لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ایران خاستگاه اصلی خط الفبایی در جهان
خط بزرگترین اختراع بشر است و اختراع آن عامل اصلی رشد و گسترش و بقای فرهنگ و تمدن و انتقال آن به نسل های بعدی بوده است.
با توجه به آثار گوناگون، اساطیری، تاریخی، آثار کشف شده از دل خاک و سیری دقیقی در نوشته های گوناگون خاورشناسان و باستانشناسان و تطبیق آنها با آثار موجود از روزگاران قدیم از چه ملتهایی چه خط هایی باقیمانده است به این نتیجه می رسیم که به هر حال خاستگاه خط فلات ایران است و مردمی که در این سرزمین زندگی می کردند مخترع و موجد فرهنگ و تمدن و از آن جمله خط بوده اند. زیرا اکثر کتب تاریخی گواهی می دهند که خط در ایران ایجاد شد و خط الفبایی را اولین بار زرتشت اختراع کرد و همچنین اساطیر و داستانهای باستانی نمودار این هستند که خط در ایران به وجود آمده است چه «دیوان» به «تهمورس» یاد داده باشند، چه نخستین کوزه گران با نقش های خود و نشانه هایی که بر گرد ظروف ساخته شده دست خویش ایجاد کردند پایه خط را گذاشته باشند و حتی در اساطیر به اصطلاح غیر ایرانی نیز که خط و نوشتن را از «غولی» دریایی با نیم تنه ماهی و نیم تنه آدمی یاد گرفتند، آن غول را نیز به خلیج فارس نسبت داده که از این طریق خط سوی غرب رفعه و به مردم آموخته شد. اگر نگوییم اختراع خط بزرگترین عامل گسترش و رشد فرهنگ و تمدن است بی گمان یکی از بزرگترین عوامل آن می باشد. شاید بتوان گفت فقط امتیاز انسان بر دیگر حیوانات و مرز او با حیوان اختراع خط است. اختراع خط بویژه خط الفبایی است که انسان به یاری آن توانسته است که کهن ترین روزگار فرهنگ خود را به آیندگان انتقال دهد. خط مهمترین پدیده دوران زندگی بشر است و به یاری آن بشر توانسته کاخ بلند و استوار فرهنگ و تمدن را پی ریزی و پیشرفت کند. بسیاری آغاز فرهنگ و تمدن بویژه تمدن را از زمان پیدایی خط می دانند و اگر بخواهیم پیشینه جامعه های انسانی را از نظر فرهنگ و تمدن بررسی کنیم و تاریخ آنان را ورق بزنیم آن ملتی را با فرهنگ و ریشه می دانند که بیشتر و پیشتر پیرامون خط اندیشیده و یا در پیدایی آن دست داشته است از همین بررسیهاست که تاریخ برتری شرق را به غرب تا قبل از قرن شانزدهم از اهمیت خط و ارزش عظیم آن بی خبر بودند در صورتی که در مشرق زمین بویژه در قلمرو فرهنگ ایران، پدیده خط همیشه یکی از مهمترین بحث های علمی بوده است و آنجا که بحث درباره خط به یک اندیشمند غربی باستانی نسبت داده شده است آن نسبت را نیز در آثار نوشته شده در قلمرو فرهنگی ایران می بینیم که این خود در خور بررسی است. «ابن ندیم» در کتاب پر ارج خود به نام «الفهرست» ضمن اهمیت خط می نویسد: «افلاطون» گوید: خط هندسه ای است روحانی اگر چه به آلت جسمانی ظاهر شده است. «نظام» گوید خط امری روحی است اگرچه در حواس بدنی ظاهر است. «بودلف» گوید: خط بوستان دانش است. «ویل دورانت» در تاریخ تمدن خود می نویسد «مهمترین گامی که انسان به سوی مدنیت برداشت همانا اختراع خط است و جز او هر کسی که مطلبی را در این زمینه نوشته یا به آن اندیشیده است بر این عقیده می باشد که «ترتیب الفبا و خط نخستین گام بشر به سوی تمدن است».
در پیدایش و خاستگاه خط دو دیدگاه آسمانی و زمینی از دیدگاه محققین و دانشمندان مطرح است. اما در اساطیر ایرانی گفتاری آمده است که خط را «دیوان» به «تهمورس» یاد دادند و به هر حال خط را منسوب به انسان و خاستگاه آن را نیز فلات ایرانی می شناسند. گفته شده است «تهمورس» با «دیوان» جنگ کرد و آنان را گرفتار ساخت. دیوان برای رهایی از بند به تهمورس مژده دادند که در برابر آزادی به او هنر نوشتن را فرا خواهند داد. اصل داستان از زبان فردوسی چنین آمده است:
در ابیات فوق دو نکته قابل توجه است. یکی اینکه خط به طور مسلم پدیده ای زمینی است. دوم سرچشمه اصلی خط ها یکی است و از یک نقطه به سراسر رفته است غربیان نیز داستان مشابهی در پیدایی خط دارند.
غربیان منشأ داستان خود را از یک اثر گم شده شخصی به نام «برسوس» که در زمان «آنتیوفس» اول در سالهای 280 تا 261 پیش از میلاد با عنوان پیشوای بابلیان می زیسته گرفته اند. چنین می گویند که مردمان بابل مانند جانوران می زیستند از قانون بهره ای نداشتند. در آن روزگار غولی نیمی ماهی و نیمی آدم به نام «ا آس ـ OANNES که از خرد برخوردار بود از دریا بیرون آمد و به مردم خط و قانون و هنر و دانش آموخت و همه محققان گفته اند منظور از دریای یاد شده در این داستان خلیج فارس بوده است.
«وادل» محقق و نویسنده انگلیسی در کتاب خود به نام «اصل الفبا آریایی» کوشیده است ثابت کند الفبا از روی خط سومری ها درست شده است که به عقیده او و سورمریها آریایی بوده اند.
آخرین کسی که در نیمه اول قرن بیستم درباره پیدایی الفبایی اظهار نظر به عمل آورده و حدسش مخالف تمام حدسهای پیشینیانش بوده پروفسور تولیو Tollio بود. اظهارات او در سال 1913 در آلمان منتشر شد. تولیو گفت: چون نظریاتی را که تا کنون درباره الفبا اظهار کرده اند نمی توان بی شک و تردید پذیرفت لذا احتمال دارد که حروف الفبا در نتیجه تأثیر در گوش و حرکت دست پیدا شده باشد. پروفسور «تولیو» روی گوش خرگوش آزمایش های دقیقی به عمل آورد و با به کار بردن عکاسی با برق موفق شد یازده حرف پیدا کند. ناگفته نماند نخستین کسی که در اروپا، رابطه میان الفبا و دستگاه صوتی را عنوان کرد یک نفر هلندی به نام هلمونت HELMUNT بود. این شخص سه قرن پیش از «تولیو» به طبیعی بودن الفبا و ساختن آن از روی دستگاههای صوتی پی برد اما به هر حال این اختراع را از زمین و زمینیان دور کرد. هلمونت در سال 1667 نظریه خود را به صورت کتابی به زبان لاتین نوشت.
محمد اسحاق ندیم در کتاب پر ارج خود به نام «الفهرست» که جویندگان را به سرچشمه و خاستگاه خط هدایت می کند می نویسد … به خط ابوعبدالله محمد بن عبدوس جهشبازی در «کتاب الوزراء» تألیف خودش خوانده ام که قبل از پادشاهی گشتاسب نامه نگاری کم بود. هنگامی که گشتاسب به پادشاهی رسید نوشتن توسعه یافت و زرتشت آئین گذار «مجوس» ظاهر شد و کتاب شگفت انگیز خود را نشان داد و مردمی که حاضر به آموختن خط بوده افزایش یافت. ابن مقفع نیز گوید: ایرانیان را هفت نوع خط است که یکی از آنها به نوشتن دین اختصاص دارد و به آن «دین دفیره» می گویند و اوستا را به آن نوشته اند. خط دیگری نیز دارند که به آن «ویس دبیریه» می گویند و سیصد و شصت و پنج حرف دارد و با آن فراست «آثار چهره» و زجر «فال و مانند آن» و شرشر آب و طنین گوش و اشارات و امثال آن را می نویسد. این خط به دست کسی نیفتاده است که ما بدانیم و از فرزندان ایران امروز نیز کسی نیست که با آن بنویسد. در این باره از «اماموبد» پرسیدم در جواب گفت: آری این خط به منزله معمایی بوده است چنانکه در خط عربی هم معماهایی است. او می گوید ایرانیان خط دیگری نیز دارند که به آن کشنج گویند و بیست و چهار حرف دارد و با آن عهود و اقطاعات را نویسند و سکه درهم فارسیان با این خط است و نیز خط دیگر دارند به نام «نیم کشنج» در 28 حرف که طب و فلسفه را با آن می نویسند خط دیگر به نام «شاه دبیره» دارند که پادشاهان نه سایر مردم در میان خود با آن مکاتبه کنند و آموختن آن بر مردم ممنوع است. خط دیگری دارند که آن را «راز سهریه» می نامند و پادشاهان اسرار خود را برای اشخاص سایر ملل، آن می نویسند و شماره حروف و صداهای آن چهل حرف است. او می نویسد نهایتا خط دیگری به نام «راسی سهریه» دارند که فلسفه و منطق با آن می نویسند. حروف آن 24 دارای نقطه است ولی آن را به دست نیاوردیم.
مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف که در نمیه قرن چهارم هجری نگارش یافت می نویسد: زرتشت کتاب اوستا معروف خود را آورد که عرب قافی بدان افزود و آن را «ابستاق» خواند شماره حرفها و صورتهایش شصت حرف و صوت است که هر حروف و صوتی شکل جداگانه ای دارد و آن را «دین دبیره» یا خط دین نامند در این کتاب آمده است زرتشت خط دیگری آورد. «مغان» آن را خط کلی یا همگانی نامند و با این خط زبان ملتهای دیگر و آواز پرندگان و جانوران را می نویسند و شمار حروف آن 160 حرف است و هر حرف و صوتی صورت جداگانه ای دارد. در این کتاب به پنج خط دیگر ایرانیان اشاره رفته است «حمزه اصفهانی» که در نیمه دوم قرون چهارم هجری در کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف خود با اشاره به خط های مهم جهان و تنوع خط در ایران گفته است گوناگونی و تنوع خط نشانه علاقه و توجه خاص مردم این مرز و بوم به این پدیده شگرف انسانی بود که پایه و اساس فرهنگ و تمدن بر آن استوار است و یا روشن تر بگویم بزرگترین و شاید تنها عامل انتقال و گسترش فرهنگ و تمدن بشری از نسلی به نسلی دیگر همین خط الفبایی بوده است. به گفته او نمونه چنین توجه و دقتی را درباره خط، در میان هیچ ملتی پیدا نمی توان کرد و به طور مسلم مردمی که تا این اندازه به خط و تکامل آن دلبستگی داشته اند از یک فرهنگ و تمدن کهنسال دیرپایی برخوردار بوده اند.
اما درباره اینکه خط چگونه پیدا شد و چگونه مسیر تکاملی خود را پیموده است، ضمن بحث از نقش هایی پیرامون کوزه ها و ظرفهای سفالین «دمرگان» در کتاب انسان، ما قبل تاریخ می نویسد: «این نقاشی آیا کمابیش تقلید صادقانه ایست از زندگانی یی» که هنرمند در اطراف خود می دید و آن را روی ظروف سفالین خویش منعکس می کرد و یا در پشت این رموز و نشانه های بسیار و متنوع دیگر به بیان مطالبی نهفته است او در کتاب خود می گوید نمی خواهیم این مساله را حل کنیم ولی این عهد مترقی ظروف منقوش در نجد ایران در اواخر، مقارن با زمانی است که در دشت مجاور «بین النهرین» بشر یکی از عجیب ترین اکتشافات خود یعنی فن نوشتن را به وجود آورد، لذا اگر نظری اجمالی بر آنچه از مدارک قدیمی و تاریخی و آثار خاورشناسان و باستانشناسان نقل شد بیفکنیم می بینیم که سرانجام همه جا به این نتیجه رسیده اند که:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ایران خاستگاه اصلی خط الفبایی در جهان
خط بزرگترین اختراع بشر است و اختراع آن عامل اصلی رشد و گسترش و بقای فرهنگ و تمدن و انتقال آن به نسل های بعدی بوده است.
با توجه به آثار گوناگون، اساطیری، تاریخی، آثار کشف شده از دل خاک و سیری دقیقی در نوشته های گوناگون خاورشناسان و باستانشناسان و تطبیق آنها با آثار موجود از روزگاران قدیم از چه ملتهایی چه خط هایی باقیمانده است به این نتیجه می رسیم که به هر حال خاستگاه خط فلات ایران است و مردمی که در این سرزمین زندگی می کردند مخترع و موجد فرهنگ و تمدن و از آن جمله خط بوده اند. زیرا اکثر کتب تاریخی گواهی می دهند که خط در ایران ایجاد شد و خط الفبایی را اولین بار زرتشت اختراع کرد و همچنین اساطیر و داستانهای باستانی نمودار این هستند که خط در ایران به وجود آمده است چه «دیوان» به «تهمورس» یاد داده باشند، چه نخستین کوزه گران با نقش های خود و نشانه هایی که بر گرد ظروف ساخته شده دست خویش ایجاد کردند پایه خط را گذاشته باشند و حتی در اساطیر به اصطلاح غیر ایرانی نیز که خط و نوشتن را از «غولی» دریایی با نیم تنه ماهی و نیم تنه آدمی یاد گرفتند، آن غول را نیز به خلیج فارس نسبت داده که از این طریق خط سوی غرب رفعه و به مردم آموخته شد. اگر نگوییم اختراع خط بزرگترین عامل گسترش و رشد فرهنگ و تمدن است بی گمان یکی از بزرگترین عوامل آن می باشد. شاید بتوان گفت فقط امتیاز انسان بر دیگر حیوانات و مرز او با حیوان اختراع خط است. اختراع خط بویژه خط الفبایی است که انسان به یاری آن توانسته است که کهن ترین روزگار فرهنگ خود را به آیندگان انتقال دهد. خط مهمترین پدیده دوران زندگی بشر است و به یاری آن بشر توانسته کاخ بلند و استوار فرهنگ و تمدن را پی ریزی و پیشرفت کند. بسیاری آغاز فرهنگ و تمدن بویژه تمدن را از زمان پیدایی خط می دانند و اگر بخواهیم پیشینه جامعه های انسانی را از نظر فرهنگ و تمدن بررسی کنیم و تاریخ آنان را ورق بزنیم آن ملتی را با فرهنگ و ریشه می دانند که بیشتر و پیشتر پیرامون خط اندیشیده و یا در پیدایی آن دست داشته است از همین بررسیهاست که تاریخ برتری شرق را به غرب تا قبل از قرن شانزدهم از اهمیت خط و ارزش عظیم آن بی خبر بودند در صورتی که در مشرق زمین بویژه در قلمرو فرهنگ ایران، پدیده خط همیشه یکی از مهمترین بحث های علمی بوده است و آنجا که بحث درباره خط به یک اندیشمند غربی باستانی نسبت داده شده است آن نسبت را نیز در آثار نوشته شده در قلمرو فرهنگی ایران می بینیم که این خود در خور بررسی است. «ابن ندیم» در کتاب پر ارج خود به نام «الفهرست» ضمن اهمیت خط می نویسد: «افلاطون» گوید: خط هندسه ای است روحانی اگر چه به آلت جسمانی ظاهر شده است. «نظام» گوید خط امری روحی است اگرچه در حواس بدنی ظاهر است. «بودلف» گوید: خط بوستان دانش است. «ویل دورانت» در تاریخ تمدن خود می نویسد «مهمترین گامی که انسان به سوی مدنیت برداشت همانا اختراع خط است و جز او هر کسی که مطلبی را در این زمینه نوشته یا به آن اندیشیده است بر این عقیده می باشد که «ترتیب الفبا و خط نخستین گام بشر به سوی تمدن است».
در پیدایش و خاستگاه خط دو دیدگاه آسمانی و زمینی از دیدگاه محققین و دانشمندان مطرح است. اما در اساطیر ایرانی گفتاری آمده است که خط را «دیوان» به «تهمورس» یاد دادند و به هر حال خط را منسوب به انسان و خاستگاه آن را نیز فلات ایرانی می شناسند. گفته شده است «تهمورس» با «دیوان» جنگ کرد و آنان را گرفتار ساخت. دیوان برای رهایی از بند به تهمورس مژده دادند که در برابر آزادی به او هنر نوشتن را فرا خواهند داد. اصل داستان از زبان فردوسی چنین آمده است:
در ابیات فوق دو نکته قابل توجه است. یکی اینکه خط به طور مسلم پدیده ای زمینی است. دوم سرچشمه اصلی خط ها یکی است و از یک نقطه به سراسر رفته است غربیان نیز داستان مشابهی در پیدایی خط دارند.
غربیان منشأ داستان خود را از یک اثر گم شده شخصی به نام «برسوس» که در زمان «آنتیوفس» اول در سالهای 280 تا 261 پیش از میلاد با عنوان پیشوای بابلیان می زیسته گرفته اند. چنین می گویند که مردمان بابل مانند جانوران می زیستند از قانون بهره ای نداشتند. در آن روزگار غولی نیمی ماهی و نیمی آدم به نام «ا آس ـ OANNES که از خرد برخوردار بود از دریا بیرون آمد و به مردم خط و قانون و هنر و دانش آموخت و همه محققان گفته اند منظور از دریای یاد شده در این داستان خلیج فارس بوده است.
«وادل» محقق و نویسنده انگلیسی در کتاب خود به نام «اصل الفبا آریایی» کوشیده است ثابت کند الفبا از روی خط سومری ها درست شده است که به عقیده او و سورمریها آریایی بوده اند.
آخرین کسی که در نیمه اول قرن بیستم درباره پیدایی الفبایی اظهار نظر به عمل آورده و حدسش مخالف تمام حدسهای پیشینیانش بوده پروفسور تولیو Tollio بود. اظهارات او در سال 1913 در آلمان منتشر شد. تولیو گفت: چون نظریاتی را که تا کنون درباره الفبا اظهار کرده اند نمی توان بی شک و تردید پذیرفت لذا احتمال دارد که حروف الفبا در نتیجه تأثیر در گوش و حرکت دست پیدا شده باشد. پروفسور «تولیو» روی گوش خرگوش آزمایش های دقیقی به عمل آورد و با به کار بردن عکاسی با برق موفق شد یازده حرف پیدا کند. ناگفته نماند نخستین کسی که در اروپا، رابطه میان الفبا و دستگاه صوتی را عنوان کرد یک نفر هلندی به نام هلمونت HELMUNT بود. این شخص سه قرن پیش از «تولیو» به طبیعی بودن الفبا و ساختن آن از روی دستگاههای صوتی پی برد اما به هر حال این اختراع را از زمین و زمینیان دور کرد. هلمونت در سال 1667 نظریه خود را به صورت کتابی به زبان لاتین نوشت.
محمد اسحاق ندیم در کتاب پر ارج خود به نام «الفهرست» که جویندگان را به سرچشمه و خاستگاه خط هدایت می کند می نویسد … به خط ابوعبدالله محمد بن عبدوس جهشبازی در «کتاب الوزراء» تألیف خودش خوانده ام که قبل از پادشاهی گشتاسب نامه نگاری کم بود. هنگامی که گشتاسب به پادشاهی رسید نوشتن توسعه یافت و زرتشت آئین گذار «مجوس» ظاهر شد و کتاب شگفت انگیز خود را نشان داد و مردمی که حاضر به آموختن خط بوده افزایش یافت. ابن مقفع نیز گوید: ایرانیان را هفت نوع خط است که یکی از آنها به نوشتن دین اختصاص دارد و به آن «دین دفیره» می گویند و اوستا را به آن نوشته اند. خط دیگری نیز دارند که به آن «ویس دبیریه» می گویند و سیصد و شصت و پنج حرف دارد و با آن فراست «آثار چهره» و زجر «فال و مانند آن» و شرشر آب و طنین گوش و اشارات و امثال آن را می نویسد. این خط به دست کسی نیفتاده است که ما بدانیم و از فرزندان ایران امروز نیز کسی نیست که با آن بنویسد. در این باره از «اماموبد» پرسیدم در جواب گفت: آری این خط به منزله معمایی بوده است چنانکه در خط عربی هم معماهایی است. او می گوید ایرانیان خط دیگری نیز دارند که به آن کشنج گویند و بیست و چهار حرف دارد و با آن عهود و اقطاعات را نویسند و سکه درهم فارسیان با این خط است و نیز خط دیگر دارند به نام «نیم کشنج» در 28 حرف که طب و فلسفه را با آن می نویسند خط دیگر به نام «شاه دبیره» دارند که پادشاهان نه سایر مردم در میان خود با آن مکاتبه کنند و آموختن آن بر مردم ممنوع است. خط دیگری دارند که آن را «راز سهریه» می نامند و پادشاهان اسرار خود را برای اشخاص سایر ملل، آن می نویسند و شماره حروف و صداهای آن چهل حرف است. او می نویسد نهایتا خط دیگری به نام «راسی سهریه» دارند که فلسفه و منطق با آن می نویسند. حروف آن 24 دارای نقطه است ولی آن را به دست نیاوردیم.
مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف که در نمیه قرن چهارم هجری نگارش یافت می نویسد: زرتشت کتاب اوستا معروف خود را آورد که عرب قافی بدان افزود و آن را «ابستاق» خواند شماره حرفها و صورتهایش شصت حرف و صوت است که هر حروف و صوتی شکل جداگانه ای دارد و آن را «دین دبیره» یا خط دین نامند در این کتاب آمده است زرتشت خط دیگری آورد. «مغان» آن را خط کلی یا همگانی نامند و با این خط زبان ملتهای دیگر و آواز پرندگان و جانوران را می نویسند و شمار حروف آن 160 حرف است و هر حرف و صوتی صورت جداگانه ای دارد. در این کتاب به پنج خط دیگر ایرانیان اشاره رفته است «حمزه اصفهانی» که در نیمه دوم قرون چهارم هجری در کتاب التنبیه علی حدوث التصحیف خود با اشاره به خط های مهم جهان و تنوع خط در ایران گفته است گوناگونی و تنوع خط نشانه علاقه و توجه خاص مردم این مرز و بوم به این پدیده شگرف انسانی بود که پایه و اساس فرهنگ و تمدن بر آن استوار است و یا روشن تر بگویم بزرگترین و شاید تنها عامل انتقال و گسترش فرهنگ و تمدن بشری از نسلی به نسلی دیگر همین خط الفبایی بوده است. به گفته او نمونه چنین توجه و دقتی را درباره خط، در میان هیچ ملتی پیدا نمی توان کرد و به طور مسلم مردمی که تا این اندازه به خط و تکامل آن دلبستگی داشته اند از یک فرهنگ و تمدن کهنسال دیرپایی برخوردار بوده اند.
اما درباره اینکه خط چگونه پیدا شد و چگونه مسیر تکاملی خود را پیموده است، ضمن بحث از نقش هایی پیرامون کوزه ها و ظرفهای سفالین «دمرگان» در کتاب انسان، ما قبل تاریخ می نویسد: «این نقاشی آیا کمابیش تقلید صادقانه ایست از زندگانی یی» که هنرمند در اطراف خود می دید و آن را روی ظروف سفالین خویش منعکس می کرد و یا در پشت این رموز و نشانه های بسیار و متنوع دیگر به بیان مطالبی نهفته است او در کتاب خود می گوید نمی خواهیم این مساله را حل کنیم ولی این عهد مترقی ظروف منقوش در نجد ایران در اواخر، مقارن با زمانی است که در دشت مجاور «بین النهرین» بشر یکی از عجیب ترین اکتشافات خود یعنی فن نوشتن را به وجود آورد، لذا اگر نظری اجمالی بر آنچه از مدارک قدیمی و تاریخی و آثار خاورشناسان و باستانشناسان نقل شد بیفکنیم می بینیم که سرانجام همه جا به این نتیجه رسیده اند که:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
[1] ـ نگاه کنید به:ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،ج7،ص36 وج4،ص8وابن قتیبه دینوری،الامامة والسیاسة،ج1،ص46 ـ 47 و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص302 ـ 303.
[2] [2] ـ نهج البلاغه، تحقیق دکتر صبحی صالح، خطبه 229، ص350 ـ 351. همچنین نگاه کنید به، خطبه شقشقیه، ص49.
[3] [3] ـ همان، خطبه 92، ص136.
[4] [4] ـ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، جلد 2، ص302.
[5]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 65
خاستگاه انسان و سیر تکاملی آن از دیدگاه دیرینه شناسی نوین
بدون تردید ظهور انسان یکی از مهمترین رویدادهای زیست شناختی در تکامل جهان است. بدین دلیل است که دوره کواترنری به نام دوران انسان زیست (Anthropozoic) توصیف شده است . نشو و نما و انتشار انسان با سرعت فوق العاده ای انجام گرفته است.
طبق مطالعات فیلوژنی و مقایسه فسیلهای بدست آمده از تکامل پستانداران به نظر میرسد انسان از تکامل برخی پریماتها ( (Primats اشتقاق یافته باشند.
اصولا فسیلهای بسیار کمی از پریماتها آنهم به صورت اسکلت کامل یافت شده است. چون این جانوران در جنگل ها وروی درختان زیست مینموده اند و اسکلت آنها بعد از مرگ در اثر عوامل جوّی وتاثیرباکتریهای مختلف تجزیه گردیده و بنابراین در شرایط مناسب فسیلیزه نشده اند.
در حال حاضر میمونهای بزرگ را اجداد انسانهای اولیه ( (Hominid ندانسته و بر خلاف نظریه داروین که میمونها را اجداد انسان به شمار میآورد باید گفت که گرچه در جهان جانوران کنونی آدمی از نظر روحی و اخلافی بویژه مسئله خوب و بعد مقام برتری را به خود اختصاص میدهد ، تشریح مقایسه ای مدارک امروزی و سنگواره ها نشان میدهند که انسان جای عادی خود را در راس سلسلة جانوران اشغال میکند.
در راسته پریماتها ( نخستیها ) ، انسان با موجودات بزرگ آدمی شکل (Anthropomorph) دارای اختصاصات مشترک از قیبل شباهت قد ، فقدان زایدة دمی ، راه رفتن روی دوپا ، وجود دستها ، رشد زیاد مغزی و دندان بندی است. این شباهت بقدری حقیقی است که می تواند در تشخیص استخوانهای سنگواره ، بویژه اگر این استخوانها ناقص باشند ، باعث بروز اشتباه شود. لذا باید صفات تشریحی خاص هر یک از مجموعه ها را دقیقاً تعیین کرد.
منزلت خلقت از منظر خداوند
خلقت انسان و موجودات از منظر قرآن کریم از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در آیات متعددی به ذکر نحوه خلقت و بویژه خلقت انسان اشاره شده است.
دعوت انسان به تفکر در خلقت وی از مهمترین نکاتی است که خداوند بارها و بارها اشاره فرموده است:
آیه 5 سوره طارق - فَلْیَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ
پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است؟
ونیز:
20 عنکبوت - قُلْ سِیرُوا فى الأَرْضِ فَانظرُوا کیْف بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشأَةَ الاَخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ
بگو: »در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده است سپس ]باز [ خداست که نشأه آخرت را پدید مىآورد؛ خداست که بر هر چیزى تواناست
در این آیه نیز خداوند به زیبائی انسان را به تفکر در باب خلقت و یافتن آثار و نشانه های خلقت بر روی کره زمین دعوت نموده است.
نهایت اهمیت و زیبائی کلام خداوند در باب خلقت در سوره علق بیان شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق
پیدایش و ظهور انسان بر روی کره خاکی از میان کلیه پدیده های خلقت از اهمیت و جایگاه والائی برخوردار است. شاهد این مدعا همین بس که خداوند در اولین ایه ای که از طریق وحی بر پیامبر اکرم نازل می فرماید همانا داستان خلقت و پیدایش انسان را مطرح می نماید.
خداوند در این آیه به هنگام نزول اولین آیه الهی ، از بین مجموع صفاتی که در ذات اقدس الهی است، خداوند را خالق و آفریننده ای معرفی می نماید که دارای قدرت خلاقیت و آفرینش است. بویژه که در این آیه، از بین همه مخلوقات خویش، خداوند را خالق" انسان" بیان فرموده است.
لذا، همین نیز ما را بس که بدلیل اهمیت و جایگاه ویژه انسان و خلقت آن نزد خداوند به تحقیق و تفحص در مورد چگونگی مراحل مختلف خلقت بپردازیم.
خلقت موجودات غیر حیاتی در قرآن
از زمان پیدایش اولین موجودات زنده و گسترش و انتشار آنها بر روی سطح کره خاکی، تنوع و تطور عالم حیات مرهون بروز جهش بوده است.
قرآن کریم ایجاد عالم کائنات را در مراحل تکوینی به عنوان «ظهور ناگهانی» یا «خلقت ناگهانی» نام میبرد:
آیه 117 بقره - بَدِیعُ السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ
]او[ پدید آورنده آسمانها و زمین ]است[، و چون به کارى اراده فرماید، فقط مىگوید: »]موجود[ باش«؛ پس ]فوراً موجود[ مىشود.
در این آیه خداوند ظهور ناگهانی عالم هستی اعم از آسمانها و زمین را بیان فرموده و از عبارت «کن فیکون» استفاده نموده است. آنچه از این عبارت به نظر میرسد خلقت آنی و ناگهانی مخلوقات میباشد. بدین معنی که هر زمانی که خداوند صلاح بفرماید هر آنچه را که دستور هستی صادر فرماید در همان آن، موجود خلق میشود.
برخی از صورت ظاهر آیه خلقت بدون سابقه و خلقت بدون مقدمه را از «عدم» به «هستی» و یا از «یک شی» به «موجود زنده» تعبیر نمودهاند اما آنچه شایسته تفسیر این آیه است بروز یک «آفریده» جدیدی در یک زمان خاص (اذا) پس از گذشت زمان از مراحل پیشین و با استناد به تکوین مراحل قبلی(قضی) است.
آیه 73 انعام- وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کن فَیَکونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْک یَوْمَ یُنفَخُ فى الصورِ عَلِمُ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ وَ هُوَ الحَْکیمُ الْخَبِیرُ
و او کسى است که آسمانها و زمین را به حق آفرید، و هرگاه که مىگوید: «باش»، بىدرنگ موجود شود؛ سخنش راست است؛ و روزى که در صور دمیده شود، فرمانروایى از آنِ اوست؛ داننده غیب و شهود است؛ و اوست حکیم آگاه.
بر اساس نظریه مهبانگBig Bang)) در خلق کائنات، پس از انفجار اولیه و تولید اولین عناصر و ترکیب آنها با یکدیگر و سپس گسترش و انتشار آنها در تمام جهت بر اساس نیروی اولیه انفجار، اشکال مختلف هستی شکل گرفته و پس از گذشت از منه طولانی ستارگان، منظومهها، سحابیها، سیارات، کره زمین و سپس حیات شکل گرفتند. در عالم غیر زنده تبدیل و ترکیب هر چند عنصر یا ماده با هم و ایجاد مادهای جدیدتر بر اثر واکنشهای شیمیایی در یک لحظه ناگهانی رخ میدهد. هر چند که تا رسیدن به شرایط مطلوب ترکیب مواد به گذشت زمان و ایجاد بستر لازم نیازمند است اما پس از حصول شرایط بهینه، خلق پدیدههای جدید به طور ناگهانی و لحظهای و یا در حداقل زمان رخ میدهد. این نوع خلقت پدیده های غیر حیاتی با توجه به ایات قرانی به صورت تدریجی است که در یک زمان خاص، به وقوع می پیوندد. این نوع خلقت را نمی توان آنی و بدون سابقه در نظر گرفت بلکه در حقیقت قبل از انجام آخرین مرحله تکاملی خلقت، مراتبی از تکامل" آفریده" در حال انجام بوده است که با بروز یک حادثه خاص منجر به تشکیل یا خلق موجود جدید می شود.
آیه 40 سوره نحل - إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشىْءٍ إِذَا أَرَدْنَهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ
ما وقتى چیزى را اراده کنیم، همین قدر به آن مىگوییم: «باش»، بىدرنگ موجود مىشود
آیه 82 سوره یس - إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ
چون به چیزى اراده فرماید، کارش این بس که مىگوید: »باش«؛ پس ]بىدرنگ[ موجود مىشود
در این دو آیه خداوند خواست و مشیت الهی را مقدم بر انجام امور دانسته و ایجاد هستی یا خلق هر آفریدهای را به فرمان و مشیت خود میداند. آنچه در اینجا از آن به عنوان "امر" الهی یاد شد همانا منبع و منشاء لایزال الهی است که در صورت خواست و مشیت پروردگار به انجام کاری به آن تعلق می پذیرد و در حقیقت اراده خداوند همان پاسخ بسیاری سئوالات و ابهامات موجود در علوم طبیعی است که امروزه علم قادر به پاسخگوئی در مورد آن نمی باشد. شاید به مصداق آیه شریفه قران که زمین و آسمان را مسخر انسان گردانیده است امید است که روزی با پیشرفت علم و فن آوری انسان قادر به شناخت این نیروهای هدفمند و موثر در عالم حیات و نیز کائنات باشد.
گفتگوی خداوند با فرشتگان
خداوند پیش از خلقت انسان و نیز همزمان با آفرینش او، در مورد خلقت با فرشتگان صحبت نموده است. با اندک توجهی به آیات مرتبط با خلقت انسان و بویژه گفتگوی خداوند با فرشتگان در می یابیم که در مراحل مختلفی از خلقت انسان و در پایان هر مرحله خداوند با فرشتگان گفتگو می فرماید.آنچه از این آیات قابل استنباط می باشد خداوند در چهار مرحله مختلف و پس از چهار مرحله خلقت انسان با فرشتگان گفتگو می نماید:
71و72 ص- إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن طِینٍ-- - فَإِذَا سوَّیْتُهُ وَ نَفَخْت فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِینَ
انگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِل خواهم آفرید--پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید
در این آیات که اولین مرحله از صحبت خداوند با فرشتگان به شمار می آید خداوند خبر از خلق "بشر"ی – و نه آدم- از "طین" می دهد. آنچه از این آیه روشن است تا آنزمان هنوز موجودی به نام انسان و نیز آدم آفریده نشده است. لذا خداوند می فرماید که پس از خلق انسان و دمیدن روح خود در آن بر او به سجده افتید.
آیه 28 و 29حجر- وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن صلْصلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسنُونٍ- - فَإِذَا سوَّیْتُهُ وَ نَفَخْت فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِینَ
و [یاد کن] هنگامى را که پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گلى خشک،