مایکروسافت اکسل یکی از نرم افزار های پرکاربرد مجموعه آفیس می باشد. این برنامه برای محاسبات ریاضی (با قابلیت انجام محاسبات دشوار ریاضی) و ترسیم نمودار به وسیلهٔ ابزارهای گرافیکی به کار میرود. کتاب آموزش توابع پرکاربرد اکسل قصد معرفی تعدادی از توابع و فرمول های مالی پرکاربرد اکسل که در زمینه حسابداری بسیار مورد استفاده قرار می گیرد را دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
مثلثات و توابع مثلثاتی
مطالعه روی زوایا و روابط موجود میان زوایای اشکال مسطح و سه بعدی مثلثات نامیده میشود.تابع مثلثاتی از قبیل سینوس و کسینوس توابعی هستند که بوسیله روابط هندسی تعریف میشوند.
تاریخچه
اولین کسانی که از مثلثات استفاده میکردند یونانیان بودند.در یونان قدیم از مثلثات برای تعیین طول مدت روز یا طول سال (با مشخص کردن موقعیت ستارگان در آسمان)استفاده میشد.بعدها ریاضیدانان و منجمان هندی نیز پیشرفتهایی در مثلثات بدست آوردند ولی پیشرفت این علم مدیون دانشمندان مسلمان است .مسلمانان اصلیترین نقش را در پیشرفت این علم ایفا کردند و سپس این اندوختهها را در قرون وسطی به اروپاییان منتقل کردند. اروپاییان نیز دانش فراوان مسلمانان در مثلثات استفاده کردند و این علم را توسعه داده و به شکل امروزی در آوردند.
کاربردها
علم مثلثات در نجوم کاربرد فراوانی دارد و ازآن برای اندازهگیری فواصل بین ستارگان استفاده میشود. همچنین در طراحی سیستمهای ماهواره ای از مثلثات استفاده فراوانی میشود.در دریانوردی نیز از مثلثات برای تشخیص جهتهای جغرافیایی کمک گرفته میشود.امروزه از مثلثات در شاخه های مختلف فیزیک ماننداپتیک ، اکوستیک ، در تحلیل بازارهای مالی، الکترونیک ، معماری ، اقیانوس شناسی ، مکانیک ، بلور شناسی ، ژئودزی ، عمران و اقتصاد استفاده فراوانی میشود.
مثلثات مطالعه اندازه گیری زاویه است. اما این سخن به معنی اندازه گیری مقدماتی زاویه در هندسه نیست که در آن مقدار زاویه مورد نظر هر یک نقاله خوانده می شود بلکه محاسبه با توابع خاصی است که بستگی به زوایا دارند و به علت کابردشان در مثلثات، توابع مثلثاتی نامیده می شوند.
تابع مثلثاتی
علوم ریاضی
مثلثات مطالعه اندازه گیری زاویه است. اما این سخن به معنی اندازه گیری مقدماتی زاویه در هندسه نیست که در آن مقدار زاویه مورد نظر هر یک نقاله خوانده می شود بلکه محاسبه با توابع خاصی است که بستگی به زوایا دارند و به علت کابردشان در مثلثات، توابع مثلثاتی نامیده می شوند.
تعریف روی مثلث قائم الزاویه
برای تعریف توابع مثلثاتی از یک مثلث قائم الزاویه استفاده می کنیم به عنوان مثال می خواهیم این توابع را برای زاویه A در شکل روبرو تعریف کنیم
ما برای استفاده از این مثلث نامگذاری زیر را انجام می دهیم.
وتر ضلعی است که روبروی زاویه قائم قرار دار که بلندترین ضلع مثلث نیز می باشد و آن را با h نشان داده شده است.
ضلع مقابل زاویه A که آن را با a نشان می دهیم.
ضلع مجاور زاویه قائمه که درشکل با b نشان داده شده است.
حال توابع مثلثاتی را برای زاویه A روی مثلث ABC تعریف می کنیم.
sin: نسبت ضلع مقابل به وتر را سینوس می گویند یعنی:
cos: نسبت ضلع مجاور به وتر را گویند یعنی داریم:
tangent: نسبت ضلع مقابل زاویه به ضلع مجاور را گویند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
اعداد مختلط
قضیه 1 : هرناحیه ی S، همبند چندضلعی است.
قضیه 2 : دنباله {zn} همگرا است اگر و فقط اگر {zn} دنباله کوشی باشد.
توابع تحلیلی
قضیه 3 : چند جمله ای p(x,y) تحلیلی است اگر و فقط اگر py = ipx ،f(z) = u(x,y) + iv(x,y) و و
قضیه 4 : فرض کنیم
در این صورت اگر و تنها اگر
و
قضیه 5 : فرض کنیم و
در این صورت :
قضیه 6 : اگر w = f(z) در نقطه دارای حد باشد حد یکتاست.
قضیه 7 : اگر آنگاه
نتیجه 1: (1-7)
قضیه 8 : ترکیب توابع پیوسته پیوسته است.
قضیه 9 : اگر تابع f در نقطه پیوسته و ناصفر باشد آنگاه یک همسایگی نقطه وجود دارد که در آن .
قضیه 10 : تابع یک متغیر مختلط f در نقطه پیوسته است اگر و فقط اگر توابع مؤلفه ای آن در پیوسته باشد.
قضیه 11 : اگر f در z مشتق پذیر باشد آنگاه f در z پیوسته است.
قضیه 12 : فرض کنیم C یک عدد مختلط ثابت و f تابعی باشد که مشتق آن در نقطه z موجود است.
الف)
ب)
ج) اگر مشتقات دو تابع f و g در نقطه z موجود باشد آنگاه
د) اگر مشتقات f و g در z موجود باشد آنگاه
هـ) اگر آنگاه
قضیه 13 (قاعده زنجیری) : اگر تابع f در و تابع g در مشتق پذیر باشد آنگاه در نقطه دارای مشتق بوده و خواهیم داشت :
قضیه 14 : فرض کنیم f(z) = u(x,y) + iv(x,y) و در نقطه موجود باشد. در این صورت مشتقات جزئی مرتبه اول u و v در موجودند و در آن نقطه در معادلات کشی ـ ریمان صدق می کنند یعنی :
همچنین را به صورت زیر می نویسیم
که در آن مشتقات جزئی در محاسبه شده اند.
قضیه 15 (شرایط کافی برای مشتق پذیری) : فرض کنیم تابع
f(z) = u(x,y) + iv(x,y) در سراسر یک همسایگی نقطه تعریف شده باشد. همچنین گیریم مشتقات جزئی مرتبه اول توابع u و v نسبت به x و y در آن همسایگی موجود و در پیوسته باشد و اگر این مشتقات جزئی در نقطه در معادلات کشی ـ ریمان صدق کنند آنگاه مشتق موجود است.
قضیه 16 : فرض کنیم تابع در یک همسایگی نقطه غیرصفر تعریف شده باشد و فرض کنیم مشتقات جزئی مرتبه اول u و v نسبت به r و در آن همسایگی موجود و در پیوسته باشند. اگر مشتقات جزئی مرتبه اول توابع r و در روابط صدق کند مشتق موجود است. (1-16)
قضیه 17 : اگر در هر نقطه از حوزه D ، آنگاه f در سراسر D ثابت است.
قضیه 18 (اصل بازتاب) : فرض کنیم f تابع تحلیلی در حوزه D شامل قطعه ای از محور xها و نسبت به آن محور متقارن است. در این صورت برای هر نقطه z در D
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن .doc :
توابـــع
مفاهیم اساسی
مفهوم تابع
طبق تعریفی که اویلر در 1749 به دست داده است , تابع اغلب به عنوان کمیت متغیر variable quantity ی که وابسته به کمیت متغیر دیگری است توضیح داده می شود. تعریفی چنین از مفهوم تابع برای مقاصد بسیاری کفایت می کند , اما در دوران گسترش بیشتری از ریاضیات آشکار شد که دادن محتوی عمومیتر و مجردتری به مفهوم تابع هم ضروری هم سودمند است .
ماهیت این مفهوم وابستگی کمیتها نیست که معمولاً مراد از آنها اعداد است , که میتوانند در رابطه «کمتر از یا بزرگتر از » مقایسه شوند , بلکه خود واقعیت تناظر correspondence است , که بر مبنای آن اشیای معینی به عنوان تخصیص یافته به اشیای معین دیگر در نظر گرفته می شود. به این ترتیب مفهوم تابع به تعاریف مجموعه نظریه ای set – theoretical definitions تحویل شده است .
تناظرها . هر میله فلزی هنگامی که گرم شود تغییر می کند . به عنوان مثال , فرض می کنیم یک میله مسی در 0 C به طور l0=200 واحد طول , u , مثلاً سانتیمتر یا اینچ باشد , در این صورت l , طول آن در درجه حرارت t0C توسط (t0.000016 +1)200=l مشخص می شود .
با این فرمول formula هر مقدار t بین 00C و 0C100 در تناظر با طول lی بین u200 و u200.32 قرار داده شده است .
به همین ترتیب با هر مقدار کالا مبلغ معینی پول , به عنوان قیمت فروش آن , متناظر است , و با هر شماره صفحه این کتاب , عددی متناظر است که تعداد حروف واقع در آن صفحه را بیان می کند .
تناظرها نه تنها بین اعداد , بلکه بطور عمومی تر , بین عنصرهای aی واقع در مجموعه A و عنصرهای bی واقع در مجموعه B وجود دارند ; به عنوان مثال , هر صندلی نمایش یک تئاتر متناظر با یک بلیط ورودی و یک تماشاچی خاص است . به این ترتیب , تناظر مورد بحث توسط رابطه ی Fی تعریف شده بر B A با حوزه تعریف AD(F) و برد BR(F) معین می شود .
اگر نسبت به این رابطه F به هر عنصر a از حوزه D(F) آن یک و تنها یک عنصر b از برد R(F) آن متناظر باشد , در این صورت رابطه را تک مداری single-value می گویند و در این صورت از تابع function یا نگاشت mapping از مجموعه A بتوی into مجموعه B صحبت می کنیم ( شکل )
عنصر b از برد تابع متناظر با عنصر نخستین a''original'' از حوزه آن را نگاره یا تصویر a''image'' می نامیم . در نتیجه تابع f مجموعه ای از جفتهای مرتب ''ordered pairs'' (a,b)ای است که عنصر اول آنها متعلق به حوزه تعریف D(F) و عنصر دوم آنها متعلق به برد R(F) است .
در مورد نگاشت از A بتوی B داریم ; D(F)=A یعنی , هر عنصر a A به عنوان عنصری نخستین رخ میدهد , و در مورد نگاشت از A بروی B ''onto'' , علاوه بر این , هر عنصرBb به عنوان نگاره ای مطرح می شود.
عنصر yی را که توسط تابع f به عنصر x تخصیص داده شده است , اغلب با f(x) نمایش می دهیم و در این صورت تناظر مورد بحث y=f(x) x نوشته می شود.
عنصر x را شناسه یا آرگومان ''argument'' و عنصر متناظر y آن را مقدار تابع f(x) ''function value'' در نقطه x می نامند .
حوزه تعریف ''domain of definition'' ( یا تنها حوزه ) تابع x y =f(x) را با X و برد آن را با Y نمایش می دهیم . اگر f تابعی از A بتوی B باشد , آنگاه واضحاً A X و BY .
نمایش توابع
برای توصیف یک تابع باید حوزه تعریف و برد آن و قاعده ای برای تناظر به دست بدهیم .
نمودار. در نمودار تابع حوزه و برد از لحاظ نموداری نمایش داده می شوند و تناظر مربوطه با پیکانهایی مشخص می شود ( شکل ) . از هر عنصر حوزه تنها یک خط سودار خارج می شود , اما ممکن است یکی یا بیش از یکی از این خطها به هر عنصر برد ختم شود.
7
6
5
4
3
2
1
حوزه تعریف
برد
جدول مقادیر . قاعده تناظر را می توان به جای استفاده از نمودار در جدول مقادیر نیز قرار داد ( شکل ) . عنصرهای حوزه را در سطر بالای جدول وارد می کنیم و زیر هر یک , عنصر متناظر آن از برد را قرار می دهیم . جدول مقادیر تنها می تواند تعدادی متناهی از جفتهای مرتب را به دست دهد , و برای توصیف کامل تابع دلخواه F کفایت نمی کند .
توضیح با کلمات . اگر حوزه و برد یک تابع متناهی نباشد یا آنقدر وسیع باشند که دیگر نمایش نمودار یا جدول مقادیر آن بر صفحه کاغذ ممکن نباشد , در این صورت دادن توصیف دقیق ''exact description'' حوزه و برد , همراه با قاعده ای که به ازای هر عنصر حوزه بتوان عنصر متناظر آن از برد را به دست آورد , کافی است .
تابع را میتوان بدون استفاده از نمادهای ریاضی , به کمک جمله ای به زبان روزمره , بطور کامل تعریف کرد, به عنوان مثال , در صورتی که به هر مسابقه تقسیم بندی اول لیگ فوتبالی خارج قسمت تعداد بلیتهای ورودی و تعداد سکنه محلی که مسابقه در آنجام برقرار می شود را متناظر کنیم , تابعی را تعریف کرده ایم . این تابع می تواند اطلاع معینی از علاقه ای را به دست دهد که عامه مردم در بازیهای خاص نشان می دهند . مثالهای بسیاری از قواعد تناظر می توان یافت که کلاً یا جزئاً با کلمات تنظیم شده اند.
نمودار مختصاتی . نمودار مختصاتی ''diagram'' نیز یک تابع را نمایش می دهد اگر مجموعه ای از اعداد محور افقی را به عنوان حوزه تعریف و مجموعه ای از اعداد محور قائم را به عنوان برد انتخاب کرده به آرگومان x از حوزه تعریف دقیقاً آن مقدار از y را تخصیص دهیم که به ازای آنها نقطه با مختصات y, x نقطه ای از نمودار باشد . اما , هر خم بدلخواه رسم شده در یک دستگاه مختصات را نمی توان به عنوان نمایش تابع در نظر گرفت . تناظر داده شده به کمک خم باید تک مقداری ''single-valued'' باشد, و این درحالتی است که خم نمودار مختصاتی مورد بحث توسط هر خط موازی محور قائم حداکثر در یک نقطه قطع شده باشد .
فرمول. بیشترین روش به کار رفته در نمایش یک تابع در ریاضیات فرمول است. در این روش عناصر حوزه و برد تنها عددها , یا دست کم اشیای ریاضی ''mathematical objects'' اند که در مورد آنها میتوان قاعده های محاسبه '' rules of calculation ''ی مناسب به دست داد , به عنوان مثال :
y=sinx (3) ( 2) y=7x+2 (1)
در صورتیکه معلومات خاصی در مورد حوزه تعریف تابع نداده باشند , معمولاً آن اعدادی را متعلق به آن در نظر می گیریم که به آنها بتوان با استفاده از فرمول مورد بحث مقدار معینی منسوب کرد . این اعداد در حالت (1 ) و (3) جمیع اعداد حقیقی اند , و در حالت ( 2 ) جمیع اعداد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
ارتفاع مثلث
ALTITUDE OF A Triangle
هر ارتفاع مثلث، پاره خطی است که یک سر آن یک رأس مثلث، و سر دیگر آن، پای عمودی است که از آن رأس بر ضلع مقابل به آن رأس فرود میآید؛ مانند ارتفاع هر مثلث، سه ارتفاع دارد، ، و که در یک نقطة مانند به نام مرکز ارتفاعی مثلث همرسند. اندازة ارتفاعهای ، و را بترتیب با ، و نشان میدهند.
اصل نامساوی مثلثی
Axiom Triangle Inequality
هر گاه A، B و C سه نقطة دلخواه باشند، آن گاه . تساوی، وقتی برقرار است که سه نقطه روی یک خط راست، و نقطة B بین دو نقطة A و C باشد.
انتقال) توابع مثلثاتی
Axiom Triangle Inequality
برای محاسبة مقادیر نسبتهای مثلثاتی در ربعهای دوم، سوم و چهارم میتوان از رابطههای زیر استفاده کرد:
توابع کسینوس و سینوس دورهای، با دورة ْ360 هستند:
تابع تانژانت دورهای، با دورة ْ180است:
همچنین از تبدیلهای زیر نیز میتوان استفاده کرد:
اندازة زاویه
Measure of an angle
نسبت آن زاویه است، به زاویهای که به عنوان واحد زاویه اختیار شده است.
اندازة شعاع کرة محاطی چهار وجهی منتظم
( چهار وجهی منتظم
اندازة شعاع کرة محیطی چهار وجهی منتظم
( چهار وجهی منتظم
اندازة مساحت مثلث
Area of a Triangle
برابر است با نصف حاصلضرب اندازة هر ضلع مثلث در اندازة ارتفاع نظیر آن ضلع. اگر مساحت مثلث ABC را با S نمایش دهیم، داریم:
با توجه به این که است، داریم:
برای محاسبة مساحت مثلث از دستور که در آن و به دستور هرون Heron مرسوم است، نیز استفاده میکنند.
اندازة نیمسازهای زاویههای برونی مثلث
Measure of external angle bisectors of triangle
تصفیه: در هر مثلث، مربع اندازة نیمساز هر زاویة برونی، برابر است با حاصلضرب اندازههای دو پاره خطی که آن نیمساز بر ضلع سوم پدید میآورد، منهای حاصلضرب اندازههای دو ضلع آن زاویه.
یعنی اگر در مثلث ABC AD(نیمساز زاویة برونی A باشد داریم:
اگر اندازة نیمسازهای زاویهای برونی A، B و C از مثلث ABC را بترتیب با ، d(a و d(b و d(c محیط مثلث را با P2 نشان دهیم، داریم:
اندازة نیمسازهای زاویههای برونی مثلث
Measure of internal angle bisectors of triangle
قضیه: در هر مثلث، مربع اندازة نیمساز هر زاویة درونی برابر است با حاصلضرب اندازة دو ضلع آن زاویه، منهای حاصلضرب دو پاره خطی که آن نیمساز بر ضلع سوم پدید میآورد. یعنی اگر AD نیمساز زاویة درونی A از مثلث ABC باشد، داریم:
اگر اندازة نیمسازهای زاویههای درونی A، B و C از مثلث ABC به ضلعهای BC=a ,AC=b و AB=c را بترتیب da، db و dc بنامیم، داریم:
تابع تانژانت
Tangent function
این تابع به صورت tgx = yمیباشد. دورة تناوب آن ( است. کافی است نمودار تابع را در فاصلة