لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
آسیب شناسی اندیشه انسان امروز
ه
برگی از تاریخ :
(هیتلر و پایان قدرت فاشیسم):
سال 43 سال عقب نشینی آلمان در جبهه شرق بود.
فاشیسم در ایتالیا در ماه جولای سال 43 به زانو درآمده و موسولینی (رهبر ایتالیا) بعد از 21 سال حکومت استعفا داد. دولت بعدی ابتدا اعلام بیطرفی کرد. اما فشار آمریکا از یک سو و اقدام آلمان در عملیات چریکی برای نجات موسولینی از بند، از سوی دیگر، ایتالیاییها را به حمایت از متفقین مجبور کرد تا دشمنی به دشمنان هیتلر اضافه شود. اما همچنان سربازان آلمانی شمال ایتالیا را در دست داشتند. از ابتدای سال 44 حدود 6 ماه جنگ بین آلمان و متفقین در ایتالیا ادامه یافت تا اینکه ارتش هیتلر مجبور به عقل نشینی کامل گشت.
هماهنگی عجیب شوروی، انگلیس و آمریکا و امضای قرارداد ملل متحد دیگر مشکل هیتلر بود.
چرچیل نخست وزیر بریتانیا در نطقی در پارلمان در سال 41 گفت "اختلافات تئوریک من و استالین به جای خود اما از امروز تا پایان جنگ، دشمن مشترک انگلیس و شوروی، فقط هیتلر است. جنگ ما با کمونیسم بماند برای بعد"
در سال 44 اوضاع بد آلمان غیر قابل تصور بود. نیمی از نیروی زمینی در جبهه شرق، نیمی در ایتالیا. نیروی دریایی در کانال مانش (انگلستان) و دریای شمال. ضمن اینکه نهضتهای مقاومت در کشورهای مختلف بخصوص فرانسه و بلژیک بر مشکلات هیتلر افزوده بود. نیروی هوایی قدرتمند آلمان در این سال شکست خورده و جنگندههای انگلیسی موفق شدند انتقام بمب بارانهای سالهای قبل را گرفته و برلین را بلرزانند.
در ژوئن 1944 آمریکا هم رسما با حمله به سواحل نورماندی فرانسه تحت اشغال، به شکل مستقیم با آلمان رودررو شد. ارتش سرخ در اواخر سال 43 کیف را تصرف کرده و در فوریه 44 به سمت لهستان و رومانی پیشروی کرد. فرانسه، هلند و بلژیک با کمک آمریکا آزاد شده و متفقین از غرب به مرزهای آلمان رسیدند. شوروی هم کشورهای اروپای شرقی را یک به یک نه آزاد بلکه به تصرف خود در آورد. از نظر مردم کشورهای اروپای شرقی یعنی لهستان، بلغارستان، فنلاند، چکوسلواکی، یوگسلاوی و رومانی تفاوتی بین فاشیسم و کمونیسم وجود نداشت اما آنها توان آغاز جنگی دوباره را نداشتند. در اکتبر سال 44 پاریس آزاد شد.
سال 44 سال با خاک یکسان کردن برلین، هامبورگ، کلن، فرانکفورت و سایر شهرهای آلمان بود. و نهایتا زمان حمله نهایی آغاز گشت. از ابتدای سال 45 متفقین وارد خاک آلمان شدند. در ماه مارس شهر کلن با حمله آمریکا سقوط کرد. روسها از شرق، فرانسویها و آمریکائیها از غرب و انگلیسیها از شمال وارد آلمان شده و شهرهای بیدفاع آلمان یکی پس از دیگری تسلیم آنها می شدند. ماه می برابر بود با ورود همزمان چهار نیرو به برلین.
آلمان نازی در هم شکست و هیتلر این اسطوره آرمانخواهی یک روز قبل از سقوط برلین، خودکشی کرد. همانطورکه گفتیم او تمام قدرت خود را فدای ارزشها و آرمانهایش کرد و در نهایت آخرین و عزیزترین ثروت خود یعنی جانش را هم قربانی هدف کرد تا با مردن خود هم درسی برای آیندگان باشد. و بدین شکل به موسیلینی که توسط پارتیزانهای ایتالیایی کشته شده بود پیوست. هرچند بسیاری هیتلر را در کنار جنگطلبها و دیکتاتورهایی مثل ناپلئون، سزارهای روم باستان، هیدکی تویو (نخست وزیر ژاپن)، استالین، ژنرال فرانکو، پینوشه و صدام قراد دادند. اما از دید من حداقل تفاوتی که بین همه اینها با هیتلر وجود داشت آرمان خواهی و ذوب در ایدئولوژی بود. هدفی غیر از قدرتطلبی، جاهطلبی و دشمنی با مردم خود.
مدت کوتاهی بعد از تصرف برلین، روزولت (رئیس جمهور وقت آمریکا) فوت کرده و ترومن جای او را گرفت. ترومن قسم خورد که هر چه سریعتر جنگ را خاتمه داده و آخرین کشور شروع کننده جنگ یعنی ژاپن را از پای درآورد. در طول سال 44 (زمان روزولت) هواپیماهای آمریکا نیمی از توکیو را به تلی از خاک بدل کرده بودند اما هنوز ژاپن حاضر به ترک مخاصمه نبود. بنابراین ترومن که اصلا آدم صبوری نبود تصمیم به انجام کاری گرفت که به تنهایی تمام جنگ را تحت الشعاع قرار داد. او در 6 اکتبر سال 45 هیروشیما یکی از پایگاههای اصلی نظامی ژاپن را با بمب اتمی هدف قرار داده و بیشتر شهر و ساکنانش را نابود کرد. و پس از آن به دولت ژاپن هشدار داد تا کنار رود اما ژاپن تسلیم نشد. دو روز بعد نوبت به ناکازاکی بود که با بمباران هستهای از نقشه حذف شود. تا اینکه ژاپن پیشنهاد تسلیم بدون قید و شرط را پذیرفت و آمریکا به راحتی ژاپن را اشغال نظامی کرد.
در جریان این بمبارانها نیم میلیون نفر کشته شدند که بیشتر آنان را غیر نظامیان تشکیل میدادند. جالب اینجاست که قبلا در جریان بمبارانهای معمولی در سایر شهرهای ژاپن هم نیم میلیون کشته شده بودند. ژاپن در 10 اکتبر تسلیم شده و هیدکی تویو به دار آویخته شد. ترومن میدانست که ژاپن دیر یا زود تسلیم میشود اما بدلایلی این کار باید در همان سال 45 انجام میگرفت. یکی از دلایل این بود که شوروی در حال حرکت به سمت ژاپن بود. اگر آمریکا کمی دیرتر اقدام میکرد احتمالا این کشور توسط استالین فتح شده و مانند کشورهای اروپای شرقی به دام کمونیسم میافتاد. البته جنایت از سوی هرکس که باشد محکوم است اما فراموش نشود که ژاپنیها هم از کوچکترین جنایتی نسبت به کشورهای دیگر بخصوص چینیها و کرهایها دریغ نکردند. ضمن اینکه این ژاپن بود که با حمله به پرل هاربر جنگ را با آمریکا آغاز کرد و میدانیم که عواقب جنگها به عهده شروع کننده جنگ میباشد.
در بحث کشتن غیر نظامی ها هم باز آمریکا به ژاپن در این زمینه پاسخ داد و مقابله به مثل کرد.
ایران هم در جریان جنگ هشت ساله بنابر حکم فقهی مقابله به مثل، مناطق مسکونی عراق را هدف قرار داد.
محکوم کنندگان فاجعه اتمی یادشان باشد که آمریکا با زودتر پایان دادن جنگ به نوعی از جنایت و خونریزی بیشتر جلوگیری کرد و طبق براوردها اگر بمب اتم استفاده نمیشد آمریکا یا شوروی برای اشغال ژاپن میبایست بیش از یک میلیون ژاپنی را میکشتند.
کشورهای پیروز جنگ در همان سال برای ایجاد نظم جهانی و جلوگیری ار شکل گیری چنین حادثهای سازمان ملل متحد را به وجود آوردند. که مرکب از یک مجمع عمومی بود که در آن هر کشوری یک عضو دارد و شورای امنیت با پنج عضو ثابت و شش عضو چرخشی بود. عضویت ثابت و حق وتو پاداشی بود برای آمریکا، شوروی، بریتانیا، فرانسه و چین به عنوان پیروزان جنگ.
هرچند که هم انگلستان هم فرانسه و هم چین میدانند که اگر آمریکا نبود شاید جزو پیروزان نبودند
پس از جنگ از اروپا و آسیا چیزی جز ویرانههایی قحطی زده چیزی باقی نمانده بود فرانسه و انگلیس هرچند اسما جزو پیروزها بودند اما هیچ تفاوتی با آلمان و ایتالیا و ژاپن نداشتند. و فقط این شوروی و آمریکا بودند که مشکل چندانی نداشتند. آنان با تقسیم اروپا به دو قسمت غربی و شرقی و توازن قوا در سازمان ملل گرفته و از لحاظ سیاسی به قدرتهای برتر تبدیل شدند (در حالیکه قبل از جنگ چنین نبود).
از لحاظ نظامی هم قابل مقایسه با کشورهای دیگر نبودند. با فشار کشورهای پیروز، در قانون اساسی کشورهای شروع کننده جنگ به عنوان مجازات و برای جلوگیری از تکرار وقایع، این کشورها حق داشتن ارتش را نداشته و و آمریکا، فرانسه و انگلیس، موظف به حفاظت از آلمان غربی و آمریکا مامور حفاظت از ایتالیا و شوروی موظف به حمایت نظامی از آلمان شرقی شد.
در حال حاضر با توجه به خطر اتمی کره شمالی، آمریکا با استقرار هزاران نیرو در یکی از جزایر ژاپن 60 سال است که این کشور را حفاظت میکند. هرچند پس از وحدت دو آلمان و از بین رفتن خطر کمونیسم. نیروهای بیگانه آلمان و ایتالیا را تخلیه کرده و ارتشهای این کشورها فعال شده است.
پس از جنگ آمریکا با حمایت اقتصادی، سیاسی در مدت زمانی کوتاه نه تنها سه کشور بازنده جنگ را از ویرانگی به کشورهایی توسعه یافته تبدیل کرد. بلکه این کشورها با ورود به گروه 8 (کشورهای صنعتی) خیلی زود به ابرقدرتهایی اقتصادی تبدیل شدند. ژاپن دومین اقتصاد برتر و آلمان سوم است. حمایت آمریکا از کره جنوبی که در جریان جنگ شبه جزیره کره، استقلال یافته بود. باعث شد که این کشور جنگ زده در مدت کوتاهی آرامش و ثبات خود را بازیافته و قادر باشد در سال 1988 مسبقات المپیک را برگزار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
آبراهام مزلو
درباره نیازهای انسان چه می گوید؟
فهرست
مقدمه
نظرات مزلو
نیازهای اولیه
نیازهای جسمانی
نیازهای ایمنی
نیازهای تعلق و محبت
نیاز به احترام
نیاز به تحقق خود
شروط لازم برای ارضای نیازهای اولیه
ویژگیهای دیگر نیازهای اولیه
درجه ثبات سلسله مراتب نیاز
ویژگی فرهنگی و عمومیت نیازها
نقش نیازهای ارضا شده
نقش ارضای نیازهای اولیه در تئوری روان شناختی
خلاصه نظریات مزلو
منابع
مقدمه
در قرن 20 سه نهضت یا انقلاب فکری اساسی رخ داد که چهره علم روانشناسی را دگرگون کرد یکی پیکو آنالیز و دیگری رفتار گرایی و سومی انسان گرایی پیکو آنالیز انسان مخلوق غرایز و کش مکش های درونی است . از نظر رفتار گرایی محیط انسان را می سازد البته طبیعت انسان در اصل خوب و قابل احترام است و در صورتی که محیط به انها اجازه دهد به شکوفایی و براوردن استعداد و گنجایش های درون گرایش دارد . و اما ابراهام مزلو را می توان یکی از موسسین و شاید پرنفوذترین روانشناس انسانگرا در زمان معاصر دانست . او در سال 1908 در امریکا به دنیا امد و در سال 1980 فوت کرد .
او بدع نوع روانشناسی است که سر و کارش با برترین و والاترین آرمانها و استعدادهای ذاتی انسانهاست و در راستای کشف ابعاد حیرت برانگیز درون پرغوغای ادمی همواره به کارست .
انچه مزلو را به درکی نوین از انسان راهبر شد ، پدیده هایی به غایت عاطفی بود :
عشق ، احترام و حسن قبول مسئولیت علاقه ی سرشار از احترام و عاطفه اش به استادانی چون اردشیر فروم کارن هورنای ماکس و رتمالیر او را بر ان داشت تا در ارزوی رسیدن به جو پر جان انان به اوج شکوهمندی که انسان بر عروجش تواناست دست یابد .
روانشناسی کل گرا – انسانگری مزلو بی انکه ما را در هزار توهای ضمیر ناخود اگاه مان سرگردان سازد راه عروج راه فرار وی از مرز های محدود من و راه رهیافت به اوج های پر خلسه ی عرفانی را به ما می نمایاند .
مازلو عقیده دارد که نیازها سلسله مراتبی دارد که بشرح زیر می باشد :
1- نیازهای فیزیولوژی – گرسنگی ، تشنگی ، جنسی
2- نیازهای ایمنی
3- نیاز به دیگران داشتن
4- نیاز به احترام مقام و موقعیت
5- خود شکوفایی
مازلو عقیده دارد که در تکامل شخصیت فرد ابتدا باید نیازهای پائینتر کاروا بشود تا نیازهای عالی تر پیدا شود و ممکن ای ناکامی در ارضای نیاز یک طبقه در شخصیت فرد اثر بگذارد و شخصیت هر فرد را رفتارهای اجتماعی او ریبری می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
آفرینش انسان
مقدمه
در پاسخ به این سؤال که هدف از آفرینش انسان چیست باید در اصل مسأله خلقت انسان و وجود تکالیفی که برگردن انسان نهاده شده بحث شود تا مسأله جاودانگی انسان و تسویه اعمال تبیین گردد.
از دیدگاه قرآن عالم هستی دارای هدف و غایت میباشد. جهان آفرینش بیهوده خلق نشده و به سوی مقصد و مقصودی در حرکت و تکاپو میباشد پروردگارا جهان آفرینش را بیهوده نیافریدی یا گمان کردهای که ما شما را بیهوده آفریدیم و شما بسوی ما بازگشت نمیکنید.
فرق اساسی که انسان با سایر مخلوقات الهی دارد. رسیدن او به کمالات انسانی و زندگی جاودانگی از مقام خلیفة الهی میباشد. و آن میسّر نمیشود مگر با اعمال و رفتار نیک و فائق آمدن از آزمایشهای الهی و در نهایت در محکمة عدل الهی با دادن حساب. امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ میفرماید: ای بندگان خدا پیش از آنکه رفتار و کردار شما مورد ارزیابی قرار گیرد خود را بسنجید و قبل از آنکه به حساب شما برسند خودتان به حساب خود برسید انسان منحصر در زندگی دنیوی نیست، بلکه موجودی جاودانه است که با تلاش اختیاری خود سعادت یا شقاوت جاودانه خویش را رقم میزند. سعادت و شقاوتی که این جهان محدود ظرفیت تحقق آنرا ندارد. خداوند میفرماید: بلکه شما زندگی دنیا (و نعمات مادی آن) را بر میگزینید در حالی که (نعمتها و مواهب) آخرت بهتر و پایدارتر است.
پس با توجه به رابطة تکوینی دنیا و آخرت، به ناچار باید پیوند دین و دنیا را پذیرفت؛ زیرا هر عمل دنیوی در ثواب و عقاب اخروی مؤثر است و با توجه به این که دین، تضمین کنندة سعادت اخروی انسانها است و حتی به اعتقاد سکولارهای ملایم، در آبادانی دنیا مؤثر است، باید در بُعد فردی و اجتماعی دنیا، اظهار نظر کند و انسان را در عالم دنیا به حال خود وا نگذارد؛ در نتیجه، پیوند عمیقی بین دین و دنیا برقرار است، حتی ارتباط قرار دادی دنیا و آخرت در به حاشیه راندن سکولاریسم اثر دارد؛ زیرا اعتقاد به خدا و حیات اخروی، در تصمیمگیریها و عملکردهای دنیوی تأثیر میگذارد.
مکتبهای مادی که منکر امور معنوی و ماورایی هستند در همة مسایل دین موضعی دنیاگرایانه دارند و مفهوم و معنای کمال و سعادت، مصداق واقعی آن دو، و راه دستیابی به آن را در امور مادی خلاصه میکنند. امّا مکتبهای غیرمادی و به ویژه مکتبهای الهی دیدگاهی بس فراتر و گستردهتر و والاتر از مظاهری مادی و دنیوی را ارایه میکنند.
که قرآن کریم آنرا با واژگان فوز (کامیابی) فلاح (رستگاری) و سعادت (خوشبختی) یاد کرده است. استاد مطهری میفرمایند: حکمای الهی میگویند واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است. لهذا واجب الفیاضیه است. از این رو هر کس طالب هر چه باشد، خدا او را مدد میکند، چنین نیست که اگر کسی طالب دنیا باشد خدا بفرماید تو گمراه هستی و برخلاف ارشاد و هدایت ما عمل کردهای پس ما تو را تأیید نمیکنیم، نه چنین نیست، دنیا طلب هم در دنیا طلبی خویش در حدودی که این سرای اسباب و علل و تمانع و تزاحم امکان میدهد مورد تأیید و حمایت الهی است و از بذل و بخشش بیدریغ او بهرهمند میگردد. به عبارت دیگر جهان، سرزمین مستعد و مناسبی است برای کاشتن و روئیدن و رشد کردن و درو کردن، بستگی دارد به این که انسان چه بذری برای رشد و پرورش انتخاب کنند و چه محصول بخواهد بدست آورد، هر بذری انتخاب کند همان بذر عیناً در مزرعه مستعد و مناسب این جهان رشد داده میشود. بلی یک حمایت مخصوص از برای اهل حقیقت هست که رحمت رحیمیه نامیده میشود دنیا طلبان از این رحمت محرومند، زیرا خواهان آن نیستند. ولی رحمت رحمانیة خدا در تمام مردم و در تمام مسیرها علی السویه جریان دارد.
از طرفی انسان در وجودش غریزة آزادی طلبی است و نمیخواهد هیچ قید و بندی داشته باشد و این آزادی به گونهای که در آن تعرض به مال و جان انسانها و رواج بیبند و باری در جامعه و عدم حاکمیت قانون در نظاممندی جوامع بشری موجبات اختلال نظم و آسایش را به دنبال خواهد داشت، چگونه است که بعضی از جوامع بشری حتی اعتقاد به مبدأ و معاد هم ندارند و با توسل به تجارت خود و دیگران و بهرهجویی از عقل، قانونی را وضع کرده و آنرا به مرحلة اجرا میگذارند و با توسل به آن اشخاص را مجازات ویا تشویق میکنند و جامعه را به حال خود وانمیگذارند ـ با اینکه انسان صلاحیت کافی برای قانون گذاری ندارد چرا که وضع و یا کشف چنین قانونی بر یک انسان شناسی کامل و شناخت جایگاه انسان در جهان هستی است و پر واضح است که انسان هنوز بزرگترین مسأله و مجهول بشریت است بشری که به موجود ناشناخته لقب گرفته است. انسانی که آفت غفلت، خطا و نسیان در وجودش نهفته است پس چگونه خداوند متعال که خالق همة هستی میباشد قانون و برنامهای نداشته باشد. بنابراین وقتی که قادر متعال میفرماید به حساب همة بندگانش رسیدگی خواهد کرد همه از روی مصلحت و دوست داشتن میباشد و ما نباید نسبت به حساب دهی بیتوجه بوده و از آن اعلام نارضایتی نماییم. چون خداوند میفرماید: آنچه را که انجام دادهاند حاضر مییابند و پروردگار تو، به احدی ستم نمیکند.
راز آفرینش انسان از دیدگاه فلسفه و عرفان اسلامی چیست؟
یکی از مباحث مهمی که در فلسفه مطرح میگردد، مبحث علّت و معلول است که در این بحث تقسیمات مختلفی را برای علّت ذکر میکنند؛ از جمله این که علّت یا داخلی است و یا خارجی و منظور از علّت داخلی، علّتی است که با معلول متّحد میگردد و در ضمن وجود آن باقی میماند و خود بر دو قسم است:
الف، ماده: نسبت به نوعی که مرکب از ماده و صورت است؛ ب، صورت: نسبت به نوعی که مرکب از ماده و صورت میباشد. مادّه حیثیت بالقوهی شیء است و صورت، حیثیت بالفعل آن و منظور از علّت خارجی، علّتی است که وجود آن بیرون از وجود معلول است که خود بر دو قسم است:
1. فاعل: که عبارت است از پدیدآورندهی معلول؛ 2- غایت: چیزی است که معلول به خاطر آن پدید میآید. اکنون بحث ما در علّت غائی است. علّت غائی برای هر کار اختیاری ضرورت دارد و حقیقت آن محبت و شوقی است که نسبت به حصول نتیجهی کار در درون فاعل مختار وجود دارد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
آفرینش انسان از دیدگاه دانشمندان
درباره آفرینش انسان و مواد اولیّه آن نظریات گوناگونی وجود دارد که دو نظریه از دیرباز بوده است. عدّهای معتقد به تبدّل انواع جانداران از جمله انسان هستند. مانند "چارلز داروین" طبیعی دان انگلیسی که درباره آفرینش انسان معتقد است انسان یکی از انواع موجودات زنده است و با میمون از یک منشأ بوده و این دو دارای اجداد مشترک بودند و انسان تکامل یافته و به صورت کنونی درآمده است1.خداوند متعال در آیه 59 سوره آل عمران با تشبیه خلقت حضرت عیسی علیهالسلام در خارقالعاده بودن و استقلال آفرینش به آدم علیهالسلام میفرماید:"إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَم خَلَقَهُ مِنْ تُراب." همانا مَثَل آفرینش عیسی در خارقالعاده بودن به امر خدا مانند آفرینش آدم بوده که خدا او را از خاک آفرید پس بدان خاک گفت بشری به حدّ کمال باش، هماندم چنان شد.
"کرسی موریسُن" در انتقاد از نظریه داروین مینویسد: "کشفیّات داروین فقط قدم بزرگی در راه پیشرفت افکار فلسفی بوده است. اما امروز کسی مانند "هِگل" نمیتواند بگوید که با آب و مواد شیمیائی و زمان میتوان آدم آفرید"2. هگل میگوید: "هوا و آب و مواد شیمیایی و زمان به من بدهید و من با آنها انسان خلق کنم"3. با پیشرفت روزافزون علم و دانش، بیپایه بودن این نظریه روشنتر می شود. ما میبینیم در عصر حاضر حتی کسانی که دست به شبیهسازی میزنند، با پیوند سلّول زنده از یک گیاه یا حیوان به یک موجود دیگر مانند خود موجود سلول گرفته شده، جاندار دیگری به وجود میآورند، همانند پیوند گل و گیاه است4. نه این که با یک مشت خاک و هوا و آب بتوان موجود زندهای را خلق کرد. چرا که دمیدن روح و جان خلاّقی قادر و حکیم میخواهد که او تنها خداوند حکیم است که هستیبخش تمام جهان هستی است. و او است که به خاک تیره و خاموش، روح و جان میبخشد چنانکه میفرماید: "...وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی..." و از روح خود در آن دمیدم.. و بعضی دیگر معتقدند که آفرینش انسان مستقل از سایر جانداران میباشد که این عقیده نشأت گرفته از ظواهر دینی و کتب آسمانی میباشد. مخصوصا قرآن مجید هم تأیید میکند. از جمله آیه 20 سوره روم و 59 سوره آل عمران.
"کرسی موریسُن" مینویسد: "حقیقت امر این است که مؤلف این کتاب هم اطلاع صحیحی در این خصوص ندارد اما معتقد است که حیات، نشانهای از قدرت بیچون و چرای الهی است و به هیچ وجه جنبه مادی ندارد"5. "هو الخالِقُ الباریءُ المُصَوِّرُ.."6. او خداوندی است خالق، آفرینندهای بیسابقه و صورتگری بینظیر.... باز در همان کتاب در جواب "هگل" که انسان را موجودی کاملاً مادی و تصادفی فرض میکند، مینویسد: هگل فراموش کرده است که برای این کار نطفه و جرثومه حیات نیز لازم است. ایشان پس از آن که ذرّات نامریی را جمع کردند و برای خلقت انسان آنها را با نظم و ترتیب پهلوی هم چیدند، تازه باید به قالب آن جان بدهند. به فرض آن که به انجام همه این امور خارقالعاده توفیق یافت از بین میلیون ها احتمال فقط به یک احتمال ممکن است جانوری به وجود آید که چشم روزگار غریبتر از آن چیزی ندیده باشد. خوشمزهتر آن که پس از کامیابی در این امر، تازه خود "هگل" نخواهد گفت این موجود عجیب بر حسب اتفاق و تصادف به وجود آمده، بلکه میگوید:«هوش و نبوغ من آن را خلق کرده است».
"راستی خداوند برای ایجاد شگفتیهای خلقت، اسباب و وسایل اسرارآمیزی به کار میبرد که فهم آن از قوّه تعقّل ما خارج است".
خصایص انسان از نظر علمی
1. تمام خصایص موجودات آلی را دارد چون از عناصر تشکیل یافته است(خصایص عنصری)= تن.
2. تمام خصایص موجودات زنده و آلی را دارد.
3. تمام خصایص "جانوری" را دارد (خصایص بیولوژیک)= جان. علاوه بر آن، خصایصی مخصوص به خود دارد که در هیچیک از موجودات زنده و جانوران جاندار هم دیده نشده و آن وجود "روان انسانی" با خصائص انسانی است= روان7 .
***
موادّ اولیّه آفرینش انسان از نظر قرآن نخستین آیهای که خداوند متعال به آن اشاره میکند، و آن را نشانهای از عظمت و خلاّقیت خود میشمارد، آیه 20 سوره روم و اشاره به آفرینش و موادّ اولیه انسان نخستین که مهمترین نعمت و موهبت الهی به انسان است، میباشد. چنانکه میفرماید:"وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ". یکی از نشانههای او این است که شما را از خاک آفرید و سپس شما انسان هایی شدید که در روی زمین پراکنده شدید چرا که دیباچه هر کتابی خلاصه و فشرده مطالبی است که در آن کتاب نوشته شده است. و دیباچه کتاب آفرینش، انسان است که در هر جمله و صفحه آن کتاب، علوم و فنونی نهفته است و هرکدام از آن صفحات، دانش و تخصصّ مخصوص به خود را میطلبد. مثلاً علم طب از نظر جسم و تن و روانشناسی از جهت روان و... انسان را مورد بررسی قرار میدهند. از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نقل شده است که فرمود: "أَتَزعَمُ أنَّک جِرمٌ صَغیرٌ وَ فیک انْطَویَ العالَمُ الأَکْبَر، أنتَالکتابُ المُبینُ الَّذی بِأَحْرُفِه تَظْهَرُ المُضمَرُ8 " ای بشر آیا خیال میکنی که به ظاهر جِسم کوچکی هستی، در صورتی که در وجود تو جهانی پر از رمز و راز نهفته است. تو یک کتاب آشکاری هستی که هر یک از حروف و کلمات آن کتاب آشکار کننده نهان خلقت بزرگ است.
واقعا انسان چه مخلوق عجیبی است که ابعاد گوناگون آن هنوز برای بشر ناشناخته است. چنانکه علی علیهالسلام میفرماید: "مَن عرفَ نَفسَهُ فَقد عرف رَبِّهُ" هرکس خودش را بشناسد، خدای خود را شناخته است. انسانی که کرات مختلف و دریاها و خشکیها را تسخیر کرده و با پیشرفت سریع علمی خود، دنیا را مانند یک دهکده کوچک قرار داده و در یک زمان خیلی کوتاه از تمام گیتی باخبر میشود و اطلاعات علمی خود را در اختیار دیگران میگذارد و اطلاعات دیگران را بلافاصله دریافت میکند؛ چگونه از خاکی آفریده میشود که یک مادّه بیحرکت و خاموش است؟ چه نیرویی غیر از خالق توانا میتواند از خاک تیره، انسان متمدن و سراسر نور و لطافت و زیبایی بیافریند و هوش و ذکاوتی به او عطا کند که دنیا را به استخدام خود درآورد؟
میدانیم که هر سازنده و پدید آورندهای ابزار و ماده اولیه میخواهد اما خداوند متعال همه موجودات از جمله انسان را بدون سابقه و ابزار و ماده اولیه آفرید: "...اِبتدعَ ما خلقَ بِلا مِثالٍ و لا تعبٍ و لا نصَبٍ و کُلّ صانِعِ شَیءٍ فَمِن شَیءٍ صنَعَ و اللّهُ لا مِن شیءٍ صنع ما خلقَ". خدا هرچه آفریده، ابتکاری و بدون سابقه بوده، نقشهای از پیش در میان نبوده و رنج و تلاشی تحمل نکرده9.خداوند متعال در مورد خلقت اولیّه انسان در آیات متعددی با لفظ "تراب"10 و "طین"11 تعبیر آورده و بیان فرموده است که انسان را ابتداءً از خاک آفریده است. چنانکه در این باره جریان حضرت عیسی علیهالسلام را به آدم علیهالسلام که کاملاً مستقل، و از خاک به وجود آورده، مقایسه میکند و میفرماید: "إِنَّ مَثَلَ عِیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُراب...". این آیه تصریح دارد بر این که حضرت آدم علیهالسلام مستقلاً از خاک گرفته شده زیرا که قرآن برای آدم نه پدری قایل است و نه مادری و تبدّل انسان از موجودات دیگر را نفی میکند و میفرماید: "بَدأَ خَلْقَ الإِنْسانِ مِنْ طِین..12. خداوند انسان را ابتداءً از خاک آفرید. حالا خاک چه مراحلی را پشتسر گذاشته در آیات متعدد متذکّر میشود مانند: سورههای سجده:7 - مؤمنون: 12 - حجر: 26 - الرحمان: 14 که حاکی از مراحل خاک، گِل و لای، گِل خشکیده(مانند سفال) و گِل چسبنده است. آیه 20 سوره روم به دو نمونه از قدرت خلاّقیت خداوند متعال اشاره میکند:
1. آفرینش انسان از خاک ممکن است اشاره به خلقت اولیه انسان که مخلوطی از آب و خاک، آنهم از انواع مختلف خاک های تیره، قرمز، سبز، سخت، نرم، خشن، ملایم و سخت باشد13 یا اشاره به نطفه و غذای انسان است که باز از خاک به صورت میوهجات و سبزیجات به دست میآید و با آن غذاها سلّول به وجود میآید و از آن سلولها نطفه ساخته میشود و از نطفه؛ انسان.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
آغاز خلقت انسان
آیات قرآن یه هر یدام در جائی قرار دارد به تفصیل تاریخ بشریت را بیان یرده، و حاصل این تفصیل این است یه نوع انسانی (البته به تمامی انواع انسانها یه حتی شامل سایر ادوار بشریت هم بشود) بلیه این نوعی یه فعلاً نسلش در روز زمین زندگی می یند نوعی نبوده یه از نوعی دیگر از انواع حیوانات و یا غیر حیوانات پدید آمده باشد مثلاً از میمون درست شده باشد، و طبیعت او را یه در اصل حیوانی دیگر بوده با تحولات خود تحول داده، وتیامل بخشیده باشد. بلیه نوعی است مستقل یه خدای تعالی او را بدون الگو از مواد زمین بیافرید و خلاصه روزگاری بود یه آسمان و زمین و همه موجودات زمینی بودند ولی از این نسل بشر هیچ خبرواثری نبود، آنگاه خدای تعالی از این نوع یی مرد و یی زن خلق یرد یه نسل فعلی بشر منتهی به آن دونفر می شود می فرماید:
انا خلقنایم من ذیر وانثی، و شما را تیره تیره ساختیم، تاییدیگر را بشناسید.1
و نیز می فرماید:
خلقیم من نفس واحده و جعل منها زوجها
شما را از یی تن خلق یرد یه همسران آن یی تن را هم از جنس خود او یرد2
ونیز می فرماید:
ان مثل عیسی عندالله یمثل آدم خلقه من تراب
مثل عیسی یه بدون پدر خلق شد مثل آدم است یه پدر ومادری نداشت، و از خای خلق شد3
این بود خلاصه ای از تاریخ پیدایش بشر از نظر قرآن.
و اما این فرضی یه علمای طبیعی امروز یرده اند یه تمامی انواع حیوانات فعلی و حتی انسان از انواع ساده تری پیدا شده اند و گفته اند: یه اولین فرد تیامل یافته بشر از آخرین فرد تیامل یافته میمون پدید آمده، یه مدار بحثهای طبیعی امروز هم همین فرضیه است، و یا گفته اند: انسان از ماهی تحول یافته، همه این حرفها صرف فرض است، و فرض هیچ دلیل علمی یقینی ندارد، بلیه آنرا فرض و تصور می ینند تا بوسیله آن بیانات علمی خود را توجیه و تعلیل ینند، و هرقدر هم یه این فرضیه ها معتبر باشد، اعتبارش ربطی به اعتبار حقایق دینی ندارد، بلیه حتی با امیانات ذهنی هم منافات ندارد، چون بیشتر از توجیه یردن آثار واحیام مربوطه به موضوع بحث خاصیت دیگری ندارد.