انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انجمن اسلامی دانشجویان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

بحثى درباره انجمن هاى اسلامى دانشجویان

خطاى غفلت از هویت دینى

 

حمید رضا جلایی پور

به نظر مى رسد درباره اهمیت «هویت دینى» انجمن هاى اسلامى اتفاق نظر وجود ندارد. عده اى تاکید بر «هویت دینى» انجمن هاى اسلامى را مسئله اساسى جامعه و جنبش دانشجویى نمى دانند و عده اى درست برعکس فکر مى کنند. این نوشته کوشش مى کند در فراز اول دلایل نانوشته غفلت کنندگان از هویت دینى انجمن ها را بازسازى کند. در فراز دوم با نقد دلایل غافلان، از هویت یابى دینى انجمن ها دفاع مى کند. در دو فراز مذکور و با رودررو قرار دادن دلایل موافق و مخالف خواهید دید که اولاً لزوماً هویت یابى دینى با دموکرات بودن اعضاى انجمن ها ناسازگار نیست، ثانیاً روشن مى شود چرا یکى از عناصر ریشه دارى و تاثیرگذارى انجمن هاى اسلامى در عرصه عمومى و سیاسى ایران عنصر هویت یابى دینى آنها بوده است و ثالثاً یکى از دلایل افول تاثیرگذارى انجمن هاى اسلامى در عرصه عمومى کشور همین غفلت از هویت یابى دینى از ۱۳۸۰ به بعد آنان است.۱• دلایل غفلت از هویت دینى۱- در شرایط فعلى جامعه ایران در مرحله پیشادموکراسى قرار دارد. در جامعه سیاسى آن تبعیض سیاسى وجود دارد. رشد احزاب سیاسى، NGOها و نشریات مستقل براى همه ایرانیان فراهم نیست . از این رو غفلت کنندگان از «هویت دینى» انجمن هاى اسلامى مى گویند در جامعه اى با ویژگى هاى مذکور، پایگاه انجمن هاى اسلامى یک آب باریکه و پناهگاهى کوچک براى دانشجویان فعال است و به همین دلیل نباید بر هویت یابى انجمنى ها زیاد تکیه شود. به عبارت دیگر گویا هویت یابى دینى مانع تکثرگرایى انجمن ها است.۲- گفته مى شود بخش هاى قدرتمند جامعه مانند نهادهاى دولت، نهادهاى گوناگون مذهبى و دستگاه هاى عریض و طویل رسانه هاى رادیویى، تلویزیونى و انتشاراتى براى ارتقاى هویت دینى ایرانیان به اندازه کافى فعالیت مى کنند. در چنین شرایطى دانشجویان و انجمن هاى اسلامى متولى تقویت بنیان هاى مذهبى جامعه نیستند و به جاى آن انجمن ها باید حاملان درمان مهمترین معضل کشور که «ضعف دموکراسى» است، باشند. انجمن هاى اسلامى بیش از پیش باید از «هویت دموکراتیک» خود دفاع و به آن افتخار کنند. بدین معنا که از اینکه وابسته به قدرت نیستند، از اینکه از متن جریان دانشجویى و از پایین جوشیده اند، از این که به همه اعضاى انجمن ها صرف نظر از تفاوت هاى قومى، مذهبى، جنسیتى و طبقه اى به یک چشم نگاه مى کنند و از اینکه در دفاع از عرصه عمومى و دموکراسى مبارزه مى کنند به خود ببالند.۳- هویت دینى با همه اهمیتى که دارد یک موضوع قلبى و به عبارتى یک امر شخصى است و نباید به سطح امور جمعى انجمن ها تسرى پیدا کند. در حرکت جمعى انجمن ها برجسته کردن هویت  دینى با هویت  دموکراتیک آنها ناسازگارى دارد زیرا اولاً انجمن ها محل تلاقى انواع سبک هاى زندگى است و گوناگونى سبک  هاى زندگى با سازوکارى دموکراسى همخوانى دارد اما با هویت یابى دینى (که عمدتاً بر نوع خاصى از سبک زندگى است) همخوانى ندارد؛



خرید و دانلود  انجمن اسلامی دانشجویان


چند روایت معتبر درباره عشق

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

چند روایت معتبر درباره عشق

گفتی دوستت دارم و رفتی.من حیرت کردم. از دور سایه هایی غریب می آمد از جنس دل تنگی و اندوه و غربت و تنهایی و شاید عشق.با خودم گفتم هرگز دوستت نخواهم داشت. گفتم عشق را نمی خواهم . ترسیدم و گریختم. رفتم تا پایان هر چه که بود و گم شدم. و این ها پیش از قصه ی لبخند تو بود. جای خلوتی بود. وسط نیستی . گفتی:«هستم .» نگریستم ،اما چیزی نبود. گفتم:«نیستی.» باز گفتی: «هستم .» بر خود لرزیدم و در دل گفتم نه ، نیستی. این جا جز من کسی نیست. بعد انگار گرما تو در دلم ریخت.من داغ شدم، گر گرفتم تا گیج شدم.بعد لبخند زدی ومن تسلیم شدم .گفتم :«هستی !توهستی !» این من هستم که نیستم . گفتی:«غلطی .»واین هنوزپیش از قصه ی دست های توبود . وقتی رفتی اندوه ماند واندوه .ازپاره ابرهای هجر با ران شوق می بارید واین تکه گوشت افتاده در قفس قفسه سینه ام را آتش می زد. ومن ذوب میشد م وپروانه ها نه، فرشته هاحیرت می کردند واین وقتی بود که هنوز دست هات انگشتان ام را نبوییده بودند. یک شب که ماه بدر بود وچشم هاش را گشوده بود تا با اشتیاق به هر چه که دل اش می خوا هد خیره شود، تو شرم نکردی و ناگهان انگشتان دست هایت هجوم آوردی تا دست هام را فتح کردی. انگشتانت به شانه ام تکیه زدند و در آغوش آن ها غنودند. تو ترانه های عاشقانه می سرودی، من اما همه ترس شده بودم. چیزی درونم فریاد می کشید.چیزی شعله ور می شد. شراره های عشق می سوزاند و خاکستر می کردو همه از انگشتان تو بود. من نیست شده بودم. گفتی:« حال چه گونه است ؟» گفتم:« تو همچنان غلطی.» و این هنوز پیش از قصه ی نگاه تو بود. فرشته ای پر کشید تا نزدیک تر آید و در شهود با ماه انباز شود.من به خاک افتادم. ناخن هام را با انگشتانت فشردی و لبخند پاشیدی. گفتی: «برخیز!» گفتم :« نتوانم.» بعد ناگهان چشم هات تابیدند و من تاب از کف دادم. مرا طاقت نگریستن نبود اما توان گریستن بود.بعد تو اشک هام را از گونه هام ستودی . فرشته پیش تر آمده بود. من گویی در چیزی فرو می رفتم. گفتم این چیست: «این چیست؟ » گفتی: «اندوه!اندوه!» بعد فروتر رفتم. بعد تو دست بر سرم نهادی و مرا در اندوه غرقه کردی. فرشته ار حسادت لرزید و بال هاش از التهاب عشق نبود. فرشته ای نبود. هرچه بود تو بودی. بعد تو لبخند زدی و گفتی :«چنین کنند عاشقان.» 1 و هرچه فکر می کنی نمی توانی بفهمی چه طور شروع شده بود. حتی نمی دانی تو شروع کرده بودی یا او. و اصلا چه اهمیتی دارد که چه کسی شروع کرده بود؟ تنها چیزی که لابه لای تصاویرمبهم وآشفته ی ذهنت به خاطر می آوری این است که وسط حل مساله ای در باره ی سقوط آزاد اجسام بود که چشمت به او افتاده بود و حس مبهم و شیرینی در تک تک سلول هات نوسان کرده بود و احساس کرده بودی گویا از حضور دخترک در کلاس خشنودی . همین. تدریس در سه دبیرستان دولتی،کلاس های کنکور و داشتن شاگردان خصوصی زندگی ات را آن قدر شلوغ کرده است که فرصتی برای عشق نداری. یک شنبه ی بعد می روی و تخته سیاه را از فرمول های قوانین حرکت شتاب دار پر می کنی و با خودت کلنجار می روی که چشمت به دخترک نیفتد. گاهی وسط درس دادن حس می کنی یکی از صندلی های کلاس از بقیه روشن تر است. پس بی اختیار به سمت روشنایی می چرخی و نگاهت به دخترک می افتد که مثل باران ملایمی بر سطح روحت می بارد و کلافه ات می کند. گچ را لبه ی تخته سیاه می گذاری و به بهانه ی قدم زدن بین ردیف های صندلی های کلاس بالای سر دخترک می روی.سرش را روی دفترچه اش خم کرده و در قاب مربع آبی رنگی می نویسد: هر گاه جسمی تحت تاثیر نیروی ثابتی واقع شود و شتاب بگیرد این شتاب با نیرو رابطه ی مستقیم و با جرم نسبت عکس دارد .بعد نگاهت به بالای دفترچه می افتد و دلت انگار آشوب می شود:کیمیا طلوع. 2 فاصله بین یکشنبه دوم دوم و یک شنبه سوم برای تو از هفت روز بیشتر طول می کشد و از این که هفته برای تو بیش از معمول کش آمده خودت را سرزنش می کنی . نگاهت را در کلاس می گردانی تا نقطه ی روشن را پیدا کنی.وقتی ازوجود کیمیا مطمئن می شوی ، خیالت آسوده می شود و از این که حضور دخترک خیالت را آسوده می کند از خودت متنفر می شوی.بعد طوری رو به شاگردان می ایستی که کیمیا را نبینی. درس را که شروع می کنی با اشتیاق بیش تری حرف می زنی. چیزی در اعماق جانت می جوشد و حس غریبی به تو مب گوید کع این کلاس با کلاس های دیگر تفاوت کوچکی دارد. تفاوت کوچکی که رفته رفته بزرگ و بزرگ تر می شود، آن قدر بزرگ که دیگر کتمانش از عهده ی تو بر نمی آید. آن قدر بزرگ که توی کلاس هم جا نمی گیرد و باید برای آن فکری بکنی. یک شنبه سوم را به بحث درباره انبساط فلزات در اثر حرارت می گذرانی. درس تمام می شود و دانش آموزان به سرعت صندلی ها را خالی می کنند. کیمیا نگاه کوتاهی به تو می اندازد و با شتاب بیرون می رود. تو هنوز پشت میزت نشسته ای و دست هات را ستون کرده ای و شقیقه ها ت را با کف دست هات می فشری و اتگار تخته سیاه پر از فرمول های انبساط فلزات به تو دهن کجی م یکند و تو فقط محو یکی از صندلی های خالی شده ای و به یک شنبه ی آینده فکر می کنی و منتظرش می مانی و کسی نمی داند. 3 صبح یک شنبه ی چهارم از آپارتمانت کهدر طبقه ی نوزدهم یک آسمان خراش سی و یک طبقه است،به شهر خیره می شوی و فکر می کنی که هیچ چیز نمی تواند مثل یک شنبه با معنا باشد. که بین ساعت ده تا دوازده صبح روز یک شنبه چیزی وجود دارد که بقیه ی روزها و ساعت های هفته از آن تهی اند. که بین تمام روزهای هفته ، یک شنبه مثل نور می درخشد. که صد ها یک شنبه –یکی از یکی تاریک تر و پوچ تر- آمده اند و رفته اند اما هیچ کدام مثل این یک شنبه ی آخری برای تو براق و تمیز و روشن نبوده اند. از پنجره به پایین نگاه می کنی و انبوه جمعیت را می بینی که مثل مورچه هایی که گرد سوسکی جمع شده باشند، در هم می لولند. از این فکر که هیچ کدام از آن ها نمی توانند مثل تو یک شنبه را ادراک کنند،پوزخند می زنی و دلت می خواهد تکنولوژی می توانست ابزاری بسازد که به کمک آن بتوان طعم بو و رنگ و جنس لطافت و زیبایی یک شنبه را مثل ابعاد یک تکه سنگ اندازه گرفت. یک شنبه برای تو مثل قطعه ای از بهشت می ماند که هفته ای یک بار از آسمان، از دورترین کهکشان ها به زمین هبوط می کند و دو ساعت توقف می کندتاتو او را سیر تماشاکنی و باز به بهشت برگردد. یک شنبه ی دیگر برای تو مثل یک تکه سنگ هم فضا را اشغال می کند وهم وزن دارد . به مدرسه که می رسی مدیر مدرسه برای تو توضیح می دهد که به خاطر تعمیر کلاس،شاگردانت را به کلاسی در طبقه ی دوم برده است.کلاس جدید کوچک تر است. داخل که می شوی حس می کنی نه تنها کلاس بیش از حد شلوغ است که مطلقا روشن نیست. نگاهت را در کلاس می گردنی تا از حضور کیمیا مطمئن شوی.ترکیب کلاس به هم ریخته است و تو او را در جای همیشگی پیدانمی کنی. پس بار دیگر با مکث بیشتری در کلاس خیره می شوی تا صندلی روشن را پیدا کنی اما همه در نظرت تاریکند و دخترک در کلاس نیست. ناگهان کلاس در مقابلت خالی و بی معنامی شود.پوچ و نا مفهوم . درست مثل یک ظرف خالی یا لامپ سوخته یا تفالهی سیب یا لانه ی متروک پرنده ای مهاجر یا درختی بی میوه یا واژه ای بی معنا. دلت از چیزی که نمی دانی چیست انباشته می شود.چند کلمه روی تخته سیاه می نویسی



خرید و دانلود  چند روایت معتبر درباره عشق


تحقیق درباره غیبت و عیب جویی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

فهرست

مقدمه .............................................................................................3

تعریف غیبت ومفهوم آن ...............................................................4

تعریف عیب جویی ......................................................................4

توضیحاتی درموردغیبت وعیب جویی ازنظرقرآن ........................5

غیبت وعیب جویی ازنظرپیامبراکرم وامامان ...............................6

غیبت وعیب جویی ازنظرنهج البلاغه ............................................7

مقدمه

هرکاری که با نام خداشروع نشوددارای پایان خوشی نمی باشدبه عبارت دیگرابتراست .باعرض سلام وخسته نباشیدخدمت داوران گرامی وعرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری ابا عبدالله الحسین ودرودفراوان خدمت آن هفتادودوتن شهیدوتمام شهیدان هشت سال دفاع مقدس می خواهم درموردخطبه ای ازنهج البلاغه حضرت علی که ازنظرشیعیان دومین کتاب زندگی بشراست ودربرخی مکانها به آن اخ القرآن (برادرقرآن)نیزمی گویندبرای شما مقاله ای بنویسم .این کتاب دارای چنان عظمت است که دست عقل های بشری به این زودی به آن نمی رسدهمانطورکه حقیقت حضرت علی ناشناخته است حقیقت نهج البلاغه نیزناشناخته است .

نهج البلاغه توسط سیدرضی گردآوری شده است ودارای سه بخش خطبه ها (241خطبه )،نامه ها ی آن حضرت به تعداد79نامه وسخنان حکیمانه وکوتاه حضرت به تعداد410سخن است که موضوع مادرموردخطبه ای است که به عیب جویی وغیبت ازهمه ی زوایا می پردازد.

تعریف غیبت ومفهوم آن :

غیبت چنانچه که ازاسمش پیداست این است که درغیاب کسی سخن گویند،سخنی که عیب ازعیب های کسی رافاش کندخواه این عیب جسمانی باشدخواه اخلاقی یادرمورداعمال اوباشدویادرموردسخنش ویا اموری که به اومربوط می شودمثل خانواده ،لباس ،همسر،خانه ،فرزندان و.......

مفهوم عیب جویی :

عیب جویی یعنی دنبال عیب کسی بودن به جای برطرف کردن عیب های خودبرای مسخره کردن او،ضایع کردن اودرجمعی و......

آیاتی درموردغیبت وعیب جویی ازنظرقرآن :

ویک دیگرراموردغیبت وعیب جویی قرارندهید

2-کسی که ازکسی دیگرغیبت می کندمثل این است که گوشت برادرمرده اش رامی خورد

3-ای مردم با ایمان مبادگروهی دیگررامسخره کنیدچه بسا آنها بهترباشندوچه بسا برخی زنان ،زنان دیگررامسخره کنندچه بسا آن زن بهترباشد،ازیک دیگرعیب جویی نکنیدواسم برروی یک دیگرنگذاریدویکدیگررادشنام ندهید.اسم برروی کسی گذاشتن برای مسخره کردن اوازبزرگترین گناهان است .

4-غیبت وعیب جویی درنزدخداازبزرگترین گناهان است .

توضیحاتی درموردغیبت وعیب جویی ازنظرقرآن :

یکی ازفلسفه های تحریم غیبت این است که این سرمایه ی بزرگ بربادنرودوحرمت اشخاص وحیثیت آنها رالکه دارنسازدواین مطلبی است که اسلام آن رابا اهمیت بسیارتلقی می کند.نکته ی دیگراینکه غیبت «برییبی »به وجودمی آوردپیوندهای اجتماعی راسست می کند،سرمایه ی اعتمادراازبین می بردوپای تعاون رامتزلزل می سازد.می دانیم اسلام برای وحدت ویک پارچگی جامعه ی اسلامی وانسجام واستحکام آن اهمیت فوق العاده قائل شده است هرچیزی که این وحدت راتحکیم می کندموردعلاقه ی اسلام است وهرچیزی که آن راتضعیف کندمنفوراست وغیبت یکی ازعوامل مهم تضعیف های جامعه ی اسلامی است .ازاینها گذشته غیبت بذرکینه وعداوت رادردلهای می پاشدوگاه سرچشمه ی نزاع های خونین وقتل وکشتاراست .خلاصه اینکه دراسلام غیبت به عنوان یکی ازگناهان کبیره به شمارمی آیدزیراآثارسوءفردی واجتماعی به جامی گذارد.

درروایات اسلامی تعبیرات بسیارتکان دهنده این درزمینه دیده می شودکه نمونه ای ازآنها راذکرمی کنیم پیامبراکرم می فرماید:

ان الدرهم یصیبه الرجل من الربا اعظم عندالله فی الخطیئه من ست وثلاثین ذنیه ،بزنبها الرجل !

واربی الربا عرض الرجل المسلم :

«درهمی که ازبا بدست می آوردگناهش نزدخداازسی وشش زنابزرگتراست وازهرربا بالاترآبروی مسلمانان است .»

این مقایسه به خاطرآن است که هرزنا اندازه قبیح وزشت است جنبه ی حق الله داردولی رباخواری وازآن بدترریختن آبروی مردم ازطریق غیبت یا عیب جویی یا غیرآن جنبه ی حق الناس دارد.غیبت همانندخوره که گوشت تن رامی خوردومتلاشی می کندوبه سرعت ایمان انسان رابرجامی گذاردوبا توجه به اینکه انگیزه های غیبت اموری همچون حسد،تکبیر،بخل ،کینه دوزی ،انحصارطلبی وماننداین صفات زشت ونکوهیده است روشن می شودکه چراغیبت وازبین بردن آبروی احترام مسلمانان ازطریق این چنین ایمان انسان رابربادمی دهد.تمام احادیث وروایت هایی که درقرآن ونهج البلاغه درموردغیبت وعیب جویی آمده است به خاطراهمیت فوق العاده ای است که اسلام برای حفظ آبرووحیثیت اجتماعی مومنان قائل است ونیزبه خاطرتأثیرمقربی است که غیبت دروحدت جامعه واعتمادمتقابل وپیونددلها داردوازآن



خرید و دانلود  تحقیق درباره غیبت و عیب جویی


تحقیق درباره تواضع و فروتنى 11ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان تحقیق:

تواضع و فروتنی

تهیه کننده:

طاهره فتاحی

استاد مربوطه:

استاد باباپور

تواضع و فروتنى

اشاره

ناگفته پیداست که تواضع و فروتنى نقطه مقابل تکبر و فخرفروشى است و جدا سازى بحثهاى کامل این دو از یکدیگر مشکل یا غیر ممکن است و لذا هم در آیات و روایات اسلامى و هم در کلمات بزرگان اخلاق این دو به یکدیگر آمیخته شده است، نکوهش از یکى ملازم تمجید و ستایش از دیگرى است و ستایش از یکى همراه با نکوهش از دیگرى مى‏باشد، درست مثل اینکه بحثهاى مربوط به ستایش و تمجید از علم جداى از نکوهش از جهل نیست و نکوهش از جهل همراه ستایش علم است.

با این حال مفهوم این سخن آن نیست که ما بحثهاى مربوط به تواضع را نادیده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تکبر و استکبار گفتیم بسنده کنیم. بخصوص اینکه نسبت‏بین تکبر و تواضع به اصطلاح نسبت میان ضدین است نه وجود و عدم. هم تکبر یک صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل یکدیگر قرار دارند، نه از قبیل وجود و عدم که سخن از یکى الزاما همراه با نفى دیگرى باشد.

در روایات اسلامى نیز به این معنى اشاره شده است از جمله از على(ع) مى‏خوانیم: «ضادوا الکبر بالتواضع; به وسیله تواضع با تکبر که ضد آن است مقابله کنید». (1)

با این اشاره به قرآن باز مى‏گردیم و آیات مربوط به مساله تواضع را گلچین کرده، مورد بررسى قرار مى‏دهیم(هر چند آیاتى که به کنایه یا به ملازمه به آن اشاره مى‏کند بیش از اینها است).

1- یایها الذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتى الله بقوم یحبهم و یحبونه اذلة على المؤمنین اعزة على الکافرین... (سوره‏مائده،آیه‏54)

2- و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سوره‏فرقان،آیه‏63)

3- واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین (سوره‏شعراء،آیه‏215)

ترجمه

1- اى کسانى که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد(به خدا زیانى نمى‏رساند;) خداوند به زودى جمعیتى را مى‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان(نیز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر کافران سرسخت و نیرومندند.

2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بى تکبر بر زمین راه مى‏روند; و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى‏گویند(و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى‏گذرند).

3- (اى پیامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى که از تو پیروى مى‏کنند بگستر(و نسبت‏به آنها تواضع و مهربانى کن).

تفسیر و جمع‏بندى

در نخستین آیه مورد بحث‏سخن از گروهى از مؤمنان به میان آمده که مشمول فضل و عنایات الهى هستند هم خدا را دوست مى‏دارند و هم محبوب پروردگارند.

یکى از اوصاف بارز آنها این است که در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة على المؤمنین) و در برابر کافران نیرومند و قوى هستند (اعزة على الکافرین).

«اذلة‏» جمع «ذلول‏» و «ذلیل‏» از ماده «ذل‏» (بر وزن حر) در اصل به معنى نرمى و ملایمت و تسلیم است در حالى که «اعزة‏» جمع «عزیز» از ماده «عزة‏» به معنى شدت است، حیوانات رام را «ذلول‏» مى‏گویند چون ملایم و تسلیمند و «تذلیل‏» در آیه ذللت قطوفها تذلیلا اشاره به سهولت چیدن میوه‏هاى بهشتى است.

گاه ذلت در مواردى به کار مى‏رود که معنى منفى دارد و آن در جایى است که از سوى غیر به انسان تحمیل مى‏شود وگرنه در ماده این لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد(دقت کنید).

به هر حال آیه فوق دلیل روشنى بر اهمیت تواضع و عظمت مقام متواضعین است، تواضعى که از درون جان انسان برخیزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بنده‏اى از بندگان خدا باشد.

در دومین آیه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاص خداست که در طى آیات سوره فرقان از آیه‏63 تا آیه 74 دوازده فضیلت‏بزرگ براى آنها ذکر شده است و جالب اینکه نخستین آنها همان صفت تواضع است، این نشان مى‏دهد همان گونه که «تکبر» خطرناک‏ترین رذائل است، تواضع مهمترین یا از مهمترین فضائل مى‏باشد، مى‏فرماید:

«بندگان خاص خداوند رحمان کسانى هستند که با آرامش و بى تکبر بر زمین راه مى‏روند» (و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا)

«هون‏» مصدر است و به معنى نرمى و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معنى اسم فاعل در اینجا به خاطر تاکید است، یعنى آنها چنان آرام و متواضعند که گویى عین تواضع شده‏اند و به همین دلیل در ادامه آیه مى‏فرماید: «و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما; و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مى‏گویند(و با بى اعتنایى و بزرگوارى مى‏گذرند)».

و در آیه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاک خداست مى‏فرماید: «والذین یبیتون لربهم سجدا و قیما; آنها کسانى هستند که شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مى‏کنند(و به بندگى و عبادت مى‏پردازند)».

«راغب‏» در کتاب «مفردات‏» مى‏گوید: «هون‏» دو معنى دارد یکى از آنها خضوع و نرمشى است که از درون جان انسان بجوشد که این شایسته ستایش است(سپس به آیه مورد بحث اشاره مى‏کند) و در حدیث نبوى آمده است المؤمن هین لین. (2) دوم خضوع و تذللى است که از سوى دیگرى بر انسان تحمیل شود و او را خوار کند.

ناگفته پیداست که منظور از الذین یمشون على الارض هونا این نیست که فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلکه منظور نفى هرگونه کبر و خودخواهى است که در تمام اعمال انسان و حتى در کیفیت راه رفتن که ساده‏ترین کار است آشکار مى‏شود، زیرا ملکات اخلاقى همیشه خود را در لا به لاى گفتار و حرکات انسان نشان مى‏دهند تا آنجا که در بسیارى از مواقع از چگونگى راه رفتن انسان مى‏توان به بسیارى از صفات اخلاقى او راه برد.

آرى عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستین نشانشان همان تواضع است، تواضعى که در تمام ذرات وجودشان نفوذ کرده و حتى در راه رفتن آنها آشکار است و اگر مى‏بینیم خداوند در آیه‏37 سوره اسراء به پیامبرش دستور مى‏دهد «و لاتمش فى الارض مرحا; روى زمین با تکبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نیست‏بلکه هدف، تواضع در همه کار است که نشانه بندگى و عبودیت‏خداست.



خرید و دانلود  تحقیق درباره تواضع و فروتنى 11ص


تئورى‏هاى مختلف درباره انقلاب اسلامى 5 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

تئورى‏هاى مختلف درباره انقلاب اسلامى

انقلاب اسلامى ایران در سال 1979/1357 یکى از تحولات شگرف و عظیم قرن بیستم به شمار مى‏رود و بسیارى از تئورى پردازان پدیده انقلاب را شگفت زده کرد. امروزه پس از گذشت‏ سال ها از پیروزى انقلاب هنوز عوامل، ابعاد و ویژگی هاى آن روشن نشده است.

چرا نهضت مشروطیت (1285/1960) با کودتاى رضاخان در سال 1299 و نهضت ملى شدن نفت در سال هاى پایان دهه 1320 با کودتاى 28 مرداد 1332 با شکست روبرو شد، همچنانکه حرکت پرشور مردم به رهبرى امام خمینى (رضوان الله تعالى علیه) در سال هاى 1342 به بعد نیز سرکوب گردید؛ ولى این تحول عظیم در سال 1357 تحقق یافت؟ چه عوامل و عللى این پیروزى را به ارمغان آورد؟ البته پدیده‏هاى اجتماعى زاییده یک عامل نیستند، ولى مى ‏توان از اساسى ‏ترین و اصلى ‏ترین عامل سخن گفت و اهمیت ‏شناخت علت اصلى انقلاب به عنوان علت محدثه در بقا و استمرار آن مؤثر خواهد بود. آیا از میان متغیرهاى انقلاب، عدم توسعه سیاسى، مشکلات اقتصادى، بحران هاى دینى و مذهبى اساسى‏ ترین علت‏این پدیده اجتماعى است ‏یا این که عوامل دیگر مؤثر بوده اند؟

جالب توجه اینکه محمدرضا پهلوى در آذر سال 1356 در مراسم فارغ التحصیلى دانشگاه افسرى اعلام کرد: «کسى نمى‏تواند مرا سرنگون کند. من از حمایت کارگران، کشاورزان و بخش وسیعى از مردم عادى و روشنفکران به علاوه از پشتیبانى بى چون و چراى نیروهاى مسلح هفتصد هزار نفرى ایران برخوردارم‏» (1)

سازمان تحلیل اطلاعات دفاعى که وزارت دفاع و نیروهاى مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتى مى‏نماید در ارزیابى از موقعیت رژیم پهلوى اظهار مى‏ کند:«انتظار مى‏ رود شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند» .(2)

حیرت در این بود که چگونه امور ناممکن به ممکن بدل گشت و مردم با دست ‏خالى بر رژیمی نیرومند غالب شدند و رژیم مقتدر و با ثبات محمدرضا پهلوى را از هم پاشیدند؟ و چگونه او مقبولیت و کار آمدى خود را از دست داد؟

به طور کلى تئورى‏هاى چرایى انقلاب اسلامى ایران در پنج دسته ذیل خلاصه مى‏شود:

1- گروهى «تئورى توطئه» را منشا زایش انقلاب دانسته‏اند و طرح ریزى از پیش تعیین شده خارجى‏ها خصوصا آمریکا و انگلستان را مؤثر این پدیده شمرده‏اند، زیرا پیشرفت‏هاى همه جانبه اقتصادى ایران در تولیدات صنعتى، معدنى و کشاورزى در بازارهاى بین المللى و نیز افزایش بهاى نفت در نیمه اول دهه 1350، منافع قدرت‏هاى غربى را به خطر انداخت. (3)

2- دسته دیگرى با «تئورى مدرنیزاسیون» علت چرایى انقلاب اسلامى را تفسیر کرده‏اند و شتاب رژیم شاه در اصلاحات مدرن اجتماعى و اقتصادى و ناسازگارى آن با بافت ‏سنتى جامعه و در نتیجه پیدایش بحران هویت را منشا پیدایش انقلاب دانسته‏اند. این گروه اصلاحات شاه و ریشه‏هاى طغیان در سال 1342 را مؤید این نظریه دانسته‏اند. (4)

خانم نیکى کدى در مقام نقد هر دو تئورى و پیرامون پروژه‏هاى صنعتى و تجارى رژیم محمدرضا پهلوى بر این باور بود که اجراى پروژه‏هاى یاد شده طرح هاى بزرگى بودند که مطابق شرایط ایران طراحى نشده و بى‏ اندازه گران و پر خرج بودند و ناکامى اقتصادى، عدم‏ تقسیم عادلانه، فساد و اسراف مالى به بار آوردند. (5)

3- عده دیگرى همچون خانم کدى بر اساس مطالب فوق «معضلات و ناهنجارى‏هاى اقتصادى» را عامل اصلى بروز انقلاب اسلامى ایران معرفى مى‏ کنند. (6)

4- گروه دیگرى از محققان واقع بینانه به عوامل اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و به خصوص مذهبى توجه دارند.آبراهامیان در این راستا چنین استدلال مى‏ کند:

«انقلاب از این جهت ‏به وقوع پیوست که شاه در سطح اجتماعى - اقتصادى به نوسازى‏هایى دست زد، اما در جهت نوسازى در سطح سیاسى ناکام ماند» . (7)

برخى از محققان برآنند که: «علت اصلى و اساسی قیام مردم این بود که شاه نسبت ‏به نابودى ارزش هاى مسلط جامعه آنها که از مذهب و آئین آنها سرچشمه گرفته بود، قیام کرده و به همین دلیل بود که با جریحه دار شدن احساسات مذهبى امت مسلمان ایران، دیگر مجالى براى صبر و تحمل و شکیبایى در مقابل سایر ناملایمات اجتماعى و اقتصادى وجود نداشت‏»(8)

پاره‏اى دیگر از تئورى پردازان انقلاب اسلامى ایران در تعیین عامل اصلى سقوط و شکست رژیم شاه مى ‏نویسند: «اگر ما به جستجوى علل و عواملى که خارج از ماهیت انقلاب اسلامى و آرمان ‏ها و ریشه‏ هاى تاریخى آن است ‏بپردازیم، تنها عاملى که به عنوان علت اصلى و عامل اول مى‏توان از جریان انقلاب، از تولد تا پیروزى آن استنباط نمود، اعمال سیاست اسلام زدایى توسط شاه بود که ادامه رژیم خود را به منظور هرچه بیشتر جلب نمودن حمایت‏ خارجى و تحکیم هرچه عمیق‏ تر سلطنت و دیکتاتورى در داخل کشور، در گرو آن مى‏ دید.» (9)

5- تئورى دیگر بر جامعیت اسلام تأکید مى ‏کند و نقش تعالیم اسلام را در پیدایش انقلاب اسلامى ایران پررنگ ‏تر مى ‏نماید. استاد مطهرى چنین عقیده‏اى را ابراز مى‏کند و در تفسیر اسلامى بودن، معنایى اعم از معنویت درج مى ‏کند و نوعى جامعیت از دین اسلامى را که متضمن مسایل اقتصادى، سیاسى و اجتماعى است ارائه مى ‏نماید و حریت و آزادى، عدالت، نبودن تبعیض هاى اجتماعى و شکاف‏هاى طبقاتى را در متن تعلیمات اسلامى قرار مى ‏دهد. استاد در ادامه مى‏ فرماید: راز موفقیت نهضت ما نیز در این بوده است که نه تنها به عامل‏ معنویت تکیه داشته، بلکه آن دو عامل دیگر مادى و سیاسى را نیز با اسلامى ‏کردن محتواى آنها، در خود قرار داده است. فى المثل، مبارزه براى پر کردن شکاف هاى طبقاتی، از تعالیم اسلامى محسوب مى‏شود، اما این مبارزه با معنویتى عمیق توأم و همراه است. از سوى دیگر روح آزادى خواهى و حریت در تمام دستورات اسلامى به چشم مى‏ خورد. (10)

تفسیر جامع نگرانه از دین اسلام و تبیین ابعاد مختلف اجتماعى، سیاسى و فرهنگى آن مهمترین تلاش علمى اندیشوران و متفکران معاصر همچون علامه طباطبایى، شهید مطهرى و دکتر شریعتى بود که منشاء شکل گیرى انقلاب اسلامى ایران شد.



خرید و دانلود  تئورى‏هاى مختلف درباره انقلاب اسلامى 5 ص