لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اندونزی بزرگترین مجمعالجزایر جهان است که در امتداد خط استوا و بین قطعه خشکی جنوب شرقی آسیا و استرالیا قرار دارد.%81 درصد از کل مساحت اندونزی را آ ب پوشانده است. مجمعالجزایر اندونزی دارای پنج جزیره بزرگ و نزدیک به 30 گروه مجمعالجزایر میباشد. بر اساس اعلام مقامات اندونزی در سال 1994 اندونزی دارای 17508 جزیره کوچک و بزرگ بوده اما فقط 6000 جزیره آن مسکونی میباشد. پنج جزیره مهم آن عبارتند از: 1- سوماترا 2- جاوه 3- کالیمانتان 4- سولاوسی 5- ایریان جایا.
اندونزی دارای آب و هوای استوایی و دارای دو فصل خشک و بارانی هر یک به مدت چهار ماه میباشد. اندونزی بعد از برزیل دارای بزرگترین ذخایر جنگلهای استوایی(معروف به ششهای جهان) میباشد که نزدیک به 120 میلیون هکتار را در بر میگیرد.خاک بیشتر مناطق اندونزی به دلیل وجود با تلاقهای فراوان جلگهها و دشتهای وسیع و نیز رسوبات آتشفشانی برای کشاورزی مناسب است. جزایر جاوه وبالی دارای حاصلخیزترین خاکها هستند. اندونزی دارای رشته کوههای فراوان و قلههای مرتفع بسیاری است که در بین آنها حدود 400 آتشفشان وجود دارد که یک چهارم آنها فعال است .
اندونزی دارای راههای دریایی مهمی است که اقیانوس هند را به اقیانوس آرام پیوند میدهد. از مهمترین این آبراهها میتوان به 1- تنگه مالاکا، 2- تنگه سوندا، 3- تنگه ماکا سار که از دیرباز مورد استفاده کشتیهای تجاری بوده است اشاره نمود.شهر جاکارتا پایتخت اندونزی است و شهرهای مهم دیگر اندونزی عبارتند از: 1-سورابایا 2- باندونگ 3- جوگجاکارتا 4- مالانگ 5- مدان 6- پالمبانگ 7-اوجونگ 8- بانجار ماسین.
شهر جاکارتا از بنادر مهم تجارتی قدیمی اندونزی میباشد این بندر در ابتدا سونداکلاپا نام داشت که پس از شکست نیروهای پرتغالی از نیروهای مسلمان به رهبری فتحاللهخان در سال 1527 م به جایاکارتا (پیروزی بزرگ) تغییر نام یافت. در سال 1618م هلندیها به جاکارتا حمله و پس از اشغال آن مقر کمپانی هند شرقی هلند را به آنجا منتقل و نام آنرا به باتاویا تغییر دادند. تا اینکه در جنگ جهانی دوم و اشغال اندونزی توسط ژاپن به جاکارتا تغییر نام یافت. در اندونزی به علت وسعت زیاد در میان حدود شرقی وغربی آن سه منطقه زمانی مختلف وجود دارد:
1-بخش غربی اندونزی 7 ساعت جلوتر از گرینویچ، 2-بخش مرکزی اندونزی 8 ساعت جلوتر از گرینویچ، 3-بخش شرقی اندونزی 9 ساعت جلوتر از گرینویچ.
اندونزی چهارمین کشور پرجمعیت جهان و سومین کشور در حال توسعه و پرجمعیتترین کشور اسلامی است.جمعیت فعلی اندونزی بین 210 تا 212 میلیون نفر تخمین زده میشود. دولت اندونزی با پیروی از سیاستهای یهودی صلیبی در مورد کنترل جمعیت که هدف آن کاهش جمعیت مسلمین میباشد پیشتاز دیگر کشورهای اسلامی در این زمینه بوده و توانسته رضایت اربابان صلیبی یهودی خود را جلب نماید. نرخ رشد جمعیت از 3/2 در سال 1971م به کمتر از 5/1 درصد تقلیل یافته و این روند همچنان ادامه دارد. ژنرال سوهارتو رئیس دولت وقت اندونزی در سال 1989م به خاطر خوش خدمتی در راستای اهداف استعمارگران نو جایزه ویژه سازمان ملل در مورد تنظیم خانواده را دریافت کرد.
«شورای ملّی تنظیم خانواده» با همکاری آژانسهای کمکرسانی یهودی صلیبی و با همکاری وزارت بهداشت اندونزی384 هزار مرکز کنترل خانواده تا سال 1993م در اندونزی تأسیس نمود که بر اثر تبلیغات و عملکرد آنها 31 میلیون زوج 24 میلیون آنان از روشهای مختلف جلوگیری از بارداری و عقیمی استفاده نمودهاند.
برنامة صهیونیسم بینالملل و اتحاد صلیبی منحصر در کنترل جمعیت مسلمین نیست، بلکه در برنامههای دولت و بانک جهانی سیاست توازن جمعیت و یا کاستن از جمعیت مسلمین در مناطق حساسی که اکثریت با مسلمین است تحت پوشش مهاجرتهای داخلی در جریان است.
اندونزی از نظر قومی و نژادی جامعه متنوعی بوده و فاقد یک گروه نژادی است. با این حال بیشتر مردم از نژاد ملایو هستند. اندونزی دارای بیش از 200 زبان محلی است که با احتساب لهجههای گوناگون به 583 زبان و لهجه میرسد. معروفترین زبانهای رایج در اندونزی عبارت است از:1-آچهای 2-بتکی 3-سوندایی 4-جاوهای 5-ساساکی 6-تتوم. اما زبان اندونزیایی که برگرفته از زبان ملایو است به عنوان زبان رسمی کشور رواج وسیعی داشته و در تمام سطوح آموزشی، اداری، حقوقی و رسانهای به کار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موضوع تحقیق:
جفرافیا و آثار باستانی افغانستان
تهیه کننده: محمد مهدی احمدی / دوم تجربی / همدانیان
دبیر: آقای گلابدار
جغرافیای افغانستان
جغرافیای طبیعی افغانستان افغانستان، در جنوب غربی آسیا یبن 29 درجه و 22 دقیقه و 53 ثانیه و 38 درجه و 29 دقیقه و 27 ثانیه عرض البلد شمالی و بین 60 درجه و 28 دقیقه و 41 ثانیه و 47 درجه و 51 دقیقه و 47 ثانیه طول البلد شمالی واقع شده است. مساحت این کشور 650000 کیلومتر بوده و حداکثر طول آن از شرقیترین نقطه تا غربیترین نقطه جنوبی آن 912 کیلومتر است و این کشور محاط به مناطق خشک بوده، به دریا متصل نمیباشد، نزدیک ترین بندر دریایی به آن، بندر کراچی با فاصله 727 میل میباشد. این کشور در شمال پیوسته است به کشورهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان و از طرف غرب به کشور جمهوری اسلامی ایران و از شرق و جنوب به کشور پاکستان و از طرف شمال شرقی به ولایت سین کیانگ چین. افغانستان کشور کوهستانی و نسبتاً خشک است. مرتفعترین و معروفترین رشته کوههای آن عبارتاند از: هندوکش، بابا، سلیمان، سفید کوه و سیاه کوه. مرتفعترین قله کوههای آن، «نوشاخ» با ارتفاع 7485 متر در رشته کوه هندوکش شرقی میباشد و ... میزان بارندگی در این کشور کم است و مهمترین رودهای آن عبارتند از: آمودریا، رود کابل، هریرود، رود هلمند و رود مرغاب و طویلتری رودهایش، آمودریا (2620کیلومتر)، هیرمند (1400کیلومتر)، هریرود(1230 کیلومتر) اکثر این رودخانهها ناشی از برفهای زیادی است که در زمستان در نقاط مرتفع میبارد و در بهار و تابستان به تدریج آب میشود. آب و هوایش متغیر و در بسیاریی از نقاط زمستان بسیار سرد و طولانی (حدود شش ماه)و در برخی نقاط تابستان خیلی گرم و سوزان میباشد. اما در عین حال جلگهها و درههای فراوان دارای خاک و آب و هوای مساعد، نزی در آن نهفته است که برای کشاورزی و دامداری بسیار مناسب میباشند. حدود 01/0 خاک آن را جنگلها پوشانده است. تقسیمات اداری از سال (1773) به بعد درست از زمانی که تیمور شاه کابل را پایتخت خود قرار داد. آن «شهر» همیشه مرکز پادشاهی افغانستان بوده است. شاهزادگان ولایت را کم و بیش خودمختاری داده بودند. مهمترین ولایات تحت کنترل شاهزادگان و امیران، کابل، قندهار، هرات، ترکستان افغانستان، قطغن و بدخشان بودند. امیر عبدالرحمن خان 1901ـ1880 که از سوی بریتانیا به عنوان امیر کابل و حواشی آن به رسمیت شناخته شد دامنه قلمرو سلطنتیاش را به ولایات هرات، ترکستان افغانستان، هزارهجات، نورستان و بدخشان گسترش داده بود. در زمان نادرشاه «33ـ1921» افغانستان به پنج ایالت اصلی و یا عمده و چهار ایالت فرعی تقسیم گردید. بعد از حکومت مشروطه و تصویب قانون اساسی در سال 1964 افغانستان به 26 ولایت تقسیم شده که هر کدام به دلیل اهمیت و چگونگی انکشاف آن به گروههای یک، دو و سه تقسیم گردیده بودند. کابل، غزنی، گردیز، جلالآباد، مزار شریف، هرات و قندهار جزء مراکز درجه یک ولایات در تقسیمات کشوری قرار گرفتند. هر کدام از این ولایات به وسیله فرمانداری «والی»، اداره میشد که در برابر وزارت داخله در کابل مسئولیت داشتند. مضافاً این که نمایندههایی در هر ولایت وجود داشت که روند اجرایی کار را مستقیماً به کابل گذارش میدادند. هر ولایتی دارای چندین «ولسوالی» بود که به وسیله مسئولی به نام «ولسوال» اداره میشدند و ولسوالیها در برابر «والی» مسئولیت داشته و میبایست گزارش کار را به آنها میدادند، البته هر ولسوال امکان داشت چندین علاقهداری را نیز اداره کند. علاقهداریها در روستاهای مهم مستقر و در قبال ولسوالیها مسئولیت مستقیم داشتند، علاقهداریها به تناسب جمعیت آنان به چهار گروه تقسیم میشدند. در سال 1970 افغانستان به 26 ولایت شش ولسوالی بزرگ «لوی ولسوالی» 175 ولسوالی و 118 علاقهداری تقسیم شده بودند؛ در حال حاضر افغانستان دارای 34 ولایت می باشد . واحدهای کوچک روستایی به وسیله رئیس روستا که معروف به «قریهدار» ملک، و ارباب بود اداره میشد. آنها نقش رابط را بین روستا و رئیس بخش «علاقهدار» داشتند. اما شهرها به نواحی مختلف تقسیم میشدند. جغرافیای انسانی افغانستان سرزمینی که اکنون به نام افغانستان یاد میشود، بر اساس گفتههای مورخین و اسناد باستانی، با نامها و عنوانهای دیگر (مثل آریانا، خراسان و ...) دارای پیشینه تاریخی چندین هزار ساله بوده و مدنیتهای فراوان را در درون خود پرورانده و بعضاً مدفون ساخته است. اما آنچه را که امروز در جغرافیای سیاسی به نام افغانستان میخوانیم، همان کشوری است که در اواسط قرن هجده (1747م) توسط احمد شاه ابدالی بنیان گزاری شد. این کشور دارای موقعیت خاص سیاسی ـ تجاری و فرهنگی است که فعلاً مجال بحث آن نیست. به هر صورت این کشور امروزه زیستگاه اقوام، تبارها و تیرههای فراوانی است که هر کدام در بسیاری از جهات فرهنگی خصوصیات و ویژگیهای خاص خود را دارد و چون برخی از این ویژگیها در ورطههای سیاسی ـ اجتماعی دارای اهمیت خاصی است، در این جا ناگزیریم که اجمالاً آنها را مورد اشاره قرار دهیم که از آن جمله است: تعداد جمعیت، ترکیب قومی، دین، زبان، فرهنگ و رسوم قومی و خصوصیات تاریخی ـ روانی تباری. کلیات اولیه این مسایل پیش از شرایط امروزه در متون جغرافیایی ساده اغلب چنین بیان شده است: نام: افغانستان جمعیت: بالغ بر 20500000نفر تراکم جمعیت: 7/31 نفر در کیلومتر مربع ساکنین شهرها: 15% متوسط عمر: مردان 9/39 و زنان 7/40 میزان تولد: 2/49 در هزار میزان مرگ: 8/23 در هزار رشد جمعیت: 054/2 میزان مرگ کودکان: 182 نفر در هر نوزاد دین: اسلام (75% سنی) زبان: پشتو و فارسی ترکیب جمعیت: 60% پشتون، 30% تاجیک، 5% ازبک، 5% هزاره و ... پرجمعیتترین شهرها 1ـ کابل 345/36% نفر؛ 2ـ قندهار 191345 نفر؛ 3ـ هرات 150497 نفر؛ 4ـ مزار شریف 110367 نفر؛ 5ـ جلال آباد 57824 نفر؛ 6ـ قندوز 57112 نفر؛ 7ـ بغلان 41240 نفر؛ ولی بسیاری از این قضاوتها و ارقام نه درست و دقیقاند و نه به این سادگی، و لذا ناگزیریم به شرح و تفصیل بیشتر. حقیقت امر این است که در افغانستان هیچگاه آمارگیری و سرشناسی دقیق، علمی و بیطرفانه صورت نگرفته. آمارهای داده شده یا اغلب بر پایه تخمین و گمانهزنی استوار است، یا آمارگیری ناقص و یا حتی بر اغراض سیاسی، و از همین نظر است که تعداد جمعیت این کشور از سوی منابع و مراجع مختلف با رقمهای بسیار متفاوت ارایه شده است که ما در این جا درصدد بیان آنها نیستیم اما با توجه به فقدان آمار علمی و تلفات سنگین بیست و چند ساله جنگ میتوان گفت که تعداد جمعیت این کشور امروز بین 20 تا 17 میلیون نفر میباشد که از این تعداد حدود 4 میلیون آن آواره و خارج از کشور میباشند. و با وضع اسفبار و ناپایدار فعلی، ارایه میانگین سن، میزان رشد جمعیت، میزان مرگ و میر و ... نیز کار بیهوده و بیاساس خواهد بود. اما چند مساله به خاطر اهمیت خاص خود نیاز به بحث بیشتری دارد: 1ـ دین: تردیدی نیست که بیش از 99% ساکنان افغانستان مسلمان هستند و تا چندی قبل حدود 5 هزار هندو در این کشور میزیستند که اکنون تعداد بسیار اندکی از آنها باقی ماندهاند و در این که از نظر مذهبی اکثریت قاطع مردم این سرزمین را اهل سنت تشکیل میدهند نیز شکی وجود ندارد، لیکن درصد دقیق این اکثریت مورد بحث و گفتگو و کنجکاوی است. زیرا که منابع شیعی مدعی هستند که آنها حدود 25 تا 30 فیصد را در این کشور تشکیل میدهند و این آمار یکی از موارد بحث بین گروههای شیعه با دولت موقت مجاهدین (تشکیل شده در سال 1368هـ ش) در پشاور و دولت آقای ربانی در سالهای (74-1371) در کابل بود و نشریات و مطبوعات گروههای سیاسی آن زمان در این مورد بحثهای فراوان داشت که علاقمندان را به آنها ارجاع میدهیم. اما خالی از فایده نمیدانیم که در اینجا مقداری از مطالب منتشر شده در این زمینه از سوی یکی از موسسات پژوهشی را نقل کنیم. این موسسه چنین مینویسد: «دین 98 فیصد مردم افغانستان اسلام است. از این میان قریب به 70 درصد اهل تسنن هستند که اکثریت بر مذهب حنفی میباشند و بیش از 25 درصد نیز شیعه اثنی عشریاند. اکثریت شیعهها را قوم هزاره تشکیل میدهند که در مناطق مرکزی افغانستان سکونت دارند و مرکز آنان شهر تاریخی بارسان (بامیان) است. تشیع همچنین در بین قزلباشها، ترکمنها، تاجیکها و حتی پشتونها پیروانی دارد. اقلیتهای کوچکی نیز بر مذهب اسماعیلی هستند، رهبر فعلی فرقه اسماعیلیه حاج سید منصور (نادری) است. بیش از 20 هزار نفر هندو و ازبک در کابل، قندهار و مزار شریف و هرات و خوست سکونت دارند. حدود 150 خانوار کلیمی در کابل و قندهار و هرات وجود داشتهاند که تدریجاً افغانستان را ترک گفتهاند ... اقلیتهای دیگری نیز وجود دارند که تعدادشان چندان نیست. طبق قانون اساسی رژیم سطلنتی (در زمان ظاهرشاه)، پادشاه باید حنفی مذهب باشد. از ابتدای تشکیل حکومت تا امروز، دستگاه حکومت سنی مذهب بوده است. در اواسط دهه هفتاد در افغانستان پانزده هزار باب مسجد وجود داشت... مساجد افغانستان معماری ساده دارند. در داخل مساجد هیچ گونه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .docx :
جغرافیای شهری چیست؟
جغرافیای شهری چیست؟
تعاریف مختلفی در رابطه با جغرافیای شهری بیان شده است که به ذکر چند مورد از آنها میپردازیم:
1- جغرافیای شهری روی نظام فضایی و موقع شهر تأکید دارد و نظیر سایر شاخههای علم جغرافیا، علل پراکندگی مکانهای شهری، تشابهات و تناقضات اجتماعی- اقتصادی میان آنها را در ارتباط با شرایط مکانی مطالعه میکند.
بر اساس تعریف فوق، جغرافیای شهری موارد زیر را تأکید مینماید:
-نظام داخلی شهرها و ماهیت الگوها به ویژه کاربری زمین و حوزههای اجتماعی در شهرها.
-بررسی روند این الگوها و شکلگیری آنها در طول زمان
2- جغرافیای شهری درباره الگوهای فضایی پدیدههای شهری، از نظر پراکندگی فضایی و نیز تأثیر متقابل فضایی آنها مطالعه کرده و همچنین روندها را در داخل شهرها بررسی میکند.
3- جغرافیای شهری، مطالعه جغرافیایی از شهرنشینی و حوزههای شهری است. در واقع، در جغرافیای شهری، در یک طرف جغرافیای سیستماتیک (نظام یافته) و در سمت دیگر جغرافیای ناحیهای قرار میگیرد. پایگاه جغرافیای شهری میان این دو شاخه اصلی جغرافیا قرار دارد.
جنبههای فضایی توسعه شهری از دو دیدگاه بررسی میشود:
الف- درون شهری:
در این قسمت، شهر به عنوان یک پدیده مجزا و منفک در سیستم سکونتگاهی مطالعه میشود که مباحثی مثل: کیفیت کاربری زمین، مورفولوژی شهری و کارکرد شهر از آن جمله است.
ب- برون شهری یا تأثیرات متقابل فضایی یک حوزه شهری در حوزه شهری دیگر:
در اینجا تأثیرات مادر شهرهای جهانی در مادر شهرهای ملی، ناحیهای و تأثیرات شهر مسلط به سایر شهرها و نواحی کشور و وابستگی فضایی شهر و ناحیه مورد بررسی قرار میگیرد.
مفهوم پراکندگی فضایی در جغرافیای شهری:
مفهوم آن شکلگیری پدیدههای شهری در سطوح خطی، شبکهای، سطحی و نظایر آن میباشد و در آن تأثیر متقابل فضایی، آمد و شد روزانه از محل کار به مرکز خرید، جابجایی محله مسکونی و مسکن در داخل شهرها و موضوعاتی از این قبیل بررسی میشود.
قلمروهای جغرافیای شهری:
شهرنشینی و شهرگرایی، سکونتگاههای انسانی را شکل دوباره میبخشد.شهرنشینی علت و محصول تغییرات مهمی است که از پراکندگی جغرافیایی مردم و فعالیتهای اجتماعی- اقتصادی آنها در مکان ویژهای به وجود میآید. شاید بتوان پدیده شهر و شهرنشینی را بدین شرح مورد بررسی قرار داد:
1- شهرنشینی به منزله تسلط امر تراکم در همه سازمانها، مؤسسات، واحدهای مسکونی و افزایش جمعیت مکانهای ویژه.
2- شهر به عنوان کانون اصلی عرضه خدمات به جمعیت متراکم در شهر و منطقه نفوذ آن.
3- شهر به عنوان تمرکز فعالیتهای اقتصادی غیر کشاورزی در سکونتگاههای انسانی.
4- شهرنشینی به عنوان تسلط شیوه خاص زندگی و بیانگر سیر مدنیت و تمدن جوامع انسانی.
بدون شک، هیچ شاخه علمی، مثل جغرافیا، این چنین گسترده با شهر و زندگی شهری برخورد نمیکند.
در دورههای گذشته به طور سنتی جغرافیای شهری از موقع، موضع، وسعت، شکل، کارکرد، مورفولوژی و سازمانهای داخلی شهرها بحث میکرد. اما به موازات توسعه شهرها، افزایش جمعیت شهرهای بزرگ، ظهور مسائل گوناگون و پیچیده اجتماعی- اقتصادی در داخل شهرها، ورود شهرهای بزرگ جهان سوم به سیستم اقتصادی جهانی ابعاد تازهای در جغرافیای شهری به وجود آمد و تحلیل دقیق سیاسی و اجتماعی را در قلمرو جغرافیای شهری سبب گردید.
امروزه جمعیتیابی شدید شهرها به همراه مسائل اجتماعی- اقتصادی آنها شکل کاملاً تازهای از شهر، شهرنشینی و شهرگرایی به وجود آورده است، از این رو امروزه، در بررسیهای جغرافیایی شهرها، از ایدئولوژی حاکم بر شهرها، تحلیل تصمیمات حکومتی در ارتباط با خلق فضای فیزیکی و اجتماعی شهرها وابستگی به اقتصاد جهانی برای بررسی مسائل مهم شهرهای جهان سوم، عدالت اجتماعی، کیفیت دسترسی مردم شهرها به نیازهای اساسی، مکانگزینی همه سازمانها و تأسیسات شهری نظیر کارخانهها، پارکها، بیمارستانها، مناطق مسکونی، مناطق تجاری و صنعتی، مناطق فرهنگی، فرودگاهها و ترمینالهای مسافربری، مدارس، درمانگاهها، منطقه گذران اوقات فراغت، حوزههای اجتماعی، علل دو قطبی شدن جهان سوم و دهها موضوع شهری در ارتباط با فضای شهری سخن به میان میآید. از این رو، جهتگیری جغرافیای شهری، برای ورود به قلمروهای تازه، کاملاً با اقتصاد سیاسی،و نظامهای حکومتی پیوند میخورد.
تا نیمه اول قرن بیستم به سبب افزایش جمعیت شهرها، ایجاد شهرکهای جدید با 5000 نفر جمعیت و حداکثر تا 40000 نفر لازم مینمود؛ اما هماکنون شهرکهای اقماری شهرهای بزرگ در حدود 250000 نفر و حتی گاهی تا 400000 نفر را در خود جای میدهند. در نتیجه بر خلاف سابق که مکانهای شهری در برابر مکانهای روستایی قرار میگرفت، امروزه سیستمهای شهری به صورت حوزههای مادر شهری منطقه شهرنشین، مجموعههای شهری و بالاخره به شکل مگالاپلیس (Megalopolis) ظاهر میشوند که در تمام آنها مادر شهرها، شهرهای بزرگ، شهرهای میانی، شهرکها و روستاها، در داخل مجموعهها و سیستمهای سلسله مراتبی قرار میگیرند و یک واحد منسجم و به هم پیوسته شهری را تشکیل میدهند که از شرایط سیستمی تأثیر میپذیرند و برخوردی سیستمی میطلبند.
این سیستم شهری و سلسله مراتبی نه تنها به ناحیه جغرافیایی شهر سامان میدهد بلکه در جهان سوم از سیستمهای مادر شهرهای جهانی شدیداً نیرو میگیرند؛ پس امروزه در جغرافیای شهری، درباره شهرها با توجه به ناحیه شهر و رابطه آن با دیگر نواحی جغرافیایی جهان مطالعه میگردد و ابعاد جغرافیای شهری با سیاستهای جهانی و ناحیهای پیوند داده میشود.
در جغرافیای شهری سنتی، روی شرایط طبیعی، موقع و یا تنها به مورفولوژی شهرها تأکید میشد. امروزه در جغرافیای شهری، از شرایط فیزیکی حاکم بر شهرها دور میشود و به جای آن، همه پدیدههای شهری ذر ارتباط با ایدئولوژی اهداف نظامهای حکومتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی مورد مطالعه قرار میگیرد، زیرا محیط ساخته شده شهری و ساخت فضایی از سیاست نظامهای حکومتی منشأ میگیرد و گروههای انسانی و فعالیتهای اجتماعی- اقتصادی آنها را در نقاط معین شهری جای میدهد. به سخن روشن، در زمان ما، این ساخت طبیعت شهر نیست که ساخت داخلی شهرها و مورفولوژی آنها را شکل میدهد بلکه این شرایط داخلی داخلی شهرها متأثر از ارزشهای اجتماعی- اقتصادی نظام حاکم بر کشورها است که کیفیت کاربری زمین و سیاستهای برنامهریزی شهری را تعین میکند. از این رو جغرافیای شهری جدید، با تحلیل ارزشهای اجتماعی- اقتصادی کشورها، ساخت فضایی شهرها را بررسی میکند، و در نهایت ملاحظه میشود که ارزشهای اجتماعی، متأثر از تفاوتهای فرهنگی، مورفولوژی شهری و شرایط زندگی در شهرهای بزرگ را به شکلهای گوناگون سامان میدهد.
مورفولوژی شهر همواره با کارکرد آن پیوند محکمی دارد. انتقال صنایع از بخشهای مرکزی شهرها به فضاهای بیرونی و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
فصل اول
جغرافیای طبیعی سرخس
موقعیت جغرافیایی
شهرستان سرخش در منتهی الیه شمال شرق استان خراسان رضوی با وسعتی حدود 2/5447 کیلومتر مربع در فاصله 185 کیلومتری از شهر مشهد واقع شده است. این شهرستان از شمال و شرق با کشور ترکمنستان، از غرب با شهرستان مشهد و از جنوب با شهرستان تربت جام و فریمان هم مرز می باشد. این شهرستان در عرض جغرافیایی 36 درجه و 36 درجه 40 دقیقه و طول جغرافیایی 60 درجه و 30 دقیقه تا 61 درجه و 15 دقیقه قرار گرفته است.
1-2-1 توپوگرافی
حدود طبیعی منطقه سرخس در جنوب رودخانه کشف رود، در شرق رودخانه تجن، در غرب و جنوب غربی ارتفاعات کپه داغ می باشد. شهر سرخس در دشتی به همین نام که شیب عمومی آن از جنوب به طرف شمال و از غرب به شرق تمایل دارد، واقع شده است. در فاصله 40 کیلومتری از مرکز سرخس در جنوب و غرب ارتفاعاتی به نامهای گرزمه، شورلق و چاله زرد قرار گرفته و پس از آنها ارتفاعات مزدوران که امتداد رشته کوههای هزار مسجد بوده و پاره ای از قلل آن بالغ بر 3200 متر ارتفاع دارد، مشاهده می شود. هرچه از داخل دشت سرخس به سمت شمال پیش برویم به نقاط کم ارتفاع می رسیم. علاوه بر این در این منطقه و مناطق مجاور بعضی از آبادیهای آن تپه های خاکی زیادی به چشم می خورد که ارتفاع آن به حدود 50 تا 30 متر می رسد.
فصل دوم
جغرافیای انسانی سرخس
2-1- وجه تسمیه
واژه سرخس علاوه بر اینکه خود را بعنوان یک نام اصیل ایرانی بر روی یک شهر حفظ کرده است، نام چند گیاه و برخی داروها و اسم افراد تاریخی نیز هست. پاره ای اعتقاد دارند که شهر سرخس را نام گیاهی دانسته است که دارای ساقه های زیرزمینی می باشد و دارای انواع بسیاری است که برخی از آنها در دشت سرخس و منطقه جنگلی آن به فراوانی می روید.
2-2- تاریخچه شهرستان سرخس
2-2-1- سرخس قبل از اسلام
از تاریخ سرخس تا پیش از اسلام اطلاع دقیقی در دست نمی باشد. اما از آنچه که در داستانهای شاهنامه و برخی کتیبه ها آمده است. می توان یقین حاصل نمود که سرخس پیش از اسلام نیز بعنوان یکی از شهرهای مهم خراسان در نزد مردم ایران شناخته شده بوده است. مسعود کیهان در کتابی به معرفی ایالات های قدیم ایران می پردازد که در آن از ساریگا که سرخس امروزه است نیز نام می برد.
اعتماد السلطنه نیز در کتاب خود تأکید می کند که سرخس یکی از نقاط سرحدی بین ایران و توران به حساب می آید و به همین دلیل هنوز آیار یک سرخس مخروبه در خاک ترکنستان وجود دارد که تحت عنوان سرخس افراسیابی می باشد. سرخس افراسیابی همان سرخس قدیم است که در عهد عباس میرزا پس از یک دوره منظور – از دوره تیموری تا اویل دوره قاجار تا حدودی آباد بوده است. انتساب این شهر به افراسیاب در برخی روایات این شبهه را پدید می آورد که سرخس پیش از اسلام یکی از نقاط سرحدی بین ایران و توران به حساب می آمده است. در حالیکه این شهر در نقشه قلمرو امپراطوری های ایرانی پیش از اسلام تقریباً در مرکز خراسان بزرگ واقع می شده است. بار تولد در کتاب خود می نویسد درباره وسعت شهر سرخس پیش از اسلام اطلاع دقیقی در دست نیست. در خصوص بنیانگذار سرخس و همچنین زمان بنای آن روایات مختلفی نقل گردیده است. عده ای عقیده دارند که کیکاوس زمینی را که اکنون سرخس نامیده می شود با سرخس پسر گودرز اقطاع کرد و وی در آنجا شهری را بنا نهاد و نام آن را سرخس نامید. یاقوت در جای دیگر می نویسد در زمان کیکاوس مردی به نام ذغار در این محل سکونت داشته و به تعمیر و آبادانی آن پرداخته است و نام آن را سرخس انتخاب کرده است. قزوینی نیز در قرن هشتم تأکید می کند که سرخس یادگار سرخس پودرگودرز است.
2-2-2- سرخس پس از اسلام
اگر چه از تاریخ پیش از اسلام سرخس اطلاعات چندانی در دست نیست، اما در عوض از گزارشهای ارزشمندی که جغرافی دانان و تاریخ نگاران مسلمان از دوران اسلامی این شهر داده اند، می توان تا حدودی به سیمای این سرزمین در این دوران پی برد. به طور کلی واقعیت این است که خراسان و به تبع آن سرخس دو بار توسط مسلمانان فتح گردید. یکبار در سال 21 (هـ . ق) توسط احنف بن قیس در زمان خلافت عمر و بار دیگر در سال 30 یا 31 (هـ . ق) به دست عبدالله بن عامر در زمان خلافت عثمان. با فتح خراسان و سرخس توسط مسلمانان به بررسی اوضاع این شهر در آغاز دوران اسلامی می پردازیم.
سرخس شهر یا منطقه ای بزرگ و مهم بوده است و مسلمانان نمی توانستند از فتح آن صرف نظر نمایند. به عبارت دیگر نفوذ اسلام و سیطره مسلمانان بر این نقطه نمی توانسته به تبعیت منطقه دیگری باشد.
استیلای بر سرخس از جهت تسلط بر دیگر نواحی خراسان و لشکر کشی از آن بعنوان پایگاه استقرار مجاهدان مسلمان به سوی سرزمین های دیگر، ارزش سوق الجیشی داشته است.
سرخس حداقل از ده سال پیش از این تاریخ با اسلام آشنا شده است و نفوذ اسلام در این منطقه، تاریخی تقریباً برابر با نفوذ اسلام در سایر مناطق ایران مرکزی دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
فردوس یکی از شهرستانهای استان خراسان است که با 21956/6 کیلومتر مربع مساحت در جنوب این استان واقع است. ؟؟؟؟ به ترتیب ریاضی در طول شرقی 58 درجه و 9 دقیقه ودر عرض جغرافیایی 34 درجه واقع شده نزدیکترین مرکز شهرستان در آن گناباد- شهر فردوس بعد از زلزله 1347 به کلی خراب شد و شهر جدید با اصول فنی شهرسازی بسیار جدید ساخته شد.
شهرستان فردوس به علت مجاورت با کویر مرکزی و لوت دارای آب و هوایی صحرایی و خشک است و به دو بخش آب و هوای کوهستانی شمالی و جنوبی تقسیم می شود.. در کتاب سفر به خراسان مراجه قهستان آمده است:
ایالت قهستان در قدیم شامل قاین، تون( فردوس فعلی) ؟؟؟؟؟؟؟ طبیعی آن نامیده شده است.
همانطور که گفته شد شهرستان فردوس با خشکی مواجه است و هیچ گونه رودخانه ای در آن وجود ندارد فقط سیلاب بهاری به علت برهنه بودن زمین تند و خطرناک که بعد از چند ساعت بارندگی متوقف می شود.
کشاورزان با ایجاد مسندهایی خاکی در مسیر سیلابهای بهاری مقدار زیادی از این آب را در آن ذخیره می کنند.
وجه تسمیه اسم تون و فردوس:
همه جغرافی نویسان تون را یکی از دو شهر عمده ایالت قهستان می دانستند همردیف قائن تون قائن بوده ؟؟؟؟ توضیح می دهد . تون در فرهنگ لغت به معنای ؟؟؟؟ گلفن حمام- ؟؟؟؟؟ آمده است
از نظر دین زمانیکه اعراب وارد منطقه شده بودند با شناختی که از اسلام داشتند بدون هیچ مقاومتی دین اسلام را پذیرفتند و بعد ها به خاطر داشتن افرادی مومن و صالح به دارالمومنین مشهور شد.
فردوس قبل از اسلام زیر نفوذ مادها بوده تا دوره سلجوقیان که مردم از دست آنها به تنگ آمده بودند و با دعوت حسین قائنی به کشیش اسماعیلی آنها پذیرفتند بر قول 10 قوت.
مردم تون در فردوس همچنان اهل سنت و صلاح بودند تا ؟؟؟؟؟ بر آنجا استیلا یافتند در نتیجه فساد به آنان راه یافت.
تاریخ فردوس بعد از حمله مغول
در ظاهر شهر فردوس به سپاه مغول تسلیم شده بود.
ازمهمترین فتحهای جنگی مغولان در خراسان فتح قله های استواری بوده که بر کوههای بلند وجود داشت و برای تسخیر آن انواع تمهیدات را به کار گرفتند و چون اقدامات سرداران مغول برای ریشه کن کردن شورشها کفایت نکرد به روایت ( لب التواریخ) هلاکو به تون ( فردوس) آمد و قتل عام نمود که دردناک ترین خاطره بر چهره فردوس همین قتل عام هول انگیز بوده است که به دستور خان مغول در این شهر بوده است و مردم تختی را ترتیب دادند که همان تپته مانندی بود که در بخش شرقی ارگ سابق شهر از قرن ها پیش تا به امروز به تخت هلاکو معروف بوده و همچنین قبرستان خاموش در حزب فردوس نیز آرامگاه کشته شدگان جامعه مغول بوده است ولی شهردر امان ماند.
گویش مردم فردوس
استفاده از پیشوند (وا) واده به معنای بده. واپرس_ بپرس واچیدن- چیدن
یا پیشوند ( وار) به جای بر. ور خیز- برخیز
یا گویشهای دیگری مثل هِ برای برخی از افعال منفی بکار می رود مانند نِری به معنای نروی.
آثار تاریخی فردوس:
مسجد جامع فردوس- مسجد کوشک- قلعه حسن آباد- حوض سیدی کتیبه داشت- اردی شهر که در گذشته برای دفاع از شهر ساخته شده بود.
دانشوران قدیم و مسافر فردوس- مولانا آفتی توئی و مولانا آهی توئی- آقا شیخ اباذر.
معاصر- حسن تحمد زاده عطایی- آقا احمد ارمغانی- دکتر مدبر عزیزی
وجه تسمیه قاین
همانگونه که در کتاب لسترنج هم آمده ایالت قهستان که مارکوپولو آن را «تونوکاین» نامیده از اسم دو شهر بزرگ آن ایالت یعنی «تون» و »قاین» ترکیب شده و همچنین تمامی شهرهای اطراف را نیز در بر می گیرد.
قهستان بمعنی کوهستان است چرا که سرزمین قهستان مرتفع و کوهستانی است و بزرگترین شهر قهستان قاین است.
در صورتی که قاین را معرب تغییر یافته کاهن بدانیم بر کوهستانی بودن منطقه قاین دلالت دارد.
جغرافیای قاین:
شهرستان قاین در جنوب استان خراسان و رد شرق ایران قرار دارد وسعت آن بالغ بر 17722 کیلومتر مربع است. این شهرستان از شمال به شهرستان های خواف و گناباد و از غرب به فردوس و از جنوب به بیرجند منتهی می شود و از مشرق حدود 130 کیلو متر با کشور افغانستان مرز مشترک دارد.
این شهر در 33 درجه و 30 ثانیه عرض شمالی و 59 درجه و 45 ثانیه ی طول شرقی واقع است.
شهرستان قاین به نه دهستان تقسیم شده:
دهستان نیم بلوک به مرکزیت اسلام آباد.
دهستان سده به مرکز یت سده.
دهستان پیشکوه به مرکزیت بیهوده.
دهستان پسکوه به مرکزیت قومنجان.
دهستان قاین به مرکز یت مهموئی.
دهستان زهان به مرکزیت زهان.
زیر کوه به مرکز یت حاجی آباد.
دهستان پتر گان به مرکزیت شاهرخست.
دهستان شاسکوه به مرکزیت آبیز.
شهرستان قهستان دور از یکدیگر و در میانشان بیابان هاست و جز کاریزها آبی در آن یافت نمی شود.
مقدسی که اهل شام بوده و خودش از قاین دیدار داشته می نویسد: