لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
شخصیت وحقوق زن در اسلام
تاریخ زندگى زنها در بعد مظلومیت ، سه دوره مشخص را طى کرده است؛ البته ادوار فرعى نیز دارد ، ولى سه حالت مشخص در زندگى خانمها دیده مىشود که جامعهشناسان و مورخان روى آنها بیشتر تکیه کردهاند. بدترین دورهاش ، زمانهایى است که در میان ملل وحشى و غیر متمدن بود ؛ که از لحاظ زمانى یکه دوره مشخص نیست و ممکن است تا این اواخر هم در بعضى از نقاط جهان چنین حالتى وجود داشته و شاید الان هم در گوشهاى از جهان باشد، اما به این جهت یک دوره حساب مىشود که زن بعنوان شىء و کالا، یعنى قبل از حیوان ، مطرح است و ارزش زن براى اینگونه جوامع در حکم یک کالاست. زن ،کالاى سرگردان و سرمایه بازرگانان و در بازار داد و ستد، وسیله نیل به هدف پست زور مردان است. بدین جهت عدّهاى که تعصب داشته، دختران را زنده به گور مىکردند که سبب ننگ آنها نشود . در معابد کلیساها، زن آبستن را زنده سر مىبریدند و خونش را به قربانگاه مىپاشیدند و سرش را تقدیم به پیشگاه معبودِ ساخته و پرداخته خود تقدیم مىداشتند. براى فراوانى آب، دوشیزگان را مرتب به زیور مىآراستند و در رودخانه غرق مىکردند. در جنگ ، زن جزء غارت و غنیمت بود . اقوام وحشى ، زنان هم را مىدزدیدند(1).دورهاى که یک مقدار وضع خانمها بهتر مىشود، دورهاى است که زن در حد حیوان و به عنوان یک موجود زنده، البته با ارزش در حد حیوانات ، مورد توجه بوده است(2 در قدیم ،مردان جز جمالِ ظاهرى زن را نمىدیدند و نمىخواستند به خصایص فطرى و معنوى زن توجه داشته باشند یا غافل از این بودند. که زن مىتواند بزرگترین مربى انسانى باشد.(3) دورههاى ما قبل تاریخ ،از لحاظ وضع زندگانى انسان و اصول زناشویى هنوز مورد تحقیق و بررسى کامل واقع نشده است آن چه مىتوان از رسوم قبایل وحشى که در حال حاضر در نقاط دور افتاده و محافل آفریقا و آمریکا و به دست آورد، این است که ازدواج در آغاز به قهر و غلبه صورت مىگرفته و این روش مانند شکار براى لذت بخشى بوده است. زنها نیز خود این سنت را پسندیدند صیاد را به دنبال خود مىکشانیدند و از راه شهوات نفسانى، راه را براى غلبه مردان باز کرده، و خود را در دام و چنگال آنان مىانداختند. دختران و زنانى که نصیب شکارچیان نمىشدند و مورد دستبرد واقع نمىشدند، ارزش نداشتند(4).در دوره دیگرى زن ، یک انسان مهجور و تحت قیمومیت و ولایت مرد است که استقلال انسانیش را به کلى از دست مىدهد و به عنوان یک انسان ، فاقد اختیارات در جامعه ، زندگى مىکند این سه مرحله، سه حالت و سه دوره از زندگى زن جزء بدترین دورانهاست(5).شخصیت و مقام زن در اسلام اسلام ، اولین مکتبى است که زن را به عنوان مسئله مهم زندگى و متمّم حیات انسانى در مسائل اجتماعى و اخلاقى و قانونى خود جا داده است.(6) درست در همان موقعى که دنیا در آتش جهل و ستم مىسوخت، و جوامع مختلف بشرى گرفتار انحرافهاى گوناگون بودهاند، گروهى از افراد زن را معبود خویش و جمعى از او را حیوانى مىپنداشتند و هر گونه تعدى را بر او روا مىداشتند؛ پیامبر گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم براى خاتمه بخشودن به انحرافها، کجىها و کجروىها، پندارهاى غلط، تجاوزات از جانب خداوند متعال مبعوث، و خط بطلان بر روى غلطهاى بشرى کشید و همه راههاى فضیلت و رستگارى را به او نشان داد(7) خداوند ، حضرت محمد صلىاللهعلیهوآلهوسلم را در روزگارى مبعوث نمود که جهان بشریت دستخوش تیرگىها و سقوط بود، و در دریاى حیرت و سرگردانى دست و پا مىزد؛ در چنین زمانى بود که ظهور اسلام بسان باران نیروبخش بهار ، زمین عبوس بشریت را خرم و شاداب ساخت، و یوغها و زنجیرها را از گردنها و دست و پا برداشت و تجاوزات و خرافات را چون دزدان صبح شده رسوا گردانیدند و عقلها و استعدادها و تفکرات زندانى شده، باشکوهى خاص از زندان آزاد کرد و طومار جاهلیت را درید(8) و این حقیقت را به دنیاى بشرى اعلام داشت که زن و مرد، از نظر دارا بودن روح کامل انسانى و روح باقى براى حشر و نشر در قیامت، مساوى هستند، و هر دو، به کردارهاى زشت و زیباى خود کیفر یا پاداش داده مىشوند و به همان نیت که مردان جزئى از پیکر جامعه انسانى محسوب مىشوند زنان نیز چنین هستند. خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «یا ایها الناس اتقو ربّکم الذى خلقکم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بَثَّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً و اتقواللّه الذى تساءلون به و الارحام ان اللّه کان علیکم رقیبا
اى مردم از پرودگارتان بپرهیزید؛ همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق کرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانى منتشر ساخت و از خدایى بپرهیزید که هنگامى که چیزى از یکدیگر مىخواهید، نام او را مىبرید و از قطع رابطه با خویشاوندان خود پرهیز کنید، زیرا خداوند مراقب شماست.(9)هیچیک از آیات قرآن کریم که مردم را دعوت به تدبیر و تعقل در نظام آفرینش مىکند، مخصوص بر مردان نیست، بلکه زنان و مردان به طور برابر مخاطب قرار داده است. بررسى آیات قرآن کریم نشان مىدهد زن و مرد از نظر آفرینش، هیچ تفاوتى با یکدیگر ندارند و همه انسانها از هر صف خواه زن و خواه مرد از یک ذات و گوهر خلق شدهاند:
(10«یَاأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
اى مردم، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامىترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.
(11)شکى نیست که اسلام ، احترام ویژهاى براى زنان قائل است. زیرا اگر آیات قرآن را مورد بررسى قرار دهیم، به مقام و منزلت زن در اسلام پى خواهیم برد . مقام زنان در اسلام چنان است که در قرآن مجید ، سومین سوره مفصل ، به نام آنان (النساءنامیده شده است، و در ده سوره دیگر از قرآن مجید مسائلى مربوط به حقوق و منزلت زنان هست، و همه جا در خطابات عام قرآن، زنان مورد خطابند و غیر از این مورد، از بسیارى از مفاهیم قرآن مىتوان مطالبى درباره حقوق و منزلت زنان استنباط نمود. قرآن مجید این اتهام دروغ و مغرضانه را، که اسلام براى زن ارزشى قائل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حق بر هوای پاک
گفتمانی در نسبت میان آلودگی هوا وحقوق بشر
علی مشهدی
دانشجوی دکتری حقوق عمومی –دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی
مقدمه
کیفیت محیط پیرامون ما بویژه آندسته از عناصری که ارتباط مستقیم با حیات انسانها، جانوران و گیاهان دارند نیازمند مراقبت و کنترل است. شکی نیست که عنصر هوا به عنوان مهمترین عامل حیات بر روی کره زمین از سایر عوامل نیازمند مراقبت و توجه بیشتری است، اهمیت این عامل به قدری حیاتی است که بدون وجود آن حتی برای چند دقیقه امکان زندگی وجود ندارد بعبارت دیگر شاید بتوان بدون غذا و آب چند روزی زنده ماند اما بدون وجود عنصر هوا حتی برای چند لحظه امکان زندگی وجود ندارد.
امروزه برخورداری از یک محیط زیست سالم وعاری از آلودگی برای شهروندان جزئی از حقوق بشر محسوب می شود و در اسناد بین المللی و داخلی مورد تأکید قرار گرفته است.مطابق اصل نخست اعلامیه استکهلم « انسان از حقوقی بنیادین برای داشتن آزادی و برابری و شرایط مناسب زندگی در محیط زیستی که به او اجازه زندگی با حیثیت و سعادتمندانه را بدهد برخود دار است » لذا بر این اساس حق برخورداری از هوای سالم و پاک وعاری از آلودگی برای شهروندان و تضمین آن در راستای «حق بر محیط زیست سالم» جزء حقوق اولیه هر شهروند می باشد.
1- بحران آلودگی هوا
آلودگی یکی ازنخستین ومهمترین مشکلات زیست محیطی به شمار می رود که بدنبال افزایش مصرف انواع سوختهای فسیلی واختراع و تولید روز افزون اتومبیل وگسترش صنایع بویژه در شهرهای شلوغ بوجود آمده است که بایدبرای کنترل ومقابله با آن فکری می شد.با شکل گیری برخی حساسیتها نسبت به این موضوع که می رفت سلامت عمومی ومحیط زیست را به خطر اندازد قوانین ومقررات مختلفی برای مقابله با آن توسط دولتها به تصویب رسید. این جریان از کشورهایی آغازگشت که این آلودگی شدت بیشتری به خود گرفته بود وعواقب آن رابه عینه لمس نموده بودند کم کم دراکثر کشورها قوانین ومقررات ونظامات گوناگونی برای کنترل ومقابله بااین آلودگی به تصویب رسیدودرکنارآن نهادها وارگانهای اجرایی خاص وویژه ای نیز برای مقابله با این پدیده و تضمین اجرای قوانین تاسیس گردیدو روز به روزبا افزایش این قسم ازآلودگی وجهانی شدن آن لزوم پاسخگویی به این پدیده بیش از پیش احساس گردید. مسئله اساسی تردراین زمینه این است که به واقع حقوق وابزارهای متکی برآن چه نقشی می تواننددرفرایندمقابله باتباهی های زیست محیطی به طوراعم وآلودگی هوا به طوراخص داشته باشند؟وآیا می توان با توسل به ابزارهای حقوقی پیش بینی شده چاره ای برای این مشکل اندیشید؟ آیا حقوق نیزبه مانندسایرراه حلهای فنیمحکوم به شکست است؟
2- حق بر هوای پاک
آلودگی هوارا میتوان به هرگونه تغییردر ترکیبات ایده ال که باعث تغییر کیفیت آن شده بگونه ای که برای سلامتی عمومی مضر باشد تعریف نمود.
حق بر هوای پاک از زیر مجموعه های حق بر محیط زیست سالم به شمار می رود و در برخی قوانین بر « حق تنفس بر هوای پاک » صحه گذاشته شده است . بر اساس این حق هر شهروندی حق دارد در هوایی پاک و سالم تنفس نماید و دولتها مکلف به اتخاذ تدابیری برای تضمین آن می باشند.
در حقوق فرانسه زمینه های اولیه شناسایی این حق به قانون دوم اوت 1961 مربوط به مقابله با آلودگی هوا و سایر بوهاباز می گردد. در ماده 1 قانون 30 دسامبر 1996 مربوط به هوا و استفاده منطقی از انرژی( ماده 1-220 کد محیط زیست فرانسه ) بر« حق هر کس بر تنفس در هوایی که مضر به سلامتی اش نباشد» تأکید گردیده و مورد شناسایی واقع شده است.با اینحال از آنجا که خود شهروندان نیز در آلوده نمودن هوا بعنوان بازیگر اصلی ( بویژه از طریق اتومبیل ) نقش اصلی را ایفاء می نمایند در حقوق فرانسه به ارتباط و همکاری و مشارکت اشخاص عمومی و خصوصی برای اجرای این حق اشاره شده است و ساز و کار حقوقی برای آن پیش بینی شده است.با این حال گروهی از نویسندگان این حق را مورد انتقاد قرار داده اند و بویژه مشکلاتی که ناشی از اجرای آن بوجود می آید اشاره نموده و اینکه اصولأ این حق را باید به صورت کلی در قالب حق بر محیط زیست تحلیل نمود.
3- حق بر اطلاع از کیفیت هوا
حق براطلاع رسانی نسبت به کیفیت هوا واثرات آن برروی سلامتی و محیط زیست بر اساس مادة 4 قانون 1996( ماده 6-221 ک . م . ف ) شناسایی وتضمین گردیده است این حق از موضوعات پیشرفته مطروحه در این قانون می باشد. کلیه شهروندان بویژه در مناطقی که با مشکل آلودگی هوا مواجه هستند حق دارند از کیفیت هوا اطلاع پیدا کنند این حق صرفاً شامل اطلاع رسانی فنی صرف نیست. بلکه باید میزان اثرات آلودگی هوا برروی سلامتی و محیط زیست نیز بطوریکه برای مردم قابل درک بوده معلوم شود.مطابق بخشی ازاین ماده:
«...نتایج مطالعات اپیدمیولوژیک مربوط به آلودگی هوا و نتایج مطالعات آلودگی هوا مرتبط با محیط زیست و همچنین اطلاعات و پیش بینی های مربوط به نظارت بر کیفیت هوا ، پخش مواد آلاینده در جو و مصارف انرژی موضوع یک انتشار دوره ای خواهد بود ... دولت هر ساله موظف است فهرستی از میزان پخش مواد آلاینده و مصرف انرژی را منتشر کند همچنین گزارشی در خصوص کیفیت هوا و تغییرات ممکنه در آن و اثرات آن بر سلامتی و محیط زیست را منتشر خواهد کرد ... »
همچنین برای دسترسی عموم به محدودیتهای آلاینده ها و استانداردهای پذیرفته شده مطابق حکم 10 ژانویه2000 کیفیت هوا بین عدد یک تا 10 تنظیم گردیده است که عدد یک نماینگر کیفیت بسیار خوب و عدد 10 نمایانگر کیفیت بسیار بد هوا است.
4- ارتباط آلودگی هوا با حق بر حیات
حق بر حیات از حقوق ذاتی هر شخص انسانی است که باید بموجب قانون حمایت می شود این حق در اسناد حقوق بشری مورد تاکید قرار گرفته است.در خصوص ارتباط این حق با محیط زیست نیز پیوندی ظریف برقرار است و می توان گفت که حیات هر انسانی بستگی به کیفیت محیط زیست او دارد و این موضوع هم شامل «صرف حیات» و هم شامل «کیفیت حیات» می شود و در هر دو بعد با محیط زیست ارتباط دارد در زمینه آلودگی هوا و حق بر حیات نیز می توان اینگونه استدلال کرد که با توجه به اهمیت عنصر هوا در زندگی انسانها رابطه مستقیمی بین حفاظت از هوا در برابر آلودگی و حق برحیات وجود دارد به عبارت دیگر وجود عنصر هوا مرتبط با صرف حیات و نبودن آلودگی در آن مرتبط با کیفیت حیات می باشد. بنابراین برای تعیین حداقلی از کیفیت زندگی و حیات برای شهروندان لزوم مقابله با آلودگی هوا اهمیت ویژه ای دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
شخصیت وحقوق زن در اسلام
جهل و تاریکى، عالم را فرا گرفته بود و اخلاق و معنویت پایمال ابلیس و ابلیسیان گشته بود. خدایانِ چوبین به عنوان نمادى از خدا در گوشه خانه و عبادتگاه جاى داشتند؛ امّا در حقیقت، هوى و هوس بود که بر دلهاى آنان خدایى مىکرد. زن به کالایى براى رفع هوى و هوس تبدیل شده بود و در غایت مظلومیّت، فریاد دادخواهى سر داده بود و در این اوان بود که «اسلام» از جزیرةالعرب سربلند کرد و قد برافراشت و به این نداى مظلومیت که نه تنها نداى زن بلکه نداى انسانیّت بود، لبیک گفت و با تعالیم ناب و انسانسازش به یارى انسان و انسانیّت شتافت و زن را از ورطه خوارى و ذلّت بیرون کشید و بر قلّه رفیع عزّت نشاند.اکنون در بخش دوّم از مقاله خویش، به بررسى موقعیّت و جایگاه زن در اسلام، در سه فصل خواهیم پرداخت: فصل اوّل: جایگاه زن در اسلام؛ فصل دوّم: جلوههاى حضور زن در اسلام (قسمت اوّل)(1)؛ فصل سوّم: جلوههاى حضور زن در اسلام (قسمت دوّم)(2).
جایگاه زن در اسلام
از نگاه اسلام، زن و مرد هر دو انسانند؛ هر دو مخلوق خدایند و هر دو برابر، امّا این برابرى در کمالات و دستیابى به مقامات معنوى و انسانى، بندگى و تعبّد الهى و کرامت وجودى انسان بر سایرین است نه در احکام و وظایف. از سوى دیگر، هر دو به یک اندازه در بنیان خانواده، اجتماع و بقاى نسل آدمى سهیمند؛ خداوند مىفرماید: «اى مردم، شما را از مرد و زنى آفریدیم و آنگاه شعبههاى بسیار و قبیلههاى مختلف گردانیدیم.» قرآن به صراحت اعلان مىکند که زن و مرد، هر دو، از یک جوهر انسانى و یک نفس واحد، خلقت یافتهاند و زن مایه آرامش و آسودگى مرد است: «او خدایى است که همه شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاسایددر پیشگاه خداوند، زن و مرد هر دو یک مقام دارند و هیچ یک به خودى خود بر دیگرى برترى ندارد؛ چون هر دو از یک جوهرند و جنسیّت مایه برترى آنان بر دیگرى نیست؛ هیچ مردى را بر زنى و هیچ زنى را بر مردى برترى نیست مگر به سبب ایمان و تقوایشان؛ این همان مطلبى است که خداوند در آیه 13 سوره حجرات به آن تصریح نموده است.در احکام و وظایف، تفاوتهایى براى زن و مرد لحاظ شده است که این تفاوتها بر اساس نوع آفرینش و جایگاه زن در نظام خلقت و طبیعت است و این برنامه و تقسیم وظایف و مسئولیتهاى زن و مرد به خوبى واضح و روشن است. خدمت به زن و ارزش بخشیدن به اوست، نه تبعیض و بىعدالتى. اسلام مىخواهد زن به مقام والاى انسانیّت دست یابد؛ در سرنوشت خویش دخیل باشد و آنچنان که شایسته یک انسان است زندگى کند؛ از همین رو، مسیر کمالش را تعیین و راه را نشانش داده است تا وى به اختیار و اراده خویش، مسیر سعادت برگزیند و به کمال انسانى خویش نایل گردد.ارزش و مقام زناسلام پشت پا به تصوّر خام و باطل تمامى کسانى زد که زن را موجودى پست و فرومایه و دختردار شدن را ننگ خویش مىدانستند و مىپنداشتند که زن موجودى زاید در نظام خلقت است. اسلام به زن ارزش بخشید و به مقابله با اندیشههاى بىاساسى پرداخت که زن را بىارزش مىدانست. زن را به پارسایى فرا خواند و او را نشان خوشبختى و سعادت دو جهان و بهترین گنجینه یک مرد معرّفى نمود و به آنانى که دختران را ناپسند مىداشتند، فرمود: «دختران را مکروه مدارید که آنها مایه اُنسند»و طولى نکشید که دختر دار بودن را از ننگ، به گنج مبدّل نمود و فرمود: «هر مسلمانى که دو دختر وى به بلوغ رسند و تا در خانه او هستند با آنها نیکى کند بهشتى مىشود. اسلام به زن، حقّ اختیار و تعیین سرنوشت داد؛ تا خود، راه خویش را برگزیند. در صدر اسلام، دخترى بود به نام «خنساء» که خواستگاران متعدّدى داشت. یکى از خواستگاران وى جوان دلیر و شجاعى بود به نام «ابولبابه»؛ که مطلوب «خنساء» قرار گرفته بود. «حذام بن خالد»، پدر خنساء، بر خلاف میل دختر خود و بدون رضایت او، وى را به عقد شخص دیگرى آورد. «خنساء»، ناخشنود از عمل پدر، نزد پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله آمد و ماجراى خویش بازگو کرد. پیامبر پس از شنیدن ماجرا، فرمود: «خنساء، آیا به کار پدرت راضى هستى؟» پاسخ داد: «هرگز.» آن حضرت فرمود: «پس عقدت صحیح نیست؛ با هر که میل دارى ازدواج کن.» سپس «حذام» را احضار نمود و فرمود: «باید طبق میل دخترت رفتار کنى واو را به عقد آن کسى که مىخواهد، درآورى.» او نیز چنین کرداسلام، ازدواج با محارم را ممنوع ساخت و به زن ارزش حقوقى بخشید تا به همگان اعلام کند که زن کالا نیست، تا مورد مبادله و تبادل قرار گیرد یا به ارث برسد. از همین رو فرمود:«این اهل ایمان، براى شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید.» نیز فرمود: «با زنانى که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند، هرگز ازدواج نکنید؛ مگر آنچه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملى زشت و تنفرآور و راه نادرستى است. حرام شده است بر شما، مادرانتان، ودختران، و خواهران، عمّهها و خالهها و دختران برادر، دختران خواهر شما، و مادرانى که شما را شیر دادهاند و خواهران رضاعى شما و مادران همسرانتان و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافتهاند از همسرانى که با آنها آمیزش جنسى داشتهاید و همچنین همسران پسرانتان که از نسل شما هستند ـ نه پسر خواندهها ـ و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است.» تعدّد شوهر را نیز منع نمود و فرمود:«و نکاح زنِ محصنة ـ شوهردار ـ نیز براى شما حرام شدازدواجپیمان زناشویى، پیمان مقدّسى است و رضایت زن، رکن اساسى ازدواج از نظر اسلام است؛ او آزاد است که به اختیار خود، همسر (همسفر زندگى)اش را برگزیند.مرد، وظیفه دارد در آغاز پیمان زناشویى و زندگى مشترک، «مهریّهاى» را به عنوان پیش کش و هدیه براى همسر خویش در نظر بگیرد و تقدیمش کند و البتّه که این پیش کش منحصر و مختص به زن است و هیچ کس دیگرى در آن سهمى ندارد، از همین رو قرآن مىفرماید: «مهر زنان را در کمال رضایت و طیب خاطر به آنها بپردازید.» و نیز رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله مىفرماید: «هر که زنى گیرد و در خاطر داشته باشد که مهر او را نپردازد هنگام مرگ، چون زناکاران بمیردخداوند در آیه 4 سوره نساء از مهریه با نام «صدقه» یاد کرده است که مىتوان اینچنین بیان کرد: صدقه از ماده صدق است و از آن رو بر مهریه اطلاق مىشود که نشانه راستین بودن علاقه مرد است و از محبّت قلبى و حقیقى وى نشان دارد.علاوه بر مهریّه، در تمام مدّت زمانى که زن و مرد با یکدیگر زندگى مشترکى دارند، پرداخت نفقه نیز بر عهده مرد و امرى واجب است که در صورت تخلّف مرد از پرداخت آن، زن مىتواند اقامه دعوى کند.ارثاسلام، بر خلاف اکثریت قریب به اتفّاق تمدّنهاى قدیم که زن را از ارث محروم کرده بودند، وى را سهیم در ارث مىداند و مىفرماید: «براى اولادان ذکور سهمى از میراث پدر و مادر و خویشان است و براى فرزنان اناث نیز سهمى از میراث؛ چه مال اندک باشد یا که بسیار، نصیب هر کس از آن ـ در کتاب حقّ ـ معیّن شده است.طلاقاسلام، طلاق را عملى حلال، امّا منفور مىداند و مىفرماید: «زن بگیرید و طلاق مدهید؛ زیرا خداوند مردانى را که مکرّر زن گیرند و زنانى را که مکرر شوهر کنند دوست ندارد. اسلام، طلاق را اجازه داده است ولى شرایط خاصّى را براى آن در نظر گرفته است تا عملاً این عمل منفور ولى حلال را به تعویق اندازد؛ شاید پشیمانى براى زن و مرد حاصل شود و از این عمل منصرف گردند. یکى از این شرایط، لزوم حضور دو شاهد عادل است؛ در صورتى که در ازدواج، وجود شاهد شرط نیست، چون آنجا نمىخواهد موجب تأخیر خیر گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
شخصیت وحقوق زن در اسلم - اسلام و فمینیسم
مقدمه 2
فمینیسم چیست؟ 3
بررسی علل پیدایش فمینیسم 5
بررسی علل تنوع مکاتب فمینیستی 6
مکتب های فمینیستی 9
زیر شاخه های فمینیسم اسلامی 17
مهم ترین اهداف جنبش فمینیسم 19
اصول ومبانی تفکرات فمینیسم اسلامی 23
نقد فمینیسم اسلامی 26
زن از دیدگاه اسلام 28
نقد فمینیسم 29
نتیجه 33
خلاصه مقاله و فهرست منابع 35
مقدمه
مقاله حاضر به یکى از مباحث روز مىپردازد . فمینیسم ، جریانى است خزنده که از متن تفکرات فلسفى و ایدئولوژى غرب برخاست و با طرح ایدهها و شعارهاى به ظاهر حق مدارانه درباره زنان ، توانست به سرعت در سطح دنیا انتشار یابد و کشورهاى اسلامى را فرا بگیرد .استکبار جهانى و صهیونیسم براى مقابله با اسلام و تضعیف پایههاى آن و کنترل جوامع اسلامى ، با طرح بلند مدتى پا به عرصه گذاشته است و سعى دارد با نابودى نظام خانواده ، عملاً اجتماع مسلمین را دچار تشتت و گسست نماید ، وحدت و وفاق ملى و مذهبى را از بین ببرد و در نهایت ، به تسخیر کامل کشورهاى اسلامى و استفاده از منابع غنىِ فرهنگى ، اجتماعى و اقتصادى مسلمانان بپردازد .یکى از مهمترین حربههاى دشمن ، دامن زدن به مسائل حقوقى زنان ، به ویژه در جوامع اسلامى است . استکبار با آگاهى از سنتهاى قومى ، قبیلهاى و مذهبى کشورهاى اسلامى و حساسیتهاى مسلمانان در مورد زن ، به تبلیغات مسموم و همه جانبه در سطح وسیع پرداخته ؛ تا ضمن خشن و غیر منصفانه جلوه دادن چهره اسلام نسبت به مسائل زنان ـ به ویژه حقوق اقتصادى از قبیل ارث ، دیه و نفقه ـ به شبهه افکنى نسبت به آموزههاى مترقى اسلام بپردازد .در این مجال ، وظیفه علما ، روشنفکران ، محققان و دین پژوهان ، بسیار خطیر و حیاتى است . آنان مىبایست ضمن دفاع عقلایى از دین و آموزههاى دین و تبیین و به زبان روز در آوردن معارف دینى و اعتقادات اسلامى ، نیازها و خلاءهاى فکرى جامعه ، به ویژه قشر جوان ، را بر طرف کنند و از آن سو ، ضمن کنترل ، بررسى و نقد ایدهها ، تفکرات و فرهنگهاى صادراتى غرب ، حقیقت و ماهیت واقعى آنها را بر ملا سازند ؛ تا جوان مسلمان فریب ظاهر زیباى آنها را نخورد . کشورهاى صنعتى غربى در امر بسته بندى صنایع غذایى نسبت به ما چند گام جلوترند . آنها از این تکنولوژى در بسته بندى عقاید خود نیز استفاده مىکنند . جریان فمینیسم یکى از صدها کالاى بسته بندى شدهاى است که وارد کشورهاى اسلامى شد ؛ اما بافت دینى و مذهبى این کشورها اجازه فعالیت را به آن نداد . فمینیسم براى بقا و دوام خود از یک سو و ترویج و تکثیر خود از سوى دیگر ، قالب عوض نمود و در شکل و بستهبندى جدیدى به نام «فمینیسم اسلامى» وارد کشورهاى اسلامى شد ؛ تا با اسم اسلام ، به مبارزه با اسلام بپردازد . هوشیارى ، دقت ، تبیین ، تفسیر و نقد منطقى تبلیغ و ترویج فراگیر ، از لوازم کار پژوهشگران ، استادان و مسئولان در راه مبارزه فرهنگى و عقلانى با این پدیده است . نیز غناى فرهنگ و تمدنِ مذهبى ـ ملى ما بهترین پشتوانه علمى و مهمترین منبع این مقاله براى نقد و بررسى و طرد اینگونه محصولات غربى است .این مقاله در صدد آن است تا ضمن معرفى فمینیسم و نحلههاى آن و برنامهها و اهداف آن از یک سو و بیان دیدگاه متعالى اسلام ، به ویژه درباره مسائل زنان ، از سویى دیگر ، ضمن دفاع از آموزهاى دینى ، به نقد اهداف و آرمانهاى فمینیسم بپردازد و بیان کند که اسلام و فمینیسم از لحاظ ایدئولوژى و جهانبینى ، اصلاً با هم قابل قیاس نیستند و بر فرض قیاس ، مانند دو قطب مخالفاند که هیچگاه با هم تلفیق نمىشوند و مولودى به نام فمینیسم اسلامى را خلق نخواهند کرد .
فمینیسم چیست؟
فمینیسم ، جنبشى سازمان یافته براى دست یابى به حقوق زنان و ایدئولوژىایى براى دگرگونى جامعه است ؛ که هدف آن ، صرفا تحقق برابرى اجتماعى زنان نیست ، بلکه رؤیاى دفع انواع تبعیض و ستم نژادى را در سر مىپروراند .همه گرایشهایى که زیر چتر گسترده این جنبش گرد آمدهاند ، در این باورند که زنان با بىعدالتى و نابرابرى روبهرو شدهاند ؛ اما درباره علل ستم بر آنان ، تحلیلهاى مختلفى ارائه مىدهند و بر همین پایه ، راهبردهاى متفاوتى نیز پیشنهاد مىکنند .نخستین بار ، واژه فمینیسم (Feminisme) در یک متن پزشکى به زبان فرانسه ، براى تشریح گونهاى وقفه در رشد اندامها و خصایص جنسى بیماران مردى به کار رفت که تصور مىشد از خصوصیات زنانه یافتن بدن خود در رنج بود . سپس الکساندر دوما ، نویسنده فرانسوى ، این واژه را در جزوهاى با عنوان «مرد و زن» ، درباره زناى محصنه و زنانى به کاربرد که به گونهاى ظاهرا مردانه رفتار مىکردند .(1)فمینیسم به عنوان یک اصطلاح سیاسى ، از سال 1837 م . وارد فرهنگِ فرانسه شد . این واژه هر چند در ارائه چهرهاى کلى و منهاى مشخصههاى یک مکتب سیاسى - اجتماعى ، واژهاى گویا است ؛ اما با دارا بودن این کلیت مفهومى ، از مؤلفهها و شناسههاى معرفى یک تفکر خاص ، تهى مىباشد . براى فهم معناى خاصِ اراده شده از فمینیسم ، به پسوند آن نیاز است و این پسوندها هستند که تعیین کننده نوع گسترش ، مشخصهها و اهداف خاص آن مىباشند و بدین ترتیب است که مثلاً فمینیسم رادیکال از فمینیسم سوسیالیست متمایز مىگردد .(2)در مباحث آکادمیک ، فمینیسم به معناى اعم ، شامل هر گونه مطالبات حقوقى و اجتماعى زنان است ؛ اما آنچه امروز به عنوان فمینیسم مطرح مىشود ، فمینیسم به معناى اخص است که جنبشى کاملاً سیاسى - ایدئولوژیکى و حمایت شده از کانونهاى خاص در جهان است .بهتر آن است که بگوییم فمینیسم قبل از آنکه یک مکتب و ایدئولوژى مستقل باشد ، یک وجه اجتماعى براى احقاقِ حقوق زنِ مظلوم در اروپا و غرب است .در دهه 1840 م . ، جنبش حقوق زنان در ایالات متحده ظهور کرد و به فعالیت در جهت تبیین جایگاه زن در جامعه آمریکا پرداخت . دستاورد مهم این فعالیتها ، اعلامیه «احساسات» است که خواهان رعایت اصول آزادى و برابرى در مورد زنان بود .قبل از ظهور جنبشهاى مدافع حقوق زنان ، نویسندگان زن درباره نابرابرىها و بى عدالتىهاى اجتماعى علیه زنان ، مطالبى نوشته بودند . در واقع ، آغازگرِ این گونه جنبشها و منشأ پیدایش نهضت فمینیسم ، همین نویسندگان بودند که با تحولات فکرى و فرهنگى ، زمینه خیزش زنان جهت احقاقِ مطالبات خود را فراهم نمودند . به عنوان نمونه ، مىتوان به خانم مرى ولستن کرافت ، نویسنده «احقاق حقوق زنان» و سیمون دو بوار ، نویسنده «جنس دوم» اشاره نمود .در یک جمعبندى کلى از تعریف فمینیسم ، مىتوان گفت جنبشهاى فعالى از حقوق زنان ، چه در جهان غرب و چه در کشورهاى اسلامى ، در اعتراض به برخى نابرابرىهاى اجتماعى شکل گرفتند ؛ اما با گذشت زمان ، به جریانى فرهنگى تبدیل شدند که بر اساس انگارههاى مشخص اعتقادى ، به تحلیل نابرابرىهاى زنان و آرمانهاى زنانه پرداختند . امروزه، واژه فمینیسم به دفاع از حقوق زنان بر اساس آرمان برابرى طلبى اطلاق مىشود .(3)
بررسی علل پیدایش فمینیسم
شناخت فمینیسم ، به عنوان مکتبى که دفاع از حقوق زنانى را به همراه خود یدک مىکشد ، نیاز به بحث تاریخى و اجتماعى در فرهنگ و تاریخ غرب دارد که این مقاله گنجایش آن را ندارد ؛ اما براى بررسى علل پیدایش فمینیسم ، ناچاریم مقوله زن و حقوق او را از منظر تاریخى ، به طور خلاصه بیان کنیم .در روم باستان ، زنان از حقوق اجتماعى برخوردار نبودند و از ارث محروم بودند . پس از مرگ شوهر ، زن مانند سایر اشیاء ، به ورثه منتقل مىشد . رومیان با آنکه در قوانین و حقوق ، پیشرفت کرده بودند ؛ اما افکار عامه نسبت به زنان ، متمایل به خشونت و سختگیرى بود .(4)در دمکراسى آتن ، زنان با بردگان و ولگردها برابر بودند و حق رأى و مالکیت اقتصادى نداشتند ؛ به گونهاى که به زنان اجازه خرید و فروش در اشیاء گرانتر از بیست من جو نمىدادند .(5)با سقوط امپراطورى روم ، فضاى اجتماعى به تدریج تحت تأثیر آموزههاى مسیحیت ، تلطیف شد . قرون وسطى ، دوران راحت باش براى زنِ اروپاى قدیم بود . در قرنهاى ششم و هفتم میلادى که با گسترش تعالیم مسیحیت همراه بود ، زنان حتى در دیرها و کلیساها به اندازه مردان سهم داشتند و به ریاست برخى دیرها هم نائل مىشدند . در واقع ، مىتوان گفت مسیحیت نگاهى کرامت گونه به زن داشت ؛ به طورى که توانست نگاه جاهلیت قبل از مسیحیت را نسبت به زن تغییر دهد ؛ چون این دین بر پایه زنى بزرگ به نام مریم علیهاالسلام بنا نهاده شده بود . این ، دلیلى محکم است بر رد نظریهاى که فمینیسم را زاییده آموزهاى مسیحیت مىداند .در قرنهاى دهم و یازدهم میلادى ، زنان آرام آرام وارد مسائل سیاسى ، حکومتى و قضایى شدند . این دوره ، مقارن بود با ورود و نفوذ اسلام به اروپا که رهآورد بزرگ این نفوذ ، افزایش حرمت حقوق زن در جامعه و فرهنگ اروپا مىباشد .در سدههاى سیزدهم و چهاردهم میلادى ، ساختار اقتصادى و اجتماعى اروپا متحول شد و تضییقات حقوقى زنان و کاهش حرمت و کرامت زن اروپایى شکل گرفت . بیشترین دوران تهاجم به کرامت زن و حقوق مادى و معنوى او در غرب بعد از رنسانس بود ؛ دورانى که از آن به مرگ مدنى زن تعبیر شده است . اوج این تهاجمات در قرنهاى پانزدهم و شانزدهم میلادى بود . در این دوران شاهد هستیم که زنان خلاق در عرصه علم و هنر و ادبیات ، مجبورند آثارشان را با نامهاى مردانه امضا کنند ؛ مثلاً کشفیات مهم نجومى تیکو براهه ، حاصل زحمات و تلاشهاى علمى خواهرش بود . در قرنهاى هفدهم و هیجدهم میلادى ، که با تشدید سکولاریزاسیون در اخلاق و فرهنگ ، تمرکز ثروت ، مبادلات بردگان و فقیر شدن بخشى از بشریت همراه بود ، شرافت انسان در اروپا ، به میزان تولید کالا و پس اندازهاى مادى او تنزل کرد . در این بین ، وضع زنان وخیمتر از مردان بود . تحولات رنسانس باعث خلق تفکرات الحادى و مادى ، انسان مدارى ، فردگرایى و اومانیسم در اروپا شد .فرآیند این تحولات ، سبب خیزش زنان بود که خواستار اعاده حیثیت و شرافت و حقوق تضییع شده خود بودند و این ، سر آغازى شد براى پیدایش فمینیسم در غرب .نهضت فمینیسم شکل گرفت تا بیان کند که زن در دنیاى مدرن امروزى به بن بست رسیده است و براى رهایى او از این بن بست باید چارهاى اندیشید . زن غربى نیز فمینیسم را یگانه حامى حقوق و کرامت از دست رفته خود پنداشته ، آن را نقدِ قوانین ناعادلانه ، ساختار قدرت ، فرهنگ ، ارزشها و سنتهاى مردسالارانه جامعه مىداند .(6)سیر تاریخى پیدایش فمینیسم را مىتوان به دو بخش اساسى موسوم به موجهاى دوگانه تقسیم کرد .موج اول فمینیسم ، اشاره به جنبشهاى فمینیستى اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادى داشت و محور فعالیتهاى آنها کسب حقوق مساوى براى زنان ، به ویژه حق رأى ، بود .موج دوم در اواخر دهه 60 و تمامِ دهه 70 قرن بیستم میلادى ، اعتراض مجددى است به عدم تساوى زنان .این دو موج فمینیستى مدعى اند که حوزهاى هستند با اندیشهها ، تاریخچه و کارکردهاى خاص خود ؛ اما در عمل ما بین این اندیشهها و کارکردها هیچ وحدتى وجود ندارد .
بررسی علل تنوع مکاتب فمینیستی
در زمینه علل پیدایش مکاتب متعدد فمینیستى ، به ویژه در شرایطى که آنها حرکت خود را در راستاى آزاد نمودن زن از ستم مردان مىدانند ، باید گفت : هر کدام از این دیدگاهها و مکاتب به فراخور پیدایش و بالندگى خود ، در دامن مکتبى خاص رنگ و بو و حال و هواى همان مکتب فکرى - فلسفى را اخذ نموده است ؛ و این کلیت مورد اعتماد ، به تناسب بستر رشد خود از عوامل و مسائل محیطى اش تأثیر پذیرفته است .(7)بنا به نظر دریک ویلفورد ، بهتر است به جاى واژه فمینیست ، از فمینیستها استفاده کرد ؛ زیرا گرایشات فمینیستى به قدرى مختلفند که نمىتوان آنها را در یک مفهوم واحد جمع آورى کرد .(8) از آنجا که فمینیستها بر اساس آموزههاى مکاتب فکرى ، فلسفى و سیاسى ، دیدگاههاى خود را ترویج مىدهند و علت فرودستى زنان را تحلیل مىکنند ؛ مىباید علل پیدایش تنوع دیدگاههاى فمینیستى را در وابستگى جنبشهاى طرفدار حقوق زن به این مکاتب بدانیم . از طرف دیگر ، وجود و ظهور این مکاتب مختلف فمینیستى بیانگر این است که فمینیسم به تنهایى یک مکتب و ایدئولوژى مستقل نیست ، بلکه تنها جریانى تاریخى و اجتماعى است . تمام فمینیستها معتقدند نژاد زن همواره تحت تبعیض مردان بوده است ؛ به گونهاى که عرصه فرهنگ و تاریخ را در نوردیده و در اکثر نقاط جهان تأثیر بهسزایى در عادات و رسوم مردم بر جاى گذاشته و فرودستى زنان در تمام زوایاى فرهنگ ملل مختلف نمایان است . این کلّیت مشکلى است که تمام نحلههاى فمینیستى خود