لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی( ص) ؛ پیامبر اعظم و امام جعفر صادق (ع)
میلاد برگزیده ترین رسول آسمانی
جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پیغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسید و مناصب کعبه به او منتقل گردید، چیزی نگذشت که فوق العاده عظمت یافته بر مردم مکه و قریش امیر و مهتر شد، عبدالمطلب مردی چهار شانه، خوش سیما، اندکی چاق و پرتو جوانی در چهره اش میدرخشید و مع الوصف تمام موهای سرش سپید بود.
عبدالمطلب چنان بزرگی یافت که از بلاد و کشورهای دور، به نزد او تحف و هدایا میفرستادند، و هر که او را زنهار میداد در امان بود، و چون عرب را داهیه ای پیش می آمد، او را برداشته به کوه خثبیر برده قربانی میکردند، انجام حاجات خود را به بزرگواری او میشناختند، دیگران خون قربانی خود را بر پیشانی بتها میمالیدند، اما او جز خدای یگانه چیزی را مورد ستایش قرار نمیداد ...
عبدالمطلب در آن وقت که حفر زمزم میکرد، قریش او را استهزا نموده، گفتند: تو خوشبخت بودی اگر بیش از یک پسر داشتی. آنگاه عبد المطلب با خدای خود عهد بست که اگر او را 10 پسر آید، یک تن را که از همه برگزیده تر باشد در راه او قربانی کند.
چیزی نگذشت که این موهبت نیز نصیبش گشته دارای ده پسر و شش دختر شد!
این خزانه پسران بر افتخارات او افزود، وقتی که به صحن مسجد الحرام می آمد، ده پسر جوان او، که دنبالش بودند، هاله سر افرازی و جلال بر او انداخته، دیده ها به سویش دوخته میشد!! او کسی بود که تیر دعایش برای داشتن ده پسر به اجابت رسیده بود، اما از این طرف موقع آن رسیده بود که عبد المطلب به عهد خود وفا نموده، یکی از پسر ها را در راه خدا قربانی کند، ولی گاهی که فکر میکرد، دل از یکی برکند و مهر او را در نه پسر دیگر قرار دهد در موقع انتخاب عاجز میماند.
عبد المطلب یک شب تا صبح نخوابید، تمام آن ده نفر را مقابل نظر خود آورده، سبک و سنگین کرد، راه حلی که به نظرش رسید این بود: قرعه به میان آنها کشد و انتخاب را به خدا وا گذارد.
صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بین آنها قرعه زد. قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانید تا ذبح کند، قریش مانع گشتند، و زنهای عبدالمطلب شروع به گریه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بین شترهایی که در حرم داری و بین عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زیاد کرد، تا به صد شتر که رسید قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب این کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.
ودیعه الهی را به آمنه سپرد
پس از آنکه جناب عبدالمطلب با قربانی صد شتر، حیات عبدالله را خرید، چند روزی بیش نگذشت که او را با خود به منزل (وهب) برد، خواست تلخ ترین احساسات چند روز خود، و فرزندش عبد الله را با شیرین ترین کارها جبران کند.
جناب آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. وهب و خانواده او به شرافت و سخاوت مشهور بودند، و آمنه به حجب و حیا، عبدالمطلب گفت: پسر من از یک خانواده قدیمی است که به اصالت معروفند، شمشیر و اسب، دشت و کوه، با شجاعت و قدرت و قوت او را میشناسند.
وهب گفت: دختر من در تقوی بی نظیر است.
عبدالمطلب: پسر من، برای مهر هشت شتر میاورد، و شب عروسی را من تعیین مینمایم، بدین گونه آمنه خطبه خوانده شد.
از این طرف نزدیک شده بود که کاروان قریش برای سفر شام حرکت کند، عبدالله از طرف عبدالمطلب کاندیدای این سفر بود، از این جهت چیزی نگذشت که عبدالمطلب، اسباب عروسی را فراهم ساخت تا عبدالله بتواند با کاروان رهسپار گردد.
جشن مفصلی گرفته شد، بزرگان قریش دعوت شدند، چند شتر برای میهمانان کشتند، آمنه را به خانه عبدالله آوردند، عبدالله که حامل نور نبوت الهی بود آن ودیعه الهی را به آمنه سپرد ....آمنه در پاره ای از شبها صدائی میشنید، که ای آمنه تو مادر شده ای و بهترین پسر را می آوری.
مرگ عبدال...
چند ماهی بیش نگذشت که یک روز صبح صدای طبل بلند شد، مردم مکه به یکدیگر بشارت میدادند که کاروان نزدیک شهر رسیده است، مردم به جنبش آمده و به سوی کاروان حرکت کردند، در پیشاپیش آنها پسران عبدالمطلب سوار اسبهای طلایی رنگ، به استقبال کاروان و برادرانشان شتافتند!
عبدالله در کاروان نبود! خاک یثرب عبدالله را در کام خود کشیده بود، افسوس که آخر الامر هم، عبدالله در جوانی درگذشت. تنها دلخوشی آمنه پس از مرگ شوهر، فرزندی بود که انتظار او را میکشید و آرزو میکرد پسر باشد، یک عبدالله کوچک باشد.
سال عام الفیل ، سال تولد حضرتش
در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم میخواندند، و در جزیره العرب، ایمان به خدا، و فضائل انسانی مفهومی نداشت. در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ویران، و آن سال مبدأ تاریخ عرب گشته، آن را عام الفیل نامیدند، یعنی سالی که ابرهه با پیلان مست، برای ویران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت.
در 17 و بنا به قولی در 12 ربیع الاول این سال، نزدیک به طلوع صبح، تازگیهایی در جهان پدید آمد:
١- امام ششم (ع) فرمود: شیطان به هفت آسمان بالا میرفت و خبرهای آسمانی را گوش میداد، وقتی که عیسی (ع) تولد یافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم میرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گردید.
٢- بارگاه انوشیروان (ایوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.
۳- انوشیروان در خواب دید که خورشید در تاریکی شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله ای که سر به کیوان کشیده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاریکی ماند.
٤- آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.
۵- در یثرب یک یهود بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، ستاره پیامبر جدید است، یهودی هایی که پای قلعه ایستاده بودند، به سراغ غیبگو و دانشمند خود دویدند.
٦- یک عرب بیابانی با ریش سپید، و قامتی بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و این اشعار را میخواند: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و چه ستاره بارانی بود!
٧- در آن شب هر بتی که در هر جای عالم بود، بر رو افتاده بود.
٨- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک گردید.
۹- وادی سماوه که سالها بود، کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.
١٠- داناترین دانشمند مجوس در خواب دید: که چند شتر صعب، اسبان عربی را میکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ایشان شدند، طاق کسری از میان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید، و نوری از طرف حجاز ظاهر گردید و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسید.
١١- سریر سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.
١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.
١۳- میان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها میگفتند جدایی افتاد، و ساحران از علم خود نمیتوانستند استفاده نمایند.
تولد نور
نزدیک به فجر صادق، مقارن این حوادث، جناب آمنه دید که ستاره های آبی، با دنباله های ارغوانی، به پشت بام خانه اش میریزند!، از این تماشا مسرور شده بود که ناگهان دید زنهایی نورانی اطراف بالینش نشستند، فکر کرد زنان قریشند، ولی متحیر بود که چگونه خبر یافته اند که او در این وقت میخواهد وضع حمل کند!!
صدایی به سان زمزمه فرشتگان و صدای ارواح از میان آنان بلند شد: یکی گفت: من آسیه زن فرعونم، دیگری گفت: من مریم دختر عمرانم .....
آمنه بر روی آنها تبسم کرد (پسرش به دنیا آمد). آمنه گفت: صدایی شنیدم که میگفت: ای آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سلیمان، ملاحت یوسف، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، حب دانیال، وقار الیاس، عصمت یحیی، و زهد عیسی عطا شده است.
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.
ایمان به رسالت حضرت محمد (ص)
انسان مسلمان ایمان و یقین دارد که حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالطلب که از نسل اسماعیل بن ابراهیم است، بنده خداوند وفرستاده او به میان همه مردم اعم از سیاه و سپید و سرخ و زرد است. و به وسیله رسالت خود به نبوت ورسالت پیامبران پیشین پایان بخشیده و پس از او پیامبری نخواهد آمد. همچنین ایمان دارد که خداوند به وسیله معجزاتی او را پشتیبانی نموده و بر سایر پیامبران برتری بخشیده است و امت او را هم بر دیگر امت ها برتری داده است. محبت و اطاعت و پیروی از او را واجب گردانیده و به او ویژه گیهایی را عطا فرموده که دیگران از آن بی بهره اند، برای این باورها دلایل نقلی و عقلی زیر وجود دارند:دلایل نقلی: 1- در مورد آمدن وحی خداوند و ملایک او شهادت می دهند خداوند متعال می فرماید: ( لکن الله یشهد بما انزل إلیک أنزله بعلمه و الملائکة یشهدون وکفی بالله شهیدا ) النساء: 166 ) " هر چند کافران رسالت تو را انکار می نمایند ) لکن خداوند بر آنچه ( قرآن ) بر تو نازل نموده گواهی می دهد، این خداوند است که آنرا بر مقتضای دانش خویش نازل کرده و فرشتگان نیز گواهی می دهند، اما کافی است که خداوند گواه باشد”. 2- خداوند در مورد عمومیت، و خاتمیت رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و وجوب اطاعت و محبت او می فرماید: ( یا ایها الناس قد جاء کم الرسول بالحق من ربکم فآمنوا به ) النساء: 170 ای مردم براستی حق و درستی فرستاده ای از طرف پروردگارتان به میان شما آمده است، پس به او ایمان بیاورید”. و می فرماید: (هو الذی بعث فی الأمین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوامن قبل لفی ضلال مبین ) الجمعه: 2. "خداوند کسی است که از میان بیسوادان پیامبری را برانگیخت و او را به میانشان فرستاد،تا آیات خداوند را برایشان بخواند و آنان را پاک گرداند، و او بدیشان کتاب ( قرآن ) و حکمت ( سنت ) را می آموزد. آنان پیش از آن در گمراهی آشکار قرار داشتند”.3- رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مورد ختم نبوت به رسالت ایشان و وجوب فرمانبرداری و عمومیت آن می فرماید: " من بنده خداوند و آخرین پیامبر او هستم...". . و می فرماید: " مثال من و پیامبران قبل از من اینگونه است که، کسی منزلی را به بهترین صورت بسازد، و تنها یک جای آن را تکمیل ننموده باشد، وقتی که مردم آن منزل را می بینند و از زیبایی آن در شگفت می شوند، می گویند: کاش این کمبود را نمی داشت ! رسالت من آن کمبودی را در ساختمان رسالت پیامبران تکمیل می گرداند”. و می فرماید: "سوگند به کسی که جان من در اختیار اوست، هیچکس از شما ایمان ندارد مگر آنکه مرا از فرزند و پدر و مادر و همه مردم بیشتر دوست نداشته باشد”. و همچنین می فرماید: " برتری من بر دیگر پیامبران بخاطر شش موضوع است، قرآن که همه سخنها را در بردارد به من داده شده، بر ترس چیره شده ام، غنیمت ها بر ما حلال است، همه زمین برای ما پاک و عبادتگاه می باشد،من برای هدایت همه مردم آمده ام، و پیامبری به وسیله من پایان یافته است”. 4- تورات و انجیل بعثت، رسالت و نبوت او را گواهی نموده و موسی و عیسی آمدن او را بشارت داده اند. خداوند متعال کلام حضرت عیسی را در این مورد بیان می فرماید که: "و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد” ( الصف: 6 ). " و خاطرنشان ساز زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسراییل ! من فرستاده خدا به میان شما هستم، و توراتی را که پیش از من آمده است،تصدیق می نمایم، و به پیغمبری که بعد از من می آید و نام او محمد است مژده می دهم”. و همچنین می فرماید: (الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التواراة والانجیل، یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث). (الاعراف: 157). "کسانی که از فرستاده و پیامبر امی خداوند پیروی می کنند، پیامبری که ( نام او ) را در تورات و انجیل می یابند، او آنان را به کار نیک دستور می دهد و از کار زشت باز می دارد. پاکیزه ها را برایشان حلال و ناپاکیها را بر آنان حرام می سازد”. و در تورات آمده است:" پیامبری را از برادران خودشان به میان آنها خواهم فرستاد، و کلامم را بر زبان او جاری خواهم نمود، و در مورد هر چیزی که به اوفرمان داده ام با آنان سخن خواهد گفت: و هر کس از کلامی که به نام من می گوید پیروی ننماید، من خود از او انتقام خواهم گرفت”. این مژده که در مورد نبوت حضرت محمد و رسالت او وجوب پیروی از هدایتش، در تورات به یقین آمده است، حجت ودلیلی است که مردم یهود هیچ پاسخی در برابر آن ندارند، و تأویل و انکار آن سودی را در برنخواهد داشت. زیرا اینکه خداوند می فرماید:” پیامبری را به میان آنان خواهم فرستاد”. شهادتی آشکار و یقینی بر نبوت و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم است، زیرا در اینجا مخاطب خداوند، حضرت موسی است که خود پیامبر و فرستاده خداوند می باشد، و کسی هم که همانند اوست در واقع پیامبر خداوند خواهد بود. دلایل عقلی1- وقتی که خداوند بیشتر پیامبرانی را مبعوث فرموده چه مانعی وجود دارد که حضرت محمد را نیز برای هدایت بشریت مبعوث فرماید؟ وقتی که از نظر عقل و شریعت مانعی وجود ندارد، چه ضرورتی دارد که رسالت او برای همه بشریت انکار شود. 2- شرایط و اوضاع و احوالی که رسول خدا در آن مبعوث گردید شرایط و اوضاعی بود که آمدن پیام و رسالتی آسمانی را برای هدایت بشریت و معرفت خداوند ضروری می نمود. 3- گسترش سریع اسلام در همه نقاط جهان و روی آوردن آزادانه مردم و ترجیح آن بر سایر ادیان خود دلیلی دیگر بر صداقت نبوت حضرت محمد است. 4- صحبت و درستی اصول و ارزشها و اندیشه ها و قوانینی که اسلام آورده است و ظهور نتایج مثبت و سازنده آنها، گواهی گرانقدر بر آن است که اسلام برنامه خداوند و پیام آور آن حضرت محمد است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
زندگى دنیوى دلیل زندگى اخروى
عجبت لمن اءنکر النشاه الاخرى و هویرى النشاه الاولى
در شگفتم ، از کسیکه زندگى این دنیا را مى بیند، و باز زندگى دنیاى دیگر(آخرت) را قبول ندارد.
شرح:
کسیکه با درک و دانائى ، در زندگى این دنیا نظر کند، سراسر دنیا را، پر از نشانه هایى خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت مى کنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش برسى کند، هرگز مسئله آخرت و زندگى پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف ، به دنیاى خود نگاه کنیم ، به روشنى مى بینیم که انسان و حیوان و گیاه ، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از نیستى به وجود آمده اند. پس خداوند که قادر بوده است این زندگى و این همه موجودات زنده را، ازنیستى به هستى بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودى این موجودات ، یکبار دیگر آنها را زنده کند.
اگر در زندگى انسان دقت کنیم ، از یک نظر، خواهیم دید که خداوند، در همین دنیا هم ، ریشه و اصل زندگى انسانها را دل خاک قرار داده ، و در وقت لزوم ، افراد بشر را، از خاک به وجود آورده است .
ابتدا، ریشه زندگى و اصل وجود ما، در دل همین خاکهاى بیابانى پنهان بوده است . از دل این خاکها، گندم و برنج و سبزى و میوه و دیگر گیاهان خوردنى و روئیده اند. قسمتى از این روئیدنیها را، پدر و مادر ما خورده اند. قسمت دیگرى را نیز حیوانات خورده اند، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذاى انسان در آیند. یعنى پدر و مادر ما، وقتى گوشت حیوانات را نیز خورده اند، در حقیقت ، از غذایى استفاده کرده اند که اصل آن ، باز هم از خاک بوده است . به این ترتیب ، پدر و مادر ما، با خوردن خوراکى هایى ، که در هر حال ، از زمین بدست مى آید، به زندگى خود ادامه داده اند و بزرگ شده اند بعد، وجود ما، همچون یک یاخته ، در پشت و شکم آنها، پیدا شده است آنگاه ما شروع به رشد کرده ایم ، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و سایر اعضاء بدن شده ایم سرانجام ، به صورت یک انسان کامل ، از شکم مادر، به این جهان قدم گذاشته ایم . تمام این مراحل ، از وقتى که ذرات هستى ما، در دل خاکها بوده ، تا وقتى که این ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است ، با قدرت آفرینش خداوند طى شده است .
پس مى بینیم که خداوند، قبلا، یکبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاک به خود آورده است . به این
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
راه زندگی
زنها را درک کنید تا صمیمیت فوران کند. تنها حسی که این موجود آسمانی را هراسان میکند عدم درک متقابل از سوی همسرش میباشد. همانقدر که مردان از عدم شایستگی میترسند، زنان از این که احساسات و عواطفشان درک نشود، بیمناک هستند. اگر میخواهید شوهری نمونه باشید، باید بدانید که: 1 - زنان را درک کنید. نیازها، عواطف و حضور همسرتان را درک کنید. شما باید شادی، ناراحتی، سرزندگی و کسالت و همة حالات آنها را درک کنید. 2 - زن باید حرف بزند، تا راحت شود. زنان باید صحبت کنند، آنان با صحبت کردن آرام میشوند. همین که شروع به تعریف کردن میکنند، انگار که آن مسئله به بهترین شکل حل شده است. هرگز او را از تعریف کردن و صحبت کردن، باز ندارید. 3 - گوش کنید. فراوان و فراوان به حرفهایش گوش دهید. وانمود نکنید که میشنوید بلکه با دقت به حرفها و درد دلش گوش کنید. گوش کردن به صحبت هایش بذر صمیمیت را در دل شکنندة او میکارد. هنگامی که صحبت میکند صمیمانه نگاهش کنید و گوش دهید. 4 - راه حل ندهید. سریع پیشنهاد و راه حل ندهید. زن نمیگوید که شما مشکل را حل کنید. او میگوید چون تنها میخواهد که گفته شود و نمیخواهد مسئله حل شود. اگر میگوید: سرم درد میکند. نگویید برو دکتر. بگذارید به صحبتش ادامه دهد. 5 - زن به توجه شما نیاز دارد. به او توجه کنید. به نیازهایش به لباسهایش، به صورتش و آرایش جدیدش. به فعالیتهای روزانهاش و به تمام صبوریهایش. وقتی وارد خانه میشوید، نگاهش کنید. به مهمانی که میروید بین مردم غرق نشوید و هراز گاهی به دنبال او نیز بگردید. هم توجه کنید و هم به آنها فضا بدهید. او کفش تازه خریده و به شما میگوید، چطوره؟ و شما میگویید: خوبه! او خودش هم میداند که کفش خوبی خریده است. چیزی بیش از اینها میخواهد. او باید بشنود که: به پاهای تو فوق العاده است. 6 - زن دوست دارد مرد مقتدر باشد. مرد نباید ضعیف باشد. زنان از تماشای قدرت همسرشان لذت میبرند. مقتدر باشید. دست کم نشان دهید که مقتدرید. تلاش کنید. با شخصیت و محترم باشید. ورزش کنید. خرابیهای خانه را سریع تعمیر و اصلاح کنید. مسؤولیتپذیر باشید. 7 - زن دوست دارد که به او احترام بگذارید. به او احترام بگذارید. تنها خدا میداند که احترام گذاشتن به او چقدر برایش لذتبخش است. مرد و زن در جلوی در ایستادهاند. زن کیف میکند اگر شما بگویید: اول خانمها و او جلو برود. هرگز زن را جلوی دیگران خرد نکنید. پیش بچهها، فامیل و حتی غریبهها با او خیلی محترمانه صحبت کنید. 8 - زن به اعتبار نیاز دارد. تنها شما میدانید که میتوانید اعتبار مورد نیاز خانمها را به آنها بدهید. زن را یکی از معتبرترین و شاید دقیقاً معتبرترین فرد خانواده معرفی کنید. البته بدون لطمه زدن به شخصیت خودتان. 9 - به همسرتان قوت قلب دهید. به او اطمینان دهید. به او بگویید که دوستش دارید. بگویید که همیشه حمایتش میکنید و تنهایش نمیگذارید. بگویید که او یک کانون محبت است و خانه بدون او روح ندارد. قوت قلب، یک بمب صمیمیت است. این قوانین بسیار ساده، اما مهم را اجرا کنید، خواهید دید که صاحب بهشت روی زمین خواهید شد!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
نگاهی به زندگی حضرت
آدم علیه السلام و ابلیس
خلقت آدم
خدای متعال زمین را در دو نوبت(1) خلق کرد، کوهها را روی زمین بنا نهاد و زمین را بین همه کرات برکت داد و خوراک اهل زمین را در چهار نوبت مقدر کرد.
آنگاه آسمان را از ماده ای شبیه گاز مشتعل آفرید و به آسمان و زمین دستور داد، بیایید! آسمان و زمین گفتند: با میل آمدیم و سپس هر دو را مسخّر ساخت.
سپس خدا به عرش پرداخت و خورشید و ماه را مسخر خود ساخت و مقرر کرد تا وقت معلوم در گردش باشند، آنگاه فرشتگان را آفرید تا همواره او را ستایش کنند و نامش را مقدس دارند و در عبادتش مخلص باشند.
پس از آن، اراده و مشیّت خداوند بدان تعلق گرفت که آدم و ذریّه او را بیافریند، تا در زمین سکنی گزینند و در آبادانی آن بکوشند. خدا فرشتگان خود را در جریان گذاشت و به آنها خبر داد که به زودی مخلوق دیگری می آفرینم که در روی زمین منتشر می شوند. از منابع زیرزمین استخراج می کنند و گروه گروه جای یکدیگر قرار می گیرند و زمین را حفظ می کنند.
فرشتگان مخلوقاتی هستند که خدا آنان را جهت پرستش خود برگزیده است و نعمت خویش را بر آنان جاری و فضل خود را بر آنان مخصوص نموده است. آنان را در راه خشنودی خود موفق و در طریق اطاعت خویش حمایت نموده است.
ملائک از راز خلقت و خلافت انسان بی خبر بودند، لذا بر آنان گران آمد که خدا موجودات دیگری را خلق کند، زیرا خداوند فرموده بود که بیشتر این موجودات در تقوی و عبادت به پای فرشتگان نمی رسند، پس آنها ترسیدند که شاید اراده خدا در خلقت انسان، به خاطر قصور آنان در انجام وظیفه اشان بوده است، لذا بی درنگ به تبرئه خویش پرداختند و عرضه داشتند: بار خدایا! با این که، ما همواره تسبیح و تقدیس تو را می نماییم، چگونه اراده شما بر خلقت دیگری قرار گرفته است؟ می خواهی آنان را روی زمین جانشین خویش قرار دهی؟ آیا می خواهی این نو آفریدگان، در منافع زمین با یکدیگر به اختلاف برخیزند و هر یک فواید آن را برای خویش بخواهند و آنگاه به فساد بپردازند و خون های فراوان بریزند و جان های پاک و منزه را تباه کنند؟!(2)
فرشتگان رمز خلقت انسان را سوال کردند تا شبهه آنان بر طرف و وسوسه از فکرشان خارج شود، یا شاید امیدوار بودند که خدا آنان را در زمین جانشین خود قراردهد، چون فرشتگان قبل از بشر، نعمت خدا را رعایت و حق معرفت او را ادا کرده و در پرستش خدا خالص و در حکمتش تابع بودند، اما هرگز نمی خواستند شک و تردیدی نسبت به حکمت خدا و خلیفه او وارد سازند، زیرا ملائک، اولیاء مقرب خدا و بندگان شایسته او هستند، قبل از خدا سخن نمی گویند و همواره به فرمان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
آغاز زندگی
مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی یکی از بزرگ مردان ادب فارسی و استاد سخن سرایان ایران می باشد . بی شک سعدی پس از فردوسی ، ستاره ای درخشان در آسمان شعر پارسی است که هنوز فروزان خود چنان ادبیات ایران زمین را روشن و منور ساخت که تا کنون پس از گذشت قرن ها همچنان اثرش باقی است .
نام و شهرت کاملش « الشیخ الامام المحقق ، ملک الکلام ، افصح المتکلمین ، ابو محمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف السعدی شیرازی » است . وی از شاعران قرن هفتم می باشد و تخلصش سعدی است . درباره ی سال تولد و یا وفات و حتی نام و نسب او بین نویسندگان و مورخان اختلاف است و شاید علت اصلی ان شرهت فراوان سعدی در بین خاص و عام می باشد ؛ به همین دلیل ، اغلب آنان که خواسته اند سال تولد او را بیابند به شواهد خود شاعر و به عبارتی به آثار وی مراجعه کرده اند . چنانچه در مقدمة « گلستان » چنین می خوانیم :
هر دم از عمر می رود نفسی چون نگه می کنم نماند بسی
ای که پنجاه رفـت و در خـوابی مگر این پنج روز دریابـی
و در پایان همین کتاب ، تاریخ اتمام گلستان را با این بیت معلوم می کند :
در این مدت که ما را وقت خوش بود زهجرت ششصدوپنجاه وشش بود
بر این اساس ، سعدی در سال 656 ( هـ . ق) حدود پنجاه سال داشته است و چون گلستان را کمتر از یکسال نوشته ، بنابراین تولد او باید در حدود سال 606 ( هـ . ق ) باشد و این محکم ترین دلیل برای تولد سعدی در این سال و بسیاری از محققان نیز آن را تأیید نموده اند .
سعدی در شیراز چشم به جهان گشود و بارها به شیراز بودن خود در اشعارش اشاره نموده است :
هر متاعی زکشورش خیزد شکر از مصر و سعدی از شیراز
او به شهر خود شیراز علاقه ای فراوان داشته و به آن عشق می ورزیده است . مردمانش را دوست داشته و هر گاه که دور از وطن بوده دلش در شیراز به یاد دیارش بوده است . به هر حال سعدی در شیراز و در میان خاندانی که از علمای دین بودند ولادت یافته است . پدر سعدی در دربار سعدبن زنگی به شغل دیوانی مشغول بوده و بسیاری از صاحب نظران تخلص وی را به سعدی به همین دلیل می دانند .
اما این امر بعید به نظر می رسد ، زیرا در آن زمان سعدی هنوز به سنی نرسیده بود تا به دربار راه یابد و بخواهد در شمار مداحان اتابک سعد در آید ، بلکه انتخاب تخلص سعدی باید به بازگشت وی به شیراز برگردد که مورد توجه اتابک ابوبکر سعد و پسرش قرار می گیرد . به هر روی ،س عدی در کودکی زیر نظر پدرش تربیت می شود و آغاز تحصیلات وی نیز با سرپرستی پدرش بوده است . اما در همان سالهای کودکی پدر خود رااز دست می دهد و در خردسالی به درد یتیمی دچار می گردد . پس از مرگ پدر سرپرستی او را نیای مادری بر عهده می گیرد که بسیاری گفته اند « او همان مسعود بن مصلح الفارسی پدر قطب الدین شیرازی بوده است » .
سعدی دانش های ابتدایی ، از جمله علوم ادبی را در شیراز آموخت و برای تکمیل تحصیلات به بغداد رفت . بغداد در آن زمان مرکز خلافت عباسیان و یکی از مهمترین مراکز علوم اسلامی بوده که برای جویندگان دانش جاذبه و کشش بسیاری داشته است ، سعدی در نظامیه بغداد به تحیل علوم مختلف پرداخته و در همان سال ها بود که با بسیاری از بزرگان علم و ادب آشنایی یافت که در این بین میتوان به « شهاب الدین سهروردی » عارف بزرگ آن زمان اشاره نمود . سهرودی هم عالم بود و هم عارف و سعدی نسبت به او در خود احساس کششی می یافت چنان که تأثیر اندیشه های سهروردی رادر برخی از سخنان سعدی می توان دید .
سعدی در گشت و گذار
سعدی از همان اوان جوانی روحی بی آرام داشت و در یک جای پایبند نبود و میل زیادی به گردش جهان و دیدن مردمان داشت تا جایی که بارها در اشعار خود به ین نکته اشاره میکند . سفر سعدی بین سیو چهل سال به طول انجامید و او از بغداد و سوریه و مکه تا شمال آفریقا را گشت . شهرها و مردم مختلف را دید و با مذاهب و فرقه های گوناگون آن دوران آشنا شد و با طبقات مختلف مردم نشست و برخواست نمود و به قول جامی « اقالیم را گشته و بارها ب سفر حج پیاده رفته » اما برخی نیز بسیاری از سفرهای سعدی را خصوصاً در سرزمین شرق واقعی نمی دانند و معتقد هستند که سعدی تنها برای بیان زیباتر حکایات و داستان هایش به چنین مکان هایی اشاره دارد . به هر روی نمی توان بیان تجارت را تنها خیال دانست و بی تردیدبسیاری از سفرهای او که در حدود سال های 620 تا 621 آغاز کرده و در سالهای 655 به پایان رسانده واقعی است .
سعدی با دنیایی از تجربههای معنوی و افکاری بلند مرتبه به شیراز بازگشت ، ر چند که سعدی از جمله شاعرانی است که از همان ابتدای جوانی دارای شهرت بود ، اما پس از رسیدن به شیراز و دیدن آرامش آن جا شوق گرد آوردن سروده های ، گفته ها و تجربه هایش را یافت . بوستان را سرود ، گلستان را نوشت و اشعار و قطعات خود را فراهم ساخت .
ویژگی های شخصیتی سعدی
سعدی یکی از عرفای عالم اسلام و پرورش یافته ی مکتب علوم الهی و آشنا به معارف قرآنی است و بی شک همان خدایی را می پرستد که قرآن او را توصیف نموده است . و در جای جای سخنان و اشعارش نشانه های توحید که سر سلسله ی عقاید