لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
انقلاب مشروطه
انقلاب چگونه آغاز شد؟
کشور خواب آلود ایران از خواب دیرین سر بر آورده بود. اخگری لازم بود تا آتش روشن شود. قند در تهران گران شد و تندی صدراعظم عین الدوله آتش را دامن زد. علاءالدوله حاکم تهران، که مرد بیپروایی بود، به دستور صدراعظم در روز دوشنبه 14 شوال 1323 ه. ق. هفده نفر از بازرگانان و دو نفر از سادات را به جرم گران کردن بهای قند و شکر به چوب بست. این کار بهانه به دست مدعیان داد و کشمکش میان دولت و مردم در گرفت. علاوه بر بازاریان جمعی از روشنفکران و علمای روحانی و اهل منبر، هر یک به جهتی خاص، به گروه مخالفان پیوسته در رأس جنبش قرار گرفتند و در مساجد و منابر و مکتبخانه ها و زیارتگاهها و بازار به تبلیغ و اشاعه اصول اداره جدید برخاستند. این حادثه مقدمه و پیش درآمد انقلاب بود.
انقلاب بر سر مظالم شاه و درباریان و وابستگی شاه قاجار به دربار روسیه پدید آمد و عنوان برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و تأسیس "عدالتخانه" داشت و به صورت تعطیل عمومی آغاز شد.
صدور فرمان مشروطیت
مردم و علما در 16 شوال سال 1323 ه. ق. به زاویه حضرت عبدالعظیم روی آوردند (هجرت صغری) و جنبش به مشهد، کرمان، فارس و جاهای دیگر سرایت کرد. شاه وعده عزل عین الدوله و تشکیل عدالتخانه را داد و سروصداها خوابید. اما نه تنها به قول خود عمل نکرد، بلکه تظاهر کنندگان را در فشار گذاشت و در نتیجه این عهد شکنی بر دامنه جنبش مردم افزوده شد و کار به زد و خورد کشید. سال بعد - در 23 جمادی الاول 1324 ه.ق. - بازارها بسته شد و علما به قم مهاجرت کردند (هجرت کبری) و عاقبت سه روز بعد، گروهی از مردم تهران در سفارت انگیس متحصن شدند.
نهضت به تبریز و اصفهان و شیراز هم بسط یافت. عین الدوله استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله "با رویی نرم و دم گرم" به جای او آمد. علما به شهر برگشتند و شاه، که از هیجان مردم به وحشت افتاده و احساس خطر کرده بود، خواهی نخواهی در 14 جمادی الاخر سال 1324 ه.ق. به صدور فرمان مشروطیت و تأسیس مجلس شورای ملی، مرکب از برگزیدگان ملت، تن داد.
حقیقت آنکه مظفرالدین شاه با همه بیکارگی و درماندگی مرد پاکدل و کم آزاری بود و خود از ته دل مشروطه را میخواست و آرزومند استقرار آن بود، اگر چه نه به کنه آن واقف بود و نه تهور اجرای آن را داشت. هر چه بود مشروطه را داد و از این نام خود را در تاریخ به نیکی مخلد ساخت.
مظفرالدین شاه هنگام افتتاح مجلس شورای ملی
با اعطای مشروطیت، بست نشینی موقوف گردید و روحانیان، که ایران را ترک کرده و عازم خاک عثمانی شده بودند، با استقبال باشکوهی مراجعت کردند.
مجلس یکم در 18 شعبان 1324 هـ. ق. با حضور شاه در کاخ گلستان گشایش یافت و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه (14 ذیقعده 1324 ه. ق.) پنجاه و یک اصل قانون اساسی به امضای شاه رسید.
مظفرالدین شاه روز 24 ذیقعده 1324 ه.ق. درگذشت و محمدعلی میرزا در ماه ذیحجهً همان سال به جای پدر نشست.
محمد علی شاه
نسبت به پادشاه جدید سوءظن مردم زیاد بود و هر روز آثار نگرانی و جوشش نمایان می گشت. وکلای آذربایجان، محمد علی شاه را از تبریز می شناختند و به او اطمینان نداشتند. انقلاب و هیجان و کشمکش ملت و مجلس با دربار و عناصر استبداد در تهران و ولایات ادامه داشت. علما و روحانیون تکیه گاه مردم بودند. انجمنهای ایالتی و ولایتی در تهران و شهرستانها پی در پی تشکیل می شد و هر روز تزاید می یافت؛ و وقتی در نیمه دوم سال 1324 ه.ق. شمار آنها به 140 یا بیشتر رسید، هر روز روزنامه ای پیدا می شد ولی غالب آنها مردم را به تندروی و آشوب تشویق می کردند. مجلس جوان و پر آرزو و بی حوصله بود، و دولت بر خود مغرور و اطرافیان بیکاره و نا آشنا و انواع تحریک از طرفین در کار. مجلس اول، با اینکه بهترین مجالس قانونگذاری ایران بود و قوانین نسبتا خوبی گذراند، چون در میان اعضای آن کسانی از روحانیون و بازرگانان وارد شده و بطور کلی نمایندگان اطلاع کافی از سیاست و اوضاع دنیا نداشتند و به ارزش و اهمیت انقلاب و نتایج آن درست پی نبرده بودند، چنان می پنداشتند که انقلاب وظیفه خود را به پایان داده است. این بود که به تدریج در مبارزه سستی کردند و محمد علی شاه با استفاده از این سستی و اهمال به هوس برانداختن مشروط افتاد.
از اواخر سال 1324 ه.ق. ارتجاع اولین آثار مخالف را نشان داد و شاه آشکارا به گردآوری و تجهیز نیرو پرداخت. اتابک، امین السلطان را، که یک ربع قرن بر ایران حکومت رانده و بعد از مشروطیت معزول شده بود و اکنون در اروپا میزیست، به ایران خواست و به صدارت نشاند و از امضای قانون اساسی سر باز زد.
در 21 ذیحجه 1324 ه.ق. مردم تبریز بازار را بستند و در انجمن و تلگرافخانه گرد آمدند و از بی اعتنایی دولت در امر مشروط شکایت کردند. چند روز بعد دستخط صریح صادر شد که شاه مشروطیت را قبول و به مقتضیات آن عمل خواهد کرد و بدین ترتیب آرامشی حاصل گردید.
با اینهمه شاه و اتابک همچنان با مشروط و آزادیخواهان دشمنی می ورزیدند و مخالفت خود را پنهان نمی داشتند. روز شنبه 21 رجب سال 1325 ه.ق. پاسی از شب گذشته، هنگامی که اتابک به اتفاق بهبهانی از مجلس بیرون می آمد، جوانی بنام عباس آقا از مردم آذربایجان با ششلول سه تیر بر او انداخت که هر سه تیر کارگر افتاد و جوان تیری نیز به خود زد و در دم جان سپرد.
در 29 شعبان متمم قانون اساسی، که مهمترین قسمت اصول قوانین مشروطیت بود، مشتمل بر 107 اصل تدوین و بر پنجاه و یک اصل قانون اساسی اضافه شد و با این اصول اساس مشروطیت تحکیم و حقوق ملت و سلطنت و قوای سه گانه مملکتی تفکیک و اصول مربوط به عدلیه و مالیه تعیین گردید.
اصالت نهضت مشروط خواهی
کسانی برآنند که مشروط ایران یک متاع کاملا انگلیسی بود که در بازار ایران رواج یافت. این اشخاص با استدلال به اینکه در جامعه آن روزی ایران موجبات تاریخی به اندازه کافی برای وقوع چنین حادثه شگرفی وجود نداشت، میخواهند سهم مردم ایران را در جنبش مشروط خواهی ناچیز و سران انقلاب را آلت بی اراده ای در دست سیاستمداران انگیسی جلوه دهند. این نظر پاک بیجاست و با فداکاریهای مردم ایران، به خصوص در دوره مشروطیت دوم پس از بمباران مجلس و تصویب مواد بسیار مترقی و مفید متمم قانون اساسی که در واقع "لقمه بیش از حوصله" بود، درست در نمی آید. این مواد مسلماً به نفع امپریالیسم انگلستان نبود. چنانکه بعدها به دست طبقه حاکمه از اجرای کامل آنها جلوگیری شد و همیشه ملت ایران خواستار استرداد این حقوقق ضایع شده بود.
در دسته بندیهای مذهبی و بست نشینی و تظاهر در مساجد و منابر و مطالبات پیشروان آزادی نشانهایی از کوششهای دیپلماسی انگلیس برای استفاده از نهضت مشروطیت ایران به چشم می خورد، اما به هر حال نمیتوان اراده انگلستان را عامل انقلاب مشروطه ایران دانست.
در آن روزگار مطامع امپریالیستها طوفانی در جهان بر پا کرده بود: روسه تزاری در صدد راه یافتن به خلیج فارس، معبر هند، بود و انگلستان می خواست مانع راه یافتن روسها به جنوب شود. دربار قاجاریه بیشتر تحت تاثیر و نفوذ روسیه بود. روسها می خواستند وضع موجود را نگه دارند و انگلیسها میل داشتند با تغییر وضع از قدرت آنها در ایران بکاهند و تا می توانند بر نفوذ خود بیفزایند. روسیه استبدادی طبعا نمی توانست با زمزمه آزادی در ایران موافق باشد و دربار استبدادی شرقی قاجاریه را برای اجرای مقاصد خود مناسبتر می دید و از طرف دیگر دیپلماسی انگلیس جنبش آزادیخواهی را دامن می زد. در نتیجه تزاریسم در جناح حمایت از طبقه حاکمه و امپریالیسم انگلستان به ظاهر در جناح حمایت از ناخشنودان قرار می گرفت. بدین قرار دولت انگلیس برای از بین بردن نفوذ روسیه در ایران، که با عهد نامه ترکمن چای آغاز و روز بروز گسترش می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
یادی از انقلاب مشروطه!چهاردهم مرداد امسال مصادف است با صد و یکمین سالگرد انقلاب مشروطه و متعاقب آن تنظیم سند قانون اساسی ایران . مشروطه ای که هنوز هم یکی از دغدغه های مردم ایران برای رسیدن به ارزشهای انسانی تکوین نیافته آن است.
مشروطه ای که در آن زیر بنای فکری و اندیشه های مدرن , جدایی دین از حکومت , محدودیت پادشاه و حاکمیت قانون بنا نهاده شد و در آن راه بهای بسیاری پرداخته شد, اما هنوز هم به اهداف نهایی خود نرسیده است . گرچه در مقطع کوتاهی ازتاریخ به محدودیت قدرت پادشاه نائل شد اما در پیکار علیه جدایی دین از حکومت و تشکیل ساختاری سکیولار تاکنون ناکام مانده است.
در رابطه با نهضت مشروطه دهها کتاب و صدها مقاله نوشته شده است و علیرغم آنکه در قرن بیست ویکم جامعه جهانی به کلی دگرگون و کشور ایران هم یک قرن از دوران مشروطیت فاصله گرفته, اما باز هم علیرغم ناکامی جامعه ایران در رسیدن به اهداف مشروطه , مبانی مشروطه به ارزشهای ملی تبدیل شده و با نیکی از آن یاد می شود. هر چند که بسیاری انحراف انقلاب 1979 را ناشی از عدم بازخوانی وقایع دوران مشروطیت می دانند و بی جهت نیست که برای بازخوانی آن دوره و الهام از افکار مشروطه , چند روزنامه همچون صور اسرافیل, جمهوریت, و وقایع اتفاقیه با انگیزه بازگشت به اصالت دوران مشروطه در ایران کنونی به چاپ می رسند. با گشایش مجلس اول نمایندگان که اولین نظام پارلمانی را در تاریخ ایران تجربه می کردند به کارهای ساده ای همچون تنظیم قیمت گوشت و مسائل خیلی ابتدائی مشغول بودند اما از کارهای ارزشمند آن دوره بشمار می رفت زیرا نوعی اراده ملی در آن نهفته بود.پیش لرزه های نهضت مشروطه به قیام تنباکو در سال 1270 بر می گردد و آن مقطع تاریخ بیداری ایرانیان بشمار می رود, چرا تا آنموقع جامعه ایران علیرغم رشد شتابان جوامع اروپایی و حتی کشورهای همجوار, جامعه ایران در خواب عظیمی فرو رفته و تاریکی سراسر ایران را فرا گرفته بود. سید جمال الدین اسدآبادی و ملکم خان بهترین نقش را در آگاه سازی جامعه و روحانیون از جمله میرزا حسن آشتیانی نقش اساسی را در فتوا علیه دربار قاجار و ترغیب مردم به اعتصاب عمومی در شهرهای مهم ایران از جمله تهران, مشهد, تبریز و کرمانشاه برای لغو قرارداد ظالمانه تنباکو با یک کمپانی بریتانیایی ایفا نمودند. با توجه به تسلط روسها در درجه اول و انگلیسی ها در درجه دوم بر ایران که منافع حیاتی خود را دنبال می کردند ایران به میدان رویارویی بریتانیا و روسها بدل شده بود در همچون شرایطی حاکمیت اراده ملی منافع روسها و بریتانیاییها را به مخاطره انداخته بود. به همین دلیل مبارزه با آن نماد ملی و در هم شکستن اراده ملت با پیش کسوتی نیروهای متحجر داخلی بهترین گزینه برای از بین بردن دستاوردهای مشروطه بود و به همین دلیل به توپ بستن مجلس و قتل و عام مشروطه خواهان که از فجایع ملی به حساب می آید از تاریخ غم انگیز مردم ایران بشمار می رود. علیرغم ضربه ای که به مشروطه خواهان وارد آمد در دو ایالت آذربایجان و کرمانشاه دفاع از ایده های مشروطیت بدون تردید قوت گرفت و گرچه انقلابیون در آذربایجان برای مدتی کوتاه با عناصر وابسته به محمد علی شاه به جنگ در داخل شهر پرداختند اما در کردستان و در شهر کرمانشاه مردم به دفاع از مشروطیت پرداختند و بقایای سلطنت را بیرون راندند. و سران مشروطه خواه از تهران به کرمانشاه پناه آورده و با همت مردم کردستان به بازسازی حکومت مشروطه پرداختند. در آن دوره تا رسیدن به وقایع انقلاب مشروطه کسانی همچون عباس میرزا, امیر کبیرکه به تغییرات و پیشرفت جامعه توجه داشتند به شیوه های گوناگون حذف شدند. در این مقطع نقش کسی چون میرزا رضا کرمانی که به شغل سمساری اشتغال داشت و با توجه به ظلمی که ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه در حق او روا داشته و زندگی شخصی ایشان را بکلی متلاشی نموده بود با همفکری و راهنمایی سید جمال الد ین اسد آبادی که به ( افغانی ) هم معروف بود ناصرالدین شاه را هنگام برپایی جشن پنجاه ساله پادشاهی خود در شابدالعظیم به قتل می رساند که با کشتن ایشان فضا برای ملتی که از ترس حکام قاجار به ستوه آمده بودند بازشد و در واقع کشتن ناصرالدین شاه آغاز فروپاشی دوره قاجاریه بود. با قتل کسانی چون عباس میرزا و امیر کبیر از یکطرف و قتل ناصرالدین شاه و اندکی دیرتر امین السلطان ملقب به( اتابک ) فرهنگ نخبه کشی هم در سطوح حکومتی و در سطح مخالفین به معضل فرهنگی خطر ناک در جامعه ما بدل شد و سرآغاز رویکرد جامعه ما به سیاست حذف شکل گرفت که در جامعه ما بشد ت ریشه دوانیده و از آن به عنوان سیاست نخبه کشی که در ادبیات جهانی به عنوان ترور یاد می شود . در دوره رضا شاه و محمد رضا شاه و در رژیم فعلی نخبه کشی با شدت بیشتری اعمال می شود و این پدیده شوم جان هزاران انسان آزادیخواه را گرفته است. با گرامیداشت سالروز نهضت مشروطه جای خود است که این نکته روشن شود که سران مشروطه با اقتباس از قانون اساسی کشور بلژیک قانون اساسی ایران را تصویب نموده اند که قانونی مدرن و مقبول بوده و تصویب طرح انجمنهای ایالتی راه حل مناسبی برای ساختار ملی ایران بوده که اینک به شکاف جدی در میان سیاستمداران و جناحهای مختلف ایرانی تبدیل شده و لازم است احزابی که خود را به نوعی وفادار به آرمان مشروطه می بینند به آن توجه نمایند و به آن احترام بگذارند.
در سالروز انقلاب مشروطه لازم است که از بانیان اصلی آن کسانی چون سید رضا مساوات, سید جلیل اردبیلی و صدها انسان آزادیخواه تجلیل نمود و از شهدای راه آزادی کسانی چون یحیی میرزا اسکندری اولین شهید راه مشروطه, ستا رخان و باقر خان, یار محمد خان کرمانشاهی و بسیاری دگر ادای احترام نمود.
نگاهی بر "مشروطه ایرانی
فرد تا تاریخ خود را نشناسد، نمیتواند تشخیص دهد که کجا ایستاده است. تاریخ هر کشوری بخش مهمی از هویت ملت آن کشور را تشکلیل میدهد. و ملت بیتاریخ، ملتی سرگشته و بیهویت بیش نیست که نه پیشینهاش را میشناسد و نه حالاش را، چراکه برای شناخت حال تجارب پیشینهایست که آموزشدهنده است و به ملت این امکان را میدهد تا از تکرار اشتباهات و تکرار کاریکاتوروار رویدادهای گذشته بپرهیزد.
حال سهم ما ایرانیان از تاریخ کشورمان چیست؟ ما که تاریخ معاصر خود را درست نمیشناسیم، تا برسد به تاریخ کهن، چه آموزهای میتوانیم از پیشینیانمان بیاموزیم؟ دردآور نیست که هر نسیمی، به دلیل نبود آموزش صحیح، ما را چون انسانهای بیهویت به اینسو و آنسو بکشاند؟ دردآور نیست که همان مشکل صدسال پیش هنوز برای ما مشکل روز محسوب میشود؟ اگر منِ نوعی تاریخ مشروطه را میدانستم، اگر ایرانیان تاریخ معاصرشان را میشناختند، بازهم انقلاب سال 57 بوقوع میپیوست؟ آیا ما از تاریخ نمیآموختیم که حقوق بشر، حقوقی عرفی است و با مذهب همخوانی ندارد؟ که صدسال پیش پیشوایان مسلمانمان شفاف بیان کرده بودند که مساوات و "برابری" انسانها، یکی از شعارهای مهم انقلاب 57، در اسلام امکانپذیر نیست؟ که علما به روشنی گفته بودند که با آزادی مخالفند؟ که مجتهدین نه تنها با ایجاد سینما و تئاتر، بلکه با صدور شناسنامه نیز مخالف بودند؟ که آنان برای آنکه "علما از حرمت" نیفتند مخالف باسواد شدن مردم بودند تا "از صد شاگرد که در مدرسه درس میخوانند، یک دو تاشان ملا و باسواد باشند و سایرین جاهل و تابع و مطیع علما باشند"؟ (مشروطه ایرانی، ص261)
آیا ما زیر سیطرهی استبداد پهلوی دور نزدهایم و بهجای آنکه از تاریخ درس گرفته و به پیش رویم، عقبگرد نداشتهایم؟ حال پس از گذشت قریب یک قرن از انقلاب مشروطیت، تاریخنگاری ژرفبین، مشروطیت را با نگاهی بیطرفانه به چالش میگیرد. نهتنها رویدادها را ریشهیابی میکند، بلکه شخصیتهای تاثیرگذار بر این تحولات را از زوایای گوناگون بررسی میکند و در این بررسی از فرهنگ مطلقگرای ایرانی آنچنان فاصله میگیرد که شخصیتها را با تمام نقاط قوت و ضعف آنان به تصویر میکشد.
"مشروطه ایرانی" اثر گرانقدر دکتر ماشاالله آجودانی برای من از رمان شیرینتر و جذابتر بود. آجودانی تاریخنگاری است که با نگاه شفاف، نقادانه و موشکافانهی خود، در زمینهی مطالعات گسترده و گونهگونی که حاکی از شناخت عمیق وی در عرصهی سیاست، مذهب، تاریخ و فرهنگ ایران است، خواننده را به خود به قرن پیش میبرد و او را در شرایط اجتماعی آن دورهی ایران قرار میدهد با زبانی که "در زمان" باید درک شود و نه با برداشتهای امروزی از واژگانی کلیدی همچون "ملت" و "دولت" و "ملی". در سیر تحول سیاسی ـ فرهنگی جامعه، خواننده تکامل و تغییر مفهومی این واژگان را از نظر میگذراند. آجودانی برای بررسی تاریخ این دوره به بررسی وقایع سیاسی بسنده نمیکند و نوری در ژرفنای فرهنگ سنتی در تلاطم مجاورت با تجدد غربی میافکند، به پیوند عرفان با تشیع میپردازد و نظرات خود را با آوردن اشعار و متون شعرا و عرفا قوت میبخشد.
اگر در غرب فلسفه مسیری جدا از مذهب طی کرد و زمینهسازی شد برای تصویب و پذیرش قوانین عرفی حقوق بشر، اگر مسیحیت در اروپا خود را با تجدد غربی تطبیق داد تا بقای خود را حفظ کند و به طور کلی تغییر یافت، در ایران مقولهی وارداتی حقوق بشر باید خود را با اسلام تطبیق میداد و ماهیتاً از خود تهی میشد تا مورد پذیرش مجلس دوران مشروطیت قرار گیرد (و البته نباید نقش تعیینکنندهی روشنفکران عرفگرا را در این پیوند ناهمگون از نظر دور داشت). ما در ایران بهجای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
انقلاب مشروطه
انقلاب چگونه آغاز شد؟
کشور خواب آلود ایران از خواب دیرین سر بر آورده بود. اخگری لازم بود تا آتش روشن شود. قند در تهران گران شد و تندی صدراعظم عین الدوله آتش را دامن زد. علاءالدوله حاکم تهران، که مرد بیپروایی بود، به دستور صدراعظم در روز دوشنبه 14 شوال 1323 ه. ق. هفده نفر از بازرگانان و دو نفر از سادات را به جرم گران کردن بهای قند و شکر به چوب بست. این کار بهانه به دست مدعیان داد و کشمکش میان دولت و مردم در گرفت. علاوه بر بازاریان جمعی از روشنفکران و علمای روحانی و اهل منبر، هر یک به جهتی خاص، به گروه مخالفان پیوسته در رأس جنبش قرار گرفتند و در مساجد و منابر و مکتبخانه ها و زیارتگاهها و بازار به تبلیغ و اشاعه اصول اداره جدید برخاستند. این حادثه مقدمه و پیش درآمد انقلاب بود.
انقلاب بر سر مظالم شاه و درباریان و وابستگی شاه قاجار به دربار روسیه پدید آمد و عنوان برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و تأسیس "عدالتخانه" داشت و به صورت تعطیل عمومی آغاز شد.
صدور فرمان مشروطیت
مردم و علما در 16 شوال سال 1323 ه. ق. به زاویه حضرت عبدالعظیم روی آوردند (هجرت صغری) و جنبش به مشهد، کرمان، فارس و جاهای دیگر سرایت کرد. شاه وعده عزل عین الدوله و تشکیل عدالتخانه را داد و سروصداها خوابید. اما نه تنها به قول خود عمل نکرد، بلکه تظاهر کنندگان را در فشار گذاشت و در نتیجه این عهد شکنی بر دامنه جنبش مردم افزوده شد و کار به زد و خورد کشید. سال بعد - در 23 جمادی الاول 1324 ه.ق. - بازارها بسته شد و علما به قم مهاجرت کردند (هجرت کبری) و عاقبت سه روز بعد، گروهی از مردم تهران در سفارت انگیس متحصن شدند.
نهضت به تبریز و اصفهان و شیراز هم بسط یافت. عین الدوله استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله "با رویی نرم و دم گرم" به جای او آمد. علما به شهر برگشتند و شاه، که از هیجان مردم به وحشت افتاده و احساس خطر کرده بود، خواهی نخواهی در 14 جمادی الاخر سال 1324 ه.ق. به صدور فرمان مشروطیت و تأسیس مجلس شورای ملی، مرکب از برگزیدگان ملت، تن داد.
حقیقت آنکه مظفرالدین شاه با همه بیکارگی و درماندگی مرد پاکدل و کم آزاری بود و خود از ته دل مشروطه را میخواست و آرزومند استقرار آن بود، اگر چه نه به کنه آن واقف بود و نه تهور اجرای آن را داشت. هر چه بود مشروطه را داد و از این نام خود را در تاریخ به نیکی مخلد ساخت.
مظفرالدین شاه هنگام افتتاح مجلس شورای ملی
با اعطای مشروطیت، بست نشینی موقوف گردید و روحانیان، که ایران را ترک کرده و عازم خاک عثمانی شده بودند، با استقبال باشکوهی مراجعت کردند.
مجلس یکم در 18 شعبان 1324 هـ. ق. با حضور شاه در کاخ گلستان گشایش یافت و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه (14 ذیقعده 1324 ه. ق.) پنجاه و یک اصل قانون اساسی به امضای شاه رسید.
مظفرالدین شاه روز 24 ذیقعده 1324 ه.ق. درگذشت و محمدعلی میرزا در ماه ذیحجهً همان سال به جای پدر نشست.
محمد علی شاه
نسبت به پادشاه جدید سوءظن مردم زیاد بود و هر روز آثار نگرانی و جوشش نمایان می گشت. وکلای آذربایجان، محمد علی شاه را از تبریز می شناختند و به او اطمینان نداشتند. انقلاب و هیجان و کشمکش ملت و مجلس با دربار و عناصر استبداد در تهران و ولایات ادامه داشت. علما و روحانیون تکیه گاه مردم بودند. انجمنهای ایالتی و ولایتی در تهران و شهرستانها پی در پی تشکیل می شد و هر روز تزاید می یافت؛ و وقتی در نیمه دوم سال 1324 ه.ق. شمار آنها به 140 یا بیشتر رسید، هر روز روزنامه ای پیدا می شد ولی غالب آنها مردم را به تندروی و آشوب تشویق می کردند. مجلس جوان و پر آرزو و بی حوصله بود، و دولت بر خود مغرور و اطرافیان بیکاره و نا آشنا و انواع تحریک از طرفین در کار. مجلس اول، با اینکه بهترین مجالس قانونگذاری ایران بود و قوانین نسبتا خوبی گذراند، چون در میان اعضای آن کسانی از روحانیون و بازرگانان وارد شده و بطور کلی نمایندگان اطلاع کافی از سیاست و اوضاع دنیا نداشتند و به ارزش و اهمیت انقلاب و نتایج آن درست پی نبرده بودند، چنان می پنداشتند که انقلاب وظیفه خود را به پایان داده است. این بود که به تدریج در مبارزه سستی کردند و محمد علی شاه با استفاده از این سستی و اهمال به هوس برانداختن مشروط افتاد.
از اواخر سال 1324 ه.ق. ارتجاع اولین آثار مخالف را نشان داد و شاه آشکارا به گردآوری و تجهیز نیرو پرداخت. اتابک، امین السلطان را، که یک ربع قرن بر ایران حکومت رانده و بعد از مشروطیت معزول شده بود و اکنون در اروپا میزیست، به ایران خواست و به صدارت نشاند و از امضای قانون اساسی سر باز زد.
در 21 ذیحجه 1324 ه.ق. مردم تبریز بازار را بستند و در انجمن و تلگرافخانه گرد آمدند و از بی اعتنایی دولت در امر مشروط شکایت کردند. چند روز بعد دستخط صریح صادر شد که شاه مشروطیت را قبول و به مقتضیات آن عمل خواهد کرد و بدین ترتیب آرامشی حاصل گردید.
با اینهمه شاه و اتابک همچنان با مشروط و آزادیخواهان دشمنی می ورزیدند و مخالفت خود را پنهان نمی داشتند. روز شنبه 21 رجب سال 1325 ه.ق. پاسی از شب گذشته، هنگامی که اتابک به اتفاق بهبهانی از مجلس بیرون می آمد، جوانی بنام عباس آقا از مردم آذربایجان با ششلول سه تیر بر او انداخت که هر سه تیر کارگر افتاد و جوان تیری نیز به خود زد و در دم جان سپرد.
در 29 شعبان متمم قانون اساسی، که مهمترین قسمت اصول قوانین مشروطیت بود، مشتمل بر 107 اصل تدوین و بر پنجاه و یک اصل قانون اساسی اضافه شد و با این اصول اساس مشروطیت تحکیم و حقوق ملت و سلطنت و قوای سه گانه مملکتی تفکیک و اصول مربوط به عدلیه و مالیه تعیین گردید.
اصالت نهضت مشروط خواهی
کسانی برآنند که مشروط ایران یک متاع کاملا انگلیسی بود که در بازار ایران رواج یافت. این اشخاص با استدلال به اینکه در جامعه آن روزی ایران موجبات تاریخی به اندازه کافی برای وقوع چنین حادثه شگرفی وجود نداشت، میخواهند سهم مردم ایران را در جنبش مشروط خواهی ناچیز و سران انقلاب را آلت بی اراده ای در دست سیاستمداران انگیسی جلوه دهند. این نظر پاک بیجاست و با فداکاریهای مردم ایران، به خصوص در دوره مشروطیت دوم پس از بمباران مجلس و تصویب مواد بسیار مترقی و مفید متمم قانون اساسی که در واقع "لقمه بیش از حوصله" بود، درست در نمی آید. این مواد مسلماً به نفع امپریالیسم انگلستان نبود. چنانکه بعدها به دست طبقه حاکمه از اجرای کامل آنها جلوگیری شد و همیشه ملت ایران خواستار استرداد این حقوقق ضایع شده بود.
در دسته بندیهای مذهبی و بست نشینی و تظاهر در مساجد و منابر و مطالبات پیشروان آزادی نشانهایی از کوششهای دیپلماسی انگلیس برای استفاده از نهضت مشروطیت ایران به چشم می خورد، اما به هر حال نمیتوان اراده انگلستان را عامل انقلاب مشروطه ایران دانست.
در آن روزگار مطامع امپریالیستها طوفانی در جهان بر پا کرده بود: روسه تزاری در صدد راه یافتن به خلیج فارس، معبر هند، بود و انگلستان می خواست مانع راه یافتن روسها به جنوب شود. دربار قاجاریه بیشتر تحت تاثیر و نفوذ روسیه بود. روسها می خواستند وضع موجود را نگه دارند و انگلیسها میل داشتند با تغییر وضع از قدرت آنها در ایران بکاهند و تا می توانند بر نفوذ خود بیفزایند. روسیه استبدادی طبعا نمی توانست با زمزمه آزادی در ایران موافق باشد و دربار استبدادی شرقی قاجاریه را برای اجرای مقاصد خود مناسبتر می دید و از طرف دیگر دیپلماسی انگلیس جنبش آزادیخواهی را دامن می زد. در نتیجه تزاریسم در جناح حمایت از طبقه حاکمه و امپریالیسم انگلستان به ظاهر در جناح حمایت از ناخشنودان قرار می گرفت. بدین قرار دولت انگلیس برای از بین بردن نفوذ روسیه در ایران، که با عهد نامه ترکمن چای آغاز و روز بروز گسترش می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
ادبیات مشروطه
ادبیات مشروطه، به ادبیات دورهای گفته میشود که در آن شاعران، نویسندگان و اصحاب هنر، ادبیات را وسیلهای برای بیان اهداف سیاسی و اجتماعی خود، از جمله تنریر افکار مردم، آزادی و استقرار مشروطیت، قرار داده بودند؛ که از نظر زمانی بین سالهای 1240 تا 1299 هـ.ش. را دربرمیگیرد.
ایرانیان دوره مشروطه، در اثر آشنایی با اروپا و کشورهای دیگر به عقب ماندگی های خود در زمینه ساختار های اقتصادی و سیاسی پی برده و مشکل اساسی را در نبود قانون و وجود حکومت استبدادی دریافتند، لذا برای حاکم شدن بر سرنوشت خود – دمکراسی – و ایجاد قانون و آزادی خواستار مشروطه شدند و این خواستها را در بستر شعر، طنز، داستان، نمایشنامه و ...گسترش دادند.
متفکران مشروطه دریافتند که برای بیدار کردن مردم و آگاه کردن آنان نسبت به پیشرفت جامعه، باید با کهنهها جنگید و هر چه بیشتر راه را برای «نو» گشود. بنابراین، ادبیات مشروطه در جریان جدال با ادبیات کهنه، شکل و جان میگیرد و به همین دلیل از همه جهت- چه از نظر شکل و چه از نظر محتوا- نو و سنت شکن است. میرزا فتحعلی آخوندزاده، یکی از قدیمیترین متفکران مشروطه میگوید:« به هر چه دست میزنی ایجاب میکند که از آن انتقاد شود. بنابراین دو جنبۀ اساسی ادبیات مشروطه، نقد ادبیات گذشته و طرح ادبیات نو است. این نقد و طرح، در عرصۀ زبان، اسلوب، شیوه بیان و محتوا مطرح میشود.
در عرصه محتوا، شاعر و نویسنده با دیدگاهی انتقادی به مضامین و موضوعات ادبی گذشته مینگرد و در پی موضوعات جدید است. موضوعاتی نظیر «وطن»، «آزادی» و «قانون». «فرهنگ نو و تعلیم و تربیت جدید»، «ستایش علوم جدید»، «زن و مسئله برابری او با مرد»، «انتقاد از اخلاقیات سنتی» و «مبارزه با خرافات مذهبی (و گاهی خود مذهب)» از موضوعات برجستۀ دیگر ادب مشروطه است؛ به طوری که انتقاد از سنتها، گاه حالت افراطی داشته و به گونهای تعمدی یا سهلانگارانه مابین سنتهای قدسی و تعالیم دینی از یکسو، و رسوم متحّجر و غلط، و ساختار فرتوت استبداد کلاسیک ایران از سوی دیگر، تفاوتی نگذارد و تحت لوای مبارزه با مظاهر فساد و انحطاط قاجاری، به سنت ستیزی، دین گریزی و ...روی آورد.
در عرصه زبان، ورود مضامین و موضوعاتی از این دست به قلمرو ادبیات پارسی به جست وجوی زبانی انجامید که در خور رویارویی با این گونه مفاهیم و اندیشهها باشد. هدف متفکران مشروطه وارد کردن مردم – توده مردم- به اجتماع و سیاست بود، بنابراین باید با زبان آنها، با ایشان سخن گفته میشد. بدین سان نثر و شعر فارسی برای برآوردن یک نیاز اجتماعی عمیق به زبان کوی و برزن نزدیک میشود. واژگان بازاری و عوام در شعر و نثر جاری میشود.
در اسلوب و شیوۀ نگارش نیز تحول رخ داد. تمام نویسندگان و متفکران مشروطه، در تمام زمینههای ادبی به نوعی رئالیسم برهنه معتقد بودند. آنان چه در شعر و چه در نثر، معتقد به افادۀ رئالیستی مطالب بودند و هر نوع شیوۀ غیر رئالیستی در آثار آنان مطرود بود.
شعر دورۀ مشروطه ویژگیهایی متفاوت با شعر سنتی دارد. در حوزۀ محتوا و اهداف، شعر، دربار را ترک میگوید و به کوی و برزن میآید و سرشار از خون و فریاد، گرمی زندگی و آرمان است.
تمام موضوعاتی که در بالا به آنها اشاره شد، در قالب شعر مطرح و ارائه گردید. زبان شعر نیز بسیار ساده و عامیانه شد، واژههای غربی نیز به درون آنها راه یافت. در حوزۀ صور خیال، شعر مشروطه آنقدر پر شور و ترفند بود که جایی برای صور خیال باقی نگذاشت. شاعران این دوره به نوآوری در حیطۀ صور خیال اهمیتی نمیدهند. و در عرصه شکل و قالب شعر، شکل شعر، همان قالبهای سنتی فارسی است با تفاوتهایی از جمله اینکه: در این دوره قالب مستزاد بسیار رواج پیدا میکند، قصیده از مقبولیت عام برخوردار نیست، غزل هم در این دوره کمتر سروده میشود؛ در مقابل «تصنیف» یکباره شکوفا شده، رواج بسیار مییابد.
از شاعران این دوره میتوان به ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، اشرف الدین گیلانی، (نسیم شمال) و ...اشاره کرد.
دربارۀ نثر دورۀ مشروطه باید گفت، روزنامهنویسی، نثر فارسی را از اوج تصنع بیارزش و متکلفانه، به زندگی روزانه و زبان مردم کوچه و بازار فرود آورد. نویسندگان ضمن انتقاد تند و صریح از متکلف نویسان گذشته، نویسندگان را ملزم به استفاده از نثری ساده و روان کردند و همین کوششها بود که طلیعۀ نخستین داستان نویسی به شمار میرود. آثار کسانی چون دهخدا –چرند و پرند- ؛ زین العابدین مراغهای در حاجی بابا اصفهانی و...نثر را به سوی سادگی و روانی پیش راند. در این دوره، نوشتن مقالههای سیاسی و اجتماعی و انتقادی در روزنامهها بسیار متداول شد و نثری پدید آمد به عنوان نثر مقالهنویسی، که بهترین نمونۀ آن را میتوان در نثر محمد علی فروغی یافت.
مرورى کوتاه بر ادبیات مشروطیت
اگرچه ریشه انقلاب مشروطه را باید از هنگام شکست عباس میرزا نایب السلطنه از روس ها و انعقاد قراردادهاى ننگین گلستان و ترکمانچاى جست وجو کرد ولى پایه اصلى انقلاب، همانا در واقعه رژى و تحریم تنباکو و فتواى تاریخى آیت الله میرزاى شیرازى نهاده شد و با کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزارضا کرمانى که از تربیت یافتگان مکتب سیدجمال الدین اسدآبادى بود، پیروزى آن تسریع شد.
اگرچه ریشه انقلاب مشروطه را باید از هنگام شکست عباس میرزا نایب السلطنه از روس ها و انعقاد قراردادهاى ننگین گلستان و ترکمانچاى جست وجو کرد ولى پایه اصلى انقلاب، همانا در واقعه رژى و تحریم تنباکو و فتواى تاریخى آیت الله میرزاى شیرازى نهاده شد و با کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزارضا کرمانى که از تربیت یافتگان مکتب سیدجمال الدین اسدآبادى بود، پیروزى آن تسریع شد. عوامل مهمى که در ایجاد این نهضت نقش داشتند علاوه بر بى کفایتى شاهان نالایق قاجار، عبارتند از: نقش بیدارکنندگى روحانیت مبارز شیعه به ویژه چهره هایى چون سیدجمال الدین اسدآبادى، سیدجمال الدین واعظ اصفهانى، آیت الله طباطبایى و آیت الله بهبهانى، وجود نویسندگان روشنفکرى مانند طالبوف، زین العابدین مراغه اى، آقاخان کرمانى، میرزا ملکم خان و میرزا على اکبر دهخدا، تاسیس مدرسه دارالفنون توسط امیرکبیر، انتشار روزنامه هایى در داخل و خارج از ایران مانند روزنامه قانون (لندن)، عروه الوثقى (پاریس)، حبل المتین (کلکته)، اختر (استانبول)، ثریا (قاهره)، صوراسرافیل (تهران) و نسیم شمال (رشت) که البته دو روزنامه اخیر در دوران استبداد صغیر درخشیدند. به هر صورت مجموعه این عوامل به صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ ه ش منجر شدند، به طورى که مظفرالدین شاه در همان سال مجلس یکم را در کاخ گلستان گشود و ده روز پس از امضاى قانون اساسى (۵۱ اصل)، درگذشت. محمدعلى شاه در بامداد روز سه شنبه سال ۱۲۸۷ مجلس را به توپ بست. گروهى از آزادیخواهان منجمله میرزا جهانگیر شیرازى مدیر روزنامه صوراسرافیل و ملک المتکلمین واعظ معروف را در باغ شاه به دار کشید و بدین ترتیب دوران استبداد صغیر آغاز شد. ولى آزادیخواهان از توپ و تشر شاه خودکامه نهراسیدند، مردم تبریز به رهبرى ستارخان و باقرخان، مردم اصفهان به رهبرى سردار اسعد و مردم رشت به فرماندهى ولى خان تنکابنى قیام کردند و در سال ۱۲۸۸ تهران را فتح کرده، شاه خیره سر را به سفارت روس در «زرگنده» راندند. از آن پس دولت هاى ضعیفى در ایران تشکیل شد که هیچ کدام نتوانستند و یا نخواستند گامى به نفع ملت بردارند.انگلیسى ها چون که از دولت هاى ضعیفى که در تهران روى کار مى آمدند راضى نبودند، در سوم اسفندماه ۱۲۹۹ ه. ش با کودتاى (سیدضیاء- رضاخان) انتقام خود را از آزادیخواهان ایران گرفتند رضاخان پس از آنکه جمهورى پیشنهادى پوشالى اش به نتیجه نرسید در آذرماه ۱۳۰۴ه ش سلسله قاجار را منقرض و حکومت دیکتاتورى پهلوى را تاسیس کرد. نویسندگان، شاعران و روشنفکران مسئول مشروطه خواه که مى خواستند افکار خود را به کمک بخش عظیمى از مردم علیه استبداد حاکم به کار گیرند، به ناچار در سروده ها و مقالات خود از طنزهاى عوامانه و ضرب المثل هاى رایج بین مردم استفاده کردند مثلاً سروده هاى طنزآلود سیداشرف الدین گیلانى (نسیم شمال) و على اکبر دهخدا،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
ادبیات مشروطه
ادبیات مشروطه، به ادبیات دورهای گفته میشود که در آن شاعران، نویسندگان و اصحاب هنر، ادبیات را وسیلهای برای بیان اهداف سیاسی و اجتماعی خود، از جمله تنریر افکار مردم، آزادی و استقرار مشروطیت، قرار داده بودند؛ که از نظر زمانی بین سالهای 1240 تا 1299 هـ.ش. را دربرمیگیرد.
ایرانیان دوره مشروطه، در اثر آشنایی با اروپا و کشورهای دیگر به عقب ماندگی های خود در زمینه ساختار های اقتصادی و سیاسی پی برده و مشکل اساسی را در نبود قانون و وجود حکومت استبدادی دریافتند، لذا برای حاکم شدن بر سرنوشت خود – دمکراسی – و ایجاد قانون و آزادی خواستار مشروطه شدند و این خواستها را در بستر شعر، طنز، داستان، نمایشنامه و ...گسترش دادند.
متفکران مشروطه دریافتند که برای بیدار کردن مردم و آگاه کردن آنان نسبت به پیشرفت جامعه، باید با کهنهها جنگید و هر چه بیشتر راه را برای «نو» گشود. بنابراین، ادبیات مشروطه در جریان جدال با ادبیات کهنه، شکل و جان میگیرد و به همین دلیل از همه جهت- چه از نظر شکل و چه از نظر محتوا- نو و سنت شکن است. میرزا فتحعلی آخوندزاده، یکی از قدیمیترین متفکران مشروطه میگوید:« به هر چه دست میزنی ایجاب میکند که از آن انتقاد شود. بنابراین دو جنبۀ اساسی ادبیات مشروطه، نقد ادبیات گذشته و طرح ادبیات نو است. این نقد و طرح، در عرصۀ زبان، اسلوب، شیوه بیان و محتوا مطرح میشود.
در عرصه محتوا، شاعر و نویسنده با دیدگاهی انتقادی به مضامین و موضوعات ادبی گذشته مینگرد و در پی موضوعات جدید است. موضوعاتی نظیر «وطن»، «آزادی» و «قانون». «فرهنگ نو و تعلیم و تربیت جدید»، «ستایش علوم جدید»، «زن و مسئله برابری او با مرد»، «انتقاد از اخلاقیات سنتی» و «مبارزه با خرافات مذهبی (و گاهی خود مذهب)» از موضوعات برجستۀ دیگر ادب مشروطه است؛ به طوری که انتقاد از سنتها، گاه حالت افراطی داشته و به گونهای تعمدی یا سهلانگارانه مابین سنتهای قدسی و تعالیم دینی از یکسو، و رسوم متحّجر و غلط، و ساختار فرتوت استبداد کلاسیک ایران از سوی دیگر، تفاوتی نگذارد و تحت لوای مبارزه با مظاهر فساد و انحطاط قاجاری، به سنت ستیزی، دین گریزی و ...روی آورد.
در عرصه زبان، ورود مضامین و موضوعاتی از این دست به قلمرو ادبیات پارسی به جست وجوی زبانی انجامید که در خور رویارویی با این گونه مفاهیم و اندیشهها باشد. هدف متفکران مشروطه وارد کردن مردم – توده مردم- به اجتماع و سیاست بود، بنابراین باید با زبان آنها، با ایشان سخن گفته میشد. بدین سان نثر و شعر فارسی برای برآوردن یک نیاز اجتماعی عمیق به زبان کوی و برزن نزدیک میشود. واژگان بازاری و عوام در شعر و نثر جاری میشود.
در اسلوب و شیوۀ نگارش نیز تحول رخ داد. تمام نویسندگان و متفکران مشروطه، در تمام زمینههای ادبی به نوعی رئالیسم برهنه معتقد بودند. آنان چه در شعر و چه در نثر، معتقد به افادۀ رئالیستی مطالب بودند و هر نوع شیوۀ غیر رئالیستی در آثار آنان مطرود بود.
شعر دورۀ مشروطه ویژگیهایی متفاوت با شعر سنتی دارد. در حوزۀ محتوا و اهداف، شعر، دربار را ترک میگوید و به کوی و برزن میآید و سرشار از خون و فریاد، گرمی زندگی و آرمان است.
تمام موضوعاتی که در بالا به آنها اشاره شد، در قالب شعر مطرح و ارائه گردید. زبان شعر نیز بسیار ساده و عامیانه شد، واژههای غربی نیز به درون آنها راه یافت. در حوزۀ صور خیال، شعر مشروطه آنقدر پر شور و ترفند بود که جایی برای صور خیال باقی نگذاشت. شاعران این دوره به نوآوری در حیطۀ صور خیال اهمیتی نمیدهند. و در عرصه شکل و قالب شعر، شکل شعر، همان قالبهای سنتی فارسی است با تفاوتهایی از جمله اینکه: در این دوره قالب مستزاد بسیار رواج پیدا میکند، قصیده از مقبولیت عام برخوردار نیست، غزل هم در این دوره کمتر سروده میشود؛ در مقابل «تصنیف» یکباره شکوفا شده، رواج بسیار مییابد.
از شاعران این دوره میتوان به ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، اشرف الدین گیلانی، (نسیم شمال) و ...اشاره کرد.
دربارۀ نثر دورۀ مشروطه باید گفت، روزنامهنویسی، نثر فارسی را از اوج تصنع بیارزش و متکلفانه، به زندگی روزانه و زبان مردم کوچه و بازار فرود آورد. نویسندگان ضمن انتقاد تند و صریح از متکلف نویسان گذشته، نویسندگان را ملزم به استفاده از نثری ساده و روان کردند و همین کوششها بود که طلیعۀ نخستین داستان نویسی به شمار میرود. آثار کسانی چون دهخدا –چرند و پرند- ؛ زین العابدین مراغهای در حاجی بابا اصفهانی و...نثر را به سوی سادگی و روانی پیش راند. در این دوره، نوشتن مقالههای سیاسی و اجتماعی و انتقادی در روزنامهها بسیار متداول شد و نثری پدید آمد به عنوان نثر مقالهنویسی، که بهترین نمونۀ آن را میتوان در نثر محمد علی فروغی یافت.
مرورى کوتاه بر ادبیات مشروطیت
اگرچه ریشه انقلاب مشروطه را باید از هنگام شکست عباس میرزا نایب السلطنه از روس ها و انعقاد قراردادهاى ننگین گلستان و ترکمانچاى جست وجو کرد ولى پایه اصلى انقلاب، همانا در واقعه رژى و تحریم تنباکو و فتواى تاریخى آیت الله میرزاى شیرازى نهاده شد و با کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزارضا کرمانى که از تربیت یافتگان مکتب سیدجمال الدین اسدآبادى بود، پیروزى آن تسریع شد.
اگرچه ریشه انقلاب مشروطه را باید از هنگام شکست عباس میرزا نایب السلطنه از روس ها و انعقاد قراردادهاى ننگین گلستان و ترکمانچاى جست وجو کرد ولى پایه اصلى انقلاب، همانا در واقعه رژى و تحریم تنباکو و فتواى تاریخى آیت الله میرزاى شیرازى نهاده شد و با کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزارضا کرمانى که از تربیت یافتگان مکتب سیدجمال الدین اسدآبادى بود، پیروزى آن تسریع شد. عوامل مهمى که در ایجاد این نهضت نقش داشتند علاوه بر بى کفایتى شاهان نالایق قاجار، عبارتند از: نقش بیدارکنندگى روحانیت مبارز شیعه به ویژه چهره هایى چون سیدجمال الدین اسدآبادى، سیدجمال الدین واعظ اصفهانى، آیت الله طباطبایى و آیت الله بهبهانى، وجود نویسندگان روشنفکرى مانند طالبوف، زین العابدین مراغه اى، آقاخان کرمانى، میرزا ملکم خان و میرزا على اکبر دهخدا، تاسیس مدرسه دارالفنون توسط امیرکبیر، انتشار روزنامه هایى در داخل و خارج از ایران مانند روزنامه قانون (لندن)، عروه الوثقى (پاریس)، حبل المتین (کلکته)، اختر (استانبول)، ثریا (قاهره)، صوراسرافیل (تهران) و نسیم شمال (رشت) که البته دو روزنامه اخیر در دوران استبداد صغیر درخشیدند. به هر صورت مجموعه این عوامل به صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ ه ش منجر شدند، به طورى که مظفرالدین شاه در همان سال مجلس یکم را در کاخ گلستان گشود و ده روز پس از امضاى قانون اساسى (۵۱ اصل)، درگذشت. محمدعلى شاه در بامداد روز سه شنبه سال ۱۲۸۷ مجلس را به توپ بست. گروهى از آزادیخواهان منجمله میرزا جهانگیر شیرازى مدیر روزنامه صوراسرافیل و ملک المتکلمین واعظ معروف را در باغ شاه به دار کشید و بدین ترتیب دوران استبداد صغیر آغاز شد. ولى آزادیخواهان از توپ و تشر شاه خودکامه نهراسیدند، مردم تبریز به رهبرى ستارخان و باقرخان، مردم اصفهان به رهبرى سردار اسعد و مردم رشت به فرماندهى ولى خان تنکابنى قیام کردند و در سال ۱۲۸۸ تهران را فتح کرده، شاه خیره سر را به سفارت روس در «زرگنده» راندند. از آن پس دولت هاى ضعیفى در ایران تشکیل شد که هیچ کدام نتوانستند و یا نخواستند گامى به نفع ملت بردارند.انگلیسى ها چون که از دولت هاى ضعیفى که در تهران روى کار مى آمدند راضى نبودند، در سوم اسفندماه ۱۲۹۹ ه. ش با کودتاى (سیدضیاء- رضاخان) انتقام خود را از آزادیخواهان ایران گرفتند رضاخان پس از آنکه جمهورى پیشنهادى پوشالى اش به نتیجه نرسید در آذرماه ۱۳۰۴ه ش سلسله قاجار را منقرض و حکومت دیکتاتورى پهلوى را تاسیس کرد. نویسندگان، شاعران و روشنفکران مسئول مشروطه خواه که مى خواستند افکار خود را به کمک بخش عظیمى از مردم علیه استبداد حاکم به کار گیرند، به ناچار در سروده ها و مقالات خود از طنزهاى عوامانه و ضرب المثل هاى رایج بین مردم استفاده کردند مثلاً سروده هاى طنزآلود سیداشرف الدین گیلانى (نسیم شمال) و على اکبر دهخدا،