لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
در میان تمام انبیا، تنها پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است که جزئیّات تاریخ زندگى او به روشنى ثبت و ضبط شده که افتخار بزرگى براى مسلمانان به شمار مىرود، زیرا زندگى سایر انبیا مدّتى بعد از آن بزرگواران، با تحریفات فراوان و همراه با انواع تهمتها نوشته شده است.کتابهاى زیادى درباره اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله نوشته شده که بیشتر آنها به زبان عربى است و چون در بخشهاى قبلى درباره انبیا و شناخت و صفات آنان بحثهایى کردیم مناسب است گوشهاى از سیره آن پیامبر عزیز صلى الله علیه و آله را در اینجا ذکر کنیم زیرا آشنایى با سیره و روش زندگى و اخلاق فردى و اجتماعى آن بزرگوار براى همه مردم بدون استثنا مفید است. از خداوند متعال مىخواهم این نوشته مختصر را از ما بپذیرد و ما را از بهترین امّت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله قرار دهد.پیامبر اکرم نزد کسى پاى خود را دراز نمىکرد. با گشادهرویى صحبت مىکرد و به همه افراد توجه مىفرمود.آنچه در اینجا ذکر مىشود از کتاب «بحارالانوار» جلد شانزده و «سیره ابن هشام» و «کُحل البصر» و «تفسیر المیزان» جلد ششم و غیر آن است.عبادت پیامبرچون پاسى از شب مىگذشت رسول خدا صلى الله علیه و آله از بستر برمىخاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواک و تلاوت آیاتى چند از قرآن کریم، در گوشهاى به عبادت مىپرداخت و اشک مىریخت. بعضى از همسرانش که او را به این حال مىدیدند مىگفتند: تو که گناهى ندارى چرا این قدر اشک مىریزى؟ مىفرمود: آیا بنده شاکر خدا نباشم؟امّ سلمه مىگوید: شبى پیامبر در خانه من بود، نیمه شب، او را نیافتم به سراغش شتافتم، دیدم در تاریکى ایستاده، دستها را بلند کرده، اشک مىریزد و مىگوید: خدایا! هرچه نعمت به من دادهاى از من مگیر، دشمنم را خشنود مکن، به بلاهایى که مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مکن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدایت شوند، شما که بخشوده شدهاى! فرمود: هیچ کس از خدا بىنیاز نیست. حضرت یونس آنى به خودش واگذار شد، در شکم ماهى زندانى شد.چون ماه رمضان مىرسید، پیامبر همه بردگان خود را آزاد مىکرد، به هنگام نماز مىلرزید و هرگاه نماز را به تنهایى مىخواند رکوع و سجود آن را طول مىداد ولى هرگاه با مردم به جماعت نماز مىخواند بسیار عادّى و ساده برگزار مىکرد. به یکى از یارانش که امام جماعت سایر مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مىایستى سعى کن بعد از حمد، سوره کوچکى قرائت کنى و نماز را طول ندهى.رسول خدا هنگام خروج از خانه، خود را آماده و زینت مىکرد. زهد پیامبرروزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دوازده درهم به حضرت على علیه السلام داد و فرمود: لباسى براى من تهیّه کن. على علیه السلام به بازار رفت و لباسى به همان قیمت تهیّه کرد و خدمت رسول اکرم صلى الله علیه و آله آورد. پیامبر فرمود: اگر لباس ارزانتر یا سادهترى بود بهتر بود. اگر فروشنده حاضر است لباس را به او برگردان. حضرت على علیه السلام لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله برگشت.رسول خدا صلى الله علیه و آله با على علیه السلام به سوى بازار راه افتادند، در راه کنیزى را دیدند که گریه مىکند، از حالش جویا شدند. گفت: چهار درهم پول براى خرید جنس به من دادهاند ولى پول را گم کردهام و اکنون مىترسم که به خانه برگردم. پیامبر صلى الله علیه و آله چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و آنگاه به بازار رفتند و پیراهنى به قیمت چهار درهم خریدند.هنگام بازگشت برهنهاى را دیدند، لباس را به او بخشیدند و دوباره به بازار برگشته و پیراهن دیگرى خریدند. در راه بازگشت به منزل دوباره همان کنیز را دیدند که ناراحت است و مىگوید: چون برگشتن به خانه طول کشیده مىترسم مرا بزنند. پیامبر صلى الله علیه و آله همراه کنیز به منزل صاحبش رفت، صاحب خانه به احترام تشریف فرمایى پیامبر صلى الله علیه و آله کنیز را بخشید و او را آزاد نمود. رسول اکرم فرمود: چه دوازده درهم با برکتى که دو برهنه را پوشاند و یک نفر را آزاد کرد. آرى، اگر ما هم کمى از زندگى خود بکاهیم بسیارى از برادران ما به نوائى مىرسند.یک نفر یهودى چند درهم از پیامبر صلى الله علیه و آله طلب داشت. روزى مطالبه کرد لى پیامبر صلى الله علیه و آله چیزى نداشت که به او بپردازد. یهودى گفت: همین جا در کنار تو مىمانم تا بدهى خود را بپردازى و پیامبر صلى الله علیه و آله را در جاى خود نگه داشت. ظهر شد، مردم نماز ظهر را خواندند، عصر هم گذشت و وقت نماز مغرب و عشا فرا رسید و آن یهودى همچنان پیامبر صلى الله علیه و آله را عملاً بازداشت کرده بود. مردم از رفتار آن مرد یهودى عصبانى شدند اما پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ما حق ظلم نداریم. این رفتار پیامبر باعث شد تا آن یهودى به خاطر صبر، متانت و خوش اخلاقى پیامبر مسلمان شد و مقدارى از مال خود را نیز در راه خدا داد و گفت: این کار من نسبت به رسول خدا جنبه آزمایشى داشت نه جسارت.سوز پیامبراگر کسى براى اصلاح و متحوّل کردن جامعه، از درون سوز نداشته باشد و مشتعل نباشد، محال است بتواند جامعهاى را مشتعل سازد. یکى از صفات برجسته انبیاى الهى سوز و گداز آنها براى هدایت و سعادت انسانهاست. یکى از ناسزاهایى که قدیمىها به بعضى مىگفتند این بود: «اى بى درد!» پیداست که داشتن درد و سوز، خود یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
جایگاه غم وشادی در اسلام
اسلام دینی است که به روابط اجتماعی و چگونه حاضر شدن دراجتماع وخوشرو وخنده رو بودن درجامعه وزدودن غبار غم از چهره دوستان بوسیله شادابی وخندان بودن تأکید بسیاری کرده است. واز مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن و تلخی کردن وغمگین بودن دوری کنند چرا که هم در زندگی خود آنها وهم بر اطرافیان آنها اثر منفی می گذارد.
شادی وغم درفرهنگ اسلامی :
فرهنگ اسلامی یک فرهنگ غنی وبسیار کهن است وفرهنگی کامل که در تمام ابعاد آن سخن به میان آمده است ودین اسلام کاملترین دین است که به تمام امور در زندگی توجه کرده است واینکه اگر بگوییم دین اسلام و فرهنگ اسلامی مساوی است با نشاط ، امید،شادی سخنی به گزاف نگفته ایم .
تمام سخنان و سفارشاتی که در قرآن و دین اسلام برای انسانها گفته شده است منطبق بر خواسته های فطر ی آنهاست وبرای درست زندگی کردن و سعادتمند شدن هم دراین دنیا و هم درجهان آخرت است .دین منظمی که برای تمام امور زندگی برنامه و راه کار به ما نشان داده است.1
شادی کردن ودوری ازغم منفی واحساس خوشبختی کردن از اصلی ترین برنامه های این فرهنگ غنی و دین کامل است . دقت در سخنان ائمه و پیامبرصلی الله علیه واله اهمیت فوق العاده شادی و تبسم و خوشرویی را نشان می دهد و در جمله ای پیامبر صلی الله علیه واله فرمودند: اگر دو روز شما با هم مساوی باشد ضرر کرده اید.2
منظوراینکه زندگی باید همیشه در حال تازه ونوشدن باشد.
البته در این فرهنگ غنی جایی برای غم و اندوه نیز باز مانده است و آن غم و اندوه بر فراق محبوب واندوه بر گناهان و اشتباهات زندگی و غیره است و همچنین احساس همدردی با دوستان و خانواده در دنیاست.
شادی وغم در عرفان اسلامی:
سؤالی برایم پیش آمد و آن اینکه اگر اسلام دین شادی است و در آن شادمانی و شادمانگی یک ارزش و باعث سعادت دنیا وعقبی است پس چرا عرفاء واهل سیر سلوک غم را یک فضیلت شمرده اند؟ و برای زندگی تعبیرهایی سوزناک و وصفهایی غم انگیز بکار برده اند؟
چرا غم را گوهرگرانبها نامیده اند؟
جواب سؤالم را جستجو کردم درمجلات وکتابهای بسیار وحتی از افرادی نیز پرسیدم تا اینکه یک روزمقداری مطلب در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)
محمد محمدى اشتهاردى
یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلامدلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسانها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش بهسزایى داشت:
1- اخلاق پیامبر (ص)
2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)
3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)
در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب دلها تصریح شده است، آن جا که مىخوانیم: «فبما رحمة من اللهلنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهمو استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربانگشتهاى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکندهمىشدند، پس آنها را ببخش، و براى آنها طلب آمرزش کن، و درکارها با آنها مشورت فرما.»
ازاین آیه استفاده مىشود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگدل و سختگیر نمىتوانند مردمدارى کنند، و به جذبنیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دستشکستخوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلتهاى نیک و پیوند دهنده است که موجبانسجام مىگردد.
پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزشهاى اخلاقى را بسیار ارجمىنهاد، خود در سیره عملىاش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزشهاى والاىانسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهرهاى شادان و کلامىدلاویز با حوادث برخورد مىکرد.
به عنوان مثال، درتاریخ آمدهاست:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حملهقهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناساناین قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه» نامداشت به اسارت سپاه اسلام درآمد.
سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانهاى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آناسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعمالطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;
اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویىقبیلههاى عربها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگانرا آزاد مىساخت، از همسایگان نگهبانى مىنمود، و به مردم غذامىرسانید، و آشکارا سلام مىکرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردمرا یارى مىنمود.»
پیامبر اکرم (ص) که به ارزشهاى اخلاقى، احترام شایان مىنمود، بهسفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگىهایى که برشمردى، از صفات مؤمنانراستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمتقرار مىدادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را بهپاس احترامى که پدرش به ارزشهاى اخلاقى مىنمود، آزاد سازید.».
آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شامرا در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان بهشام نزد برادرش رهسپار کرد.
نمونههایى از اخلاق پیامبر (ص)
در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطرهاى از اقیانوس عظیم حسن خلق آنحضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلقعظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى» به این مطلباشاره فرموده است.
نظر شما را به چند نمونه از آنها جلبمىکنیم: 1- عدى بن حاتم مىگوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارتسپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرمبا کمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این کهگریختهام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پساز چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند بهخدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوستهاى».
با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرشاسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا بهمحضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا بهسوى خانهاش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مىبرد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»
سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آنبنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روىزمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیانفرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم کهپیامبر مرسل مىباشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانىهایش مراشیفتهاش کرده و همانجا مسلمان شدم.»
2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرترخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیانبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بناخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آنها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آنها را از کنار جنازههاى کشتهشدگان یهود حرکتداد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
شیمیدان های نامی اسلام
آغاز کیمیاگری اسلامی با اسامی مردانی همراه است که احتمالا خود کیمیاگر نبودهاند، اما با گذشت زمان و فرارسیدن قرن دهم میلادی ، کیمیاگران شهیری از میان آنان برخاستند که علاوه بر تفکراتشان ، نوشتارهای کاملا جدید و نوینی خلق کردند. امام جعفر صادق علیه السلام (148 ـ 82 هـ . ق. / 770 ـ 705 م( محضر پر فیض حضرت امام صادق (ع) ، مجمع جویندگان علوم بود. با دانش پژوهی که به محفل آن حضرت راه مییافت از خرمن لایزال دانش او بهره مند میشد. در علم کیمیا ایشان نخستین کسی بودند که عقیده به عناصر چهارگانه (عناصر اربعه) آب ، آتش ، خاک و باد را متزلزل کردند. از فرمودههای ایشان است که : «من تعجب میکنم مردی چون ارسطو چگونه متوجه نشده بود که خاک یک عنصر نیست. بلکه عنصرهای متعددی در آن وجود دارد.» ایشان هزار سال پیش از پرسینلی ، لاووازیه و ... دریافته بود که در آب چیزی هست که میسوزد (که امروزه آن را هیدروژن مینامند. از امام صادق (ع) ، رسالهای در علم کیمیا تحت عنوان «رسالة فی علم الصناعة و الحجر المکرم» باقیمانده که دکتر «روسکا» آن را به زبان آلمانی ترجمه و در سال 1924 آن را تحت عنوان «جعفر صادق امام شیعیان ، کیمیاگر عربی» در «هایدبرگ» به چاپ رسانده است. به عنوان مثال و برای آشنایی با نظرات حضرت صادق (ع) در شیمی ، خلاصهای از بررسی دکتر «محمد یحیی هاشمی» را در ذیل درج میکنیم: از شرحی که امام صادق (ع) برای اکسید میدهد، چنین معلوم میشود که اکسید جسمی بوده که از آن برای رفع ناخالصی در فلزات استفاده شده است. ایشان تهیه اکسید اصغر (اکسید زرد) را از خود و آهن و خاکستر به کمک حرارت و با وسایل آزمایشگاهی آن دوره ، مفصلا شرح داده و نتیجه عمل را که جسمی زرد رنگ است، اکسید زرد نام نهادهاند. این شرح کاملا با فروسیانید پتاسیم که جسمی است زرد رنگ به فرمول Fe(CN)6] K4] منطبق است و ... . نتیجه عمل بعد از طی مراحلی ایجاد و تهیه طلای خالص است. امروزه نیز از همین خاصیت سیانور مضاعف طلا و پتاس برای آبکاری با طلا استفاده میشود. جابر بن حیان (200 ـ 107 هـ . ق / 815 ـ 725 میلادی( جابربین حیان معروف به صوفی یا کوفی ، کیمیاگر ایرانی بوده و در قرن نهم میلادی میزیسته و بنا به نظریه اکثریت قریب به اتفاق کیمیاگران اسلامی ، وی سرآمد کیمیاگران اسلامی قلمداد میشود. شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» میشناسند.ابن خلدون درباره جابر گفته است: جابربن حیان پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیاگری است. جابربن حیان ، کتابی مشتمل بر هزار برگ و متضمن 500 رساله ، تالیف کرده است. «برتلو» شیمیدان فرانسوی که به «پدر شیمی سنتز» مشهور است، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده و میگوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق .» جورج سارتون میگوید: «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.» اریک جان هولیمارد ، خاورشناس انگلیسی که تخصص وافری در پژوهشهای تاریخی درباره جابر دارد، چنین مینویسد: جابر شاگرد و دوست امام صادق (ع) بود و امام را شخصی والا و مهربان یافت؛ بطوری که نمیتوانست از او جدا ولی بی نیاز بماند. جابر میکوشید تا با راهنمایی استادش ، علم شیمی را از بند افسانههای کهن مکاتب اسکندریه برهاند و در این کار تا اندازهای به هدف خود رسید. برخی از کتابهایی که جابر در زمینه شیمی نوشته عبارتند از : الزیبق ، کتاب نارالحجر ، خواص اکسیرالذهب ، الخواص ، الریاض و ... . وی به آزمایش بسیار علاقمند بود. از این رو ، می توان گفت نخستین دانشمند اسلامی است که علم شیمی را بر پایه آزمایش بنا نهاد. جابر نخستین کسی است که اسید سولفوریک یا گوگرد را از تکلیس زاج سبز و حل گازهای حاصل در آب بدست آورد و آن را زینت الزاح نامید. جابر اسید نیتریک یا جوهر شوره را نیز نخستین بار از تقطیر آمیزهای از زاج سبز ، نیترات پتاسیم و زاج سفید بدست آورد. رازی ، ابوبکر محمد بن زکریا (313 ـ 251 هـ . ق / 923 ـ 865 م( زکریای رازی به عنوان یکی از بزرگترین حکیمان مسلمان شناخته شده و غربیها او را به نام «رازس» میشناسند. رازی در علم کیمیا ، روش علمی محض را انتخاب کرده و بر خلاف روشهای تمثیلی و متافیزیک ، به روشهای علمی ارزش زیادی قائل شده. رازی موسس علم شیمی جدید و نخستین کسی است که «زیست شیمی» را پایهگذاری نموده است. دکتر «روسکا» شیمیدان آلمانی گفته است: «رازی برای اولین بار مکتب جدیدی در علم کیمیا بوجود آورده است که آن را مکتب علم شیمی تجربی و علمی می توان نامید. مطلبی که قابل انکار نیست اینست که زکریای رازی پدر علم شیمی بوده است.» کتابهای او در زمینه کیمیا در واقع اولین کتابهای شیمی است. مهمترین اثر رازی در زمینه کیمیا کتاب «سرالاسرار» است. ظاهرا رازی 24 کتاب یا رساله در علم کیمیا نوشته که متاسفانه فقط معدودی از آنها بدست آمده و در کتابخانههای مشهور دنیا نگهداری میشود. وی نخستین بار از تقطیر شراب در قرع و انبیق مادهای بدست آورد که آن را الکحل نامید که بعدها به هر نوع ماده پودری شکل حتی به جوهر هم داده شد، از این رو آن جوهر را جوهر شراب نیز نامیدند. گفته میشود که رازی کربنات آمونیوم را از نشادر و همچنین کربنات سدیم را تهیه کرده است. ابن سینا ، حسین (428 ـ 370 هـ . ق / 1036 ـ 980 م( ابن سینا ملقب به شیخ الرئیس ، بزرگترین فیلسوف و دانشمند اسلامی و چهرهای بسیار موثر در میدان علوم و فنون است. غربیها وی را به نام «اوسینیا» میشناسند. ابن سینا ، رنجی برای کیمیاگری و ساختن طلا نکشید؛ زیرا او به استحاله باور نداشت و صریحا تبدیل فلزات به یکدیگر را ناممکن و غیر عملی میدانست. ابو علی سینا از ادویه منفرد ، 785 قلم دارو را به ترتیب حروف ابجد نام برده و به ذکر ماهیت آنها پرداخته و خواص تاثیر آن داروها را شرح داد. وی ضمن توصیف این مواد ، آگاهیهای جالبی در زمینه «شیمی کانی» به خوانندگان میدهد و میگوید از ترکیب گوگرد و جیوه می توان شنگرف تهیه کرد. وی نخستین کسی است که خواص شیمیایی الکل و اسید سولفوریک را از نظر دارویی شرح داد. بیرونی ، ابوریحان محمد (442 ـ 362 هـ . ق / 1050 ـ 972 م(
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
عنوان مقاله :
سیره پیامبر
( نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام )
استاد مربوطه :
جناب آقای محمد زاده
دانشجو :
نوشین صفاپور
پائیز 85
نقش اخلاق و مشورت در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)
یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلامدلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسانها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش بهسزایى داشت:1- اخلاق پیامبر (ص)2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب دلها تصریح شده است، آن جا که مىخوانیم: «فبما رحمة من اللهلنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهمو استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربانگشتهاى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکندهمىشدند، پس آنها را ببخش، و براى آنها طلب آمرزش کن، و درکارها با آنها مشورت فرما.» ازاین آیه استفاده مىشود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگدل و سختگیر نمىتوانند مردمدارى کنند، و به جذبنیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دستشکستخوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلتهاى نیک و پیوند دهنده است که موجبانسجام مىگردد. پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزشهاى اخلاقى را بسیار ارجمىنهاد، خود در سیره عملىاش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزشهاى والاىانسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهرهاى شادان و کلامىدلاویز با حوادث برخورد مىکرد.به عنوان مثال، درتاریخ آمدهاست:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حملهقهرمانانه سپاه اسلام شکست خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناساناین قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه» نامداشت به اسارت سپاه اسلام درآمد.سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانهاى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آناسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعمالطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویىقبیلههاى عربها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگانرا آزاد مىساخت، از همسایگان نگهبانى مىنمود، و به مردم غذامىرسانید، و آشکارا سلام مىکرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردمرا یارى مىنمود.»پیامبر اکرم (ص) که به ارزشهاى اخلاقى، احترام شایان مىنمود، بهسفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگىهایى که برشمردى، از صفات مؤمنانراستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمتقرار مىدادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را بهپاس احترامى که پدرش به ارزشهاى اخلاقى مىنمود، آزاد سازید.».آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شامرا در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان بهشام نزد برادرش رهسپار کرد. نمونههایى از اخلاق پیامبر (ص) در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطرهاى از اقیانوس عظیم حسن خلق آنحضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلقعظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى» به این مطلباشاره فرموده است.نظر شما را به چند نمونه از آنها جلبمىکنیم: 1- عدى بن حاتم مىگوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارتسپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرمبا کمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این کهگریختهام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پساز چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند بهخدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوستهاى».با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرشاسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا بهمحضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا بهسوى خانهاش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مىبرد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آنبنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روىزمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیانفرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم کهپیامبر مرسل مىباشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانىهایش مراشیفتهاش کرده و همانجا مسلمان شدم.» 2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرترخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیانبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بناخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آنها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آنها را از کنار جنازههاى کشتهشدگان یهود حرکتداد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحتشد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سختگریه کرد.هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیدهاى و اینگونه خاکآلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازهها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلافاخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود: «ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلىرجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رختبربسته که آنها را از کنار کشتهشدگانشان عبور مىدهى؟! چرابىرحمى کردى؟»جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنجها و ناراحتىهاىصفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتىهاى اورا به طور کلى از قلبش زدود. 3- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانشبه اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبتهاى او و مادرش در دورانشیرخوارگى، احترام و محبتشایانى به شیماء کرد. پیش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آننشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوالپرسى کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبتکردى...» (با این که از آن زمان حدود شصتسال گذشته بود).شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفهاش را آزادسازد، یامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودمرا بخشیدم،و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد مىکنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند.شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز بهپیروى از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.»سیرهنویس معروفابن هشام مىنویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهى باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوستدارى تو را از نعمتها بهرهمند مىسازم و به سلامتى به سوى قومخود بازگرد؟» شیماء گفت: مىخواهم به سوى قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با همازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خودادامه دادند. 4- مهربانى و اخلاق نیکوى پیامبر (ص) در حدى بود که امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعتخواند، مردم بسیارى بهاو اقتدا کردند، ولى آنها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمولدو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمىپرسیدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذفمستحبات) به پایان بردى؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آیا شما صداى گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزارانگریه مىکرده، و کسى نبود که او را آرام کند، صداى گریه او دلمهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتابتمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید. 5- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبههاى اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از یهودیان به نام«زید بن شعبه» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت مىکرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرحمىداد بلکه به اسلام گرویده شود، ولى زید هم چنان بر یهودىبودن خود پافشارى مىکرد و مسلمان نمىشد.عبدالله مىگوید: روزىبه مسجدالنبى رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشستهو مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علتمسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانهام نشستهبودم و کتاب آسمانى تورات را مىخواندم، وقتى که به آیاتى کهدر مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرفاندیشى آن را خواندمو ویژگى هاى محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او داراى آن ویژگىها که یکى از آنها«حلم و خویشتندارى» بود هستیا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و همه حرکات و رفتار و گفتارش را تحت نظارت دقیق خود قراردادم، همه آن ویژگىها را در وجود او یافتم، با خود گفتم تنهایک ویژگى مانده است، باید در این مورد نیز به کند و کاو خودادامه دهم، آن ویژگى حلم و خویشتندارى او بود، چرا که درتورات خوانده بودم: «حلم محمد (ص) بر خشم او غالب است،