لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
بسمه تعالی
آزادی در اندیشه امام خمینی
چون به آزادی نبوت هادی است مومنان را ز انبیاء آزادی است
أی گروه مؤمنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی کنید
آزادی آرمان شکوهمند بشری است و شاید این ویژگی ناگسستنی آرمان آزادی است که به شدت قابلیت بدست دادن تعابیر و تفاسیری بس ناهمگون را در خود نهفته دارد. مستبدان و نیز آنان که به مشابه ایدئولوژی اغواگر سیاسی در مقاطعی به آرمان آزادی تمسک جسته اند هر دو از همین ویژگی سوء استفاده کرده و می کنند. شاید به همین خاطر است که خیلی زود بحث آزادی به بحث از تعابیر و تفاسیر آن، مبانی و قوتها و کاستی های هر قرائت می انجامد.
امام خمینی (ره) صرفنظر از تأثیر ژرفی که در حوزه سیاست بر جای گذاشتند، حیات فکری و معنوی جامعه را نیز سخت متأثر ساختند و آزادی جوامع بشری به عنوان ویژگی بارز امام (ره) و از اهداف عمده وی می بایست مورد مداقه قرار گیرد.
آنچه مقصود امام در این زمینه است طرح برهانی و از روی اعتقاد مباحث اندیشه سیاسی اسلام بوده است.
نهضت خمینی پیش از آنکه یک تحول سیاسی باشد حرکتی فرهنگی و معنوی و بر پایة کلام بود. امام (ره) با طرح ارزشهایی چون شهادت، اقامة قسط و عدل، احقاق حق آزادی و. . . . روح اسلامی را از انزوا و تحریف رهایی بخشید.
در دین مبین اسلام فارغ از نهی های ارشادی، آزادی اندیشه محدودیتی ندارد. اسلام علاوه بر ثواب مترتب بر عمل، اندیشه نیکو و نیت حسنه را مستوجب ثواب و پاداش دانسته ولو منجر به عمل هم نگردد و اندیشه منتهی به امور ناصواب و حرام مورد پسند شارع نیست و مؤمنان را از ورود به این وادی برحذر داشته است که این نهی، ارشادی است.
قرآن اهداف قیام نبوی را از جمله اقامه قسط و آزاد ساختن مردم از زنجیرهای اسارت بیان می کند.«ما ارسلنا رسلنا بالبینا انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط ـ و الذین ینبعون الرسول . . . یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم». در تکالیف شرعی مکلفین، تکلیف خود را با اراده آزاد باید انجام دهند. لذا از کسی که اراده ندارد و از مضطر که اراده اش آزاد نیست رفع تکلیف شده است.
در آیات و احادیث نیز از این اراده آزاد و آزادی انسان مخاطب قرار گرفته از جمله می توان اشاره به « فمن اضطر غیر باغ ولاعاد فلا اثم علیه ـ لااکرا فی الدین قد تبین الرشد من الغی ـ انت مذکر لست علیهم بمصیطر ـ افانت تکره الناس حتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
اراده الهی از دیدگاه امام خمینی
●نگاهی به برهان صدیقین
پیرامون صفات حق تعالی مباحث گستردهای صورت گرفته و از ابعاد و زوایای گوناگونی مورد بحث قرار گرفته که قسمت عمدهای از علوم اسلامی را به خود اختصاص داده است: متکلمین و فلاسفه و عرفا در این نکته که حضرت حق مستجمع جمیع صفات کمال و جمال است و هر صفت کمالی را خداوند به نحو اتم و اکمل دارا است، متفقالقولند. و هر کدام به زبان خود و در قالب مفاهیم خود به این مهم پرداختهاند. از بین این مکاتب، فلاسفه بحث صفات را برهانی کرده و در اثبات آن براهین متقنی اقامه کردهاند و حتی معتقدند گرایش ما سواءالله به او به خاطر کمالاتش است. حضرت امام این فیلسوف عارف ومحقق مدقق نیز از طرفداران این نظریه است و مطالبی که در برخی آثار میبینیم بر این گفته صحه میگذارد. هرچند که برخی براهین حضرت در واقع تقریری از براهین حکماء پیشین میباشد اما غور در آنها حاکی از عمق نگرش ایشان است. ایشان از واجبالوجود با عنوان کمال مطلق تعبیر می کند و معتقد است که: «کمال مطلق همه کمالات است و الا مطلق نیست و هیچ کمالی و جمالی و جمیلی ممکن نیست در غیر حق ظهور کند که این غیریت عین شرک است و اگر نگوییم الحاد است.»[۱] میبینیم که حضرت امام ـ اعلی الله مقامه ـ در این چند جمله کوتاه به قاعدهٔ بسیط الحققیه اشاره فرمودهاند ولی در اینجا چون بحث ما بر روی صفت اراده است، درصدد اثبات صفات کمال بر ذات اقدس الله نیستیم بلکه آن را اصلی مسلم گرفته و از این مباحث تنها به عنوان مقدمهای برای ورود به بحث اصلی استفاده کرده و بدون اطاله کلام از آن میگذریم.
●تقسیم صفات : مطلب دیگری که برای شروع بحث ناگزیر از بیان آن هستیم، اشارهای به اقسام صفات است. کمالات و صفات واجب تعالی تقسیمات گوناگونی دارد که یکی از آن، تقسیم به صفات ذاتی و فعلی است. صفات ذاتی یعنی صفاتی که فرض ذات به تنهایی برای انتزاع آن کفایت میکند و صفات فعل یعنی صفاتی که فرض آن، منوط به فرض غیر است و غیر از واجب تبارک و تعالی هر چه هست، فعل اوست. پس صفات فعلی، صفاتی خواهد بود که از مقام فعل واجب یعنی ماسواء الله انتزاع میشود. البته این دیدگاهی است که مورد قبول فلاسفه و متکلمین امامیه است و اختلافنظر بسیار زیادی در این زمینه به ویژه بین امامی با اشاعره و معتزله وجود دارد؛ زیرا اشاعره صفاتی را که بعنوان صفات ذاتی بیان کردیم از لوازم ذات میدانند و معتزله ذات مقدس را نائب مناب صفات او میدانند اما از این اختلافات که بگذریم حضرت امام نیز در اسماء و صفات الهی قائل به دو مقام هستند:
۱ـ مقام اسماء و صفات ذاتیه: در این مقام ذات مقدس واجب تعالی به حیثیت واحده و جهت بسیطهٔ محضه، کل کمالات و جمیع اسماء و صفات را داراست و تمام کمالات به حیثیت بسیطهٔ وجودیه رجوع میکند. چون ذات مقدسش صرف وجود و وجود صرف است، صرف کمال و کمال صرف نیز است.
۲ـ مقام اسماء و صفات فعلیه: این مقام، مقام ظهور و تجلی اسماء و صفات ذاتیه است که مقام معیت قیومیه است و آیهٔ شریفهٔ «هو معکم این ما کنتم» بدان اشاره دارد.
ایشان آیهٔ شریفهٔ «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» را جامع این دو مقام میدانند. حضرت امام در باب صفات حق ـ سبحانه ـ بسیار دقیق بحث کردهاند. وقتی نظرات حکماء را که در اینباره بررسی میکنیم گفتهاند، صفات حق یا صفت ذاتند و یا صفت فعل، به عبارت دیگر آنان یک دسته از صفات را صفات ذاتی و صفات دیگر را صفات فعلی میدانند اما نظر مبارک حضرت امام این تفاوت را با نظر حکماء دیگر دارد که ایشان میفرمایند که صفاتی که در یک مرتبه صفات ذات هستند، همان صفات در مرتبهٔ دیگر (مرتبه فعل) صفت فعل به شمار میروند و این تفاوت در مورد صفت اراده کاملاً مشهود است؛ مثلاً حضرت امام، اراده را هم صفت ذات و هم صفت فعل میدانند و حال آنکه عمده بحث فلاسفهای چون علامه طباطبائی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در این است که آیا اراده، صفت ذات است یا صفت فعل[۲]؟ و جالب توجه این است که بر اینکه اراده صفت ذات نیست، برهان اقامه میکنند اما از نظر حضرت امام جمیع اسماء و صفات حق تعالی در دو مرتبه و در دو مقام است: یکی مقام اسماء و صفات ذاتیه، که این مقام در حضرت واحدیت ثابت است، مثل علم ذاتی حق و قدرت ذاتی حق و اراده ذاتی که از شؤون و تجلیات ذاتیه حق تبارک و تعالی است. دیگری مقام اسماء و صفات فعلیه است که به تجلی و به فیض مقدس برای حقتعالی ثابت است.[۳]
●عینیت صفات با ذات
مسئله دیگری که در باب صفات مطرح است، عینیت و غیریت صفات ذاتی با ذات حق است و علیرغم اختلاف آرایی که در این زمینه وجود دارد، قول حضرت امام ـ و برخی حکمای دیگر ـ معتبرترین اقوال است. ایشان معتقد به عینیت و اتحاد صفات با ذات هستند؛ به این دلیل که صرف وجود، صرف کمال و جمال است و هیچ حیثیت کمالی، نمیتواند خود را از صرف وجود کنار بکشد؛ چون هرچه کمال است، به حقیقت وجود برمیگردد و اگر غیر از این باشد اشکالات عدیدهای پیش میآید:
۱ ـ در عالم وجود دو اصل بلکه چندین اصل بوده باشد و حال آنکه در عالم واقع تنها وجود اصیل است.
۲ ـ ذات حق تبارک و تعالی مرکب باشد که لازمهاش نیازمندی و نقص است.
۳ ـ راه یافتن جهات امکانی در ذات حق است و اشکالات دیگری که بیانشان به طول میانجامد.[۴] حضرت امام قائل به قول عینیت صفات با ذات، در موارد زیادی از آن سخن گفتهاند و آن را برهانی کردهاند و اصحاب اقوال دیگر را مورد نقد قرار دادهاند.[۵]
●اختلاف اقوال در اراده الهی
از این بحثهای مقدماتی که بگذریم، اراده یکی از صفات کمال است که همهٔ الهیون آن را پذیرفته اما در حقیقت اراده با یک سری پرسشهایی مواجه شدهاند.
▪ آیا اراده صفات ذات است یا فعل؟
▪ آیا اراده حادث است یا قدیم؟
▪ آیا اراده مطلق است یا مقید؟
و بسیاری از سؤالات دیگر که در این مقال به این امور میپردازیم. برای روشن شدن منشأ اختلافاتی که به آن اشاره خواهیم کرد، ذکر چند مقدمه ضروری است: مقدمه اول؛ تفاوت اراده در انسان و خداست. اراده در انسان به معنای شوقی است که پس از داعی ایجاد میشود.[۶] اما اراده به این معنا نمیتواند در ذات مقدس راه داشته باشد هرچند که از محدثان اهل سنت، اراده را در خدا و انسان به یک معنا دانستهاند که واضحالبطلان است؛ زیرا لازمه چنین صفتی، این است که صاحب آن موجودی مادی و دارای جهات امکانی باشد و ساحت حق اجل از آن است که متصف به چنین صفتی شود. تفاوت معنای اراده در انسان و خدا منشأ یک سری اختلافات شده است؛ زیرا اغلب گمان کردهاند که اگر بگوییم اراده صفات ذاتی حق است، لازمهٔ آن راه یافتن جهات امکانی در حق است. برخی از فلاسفه بخصوص اصحاب حکمت متعالیه ارادهٔ حق تعالی را علم او به نظام احسن تعریف کردهاند که این علم عین ذات حق و داعی او بر ایجاد موجودات است و علاوه بر این داعی دیگری ندارد؛و فیه عین الداع عین علمه نظام خیر و هو عین ذاته[۷] مقدمه دوم؛ نکته دیگر که ذکر آن برای تکمیل و تنویر بحث لازم است, بررسی اراده خداوند در روایات است. در برخی احادیث میبینیم که معصومین علیهمالسلام فرمودهاند «و ارادته فعله» یعنی ارادهٔ حضرت حق عین فعل اوست. در اصول کافی بخشی تحت عنوان «اراده انها عن صفات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
زندگینامه امام خمینی رحمه الله علیه
ساده زیستن و واکنش امام مقابل اسراف یکی از نزدیکان امام خمینی نقل می کند:در طول ده سالی که از نزدیک شاهد بوده ام، یکی از نکاتی که امام به آن فوق العاده اهمیت می دادند، ساده زیستن و عدم اسراف کاری بود. بارها من خود شاهد بوده ام که امام عزیز از جا برخاسته و به طرفی می روند پس از مدت کوتاهی متوجه شده ام که ایشان قصد خاموش کردن چراغی را دارند که بی مورد روشن است. یا در مورد تلفن هایی که به دفتر ایشان می شد، فرموده بودند: « آقایان سعی کنید از کارهای تکراری و اسراف جلوگیری کنید و از افراط نیز بپرهیزید».وقتی ایشان لیوان آبی را می خوردند اگر آب لیوان به نصف می رسید بر روی آن تکه کاغذی می گذاشتند و بقیه آب لیوان را برای رفع تشنگی بعدی خود باقی می گذاشتند و یا اگر زخمی یا جراحتی بر قسمتی از بدنشان وارد می آمد، دستمال کاغذی را به چند تکه تقسیم می کردند و تکه ای از آن را استفاده می کردند. حضرت امام با تمام مشغله ای که داشتند تمامی هزینه هایی که برای منزل ایشان می شد شخصاً کنترل می کردند و مسئولین مالی موظف بودند قبل از انجام هر خریدی برای بیت، لیست اقلامی که قصد خرید آنها را دارند به امام عزیز بدهند.
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرستبس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
وصیتنامة سیاسی ـ الهی
بسمالله الرحمن الرحیم
قالَ رسولُالله ـ صلَّیالله علیه و آله و سلَّم: اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثّقلَیْنِ کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی؛ فإِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی' یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوضَ.
الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ اللّ'هُمَّ صلِّ علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ اسرارِ کتابِکَ الذی تجلّی فیه الاَحدیّةُ بِجمیعِ أسمائکَ حتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایَعْلَمُهُ غَیرُک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم اصلِ الشَجَرةِ الخَبیثةِ.
و بعد، اینجانب مناسب میدانم که شمهای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبهای که عرفان آن بر تمام دایرة وجود، از ملک تا ملکوت اعلی' و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است؛ و نه از آنچه بر بشریت گذشته است، از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هر چیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشارهای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه بر این دو ثقل گذشته است بنمایم.
شاید جملة لَنْ یَفْتَرِق'ا حتّی یَرِد'ا عَلَیَّ الْحَوض اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسولالله ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است، تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. و آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است، یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد. و باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعة رسول اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است.
و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و ] در [ کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ به طور متواتر نقل شده است. و این حدیث شریف حجت قاطع است بر جمیع بشر بویژه مسلمانان مذاهب مختلف؛ و باید همة مسلمانان که حجت بر آنان تمام است جوابگوی آن باشند؛ و اگر عذری برای جاهلان بیخبر باشد برای علمای مذاهب نیست.
اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این ودیعة الهی و ماترک پیامبر اسلام ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ مسائل أسفانگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی(ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی؛ و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ دریافت کرده بودند و ندای اِنّی تارکٌ فیکُمُ الثقلان در گوششان بود با بهانههای مختلف و توطئههای از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را ـ که برای بشریت تا ورود به حوض بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود و است ـ از صحنه خارج کردند؛ و بر حکومت عدل الهی ـ که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهی را پایهگذاری کردند، تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است.
و هرچه این بنیان کج به جلو آمد کجیها و انحرافها افزون شد تا آنجا که قرآن کریم را که برای رشد جهانیان و نقطة جمع همة مسلمانان بلکه عائلة بشری، از مقام شامخ احدیت به کشف تام محمدی(ص) تنزل کرد که بشریت را به آنچه باید برسند برساند و این ولیدة «علم الاسما ء » را از شرّ شیاطین و طاغوتها رها سازد و جهان را به قسط و عدل رساند و حکومت را به دست اولیا ء الله، معصومین ـ علیهم صلوات الاولین و الا´خرین ـ بسپارد تا آنان به هر که صلاح بشریت است بسپارند ـ چنان از صحنه خارج نمودند که گویی نقشی برای هدایت ندارد و کار به جایی رسید که نقش قرآن به دست حکومتهای جائر و آخوندهای خبیثِ بدتر از طاغوتیان وسیلهای برای اقامة جور و فساد و توجیه ستمگران و معاندان حق تعالی شد. و معالاسف به دست دشمنان توطئهگر و دوستان جاهل، قرآن این کتاب سرنوشتساز، نقشی جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آنکه باید وسیلة جمع مسلمانان و بشریت و کتاب زندگی آنان باشد، وسیلة تفرقه و اختلاف گردید و یا بکلی از صحنه خارج شد، که دیدیم اگر کسی دم از حکومت اسلامی برمیآورد و از سیاست، که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار ـصلیالله علیه و آله و سلم ـ و قرآن و سنت مشحون آن است، سخن میگفت گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده؛ و کلمة «آخوند سیاسی» موازن با آخوند بیدین شده بود و اکنون نیز هست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
خاطرات نماز امام خمینی
روز اولی بود که شاه رفته بود. امام در نوفل لوشاتو فرانسه اقامت داشتند. نزدیک به سیصد الی چهارصد خبرنگار خارجی از کشورهای مختلف، اطراف منزل امام جمع شده بودند. تختی گذاشتند و امام روی آن ایستادند تا به سؤالات خبرنگاران پاسخ دهند. تمام دوربینها کار میکردند. هنوز دو سه سؤال بیشتر از امام نشده بود که صدای اذان ظهر شنیده شد. امام بلافاصله جمع خبرنگاران راترک کردند و فرمودند:« وقت فضیلت نماز ظهر میگذرد.»تمام حاضرین از این که امام محل را ترک کردند، متعجب شدند.کسی از امام خواهش کرد: «چند دقیقه ای صبر کنید تا چند سؤال دیگر هم بشودو بعد برای اقامة نماز بروید.»امام با قاطعیت فرمودند: « به هیچ وجه نمی شود» و برای خواندن نماز رفتند.
مؤذن دلیر
یکی از مسائلی که برای عراقی ها گران تمام می شد ، خواندن نماز جماعت و گفتن اذان در وقت نماز بود.یک روز صبح، یکی از بچه ها زودتر از بقیه بیدار شد و شروع به گفتن اذان کرد. این کار هر روز انجام می شد؛ اما دور از چشم نگهبانان عراقی. آن روز هنوز اذان بسیجی به پایان نرسیده بود که سر و کلة یکی از نگهبانان پیدا شد و با فریاد از او خواست تا کارت شناساییاش را بیاورد. اما او تا اذان را به پایان نرساند، کوچکترین توجهی به عراقی نکرد، بسیجی بعد از گفتن اذان با خونسردی به پنجره نزدیک شد و از نگهبان عراقی پرسید که چه میخواهد.نگهبان که رگهای گردنش از شدت عصبانیت متورم شده بود، مجدداً فریاد کشید: « مگر نگفتم کارتت را بیاور؟ مرا مسخره میکنی! چنان بلایی سرت بیاورم که تا ابد یادت بماند.» بسیجی با همان خونسردی کارتش را در آورد و به نگهبان بعثی داد.ساعتی بعد با طلوع آفتاب، درِ سلول برای گرفتن آمار باز شد.پس از آمار گیری، یکی از سربازان عراقی فرد اذانگو را صدا زد و با خود برد.
روزهای آخر بیت المقدس
پرچم در میان نخلهای همرنگ گم می شود. با آنکه همه خسته اند و خیس عرق، منبعهای آب پر می شود. « سعید» تدارکاتچی دسته هم به دنبال شام میرود.میروم وضو میگیرم و بر میگردم. هوا کمکم تاریک میشود. از دور دستها و از میان نخلها، آوای قرآن بلند است. هر کس از سویی میآید. کمکم چادر پر میشود. عدهای به نماز و بعضی هم به صف میایستند. حسن از صف اوّل رویش را برمیگرداند. همه را میکاود، بلند میشود و میآید.- اذان شده؟ بگم؟- برو بیرون چادر بگو!میرود بیرون چادر، کنار علی می ایستد. صدای اذانش بلند میشود. از هر سو و از کنار هر چادر، صدای اذانی بلند است. صدایش در میان دیگر صداها گم می شود. اذان تمام میشود. یکی جلو میایستد و صدای تکبیر از تک تک صفها بلند میشود.« الله اکبر» میگویم و به نماز میایستم. احساس میکنم چیزی در جلوی صورتم حرکت میکند. مور مورم میشود و با دست آن را پس میزنم. صدای زی........ نگ در گوشم میپیچد. اعتنا نمیکنم، صدا بلندو بلندتر می شود....... خدایا، این دیگر صدای چیست؟با دست می زنم. صدا قطع میشود. ناگهان پایم میسوزد. سوزشی دردناک. ناخودآگاه پاهایم میخواهند به عقب بروند. خودم را کنترل میکنم. دستم میسوزد. آنرا میخارانم.....«ا... اکبر، سبحان ا....»به رکوع می رویم. دستهایم را میخارانم و بعد به سجده میروم. قبل از رسیدن به زمین دستهایم را به طرف پایم می برم. می خواهم از سوزشی که مثل خوره در پاهایم افتاده است، راحت شوم. بلند میشویم. دوباره شروع میشود. پاهایم، دستهایم و صورتم میسوزد. خودم را میخارانم. همه خود را میخاراننند. دردی است مشترک، نماز تمام می شود. جنب و جوشی در صفحها میافتد. یاد صحبتهای دو کوهه میافتم؛ قبل از حرکت.- میروید کارون! بیچارهاید. پشهها بیچارهتان میکنند.... تا صبح نمیتوانید بخوابید ... فاتحه خودتان را بخوانید.- پشه ها غوغا میکنند. خودمان را میخارانیم ، یکسره و بی توقف.- هیچ کس آرام نیست. صدای چند نفر از میان صفها بلند می شود:- بابا اینجا دیگه کجاست؟- این پشهها مگر تا حالا آدم ندیدهاند؟- آدم دیدهاندؤ فرشته ندیدهاند. نماز عشا هم خوانده میشود.- سفره در وسط چادر پهن میشود. همه به دورش مینشینند. سعید فریاد میزند: - « برادر! اگر دورنان زیاد بیاید، دست و پاهای همهتان را میبندم و اندازم بیرون تا صبح مهمان پشهها باشید!»« حمزه» بی معطلی جواب میدهد:« صد رحمت به ننه بزرگ خسیسم»
نماز در اسارت
درست هنگام غروب بود که من و دو تا از بچه ها به نامهای علی و صادق، اسیر دشمن شدیم. دور تا دورمان را سربازهای عراقی محاصره کرده بودند. با این که دستهایمان را از پشت بسته بودند، ولی با احتیاط در کنارمان حرکت می کردند. دو، سه ساعتی گذشت تا ماشینی برای بردن ما به بغداد آمد.هر کدام از ما بین دو سرباز عراقی نشسته بودیم و جای تکان خوردن هم نداشتیم. چشمم به قیافه صادق افتاد که با نگرانی به بیرون نگاه می کرد. فکر کردم که ترسیده است.با اشارة سر گفتم: چه «شده؟»صادق آسمان بیرون را که درتاریکی فرو رفته بود، نشان داد، و آرام گفت: « نماز نخواندیم.» من که تازه متوجه علت نگرانیش شده بودم، یادم آمد که نماز مغرب و عشا را نخواندهایم. با خود گفتم: « هر چه باشد، این عراقیها هم مسلمانند. شاید بگذارند نماز بخوانیم.»رو به سرباز عراقی که بین من و صادق نشسته بود، کردم و گفتم:« صلاه، صلاه»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
پیشگفتار
مجموعه حاضر حاصل تلاشی است که طی آن سعی گردیده است تا جایگاه تاریخی و ساختار اجتماعی و شرایط جغرافیائی و آب و هوائی بندر امام خمینی (واقع در استان خوزستان) به خوانندگان و علاقه مندان به تاریخ و فرهنگ این قطعه ارزشمند از خاک میهن معرفی شود، از آنجا که هدف اصلی در آفرینش این مجموعه شناخت وجوه فرهنگی و تاریخی این شهر بوده است، سعی بسیار به عمل آمده است تا از ارائه آمار و ارقام که هم موجب ملال خواننده و هم اینکه گذشت زمان باعث غیرقابل استناد شدن آنها میشود پرهیز به عمل آید، اگر درجایی از کتاب آمار و ارقامی آورده شده است در مقام اجرای حکم ضرورت بوده است، دیگر اینکه با توجه به اهداف پیش گفته، در تألیف کتاب، علی رغم نقش انکار ناپذیر صنایع و تأسیسات عظیم صنعتی موجود در بندر امام که هر یک به تنهایی نقش به سزایی درچرخة اقتصاد کشور دارند به هیچ روی قصد ارائه گزارش در مورد آنها را نداریم جز در آنجا که به طریقی با موضوعات طرح شدهی ما ارتباط پیدا میکنند.
در همین ابتدا ذکر این نکته ضروری مینماید که : بندر امام همچون مادری مهربان ورنجدیده، این همه کارخانه و مجتمع و تأسیسات صنعتی را در آغوش خویش جا داده است ( که وجود یک شهر کافیست) و رنج رشد و بزرگی و بلوغ آنها را به جان خویش خردیده است اما اینک و با کمال تأسف شاهد بی مهری این فرزندان فراموشکاریم که زحمات طاقت فرسای مام خویش را بر طاق نیسان نهاده اند و قدم شایسته ای برای رفع مشکلات عدیدهی وی که بعضاً معلول وجود خود آنهاست برنمیدارند.
بجاست که فرزندان موصوف در حد وسع خویش در حفظ و نگهداری گاهواره های خود بکوشند و سعی بلیغ نمایند تا رنگ و روی آن و روی آبرومندی به آن ببخشند.
بدون شک بندر امام خمینی و اهالی سختکوش آن نقش ارزندهای در زنجیره ی اقتصاد کشور داشته و دارند لیکن متاسفانه حرکت چشمگیر و قدم شایسته ای در جهت شناسایی زوایای فراموش شدهی تاریخی و فرهنگی این شهر که یکی از دروازههای اصل ورود کالا به کشور و بزرگترین بندر میهمان نیز هست ، صورت نگرفته است، دقیقاً به همین دلیل هنگامی که یکی از اهالی در سفر به خارج از استان قصد معرفی شهر موطن خویش را به دیگران دارد، نیازمند ارائه توضیحات فراوانی در این زمینه است.
نگارنده که خود در این خاک تفتیده قدم به عرصهی گیتی نهاده است و هم در این خاک بالیده است در جهت ادای دین به زاد بوم خویش و اهالی مهربان و خونگرم و با فرهنگ آن به کتابت این مجموعه دست زده است.
برای هر چه پربارتر شدن این مجموعه سعی بسیار شده است تا هرچند به گونه ای با تاریخ و گذشته بندر امام در ارتباط بوده است (اعم از اسناد مکتوب و خاطرات و اطلاعات شفاهی معمرین) مورد استفاده قرار گیرد.
در این راه دهها جلد کتاب تاریخ وسفرنامه و مقاله مورد مطالعه و بررسی و کنکاش واقع و با غالب مطلعین در این زمینه مصاحبه به عمل آمده است.
به عنوان مثال، با صرف بیش از یکسال وقت و از میان 95 هزار برگ سند تاریخی تعداد 1411 برگ سند تاریخی، اداری استخراج گردیده است که قدمت بسیاری از آنها به بیش از هفتاد سال میرسد، ما حصل این کندوکاو انشاء الله در کتابی تحت عنوان ( بندر امام خمینی از منظر اسناد تاریخی) به چاپ خواهد رسید، ضمناً برای تجسم روشن تر بندر قدیم، با یاری جستن از اهالی، عکسهایی از بندر در ابتدای تاسیس جمع آوری و در قسمت های مختلف کتاب به چاپ رسیده است.
امید است مکتوب حاضر بتواند، همچون جرعهای، اندکی از تشنگی ذهن جویا و پویای جوانان اهل بندر که از گذشته بندر چیزی ندیده و نشیندهاند، بکاهد. از آنجا گفتهاند: فقط دیکته نانوشته، غلط ندارد، مؤلف کار خود را از عیب و نقص و اشتباه بری نمیداند، لیکن رجاء واثق دارد که اهل نظر با سعه صدر و بزرگواری خطاهای احتمالی را خواهند بخشید، و درجهت اصلاح در چاپهای بعدی و تنویر ذهن نویسنده، موارد را متذکر خواهند شد.
در اینجا جا دارد تا از تمامی کسانی که بنحوی با کمک به این حقیر، مرا در تدوین این مجموعه یاری دادند، از همین ابتدا سپاسگزاری و تشکر خویش را اعلام نمایم.
ترکیب جمعیتی و جغرافیایی تاریخی بندر:
همزمان با آغاز احداث اسکلههای ششگانه بندر و همچنین کشیده شدن خط آهن شمال به جنوب در سال 1328 موج کارگران جویای کار از شهرهای مختلف کشور و بخصوص از استانهای همسایه به سوی بندر سرازیر شد و ایشان بدین ترتیب شالودة احداث بندر امام خمینی را بنیان نهادند، بافت غالب جمعیتی شهر را ترکیبی از استانهای ذیل تشکیل میداد.
1- استان لرستان (غالباً الیگودرزیها)
2- استان ایلام (کلها)
3- استان همدان (غالباًاسدآبادیها)
4- بوشهریها
5- ماهشهریها و هندیجانیها
زیستگاه ساکنان اولیه بندر در پنج محله و یا کمپ بود که عبارت بودند از :
1- کمپ ترکها
2- کمپ الگودرزیها
3- کمپ کردها
4- کمپ (علی جعفر) (تگزاس)