لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 101
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
پیشینه ی تحقیق
در زمینه ی ترقّی و پیشرفت جامعه و کشور ایران زیاد گفته و نوشته اند،در این زمینه کتاب های مفیدی نوشته و به تفصیل سخن رانده اند ولی هنوز مطالب ناگفته بسیار است و مسائل جدیدی که هر روز و هرساعت در دنیا پیش می آید و تغییر و تحولاتی که در سیاست داخلی و خارجی کشورها پدید می آورد و روابط بین کشور ها را تحت تأثیر قرار می دهد.
اگر چه سیاست کشور ما مشخّص و بر موازین شرع مقدس اسلام و قوانین مجلس استوار است ولی دیگر کشورها وعمدتاً کشورهای غیر اسلامی محور برنامه ریزی ها و سیاستشان منافع مادی کوتاه مدت و بلند مدت آن ها است نه اصول اعتقادی و اخلاقی. برای مثال در جریان مسئله ی هسته ای کشورمان شاهد بودیم بعضی از کشور ها که به ظاهر با ما همراه بودند در صدور قطعنامه علیه ایران یا سکوت کردند ویا علیه ایران رای دادند.
پس در زمینه ی رشد و پیشرفت و استقلال همه جانبه ی کشور مطلب زیاد و تابع جریانات سیاسی است.یک روز حکومت غیر مردمی کشور عراق روبروی جمهوری اسلامی می ایستد و همه ی امکانات دو کشور که باید برای نابودی دشمن مشترک به کار گرفته شود نابود می گردد و آن که نفس راحت می کشد اسرائیل است و متّحد اصلیش آمریکا و دیگر دشمنان پشت پرده و پنهانی هر دو کشور که به ظاهر دوستند و در حقیقت دشمن.
ما تحقیق خود را در زمینه ی پیشرفت و ترقی کشور به پایان رساندیم و یقیناً اگر هم اکنون مقاله ی تحقیقی دیگری می نوشتیم، مطالب جدیدی اضافه می شد زیرادر این زمینه سخن ناگفته بسیار است .
امید واریم دانشمندان و نویسندگان متعهّد در زمینه ی بیداری و آگاهی مردم مطالب سودمند بنویسند و شاهراه سعادت را بنمایند، توطئه ها ی دشمنان را بر ملا نمایند و با انتشار مطالب مفید و آگاهی بخش بیش از پیش زمینه ها ی توسعه و ترقی کشوررا فراهم سازند.
روش تحقیق
در مقاله ی حاضر روش تحقیق ، کتابخانه ای است. دراین تحقیق از منابع مکتوب فارسی ،عربی وانگلیسی شامل:کتاب،روزنامه،ماهنامه و... ویا اینترنت استفاد شده است.
با نگاهی اجمالی و مبتنی بر دریافت ها و اطلاعات از خبرگزاری ها ، روزنامه ها و آثار تحقیقی به دخالت های بیگانگان در طول تاریخ در امور سیاسی و اقتصادی کشور ،تکنولوژی هسته ای،موانع پیشرفت و راه های رسیدن به تعالی پرداختیم.
یقین داریم که مطالب مطروحه در پژوهش قابل نقد و بررسی می باشد و با گذشت زمان و سیر تحوّلات و وقایع می تواند در پاره ای از موارد نقد یا حتّی نقض شود. همانگونه که این مشکل در اغلب پژو هش هایی که در این موضوع طرّاحی ،تنظیم و نگاشته می شود وجود دارد .
مهم این است که تحقیقات در این زمینه ، می تواند دست کم در ایجاد انگیزه در محققان ونخبگان مفید باشد و زمینه ساز حرکتی در خور شود.
پیش گفتار
در ازل پرتـــو حسنت ز تجلّــی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
به نام خداوند هستی بخش که انسان را از خاک آفرید و با « نَفَختُ فیهِ ِمن روحی» راه رسیدن به کمال را در خمیر مایه ی وجود او نهاد، و در آفرینش دو بعدی انسان، رازی نهفت؛ یعنی، ای انسان تو هم متعلق به این دنیایی و هم فراموش نکن که روح تو متعلق به عالم علوی است نه جهان مادی و فناپذیر.
جسم مادی انسان را حا فظ روح قرار داد و روح را ودیعتی نهاد در قالب تن و دل را کانون عشق و تجلّی گاه دیدار معشوق.
جان که از عالم علوی است یقین می دانم رخـت خود باز بر آنـم که همان جا فکـنم مـرغ بـاغ ملکوتــم نیم از عالــم خــاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنــم
و اینکه انسان در عین حال که می داند عالم مادی فانی است باز دل بسته دنیاست از اسرار خلقت است و یقیناً موجبات کمال انسان و شایستگی دیدار معشوق شدن در همین دنیا حاصل می شود که « الدنیا مزرعه الاخره».
خداوند تبارک و تعالی انسان را آفرید به بهترین صورت « لقد خلقناً الانسان فی احسن تقویم» و بار گران امانت خویش را بر دوش او نهاد و او را در زمین به خلیفة اللهی خویش مفتخر گردانید، و فرمود در زمین آنچنان زندگی کن که گویا زندگی تو در اینجا ابدی است و آن چنان آماده مرگ باش که گویا همین لحظه زمان وداع تو با دنیاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَب النَّاسِ(1) مَلِکِ النَّاسِ(2) إِلَهِ النَّاسِ(3) مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ(4) الَّذِى یُوَسوِس فى صدُورِ النَّاسِ(5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6(
بنام خداوند بخشنده مهربان1- بگو پناه مى برم به پروردگار مردم . -2 به مالک و حاکم مردم . -3 به خدا و معبود مردم -4 از شر وسواس خناس .5 - که در سینه هاى انسانها وسوسه مى کند.6 - خواه از جن باشد یا از انسان !
(( تفسیر نمونه )) پناه مى برم به پروردگار مردم ! در این سوره که این آخرین سوره قرآن مجید است روى سخن را به شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به عنوان سرمشق و مقتدا و پیشواى مردم کرده ، مى فرماید:- بگو پناه میبرم به پروردگار مردم ) قل اعوذ برب الناس) -به مالک و حاکم مردم )ملک الناس(- به خدا و معبود مردم) اله الناس(قابل توجه اینکه در اینجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبیت و مالکیت و الوهیت ) تکیه شده است که همه آنها ارتباط مستقیمى به تربیت انسان ، و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد.البته منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این جمله را بگوید، بلکه باید با فکر و عقیده و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد، از راه هاى شیطانى ، برنامه هاى شیطانى ، افکار و تبلیغات شیطانى ، مجالس و محافل شیطانى ، خود را کنار کشد، و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانى جاى دهد، و گرنه انسانى که خود را در معرض طوفان آن وسوسه ها عملا قرار داده ، تنها با خواندن این سوره و گفتن این الفاظ بجائى نمى رسد.با گفتن (رب الناس ) اعتراف به ربوبیت پروردگار مى کند، و خود را تحت تربیت او قرار مى دهد.
با گفتن (ملک الناس) خود را ملک او مى داند، و بنده سر بر فرمانش مى شود.و با گفتن )اله الناس (در طریق عبودیت او گام مى نهد، و از عبادت غیر او پرهیز مى کند، بدون شک کسى که به این صفات سه گانه مؤ من باشد، و خود را با هر سه هماهنگ سازد از شر وسوسه گران در امان خواهد بود.در حقیقت این اوصاف سه گانه سه درس مهم تربیتى ، سه برنامه پیشگیرى ، و سه وسیله نجات از شر وسوسه گران است و انسان را در مقابل آنها بیمه مى کند.لذا در آیه بعد مى افزاید: از شر وسواس خناس (من شر الوسواس الخناس(.همان کسى که در سینه هاى انسانها وسوسه مى کند (الذى یوسوس فى صدور الناس(.وسوسه گرانى از جن یا از انسان)من الجنة و الناس .(.واژه )وسواس ) به گفته (راغب) در(مفردات ( در اصل صداى آهسته اى است که از به هم خوردن زینت آلات برمى خیزد! سپس به هر صداى آهسته گفته شده ، و بعد از آن به خطورات و افکار بد و نامطلوبى که در دل و جان انسان پیدا مى شود، و شبیه صداى آهستهاى است که در گوش فرو مى خوانند اطلاق گردید.)وسواس (معنى مصدرى دارد، ولى گاهى به معنى فاعل (وسوسه گر) نیز مى آید، و در آیه مورد بحث به همین معنى است .
(خناس (صیغه مبالغه از ماده (خنوس - (بر وزن خسوف - به معنى جمع شدن و عقب رفتن است ، این به خاطر آن است که شیاطین هنگامى که نام خدا برده مى شود عقب نشینى مى کنند، و از آنجا که این امر غالبا با پنهان شدن تواءم است این واژه به معنى (اختفاء)نیز آمده است .بنابر این مفهوم آیات چنین است : بگو من از شر وسوسه گر شیطان صفتى که از نام خدا مى گریزد و پنهان مى گردد به خدا پناه مى برم .اصولا شیاطین برنامه هاى خود را با مخفى کارى مى آمى زند، و گاه چنان در گوش جان انسان مى دمند که انسان باور مى کند فکر، فکر خود او است ، و از درون جانش جوشیده ، و همین باعث اغوا و گمراهى او مى شود! کار شیطان تزیین است و مخفى کردن باطل در لعابى از حق ، و دروغ در پوسته اى از راست ، و گناه در لباس عبادت ، و گمراهى در پوشش هدایت .خلاصه هم خودشان مخفى هستند، و هم برنامه هایشان پنهان است ، و این هشدارى است به همه رهروان راه حق که منتظر نباشند شیاطین را در چهره و قیافه اصلى ببینند، یا برنامه هایشان را در شکل انحرافى مشاهده کنند، هرگز چنین نیست ، آنها وسواس خناسند، و کارشان حقه و دروغ و نیرنگ و ریا کارى و ظاهرسازى ومخفى کردن حق.
اگر آنها در چهره اصلى ظاهر شوند، اگر آنها باطل را با حق نیامیزند، و اگر آنها صریح و صاف سخن بگویند به گفته على (علیه السلام ):
لم یخف على المرتادی :مطلب بر پویندگان راه خدا مخفى نمى شود!آنها همیشه قسمتى از این مى گیرند، و قسمتى ازآن، و به هم آمیزند تا بر مردم مسلط شوند چنانکه امیر مؤ منان (علیه السلام ) در ادامه همین سخن مى فرماید: فهنالک یستولى الشیطان على اولیائه.
تعبیر )الذى یوسوس فى صدور الناس (و انتخاب لفظ وسوسه و لفظ صدور (سینه ها)نیز تاءکیدى براین معنى است .اینها همه از یکسو، از سوى دیگر جمله )من الجنة و الناس ( هشدار مى دهد که )وسواسان خناس ( تنها در میان یک گروه و یک جماعت ، و در یک قشر و یک لباس نیستند، در میان جن و انس پراکنده اند و در هر لباس و هر جماعتى یافت مى شوند، باید مراقب همه آنها بود و باید از شر همه آنها به خدا پناه برد.دوستان ناباب ، همنشین هاى منحرف ، پیشوایان گمراه و ظالم ، کارگزاران جباران و طاغوتیان ، نویسندگان و گویندگان فاسد، مکتبهاى الحادى و التقاطى ظاهر فریب ، وسائل ارتباط جمعى وسوسه گر، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده )وسواس خناس ( واردند که انسان باید از شر آنها به خدا پناه برد.
(( نکته ها ))1) چرا به خدا پناه مى بریم ؟!هر لحظه امکان انحراف براى انسان وجود دارد، و اصولا وقتى خداوند به پیامبرش (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد که از شر وسواس خناس به خدا پناه برد دلیل بر امکان گرفتار شدن در دام خناسان و وسوسه گران است .با اینکه پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به لطف الهى و با امدادهاى غیبى ، و سپردن خویشتن به خدا از هر گونه انحراف بیمه شده بود ولى با این حال این آیات را مى خواند، و به او از شر وسواسان خناس پناه مى برد با این حال تکلیف دیگران روشن است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
کَذَّبَت قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَ قَالُوا مجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ(9)
فَدَعَا رَبَّهُ أَنى مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ(10)
فَفَتَحْنَا أَبْوَب السمَاءِ بمَاءٍ مُّنهَمِرٍ(11)
وَ فَجَّرْنَا الاَرْض عُیُوناً فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ(12)
وَ حَمَلْنَهُ عَلى ذَاتِ أَلْوَحٍ وَ دُسرٍ(13)
تجْرِى بِأَعْیُنِنَا جَزَاءً لِّمَن کانَ کُفِرَ(14)
وَ لَقَد تَّرَکْنَهَا ءَایَةً فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ(15)
فَکَیْف کانَ عَذَابى وَ نُذُرِ(16)
وَ لَقَدْ یَسرْنَا الْقُرْءَانَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ(17)
سوره مبارکه قمر از سور مکیه و کوتاه قرآن است که مجموعا پنجاه و پنج آیه است ولى پنجاه و پنج آیه کوتاه،یعنى آیاتى که در حدود نیم سطر است،گاهى کمتر و گاهى بیشتر،و اگر هم بیشتر استخیلى کم بیشتر است.مقدمتا مطلبى را عرض کنم و شاید به آن توجه کرده باشید و آن اینکه بعضى از سورههاى قرآن از نظر آهنگ مختلف است.به کوتاهى و بلندى سوره هم چندان مربوط نیست و حتى به کوتاهى آیه هم خیلى ارتباط ندارد.آهنگهاى آیات شریفه قرآن مختلف است و این اختلاف آهنگها بستگى دارد به محتوا و مضمون.مثلا آهنگ سوره حمد که حالتش فقط حالت عبادت و مناجات با خداوند و انقطاع بنده با خداست آهنگ مخصوصى است،خیلى نرم و ملایم،خیلى خاضعانه و عابدانه: الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدنا الصراط المستقیم... حتى سوره توحید هم که سوره بسیار کوتاهى است و آیاتش گاهى دو یا سه کلمه است باز چون فقط ثناى خداوند است آهنگ آن همان آهنگ نرم و ملایم است: قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد .
ولى گاهى یک آیه مثلا مىخواهد یک حکم شرعى کلى فقهى را بیان کند،آن خیلى به اصطلاح سادهتر[است]و اغلب آیات خیلى طولانى آیاتى است که بیان یک سلسله احکام مىکند یعنى یک ماده قانونى را بیان مىکند،آن باز لحن و آهنگ دیگرى دارد: یا ایها الذین امنوا اذا تداینتم بدین الى اجل مسمى فاکتبوه و لیکتب بینکم کاتب بالعدل که طولانىترین آیه قرآن است،یا: حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و اخواتکم... و آیاتى از این قبیل که زیاد هم داریم،آیات احکام در قرآن،اینها آهنگ دیگرى دارد.[همچنین]آیات تهدیدآمیز آهنگ دیگرى دارد،خیلى خشونتبار و تند است و اغلب این گونه آیات،هم کوتاه است و هم رعایتسجع در آنها بیشتر شده.این نکته که آیات قرآن داراى آهنگهاى مختلف است و هر آهنگى با محتواى آن آیات تناسب دارد و در این جهت نهایت دقت و مراقبتشده،از مطالب تازهاى است که در عصر اخیر به آن توجه کردهاند و خیلى توجه خوبى است.در میان کتابهایى که در این زمینه دیدهام و به فارسى هم در آمده است بهترین کتاب(مىدانم کتابهاى دیگر هم هست،من ندیدهام،شاید هم بهتر باشد)کتابى است که مرحوم آیتى خودمان ترجمه کردهاند(خدا او را بیامرزد)،کتاب مراة الاسلام طه حسین.شاید این کتاب آخرین کتاب یا جزو آخرین کتابهاى طه حسین باشد .اوایلى که شرکت انتشار تاسیس مىشد در جلساتى که مرحوم آقاى آیتى هم بود و شرکت مىکردیم راجع به اینکه چه کتابهایى خوب است تالیف یا ترجمه بشود از جمله پیشنهاد شد کتاب مرآة الاسلام ترجمه بشود و مرحوم آقاى آیتى قبول کردند که ترجمه کنند و ترجمه کردند به نام«آئینه اسلام». این کتاب فصلى دارد تحت عنوان«قرآن».آن فصل را مخصوصا بخوانید.همین مطلبى را که الآن من عرض مىکنم در آنجا نسبتا خوب بیان کرده و سراغ سورههاى مختلف قرآن رفته و محتواى این سورهها و آهنگ آیات را در نظر گرفته و بعد مىگوید ببینید چگونه تناسبى هست میان آهنگهاى مختلف این آیات و محتواهایى که هست.مثلا آنچه که در سوره«و الطور»خواندیم،با شدت خیلى فوق العادهاى است: و الطور و کتاب مسطور فى رق منشور و البیت المعمور و السقف المرفوع و البحر المسجور ان عذاب ربک لواقع ما له من دافع .
سوره اقتربت الساعة و انشق القمر هم همین طور است ولى با روح خاصى.همه این سوره یک روح دارد که عرض مىکنم.حتى در این سوره چند داستان آمده ولى صورتى که این داستانها در این سوره دارند با صورتى که همین داستانها در سورههاى دیگر قرآن دارند فرق مىکند یعنى در آنجاها به جزئیات هم تا حدى پرداخته شده و در اینجا قطعههاى مختصرى آورده شده تا حدى که به آن روح کمک کند.حال روح این سوره چیست؟روح این سوره مطلبى است که کلى آن در قرآن به این صورت بیان شده: لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید. اگر بشر در مقابل نعمتها و انعامهاى الهى حالتسپاسگزارى و حقشناسى و قدردانى داشته باشد،سنت الهى بر این است که آن نعمتها و انعامها را افزایش بدهد،و اگر به جاى آنکه عکس العمل سپاسگزارانه داشته باشد و قدرشناس و حقشناس آن نعمتها باشد کفران و ناسپاسى و قدرناشناسى و حقناشناسى کند نه تنها موجب زوال آن نعمت است بلکه موجب پیدایش یک نقمت هم به جاى آن هست.آن شعر مىگوید:
شکر نعمت،نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
ولى قرآن بالاتر از این را مىگوید،نمىگوید کفر نعمت فقط از کفت بیرون کند،مىگوید کفر نعمت،نعمت را از کفت بیرون کند و به جاى آن یک نقمت بیاورد.این یک اصل کلى است که در زندگى انسان،چه زندگى فردى چه زندگى اجتماعى،دنیوى و اخروى جارى است.
نعمتها متفاوت است.قهرا وقتى که نعمتها متفاوت باشد شکرها و کفر نعمتها متفاوت مىشود و عکس العملهاى الهى یعنى افزون کردن در یک جا و زایل کردن نعمت و بالاتر نقمت به جاى آن آوردن هم متفاوت مىشود،تا نعمت چگونه نعمتى باشد.یک وقتخدا به انسان نعمتسلامتى بدن داده،نعمت وسعت رزق داده،همه اینها نعمت است و اقتضاى شکر و سپاس دارد.ولى یک وقت نعمت الهى نعمتى است فوق العاده با ارزش،نعمتى است که حیات معنوى جاودانى انسان بستگى به آن دارد.اگر کفرى در این زمینهها رخ بدهد عقوبتى که انسان به آن دچار مىشود صد درجه شدیدتر است.تعبیرى مىکنند،تعبیر درستى است، مىگویند خداوند غیور است.پیغمبر اکرم درباره سعد بن عباده خزرجى فرمود:«ان سعدا لغیور»سعد آدم غیورى است«و انا اغیر من سعد»و من از او غیورترم«و الله اغیر منى» . سعد که غیور بود غیرت او غیرت ناموسى به معنى ناموس انسانى یعنى نسبت به همسر خودش بود.در داستانى بود که[آیه نازل شد که]اگر کسى بیاید شهادت بدهد به اینکه زنش زنا کرده است تنها شهادت او کافى نیست و شاهد دیگرى باید باشد.گفت:یا رسول الله!اگر ما دیدیم زنمان زنا مىکند برویم شاهد بیاوریم؟من که تاب تحمل چنین چیزى را ندارم.پیغمبر فرمود حکم الهى این است،در عین حال فرمود سعد آدم غیورى است.بعد فرمود:من از او غیورترم. غیرت