصی نسبتا دادگر و نسبت به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)علاقهمند بود- همگی در ستمگری و استبداد و خودکامگی دست کمی از نیاکان خود نداشتند و مخصوصاً نسبت به پیشوای پنجم همواره سختگیری میکردند.
● پایه گذار نهضت بزرگ علمی
پیشوای پنجم طی مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداخت و مشکلات علمی را تشریح نمود و جنبش علمی دامنه داری به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامی» را که در دوران امامت فرزند گرامیش «امام صادق علیه السلام» به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد.
امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بود و مقام بزرگ علمی و اخلاقی او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدری روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از ان حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین (علیه السلام)به جا نمانده بود.(۱)
رجال و شخصیتهای بزرگ علمی آن روز، و نیز عدهای از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)که هنوز درحال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده میکردند.
«جابر بن یزید جعفی» و «کیسان سجستانی» (از تابعین) و فقهائی مانند: «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی»، «زیاد بن منذرنهدی» از آثار علمی او بهرهمند شده سخنان آن حضرت را، بی واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نمودهاند.
کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، و کتبی مانند: موطا مالک، سنن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشری، و دهها نظیر اینها، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشوای پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» به چشم میخورد. (۲)
کتب شیعه نیز در زمینههای مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر (علیه السلام)است و هر کس کوچکترین آشنایی با این کتابها داشته باشد، این معنا را تصدیق میکند.
● امام باقر (علیه السلام)از نظر دانشمندان
آوازه علوم و دانشهای امام باقر ع چنان اقطار اسلامی را پر کرده بود که لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچههای دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.
▪ «ابن حجر هیتمی» مینویسد:
محمد باقر به اندازهای گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست که وی را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خواندهاند. (۳)
▪ «عبدالله بن عطأ» که یکی از شخصیتهای برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، میگوید:
«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل محمد بن علی (علیه السلام)از نظر علمی حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در