لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
بررسی دلایل ازدواج زودرس در میان جوانان
ازدواج اجباری و زودرس
فاجعه ازدواج دختران پیش از بلوغایسنا: ازدواجهای اجباری و زودرس هنوز هم واقعهای تلخ در جهان است که خاموش و بیصدا در دنیای دختران فقر و تسلیم رخ میدهد و آنها را وادار به پذیرش خواستهای تحمیلی ناخاسته از دل خویش میکند تا بیش از عقل و منطق، تنها به سنت اجدادیشان عمل کنند یا از سر بیچارگی تن به بایدها دهند. به اعتقاد بسیاری از آسیبشناسان اجتماعی این پدیده از نظر جغرافیایی مرز نمیشناسد و در تمام کشورهای آسیایی و حتی در اروپا هم مشاهده میشود؛ اما معمولا در جوامع روستایی، شهرهای کوچک و مناطقی که هنوز در آنها قبیله جایگاهی فراتر از قانون دارد و بیشتر برای دختران کم سن که هنوز تحت سلطه مطلق خانواده هستند، رخ میدهد. از دیگر سو، ناتوانی مالی والدین در امرار معاش فرزندان، علت مهمی است که بروز ازدواجهای اجباری در سنین پایین یعنی در دورهای که پدر و مادر احاطه کاملی بر فرزند خود داشته و او نمیتواند مخالفتی در این زمینه داشته باشد را رقم میزند. فریده ماشینی، کارشناس مطالعات زنان، با بیان این که ازدواجهای اجباری هنوز در برخی از مناطق محروم کشور دیده میشود به ایسنا میگوید: در تعدادی از این مناطق، دختران در سنین پایین مجبور به ازدواجهایی با عناوین ازدواجهای خونبست، حل مشکلات مالی و .... میشوند. وی با اشاره به وجود مشکل قانونی در این زمینه میافزاید: طبق قانون و در سالهای گذشته ازدواج دختر کمتر از 9 سال، ممنوع و ازدواج کمتر از این سن باید با اجازه ولی قهری دختر و در صورت تشخیص صلاح دختر امکانپذیر بود، اما طی سالهای اخیر این سن با تصویب مجلس شورای اسلامی به 13 سال افزایش یافته است. به گفته وی دختر 13 ساله نیز یک بچه است، اما نکته مهم در این است که ازدواج دختر در کمتر از این سن با اجازه پدر دختر و تشخیص وی مبنی بر این که ازدواج به صلاح دختر است میتواند صورت گیرد و ما در این زمینه هیچ منع قانونی نداریم. به گزارش ایسنا با طرح این مساله سؤالی که پیش رو قرار میگیرد این است که آیا با اصلاح سن قانونی ازدواج دختران، ازدواج اجباری که برخاسته از مشکلات اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه بیتوجهی به تاکیدات شرع مقدس اسلام است، ریشهکن میشود و اتفاق مثبتی ناظر بر نفع دختران رخ میدهد؟! فریبا بشیری، از فعالان امور زنان و مشاور سابق استاندار آذربایجان غربی در امور بانوان ضمن اظهار تأسف از وجود ازدواجهای اجباری در این استان به ویژه در نقاط جنوبی آن به خبرگزاری دانشجویان ایران میگوید: متاسفانه ما شاهد ازدواج دخترانی هستیم که هنوز مراحل بلوغشان کامل نشده است. به گفته وی آنچه اتفاق میافتد مانند همان مطالب قصههاست که عروس و داماد همدیگر را در لحظه عقدشان میبینند؛ چرا که دختران به خاطر مسائلی مانند توافق بین خانوادهها وجهالمصالحه قرار گرفته و با فردی که هیچ شناختی از او ندارند ازدواج میکنند. مشاور سابق استاندار آذربایجان غربی مسائل مالی و اقتصادی، اختلافات خانوادگی، مشکلات معیشتی خانوادهها، فقر مالی و فرهنگی و این که خانوادهها میخواهند سربار خود را کم کنند را از دلایل عمده ازدواجهای اجباری میداند. فریده ماشینی، کارشناس امور زنان با اشاره به وجود برخی باورهای فرهنگی در ازدواجهای زودرس بیان میکند: این باورها ازدواج دختران در سنین پایین را به نفع آنها میدانند و از این رو به زمینههای ازدواج زودرس دختران دامن میزند. فریبا بشیری نیز حقوق انسانی را اولین سؤال ایجاد شده در بحث ازدواجهای اجباری میداند و اظهار میکند: در این ازدواجها یک انسان بدون این که اطلاعی داشته باشد محیط زندگیاش عوض میشود و مسؤولیتهای اضافی بر دوشش قرار میگیرد؛ بی آن که نقشی در این تصمیمگیری و تغییر سرنوشت خود داشته باشد. وی با بیان این که بسیاری از این دختران، الفبای ازدواج و زندگی مشترک را هم نمیدانند، ادامه میدهد: این دختران چون نمیتوانند از خود مراقبت داشته باشند، بلافاصله پس از ازدواج باردار شده و بدون این که آشنایی با موارد کنترل جمعیت داشته باشند، بعضا فرزندانی نارس و دارای مشکل یا دچار بیماریهای جسمی و روانی به دنیا میآورند. فریده ماشینی نیز ازدواج زودرس و اجباری را موجب کوتاه شدن دوره کودکی میداند و میافزاید: خانواده دخترانی که تن به ازدواج اجباری میدهند چنین تشخیص میدهند که حال که دختر دوره دبستان را تمام کرده و دیگر بزرگ شده، عیب است که در بزرگی به مدرسه رفته و پشت میز و نیمکت بنشیند؛ بنابراین دوره مدرسه این دختران خیلی زود تمام میشود. وی ادامه میدهد: در این مواقع مادران این دختران میگویند: مهم آن است که دختر سیاه و سفید را از هم تشخیص بدهد و نیازی به درس ندارد، زیرا میخواهد بچهداری کند؛ پس درس را میخواهد چه کند؟ از این رو دختر خیلی زود از درس و مدرسه فاصله گرفته و خارج شدن از تحصیل برای آنها یعنی خروج از دوران کودکی و ورود به دنیای بزرگسالی. کارشناس مطالعات زنان، یکی از دلایل افزایش سن ازدواج دختران را طولانی شدن مدت زمان تحصیل آنها میداند و اظهار میکند: در مناطقی که این مرحله به 5 سال اول دوره ابتدایی ختم میشود شرایط برای ازدواج سریعتر ایجاد میشود و این دختران زودتر از سایر دختران از چرخه آموزش و پرورش و حتی بهداشت و دایره عاطفی خانواده خارج میشوند. به گفته وی این دختر خود به عنوان آدم بزرگی است که باید هنوز عروسک بازی کند؛ ولی از سوی دیگر باید وارد دنیای آدم بزرگها هم بشود. ماشینی با اشاره به وجود برخی آداب و رسوم قومی و قبیلهای در مناطقی از کشور میگوید: بر این اساس سنت ازدواج اجباری نه تنها برای دختران کوچک بلکه برای دختران بزرگتر هم اتفاق میافتد . مثلا وجود باورهایی مثل «عقد دختر عمو و پسرعمو در آسمانها بسته شده» باعث میشود که دختری با تحصیلات دانشگاهی به ناچار با پسرعمویی که بی سواد و یا کم سواد است ازدواج کند. ازدواج اجباری در حالی به عنوان پدیده تاسفبار اجتماعی قابل مشاهده در برخی مناطق است که اجبار دختر به زندگی با مردی که هیچ علاقهای به او ندارد، در موارد زیادی، پیامدهایی چون خودکشی، شوهرکشی، فرار از خانه، تنفروشی و آسیبهای اجتماعی دیگر را به همراه خواهد داشت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
بررسی دلایل بروز اختلالات روحی در زنان شاغل
زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را برعهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است.
هرچه به جلو می رویم حضور زنان در اجتماع پررنگ تر می شود. زنان نیز همپای مردان در عرصه های مختلف اجتماعی فعالیت می کنند و دیده شده که در بیشتر مشاغل حتی مشاغل سخت که پیشتر تصور می شد فقط مردان قادر به انجام آنها هستند، مسوولیت های مهم و کارآمد را برعهده دارند. وظایف زنان امروز به مراتب بیشتر از گذشته است.
زنی که تا دیروز فقط در خانه فعالیت می کرد و عهده دار خانه داری و همسر داری بود و تنها دغدغه اش به چگونگی تربیت فرزندان معطوف می شد، امروز علاوه بر مسوولیت های پیشین بایستی در محیط اداره نیز به عنوان یک فرد کاری و پرتوان حضور داشته باشد و در راستای حفظ نقش خود به عنوان یک فرد مستقل در جامعه بکوشد. افزایش حضور زنان در عرصه های اجتماعی جدا از تاثیری که بر رشد شخصیت فرد و افزایش آگاهی های وی می گذارد در آینده نیز موجب تحکیم پایه های خانواده شده و به تربیت فرزندان سالم کمک می کند؛ چنانکه بارها گفته و شنیده ایم که پشت هر مرد موفقی زن موفق تری وجود دارد.
به رغم تمامی نتایج مثبتی که از حضور زنان در اجتماع حاصل می شود ولی پیامد های منفی هم وجود دارد که تنها متوجه خود زنان است و آن به خطرافتادن سلامت روانی آنهاست. افزایش میزان مراجعات به کلینیک های اعصاب و روان و نیز بالارفتن آمار ابتلا به بیماری های قلبی در زنان در چند سال اخیر همگی حکایت از تاثیرات منفی حضور پیش رونده زنان در مشاغل مختلف دارد.
یکی از مهمترین پیامد های فعالیت در اجتماع بروز استرس و فشار های روحی و روانی است که در زنان بیش از مردان بروز می کند. استرس موقعیتی است که در آن شخص از نظر روحی به هم می ریزد و در هم می شکند و معمولاً با واکنش هایی نظیر مشت کردن انگشتان، انقباض عضلات و به هم فشردن دندان ها و برافروختگی چهره همراه است.
به طور کلی پژوهشگران استرس را وضعیتی توصیف می کنند که افراد مجبور به ایجاد تغییرات ناخواسته در جهت تطابق با حوادث و پیشامد های زندگی می شوند. بنابراین استرس تنها پاسخ های بدنی به تغییرات فیزیکی و نیازهای فیزیولوژیک نیست که پاسخ های روحی، هیجانی و رفتاری را نیز شامل می شود. مطالعات نشان می دهد زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روحی و روانی ناشی از بروز استرس و اضطراب قرار دارند که این میزان در زنان شاغل خارج از منزل که مسوولیت رسیدگی به فرزندان و کارهای منزل را نیز به عهده دارند بیشتر دیده می شود.
زنان شاغل در مواجهه با شرایط بحرانی در وضعیت پراسترس زندگی می کنند. آنها نسبت به مردان شاغل یا زنان خانه دار از تظاهرات بدنی (کابوس های شبانه، اختلالات گوارشی، ناراحتی کمر و ستون فقرات) به مراتب بیشتری شکایت می کنند، ضمن اینکه بیشتر از آنان نیز در معرض ابتلا به ناراحتی های خلق و خوی، نظیر افسردگی قرار دارند.
براساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه ییل، زنان شاغل در مقایسه با زنان خانه دار از سلامت جسمی نامطلوبی برخوردارند. ریسک ابتلا به بیماری های قلبی در زنانی که در کارشان تحت فشار شدید قرار دارند بیشتر از افراد دیگر است.
به نظر می رسد اگر زنان بتوانند به روش دلخواه و در مشاغل مناسب تا مراحل مدیریتی کار کنند، ریسک بیماری های قلبی در آنها پایین باقی می ماند. شاغل بودن زنان تنها به قرار گرفتن آنها در شرایط پراسترس محدود نمی شود. متاسفانه همراه با شاغل شدن، مصرف غذاهای آماده که به نسبت از چربی و کالری بیشتری برخوردارند و در گروه غذاهای پرکلسترول ناسالم به شمار می روند بیشتر می شود که این خود نقش مهمی در به خطر افتادن سلامت جسمی و بروز بیماری های قلبی ایفا می کند. ضمن اینکه تاثیر استعمال سیگار که در زنان شاغل بیشتر از زنان خانه دار است و در موارد بحران زا بیشتر می شود را نباید نادیده انگاشت که آن خود نیز عامل مهمی در پایین بودن سطح سلامت زنان به شمار می رود.
زنان شاغل حتی بیشتر از مردان شاغل در معرض ابتلا به بیماری های قلبی قرار دارند که البته آن هم به الگوی رفتاری آنها مربوط می شود، مثلاً اینکه زنان در مقایسه با مردان زودتر دچار کمبود اعتماد به نفس می شوند و امنیت خود را از دست می دهند. با اینکه زنان در موقعیت های اجتماعی نرم خو تر از مردان هستند و در کنترل خشم نیز موفق تر از آنها عمل می کنند ولی در مواجهه با موقعیت های پرخطر خیلی زود ثبات روحی و روانی خود را از دست می دهند و در بحران ها سریعاً پریشان و گیج می شوند.
در زمان پیشامد های ناگوار نظیر شرایط استرس زا فشار خون بالا رفته و ضربان قلب تند می شود که باعث ایجاد آشفتگی در جریان خون شده و آن هم فشار وارده به دیواره های شریان ها را افزایش می دهد. ترشح بیش از حد هورمون های استرس در گردش خون ممکن است باعث آسیب در جداره درونی شریان ها شود. پلاکت های موجود در خون (به حرکت درآمده توسط هورمون های استرسی) در جهت شروع عمل ترمیم جداره آسیب دیده بدان متصل می شود که در نتیجه این عمل ترمیمی، دیواره شریانی ضخیم رگ ها تنگ می شود. با توجه به اینکه گفته شد استرس تاثیر بسزایی در بروز بیماری های قلبی دارد تعجب آور نخواهد بود اگر بگوییم زنان شاغل رتبه اول را در ابتلا به بیماری های قلبی دارند.
استرس تنها یکی از عوامل تهدید کننده سلامت زنان شاغل است. زنان به علت نداشتن شرایط یکسان اجتماعی در جامعه بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی و اضطراب قرار دارند. طبق آمار های رسمی اعلام شده، ۷ تا ۱۲ درصد از مردان در سراسر دنیا از افسردگی رنج می برند در حالی که این رقم در زنان به ۲۰ تا ۲۵ درصد می رسد.
تاکنون فرضیه های فراوانی برای کشف علل افزایش بروز افسردگی در بین زنان عرضه شده است ولی آنچه مشخص است میزان بروز افسردگی در زنان امروز به نسبت گذشته تفاوت بسیاری کرده است. در گذشته و تا قبل از ورود گسترده زنان به اجتماع تنها عوامل فیزیولوژیک بودند که به بروز افسردگی منجر می شدند. افسردگی پس از زایمان یکی از مهمترین دلایل بروز افسردگی در زنان است که در نوع شاغل و غیرشاغل تفاوتی ندارد.
افسردگی پس از زایمان یک اختلال شایع و ناتوان کننده اجتماعی است که بیش از ۸۵ درصد مادران باردار پس از زایمان آن را تجربه می کنند. افسردگی پس از زایمان یک اختلال چند عاملی بوده و تغییرات هورمونی پس از زایمان عمده ترین دلیل پیدایش این مشکل است.
نتایج تحقیقات حاکی از آن است که سابقه افسردگی در گذشته، فشار روانی ناشی از زایمان، مسوولیت نگهداری از نوزاد، مشکلات زناشویی، بیکاری، حمایت اجتماعی ناکافی، نوع زایمان، سن مادر هنگام زایمان، عدم دسترسی کافی به خدمات پزشکی و اضطراب پس از زایمان نیز از جمله عوامل ابتلا به افسردگی پس از زایمان به شمار می آیند.
همچنین، مشخص شده است افسردگی پس از زایمان اثرات ناگواری بر مادر، کودک و دیگر اعضای خانواده می گذارد؛ به صورتی که در مادران ناتوانی در انجام مراقبت از فرزند، خودکشی و احتمال افسردگی دائمی را افزایش داده و نیز در کودکان موجب ایجاد اختلال در برخی رفتارها و نیز اختلال در رشد و تعامل می شود. همانطور که گفته شد افسردگی پس از زایمان در اغلب زنان مشاهده می شود و مساله ای نیست که شاغل بودن زنان در آن دخالت فراوان داشته باشد. یکی از مهمترین عواملی که در چند دهه اخیر در بروز افسردگی های شدید در زنان تاثیر داشته مساله روابط کاری و شغلی است.
عواملی نظیر تحقیر شخصیت زنان در جامعه یا دشواری شرایط برای رسیدن آنها به اهداف مورد نظرشان همگی می تواند افسردگی های شدید را در آنها به دنبال داشته باشد و این موضوع همانطور که در سطور پیشین نیز گفته شد ارتباط مستقیمی با نوع واکنش های غالباً مدارامآبانه زنان در برخورد با شرایط بحرانی دارد که در بیشتر موارد به شخصیت خود آنها آسیب می رساند. زنان در وضعیت های مشکل سریع تر از مردان به این تفکر می رسند که قدرت انجام کاری را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
دلایل ترک تحصیل دانشآموزان و راهکارهاى جلوگیرى از آن
تعلیم و تریبت و معضلات و مشکلات مربوط به آن یکى از بحثانگیزترین مسائل در جوامع مختلف بوده و هست. دلایل این اهمیت را نیز مىتوان به نکاتى چون، لزوم تعلیم و تربیت صحیح نسل آتی، حساسیت و شکنندگى کودکان، نوجوانان و جوانان در مقابل مسائل مختلف؛ سرمایهگذارى دولتمردان جوامع براى دستیابى به موفقیت بیشتر با استفاده از تخصص نسل جوان؛ تاکید والدین بر تعلیم و تربیت درست فرزندان؛ حرکت سرسامآور جوامع به سوى رشد و ترقى و بسیارى نکات ریز و درشت دیگرى نسبت داد و بنا بر دلایل ذکر شده، «ترک تحصیل دانشآموزان» یکى از معضلاتى است که مىتوان آن را به دلایل مختلف، آفتى براى ساختار آموزشی، پرورشى جوامع دانست. شاخصترین دلایل و راهکارهاى جلوگیرى از ترک تحصیل دانشآموزان دبیرستانى در یازده مورد خلاصه مىشود؛
1- فراهم نشدن زمینه مناسب براى تحصیل همه جوانان و نوجوانان زیر بیست و یک سال؛ در بسیارى از کشورها حداکثر سن براى تحصیل در دوره دبیرستان18 سال است و پس از این سن دانشآموزان به فرض اشتیاق به ادامه تحصیل باید راهى مدارس شبانه شوند. حضور در مدارس شبانه عاملى براى ترک تحصیل دانشآموزان است. از این رو با ارتقاى سطح سنى این معضل برطرف شده و دانشآموزان بدون ترس و هیجان، بویژه هیجان ناشى از افزایش سن مىتوانند به تحصیل بپردازند. به عقیده پژوهشگران در قرن حاضر که بسیارى از دانشآموزان با مشکلات فراوانى چون ناتوانى در تامین نیازهاى اقتصادی، اجتماعى دست و پنجه نرم مىکنند، افزایش سن تحصیل در دبیرستان راهکارى است تا دانشآموزان بتوانند در کنار کار به تحصیل نیز بپردازند. براساس پژوهشهاى انجام شده بالاترین آمار مربوط به ترک تحصیل به دلیل افزایش سن و امتناع دانشآموزان از حضور در مدارس شبانه است.
2- مدارس ویژه دانشآموزان 19 تا 21 سال؛ خجالت دانشآموزانى که نسبت به همکلاسىهاى خود سن بالاترى دارد، عاملى دیگر براى ترک تحصیل آنها ست. بنابراین با ساخت مدارس ویژه دانشآموزان 19 تا 21 ساله، مىتوان گام موثرى جهت جلوگیرى از ترک تحصیل این رده سنى برداشت. این مدارس باید جدا از مدارس شبانه فعالیت کرده و از هر نظر حتى از جهت زمانى مانند سایر مدارس مقطع دبیرستان باشند.
3- بر روى تکتک دانشآموزان تمرکز کنیم؛ به عقیده پژوهشگران انجمن بینالمللى مطالعات آموزشى آمریکا )NEA( مرکز آموزشى مىتواند در زمینه آموزش و پرورش دانشآموزان موفق عمل کند که از وضعیت آموزشی، پرورشى فرد فرد دانشآموزان آگاه باشد. این تمرکز با کاهش تعداد کادر آموزشى و انتخاب افراد زبده، ارتباط منظم و موثر والدین و اولیاى مدرسه، ارتباط صمیمانه (در حد معقول و منطقی) بین دانشآموزان و آموزگار، کاهش تعداد دانشآموزان در هر کلاس (حداکثر بین 18 تا 25 نفر)، برنامهریزى منظم براى رسیدگى به وضعیت درسى دانشآموزان، برگزارى کلاسهاى تقویتى منظم به منظور رفع ضعفهاى آموزشى میسر است. پژوهشگران برگزارى برنامههاى تفریحى دسته جمعى در پایان هفته و حتى در طول تعطیلات تابستان را یکى از شیوههاى افزایش ارتباط میان دانشآموزان با یکدیگر و دانشآموزان با اولیاى مدرسه بویژه آموزگار مىدانند. این ارتباط زمینهساز حل بسیارى از مشکلات آموزشی، پرورشى است. در حقیقت به هر میزان موانعى چون ترس، خجالت و بىاعتمادى میان دانشآموزان و آموزگار و ... برطرف شود به همان میزان امکان موفقیت دانشآموز افزایش مىیابد.
4- گسترش زمینه تحصیل؛ محدود کردن رشتههاى تحصیلى و القاى این باور که ادامه تحصیل در برخى رشتههاى تحصیلى ضامن موفقیت بوده و ادامه تحصیل در سایر رشتهها، آینده روشنى را به دنبال ندارد، دانشآموز را از ادامه تحصیل دلزده مىکند. این نکته بویژه در دانشآموزانى که به ادامه تحصیل در برخى رشتهها علاقه نداشته و فقط به اجبار اجتماع، والدین و مدرسه ادامه تحصیل در این رشتهها را برمىگزینند حائز اهمیت بوده و عامل اصل بازدارنده از تحصیل آنهاست. بنابراین مدرسه و در گام بعدى اجتماع و والدین موظفند تا زمینه تحصیل براى همه رشتههاى تحصیلى را براى دانشآموزان فراهم کنند. از دیدگاهى دیگر شکستن حصار باورهاى نادرست اجتماعی، فرهنگى راهى جهت هموار کردن انتخاب آزادانه دانشآموزان و در نتیجه موفقیت آنهاست.
5- ارتباط بخش آموزش و اشتغال؛ ارتباط موثر بین بخش آموزش و اشتغال نه تنها باعث مىشود آموزشها جهتیابى صحیحى داشته و به سمت و سوى برآوردن نیازهاى اجتماع و چرخاندن چرخهاى اقتصادى گام بردارد، بلکه دانشآموزان اطمینان مىیابند که پس از فراغت از تحصیل و تحصیل در هر رشتهای، بیکار نخواهند ماند. ترس از بیکارى پس از اتمام تحصیلات (چه پس از اخذ مدرک دیپلم یا فارغالتحصیلى از دانشگاه) و باور به هدر رفتن سالهاى مفید جوانى به دلیل ترس از بیکارى پس از تحصیل، در مقایسه با افراد تحصیل نکردهاى که وارد بازار کار شده و از شرایط به مراتب بهترى نسبت به افراد تحصیلکرده برخوردارند، دانشآموز را از ادامه تحصیل باز مىدارد. در حقیقت مقایسه دائمى قشر تحصیلکرده و بیکار و تحصیلکرده و کم درآمد با قشر تحصیل نکرده و حتى بیسواد با درآمد بالا، یکى از دلایلى است که بسیارى از دانشآموزان دبیرستانى را از ادامه تحصیل باز مىدارد. این وضعیت در کشورهاى در حال توسعه و توسعه نیافته به وضوح مشاهده مىشود.
6- ارتقاى سطح کیفى آموزشها و شروع زود هنگام آموزشها؛ پژوهشها نشان مىدهد ارتقاى سطح کیفى آموزشها، شروع آموزشها به صورت جدى از دوره پیشدبستانی؛ پر بار کردن مباحث درسى ارائه شده در دورههاى گوناگون تحصیلی؛ ایجاد اشتیاق و علاقه به تحصیل و فراگیرى آموزشهاى ارائه شده با انتخاب مباحث درسى که خلاقیت و اشتیاق دانشآموزان را پاسخگو باشد و ... عوامل موثرى جهت جلوگیرى از دلزدگى و ترک تحصیل دانشآموزان در مقطع دبیرستان است. به هر میزان دانشآموز از فراگیرى لذت ببرد، به همان میزان امکان ترک تحصیل او کاهش مىیابد. از سوى دیگر حذف مباحث درسى وقتگیر و ایستا و جایگزین کردن مباحث درسى که پاسخگوى حس اشتیاق، پرسشگرى وخلاقیت دانشآموزان باشد، راهکار مناسبى جهت کاهش خطر ترک تحصیل دانشآموزان است.
7- حضور موثر و منطقى والدین در مراحل مختلف تحصیل دانشآموزان؛ خانواده در هر جایگاه و موقعیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگى و ... که باشد نقش بسزایى در موفقیت یا شکست تحصیلى دانشآموز دارد. آموزش رفتارهاى صحیح فردى و اجتماعی؛ تشویق دانشآموز براى ادامه تحصیل؛ فراهم کردن زمینه مناسب براى ادامه تحصیل فرزندان؛ رفع مشکلات آموزشى و پرورشى با همکارى اولیاى مدرسه و ...، همگى عوامل موثرى براى ادامه تحصیل و موفقیت دانشآموز است. اگر این حمایتها از دوران کودکى و حتى پیش از شروع درس و مدرسه آغاز شود، بىشک نتیجه بهترى را نیز به همراه خواهد داشت. به عقیده پژوهشگران نقش والدین، حتى از عملکرد اولیاى مدرسه نیز شاخصتر و تاثیرگذارتر است.
8- حمایت؛ همراهى والدین و اولیاى مدرسه و به طور کلى همه افرادى که به شکلى در آموزش و پرورش دانشآموز نقش دارند، شاخصى براى تضمین موفقیت تحصیلى دانشآموز است. «اطمینان» از اینکه در شرایط بحرانى همواره فرد یا افرادى دانشآموز را «حمایت و هدایت» خواهند کرد، او را به ادامه مسیر دلگرم مىکند. پژوهشگران نقش حمایتى والدین و اولیاى مدرسه را تنها به صرف هزینه محدود نکرده و تاکید دارند این حمایت باید همه جانبه باشد. به این معنى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
دلایل اصلی ناکامی در یادگیری زبان
بشر در هیچ دورهای این چنین با حجم انبوهی از دادهها و اطلاعات مواجه نبوده است. سرگردانی انسان امروز، انتخابی مناسب از بین هزاران امکانی است که عمر کوتاهش را بر نمیتابد و این سرگردانی، در انتخاب روشی مناسب برای یادگیری یک زبان بین المللی با گستره تولید جهانی، صد چندان شده است. کتابها، فیلمهای صوتی - تصویری، کلاسهای آموزشی رسمی و غیر رسمی، نرم افزارها و پهنه گسترده اینترنت در کارند تا امر فراگیری یک زبان خارجی تحقق یابد. آیا اشکال در بهره هوشی ما دانش آموزان و دانشجویان ایرانی است که با گذراندن بیش از ده سال از دوران راهنمائی تا دانشگاه هنوز نتوانستهایم در حد قابل قبولی زبان بیاموزیم؟ چرا ما دانش آموزان و دانشجویان ایرانی با گذراندن بیش از ده سال، از دوران دبیرستان تا دانشگاه، هنوز نتوانستهایم در حد قابل قبولی زبان بیاموزیم. بدون شک اشکال در بهره هوشی و توانائیهای ما نیست بلکه مشکل در روشها و تکنولوژیهایی است که ما با استفاده از آنها زمان بزرگی از زندگی خویش را از دست دادهایم. عمدهترین دلایل ناکامی در فراگیری زبان در کشور ما بقرار زیر است:
ترس
ما همیشه زبان را درس مشکلی تصور می کردیم که باید آنرا امتحان دهیم و بدین دلیل هرگز فرصت استفاه از آنرا بصورتی نیافتیم که از آن لذت ببریم.
تکیه بر محیط مبتنی بر متن
دنیای واقعی زبان، یک دنیای صوتی است. در حالی که سیستم آموزشی ما، دنیایی مبتنی بر متن بوده است و این باعث میشد که مشکل تلفظ نیز بر مشکلات بیشمار ما افزوده شود. بدلیل عدم زیستن در یک محیط واقعی صوتی با آن احساس بیگانگی میکنیم. نتیجه این سیستم آموزشی در آرمانی ترین شرایط تربیت مترجم بود، نه کسی که با زبان بتواند ارتباط برقرار کند.
تکیه بر گرامر
کاش ما زبان را با روش کودکان یاد میگرفتیم که کمترین اهمیتی برای دستورات پیچیده زبان نمیدهند. راستی ما، خود چقدر با گرامر زبان مادری خود آشنا هستیم؟ دستوات گرامری در تمامی زبانها یک موضوع کاملاً تخصصی و انتزاعی از زبان است و اگر نه اینست، پس اینهمه رشتههای دانشگاهی سطح بالا در رابطه با دستور زبان چه معنی میدهند؟ حرف زدن با رعایت دستورات گرامری زبانی پر از استثناء، مانند انگلیسی، تقریباً غیر ممکن است.
تأکید بر یادگیری لغات
آموزش ما، حفظ کردن فرهنگهای لغت بود، هر معلمی برای خود دیکشنری کوچکی میساخت که مجبور به حفظ آن بودیم. و متأسفانه هنوز هم کار به همین منوال است. در یک فرهنگ انگلیسی نگاهی به لغت GET یا TAKE بیندازید. دو صفحه معنی مختلف و گاه متضاد برای یک لغت، سردرگمی آدمی را در آموزش صد چندان میکند. فرق عمده زبان انگلیسی با زبان فارسی در این است که لغات در زبان انگلیسی عمدتاً وقتی معنی واقعی دارند که در کنار سایر لغات قرار میگیرند. مثلاً لغت Take معنی واضحی ندارد، در حالی که معنی عبارت Take off کاملا مشخص است.
اهمیت دادن به امر خواندن
در هر زبانی چهار عنصر عمده خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن وجود دارد. آنچه در سیستم آموزش رسمی ما بیش از همه به آن پرداخته شده است امر خواندن میباشد. در برخی از کلاسهای غیر رسمی نیز صحبت از هم زمانی چهار عنصر رفته است. اما وقتی ما در محیط واقعی زبان قرار میگیریم در مییابیم که اگر هدف فراگیری زبان باشد، عنصر خواندن و نوشتن اهمیت درجه چندم دارند، به این دلیل ساده که در تمامی زبانها افراد بی سواد آن جامعه نیز قادر با تکلم زبان مادری خود هستند.
سه مشکل اصلی پیش روی یک زبان آموز
1- ایجاد شور و هیجان در فراگیری زبان
همه زبانآموزان دوست دارند که به خوبی انگلیسی صحبت کنند. آنها از این فکر که قادر باشند «روان» صحبت کنند و با دیگران به انگلیسی ارتباط برقرار کنند به هیجان میآیند. اما آنها معمولاً توجهی به خود فرآیند آموزش ندارند. در نظر بیشتر زبانآموزان، فراگیری زبان انگلیسی یک اجبار است - چیـزی که مجبور به انجام آن هستنـد، ولی میلی به آن ندارنـد. آنهـا در فراگیری زبان انگلیسی هیچ لذتی نمیبینند. بطور خلاصه، بیشتر زبانآموزان دوست دارند که انگلیسی صحبت کنند ولی دوست ندارند به فراگیری زبان انگلیسی مشغول باشند. این اولین و مهمترین مشکلی است که پیش روی یک زبان آموز قرار دارد، زیرا کسی که تمایلی به فراگیری یک زبان خارجی نـدارد، آن را بـه خوبی فرا نخواهـد گـرفت. اگـر شما «انگلیسی» را دوست نداشتـه باشیـد، «انگلیسی» هم شما را دوست نخواهد داشت!
اگر میخواهید که زبانآموز موفقی باشید، لازم است که خود فرآیند آموزش را هم دوست داشته باشید. لازم است که زمانی را که صرف فراگیری انگلیسی میکنید، به عنوان وقت تفریح یا استراحت خود به حساب آورید. به عنوان مثال، شما باید از موارد زیر لذت ببرید:
خواندن جملات انگلیسی و فکر کردن درباره ساختار آنها
فراگیری لغات جدید از یک دیکشنری
نوشتن یک جمله انگلیسی صحیح با کمک گرفتن از دیکشنری، کتاب گرامر و اینترنت
تمرین تلفظ اصوات و کلمات انگلیسی
به طور آرمانی، فراگیری زبان بایستی برای شما یک تفریح به حساب بیاید. شما باید خود را یک «زبانآموز» قلمداد کنید - کسی که فراگیری زبان انگلیسی را به عنوان یکی از فعالیتهای مورد علاقهاش انتخاب کرده است.
2- ایجاد اولین تغییر در زندگی
تصمیم برای فراگیری زبان انگلیسی نیازمند ایجاد تغییراتی در زندگیتان میباشد. به عنوان مثال تصمیم میگیرید که هر روز 30 دقیقه برای خواندن یک کتاب انگلیسی وقت بگذارید و بر این تصمیم پافشاری میکنید. ایجاد یک تغییر کوچک ولی دائمی در زندگی راحت نیست، مخصوصاً اگر فراگیری زبان «سرگرم کننده» به نظر نرسد. به هر حال، زبانآموزان باید به خاطر داشته باشند که اگر روزی 15 دقیقه به مطالعه انگلیسی بپردازند، نتیجه بهتری میگیرند تا اینکه مثلاً هر یک ماه یکبار، یک روز کامل را به این کار اختصاص دهند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
امی بودن پیامبر، از مهمترین دلایل عظمت و اعجاز قرآن کریم
رسول اکرم به حکم تاریخ قطعی و به شهادت قرآن کریم و به حکم قرائن فراوانی که از تاریخ اسلام استنباط میشود، لوح ضمیرش از تعلم از بشر پاک بوده است. او انسانی است که جز مکتب تعلیم الهی مکتبی ندیده و جز از حق دانشی نیاموخته است. او گلی است که جز دست باغبان ازل دست دیگری در پرورشش دخالت نداشته است. او با آنکه با قلم و کاغذ و مرکب و خواندن و نوشتن آشنا نبود، در کتاب مقدس خویش به قلم و آثار قلم به عنوان یک امر مقدس سوگند یاد کرد و در اولین پیام آسمانی خود فرمان خواندن داد، علم و دانش و صنعت به کار بردن قلم را، پس از نعمت آفرینش، بزرگترین نعمت ارزانی شده به بشر معرفی کرد. آن کس که خود قلم به دست نگرفته بود بلافاصله پس از ورود به مدینه و ایجاد امکانات ساده، " نهضت قلم " ایجاد کرد و با آنکه خود معلمی از بشر ندیده بود و دارالعلم و دانشگاهی طی نکرده بود، خود معلم بشر و پدید آورنده دارالعلمها و دانشگاهها شد. ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد *** دل رمیده ما را انیس و مونس شدنگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسأله آموز صد مدرس شدکرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود *** که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شدحضرت رضا علیه السلام در مناظره خویش با ارباب ادیان خطاب به رأس الجالوت فرمود: " از جمله دلائل صدق این پیامبر این است که شخصی بود یتیم، تهیدست، چوپان، مزدکار، هیچ کتابی نخوانده و نزد هیچ استادی نرفته بود. کتابی آورد که در آن حکایت پیامبران و خبر گذشتگان و آیندگان هست ". آن چیزی که بیش از پیش عظمت و رفعت و آسمانی بودن قرآن کریم را مدلل میسازد این است که این کتاب عظیم آسمانی با اینهمه معارف در باب مبدأ، معاد، انسان، اخلاق، قانون، قصص، عبرتها، مواعظ، و با اینهمه لطف و زیبایی و فصاحت، بر زبان کسی جاری شده که خود امی بوده است. نه تنها هیچ مدرسه و دانشگاه و دارالعلمی را در همه عمر ندیده است و با هیچ دانشمندی از دانشمندان جهان روبرو نشده است، حتی یک کتاب ساده از کتابهای عصر خود را نخوانده است.
آیت و معجزهای که خداوند بر آخرین پیامبرش فرستاد از نوع کتاب و نوشته است، از نوع سخن است، از نوع فکر و احساس است، با عقل و با فکر و با دل و ضمیر سر و کار دارد. این کتاب قرنهاست که قدرت خارق العاده معنوی خود را نشان داده و نشان میدهد، روزگار نمیتواند آن را کهنه کند، میلیونها میلیون دل را به سوی خود کشیده و میکشد، نیروی حیاتی در آن موج میزند، چه عقلهای مفکری را به اندیشه و تدبر وا داشته و چه دلهایی را لبریز از ایمان و ذوق و شوق معنوی کرده و چه مرغان سحر و شب زنده دارانی را غذای روحی شده و چه اشکها را از عشق به خدا و خوف از خدا در نیمههای شب بر گونهها جاری ساخته است و چه ملتهای اسیر و به زنجیر کشیده را از چنگال ظلم و استبداد نجات داده است. نقش قرآن چونکه بر عالم نشست *** نقشههای پاپ و کاهن را شکستفاش گویم آنچه در دل مضمر است *** این کتابی نیست چیز دیگر استچونکه در جان رفت جان دیگر شود *** جان چو دیگر شد جهان دیگر شودهمچو حق پیدا و پنهان است این *** زنده و پاینده و گویاست اینآری، عنایت ازلی برای اینکه آیت بودن این کتاب و وحی بودنش بیشتر روشن شود آن را بر بندهای از بندگانش فرود آورد که یتیم، فقیر، چوپان، صحرا گرد و درس ناخوانده و مکتب نادیده بود. «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم».