لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 91
بیوگرافی فروغ فرخزادشاعری نوپرداز و با احساس، هنرمند نقاش، فیلمساز، تهیه کننده فیلم "خانه سیاه" در مورد جذامیان و همچنین فعالیت در امور سینمایی.اشعار فروغ به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و حتی در کشور لیتوانی آثار او ترجمه گردیده است. آثار فروغ فرخزاد هم اکنون هم مورد توجه اغلب جوانها و علاقمندان به شعر نو می باشد.فروغ فرخزاد در دیماه سال 1313 در محله امیریه تهران از پدر و مادری تفرشی پا به عرصه وجود نهاد. پدرش محمد فرخ زاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش زنی ساده و خوش باور.او فرزند چهارم یک خانواده نه نفری بود. چهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلوریا.پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت. در همین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود. کم کم به شعر روی آورد. و دیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت. خودش می گوید که " در سیزده چهارده سالگی خیلی غزل می ساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم. "در سال 1329 در حالی که 16 سال بیشتر نداشت با نوه خاله مادرش پرویز شاپور که 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود. چیزی که در خانه پدری نیافته بود. پس از پایان کلاس سوم دبیرستان به هنرستان بانوان می رود و به آموختن خیاطی و نقاشی می پردازد. از ادامه تحصیلاتش اطلاعاتی در دست نیست.می گویند که او تحصیلات را قبل از گرفتن دیپلم رها می کنداولین مجموعه شعر او به نام " اسیر " در سال 1331 در سن 17 سالگی منتشر می گردد. کم و بیش اشعاری از او در مجلات به چاپ می رسد.با به چاپ رسیدن شعر " گنه کردم گناهی پر ز لذت" در یکی از مجلات هیاهوی عظیمی بپا می شود و فروغ را بدکاره می خوانند و از آن پس مورد نا مهربانی های فراوان قرار می گیرد.
" گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستندولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرانه بستند "
در سال 1332 با شوهرش به اهواز می رود. دیری نمی پاید که اختلافات زناشوئی باعث برگشت فروغ به تهران می شودحتی تولد کامیار پسرشان نیز نمی تواند پایه های این زندگی را محکم سازد. سرانجام فروغ در سال 1334 از شوهرش جدا می شودقانون فرزندش را از او می گیرد. حتی حق دیدنش را. فروغ 16 سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را ندید
وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود و در تمام شهرقلب چراغ های مرا تکه تکه می کردندوقتی که چشم های کودکانه عشق مرابا دستمال تیره قانون می بستند و از شقیقه های مضطرب آرزوی من فواره های خون به بیرون می پاشیدچیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم : باید، باید، بایددیوانه وار دوست بدارم
مجموعه های از کارهای فروغ فرخزاد الف : مجموعه شعر ـ اسیر 1331 ـ دیوار 1336 ـ عصیان 1338 ـ تولدی دیگر 1341 و مجموعه نا تمام ( ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)ب : در حوزه سینما ـ پیوندفیلم (یک آتش) که در سال 1341 در دوازدهمین جشنواره فیلم های کوتاه و مستند ونیز در ایتالیا شایسته دریافت مدال طلا و نشان برنز شد.ـ بازی در فیلمی از مراسم خواستگاری در ایران. سفارش موسسه ملی کانادا به گلستان فیلم بود.ـ همکاری در ساختن بخش سوم فیلم ( آب و گرما)ـ مدیر تهیه فیلم مستند ( موج و مرجان و خارا ) به کارگردانی ابراهیم گلستانـ مدیر و تهیه و بازی در فیلم نیمه کاره ( دریا ) محصول گلستان فیلمـ ساختن فیلم مستند ( خانه سیاه است ) از زندگی جذامیان که در زمستان سال 1342 برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره ( اوبرهاوزن ) آلمان شد.ـ بازی در نمایشنامه ( شش شخصیت در جستجوی نویسنده ) اثر لوئیچی پیراندلو در سال 1342ـ و در سال 1344 از طرف یونسکو فیلمی نیم ساعته و از برناردو برتولوچی فیلمی پانزده دقیقه ای . در رابطه با زندگی فروغ ساخته شد. دهمین جشنواره فیلم ( اوبرهاوزن) آلمان جایزه بزرگ خود را برای فیلم های مستند به یاد فروغ نام گذاری کرد.فروغ فرخزاد سرانجام در 24 بهمن سال 1345 به هنگام رانندگی بر اثر تصادف جان سپرد و روز 26 بهمن در گورستان ظهیرالدوله هنگامی که برف می بارید به خاک سپرده شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 91
در مسیر شعر نیمایی دهه چهل بلافاصله باید از تولدی دیگر فروغ فرخزاد سخن گفت ،که به فاصله چند سالی قبل از مرگ بی هنگام او در سانحه اتومبیل (بهمن 1345) نیز منتشر شد.
فروغ فرخزاد در پانزدهم دی ماه 1313 در تهران متولد شد. پدر او یک نظامی بود که با فرزندانش به گونه ای خشن رفتار می کرد. فروغ پس از پایان کلاس سوم دبیرستان ، به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی را فرا گرفت. این هنرها بعداً در شعر او تاثیر گذاشت. شانزده ساله بود که به یکی از بستگان مادرش ، پرویز شاپور که پانزده سال از وی بزرگتر بود ، علاقمند شد و آن دو به رغم مخالفت خانواده هایشان ، با هم ازدواج کردند . چندی بعد به ضرورت شغل همسرش به اهواز رفت. نه ماه بعد تنها فرزند آنان (کامیار) دیده به جهان گشود.از این سالها بود که به دنیای شعر روی آورد و برخی از سروده هایش در مجله خواندنیها به چاپ رسید. زندگی مشترک او بسیار کوتاه مدت بود و به دلیل اختلافی که با همسرش پیدا کرد بزودی به متارکه انجامید و از دیدار تنها فرزندش محروم ماند. نخستین مجموعه شعر او به نام اسیر به سال 1331 ، در حالی که هفده سال بیشتر نداشت ، از چاپ در آمد و سه سال بعد تجدید چاپ گردید. دومین مجموعه اش دیوار را در بیست و یک سالگی چاپ کرد و به دلیل پاره ای گستاخیها و سنت شکنیها مورد نقد وسرزنش قرار گرفت. بیست و دو سال بیشتر نداشت که به رغم آن ملالتها سومین مجموعه شعرش عصیان از چاپ در آمد. او در این کتاب به راهی بی بازگشت گام نهاده بود.
از سال 1337 به کارهای سینمایی پرداخت و هنر هفتم در زندگی او جایی پیدا کرد. در این ایام است که او را با ابراهیم گلستان ، نویسنده و هنرمند آن روزگار همگام می بینیم. آن دو با هم در (گلستان فیلم) کار میکردند.
در سال 1338 برای نخستین بار به انگلستان رفت تا در زمینه ی امور سینمایی و تهیه فیلم مطالعه کند. وقتی از این سفر بازگشت به فیلمبرداری روی آورد. و در تهیه چند فیلم کوتاه با گلستان همکاری نزدیک و موثر داشت. در بهار 1341 برای تهیه ی یک فیلم مستنداز زندگی جزامیان به تبریز رفت .فیلو (خانه سیاه است) که بر اساس زندگی جزامیان تهیه شده ، یادگار هنری سفرهای او به تبریز است. این فیلم در زمستان 1342 از فستیوال (اوبرها وزن) ایتالیا جایزه بهترین فیلم مستند را به دست آورد.
چهارمین مجموعه شعر فروغ تولّدی دیگر بود که در زمستان 1343 به چاپ رسید و براستی حیاتی دوباره را در مسیر شاعری اونشان می داد. تولّدی دیگر هم در زندگی فروغ و هم در ادبیات معاصر ایران ، نقطه ای روشن بود ، که ژرفای شعر و دنیای تفکرات شاعرانه را به گونه ای نوین و بی همانند نشان می داد. پس از چاپ این مجموعه ، فرخزاد از آثار پیشین خود ، اظهار تاسف کرد و اعلام داشت که در آنها بیان کننده ساده ای از جهان بیرون بیش نبوده و در آن زمان شعر در وی حلول نکرده بود.
فروغ پس از آنکه در تهیه چند فیلم ابراهیم گلستان را یاری کرده بود ، در تابستان سال 1343 به ایتالیا ، آلمان وفرانسه سفر کرد و زبان آلمانی و ایتالیایی را فرا گرفت. سال بعد سازمان فرهنگی یونسکو از زندگی او فیلمی نیمساعته تهیه کرد، زیرا شعر و هنر او در بیرون از مرزهای ایران هم بخوبی مطرح شده بود.
پیش از این دیدیم که فروغ فرخزاد در اواخر دوره پیش برای نوعی تحول روحی آماده میشد . این آشکارترین چرخشی است که در یک روشنفکر سرخورده ی عصر نیما روی می دهد. تحول از گرایش نفسانی به مرحله ای از درک فلسفی واجتماعی که تجربیات و تاثرات عام را از زندگی و محیط پر اضطراب و لرزان بیرون در دامن تصویر تازه ی شعری می ریزد.
او در جایی صریحاً اعتراف کرده که (شعرهای بد خیلی زیاد گفته) است. شاید منظور او از این (شعرهای بد و غریزی) ، برخی از اشعار همین مجموعه های آغازین وی بوده باشد.
در آثار فرخزاد شعر و زندگی به گونه ای تفکیک نا پذیر با هم در می آمیزد و به یگانگی میرسد. مایه ی اصلی زندگی و شعر در آغاز برای او لذت جسمانی و هوس های عریان بود که حاصلی جز ناکامی و شکست به بار نیاورد.
شکست در زندگی اجتماعی و زندگی خانوادگی روح وی را پس از یک دوره نا امیدی ، بی اعتمادی ، نا باوری و بی اعتقادی نسبت به همه چیز ، به طغیان وا داشت.
عصیان بر ضد سنت ها و اصول اخلاقی که در کارهای آغازین او پیداست ، از او فردی بی پروا و معترض به سنت ها ساخته بود که پس از تولّدی دیگر ، به مقدار زیادی تعدیل شد. با این حال جایگاه او در ادبیات زنانه ایران تا امروز روشن و مشخص مانده است.
شعر فروغ ، به ویژه در دو مجموعه اخیرش ، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد (که این کتاب اخیر پس از مرگش منتشر شد) شعر مشخصی است با هویت و مخصوص به خود او. فروغ با آن که از شاعران معاصر یا پیش از خود کمتر اثر پذیرفته ، در مراحل کمال به سوی تغزلی پر مایه و سرشار از اندیشه های اجتماعی و فلسفی گراییده است:
زندگی شاید آن لحظه ی مسدودی است
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که به اندازه ی یک تنهایی است
دل من
که به اندازه ی یک عشق است
به بهانه های ساده ی خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه ی خانه ی مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه ی یک پنجره می خوانند
از این ویژگی که بگذریم گاه در توصیف زندگی به مرحله ی پرخاش نزدیک میشود و چون از این پرخاش درکی هنری و عمیق دارد زبان شعرش به طنزی تلخ گرایش پیدا می کند.این ویژگی به صورتی روشن و آشکار درشعر (ای مرز پر گهر) و به گونه ای هنری تر و ژرفتر در شعر (ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد) دیده می شود:
و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی دست های سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز اول دی ماه است
من راز فصلها را می دانمنجات دهنده در گور خفته ست
و خاک ، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش...
من از کجا می آیم؟
به مادرم گفتم :((دیگر تمام شد))
گفتم : ((همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق می افتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم))
سلام! ای غرابت تنهایی
اتاق را به تو تسلیم می کنم
چرا که ابرهای تیره همیشه
پیغمبران آیه های تازه ی تطهیرند
و در شهادت یک شمع
راز منوّری است ، که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب می داند.
ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیّل
به داسهای واژگون شده ی بیکار
و دانه های زندانی
نگاه کن که چه برفی می بارد...
فروغ فرخزاد به قول خودش ((زنی تنها)) بود.وقتی از همسرش جدا شد ، تنها تر شد.شعر را همدم زندگی
هنری خود ساخت. فیلمسازی و بازی در فیلم را هم بر آن افزود و در این راه نیز به موفقیت هایی دست یافت.
بعد از ظهر روز دوشنبه 24 بهمن ماه 1345 که اتومبیلش به ستونی بر خورد کرد و طومار زندگی وی را در سی و دو سالگی به هم پیچید تازه ساعت چهار بار نواخته بود.
زندگی فروغ از دیدگاه نویسنده ای دیگر
خانم فروغ فرخزاد ، در سال 1314 هجری شمسی در تهران از مادر زاد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی ، دوره متوسطه را تا کلاس سوم در دبیرستان خسرو خاور ادامه داد. از آن پس وارد هنرستان شد و به فرا گرفتن نقاشی پرداخت و نزد استاد پتگر ، نقاش معروف به تعلیم نشست و فنون نقاشی را آموخت.
فروغ سیزده ساله بود که به نظم شعر پرداخت ، اما اشعار خود را نپسندید ، تا اینکه پس از دو سال مجدّداً شاعری را از سر گرفت و در این راه موفقیت فراوانی نصییش شد و شعرش توجه محافل ادبی را به خود معطوف داشت و نخستین مجموعه ی شعرش را در سال 1331 به نام اسیر ، طبع و نشر کرد . در بیست و سه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
بیوگرافی فروغ فرخزادشاعری نوپرداز و با احساس، هنرمند نقاش، فیلمساز، تهیه کننده فیلم "خانه سیاه" در مورد جذامیان و همچنین فعالیت در امور سینمایی.اشعار فروغ به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و حتی در کشور لیتوانی آثار او ترجمه گردیده است. آثار فروغ فرخزاد هم اکنون هم مورد توجه اغلب جوانها و علاقمندان به شعر نو می باشد.فروغ فرخزاد در دیماه سال1313 در محله امیریه تهران از پدر و مادری تفرشی پا به عرصه وجود نهاد. پدرش محمد فرخ زاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش زنی ساده و خوش باور.او فرزند چهارم یک خانواده نه نفری بود. چهار برادر به نامهای امیر مسعود، مهرداد و فریدون و دو خواهر به نامهای پوران و گلوریا.پس از اتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت. در همین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود. کم کم به شعر روی آورد. و دیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت. خودش می گوید که " در سیزده چهارده سالگی خیلی غزل می ساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم. "در سال 1329 در حالی که 16 سال بیشتر نداشت با نوه خاله مادرش پرویز شاپور که 15 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود. چیزی که در خانه پدری نیافته بود. پس از پایان کلاس سوم دبیرستان به هنرستان بانوان می رود و به آموختن خیاطی و نقاشی می پردازد. از ادامه تحصیلاتش اطلاعاتی در دست نیست.می گویند که او تحصیلات را قبل از گرفتن دیپلم رها می کنددر سال 1332 با شوهرش به اهواز می رود. دیری نمی پاید که اختلافات زناشوئی باعث برگشت فروغ به تهران می شودحتی تولد کامیار پسرشان نیز نمی تواند پایه های این زندگی را محکم سازد. سرانجام فروغ در سال 1334 از شوهرش جدا می شودقانون فرزندش را از او می گیرد. حتی حق دیدنش را. فروغ 16 سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را ندید
وقتی اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود و در تمام شهرقلب چراغ های مرا تکه تکه می کردندوقتی که چشم های کودکانه عشق مرابا دستمال تیره قانون می بستند و از شقیقه های مضطرب آرزوی من فواره های خون به بیرون می پاشیدچیزی نبود. هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری دریافتم : باید، باید، بایددیوانه وار دوست بدارم
شرایط دوران زندگی فروغ
اولین مجموعه شعر او به نام " اسیر " در سال 1331 در سن 17 سالگی منتشر می گردد. کم و بیش اشعاری از او در مجلات به چاپ می رسد.با به چاپ رسیدن شعر " گنه کردم گناهی پر ز لذت" در یکی از مجلات هیاهوی عظیمی بپا می شود و فروغ را بدکاره می خوانند و از آن پس مورد نا مهربانی های فراوان قرار می گیرد.
" گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستندولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دو صد پیرانه بستند "
. دومین مجموعه شعر فروغ (دیوار) در بیست و یک سالگی این شاعره چاپ شد و بدلیل برخی گستاخیها و سنت شکنی ها مورد نقد و سرزنش ادبا قرار گرفت. فروغ فرخزاد یک سال بعد علیرغم ملامت شخصیتهای ادبی، سومین مجموعه شعر خود بنام عصیان را چاپ کرد; این سه مجموعه شعر اشعاری بودند زنانه ، سرکش، رومانتیک وبحث انگیز. فروغ سپس جذب فعالیتهای سینمائی شد و در سال 1338 برای مطالعه و تجربه سینما به انگلستان رفت. وی پس از بازگشت در سال 1341 فیلم مستندی از جذامیان تبریز بنام ( خانه سیاه است) تهیه کرد که این فیلم در سال 1342 برنده جایزه بهترین فیلم مستند فستیوال اوبرهاوزن ایتالیا شد. مطالعات عمیق فروغ فرخزاد در زمینه سینما و فیلمبرداری و آشنائی با نویسندگانمعاصر سبب شد که وی در اواخر عمر کوتاه خود نگرش دیگری نسبت به هنر، شعر وجامعه پیدا کند. این تحول فکری به اندازهای بود که شاعره چهارمین مجموعه شعر خودرا (تولدی دیگر) نام نهاد که دارای روح و حالتی متفاوت از قبل و مملو از اشعار اجتماعی و انتقادی بود. مجموعه تولدی دیگر دنیای تفکرات این شاعره جوان را به گونهای نویننشان میداد و فروغ پس از چاپ این مجموعه، از آثار شعری گذشته خود اظهار تأسف کرد و این اشعار را بیان سادهای از جهان بیرون خود نامید. فروغ فرخزاد در سال 1343 به ایتالیا،آلمان و فرانسه سفر کرد و در این ایام که در داخل و خارج از ایران به شهرت خاصیدست یافته بود، سازمان فرهنگی یونسکو فیلم نیم ساعتهای از زندگی او تهیه کرد . در آثار فروغ فرخزاد شعر و زندگی به گونهای تفکیک ناپذیر درهم آمیخته است.مایه اصلی زندگی و شعر در آغاز برای او لذت جسمانی و هوسهای زودگذر بود کهحاصلی جز شکست و ناکامی به بار نیاورد. شکست در زندگی اجتماعی و زندگیخانوادگی روح وی را پس از یک دوره ناامیدی ،بی اعتمادی و ناباوری به طغیان واداشت;با این حال روح عصیانگری فروغ بر ضد سنتها و اصول اخلاقی که در اشعار آغازین اومشهود است، پس از مجموعه تولدی دیگر تاحد زیادی تعدیل یافت و بی شک اگر زندگیطولانی تری مییافت به تجدید نظری اساسی در افکار و دیدگاههای خود می رسید. ازویژگیهای شعر فروغ نمایان ساختن مظاهر خشن و ناهموار زندگانی مردم در قالب شعراست. ابداع مضامین تازه و خلق تصاویر بدیع و اشیاء محیط اطراف با دیدی متفاوت و بهپرده شعر کشیدن مشهودات و دریافتهای خود از دیگر شاخصه های زیبای شعر فروغ فرخزاد است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
پیامبر رسالت جهانی خود را اعلام می کند
پیمان حدیبیه فکر رسول خدا را از ناحیه جنوب مکه آسوده ساخت و در پرتو این آرامش گروهی از سران عرب به آئین اسلام گرویدند در این هنگام رهبر گرامی مسلمانان فرصت را مغتنم شمرده و با زمامداران وقت و روسا و قبایل و رهبران مذهبی مسیحی آن روز باب مکاتبه را باز نمود و آئین خود را (که آن روز از دائره یک عقیده ساده گام فراتر نهاده و به صورت یک آئین جهانی درآمده بود و می توانست همه بسر را زیر لوای توحید و تعالیم عالی اجتماعی و اخلاقی خود گرد آورد ) به ملل زند جهان آن روز عرضه داشت
این نخستین گامی بود که پیامبر پس از 19 سال کشمکش با قریش لجوج برداشت و اگر دشمنان داخلی او را با نبردهای خونین خود مشغول نمی ساختند او پیش از این دست به دعوت ملل دوردست می زد ولی حملات ناجوانمردانه عرب او را مجبور ساخته بود که قسمت هم از وقت خود را به امر دفاع از حوزه اسلام صرف نماید
نامه هائی که پیامبر اکرم به عنوان دعوت اسلام به امرا و سلاطین و روسا قبایل و شخصیتهای برجسته معنوی و سیاسی نوشته است و از ریش دعوت او حکایت می کند اکنون 185 نامه از متون نامه های پیامبر که برای تبلیغ و دعوت به اسلام و یا به عنوان میثاق و پیمان نوشته است در دست داریم و محدثان و تاریخ نویسان آنها را ضبط کرده اند همه این نامه ها حاکی است که روش اسلام در دعوت و تبلیغ منطق و برهان بوده نه بر جنگ و شمشیر روزی که پیامبر از حملات قریش مطمئن گردید با فرستادن نامه و اعزام مبلغان ندای خود را به گوش جهانیان رسانید . متون این نامه ها و حقایق و دلایل و اشاراتی که در لابلای آنها نهفته است و نصایح و اندرز ها و تسهیلات و نرمشهائی که پیامبر در موقع بستن پیمان با ملل بیگانه از خود نشان داده و همه و همه گواه زنده بر ضد نظریه خاور شناسایی است که چهره اسلام را با تهمتها ناروای خود پوشانیده و پیشرفت اسلام را زائیده نیزه و شمشیر می دانند .
رسالت پیامبر جهانی بود
گروهی از بی خردان به رسالت جهانی پیامبر اسلام دریچه تردید و شک می نگرند و در این تردید از یک سلسله نغمه هائی که برخی از نویسندگان مزدور سر می دهند پیروی می نمایند و سردسته آنها خاور شناسی مانند سرویلیام مویر است که می گوید موضوع عمومیت رسالت محمد بعد ها به وجود آمد و محمد از هنگام بعثت تا زمان وفات خود فقط عربها را به اسلام دعوت می کرد و محمد جز عربستان جائی را نمی شناخت .
این نویسنده انگلیسی از شیوه خاص انگلیسیها پیروی کرده و در برابر آیات زیادی که گواهی می دهند که او عموم جهانیان را دعوت به توحید و رسالت خود می کرد پرده بر روی حقایق افکنده و می گوید : او فقط عربها را دعوت می کرد و مادر اینجا برخی از آیات شهادت می دهد که رسالت پیامبر اسلام بر اساس دعوت جهانیان استوار بوده می آوریم و شما می توانید مشروح این قسمت را در کتابهای عقائد مطالعه بفرمائید , اینک متون و ترجمه آیات :
ای مردم (دقت کنید که نمی گوید ای عربها ) من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم و طرف خطاب در آیه همه مردم است چنانکه می فرماید : قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا
ای محمد (ص) ما ترا برای همه مردم مبشر و منذر (بشارت دهنده و بیم دهنده ) فرستاده ایم
ما کتاب ترا وسیله یادآوری برای جهانیان قرار داده ایم
هر کس آئینی جز اسلام بپذیرد از او پذیرفته نخواهد شد این آیه تمام ادیان جز اسلام را از رسمیت انداخته و همه مردم را موظف می سازد که پس از نزول این آیه از آئین اسلام (آئین پیامبر ما ) پیروی نمایند .
تو ای محمد باد هر انسانی را از خشم خداوند بترسانی
اوست که پیامبر خود را با هدایت و دین پایداری فرستاد تا پیامبر خود و آئین پایدار او را بر تمام ادیان غالب سازد و اگر چه مشرکان نخواهند
اکنون ما از نویسنده انگلیسی سوال می کنیم : با این دعوتهای جهانی بعد ها پیش آمده است ! آیا با وجود این آیات و آیه های دیگر و با بودن پیکهای اسلام در سرزمینهای دوردست و متون نامه های آن حضرت که در صفحات تاریخ ضبط است باز جا دارد که انسان در جهانی بودن رسالت او تردید کند ؟
پیک رسالت در نقاط دوردست
پیامبر اسلام مساله دعوت زمامداران را مانند سایر مسائل مهم در یک شورای
بزرگ مطرح ساخت . روزی به یاران خود چنین فرمود : بامدادان همگی حاضر شوید تا درباره امر خطیری با شما مشورت کنم ، فردای آن روز پس از ادای فریضه صبح پیامبر به یاران خود چنین فرمود :
بندگان خدا را نصیحت کنید کسی که سرپرست امور مردم شد و در هدایت و راهنمائی آنان کوشید خدا بهشت را بر اوحرام کرده است شما برخیزید پیک رسالت در نقاط دور دست شوید و ندای توحیدرا به سمع جهانیان برسانید .
سپس پیامبر شش نفر از ورزیده ترین افراد را طی نامه هائی که رسالت جهانی آن حضرت در آنها منعکس بود به نقاط مختلف روانه کرد و سفیران هدایت در یک روز رهسپار سرزمینهای ایران ، روم ، حبشه ، مصر ، یمامه ، بحرین و حیره ( اردن) شدندو مشروح جریان از نامه ها را در آینده خواهیدخواند
وقتی نامه های رسول خدا وسیله نویسندگان مخصوص آنحضرت تنظیم گردید، افرادی که از وضع در بارهای آن روز اطلاع داشتند به پیامبر عرض کردند که باید نامه ها را مهر بفرمائید زیرا زمامداران جهان نامه بی امضا را ( امضا آن روز بوسیله مهر بود) نمیخوانند از این نظریه دستور خود پیامبر انگشتری از نقره برای او تهیه گردید و جمله محمد رسول الله در سه سطر بر آن حک شده بود و طرز حکاکی آن از این قرار بود که لفظ الله در بالا و رسول در وسط و محمد در زیر قرار گرفته بود ، و این ترتیب و دقت برای حفظ از جعل و تزویر بود و خواننده باید امضا را از پائین شروع کرده به لفظ الله برسد ( محمد رسول الله ) حتی باین اکتفا نکرد ، پاکت نامه را بوسیله موم خاصی ( بجای لاک امروز) چسبانید و روی آن را مهر زد
اوضاع جهان در روز ابلاغ رسالت جهانی
قدرت جهان در آنروز در قبضه دو امپراطوری بزرگ جهان بود، و رقبت و جنگ میان این دوقطب سابقه ممتدی داشت نبرد و ستیزه میان ایران و روم از دوره هخامنشیان آغاز گردیده و تا عهد ساسانیان ادامه داشت ، خاور زمین زیر سیطره امپراتوری ایران بود و سرزمین عراق و یمن و بخشی از آسیای صغیر از اقمار و مستمرات دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفت دولت روم در آنروز به دو بلوک شرقی و غربی تقسیم شده بود .
زیرا در سال 395 میلادی ( تئودوز کبیر ) امپراتور روم ، کشور خودرا میان دو پسرش تقسیم کرد و دوکشور بنام روم شرقی و غربی بوجود اوردو روم غربی در سال 476 به دست وحشیان و بربرهای شمال اروپا منقرض گرید .ولی روم شرقی که مرکز آن قسطنطیه بود و شام و مصر را نیز در اختیار داشت در زمان ظهور اسلام رشته سیاست جهان را در دست داشت .
پیک اسلام در سرزمین روم
قیصر پادشاه روم با خدا پیمان بسته بود که هر گاه در نبرد با ایران پیروز گردد به شکرانه این پیروزی بزرگ از مقر حکومت خود ( قسطنطنیه ) به زیارت بیت المقدس پیاده برود او پس از پیروزی به نذر خودجامه عمل پوشانید و پیاده رهسپار بین المقدس گردید .
دحیه کلبیه مامور شد که نامه رسولخدا را به قیصر برساند او سفرهای متعددی بشام داشت و به نقاط مختلف شام کاملا آشنا بود قیافه گیرا و صورت زیبا وسیرت نکوی وی شایستگی همه جانبه ی او را برای انجام این وظیفه خطیر ایجاب می نمود وی پیش از آنکه شام را ، به قسطنطنیه ترک کند در یکی از از شهرهای شام عین بصری اطلاع یافت که قیصر عازم بیت المقدس است لذا فورا با استاندار بصری ( حارث بن ابی شمر ) تماس گرفت و ماموریت خطیر و پراهمیت خود را به او ابلاغ کرد .
استاندار عدی بن خام را خواست و او را مامور کرد تا همراه سفیر پیامبر به سوی بیت المقدس بروند و پیام ونامه پیامبر را بحضور قیصر برسانند .
یک نفر از درباریان خیر اندیش به دخیه گفت شما می توانی نامه را روی میز مخصوص سلطان بگذاری و برگردی و کسی جز قیصر دست به نامه های روی میز نمیزند و در موقع قیصر نامه را خواند شما را به حضور می طلبد دحیه از راهنمائی آن مرد تشکر کرد ونامه را روی میز گذارد و بازگشت .
قیصر نامه را گشود ابتدا نامه که با بسم الله شروع شده بود توجه قیصر را جلب کرد و گفت من از غیر سلیمان (ع) تا کنون چنین نامه ای ندیده ام سپس مترجم ویژه عربی خود را خواست تا نامه را بخواند و ترجمه کند ، اونامه پیامبر را چنین ترجمه کرد:
نامه ایست (1) از محمد فرزند عبد الله به هرقل بزرگ روم ، درود بر پیروان هدایت من ترا به آئین اسلام دعوت می کنم اسلام آور تا در امان باشی خداوند بتو دو پاداش می دهد ( پاداش ایمان خودو پاداش ایمان کسانی که زیر دست تو هستند .
اگر از آئین اسلام روی گردانی گناه اریسیان نیز بر تواست ای اهل کتاب ما شما را به یک اصل مشترک دعوت می کنیم غیر خدا را نپرستیم ، کسی را انباز او قرار ندهیم ، بعضی از ما بعضی دیگر را به خدائی نپذیرد ( هر گاه ای محمد ) آنان از آئین حق سربرتافتند بگو : گواه باشید که ما مسلمانیم .
قیصر از حالات پیامبر تحقیق می کند
زمامدار خردمند روم احتمال داد که نویسنده نامه همان محمد موعود انجیل و تورات باشد – لذا – در صدد بر آمد که از خصوصیات زندگی وی اطلاعات دقیق به دست آورد فورا رئیس نیروهای انتظامی را به حضور طلبید و گفت : سراسر شام را زیر پا بگذار شاید از خویشاوندان و نزدیکان محمد و یا از کسانی که از اوضاع وی اطلاع دارند افرادی را پیدا کنی تا من وسیله آنها یک سلسله اطلاعاتی به دست آورم از حسن تصادف مقارن همان ایام ابی سفیان و دسته ای از قریش برای بازرگانی با شام آمده بودند مامور قیصر با آنان تماس گرفت و همه را به بیت المقدس برد و به حضور او بار یافتند قیصر از آنها پرسید ایا در میان شما کسی هست با محمد پیوند خویشاوندی داشته باشد ؟ ابوسفیان به خود اشاره کرد و گفت ما با او از یک طایفه هستیم و در جد چهارم ( عبدمناف ) بهم می رسیم )
قیصر از ابوسفیان سوالات زیر را کرد و ابوسفیان نیز بترتیب جواب داد.
حسب محمد چگونه است ؟
گفت از خانواده شریف و بزرگ .
2-در نیاکنونی کسی هست که بر مردم سلطنت کرده باشد
گفت : نه
3-ایا پیش از آنکه ادعایی نبوت کند از دورغ پرهیزداشت یا نه ؟
گفت : بلی محمد مرد راستگوئی بود .
4-چه طبقه ای از مردم از وی طرفداری می کنند و به آئین او می گروند ؟
گفت : اشراف با او مخالفند و افراد عادی و متوسط هوادار جدی او هستند .
5-پیروان وی رو بفزونی است ؟
گفت : بلی.
6-کسی از پیروان او تا حال مرتد شده است ؟
گفت نه .
7-آیا او در نبرد با مخالفان پیروز است یا مغلوب؟
گفت : گاهی غالب و گاهی با شکست روبرو است .
قیصر به مترجم گفت که به ابوسفیان و رفقا وی بگوید که اگر این گزارشها دقیق و صحیح باشدحتما او پیامبر موعود آخر الزمان است و در پایان افزود که من اطلاع داشتم که چنین پیامبری ظهور خواهد کرد ولی نمی دانستم که از قوم قریش خواهد بود ولی من حاضرم در برابر او خضوع کنم و به عنوان احترام پاهای او را شستشو دهم،
و در همین نزدیکیها قدرت و شوکت او سرزمین روم را خواهد گرفت .
نامه پیامبر در قیصر اثر می گذارد
قیصر به گزارشهای کسب شده از ناحیه ابوسفیان اکتفا نکرده موضوع را با یکی از دانشمندان روم از طریق نامه در میان گذراد وی در جواب نوشت این همان پیامبر است که جهان در انتظار او است قیصر برای به دست آوردن طرز تفکر سران روم اجتماع عظیمی در یکی از صومعه ها تشکیل داد ، و نامه پیامبر را بر آنها خواند و گفت : آیا حاضرید با برنامه و آئین او موافقت کنیم ؟! چیزی نگذشت که تشنج بزرگی در مجلس به وجود آمد به طریقیکه قیصر از اختلاف و مخالفت آنان برجان خود ترسید فورا از جایگاه خود که نقطه بلندی بود رو به مردم کرد و گفت : نظر من از این پیشنهاد ازمایش شما بود ، صلابت واستقامت شما در آئین مسیح مورد اعجاب و تقدیر من قرار گرفت .
قیصر دحیه را خواست و او را احترام کرد و پاسخ نامه پیامبر را نوشت و هدیه ای نیز به وسیله دحیه ارسال کرد و مراتب ایمان و اخلاص خود را در آن منعکس نمود .
سفیر پیامر اسلام در دربار ایران نامه های پیامبر
روزی که سفیر پیامبر اسلام عازم دربار ایران گردید زمامدار این سرزمین وسیع خسرو پرویز بود وی دومین زمامدار ایران پس از انوشیروان بود که 32 سال پیش از هجرت پیامبر بر تخت سلطنت نشست .
در آغاز سال هفتم هجرت پیامبر یک از افسران ارشد خود یعنی عبد الله حذافه سهمی قریشی را مامور کرد که نامه وی را به دربار ایران ببرد و ان را به دست خود خسرو پرویز برسند .
اینک ترجمه آن :
بنام خداوند بخشنده مهربان
از محمد فرستاده خداوند به کسری بزرگ ایران درود بر آنکس که حقیقت جوید و به خدا و پیامبر او ایمان آورد و گواهی دهد که جز اوخدائی نیست و شریک وهمتائی ندارد ومعتقد باشد که محمد بنده و پیامبر او است . من به فرمان خداوند ترا به سوی او می خوانم او مرا به هدایت همه مردم فرستاده است تا همه مردم را از خشم او بترسانم و حجت را بر کافران تمام کنم اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از ایمان و اسلام سر بر تافتی گناه ملت مجوس بر گردن تو است .
سفیر پیامبر وارد دربار گردید خسرو پرویز دستور داد تا نامه را از او بگیرند ولی او گفت : باید نامه را شخصا خودم برسانم و مامه پیامبر را بخسرو تسلیم کرد خسرو پرویز مترجم خواست مترجم نامه را باز کرد و چنین ترجمه نمود نامه ایست از محمد رسولخدا به کسری بزرگ ایران هنوز مترجم از خواندن نامه فارغ نشده بود که زمامدار ایران سخت بآشفت و داد زد و نامه را از مترجم گرفت و پاره کرد و فریاد کشید این مرد را ببینید که نام خود را جلو نام من نوشته است .
فورا دستور داد که عبد الله را از قصر بیرون کنند . عبدالله از قصر بیرون آمد و بر مرکب خود سوار شد و راه مدینه را پیش گرفت او جریان کار خود را گزارش داد پیامبر از بی احترامی خسرو سخت ناراحت گردید و آثار خشم در چهره او پدیدار گشت و در حق وی چنین نفرین کرد اللهم مزق ملکه : خداوند رشته سلطنت او را پاره کن .
خسرو پرویز به فرماندار یمن چه دستور داد؟
فرمانروای سرزمین حاصلخیز یمن که در جنوب مکه قرار دارد و حکمران آنجا همواره به طور دست نشاندگی از طرف شاهان ساسانی حکومت داشتند در آنروز باذان حکمران آنجا بود شاه ساسان از شدت غرور نامه ای به فرماندار یمن به شرح زیر نوشت :
بمن گزارش رسیده است که مردی از قریش در مکه مدی نبوت است دونفر از افسران ارشد خود را به سوی او اعزام کن تا او را دستگیر کرده بسوی من بیاورند . و بنا بنقل ابن حجر در الاصابه در ترجمه باذان دستور داد که این دو افسر او را وادار کنند تا به آئین نیاکان خود برگردد ، و اگر نپذیرفت سر او را از تن جدا کرده برای او بفرستید .
این نامه حاکی از بی اطلاعی زمامدار وقت است ، او به قدری بی اطلاع بود که نمی دانست که این شخص مدعی نبوت بیش از شش سال است که از مکه به مدینه مهاجرت نموده است وانگهی شخصی را که در نقطه ای داعیه نبوت دارد و نفوذ او بقدری گسترش یافته که پیک برای دربار شاهان جهان می فرسند نمی توان با اعزام دو افسر دستگیر کرد و یا لااقل او را به یمن احضار نمود .
فرماندار یمن طبق دستور مرکز دو افسر ارشد و نیرومندخود را به نامهای فیروز و خرخسره روانه حجاز کرد این دو مامور نخست در طائف با یک مرد قرشی تماس گرفتند وی آنها را راهنمائی کرد و گفت : شخصی که مورد نظر شما است اکنون در مدینه است آنان راه مدینه را پیش گرفتند و شرفیاب محضر پیامبر شدند نامه به اذن را تقدیم کرده و چنین گفتند : ما به دستور مرکز از طرف فرماندار یمن ماموریم شما را به یمن جلب کنیم و تصور می کنیم که باذان در خصوص کار شما با خسروپرویز مکاتبه کند و موجبات رضایت او را جلب نماید و در غیر این صورت اتش جنگ میان ما و شما روشن می شود و قدرت ساسان خانه های شما را ویران می سازد و مردان شما را می کشد . ..
پیامبر اکرم با کمال خونسردی سخنان آنها را گوش کرد ، پیش از آنکه به پاسخ گفتار آنها بپردازد نخست آنها را به اسلام دعوت نمود .
سپس به آنها فرمود امروز بروید فردا من نظر خود را به شما می گویم در این هنگام وحی آسمانی نازل گردید و فرشته وحی پیامبر را از کشته شدن خسرو پرویز آگاه ساخت فردای آنروز که افسران ( فرماندار ) یمن برای گرفتن جواب به حضور پیامبر رسیدند پیامبر فرمود پروردگار جهان مرا مطلع ساخت که دیشب هفت ساعت از شب گذشته خسرو پرویز وسیله پسرش شیرویه کشته شده و پسر بر تخت سلطنت نشست.
ماموران باذان از شنیدن این خبر سخت وحشت زده شده گفتند : مسئولیت این گفتار شما بمراتب بالاتر از ادعا نبوت است که شاه ساسان را به خشم در آورده است ما
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
تحلیل شعر فروغ فرخزاد
احمد شاملو از فروغ فرخزاد و شعر فروغ می گوید
تحلیل احمد شاملو از شعر فروغ فرخزاد
شعر فروغ همیشه برای من یک چیز زیبا بوده است، اگر این صفت برای بیان کیفیت شعر فروغ کافی باشد.
فروغ، تا آن حدی که من می شناسم و به من اجازه می دهد که قضاوت کنم، در شعرش- همچنانکه در زندگی- یک جستجوگر بود. من هرگز در شعر فروغ نرسیدم به آنجایی که ببینم فروغ به یک چیز خاصی رسیده باشد. همچنان که ظاهراً زندگیش هم همینطور بود. یعنی فروغ چیز معینی را جستجو نمی کرد. در شعر او حتا خوشبختی یا عشق هم به مثابه چیزی که دنبالش برویم و پیدایش کنیم مطرح نمی شود. او در زندگی اش هم هرگز دنبال یک چیز خاص نرفت، خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; شعر، خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; فیلم و خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; هر عامل دیگر. من او را همیشه به این صورت شناختم که رسالت خودش را در حد جستجو کردن پایان داد.
من هرگز ندیدم که فروغ چیزی را پیدا کند و آن چیز قانعش بکند. فروغ در شعرش دنبال چه چیزی می گشت؟ این برای من شاید به عنوان عظمت کار فروغ و اهمیت او مطرح بشود. من دلم می خواهد فروغ این طوری باشد. یعنی واقعاً این جوری فروغ را دوست می داشتم. می دیدم آدمی است که فقط جستجو می کند، اما این که چه چیز را جستجو می کند، این شاید برای خود او هم مهم نبود. آیا دنبال انسانیت مطلق می گشت؟ نه! آیا دنبال عشقی می گشت که وسیله ای باشد برای خوشبختی اش؟ نه! برای اینکه حتا دنبال خوشبختی هم نمی گشت.
همه چیز را می دید و همه چیز را دوست داشت. حتا بندی را که رخت رویش آویزان می کنند. زندگی از موقعی که خورشید روشنش می کرد برای او قابل پرستش بود با یک عامل وحشت. در حالی که هردوی اینها بود، هیچ کدام آنها هم نبود. او فقط می دید و دوست داشت، اما هیچ چیز خاصی در این زندگی نمی جست. و واقعاً آیا قرن ما چنان قرنی است که ما چیزی بجوییم و چیزی بیابیم؟ تصور نمی کنم. او حداقل به این حقیقت رسیده بود که دنبال چیزی نگردد.
نمی دانم این حرف تا چه حد می تواند از دهان من بیرون بیاید، چون من خودم به عنوان یک شاعر شناخته شده ام. ببینید، من فکر می کنم همیشه یک شاعر، اعم از نقاش یا موسیقی دان و غیره- چون من می خواهم همه&#۶۵۲۶۳; اینها را در کلمه&#۶۵۲۶۳; شاعر خلاصه کنم- همیشه یک آدم خوب و مهربان است. بنابراین اگر بگوییم فروغ دنبال مهربانی و خوبی می گشت، در این صورت او باید می رفت جلوی آینه و به خودش نگاه می کرد. این جستجو از این نظر هست که خط معین و هدف معینی نداشت. شاید واقعاً دنبال چیزی هم می گشت. شاید به دنبال مرغ آبی بود.
اما قدر مسلم این است که اسم آن مرغ آبی حتا "خوشبختی" نبود. شاید دنبال یک عروسک می گشت یا یک بازیچه، و یا شاید دنبال یک حقیقت بزرگ می گشت. هیچ کدام اینها را شعر او نشان نمی دهد، و زندگی او لااقل به من نشان نمی دهد. شاید کسانی که نزدیکتر به او بودند و معاشرتهای زیادی با او داشتند، بدانند که او پی جوی چه چیزی بوده است.
ما پس از این که فروغ را به قول اخوان "پریشادخت" می شناسیم، و بعد از آنکه او را یک جسمی می شناسیم که به قول ویکتور هوگو فقط وسیله ای هست برای اینکه روحی به روی زمین و میان ما باقی بماند، آنوقت این حرفها را پیش می کشیم.
کسی که می رقصد به عقیده&#۶۵۲۶۳; من زیبایی خطوط بدن را در حالات مختلف نه تنها نشان می دهد، بلکه ستایش می کند. فروغ معتقد به روحی در ورای جسم نمی توانسته باشد و خوشبختی را، شاید خوشبختیهای یک کمی جسمیتر را در همین چارچوب زندگی جستجو می کرد و از این لحاظ چقدر واقع بین و حقیقت بین بود و ما این را در شعرش می بینیم، اما همان طور که آن بالرین زیبایی را جستجو می کند در این خطوط، و این خطوط را در حالات مختلف قرار می دهد و آنها را ستایش می کند؛ فروغ زندگی را در حالات مختلف جستجو می کند، برای آتکه ستایش کند و زیباییهای آن را نشان بدهد. ببینید که از زندگی تا مرگ، در یک شعری که معشوق خود را وصف می کند، تن معشوق را وصف می کند. این حالات مختلف را میان دو قطب زندگی و مرگ قرار می دهد و یکی به یکی ستایش می کند. ما نمی توانیم در شعر فروغ به دنبای عشق به آن مفهومی که معمولاً در ادبیات و شعر ما بوده، باشیم. یعنی او دنبال یک مجهول مطلق نبوده است.
شاید جستجوی او به این علت بوده که آنچه در بین تولد و مرگ ما ست، و این همه چیز مبتذلی که در زندگی هست نمی توانسته انگیزه&#۶۵۲۶۳; آن عشق بزرگ، و ان عشق عرفانی، باشد. شاید این جستجویی کیهانی بوده است. شاید وقتی فروغ این همه پستی و بیچارگی روزانه را می دیده است، نمی توانسته باور کند که این تن قالب و ظرف آنچنان چیز بزرگی باشد که ما اسمش را عشق می گذاریم و به همین لحاظ او فقط به جستجو می پردازد.
او گرد این ظرف می گردد، برای اینکه شاید راهی به آن حقیقت نامعلوم پیدا کند. حقیقتی که عظمتش را می شود حس کرد. شاید او می خواسته بین تن و آن مفهوم عظیم رابطه ای پیدا کند. شاید می خواسته به آن حقیقتی دست پیدا کند که در نظر شاعران پیش از او و ما به صورت روح و عشق عرفانی تعبیر می شده است.
من معتقدم که این جستجو تماماً با توفیق همراه بوده است. درست مثل این است که ما بدون اینکه ظاهراً قصدی داشته باشیم، یعنی قصدی را ارائه بدهیم، می رویم از شهر بیرون و توی صحرا در جهتی یا در جهات مختلف به راه می افتیم. ممکن است که ما اعلام نکرده باشیم که به کجا می رویم و به چه کاری می رویم. اما آیا خود این عمل نمی تواند یک هدف و غایتی باشد؟ یعنی قدم زدن، تفریح کردن و لذت بردن از چشم اندازهای اطراف. من کلمه&#۶۵۲۶۳; جستجو را در شعر فروغ به همین معنی می گیرم.
فروغ جستجو می کند. اما در حالی که به جستجو می رود، ما را با چشم اندازهای گاهی فوق العاده زیبا و اغلب خیلی زیبای شعر خودش آشنا می کند.
می بینیم که توی شعرش از زنی حرف می زند که زنبیلی به دست دارد و به خرید روزانه می رود. دیگر از این عالی تر چه چیز را می شود بیان کرد؟ او تمام اینها را به ما نشان می دهد. تمام چیزهایی که در روز بارها از جلو چشم ما می گذرند و ما آنها را نمی بینیم. در حقیقت گردش فروغ بدون هیچ هدف معینی صورت می گیرد و پربارترین گردش ممکن هم هست. تنها نگفته که به کجا می رود. احتمالاً اگر به جایی رسید، چه بهتر!
تحلیل فمینیستی شعر و زندگی فروغ فرخزاد
با این که در دو دهه ی اخیر مطالبی که درباره ی شاعران ونویسندگان زن نوشته می شوند ، از کمیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار است ؛ امّا اکثرشان نه به عنوان کار تحقیقی بلکه بیشتر به عنوان مقاله هایی هستند که جسته گریخته به مسأله زن در ادبیات و ادبیات زنان می پردازد...
با این که در دو دهه ی اخیر مطالبی که درباره ی شاعران ونویسندگان زن نوشته می شوند ، از کمیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار است ؛ امّا اکثرشان نه به عنوان کار تحقیقی بلکه بیشتر به عنوان مقاله هایی هستند که جسته گریخته به مسأله زن در ادبیات و ادبیات زنان می پردازد.و در اکثر پژوهشهایی که درحیطه ی نقد زنان انجام شده ؛ به جای ایجاد ابزاری منحصر به فرد برای بررسی نوشتار زنانه ؛ تلاش عجیبی برای بازسازی تصویر زن هنرمند با توجه به هنجارهای جامعه صورت گرفته است .
در این مقاله سعی شده فارغ از تلاشهای صورت گرفته پیرامون بازسازی تصویر فروغ در شبکه ارتباطات خانوادگی یا تعالی شعرش را مدیون موتیفهای برخاسته از مذهب،اسطورهو تاریخ دانستن و...که همه گفتمانی مردانه را رقم میزنند، شعر فروغ فرخزاد را با توجه به بینامتنیت های مورد تحلیل جامعه شناختی به طور عام و فمنیستی به طور خاص مورد بررسی قرار دهیم.
الف) میزان همپوشانی ادامه حیات ادبی فرخزاد با پاسخهای جامعه شناسی ذهنیت فمنیسم: