لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
فضیلت برتر : یقین
و یقین ضد شک و تردید ، و مرتبه ای از مراتب علم است . توضیح آنکه معلومات نظری و غیر محسوس بر اثر وهم و خیال در معرض شک و تردید قرار دارند ، حتی اگر عقل با دلایل مبرهن و استوار به آنها مؤمن باشد . مثلاً ما به حکم عقل می دانیم که مرده ، جسم بی جانی است و سود و زیانی نمی رساند ، اما در اثر نیروی وهم و قدرت خیال ، مرده را متحرک می پنداریم و از او می ترسیم . پس معلومات نظری غالباً در معرض شک و تردید هستند و نفس به آنها اطمینان پیدا نمی کند .و معلومات عمومی نیز که مبنای آنها ظن نزدیک به علم است ، چنین هستند .
بدین ترتیب بسیاری از مردم دچار اوها می هستند که مخالف باورهای آنهاست ، هر چند از آن پندارها آسیبی به باورهایشان نمی رسد .
اما گاهی علم به مرتبه ای می رسد مه نفس به آن اطمینان می کند و در قلب رسوخ می یابد و همان طور که عقل بدان ایمان و یقین قطعی دارد ، قلب نیز آن را تصدیق می کند . در این مرتبه است که راه ورود شک ، وهم ، خیال و سایر خطورات منافی یقین به ذهن ، بسته می شود و این همان است که در لغت و اصلاح « یقین » نامیده می شود .
راغب اصفهانی «یقین » را چنین تعریف کرده است :
یقین ... آرامش یافتن فهم همراه با ثبات حکم است .
خوف از خدای متعال
خوف از خدای متعال یکی از بزرگترین نعمات و مهمترین صفات نیکو و پسندیده است که موجب بازداشتن آدمی از مخالفت با خداوند است و از این رو کلمه تقوی و مشتقات آن در مورد خوف به کار رفته ، تا آنجا که معنای مجازی آن مشهور گشته است .
کلمه تقوی در قرآن بیش از صد بار به کار رفته و مقصود از آن معنای خوف بوده است . با این توجه می توان گفت تمام خیرات و پاداشهایی که دردنیا و آخرت برای فرد متقی و پرهیزکار در اصطلاح قرآن ، عرف و لغت به معنای انسان خداترس است .
صفت تقوی موجب سعادت انسان در دنیا و آخرت است . چنانچه درباره سعادت اخروی قرآن می فرماید :
((و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی . فان الجنه هی الماوی .))
و هر کس از حضور در پیشگاه عز ربوبیت بترسد و از هوای نفس دوری کند ، همانا بهشت منزلگاه اوست .
((و لمن خاف مقام ربه جنتان .))
و هر که از مقام مهمتر و کبریایی خدا بترسد ، او را دو باغ بهشت خواهد داد .
غیرت و حمیت
این فضیلت نشانه مروت و مردانگی است ، بلکه آن گونه که از روایات بر می آید ، نشانه ایمان است . از این رو کسی که غیرت ندارد ، نامرد و بی ایمان است . امیر المؤمنان علی ( ع) به اهل کوفه که از حریم اسلام دفاع نمی کردند ، خطاب می فرمودند :
((یا اشباه الرجال و لا رجال . ))
ای نامردهایی مه شبیه مردان هستید .
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز فرمود :
((الغیره من الایمان .))
غیرت از ایمان است .
قرآن کریم نیز غیرت را نشانه ایمان دانسته است :
((محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار ...))
محمد صلی الله علیه و آله و سلم فرستاده خداست و کسانی که ایمان آورده و با اویند ، بر کافران سخت گیرند ...
کرامت نفس
این فضیلت از فضایلی است که دارای آثاری چند است و بر اثر آن از دنیا و آنچه در آن است ، بهتر است . مانند ثبات و پایداری ، تحمل سختیها و ناملایمات . انسان برخوردار از این فضیلت چون کوه استواری است که بادها نمی توانند او را به لرزه درآورند . از دیگر آثار آن ، همت بلند است که انسان را در دنیا و آخرت به درجات بلند و والا می رساند و به هیچ مقام و درجه ای بسنده نمی کند ، بلکه پس از نیل به هر درجه ای ، به درجه بالاتر و عالیتر نظر دارد و پیوسته پیش می رود و آنچه بدان رسیده ، دل نمی بندد . از این رو هیچگاه دچار عجب و خودپسندی نمی شود و به خاطر درجاتی که به آن دست یافته ، بر دیگران فخر نمی فروشد . چه عجب و تکبر ناشی از کوچکی نفس و همت است و همت پست است که درباره آن سخن خواهیم گفت ان شاءا... .
از آثار بزرگی نفس ، تواضع و فروتنی در برابر افرادی است که شایسته آنند ، و تکبر در برابر کسانی است که سزاوار آنند . چنانکه خدای متعال می فرماید :
((... من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی ا... بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل ا... و لا یخافون لومه لائم ... ))
... هر که از دینش بازگردد ، پس خداوند به زودی گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنها نیز خدا را دوست دارند ، در برابر کافران سرافراز و عزیز و در برابر مؤمنان فروتن هستند و در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ نکوهشگری بیم ندارند ...
رجا و امید به رحمت خدای متعال
این فضیلت همانند خوف ، از فضایل مهم است ، بلکه رجا از جهاتی از خوف برتر است. زیرا خوف موجب محبت از تقوی به مراتب برتراست . همچنین منشأ خوف ، خشم یا عظمت و بزرگی خداوند است ، ولی منشأ امید و رجا ، رحمت و رأفت حق تعالی است و قرآن برای این صفت ، کمال اهمیت را قایل است ، تا آنجا که سور را با جمله شریف «بسم ا... الرحمن الرحیم » آغاز کرده است .
جهان هستی از دره گرفته تا ذره ، از «رکن » رحمانی نشأت گرفته اند . همچنان که بهشت با تمام مراتب آن از «رکن » رحیمی حق تعالی پدید آمده است .
شجاعت
شجاعت فضیلتی مهم است ، به گونه ای که قرآن شریف آن را اساس حکومت الهی دانسته و آن را مورد محبت و عنایت خاص خود قرار داده است :
((... ان ا... اصطفه علیکم و زاده بسطه فی العالم و الجسم ... ))
... به درستی که خدا او را بر شما برگزید و در دانش و توانایی او را فزونی بخشید ...
((یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی ا... بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المونین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی بیل ا... و لا یخافون لومه لائم ... ))
ای گروهی که ایمان آورده اید ؤ هر که از شما از دین خود مرتد شود به زودی خدا قومی را که دوست دارد و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن .doc :
)استصحاب ( حکومت یقین بر شک
مقدمه گـفـتـیـم کـه فـقـیـه براى استنباط حکم شرعى به منابع چهارگانه رجوع مى کند. فقیه گـاهـى در رجـوع خـود موفق و کامیاب مى گردد و گاه نه . یعنى گاهى (و البته غالبا) بـه صـورت یـقـینى و یا ظنى معتبر (یعنى ظنى که شارع اعتبار آن را تاءیید کرده است ) بـه حـکم واقعى شرعى نائل میگردد، پس تکلیفش روشن است ، یعنى مى داند و یا ظن قوى مـعـتـبـر دارد کـه شـرع اسـلام از او چـه مى خواهد. ولى گاهى ماءیوس و ناکام میشود یعنى تکلیف و حکم الله را کشف نمى کند و بلا تکلیف و مردد میماند. در اینجا چه باید بکند؟ آیا شـارع و یـا عـقـل و یـا هـر دو وظیفه و تکلیفى در زمینه دست نارسى به تکلیف حقیقى معین کرده است یا نه ؟ و اگر معین کرده است چیست ؟.جـواب این است که آرى ، شارع وظیفه معین کرده است ، یعنى یک سلسله ضوابط و قواعدى بـراى چـنین شرایطى معین کرده است . عقل نیز در برخى موارد مؤ ید حکم شرع است ، یعنى حـکـم اسـتـقـلالى عـقـل نـیـز عـیـن حـکـم شـرع اسـت ، و در بـرخـى مـوارد دیـگـر لااقل ساکت است یعنى حکم استقلالى ندارد و تابع شرع است .عـلم اصـول ، در بخش ((اصول استنباطیّه )) دستور صحیح استنباط احکام واقعى را به ما مـى آمـوزد، و در بـخـش ((اصـول عـمـلیـّه )) دسـتور صحیح اجراء و استفاده از ضوابط و قواعدى که براى چنین شرایطى در نظر گرفته شده به ما مى آموزد.
چهار اصل عملى : 1- اصل برائت اصـول عـمـلیـه کـلیـه کـه در هـمـه ابـواب فـقـه مـورد استعمال دارد چهار تا است : 1. اصل برائت . 2. اصل احتیاط. 3. اصل تخییر. 4. اصل استصحاب .هـر یـک از ایـن اصـول چـهـارگـانـه مـورد خـاص دارد کـه لازم اسـت بـشـنـاسـیـم . اول این چهار اصل را تعریف میکنیم . ((اصل برائت )) یعنى اصل ، این است که ذمه ما برى است و ما تکلیفى نداریم .چـهـار اصـل عـمـلى : 2- اصـل احتیاط ((اصـل احـتـیـاط )) یـعـنـى اصـل ، ایـن اسـت کـه بـر مـا لازم اسـت عمل به احتیاط کنیم و طورى عمل کنیم که اگر تکلیفى در واقع و نفس الامر وجود دارد انجام داده باشیم . چهار اصل عملى : 3- اصل تخییر ((اصـل تـخـیـیـر )) یـعـنـى اصـل ایـن اسـت کـه مـا مـخـیـریـم کـه یـکـى از دو تـا را بـه میل خود انتخاب کنیم . چهار اصل عملى : 4- اصل استصحاب ((اصـل اسـتـصـحـاب )) یـعـنـى اصـل ، این است که آنچه بوده است بر حالت اولیه خود باقى است و خلافش نیامده است حـالا بـبـینیم در چه موردى باید بگوییم اصل ، برائت است ، و در چه مورد باید بگوییم اصـل ، احـتـیـاط یـا تـخـیـیـر یـا اسـتـصـحـاب اسـت . هـر یـک از ایـنها مورد خاص دارد و علم اصول این موارد را به ما مى آموزد.اصولیون میگویند: اگر از استنباط حکم شرعى ناتوان ماندیم و نتوانستیم تکلیف خود را کـشف کنیم و در حال شک باقى ماندیم ، یا این است که شک ما تواءم با یک علم اجمالى هست و یـا نـیـسـت ، مـثـل اینکه شک میکنیم در اینکه آیا در عصر غیبت امام ، در روز جمعه نماز جمعه واجـب اسـت یـا نـمـاز ظـهر؟ پس هم در وجوب نماز جمعه شک داریم و هم در وجوب نماز ظهر. ولى عـلم اجـمالى داریم که یکى از این دو قطعا واجب . ولى یک وقت شک میکنیم که در عصر غیبت امام نماز عید فطر واجب است یا نه ؟ در اینجا به اصطلاح شک ما ((شک بدوى )) است نه شک در اطراف علم اجمالى .پـس شـک در تـکلیف یا تواءم با علم اجمالى است و یا شک بدوى است . اگر تواءم با علم اجمالى باشد یا این است که ممکن الاحتیاط است یعنى میشود هر دو را انجام داد یا احتیاط ممکن نـیـسـت . اگـر احـتـیاط ممکن باشد باید احتیاط کنیم و هر دو را انجام دهیم ، یعنى اینجا جاى اصـل احتیاط است ، و اگر احتیاط ممکن نیست زیرا امر ما دائراست میان محذورین ، یعنى وجوب و حرمت ، یک امر معین را نمى دانیم واجب است یا حرام ، مثلا نمى دانیم در عصر غیبت امام اجراء بـعـضـى از وظـایـف از مختصات امام است و بر ما حرام است یا از مختصات امام نیست و بر ما واجـب اسـت ، بـدیـهـى اسـت کـه در ایـنـگـونـه مـوارد راه احـتـیـاط بسته است پس اینجا جاى اصل تخییر است .و امـا اگـر شک ما شک بدوى باشد و با علم اجمالى تواءم نباشد. در اینجا یا این است که