لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
روابط عاطفی قبل و بعد ازدواج
روابط عاطفی انتقالی (Rebound Relationships)
رابطه عاطفی انتقالی یا Rebound Relationship، پس از جدایی و قطع یک رابطه عاطفی جدی رخ می دهد. حتی چنین روابطی، گاهی پیش از آنکه رابطه قبلی کاملا پایان یابد (مثلا طلاق قطعی و جاری شود) آغاز می شوند.
چنانچه شما به سرعت پس از تمام شدن یک رابطه دراز مدت، به رابطه عاطفی جدیدی وارد شده اید، احتمال انتقالی بودن این رابطه کم نمی باشد.
رابطه عاطفی انتقالی در واقع یک بهانه برای پرت شدن حواس ماست، بهانه خوبی که درد و رنج تحمل جدایی و تمام کردن رابطه عاطفی قبل را کمی تسکین می بخشد، درحالیکه اقدامی نادرست به قصد بازگشت به زندگی عادی است.
بسیاری از افراد بعد از جدایی (یا تمام کردن یک رابطه عاطفی جدی) به سرعت شروع به دیدن و بررسی موارد دیگر می کنند چراکه از “تنها شدن” بیم دارند. در واقع فرد می خواهد با درگیر شدن در شور و شدت یه عشق جدید، درد جدایی قبلی را فراموش کند.
افراد در روابط پس از جدایی، به جد به دنبال فردی می گردند که مشکلات رابطه قبلی شان را نداشته باشد درحالیکه با چنین دیدی، تنها دسته مشکلات پیشین را با دسته ای جدید از مشکلات تعویض می کنند.
چنانچه فرد سالهای زیادی را در رابطه عاطفی مشکلدار خویش صرف کرده است، پس از جدایی، احتمال شیرجه زدن او در رابطه عاطفی جدیدی بیشتر می گردد، چراکه طبیعی است که به عنوان انسان، به دنبال روابط قوی و دایمی باشد و احساس خسران از رابطه گذشته و تلف وقت ناشی از آن، دست به دست حس تنهایی و نیاز به هم صحبت داده و فرد را به یک رابطه جدید، ولی بسیار زود و عجولانه، سوق دهد.
ماسک زدن بر روی درد گذشته، بزرگترین مشکل رابطه انتقالی است. در واقع فرد درگیر شده در چنین رابطه ای، از پارتنرش به عنوان مرهمی برای قلب شکسته خود در رابطه قبلی “استفاده” می کند و چنانچه هدفش تامین شد، وی را رها کرده و به دنبال زندگی خود می رود.چنانچه بیم این دارید که در حال وارد شدن به چنین رابطه ای هستید، با خود در درجه اول و سپس با فرد مقابل صادق باشید که قصد و غرض و هدف شما از این رابطه چیست.
و چنانچه فردی هستید که با کسی که به تازگی یک رابطه دراز مدت عاطفی را پایان داده است، آشنا شده اید، مراقب باشید! به طرف مقابل خود اجازه ندهید، سرعت رابطه را تعیین کند. اگر چنین اجازه ای را به وی بدهید، خود را در میان یک گردباد خواهید یافت. مسلما نمی خواهید که با خوار و خاشاک تنها بمانید، هنگامیکه طرفتان تصمیم به ترک شما و ادامه زندگی اش می گیرد.
به طور خلاصه، اگر با فردی که احتمال وارد شدنش به رابطه انتقالی می رود، آشنا شده اید، بسیار به کندی و با آرامش رابطه را جلو ببرید. همچنین مراقب احساسات خود باشید و بدانها توجه کافی کنید.
و کلام آخر اینکه، “درد و رنج عاطفی، ما را نمی کشد!“. افراد به طور ناخودآگاه بیم دارند که درد و رنج روحی و عاطفی ورای توان تحمل آنهاست و از آن خواهند مرد!، و بنابراین در نتیجه این ترس، به روابط جدید و سایر تکنیکهای ناسالم پناه می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
شرایط اجتماعی قبل از انقلاب
انقلاب به صورت ایده آل در مکان و زمانی شانس موفقیت خواهد داشت که شرایط دو قطبی بر جامعه حکم فرما باشد . شرایطی که در آن گروههای اجتماعی از سیستم سیاسی حاکم جدا شده و در مقابل آن می ایستند .
چنین جامعه با نوعی دوآلیسم قدرت مواجه می گردد. ابتدا مشروعیت و حقانیت قدرت سیاسی مورد سوال قرا می گیرد و آنگاه قدر اجتماعی به دنبال یاس و نامیدی مردم از سیتم سیاسی تدریجا" شکل می گیرد .
این شرایط حکایت از نوعی مقابله گروه حاکم و گرو ههای اجتماعی می کند که در طی آن از یک طرف ساختار ها و نهاد های سیاسی حاکم رو به ضعف رفته و یا اینکه توانایی تحصیل حداقل خواسته های جامعه را نداشته و از اداره ان تدریجا" دچار عجز می شوند و از طرف دیگر نیروهای اجتماعی که اطمینان و قدرت کافی به توانایی های خود پیدا نموده و از سیستم سیاسی رویگردان شده اند و در مقابل نظام حاکم قرار می گیرند و به تدر یج شکاف میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی به حدی می رسد که ادامه آن چنان وصفی در جامعه غیر قابل تحمل می شود.
بنابر این رابطه موجود میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی منبع اصلی بروز تعارضات اجتماعی است. قدرت سیاسی و اجتماعی بر اساس روال معمول و در حالت عادی رابطه بین فرماندهی و فرماندهی می باشد.
منظور از قدرت سیاسی مجموعه نهاد های رسمی و اداری جامعه هستند که با اختیار داشتن ابزار قدرت مادی (نظامی –اقتصادی و قانونی) اداره امور جامعه را بر عهده دارند .
در حالی که قدرت اجتماعی متشکل از آنچنان قدرتی است که به اعتبار و نفوذ معنوی در میان افراد جامعه ، بر اساس ارزش های مشترک تبعیت و اطاعت ، افراد جامعه و گروههای اجتماعی را به طرف خود جلب می کند .
بنا براین قدرت اجتماعی ناشی از مقام و موقعیت اجتماعی افراد است و بر اساس اعتبار و رابطه ای است که سلطه و تابعیت را مشروعیت می بخشد . قدرت اجتماعی مطلقا به اعتماد و اطمینان افراد جامعه بستگی داشته و قابلیت آن برای تحقق اهداف اعضای آن به میل و اصرار به انجام وظایفی و به خصوص اطاعت از رهبری اجتماعی متکی می باشد .
قدرت سیاسی نیز تا زمانی می تواند از چنین موقعیتی بر خوردار باشد که گروههای اجتماعی معتقد باشند سیستم سیاسی قادر به تامین حداقل خواسته های ارزشی آنها و حفظ و تداوم روابط متعارف اجتماعی می باشد .
حضور قدرت در جامعه به خودی خود رقابت ر سر قدرت را به دنبال می آورد و اینگونه رقابت های سیاسی می تواند با خشونت توام باشد . نظام ارزشی برخی از این تعارضات را به وسیله ایجاد توافق بر سر این که چگونه افرادی باید چه مواضعی را تصاحب کنند مشخص می سازند و سعی می کنند تا وضع قواعدی برای رقابت بر سر قدرت ، سایر تعارضات را در وضعی متعارف قرار دهد .
اما اگر افرادی که صاحب قدرت سیاسی هستند با نظام ارزشی جامعه به ستیز بر خیزند ، سایر کسانی که در مسند قدرت اجتماعی هستند با استفاده از قدرت معنوی خویش به مقابله به آنان خواهند پرداخت .
اما اگر این ستیز اصلاح پذیر نباشد آن گاه بروز شورش و انقلاب محتمل است .وجود ارزش های مشترک نقشی پر اهمیت در کاهش احتمال بروز تعارض بین گروههای اجتماعی و قدرت سیاسی دارد .
دسته بندی از عوامل بروز شرایط انقلابی می تواند ما را به یک جمع بندی هدایت کند که انقلاب عموما" بر علیه رژیمی سنتی و اغلب توسط پادشاهی با اختیارات متعلق یا تحت سلطه ی یک طبقه آریستوکرات که حکومت را در دست دارد صورت می گیرد .
این نوع رژیم ها دارای ویژگی های زیر هستند :
حکومت خود را بر پایه فشار سیاسی و اختناق روز افزون اداره می کند .
اقلیت محدودی و در اغلب موارد تنها یک نفر کلیه اختیارات تصمیم گیری و اجرای را در همه ی زمینه های سیاسی – اقتصادی - اجتماعی در کنترل خود دارند .
فساد به طور اعم بویژه فساد مالی و رشوه خو.اری در سطح گسترده ای در میان گروه حاکم شیوع و رواج دارد .
چنین حکومتی اکثرا" بر طبقه ی سرمایه دار و مرفع تکیه دارند.
برای حفظ حکومت خود و تدام آن ، بر نیروی نظامی قوی و وفا دار به خود آنها تکیه می کنند.
چون از حمایت مردمی بر خوردار نیستند در مقابل فشار ها و اعمال نفوذ قدرت های قوی خارجی تسلیم پذیر بوده و بیشتر به خود آنها تکیه می کنند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
آن ها قبل از اپرا ، در مزان اجرای اپرا و بعد از اپرا دربارة شبح صحبت کردند. ولی خیلی ارام صحبت می کردند و قبل از حرف رشدن پشت سرشان را نگاه می کردند .
وقتی اپرا ستمام شد ، دخترها به رختکن شان بازگشتند . نا گهان آنها صدای کس را در راهرو شنیدند ، و خانم گری ، مادر مگ به داخل اتاق دویذ . او زنی بود . چاق ، با رفتاری مادرانه و چهره ای قرمز و شاداب . اما آن شب صورتش سفید بود.
او گریه کنان گفت : (( آه دخترا ، ژوزف مرده ! شما میدونین که او خیلی سپاین سدر چهارمین طبقه زیرصحنه نمایش کار می کرد . کارکنان دیگر صحنه ، جسد اونو یک ساعت پیش اونجا پیدا کردن با یه طناب دورگردنش !))
خانة اپرا مکان مشهوری بود و مدیران خانه اپرا اراد خیلی مهمی سیودند این اولین هفته کار برای آن دو مدیر جدید موسیوآرمان مونشار من و موسیو فیرمن سریشارد بود . فردای آن روز دو مرد در دفتر کارشان درباره ژوزف بود که صحبت می کردند .
موسیو آرمان با عصبانیت گفت : (( این یا یه اتفاق بود یا بوکه خودکشی کرده ))
مسیو فیرمن گفت (( یه اتفاق ؟ خودکشی ؟ دوست من ، سکدوم داستان رو میخوای ؟ یااین س که داستان شبح رو می خوای ؟
موسیو آرمان گفت : (( با من راجع به اشباح محبت نکن ! توی خانة اپرا ، ما 1500 نفر داریم که برامون کار میکنن و همه دارن سدرباره شبح حرف سمیزنن . همة اونا احمقن ! من نمیخوام دربارة سشبح چیزی بشنوم ، خب ؟ ))
موسیو سفیرمن به سنامه ای که روی میز ، پهلوی او قرار داشت مگاه کرد گفت : (( آرمان ما با این نامه میخوایم چکارکنیم ؟ ))
موسیو سآرمان فریاد زد : ((چکار کنیم ؟ )) ((مسلماً هیچ کاری ! چه کاری میتونیم بکنیم ؟ ))
آن دو مرد دوباره نامه را خواندند . خیلی طولانی نبود .
موسیو سآرمان که دوباره عصبانی شده بود . گفت : (( برای لژ 5 بلیت سنفروشید ! 20.000 فرانک در ماه !)) (( این بهترین لژ خاسنه اپراست و ما به آن پول احتیاج داریم غیر من و بگو ببینیم بی ا.جی کیه ؟ ))
موسیو فیر من گفت : (( منظور ، شبح اپراست . اما آرمان ، تو راست میگی .دربارة این نامه ، ا هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم . این یه شوخیه ، یه شوخی بد . یه کسی در این ساختمان فکر میکنه که چون ما این جا تاه وارد هستیم احمق سهم هستیم . س هیچ شبحی در اپراخانه وجود نداره ! ))
سپس آن دوبارة برنامة آن شب اپرا صحبت کردند که فاوست بودو معمولاً کارتولا اپرای ماراریتا را اجرا می کرد . کارلوتا اسپانیایی بهترین خوانندة ما مریض میشه ! و همین امروز صبح با نوشتن یک نامه به ما اطلاع میده که حالش خوب نیست و نمیتونه امشب بخونه ! ))
موسیو فیرمن سبلافاصله گفت (0 آرمان ، دوباره عصبانی نشو )) (( ما کریستین دئه رو داریم ، اون خوانندة جوان از کشور نرو ، میتونه امشب مارگاریتارو بخونه س. اون صدای خوبی داره . ))
((اما اونخیلی جوونه و هیچ کس اونو نمیشناسه س! هیچ کس نمیخواد به یه خوانندة جدید سگوش سبده . ))
(( صبر کن تا ببینیم . س شاید سدئه بهتر از کارلوتا بخونه کسی چه میدونه ؟ ))
حق با موسیو فیرمن بود. تمام مردم پارش دربارة مارگاریتا ی جدید در فاوست صحبت می کردند ، دختری با صدای زیبا ،دختری با صدای ی فرشته . مردم او رادوست داشتند . آنا می خندیدند . س فریاد سنی زدند و از او تقاضا می کردندکه باز هم بخواد . دئه اعجاب انگیز سبهترین خواننده جهان بود !
در پشت صحنه مگ گری سبه آنی سورلینگاهی کرد و گفت (( سکریستین دئه سهرگز به این خوبی سنخونده بود ، چطور امشب اینقدر عالی بود ؟ ))
آنی گفت : (( شاید معلم موسیقی جدیدی گرفته))
سر و صدا برای مدتی طولانی در خانه اپرا ادامه یافت . در در لژ 14 ، فیلیپ کنت شنیرو به برادر کوچکتر کردو لبخند سزد :
خب رائول ، دربارة برنامة سامشب دئه نظرت چیه ؟ ))
رائول ویکنت شنی 21 ساله بود با چشمان آبی و موهای مشکی ، و لبخندی جذاب بر چهره داشت .
او هم به برادرش لبخندی سزد و گفت : (( چی میتونم بگک ؟ کریستیم یه سفرشته ست . همین . میخوام امشب به رختش برم تا اونو ببینم . ))
فیلیپ خندید . او 20 سال ساز رائول و برای او بیشتر مثل یک پدر بود تا برادر .
(( آه من درک می کنم ، تو عاشق شدی؟ اما این ساولین شب اقامتت توی پاریسه و این اولین دیدار تو از اپراس .تو چظور کریستین سدئه رو میشناسی ؟ ))
رائو گفت : (( چهار سال پیش روبه خاطر سداری ؟ زمانی که برای تعطیلات در بریتانی، کنار دریا رفته بودم ، خب ، ... من کریستین رو اونجا دیدم . بعدعاشقش شدن و تا به امروز سهم عاشقشم . ))
آن شب در رختکن کریستین دئه افراد زیادی بودند . و در آن بین یک دکتر مراقب کریستین بود صورت زیبای او رنگ پریده سو بیمار به نظر می رسید . رائول بهسرعت به آن سوی اتاق رفت و دست کریستین را گرفت .
((کریستین ! چی شده ؟ حالت سخوب نیست ؟ )) و کنار صندلیاش بر زمین زانو زد .
(( منو یادت نمیاد ؟ رائول شنی در بریتان ؟ ))
کریستین با چشمان آبی اش س، هراسان سبه رائول نگاهی انداخت و ودستشسرا سکنار کشید س. (( نه ،من شما رو نمی شناسم س. لطفاً از این جا برین . من حالم خوب نیست . ))
رائول در حالی که چره اش سرخ شده بود ، در جای خود ایستاد . قبل از این که بتواند حرفی بزند دکتر با عجله گفت : (( بله ،بله ! لطفاًاز اتاق خارج بشین . لطفا همگی اتاق روترک کنین . مادموازل دئه احتیاج بهآرامش سدارن . س ایشون در رختکن خود تنها ماند .
سپس رائول صدای گرفته و هراسان کریستین را شنید : (( چطور میتونی این حرف رو بزنی ؟ میدونی که من فقطبه خاطر تو میخونم ... ؟ امشب همه چیز رو به تو دام . همه چی سرو حالا هم خیلی سخسته م . ))
صدای آن مرد گفت : (( تو مثل یه فرشته خوندی . ))
رائول از اتاق دور شد. که جریان این بود ! کریستین دئه سیه عاشق داشته . پس چرا صداش اینقدر محزون بود؟ رائول در ااسیه ای نزدیک ساتاق سکریستین منتظر ایستاد . او می خواست عاشق کریستین یعنی دشمنش را ببیند !
تقریباً ده دقیقْ بعد کریستین تنها از اتاقش بیرون آمد . تاانتهای راهرو ادامه دادو از نظر دو شد. رائول منتظر بود . اما هیچ مردی سبعد از ساو خارج نشد . هیچ کس سدر راهرو نبود ، بنابراین رائول به سرعت به طرف رخکن رفت و در را باز کرد و داخل شد .
اوبه آرامی در را پشت سر خود بست و سپس فریاد زد : (( کجایی ؟ سمیدونم که اینجایی ! بیا بیرون ! ))
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر(ص)
خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبد العزى بن قصى بن کلاببود که نسب وى با رسول خدا«ص»در قصى بن کلاب متحدمىشود، مادرش: فاطمه دختر زائدة بن اصم از بنى معیص ابن عامر بن بؤى بود. عموما نوشتهاند که وى قبل از ازدواجبا رسول خدا«ص»دو شوهر کرده بود:
اول-ابى هاله هند بن زراره تمیمى-که خدیجه از او پسرىپیدا کرد و نامش را همانند نام خودش«هند»گذارد،و از این«هند»روایاتى نیز در کتابهاى حدیثى نقل شده،مانند روایاتمعروفى که درباره اوصاف رسول خدا«ص»و شمائل آنحضرتاز وى نقل شده و اهل حدیث آنها را در کتابهاى خود نقل کردهاندنظیر روایت صدوق«ره»در عیون الاخبار و معانى الاخبار و روایتمکارم الاخلاق،و غیره و حضرت مجتبى«ع»به این عنوان از وىحدیث نقل فرموده و مىفرماید: «حدثنى خالى»... (1) و گویند او مردى فصیح و سخنور بوده و بعثترسول خدا«ص»و اسلام را درک کرده و جزء مهاجران در جنگبدر و احد نیز شرکت داشته،و او کسى است که مىگفت:
«انا اکرم الناس ابا و اما و اخا و اختا،ابى رسول الله صلى اللهعلیه و آله و اخى القاسم،و اختى فاطمه،و امى خدیجه...» (2) و گویند:وى در جنگ جمل در رکاب امیر مؤمنان بشهادترسید.
و نیز گویند:او فرزندى نیز داشته که نام او نیز هند بودهو گفتهاند او نیز در لشکریان مصعب بن زبیر بود و در جنگ اوبا مختار به قتل رسید...که او را هند بن هند مىگفتهاند،ولىبر طبق نقل قتاده نام خود ابى هاله«هند»بوده و هند بن هند همانفرزند خدیجه بوده نه فرزند فرزند او. (3)
و برخى گفتهاند:خدیجه از ابى هاله پسر دیگرى هم داشتهبنام هاله که بهمین جهت او را ابى هاله گفتهاند،ولى برخىدیگر هاله را فرزند خواهر خدیجه دانسته و چنین فرزندى براىخدیجه ذکر نکردهاند.
دوم-شوهر دوم خدیجه عتیق بن عائد مخزومى است که پس از مرگ ابو هاله بهمسرى وى درآمد و در برخى از تواریخ دخترىبنام«هند»نیز از عتیق بن عائد براى خدیجه ذکر کردهاند،و گفتهاند:وى مادر محمد بن صیفى مخزومى است که ازرسول خدا«ص»حدیث نقل کرده و به فرزندان او«بنى طاهره»مىگفتند. (4)
خدیجه پس از اینکه شوهر دوم خود را نیز از دست داد بخاطرثروت بسیار (5) و کمالات دیگرى که داشتخواستگاران زیادىپیدا کرد چنانچه در برخى از روایات آمده که عقبة بن ابى معیطو صلتبن ابى اهاب و ابو جهل و ابو سفیان از او خواستگارى کردهو او همه را رد کرد (6) ولى از آنجا که خداى تعالى افتخار همسرىرسول خدا«ص»و خدمات بعدى او را به اسلام و رهبر گرانقدر آن براى وى مقدر کرده بود بهمسرى آنحضرت درآمد.
پىنوشتها:
1-بحار الانوار ج 16 ص 148-155.و سیره ابن هشام(پاورقى)جلد 1 ص 118
2-بحار الانوار ج 16 ص 148-155.و سیره ابن هشام(پاورقى)جلد 1صفحه 187.
3-بحار الانوار ج 16 ص 10.
4-این را هم بد نیستبدانید که در این ترتیب دو شوهر که ذکر شد نیز اختلاف استو آنچه نقل شد طبق گفته مشهور است،ولى برخى گفتهاند نخستبه ازدواج عتیقبن عائد مخزومى درآمد و پس از او همسر ابى هاله هند بن زراره گردید، چنانچهدر کتاب فقه السیره(ص 69)و کشف الغمه اربلى(بحار الانوار ج 16 ص 10)نقلشده است.
5چنانچه از روایات و تواریخ بدست مىآید خدیجه این ثروت بسیار را از ارث پدرو دو شوهر و تجارتهاى بسیارى که براى او مىکردند بدست آورده بود،و در مقدار آنرقمهاى مبالغهآمیزى در تواریخ دیده مىشود که سند متقن و صحیحى براى آن رقمهادر دست نیست مانند هشتاد هزار شتر و امثال آن...و الله اعلم.
6-بحار الانوار ج 16 ص 22.
درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد 2 صفحه 13
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
شرایط اجتماعی قبل از انقلاب
انقلاب به صورت ایده آل در مکان و زمانی شانس موفقیت خواهد داشت که شرایط دو قطبی بر جامعه حکم فرما باشد . شرایطی که در آن گروههای اجتماعی از سیستم سیاسی حاکم جدا شده و در مقابل آن می ایستند .
چنین جامعه با نوعی دوآلیسم قدرت مواجه می گردد. ابتدا مشروعیت و حقانیت قدرت سیاسی مورد سوال قرا می گیرد و آنگاه قدر اجتماعی به دنبال یاس و نامیدی مردم از سیتم سیاسی تدریجا" شکل می گیرد .
این شرایط حکایت از نوعی مقابله گروه حاکم و گرو ههای اجتماعی می کند که در طی آن از یک طرف ساختار ها و نهاد های سیاسی حاکم رو به ضعف رفته و یا اینکه توانایی تحصیل حداقل خواسته های جامعه را نداشته و از اداره ان تدریجا" دچار عجز می شوند و از طرف دیگر نیروهای اجتماعی که اطمینان و قدرت کافی به توانایی های خود پیدا نموده و از سیستم سیاسی رویگردان شده اند و در مقابل نظام حاکم قرار می گیرند و به تدر یج شکاف میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی به حدی می رسد که ادامه آن چنان وصفی در جامعه غیر قابل تحمل می شود.
بنابر این رابطه موجود میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی منبع اصلی بروز تعارضات اجتماعی است. قدرت سیاسی و اجتماعی بر اساس روال معمول و در حالت عادی رابطه بین فرماندهی و فرماندهی می باشد.
منظور از قدرت سیاسی مجموعه نهاد های رسمی و اداری جامعه هستند که با اختیار داشتن ابزار قدرت مادی (نظامی –اقتصادی و قانونی) اداره امور جامعه را بر عهده دارند .
در حالی که قدرت اجتماعی متشکل از آنچنان قدرتی است که به اعتبار و نفوذ معنوی در میان افراد جامعه ، بر اساس ارزش های مشترک تبعیت و اطاعت ، افراد جامعه و گروههای اجتماعی را به طرف خود جلب می کند .
بنا براین قدرت اجتماعی ناشی از مقام و موقعیت اجتماعی افراد است و بر اساس اعتبار و رابطه ای است که سلطه و تابعیت را مشروعیت می بخشد . قدرت اجتماعی مطلقا به اعتماد و اطمینان افراد جامعه بستگی داشته و قابلیت آن برای تحقق اهداف اعضای آن به میل و اصرار به انجام وظایفی و به خصوص اطاعت از رهبری اجتماعی متکی می باشد .
قدرت سیاسی نیز تا زمانی می تواند از چنین موقعیتی بر خوردار باشد که گروههای اجتماعی معتقد باشند سیستم سیاسی قادر به تامین حداقل خواسته های ارزشی آنها و حفظ و تداوم روابط متعارف اجتماعی می باشد .
حضور قدرت در جامعه به خودی خود رقابت ر سر قدرت را به دنبال می آورد و اینگونه رقابت های سیاسی می تواند با خشونت توام باشد . نظام ارزشی برخی از این تعارضات را به وسیله ایجاد توافق بر سر این که چگونه افرادی باید چه مواضعی را تصاحب کنند مشخص می سازند و سعی می کنند تا وضع قواعدی برای رقابت بر سر قدرت ، سایر تعارضات را در وضعی متعارف قرار دهد .
اما اگر افرادی که صاحب قدرت سیاسی هستند با نظام ارزشی جامعه به ستیز بر خیزند ، سایر کسانی که در مسند قدرت اجتماعی هستند با استفاده از قدرت معنوی خویش به مقابله به آنان خواهند پرداخت .
اما اگر این ستیز اصلاح پذیر نباشد آن گاه بروز شورش و انقلاب محتمل است .وجود ارزش های مشترک نقشی پر اهمیت در کاهش احتمال بروز تعارض بین گروههای اجتماعی و قدرت سیاسی دارد .
دسته بندی از عوامل بروز شرایط انقلابی می تواند ما را به یک جمع بندی هدایت کند که انقلاب عموما" بر علیه رژیمی سنتی و اغلب توسط پادشاهی با اختیارات متعلق یا تحت سلطه ی یک طبقه آریستوکرات که حکومت را در دست دارد صورت می گیرد .
این نوع رژیم ها دارای ویژگی های زیر هستند :
حکومت خود را بر پایه فشار سیاسی و اختناق روز افزون اداره می کند .
اقلیت محدودی و در اغلب موارد تنها یک نفر کلیه اختیارات تصمیم گیری و اجرای را در همه ی زمینه های سیاسی – اقتصادی - اجتماعی در کنترل خود دارند .
فساد به طور اعم بویژه فساد مالی و رشوه خو.اری در سطح گسترده ای در میان گروه حاکم شیوع و رواج دارد .
چنین حکومتی اکثرا" بر طبقه ی سرمایه دار و مرفع تکیه دارند.
برای حفظ حکومت خود و تدام آن ، بر نیروی نظامی قوی و وفا دار به خود آنها تکیه می کنند.
چون از حمایت مردمی بر خوردار نیستند در مقابل فشار ها و اعمال نفوذ قدرت های قوی خارجی تسلیم پذیر بوده و بیشتر به خود آنها تکیه می کنند .