لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .docx :
تفاوت زن و مرد
/
روان شناسان در مورد بروز تفاوت زن و مرد، هر دو عامل محیط و وراثت را سهیم می دانند. اما جامعه شناسان با روان شناسان اختلاف نظر فاحشی دارند. آنها معتقدند که تفاوت های زن و مرد معلول تفاوت رفتاری است که جامعه در مورد آنان پیش می گیرد و معتقدند که دو جنس در اساس با هم هیچ تفاوتی ندارند، بلکه اجتماع موجب می شود که آنها گرایش های متفاوت پیدا کنند و به زمینه های مختلف سوق داده شوند. از نظر جامعه شناسان تفاوت زن و مرد در جزییات است نه در کلیات. زیست شناسان عقیده دارند که زن و مرد تفاوت های بنیادی دارند، بدین معنا که تفاوت های آنها در درجه اول ارثی است نه محیطی. آنها معتقدند که هر سلول بدن زن با هر سلول بدن مرد تفاوت دارد.
آنها قبل از آن که به دنیا بیایند و تحت تأثیر نفوذهای اجتماعی قرار گیرند، کاملاً تمایز پیدا کرده و برای زن یا مرد شدن آماده می شوند.
ویژگی های ساخت و عملکرد اعضا و دستگاه های بدن دختران و پسران متفاوت است. این تفاوت طوری است که پسران را برای زندگی فعال و پرجنب وجوش، و دختران را برای زندگی آرام آماده می کند. در استعداد تجسم فضایی، تشخیص جهت و هدف گیری، پسرها بهترند. از نظر کلامی دخترها برتری دارند، اما از نظر ادراک کلامی پسرها برترند.
پسرها ارتباط های مکانیکی را بهتر درک می کنند و استعداد ریاضی بهتری نسبت به دخترها دارند، اما در کارهای دستی مخصوصاً کارهایی که نیاز به چالاکی انگشتان دارند دخترها بهترند و چابکی انگشتان زنان به آنها اجازه می دهد که ماشین نویس خوبی باشند. یکی از ویژگی های جالب زنان این است که می توانند اطلاعاتی را برای مدت کوتاهی در حافظه خود نگه دارند که با هم هیچ ارتباطی ندارند و به خود آنها نیز مربوط نیست. بر پایه همین توانایی است که زن ها بهتر می توانند به منشی گری و کارهای دفتری اشتغال داشته باشند. دختران از دوران ابتدایی تا دانشگاه آن هم تا سطح لیسانس در مجموع بهتر از پسرها درس می خوانند و موفقیت های بیشتری به دست می آورند. اما بعد از فراغت تحصیل و به ویژه بعد از دوره لیسانس، معمولاً از رقابت دست برمی دارند و در صورت ازدواج، خود را کاملاً وقف خانواده می کنند. البته زنان شاغل، نویسنده، وکیل و پزشک هم وجود دارند اما کمتر به جاه طلبی و مقام پرستی روی می آورند و این امر به مقدار زیادی از شکوفایی استعدادهای آنها جلوگیری می کند. پسمی توان گفت که علت محدودیت زن ها مسائل عاطفی است نه کمبود استعداد.
«ماتینا هورنر» می گوید زنان برای به دست آوردن موفقیت برانگیخته می شوند ولی در عین حال از موفقیت نیز می ترسند. هورنر می گوید: موفق شدن در دنیای رقابت طلب چیزی است که خیلی از زنها از آن پرهیز می کنند زیرا ویژگی هایی را منعکس می کند که به طور سنتی غیرزنانه به حساب می آید. کتاب «پرواز تنها، زنان مجرد در نیمه راه عمر» نوشته آسیب شناسان خانواده ـکارل آندرسون» و «سوزان استوارت»، با بررسی زندگی زنان و مردان قبل و بعد از تأهل، چنین نتیجه می گیرد که مردان معمولاً پس از ازدواج پله های ترقی را طی می کنند و کارآمدتر، عاقل تر و نهایتاً موفق تر می شوند.
«دیوید اسکوس» پروفسور علوم رفتار شناسی بیان می کند که کروموزم X پدری نه تنها از نظر وراثت خصوصیات زنانه نقش مهمتری را نسبت به کروموزوم X مادری ایفا می کند بلکه انتقال دهنده برخی مهارت های اجتماعی نیز هست و این بدین معناست که مردان باید مهارت های اجتماعی را بیاموزند، در حالی که زنان آن را در ساختمان ژنتیکی خود دارند و این امر با بسیاری از جنبه های بلوغ (روانی، اجتماعی، جنسی) در دختران و پسران نیز مطابقت دارد.
/
محققان استرالیایی اعلام کرده اند: آن قسمت از مغز که برای صحبت کردن مورد استفاده قرار می گیرد در زنان نسبت به مردان 30-20 درصد وسیع تر است. شاید همین موضوع سبب می شود که زنان در امتحانات بلاغت شفاهی، حافظه شفاهی و برخی مهارت های حرکتی ظریف بهتر از مردان عمل کنند. در مطالعه ای که با استفاده از فن رادیوگرافی و MRI صورت گرفت مشخص شد که مردان تنها از سمت چپ مغز خود برای حل مسائل زبان شناسی استفاده می کنند در حالی که زنان از هر دو نیمکره مغز سود می برند. توانایی زنان در استفاده همزمان از هر دو نیمکره مغز، آنها را قادر می سازد که به هنگام صحبت کردن به مراکز عاطفی نیز دسترسی پیدا کنند و در ارتباطات عاطفی موفق تر عمل کنند. شاید این نکته را که خانم ها مددکاران اجتماعی، مشاوران، آموزگاران و پرستاران موفق و خوبی هستند بتوان به این موضوع نسبت داد.
تفاوت هورمونی بین مرد و زن، مسئول قسمت بزرگی از تفاوت ها در توا
تستوسترون ترشح شده در مردها اثر آنابولیکی پرقدرتی دارد؛ به این معنی که موجب افزایش تولید پروتئین در تمام بدن به ویژه در عضلات می شود. در واقع حتی مردی که فعالیت ورزشی زیادی ندارد اما تستوسترون زیادی دارد جثه عضلانی او 40 درصد بیشتر از زنان نظیر خود خواهد بود و قدرت او نیز به همین نسبت بیشتر است. هورمون جنسی زنان یعنی استروژن نیز احتمالاً مسئول قسمتی از اختلاف بین قدرت زن و مرد است، اگرچه اثر آن به همان شدت تستوسترون نیست. معلوم شده است که استروژن رسوب چربی را در زنان به ویژه در بعضی بافت ها افزایش می دهد. بدیهی است این موضوع مانعی در برابر تولید حداکثر قدرت در ورزش هایی ایجاد می کند که به سرعت یا قدرت بدنی بستگی دارد اما از طرف دیگر این موضوع می تواند در ورزش های استقامتی سخت که برای تولید انرژی نیاز به چربی دارند یک کمک مؤثر به شمار آید. چنانکه رکورد رفت و برگشت بین دو سوی کانال مانش در حال حاضر متعلق به زنان است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 125
مقدمه
اضطراب اجتماعی اضطرابی است که خصوصاً هنگام برخوردهای اجتماعی متقابل افراد با یکدیگر بوجود میآید افرادی که از اضطراب اجتماعی رنج میبرند با افزایش مسائل روانی، ناتوانی در تمرکز حواس و حالتهای عصبی روبرو هستند . اشخاص دچار اضطراب اجتماعی به منبع ناراحتی خود که برخوردهای اجتماعی است که اکنون یا بزودی با آن مواجه خواهند شد آگاه هستند.
اگر چه هر کسی گاهی حداقل کمی از مصاحبهای که قرار است در آن شرکت کند دچار حالت عصبی میشود. در واقع یعنی هر یک از ما در اضطراب اجتماعی قرار میگیریم ، اضطراب اجتماعی مانند خیلی از مسائلی است که روانشناسان و محققین ارتباطات در آن به تحقیق مشغول هستند.
اسامی که به این نظریهها داده میشود عبارتند از :
خجالتی بودن، اضطراب زمانی ، اضطراب ارتباطی، کمگویی، وحشت در اثر ظهور در مقابل دیگران.
اگر چه برخی از روانشناسان بین اضطراب اجتماعی و نظریههای فوق تفاوتی قایل هستند. اما بیشتر محققین امروزه اصطلاح اضطراب اجتماعی را با خجالتزدگی هم معنی بکار میبرند. نظریههای اضطراب زمانی، وحشت در اثر ظهور در مقابل دیگران اغلب به عنوان نمونه های خاص برای نظریه اضطراب اجتماعی عنوان میشود. علاوه بر این بررسیهای آماری نشان میدهد بین اضطراب اجتماعی و خجالتزدگی و دیگر نظریهها ارتباط همبستگی وجود دارد. بنابراین ما اصطلاح اضطراب اجتماعی و خجالتزدگی را میتوانیم در این مقاله بجای همدیگربکار ببریم.
به هر حال باید توجه داشت که اضطراب اجتماعی را نباید با درونگرایی همانند دانست. در حالیکه درونگراها اغلب بجای حضور در اجتماع با خودشان تنها هستند. بیشتر اشخاصی که دچار اضطراب اجتماعی هستند از خجالتزدگی متنفراند.
تقریباً دو سوم این اشخاص در یک تحقیق ، خجالتی بودن خود را یک مشکل واقعی بیان نمودند و یک چهارم این افراد تمایل خود را برای یافتن راهحل این مشکل بیان نمودند.
(PIKONIS, 1992 A)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
تفاوت بین تمدن و تکنولوژی و فرهنگ
هرسکویتس در تعریف تمدن می نویسد ((تمدن عبارت است از مجموعه ی دانشها ،هنرها ،فنون ،آداب و رسوم تاسیسات نهادهای اجتماعی که در پرتو ابداعات و اختراعات و فعالیتهای افراد و گروههای انسانی طی قرون و اعصار گذشته توسعه و تکامل یافته و در تمتم قسمتهای یک جامعه و یا چند جامعه که با هم ارتباط دارند رایج است مثل تمدن مصر تمدن ایران و هر کدام دارای ویژگیهایی است که به عوامل جغرافیایی ،تاریخی و تکنیکی خاص بستگی دارد.)) (روح الامینی ،1377،ص49)
مارسل موس : تمدن مجموعه ای است به قدر کافی بزرگ از پدیده های شهر نشینی به قدر کافی متنوع و به قدر کافی با اهمیت از نظر کمی و کیفی و معمولا بین چند جامعه مشترک است. (روح الامینی ،1377،صص49-50)
ویل دورانت اندیشه هاو فعالیت های فرهنگی جوامع را وقتی در شمار تمدن به حساب می آورد که شهرنشینی تکامل یافته باشد.وی تمدن را عبارت از نظم اجتماعی می داند که در اثر وجود آن خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند .وی همچنین تمدن را تابع عواملی چند می داند که یا سبب تسریع در حرکت آن می شود و یا آن را از سیر و حرکتی که در پیش دارد باز می دارد و این عوامل به نظر او عبارتند از شرایط معرفه الارضی ،جغرافیایی ،اقتصادی ،زیستی ،روانی ،نظم سیاسی وحدت زبانی و قانون اخلاقی. (روح الامینی ،1377،ص50)
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت که هر تمدنی با یک یا چند اندیشه اساسی شکل می گیرد.ممکن است علت شکوفایی تمدنی در عرصه اقتصاد باشد. مثلا تمدن اروپا . تمدن بیشتر به جنبه های مادی و تکنولوژی زندگی انسانها اشاره دارد.که فراتر از قومیت هاست.میراث انسانها در طول تاریخ بشر می باشد.
افرادی مثل ویل دورانت شهرنشینی را لازمه ی تمدن دانسته اند.با رجوع به تقسیم کار دورکیم شاید به این علت که در شهر به دلیل تراکم جمعیت و افزایش نیازها تقسیم کار پیچیده می شود این تقسیم کار در تمام نهادهای بشری مثل اقتصادی ، سیاسی،اجتماعی اتفاق می افتد.و در این حال با راه یافتن تکنولوژی به آن و شکل گیری ابداعات و اختراعات تمدن بروز می کند. عناصر تمدن می تواند نیازهای مادی ساکنانش را برآورده کند.
تمدن، هویت هر جامعه و از نشانههای بارز فرهنگ آن است. شناخت تمدن هر جامعه کمک مینماید تا نسبت به جهان بینی و دیدگاه آن جامعه نسبت به زندگی پی برد.
تمدن ها پدیده هایی پویا هستند که انشعاب می یابند در هم ادغام می شوند .و سر انجام افول می کنند.
تعریف فرهنگ Culture ))
در بین تمامی موجودات زنده انسان تنها موجودی است که دارای فرهنگ است.چون متفکر و ناطق است.
فرهنگ بنا بر دیدگاههای مختلف ، تعاریف گوناگونی دارد..با وجود نقاط مشترک در تعاریف اما باز هم هرکدام از آنها جنبه ای از زندگی انسان را در نظر گرفته اند که برای فرد دیگر آن ممکن است فرهنگ نباشد.
فرهنگ را بیشتر جنبه های معنوی انسان و جامعه و تمدن را به جنبه های مادی اطلاق می کنند.به عبارتی فرهنگ درماست و تمدن درابزار ماست.(رادمنش،1370،ص17)
رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکاتب می داند که به وسیله اعضای جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در میان افراد یک جامعه مشترک است.(طباطبایی، 1385،ص1)
هرسکویتس می گوید فرهنگ بنایی است بین تمامی باورها رفتارها واکنشها ارزشها و مقاصدی که شیوه زندگی هر ملا را مشخص می کند و از هر آنچه یک ملت دارد از آنچه می کند و هر آنچه می اندیشد.
با توجه به تعاریف فوق فرهنگ را محصول معنوی مشترک جامعه انسانی می دانند که شامل آداب و رسوم ،رفتارها و عقاید می باشد .و می تواند علت تمایز یک جامعه با جوامع اطرافش شود.فرهنگ می تواند با تعریف دورکیم از واقعیت اجتماعی همخوانی داشته باشد. چون فرهنگ پدیده ای فرافردی است که با از بین رفتن یک انسان از بین نمی رود بلکه به نسل بعدی منتقل می شود.
تمدن از دیدگاه مکاتب انسانشناسی
مکتب تطور گرایی
نظریه پردازان تطورگرایی تمدن را معادل فرهنگ دانسته و در تعریف فرهنگ بین آنهانقاط مشترک وجود دارد.همه آنها فرهنگ را مجموعه ای از عقاید ،آداب و رسوم و...می دانند.به طور کل جنبه معنوی برای فرهنگ در نظر می گیرند.و آن را چیزی می دانند که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
َلینتون از اشاعه گراهاست و در مورد تمدن می گوید هر تمدنی خود را به یک بعد خاص مثل بعد فنی ،هنری ،معماری...متمایل کرده و در آن بعد به جلو رفته است. و معتقد است تمدنها همیشه رو به جلو نیستند.
مقایسه فرهنگ و تمدن
1-تمام جوامع دارای تمدن نیستند اما هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که دارای فرهنگ نباشد.
2- بعضی از صاحب نظران در تعریف تمدن فرهنگ را لحاظ کرده اند.و فرهنگ را مبنای تمدن دانسته اند.مثلا رضا داوودی از متفکران ایران می گوید :تمدن صورت خاص زندگی مردم بر مبنای فرهنگ و تفکر است.به عبارت دیگر تمدن مجموعه ی آداب و رسوم و سنن و رفتار و کردار و فنون و صنایعی است که با تعلق به اصول و مبانی است ،نه آنکه بسط و تحول تمدن به خودی خود بتواند موجب تفکر تازه باشد.( منصورنژاد ،1381،ص18 )
و یا کسی مثل اشپنگلر معتقد است که تمدن در بستر زمان شکل می گیرد.
3- بعضی تمدن و فرهنگ را معادل هم می دانند.و تعریف یکسانی از هر دو ارائه داده اند.مثل تایلر که فرهنگ و تمدن را همه ی میراثهای نوع بشری می داند.
4-تمدن و فرهنگ هر دو تحت شرایط محیط جغرافیای شکل می گیرند.مثلا درمصر رود نیل یک عامل مهم در بروز تمدن بود. مراسم برف چال( زن شاهی )در آب اسک آمل زمانی که برف کوه در اردیبهشت در حال آب شدن است انجام می شود.
5-بعضی ها مثل دکتر شریعتی فرق بین تمدن و فرهنگ را این طور گفتند: تمدن مجموعه ی اندوخته ها ،ساخته های معنوی و مادی در طول تاریخ انسان و فرهنگ عبارت است از مجموعه ساخته ها و اندوخته های مادی و معنوی یک قوم یا نژاد خاص در طول تاریخ.
شریعتی به نظر می رسد محدوده جغرافیایی را علت تفاوت تمدن و فرهنگ می داند.مثلا تمدن ایرانی که شامل نژادها و قومیت های مختلفی همچون لر ،کرد ،فارس... می باشد که دارای فرهنگهای مختلف و متفاوت از هم هستند اما تنها یک قوم در متمدن شدن ایران نقش نداشت بلکه همه باهم در به اوج رسیدن و متمدن شدن ایران نقش داشتند .
منابع
رادمنش،عزت الله،سبکهای تاریخی و نظریه های نژادی ،انتشارات کویر ،1370
روح الامینی،محمود،زمینه ی فرهنگ شناسی ، انتشارات مهدی ،1377
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
تفاوت مشروعیت و مقبولیت چیست ؟
براى بررسى رابطه مشروعیت و مقبولیت در اسلام، ابتدا باید تعریف مشروعیت را به دست آورد؛ سپس منبع و منشأ آن را کاوید و آنگاه نسبت آن با مقبولیت را در بوته سنجش نهاد.تعریف مشروعیت مشروعیت در عرف سیاسى برابر نهاده Legitimacy است. این واژه از صفت Legitimate«قانونى» اشتقاق یافته است و تعاریف مختلف دارد؛ براى نمونه توجه به تعریفهاى زیر سودمند مىنماید: 1- توجیه عقلانى اعمال سلطه و اطاعت.12- توجیه عقلى اعمال قدرت حاکم.23- قانونى بودن یا طبق قانون بودن.34- اعتقاد مردم تحت فرمان به شایستگى و برخوردارى رهبران و حکومت نسبت به صدور قواعد الزام آور.45- اصل دال بر پذیرش همگانى دست یافتن شخص یا گروهى معین به مقام سیاسى.5مؤلفهها و کابردهاى مشروعیت مشروعیت دو رکن اساسى دارد: 1- تبیین این که بر اساس چه مجوزى شخص یا گروهى حق دارد یا مجاز است بر دیگران حکومت کرده، دستورهاى الزامآور صادر کند.2- چه چیزى لزوم پیروى جامعه از دستورهاى حکومت را توجیه مىکند؟ به عبارت دیگر، حکومت همواره با فرمانها و قواعد الزام آور همراه است و بین «حق حکومت» و «لزوم اطاعت»، نوعى رابطه منطقى لزومى و به اصطلاح تضایف وجود دارد. بنابراین، هر دیدگاهى درباره مشروعیت باید هر دو جنبه را پوشش داده، توجیهى خردپذیر از آنها ارائه کند. واژه مشروعیت در علوم مختلف مرتبط با سیاست در معانى نسبتاً متفاوت استعمال مىشود: الف» در فلسفه، کلام و فقه سیاسى مشروعیت به معناى «حقانیت» است و در برابر غصب (Usurpation) به کار مىرود؛ و اصطلاحاً مىتوان آن را «مشروعیت هنجارى» (Normative Legitimacy) نامید. دانشهاى یاد شده علومى هنجار گذارند و در پى روشن سازى بایستهها و نبایستهها در عرصه سیاست و حکومت. بنابراین، نظریه مشروعیت در این علوم بیانگر آن است که چه کسى یا کسانى و بر اساس چه ضوابطى و چرا حق دارند بر مردم اعمال حکومت کنند و جامعه باید از چه کسانى پیروى و فرمانبردارى کند. ب» جامعهشناسى سیاسى که دانشى توصیفى (Descriptive) شمرده مىشود، در جست و جوى توضیح و تبیین پدیدهها، رفتارها و ساختارهاى سیاسى به وسیله عوامل اقتصادى و فرهنگى و اجتماعى است6 و فارغ از دادههاى ارزشى به ساختارهاى سیاسى مىنگرد، مشروعیت را عمدتاً به معناى مقبولیت به کار مىبرد. در این نگاه، جایى براى پرسش از رابطه مشروعیت و مقبولیت باقى نمىماند؛ زیرا بر اساس آن «مقبولیت» و «مشروعیت» دو لفظ براى معناى واحدند. بنابراین، مسأله باید با نگاه هنجارگرایانه بررسى شود. ویژگىها و بایستههاى نظریه مشروعیت 1- معیار مشروعیت باید شمول و کلیت داشته باشد و حکومت بر کل آحاد جامعه و افراد تحت سلطه را توجیه کند نه آن که تنها بر پارهاى از اعضاى جامعه انطباقپذیر و در توجیه حکومت بر دیگر اعضا ناتوان باشد.2- مقصود از ملاک و منبع مشروعیت، منبعى است که ذاتاً داراى این ویژگى باشد و در مشروعیت وامدار منشأ و سبب دیگر شمرده نشود. در غیر این صورت، مشروعیت حقیقتاً از آنِ سبب و منشأ نخستین است و اِسناد آن به وام گیرنده مجازى و بالعرض خواهد بود.3- معیار و ضابطه مشروعیت باید از جامعیت برخوردار باشد و پرسشهاى اساسى در گستره توجیه اعمال قدرت سیاسى را بىپاسخ نگذارد؛ به عبارت دیگر، از آن جا که نظریه مشروعیت توجیه گر دو عنصر «الزام» و «اطاعت» است، باید به سه پرسش اساسى پاسخ دهد: الف» چه کسى و با چه خصوصیتى حکومتش مشروع و اطاعتش لازم است؛ به عبارت دیگر، نظریه مشروعیت باید روشن سازد آیا شخص یاگروه حاکم باید از ویژگىهاى خاص برخوردار باشد یا اساساً چنین عنصرى در مشروعیت دخالت ندارد؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ، آن ویژگىها چیست؟ب» مشروعیت وروشهاى کسب قدرت سیاسى چه رابطهاى دارند؛ به عبارت دیگر، آیا مشروعیت حکومت در گرو کسب قدرت از راههاى ویژه است یا به چگونگى کسب قدرت ارتباط ندارد.3- آیا نحوه اعمال و به کارگیرى قدرت در مشروعیت سیاسى دخالت دارد؛ به عبارت دیگر، مشروعیت افزون بر شرایط پیشین از شرایط رفتارى نیز برخوردار است؟مشروعیت در اسلام در بررسى نظریه مشروعیت در اسلام، ابتدا باید منشأ مشروعیت و منبع شناخت آن را تفکیک کرد. منشأ مشروعیت همان تکیه گاه اصلى و خاستگاه مشروعیت است. مراد از منبع مشروعیت در این جا، ادله و منابع کشف خاستگاه مشروعیت در اسلام است؛ مانند کتاب و سنت. دراسلام منشأ ذاتى مشروعیت تنها خداوند است؛ زیرا آفریدگار جهان و انسان، مالک همه هستى، تنها قدرت مستقل تأثیر گذار و اداره کننده«مدبر» جهان و پروردگار عالم و آدم است. در اسلام حکومت و حاکمیت سیاسى نیز که نوعى تصرف در امور مخلوقات است، از شؤون ربوبیت شمرده مىشود و توحید در ربوبیت الاهى، در نظام تکوین و نظام تشریع، هیچ مبدأ و منشأ دیگرى را در عرض خداوند بر نمىتابد. قرآن مجید در این باره مىفرماید: ان الحکم الاالله7حاکمیت نیست مگراز آن خدا. انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون. همانا ولى و سرپرست شما خداوند است و فرستاده او و مؤمنان؛ همان کسانى که نماز به پا مىدارند و در حال رکوع صدقه مىپردازند.8ام اتخذوا من دون الله اولیاء فالله هو الولى. آیا براى خود سرپرستانى جز خدا گرفتهاند، همانا تنها خداوند صاحب ولایت است.9پس هیچ کس از حق حاکمیت و تصرف در شؤون اجتماعى مردم برخوردار نیست؛ مگر خداوند یا آن که به دلیل معتبر شرعى منصوب یا مأذون بودنش از سوى خداوند ثابت شده باشد. نصب یا اذن الاهى مىتواند به صورت مستقیم یاغیر مستقیم، یعنى از سوى پیامبر یا اوصیاى پیامبر، بیان شود. از طرف دیگر، همه مسلمانان، پیامبر اکرم«ص» را منصوب از سوى خداوند مىدانند. این حقیقت را قرآن مجید در آیات متعدد بیان فرموده است. شمارى از این آیات عبارت است از: النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم... .10پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است. اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولى الامر منکم 11خدا را فرمان برید و از پیامبر و ولى امر اطاعت کنید.و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذاقضى الله و رسوله امراً اَن یکون لهم الخیرة من امرهم... .12هیچ زن و مرد مؤمنى حق ندارد وقتى خدا و فرستادهاش حکمى کنند، در کار خویش اختیارى داشته باشند؛ و هر که نافرمانى خداى متعال و فرستادهاش کند، گمراه شده است. همچنین شیعه امامیه، بر اساس ادله قطعى، ائمه اطهار«ع» را امامان منصوب به نصب خاص از سوى پروردگار عالم مىداند.13 افزون بر این، عالمان شیعه بر اساس ادله عقلى و نقلى، فقیهان عادل و با کفایت را منصوب از سوى شارع و نایب امام عصر«ع» در امر حکومت و رهبرى سیاسى واجتماعى امت در عصر غیبت مىدانند. این مسأله که از آن به ولایت فقیه تعبیر مىشود، به عصر غیبت اختصاص ندارد و در عصر حضور و بسط ید معصوم نیز امکان تحقق دارد؛ چنان که مالک اشتر از سوى امیرمؤمنان به ولایت مصر منصوب گردید. در کنار این نگرش که نظریه نصب خوانده مىشود و نزد علماى امامیه مشهور بوده است، اخیراً دیدگاه جدیدى از سوى برخى ارائه شده است. بر اساس این انگاره، ولى فقیه از سوى شارع منصوب نیست. شارع مردم را موظف ساخته است فقیه عادل با کفایت را به رهبرى انتخاب کنند. پس از انتخاب مردم، او ولایت خواهد یافت و مجاز خواهد شد در شؤون اجتماعى تصرف کند و رهبرى را به دست گیرد. بررسى تطبیقى یا ارزش داورى پیرامون این دیدگاهها مجالى ویژه مىجوید؛ ولى آنچه توجه بدان ضرورت دارد این است که آیا بر اساس این دو دیدگاه پاسخ پرسش اساسى این بحث متفاوت خواهد بود؟ اگر متفاوت است، تفاوت در چیست؟ گروهى نظریه اول را نظریه انتصاب و نظر دوم را نظریه انتخاب یا «مشروعیت الاهى - مردمى» نامیدهاند؛ ولى باید توجه داشت، مبناى اساسى هر دو دیدگاه همان نظریه «مشروعیت الاهى» است؛ زیرا هر دو دیدگاه منشأ ذاتى مشروعیت را خدا مىدانند و در عرض مشروعیت الاهى، مبدأ مشروعیت دیگرى نمىپذیرند. بنابراین، افزودن قید «مردمى» را باید نوعى مجاز و مسامحه گویى و در طول مشروعیت الاهى به شمار آورد؛ به عبارت دیگر، خاستگاه مردمى ولایت نوعى شرط وضعى و اعتبارى است که شارع مقدس در جعل ولایت براى فقیه یا تأیید و تنفیذ ولایت او قرار داده است. بنابراین، اگر نظریه انتخاب اساساً حکومت را امرى زمینى و از پایین به بالا بینگارد، به کلى از نگرش اسلامى دور شده است؛ و اگر به دو مبدأ نخستین آسمانى و زمینى بگرود، در دام التقاط و اعتقاد به ثنویت در مبدأ مشروعیت فرو افتاده است؛ و اگر آن را در طول مشروعیت الاهى بداند، دیگر نظریهاى در مقابل نظریه مشروعیت الاهى نیست؛ قسمى از اقسام آن و یکى از قرائتهاى آن است. چنین انگارهاى با نظریه نصب نیز سازگار است؛ به عبارت دیگر، نظریه نصب و جعل ولایت الاهى را به دو صورت قابل تصور مىسازد:1- نصب مطلق که بر اساس آن شارع انتخاب و عدم انتخاب مردم را در جعل ولایت براى فقیه دخالت نداده، در هر صورت، براى فقیه صالح و با کفایت ولایت قائل است؛ تصرفات اجتماعىاش را مجاز و اطاعت از او در امور اجتماعى را واجب مىداند. 2- نصب مقید یعنى شارع، پس از انتخاب مردم، براى ولى فقیه جعل ولایت مىکند. قبل از انتخاب امت، شارع برایش جعل ولایت نمىکند و اجازه تصرفات حکومتى ندارد. اکنون مىتوان گفت نتیجه دو دیدگاه در مسأله رابطه مشروعیت و مقبولیت متفاوت خواهد بود: الف» بر اساس نظریه انتخاب، رابطه مقبولیت و مشروعیت عموم و خصوص مطلق و مقبولیت اعم از مشروعیت است؛ زیرا مقبولیت به شرط وجود شرایط دیگر چون فقاهت و عدالت به مشروعیت مىانجامد. مقبولیت بدون مشروعیت تصورپذیر است، ولى مشروعیت بدون مقبولیت تصورپذیر نیست. بنابراین، مشروعیت اخص مطلق از مقبولیت خواهد بود؛ زیرا مشروعیت همواره به مقبولیت مشروط است؛ به عبارت دیگر، در این رابطه سه فرض متصور است: 1- وجود مقبولیت عمومى همراه با سایر شرطهاى شرعى لازم براى رهبرى و مدیریت کلان اجتماعى.ک «مشروعیت» 2- وجود مقبولیت بدون دیگر شرطهاى شرعىک «عدم مشروعیت» 3- وجود همه شرطهاى مقرر شده در شرع به استثناى مقبولیت عامک «عدم مشروعیت» ب» بر اساس نظریه «انتصاب» رابطه مشروعیت و مقبولیت عموم و خصوص من وجه است؛ یعنى در فرض سوم با دیدگاه پیشین تفاوت مىیابد. بنابراین، وجوه مفروض به شرح زیر خواهد بود:1» مقبولیت عمومى همراه با شرطهاى شرعىک «مشروعیت» 2» مقبولیت عمومى بدون شرطهاى شرعىک «عدم مشروعیت» 3» شرطهاى شرعى بدون مقبولیت عمومىک «مشروعیت» البته بر اساس این دیدگاه نیز چنان نیست که ولى فقیه مجاز باشد در هر شرایطى و به هر شکلى قدرت سیاسى را به دست گیرد؛ زیرا بدون حد نصابى از مقبولیت امکان تأسیس حکومت و موفقیت آن در عمل بسیار ناچیز یاناممکن خواهدبود. از سوى دیگر، کسب قدرت به روشهاى استبدادى و مزورانه در اسلام جایز نیست. آنچه بر اساس نظریه انتصاب اهمیت دارد، این است که ولى فقیه در زمان عدم اقبال اجتماعى از ولایت برخوردار است؛ هر چند داراى حکومت نیست. چنان که امیرمؤمنان«ع» در دوران خلفاى سه گانه ولایت و مشروعیت داشته؛ اما از حکومت ظاهرى بىبهره بودند. ثمره این مشروعیت آن است که اگر ولى امر در چنین موقعیتى حکم حکومتى صادر کند، در صدور این حکم مجاز و اطاعت از او بر مردم واجب است. در حالى که بر اساس نظریه انتخاب اساساً او ولایتى ندارد تا حکم صادر کند و در صورت صدور آن، اطاعت از وى بر مردم واجب نیست. البته این که ولى فقیه مىتواند بدون قدرت سیاسى حکم حکومتى صادر کند به معناى دیکتاتورى نیست؛ زیرا او نمىتواند با زور و دیکتاتورى یا فریب و نیرنگ به حکومت و قدرت سیاسى دست یابد و اراده خویش را بر دیگران تحمیل کند؛ هر چند دیگران به دلیل عدم پیروى از او گناهکارند. امیر مؤمنان«ع» مىفرماید: پیامبر«ص» با من عهد بست و فرمود: اى پسر ابوطالب، ولایت امت من برعهده تو است. پس اگر به سلامت قدرت را به تو سپردند، و در مورد زمامدارى تو با خشنودى اتفاق کردند، سرپرستى امورشان را بر عهده گیر؛ ولى اگر در مورد تو رأى دیگرى ابراز داشتند، آنان را به حال خود رها کن.14این روایت نشان مىدهد: 1. امیرمؤمنان از سوى پیامبر«ص» به ولایت منصوب شده است. 2. اعمال ولایت آن حضرت به مقبولیت و پذیرش مردمى مشروط است.بنابراین، وقتى کسى از سوى خدا به ولایت منصوب مىشود، ولایتش بدون توجه به استقبال یا عدم استقبال مردم همواره پابرجا است و جامعه وظیفه دارد از او پیروى کند؛ اما تشکیل عملى حکومت از سوى ولى امر به آراى عمومى و وجود شرایط و بستر مناسب اجتماعى مشروط است؛ به عبارت دیگر، همان طور که جامعه به پیروى از ولى امر موظف است، ولى منصوب نیز وظیفه دارد مسؤولیت سنگین اداره و رهبرى جامعه را انجام دهد؛ ولى شرط اعمال این رسالت وجود موقعیت و بستر مناسب اجتماعى است که پذیرش و مقبولیت مردمى مهمترین رکن آن به شمار مىآید. حضرت امام خمینى درباره ولایت فقیه مىفرماید:«اگر براى فقها امکان اجتماع و تشکیل حکومت نباشد، هر چند نسبت به عدم تأسیس حکومت اسلامى معذورند، ولى منصب ولایت آنها ساقط نمىشود. با این که حکومت ندارند، بر امور مسلمین و بلکه بر نفوس مسلمین ولایت دارند.»15با توجه به آنچه گذشت، نقش و کارکرد مقبولیت عمومى حاکم دینى بر اساس هر یک از دو دیدگاه چنین است: الف» نقش مقبولیت بر اساس نظریه نصب1. مشارکت در ایجاد حکومت دینى و زمینه سازى جهت ا نتقال قدرت به ولى منصوب از سوى خداوند2. مشارکت در جهت کارآمدسازى، حفظ و حمایت و پایایى حکومت دینىدو کارکرد یاد شده در همه مصادیق حکومت دینى حکومت پیامبر«ص»، امام معصوم«ع» یا ولى فقیه جارى است؛ اما در خصوص ولى فقیه و نظام جمهورى اسلامى کارکرد دیگرى نیز وجود دارد.3. در صورت وحدت شخص واجدشرایط رهبرى در میان فقهاى متعدد، رأى و انتخاب عموم مردم، شرکت غیر مستقیم آنان در فرایند تشخیص و کشف ولى منصوب و مرضى خداوند از طریق خبرگان است. در صورت تعدد واجدین شرایط، رأى آنان ایجاد کننده بسترى عقلایى در جهت اعمال ولایت از سوى یک نفر از منصوبان شارع است. در نتیجه زمینه اعمال قدرت دیگران از بین رفته و مسؤولیت آنان سلب مىشود و براى جلوگیرى از تشاح دیگرى حق اعمال ولایت نخواهد داشت.ب» نقش مقبولیت بر اساس نظریه انتخاباین دیدگاه در کارکرد اول و دوم با نظریه انتصاب همسو است؛ اما نسبت به کارکرد سوم رویکردى دیگر دارد و معتقد است نقش رأى مردم یاگزینش خبرگان منتخب مردم به عنوان جزء شرعى موضوعیت دارد نه طریق عقلایى؛ به عبارت دیگر، آراى عمومى چون عدالت و فقاهت از شرطهاى شرعى ولایت است و بدون آن فقیه جامع الشرایط شرعاً حق اعمال ولایت ندارد. از این رو در این نگاه بین تعدد یا وحدت واجدین شرایط رهبرى تفاوتى نیست.16
http://www.porseman.net/defaulte.aspx?namayesh=224
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
تفاوتهای جنسیتی
پسرها پرخاشگر از دخترها هستند . این تفاوت در غالب فرهنگها و تقریبا در همه سنین و نیز در غالب حیوانات دیده می شود. پسرها بیش از دخترها پرخاشگری بدنی و لفظی دارند ( مک کوی و جکلین ، 1974 ، 1980 ، پارک و اسلابی ، 1983 ) از سال دوم زندگی این تفاوتها آشکار می شود.
بر اساس مطالعات مشاهده ای در مورد کودکان نوپای بین سنین 1 تا 3 سال تفاوتهای جنسیتی از لحاظ تعدد پرخاشگری بعد از 18 ماهگی ظاهعر می شود و قبل از آن اثری از آن نیست ( فاگوت و هاگان 1982 )
پسرها به خصوص به هنگامی که به آنان حمله ای می شود ( سا کسی مخل کارهایشان می شود تلافی می کنند. در یک مطالعه مشاهده ای در مورد کودکان پیش از مدرسه پسرها فقط اندکی بیش از دخترها مورد حمله قرار گرفتند ، ولی دو برابر دخترها تلافی کردند ( به نقل از پارک و اسلابی ، 1983)
چه چیزی این تفاوتهای جنسیتی را توجیه می کند؟ در این مورد هم توجیهات فیزیولوژیکی ارائه شده و هم توجیهات اجتماعی بعضی از نظریه پردازان معتقدند که ثبات تفاوتهای جنسیتی که در همه ی فرهنگها و همه حیوانات دیده می شود.
تغییرات رشدی
کودکان در 12 ماهگی وقتی باهم هستند شروع به ابراز رفتار پرخاشگرانه وسیله ای می کنند .رفتار پرخاشگرانه آنان غالبا به خاطر اسباب بازی و متعلقات دیگر است و در ارتباط با همسالان ابراز می شود کودکان گاهی اوقات به والدین و کودکان بزرگتر حمله ور می شوند ولی لین گونه پرخاشگری در مقایسه با پرخاشگری با همسالان نسبتا نادر است . کودکان همچنان که به سالهای پیش از مدرسه نزدیک می شوند کمتر دست به اعمال پرخاشگرانه می زنند و در نوع پرخاشگری آنان هم تغییراتی ایجاد می شود. یعنی وقتی که پرخاشگری ابراز می شود غالبا خصمانه است و کمتر وسیله ای است . به این معنا که کودکان برای به دست آوردن هدفهای ویله ای کمتر مستقیما از حربه های جسمانی استفاده می کنند . ولی وقتی که به کسی حمله لفظی یا بدنی می کنند. بیشتر امکان دارد که لفظی دست کم در سالهای قبل از مدرسه با افزایش سن افزایش می یابد .
نقش والدین و خانواده در رفتار خشونت آمیز پرخاشگری رفتار ضد اجتماعی کودکان
تحقیقات نشان داده است که والدین نوجوانی که دارای رفتارهای ضد اجتماعی و خشونت هستند رفتارهایی همچون قلدری کتک کاری ، شرکت در اعمال خلاف و جرم هایی مثل دزدی از مغازه ها را به عنوان یک رفتار ضد اجتماعی که باید مورد نکوهش قرار بگیرد قلمداد کنند تاثیر نقش والدین در بروز رفتار ضد اجتماعی در سنین مختلف متفاوت می باشد به عنوان مثال عدم نظارت کافی به طور آشکار نقش مهمی را در اواخر دوره ی کودکی ایفا می کند هم چنین تحقیقات انجام شده نشان می دهد والدینی که نظارت و کنترل دقیقی به فرزندانشان داشته اند از احتمال این که به رفتارهای ضد اجتماعی رو بیاورند خیلی کاهش یافته است والدینی که از تنبیهات بدنی می کنند ممکن است نقش مستقیم و مهمی در به وجود آمدن رفتارهای ضد اجتماعی و خشونت در فرزندانشان داشته باشند تحقیقات موسسه ی ملی سلامت روانی در ایالات متحده نشان می دهد کودکانی که مورد سوء آزار جسمی و غفلت قرار گرفته بودند از جانب والدینشان احتمال انجام رفتارهای خشن و خشونت آمیز در آن ها خیلی بیشتر بوده است .
انواع اختلالات کرداری
پرخاشگری
به رغم گرایش اخیر در باب توجه بیشتر به مسائل موافق اجتماع ( مسترز 1980) پیدایش پرخاشگری کانون توجه تحقیقات بسیاری بوده است .
نظریه فروید . فرود در مورد پرخاشگری دو دید متفاوت ارائه داد. باور اولیه این بود که پرخاشگری زمانی پدید می آید که در برابر انگیزه های نهاد سدی ایجاد شود و ناکامی دست دهد. بعدها وی در عقیده خود تجدید نظر کرد و پرخاشگری را چون انرژی جنسی و سائقهای جنسی یکی از دو غریزه ذاتی دانست . به رغم آن که این نظریه فروید درباره پرخاشگری به طرق مختلف در حال تغیر است . هنوز بسیاری از تحلیل گرزان پرخاشگری را غریزه ای ذاتی می دانند . تاکید بیشتر روی مرحله مقعدی است و گفته می شود که د این مرحله سائق پرخاشگری به اوج می رسد . این موضوع به این معنی است که طی این دوره علاقه مندی به آسیب رساندن و از بین بردن به همان شدت علائق مقعدی ( دفع ) اهمیت دارد. از این رو این مرحله به حل مسائل مربوط به پرخاشگری و دفع می پردازد . در واقع برخیها این مرحله را مرحله مقعدی – دیگر آزاری دانسته اند. ( کسلر-1996)