لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
تطهیر با آب شرب
احکام طهارت
آب مطلق و مضاف
١٥ آب یا مطلق استیا مضاف: آب مضاف آبى است که آن را از چیزى بگیرند،مثل آب هندوانه و گلاب، یا با چیزى مخلوط باشد، مثل آبى که به قدرى با گل و مانند آن مخلوط شود که دیگر به آن آب نگویند. و غیر اینها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: اول: آب کر. دوم: آب قلیل. سوم: آب جارى. چهارم: آب باران.پنجم: آب چاه.
١- آب کر
١٦ آب کر مقدار آبى است که اگر در ظرفى که درازا و پهنا و گودى آن هر یک سه وجب و نیم است بریزند آن ظرف را پر کند، و وزن آن از من تبریز مثقال کمتر است، و به حسب کیلوى متعارف بنابر اقرب ٤١٩/٣٧٧ کیلوگرم مىشود.
١٧ اگر عین نجس مانند بول و خون به آب کر برسد، چنانچه به واسطه آن بویا رنگ و یا مزه آب تغییر کند آب نجس مىشود، و اگر تغییر نکند، نجس نمىشود.
١٨ اگر بوى آب کر به واسطه غیر نجاست تغییر کند، نجس نمىشود.
١٩ اگر عین نجس مانند خون به آبى که بیشتر از کر است برسد و بو یا رنگ یا مزه قسمتى از آن را تغییر دهد، چنانچه مقدارى که تغییر نکرده کمتر از کر باشد،تمام آب نجس مىشود. و اگر به اندازه کر یا بیشتر باشد، فقط مقدارى که بو یا مزه یا رنگ آن تغییر کرده نجس است.
٢٠ آب فواره اگر متصل به کر باشد آب نجس را پاک مىکند در صورتى که مخلوط با آن شود. ولى اگر قطره قطره روى آن آب نجس بریزد آن را پاک نمىکند،مگر آنکه چیزى روى فواره بگیرند تا آب آن قبل از قطره قطره شدن، به آب نجس متصل شود و با آن مخلوط گردد.
٢١ اگر چیز نجس را زیر شیرى که متصل به کر است بشویند آبى که از آن چیز مىریزد اگر متصل به کر باشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است
٢٢ اگر مقدارى از آب کر یخ ببندد و باقى آن بقدر کر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس مىشود، و هر قدر از یخ هم آب شود نجس است .
٢٣ آبى که به اندازه کر بوده، اگر انسان شک کند از کر کمتر شده یا نه مثل آب کر است ، یعنى نجاست را پاک مىکند و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمىشود. و آبى که کمتر از کر بوده و انسان شک دارد به مقدار کر شده یا نه حکم آب کر ندارد .
٢٤ کر بودن آب به دو راه ثابت مىشود: اول: آن که خود انسان یقین کند. دوم: آن که دو مرد عادل خبر دهند.
٢- آب قلیل
٢٥ آب قلیل آبى است که از زمین نجوشد و از کر کمتر باشد.
٢٦ اگر آب قلیل روى چیز نجس بریزد یا چیز نجس به آن برسد نجس مىشود، ولى اگر از بالا با فشار روى چیز نجس بریزد مقدارى که به آن چیز مىرسد نجس ، و هر چه بالاتر از آن است پاک مىباشد، و نیز اگر مثل فواره با فشار از پایین به بالا رود در صورتى که نجاست به بالا برسد پایین نجس نمىشود و اگر نجاست به پایین برسد بالا نجس مىشود.
٢٧ آب قلیلى که براى برطرف کردن عین نجاست روى چیز نجس ریخته شود و از آن جدا گردد، نجس است ، و همچنین بنابر اقوى باید از آب قلیلى هم که بعد از برطرف شدن عین نجاست ، براى آب کشیدن چیز نجس روى آن مىریزند و از آن جدا مىشود، اجتناب کنند. ولى آبى که با آن مخرج بول و غائط را مى شویند با پنجشرط پاک است: اول : آن که بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم : نجاستى از خارج به آن نرسیده باشد. سوم : نجاست دیگرى مثل خون، یا بول یا غائط بیرون نیامده باشد. چهارم : ذرههاى غائط در آب پیدا نباشد. پنجم : بیشتر از مقدار معمول ، نجاست به اطراف مخرج نرسیده باشد.
٣- آب جارى
٢٨ آب جارى آبى است که از زمین بجوشدو جریان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات .
٢٩ آب جارى اگر چه کمتر از کر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى بو یا رنگ یا مزه آن بواسطه نجاست تغییر نکرده پاک است .
٣٠ اگر نجاستى به آب جارى برسد مقدارى از آن که بو یا رنگ یا مزهاش بواسطه نجاست تغییر کرده نجس است و طرفى که متصل به چشمه است اگر چه کمتر از کر باشد پاک است . و آبهاى دیگر نهر اگر به اندازه کر باشد یا بواسطه آبى که تغییر نکرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاک و گر نه نجس است .
٣١ آب چشمهاى که جارى نیست ولى طورى است که اگر از آن بردارند باز مىجوشد حکم آب جارى دارد. یعنى اگر نجاست به آن برسد، تا وقتى بو یا رنگ یا مزه آن بواسطه نجاست تغییر نکرده پاک است .
٣٢ آبى که کنار نهر ایستاده و متصل به آب جارى استحکم آب جارى دارد.
٣٣ چشمهاى که مثلا در زمستان مىجوشد و در تابستان از جوشش مىافتد فقط وقتى که مىجوشد حکم آب جارى دارد.
٣٤ آب حوض حمام اگر چه کمتر از کر باشد چنانچه به خزینهاى که آب آن به اندازه کر است متصل باشد مثل آب جارى است .
٣٥ آب لولههاى حمام که از شیرها و دوشها مىریزد اگر متصل به کر باشد مثل آب جارى است و آب لولههاى عمارات اگر متصل به کر باشد در حکم آب کر است .
٣٦ آبى که روى زمین جریان دارد ولى از زمین نمىجوشد، چنانچه کمتر از کر باشد و نجاست به آن برسد نجس مىشود اما اگر از بالا با فشار به پایین بریزد، چنانچه نجاست به پایین آن برسد بالاى آن نجس نمىشود.
٤- آب باران
٣٧ اگر به چیز نجسى که عین نجاست در آن نیستیک مرتبه باران ببارد جایى که باران به آن برسد پاک مىشود . و در فرش و لباس و مانند اینها فشار لازم نیست ولى باریدن دو سه قطره فایده ندارد، بلکه باید طورى باشد که بگویند باران مىآید.
٣٨ اگر باران به عین نجس ببارد و به جاى دیگر ترشح کند، چنانچه عین نجاست همراه آن نباشد و بو یا رنگ یا مزه نجاست نگرفته باشد پاک است . پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح کند ، چنانچه ذرهاى خون در آن باشد یا آن که بو یا رنگ یا مزه خون گرفته باشد نجس است .
٣٩ اگر بر سقف عمارت یا روى بام آن عین نجاست باشد، تا وقتى باران به بام مىبارد آبى که به چیز نجس رسیده و از سقف یا ناودان مىریزد پاک است . و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى که مىریزد به چیز نجس رسیده است ، نجس مىباشد.
٤٠ زمین نجسى که باران بر آن ببارد پاک مىشود. و اگر باران بر زمین جارى شود و به جاى نجسى که زیر سقف است برسد ، آن را نیز پاک مىکند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
خدمات اجتماعی به نظر می رسد واژة جدیدی باشد ولی در اصل از زمان خلقت انسان وجود داشته است فطرت انسان از اغاز خلقت او ، محرک و انگیزة وی در همکاری با دیگران در امور اجتماعی بوده سات یعنی بشر ، درجهت بقاء خود و در پیروی از سرشت خویش عامل به تعاون و همکاری های اجتماعی بوده است .
در ایران نیز خدمات اجتماعی مورد توجه بوده است . از زمان نهضت مشروطیت ، سازمان دهی و تدبیر در این زمینه ، به سیاستگذاری های دولت وارد شد و به تدریج شکل اجرا و سازمان یافته به خود گرفت .
برنامه های خدمات اجتماعی فی حد ذاته ، عملی است انسانی و خداپسندانه و لذا با نگرشی تو باید مورد توجه قرار گیرد .
امر خدمات اجتماعی ، یک امر همگانی است که تمام افراد بشر در انجام و توجه به آن توصیه شده اند .
با توجه به انواع سایل و مشکلات فردی و اجتماعی ، به ویژه در جامعه ای سنظیر جامعه ما با ظرایط خاص خود ، می بایست جنبه تخصصی امر کمک رسانی به انسانهای دیگر مد نظر قرار گیرد و علاوه بر حمایت از سازمانهای نوین اجتماعی که بتوانند جلوگیری نیازهای سمختلف شهروندان باشند ، افرادی با ویژگیها و خصوصیات خاص ، مهارتهای بیشتری را در ادارة این قبیل مؤسسات و نیز کمک های ویژه به افراد و گروههای نیازمند جامعه را کسب نمایند .
از نخستین اعصار ، انسانها به دنبال محافظت از خود و وابستگان و تدارک محیطی بهتر و سالمتر برای زیست بوده و نیاز امنیت داشته اند . در جامعه بشری فقری ، تهیدستی ، رنج ، نا توانی ، نابرابری و بی نظمی اجتماعی از ابتدا وجود داشته است اما این مائب و گرفتاریها فقط در شعاعی که در دسترس و چشم انداز قرار داشت افراد را متأثر مسؤول میکرد .
اصطلاح « خدمات اجتماعی » از ترکیب دو کلمه «خدمات» جمع «خدمت » و «اجتماعی» تشکیل شده است و معادل انگلیس آن “Social Services” است . در فرهنگ ها معانی گوناگونی برای «خدمت» لیان شده است از آن جمله : پرستاری و تعهد و تیمار ، برای کسی کار کردن ، چاکری کردن ، کار ، مأموریت ، هدیه ، تعظیم ، عریضه ، حضور . در اینجا به معنای «انجام برای کسی» بکار می رود .
الف- مفهوم ساده و ابتدائی خدمات اجتماعی
نیاز به جستجو برای امنیت فردی گروهی همواره وجود داشته است . مردم همواره میکوشید اند تا خود و خانواده شان را از پیشامد های احتمالی گرسنگی ، بیماریهای مسری و خطرهای دیگری که آنها را تهدید یا احاطه کرده بود ، حفظ کنند . آنها در تدارک ضروریات ادامه حیات بعدی یعنی سرپناه و غذا و پوشاک نهایت تلاش خود را انجام دادهاند. این فرآیند نبردی مستمر بده و امروزه هنوز برای بخش بزرگی از جمعیت جهان به صورت مبارزهای پایدار باقی مانده است .
روابط اجتماعی در این دوره ، ساده و محدود بوده و حمایت ها ، علائق و احساسات درون گروهی به خوبی مشهود بود . خانواده به مفهوم گسترده ، جایگاه ویژه ای داشت و بسیاری از مسایل و مشکلات د ردرون آن حل می شد . حمایت و احترام سالمندان یک امر بدیهی بود . فرد نسبت به آینده خانوادهاش زیاد نگران نبود زیرا یقیت داشت که در صورت فوت او ، فرزندانش مورد حمایت دیگران قرار خواهند گرفت . این شبکه حمایتی متقابل به او و اعضاء خانوادهاش ، نوعی تإمین اجتماعی اولیه را هدیه می کرد که رفع کننده نگرانی ها و اضطرابهای او بود . به جهت سادکی زندگی و وجود روابط چهره به چهره بین اعضا جامعه و محدودیت این روابط ، فرد ازطریق گروههای اجتماعی ، به سهولت مورد پذیرش قرار میگرفت و زمینه های رضامندی و احساس آرامش و امنیت در او پدیدار میشد . محدودیت توقعات متقابل اعضاء جامعه از همدیگر و همچنین رضا و تسلیم در مقابل شرایط نا مساعد زندگی ، آرامش دورنی او را قوت می بخشید . علاوه بر نهاد خانواده افراد نیکو کار از طریق نهادهای مذهبی نظیر ، آتشکده ها ، معابد ، کلیسا و بالاخر سجد به اشکال مختلف و به صورت داوطلبانه و پراکنده ، ابعادی از خدمات اجتماعی را ارایه و حمایت از محرومان و مستمندان و نگهداریاز ایتام و در راه ماندگان و نظایر آن را عهده دار بوده اند . چنانچه مشاهده می شود ، در جوامع سنتی ، خدمات اجتماعی ، جنبه هگانی و سازمان یافته نداشت و افراد جامعه در تبیعت از سرشت نسانی خود ، عامل به خدمات اجتماعی داوطلبانه بودند و به جهت سادگی مناسبات و محدودیت نیازها و بسیاری از علل فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی دیگر ، ضرورتی برای تدبیر سازمان یافته در این خصوص احساس نمی شد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
خدا کیست؟
دوست عزیز، من یقین دارم اولین سوال سما این خواهد بود: «مسیحیان درباره خدا چه عقیده ای دارند؟» مهمترین موضوع در مذهب عبارت از عقاید و نظریات آن مذهب درباره خدا است.
میدانم که اشخاص بی اطلاع به شما گفته اند که مسیحیان سه خدا را پرستش میکنند. حتی برخی تصور میکنند که ما صلیب و حتی مجسمه ها و تماسل های انسانی را پرستش کرده و مورد نیایش قرار می دهیم.
لازم است شما را مطمئن سازم که این سخنان کاملا غلط است. مسیحیان واقعی پیوسته به خدای واحد حقیقی ایمان داشته اند و اگر بعضی از آنها خدایان دیگری پرستش کرده اند مرتکب بزرگترین اشتباه گردیده اند. توجه فرمایید، عیسی مسیح به شخصی که از او سوال کرد که بزرگترین حکم خدا چه می باشد چه پاسخی داد:«خداوند خدای ما خداوند واحد است و خداوند خدای خود را به تمامی دل و تمامی جان و تمامی خاطر و تمامی قوت خود محبت نما که اول از احکام این است.»
جمیع انبیاء خدا در دوران قدیم اعلام داشته اند که خدا واحد است و علیه بتها و همه کسانیکه خدایانی غیر از خدای واحد حقیقی می پرستیدند فریاد اعتراض بر می آوردند.
همچنین مسیحیان به خدایی ایمان دارند که نه آغازی داشت و نه انتهایی خواهد داشت، زیرا خدا ازلی و ابدی است. ما به خدایی ایمان داریم که بر همه چیز آگاهی دارد و مالک تمام قدرتها می باشد و تمام چیزهای دیدنی و نا دیدنی را بوسیله کلام خود آفریده است.
اگر کسی به خورشید و ماه و میلیونها ستاره بنگرد و سعی نماید حتی جزئی از عظمت و شکوه آفرینش را درک نماید، طبعا با داوود نبی هم صدا خواهد شد:«آسمان جلال خدا را بیان میکند و فلک از عمل دستهایش خبر می دهد»
حکمت و توانایی خدای ما چقدر عظیم است که نه فقط کهکشان ها را در فضای لایتناهی و کوچکترین گلها و حشرات را در زمین آفریده بلکه آنها را حفظ میکند!
خدا قادر مطلق است و می تواند هر چه بخواهد انجام دهد.
او برای این جهان نقشه ای طرح نمده است و هیچ چیز قادر نیست او را از اجرای مقصودش باز دارد.
ما ایمان داریم که خدا نه تنها عظیم و قادر است بلکه عادل و قدوس نیز می باشد. در زمان گذشته یونانیان و رومیان که خدایان متعددی را قبول داشتند فکر می کردند که خدایان مانند انسانها دروغ می گویند و دزدی و قتل و زنا می کنند و کارهای شرارت آمیز دیگری انجام می دهند. ولی در کتاب مقدس مسیحیان درباره قدوسیت کامل خدا اشارات فراوانی وجود دارد یعنی او از هرگونه ناپاکی کاملا مبرا است.
یکی از خادمین خدا در رویا، مخلوقات آسمانی را دید که در حضور مقدس خدا، او را ستایش می کنند و می گویند: «قدوس، قدوس، قدوس، خداوند خدای قادر مطلق...» بنابراین گرچه جمیع قدرتها در دست توانای خداست ولی او نمی تواند کاری که بر خلاف ذات اقدسش باشد انجام دهد. مثلا خدا نمی تواند دروغ بگوید و یا عملی غیر عادلانه انجام دهد.
مسلم است که خدا چون انسانها دارای بدنی نیست و به زمان و مکان مشخصی محدود نمی باشد بلکه همیشه در همه جا حاضر است.
هر چند گاهی از دستها و چشمها و قلب خدا سخن میگوئیم ولی این اصطلاحات جسمانی را برای بیان مقاصد روحانی و معنوی بکار می بریم، زیرا خدا که بسیار متعال و از ما خیلی بالاتر است، ایمان داریم که در عین حال به ما خیلی نزدیک می باشد. بنابراین می گوییم که او ما را با چشمان خود می بیند و با دستهای خود محافظت می فرماید و ما را با قلب خود محبت می نماید.
گرچه جمیع صفات خدا برای ما اهمیت فراوانی دارد، ما مسیحیان مخصوصا شکر گزاریم که خداییکه او را ستایش و نیایش میکنیم خدای محبت است. این صفت الهی بقدری مهم است که کتاب مقدس تاکید می کند که: «خدا محبت است». یعنی هرچه خدا میاندیشد و عمل می کند از روی محبت می باشد. خدا محبت خود را به بنی نوع بشر به عنوان مختلف ظاهر می سازد که از آن جمله است: تامین احتیاجات بشری از قبیل باران و آفتاب و غذا و آب و پوشاک و فراهم ساختن سایر احتیاجاتی کهبرای زندگی انسان بر روی زمین مورد نیاز است . او هم چنین محبت خود را با فرستادن نجات دهنده بود که بعدا در این مورد توضیح بیشتری خواهم داد. خدا تمام مام کسانی که آفریده است دوست می داردو برای آن ها خوبی و سعادت می خواهد. حضرت داود توجه و راهنمایی خدا را نسبت به خود در این کلمات بسیار جالب و زیبا بیان می کند: « خداوند شبان من است محتاج
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
تحلیل روانی توبه
توبه یعنی چه؟ ماهیت توبه از نظر روانی برای انسان چه حالتی است و از نظر معنوی برای انسان چه اثری دارد؟ در نظر بسیاری از ما توبه یک امر بسیار ساده ای است، هیچوقت به این فکر نیفتاده ایم که توبه را از نظر روانی تحلیل بکنیم. اساسا توبه یکی از مشخصات انسان نسبت به حیوانات است، یعنی انسان بسیاری ممیزات و مشخصات و کمالات و استعدادهای عالی دارد که هیچکدام از آنها در حیوانات وجود ندارد. یکی از این استعدادهای عالی در انسان، همین مسئله توبه است.
حقیقت توبه:
" توبه " بمعنی و مفهومی که انشاءالله برای شما شرح می دهم، این نیست که ما لفظ استغفرالله ربی و اتوب الیه را به زبان جاری کنیم، از مقوله لفظ نیست.
توبه یک حالت روانی و روحی و بلکه یک انقلاب روحی در انسان است که لفظ استغفرالله ربی و اتوب الیه بیان این حالت است، نه خود حالت، نه خود توبه، مثل بسیاری از چیزهای دیگر که در آنها لفظ، خودش، آن حقیقت نیست بلکه مبین آن حقیقت است.
اینکه ما روزی چندین بار می گوئیم استغفرالله ربی و اتوب الیه نباید خیال بکنیم که روزی چند بار توبه می کنیم. ما اگر روزی یک بار توبه واقعی بکنیم، مسلما مراحل و منازلی از قرب به پروردگار را تحصیل می کنیم.
تفاوتی میان جمادات و نباتات و حیوانات وجود دارد و آن اینست که جمادات این استعداد را ندارند که در مسیری که حرکت می کنند، خودشان از درون خودشان تغییر مسیر و تغییر جهت بدهند، مثل حرکتی که زمین به دور خورشید یا بدور خودش دارد، یا حرکاتی که همه ستارگان در مدار خودشان دارند، یا حرکت سنگی که از ارتفاع رها می شود و بطرف زمین می آید.
این مسلم و قطعی است، یعنی سنگی را که شما رها می کنید و در یک مسیر معین حرکت می کند، در همان مسیر و در همان جهت به حرکت خودش ادامه می دهد، تغییر مسیر و تغییر جهت از ناحیه درون این سنگ امکان پذیر نیست عاملی باید از خارج پیدا بشود تا مسیر این سنگ و این جماد را تغییر دهد، حال این عامل می خواهد مجسم باشد و یا از قبیل یک موج باشد. مثلا " آپلو " یا " لونا " را که به فضا می فرستند، از درون خودش هرگز تغییر مسیر نمی دهد.
مگر اینکه از خارج هدایتش بکنند که تغییر مسیر بدهد. ولی موجودات زنده از قبیل نباتات و حیوانات این استعداد را دارند که از درون خودشان تغییر مسیر بدهند، یعنی اگر به شرائطی برخورد کنند که با ادامه حیات آنها سازگار نباشد تغییر مسیر می دهند.
اما در مورد حیوانات بسیار واضح است، مثلا یک گوسفند یا یک کبوتر و یا حتی یک مگس وقتی حرکت می کند، همینقدر که مواجه می شود با یک مشکل، فورا مسیر خودش را تغییر می دهد و حتی ممکن است یک گردش صد و هشتاد درجه ای هم بکند، یعنی درست درخلاف جهت حرکت اولی خودش حرکت بکند.
حتی نباتات هم اینطور هستند، یعنی گیاهان هم در یک شرایط و حدود معین از درون خودشان خود را هدایت می کنند، مسیر خود را تغییر می دهند. ریشه یک درخت که در زیر زمین حرکت می کند و به سویی می رود، اگر به صخره ای برخورد کند، حالا رسیده یا نرسیده، خودش مسیرش را عوض می کند. همین قدر که بفهمد که جای رفتن نیست و راهی ندارد، مسیرش را تغییر می دهد. بدیهی است که انسان هم تا این حدود مثل گیاه و حیوان است، یعنی تغییر مسیر می دهد.
توبه برای انسان تغییر مسیر دادن است اما نه تغییر مسیر دادن ساده از قبیل تغییر مسیری که گیاه می دهد و یا تغییر مسیری که حیوان می دهد بلکه یک نوع تغییر مسیری که مخصوص خود انسان است و از نظر روانی و روحی کاملا ارزش تحلیل و بررسی و رسیدگی دارد.
" توبه " عبارتست از یک نوع انقلاب درونی، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه خود انسان علیه خود انسان. از این جهت، از مختصات انسان است. گیاه تغییر مسیر می دهد ولی علیه خودش قیام نمی کند، نمی تواند قیام بکند، این استعداد را ندارد. همان طوری که میان گیاه و جماد این تفاوت هست که جماد از درون خود برای بقای خویش تغییر مسیر نمی دهد و این استعداد شگفت در نبات هست (در حیوان هم هست)، در انسان استعداد شگفت انگیزتری هست و آن اینکه از درون خودش بر علیه خودش قیام می کند. علیه خودش انقلاب می کند، واقعا انقلاب می کند، و قیام و انقلاب از دو موجود مختلف و متباین مانعی ندارد، مثلا در کشوری، عده ای زمام امور را در دست دارند، بعد عده دیگری علیه آنها قیام و انقلاب می کنند.
خوب، این مانعی ندارد، آنها افراد و اشخاصی هستند و اینها افراد و اشخاص دیگری. آنها به اینها ظلم و ستم کرده اند، اینها را ناراضی و عاصی کرده اند، سبب عصیان و انقلاب اینها شده اند، یکمرتبه اینها انقلاب می کنند و زمام کار را از دست طرف مقابل می گیرند و خودشان در جای آنها قرار می گیرند.
این مانعی ندارد، ولی اینکه در داخل وجود یک شخص قیام و انقلاب بشود. انسان خودش علیه خودش قیام بکند، چگونه است؟ مگر می شود یک شخص خودش علیه خودش قیام بکند؟ بله می شود.
آثار استغفار و توبه
توبه، بازگشت از گناه و استغفار و جبران گناه است. انسان به دلیل آزادی و اختیار و نیز نفس اماره، شیطان، غفلت و... دائم در معرض خطا و گناه قرار دارد.
اما مؤمنان و عاقلان چنانچه به هر دلیل (سهواً یا غفلتاً) آلوده به گناه شوند، سریعاً به خود می آیند و با توبه و انابه و جبران خطاهای گذشته، وجود خویش را از آثار گناه مبرا و پاک می سازند.
این مقاله نگاهی اجمالی به: توبه و استغفار و آثار توبه دارد. مطلب را با هم ازنظر می گذرانیم.
ضرورت و اهمیت بحث
هرچند خداوند کریم در جای جای قرآن دستوراتی درباره «خودسازی»، «تقوا»، «مراقبه و محاسبه» «یاد خدا و دوری از شیطان»... برای رشد، کمال و رسیدن به سعادت ابدی و حیات جاودانه به مؤمنان داده است، اما از سوی دیگر بخاطر زندگی انسان در دنیای ماده و مادیات و وجود دشمنان سرسختی چون شیاطین، نفس اماره، جهالت، شهوات،... گاه پرده بر روی اندیشه انسان افکنده شده و در پی تبعیت از آنها و ارتکاب گناه و معاصی زمینه سقوط و بدبختی او فراهم می شود.
اینجاست که خداوند حکیم برای نجات انسان از ورطه تباهی، «باب توبه و استغفار» را به روی بندگان خویش گشوده و آنها را به پشیمانی و طلب بخشش دعوت می کند تا راه برای بازگشت انسان فریب خورده باز باشد و با امیدواری به لطف و رحمت بیکران الهی باردیگر برای تعالی روح خویش تلاش کند، و براین اساس در آیات و روایات فراوانی انسان را به توبه و استغفار فرامی خواند:
«یا ایهاالذین امنوا توبوا الی الله توبه نصوحا عسی ربکم أن یکفر عنکم سیئاتکم» (1)ای کسانی که ایمان آورده اید! به سوی خدا توبه کنید! توبه ای خالص، امید است پروردگارتان گناهان شما را بپوشاند...
مفهوم توبه
«توبه»: ترک گناه به زیباترین وجه و رساترین عذرخواهی می باشد؛ و در اصطلاح شرع یعنی ترک گناه به سبب قبیح بودن آن و پشیمانی نسبت به آنچه از دستش رفته و جبران اعمالی که ازدست داده است.(2)
آیه شریفه ای که پیش تر به آن اشاره شد مؤمنان را به توبه نصوح دعوت نموده است: اما در اینکه توبه نصوح چیست؟ تفسیرهای زیادی شده است که ما به ذکر یک روایت از پیامبر اکرم(ص) در این زمینه اکتفا می کنیم:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حکایت معراج پیامبر
پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: «ای محمد! برخیز». برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیتالمقدس رسیدم. هنگامی که به بیتالمقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیتالمقدس نماز خواندم...
یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، «معراج» است که در اولین آیه سورة اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سورة نجم میتوان اشاراتی را دربارة آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنین آمده است:
پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانههای خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.
البته آنگونه که از روایات برمیآید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همانگونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر میدهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود میکنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمیکند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمیتابد.
مرحله دوم معراج در سورة نجم چنین توصیف شده است:
سپس [پیامبر(ص) در شب معراج] نزدیک و نزدیکتر شد، تا آنکه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بندهاش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او دربارة آنچه دید، مجادله و ستیز میکنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرةالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیرهکنندهای) سدرةالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانههای بزرگ پروردگارش را دید.
هر چند روایات دربارة معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان میباشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:
ـ زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانیم زیرا حضرت محمد(ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خواندهاند.3
ـ مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه(س) خانة امهانی خواهر حضرت علی(ع)، شعب ابیطالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.
ـ آنگونه که از ظاهر روایات برمیآید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آنها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4
معراج در یک نگاه
روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز میخواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: «ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم».
جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام «براق» را پیش آورد. محمد(ص) این سفر با شکوه و بیسابقه را از خانه امهانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، ولی با همان مرکب به سوی بیتالمقدس روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصی (بیتالمقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصی، «بیتاللحم» ـ زادگاه حضرت مسیح(ع) ـ و خانههای پیامبران دیدن کرد. پیامبر در برخی جایگاهها به شکرانه چنین سفری و تحیت محلهای متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.
آنگاه مرحله دوم سفر خود را که حرکت به سوی آسمانهای هفتگانه بود، آغاز کرد. پیامبر همه آسمانها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنههای تازهای برمیخورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن میگفت. او در بعضی آسمانها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمانهای دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد. ایشان، درجههای بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده کرد.
سرانجام به «سدرة المنتهی» در آسمان هفتم و «جنةالمأوی» (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: «به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت».5
آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام «قاب قوسین أو أدنی» رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارشهای بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیتالحرام ـ و به گفته بعضی، از خانه امهانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، باز گردد.
پیامبر هنگام بازگشت، در بیتالمقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن میگشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه «ام هانی» از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.6
مشاهدات زمینی رسول خدا(ص)
با توجه به آنکه معراج در نوبتهای متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(ص) مشاهدات متفاوتی داشتهاند، لذا در هر فرصتی که پیش میآمده به فراخور شرایط صحنهای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر میکردهاند.