انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

دانلود تحقیق پیشینه تاریخی و ارزیابی گذشته و حال آبزی پروری سردابی در ایران

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 17

 

پیشینه تاریخی و ارزیابی گذشته و حال آبزی پروری سردابی در ایران

بر اساس اسناد و مدارک موجود، فعالیت آبزی پروری سردابی در ایران به استناد یک گزارش کارشناسی در سال 1339 از رودخانه کرج مبنی بر کاهش ذخاتیر قزل آلای خال قرمز این رودخانه طی یک دهه قبل آن (1339-1329) با هدف بازسازی ذخایر آسیب دیده و توسعة صید ورزشی آغاز گردید بر این اساس با واردات تعداد 3 میلیون عدد تخم چشم زده و همزمان با تأسیس با تأسیس شرکت ماهی سرای کرج در سال 1341 این فعالیت وارد عرصه می شود بر این اساس از زمان ورود تخم چشم زن تا کنون بیش از 4 دهه می گذرد(مأخذ مکالمات جامع آبهای داخلی ایران، دفتر طرح و توسعه)

بر اساس همین مدارک طی سالهای دهه 40 و دهه 50 تا سال 1357 اقدامات گسترده ای برای فعالیت های تکثیر و پرورش ماهی قزل آلا در نقاط مختلف کشور بعمل آمد اولین سمینار ملی آبزی پروری در سال 1347 گزارش گردید در برنامة پنجم عمرانی نیز فعالیت آبزی پروری آب های داخلی نیز مورد توجه قرار گرفت هرچند اطلاعات مستندی از عملکرد این دوره درست نمی باشد چنین استنباط می گردد که میزان تولید ماهی قزل آلا در این دورة زمانی بسیار محدود بوده است.

در دورة زمانی 1367-1358 (دورة بعد از انقلاب تا قبل از برنامه پنجساله اول) نیز اقدامات قابل توجه و گسترده ای خصوصاً در سالهای 1361 به بعد برای توسعه آبزی پروری سردابی آبهای داخلی صورت گرفت علی رغم این اقدامات میزان تولید قزل آلا در دورة منتهی به سال 1367 کمتر از 500 تن گزارش گردید.

در دورة زمانی 1373- 1368 (برنامة پنجساله اول آبهای داخلی) میزان تولید ماهی قزل آلا از 500 تن به 1200 تن افزایش یافت (میزان افزایش تولید 700 تن طی برانامه)

در دورة زمانی 1378-1374 (برنامه پنجساله دوم آبهای داخلی) میزان تولید قزل آلا از 1200 تن به 7000 تن افزایش یافت (میزان افزایش تولید 5800 تن طی برنامه)

در دوره زمانی 1383-1379 (برنامه پنجساله سوم آبهای داخلی) میزان تولید قزل آلا از 7000 تن به 30000 تن افزایش یافت (میزان افزایش تولید 23000 تن طی برنامه)

بر طبق اطلاعات فوق در یک جمع بندی می توان گفت که دورة پنجساله سوم (1383-1379) نقطه عطف افزایش تولید ماهی قزل آلا در آبهای داخلی ایران محسوب می شود که عمده ترین دلایل این روند را می توان بشرح زیر تحلیل نمود:

الف- ارتقاء سطح سازمانی و توسعه تشکیلاتی شیلات آبهای داخلی در مرکز . استانها

ب- استقبال گستردة بخشهای خصوصی در اجرای طرحهای تکثیر و پرورش ماهی قزل آلا

ج- گسترش فعالیت های تکثیر و تولید بچه ماهی در بخشهای خصوصی

د- تنوع شیوه های پرورش ماهی قزل آلا(تلفیقی با آب کشاورزی – سایت های متمرکز- استخرهای خاکی- توسعه در شالیزارها- پرورش در قفس- سیستم های مدار بسته- سیستم های هوادهی- پرورش در کانالهای گرد و دراز

هـ – تکمیل و افزایش ظرفیت تولید در مزارع موجود که عمده ترین سهم در روند افزایش تولید برنامة سوم داشته اند

و- اختصاص اعتبارات عمرانی به بخش شیلات

ز- بهره برداری تعدادی از سایت های متمرکز پرورش ماهی قزل آلا

ح- سیاست های انبساطی بانکها در جهت تخصیص منابع مالی به واحدهای تولید (خصوصاً سرمایه در گردش)

ط- گسترش فن آوری تکثیر و پرورش ماهی قزل آلا در کشور

ی- گسترش و تنوع فعالیت های آموزشی و ترویجی

ک- وجود منابع محیطی گسترده در پهنه آبهای داخلی برای فعالیت

ل- گسترش تولید غذای پلیت شده و نقش مهم آن در روند توسعه

م- افزایش سطح تقاضا برای مصرف ماهی قزل آلا

ن- شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه در این دوره نیز کمک مؤثری به توسعه فعالیت نموده است.

ارزیابی آینده فعالیت آبزی پروری سردابی در ایران:

طبق سند برنامة پنجساله چهارم (1388-1384) میزان تولید ماهی قزل آلا از 30000 تن در سال 1383 (سال پایه) به 59000 تن در سال پایانی برنامه (1388) پیش بینی شده است.

بر این اساس میزان افزایش در برنامه چهارم به میزان 29000 تن پیش بینی گردید به عبارت دیگر طی برنامة چهارم 100 درصد افزایش تولید خواهیم داشت به عبارتی می توان گفت که طی 5 سال آینده به اندازة 44 سال گذشته (از بدو ظهور پرورش قزل در ایران) افزایش تولید اتفاق می افتد.

با توجه به زیربناهای فراهم شده (بیش از 800 مزرعه) بنر می رسد که تحقق مقدار 59000 تن در سال پایانی برنامه پنجساله چهارم دور از انتظار نباشد و توسعه فعالیت آبزی پروری سردابی همچنان مورد تأکید و توجه خاص سیاست گذار توسعه خواهد بود.

در نگاهی دورتر با استفاده از روش های فوق متراکم و بکارگیری سیستم های اکسیژن دهی و هوادهی و ارتقاء سطح دانش فنی و استفاده از منابع جدید (پرورش قزل آلا در دریای خزر و …) بنظر می رسد میزان ظرفیت های تولید از مرز 500 تن تجاوز نماید.



خرید و دانلود دانلود تحقیق پیشینه تاریخی و ارزیابی گذشته و حال آبزی پروری سردابی در ایران


خط کوفی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

مروری بر پیشینه خط کوفی

اختراع خط به عنوان بازتابی شگرف از ثبت و ضبط افکار و اندیشه جوامع متمدن بشری است که در اجتماع ابتدایی با سیستم ساده و بدور از هر گونه روابط پیچیده اقتصادی نیاز به آن احساس نمی شود. با پیشرفت و ازدیاد روش های تولید و گسترش اقتصاد در جنبه های صنعت و تجارت، خط ابتدایی به صورت تصویری تنها با کشیدن طرحی ساده از هر چیز بوجود آمد که معروف ترین نمونه آن هیروگلیف مصری است.....

 

اختراع خط به عنوان بازتابی شگرف از ثبت و ضبط افکار و اندیشه جوامع متمدن بشری است که در اجتماع ابتدایی با سیستم ساده و بدور از هر گونه روابط پیچیده اقتصادی نیاز به آن احساس نمی شود. با پیشرفت و ازدیاد روش های تولید و گسترش اقتصاد در جنبه های صنعت و تجارت، خط ابتدایی به صورت تصویری تنها با کشیدن طرحی ساده از هر چیز بوجود آمد که معروف ترین نمونه آن هیروگلیف مصری است. به تدریج این تصاویر ساده و تجریدی به صورت علایم و نمادهایی تجلی یافت که بر اساس قراردادهای تعیین شده، مبین اسامی و کلمات بودند. بعد از گذشت زمانی چند، علایم و حروف قراردادی نیز تحت قاعده ای خاص درآمد و قواعد و دستورات ویژه ای موجب پیچیده تر شدن آن گردید که از این دست می توان به خط میخی اشاره نمود. به این ترتیب باید گفت که خط، جلوه ای از قراردادها و افکار انسانی است که بنا به موقعیت مکانی گوناگون به طرق مختلفی شکل گرفت و تحت نظم و قاعده در آمد. نمونه هایی از این خطوط نیز در ایران، ترکیه، هند، مصر و عربستان وجود داشته است. با ظهور اسلام و تصرف سرزمین ها و ممالک مختلف نیاز به خطی احساس شد که پاسخگوی حکومت گسترده اسلامی باشد و بتواند تمام ملت های مسلمان را وحدت ببخشد. بنابراین خط ساده ای که در شبه جزیره عربستان، خاستگاه اسلام، مورد استفاده بود، دیگر نمی توانست این نیاز مبرم و اساسی را برآورد، به همین خاطر، شاهد تکامل این خط بنا به ضرورت زمان هستیم که خط ابتدایی شبه جزیره عربستان همان خط حجازی که خود منشا نبطی و سریانی داشت در مراکز اداری خلافت وقت یعنی کوفه، با نظمی هندسی عجین شد و خط کوفی شکل گرفت. این خط علیرغم کاستی ها، خطی بود قابل استفاده در تمامی ممالک اسلامی. به علاوه با دارا بودن ویژگی شکل پذیری گوناگون و متنوع، قابلیت تکامل نیز داشت و به همین دلیل گویند که خط کوفی از حدود پنجاه نوع نیز تجاوز می کند. این خط در اوایل اسلام، ساده و بی پیرایه بر پیکر بنا نشست و با همان سادگی و نجابت، زینت بخش جنبه های دیگر هنر و صنعت مانند فلز کاری، سفال گری و کتابت گردید. با گذشت زمان، به ویژه در دوران سلجوقی با انواع گل و برگ و تصاویر انسان و حیوان عجین شده و زمانی نیز خود به عنوان عاملی تزیینی عمل نمود. یکی از ویژگی های خط کوفی، کاربرد گسترده آن در هنرهای متنوع اسلامی مانند پارچه بافی، شیشه گری، فلزکاری، سفال گری، آجر کاری، کاشی کاری و... است. جلوه های گوناگون این خط در اشکال بدیع و چشم نواز، جذبه ای خاص به آن بخشیده که کمتر خطی در دوران اسلامی توانسته به آن دست یابد. خط کوفی در آغاز فاقد اعراب و اعجام بود. علاوه بر زوایای تیز و هندسی آن که خشک جلوه می کرد، از دیگر معایب بزرگ آن همانا «مشکل خوانی» بود. به همین دلیل از نیمه دوم سده اول هجری، کوشش هایی برای آسان خوانی آن به عمل آمد. «ابوالاسود دونلی» اولین کسی بود که اعراب گذاری را بر روی خط کوفی آغاز کرد و انگیزه وی را، به حقیقت یا افسانه، چنین ثبت کرده اند که شبی دختر ابوالاسود در حالی که به آسمان می نگریست آیه ای از قرآن را با تلفظی غلط خواند. به همین دلیل ابوالاسود تصمیم گرفت برای جلوگیری از غلط خواندن قرآن، تفاوت بین صداها را در حروف مشخص نماید. وی این علامت ها را به صورت نقطه های درشت و مدور به رنگ قرمز درآورد، به این ترتیب که به جای زبر یک نقطه بالای حرف، به جای زیر یک نقطه زیر حرف، به جای پیش یک نقطه جلوی حرف و به جای تنوین دو نقطه روی یکدیگر به کار گرفت. رنگ این نقطه ها که به نقطه های «ابوالاسودی» معروف گردید، قرمز و گاه سبز رنگ بود که بر خلاف رنگ متن کتاب به کار برده می شد. با این کار گامی در جهت اصلاح این خط برداشته شد اما هنوز کافی نبود چون باز هم تفاوت بین حروف مشابه مانند د، ذ، ر، ز، س، ش، ج، ح، خ، و غیره مشخص نبود. این بار شخصی به نام «یحیی بن یعم» بر روی حروف نقطه گذاری کرد و برای تمایز نقطه ها از اعراب قرار بر این شد که نقطه ها با دوایر کوچک و یا خطوط مورب نازک به رنگ سیاه گذارده شوند، علاوه بر این به ترتیب حروف نیز پرداختند و ترتیب قدیم به هم زده و ترتیب جدید بر مبنای ابتثی (ا _ ب‌ _ ت _ ث _ ...) به وجود آوردند. سپس «احمد فراهیری» (100 _ 170 هجری) شکل و علایم را وضع کرد که شامل فتحه، ضمه، کسره، سکون، تشدید، مد، همزه و تنوین بود. البته این اصلاحات و ابداعات با مخالفت هایی نیز رو به رو شد و عده ای در این بین معتقد بودند که باید قرآن به همان شکل زمان حضرت محمد (ص) نوشته شود. اما سرانجام نیاز شدید به خطی بر اساس قاعده و نظم آسان غالب گشت، هر چند شیوه کتابت قرآن به صورت اولیه بدون اعراب و اعجام و یا با نقطه های ابوالاسودی تا سده 6 ه.ق نیز معمول بود. به طور کلی خط کوفی به دو شکل و دو شاخه بزرگ مشرقی و مغربی تقسیم می شود. خط کوفی مشرقی خود به سه دسته تقسیم می شود که عبارتند از: الف) شیوه خطوط مکی، مدنی، بصری، شامی، مصریب) شیوه ایرانی. ج) شیوه مختلط. خط کوفی مغربی شامل شیوه های قیروانی (اندلسی)، قرطبی، تونسی، جزایری و سودانی است. خط کوفی مغربی خطی است مشتق شده از کوفی قدیم، قدیمی ترین نمونه ای که از خط کوفی مغربی در دست است متعلق به اواخر سده سوم هجری قمری است که به شیوه قیروانی نوشته شده است. از مشخصان خط قیروانی این است که خط ظاهری هندسی دارد به ویژه به حالت مستطیل و زاویه دار. از میان اقلام ذکر شده خط تونسی نزدیک ترین خط مغربی به خط مشرقی است. اختلافی که بین کوفی مشرقی و مغربی وجود دارد در دو عامل خلاصه می شود، یکی در طرز نوشتن دو حرف «ف و ق» و عامل دوم در به کار گرفتن ردیف الفبایی. در آغاز به ذکر دگرگونی های خط کوفی پرداختیم اما تکامل و گسترش خطوط به همان جا ختم نمی شود بلکه همچنان به روند خود ادامه می دهد تا نهایتا در زمان عباسیان به طبقه بندی قلم های مختلف و همچنین به آغاز تذهیب می انجامد، تعداد این اقلام طبقه بندی شده بسیار زیاد و هر کدام بر حسب ریزی و درشتی و درجات خط نامگذاری شده بودند مانند: سجلات، دیباج، طومار کبیر، ثلث کبیر، ثلثین صغیر، نصف ثقیل و... و سرانجام شخصی به نام «ابو علی محمد بن مقله» معروف به ابن مقله (272 _ 328 ه.ق) به انتخاب 14 نوع از قلم ها پرداخت و خطوط را اصلاح و تحت قاعده سطح و دور درآورد و همچین به هندسی کردن ابعاد حروف و مقایسه آنها با یکدیگر و به ظرافت و کمال و زیبایی رساندن خط پرداخت. از دیگر علمایی که به اصلاح خط پرداختند «ابوالحسن علی بن هلال» (ابن هلال) مشهور به «ابن بواب» بود که در اوایل سده پنجم هجری قمری در زمان خلافت عباسیان می زیست. وی در اصول و قواعد ابن مقله تصرفاتی کرد و شیوه تازه ای را که سنجیدن حروف و کلمات به وسیله نقطه بود را به وجود آورد. در اواخر سده هفتم هجری قمری یعنی 698 هجری قمری «یاقوت مستعصمی» خطوطی را که به وسیله ابن مقله و ابن بواب بر پایه هندسی و نقطه به وجود آمده بود مورد دقت نظر قرار داد و از میان آنان 6 قلم را انتخاب و با تمام قدرت به زیبایی و ملاحت آنها پرداخت و با ابتکاراتی که خاص وی بود آن چنان این 6 قلم را توسعه داد که خط کوفی به یک باره به فراموشی سپرده شد. این 6 قلم که به اقلام شش گانه یا اقلام سته معروفند عبارتند از: نسخ، ثلث، توقیع، رقاع، محقق و ریحان. دوران رواج و رونق اقلام سته تا سده نهم و دهم هجری قمری بود، اگر چه حیات آنها تا به امروز نیز ادامه یافته است. بازگردیم به خط کوفی، این خط که در ابتدا خشک و خشن بود با ذوق تلطیف شده هنرمندان اسلامی به خصوص ایرانیان، روح و حیاتی دیگر یافت و در اندک زمانی با ترصیح جنبه زیباسازی مورد توجه قرار گرفت. خط کوفی از نظر ترکیب به سه دسته تقسیم می شود: 1. ساده یا محرر2. تزیینی3. بنایی یا معقلیخط کوفی ساده همان شیوه قدیمی و تزیین است که در قرون اولیه اسلامی به ویژه در دوره امویان متداول بوده و نمونه های این نوع خط را می توان بر روی مسکوکات اموی و یا در مسجد ابن طولون در شهر قاهره دید. دومین نوع خط کوفی تزیینی بر خلاف نوع اول است که تابع اصول و قواعد معینی می باشد، کوفی تزیینی تحت هیچ قاعده مشخصی نیست. در مورد این خط باید گفت که مشکل اساسی در خواندن آن است که به علت ترصیح جنبه تزیینی، پیچیده و مشکل خوان شده است و حتی برای قرینه سازی در خطوط تصرف کرده و به نقاشی متوسل شده اند، گاه حروف در میان انبوهی از شاخ و برگ و گل و یا تزیینات هندسی نهان می گردد چنان که در نظر اول نوشته به صورت توده ای از گل و گیاه جلوه می کند و دقیقا به این خاطر در خواندن کوفی تزیینی با مشکل رو به رو می شویم، این خط دارای انواع گوناگونی است مانند، مشجر، مورق، مزهر، مظفر، معشق، موشحمشجر: به آن قسم از خط کوفی تزیینی گفته می شود که تزیینات ابتدایی در آن پدید آمد و سر خطوط عمودی و آخر بعضی حروف مانند «ن» و «و» شاخه شاخه شد، باشد مانند شاخه های درختان، قدیم ترین نوع این خط را در مسجد نایین شاهد هستیم. مورق: در این شیوه فواصل بین حروف را با شاخه ها و برگ ها پر می کردند و معروف ترین این نوع خط کوفی نمونه هایی است که با گل و بوته های برگدار تزیین یافته است. زیباترین قلم مورق در کتیبه های مسجد قاهره به چشم می خورد. مزهر: (گل و برگدار) در این قلم خطاط با گل و برگ خط را شبیه به تذهیب زینت می داده در حقیقت در همان نیمه دوم قرن سوم هجری،‌ کوفی با نقوش اسلیمی مخطوط شد و با خطوط اولیه تفاوت پیدا کرد این تحول در قرن پنجم هجری به منتهای درجه خود می رسد. مظفر: در این شیوه علاوه بر تزیین فواصل کلمات با گل و برگ و شاخ گیاهان، خط و نوشته ها نیز تزیین شده اند. معشق: (قلم پیچیده درهم) علاوه بر گل و برگ گره هایی در لا به لای خطوط به خصوص در حروف عمومی که بسیار بلند کشیده شده اند وجود دارد، به طور کلی به این شیوه معتقد یا گره دار نیز می گویند. موشح: (مصور) در این شیوه خطاط اصول هندسی و نقاشی را در هم آمیخته و هم در خط و نوشته و هم در فاصله بین نوشته ها و به اصطلاح زمینه آن را تزیین و یا گره های متنوع به چشم می خورد که همین موضوع باعث دیر خوانی و سخت خوانی خط کوفی موشح می گردید، در این جا جنبه تزیینی بر خط غلبه دارد. اکنون می پردازیم به کوفی بنایی یا معقلی که خود به سه نوع آسان، متوسط و مشکل تقسیم می شود و دارای نام های منجر، مربعی یا مستطیلی متداخل است. این خط دارای زوایای قائمه است که منجر به ایجاد یک طرح کامل هندسی می گردید. نوع خط کوفی معقلی در کتیبه بناها در ادوار مختلف به خصوص در دوره های سلجوقی، تیموریان و صفویان به کار برده می شده و نمونه های بسیار از این دست در بناهای شهرهای مختلف وجود دارد. به طور کلی باید گفت که خط کوفی برای تزیین دادن، دست هنرمند را بسیار باز گذاشته و از سایر خطوط، کاربردی بیشتر دارد. خطاط با ترکیب حروف از حیث عمودی و افقی بودن و اتصال آنها با یکدیگر و آراستن این حرف ها با گل و برگ و سر حیوان و حتی انسان، شاهکارهایی آفریده که هم اکنون نیز زینت بخش بسیاری از اشیایی است که در موزه های سراسر جهان قرار دارد.



خرید و دانلود  خط کوفی


مقاله درمورد پیشینه ی نظریّه ی ولایت فقیه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

پیشینه ی نظریّه ی ولایت فقیه به چه زمانی بر می گردد؟

پاسخ :

مبحث نظریه ولایت فقیه به دورانی بر می گردد که فقه شیعه از حالت پراکندگی به صورت دسته بندی شده درآمد و احکام مربوط به هر بابی در جای مناسب خودش قرار گرفت. بیش از یازده قرن است که فقه امامیه به صورت تبویب و منسجم درآمده است. مسأله ی ولایت فقیه اگرچه یک مسئله ی کلامی است ولی جنبه ی فقهی آن موجب گردیده تا فقهاء از روز اول در ابواب مختلف فقهی از آن بحث کنند و موضوع ولایت فقیه را در مسایلی از قبیل: جهاد، تقسیم غنائم، خمس، اخذ و توزیع زکات، سرپرستی اطفال، اموال محجور وشخص غائب، در باب امر به معروف و نهی از منکر، حدود، قصاص، تعزیرات و مطلق اجرای احکام انتظامی اسلامی مورد بحث قرار دهند.

در طول تاریخ فقاهت شیعه پیوسته این مسئله مورد بحث و دقت نظریه فقهاء بوده است و اصل پذیرش ولایت در میان فقهاء جای هیچ گونه سخنی نبوده و همگی آن را پذیرفته اند و اخیراً این مساله از این جهت مورد تردید قرار گرفته که آیا ثبوت ولایت از راه امور حسبیه و یک تکلیف شرعی است، یا آن که یک منصب الهی است و به عنوان نیابت از مقام ولایت کبری می باشد.

همچنین در طول یازده قرن گذشته (یعنی از قرن چهارم یا پنجم هجری قمری) همة فقهاء یک سخن را گفته اند و ولایت فقیه را به معنای مسؤولیت و سرپرستی امور مربوطه دانسته اند که بر حسب موارد این مسؤولیّت و سرپرستی تفاوت می کند، البته بحث ولایت فقیه به عنوان یک بحث جامع در کتب فقهی قدماء دیده نمی شود که دلیل آن هم می بایست در شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر تاریخ گذشته ممالک اسلامی و سلطه ی حکومت های جائر و زورگو عدم امکان طرح چنین مباحثی از لحاظ مهیا نبودن شرایط حاکمیتِ فقهاء جستجو کرد. علاوه این که با وجود اختلاف نظر و تشتّت آراء فقهاء، در اثبات نوعی ولایت برای فقیه جامع الشرایط اجمالاً اتفاق نظر دارند و اخیراً در همین رابطه آراء فقهاء در باب و دامنه ی اختیار آن در زمان غیبت در ضمن کتاب هایی گردآوری شده است.

با این مقدمه، به دیدگاه فقیهان بزرگ شیعه از قرن چهارم تا الآن می پردازیم:

1) شیخ الفقهاء و المتکلّمین ابوعبدالله مفید در قرن چهارم و پنجم (متوفای سال 413 هـ. ق) در کتاب فقهی معروف خود به نام المقنعه در باب امر به معروف ونهی از منکر می گوید: اجرای حدود و احکام انتظامی اسلام را که وظیفه ی سلطان اسلام است در عصر حضور به دست امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و نایبان خاصّ آنان اجرا می گردد و در عصر غیبت به فقهاء شیعه واگذار کرده اند. تا در صورت امکان مسئولیت اجرایی آن را عهده دار باشند.

2) شیخ الطائفه ابو جعفر طوسی (متوفای سال 460 هـ. ق) در کتاب النهایة باب جهاد می گوید: اجرای حدود و احکام انتظامی اسلامی برای هیچ کس روا نباشد جز سلطان وقت که از جانب خداوند عزّوجّل معرفی شده یا کسی که از جانب او منصوب گردیده باشد.

3) فقیه نامی حمزة بن عبدالعزیز معروف به سلّار دیلمی (متوفای سال 469 هـ ق) می گوید: بر پا کردن و اجرای احکام در بین مردم به فقهاء واگذار شده مادامی که از حق تجاوز نکنند.

4) ابن ادریس حلّی (متوفای سال 598 هـ .ق) در زمان خودش بهترین نظر را در مورد نیابت عام فقهاء ارائه کرد. او مراجعه شیعیان به متصدّیان عرفی را غیر مجاز شمرده و می گوید: شیعه نیز موظف است به فقیه مراجعه کند و حقوق اموال خویش مانند خمس و زکات را به او تحویل دهد و حتی خود را برای اجرای احکام حدود در اختیار وی بگذارد. حلال نیست از حکم او عدول کند زیرا هر کس از حکم او عدول نماید در حقیقت از حکم خدا سرپیچی کرده است و تحاکم نزد طاغوت برده است.

5) علامه ابن المطّهر حلّی -(متوفای سال 771 هـ. ق) در قواعد الاحکام در باب جهاد می گوید: اجرای احکام در بین مردم در دوران غیبت وظیفه فقها است تا در صورت امنیت از خطر دشمن حکم نموده و فتوی دهند.

6) محقق کرکی معروف به محقق ثانی (متوفای 940 هـ .ق) در شرح قواعد علامه سخن او راپذیرفته و همچنین در رساله ای که در صلاة الجمعه تألیف نموده به این أمر تأکید نموده و می گوید: فقیهان شیعه اتفاق نظر دارند که فقیه جامع الشرایط که از آن به «مجتهد» تعبیر می شود از سوی امامان معصوم - علیهم السلام- در همه اموری که نیابت در آن دخالت دارد نایب است پس دادخواهی در نزد او و اطاعت از احکام او واجب است.

7) ملا احمد نراقی (متوفای سال 1245 هـ. ق) نیز معتقد است: فقیه بر دو امر ولایت دارد 1 ـ بر آنچه که پیامبر-صلی الله علیه و آله- و امام-علیه السلام- ولایت دارند مگر آنکه مواردی به نص، اجماع و... از حوزه ولایت فقیه خارج شود. 2 ـ هر عملی که به دین و دنیای مردم مربوط باشد و ناگزیر باید انجام گیرد چه عقلاً وچه عادتاً....

8) مولی احمد مقدس اردبیلی (متوفای سال 993 هـ. ق): در استحباب پرداخت زکات به فقیه می نویسد: فقیه به محل مصرف (زکات) داناتر است و گروه های گوناگون مردم در نزد او جمع هستند شخص سزاوار و محتاج اصلی را بهتر می شناسد فقیه خلیفه امام معصوم -علیه السلام- است پس آنچه به او می رسد به امام معصوم رسیده است.

9) شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر (متوفای سال 1266 هـ. ق): پس از نقل اتفاق آرای فقهاء بر ثبوت ولایت و نیابت عامه فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت می گوید: اگر ولایت عامه نباشد بسیاری از امور متعلق به شیعیان تعطیل می شود از این مطلب ولایت فقیه از مسلمات ضروریات و بدیهیات می باشد نظر من این است که خداوند اطاعت از فقیه را به عنوان «اولی الامر» بر ما واجب کرده است و دلیل آن اطلاق ادله حکومت فقیه به ویژه روایت صاحب الامر (عج) است. صاحب جواهر آنقدر مسئله ولایت فقیه بر وفق مبانی فقهی را روشن می بیند که می فرماید: از چیزهای عجیب و غریب وسوسه بعضی ها است درباره ولایت فقیه، گویا اصلا چیزی از مزه و طعم فقه را نچشیدند و از حرف و کارشان هیچ چیزی نفهمیده اند.

از همین رو است که فقهاء متأخر از صاحب جواهر نیز بر وفق همین مبنا متفّق القول، ولایت فقیه را به معنای ضرورت عهده داری مسؤولیت در شؤون عامّه پذیرفته اند و معتقد شده اند نباید مسائل مربوط به تنظیم هیأت اجتماعی به تعطیلی کشانده شود.

10) مرحوم شیخ مرتضی انصاری (متوفای سال 1281 هـ. ق) در کتاب القضا می فرماید: حکم فقیه جامع الشرایط در تمامی فروع احکام شرعی و موضوعات آن حجت و نافذ است زیرا مقصود از لفظ حاکم که در روایات آمده نفوذ حکم او را در تمامی شؤون و تمامی زمینه ها است و مخصوص مسائل قضائی نیست... اگر چه ایشان محدوده ی ولایت را مطلق نمی داند اما تصریح می کند که ولایت فقیه از فتاوای مشهور فقهای شیعه است و فقیه نایب امام است.

11) حاج آقا رضا همدانی (متوفای 1322 هـ .ق) می فرماید: در هر حال نیابت فقیه جامع الشرایط از سوی امام عصر(عج) در چنین اموری واضح است و با تتبع در سخنان فقهاء شیعه تأیید می شود.

12) آیت الله بروجردی (متوفای 1382 هـ ق):

این مطلب که فقیه عادل برای انجام چنین کارهای مهمّی که عموم مردم به آن مبتلاء هستند منصوب شده است...[19]

13) مرحوم آیت اللّه خوئی: ایشان از راه امور حسبیه و باعنوان تکلیف شرعی حق عهده داری این مسؤولیت را برای فقیه ثابت می کند.

14) حضرت امام خمینی(رض) نخستین فقیه جامع الشرائطی است که حکومت منسجم و با ثبات اسلامی را تحقق بخشید. ایشان بر این باور بودند که فقیه دارای ولایت مطلقه می باشد به این معنا که تمام اختیارات و مسئوولیتهایی را که امام معصوم- علیه السلام- به عهده دارد در زمان غیبت از آن فقیه جامعه الشرایط است مگر آنچه را که دلیل خاصی اقامه شود که در اختیار و مسئولیت امام معصوم- علیه السلام- است لذا می فرمایند: از آنچه بیان شده نتیجه می گیریم که فقهاء از طرف ائمه طهار - علیهم السلام- در همه اموری که ائمه - علیهم السلام- در آن دارای ولایت هستند ولایت دارند و برای خارج کردن یک مورد از تحت این قاعده عمومی می باید به اختصاص آن مطلب به امام معصوم- علیه السلام- دست یافت. همه اختیارات پیامبر - صلی الله علیه و آله- و امام - علیه السلام- در حکومت و سلطنت برای فقیه ثابت است.



خرید و دانلود مقاله درمورد پیشینه ی نظریّه ی ولایت فقیه


مقاله درمورد ادبیات و پیشینه تحقیق

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

ادبیات و پیشینه تحقیق :

نتایج چندین مطالعه، همبستگی شایان توجهی (6/0-4/0) بین پیشرفت تحصیلی مدارس شبانه روزی دولتی و غیر دولتی و خودپندارة توانایی را نشان داده است (بروک اور2، 1981: مارش3،1984؛ اسکالویک4، 1986). بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس کلی نیز همبستگی 3/0 تا 4/0 یافته شده است (روبین5 1978؛ اسکالویک، 1984، 1986) . از طرف دیگر هانسفورد6 (1982) طی تحقیق خود رابطه معناداری (همبستگی در حدود 6/0) بین خود پنداره توانایی و عزت نفس کلی به دست آورد (بیابانگرد، 1380).

   بر اساس یک الگوی منطقی هر فردی می تواند چهار الگوی احتمالی علّی را مطرح کند که هر یک از آن ها را می توان به صورت نظری مورد بحث قرار داد (اینارام7 و همکاران، 1990 به نقل از میرعلی یاری، 1379).

الف علت ب : بر اساس اصل ارزیابی انجام شده (روزنبرگ، 1979) فردی ممکن است پیش بینی نماید که پیشرفت تحصیلی اش بر خودپنداره اش، از طریق ارزیابی های دیگر افراد مهم تأثیر می گذارد. شبیه همین پیش بینی ممکن است بر اساس تئوری مقایسه اجتماعی انجام شود ( فستینگر1، 1954) . طبق این تئوری، پیش بینی فرد به عملکردش درگروه اجتماعی مورد مقایسه ( به ویژه در میان همکلاسان که اهمیت زیادی دارند)، بستگی دارد. (راجرز، اسمیت و کلمین، 1987). مطابق نظر(دیویس، 1978) دانش آموزان ممکن است در صورتی که خودشان را با اکثریت همکلاسی هایشان مقایسه نمایند، اشتیاق نسبتاً پایینی داشته باشند. پارکر و مارش (1984) نیز نظری مشابه همین نظر، از طریق فرضیه «چهارچوب داوری»2 مطرح می نماید. مطابق این مدل، تغییر خودپنداره احتمالاً پیامد افزایش موفقیت و پیشرفت است تا این که متغیری ضروری برای پیشرفت (میرعلی یاری، 1379) .

1ـ  ب علت الف : بر اساس تئوری همسان سازی خویشتن (جونز، 1973؛ کلی 1954) فردی ممکن است پیش بینی کند که دانش آموزان دارای خودپنداره تحصیلی پایین، ممکن است از موقعیتهایی که در آن ها می توانند خود پنداره شان را تغییر دهند، اجتناب ورزند. از این رو سعی و تلاش کمتری را در مدرسه از خودشان نشان می دهند. همچنین بر اساس نظریة خود ارزشی و زنجیره پیشرفت ـ توانایی، دانش آموزان  مبتلا به انتظار پیشرفت پایین، ممکن است تدابیر اجتناب از شکست، از جمله طفره رفتن را بیشتر آموخته باشند. البته باید در نظر داشت که آسودگی موقتی که به توسط این تدابیر اجتناب از شکست حاصل شده گمراه کننده است، زیرا سرانجام به شخص آسیب خواهد رساند. بنابراین در صورتی که فرد انتظار پایینی از خودپنداره توانایی اش داشته باشد، پیشرفت تحصیلی کمتری را نیز تجربه خواهد کرد. (بیابانگرد، 1380).

الف و ب به یک روش تعاملی (تقابلی) بر یکدیگر تأثیر می گذارند: دو فرایندی که در بالا شرح داده شد، لزوماً باهمدیگر در تناقض نیستند.مارش (1984) یک مدل تعادل سازی پویا را مطرح می کند که مطابق آن پیشرفت تحصیلی، خودپنداره و اسناد به خویشتن در یک شبکه از روابط متقابل درهم تنیده شده اند. هم چنین تغییر در یکی از آنها منجر به تغییر در دیگری، به منظور برقراری مجدد تعادل می شود. بنابراین، پیشرفت تحصیلی و خودپنداره به یک روش تقابلی در یکدیگر تأثیر می گذارند (بیابانگرد، 1380).

2ـ  الف و ب معلول ج هستند: ماروگاما1 و همکاران (1981) بیان می  کنند که علت سومی (برای مثال توانایی یا حمایت اجتماعی) بر پیشرفت تحصیلی و خودپنداره مؤثر است. ممکن است خودپندارة توانایی و عزت نفس (هر دو) از طریق تجارب غیر تحصیلی مرتبط با توانایی، و یا متغیر سوم دیگری، تحت تأثیر قرار گرفته باشند. بنابراین به صورت نظری الگوهای مختلف علّی را می توان مطرح کرد که واقعاً هم وجود دارند. با این حال، چندین مطالعه آزمایشی انجام شده است که روابط علّی میان پیشرفت تحصیلی و خودپنداره را مورد آزمون قرار داده است . در یک مطالعه طولی که مشتمل بر چهار گروه بود، ماروگاما و همکاران (1988) پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را در سنین 9، 12، 15 سالگی و عزت نفس کلی آن ها را در سن 12 سالگی مورد اندازه گیری قرار دادند. متغیرهای کنترل کننده، طبقه اجتماعی و توانایی در سن 7سالگی مورد اندازه گیری قرار گرفت .آنها هیچ گونه مدارکی دال بر اینکه پیشرفت تحصیلی وعزت نفس رابطه علّی با یکدیگر دارند، نیافتند و متغیر سومی را ( برای مثال طبقه اجتماعی و توانایی)، به عنوان علت پیشرفت تحصیلی و عزت نفس بیان می کنند. پتیبوم2 و همکاران (1986) با تجزیه و تحلیل داده های یک نمونه بزرگ از دانش آموزان دبیرستان و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی و عزت نفس کلی در فاصله 2 سال دریافتند که هیچ گونه شواهدی مبنی بر اینکه عملکرد یک متغیر، نسبت به متغیرهای دیگر برجسته تر است، وجود ندارد. آن ها دو توضیح احتمالی در این مورد مطرح می کنند، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ممکن است معلول یک متغیر سوم باشند یا اینکه هر  دو متغیر به یک سبک چرخه ای تأثیر یکسانی بر یکدیگر دارند.

    در بعضی مطالعات گزارش شده که خودپنداره توانایی بر پیشرفت تحصیلی، برتری علّی دارد. در مطالعات دیگری محققان به نتیجه متضاد با این نظریه رسیده اند. خلاصه اینکه، تحقیقات آزمایشی اجازة هیچ گونه نتیجه گیری با ثباتی را در مورد ترتیب علّی خودپنداره و پیشرفت تحصیلی نمی دهد. این همان نتیجه گیری است که به توسط بیرن1 (1984، 1988) در دو مطالعه بزرگ بیان شده است. علاوه بر این، روابط بین این دو مفهوم ممکن است ناشی از مشکلات روش شناختی، سن، تعریف خودپنداره و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی باشد ( هانسفورد، 1982). بر اساس زمینه های نظری هر کدام از متغیرهای پیشرفت تحصیلی و خودپنداره توانایی بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.

    پرسش مهم برای پژوهش عبارت از این است که آیا می توان اثرات هر یک از متغیرهای مذکور و متغیری را که بهترین پیش بینی کننده برای دیگری باشد، تعیین و شناسایی کرد؟ به دنبال این  نظر، شاولسون2 و بیرن (1984)، الگوی برتری علّی و ملاکهای آزمون آن را تعیین نمودند. بر اساس این الگو خودپندارة افراد به تدریج تحت تأثیر اعمال، موفقیت ها و ارزشیابی ها در موقعیت های خاص قرار گرفته، و عزت نفس کلی از خود پنداره های افراد در زمینه های مختلف تأثیر می پذیرد. بنابراین حتی اگر پیشرفت تحصیلی، خودپنداره توانایی و عزت نفس کلی بر یکدیگر تأثیر متقابل داشته باشند، جهت علّی غالب از پیشرفت در خودپندارة توانایی به عزت نفس کلی است (بیابانگرد ، 1380).

بررسی تحقیقات انجام شده در خارج از ایران

1ـ مطالعات دایلر1 (1954) نشان میدهد که پیشرفت تحصیلی بر سطح عزت نفس مؤثر است (به نقل از فتحی، 1382).

2ـ روزنبرگ2 (1956)، دریافت افرادی که عزت نفس کمی دارند، تمایل به کارهای اجتماعی ونقش های رهبری دارند. همچنین افراد با عزت نفس بالا، احساس مسئولیت تمرکز در کار، احساس امنیت و عدم وابستگی می نمایند (استاینر3 1952؛ اسمیت 1967؛ هوروکس4 وهمکاران ،1972 به نقل از یوسفی، 1374).

3ـ بیلز1 (1959) در پژوهش خود دریافت که پیشرفت تحصیلی بر سطح عزت نفس مؤثر است ( به نقل از فتحی، 1382) .

4ـ کوپر اسمیت2 (1959) در پژوهش خود به بررسی ارتباط بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی پرداخت و به این نتیجه دست یافت که عزت نفس با پیشرفت تحصیلی ارتباط مثبت دارد (به نقل از مفتاح، 1381).

5ـ وگوآن (1960) در تحقیق خود نشان داد که دانش آموزان موفق به ویژگی های اعتماد به نفس، خود باوری و برداشت از خود آراسته اند (به نقل از یوسفی، 1374).

6ـ شاو3 (1961) در تحقیق خود به توصیف ویژگی های دانش آموزان موفق وناموفق اشاره دارد. او در تحقیق خود نشان داد که دانش آموزان ناموفق از خودپنداره کمتری در مقایسه با دانش آموزان موفق برخوردارند و واجد رفتارهای نابالغانه هستند (به نقل از یوسفی، 1374).

7ـ فئیک (1962) در تحقیق خود دریافت که دختران وپسران با درجه بالای موفقیت به طور محسوسی از خود پنداره بالاتری نسبت به دختران وپسران با درجه موفقیت پایین تر، برخوردارند (فالز، 1967 به نقل از یوسفی، 1374).

8ـ کومبز (1963) دریافت، دانش آموزان ناموفق با نوعی احساس کمبود و کاستی درباره خود و دیگران مواجه هستند (به نقل از یوسفی، 1374).

9ـ مطالعات نشان میدهد افرادی که دچار افت تحصیلی میشوند عموماً دارای کمبود اعتماد به نفس وبلند همتی هستند (کلدبرگ4، 1960) خود را قبول ندارند (شاو و آلویس، 1963) و احساس فقدان شایستگی فردی می کنند (مور و اشمیتز، 1964 به نقل از فتحی، 1382).

10ـ مطالعات کالتون و مور (1966) حاکی از آن است که پیشرفت تحصیلی بر سطح عزت نفس مؤثر است ( به نقل از فتحی 1382).

11ـ مطالعات مورس (1963) ، هارر (1964)، وایتنبرگ1 و کلیفورد (1964)، لامی (1965)، اسمیت (1969)، جونز2 و بریگز3 (1970) بیانگر آن است که عزت نفس بر عملکرد تحصیلی تأثیر می گذارد (به نقل از فتحی، 1382).

12ـ مطالعات متعددی بیانگر وجود همبستگی مثبت بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی است (بروکوور4 ، توماس و پترسون، 1964؛ پیرز5 و هریس6،1964 ؛ کاپلین، 1966؛ اروین، 1967؛ کمپل7، 1967؛ پورکی8، 1970؛ ویلیامز، 1973؛ بارکر، 1979؛ بارنر، 1979؛ لورنس 1981؛ مورتیمر و همکاران، 1988 به نقل از فتحی، 1382). اما این همبستگی رابطه علیت را بیان نمی کند و فقط تأثیر آن دو را باهم مشخص می کند.



خرید و دانلود مقاله درمورد ادبیات و پیشینه تحقیق


مقاله درمورد پیشینه عزت نفس1

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

عزت نفس

در بررسی عزت نفس، اولین کار توسط ویلیام جیمز انجام شده است. او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تعاملات اجتماعی ، یعنی از زمانی که متولد شده و مورد شناسایی دیگران قرار می گیرد، شکل می گیرد.

الف : مبانی نظری

مربیان، والدین، رهبران تجاری و دولتی همگی بر این امر اتفاق نظر دارند که ما نیاز به پرورش اشخاصی با عزت نفس سالم و بالا داریم. افرادی که با خصوصیات مدارا و احترام قائل بودن برای دیگران مشخص می گردند و افرادی که مسئولیت اعمالشان را می پذیرند، دارای انسجام هستند، به موفقیت های خود مباهات می کنند، خود انگیخته اند، تمایل به ریسک کردن دارند،انتقادپذیر هستند، قادر به دوست داشتن و دوست داشته شدن اند، جویای چالش و برانگیزش ناشی از پیگیری اهداف ارزنده و دشوارند و بر زندگیشان احاطه و کنترل دارند. به عبارت دیگر ما نیازمندیم تا به رشد اشخاصی که واجد عزت نفس سالم و اصیل هستند، کمک نماییم، چرا که آن ها کسانی هستند که به وجود خود به عنوان یک تأیید کنندهٔ زندگی، فردی سازنده ، مسئول و مطمئن اعتماد می کنند (رابرت ریزنر، به نقل از محمودی،۱۳۸۲).

تعاریف متعددی از جانب محققین در مورد عزت نفس صورت گرفته است که جهت روشن شدن مفهوم آن لازم است تعدادی از آن ها را ذکر کنیم تا نتیجه مناسبی حاصل گردد. کوپر اسمیت عزت نفس را یک قضاوت شخصی در مورد ارزش و مقبولیت خود می داند که در نگرش او ظاهر می شود (قلی،۱۳۷۵).

سیف (۱۳۶۸) در تعریف عزت نفس چنین آورده است: «نیاز به احترام به خود، به عبارت دیگر عزت نفس عبارت است از نیاز به کسب موفقیت و تأیید یا نیاز به ایجاد تصور مثبت درباره خود و دیگران و اینکه دیگران او را فردی قابل احترام بدانند.»

عزت نفس از نظر راجرز۱ (۱۹۵۹) عبارت است از ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خود یا قضاوت شخص نسبت به ارزشمندی وجود خود می باشد که این صفت عمومیت داشته و درهمه مردم وجود دارد و حالتی است ثابت و دائمی ( به نقل از قلی، ۱۳۷۵). ویلیام جیمز۲ (۱۹۸۰)، عزت نفس را تابع کسری از موفقیت ها بر انتظارات خود می داند، به طوری که هر چه موفقیت های شخص بیشتر از انتظاراتش باشد، عزت نفس او نیز بیشتر خواهد بود و در صورتی که عکس آن صادق باشد، عزت نفس کمتری خواهد داشت (اسلامی نسب، ۱۳۷۳).

والد۳ و برکلر عزت نفس را داشتن احساس خوب نسبت به خود، دوست داشتن خود و دوست داشته شدن و رفتار مناسب دیگران نسبت به او، احساس راحتی، احساس توانایی و موفقیت در رهبری می دانند (ستوده، ۱۳۷۳). عزت نفس می تواند به عنوان احساس یک فرد درباره شایستگی و ارزشمندی خود تعریف شود. شایستگی بر اساس تعریف هایی که به وسیله ویلیام سوان۱ ارائه شده عبارت است از: احساس عمومی فرد درباره لیاقت و توانایی خود. به بیان ساده، شایستگی عبارت است از داشتن اعتماد به نفسی که فرد عموماً قادر است با تکیه بر آن نتایج مورد انتظار را به دست آورد (فیبل وهال،۱۹۷۸ ، به نقل از فتحی،۱۳۸۲). داگلاس۲ (۱۹۹۴) عزت نفس را دسته ای از اعتقادات می داند که بر پذیرش یا عدم پذیرش خود فرد دلالت می کند. منصور (۱۳۶۸) عزت نفس را چگونگی رضایت فرد از اعمال خود می داند . اسلامی نسب (۱۳۷۳) عزت نفس را درکی می داند که فرد از خودش دارد و این درک، با قضاوت های ارزشی همراه بوده و میزانی از خویشتن پذیری و حرمت نفس را در بر میگیرد. او قضاوت های ارزشی فرد را همیشه مثبت

نمی داند.

شاملو (۱۳۶۹) معتقد است عزت نفس ارزیابی مداوم و قضاوت او نسبت به ارزشمندی وجودی خود می باشد. مزلو۳ از عزت نفس به عنوان یکی از نیازهای اساسی انسان یاد میکند، او در سلسله مراتب نیازهای خود، عزت نفس را پس از نیاز به عشق و تعلق قرار داده است و اعتقاد دارد که برای رسیدن به مراحل بعدی نیازها، لازم است تا نیاز به عزت نفس فرد ارضا شود. از نظر او هر فرد نیاز دارد که مورد احترام خود و دیگران واقع شود (اسلامی نسب، ۱۳۷۳).

ناتانیل براندن۴ در کتاب «قدرت عزت نفس»، عزت نفس را ارج نهادن ارزش و اهمیت خویش، مسئول خود بودن و در برابر دیگران مسئولانه رفتار کردن ، می داند (نقل از محمودی،۱۳۸۲).

به طور کلی از تعاریف فوق نتیجه می شود که عزت نفس یکی از ویژگی های شخصیت فرد است که بر ارزشیابی و قضاوت نسبتاً پایدار فرد (مثبت یا منفی) نسبت به خود دلالت می کند.

باید توجه داشت که عزت نفس با وجود شباهت هایی که با مفاهیمی چون خودپنداره۱ و اعتماد به نفس۲ دارد، با آن ها کاملاً یکسان نبوده و تفاوت هایی باهم دارند. برای روشن شدن مطلب در این بخش، این مفاهیم مورد بررسی قرار خواهندگرفت.

خودپنداره به صورت مجموعه باورهایی که شخص درباره خود دارد، تعریف می شود. به عبارتی هرفردی، باورهای خود درباره خودش را، خودش فراهم می آورد که اصطلاحاً خودپنداره نامیده می شود. در شکل گیری خودپنداره منابع زیادی وارد عمل می شود: واکنش های دیگران، مشاهده رفتار های خود، مقایسه خود با اشخاصی که به او شباهت دارند و در همان محیط زندگی می کنند. در حالی که عزت نفس عبارت از ارزیابی شخص از ویژگی های خاص خود است. بنابراین، خیلی ساده می توان گفت که عزت نفس یعنی احساسی که فرد نسبت به خود دارد (گنجی، ۱۳۸۱).

● از نظر شاملو (۱۳۶۸)،

بیابانگرد (۱۳۸۰) در کتاب «روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان» می گوید:

به عقیده فرانکن۱ (۱۹۹۴)، خود پنداره با عزت نفس ارتباط دارد. او در کتاب خود می گوید:

● اعتماد به نفس :

با وجود این که اعتماد به نفس می تواند در عزت نفس شرکت داشته باشد اما این دو با یکدیگر مترادف نیستند، بلکه عزت نفس ، اشاره به قضاوت ارزشی فرد نسبت به خود دارد در حالی که اعتماد به نفس به اثربخشی (خودکارآیی) و اطمینان نسبت به عملکرد خود مربوط می شود (برنار۲، ولز۳ و پیترسون۴، ۱۳۷۳). بین این دو رابطه مستقیمی وجود دارد به طوری که اگر در انسان اعتماد به نفس درستی وجود داشته باشد، عزت نفس نیز وجود خواهد داشت (به نقل از اسلامی نسب، ۱۳۷۳).

● طبقه بندی عزت نفس :



خرید و دانلود مقاله درمورد پیشینه  عزت نفس1