انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق درباره؛ ارتباط الکترون خواهی با انرژی یونش

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

ارتباط الکترون خواهی با انرژی یونش

الکترون خواهی یا آفینیته مربوط به فرآیندی است که در آن ، از اتم خنثی یک یون منفی (از طریق بدست آوردن الکترون) بوجود می‌آید. در حالیکه انرژی یونش مربوط به فرآیند تولید یک یون مثبت از اتم خنثی بسبب از دست دادن الکترون است.

علامت قراردادی الکترون خواهی

در فرآیند الکترون خواهی معمولا (ولی نه همیشه) انرژی آزاد می‌شود. اولین الکترون خواهی بیشتر عناصر ، علامت منفی دارد. بعنوان مثال ، الکترون خواهی فلوئور برابر است با 328Kj/mol- = اولین الکترون خواهی و اما برای برخی عناصر مقدار آن مثبت است. مثلا برای نئون عبارت است از 29Kj/mol = اولین الکترون خواهی. علامت مثبت برای الکترون خواهی نشانه آن است که برای تحمیل یک الکترون به اتم مربوط باید کار انجام شود، (یعنی سیستم انرژی جذب کند) تا اتم مورد نظر قادر به جذب الکترون اضافی شود.

علت آزاد شدن انرژی یا جذب انرژی توسط اتم در الکترون خواهی

الکترونی که به اتم خنثی نزدیک می‌شود، از سوی هسته مثبت اتم جذب می‌شود. اما از سوی الکترونهای منفی آن دفع می‌گردد. اگر جاذبه بیش از دافعه باشد، وقتی یون منفی بوجود می‌آید، انرژی آزاد می‌شود. برعکس اگر دافعه بیش از جاذبه باشد، برای تشکیل یون منفی باید به سیستم انرژی داده شود.

تغییرات الکترون خواهی در یک تناوب از جدول تناوبی

قاعدتا یک اتم کوچک باید تمایل بیشتری برای بدست آوردن الکترون از خود نشان دهد تا یک اتم بزرگ، زیرا الکترون افزوده شده به یک اتم کوچک ، بطور متوسط به هسته مثبت نزدیکتر خواهد بود. با توجه به اینکه شعاع اتمی عناصر از یک تناوب از چپ به راست کوچکتر و بار مثبت هسته در همان جهت افزایش می‌یابد، باید انتظار داشت که الکترون خواهی عناصر مربوط ، از چپ به راست در یک تناوب ، مقادیر منفی بیشتری نشان دهد.

موارد استثنایی

مواردی که عناصر از تعمیم بالا تبعیت نمی‌کنند، باید مورد توجه قرار گیرند. مثلا در دوره دوم مقدار الکترون خواهی بریلیوم (دارای پوسته فرعی 2s پر شده) ، نیتروژن (دارای پوسته فرعی 2p نیمه پر شده ) و نئون (با تمام پوسته‌های فرعی پر شده) از قاعده بالا پیروی نمی‌کنند. این عناصر ، آرایش الکترونی نسبتا پایدار دارند و به آسانی الکترون اضافی نمی‌پذیرند.موارد استثنایی همانند را می‌توان در مورد عناصر مشابه به دوره‌های دیگر نیز مشاهده کرد. در هر دوره ، بیشترین تمایل پذیرش الکترون (الکترون خواهی بزرگتر با علامت منفی) در عنصر عضو گروه VIIIA دیده می‌شود. آرایش الکترونی همه اینها از آرایش گاز نجیب یک الکترون کم دارد.

تغییرات الکترون خواهی در یک گروه از جدول تناوبی

در این مورد ، برای تمام گروهها ، نمی‌توان الگوی واحد پیدا کرد. در مورد عناصر گروه VIIIA الکترون خواهی فلوئور ظاهراً غیر عادی است.حجم اتم فلوئور از بقیه عناصر گروه کوچکتر است و می‌توان انتظار داشت که بر اثر جذب الکترون ، بیشترین انرژی را آزاد کند. اما در حالی‌که الکترون افزوده شده به اتم کوچک بشدت توسط هسته ، جذب می‌شود. به همان ترتیب نیز از سوی بقیه الکترونهای موجود در اتم بشدت دفع می‌شود.زیرا هرچه حجم کوچکتر باشد، چگالی بار الکترونهای والانس نیز بیشتر خواهد بود. اعتقاد بر این است که در اتم فلوئور این اثر دافعه اثر جاذبه قوی ناشی از کوچکی اتم را تا حدی خنثی می‌کند.

دومین الکترون خواهی

این فرآیند ، فرآیندی است که در آن یک الکترون به یک یون منفی افزوده می‌شود. برای نمونه در مورد اکسیژن برابر است با 845Kj/mol+ =دومین الکترون خواهی. از آنجا که یک یون منفی و یک الکترون یکدیگر را دفع می‌کنند، در فرآیند افزودن یک الکترون به یک یون منفی نه‌تنها انرژی آزاد نمی‌شود بلکه انجام فرآیند انرژی گیر است و دومین الکترون خواهی تمامی عناصر ، مقدار مثبت دارد.

انرژی تبادل شده در فرآیند تولید یون

انرژی تبادل شده در فرآیند تولید یونی که دو یا چند بار منفی دارد، حاصل جمع جبری تمام الکترون خواهی مربوط است. این حاصل جمع برای تمام یونهای دارای چند بار منفی همیشه مثبت و فرآیند انرژی گیر است.

مقدار انرژی که در فرایند افزایش یک الکترون به یک اتم منفرد گازی شکل در حالت اصلی مبادله می شود، الکترون گیری آن اتم نامیده می شود. در این فرایند، معمولا، انرژی آزاد می شود و بنابراین، الکترون گیری بیشتر عناصر دارای علامت منفی است. ولی الکترون گیری را اغلب به صورت انرژی آزاد شده تعریف می کنند ؛ در منابع علمی که از چنین تعریفی استفاده شده است، مقادیر الکترون گیری که مربوط به آزاد شدن انرژی است، با علامت ثبت نشان داده می شود. تعیین مستقیم الکترون گیری دشوار است و تنها برای معدودی از عناصر انجام شده است. الکترون گیری برخی از عناصر دیگر به طور غیر مستقیم از داده های ترمودینامیکی محاسبه شده اند. بنابراین ، مقادیر الکترون گیری فقط برای معدودی از عناصر در دست است و اغلب این مقادیر دقت زیادی ندارند. تمایل یک اتم کوچک برای پذیرش الکترون بایستی بیشتر از یک اتم بزرگ باشد زیرا در یک اتم کوچک، الکترون افزوده شده، به طور متوسط، به هسته مثبت نزدیک تر است. این گرایش در هر دوره از چپ به راست ، تقریبا پیروی می شود. ولی در دوره دوم ، موارد استثنائی درباره بریلیم (با لایه فرعی2s پر شده)، نیتروژن( با پوسته فرعی 2p نیمه پر) و نئون (با مام لایه های فرعی پر شده) مشاهده می شوند. چنین مواردی برای عناصر نظیر آنها در دوره سوم نیز وجود دارد. عناصری که آرایش الکترونی آنها نسبتا پایدار است، الکترونهای اضافی را به سهولت نمی پذیرند. چون آرایش الکترونی هر یک از عناصر گروه هالوژنها یک الکترون کمتر از آرایش الکترونی گاز نجیب بعدی دارد، هر یک از عناصر این گروه در دوره خود، بیشترین تمایل را برای به دست آوردن یک الکترون را داراست. مقادیر الکترون خواهی هالوژنها، روند کلی الکترون خواهی را در یک گروه نشان می دهد. توانایی جذب الکترون در عناصر گروه هالوژنها، به استثنای فلوئور، از پایین به بالا با کوچک شدن اندازه اتمی افزایش می یابد. ولی تأثیر کوچک شدن اندازه اتم، ممکن



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ ارتباط الکترون خواهی با انرژی یونش


تحقیق درباره؛ اراده

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

اراده

براى آن که از مشارطه و مراقبه و محاسبه خود بهترین بهره را ببریم علاوه بر کیفر دادن نفس و توبیخ آن باید اراده خود را تقویت کنیم تا بر عزم خود پایدارى کند و عامل بازدارنده او از خطا تنها رنج کیفر و ملامت نباشد. مقصود از اراده کیفیتى نفسانى است که پس از آگاهى انسان از کمال بودن فعلى براى او، و یافتن شوق به آن کمال پدید مى‏آید.

بنابراین مبادى افعال ارادى انسان عبارتند از: تصور فعل، داورى نسبت به کمال بودن آن و اشتیاق به انجام آن پس از شوق به فعل اراده پدید مى‏آید و سپس فعل ارادى از انسان صادر مى‏شود با توجه به مبادى مذکور در مى‏یابیم که برخى مبادى فعل ارادى را مى‏توان به اختیار خود تحصیل نمود اراده به عنوان مبدا اخیر فعل ارادى نمى‏تواند فعل اختیارى انسان باشد؛ زیرا هر فعل اختیارى مسبوق به اراده است و اگر قایل شویم که اراده فعلى اختیارى است تسلسل لازم مى‏آید. برخى از فیلسوفان معتقدند اراده فعل اختیارى نفس است ولى نفس نسبت به اراده فاعل بالقصد نیست، بلکه فاعل بالتجلى است.

حال که مى‏دانیم برخى مبادى تحقق فعل ارادى قابل تحصیل است، مى‏توانیم افعال ارادى خود را با اصلاح مبادى اراده، اصلاح کنیم.

شوق انجام فعل، پس از تصور فعل و اعتقاد به کمال بودن آن حاصل مى‏شود. پس مى‏توان با تصحیح عقاید و ملاک‏هاى داورى خود درباره کمال بودن یا نبودن افعال شوق را به سوى افعال خوب متمایل ساخت. همچنین مى‏توان پس از اطلاع از معیارهاى خوبى و بدى افعال شوق را به سوى افعال خوب متمایل نمود. پس از اطلاع از معیارهاى خوبى و بدى افعال نیز باید بکوشیم در موقعیت‏هایى که افعال نادرست اخلاقى را به تصور انسان مى‏آورد واقع نشویم. به این ترتیب شوق انسان بیشتر به سوى افعال زیبا و شایسته خواهد بود و به تبع آن اراده انسان به افعال قبیح تعلق نخواهد گرفت.

ضعف اراده و تقویت آن

ضعف اراده ناشى از ضعف مبادى آن است که که درک عمیقى از کمال بودن یک فعل ندارد، حتى اگر انجام آن فعل را اراده کند، مقاومت او در حفظ اراده اندک خواهد بود. غفلت از ارزش فعل و مقصد نیز اراده را ضعیف مى‏کند. غفلت از ارزش مقصد موجب مى‏شود انگیزه‏هاى معارض ارزشمندتر به نظر آیند و انگیزه پى‏گیرى مقصد اصلى را از میان بردارند.

احساس ناتوانى در رسیدن به مقصد نیز انگیزه پى‏گیرى آن را سست مى‏کند و اراده را ضعیف مى‏سازد. همچنین کسى که ارزش فرصت و مهلت رسیدن به مقصد را نمى‏داند، دچار تسویف مى‏شود و به تدریج بى‏انگیزه و سست مى‏گردد.

با توجه به عوامل تضعیف کننده اراده مى‏توان راه‏هاى تقویت اراده را شناخت. در آیات و روایات ،عبارات فراوانى وجود دارد که توجه به آنها در از میان بردن عوامل سستى اراده مؤثر است. ناآگاهى و غفلت از کمال بودن و ارزشمندى افعال با توجه به آثار و نتایج آنها برطرف مى‏شود، افعال نیک افعالى هستند که انسان را به قرب خداوند نایل مى‏کنند. توجه به محبت و رضایت خداوند نسبت به کسانى که اعمال صالح را انجام مى‏دهند، ارزشمندى عمل خوب را به یاد مى‏آورد. همچنین توجه به آثار منفى افعال قبیح و خشم خداوند نسبت به مرتکبان آنها، انگیزه مقاومت در برابر گناه را تقویت مى‏نماید.

انگیزه نیکوکارى، تبعیت از دستورات دینى، تقوا پیشگى، صبر، توکل، دادگرى، عفو، تواضع، صلابت در برابر دشمن و جهاد در راه خدا و... را مى‏توان با توجه به آیات زیر تقویت نمود و اراده و مقاومت را قوت بخشید:

یا ایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتى اللَّه بقوم یحبهم و یحبونه اذلة على المؤمنین اعزة على الکافرین یجاهدون فى سبیل اللَّه و لا یخافون لومة لائم؛ (112)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، به زودى خدا گروهى دیگر را مى‏آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند. اینان با مؤمنان فروتن و بر کافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامت گرى نمى‏ترسند.

ان اللَّه یحب المحسنین، ان اللَّه یحب المتوکلین، ان للَّه یحب المقسطین، واللَّه یحب الصابرون.

قال اللَّه هذا یوم ینفع الصادقین صدقهم لهم جنت تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا رضى اللَّه منهم و رضوا عنه ذلک الفوز العظیم. (113)

خدا فرمود: این روزى استکه راستگویان را راستى‏شان سود بخشد. براى آنان باغ‏هایى است که از زیر درختان آن نهرها روان است همیشه در آن جاودانند. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از او خشنودند. این است رستگارى بزرگ.

آیاتى از این قبیل، انسان را به ارزشمندى افعال آگاه مى‏کند و نیکى آنها را یادآورى مى‏نماید.

آیاتى نیز نادرستى و قبیح بودن افعال را یادآورى مى‏نمایند. آیاتى مانند:

انه لا یحب الظالمین، ان اللَّه لا یحب المفسدین، ان اللَّه لا یحب الخائفین، انه لا یحب المعتدین.

آیاتى نیز در قرآن وجود دارد که انگیزه‏هاى معارض با اعمال صالح را از طریق معرفى لذات آخرت و جاودانگى آن تضعیف مى‏کند و در نتیجه اراده عمل صالح تقویت مى‏شود:

ادخلوا الجنة و ازواجکم تحبرون* یطاف علیهم بصحاف من ذهب و اکواب و فیها ما تشتهیه الا نفس و تلذ الاعین و انتم فیها خالدون* و تلک الجنة التى اورثتموها بما کنتم تعملون. (114)

و فکهة مما یتخیرون* و لحم طیر مما یشتهون* و حور عین* کامثل اللؤلو المکنون* جزاء بما کانوا یعملون. (115)

آیاتى هم رنج‏ها و عذاب‏هاى آخرت را بیان مى‏کنند که این کار اراده ترک گناه را تقویت مى‏کند:

الم یعلموا انه من یحادداللَّه و رسوله فان له نار جهنم خالدا فیها. (116)

قل نار جهنم اشد حرا لو کانوا یفقهون. (117)

ثم انکم ایها الضالون المکذبون* لا کلون من شجر من زقوم* فمالئون منها البطون* فشربون علیه من الحمیم. (118)

راه عملى غلبه بر احساس ناتوانى، این است که انسان پس از محاسبه ارزشمندى هدف و برآورده امکانات، از مبادرت به عمل نهراسد و با توکل به خداوند وارد عمل شود. اقدام به عمل تجربه موفقیت را افزایش مى‏دهد و هراس را زایل مى‏کند:

اذا هبت امرا فقع فیه فان شدة توقیه اعظم مما تخاف منه؛ (119)

چون از کارى مى‏هراسى به او وارد شو که سخت خود را پاییدن، دشوارتر از چیز است که از آن مى‏ترسى.

در قرآن کریم نقش شیطان در القاء ناتوانى و ایجاد احساس بدبینى به روشنى ذکر شده است:

الشیطان یعدکم الفقر و یأمرکم بالفحشاء و اللَّه یعدکم مغفرة منه و فضلا واللَّه وسع علیم؛(120)

شیطان شما را از تهیدستى بیم مى‏دهد و شما را به زشتى وا مى‏دارد و خداوند به شما وعده آمرزش مى‏دهد و خداوند گشایش‏گر داناست.

و نیز در نقطه مقابل آمده است:

فاذا عزمت فتوکل على اللَّه ان اللَّه یحب المتوکلین؛ (121)

و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.

یکى از کارهاى شیطان براى تضعیف انگیزه و اراده انسان تسویف است. شیطان به انسان وعده مى‏دهد که در آینده فرصت براى توبه و اقدام به عمل وجود دارد، فرصت بسیار است و کوتاهى‏هاى امروز را مى‏توان فردا جبران کرد، پس نباید از لذت اکنون گذشت.

امام باقر(ع) مى‏فرمایند:

ایاک و التسویف، فانه بحر یغرق فیه الهلکى؛ (122)

از واگذاردن کار به آینده حذر کن که این کار دریایى است که هلاک شدگان در آن غرق مى‏شوند.

امام صادق(ع) فرموده‏اند:

ایاکم و تسویف العمل بادرو به اذا مکنکم؛ (123)

از واگذاردن کار به آینده حذر کنید هر گاه امکان کارى مهیاست اقدام کنید.

نیز امیرالمؤمنین(ع) فرموده‏اند:

عباداللَّه! الان فاعملوا (124) و الالسن مطلبه، و الابدان صحیحه، و الاعضاءلدفه و المنقلب فسیح و المجال عریض؛ (125)

بندگان خدا! اکنون بکوشید که زبان‏ها باز است و تن‏ها سالم، و اندام‏ها آماده و راه بازگشت فراخ و میدان کار گسترده است.

آمادگى و تمرین خودسازى

1 - آمادگى

خودسازى، افزون بر مقدمات معرفتى، نیازمند آگاهى‏هاى روحى است. برخى از عوامل آمادگى روحى را پیش از این به مناسبت‏هاى مختلف بیان کردیم در این قسمت به دو عنصر مؤثر در آمادگى روحى اشاره مى‏کنیم.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:

انّ القلوب تصدا کما یصدا الحدید، فقیل: یا رسول اللَّه و ما جلاءها؟ فقال: تلاوة القرآن و ذکر الموت؛ (126)

دل‏ها را زنگار مى‏گیرد، همان گونه که آهن زنگ مى‏زند پرسیده‏اند: اى پیامبر خدا! جلاى دل‏ها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن و یاد مرگ



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ اراده


تحقیق درباره؛ اداره بازرسی و استراتژی بازرسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

اداره بازرسی و استراتژی بازرسی

یکی از اهداف این رشته تربیت و آموزش شما برای ارزیابی استراتژی یک سازمان می‌باشد. بخشی از توسعه و گسترش مهارت شما استفاده از دانش است که به سمت مسائل جدی سازمان تجاری بر می گردد. در همین موقعیت، تکنولوژی توانایی شما را برای به دست آوردن سریع اطلاعات از منابع جداگانه بسط می دهد. قابلیت جمع آوری و استفاده از چنین اطلاعاتی به یک ضرورت رقابتی برای هر کسی در کار و تجارت و مدیریت بستگی دارد. برای فراهم آوردن چندین مطلب در این باره برای شما، از اطلاعاتی برای بررسی و تحلیل، توضیح و حضور موارد تجاری از طریق این ترم عمل می کنیم. برای کسب این موارد، شما به صورت گروهی در می آید. در حالیکه برخی اطلاعات شاید از تحقیق در کتابخانه به دست آید. کار گروهی و یا به انجام رساندن مصاحبه ها و اینگونه به نظر می رسد که شما به طور بسیار زیادی از اینترنت برای اطلاعات مختلف از نظر مدیریت بالا استفاده می کنید. آنها شاید اختلافات و تفاوت هایی را برای نوشتن گزارش پایانی فراهم آورند. لطفاً این مطالب را برای فرمولاسیون مواد غیر یکسان و پراکنده و به تصور کشیدن یک دوره از تصمیمات که اهداف سازمانی دارد به کار برید.

مرحله 1: ارزیابی موقعیت

هدف شما چیست؟ منظور استراتژی چیست؟

ما چگونه در تجارت خود ارزیابی را قرار می دهیم و چرا؟

وضعیت مالی ما چگونه است و چرا؟

رابطه بین استراتژی تجاری، محیط سازمانی، و عملکرد کلی چگونه است؟

فایدة مقوله رقابتی و حد آن چیست؟ چه صلاحیت های اصلی را دارا هستیم؟

نیروهای ما چیست؟ آیا از آنها به اندازه کافی استفاده می کنیم؟

ضعف های ما کجاست، چگونه می توانیم آنها را حل کرده و تضعیف کنیم؟

فرصت های ما کدام است؟ از آنها چگونه سوء استفاده می کنیم؟

تهدیدها و اشکالات در کجاست؟ چه کاری در مورد آنها می توانیم انجام دهید؟

مرحله دوم: مدیران استراتژی

دید استراتژی ما چیست؟

آیا موارد اجرایی برای رهبری درست مهارت ها و قابلیت ها را در اختیار داریم؟

آیا مدیران خلاق و اجرایی هستیم؟

آیا آنها حاضرند ریسک کنند؟

آیا آنها ابزارهای فکری سازمانی لازم را در اختیار دارند؟

آیا آنها ابزارهای مهارتی لازم را در اختیار دارند؟

آیا آنها حاضرند تا تغییراتی را در خود بدهند؟

ارزش های آنها چگونه است؟ وظایف اجتماعی و اخلاقی ما چیست؟

یب

مرحله سوم: بررسی محیط

چگونه نقطه نظر عملکردی و رقابت های اصلی را ارزیابی می کنیم؟

چه نیروهای صنعتی برای ما و بر علیه ما کار می کنند؟ در چه گروه های استراتژی قرار داریم و موانع قابل حل کدام می باشند؟



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ اداره بازرسی و استراتژی بازرسی


تحقیق درباره؛ اخلاق و فقه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

اخلاق و فقه‏

علم اخلاق، درباره نفس و رفتار برخاسته از آنها سخن مى‏گوید و علم فقه، به کارهاى مکلفان مى‏پردازد. بنابراین، این دو علم، به گونه‏اى اشتراک دارند.

در علم اخلاق، «رفتار» از آن جهت که بار ارزشى دارد و آشکار کننده سرشت فرد است، مورد بررسى قرار مى‏گیرد و اگر عملى، گاهى اتفاق بیفتد، از جهت علم اخلاق مورد توجه نیست. اما در فقه، رفتارى مورد توجه است که دستور بر انجام و بیا ترک آن رسیده باشد، حتى اگر عملى یک بار شخصى آن را انجام دهد، از جهت حقوقى و فقهى، به ارزیابى گذارده مى‏شود با این که مشترکاتى بین فقه و اخلاق وجود دارد، ولى هر یک از دو علم، از حیثیت و جهت یکسانى بحث نمى‏کنند. در فقه، بحث از افعال مکلفان است، از جهت تشخیص وظیفه و تعیین حدود و حقوق افراد؛ ولى دراخلاق، موضوع اصلى ارزشهاى اخلاقى و فضایل انسانى، مورد توجه است. آداب مستحبى از نظر فقهى، هیچ گونه الزامى ندارند، امّا همانها رادر رابطه بااصلاح و تهذیب نفس در نظر بگیریم، به گونه‏اى بایستگى در پى دارند؛ چرا که بار ارزشى دارند. ممکن است عملى از نظر حقوقى ممنوع نباشد، لیکن در چهار چوب علم اخلاق، ناپسند باشند. نیت بد در فقه و حقوق کیفرى ندارد، و لیک در اخلاق، نیت اصالت دارد و تفاوت کارهاى انسانها به نیتهاى آنان بستگى دارد. چه بسا، عملى روى مصالح اجتماعى یا نیازهاى فردى، صحیح و در فقه مباح باشد، امّا پیامدهاى ناگوار اخلاقى داشته باشد. گاهى انسان، ناگزیر است که دروغ بگوید و غیبت کند. این، بى گمان اثر روحى بدى روى شخص مى‏گذارد، هر چند در فقه رواست.

و از این روى، انسان اگر بتواند در موارد ضرورت نیز دروغ نگوید، بهتر است.

سفارش علماى اخلاق در عمل به تو ریه، براى پرهیز از آثار بد دروغ است. تجرّى اگر خلاف شرع هم نباشد، پیامدهاى ناگوارى در روح و روان آدمى به جاى مى‏گذارد.

امیر المؤمنین على(ع) حتى به خاطر مصلحت نیز، دروغ نمى‏گفت. زمانى که عبد الرحمان بن عوف، پیشنهاد کرد که خلافت را بپذیرد به شرط این که برابر سیره دو خلیفه پیش عمل کند، امیر المؤمنین (ع) این شرط را نپذیرفت (۲۰) و خلافت به عثمان واگذار شد.

برخى ضد ارزشها، مانند: دروغ، غیبت، تهمت و فحش در فقه و اخلاق منع شده‏اند، لیکن، ملاک بحث در این دو یکسان نیست. علم فقه جنبه حقوقى موضوع را به عهده دارد و علم اخلاق، بعد ارزشى آن را. غیبت، در فقه حرام و موجب هتک حرمت است و در اخلاق، نوعى بیمارى روحى به حساب مى‏آید که جلو تعالى انسان را مى‏گیرد. تهمت و فحش و نسبتهاى ناروا در فقه، سبب تعزیر و حد است و در اخلاق، شخص را بى قید و بند و غیر مهذب بار مى‏آورد.

در آن بخش از مسائل فقهى که جنبه عبادى دارند، همانندى بیشترى بین فقه و اخلاق وجود دارد. همان گونه که نیت در اخلاق اصالت دارد، در عبادات نیز از ارکان اصلى عمل است. نمازى که ریائى باشد بى ارزش است؛ چرا که وسیله نزدیک شدن به حق ارزش است، بلکه دورى از حق را به دنبال دارد.

برخى کارها که جنبه حقوقى دارند و انجام آن در روان انسان تأثیر مثبت یا منفى مى‏گذارند، عنوان اخلاقى و ارزشى نیز پیدا مى‏کنند و به گونه‏اى تلازم بین جنبه حقوقى و جنبه اخلاقى آن وجود دارد. در چنین مواردى براى از بین بردن بعد حقوقى موضوع، در آغاز بعد ارزشى و اخلاقى آن را دگر گون مى‏سازند. این مسأله، در موضوعات اجتماعى و اخلاق عمومى، بیشتر محسوس است.(۲۱)

غرب، که امروز گرفتار بحران اخلاقى شده، از آن جهت است که ارزشها را وارونه ساخته است.

غربیان، خدا و اخلاق را از انسانها گرفته‏اند و در نتیجه بعد حقوقى آن را نیز از بین برده‏اند. وقتى که حجاب ضد ارزش باشد، از جهت حقوقى، خود را موظف به بیرون راندن دانش‏آموزان با حجاب مى‏دانند.

زمانى که کارهاى ناساز با پاکدامنى، بار منفى خود را از دست مى‏دهد، مشکل حقوقى آنها نیز حل مى‏گردد.

از نظر متفکران غرب، اگر مقرراتى را مجلس با تشریفات خاصى تصویب کند و مراجع صلاحیت دار قضایى ضامن اجراى آن شوند، در آن گاه، افراد با قانون سرو کار دارند و مسأله حقوق مطرح مى‏شود. امّا اگر اصول غیر مدون وجود داشته باشد که جامعه آن را پذیرفته و یا رد کرده، جنبه اخلاقى پیدا مى‏کند. برابر این دیدگاه:

«اخلاق، مجموعه‏اى از قوانین غیر رسمى است. اصول کلى اخلاقى، چیزى جز قواعد پذیرفته شده رفتار اجتماعى و احکام ویژه اخلاقى نیز چیزى جز کار برد آن احکام در مواردى خاص نیستند.(۲۲)»

برابر این دیدگاه، اخلاق مقررات اجتماعى غیر رسمى است که شناسه خاصى در جامعه دارد و این، با آنچه در فقه و اخلاق اسلامى مطرح است، فاصله دارد.

حوزه و علم اخلاق‏

عالمان وارسته حوزه از دیرباز، رویکرد اساسى به تهذیب نفس و علم اخلاق داشتند.

آموزش اخلاقى، در کنار احکام و عقائد رکن مهمى از مباحث حوزه‏هاى علمیه بوده است. درسهاى اخلاق و نوشتن دستور العملهاى اخلاقى و کتابهاى اخلاقى رایج بوده است و به خاطر این اهتمام جدّى، انسانهاى وارسته‏اى تربیت شده‏اند که هر یک، اسوه‏اى بوده‏اند براى حوزویان و دیگر مردم.

امّا اکنون، بهاى لازم به اخلاق داده نمى‏شود و بسان دیگر علوم حوزوى به آن توجه نمى‏گردد. بحثها و درسها اخلاق، کم فروغ شده است و تحقیقات لازم و بایسته در این علم انجام نمى‏گیرد و ناهنجاریهایى که گاهى دیده مى‏شود، ریشه یابى نمى‏شوند گر چه ساعاتى در روزهاى پایانى هفته، براى درس اخلاق در نظر گرفته شده، اما برنامه ریزى دقیقى در این زمینه انجام نگرفته و متن خاصى براى آموزش علم اخلاق تدوین نشده است.

آموزش اخلاق، به استادان پرهیز گارى واگذار مى‏شود که با شیوه مورد پذیرش خود، به آموزش مسائل اخلاقى مى‏پردازند و کارى ندارند که این شیوه، چقدر کار آیى دارد و چقدر در نفوس تأثیر مى‏گذارد و سبب دگرگونى مى‏شود و...



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ اخلاق و فقه


تحقیق درباره؛ اخلاق ناپسند قوم لوط

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

موضوع: صفحه:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اخلاق ناپسند قوم لوط ........................ 1

دعوت لوط علیه السلام ........................2

کیفر قوم لوط ............................... 3

میهمانان ناخوانده ........................... 6

فرار شبانه لوط و نزول عذاب الهی ............. 9

اخلاق ناپسند قوم لوط

آنگاه که ابراهیم علیه السلام از سرزمین مصر کوچ کرد، لوط نیز به همراه وی حرکت کرد، ایشان با مال فراوان و اندوخته ای بسیار از مصر خارج و به سرزمین مقدس فلسطین وارد شدند، ولی پس از مدتی به علت افزایش احشام و گوسفندان محیط فلسطین را بر خود تنگ دیدند، لذا لوط از سرزمین عموی خود ابراهیم کوچ کرد و در شهر سدوم رحل اقامت افکند. مردم سدوم دارای اخلاقی فاسد و باطنی ناپاک بودند؛ از انجام هیچ معصیتی پرهیز نمی کردند و در اعمال ناشایستی که انجام می دادند، نصیحت پذیر نبودند. این قوم در فسق و فجور و زشتی سیرت کم نظیر بودند. دزدی و راهزنی و خیانتکاری را پیشه خود ساخته بودند، بر راه هر رهگذری کمین و از هر سو به او حمله می کردند و اموالش را می ربودند. ایشان دین و آیینی نداشتند که مانع اعمال ناپسندشان شود و هرگز از ستمکاری شرمگین و سرافکنده نمی شدند، و پند هیچ واعظ و نصیحت هیچ عاقلی را گوش نمی دادند!

گویا روح قوم لوط تشنه جنایت بود و جنایات مکرر، روح عصیانگر و طبیعت ستمکار آن قوم را اقناع نمی کرد؛ دل های آنان آلوده به مفاسد بود و هر روز جنایت و عمل ناشایست تازه ای را مرتکب می شدند، تا جایی که عمل ناشایستی را که قبلاً کسی مرتکب نشده بود بر گناهان پیشین خود افزودند و به عمل نامشروع و غیر اخلاقی لواط روی آوردند. این قوم نابکار، زن ها را که خدا برای تسکین ایشان خلق کرده بود را ترک کرده و به رابطه با مردان روی آوردند. و در کمال بی شرمی این عمل ناپسند را آشکارا انجام می دادند و هرگز به فکر ترک این مفاسد نبودند بلکه بر انجام آن اصرار می ورزیدند. این قوم مردم را ناگزیر می ساختند با فاسدین همراهی کنند و آنها را به این کار دعوت می کردند و پیوسته به گمراهی خود می افزودند. آنقدر عمل زشت خود را تعقیب و تبلیغ کردند تا ارتکاب به منکرات علنی و آشکار شد، جنایات افزایش یافت و قلب آنان با گناه و فحشاء آمیخته شد.

دعوت لوط علیه السلام

هنگامی که قوم لوط غرق در معصیت گشتند، گمراهی را بر راه حق ترجیح دادند و جهالت را بر هدایت مقدم داشتند و شیطان در دل آنان نفوذ کرد و آنان را به تداوم اعمال ناشایست وادار ساخت و پیروی از شهوات را بر آنان چیره کرد. خداوند به لوط وحی کرد که آنان را به پرستش حق بخواند و از ارتکاب به آن جرائم باز دارد.

پس لوط علیه السلام دعوت خود را آغاز کرد و رسالت خویش را در میان قوم اعلان نمود، ولی گوش آنان از شنیدن سخن لوط عاجز و چشم هایشان از دیدن حق ناتوان بود، قلب های آنان در حجاب شهوات اسیر بود و به شدت به سوی مفاسد کشانده می شدند و به انجام اعمال زشت خود اصرار داشتند و هر روز در یاغیگری دستشان بازتر می شد و از گمراهی خود غافل بودند و نفس اماره، آنان را به انجام کارهای زشت و ناشایست وادار می کرد!

سرانجام لوط و پیروان او را تهدید به اخراج از شهر و تبعید نمودند در حالی که جرم لوط اجتناب از گناهان آنان بود. گناه وی دوری از رذیلت و دعوت به فضیلت بود و از زندگی توأم با اندیشه های فاسد آنان بیزار بود؛ به همین دلیل او مورد بی مهری مردم قرار گرفت و از شهر خود تبعید گشت.

آنگاه که لوط علیه السلام بی میلی قوم را به دعوت خود مشاهده کرد، از شکنجه و عذاب خدا بیمشان داد ولی قوم لوط از هشدار و اعلام خطر وی نهراسیدند و تهدید وی را جدی نگرفتند، اما لوط در پند و اندرز آنان اصرار کرد و آنان را از عاقبت و کیفر کردارشان برحذر داشت ولی قوم دست از زشتی ها و اعمال غیر انسانی خود بر نداشتند، بلکه به جنایات بیشتر چنگ زدند و تمایل بیشتری به انجام آن از خود نشان دادند و از سر تحقیر و استهزاء به لوط گفتند، عذاب خویش را بیاور! و آنچه کیفر ماست و مستحق آن هستیم برایمان نازل گردان!!

کیفر قوم لوط

لوط از پروردگار خویش درخواست کمک کرد تا بر آن قوم مفسد پیروز گردد و برای آنان عذابی دردناک طلبید تا آنان را به کیفر کفر و عنادشان برساند، و بر گمراهی و جنایت خود مجازات گردند، زیرا قوم لوط پیوسته بر فساد خود می افزودند و آن را توسعه می دادند و بیم سرایت این اخلاق فاسد به دیگران وجود داشت. این مردم قوم فاسدی بودند که باید ریشه کن می شدند. زیرا در زمین اخلالگری کردند و مردم را از راه راست بازداشتند، گوش آنان قادر به شنیدن حرف حق نبود و از طریق هدایت روی گردان بودند.

خداوند دعای لوط علیه السلام را به اجابت رساند و فرشتگان خویش را به سوی این قوم فاسد گسیل داشت، تا کیفر شایسته ی آنان را بر ایشان نازل گرداند.

فرشتگان قبل از این که به سرزمین لوط بروند، وارد منزل ابراهیم شدند، ابراهیم گمان کرد که آنها رهگذرند، لذا بهترین غذایی که برای مهمان در نظر داشت مهیا کرد و گوساله ای فربه ذبح و بریان نمود و نزد ایشان نهاد. اما فرشتگان به ظرف غذا دست نبردند، به همین جهت ابراهیم ترسید و از رفتار آنان متحیر شد. اما فرشتگان خدا با معرفی خود ابراهیم را از ترس و نگرانی در آوردند و او را بشارت دادند که: خدا به زودی فرزندی نیکو به تو عنایت خواهد کرد.

ابراهیم علیه السلام که سنین پیری عمر خود را می گذراند و همسری نازا و مسن داشت با ناامیدی پرسید چگونه چنین چیزی ممکن است. در این حال ساره نیز که به سخنان آنان گوش می داد تعجب کرد و گفت: چگونه من فرزند می آورم در حالی که سال های عمرم زیاد شده و شوهری سالخورده دارم. فرشتگان در



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ اخلاق ناپسند قوم لوط