تعداد صفحات:31 صفحه
فرمت:Word
فهرست:
چکیده
کلمات کلیدی
مقدمه
بیان مسئله
متن اصلی
پیشنهادات و راهکارها
فهرست منابع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
تربیت دینی کودکان
اُنس دینی:نخستین مرحلهی تربیت دینی، اُنس دینی است. کودکی که در سالهای نخست زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا میشود و در سه یا چهار سالگی در کنار آنان جانمازی پهن میکند و به تقلید از آنان، قیام، رکوع و سجده برپا میکند، کمکم زمینهای به نام اُنس و الفت دینی در او ایجاد میشود. وقتی فرزند شما در کنارتان سجده و رکوع کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمی فشردید، پیشانیاش را بوسیدید و لبخند رضایتبخشی در صورت او شکوفا شد، به یادش میماند که هر موقع این حرکات را انجام داده، از شما یک پاداش درونی و رضایتبخش دریافت کرده است. هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کردید که به او سخت نگذرد و راحت و خوشحال باشد و ماندن خارج از حوصلهی او نباشد، این مراعاتها و ظرافتها او را کم کم به نوعی وابستگی دینی گرایش خواهد داد که پایهی آن اُنس والفت با دین است. ما در روانشناسی به این پدیده «conditioning» یا شرطی کردن میگوییم؛ به این صورت که اگر دو امر در مجاورت یکدیگر قرار بگیرد و با حضور یکی، دیگری هم حضور پیدا کند، کودک کم کم بین اینها پیوندی برقرار میکند که به آن «پیوند شرطی» گفته میشود. کودک در سالهای بعد که زندگی مستقلی را دنبال میکند، هر وقت به یاد میآورد که وقتی نماز میخواند سیمای شما شاد میشد و او را تشویق میکردید، در او شوق و علاقه به دین ایجاد میشود.2- عادت دینی:وقتی کاری را بارها و بارها تکرار کردیم، این عمل در شخصیت ما نفوذ میکند و استوار و پایدار میشود، مثل عادت به نظم، سحرخیزی، مسؤولیت پذیری یا هر عادت دیگر. از خصوصیات مهم دورهی کودکی و دبستان، عادتپذیری است. اگر شما در این سالها همّت کنید و عادت ارزشمندی را در فرزند یا شاگردتان پدید بیاورید، در سالهای بعد نیاری به صرف آن همه نیرو و هزینه نخواهد بود. در سنّ دبستانی عادت دینی بهتر جایگزین میشود. مثلاً با همت و مساعدت شما به کودکان اجازهی نماز خواندن در مسجد میدهند؛ در حالی که هنوز نماز بر آنان واجب نیست، به آنجا میآیند و نماز میخوانند و به این ترتیب نوعی عادت و استمرار بر عمل در آنان پدید میآید.ما باید بچهها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهیم و به آنان بیاموزیم که صبحها قدری زودتر بیدار و آمادهی نماز شوند. همچنین باید تلاش کنیم قرآن را در حدّ ظرفیت خود و بر اساس جاذبههایی که ما برایشان ایجاد میکنیم حفظ کنند. حفظ آیات قرآن و سورههای کوتاه آن در سالهای بعد در زندگی او تأثیر مثبتی دارد.وقتی فرزندانمان به سن تکلیف رسیدند، باید مسائل شرعی و تکلیفی را برایشان بیان کنیم.3- معرفت دینی:مرحلهی سوم، معرفت و تفکر دینی است. کودکی که در سالهای پیشدبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا میکند و عادت دینی در او پدید میآید. باید در سالهای راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله شما باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازید وبا او صحبت کنید. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دورهی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است. یعنی تفکر میتواند به درجهای برسد که انسان در غیاب اشیا هم دربارهی آنها فکر کند، در حالیکه در سالهای قبل از دورهی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما میتوانیم در دورهی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشهی دینی صحبت کنیم و به پرسشهایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم.از مسؤولیتهایی که باید در سالهای قبل از دورهی راهنمایی به آن بیندیشیم، این است که وظایف سنّ بلوغ و تکلیف دختران نوجوان را به آنان بیاموزیم. در سالهای راهنمایی به بعد، بچهها کم کم از چرایی مسائل سؤال میکنند و میخواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا بهحال نماز خوانده است و اکنون هم میخواند، اما حالا میخواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او میخواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما شاید اندیشهی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونهها و شواهدی مستدل و روشن در بحثتان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّیمان مانند: سخنان پیامبر «صلی الله علیه وسلم»، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران نیز به داستانهایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، میتوانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایتها، ضربالمثلها، داستانها ، خاطرات و موضوعهای تاریخی یاد میکنید، بحثتان شیرینتر میشود و جذابیت و گیرایی آن بالا میرود.4- عمل به آموختههای دینی:مرحلهی چهارم، عمل به آموزههای دینی است. اگر در گام سوم معرفت دینی ایجاد شد، گام چهارم، اجرایی است؛ یعنی تمام تار و پود وجود او، نگاه او،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 52
تربیت دینی کودکان
اُنس دینی:نخستین مرحلهی تربیت دینی، اُنس دینی است. کودکی که در سالهای نخست زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا میشود و در سه یا چهار سالگی در کنار آنان جانمازی پهن میکند و به تقلید از آنان، قیام، رکوع و سجده برپا میکند، کمکم زمینهای به نام اُنس و الفت دینی در او ایجاد میشود. وقتی فرزند شما در کنارتان سجده و رکوع کرد و سلام نماز را داد و شما دستش را به گرمی فشردید، پیشانیاش را بوسیدید و لبخند رضایتبخشی در صورت او شکوفا شد، به یادش میماند که هر موقع این حرکات را انجام داده، از شما یک پاداش درونی و رضایتبخش دریافت کرده است. هر زمان با شما به مسجد آمد و شما مراعات کردید که به او سخت نگذرد و راحت و خوشحال باشد و ماندن خارج از حوصلهی او نباشد، این مراعاتها و ظرافتها او را کم کم به نوعی وابستگی دینی گرایش خواهد داد که پایهی آن اُنس والفت با دین است. ما در روانشناسی به این پدیده «conditioning» یا شرطی کردن میگوییم؛ به این صورت که اگر دو امر در مجاورت یکدیگر قرار بگیرد و با حضور یکی، دیگری هم حضور پیدا کند، کودک کم کم بین اینها پیوندی برقرار میکند که به آن «پیوند شرطی» گفته میشود. کودک در سالهای بعد که زندگی مستقلی را دنبال میکند، هر وقت به یاد میآورد که وقتی نماز میخواند سیمای شما شاد میشد و او را تشویق میکردید، در او شوق و علاقه به دین ایجاد میشود.2- عادت دینی:وقتی کاری را بارها و بارها تکرار کردیم، این عمل در شخصیت ما نفوذ میکند و استوار و پایدار میشود، مثل عادت به نظم، سحرخیزی، مسؤولیت پذیری یا هر عادت دیگر. از خصوصیات مهم دورهی کودکی و دبستان، عادتپذیری است. اگر شما در این سالها همّت کنید و عادت ارزشمندی را در فرزند یا شاگردتان پدید بیاورید، در سالهای بعد نیاری به صرف آن همه نیرو و هزینه نخواهد بود. در سنّ دبستانی عادت دینی بهتر جایگزین میشود. مثلاً با همت و مساعدت شما به کودکان اجازهی نماز خواندن در مسجد میدهند؛ در حالی که هنوز نماز بر آنان واجب نیست، به آنجا میآیند و نماز میخوانند و به این ترتیب نوعی عادت و استمرار بر عمل در آنان پدید میآید.ما باید بچهها را به خواندن نماز اول وقت عادت دهیم و به آنان بیاموزیم که صبحها قدری زودتر بیدار و آمادهی نماز شوند. همچنین باید تلاش کنیم قرآن را در حدّ ظرفیت خود و بر اساس جاذبههایی که ما برایشان ایجاد میکنیم حفظ کنند. حفظ آیات قرآن و سورههای کوتاه آن در سالهای بعد در زندگی او تأثیر مثبتی دارد.وقتی فرزندانمان به سن تکلیف رسیدند، باید مسائل شرعی و تکلیفی را برایشان بیان کنیم.3- معرفت دینی:مرحلهی سوم، معرفت و تفکر دینی است. کودکی که در سالهای پیشدبستانی و دبستانی با آداب دینی اُنس پیدا میکند و عادت دینی در او پدید میآید. باید در سالهای راهنمایی معرفت دینی پیدا کند. در این مرحله شما باید از طریق دلیل و استدلال و نیز تعقل و تحلیل مسائل دینی با ذهن آماده و مستعد او ارتباط برقرار سازید وبا او صحبت کنید. از نظر ساختارِ ذهنی، سن 13 سالگی دورهی رشد مفاهیم ذهنی و غیر ملموس است. یعنی تفکر میتواند به درجهای برسد که انسان در غیاب اشیا هم دربارهی آنها فکر کند، در حالیکه در سالهای قبل از دورهی راهنمایی، رشد و تفکر انتزاعی حاصل نشده است. پس ما میتوانیم در دورهی راهنمایی با آمادگی بیشتری از معرفت دینی و اندیشهی دینی صحبت کنیم و به پرسشهایی که نوجوانان راجع به دین دارند، پاسخ بگوییم و استنباط، فهم، آگاهی و ادراک آنان را در این مرحله بالا ببریم.از مسؤولیتهایی که باید در سالهای قبل از دورهی راهنمایی به آن بیندیشیم، این است که وظایف سنّ بلوغ و تکلیف دختران نوجوان را به آنان بیاموزیم. در سالهای راهنمایی به بعد، بچهها کم کم از چرایی مسائل سؤال میکنند و میخواهند علّت و حکمت مسائل را بدانند. کودک تا بهحال نماز خوانده است و اکنون هم میخواند، اما حالا میخواهد بداند که این نماز چه اثری بر شخصیت او دارد و در نزد خداوند چه پاداشی دارد و اصولاً چرا باید نماز بخواند؟ او میخواهد راجع به صفات خداوند درک درستی داشته باشد. شما شاید اندیشهی او را در این جهت هدایت کنید و از نمونهها و شواهدی مستدل و روشن در بحثتان بهره بگیرید. اگر مربیان به ادبیات غنی دینی و ملّیمان مانند: سخنان پیامبر «صلی الله علیه وسلم»، اصحاب بزرگوار و بزرگان دین ، اشعار ارزشمند شاعران نیز به داستانهایی که در فرهنگ ملّی و اسلامی وجود دارد مسلط باشند، میتوانند در معرفت دینی جذابیت ایجاد کنند. وقتی شما مناسب و بجا از اشعار خوب و زنده و با روح، از حکایتها، ضربالمثلها، داستانها ، خاطرات و موضوعهای تاریخی یاد میکنید، بحثتان شیرینتر میشود و جذابیت و گیرایی آن بالا میرود.4- عمل به آموختههای دینی:مرحلهی چهارم، عمل به آموزههای دینی است. اگر در گام سوم معرفت دینی ایجاد شد، گام چهارم، اجرایی است؛ یعنی تمام تار و پود وجود او، نگاه او،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
تربیت دینی کودکان
پرورش دینی :
آموزش آداب و رفتار صحیح زندگی همان آموزش دین است , یعنی اگر طفل روش صحیح زندگی کردن را آموخته باشد , در حقیقت تربیت دینی پیدا کرده است .
" پیامبر اسلام "( ص ) در مقام اندرز , برخی از والدینی که از زیر بار آموزش و پرورش دینی در آخر الزمان شانه خالی کنند فرموده اند :
" ویل للاولاد و آخرالزمان من ابائهم لا یعلمونهم الفرائض "
" وای بر فرزند آخر الزمان از دست پدر و مادرانشان که به آنها فرائض دینی را می آموزند.
" تعالیم و دستورات دینی کلاً شامل دو بخش می شود :
1- بخشی که شامل اعتقاد و ایمان در رابطه با آفریدگار است . 2- بخشی دیگر که شامل اعمال و رفتار آدمی و روابط با دیگران است و والدین مسئولند هر دوجنبه را به طفل بیاموزند. "
آغاز تربیت دینی
تربیت دینی , در حقیقت از روزگاران قبل از تولد و در مرحله انتخاب همسر شروع می شود و مراقبتهای دوران حمل آن را رنگ و صفا می بخشد و پس از تولد والدین مستقیما به جهت دادن و ساختن او می پردازند و از همان لحظات اول تولد قبل از بریدن ناف در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه خوانده میشود (1) درست است که نوزاد معانی کلمات و جمله ها را نمی فهمد لکن آنها را می شنود و اعصاب و مغزش از آنها متاثر میگردد , کودک تدریجا با آنچه دیده و یا شنیده است , مانوس و آشنا می گردد و همین آشنائی در آینده او موثر است . (2) بعد ها به همراه رشد در سنین مختلف تکالیف گوناگونی به کودک داده می شود , مثلا از 3 سالگی آموزش جمله تهلیل است ( ذکر لا اله الا الله ) از 5/3 سالگی آموزش شهادت به رسالت محمد( ص ) , از 4 تا 5 سالگی تمرین صلوات , از 5 سالگی آموزش دست راست و چپ , از 6 سالگی آموزش قبله , سجده و رکوع از حدود 7 سالگی تمرین نماز و بیدار شدن برای سحری است .(3)
کودک و عقائد دینی
" توجه به خدا و دین ریشه فطری دارد , هر کودکی طبعا خداپرست است مگر اینکه عوامل خارجی فطرتش را آلوده سازند و از صراط مستقیم منحرف سازند " (1)
پیامبر اسلام ( ص ) فرمودند : " هر نوزادی با فطرت خدائی به دنیا می آید و پرورش می یابد مگر اینکه پدر و مادر او را به سوی یهودیگری و یا مسیحی گری بکشانند . (2)
" پدر و مادر وظیفه دارند که محیط مناسب برای فرزند خویش بوجود آورند تا عقایدی که در فطرت او نهاده شده تدریجا ظهور و بروز نمایند و پرورش و تکامل یابند .
کودک از همان خردسالی به یک نیروی مافوقی که می تواند نیازمندیهایش را برطرف سازد طبعا توجه دارد اما درک او به حدی نیست که بتواند توجهخویش را بیان کند , اما تدریجا به مرحله ظهور و بروز میرسد " تدریجا که کودک بزرگتر می شود و معمولا در حدود4 سالگی ( که اصطلاحا سن چراها نامیده می شود )
خصوصا اگر در خانواده دین دار زندگی کند به خدا توجه پیدا می کند و گاهگاه نام خدا را برزبان جاری سازد . از حرفها و سئوالاتش پیداست که فطرتش بیدار گشته و می خواهد در این باره اطلاعات بیشتری به دست آورد چه کسی خورشید و ماه و ستاره ها را آفریده است ؟ آیا خدا مرا دوست دارد ؟ خدا کجاست ؟ چه شکلی است ؟ آیا در آسمان است ؟
نحوه پاسخگویی والدین به سئوالات کودک
اولیاء و مربیان باید به تمام سئوالات کودک پاسخ دهند والا روح تحقیق و کنجکاوی او خاموش خواهد شد . اما پاسخ دادن به سئوالات آنها کار آسانی نیست , پاسخها باید صحیح و کوتاه و قابل فهمبرای کودک باشد . و هرچه درک و فهم کودک ترقی می کند پاسخها نیز به همان نسبت عمیق تر می گردد .
باید از گفتن مطالب سنگین و خسته کننده جدا اجتناب کرد که نه تنها سودی ندارد بلکه برای کودک ملال اور خواهد بود .
آموزش نبوت ،امامت و معاد به کودک
در مورد نبوت و امامت باید تدریجا با کودک گفتگو کرد , ابتدا حضرت محمد ( ص ) را به عنوان پیامبر معرفی نمود و سپس صفات و خصایص آن جناب و شرایط پیامبر را با زبان کودکانه برایش بیان کرد و همچنین درباره امامت .
اما درباره معاد شاید ذهن کودک دیرتر از سایر مسائل برای فهم آن آمادگی پیدا کند , کودک خردسال معنای مرک رابه خوبی نمی فهمد شاید مردن را یک سفر طولانی تصور کند مادام که کودک به مردن توجه نکرده لزومی ندارد یا شاید صلاح هم نباشد که در این باره با او صحبت شود
اما خواه ناخواه حوادثی پیش می آید که کودک متوجه مرگ می شود , در اینجا باید حقیقت رابا کودک صریحا در میان گذاشت و در ضمن , بهشت و دوزخ و حساب و قیامت را برای وی تشریح کرد تا ذهنش برای پذیرش معاد آماده گردد اما جوابها باید حتی الامکان کوتاه و قابل فهم کودک باشد . (1)
نمو نه ای از روایات در باره تربیت دینی کودک
درباره ی کودک و تکالیف مذهبی و روایاتی آمده است که برای نمونه ذکر می شود :
امام صادق ( علیه السلام ) می فرماید :
" وقتی کودک به سن سه سالگی رسید به وی امرکن 7 بار لااله الا الله بگوید , در این وقت کود ک را به حال خود واگذار تا به سن 3 سال و 7 ماه و 20 روز برسد در چنین مرحله ای باید با او تعلیم داد که 7 بار بگوید محمد رسول الله و تا چهار سالگی باید او را آزاد گذاشت , پس از آن به او بگو که 7 مرتبه صلی الله علیه و آله را تکرا رکند . و تا پنج سالگی او را رها کن , در این وقت اگر کودک راست و چپ خود را تشخیص داد او را در برابر قبله قرار ده و به او سجده را بیاموز در شش سالگی به وی بگو نماز بخواند و بالاخره رکوع و سجود و مراتب دیگر نماز را به او تعلیم ده وقتی هفت سال او تمام شد به وی بگو دست و صورت خود را بشوید و پس ا زشستن دست و صورت و فرا گرفتن وضو به او بگو نماز بخواند.
1– بحار الانوار , ج 23 ,ص 113-114 – چاپ جدید – حلیه المتقین , ص 107
تربیت دینی کودک گام به گام و بدون اجبار
" این روایت نشان می دهد که باید رفق و مدارا و پرورش تدریجی را کاملا در مد نظر قرار داد و گام به گام در تربیت کودک کوشید نباید در هیچ مرحله ای مسائل را یکباره بر او تحمیل نمود و استعداد و ظرفیت او رابرای آموزش مسائل دینی مورد توجه قرار داد " (1)
" کودک را از همان دوران خرد سالی باید به آداب دینی آشنا کرد و در او شوق و رغبت لازم برای اجرای برنامه های دینی پدید آورد منتهای والدین باید سعی کنند در انجام برنامه های دینی رنج و زحمتی برای کودک نباشد و در نتیجه وازدگی ایجاد نشود واداشتن طفل به انجام برنامه های مستحبی یا احیاء در جلسات مذهبی موجبات وازدگی از مذهب را فراهم می کند .
در تربیت مذهبی باید والدین مذهبی و عامل بوده و در پرورش دینی عمل و رفتار والدین نقش عمده دارد. " (2)
خاتمه
در خاتمه لازم به تذکر است که گرچه کودک قبل از سن شرعی بلوغ تکلیف ندارد لکن پدر و مادر حق ندارند بدین بهانه فرزندان خویش را قبل از بلوغ کاملا آزاد بگذارند تا هر عمل خلافی را مرتکب شوند زیرا طبعا به اعمال گناه و خلاف شرع عادت می کند به طوری که بعد از بلوغ نمی تواند از عادتهای زشت گذشته دست بردارد . بنابراین پدر و مادر باید حدود واجبات و محرمات را از همان زمان کودکی به فرزندانشان یادآور شوند و از انجام اعمال حرام و خلاف شرع جلوگیری کرده و در انجام واجبات و کارهای نیک تدریجا آنان را عادت دهند . (1)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
1 - در دین اسلام آمده که زن و مرد مکمل یکدیگرند، پس چرا مدیریت خانواده با مرد است؟ آیا زن کفایت مدیریت ندارد؟
خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است که همانند اجتماع بزرگ نیاز به رهبر و سرپرست دارد. قرآن مجید تصریح کرده که مدیریت خانواده بر عهده مرد است: "الرّجال قوّامون علی النّساء؛ مردان سرپرست و عهده دار امور زنان هستند".(1) البته منظور از سرپرستی و مدیریت، استبداد و زورگویی نیست، بلکه منظور، اداره امور و هدایت زندگی و تأمین معیشت است. این موقعیت به خاطر خصوصیات جسمی و روحی مردان است مانند: داشتن بنیة بدنی و نیروی جسمی و غلبه قوه تفکّر مدیریتی بر نیروی عاطفه.توضیح: مسلّماً زن و مرد تفاوت هایی از نظر آفرینش دارند که خداوند حکیم تفاوت ها را به خاطر این که زن و مرد بتوانند مکمّل یکدیگر باشند، در وجود آنان قرار داده است. وجود تفاوت ها علّت کاستی یکی و کمال دیگری نیست، بلکه هر دو در حدّ خود، موجودی کامل هستند. کامل بودن زن به همین وضع است و کامل بودن مرد نیز به همین گونه است. هر یک از آن دو باید کمال خویش را در خود جستجو کنند، نه در جنس مخالف. زن با آن روحیات و جسمیات و احساسات و جمال و لطافت باید باشد و مرد هم با ویژگی های خود باید باشد. خداوند یکی را کامل و دیگری را ناقص خلق نکرده است. هر دو کامل و مکمّل یکدیگرند.تعبیر قرآن در این باره بسیار زیبا است: "هنّ لباس لکم و انتم لباس لهنّ".(2) روانشناسان پس از بررسی های فراوان به این نتیجه رسیده اند که مردان در مدیریت کردن موفق تر از زنان هستند. از طرفی اگر بنا باشد خرج و مخارج زندگی بر عهدة مرد باشد، خواه ناخواه و به طور طبیعی مدیریت و ادارة زندگی خانوادگی بر عهدة وی می افتد. قرآن پس از مسئولیت سرپرستی مردان می فرماید: "مردان نگهدارندة زنان هستند، به خاطر توانایی هایی که دارند و به خاطر این که از اموالشان خرج آنان می کنند".(3) بنابراین مدیریت بر ادارة خانه به طور طبیعی بر عهدة مرد (که مسئولیت مالی زن و فرزندان را به عهده دارد) نهاده شده است. البته گاهی ممکن است برخی از زنان بر شوهران خود از برتری ها و امتیازاتی برخوردار باشند اما قوانین به تک تک افراد نظر ندارد، بلکه نوع انسان ها را در نظر می گیرد. البته مدیریت از دیدگاه اسلام به معنای ریاست کردن و آقایی کردن و تفاخر کردن و زورگویی نیست، بلکه وظیفة سنگین الهی است که بر دوش مردان سنگینی می کند و باید روز قیامت پاسخگوی آن باشند.(4)پی نوشت ها: 1. نساء (4) آیة 34.2. بقره (2) آیة 187.3. نساء (4) آیة 34.4. تفسیر نمونه، ج 3، ص 370
2 - وظیفة اصلی زن در خانواده و جامعه چیست؟
خواهر گرامی! زندگی هر دسته از موجودات مفهوم ویژه ای دارد که با توجه به فلسفه آفرینش آن ها تفسیر می گردد. خداوند از آفرینش گیاهان هدف هایی داشته، متمایز از هدف هایی که برای آفرینش حیوانات رقم زده است. بنابراین مفهوم زنده و با نشاط بودن گیاهان غیر از معنی زنده و با نشاط بودن حیوانات است. انسان نیز موجود زنده ای است که شاکلة آفرینش او از لحاظ ظاهر و باطن و جسم و روح با سایر موجودات متفاوت و کامل تر از آن ها است. او می تواند دامنة شناخت و معرفت خویش را تا اعماق هستی رسوخ دهد و از ملک تا ملکوت را به تسخیر خویش در آورد و همة هستی را در اختیار خویش بگیرد و از تمامیت آن ابزار و نردبانی بسازد تا به هدف نهایی آفرینش و حیات طیبه نایل گردد و زندگی حقیقی را در جوار قرب الهی و وصول به کمال مطلق جستجو نماید، و این است تفسیر زندگی و حیات انسانی. در چنین صورتی انسان وظیفة خویش را انجام داده، توانسته است به مقام انسانیت نایل گردد.پس وظایف زن یا مرد در خانواده یا جامعه را باید در راستای فلسفة آفرینش و چیستی زندگی اش جستجو کرد. به دیگر بیان: پرسشِ "تکلیف ما، در خانه و جامعه چیست" را می توان بدین گونه بیان کرد: برای رسیدن به "زندگی انسانی" و داشتن نشاط و شادمانی، و نیل به جوار قرب ربّانی، چه وظیفه ای در محیط خانواده و اجتماع داریم و چگونه می توان به آن دست یافت؟نقش زن در زندگیزن به دلیل نقش خاصی که در دستگاه خلقت بر عهده دارد، به سرمایه های درونی بس گرانبهایی مجهّز است که جامعة بشری در رشد خود نیازمند این ارزش ها است. یکی از این سرمایه های درونی عاطفه است که در طول تاریخ و در تمامی اجتماعات نمودهای بسیار شکوهمندی داشته است.[1] این میل درونی اگر چه همة انسان ها کم و بیش وجو دارد اما بهرة زن از این عطیه الهی بیشتر است. این میل مقدس از یک سو زنان را برای همه نوع فداکاری، جهت زندگی و همسرش آماده می کند و همچون شمع فروزانی محفل خانواده را روشن می سازد؛ از سویی دیگر، زحمات طاقت فرسای پرورش نسلی را بر عهده دارد. به بیان دیگر: جامعة سالم نیازمند داشتن خانواده های سالم است و سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پی ریزی می شود و شمع فروزان محفل خانواده زن است. آنان هستند که با آکنده ساختن کانون خانواده از انس و صفا و الفت می توانند فضای فکری، فرهنگی، دینی و گفتگو های سیاسی و اجتماعی را نورانی کنند و عملاً درس مهر و صفا و از خود گذشتگی را از طریق فرزندان و همسران خویش به آیندگان بیاموزند. چنانکه در تنظیم صحیح اقتصاد خانواده می تواند تأثیر به سزایی داشته باشد و با تدبیر و برنامه ریزی عاقلانه مرد را در تأمین هزینه و مخارج زندگی یاری رساند و به این وسیله الگوی مناسبی برای فرزندان خود باشد.نقش زن در جامعهاگر زن از ایفای نقش اجتماعی محروم شود، از رشد اجتماعی او کاسته می شود و جامعه ای که زنان آن از رشد فکری واجتماعی محروم باشند. مسلّماً جامعة رشد یافته ای نخواهد بود، زیرا جامعه از آحاد انسان هایی تشکیل می شود که با تربیت ها و فرهنگ های متفاوتی از خانواده ها شکل می گیرند و وارد اجتماع می گردند. اینان در تعامل با هم، آداب و سنت ها و نظام ها و قانون های خاصی را به وجود می آورند. که دراثر پیوند با یکدیگر، ماهیت اجتماعی پیدا می کنند.بنابراین سعادت و سلامت هر جامعه در خانواده ها پی ریزی می شود و انتقال ارزش های دینی، ملّی و فرهنگی و اجتماعی در درجة اوّل به عهدة خانواده ها به خصوص مادر است. پس می توان نتیجه گرفت که جامعة سالم نیازمند مادران سالم است و جامعة فرهنگی، دینی و ارزشی، جامعه ای است که مادران آن از بینش و تفکر سالم فرهنگی، دینی و ارزشی برخوردار باشند.تداوم مسئولیت در بستر اجتماعروح کودک همانند جسمش به شدت در معرض تغییر و تحول است. اگر آموزش و تربیت کودک هماهنگ و متناسب با روح وی تداوم نیابد، رشد دینی و فرهنگی و اجتماعی اش دچار اختلال می گردد و زنان بهترین گزینه هستند که می توانند از عهدة تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان بر آیند. چنان که رعایت مصالح اخلاقی و اجتماعی و حفظ بنیان اصیل خانواده و رفاه حال بانوان اقتضا می کند که مشاغلی همانند طبابت بیماری های خاص زنان و تعلیم و تدریس آن در دانشگاه ها در اعضای زنان باشد.یک تذکر مهم زنان، رهبران اولیة هدایت فکری، اعتقادی و عاطفی جامعه هستند و وظیفة اصلی آنان، فروزان ساختن مشغل پر مهر و صفا و صمیمیت خانواده و حفظ اساسی و بنیان این کانون هدایت است. بنابراین بهانة حضور در عرصة فعالیت های اجتماعی جهت تداوم مسئولیت ها نباید باعث انحطاط شأن و منزلت انسانی زنان گردد و بی بندوباری و فساد اخلاقی را دامن زند و در نتیجه زمینةاز هم گسیختگی نظام خانواده و فرو پاشی آن را فراهم کند.تلازم حقوق و وظایف زندگی، سازمانی است که ارکان آن زن و مرد هستند. در این سازمان، وظایف و مسئولیت ها در کنار حقوق و چشم داشت ها، قرار می گیرد. به بیان دیگر: هر جا تکلیف و مسئولیتی است. بحث از حقوق هم در کنار آن مطرح است. بحث از حقوق زن و شوهر، یا زن و مرد را در نامه های بعدی یا کتاب های زیر که وظایفه زن را در خانواده و جامعه را توضیح می دهد جستجو کنید: 1- آیین همسرداری یا اخلاق خانواده از ابراهیم امینی.2- بهشت خانواده از دکتر سید جواد مصطفوی.3- نقش دین در خانواده از حاج صادق احسان بخش.4- فصلنامة پژوهش های قرآنی شمارة 25 و 26، سال هفتم، بهار و تابستان 80 ، ویژة زن در قرآن.[1] معارف اسلامی پیش دانشگاهی، ص 100.
3 - مشکلات اقتصادی و اعتیاد دامنگیر خانواده ما شده , و اگر چه خودم پایبند به درس و مسائل مذهبی هستم , ولی آینده زندگی و روی گردانی خواستگاران خیلی برایم مشکل شده است .
اما در مورد موضوعات مدنظر به ترتیب نکات زیر را تقدیم میداریم:1. خواهر محترم زندگی دنیا هرگز بدون مشکل نیست حتی افرادی که گمان میکنید مشکل مادی ندارند اما از مشکلات عاطفی و اخلاقی و دینی سخت رنج میرند و زندگی همراه با رنج و بلا را میگذرانند. گمان میکنید که زندگی دنیا بر وفق مراد انسانهاست. هرگز هرگزچنین نیست دنیا و زندگی دنیا به بلایا و گرفتاریها همراه و عجین شده است منتهی این بلایا برای هر شخصی به شکلی جلوه میکند و آدمی را به خود مبتلا میسازد بنابراین گمان نبرید که تنها شما به این بلایا گرفتار شدهاید ما که در این مرکز با نمونههائی از افراد مانند شما آشناهستیم وقتی زندگی شما را با زندگی دیگران مقایسه میکنیم بی تردید میگوئیم مشکلات شما در برابر مشکلات دیگران کم و قابل تحمّل است. ایکاش میتوانستم چند نمونه از این نوع نامهها را برایتان میخواندیم تا باور کنید که زندگی شما در برابر زندگی دیگران به مراتب مشکلاتکمتری دارد به ویژه که نوع مشکل شما مشکل ایمانی و اخلاقی نیست مشکل اجتماعی و مادّی است اگر خدای نکرده افراد بی ایمان و منافق و مفسد شریک زندگی خانوادگیت میشدند چه کار میکردی؟ اگر مشکلات اخلاقی حاد و به مشکلات اقتصادی گرفتار میگردید چه کارمینمودید؟در روایتی، امام(ع) میفرمایند: سه گرفتاری ارزشمند است که آدمی را به یاد خدا میاندازد که فقر و مرض و مردن از آن جمله بلایا هستند چون آدمی را به یاد خداوند میاندازد در حالی که گرفتاریهای دیگر آدمی را از خدا غافل و یاد خداوند را از دل آدمی میزداید. پسخود را در برابر این بلایا و گرفتاریها نباخته و تسلیم آنها نسازید.2. خواهر محترم آدم خردمند آن است که موقعیتهای زندگی را در مسیر نیل به اهداف خود بکار بگیرد نه آنکه خود را تسلیم موقعیتها نماید. اگر شادی و یا گرفتاری هر یک به شکلی موجب طغیان آدمی از مسیر حق گردد و به کنار گذاردن بندگی منتهی شود نشان ساختهنشدن آدمی است و از جانب دیگر آدمی به هدف خوشگذرانی و راحت بودن در دنیا زندگی نمیکند و هدف از به دنیا آمدن برخوردار بودن نیست هدف بندگی کردن است و عبادت خدا را سرمشق زندگی ساختن و به مردم خدمت کردن است بنابراین هرگز خود را تسلیم موقعیتزندگی نکنید و منتظر نباشید که روزگار بر وفق مرادتان باشد تا خوشبخت شوید بلکه آدم سعادتمند و خوشبخت آن است که دنیا را بر وفق مراد خود سازد و حتی اگر دنیا به خواست او تن نداد، او از خواست خود دست نکشد و راه و رسم بندگی و بندپروری را ترک نگوید و بدانید کهشخص موفق چنین فردی است نه آنکه در آسایش و راحتی به سر برد هر چند ذرهای در فکر اصلاح و تکامل اخلاقی خود نباشد و بندگی نکند.3. خواهر گرامی بدانید که برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد و باید با تحقیق و تدبیر راه حل مشکل را یافته و به حلّ آن اقدام کنید. مثلاً سعی و تلاش در ترک اعتیاد عزیزانتان را فراموش نکنید بلکه با استعانت از درگه حضرت حق و کمک گرفتن از افراد قابل اعتماد ومؤسسات و ادارات مربوطه در ترک اعتیاد آنها تلاش کنید و بدانید که خداوند پشتیبان شماست و عاقبت جوینده یابنده است درست است که ترک، مشکل است ولی ارزشمند است و با تلاش و همّت میتوان راه ترک آنها را یافت و آنها را دعوت و یا وادار به ترک نمود. مؤسساتدولتی ترک اعتیاد را شناسائی و با همکاری، آنها مقدمات این کار را فراهم آورید و با توکل به خداوند انشاء الله موفق خواهید شد.