لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
روند صنعتی شدن جوامع و ماشینی شدن انسان
جامعه و صنعتی شدن"
قرار است من در مورد جامعه و صنعتی شدن نظرم را بگویم. به بیان دیگر تاثیر صنعتی شدن بر جامعه را بررسی کنم.
وقتی در مورد جامعه حرف می زنم عمده تمرکز من بر روی زنان و کودکان است.
مطالب را از انقلاب صنعتی شدن آغاز می کنم. انقلاب صنعتی از انگلستان شروع شد (قرن 19 میلادی) با انقلاب صنعتی، ماشین کار جای ابزار کار پیشه وری و عقب مانده را می گیرد.
انقلاب صنعتی یعنی چه؟
انقلاب صنعتی یعنی گذار از صنعت مانوفاکتور به سمت صنعت فابریک و این یعنی انقلاب اجتماعی. چرا که ما شاهد استقرار مالکیت سرمایه داری بر مجموع جامعه هستیم.
در ایران ورود ماشین به صنعت به دهه ی 1960 میلادی برمی گردد. قبل از اینکه این صحبت باز شود نیازمند است که نگاهی داشته باشیم به وضعیت مانوفاکتور در ایران، صنعت دستی گسترده ایران قالی بافی است و من شرایط نیروی کار را در این بخش تا حدودی باز می کنم و برای مثال نیروی کار قالی بافی در کرمان را انتخاب می کنم، شرایط کارگران قالی باف که عمدتاً زنان و دختران هستند به شرح زیر است:
آنها تمام روز نشسته روی دستگاه بافندگی و خم شده در زیر زمین ها و انبارهای نیمه تاریک و کثیف مشغول کار هستند. این وضعیت باعث تغییر حالت اندام کارگران می شد. کارگران دختر در کرمان بیشتر به درد های مفصلی و قسمت های تحتانی شکم مبتلا بودند، بیشتر آنان پس از آبستنی در هنگام زایمان جان می سپردند.
در این مورد، سلطان زاده می گوید: استثمار در کارگاه های قالی بافی که کارفرمایان به معنی واقعی کلمه عرق زنان و کودکان را در می آورند وحشتناک است. این استثمار تنها منحصر به کرمان نبوده بلکه در خراسان، کاشان، آذربایجان، اراک، فارس و هرجایی که قالی بافی دایر است اینچنین استثماری وجود دارد.
خوراک معمولی زنان و کودکان نان و آب است. عده ای از کارفرمایان تهران پا را از آن هم فراتر گذاشته و کارگران زن را به صیغه ی خود درمی آوردند. آنها با صیغه کردن دختران و زنان بیوه از پرداخت همان دستمزد ناچیز هم سر باز می زدند و تنها مبلغی به عنوان خرجی به زنان بی پناه می دادند. در این مورد جعفر شهری می گوید: به مرور زمان، زنان جوان و زیبا جانشین پیرزن ها شده و هر زن ِ خواهان کار، باید صیغه را قبول می کرد تا صاحب کار فعل حرام نمی کرد!
همانطور که گفتم موج اول ماشینی شدن در ایران به دهه ی 1960 و 1940 به دوره ی رضاخان بر می گردد. ماشینی شدن در ایران با استقرار کارخانه های نساجی، سیمان و قند همراه بود.
در سوم شهریور ماه 1320 در ایران نزدیک به 45 هزار کارگر در صنعت ماشینی کار می کردند که 13 هزار نفر از آنها را زنان وکودکان تشکیل می دادند.
گفته شده با انقلاب صنعتی شاهد یک انقلاب اجتماعی هستیم و آن استقرار حاکمیت سرمایه داری بر مجموع جامعه است.
از ویژگی های صنعتی شدن سرمایه:1- افزایش سریع بارآوری کار 2- کار زنان وکودکان
در مورد افزایش سریع بارآوری کار ورود ماشین و صنعت بزرگ، موجب کاهش ارزش کار شده و اضافه ارزش نسبی یعنی سهم سرمایه دار از روزانه کار کارگر را بالا می برد و در ویژگی دوم صنعتی شدن، ماشینی شدن نیاز به نیروی کار ماهر و نیروی بدنی را کاهش می دهد و این موجب شد تعدادی کارگر زنان و کودکان وارد کارخانه شوند، ما با ورود زنان به مرحله ی تولید مخالف نیستم بلکه آن را گامی در راستای استقلال و رهایی زن می دانیم و از این گسترش حضور زنان در اقتصاد استقبال می کنیم ولی از سوی دیگر بهره کشی از انسان با حداقل های دستمزد تشدید شد.
ماشینی شدن تمام اعضای خانواده کارگر را به بازار کار می کشد و ارزش کار مرد را با تمام اعضاء خانواده تقسیم می کند، کودکان نابالغ به میل خود به کارخانه وارد نمی شوند، این کودکان برای تامین امرار معاش زندگی از سوی پدران و مادران تحویل کارخانه ها می شوند می توان گفت شدیدترین استثمار کودکان توسط والدین آنها صورت می گیرد که در اثر فقر و فاصله های طبقاتی جامعه بر آنها تحمیل می شود.
قانون اضافه جمعیت: سرمایه ی تولید سرمایه دار، قانون اضافه جمعیت است، یعنی همیشه کارگران بیکار و نیمه بیکار وجود داشته باشد. براساس این قانون خواست سرمایه این است که کارگران هرچه سریع تر تولید مثل کنند و همیشه نیروی کار وجود داشته باشد. این امر از طریق ازدواج های زود هنگام (زیر سن 18 سالگی) که نتیجه ی ضروری مناسباتی است که کارگران صنعتی در آن به سر می برند امکان پذیر می شود که هدف کمک به درآمد خانواده پارامتری است که موجب پذیرش این قانون از جانب کارگران شده است و در ایران نیز شاهد ازدواج های زودرس هستیم که یکی از خواسته های ما جلوگیری از ازدواج قبل از سن 18 سالگی است.
برمیگردم به وضعیت ایران: در مورد وضعیت ایران کار کودکان بیش تر در بخش نساجی دیده می شد. پرداخت دستمزد در این بخش به شکل قطعه کاری (کار بر حسب تعداد) که شکل دگرگون شده مرز ساعتی است دیده می شود، اما ببینیم که قطعه کاری چه ویژگی هایی دارد؟
از ویژگی های قطعه کاری این است که کارگر تلاش می ورزد درآمدش افزایش یابد و نیروی خود را تا حداکثر ممکن به کار می برد و کوشش می کند که زمان کار خود را طولانی تر کند و نتیجه ی آن کاهش سطح دستمزد است. کارگر در این صورت خود را بیمار می سازد و به مرگ زودرس دچار می شود (مثل کوره پزخانه ها)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
توانایی های انسان
تواناییهای گوناگون انسان
فرهنگ
قوه و نیرو نیازی به تعریف ندارد ، عاملی که اثری از او ناشی میشود به نام قوه یا نیرو نامیده میشود .
هر موجودی از موجودات جهان ، منشأ یک یا چند خاصیت و اثر هست ، لهذا در هر موجودی ، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان ، قوه و نیرو وجود دارد .
قوه اگر با شعور و ادراک و خواست توأم باشد به نام " قدرت " و یا " توانایی " نامیده میشود .
یکی دیگر از تفاوتهای حیوان و انسان با گیاه و جماد این است که حیوان و انسان بر خلاف جماد و گیاه ، پارهای از قوههای خویش را بر حسب میل و شوق و یا ترس و به دنبال " خواست " ، اعمال میکند . مثلا مغناطیس که نیروی کشش آهن دارد به طور خود به خود و به حکم نوعی جبر طبیعی ، آهن را به سوی خود میکشد . مغناطیس نه از کار خویش آگاه است و نه میل و شوق یا ترس و بیمش اقتضا کرده است که آهن را به سوی خود بکشد . همچنین است آتش که میسوزاند و گیاه که از زمین میروید و درخت که شکوفه میکند و میوه میدهد .
اما حیوان که راه میرود ، به راه رفتن خویش آگاه است و خواسته است که راه برود و اگر نمیخواست راه برود چنین نبود که جبرا راه برود . این است که گفته میشود : " حیوان جنبندهء با خواست است " .
به عبارت دیگر ، پارهای از قوههای حیوان تابع خواست حیوان است و در فرمان خواست حیوان است ، یعنی اگر حیوان بخواهد ، آن قوهها عمل میکنند و اگر نخواهد ، عمل نمیکنند در انسان نیز پارهای قوهها و نیروها به همین شکل وجود دارد ، یعنی تابع خواست انسان است ، با این تفاوت که خواست حیوان میل طبیعی و غریزی حیوان است و حیوان در مقابل میل خود قدرت و نیرویی ندارد . حیوان همینکه میلش به سویی تحریک شد ، خود به خود به آن سو کشیده میشود .
در حیوان قدرت مقاومت و ایستادگی در مقابل میل درونی خود و همچنین قدرت محاسبه و اندیشه در ترجیح جانب میلها و یا جانب امری که بالفعل میلی به سوی او نیست بلکه صرفا دوراندیشی اقتضا میکند ، وجود ندارد .
اما انسان چنین نیست . انسان قادر است و توانایی دارد که در برابر میلهای درونی خود ایستادگی کند و فرمان آنها را اجرا نکند . این توانایی را انسان به حکم یک نیروی دیگر دارد که از آن به " اراده " تعبیر میشود .
اراده به نوبهء خود تحت فرمان عقل است ، یعنی عقل تشخیص میدهد و اراده انجام میدهد .
از آنچه گذشت روشن شد که انسان از دو جهت ، یک سلسله تواناییها دارد که سایر جاندارها ندارند :
یکی از جهت اینکه در انسان یک سلسله میلها و جاذبههای معنوی وجود دارد که در سایر جاندارها وجود ندارد . این جاذبهها به انسان امکان میدهد که دایرهء فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بکشاند ، ولی سایر جاندارها از زندان مادیات نمیتوانند خارج شوند .
دیگر از آن جهت که به نیروی " عقل " و " اراده " مجهز است ، قادر است در مقابل میلها مقاومت و ایستادگی نماید و خود را از تحت تأثیر نفوذ جبری آنها آزاد نماید و بر همهء میلها " حکومت " کند . انسان میتواند همهء میلها را تحت فرمان عقل قرار دهد و برای آنها جیره بندی کند و به هیچ میلی بیش از میزان تعیین شده ندهد و به این وسیله آزادی " معنوی " که با ارزشترین نوع آزادی است کسب نماید .
این توانایی بزرگ از مختصات انسان است و در هیچ حیوانی وجود ندارد و همین است که انسان را شایستهء " تکلیف " کرده است و همین است که به انسان حق " انتخاب " میدهد و همین است که انسان را بهصورت یک موجود واقعا " آزاد " و " انتخابگر " و " صاحب اختیار " در میآورد .
میلها و جاذبهها نوعی پیوند و کشش است میان انسان و یک کانون خارجی که انسان را به سوی خود میکشاند . انسان به هر اندازه که تسلیم میلها بشود ، خود را رها میکند و به حالت لختی و سستی و زبونی در میآید و سرنوشتش در دست یک نیروی خارجی قرار میگیرد که او را به این سو و آن سو میکشاند ، ولی نیروی عقل و اراده نیرویی درونی و مظهر شخصیت واقعی انسان است .
انسان آنجا که به عقل و اراده متکی میشود ، نیروهای خویش را جمع و جور میکند و نفوذهای خارجی را قطع مینماید و خویشتن را " آزاد " میسازد و به صورت " جزیرهای مستقل " در میآیند . انسان به واسطهء عقل و اراده است که " مالک خویشتن " میشود و شخصیتش استحکام مییابد .
مالکیت نفس و تسلط بر خود و رهایی از نفوذ جاذبهء میلها هدف اصلی تربیت اسلامی است . غایت و هدف چنین تربیتی " آزادی معنوی " است
رویکرد پدیدار شناختی :
تا به حال آموختیم که روان شناسانی که رویکرد زیست شناختی دارند برای توصیف و تبیین رفتار از کنش های زیستی سود می جویند، روانشناسان رفتارگرا معتقدند که رفتار به وسیله محرک های بیرونی کنترل می شود ، روان شناسان شناختی تأکید دارند که فرآیندها روانی حاصل پردازش اطلاعات در ادراک و حافظه است و نهایتاً روانکاوان معتقدند که رفتارها و فرآیندهای روانی نتیجه ی عواملی ناهوشیار می باشند. از این میان، روان شناسان شناختی، رفتارگرا و روانکاو انسان را از بیرون و از یک منظره خارجی ( از دیدگاه دیگران) نگاه می کنند، در حالی که می توان انسان را از منظر نگاه خود فرد نیز مطالعه کرد. از این جاست که رویکرد پدیدار شناختی تا به عرصه ی روان شناسی می گذارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
تاثیر موسیقی بر مغز انسان
آیا تا به حال به تاثیر موسیقی بر حالات خود فکر کردهاید؟ در زمان شادی، هیجان، ناراحتی و حتا در زمان خشم. موسیقی حتا در زمان بیماری میتواند موثر باشد. این جملهای است که بارها در مجلات و مقالات روانشناسی با آن برخورد داشتهایم. موسیقی میتواند هیجان و شور درونی را بهراحتی آزاد کند. میتواند آرامشی را که مدتها به دنبال آن هستیم، برایمان فراهم کند. تاثیر موسیقی بر روان انسان از حقایقی است که نمیتوان آن را انکار کرد. این تاثیر تا جایی است که امروزه روشهای خاصی برای بهبود و درمان بسیاری از بیماریها به وسیله موسیقی در جهان مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از موسیقی بهعنوان مکملی برای درمان بیماریها به زمان ارسطو و افلاطون بازمیگردد. از آن زمان استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بهکار میرفته است. سیر استعمال موسیقی در قرن بیستم بهصورت جدیتر مورد توجه قرار گرفت و تکامل بیشتری یافت و انجمنهای متعددی در این زمینه آغاز بهکار کردند. اولین برنامه آموزش موسیقیدرمانی در جهان در سال 1944 در دانشگاه میشیگان آغاز شد. شروع فعالیت انجمنهای موسیقیدرمانی از سال 1950 بود و بعد از آن در 1971 انجمن موسیقیدرمانی آمریکا یا AAMT آغاز بهکار کرد. در 1985 فدراسیون جهانی موسیقیدرمانی به ثبت رسید. در ایران انجمن موسیقیدرمانی با هدف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرایند موسیقیدرمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این روش کار خود را آغاز کرده است. موسیقیدرمانی بهطور کلی مانند هر گونه روش درمانی، از شیوههای بهخصوصی برخوردار است. این روشها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: روش فعال و روش غیرفعال. در روش غیرفعال، فرد با گوش دادن و شنیدن موسیقی، مورد درمان قرار میگیرد، در حالی که در روش فعال موسیقیدرمانی، همراه با خواندن، نواختن و حتا حرکات موزون فرد مورد درمان قرار میگیرد. طی این روش واکنشهای عاطفی، ذهنی، جسمی و حرکتی تحریک و برانگیخته میشود. استفاده از این روشها متناسب با نیاز افراد تنظیم و تدارک دیده میشود. محور اصلی برنامههای موسیقیدرمانی شامل شنیدن موسیقی متناسب و آرامبخش و نواختن موسیقی در گروههای منظم و یا انفرادی، خواندن آوازها بهصورت فردی یا گروهی میباشد. روشهای موسیقیدرمانی توسط هر فردی نمیتواند انجام گیرد. موسیقیدرمانی مانند هر درمان دیگری توسط افراد متخصص که در زمینههای مختلف موسیقی و شاخههای درمانی آموزش دیدهاند، انجام میگیرد. فرد متخصص با توجه به نوع بیماری و روشهای مختلف درمان و نیز آشنایی با روانشناسی موسیقی، درمان را انجام میدهد. نوع موسیقی مورد نیاز در این درمان میتواند متفاوت باشد. در حقیقت تاثیر موسیقیهای مختلف بر ذهن و سلامت انسان متفاوت است. در درمان به وسیله موسیقی، از موسیقیای استفاده میشود که در ایجاد آرامش و نشاط روحی مناسب است. این نوع موسیقی باعث تجدید قوا شده و کارکرد مغز را بهبود میبخشد. اینگونه موسیقیها با تاثیر در روحیات و روان انسان فرایند بهبود را سرعت میبخشد. موسیقیدرمانی را میتوان در درمان بسیاری از بیماریها بهکار برد، اما بهطور کلی موسیقی در درمان بیماریهایی که با مسایل روانی فرد در ارتباط هستند، میتواند نقش موثری داشته باشد و همچنین بیماریهای جسمیای که منشا روانی دارند، با این روش قابل درمان هستند. موسیقی کاملاً مانند اخبار میتواند بر فعالیتهای مغز تاثیر گذارد. موسیقی حاوی انرژی است که علاوه بر تحریک مغز میتواند بر تمام اعضای بدن تاثیر گذارد. اما برخی از انواع موسیقی در ایجاد تحریکات مغزی کمتر تاثیر دارند یا به کلی بیاثرند. دلیل این امر را میتوان به ساختار پیچیده مغز و تنوع علایق و رفتارهای انسان نسبت داد. در موسیقی ساختار مغزی انسان مشخص میکند که کدام نوع موسیقی میتواند فعالیتهای مضر بیولوژیکی انسان را کاهش دهد، به دلیل ساختار پیچیده مغز انسان، یک نوع خاص از موسیقی نمیتواند در تمام افراد تاثیر مشابهی داشته باشد. در بسیاری از انسانها موسیقی آرام میتواند در ایجاد آرامش موثر باشد اما در بسیاری دیگر موسیقی تند موثرتر است. موسیقی بر مغز و سیستم عصبی و عضلانی فرد اثر میگذارد که نتیجه این تاثیر بهوجود آمدن حرکات موزون یا رقص است. در بسیاری از مردم این پدیده رخ نمیدهد؛ چراکه بین سیستم بدنی آنها و موسیقی در حال پخش ارتباط بهوجود نمیآید. موسیقی علاوه بر تاثیر در تسریع درمان بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی، انجام بسیاری از فعالیتهای روزمره را تسهیل میکند. موسیقی در رشد عاطفی و تعادل روحی کودکان تاثیر بهسزایی دارد. بررسیها نشان میدهد، گوش دادن به موسیقیهای شاد و بدون کلام به تعادل روحی و عاطفی کودکان کمک میکند. با لذت بردن کودک از موسیقی، روحیه مثبت و شادی در او بهوجود میآید و باعث افزایش تواناییهای او میشود. موسیقیدرمانی در کودکان میتواند باعث گسترش ارتباطات کودک، افزایش احساسات اجتماعی و افزایش هوش او شود. موسیقیدرمانی کیفیت زندگی کودک را در عرصههای مختلف بالا میبرد، مانند ارتباط کودک با کودک دیگر، کودک و خانواده و... این تاثیر زمانی بیشتر میشود که خود فرد لذت اجرای موسیقی را تجربه کند. موسیقی علاوه بر ایجاد شور و هیجان میتواند تحمل انسان را در برخورد با شرایط دشوار بالا برد و میزان تحمل درد در کودکان را در هنگام بیماری و یا استرس افزایش دهد. علاوه بر این، موسیقی باعث اجتماعیتر شدن کودکان میشود و توانایی آنها را در ابراز نظرات و احساسات و نیز برقراری ارتباط با دیگران افزایش میدهد. موسیقی در ایجاد هماهنگی بین فعالیتهای دو نیمکره مغز موثر است، همچنین با ایجاد این هماهنگی میتواند در درمان لکنت زبان بهکار رود. اثرات موسیقی در زندگی انسان بسیار بیشتر از مواردی است که بتوان به سادگی از آنها یاد کرد. در حقیقت موسیقی لذت زیستن را ملموس میکند، عشق را میآفریند، شور زندگی را در انسان بیدار میکند و امید به فردایی متفاوت را پدید میآورد. چگونه میتوان ترنم زیبای زندگی را ناشنیده گرفت، در حالی که هر لحظه و همه جا همراه انسان است.
تاثیر موسیقی بر سلامت انسان:
دکتر آلفرد توماتیس از سال ۱۹۵۰ شروع به تحقیق راجع به تاثیرات موسیقی روی انسان کرد.
او معتقد بود که موسیقی با قدرت نفوذی که در احساسات آدمی دارد میتواند روی سلامتی انسان تاثیرات مثبت داشته باشد. این متخصص گوش فرانسوی به تجربه ثابت کرد که موسیقی تاثیرات عمیقی در رفع استرس، اضطراب و حالتهای depression از یک طرف و همچنین کمک به ایجاد آرامش، سرحال آوردن بدن و تقویت حافظه دارد.
او تحقیقات خود را ابتدا روی کودکانی که نارساییهای گفتاری و شنیداری داشتند شروع کرد و ثابت کرد که موسیقی موتزارت بهخصوص سمفونیها و کنسرتوهای ویلنهای او نقش بسیاری در درمان این نارساییها دارد. به عقیده خیلی از محققین گوش دادن به موسیقی موتزارت باعث تقویت حافظه و باهوشتر شدن آدم میشود.
امروزه جای هیچ شک و تردیدی باقی نمانده که موسیقی تواناییهای زیر را داراست:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
انسان و فضای جغرافیایی
انسان در کنش خویش بر آنست تا محیط طبیعی را به محیط جغرافیایی، یعنی محیطی که انسانها آن را در بوته گذشته تاریخی خود ساخته و سپس پرداخت گرده اند مبدل کند. و این رویدادی نو در عرصه تاریخ جهان است.
هر چند دیرین شناسی به ما می آموزد موجوداتی که خصوصیات انسانی عرضه می دارند حدود دو میلیون سال پیش از این از گوشه ای از شرق افریقا برخاسته اند، نقش انسان به عنوان عاملی مداخله کننده در فضای جغرافیایی در واقع به 6500 تا 700 سال پیش و به آغاز کار کشاورزی در این سیاره می رسد. اشتغال به کار کشاورزی در نواحی مختلف جهان و تعمیم آن طی سه تا چهار هزار سال اخیر صورت پذیرفته است. با این همه شدت گرفتن کنش انسانی در فضای جغرافیایی، به ویژه بر اثر ظهور دو رویداد توأمان یعنی رشد سریع جمعیت جهان و پیشرفتهای تکتنیکی، شتابی بیش از همیشه به خود گرفته است.
اول: چشم اندازهای طبیعی، چشم اندازهای تغییر شکل یافته، چشم اندازهای آمایش یافته
به منظور طرح و بیان مسئله می توان چشم اندازها را که در واقع انعکاسی از فضا به حساب می آید، در پیوند با کیفیت مداخلات انسانی به سه مقوله بزرگ تقسیم کرده
چشم انداز طبیعی
چشم انداز طبیعی یا چشم انداز بکر، نماینگر وجه طبیعی است که بر اساس وضع کنونی اطلاعات ما، دست کم تا زمانی نه چندان دور، نشانه ای از مداخله انسانی با خود نداشته است حدود و شعور چنین محیطی را می توان بی واسطه و به عیان دید، چشم اندازهای طبیعی در عصر ما به چشم اندازهایی گفته می شود که به معنای دقیق و محدود کلمه در فضای سکون جای ندارد و خاص مناطقی است که به دلیل وجود تنگناهای اقلیمی، برای فعالیت های کشاورزی و یا دامداری نامساعداند. از آن جمله می توان کوه های بلند یا نواحی یخ زده عرض جغرایایی بالا. بیابانهای سرد و گرم و گاه قلمرو جنگله ها و مانداب های واقع در سرزمینهای گرمسیری را در این فصل جای داد.
با این حال گاه در چنین فضاهای نامساعد نیز باز به مراکز استقرار گروهها انسانی بر می خوریم که به فعالیتهای معینی اختصاص یافته اند. پایگاههای استراتژیکی و مطالعاتی واقع در عرضهای جغرافیایی بلند، معادن واقع در بیابانها و یا در سرزمینهای مرتفع کوهستانی از این جمله اند. هزینه حضور انسان مدرن در محیط های دشوار، به سبب نامساعد بودن شرایط آب و هوایی و مشکل ارتباطات و عامل انترواوپرت افتادگی، بسیار سنگین است. در چنین پایگاههایی سعی بر آنست تا دوران اقامت کادرها را که عموماً از کارشناسان و متخصصانی با مهرت و تجارب بالا ترکیب یافته اند تقلیل دهند. اگر امکان محدود انسان در این فضاهای خالی از سکنه در نهایت امر بتواند در مقیاس محلی به تغییر شرایط محیطی بیانجامد، باز به یقین چنین تغییری به دگرگونی خصایص کلی تمامی مجموعه منجر نمی شود.
چشم انداز تغییر شکل یافته
این اجماعات شکارگر و گرد آورنده فرآورده های طبیعی که در جابجایی دایم بسر می برند، حتی بی آن که به فعالیتهای دامداری و کشاورزی بپردازند قادرند به نحو برگشت ناپذیری چشم انداز طبیعی را تغییر شکل دهند. رسم به آتش کشیدن بوته زارها و یا جنگل ها به منظور شکار، به ناچار به بروز نوعی دگرگونی در محیط پیرامون می انجامد. این پدیده، به ویژه در حاشیه قلمروهای بزرگ جنگلی در منطقه گرمسیری، قابل شناسایی است. ما در این جا با دو داده که به هدفی یگانه توجه دارند مواجه هستیم: داده اول محیط محلی است که به دلایل عملکرد عوامل برونی که وابسته به خاک است از محیط پیرامون خود آسیب پذیرتر می نماید و به سهولتی بیش از جنگهای متراکم تحت تأثیر آتش دگرگون می شود و تغییر شکل می دهد حال چه حریق تصادفاً وجه به عهد و به وسیله شکارگران پدید آمده باشد.
داده دوم: فعالیت های مربوط به دامداری است که حتی بدون دخل و تصرف قابل رویت ، مانند ایجاد پرچین و یا آبشخور، می توان به نوعی در تغییر مشکل محیط اثر بگذارد. گاوها و گوسفندها و بزها به منظور تأمین غذای مورد نیاز خود به انتخاب گونه هایی خاص از گیاهان می پردازند و بدین ترتیب موجبات تغییر شکل پوشش گیاهی محل استقرار خود را فراهم می آورند؛ لگدکوب کردن دامنه ها و یا حاشیه رودخانه ها، فراین فرسایش خاک را تسریع می کند و توسعه می بخشد. بدین معنا که تعادل بر هم می خورد تا تعادل دیگر جای آنرا بگیرد و در حد فاصل میان این دو، دگرگونی هایی کم بیش سریع روی می دهد که می تواند احیاناً مخرب بوده باشد.
باری وقتی دگرگونی های جاری در پدیده های طبیعی، که غالباً چنان به ؟ و کندی صورت می گیرد که مشاهده مستقیم آن مسیر نیست، چنان شتابی به خود بپذیرد که قابل مشاهده و ادراگ باشد، بیم آن می رود کار به بروز فاجعه هایی بیانجامد که زیان های ناشی از آن چه بسا ادامه حیات انسان را در سرزمینی به مخاطره افکند.
پاره ای از نواحی سیاره که در حال حاضر خالی از سکنه است و چنان است که گویی در طول حیات این سیاره هیچگاه جمعیتی به خود ندیده، در حقیقت سرزمینهایی بوده است که بر اثر کنش مخرب از جانب آدمی، که در مجاورت مرزهای کشور گواتمالا جنگلی که هم اکنون نامسکون مانده در حدود دو قرن پیش از این، از جمله کانونهای فرو زنده تمدن باستانی ما یا به شمار می آمده است.
بار، چشم اندازهای جغرافیایی همواره در مسیر تخریب و انهدام محیط طبیعی گام بر نداشته است، بلکه گاه نیز عرصه و مرحله ای از گذار به سوی چشم اندازهای آمایش یافته بوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
دانش اکولوژی مجموعه شناخت هایی است که انسان درباره اثرات محیط بر روی موجودات زنده اثرات موجودات زنده بر روی محیط و ارتباطات متقابل بین موجودات زنده دارد.
وقتی اکولوژی موجود زنده ای مطالعه می شود هدف این است که معلوم شود چرا موجود مورد بحث در محیطهای خاص و تحت شرایط معینی زندگی می کند شرایط محیط چه اثراتی روی موجود زنده دارند و موجود زنده به نوبه خود چه تحولاتی در محیط پدید می آورد طبیعی است که خود انسان نیز به عنوان یک موجود زنده متاثر از عوامل محیط و موثر بر روی عوامل طبیعت در چهارچوب مطالعات اکولوژی از توجه و اهمیت خاص برخوردار است.
دانش اکولوژی مطالعه توام محیط و موجود زنده را هدف اصلی خود قرار داده و برای نیل به این هدف از همه رشته های علمی که مستقلاً محیط و یا موجود زنده را مطالعه می کنند کمک می گیرد.
کلمه اکولوژی دارای دو ریشه یونانی Oikos (به معنای خانه یا محیط زیست یا مسکن طبیعی) و Logos (به معنای شناخت) است و برای نخستین بار به وسیله ارنست هکل زیست شناس مشهور آلمانی به سال 1869 به کاربرده شده است و معنی تحت الفظی آن بررسی محل زندگی موجودات زنده است. بیان کاملتری در بیان اکولوژی عبارت است از مطالعه روابط موجودات زنده به طور فردی یا گروهی با محیط اطراف و یا علم رباط بین موجودات زنده و محیط.
تعریف دیگر اکولوژی ؛ عبارتست از علمی که روابط متقابل موجودات زنده را از یک طرف و رابطه بین آنها و محیطی که در آن زیست می کنند از طرف دیگر مورد بررسی قرار می دهد . لذا اکولوژی در احوال موجوداتی که در خشکی یا در آب در حال زیستن اند با توجه به روابط با محیط آنها تحقیق می کند.
دامنه علم اکولوژی را می توان با توجه به سطوح مختلف حیات تعیین کرد . اگر این سطوح به صورت یک طیف مشخص گردد که از یاخته آغاز شده به ترتیب شامل بافت ، اندام ، موجود زنده ، جمعیت ، اجتماع ، اکوسیستم و بالاخره بیوسفر یا زیست کره باشد ، علم اکولوژی بیشتر با سطوح اخیر این طیف یعنی بعد از موجود زنده سروکار دارد.
اکوسیستم به منظور مطالعه رابطه بین موجودات زنده و محیط معمولاً تعدادی از گیاهان و جانوران را در نظر می گیرد که در مجموعه جامعه را می سازند . در هر اکوسیستم میان موجودات زنده و محیط زندگی آنها همواره پیوندی ناگسستنی برقرار است و هر آینه این پیوند از هم بگسلد دگرگونی و احیاناً انهدام جامعه مزبور را دنبال خواهد داشت . به آن قسمت که مسکن موجودات زنده باشد هابیتات گویند.
جامعه أی که نفراتش به گونه واحدی متعلق باشد دوام پذیر نتواند بود مضافاً این که هر منطقه أی که محل زیست انواعی چند از موجودات زنده گیاهی و جانوری باشد یک سلسله عوامل فیزیکی و شیمیایی وجود دارد که در ظهور و ادامه بقای انواع نقش تعیین کننده بر عهده می گیرد.
وجود تنوع در انواع هر منطقه به ثبات جامعه کمک می کند بطوری که افراد هر جمعیت نیازهای گوناگون خود را با حضور سایر انواع برآورده می کند و دگرگونی های فیزیکی محیط را بهتر تحمل می نمایند اما به هرحال ثبات اکوسیستم نسبی است و عواملی نظیر رشد و توسعه جمعیت ها ، عبور از مرحله بلوغ و تولید مثل و سرانجام مرگ و میر عواملی هستند که دگرگونی های دائم در وضع جامعه بوجود می آورند.
در هر اکولوژیک که سرانجام منجر به پیدایش جامعه ثابت می گردد وقوع هر مرحله با پیدایش گروه هایی جدید و ظهور تنوع در انواع افزایش حجم کل موجود زنده توام خواهد بود ظهور توالی به ترتیب تقدم در هر منطقه به ترتیب زیر قابل پیش بینی است.
در منطقه ابتدا موجودات زنده خاک ساز نظیر باکتری ها پا به عرصه وجود می گذارند ، سپس به ترتیب گلسنگ و خزه بوجود می آید . آنگاه گیاهان سالیانه ، گیاهان دائمی ، درختچه و سرانجام درختان تولید می شدند به تناسب ظهور چنین مراحل گیاهی جانوران نیز متوالیا بوجود می آیند. زمان بسیار زیاد از مرحله شنی تا تولید جنگلی معادل با یک هزار سال تخمین زده می شود . هرگاه سرزمینی را در نظر بگیریم که گیاهان و جانورانی قبلاً در آنجا می زیستند و اینک به شکل بایر درآمده است تبدیل چنین سرزمینی به علفزار در حدود پنجاه سال و پیدایش جنگل مدت دویست سال به طول می انجامد . خاطر نشان می گردد که ظهور هر سال از همان گیاه به تدریج موجبات فرسوده شدن خاک به طریق خاص فراهم می سازد.
وابستگی غذایی موجودات زنده را با یکدیگر می توان به حلقه های زنجیر تشبیه کرد که در آن انرژی از حلقه ای به حلقه دیگر منتقل می شود. به عبارت دیگر هر موجود زنده حلقه ای را تشکیل می دهد که اگر در ابتدا و در انتهای زنجیره قرار نداشته باشد انرژی لازم جهت ادامه حیات از موجود قبلی به دست می آورد در حالی که خود تامین کننده انرژی برای موجود بعدی می باشد . اولین حلقه را تجزیه کنندگان حلقه های بعدی را مصرف کنندگان و آخرین حلقه را تجزیه کنندگان تشکیل می دهند.
عوامل عمده که افراد هر اکوسیستم را به یکدیگر پیوند می دهند :
1ـ تغذیه 2 ـ تولید مثل 3ـ اتکا به تعاون متقابل
1 ـ تغذیه : به منظور تامین غذایی در صورتی که اکو سیستم در مرحله تعادل و ثبات خود باشد رابطه ای بسیار نزدیک میان گیاهان و جانوران آن منطقه که توده زنده آنجا را تشکیل می دهند با محیط زیست آنان که توده غیر زنده را می سازد بر قرار است این روابط موجبات پیدایش زنجیری به شکل حلقه را فراهم می سازد که در امتداد آن مواد غذایی از راه تولید انرژی به گردش در می آیند.
عاملی که ضامن ادامه انرژی در امتداد این حلقه یا زنجیره است انرژی ناشی از تابش نور