لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
اراده الهی از دیدگاه امام خمینی
●نگاهی به برهان صدیقین
پیرامون صفات حق تعالی مباحث گستردهای صورت گرفته و از ابعاد و زوایای گوناگونی مورد بحث قرار گرفته که قسمت عمدهای از علوم اسلامی را به خود اختصاص داده است: متکلمین و فلاسفه و عرفا در این نکته که حضرت حق مستجمع جمیع صفات کمال و جمال است و هر صفت کمالی را خداوند به نحو اتم و اکمل دارا است، متفقالقولند. و هر کدام به زبان خود و در قالب مفاهیم خود به این مهم پرداختهاند. از بین این مکاتب، فلاسفه بحث صفات را برهانی کرده و در اثبات آن براهین متقنی اقامه کردهاند و حتی معتقدند گرایش ما سواءالله به او به خاطر کمالاتش است. حضرت امام این فیلسوف عارف ومحقق مدقق نیز از طرفداران این نظریه است و مطالبی که در برخی آثار میبینیم بر این گفته صحه میگذارد. هرچند که برخی براهین حضرت در واقع تقریری از براهین حکماء پیشین میباشد اما غور در آنها حاکی از عمق نگرش ایشان است. ایشان از واجبالوجود با عنوان کمال مطلق تعبیر می کند و معتقد است که: «کمال مطلق همه کمالات است و الا مطلق نیست و هیچ کمالی و جمالی و جمیلی ممکن نیست در غیر حق ظهور کند که این غیریت عین شرک است و اگر نگوییم الحاد است.»[۱] میبینیم که حضرت امام ـ اعلی الله مقامه ـ در این چند جمله کوتاه به قاعدهٔ بسیط الحققیه اشاره فرمودهاند ولی در اینجا چون بحث ما بر روی صفت اراده است، درصدد اثبات صفات کمال بر ذات اقدس الله نیستیم بلکه آن را اصلی مسلم گرفته و از این مباحث تنها به عنوان مقدمهای برای ورود به بحث اصلی استفاده کرده و بدون اطاله کلام از آن میگذریم.
●تقسیم صفات : مطلب دیگری که برای شروع بحث ناگزیر از بیان آن هستیم، اشارهای به اقسام صفات است. کمالات و صفات واجب تعالی تقسیمات گوناگونی دارد که یکی از آن، تقسیم به صفات ذاتی و فعلی است. صفات ذاتی یعنی صفاتی که فرض ذات به تنهایی برای انتزاع آن کفایت میکند و صفات فعل یعنی صفاتی که فرض آن، منوط به فرض غیر است و غیر از واجب تبارک و تعالی هر چه هست، فعل اوست. پس صفات فعلی، صفاتی خواهد بود که از مقام فعل واجب یعنی ماسواء الله انتزاع میشود. البته این دیدگاهی است که مورد قبول فلاسفه و متکلمین امامیه است و اختلافنظر بسیار زیادی در این زمینه به ویژه بین امامی با اشاعره و معتزله وجود دارد؛ زیرا اشاعره صفاتی را که بعنوان صفات ذاتی بیان کردیم از لوازم ذات میدانند و معتزله ذات مقدس را نائب مناب صفات او میدانند اما از این اختلافات که بگذریم حضرت امام نیز در اسماء و صفات الهی قائل به دو مقام هستند:
۱ـ مقام اسماء و صفات ذاتیه: در این مقام ذات مقدس واجب تعالی به حیثیت واحده و جهت بسیطهٔ محضه، کل کمالات و جمیع اسماء و صفات را داراست و تمام کمالات به حیثیت بسیطهٔ وجودیه رجوع میکند. چون ذات مقدسش صرف وجود و وجود صرف است، صرف کمال و کمال صرف نیز است.
۲ـ مقام اسماء و صفات فعلیه: این مقام، مقام ظهور و تجلی اسماء و صفات ذاتیه است که مقام معیت قیومیه است و آیهٔ شریفهٔ «هو معکم این ما کنتم» بدان اشاره دارد.
ایشان آیهٔ شریفهٔ «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن» را جامع این دو مقام میدانند. حضرت امام در باب صفات حق ـ سبحانه ـ بسیار دقیق بحث کردهاند. وقتی نظرات حکماء را که در اینباره بررسی میکنیم گفتهاند، صفات حق یا صفت ذاتند و یا صفت فعل، به عبارت دیگر آنان یک دسته از صفات را صفات ذاتی و صفات دیگر را صفات فعلی میدانند اما نظر مبارک حضرت امام این تفاوت را با نظر حکماء دیگر دارد که ایشان میفرمایند که صفاتی که در یک مرتبه صفات ذات هستند، همان صفات در مرتبهٔ دیگر (مرتبه فعل) صفت فعل به شمار میروند و این تفاوت در مورد صفت اراده کاملاً مشهود است؛ مثلاً حضرت امام، اراده را هم صفت ذات و هم صفت فعل میدانند و حال آنکه عمده بحث فلاسفهای چون علامه طباطبائی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ در این است که آیا اراده، صفت ذات است یا صفت فعل[۲]؟ و جالب توجه این است که بر اینکه اراده صفت ذات نیست، برهان اقامه میکنند اما از نظر حضرت امام جمیع اسماء و صفات حق تعالی در دو مرتبه و در دو مقام است: یکی مقام اسماء و صفات ذاتیه، که این مقام در حضرت واحدیت ثابت است، مثل علم ذاتی حق و قدرت ذاتی حق و اراده ذاتی که از شؤون و تجلیات ذاتیه حق تبارک و تعالی است. دیگری مقام اسماء و صفات فعلیه است که به تجلی و به فیض مقدس برای حقتعالی ثابت است.[۳]
●عینیت صفات با ذات
مسئله دیگری که در باب صفات مطرح است، عینیت و غیریت صفات ذاتی با ذات حق است و علیرغم اختلاف آرایی که در این زمینه وجود دارد، قول حضرت امام ـ و برخی حکمای دیگر ـ معتبرترین اقوال است. ایشان معتقد به عینیت و اتحاد صفات با ذات هستند؛ به این دلیل که صرف وجود، صرف کمال و جمال است و هیچ حیثیت کمالی، نمیتواند خود را از صرف وجود کنار بکشد؛ چون هرچه کمال است، به حقیقت وجود برمیگردد و اگر غیر از این باشد اشکالات عدیدهای پیش میآید:
۱ ـ در عالم وجود دو اصل بلکه چندین اصل بوده باشد و حال آنکه در عالم واقع تنها وجود اصیل است.
۲ ـ ذات حق تبارک و تعالی مرکب باشد که لازمهاش نیازمندی و نقص است.
۳ ـ راه یافتن جهات امکانی در ذات حق است و اشکالات دیگری که بیانشان به طول میانجامد.[۴] حضرت امام قائل به قول عینیت صفات با ذات، در موارد زیادی از آن سخن گفتهاند و آن را برهانی کردهاند و اصحاب اقوال دیگر را مورد نقد قرار دادهاند.[۵]
●اختلاف اقوال در اراده الهی
از این بحثهای مقدماتی که بگذریم، اراده یکی از صفات کمال است که همهٔ الهیون آن را پذیرفته اما در حقیقت اراده با یک سری پرسشهایی مواجه شدهاند.
▪ آیا اراده صفات ذات است یا فعل؟
▪ آیا اراده حادث است یا قدیم؟
▪ آیا اراده مطلق است یا مقید؟
و بسیاری از سؤالات دیگر که در این مقال به این امور میپردازیم. برای روشن شدن منشأ اختلافاتی که به آن اشاره خواهیم کرد، ذکر چند مقدمه ضروری است: مقدمه اول؛ تفاوت اراده در انسان و خداست. اراده در انسان به معنای شوقی است که پس از داعی ایجاد میشود.[۶] اما اراده به این معنا نمیتواند در ذات مقدس راه داشته باشد هرچند که از محدثان اهل سنت، اراده را در خدا و انسان به یک معنا دانستهاند که واضحالبطلان است؛ زیرا لازمه چنین صفتی، این است که صاحب آن موجودی مادی و دارای جهات امکانی باشد و ساحت حق اجل از آن است که متصف به چنین صفتی شود. تفاوت معنای اراده در انسان و خدا منشأ یک سری اختلافات شده است؛ زیرا اغلب گمان کردهاند که اگر بگوییم اراده صفات ذاتی حق است، لازمهٔ آن راه یافتن جهات امکانی در حق است. برخی از فلاسفه بخصوص اصحاب حکمت متعالیه ارادهٔ حق تعالی را علم او به نظام احسن تعریف کردهاند که این علم عین ذات حق و داعی او بر ایجاد موجودات است و علاوه بر این داعی دیگری ندارد؛و فیه عین الداع عین علمه نظام خیر و هو عین ذاته[۷] مقدمه دوم؛ نکته دیگر که ذکر آن برای تکمیل و تنویر بحث لازم است, بررسی اراده خداوند در روایات است. در برخی احادیث میبینیم که معصومین علیهمالسلام فرمودهاند «و ارادته فعله» یعنی ارادهٔ حضرت حق عین فعل اوست. در اصول کافی بخشی تحت عنوان «اراده انها عن صفات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
مفهوم « عزاداری سیاسی » در اندیشه امام خمینی
« سیاست » در مفهوم صحیح و انسانی آن و نه آنچه در جهان سیاسی معاصر و نظام های حکومتی غرب به ظهور می رسد و پیش از آن در ادوار تاریخی مصادف با حاکمیت سیاسی بنی امیه و بنی عباس تجلی یافت از ملزومات بزرگ و اجتناب ناپذیر برای اداره امور و مدیریت کارآمد و انتظام و سازمان دهی جامعه محسوب می شود.
« سیاست » در مفهوم صحیح و انسانی آن و نه آنچه در جهان سیاسی معاصر و نظام های حکومتی غرب به ظهور می رسد و پیش از آن در ادوار تاریخی مصادف با حاکمیت سیاسی بنی امیه و بنی عباس تجلی یافت از ملزومات بزرگ و اجتناب ناپذیر برای اداره امور و مدیریت کارآمد و انتظام و سازمان دهی جامعه محسوب می شود.
نگرش اسلام به سیاست در مقایسه با نگرش نظام های سیاسی و حکومتی غرب نه تنها از مشخصه « جامعیت » برخوردار است که دارای هدف و جهت سالم می باشد و خاستگاه این نگرش والا ایدئولوژی اسلامی است که برخلاف ایدئولوژی های سایر مکاتب و مسالک که « گروهی » و « نژادی » می باشند « انسانی » است و همواره به مصالح همه انسان های روی زمین می اندیشد و تلاش های علمی و عملی خود را در مسیر تامین سعادت و رستگاری بشریت سامان دهی می کند نه برای گروه و نژاد خاص و با اهداف و مطامع سیاسی و اقتصادی پیوند خورده با حکومت های سرمایه داری خون آشام و لجام گسیخته ای که از گذشته تا امروز به بسط سیطره خود و افزودن بر مستعمرات خویش با روش جاهلیت های کهنه و مدرن تداوم می دهند و آخرین حلقه آن با تهاجم نظامی آمریکا به عراق و غارت منابع ثروت ملی مردم ازجمله « نفت » تکمیل گردید!
مشخصه « جامعیت » در « سیاست اسلامی » ما را به موضوعات متنوع و گوناگون راهنمایی می کند که همه آنها در عین آن که معنوی می باشند سیاسی هستند و در همان حال که از جنبه اعتقادی و اخلاقی و تربیتی « عبادت » محسوب می شوند از جنبه سیاسی نیز عبادت خدا به شمار می روند و البته با آثاری بسیار عظیم تر و گسترده تر زیرا بین آنچه در حیات فردی و در خلوت های خاص بندگان با پروردگارشان عبادت است با آنچه که در وسعت و گستردگی جامعه و کشور و در صحنه های اجتماعی و سیاسی عبادت می باشد تفاوتی فراوان وجود دارد و به همین دلیل آثار و نتایج این دو نوع عبادت قابل مقایسه با یکدیگر نمی باشند.
در نگرش به جامعیت سیاست در اسلام « عزاداری سیاسی » یکی از ابعاد موضوعی آن به شمار می رود همچنان که « اخلاق سیاسی » (۱ ) جنبه و جلوه ای دیگرند این جامعیت است و همچنین است « نماز سیاسی » (۲ ) و « حج سیاسی » (۳ ) عزاداری سیاسی را ائمه اطهار(ع ) بنیان نهادند و شیعیان را به انجام آن در تمام اعصار و زمان ها ترغیب کردند لکن متاسفانه این موضوع مهم و حیاتی به مرور مغفول و فراموش گردید و علت اصلی آن نگرش ظاهری برخی از افراد و گروه ها به « عزاداری » و غفلت از شناخت فلسفه اصلی آن و بسنده کردن به سطح و بازماندن از عمق است . در کنار این غفلت رنجزا تحرکات مرموز و پنهان حکومت های بنی امیه و بنی عباس و پس از آن حکومت های ضدشیعه تداوم یافته در بستر زمان از دیروز تا امروز عامل مهم دیگری در مغفول ماندن عزاداری سیاسی می باشد زیرا این حکومت ها عزاداری سیاسی را به نفع خود نمی دیدند و ارکان حاکمیت ظالمانه خویش را در اثر تحقق آن متزلزل می یافتند و به همین دلیل کوشیدند تاآن را از درون تهی سازند و از آثار سیاسی آن جلوگیری کنند و به این کار توفیق حاصل نمودند.
یکی از هنرهای بزرگ امام خمینی این بود که « عزاداری سیاسی » را که در طول قرن ها توسط نظام های حکومتی باطل ازجمله نظام ستمشاهی با دسیسه ها و ترفندهای گوناگون تحریف و دگرگون گشته بود زنده و احیا نمود.
حضرت امام خمینی عزاداری سیاسی را دیگر بار به ادبیات سیاسی شیعه بازگرداند و بیداری و تحرکی آفرید که نقش بزرگی در پیشبرد نهضت شکوهمند اسلامی ایفا نمود و موجب گشت آثار این نوع عزاداری ـ که در واقع همین یک نوع عزاداری مورد قبول و پذیرش اسلام می باشد و با انگیزه اصلی ائمه اطهار(ع ) از بنیان نهادن آن انطباق دارد ـ در صحنه ها و عرصه های فعالیت های سیاسی وارد شود و به طور ملموس به مشاهده درآید و راه های هر نوع توجیه و حمایت های بی پایه و اساس درباره عزاداری های سطحی و آمیخته با تحریف و خرافه را مسدود سازد.
برای بررسی مفهوم عزاداری سیاسی در اندیشه امام خمینی باید ابتدا به این حقیقت توجه نمائیم که « تشیع » مکتبی است که « مبارزه سیاسی » در متن آن نهفته و با تار و پود آن امتزاج یافته است و همین حقیقت خاستگاه اصلی « عزاداری سیاسی » به شمار می رود. به دیگر سخن تشیع مکتبی است انقلابی که سکون را برنمی تابد و در همه اعصار مقابله و مبارزه با ظلم و جور و حکومت های خودکامه و ضدالهی را از اهداف محوری خود قرار می دهد و طبیعی است که در مسیر تحقق همه جانبه این هدف مقدس عزاداری و سوگواری برای حضرت امام حسین (ع ) باید با هدفمندی سیاسی و برای حمایت از حق و مبارزه با باطل و یاری رسانی به جبهه حسینیان و سرکوب جبهه یزیدیان در همه اعصار و زمان ها محقق گردد.
امام خمینی در این باره اینگونه تصریح دارد :
یکی از خصلت های ذاتی تشیع از آغاز تاکنون مقاومت و قیام در برابر دیکتاتوری و ظلم است که در تمامی تاریخ شیعه به چشم می خورد هرچند که اوج این مبارزات در بعضی از مقطع های زمانی بوده است (۴ )
شهادت امیرالمومنین علیه السلام و نیز حسین علیه السلام و حبس و شکنجه و تبعید و مسمومیت های ائمه علیهم السلام همه در جهت مبارزات سیاسی شیعیان علیه ستمگری ها بوده است . (۵ )
در نگاه حضرت امام خمینی ائمه اطهار(ع ) برای زنده ماندن نهضت مقدس کربلا و اهداف و آرمان ها و ارزشهای راهگشا و تحرک زای آن عزاداری سیاسی را بنیان گذاشتند تا به این وسیله عواطف و احساسات مردم با بینش و شناخت ناشی از فلسفه های اصلی این انقلاب عظیم وسترگ پیوند یابد و در مسیر تحقق مبارزات سیاسی اسلام در همه اعصار و زمان ها با حکومت های ظلم گستر و معاند با دین به جوشش و خروش درآید.
حضرت امام خمینی درباره فلسفه و انگیزه عزاداری و گریه بر مظلومیت حضرت اباعبدالله الحسین (ع ) و این که ائمه دین (ع ) به منظور حفظ اقتدار و عظمت اسلام و مسلمانان در برابر دشمنان دین بزرگداشت حرکت مقدس کربلا و تداوم حضور در صحنه های فعالیت های اجتماعی و سیاسی را ضروری می دانستند و به همین دلیل عزاداری سیاسی را در تحقق این هدف وضع نمودند اینگونه آگاهی بخشی می نماید :
« شما انگیزه این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا نه سیدالشهدا احتیاج به این گریه دارد و نه این گریه خودش فی النفسه یک کاری از آن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
توصیه امام خمینی ( ره ) به جوانان
جوانان و دام منافقان
تفسیرهای شیطانی و تحمیل خواستههای خود بر مفاهیم نورانی مانند قرآن و نهجالبلاغه، یکی از شیوههای گمراهسازیِ منافقان بوده و هست. بر این اساس حضرت امام خمینی رحمهالله پس از پیروزی انقلاب، به تمامی جوانان هشدار دادند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروهها که میخواهند به اسم اسلام پایههای آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند، و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهجالبلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط، نمیشود اسلامشناس شد. در حقیقت تمسک به قرآن و نهجالبلاغه، برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایههای کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند. ای جوانان عزیز! هوشیار باشید [و] با تفکر و تعقل، فعالیت این منافقینِ بلندگوی غرب و منحرفین... را بررسی نمایید».
وظیفه جوانان مسلمان
راهزنی فرهنگی و انحراف فکری انسانها، جنایتی بزرگ و جبرانناپذیر است. این عمل ناجوانمردانه، با هجوم اندیشههای شوم و هجوم سپاه نامرئی دشمن، به صورت ویروسهای فکری و شبهههای ویرانگر عقیدتی پدید میآید؛ شبیخونی که تنها راه رهایی از آن، فراگیری دانشهای دینی و قوی ساختن بنیانهای اعتقادی است. حضرت امام رحمهالله در این باره فرموده است: «توجه نسل جوان به شناسایی و شناساندن چهره واقعی اسلام، موجب تقدیر است. ما امروز قبل از هر چیز وظیفه داریم تبلیغات اجانب و عمال استعمار را خنثی کنیم. شما نسل جوان موظف هستید غرب زدهها را از خواب بیدار کنید و فجایع حکومتهای ضد انسانی آنها و عمال آنها را برملا نمایید». ایشان در جای دیگری میفرماید: «در شناسایی اسلام بیشتر جدیت کنید. تعالیم مقدسه قرآن را بیاموزید و به کار بندید. با کمال اخلاص در نشر و تبلیغ و معرفی اسلام به ملل دیگر و پیشبرد آرمانهای بزرگ اسلام بکوشید».
جوانان و خطر اندیشههای وارداتی
هدف دشمنان اسلام و استقلال ما آن است که افق نگاه جوانان را به سوی خواستههای شیطانی خویش تنظیم کنند و با عناوین فریبنده، جوانان را منحرف سازند. حضرت امام خمینی رحمهالله با اشاره به این نکته مهم فرموده است: «عوامل و ایادی استعمار که میدانند با آشنایی ملتها، به خصوص نسل جوان تحصیلکرده به اصول مقدسه اسلامی، سقوط و نابودی استعمارگران وقطع دست آنان از منافع ملتها و کشورهای استعمار شده قطعی خواهد بود، به کارشکنی پرداخته و میکوشند که با سمپاشی و آلوده ساختن اذهان و افکار جوانان، از جلوهگر شدن چهره تابناک اسلام جلوگیری نمایند و با عناوین فریبنده و مکتبهای رنگارنگ، جوانان ما را منحرف سازند».
جوانان؛ نقطه امید
جوانان متعهد و دینباور ایران اسلامی، نقشی اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ استقلال و آزادی ملت رشید ایران داشته، در صحنههای مختلف از کیان اسلام و انقلاب دفاع و پاسداری کردهاند. بر همین اساس، امام خمینی رحمهالله جوانان را نقطه امید و پاسدار مکتب معرفی کرده، چنین فرموده است: «اینجانب در این نفسهای آخر عمرم، امیدم به طبقه جوان، عموما دانشجویان خارج و داخل، اعم از روحانی و غیره میباشد. امید است دانشمندان و متفکران روشنضمیر، مزایای مکتب نجاتبخش اسلام که کفیل سعادت همه جانبه بشر و هادی سُبُل خیر در دنیا و آخرت، و حافظ استقلال و آزادی ملتها، و مربی نفوس و مکمل نقیصههای نفسانی و روحانی و راهنمای زندگی انسانی است، برای عموم بیان کنند».
امام خمینی رحمهالله و چشم امید به جوانان
امام خمینی رحمهالله حکیمی ژرفاندیش بود که از آغاز نهضت اسلامی، با نگاه اندیشمندانه خود، موجب بیداری دینیِ قشر عظیم جوانان این مرز و بوم شد. ایشان در آغاز حرکت الهی خود در نجف اشرف، تمامی جوانان روحانی و دانشجو را با نگاهی نو، همه سویه، ژرف و جامع به دین فراخوانْد و فرمود: «حس مسئولیت نسل جوان و کوششهای بیشائبه آنان در راه دفاع از اسلام و نوامیس قرآن مجید، در خور تقدیر و امیدواری است. این جانب در این تبعیدگاه ثانوی، چشم امیدم به جوانان روحانی و دانشگاهی مسلمان بوده و انتظار دارم که با تهذیب نفس و اخلاص، مطالعات و تحقیقات وسیع و دامنه داری را در زمینه شناخت احکام اسلامی و مبانی نورانی قرآن آغاز نمایند؛ اسلام واقعی را بشناسید و بشناسانید».
جوانان و مقوله آزادی
در نگاه اسلام، آزادی، مایه کمال و رشد جامعه است. البته اسلام، استفادههای خیانتآلود از واژه آزادی را مجاز نمیداند؛ زیرا در این صورت، جامعه دچار انحطاط و انحراف شده، به سقوط کشیده میشود. بر همین اساس است که امام راحل رحمهالله با هوشیاری، جوانان را از آزادی غربی که به بیبند و باری و لجام گسیختگی میانجامد، منع فرموده است: «اینها که آزادی میخواهند، اینها که میخواهند جوانهای ما آزادباشند، قلمفرسایی میکنند برای آزادی جوانهای ما، چه نحو آزادی را میخواهند؟ میخواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمارخانهها باز باشد، به طور آزاد مشروبخانهها باز باشد، به طور آزاد عشرت خانهها باز باشد. این چیزی است که از غرب دیکته شده است.... باید همه بدانیم آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلاتِ بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور، حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود».
جوانان و اصلاح نفس
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
به نام خدا
عنوان تحقیق:
تبیین ابعاد توسعه در نظام اسلامی از دیدگاه امام خمینی
زیر نظر استاد ارجمند:
جناب آقای دکتر رزمی
گرد آورنده:
الهه سلیمانی
رشته:اقتصاد-ورودی 83
چکیده ............................................................................3
روش تحقیق .....................................................................4
مقدمه .............................................................................5
1.امام خمینی و توسعه .......................................................8
1ـ1. اهداف توسعه از دیدگاه امام(ره).....................................11
1ـ1ـ1. امام، توسعه و انسان ..............................................11
2ـ1ـ1. امام، توسعه و دین (توسعه معنوی)............................14
3ـ1ـ1. توسعه فرهنگی ......................................................16
1ـ3ـ1ـ1. تعلیم و تربیت اسلامی ..........................................16
2ـ3ـ1ـ1. استقلال فرهنگی .................................................17
3ـ3ـ1ـ1. علم، تخصص، خلاقیت و فنآوری .............................18
4ـ1ـ1. توسعه سیاسی ....................................................21
1ـ4ـ1ـ1. استقرار حکومت اسلامی ......................................23
2ـ4ـ1ـ1. برقراری نظم .......................................................24
3ـ4ـ1ـ1. ایجاد امنیت ........................................................25
4ـ4ـ1ـ1. حاکمیت قانون.....................................................26
5ـ4ـ1ـ1. نظارت و مشارکت مردم ........................................27
6ـ4ـ1ـ1. استقلال ملی و همهجانبه ....................................28
7ـ4ـ1ـ1. وحدت نیروهای درون نظام و
اتحاد امت اسلامی(تشکیل امت واحده اسلامی.....................30
8ـ4ـ1ـ1. اخوت کارگزاران و مردم .........................................32
9ـ4ـ1ـ1. آزادی ................................................................33
5ـ1ـ1. توسعه اقتصادی ....................................................34
2ـ1. نتیجه .....................................................................42
3-1.فهرست...................................................................43
چکیده
جایگاه توسعه در اندیشه امام خمینی(ره) فراتر از تعاریف نظری توسعه میباشد که غالباً معطوف به مفاهیم اقتصادی و بعضاً سیاسی است. نگرش ایشان به توسعه، متأثر از دیدگاه مذهبی او میباشد که نشأت یافته از جهانبینی دینی است. در این دیدگاه با آنکه توسعه متوازن در همه ابعاد جامعه پذیرفته شده اما این فرآیند باید در مجموع به استحکام پایههای دین و تقویت مبانی اسلام و تربیت و هدایت انسان منتهی گردد.
در اندیشه امام، توسعه در ابعاد مختلف خود میبایستی اهدافی بلند و متعالی را برآورده سازد که آن اهداف از درون اندیشه دینی ناشی میشوند. هدف عمده از این مقاله بررسی اهداف توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) است که این اهداف در ابعاد توسعه و انسان، توسعه معنوی، توسعه سیاسی، توسعه علمی و فرهنگی و توسعه اقتصادی با بهرهگیری از سخنان ایشان تبیین شده است.
روش تحقیق
روشی که در این بررسی به کار گرفته شده، روش "تحلیل متن" یا تحلیل درونی متن است که عملی فکری بوده و بر پایههای عقلانی استوار میباشد. یعنی برای تفسیر، توضیح و بازنمایی موضوع از عقل و روش ذهنی استفاده میشود. به منظور نیل به عینیت بیشتر در این بررسی، تکیه اصلی بر سخنان امام خمینی بوده که در متون مختلفی به ویژه صحیفه نور، ولایت فقیه و ... آمده است. بنابراین روش کار، پژوهش کتابخانهای بوده که طی آن برای جمعآوری اطلاعات به منابع مربوطه مراجعه شده و مطالب مورد نیاز از آنها استخراج و مورد استفاده و تحلیل قرار گرفته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
امام خمینى از ولادت تا رحلت
در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض), پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالـیکه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردیدبدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .
هجرت به قـم, تحصیل دروس تکمیلى وتدریس علوم اسلامى
اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى, مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا مـیـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى, و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سـیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسـیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعـیـم حـوزه عـلمـیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان, امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـدیه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجد سلماسى, و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بـیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستـیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.
امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام
روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربـیت و محیط خانـوادگى و شرایط سـیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سـیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قـیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتـیـب قـیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمـیـنى و اسلامـى بـودن انگـیـزه ها, و شعارها و هدفهـاى قیام, سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمـیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هـر دو جـنـگ بـیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتـیـم در خـمـیـن, مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم, مـورد هـجـوم رجـبعلـیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود, بـچـه بودم, دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند, آنجا مى رفـتـیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غـیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامـیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمـیـه قـم را آیات عـظـام :سید محمد حجت, سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان, شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمـیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطـیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعـیـت حـوزه ها را