لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بهداشت روانی (Mental Health)
نگاه کلی
کلمه بهداشت روانی چقدر برای شما آشناست؟
چه ارتباطی بین بهداشت روانی و اختلالات روانی وجود دارد؟
چگونه میتوانیم بهداشت روانی خود را حفظ کرده یا بهبود ببخشیم؟
واژه بهداشت (Health) و سلامتی همیشه انسان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است. تدوین برنامههای تربیتی – بهداشتی برای حفظ سلامتی و مطالعه ، جلوگیری و درمان بیماریها نمونهای از این اقدامات بشری است. بهداشت در یک تقسیم کلی به دو نوع "بهداشت جسمی" و "بهداشت روانی" تقسیم میشود. ولی آنها همپوشیهای زیادی را با هم دارند (بر یکدیگر تاثیر میگذارند.بهداشت روانی از آن جهت که رابطه مستقیمی با "عملکرد فردی – اجتماعی" و آسیبهای روانی – اجتماعی" دارد، از اهمیت زیادی برخوردار است و این اهمیت باعث تدوین و اجرای برنامههای متعدد بهداشت روانی در سه بعد " پیشگیری ، درمان و توانبخشی" میشود این سه بعد در برگیرنده تمام اهداف و فعالیتهای بهداشت روانی است.
مقدمه
انسانها در گروههای اجتماعی متنوعی زندگی میکنند و فعال هستند. در این شرایط عجیب نیست که بسیاری از مسائل احساسی و عاطفی آنها از روابط مخدوش شده این گروهها ناشی میشود. با پی بردن به اهمیت روز افزون روابط اجتماعی و میان فردی در سالهای اخیر بجای توجه به عوامل درون شخصی توجه به عوامل حاکم میان افراد گروههای اجتماعی از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. و بر این اساس در محیط بیمارستانهای روانی ، کلینیکها ، دفاتر مشاوره و روان درمانی و ... به شکل بندیهای گروهی توجه خاص مبذول میشود. امروزه انواع شیوههای گروه درمانی از جمله متداولترین شیوههای روان درمانی هستند. در مقابل گروه درمانی ، روان درمانی انفرادی قرار دارد.
تاریخچه گروه درمانی
استفاده منظم از گروهها در روان درمانی پدیده نسبتا تازهای است. هر چند التیام یابی گروهی سابقهای به قدمت تاریخ دارد که نمونههای بارز آن را در تعالیم مذهبی میتوان مشاهده کرد. ژوزف پرات (1974) پزشک اهل بوستون را اغلب پدر گروه درمانی میدانند، در آغاز قرن بیستم ژوزف پرات مسأله گردهم آوری بیمارن معلول و آموزش جنبههای پزشکی بیماری آنها بطور دسته جمعی را مطرح ساخت. او صرف نظر از کار تعلیم ، فضایی گروهی بوجود آورد تا بیماران در سایه آن در مقام کمک متقابل به یکدیگر برآیند. چندین سال بعد ، تعدادی از روانپزشکان آمریکایی نقطه نظرهای پرات را در زمینه درمان روانی بکار بردند. از جمله لازل و مارش که از یک شیوه آموزشی به صورت گروهی برای درمان ناخوشیهای دماغی استفاده میکردند. این شیوه به زودی منسوخ گردید و جای آنرا روان تحلیلی گران پر کردند. فروید شخصا به کار گروه درمانی نپرداخت، اما مقالاتی که در زمینه روان شناسی گروهی و تحلیل خود منتشر کرد، حاکی از اطلاع او از اهمیت پدیده گروهی بود. آدلر شخصا از برنامههای گروه درمانی در مراکز هدایت کودکان و نیز معتادان به الکل استفاده نمود. جنگ جهانی دوم به گروه درمانی وسعت تازهای بخشید. گروه درمانی برای تودههای عظیم بیماران روانی که به ارتش بریتانیا فرا خوانده شده بودند، نقش مهم درمانی ایفا نمود. بیمارستان نظامی نورت فیلد بخصوص مرکز مهمی برای ابداع شیوههای مختلف گروه درمانی بود. از جمله سایر بانیان گروه درمانی در آمریکا میتوان به گروهی از روانشناسان اجتماعی به سرپرستی کورت لوین اشاره نمود. چه مشکلاتی با استفاده از گروه درمانی میتوانند درمان شوند؟
مشکلات و مسائلی که با استفاده از گروه درمانی قابل هستند گسترش وسیعی دارند، از جمله مشکلات مرتبط به خود انگاره ، نداشتن احساس هویت ، عزت نفس و هدف و مقصود. مشکلات نشانهای شامل اضطراب ، افسردگی روان تنی ، عملکرد ضعیف شغلی ، برخورد غیر مؤثر با فشارهای روانی ، مشکلات عاطفی ، ناتوانی در ابراز اهمیت ، ناتوانی در کنترل احساسات ، پرخاشگری ، روابط اجتماعی نامناسب ، ناراحتی در مجمع ، ناتوانی در اعتماد به دیگران ، وابستگی شدید به دیگران ، ابراز وجود بیش از حد ، ناتوانی در برقراری ارتباط با جنس مخالف ، اعتیاد ، مشکلات زنانشویی مثل اختلافات و مشاجرات همسران و ... .
تعاریف بهداشت روانی
تعریف سازمان بهداشت جهانی
سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را اینگونه تعریف میکند: "بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت قرار دارد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای روانی و جسمی ، بهداشت به معنای نبود بیماری یا عقب ماندگی نیست."
تعریف انجمن بهداشت روانی کانادا
انجمن بهداشت روانی کانادا در یک دید جامع بهداشت روانی را در سه قسمت "نگرشهای مربوط به خود ، نگرشهای مربوط به دیگران و نگرشهای مربو به زندگی" تعریف میکند. از نظر این انجمن بهداشت روانی یعنی : "توانایی سازگاری با دیدگاههای خود ، دیگران و رویارویی با مشکلات روزمره زندگی
عوامل موثر بربهداشت روانی
بهداشت روانی افراد متاثر از عوامل متعددی است، اگر چه این عوامل به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار میگیرند ولی در واقع این موضو ع چند وجهی متاثر از یکدیگر است. بدین معنی که افراد به علت شرایط محیطی یا عوامل فردی تعادل و آرامش روحی شان دچار تغییراتی میشود و هر چه شدت این عوامل زیادتر باشد، تاثیر و تهدیدش بیشتر خواهد بود. عواملی همچون : "عدم برآورده شدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانه های جمعی و... از عمده ترین تاثیرگذاران بر بهداشت روانی هستند.
ابعاد بهداشت روانی
پیشگیری نوع اول (Primary Prevention)
هدف این نوع از بهداشت روانی ممانعت از شروع یک بیماری یا اختلال است، "با حذف عوامل کلی کاهش عوامل خطرساز ، تقویت مقاومت افراد ، دخالت در فرایند اختلال" بدست میآید." برنامههای آموزش بهداشت روانی (نظیر آموزش والدین برای تربیت کودکان ، آموزش تاثیرات مصرف الکل و مواد و...)، برنامههای بالا بردن کارایی و توان افراد (نظیر برنامههای تقویتی برای کودکان محروم) ، ایجاد سیستمهای حمایت اجتماعی (نظیر بیمههای درمانی ، ایجاد و حمایت از گروههای محلی و اجتماعی حمایت کننده از افراد مبتلا)" نمونههای پیشگیری نوع اول میباشد.
پیشگیری نوع دوم (Secondary Prevention)
هدف اقدامات این بعد از برنامه بهداشت روانی ، شناخت به موقع و درمان فوری و مناسب اختلال (یا بیماری) است. تمام نظریهها و اقدامات درمانی نظیر "دارو درمانی ، رفتار درمانی ، شناخت درمانی ، گروه درمانی ، روانکاوی و ..." در غالب این بعد از بهداشت روانی قرار میگیرد.
پیشگیری نوع سوم
هدف این بعد از بهداشت روانی ، بازگرداندن و حفظ تمام یا قسمتی از تواناییهای از دست رفته فرد به علت اختلال (یا بیماری) است، تا فرد بتواند به گونهای مفید و سازنده به زندگی "خانوادگی ، اجتماعی و شغلی" خود باز گردد. در واقع برنامههای این بعد با "توانبخشی" (Rehabilitation) افراد و جلوگیری از بازگشت مجدد اختلال (یا بیماری) در فرد و حفظ و پیشبرد سلامت ایجاد شده توسط درمان ، سروکار داشته ، اقدامات قبلی را تکمیل میکند.
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد
پایان نامه برای دریافت کارشناسی ارشد ( M.A )
عنوان :
بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین
مقدمه
بی شک خانواده، نخستین و مهمترین آموزشگاه و پرورشگاه انسان به شمار می آید و یکی از نهادهای اصلی و مقدس هرجامعه است. این خانواده است که فرایند شدن انسان را از قوه به فعل فراهم می کند و تسهیل می سازد و پس از یک زمینه مناسب وراثتی، مهمترین و ضروری ترین نیاز برای رشد یک انسان محسوب می شود و از این نظر خانواده، حیاتی ترین نقش را به عهده دارد. حساس ترین ایام زندگی یک فرد در خانه، در خانواده و در دامن مادر سپری می شود. از این رو قابل تعجب نیست که ریشه اکثر مشکلات رفتاری و ناهنجاریهای عاطفی، اجتماعی و روانی را باید در خانواده جستجو کرد. فرار نوجوانان از خانه، پرخاشگری، بی اختیاری در نگهداری ادرار، ناخن جویدن، اعتیاد، بزهکاری، اضطراب و نظایر آن جلوه هایی از عدم آموزش و عدم برقراری رابطه درست با کودکان و نوجوانان است (به پژوه، 1383).
مطالعات گوناگون نشان داده اند مشکلات بهداشت روانی در کودکان و نوجوانان بیش از سایر اقشار جامعه مشاهده می شود. افسردگی، اضطراب، خودکشی، بزهکاری، مصرف مواد مخدر، شکست تحصیلی و ترک تحصیل از جمله مشکلاتی به شمار می آیند که در دوران کودکی و نوجوانی مشاهده می شود که ناشی از عوامل متعددی چون ژنتیک، اختلال های خانوادگی، تبعیض های اجتماعی، برخوردهای نامناسب افراد خانواده، مدرسه، اجتماع و مجموعه ای از عوامل (خدایاری فرد، 1382).
کودک کافی است که عادی به دنیا بیاید و خانواده و محیطی مناسب در اختیارش باشد تا ببالد و رشد کند و به جایگاه ارزشمند خود برسد. اما زندگی خانوادگی، محیط اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و فرهنگی بسیاری از مردم جهان چنان است که دستیابی به چنین مقصودی را دشوار و گاهی امکان ناپذیر می سازد. ما غالباً فرزندان خود را به دلیل خطاها و اختلال ها محکوم می کنیم، یا آنها را به باد ناسزا و تنبیه می گیریم و فراموش می کنیم به جای آن باید خطاها و ندانم کاریهای خودمان را دلیل بروز مشکلات آنها بدانیم (کاکاوند، 1385).
اختلالات عاطفی- رفتاری، بویژه به سبب وضعیت نامتعادل و متحول زندگی خانوادگی و اجتماعی در یکی از دو دهه اخیر در کشور ما، بیش از هر زمان دیگری گریبانگیر گروههای وسیعی از کودکان شده است. نابسامانیهای خانوادگی، کمبود آموزشی و پرورشی و بهداشتی، جابجا شدن گروههای اجتماعی و فشارهای ناشی از آن، رشد نامعقول جمعیت، مهاجرتهای بی رویه، آوارگی، فقر و اعتیاد گسترده، دل آزردگی و افسردگی و پرخاشجویی و شکوه گیریهای حاصل از غیبت یا فقدان سرپرست در بسیاری از خانواده ها و... بسیاری از عوامل مهم دیگر سبب شده است که اختلالات عاطفی و رفتاری کودکان وسعت بی سابقه ای بیابد (لطف آبادی، 1387).
غیبت های طولانی پدران از خانه، ساعت های طولانی دوری مادران از خانواده تحولات و بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی و از همه مهمتر کم رنگ شدن ارزشی های مذهبی و اخلاقی را باید عامل اصلی این بی ثباتی ها در خانواده دانست (نوابی نژاد، 1379).
از آن جا که مادر اولین کسی است که نوزاد با او رابطه برقرار می کند، لذا مهم ترین نقش را در پرورش ویژگیهای روانی و عاطفی کودک به عهده دارد و کانون سلامتی یا بیماری محسوب می شود. تحقیقات نشان داده اند اختلالات رفتاری کودکان ارتباط تنگاتنگی با مشکلات روانی والدین دارد. هرچه مشکل روانی والدین شدیدتر باشد ظهور اختلال های رفتاری کودکان سریع تر خواهد بود (بلانز و همکاران، 1991).
مطالعات نشان داده اند که مشکلات رفتاری فرزندان با اختلال روان پزشکی والدین رابطه دارد (زیما و همکاران، 1996؛ راتروکوینتون، 1984).
اگر در خانواده شرایط و روابط ناسالم و منفی وجود داشته باشد، تأثیری بر روی فرزندان خواهد گذاشت و منش های عاطفی ناهنجاری در آن ها شکل خواهد گرفت. نقش های منفی از قبیل حسادت، پرخاشگری، احساس عدم امنیت، مضطرب، پرخاشگری، ناسازگاری و افسرده می گردد. لسلت (1987) ناسازگاری کودکان و نوجوانان را ناشی از شکست در دوران کودکی و در خلال دوران دلبستگی مادر می داند (اسماعیلی، 1383).
مطالعات لی[1] و همکاران (1987 ) نشان داده که آسیب روانی مادر موجب اختلالات عاطفی – هیجانی و مشکلات تحصیلی فرزندان می شود ( به نقل از محمد اسماعیل ، 1382 ) .
تحقیقات نشان داده اند که یکی از علل ابتلای به انواع اختلال های روانی و یکی از منابع آسیب روانی کودک ، در ماهیت تعامل آن ها با والدین شان بالاخص با والدین بیمار می باشد . هترینگتون[2] و همکاران ( همان منبع ).
نتایج تحقیقات یافته های آماری نشان داد که : 61 درصد از مادران کودکان مبتلا به اختلال رفتاری هیجانی مشکوک به عدم سلامت روان هستند که این میزان برحسب اختلالات رفتاری کودکان متفاوت می باشد ( همان منبع ) .
متأسفانه در مورد اختلالهای مربوط به کودکان مطالعات اندکی صورت گرفته است و اطلاعات موجود بیشتر براساس مطالعات انجام شده در مورد بزرگسالان است (نلسون و ایزرائل، ترجمه، خدایاری فرد، 1382) با توجه به اهمیت مطالب فوق پژوهشگر بر آن شد تا به بررسی این موضوع بپردازد.
بیان مسئله
تأثیر رفتار و طرز فکر والدین در شکل گیری و چگونگی رفتار کودکان از اهمیت اساسی برخوردار است. والدینی که رابطه مطلوب و درستی با فرزندان خویش دارند، موجب شادمانی، مسئولیت پذیری و تکامل شخصیتی فرزندان خود می شوند. از سوی دیگر، والدینی که رفتاری مطلوب و درستی با فرزندان خود ندارند باعث بروز انواع مشکلات رفتاری در آنان می شوند.
برای آنکه کودک به شکل سالم و هنجار رشد یابد بایستی در حد معقول نیازهای شخصیتی، روانی، فیزیکی و اجتماعی او ارضا شود. ناکامی در رفع این نیازها باعث مشکلات رفتاری، بزهکاری و ناشادی کودک می گردد و شرایط خانوادگی زمینه ساز این ناکامی هاست. از جمله این شرایط: خانواده های از هم پاشیده، طرد شدگی کودک، سخت گیری و محدودیت شدید، فقر و کمبودهای شخصی، عصبی بودن والدین، نبودن معیارهای صحیح اعتقادی و اخلاقی در خانواده و ... را می توان نام برد. در اکثر نظریه های روانشناسی رشد، چگونگی روابط کودک با اعضای خانواده و مخصوصاً ما در یکی از اساسی ترین عامل رشد شخصیت، شناخته شده است.
اگر در روابط عاطفی مادر و کودک اختلالی بوجود آید، موجب بهم خوردن امنیت عاطفی در کودک می شود که آثار آن را در رفتار کودک می توان مشاهده کرد. بنابراین توافق کلی براین است که خانواده در پیدایش اختلالات رفتاری کودک تأثیر مهمی دارد (نوابی نژاد، 1380 و میلانی فر، 1380).
رئیس[3]و همکارانش (1995) با اجرای پژوهشی تحت عنوان رابطه بین شیوه های تربیتی مختلف خانواده با آسیب شناسی روانی در نوجوانان، سه شیوه ضدیت- منفی گرایی، گرم و صمیمی و حمایتی، و کنترل کننده- نظارت کننده را مطالعه نمودند. آنها در این تحقیق دریافتند که شیوه ضدیت و تعارض با علائم افسردگی، همبستگی کمتر و با رفتارهای ضد اجتماعی همبستگی بیشتری دارد. از طرفی بین ارتباط گرم و صمیمی و رفتارهای مرضی ارتباطی مشاهده نشد (امینی، 1384).
پورتس[4] و هاور (1992) در پژوهش پیرامون کارآیی خانواده و سازگاری کودکان پس از طلاق دریافتند که آن دسته از عواملی که بیشترین سهم را در تسهیل سازگاری عاطفی- اجتماعی دارند عبارتند از: نقش های خانوادگی، مهار رفتار و مشارکت عاطفی، علاوه بر این مشخص شد که خانواده هایی که در آنها مراقبت، حمایت متقابل و رسوم خانوادگی پس از طلاق نیز حفظ شده است، احتمالاً بیشتر قادرند ناسازگاری کودکان را کاهش دهند(کریمی، 1387).
فرار از خانواده نیز معمولاً به دنبال یک دوره طولانی تعارضات شدید خانوادگی رخ می دهد. اگر فراری ها مشکلات شدیدی را در خانه تجربه کرده اند اما آنهایی که بیشتر از یکبار از خانه فرار کرده اند شدیدترین مشکلات را داشته اند (اولسون و همکاران، ترجمه کریمی، 1378).
طبق تحقیقات انجام شده نحوه تربیتی والدین، ویژگی های رفتاری خاصی را در کودک بوجود می آورد مثلاً والدینی که در تعامل با فرزندان خود از شیوه فرزند پروری اقتدار منطقی استفاده می کنند فرزندانشان مستقل و با هدف بوده، دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر می باشند و از نظر روانی سالم هستند (بوری[5]، 1991، مارتین[6] و مک کوبی، 1984، نقل از طیبی، 1383).
ری[7] (1990) طی تحقیقی نشان داد که: کودکان مبتلا به مشکلات رفتاری در خانواده هایی پرورش یافته اند که در آنها انضباط و محبت کم بوده است.
سیف نراقی و نادری (1379) طی پژوهشی نشان دادند که: اگر جو یا فضای کل خانواده، بر حرکت و رفتار کودک را علیرغم درست یا نادرست بودن آن پذیرا باشیم،کودک به احتمال زیاد دچار اختلالات رفتاری می گردد... از طرف دیگر در نقطه مقابل خانواده هایی قرار دارند که هیچگونه رفتار کودک را نمی پذیرند. و کودک دچار بلاتکلیفی و تشویش است. افراط و تفریط در میزان توجه و مراقبت نسبت به اعمال و رفتار کودک می تواند موجبات اختلالات رفتاری باشد...داشتن انتظارات و توقعات نامتناسب با رشد و توان جسمی، ذهنی، عاطفی، اخلاقی و اجتماعی کودکان و یا نداشتن هیچگونه توقعی از آنان در موقعی باید توقع داشت، سبب اختلالات رفتاری در آنان می شود(سالاری، 1380).
براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی[8] سالانه، بیش از یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار می کنند بیشتر این نوجوانان میان 14 تا 17 سال سن دارند که از این میان 74 درصد دختر و 26 درصد پسر هستند(روزنامه جام جم، دی ماه 1380).
نتایج تحقیقات متعدد نشان می دهند اکثر مشکلات رفتاری کودکان در محیط خانه و مدرسه منعکس کننده شرایط پیچیده بین فردی و رفتاری اعضای خانواده بویژه والدین است و در این میان نقش مادر اساسی و تعیین کننده است بطوریکه محرومیت از وجود او و یا عدم بهداشت روانی والدین اثرات ناگواری از جمله کاهش میزان جنب و جوش، کاهش واکنش عاطفی، ضعف اعتماد به نفس و... را به همراه دارد. نگرش ها و رفتارهای والدین همانند محرومیت از والدین سهم نسبتاً زیادی در علت شناسی اختلالات رفتاری دارند به همین جهت برخی از صاحب نظران معتقدند کودک مشکل دار عمدتاً والدین مشکل داری داشته اند (ماسن، ترجمه یاسایی، 1380).
«نلسون و ایزرائل[9]» نقل از حمیدی (1380) توافق همگانی وجود دارد که خانواده در پیدایش اختلالهای رفتاری کودکان تأثیر مهمی دارد. درباره خانواده های بزهکاران و نیز خانواده های کودکان مبتلا به اختلال رفتار، جرمها و بزهکاریهای بسیاری گزارش شده است. به نظر می رسد اختلالات رفتاری کودکان از نظام خانوادگی ناصحیح سرچشمه می گیرد.
با توجه به مطالب فوق مسئله پژوهش حاضر این است که «آیا بین اختلالات رفتاری کودکان و سلامت روانی والدین رابطه وجود دارد»؟
اهمیت موضوع پژوهش
در کشور ما نیز کم نیستند کودکانی که دارای پدر و مادری عصبی ، پرخاشگر ، روان گسیخته ، افسرده ، مضطرب و یا به فوبی دچارند . بنابراین یک عامل فشار زای محیطی در خانواده می تواند برای کودکان ، اختلال رفتاری ایجاد کند . برای تخفیف ضایعات و اثرات این مشکلات لازم است شناخت علمی از آن کسب نماییم . پس بررسی رابطه اختلال رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین و درک بهتر وضعیت روانی والدین آنان با اختلال رفتاری کودکان حائز اهمیت بوده و پژوهش گر را بر آن داشت تا به بررسی این موضوع بپردازد .
پژوهش حاضر از دو جبنه نظری و عملی حائز اهمیت است.
الف) جنبه نظری
در زمینه اختلالها رفتاری و بهداشت روانی تحقیقات زیادی انجام شده است. بنابراین نتایج تحقیق حاضر می تواند اطلاعاتی در مورد کیفیت بهداشت روانی والدین و اهمیت آن در تحول مهارتهای اجتماعی و سازگاری کودکان فراهم آورده و در بهبود بهداشت روانی والدین موثر واقع می شود.
ب) جنبه کاربردی
1)مشاوران، روان درمانگران که به کار تشخیص، درمان و راهنمایی اشخاص می پردازند در کاربر روی اختلالهای رفتاری که در اثر ناکارآمدی سازگاری و پایین بودن بهداشت روانی والدین شکل گرفته اند به ریشه های آن توجه کرده و راهکارهای لازم را ارائه نمایند.
2) محیط آموزشی خانواده، جهت افزایش بهداشت روانی والدین و تأثیر آن بررفتارهای سالم و رشد مهارتهای اجتماعی مؤثر واقع می شود.
اهداف تحقیق:
هدف کلی تحقیق
بررسی رابطه اختلالات رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین آنها است.
اهداف اجتماعی
بررسی رابطه بین لجبازی – نافرمانی کودکان با میزان پرخاشگری والدین.بررسی رابطه بین سلوک کودکان با میزان پرخاشگری والدین . بررسی رابطه بین اضطراب کودکان با میزان اضطراب والدین.بررسی رابطه بین افسردگی کودکان با میزان افسردگی والدین.بررسی رابطه بین فوبی کودکان با میزان فوبی والدین.بررسی رابطه بین روان پریشی کودکان با میزان روان پریشی والدین.
فرضیه های پژوهش
فرضیه اصلی
" بین اختلال رفتاری کودکان با بهداشت روانی والدین رابطه وجود دارد ."
بین لجبازی- نافرمانی کودکان با پرخاشگری والدین رابطه وجود دارد.بین اختلال سلوک کودکان با پرخاشگری والدین رابطه وجود دارد.بین اضطراب کودکان با اضطراب والدین رابطه وجود دارد. بین افسردگی کودکان با افسردگی والدین رابطه وجود دارد.بین فوبی کودکان با فوبی والدین رابطه وجود دارد.بین روان پریشی کودکان با روان پریشی والدین رابطه وجود دارد.
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
تعریف مفهومی لجبازی:
کودک یا نوجوان مکرراً به شیوه های منفی گرانه، خصمانه و توأم بانافرمانی در مقابل اشکال قدرت عمل می کند. معمولا رفتارهای منفی گرایانه و لجبازی به شکل یکدندگی مستمر، مقاومت در برابر دستورالعمل ها و عدم تمایل به مصالحه و سلطه پذیری یا جر و بحث با بزرگسالان و همسالان ظاهر می شوند. لجبازی ممکن است به صورت تخطی عمدی و یا مداوم از محدودیتها رخ دهد که معمولا به شکل نادیده گرفتن دستورها، مشاجره و ناتوانی در تحمل سرزنش به خاطر بدرفتاری، دیده می شوند. تظاهرات اختلال بیشتر در خانه دیده می شود ولی در مدرسه یا اجتماع چندان آشکار نیستند (کاکاوند، 1385).
تعریف عملیاتی لجبازی :
لجبازی: منظور از لجبازی نمره ایست که آزمودنی (کودکان ) در سؤالات مربوط به لجبازی- نافرمانی پرسشنامه مرضی CSI-4 می گیرد.
پرخاشگری:
پرخاشگری مهم ترین ویژگی در اختلال سلوک است. به همین دلیل در بعضی از دیدگاهها، برای تبیین اختلال سلوک به پرخاشگری توجه شده است. علاوه براین، پرخاشگری مشکلی است که در بسیاری از کوکانی که به مراکز درمانی ارجاع داده نمی شوند نیز مشاهده می شود. به نظر بندورا (1965) در صورتیکه پرخاشگری پیامدهای مثبتی در پی داشته باشد، تداوم پیدا می کند. کودکان پرخاشگری را از طریق تقلید یاد می گیرند. والدین پرخاشگر باعث پرخاشگری کودکان خود می شود (شکوهی یکتا و پرند، 1384).
تعریف مفهومی پرخاشگری:
منظور از پرخاشگری زود رنجیدن و عصبی شدن، نداشتن کنترل برخشم، تمایل شدید به کتک زدن و اذیت دیگران، میل شدید به شکستن اشیاء، زیاد درگیر شدن و جر و بحث کردن، داد و فریاد کردن و پرتاب اشیاء (انصاری، 1387).
تعریف عملیاتی پرخاشگری :
منظور از پرخاشگری در این تحقیق نمره ای است که آزمودنی ( والدین ) آزمون SCL-90 کسب می کند .
تعریف مفهومی اختلال سلوک :
مهمترین ویژگی اختلال سلوک الگوی پایدار و مداوم رفتارهایی است که در آن حقوق دیگران، هنجارها و قوانین اساسی اجتماعی متناسب با سن کودک نادیده گرفته می شود. ویژگیهای رفتاری افراد با اختلال سلوک را می توان در چهاردسته قرار داد: پرخاشگری که موجب آسیب بدنی به سایر افراد یا حیوانات می شود یا تهدیدی برای آنان حساب می شود ؛ آسیب به اموال یا تقلب و سرقت ، سرپیچی از قوانین و مقررات ( کزدین ، ترجمه : محمد خانی و شاملو ، 1383 ).
تعریف عملیاتی اختلال سلوک :
منظور از اختلال سلوک در این تحقیق نمره ای است که آزمودنی ( کودکان ) در سؤالات آزمون CSI-4 کسب می کند .
تعریف مفهومی اضطراب:
منظور از اضطراب شامل یک ردیف علایم و نشانه هایی است که از نظر بالینی با سطح بالایی از تظاهرات اضطرابی همراه است. علایمی مانند عصبی بودن، احساس فشار و لرزی در اندام، ترس های ناگهانی، احساس وحشت، بیم و نگرانی نسبت به آینده و برخی از جنبه های جسمانی اضطراب مانند دلشوره، ترس مفرط، تپش قلب، تنش و برانگیختگی، بی قراری یا آشنایی با امور آشنای قبلی( انصاری ، 1387 ) .
تعریف عملیاتی اضطراب :
منظور از اضطراب نمره ایست که آزمودنی( والدین) در سوالات آزمون SCL 90 کسب می کند.
منظور از اضطراب نمره ایست که آزمودنی (کودکان ) در سوالات آزمون CSI-4 کسب می کند .
تعریف مفهومی افسردگی:
به خلق غمگین فراگیر اشاره دارد. وجود حالت ملال و غم عمیق در مرکز توجه تشخیص افسردگی قرار دارد. این افراد با مسائلی همچون تحریک پذیری، فقدان احساس لذت، گوشه گیری اجتماعی، عزت نفس پایین، ناتوانی در تمرکز حواس، کارکرد تحصیلی پایین، تغییر در کارکردهایی مانند خواب و اشتها و ناراحتیهای جسمانی که در این افراد دیده می شود (کاکاوند، 1385).
تعریف عملیاتی افسردگی :
منظور از افسردگی نمره ایست که آزمودنی های کودک در سؤالات مربوط به افسردگی آزمون CSI-4 می گیرند. همچنین منظور از افسردگی نمره ایست که آزمودنیهای بزرگسال (والدین) در سؤالات مربوط به افسردگی آزمون SCL- 90 کسب می کنند.
تعریف مفهومی فوبی :
به ترس شدید از یک شیء یا موقعیت یا وضعیت اطلاق می شود و ترس غیر منطقی است که به اجتناب هشیارانه از شیء فعالیت یا موقعیت منبع ترس منجر می شود ( کاپلان – سادوک ، 1386 ).
تعریف عملیاتی فوبی:
منظور از فوبی نمره ایست که آزمودنیهای کودک در سؤالات مربوط به آزمون CSI-4 کسب میکند.
منظور از فوبی نمره ایست که والدین (آزمودنیهای بزرگسال) در سؤالات مربوط به فوبی آزمون SCL- 90 کسب می کنند.
تعریف مفهومی روان پریشی :
روان پریشی شامل یک حالت گوشه گیرانه و انزوا طلبانه و نحوۀ زندگی روان گسیخته مانند هذیان و گریز افکار می گردد، سوالات این مربوط به روان گسیختگی در برگیرنده تدریجی اختلال از یک حالت خفیف بیگانگی تا روان گسیختگی حاد مانند اعتقاد به اینکه شخص دیگری قادر به کنترل فکر خود است( کاکاوند ، 1385 ) .
تعریف عملیاتی روان پریشی :
روان پریشی نمره ایست که آزمودنی (والدین) در سوالات آزمون SCL-90 کسب می کند.
روان پریشی نمره ایست که آزمودنی (کودکان) در سوالات آزمون CSI-4 کسب
[1] Lee
[2] Hetherington
[3] reiss
[4] Portes & hower
[5] borry
[6] Martin & macoby.
[7] rey
[8] W.h.o(world health organization).
[9] Nelcon & lsrael
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
امان از فشارهای روانی
ارتباط با زندگی
در دنیای ماشینی، در شهرها و در میان انسانها گاهی افراد خود را در مقابل رویدادها و اتفاقات کوچک و بزرگ ناتوان می پندارند؛ به همین دلیل احساس بیهودگی می کنند و توان درست فکر کردن و درست ارتباط برقرار کردن با خود و دیگران را از دست می دهند، و به عبارتی ارتباط با زندگی - زندگی به مفهوم رشد و سازندگی - را از دست می دهند.
برای این که بتوانیم ارتباط با زندگی را به صورت رشد یافته ادامه دهیم، لازم است برداشت و دیدگاه متفاوتی از زندگی داشته باشیم؛ دیدگاهی کاملاً متفاوت با دیدگاه روزمره زندگی مان.
لازم است بدانیم که رفتار ما تصادفی نیست، بلکه از الگویی کاملاً منطقی پیروی می کند؛ و خوشبختانه این الگوی رفتاری قابل تغییر است. اما اگر ما به عنوان یک انسان این قابلیت (قابلیت تغییر) را در درون خود نپرورانیم، زندگی و رویدادهای آن همچنان برایمان عذابآور، خسته کننده و کسالت بار خواهد بود. نیاز به تغییر امروزه بیش از پیش احساس می شود؛ این که انسان بتواند بیشتر به اندیشه خود بپردازد و به این ترتیب توانمندیهای خود را افزایش دهد و به برداشت زیباتری از زندگی و زندگی کردن و ارتباط با انسانها دست یابد. متأسفانه از اشکالات انسان این است که بیشتر به کمیتهای زندگی اش توجه دارد تا به کیفیتهای اندیشه اش؛ ما برای اندیشه بهتر نیازمند آموزشهای جدید، اطلاعات جدید و دانش جدید هستیم.
در این نوشتار که تحت عنوان ارتباط با زندگی مطرح می گردد، سعی می شود تعریفی جدیدتر - یا بهتر بگوییم متفاوت تر - از مفاهیمی که در زندگی با آنها سر و کار داریم ارائه گردد. یادآوری این نکته نیز ضروری است که این مقاله را فقط برای مطالعه و دانش اندوزی نخوانید، بلکه با آنها زندگی کنید؛ به این معنا که این اطلاعات را به سیستم اعتقادی خود بدهید و در لحظه لحظه زندگی بکوشید با این اطلاعات جدید کار کنید؛ فقط در این صورت است که می توانید نتیجه بگیرید.
کنترل فشارهای روانی
در دنیای کنونی ما، چیزی که بیش از پیش انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد فشارهای روانی است که معمولاً آن را به شکل اضطراب، خشم، ترس، عصبانیت و... تجربه می کنیم و اگر راه مقابله با این پدیده انسانی (فشار روانی) را ندانیم ممکن است واکنشهای نادرستی از خود نشان دهیم که جز فشار روانی ِ بیشتر، حاصل دیگری ندارد.
کمابیش همه ما می دانیم که لازم است محیط خانه محیطی امن و به دور از هرگونه تنش و اضطراب باشد، و این مطلوب همه خانوادههاست. همچنین می دانیم که داشتن آرامش تا چه حد در سلامت جسم و روح و موفقیت در زندگی مؤثر است. اما به راستی چگونه می توان فشارهای روانی را کنترل کرد؛ و واقعاً چگونه می شود در برابر رویدادها و اتفاقات زندگی مضطرب نشد؟ نخست باید بیاموزیم که چگونه مشکلات را با کمترین تحمل فشار روانی مهار کنیم و نیز چگونه نگرش خود را نسبت به موقعیتهای تحریک کننده تغییر دهیم. فراموش نکنید که همه چیز از فکر ما شروع می شود. این گفته صحیحی است که در دنیای خارج از ذهن ما چیزی به نام فشار روانی وجود ندارد؛ و این ما هستیم که در برابر رویدادها واکنشهای مضطربانه نشان می دهیم.
بنا به تعریف، فشار روانی به این معناست که شخص در یک موقعیت خاص دچار اضطراب، دلهره، خشم، ترس و پرخاشگری شود. کمی دقت در عبارت «موقعیت خاص» نشان می دهد که فشار روانی در موقعیتهای خاص آن قابل تعریف است. پس معنا به تنهایی وجود ندارد، بلکه همیشه برای چیزی خلق می شود. مثلاً ترس؛ ترس به تنهایی نمی تواند معنا داشته باشد اما وقتی می گوییم ترس از سیاهی، ترس از ارتفاع، ترس از بدهکاری، ترس از جدایی و ترس از مرگ، آن وقت ترس معنا پیدا می کند.
اضطراب نیز همین گونه است. شما در چه موقعیتهایی مضطرب می شوید؟ به بیانی ساده، اضطراب واکنشی رفتاری است که فرد در موقعیتهایی خاص از خود نشان می دهد. این موقعیتها عبارت اند از:
1. موقعیتهای اتفاقی2. موقعیتهای احتمالی 3. موقعیتهای خودساخته
موقعیت اتفاقی
فرض کنید می خواهید جایی بروید و به صورت اتفاقی و پیش بینی ناپذیر پشت ترافیک می مانید. واکنش اولیه شما ممکن است اضطراب باشد. شما به این دلیل مضطرب میشوید که نتیجه منفی دیر رسیدن را مرتباً در ذهن خود بزرگ و مرور می کنید. به این ترتیب مکانیسم دفاعی بدن شما فعال می شود و حرکات و رفتارهایی را انجام می دهید که خود به خود اضطرابتان را افزایش می دهند. در چنین حالتی اول آن اتفاق پیش بینی نشده (در این جا ترافیک) را بپذیرید. سپس سعی کنید به نتایج منفی احتمالی فکر نکنید زیرا ممکن است هرگز این اتفاق نیفتد؛ چنان که در اکثر موارد نیز همین طور است. در چنین لحظاتی بهترین کار فکر کردن به لحظات خوبی است که در گذشته برایتان اتفاق افتاده یا به کارهایی که می خواهید در آینده انجام دهید. در هر صورت شما باید شکاف بین حال (پشت ترافیک ماندن) و آینده (جایی که می خواهید بروید) را پر کنید. این شکاف بین حال و آینده هرچه اضطراب آورتر باشد، رفتار شما با اضطراب بیشتری همراه خواهد بود. به این ترتیب، اگر در ترافیک مرتباً مضطرب باشید، این اضطراب تا مقصد در شما باقی خواهد ماند و در آن جا نیز نمی توانید با آرامش رفتار کنید. به علاوه این اضطراب را به همراه خود به خانه می برید و ناخودآگاه این احساس را آن جا نیز پخش می کنید.
بنابراین «اضطراب» شکافی میان اکنون و آینده است. هرگاه شما احساس مطمئن «اکنون» را رها کنید و با «آینده» اشتغال ذهنی منفی پیدا کنید، اضطراب را تجربه می کنید؛ از این به بعد، در موقعیتهای اتفاقی به وقایع احتمالی منفی فکر نکنید و افکارتان را به چیزی خوشایند سوق دهید.
موقعیت احتمالی
به معنای بروز احتمال یک اتفاق در ذهن؛ فرض کنید از موعد آمدن همسر یا فرزندتان به خانه خیلی گذشته و او هیچ خبری هم نداده. ممکن است اولین فکر، فکر یک اتفاق بد احتمالی برای وی باشد، بنابراین شما احساس ترس و اضطراب را توأم با هم تجربه می کنید و می گویید دلشوره دارم. این یک موقعیت احتمالی است، یعنی شما احتمال بروز حادثه ای را می دهید و واکنش شما هم به پیروی از فکرتان کاملاً عصبی و مضطربانه است. همه این اتفاقات در ذهن شما میافتد و در دنیای بیرون از ذهن هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده. شاید بگویید که دست خودم نیست و این افکار ناخودآگاه به ذهن من خطور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
مبارزهای که مرز نمیشناسد
جنگ روانی بهعنوان سلاح جدیدی در دنیای امروز مطرح شده که ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی به شکست روحیه دشمن میپردازد و امتیازات بیشماری را از آنان کسب میکند.
این روزها به نسبت گذشته بیشتر با اصطلاح «جنگ روانی» سر و کار داریم. اینکه اساساً جنگ روانی چیست و چه کسانی و با چه اهدافی بهدنبال آن هستند و حتی تاریخچه این مسأله به چه زمانی باز میگردد؟! اینها سؤالاتی است که در این نوشتار سعی شده ضمن اشاره به تحولات روز، تا حدودی پاسخ آنها داده شود.تاریخچه جنگ روانی:آنچه مسلم است این که عملیات روانی سابقهای به قدمت تاریخ انسانیت دارد. از این منظر کمتر برههای از تاریخ حیات سیاسی و نظامی بشر را میتوان یافت که فارغ از این عنصر باشد. محققان زیادی در پی یافتن قدیمیترین نمونههای استفاده از جنگ روانی بودهاند. در این میان پل لاین بارگر، سابقه استفاده از جنگ روانی را به جنگ کیدئون با مادها نسبت میدهد. در این جنگ کیدئون برخلاف رسوم نظامی زمان خود که هر دسته صد نفره یک مشعل داشتند، به هریک از سپاهیان مشعلی داد و این توهم را در ذهن دشمن ایجاد کرد که تعداد افرادش، صد برابر میزان واقعی است،در نتیجه توانست بدون هیچ درگیری به پیروزی دست یابد. از این زمان به بعد این اعتقاد بهوجود آمد که جنگ حداقل در دو زمینه رخ میدهد؛ میدان نبرد و اذهان عمومی در تاریخ اسلام، روشن کردن آتش توسط سپاهیان اسلام در شب فتح مکه و ایجاد رعب در بین مکیان از این طریق، نقش مهمی در شکستن مقاومت آنها داشت و حیلهی قرآن بر سر نیزه کردن عمروعاص و شکست دادن سپاه در حال پیروزی امام علی(ع) با این وسیله نمونههای برجستهای از جنگهای روانی است که به اقتضای فرصت و نبوغ طراحان آن به منصه ظهور رسیدهاند.از نمونههای گسترده جنگ روانی در قرن بیستم میتوان به جنگ جهانی دوم اشاره کرد. هنگامی که در سال 1939، محققان آلمانی بهمنظور توجیه شکست کشورشان در جنگ جهانی اول اعلام کردند که از جمله مهمترین علل شکست، غفلت آلمان از سلاح تبلیغات و استفاده مؤثر رقیبان از آن سلاح بوده است، در واقع خبر از حضور گستردهی ابزار تأثیرگذاری روانی در صحنه سیاست و نظامیگری میدادند. وقوع تحولاتی همچون تشکیل وزارت تبلیغات در آلمان و سازمانهای جنگ روانی و تبلیغات جنگی در دیگر کشورها، تصدیق عملی این ادعا بود.پس از آلمانها، بهطور عمده این مسأله مورد عنایت آمریکاییهایی قرار گرفت که به نوعی خود را ابرقدرت جدید جهانی میدانستند تا جایی که آنها در کنار استراتژی نظامی، سیاسی و اقتصادی اصطلاح «سایکو استراتژی» یا راهبرد روانی را طرح و باین داشتند که عنصر روانی از مسأله زمان جنگ فراتر است و در هنگام صلح نیز باید به آن پرداخته شود.مؤلفههای جنگ روانی جدید:آنچه امروزه بهعنوان جنگ روانی جدید مطرح است، در واقع محصول یک سری تحولات صنعتی و تکنولوژیک از جمله گسترش ارتباطات اجتماعی است که ابتدا در اروپا رخ داد. توسعه و گسترش ارتباطات، بهنوبه خود باعث شد تا انسانهایی که تا پیش از این، فقط در محدوده قومی،قبیلهای و محلی فکر میکردند، این بار ملی و جهانی فکر کنند و به مسایل دنیایی فراتر از مناطق محدود خود علاقهمند شوند. همچنین پس از انقلاب صنعتی و گسترش جمعیت شهرنشین،زمامداران امور کم کم با مقوله افکار عمومی مواجه شدند که از قدرت فراوانی برخوردار بود.به این ترتیب تعریف بخصوصی از جنگ روانی بهعنوان بخشی از کشورداری مطرح شد به این معنا که جنگ روانی سلاح جنگی در دنیای جدید محسوب میشد که در عین تدافعی بودن حتی میتوانست تهاجمی باشد و ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی، به شکستن روحیه دشمن بپردازد.از همین منظر است که وزارت جنگ آمریکا مفهوم جنگ روانی را اینگونه بیان میدارد: «جنگ روانی، استفاده برنامهریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی است که قبل از هرچیز با هدف تأثیر بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار جوامع دشمن، بیطرف یا دوست و به شیوهای خالی در جهت اهداف ملی صورت میگیرد».تلاش همهجانبه آمریکا در جنگ نرم:واژه جنگ روانی در آمریکا از انتشار کتاب معروف جنگ روانی آلمان نوشته فاراگو در سال 1942 گسترش یافت. در پایان جنگ جهانی دوم در دیکشنری و بستر وارد شد و بخشی از فرهنگ سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.در سال 1950 یعنی تنها یک سال پس از پایان جنگ، دولت ترومن بهمنظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ روانی در کره، پروژهای را بهعنوان «نبرد حقیقت» با تهاجم عظیم و قدرتمند روانی و با بودجهای معادل 121 میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا، اداره ریاست جنگ روانی را بهعنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی،واحدهای جنگ روانی گستردهای را با استفاده از تجربیات جنگ جهانی دوم تشکیل داد و از آن زمان تاکنون، سازمانها و واحدهای روانی، تبلیغاتی آمریکا با توسعهای روزافزون همواره بهعنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کردهاند. این سازمانها در حقیقت طیف وسیعی از رادیوها،تلویزیونها، ماهوارهها، کتابخانهها، بورسهای دانشگاهی، خانههای فرهنگی، آژانسهای تبلیغاتی، مراکز فیلمسازی بهویژه هالیوود، واحدهای جنگ روانی نظامی، تشکیلات ستادی و... را شامل میشود. تعداد، پرسنل،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
بهداشت روانی دوران بلوغ
نوجوانی یکی از مهمترین و پرارزشترین دوران زندگی هر فرد محسوب میشود زیرا سر آغاز تحولات و دگرگونیهای جسمی و روانی در اوست و بلوغ نقطه عطفی در گذر زندگی او از مرحله کودکی به بزرگسالی است. بر اساس تعریف سازمان جهانی دوره نوجوانی به گروه سنی 10 تا 19 سالگی اطلاق میشود و در اکثر کشورهای جهان به خصوص کشورهای درحال توسعه بخش قابل توجهی از جمعیت را نوجوانان تشکیل میدهند. با توجه به این واقعیت که نوجوانان، پدران و مادران فردا هستند پرداختن به مسائل بهداشتیشان (به خصوص بهداشت روان آنان) نه فقط برای خود آنها بلکه برای خانوادهها، جامعه و نسل آینده سودمند است و در برنامه توسعه هر کشوری میبایست به مسائل آنها توجه خاص شود. آشنا شدن با پدیدههای جدید در زندگی، انسان را از بار هیجانی همراه آن پدیده که غالبا اضطراب و آشفتگی است میرهاند، مطالعات روانشناختی نشان داده است که تاثیر منفی عوامل استرسزا که همراه با آگاهی قبلی است بسیار کمتر از زمانی است که عوامل استرسزا ناگهان و بدون مقدمه به انسان وارد میشوند. در زمینه برخورد با پدیده بلوغ جنسی و تغییرات جسمانی و روانی متعاقب آن هر اندازه آگاهی نوجوانان ما بیشتر باشد نتایج مبحث این مرحله از زندگی در مسیر آینده نوجوان بیشتر است. آگاهی نداشتن و یا عدم آگاهی کامل و صحیح، نوجوانان را گیج و سردرگم میکند و این حالات نتایج منفی و زیانباری بدنبال خواهد داشت. والدین و مربیان وظیفه دارند اطلاعات کافی در خصوص تغییراتی که در طول و به دنبال بلوغ جنسی در نوجوان اتفاق میافتد به تدریج و با استمرار ارائه کنند. عدم ارائه اطلاعات کافی و صحیح در مورد بلوغ باعث میشود که نوجوان از منابع دیگر که معمولا انحرافی است، اطلاعات کسب کند و این اطلاعات غلط میتواند او را به انحراف کشاند. والدین و مربیان از یک تا دو سال قبل از بلوغ کامل نوجوان میبایستی اقدامات زیر را انجام دهند. - او را آماده کنند که به زودی و بتدریج تغییراتی را در جسم و روان خود احساس خواهد کرد. - به طرق مختلف او را مطمئن کنند که تغییرات ایجاد شده طبیعی است. - از اینکه این تغییرات در او شروع شده به او تبریک بگویند و خاطرنشان کنند که دوره جدیدی در زندگی او آغاز شده است. - به او یادآوری نمایند که این تغییرات در جهت تکامل فردی و قدمی بسوی اجتماعی شدن اوست به همین دلیل وظایف فردی و اجتماعی جدیدی برای او منظور شده است. - خاطرنشان کنند که این تغییرات قطعا شروع میشود اما زمان دقیق و مشخصی ندارد؛ بنابراین اگر دیرتر از دیگران هم شروع شود یک امر طبیعی است . - به او بگویند که تغییرات جسمانی همراه با تغییرات روانی خواهد بود این تغییرات روانی در سه بعد هیجانی، خلقی و رفتاری اتفاق میافتد. نکته مهم در دوره بلوغ برقراری ارتباط صحیح با نوجوان است. کودک دلبند دیروز شما با تغییراتی که درجسم و روانش روی میدهد پا به دوران بزرگسالی مینهد. او اینکه میخواهد هویت جدیدی را برای خودش به دست آورد، طبیعی است که در برقراری رابطه با او مشکلاتی برای شما بوجود آید. برای این که روابط شما والدین و مربیان با فرزند یا دانشآموز نوجوانشان صمیمانهتر و گرمتر باشد، لازم است که به نکات زیر توجه کنید. پذیرش نوجوانان: گام اول برای ایجاد و تحکیم یک رابطه دوستانه و صمیمی با نوجوان این است که او را با همه کمیها و کاستیهایش قبول داشته باشید. کاستیهای رفتاری او را همچون نقاط قوت و تواناییهایش بپذیرد و او را به عنوان فردی که دارای استقلال، سلیقههای خاص و عقاید قابل ارائه است، نگاه کنید. احساساتش را پذیرفته و اعتماد به نفس او را با کم اهمیت جلوه دادن اشتباهات و تقدیر از کارهای پسندیدهاش بالا ببرید. نوجوانانتان را درک کنید: درک و برداشت از زندگی و مسائل آن متفاوت از برداشتی است که نوجوان دارد. او زندگی را به سادهترین وجه ممکن مینگرد، بطوری که عقایدش برای شما پوچ و مسخره است. نسبت به عقایدش بیاهمیت نباشید وی را مورد تمسخر قرار ندهید. چرا که این استهزاء به تداوم رابطه عاطفی با فرزندان لطمه میزند. ارتباط را دو طرفه کنید: در بسیاری از اوقات و به دلایل گوناگون ممکن است شما والدین و مربیان به نوجوان بگویید که چه بکند و چه نکند و از او توقع حرف شنوی نیز داشته باشید. این برخورد با نوجوان که حاکی از ارتباط یک طرفه، معیوب و غیر قابل دوام است، منجر به سرکشی و عصیان نوجوان در برابر دستورات شما میشود و به رابطه عاطفی و صمیمانه بین شما و او لطمه میزند. در این مواقع بهترست در برخورد با نوجوان، هر زمان که سخنی را گفتید از او نیز سخنی بشنوید .