لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
از ابریشم برای ترمیم عصبهای آسیب دیده استفاده میشود دانشمندان انگلیسی براساس تحقیقاتی ابراز امیداوری کردند که بتوان از الیاف ابریشم برای کمک به ترمیم عصبهای آسیب دیده استفاده کرد. به گزارش روز جمعه بیبیسی، این دانشمندان ثابت کردند عصب میتواند در کنار دستهای از الیاف خاص، موسوم به "اسپایدراکس" که مشخصههای مشابه تار عنکبوت دارد، رشد کند. این گروه از محققان امیدوارند که تار ابریشم بتواند عصب قطع شده (حتی در موارد قطع نخاع ) را نیز به رشد مجدد وادار کند. کرمهای ابریشم که ابریشم "اسپایدراکس" را تولید میکنند به لحاظ ژنتیکی دستکاری شدهاند تا الیاف مناسب پیوند با سلول عصب را بسازند. پرفسور "جان پریستلی" از دانشگاه "کویین مری" لندن که سرپرستی این تحقیق را برعهده دارد، میگوید: الیاف ابریشم مانند یک داربست عمل میکند و سلولهای عصب میتواند بر روی آن رشد کند. گروه تحقیق دانشگاه کویین مری، الیاف ابریشم را در نسوج کشت شده و همچنین حیوانات آزمایش کرده است که در دو مورد، نتیجه موفقیت آمیز بوده است. پرفسور پریستلی میگوید: در تصاویری که از روند رشد سلولهای عصب گرفته شده، دو تحول دیده میشود. یکی رشد فیبرهای عصب در کنار ابریشم و دیگری رشد سلولهای کمکی موسوم به شوان است که برای بازسازی عصب نقش بسیار مهمی دارد. وی میگوید: در آزمایشهایی که بر روی حیوانات صورت گرفته الیاف ابریشم به رشد عصب در ناحیه نخاع و عصب جنبی کمک کرده است. پرفسور پریستلی همچنین گفت: یکی از مزایای الیاف ابریشم این است که میتوان آنها را به شکل لولههایی پیچیده برای جاسازی عصب درآورد. از این لولههای ابریشمی همچنین میتوان برای پل زدن میان انتهای عصب پاره شده استفاده کرد. این گروه تحقیق امیدوار است که بتواند از ابریشم برای درمان بیمارانی که عصب جنبی آنها - عصبی که عضلات و حس لامسه را میسر میکند - مثلا در بریدگی عمیق دست، استفاده کند. پرفسور پریستلی توضیح داد که هدف بلندپروازانه تر برای محققان در این زمینه این است که از ابریشم برای ترمیم نخاع آسیب دیده استفاده کنند. در عین حال او تاکید کرد که رسیدن به چنین مرحلهای کاری بسیار دشوار خواهد بود. تصویر عصبهایی که روی تار ابریشم در حال رشد هستند، یکی از برندگان مسابقه معتبر تصاویر علمی "ولکام تراست" بوده است. در این مسابقه تصاویر علمی غیرقابل رویت با چشم غیرمسلح ارائه میشود
:پژوهشگران میگویند بجای زحمت بسیار رنگ کردن الیاف ابریشم میتوان از طریق اصلاح ژنتیکی، کرم ابریشم را در تنیدن پیلههایی به هر یک از رنگهای رنگین کمان یاری رساند. به گزارش خبرگزاری فرانسه از سانفرانسیسکو، دانشمندان ژاپنی از طریق مهندسی ژنتیک کرم ابریشم را وادار به تنیدن پیلهها به یک رنگ خاص کردند. تاکاشی ساکودو از دانشگاه توکیو میگوید درک سامانه انتقال رنگدانه کرم ابریشم میتواند راه را برای دستکاری ژنتیکی رنگ و محتوای رنگدانه ابریشم هموار کند. در طبیعت پیله کرم ابریشم به رنگهای مختلف شامل سفید، زرد، کهربایی، عنابی روشن، صورتی و سبز یافت میشوند. رنگهای ابریشم به علت وجود رنگدانههای طبیعی است که هنگامی که کرم برگهای درخت توت را میخورد جذب بدن جانور میشود. پژوهشگران ژاپنی مشاهده کردند کرمهایی که ابریشم سفید میسازند "خون زرد" یا ژن ایگرگ آنها جهش یافته است، یعنی بخشی از دی ان آ حذف شده است. ژن ایگرگ امکان استخراج ترکیبات زردرنگ کاروتنوئید را از برگهای درخت توت میسر میسازد. دانشمندان دریافتند جانورانی که دچار جهش ژنتیکی شده بودند یک شکل غیرکارکردی پروتیین الزام آور کارتنوئید (سی بی پی) (CBPساختند که به جذب رنگدانه کمک میکند. محققان با استفاده از روشهای مهندسی ژنتیک ژنهای اصلی ایگرگ را در بدن جانورانی که دچار جهش ژنتیکی شده بودند وارد کردند. این کرمها پروتیین سی بی پی و پیله زرد رنگ ساختند. رنگ زرد پس از چند دور پیوند زدن پررنگتر شد. الیاف ابریشم را میتوان به رنگ قرمز نیز تولید کرد
نگاه اجمالی رنگها را معمولا براساس خواص آنها و ساختمان ماده اصلی (ساختمان شیمیایی مواد) طبقه بندی میکنند. روش دیگر طبقه بندی رنگها براساس روش مصرف آنها در رنگرزی میباشد. روش و تکنیک رنگرزی به ساختمان ، طبیعت الیاف یا شئ مورد رنگرزی بستگی دارد. به عبارت دیگر رنگرزی پشم و ابریشم و دیگر الیاف به دست آمده از حیوانات با رنگرزی پنبه و الیاف به دست آمده از گیاهان تفاوت دارد. نقش ساختمان شیمیایی الیاف در تعیین رنگ مورد نیاز در رنگرزی همیشه ساختمان شیمیایی الیاف تعیین کننده نوع رنگ مورد نیاز و تکنیک رنگرزی میباشد. به عنوان مثال الیاف حیوان مانند پشم و ابریشم از پروتئین تشکیل شدهاند و دارای گروههای اسیدی و بازی میباشند. این گروهها نقاطی هستند که در آنها مولکول رنگ خود را به الیاف متصل میکند. پس برای رنگرزی این گونه الیاف باید از رنگهایی که دارای بنیان اسیدی و بازی هستند استفاده کرد
ابریشمابریشم یکی از بهترین الیافی است که سابقه کاربرد آن به چندین هزار سال پیش میرسد. اصل ابریشم به چین باستان بازمیگردد. از برخی افسانهها برمیآید که شاهزاده خانمی چینی بههنگام صرف چای در باغش به ناگاه پیله کرم ابریشمی به میان فنجانش افتاد و گرمای چای سبب شد که از پیله الیاف ابریشمی بهدست آید. طبق افسانهای دیگر در ۲۶۰۰ ق.م پرورش کرم ابریشم و استفاده از الیاف ابریشم مورد توجه قرار گرفت و چینی قرنها، پرورش و تهیه الیاف ابریشم را از دید و دسترس خارجیان دور نگه داشتند.ساختن یک یارد پارچه حدود ۳ هزار پیله لازم است. قرنها ابریشم دور از دسترس و استفاده عامه مردم بود و تنها ثروتمندان، اشراف و فرمانروایان و اطرافیانشان میتوانستند پوشاک ابریشمین داشته باشند. زیرا هر کسی قدرت خرید آن را نداشت. امروزه نایلون و پلیاستر را در معنی ابریشم مصنوعی دانستهاند و از جهات مختلف از آنها در پارچهبافی استفاده میکنند. با این حال تاکنون از ارزش و اهمیت ابریشم طبیعی کاسته نشده است. ابریشم مصنوعی - نایلون در کمپانی دورپونت بهوسیله والاس هامه کاروترز و گروه تحقیقاتیش کار روی نایلون گسترش یافت. دوپونت در اندیشه و اقدام ساخت مادهای برای ابریشم مصنوعی بود. آنان میدانستند که بازار برای تهیه جوراب ابریشمی با درخواست خرید فراوان و عرضه نسبتاً کم ابریشم، جوراب تهیه شده ابریشمین گران تمام میشود. از این رو به فکر ابداع و اختراع مادهای افتادند که خواص ابریشم را داشته اما بهاء آن مناسب باشد. سرانجام پس از چندین سال تحقیق کاروترزوتیم او تقریباً ماده موردنظر و دلخواه را کشف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
از ابریشم برای ترمیم عصبهای آسیب دیده استفاده میشود دانشمندان انگلیسی براساس تحقیقاتی ابراز امیداوری کردند که بتوان از الیاف ابریشم برای کمک به ترمیم عصبهای آسیب دیده استفاده کرد. به گزارش روز جمعه بیبیسی، این دانشمندان ثابت کردند عصب میتواند در کنار دستهای از الیاف خاص، موسوم به "اسپایدراکس" که مشخصههای مشابه تار عنکبوت دارد، رشد کند. این گروه از محققان امیدوارند که تار ابریشم بتواند عصب قطع شده (حتی در موارد قطع نخاع ) را نیز به رشد مجدد وادار کند. کرمهای ابریشم که ابریشم "اسپایدراکس" را تولید میکنند به لحاظ ژنتیکی دستکاری شدهاند تا الیاف مناسب پیوند با سلول عصب را بسازند. پرفسور "جان پریستلی" از دانشگاه "کویین مری" لندن که سرپرستی این تحقیق را برعهده دارد، میگوید: الیاف ابریشم مانند یک داربست عمل میکند و سلولهای عصب میتواند بر روی آن رشد کند. گروه تحقیق دانشگاه کویین مری، الیاف ابریشم را در نسوج کشت شده و همچنین حیوانات آزمایش کرده است که در دو مورد، نتیجه موفقیت آمیز بوده است. پرفسور پریستلی میگوید: در تصاویری که از روند رشد سلولهای عصب گرفته شده، دو تحول دیده میشود. یکی رشد فیبرهای عصب در کنار ابریشم و دیگری رشد سلولهای کمکی موسوم به شوان است که برای بازسازی عصب نقش بسیار مهمی دارد. وی میگوید: در آزمایشهایی که بر روی حیوانات صورت گرفته الیاف ابریشم به رشد عصب در ناحیه نخاع و عصب جنبی کمک کرده است. پرفسور پریستلی همچنین گفت: یکی از مزایای الیاف ابریشم این است که میتوان آنها را به شکل لولههایی پیچیده برای جاسازی عصب درآورد. از این لولههای ابریشمی همچنین میتوان برای پل زدن میان انتهای عصب پاره شده استفاده کرد. این گروه تحقیق امیدوار است که بتواند از ابریشم برای درمان بیمارانی که عصب جنبی آنها - عصبی که عضلات و حس لامسه را میسر میکند - مثلا در بریدگی عمیق دست، استفاده کند. پرفسور پریستلی توضیح داد که هدف بلندپروازانه تر برای محققان در این زمینه این است که از ابریشم برای ترمیم نخاع آسیب دیده استفاده کنند. در عین حال او تاکید کرد که رسیدن به چنین مرحلهای کاری بسیار دشوار خواهد بود. تصویر عصبهایی که روی تار ابریشم در حال رشد هستند، یکی از برندگان مسابقه معتبر تصاویر علمی "ولکام تراست" بوده است. در این مسابقه تصاویر علمی غیرقابل رویت با چشم غیرمسلح ارائه میشود
:پژوهشگران میگویند بجای زحمت بسیار رنگ کردن الیاف ابریشم میتوان از طریق اصلاح ژنتیکی، کرم ابریشم را در تنیدن پیلههایی به هر یک از رنگهای رنگین کمان یاری رساند. به گزارش خبرگزاری فرانسه از سانفرانسیسکو، دانشمندان ژاپنی از طریق مهندسی ژنتیک کرم ابریشم را وادار به تنیدن پیلهها به یک رنگ خاص کردند. تاکاشی ساکودو از دانشگاه توکیو میگوید درک سامانه انتقال رنگدانه کرم ابریشم میتواند راه را برای دستکاری ژنتیکی رنگ و محتوای رنگدانه ابریشم هموار کند. در طبیعت پیله کرم ابریشم به رنگهای مختلف شامل سفید، زرد، کهربایی، عنابی روشن، صورتی و سبز یافت میشوند. رنگهای ابریشم به علت وجود رنگدانههای طبیعی است که هنگامی که کرم برگهای درخت توت را میخورد جذب بدن جانور میشود. پژوهشگران ژاپنی مشاهده کردند کرمهایی که ابریشم سفید میسازند "خون زرد" یا ژن ایگرگ آنها جهش یافته است، یعنی بخشی از دی ان آ حذف شده است. ژن ایگرگ امکان استخراج ترکیبات زردرنگ کاروتنوئید را از برگهای درخت توت میسر میسازد. دانشمندان دریافتند جانورانی که دچار جهش ژنتیکی شده بودند یک شکل غیرکارکردی پروتیین الزام آور کارتنوئید (سی بی پی) (CBPساختند که به جذب رنگدانه کمک میکند. محققان با استفاده از روشهای مهندسی ژنتیک ژنهای اصلی ایگرگ را در بدن جانورانی که دچار جهش ژنتیکی شده بودند وارد کردند. این کرمها پروتیین سی بی پی و پیله زرد رنگ ساختند. رنگ زرد پس از چند دور پیوند زدن پررنگتر شد. الیاف ابریشم را میتوان به رنگ قرمز نیز تولید کرد
نگاه اجمالی رنگها را معمولا براساس خواص آنها و ساختمان ماده اصلی (ساختمان شیمیایی مواد) طبقه بندی میکنند. روش دیگر طبقه بندی رنگها براساس روش مصرف آنها در رنگرزی میباشد. روش و تکنیک رنگرزی به ساختمان ، طبیعت الیاف یا شئ مورد رنگرزی بستگی دارد. به عبارت دیگر رنگرزی پشم و ابریشم و دیگر الیاف به دست آمده از حیوانات با رنگرزی پنبه و الیاف به دست آمده از گیاهان تفاوت دارد. نقش ساختمان شیمیایی الیاف در تعیین رنگ مورد نیاز در رنگرزی همیشه ساختمان شیمیایی الیاف تعیین کننده نوع رنگ مورد نیاز و تکنیک رنگرزی میباشد. به عنوان مثال الیاف حیوان مانند پشم و ابریشم از پروتئین تشکیل شدهاند و دارای گروههای اسیدی و بازی میباشند. این گروهها نقاطی هستند که در آنها مولکول رنگ خود را به الیاف متصل میکند. پس برای رنگرزی این گونه الیاف باید از رنگهایی که دارای بنیان اسیدی و بازی هستند استفاده کرد
ابریشمابریشم یکی از بهترین الیافی است که سابقه کاربرد آن به چندین هزار سال پیش میرسد. اصل ابریشم به چین باستان بازمیگردد. از برخی افسانهها برمیآید که شاهزاده خانمی چینی بههنگام صرف چای در باغش به ناگاه پیله کرم ابریشمی به میان فنجانش افتاد و گرمای چای سبب شد که از پیله الیاف ابریشمی بهدست آید. طبق افسانهای دیگر در ۲۶۰۰ ق.م پرورش کرم ابریشم و استفاده از الیاف ابریشم مورد توجه قرار گرفت و چینی قرنها، پرورش و تهیه الیاف ابریشم را از دید و دسترس خارجیان دور نگه داشتند.ساختن یک یارد پارچه حدود ۳ هزار پیله لازم است. قرنها ابریشم دور از دسترس و استفاده عامه مردم بود و تنها ثروتمندان، اشراف و فرمانروایان و اطرافیانشان میتوانستند پوشاک ابریشمین داشته باشند. زیرا هر کسی قدرت خرید آن را نداشت. امروزه نایلون و پلیاستر را در معنی ابریشم مصنوعی دانستهاند و از جهات مختلف از آنها در پارچهبافی استفاده میکنند. با این حال تاکنون از ارزش و اهمیت ابریشم طبیعی کاسته نشده است. ابریشم مصنوعی - نایلون در کمپانی دورپونت بهوسیله والاس هامه کاروترز و گروه تحقیقاتیش کار روی نایلون گسترش یافت. دوپونت در اندیشه و اقدام ساخت مادهای برای ابریشم مصنوعی بود. آنان میدانستند که بازار برای تهیه جوراب ابریشمی با درخواست خرید فراوان و عرضه نسبتاً کم ابریشم، جوراب تهیه شده ابریشمین گران تمام میشود. از این رو به فکر ابداع و اختراع مادهای افتادند که خواص ابریشم را داشته اما بهاء آن مناسب باشد. سرانجام پس از چندین سال تحقیق کاروترزوتیم او تقریباً ماده موردنظر و دلخواه را کشف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
جایی که اکنون اصفهان نامیده میشود از نخستین کانون های زندگی قوم یهود در ایران بوده است و تاریخ ورودشان به حدود 7 قرن پیش از میلاد برمیگردد. از عهد بسیار قدیم، یهودیان اصفهان می گفته اند این شهر را اسرای یهود که «بخت النصر» از کشور یهودیه به بابل کوچ داده بود و پس از وی به ایران مهاجرت کرده اند، تأسیس نموده اند. و این مسئله در «دایرة المعارف یهود» نیز مورد تاکید قرار گرفته است. نیاکان آنان هنگامی که به ناحیه «جبال» ایران رانده شدند، در مسیر خود، هیچ منطقه ای را شبیه تر از اصفهان به بیت المقدس نیافتند و در این شهر ساکن شدند. طبق نوشت جغرافی دانان و تاریخ نگارانی همچون «ابنفقیه»، «استخری»، «ابن حوقل»، «مقدسی»، ... و «ابنخلدون» یهودیان چون به اصفهان رسیدند در مکانی که ترجمه عبری آن «اردو زدن» معنی میدهد («اشکهان»: در اینجا مینشینم) منزل کردند. و آب و خاک آن را هم وزن با آب و خاکی که از اورشلیم همراه خویش آورده بودند، یافتند. همچنین در جلد سوم کتاب «اوصر نگینوت اسرائیل»، لغت اصفهان را عبری دانسته اند و آن را مشتق از «سپان» به معنی پناهگاه میدانند.
ولی به نظر میرسد این تعابیر نادرستند و اصفهان امروزی همان شهری است که در زمان ساسانیان «سپاهان» نامیده میشد و پیش از آن نیز در تاریخ با نامهای «شهرستان» و «گی» (جی) شناخته میگردید. یک سند بسیار روشن و در برابر دیدگان شهروندان اصفهانی، «مادی»های کنده شده در سطح شهر هستند که دیرینگی آن را به سلسله ماد میرساند. در ایران باستان برای رساندن آب روی زمین، جوی میکندند که در پارهای از آنها هنوز آب روان است مانند مادیهای اصفهان که باید زمان مادها کنده شده باشند. میرزا حسن خان در صفحه 37 «جغرافیای اصفهان» مینویسد: مادی به لفظ فرس قدیم، ممر و مجرای آبها را گویند که از رودخانه کوچکتر و از نهر بزرگتر است.
استقرار یهودیان در اصفهان را بایستی به کوروش بزرگ یا داریوش یکم نسبت دهیم. بدین ترتیب که، آن عده از اسرای یهودی که به سمت جنوب «کلده» کوچانیده شده بودند، پس از آن که به دست هخامنشیان آزاد گردیدند در اوایل این سلسله از طریق بصره کنونی به اطراف کارون – خصوصاً شوش – و بعدها «استخر» و «پازارگاد» مهاجرت نمودند و سپس تا اصفهان و ناحیه لنجان پیش رفتند دستهای از یهودیان نیز در سال 79 میلادی به سبب حمله تیتوس، امپراتور روم، از طریق شوش و ایلام وارد ایران شده در اطراف اصفهان آرام گرفتند. اصفهان و مناطق گسترده ای پیرامون آن به جایگاه سکونت یهودیان تبدیل گشته بود، چنان که از «گز» در شمال شرقی اصفهان تا آبادیهای «پریشان»، «خیزان» و «بنه اصفهان» در غرب آن و از منطقه «زفره» در جنوب شرقی تا «لنجان» در جنوب غربی اصفهان یادگارهایی از این قوم برجای مانده است. برای نمونه در پیربکران، در فاصله 30 کیلومتری جنوب غربی اصفهان، قبرستان وسیع و باستانی یهودیان اصفهان قرار دارد که مقبره «استر خاتون» و یا به قول خود کلیمیها «سارَح بَت آشِر» در آن است. قدیمیترین سنگ نوشته یهودیان اصفهان، به طول 95 و عرض 75 سانتیمتر، در سال 1323 در آنجا یافت شد و اکنون بر دیوار یکی از تاق نماهای داخل کنیسه نصب شده است. کتیبه این لوح به خط عبری برجسته مشتمل بر آیاتی از تورات بوده و تاریخ آن مربوط به عصر اشکانیان، از اوایل قرن دوم مسیحی، متعلق به شخصی به نام «داود بن یعقوب» می باشد.
یهود اصفهانی در سلسله ساسانی
دانستیم که پیشینه زندگی یهودیان در اصفهان تا دوره هخامنشیان نیز به عقب باز میگردد و همچنین بنابر مستندات تاریخی، ورود آنان با فواصل زمانی، گاه طولانی و از مکانهایی گوناگون صورت گرفته است. چنان که «هرتسفلد» ورود یهودیان به ایران و به ویژه همدان و اصفهان را به اوایل سده چهارم میلادی، مقارن با پادشاهی یزدگرد یکم ساسانی (399-421 م.)، نسبت میدهد. و یا «سیلوستر دوساسی» برقراری یهودیان در شهر اصفهان را مربوط به زمانی می داند که شاپور ارمنستان را فتح کرد.
این مسئله روشن است که در آن عصر، یهودیان اصفهان محله ای مخصوص خود داشته اند که پاره ای از نویسندگان، ایجاد آن را به سفارش «شوشندخت» (سوسندخت)، ملکه یهودی یزدگرد یکم و مادر «پیروز» ساسانی، مربوط میدانند. شهرک یهود را ساسانیان «جهودانک» (یهودیه) مینامیدند که در عین حال کانون فعالیتهای بازرگانی آنان بود و جماعت یهود و کنیسههای آن تابع «راس الجالوت» بین النهرین بودند. نام دیگر این محل «کوجهودان» یعنی محله یهود بود. ولی به نظر میرسد در آن دوره این محله رشد فراوانی داشته است. «حسین بن محمد العلومی»، مورخ اصفهانی سده چهاردهم میلادی در کتاب «احوال اصفهان» پیرامون این موضوع می نویسد: شهر «جی» دوره ساسانیان مانند همه شهرهای ساسانی ساخته شده بود و چهار دروازه داشت که یکی از آنها به «دروازه جهودان» معروف بود که در آنجا جماعتی از قوم یهود سکونت گزیده بودند.
متأسفانه اسناد قابل توجهی از چگونگی اوضاع اجتماعی یهودیان آن عصر در اصفهان در دسترس نیست و تنها میتوان به یافته های پراکنده ای اشاره کرد که شاید بتوان با پیوند آنها به دورنمایی از واقعیت پی برد.
قدر مسلم آن است که شاپور دوم یهودیه را گسترش داد و برخی از مورخین معتقدند پیش از سالهای 364 یا 365 میلادی گروهی از یهودیان ساکن در ارمنستان توسط این پادشاه ساسانی به اصفهان منتقل شدند. در این دوره یهودیان در آسایش میزیستند و از امنیتی که حکومت نیرومند ساسانی فراهم کرده بود برخوردار بودند، هرچند سندهایی باقیمانده که به رفتارهای نامنظم و نهادی نشده ولی خشن بر ضد آنان مبتنی است. برای نمونه سرکوب بیرحمانه «پیروز» در سالهای 457-458 میلادی، یهودیان اصفهان را ناچار به ترک وطن نمود. و یا گفته اند در زمان خسرو پرویز، جامعه یهودی به قتل دو نفر از مغان متهم شدند و در نتیجه پادشاه دستور کشتن نیمی از یهودیان را صادر کرد.
خاندان های پیش از صفویه و یهودیان اصفهان پس از اسلام
بنابر آنچه در «فتوحالبلدان» بلاذری آمده است، «یهودیه» نیز همچون جی در حدود سال 23 هـ . ق با انعقاد قرارداد صلح تسلیم اعراب شد. برای یهود اصفهان به جز ابتدای خلافت عمر و یکی دو مورد طی حکومت عباسیان، محدودیت خاصی ایجاد نشد. در آن دوره بین دو محله مسلماننشین «شهرستان» (جی) و یهودینشین «یهودیه» دیوار کشیده شد، تا آن که سه سده پس از آن در زمان رکنالدوله دیلمی هر دو محله یکی شدند. نکته جالب توجه این است که با گذشت زمان، اندک اندک از بزرگی بخش کهن «جی» کاسته گردید و یهودیه بزرگتر شد چنان که ابن حوقل بغدادی در 941 میلادی مینویسد: «میان دو بخش اصفهان دو میل فاصله است. این دو بخش متباین هر کدام منبری دارد و یهودیه حدود دو برابر بزرگتر از شهرستان است». و مقدسی با تکرار همین موضوع اشاره میکند که «یهودیه نه تنها با همدان همسری میکند بلکه بزرگترین شهر ایالت «جبال» است» و «ایوب بن زیلا» مساحت آن را هفتصد جریب میداند و مینویسد: «مردم آن همه یهودی هستند و به کارهای... خود مانند حجامت، دباغی، گازری (رختشویی)، قصابی و .... مشغول بودند».
این وضعیت ادامه داشت و ظاهراً برای نخستین بار «حافظ ابونعیم» در «ذکر اخبار اصفهان» در سده چهارم هجری به جای یهودیه از «جوباره» نام میبرد: «کوی جهودان» ساسانیان همان جایی است که امروزه جوباره نام دارد و کانون قسمت یهودینشین اصفهان است. بخش یهودینشین شهر و تعداد یهودیان به تدریج کمتر میشود تا آنجا که «ناصر خسرو قبادیانی بلخی» در 444 هـ .ق. (1052 م.) هنگام دیدار از اصفهان شمار یهودیان آنجا را 15000 نفر مینویسد. صد سال بعد در سال 547 خورشیدی (1168 م.) همین تعداد از سوی «ربی بنیامین میتودیلا (تودولایی)»، جهانگرد و تاریخنویس یهودی اسپانیایی، برای جمعیت یهودی اصفهان ذکر میشود. در عصر سلاجقه، یهودیان اصفهان کم و بیش از آزادی بیشتری برخوردار بودند، ولی با پیدایش فرقه اسماعیلیه نهضت جدیدی علیه یهود آغاز گردید.
استیلای تازیان و تسلط ترکان اگر چه پدیدههایی خوشایند نبودند، اما به ویرانی و کشتار مناطق یهودینشین و جمعیت آن نیز منجر نشدند. اتفاق دهشتبار با هجوم چنگیز و تیمور، و اساساً تجاوز مغولان، رخ داد. میگویند پس از حملة تیمور به اصفهان، آنگاه که شهر آرام شد، در روز «روزه بزرگ یهود» در سال 1387 م. وی سوار بر اسب از محله یهودیان میگذشت، زمان نماز بوده و یهود «جمله توحید» را با صدای بلند می خوانند که موجب وحشت ناگهانی اسبها میگردد، تیمور به زمین میخورد، پایش لنگ میشود و حکم به قتلعام آنها و تبدیل کنیسه به مسجد میدهد. عده تلفات یهود به قدری زیاد بود که یهودیه به خرابه و ماتمکده مبدل گشت، که برای آگاهی از فراوانی شمار یهودیان اصفهان باید به چهار گورستان بزرگ یهود این شهر توجه کرد... . همچنین گفته شده است برخی اماکن مقدس یهودیان شهر اصفهان، از آن تاریخ به حکم تیمور، تغییر وضع یافتند. اگر بخشی از خرابی وارد بر ناحیه «لنجان» و پیربکران یا «صفه سید مشر»، واقع در محل «سارح بت آشر» را در زمان استیلای فرزندان چنگیز بدانیم، قطعاً ویرانی تام و تمام و عدم سکونت یهودیان در آن به عصر تیمور برمیگردد. سنگهای مزار آن محل تا حمله مغول تاریخ دارد ولی غفلتاً قطع گردیده و مدت چند قرن مردهای را در آنجا به خاک نسپرده اند و این خود بزرگترین سند است که مغولها یهودیان آن ناحیه را قتلعام نموده اند، بعدها بار دیگر اموات را از اصفهان به آن محل میبرند.
اصفهان، یهود و صفویان
دوره صفویه نیز برای یهودیان چندان خجسته نبود. پیش از ورود به شرح مطلب، چند نکته جالب که در خلال مطالعات برای پژوهشگر آشکار شد جهت آگاهی بیشتر ذکر میگردد. «هاروتون درهوهانیان» مورخ ارمنی سده نوزدهم میلادی، آن گاه که به کوچ اجباری قوم خویش از ارمنستان به اصفهان میپردازد، به این مطلب مهم اشاره دارد که در میان 20 هزار مهاجر ارمنی، تعدادی یهودی و زرتشتی نیز بودند. البته این یهودیان، بیشتر در کاشان مستقر شدند. اما به گزارش کاتف، جهانگرد روسی، که در سال 1633 م. به اصفهان آمده بود تعدادی کلیمی هم در جلفا به سر میبردند، که به نظر میرسد با توجه به حضور یهودیان اصفهان در جوباره، این دسته از همان مهاجران ارمنستان بوده اند. ضمن اینکه هنگام بازدید از گورستان ارامنه در جلفا دست کم یک گور با آرم «ستاره داوود» (صیونیت)، ویژه یهودیان، مشاهده گردید که میتواند متعلق به یکی از این کلیمیان جدا افتاده باشد. از سوی دیگر «ژان باتیست تاورنیه»، سیاح فرانسوی متولد 1655 م. که 9 بار به ایران سفر کرده بود، می نویسد: کشیشان سلسله «اکوستان» و «کارم» در میدان کهنهآباد خانه دارند، یهودیها نیز در همان حول و حوش هستند. چنین بود که به پرسش پژوهشگر برای چرایی به خاک سپردن یک مسیحی خارجی در شمال شرق اصفهان پاسخ داده شد. پرسش از اینجا آغاز شد که یک پیشداوری و باور عام از بد بودن ارتباط یهودیان و مسیحیان اصفهان با یکدیگر گفتگو میکند و عدم نزدیکی سکونتگاه آنها در شهر نیز مزید بر علت میگشت. از سوی دیگر تنها 4 نفر از 219 خارجی که در اصفهان دفن شدهاند در منطقهای غیر از گورستان ارامنه و یا دو کانون دیگر مسیحیان به خاک سپرده شدهاند و از این چهار نفر دو تن در کنار پل خواجو، به سفارش خود، و یک نفر در آرامگاه تخت پولاد، به سبب مسلمان شدن، خفتهاند و چهارمین تن در سال 1696 میلادی در حوالی مسجد جامع دفن گردیده است. یعنی آن مسیحی از فرقهای متفاوت با ارامنه جلفا بوده و در ضمن برای تبلیغ دینی به این بخش از شهر آمده است. فرجامین نکته هم به پایان دوره صفویه و حمله افاغنه میپردازد. آن جا که دکتر حبیب لوی مینویسد: یهودیان در سختی هولناک واقع شدند و عدهای از آنان نیز در جلفا بودند که «میناس» ارمنی به آنها کمک میکرد.یادآوری این نکته ها ژرفای بیشتر به بینش ما میدهد تا به دور از عقاید قالبی خویش مطلب را دنبال نماییم. در آغاز پادشاهی شاه عباس صفوی، که قـــزوین پایتخت بود، اتفاق برجــستهای علیه یهودیان رخ نداد. اما پس از انتقال پایتخت به اصفهان، مامورین اروپایی به بیدار کردن نفرت ضد یهود ادامه دادند و در نتیجه انزجار نسبت به یهود سراسر کشور و دربار را گرفت و کار و کسب آنان محدود گشت. محمود دانشور در صفحه 138 کتاب «دیدنیها و شنیدنیهای ایران» از زیارتگاههایی در اصفهان یاد می کند که سابق از اماکن مقدس یهودیان بوده است و در دوران صفویه و پس از آن، به ویژه، در زمان سلطنت ایران بر باد ده ناصرالدین شاه و زعامت آقا نجفی در اصفهان رنگ امامزاده به خود گرفتهاند. «بابایی بن لطف کاشانی» که از سرایندگان یهودی ایران است شعری در شرح آزار یهودیان اصفهان و مسلمان نمودن اجباری آنان در زمان شاه عباس دوم سروده است. یهودیان که حدود دو هزار سال در اصفهان تمرکز بیش
از پیش رو به وخامت نهاد تا جایی که آنان اغلب به کارهایی متوسل میشدند که مورد رغبت دیگر ایرانیان نبود. معذلک کار عده معدودی از آنها رونق داشت، مثلاً گروهی از راه طبابت یا طلافروشی به رفاه رسیدند ولی اکثراَ به خیاطی، بافندگی، رنگرزی، پیلهوری، نوازندگی،... و دلالی آنتیک (عتیقه) رو آوردند. تاورنیه در همین زمینه مینویسد: عده یهودیان اصفهان زیاد نیست و آن طور که در انظار ذلیل و مفلوک بر قلم رفته اند، نیستند، بلکه به اقتضای طبیعت و عادت فطری در اغلب کارها دسیسهکاری میکنند. اگر کسی بخواهد جواهر قیمتی بفروشد یا بخرد همین که به آنها اظهار کند کافی است. یک گزارش دیگر از آن عصر، هم تاییدکننده گفته تاورنیه است و هم روشنگر اوضاع کلیمیان در دوره صفویه؛ آنجا که تاریخنگار یهودی، دکتر حبیب لوی، مینویسد: هنگامی که خنجر شاه گم شد چون یک یهودی آن را خریده بود[!؟] اعتمادالدوله تصمیم به اخراج یهودیان از اصفهان گرفت. نزدیک کوه کلاه قاضی زمینی به آنها نشان داد که نه آب داشت نه گیاه، در جواب اعتراض یهودیان، آنها را به تخت پولاد راهنمایی کرد، در محله زرتشتیان نیز آنها را راه ندادند و در پاسخ بلاتکلیفیشان، وزیر به آنها گفت: «به جهنم بروید»، ناچار برای ادامه سکونت در اصفهان متوسل به دادن رشوه شدند.
در مجموع میتوان سلسله صفوی را دورهای تاریک برای یهودیان اصفهان دانست که در سرتاسر آن تحت فشار بودند، به ویژه در زمان شاه عباس دوم (1038-1077 هـ . ق) که تجاوزات و ظلم شاه و صدراعظم کینهجوی وی، محمدبیک، موجب گردید جمعیت یهودیان اصفهان که روزی دارالیهود نامیده میشد بر اثر قتل، گرایش به اسلام و یا ترک دیار به 600 نفر برسد. شادرن مینویسد در زمان صفویه یهود مجبور بودند علامتی به لباس خود الصاق کنند تا از مسلمانان بازشناخته شوند. کلاه آنان با کلاه مســـلمانان فرق داشــت و اجــازه نداشتند جوراب پارچهای به پا کنند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
رباضیدان به کسانی گفته میشود که علم دانش و شناخت کافی در مورد ریاضی دارند و به تحقیق و تفکر و پژوهش در این دانش میپردازند
زندگی
پیشینه
تالس در شهر میلتوس در ایونیا (غرب ترکیه امروزی) میزیست. سالیان حیات تالس به روشنی معلوم نیست. بنا بر یک روایت، وی نود سال زیست، و بنا بر روایتی دیگر هشتاد سال. در طول حیات بلند خود، تالس درگیر فعالیت های گوناگون بسیاری شد و نوآوری های زیادی انجام داد. عدهای معتقدند وی نوشتهای از خود به جای نگذاشت و عدهای بر این باورند که او نگارندهٔ "دربارهٔ انقلاب نجومی" و "دربارهٔ اعتدال شب و روز" است، هر چند هیچ کدام باقی نمانده است.
تالس در کهولت ملقب به خردمند شد و بعدها که یونانیان برای خود هفت خردمند شناختند، او را نخستین آنان دانستند. تالس سرانجام هنگامی که نظارهگر یک مسابقه ورزشی بود، از گرما و تشنگی و ناتوانی جان سپرد.
تجارت
بعضی بر این باورند که تالس تنها یک متفکر صرف نبود، بلکه در تجارت و سیاست هم نقش داشت. هر چند با توجه به فلسفه وی، با انجام کارهای تجاری، هدف وی ثروتمند شدن صرف نبود.
سیاست
زندگی سیاسی تالس بیشتر به درگیری ایونی ها در دفاع از آناتولی در برابر قدرت فزایندهٔ ایرانیان که تازه به آن منطقه وارد شده بودند بر می گردد.
اخلاق
دیدگاه تالس دربارهٔ اخلاق را می توان از گفتارهای منسوب به وی در دیوجانس لائرتیوس فهمید. نخست او به یک خدای متعالی که نه آغاز است نه پایان قایل است. او معتقد است خداوند عادل است و از بشر هم انتظار اعمال عادلانه دارد. نه ناعادل بودن (آدیکوس)، و نه اندیشهٔ بی عدالتی از دیدگان خدا پنهان نمیماند.
تاریخ پیدایش ریاضیاتسه قرن اول ریاضیات یونانی که با تلاشهای اولیه در هندسه برهانی بوسیله تالس در حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد شروع شده و با کتاب برجسته اصول اقلیدس در حدود ۳۰۰ سال قبل از میلاد به اوج رسید، دورهای از دستاوردهای خارق العاده را تشکیل میدهد.
در حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد بود که قبایل بدوی “دوریایی” با ترک دژهای کوهستانی شمال برای دستیابی به قلمروهای مساعدتر در امتداد جنوب راهی شبه جزیره یونان شدند و متعاقب آن قبیله بزرگ آنها یعنی اسپارت را بنا کردند. بخش مهمی از سکنه قبلی برای حفظ جان خود ، به آسیای صغیر و زایر یونانی و جزایر یونانی دریای اژه گریختند و بعدها در آنجا مهاجرنشنهای تجاری یونانی را برپا کردند. در این مهاجرنشینها بود که در قرن ششم (ق.م) اساس مکتب یونانی نهاده شد و فلسفه یونانی شکوفا شد و هندسه برهانی تولد یافت. در این ضمن ایران بدل به امپراطوری بزگ نظامی شده بود و به پیروزی از یک برنامه توسعه طلبانه در سال ۵۴۶ (ق.م) شهر یونیا و مهاجرنشینهای یونانی آسیای صغیر را تسخیر نمود. در نتیجه عدهای از فیلسوفان یونانی مانند فیثاغورث موطن خود را ترک و به مهاجرنشینهای در حال رونق جنوب ایتالیا کوچ کردند. مدارس فلسفه و ریاضیات در “کروتونا” زیر نظر فیثاغورث در “الیا” زیر نظر کسنوفانس ، زنون و پارمیندس پدید آمدند.
در حدود۴۸۰ سال قبل از میلاد آرامش پنجاه ساله برای آتنیها پیش آمد که دوره درخشانی برای آنان بود و ریاضیدانان زیادی به آتن جذب شدند. در سال ۴۳۱ (ق.م) با آغاز جنگ “پلوپونزی” بین آتنیهای و آسپارتها ، صلح به پایان رسید و با شکست آتنیها دوباره رکورد حاصل شد.ظهور افلاطون و نقش وی در تولید دانش ریاضیاگرچه با پایان جنگ پلوپرنزی مبادله قدرت سیاسی کم اهمیت تر شد، اما رهبری فرهنگی خود را دوباره بدست آورد. افلاطون در آتن یا حوالی آن و در سال ۴۲۷ (ق.م) که در همان سال نیز طاعون بزرگی شیوع یافت و یک چهارم جمعیت آتن را هلاک رد و موجب شکست آنها شد، به دنیا آمد، وی فلسفه را در آنجا زیر نظر سقراط خواند و سپس در پی کسب حکم عازم سیر و سفرهای طولانی شد. وی بدین ترتیب ریاضیات را زیر نظر تیودوروس در ساحل آفریقا تحصیل کرد. در بازگشت به آتن در حدود سال ۳۸۷ (ق.م) آکادمی معروف خود را تاسیس کرد.
تقریبا تمام کارهای مهم ریاضی قرن چهارم (ق.م) بوسیله دوستان یا شاگردان افلاطون انجام شده بود. آکادمی افلاطون به عنوان حلقه ارتباط ریاضیات فیثاغورثیان اولیه و ریاضیات اسکندریه در آمد. تاثیر افلاطون بر ریاضیات ، معلول هیچ یک از کشفیات ریاضی وی نبود، بلکه به خاطر این اعتقاد شورانگیز وی بود که مطالعه ریاضیات عالیترین زمینه را برای تعلیم ذهن فراهم میآورد و از اینرو در پرورش فیلسوفان و کسانی که میبایست دولت آرمانی را اداره کنند، نقش اساسی داشت. این اعتقاد ، شعار معروف او را بر سر در آکادمی وی توجیه میکند: “کسی که هندسه نمیداند، داخل نشود.” بنابراین به دلیل رکن منطقی و نحوه برخورد ذهنی نابی که تصور میکرد مطالعه ریاضیات در شخص ایجاد میکند، ریاضیات به نظر افلاطون از بیشترین اهمیت برخوردار بود، و به همین جهت بود که جای پر ارزش را در برنامه درس آکادمی اشغال میکرد. در بیان افلاطون اولین توضیحات درباره فلسفه ریاضی موجود هست.
آشتی با ریاضیات
گالیله می گفت:«ریاضیات،زبان طبیعت است و برای شناخت طبیعت و آشنایی با قانون های حاکم بر آن،باید این زبان،یعنی ریاضیات را فرا گرفت.»به جز این،باید گفت:ریاضیات،در ضمن،زبان زندگی است؛بدون ریاضیات،نمی توان زندگی را شناخت و نمی توان بر دشواری های آن غلبه کرد. ولی طبیعت و زندگی،پیچیدگی های بسیار دارند و به سادگی نمی توان آن ها را شناخت.زندگی روز به روز بغرنج تر می شود و ،همراه با آن،برای تحلیل و توضیح جنبه های مختلف زندگی (از اقتصاد و صنعت گرفته تا پزشکی و جامعه شناسی و روان شناسی)،به ریاضیاتی پیچیده تر ، پیش رفته تر و دقیق تر نیاز دارد.به همین ترتیب،هر چه در ژرفای قانون مندی های حاکم بر طبیعت بیشتر فرو می رویم،خود را نیازمند به ابزار های تازه ای در ریاضیات می بینیم.پیچ ها و مهره های طبیعت،با یک آچار باز نمی شوند و ،گاه،برای درک طبیعت،ناچاریم ابزار تازه و تازه تری بسازیم. ریاضیات هرگز کهنه نمی شود،کشف های تازه و ابزار های تازه در ریاضیات،به معنای دور ریختن کشف های قبلی و کنار گذاشتن ابزار های پیشین نیست.پیشرفت ریاضیات،به معنای نابودی ریاضیات کهن و جانشینی اندیشه های نو نیست،بلکه به این معناست که لباس تازه ای بر قامت ریاضیات بدوزیم،اندیشه های پشین را سوهان بزنیم،نیاز های تازه را (چه برای حل دشواری های زندگی و چه برای شناخت بهتر طبیعت)،با دقیق تر کردن ابزار کار خود،یعنی ریا ضیات،برطرف کنیم. ریاضیات مثل یک موجود زنده عمل می کند:در حرکت است،خود را تصحیح می کند،در هر جا ابزار ویژه ی آن را به کار می برد و هرگز قانون های اصلی خود را نقض نمی کند.تنها همیشه هشدار می دهد که، از هر دستوری یا فرمولی،در جای خودش استفاده کنید،وگر نه دچار اشتباه می شوید. ... متنی که خواندید از استاد پرویز شهریاری بود
تاریخچه مختصر ریاضیات»
قسمت دوم
پس از مرگ کوپرنیک مردی به نام تیکوبراهه در کشور دانمارک متولد شد. وی نشان داد که حرکت سیارات کاملاً با نمایش و تصویر دایره های هم مرکز وفق نمی دهد. تجزیه و تحلیل نتایج نظریه تیکوبراهه به یوهان کپلر که در سال آخر زندگی براهه دستیار وی بود محول گشت. پس از سالها کار وی به نخستین کشف مهم خود رسید و چنین یافت که سیارات در حرکت خود به گرد خورشید یک مدار کاملاً دایره شکل را نمی پیمایند بلکه همه آنها بر روی مدار بیضی شکل حرکت می کنند که خورشید نیز در یکی از دو کانون آنها قرار دارد. قرن هفدهم در تاریخ ریاضیات قرنی عجیب و معجزه آساست. از فعالترین دانشمندان این قرن کشیشی پاریسی به نام مارن مرسن که می توان وی را گرانبها ترین قاصد علمی جهان دانست. در سال 1609 گالیله ریاضیات و نجوم را در دانشگاه پادوا در ایتالیا تدریس می کرد. وی یکی از واضعین مکتب تجربی است. وی قانون سقوط اجسام را به دست آورد و مفهوم شتاب را تعریف کرد. در همان اوقات که گالیله نخستین دوربین نجومی خود را به سوی آسمان متوجه کرد در 31 مارس 1596 در تورن فرانسه رنه دکارت به دنیا آمد. نام ریاضیدان بزرگ سوئیسی «پوب گولدن» را نیز باید با نهایت افتخار ذکر کرد. شهرت وی بواسطه قضایای مربوط به اجسام دوار است که نام او را دارا می باشد و در کتابی به نام مرکزثقل ذکر شده. دیگر از دانشمندان برجسته قرن هفدهم پی یر دوفرما ریاضیدان بزرگ فرانسوی است که یکی از برجسته ترین آثار او تئوری اعداد است که وی کاملاً بوجود آورنده آن می باشد. ریاضیدان بزرگ دیگری که در این قرن به خوبی درخشید ژیرارد زارک فرانسوی است که بیشتر به واسطه کارهای درخشانش در هنر معماری شهرت یافت و بالاخره ریاضی دان دیگر فرانسوی یعنی روبروال که بواسطه ترازوی مشهوری که نام او را همراه دارد همه جا معروف است. در اواسط قرن هفدهم کم کم مقدمات اولیه آنالیز عناصر بی نهایت کوچک در تاریکی و ابهام به وجود آمد و رفته رفته سر و صدای آن به گوش مردم رسید. بدون شک پاسکال همراه با دکارت و فرما یکی از سه ریاضیدان بزرگ نیمه اول قرن هفدهم بود و نیز می توان ارزش او را در علم فیزیک برابر گالیله دانست. در نیمه دوم قرن هفدهم ریاضی بطور دقیق دنبال شد. سه نابغه فنا ناپذیر این دوره یعنی نیوتن انگلیسی، لایب نیتس آلمانی و هویگنس هلندی جهان علم را روشن کرده بودند. لایب نیتس در سال 1684 با انتشار مقاله ای درباره حساب عناصر بی نهایت کوچک انقلابی برپا کرد. هوگنس نیز در تکمیل دینامیک و مکانیک استدلالی با نیوتن همکاری کرد و عملیات مختلف آنها باعث شد که ارزش واقعی حساب انتگرال در توسعه علوم دقیقه روشن شود. در قرن هجدهم دیگر تمام طوفانهای قرن هفدهم فرو نشست و تحولات این قرن عجیب به یک دوره آرامش مبدل گردید. دالامبر فرانسوی آنالیز ریاضی را در مکانیک به کار برد و از روشهای آن استفاده کرد. کلرو رقیب او در 18 سالگی کتابی به نام تفحصات درباره منحنی های دو انحنایی انتشار داد و در مدت شانزده سال رساله ای تهیه و به آکادمی علوم تقدیم نمود که شامل مطالب قابل توجهی مخصوصاً در مورد مکانیک آسمانی و هندسه بی نهایت کوچکها بود. دیگر لئونارد اویلر ریاضیدان بزرگ سوئیسی است که در 15 آوریل 1707 م. در شهر بال متولد شد و در 17 سپتامبر 1783 م. در روسیه درگذشت. لاگرانژ از جمله بزرگترین ریاضیدانان تمام ادوار تاریخ بشر است. مکانیک تحلیلی او که در سال 1788 . عمومیت یافت بزرگترین شاهکار وی به شمار می رود. لاپلاس که در تدریس ریاضی دانشسرای عالی پاریس معاون لاگرانژ بود کتابی تحت عنوان مکانیک آسمانی در پنج جلد انتشار داد. گاسپار مونژ این نابغه دانشمند وقتی که هنوز بیست سال نداشت شاخه جدید علم هندسه به نام هندسه ترسیمی را بوجود آورد. ژان باتیست فوریه در مسأله انتشار حرارت روش بدیع و جالبی اختراع کرد که یکی از مهمترین مباحث آنالیز ریاضی گردید. از دیگر دانشمندان بزرگ این قرن سیمون دنی پوآسون (1840-1781) فرانسوی و شاگرد لاپلاس می باشد که اکتشافات مهمی در ریاضیات نمود گائوس ریاضیدان شهیر آلمانی تئوری کامل مغناطیس را بوجود آورد. مطالعات او درباره انحناء و ترسیم نقشه ها و نمایش سطوح بر صفحات اصلی و اساسی می باشد. کوشی فرانسوی که در سراسر نیمه اول قرن پانزدهم بر دیگر هموطنان برتری داشت با منطق دقیق خود تئوری های زیادی از حساب انتگرال را توسعه داد. آبل در سال 1824 ثابت نمود که صرفنظر از معادلات درجه اول تا درجه چهارم هیچ دستور جبری که بتواند معادله درجه پنجم را به نتیجه برساند وجود ندارد. گالوا که در 26 اکتبر 1811 م. در پاریس متولد شد تئوری گروهها را که قبلاً بوسیله کوشی و لاگرانژ مطالعه شده بود در معادلات جبری به کار برد و گروه جانشینی هر معادله را مشخص کرد. دیگر از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
ماهواره یا «قمر مصنوعی» به دستگاههای ساخت بشر گفته میشود که در مدارهایی در فضا به گرد زمین یا سیارات دیگر میچرخند.
نخستین ماهواره اسپوتنیک ۱ بود که در سال ۱۹۵۷ در مدار زمین قرار گرفت.
اهمیت ماهوارهها برای مخابرات و بررسی منابع زمینی و پژوهش و کاربردهای نظامی و جاسوسی روزافزون است.
نخستین ماهواره مخابراتی تلهاستار بود که در سال ۱۹۶۲ در مدار قرار گرفت و ارسال و دریافت برنامههای تلویزیونی را بین آمریکا و اروپا ممکن کرد.
ماهوارهها از نظر کاربرد به چهار دسته تقسیم بندی میشوند.
ماهوارههای جاسوسی یا نظامی
ماهوارهای منابع طبیعی که شامل ماهوارههای هواشناسی و ماهوارههای منابع زمینی میباشد.
ماهوارههای تعیین موقعیت جهانی مانند جی پی اس
ماهوارههای مخابراتی
ماهواره
ایده استفاده از ماهواره های ساخت دست بشر، برای اولین بار در پایان جنگ جهانی دوم بر سر زبان ها افتاد .دانشمند، ریاضی دان و نویسنده مشهور انگلیسی آرتور سی کلارک Arthur C Clarke یکی از بزرگترین خالقان داستان های تخیلی، برای اولین بار پیشنهاد قرار دادن یک ماهواره ارتباطی را در مدار ژیوسنکرون زمین Geostationary Orbit یا مدار کلارک که در فاصله تقریبا 36000 کیلومتری سطح زمین و بالای خط استوا ( جایی که قابلیت دسترسی به تقریبا 40٪ سطح زمین در آن مکان وجود دارد ) قراردارد، را جهت پوشش سیگنال های رادیو یی و تلوزیونی را داد.
ماهواره ای که در مدار ژیوسنکرون زمین و در بالای خط استوا و هماهنگ با سرعت زمین و با زاویه ای ثابت، حرکت می کند، قسمت مشخصی از سطح زمین را بطور ثابت پوشش می دهد.از یک ایستگاه زمینی نیز بصورت یک نقطه ثابت، قابل رویت است .ماه، خورشید، و دیگر ستارگان و سیارات منظومه شمسی باعث تا ثیر گذاری بروی ماهواره در مدار خود میشود که احتمال جابخایی از مکان خود را دارد. برای جلوگیری از این مسیله، موتور های مخصوصی که بوسیله ایستگاه های زمینی کنترل می شوند، کمک می کنند که ماهواره ها در مکان خود ثابت باقی بمانند.
جهت برقراری ارتباط از یک ایستگاه زمینی، معمولا احتیاج به یک دیش بزرگ که بنام Uplink Antenna معروف است، می باشد و باعث تمرکز اطلاعات ارسالی به ماهواره میشود . در ارتباط بین ماهواره و ایستگاه زمینی معمولا از دو نوع موج و فرکانس متفاوت استفاده میشود .یکی برای Uplink و دیگری برای Downlink . دیش نصب شده بروی ماهواره، سیگنال ارسالی ازایستگاه زمینی را دریافت کرده و به یک دستگاه گیرنده می رساند و پس از یک سری پردازش، به فرستنده ماهواره انتقال میدهد و از طریق آنتن فرستنده ماهواره، مجددا به سمت زمین باز تابش داده میشود .
سیگنال ارسالی به سطح زمین، بوسیله دیش های معمولی، دریافت و جمع آوری شده و به دستگاه گیرنده ماهواره، از طریق LNB انتقال پیدا می کند .
قدرت سیگنال دریافتی بر روی زمین، نسبت به فاصله و زاویه و .... ماهواره و نقطه گیرندگی، متفاوت بوده و بصورت یک الگوی خاص به نام سایه ماهواره یا footprint معرفی میشود .
همیشه قدرت سیگنال ماهواره در مرکز سایه، بیشترین مقدار را دارا می باشد و در گوشه ها، از کمترین مقدار، برخوردار است. توجه به این نکته لازم است که دریافت سیگنال در خارج است سایه، احتیاج به دیش های بزرگ تر، دارد . امواج سانتی متری، جهت ارسال سیگنال ماهواره به زمین، مورد استفاده قرار می گیرد که محدوده فرکانسی آنها بین 3-30 MHz می باشد .
دلیل اصلی استفاده از این امواج رادیویی کوتاه، انتشار راحت امواج و تاثیرات کم نویز و مزاحمت های فرکانسی است . البته فرکانسهای بالاتر از 15 Ghz، بصورت وحشتناکی بوسیله اکسیژن هواوبخار آب تضعیف می گردند. ماهواره ها سیگنالهای ارسالی خود را بصورت قطبی و با دو حالت افقی و عمودی ارسال می کنندو گاهی اوقات نیز بصورت دورانی، چپ گرد و راست گرد. در سیستمهای دیجیتال، امکان ارسال DATA و چندین شبکه تلوزیونی و رادیویی بروی یک فرکانس وجود دارد .