لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
دانش اکولوژی مجموعه شناخت هایی است که انسان درباره اثرات محیط بر روی موجودات زنده اثرات موجودات زنده بر روی محیط و ارتباطات متقابل بین موجودات زنده دارد.
وقتی اکولوژی موجود زنده ای مطالعه می شود هدف این است که معلوم شود چرا موجود مورد بحث در محیطهای خاص و تحت شرایط معینی زندگی می کند شرایط محیط چه اثراتی روی موجود زنده دارند و موجود زنده به نوبه خود چه تحولاتی در محیط پدید می آورد طبیعی است که خود انسان نیز به عنوان یک موجود زنده متاثر از عوامل محیط و موثر بر روی عوامل طبیعت در چهارچوب مطالعات اکولوژی از توجه و اهمیت خاص برخوردار است.
دانش اکولوژی مطالعه توام محیط و موجود زنده را هدف اصلی خود قرار داده و برای نیل به این هدف از همه رشته های علمی که مستقلاً محیط و یا موجود زنده را مطالعه می کنند کمک می گیرد.
کلمه اکولوژی دارای دو ریشه یونانی Oikos (به معنای خانه یا محیط زیست یا مسکن طبیعی) و Logos (به معنای شناخت) است و برای نخستین بار به وسیله ارنست هکل زیست شناس مشهور آلمانی به سال 1869 به کاربرده شده است و معنی تحت الفظی آن بررسی محل زندگی موجودات زنده است. بیان کاملتری در بیان اکولوژی عبارت است از مطالعه روابط موجودات زنده به طور فردی یا گروهی با محیط اطراف و یا علم رباط بین موجودات زنده و محیط.
تعریف دیگر اکولوژی ؛ عبارتست از علمی که روابط متقابل موجودات زنده را از یک طرف و رابطه بین آنها و محیطی که در آن زیست می کنند از طرف دیگر مورد بررسی قرار می دهد . لذا اکولوژی در احوال موجوداتی که در خشکی یا در آب در حال زیستن اند با توجه به روابط با محیط آنها تحقیق می کند.
دامنه علم اکولوژی را می توان با توجه به سطوح مختلف حیات تعیین کرد . اگر این سطوح به صورت یک طیف مشخص گردد که از یاخته آغاز شده به ترتیب شامل بافت ، اندام ، موجود زنده ، جمعیت ، اجتماع ، اکوسیستم و بالاخره بیوسفر یا زیست کره باشد ، علم اکولوژی بیشتر با سطوح اخیر این طیف یعنی بعد از موجود زنده سروکار دارد.
اکوسیستم به منظور مطالعه رابطه بین موجودات زنده و محیط معمولاً تعدادی از گیاهان و جانوران را در نظر می گیرد که در مجموعه جامعه را می سازند . در هر اکوسیستم میان موجودات زنده و محیط زندگی آنها همواره پیوندی ناگسستنی برقرار است و هر آینه این پیوند از هم بگسلد دگرگونی و احیاناً انهدام جامعه مزبور را دنبال خواهد داشت . به آن قسمت که مسکن موجودات زنده باشد هابیتات گویند.
جامعه أی که نفراتش به گونه واحدی متعلق باشد دوام پذیر نتواند بود مضافاً این که هر منطقه أی که محل زیست انواعی چند از موجودات زنده گیاهی و جانوری باشد یک سلسله عوامل فیزیکی و شیمیایی وجود دارد که در ظهور و ادامه بقای انواع نقش تعیین کننده بر عهده می گیرد.
وجود تنوع در انواع هر منطقه به ثبات جامعه کمک می کند بطوری که افراد هر جمعیت نیازهای گوناگون خود را با حضور سایر انواع برآورده می کند و دگرگونی های فیزیکی محیط را بهتر تحمل می نمایند اما به هرحال ثبات اکوسیستم نسبی است و عواملی نظیر رشد و توسعه جمعیت ها ، عبور از مرحله بلوغ و تولید مثل و سرانجام مرگ و میر عواملی هستند که دگرگونی های دائم در وضع جامعه بوجود می آورند.
در هر اکولوژیک که سرانجام منجر به پیدایش جامعه ثابت می گردد وقوع هر مرحله با پیدایش گروه هایی جدید و ظهور تنوع در انواع افزایش حجم کل موجود زنده توام خواهد بود ظهور توالی به ترتیب تقدم در هر منطقه به ترتیب زیر قابل پیش بینی است.
در منطقه ابتدا موجودات زنده خاک ساز نظیر باکتری ها پا به عرصه وجود می گذارند ، سپس به ترتیب گلسنگ و خزه بوجود می آید . آنگاه گیاهان سالیانه ، گیاهان دائمی ، درختچه و سرانجام درختان تولید می شدند به تناسب ظهور چنین مراحل گیاهی جانوران نیز متوالیا بوجود می آیند. زمان بسیار زیاد از مرحله شنی تا تولید جنگلی معادل با یک هزار سال تخمین زده می شود . هرگاه سرزمینی را در نظر بگیریم که گیاهان و جانورانی قبلاً در آنجا می زیستند و اینک به شکل بایر درآمده است تبدیل چنین سرزمینی به علفزار در حدود پنجاه سال و پیدایش جنگل مدت دویست سال به طول می انجامد . خاطر نشان می گردد که ظهور هر سال از همان گیاه به تدریج موجبات فرسوده شدن خاک به طریق خاص فراهم می سازد.
وابستگی غذایی موجودات زنده را با یکدیگر می توان به حلقه های زنجیر تشبیه کرد که در آن انرژی از حلقه ای به حلقه دیگر منتقل می شود. به عبارت دیگر هر موجود زنده حلقه ای را تشکیل می دهد که اگر در ابتدا و در انتهای زنجیره قرار نداشته باشد انرژی لازم جهت ادامه حیات از موجود قبلی به دست می آورد در حالی که خود تامین کننده انرژی برای موجود بعدی می باشد . اولین حلقه را تجزیه کنندگان حلقه های بعدی را مصرف کنندگان و آخرین حلقه را تجزیه کنندگان تشکیل می دهند.
عوامل عمده که افراد هر اکوسیستم را به یکدیگر پیوند می دهند :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
شناخت کمال انسان
قسمت اول
معانی لغوی:
کامل
بدون عیب،بدون کمبودیا نارسایی.
دارای همهَ ویژگیهای لازم.
تکامل
1 - رسیدن کسی یا چیزی به مرحلهَ کاملتر.
2 - کمال یابی و فرهیختگی.
تغییرات کمی که در جریان تکوین پدیده انباشته می شود.
فرایند تدریجی که در آن چیزی به چیز بهتر تبدیل می شود.
نظریه ای که بر اساس آن گروهای جانداران در گذر زمان ممکن است تغییرکنند و از این رو شکل و ساختار بدنی تازه ، با نیاکانشان فرق داشته باشد.
تکوین
1-پیدایش
}1
قسمت دوّم
فرق کمال با تمام
تمام در جایی گفته می شود که در یک شی همه آنهچه که برای اصل وجود لازم است بوجود آمده باشد بعضی از چیزها بوجود نیاید ، اصلا" این شی در ماهییت خودش ناقص است ، تمامش بوجود نیامده است بلکه قسمتی از آن بوجود آمده است و اصطلاحا" تمام قابل کســر است یعنی می شود گفت : دو ثلثش موجود نیست
مثلا" یک ساختمانی را تصور کنید که قرار است بر اساس نقشه ای ساخته شود ،اگر همه آن چیز هایی را که سا ختمان احتیاج به آن دارد نباشد ، نمی توان از آن استفاده کرد و وقتی همه پیدا شد ، می گویند ساختمان تمام است و درست نقطه مقا بلش ( ناقص ) است
کمال در جایی است که یک شی بعد از آنکه تمام گشت یک درجه بالاتر هم می تواند داشته باشد و البته یک درجه هم بالاتر از آن و الی آخر این نکته حائز اهمییت است که بدون تمام ، کمال معنا و مفهومی ندارد ودر واقع تمام شرط لازم برای کمال است برای روشن تر شدن مطلب ،چند مثال ذکر می کنیم
مثلا" می گویند عقل فلان کس کامل شده ، یعنی قبلا" هم عقل داشت ، اما حالا عقلش یک درجه بالا آمده است یا مثلا" می گویند علم فلانی کامل شد ، یعنی قبلا" هم علم داشت و از آن استفاده می کرد ولی حالا بک درجه بالا آ مده و بیشتر شده و کاملتر شده است
تعبیر انسان کامل در ادبیات اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشت و بعد از این تاریخ به کار رفت و می توان گفت اولین بار در دنیای اسلام پیدا شده است و اول کسی هم که این تعبیر را کرده عارف معروف ( محیی الدین عربی اندلسی طایی ) است
در باره او می توان گفت که او پدر عرفان اسلامی است این شخص مردی عربی نژاد از اولاد حاتم طا یی و اهل اندلس ( اسپا نیای امروزی ) است.}2
قسمت سوم
انسان تمام و انسان ناقص
این بحث را با یک سوال شروع می کنیم و أن این است که :
اسا سا" أ یا ما انسان سالم و انسان معیوب داریم یا خیر ؟
البته یک سلامت و یک عیب است که مربوط به جسم و تن انسان است و در این شکی نیست که بعضی ها از نطر جسمی سالم یا مریض هستند . ولی اینها مربوط به شخص انسان است .
( أیا تا کنون دقت کرده اید که اگر انسانی نقص عضو داشته باشد این را ملاک در انسانیت او قرار نمی دهند ؟ مثلاً فیلسوف معروف و بزرگی همچون سقراط از بدشکلترین افراد بوده است . اما تاکنون بدشکلی را برای او ملاک قرار داده اند و از روی حال ظاهر این شخص قضاوتی درباره ایشان کرده اند . أیا أن دیگری فیلسوف بزرگی همانند ابوالعلا معری کور بوده است یا طه حسین در زمان معاصر و بسیاری از افراد دیگر … این خود دلیل بر این است که انسان دو چیز دارد : شخصی دارد و شخصیتی . تنی دارد و روحی . جسمی دارد و روانی .
حال که معلوم شد هدف ما در سوال اول روان انسان بوده است ، باردیگر سوالمان را البته به شکلی دیگر طرح می کنیم .
اساساً آیا روان انسان می تواند بیمار باشد در حالیکه جسم انسان سالم باشد یا خیر ؟
کسانی که منکر روح و اصالت روح هستند و تمام خواص روحی را اثر مستقیم و بلاواصطه سلسله اعصاب انسان می دانند بنا بر نظریه اینها اساساً روان حکمی ندارد و همه چیز تابع جسم است . اگر روان بیمار باشد حتماً جسم بیمار است که روان بیمار است ، بیماری روانی همان بیماری جسمی است .
خوشبختانه امروزه این مطلب ثابت شده است که ممکن است انسان از نظر جسم و از نظر خون و حتی شمارش گلبولهای سفید و قرمز خون ، از نظر سلسله اعضاب و بطور کلی از لحاظ متابولیسم بدن کاملاً سالم باشد ولی در عین حال از لحاظ روانی بیمار باشد مثلاً به اصطلاح خودمان عقده روانی داشته باشد ، یعنی بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او باشد ، دستگاه روانی او اختلال دارد . مثلاً کسی که عقده روانی داشته باشد ، یعنی بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او باشد ، دستگاهروانی او اختلال دارد . مثلاً کسی که عقده روانی ( تکر ) دارد . ثابت شده است که واقعاً بیمار است ، اختلال روحی دارد . ولی آیا ما توان دوایی برای آن در داروخانه ها یافت که اگر انسان آن را مصرف کند تکبرش مبدل به تواضع و فروتنی بشود ؟ یا انسان قسی القلبی را در نظر بگیرید آیا برای جلاد صفتی داروئی اختراع شده است و اساساً امکان چنین داروئی وجود دارد ؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
هر عملى که انسان را از تکمیل و شکوفایى خود باز دارد و مانع سیر و پویایى انسانى و حرکت او به سوى خداوند شود «گناه» است.
دورى از گناه
هر عملى که انسان را از تکمیل و شکوفایى خود باز دارد و مانع سیر و پویایى انسانى و حرکت او به سوى خداوند شود «گناه» است. خداوند در هدایت حکیمانه خود تمامى این اعمال گناه آلود را براى ما روشن ساخته است . تکالیف الهى - یعنى انجام دادن واجبات و ترک محرمات- غایتى جز تعالى معنوى انسان ندارد.
تأثیر گناه در آلوده کردن روح انسان مانند آلودگى ظاهرى بدن نیست. گناهان شخصیت و حقیقت وجود انسان را واژگونه و چهره انسانى او را به چهرهاى حیوانى تبدیل مىکند . گناه تأثیرى واقعى در شخصیت حقیقى انسان مىگذارد که با مرگ از بین نمى رود و با او به سرای دیگر منتقل می شود.
از ویژگیهاى حیات آخرت ظاهرشدن انسان با شخصیت حقیقى خود است که در دنیا با روش و منش و با خصلتهای روحى زشت و زیبا براى خود ایجاد کرده است. در حیات آخرت، از چهره انساننماى دنیایى خبرى نیست. در آنجا، هر انسان با شخصیت حقیقى ظاهر می شود. این شخصیت نشان دهنده عمل و رفتار او در دنیاست .
تجسم اعمال از واقعیتهایی است که وحى آسمانى براى ما بازگو کرده است. انسان در قیامت با ظاهر شدن ماهیت حقیقى عمل زشتش دچار عذاب و درد و رنج دایمى مىشود؛ و با آشکار شدن ماهیت واقعى عمل خوبش، در لذت و سرور و شادى فرو می رود. در عمل انسان در دنیا، نشانى از واقعیت خوب و بد نیست؛ برای مثال، نمىتوان از ظاهر سخنی راستى و ناراستى آن را باز شناخت.
نکته دیگر اینکه تأثیر گناه در ماهیت و شخصیت انسان تنها با مغفرت خداوند پاک می شود و هیچ عامل دیگرى جز مغفرت الهى نمىتواند اینتأثیر را بزداید.
گناهان به 3 دسته تقسیم می شود:
1- گناهانى که از شخصیت طغیانگر و حق ستیز کافران بر مىخیزد. «کافر» - به معناى پوشاننده حقیقت - به کسى گفته مى شود که در برابر حقیقتهاى بزرگ و روشنى که پیامبران الهى آورده اند به مخالفت بر مىخیزد. مخالفت با پیامبران و ایستادگى در برابر منطق و فکر و سخن پیامبران، که اندیشه و اخلاق و رفتارشان تجسم روشن و آشکار حقیقت و راستى و انسانیت است، گناهى کافرانه است. خداوند و نظام هستى هیچ گاه ایستادگى در برابر حق را بر نمىتابد و تحمل نمی کند. استکبار - که در منطق قرآن زشتترین پدیده معرفى شده - به معناى منش و رفتار خودخواهانه انسانهایى است که در برابر حقیقت و راستى و درستى تسلیم نمی شوند و در برابر آنها به دشمنى و سرکشى بر مى خیزند.
«اسلام» به معناى تسلیم بودن در برابر حقیقت است. خداوند که حقیقت برتر هستى است شایستهترین حقیقتى است که باید در برابر او تسلیم بود . هر موجودى هم که صفات الهى در او بیشتر جلوه گر باشد از حقیقت بیشترى برخوردار است و شایستگى بیشترى دارد که از او پیروى شود.
2- گناهانى که از سر جهالت و نادانى انجام مىشود. این گروه از انسانها از روى جهالت و ناآگاهى به حقیقت با حقیقت متعالى که پیامبران آورده اند مخالفت می کنند. اینان براى نجات امکان بیشترى دارند. قرآن کریم در توصیفشان مىفرماید: «اینان کسانى اند که از عقل خویش بهره درست نمىگیرند». آنان زندگى دنیا را تنها در همین حیات ظاهرى خلاصه مىکنند که چشمانشان مىبیند و غرایزى که در وجود مادى خود حس مى کنند و در پى ادراک حقیقت بزرگتر هستى - که در وراى این ظاهر قرار دارد – بر نمى آیند. تداوم این نادانى بزرگ آنان را به تباهى مىکشد و مانع دستیابى آنها به شخصیت متعالى انسانى می شود و آنان را در برابر مسیر هدایت الهى قرار مىدهد.
3- گناهانى که از روى غفلت اتفاق مىافتد. مرتکبان این گناهان کسانى اند که اندیشه خود را به روى فهم و درک حقیقت گشودهاند. این گروه بندگى در برابر خداوند بزرگ را قبول دارند و سوداى زندگى جاودان و حیات حقیقى در سر دارند، ولى نفس اماره و وسوسه های شیطانى آنان را به گناه مىآلاید. قرآن این گروه را چنین توصیف مىکند: «اینان پس از آنکه با وسوسه نفس شیطانى به گناهى دست مىزنند، به یاد خدا مىافتند و از اینکه از فرمان او سر تافتهاند پشیمان مىشوند و توبه مىکنند». توبه راه بازگشت آنان را هموار مىکند و مورد مغفرت خداوندشان قرار مىدهد و توجه به خدا اثر زیانبار گناه را از آنان مىزداید.
مهدویت و عقلگرایی (2)
نویسنده: حجت الاسلام حسین الهی نژاد
حکومت جهانی مهدوی و رشدیافتگی عقل
چنانچه از مفهومشناسی اقسام عقل به دست میآید، آثار عقل نظری، جهانشناسی، هستیشناسی، مبدأ و خداشناسی، معاد و فرجامشناسی، ... است و آثار عقل عملی، رشد ایدئولوژی و باید و نبایدهای اخلاقی، تهذیب نفس و پرورش روح، عبادت و بندگی خدا است و آثار عقل ابزاری، رشد صنعت، تکنولوژی و تسلط بشر بر طبیعت و کیفیت بهرهوری از آن میباشد.
تفاوت اساسی و بارز که میان رُشد عقلانیت در دوران رنسانس و عقلانیت در دوران بعد از ظهور مطرح است به این است که عقلگرایی و عقلانیت در دوران مدرنیته، عقلانیت یکسویه بوده و تنها به فکر شناخت نوامیس طبیعت و تسلط بشر بر آن میباشد؛ یعنی تنها به عقلانیت ابزاری که در ارزشگذاری و تمییز خوب و بد، خنثا است، میپردازد. امّا عقلانیت بعد از ظهور، متعادل میباشد؛ یعنی کنار رُشد صنعت و تکنولوژی که محصول عقل ابزاری است، عقل نظری(جهان بینی) و عقل عملی (ایدئولوژی) نیز به تناسب آن، رشد و ترقی مییابد.
اکنون به نمونههایی از رشدیافتگی عقل نظری، عقل عملی و عقل ابزاری در دوران حکومت جهانی مهدوی خواهیم پرداخت.
1. رشد عقل نظری
در بیان چگونگی رشد عقل نظری میان مردمان بعد از ظهور، باید چنین گفت: از آنجا که عقل نظری، از مقوله شناخت و علم است و نیز عامل جدائی حق از باطل شمرده میشود، بر این اساس هرگاه در جامعهای شناخت و معرفت به حقایق و هستی بیشتر باشد،نشان از رشد و تعالی عقل نظری مردم در آن جامعه میباشد.
البته میان حقایق و هستیها، عالیترین وجود و هستی، از آنِ خداوند متعال است؛ پس هرگاه عقل نظری مردم رشد کرد، خداشناسی و ماوراشناسی میان مردم بیشتر میشود؛ چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
آگاه باشید! به راستی که خردمندترین مردم، بندهای است که پرودگارش را بشناسد و فرمانش برد.[25]
آنچه از روایات معصومین علیهم السلام دربارة زندگی مردم در دوران پس از ظهور و دوران نظام جهانی مهدوی برداشت میشود، این است که مردم، از نظر خداشناسی و توجه به خدا، در حد عالی قرار دارند. در واقع، همان رشد و تعالی عقل نظری، میانشان جاری است. در ذیل، برای تثبیت مطالب فوق، به روایاتی چند که به خداشناسی مردم عصرظهور اشاره دارد، میپردازیم.
امام رضا علیه السلام در تفسیر آیه شریفه 83 سوره آل عمران[26] فرمودند:
در حق قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف نازل شده است. چون ظهور کند، به کافران و مرتدان مشرق و مغرب، اسلام را عرضه میکند..... تا اینکه در شرق و غرب جهان، کسی باقی نباشد، جز معتقدان به یکتائی خدا.[27]
باز در روایت دیگری میفرماید:
خداوند، به دست او، زمین را از لوث کافران و منکران پاک میکند، زمین زیر پایش میپیچد و هر کار سخت و دشواری برای او آسان میشود.[28]
روشن است وقتی بساط کفر و انکار خدا از روی زمین برچیده شد، نقیض آن که همان خداشناسی و معرفت به خدا است، جای آن را پر میکند. این، همان تعریفی از رشدیافتگی عقل نظری است.
از امام باقر علیه السلام نیز روایتی به مضمون فوق نقل شده است:
روی زمین، نقطهای نمیماند، جز اینکه در آن، ندا میشود: «اشهد ان لا اله الا الله.[29]
از مجموع روایات فوق که به نوعی دورنمای زندگی انسانها در دوران حکومت جهانی مهدوی را ترسیم میکنند، به وضوح، رشد و تعالی عقلی نظری در میان آنها، آشکار میشود؛ همان عقلی که انسان را به حقایق و هستی آشنا کرده و به عالیترین حقیقت و وجود یعنی خداوند متعال معرفت میبخشد.
همچنین در اینباره روایات بسیاری از معصومان علیهم السلام نقل شده است که برخی از آنها به صورت صریح و برخی به صورت تلویح، به مسأله رشد عقل نظری مردم در آن دوران پرداختهاند که از باب نمونه به تعدادی از آنها اشاره شد و در ذیل به برخی دیگر از آنها خواهیم پرداخت.
امام باقر علیه السلام در روایتی به صراحت به موضوع رشد عقل نظری اشاره میفرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان گذارد، تا خِردهای آنها بیشتر شده و فکرشان کامل گردد.[30]
از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است:
(به انسانهای دوران) بعد از ظهور آن اندازه حکمت داده میشود که زن در خانهاش براساس کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله قضاوت میکند.[31]
از روایت فوق، دو مطلب به صورت صریح برداشت میشود: نخست گسترش معرفت و حکمت و دوم، گسترش اسلام شناسی که میان همه مردم و سطوح مختلف آنها ـ اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، و … ـ مطرح خواهد بود.
در نهج البلاغه از امیر المؤمنین علی علیه السلام پیرامون آینده بشریت و رشد حکمت در آن دوران، چنین نقل شده است:
بدانید آن کس از ما (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) که فتنههای آینده را در یابد، با چراغی روشنگر در آن، گام مینهد و بر همان سیره و روش صالحان (= پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام) رفتار میکند، تا گرهها را بگشاید، بردگان و ملتهای اسیر را آزاد کند … . سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنهها آماده میشوند و چونان شمشیرها صیقل میخورند. دیدههایشان با قرآن روشنایی گیرد، و در گوشهاشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان، جامهای حکمت سر میکشند.[32]
برای تبیین روایات فوق، لازم است ابتدا به مفهوم شناسی «حکمت» و بعد به اقسام حکمت و رابطه آن با عقل پرداخته شود. قرآن، در آیاتی چند به مقوله حکمت پرداخته و پیامبران و اولیای الهی را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
در تفکر اسلامی عقیده بر این است که ویژگیهای منحصر به فرد انسان و ساختار زندگی وی، به گونه ای است که برای رفتارهای اجتماعی و فردی خویش، و همچنین برای سعادت ابدی، نیازمند راهنمایی الهی و قوانین و ضوابطی است که ازسوی خداوند توسط وحی تامین گردد. بدیهی است که سخن برخلقت ناقص انسان نیست تا وحی برای تکمیل کمبودهای انسان از جهت آفرینش مورد نظر باشد بلکه وحی و قرآن، قوانین و نیازهای انسان و جامعه انسانی را مورد بررسی قرار می دهد که انسان را از ناموس فطری دور می سازد، و فطرت آدمی را به فساد و تباهی می کشاند. به این ترتیب هدف قرآن باز گردانیدن انسان به فطرت پاک و برگردانیدن قوانین ناقص بشری به قانون الهی است، و لذا قرآن، کتاب آموزش نظریه ای نیست که در تلاش چیره شدن بر طبیعت بوسیله اندیشه و نظر باشد، و زمینه را برای غلبه روح بر ماده فراهم کند. بلکه تلاش قرآن در آن است که ایمان را بر اساس هماهنگی میان محسوسات و معقولات بنا کند، به گونه ای که انسان با داشتن ایمان تنها در جهان غیب به سر نبرد، و همه زندگیش را هم در جهان خالص ماده نگذراند، بلکه در زندگی میان نیروها و طبیعت ها تعادل ایجاد کند، و معنویت را در همه جای زندگی مدی فراهم گرداند.
وضعیت موجود گر چه از تدوین روانشناسی به عنوان یک علم، مدت زمان زیادی نمی گذرد، و در این فاصله، تحقیقات چشمگیری صورت پذیرفته و دست آوردهای گرانبهایی در اختیار محققان قرار گرفته است، اما انسان هنوز بسیاری از علومی را که می بایست بیاموزد، نیاموخته است و علی رغم کوشش های فراوان که در زمینه های تعلیم و تربیت و پرورش انسان ها به عمل آمد ه، اما این تلاش ها کامل نبوده و مورد انتظار و متناسب با نیازهای فطری انسان را به بار نیاورده است، بلکه هنوز جرائم، انحرافها و مشکلات روحی و روانی وجود دارد و در برخی موارد به صورت روز افزونی رو به گسترش است. حاکمیت رویکرد مادی بر روان شناسی غربی علی رغم ظهور مکاتب متنوع در این گستره، موجبات ناکامی روان شناسی را در بسیاری از زمینه های روحی و روانی در کمک به انسان و حل مشکلات و اختلالات روانی او را فراهم کرده است، به گونه ای که این زمزمه معمولأ شنیده می شود که:میانگین بهبود بیماران عصبی، عملأثابت و راکد مانده است. امّا خوشبختانه در میان صاحبنظران علوم اجتماعی، گرایشهایی حاکی از توجه بیشتر به دین برای دستیابی به سلامت روان و درمان بیماری ها پیدا شده است. ایشان معتقدند، در ایمان به خدا، نیروی خارق العاده ای وجود دارد که نوعی قدرت معنوی به انسان می بخشد که در تحمل سختیهای زندگی او را کمک می کند و از نگرانی و اضطرابی که بسیاری ار مردم قرن ما در معرض ابتلای آن هستند دور می سازد . در همین راستا کارل یونگ، روانکاو مشهور می گوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن، با من مشورت کرده اند، به جراُ ت می توانم بگویم که تک تک آنها به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند که آن چیزی را که ادیان در هر زمانی به پیروان خود می دهند، فاقد بودند و فرد فرد آنها وقتی که به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند بطور کامل درمان شدند.
ما معتقدیم درست است که روان شناسی در تمام زوایای زندگی بشری حضور یافته است به گونه ای که انسان از هیچ کدام بی نیاز نیست. ولی باید توجه داشت که در سلسله مراتب تکاملی موجودات، هرقدر بالاتر برویم، پیچیدگی و در نتیجه پیش بینی ناپذیری ها، بیشتر می شود، بعد انسانی انسان، و قانون مندی های حاکم بر آن، با دیگر موجودات جهان هستی، قابل مقایسه نخواهد بود، از همین روی باید توجه داشت که روان شناسی محصول دست بشر است که به عنوان یک علم تجربی، فضای بسیارمحدودی را پیش پای خود قرار داده است، در حالیکه دین تبیین و تنظیم سبک زندگی انسانها را رسالت خود می داند و برای تصمیم گیری ها و رفتارهای ریزو درشت زندگی انسان، دستورالعمل داشته و مسلماتی دارد که مستند به خالق بشر، و دارای اعتبار ویژه ای است، چرا که آفریدگار، به طبیعت و اسرار آفرینش مخلوق خود، داناتر است« الا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر» آیا آن خدایی که مردم را آفریده، عالم و بر اسرار آنها نیست؟ حال آنکه او به همه چیز آگاه است( ملک/14 ). و بدیهی است که اساسی ترین منبع و سند دینی که به اعتقاد مسلمانان حتی کلمات و الفاظش نیز، عین کلمات و الفاظ خداوند متعال هستند که کلام الله می خوانندش، همان قرآن کریم می باشد.
قرآن کریم به منظور دست یابی به خودشناسی و رشد شخصیت و ارتقای نفس انسان به مدارج کمال انسانی، مناسب ترین و بهترین راهی را که بتواند زمینة خوشبختی دنیا و آخرت او را فراهم کند، به وی نشان داده است. در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که فطرت وجودی انسان و حالات گوناگون روان او را متذکر شده و راههای تهذیب و تربیت و معالجة روان انسان را نشان داده است و سؤالاتی که ریشه در درون ذات آدمی دارد و از اعماق وجود انسان سرچشمه گرفته و اختصاص به قشر و گروه خاصی ندارد و در محدودة زمان و مکان خاص هم قرار نمی گیرد، ازقبیل اینکه: از کجا آمده ام ؟ برای چه آمده ام ؟ به کجا می روم ؟ چرا باید بروم؟ چه باید بکنم ؟ سؤالاتی که معماهای وجود انسان هستند، را پاسخ می دهد. و همچنین برخی از آیات قرآنی حاوی دستورات و سفارش هایی در زمینه های متفاوت است که در آرامش روانی و روحی انسان تأثیر مثبت داشته و موجب رفع اضطراب و نگرانی های بشری شده و در نهایت او را به تعادل می رساند. به عنوان نمونه برخی از نتایج تحقیقات انجام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق : رابطه ی انسان با سازمان
تئوری محدودیتها – زود گند یا آینده
نوشته ی رابرت ای. فرکس
TOC = یک سه حرفی دیگر که وعده می دهد برای هر شرکت یک علاج قطعی باشد. آیا این وضعیت مدیریت آینده است یا فقط یک زودگذر است؟ به طور مشهود فقط زمان می گوید، اما اجازه دهید ریسک کنم و یک پیش گویی کنم و در تفکر ورای گمانه پروازی ام با شما شریک شوم .
پذیرش در مقابل موفقیت
اغلب اوقات یک فن مدیریتی جدید به طور گسترده مورد پذیرش شرکتها قرار می گیرد. با این حال پذیرش اولیه تضمین نمی کند که این تکنیک دوام زیادی داشته باشد، و یقینٲ ضمانت نمی کند که موفقیت آمیز باشد. چندین سال قبل، پوشش هفته ی کاری یک خط زمانی در بر دارد که چند دهه ی قبل را پوشش می دهد. پراکندگی در خط زمان به طور تحت اللفظی چندین تکنیک مدیریتی است که از مُد زودگذر به حافظه ی دور دست رفته است.
حتی تکنیکها که پذیرفته شده اند و یک وضعیت معتبر اجرایی در شرکتها دارند، اغلب نمی توانند سودهای امیدوار کننده ای به همراه بیاورند – در واقع اغلب به طور تأسف انگیزی در برآورده کردن انتظارات اُفت دارند، بیایید فقط چند نمونه ی آشنا را بررسی کنیم :
کامپیوتر ها – من خواندن یک تحقیق را در اوایل دهه ی 70 به یاد می آورم که توسط شرکت مشاوره ی نامورمک کینزی و شرکت انجام شد. آنها سود مالی شرکت هایی که از سرمایه گذاری در کامپیوتر کسب کرده بودند را آنالیز کردند و به این نتیجه رسیدند که خیلی اندک(کمتر از 10 درصد) سود قابل پذیرش به دست آورده، و اکثریت آنها سود منفی داشته اند.
برنامه ریزی ملزومات مادی(MRP) – این تکنیک کامپیوتری در اوایل دهه ی هفتاد با عنایت رو به رو شد، و هم اکنون در بسیاری از شرکت های تولیدی بزرگ در این کشور کاربرد فراوانی دارد. هدف ادعا شده اش کاهش صورت برداری دارایی، بهبود عملکرد توزیع، و کاهش هزینه هاست. چندین سال قبل تعدادی از کارشناسان محترم به جنبش MRP به عنوان یک خطای 10 میلیارد دلاری اشاره کردند،و تذکر دادند که ژاپنی ها با استفاده از سیستم های عمدتأ دستی به نام"kanban" موفقیت بسیار بیشتر و سرمایه گذاری خیلی کمتری داشته اند.
کامپیوترهای شخصی - اخیرأ، لستر ترو،رئیس کلMIT و یک اقتصاد دان برجسته، یک مطالعه ی انجام شده برای اندازه گیری موفقیت های خلاقانه و تولیدی با استفاده از کامپیوترهای شخصی در صنعت را گزارش می دهد. وی ضرورتأ می گوید که این هم خیلی آشفته کننده و هم معماساز است، اما علی رغم سرمایه گذاری های عظیم،نتوانستند هیچ اصلاح واقعی در بهره وری و میزان تولید اداری را ردیابی و کشف کنند.
مدیریت کیفیت کل(TQM) – چند تکنیک بیشتر از جنبش کیفیت در ملأعام رواج فوری تر بدست آورده اند. به محض پخش تلویزیونی "چرا ژاپن کار می کند" در ساعات پربیننده ی یک شنبه غروب، مثل این به نظر رسید که کل کشور بلافاصله دانستند که کیفیت رمز موفقیت ژاپن است و اینکه دکتر دبلیو.ای.دمینگ مردی است که آنها را شروع کرده است. علی رغم انتخاب فراوان و سریع TQM توسط صنایع ایالات متحده یکی از شش شرکت مشاوره ای بزرگ اخیرأ اعلام کرده اند که فقط حدود 5 درصد از شرکت هایی که برای انتخاب TQM تلاش کرده اند از نتایج بدست آمده راضی هستند.
من آخرین فردی هستم که می گویم کامپیوترها،MRP،PC ها و TQM ابزارهای مهم یا ارزشمندی نیستند، اما بر مبنای آنالیز چند سازمان و افراد بسیار محترم، به طور واضح چیزی غلط و نابجاست.
شاید مشکل کم درکی، حمایت و اصرار ناکافی مدیریت عالی رتبه باشد، یک دلیل متداول که وقتی ارئه می شود که چنین برنامه هایی نتوانند نتایج مطلوبی فراهم کنند. هضم این برای من بسیار دشوار است. مدیریت ارشد به طور واضح در این تکنیک ها به اندازه ی کافی باور شده اند تا برای اجرای شان پول لازم سرمایه گذاری شود. همچنین پذیرش این موضوع که مدیریت در کسب سود قابل توجه در سرمایه گذاری های شان و بهبود سودآوری شرکت های شان علاقه ای ندارند، برای من دشوار است.
شاید لازم است شرکت ها چنین تکنیک هایی را اتخاذ کنند فقط برای اینکه از رقابت جلوگیری کنند. شاید پاسخ این باشد که آن ها در صورت عدم اجرای این راهکارها در وضعیت بدتری خواهند بود.
شاید مشکل این باشد که برای سرمایه گذاری ها در تسویه حساب زمان بیشتری از آنچه انتظار داریم می گیرد، که احتمالأ یک پاسخ احتمالی است. در کل، هر یک از آن ها برای سازماندهی یک تغییر فرهنگی واقعی در بر دارند،و تغییرات فرهنگی یک شبه رخ نمی دهد.
بخش دیگر این تنگنا در چیزی قرار دارد که از موفقیت منظور داریم. تمام سازمان ها و افرادی که در مورد تأثیر تکنیک های فوقافسرده و دلگیر هستند به یک نحو بدان نظر می کنند. آیا سرمایه گذاری شرکت در این تکنیکها باعث افزایش واقعی در سود می شود، و آیا این سودهای افزایش یافته در سرمایه گذاری پولی سود رضایت بخش تری فراهم می کند؟
اگر بعضی از این توضیحات را بپذیریم، آن گاه باید قبول کنیم که امکان ندارد استفاده از چنین تکنیکهایی خیلی سریع و به طرز بسیار شگرفی سودآوری شرکتها را افزایش دهد. بهترین چیزی که می توانیم آرزو کنیم نگهداری سطوح کنونی سودها و آرزوی سودهای بلندمدت است. یقینٲ یک مکتب فکری است.
تاریخچه ی مختصری از تئوری محدودیت ها (TOC)
ریشه های تئوری محدودیت ها و الزام ها به برنامه زمان بندی شده ی محدودی بر می گردد که بر الگوریتم مالکیت به نام OPT استوار است، که در اصل نشانه ی جدول زمان بندی بهینه سازی تولید است و بعد به تکنولوژی بهینه سازی تولید تغییر پیدا کرد. دکتر اِلی – گلدرات و سه شریک اسرائیلی آن را بسط دادند کسانی که در اواخر 1979 آن را به ایالات متحده آوردند و یک شرکت به نام خروجی خلاق"Creative Output" با مسئولیت محدود، تشکیل دادند. طی هفت سال بعد در حالی که سیستم فرم افزاری تکامل می یافت، جنبه ی دیگری از OPT بسط و توسعه پیدا کرد – مقررات و فلسفه ی