لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 62 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ضرب المثل های فارسی
آب از دستش نمی چکد!
آب از سر چشمه ِگل است!
آب از آب تکان نمی خورد!
آب پاکی را روی دستش ریخت!
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم!
آب را گل آلود می کنه که ماهی بگیره!
آب زیر پوستش افتاده!
آب، سنگها را می ساید.
آب که یه جا بمونه، می گنده.
آبکش به کفگیر می گه تو سه تا سوراخ داری!
آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع – چه یک نی چه صدنی!
آب که سر بالا رفت، قورباغه ابو عطا می خونه!
آب نمی بیند ورنه شناگر قابلیست!
آب از او گرم نمی شود!
آتش که الو گرفت، خشک و تر می سوزد!
آتش نشاندن و اخگر گذاشتن کار خردمندان نیست.
آخر شاه منشی، کاه کشی است!
آخر شوخی به دعوا می کشد.
آدم تنبل، عقل چهل وزیر را دارد!
آدم پول را پیدا می کند، نه پول آدم را.
آدم خوش معامله، شریک مال مردم است!
آدم دست پاچه، کار را دوبار انجام می دهد!
آدم دروغگو کم حافظه است.
آدم زنده، زندگی می خواهد!
آدم گدا، این همه ادا ؟!
آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه!
آدمی را به ادب بشناسند.
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش می زنه!
سرنا: سازی است بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود، این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آن را همراه دهل می نوازند. اندازه آن در نواحی مختلف فرق می کند و به طور کلی طول آن از نیم متر متجاوز نمی نماید.
آدم همه کاره هیچ کاره است.
آرد خودمان را بیختیم، الکِمان را آویختیم!
آرزو بر جوانان عیب نیست!
آرزومند پیوسته نیازمند بود.
آز ریشه گناه است.
آزموده را آزمودن خطاست!
آستین نو بخور پلو!
آسوده کسی که خر ندارد از کاه و جویَش خبر ندارد!
آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه!
آشپز که دو تا شد، آش یا شور است یا بی نمک!
آشِ نخورده و دهن سوخته!
آش همان آش است و کاسه همان کاسه!
آفتابه خرج لحیمه!
لحیم: چیزی که بدان ظرفهای مسی و برنجی را پیوند کنند.
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!
آمدم ثواب کنم، کباب شدم!
آنان که غنی ترند، محتاج ترند!
آنچه دلم خواست نه آن شد، آنچه خدا خواست همان شد.
آن کس که با های می آید با هوی می رود.
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟!
آن را که سخاوت است حاجت به شجاعت نیست.
آن زنده که کاری نکند مرده به است.
آن یکی می گفت اشتر را که هی از کجا می آیی ای فرخنده پی
گفت: از حمام گرم کوی تو گفت: خود پیداست از زانوی تو
آنقدر بِایست، تاعلف زیر پایت سبز بشود!
آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گم است!
سمن: چاقی ، فربهی
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
سبو: آوندی سفالین و دسته دار که در آن آب و شراب ریزند ، کوزه سفالین
آنقدر مار خورده تا افعی شده!
آن کس که تن سالمی دارد، گنجی دارد که خودش نمی داند.
آن وقت که جیک جیک مستونت بود، یاد زمستونت نبود؟!
آواز دهل شنیدن از دور خوشست!
آینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست
آینه داری در محله کوران؟!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
تاریخچه ضرب سکه
اولین سکه چه موقع ساخته شد؟
سکه عبارت از یک تکه فلز است که وزن و عیار مخصوص دارد، با علامت مخصوص یا مهر کسانی که آن را ضرب می کنند.اولین سکه هائی که در دنیا ساخته شد هفت قرن قبل از میلاد مسیح بود که توسط لیدی ها ساخته شد، آنها قوم ثروتمند و با قدرتی بودند که در آسیای صغیر می زیستند.
این سکه های اولیه از جنس مخصوصی که الکتروم نام داشت ساخته می شدند. الکتروم یک ترکیب طبیعی است که 75 درصد طلا و 25 درصد نقره دارد. این سکه ها به شکل و اندازه یک لوبیا بوده اند و تقریباً یک پول رسمی محسوب می شدند. سپس یونانی ها هم به تقلید آنها از این فکر که یک پول رسمی فلزی رسمی داشته باشند استقبال و بنابراین شروع به ساختن پول سکه ای کردند.
بدین ترتیب، حدود صد سال بعد، بسیاری از شهرهای سرزمین بزرگ یونان و آسیای صغیر، در جزایر دریای اژه و سیسیل و جنوب ایتالیا برای خود ضرابخانه داشتند. سکه های طلا با ارزش ترین سکه ها به حساب می آمده اند. بعد هم سکه های نقره ای و بالاخره سکه ها مسی.
ضرب سکه توسط یونانی ها حدود 500 سال دوام داشت. رومی ها هم این عقیده را پذیرفته و حدود 500 سال ضرب سکه را اجرا کردند. بعد کم کم هنر ضرب سکه آن حدت و شدت خود را از دست داده و از سال 500 تا حدود 1400، سکه های متعلق به این دوره خیلی نازک بوده و قابل توجه نبودند. اما در قرن پانزدهم، هنر ضرب سکه دوباره احیا و فلز، فراوان تر شد و استاد کاران این حرفه برای قلم زدن روی سکه ها به کار گمارده شدند.
اولین سکه های انگلیسی قبل از رسیدن رومی ها ضرب شده بودند و در زمان غلبه «نورمنها» قریب هفتاد ضرابخانه دایر، در این کشور وجود داشت. اما در سال 1850 ضرابخانه سلطنتی، تنها ضرابخانه انحصاری و تأسیس شده از طرف دولت بود.
تاریخچة سکه از صدر اسلام تا پایان دورة حکومت خوارزمشاهیان
قدرمسلم آن که، در مورد سیر و تحول و تکامل سکه در این سرزمین، نکات فراوان وجود دارد که نمیتوان همگی آنان را در چنین مطلب فشردهای فراهم آورد. بدین ترتیب این سری مطالب، تنها جهت آگاهی نخستین، برای خوانندة جویا و نشانةراهی بس طولانی و پراهمیت برای پژوهشگر و محقق تواند بود.
ـ دوره اشکانى، ساسانى
برخى از سکه هاى نقره موجود در دوره حاکمیت سلسله اشکانى و ساسانى ضرب شده اند که روى این سکه ها تصویر نقش برجسته و نیمرخ فرمانروا با نگاه به سمت چپ و بر پشت سکه نیز نقش آتشدان زرتشتى با شعله هایى که ازمیان آن متصاعد مى شود و غالباً نیز با دو نگهبان آتش ـ آذربد ـ ایستاده بر دو جانب آن مشهود است.
ـ سکه هاى عرب ساسانى
سکه هاى موسوم به عرب ساسانى که در سالهاى 30 تا 80 هجرى قمرى رواج داشته در نگاه نخست شبیه سکه اى متعلق به اواخر دوره ساسانى مى نماید با چهره پادشاه و آتشدان لیکن ویژگى شاخص در این سلسله مسکوکات دعا یا عبارت دینى عربى است که در حاشیه روى سکه ضرب خورده و بیشتر از همه عبارت الحاقى (بسم الله) و (لله الحمد) مى باشد که این امر توسط حکام مسلمان درآغاز حاکمیت اسلام صورت مى گرفت و مجدداً سکه را نشر مى کردند.
ـ سکه هاى ادوار اسلامى
در این بخش از مسکوکات موزه قم سکه هاى متعدد از جنس طلا و نقره متعلق به زمان حکومت خلفاى اموى و عباسى وجود دارد که نام حاکم و سال ضرب و محل ضرب به خط کوفى روى سکه مشهود است. سکه هاى اموى عمدتاً در شهرهاى دمشق و واسط، ضرب شده و سکه هاى دوره عباسى نیز در شهرهاى عباسیه، کوفه، بغداد، رى، نهاوند، اصفهان، ضرب گردیده است.
بخش دیگر سکه هاى ادوار اسلامى متعلق به دوران حکومت سلجوقیان، ایلخانان و امراء مظفرى، آل جلایر، تیمورى، صفویه و قاجارى است.
این بخش از سکه ها نیز عمدتاً در ضرابخانه هاى جرجان، نیشابور، بغداد، دامغان، رشت، فومن، تبریز، سمرقند، سارى، هرات، اصفهان، و... ضرب شده اند.
تعداد قابل توجهى از سکه هاى موجود که از جنس نقره مى باشد در ضرابخانه دارالایمان قم ضرب گردیده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
آب از آسیاب افتادن :
کارها دوباره به مسیر خود افتاد ، فتنه ها خوابید ، سر و صداها ، شور و شر ها پایان پذیرفت .
از اسب افتادیم ولی از اصل نیافتادیم :
اگر دچار فقر و تنگدستی شده ایم ولی نجابت و انسانیت خود را حفظ کرده ایم
به گربه گفتند فضله ات درمان است خاک رویش ریخت :
مضایقه کردن چیز ناقابل ، کسی که جنبه کاری و خاصیتی نداشته باشد .
پا در یک کفش کردن :
سر حرف خود ایستادن ، در کاری اصرار و لجاجت ورزیدن .
تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند :
افراد زیرک از خوش باوری و سادگی اشخاص برای مقاصد خود استفاده می کنند.
جایی که نمک خوری نمکدان نشکن :
اجر حقوق و محبت های دیگران را با نامهربانی ضایع نکن .
چشم و گوش بسته :
از هیچ جا و هیچ چیز با خبر نبودن ، چیزی نیاموخته و بی تجربه .
حرف راست را باید از بچه شنید :
باطن بی غل و غش کودک نظیر بزرکترها نیست هرچه بداند به زبان می آورد .
خدا میان گندم هم خط گذاشته است :
هرکسی در زندگی سهم و قسمت خود را می برد و به آن قانع باشد .
در شهر کوران آدم یک چشم پادشاه است :
در میان یک عده بیسواد آدم کم سواد هم شخص معتبری است .
ذوق زده شدن :
از به دست آوردن چیزی و وقوع امری سخت شاد شدن
رگ دیوانگیش گل کردن :
از شدت خشم به کارهای نامعقول و غیر طبیعی زدن .
زاغ سیاه کسی را چوب زدن :
کسی را به طور پنهانی تعقیب کردن ، سر از کار کسی در آوردن .
ژاژ خایی کردن :
بد دهنی و هرزه گویی کردن ، بر علیه کسی بیهوده گویی کردن .
سال به سال ، دریغ از پارسال :
افسوس که آنچه امروز از دست می رود فردا نظیر آن را به دست نخواهیم آورد .
شمشیر را از رو بستن :
دشمنی و عداوت خود را علنی کردن .
صابونش به تن ما خورده :
آزارش به ما هم رسیده ، ما هم از او صدمه دیده ایم .
ضامن بهشت و دوزخش نیستم :
من وظیفه خودم را به خوبی انجام می دهم و کاری به بد و خوب بعدش ندارم .
طوطی واری یاد گرفتن :
از حفظ کردن مطلبی بدون توجه به معنا و مفهوم آن .
ظاهر سازی کردن :
ظاهر و باطن یکی نبودن ، ریاکار بودن .
عروس تعریفی آخرش شلخته ار آب در آمد :
با انهمه تعریفش جنس نامرغوبی از آب در آمد .
غزل خداحافظی خواندن :
آماده شدن برای مفارقت و سفر ، تهیه مقدمات رفتن از منزل
فکر نان کن که خربزه آب است :
در اندیشه کار و پیشه بهتری باش و گرنه از این طریق به مقصود خود نمی رسی .
قصاص قبل از جنایت :
تنبیه کسی که هنوز مرتکب گناهی نشده دور از انصاف است
کارها نیکو شود اما به صبر :
صبر و امیدواری میوه شیرین دارد ، همانند چون صبر کنی زغوره حلوا سازی .
گناه دیگری را پای دیگری نمی نویسند :
گناه و خطای هر کسی را به پای خود او می گذارند نه شخص دیگر ، همانند : برادر را به جای برادر نمی کشند .
لی لی به لالای کسی گذاشتن :
بیش از اندازه به کسی محل گذاشتن ، توجه و احترام بی جهت نسبت به کسی داشتن .
مال است نه جان که آسان بتوان داد :
در مورد کسانی است که پول و مال به جانشان بسته است .
نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمانی :
جایی بی آب و علف و بدون سکنه .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
آب از آسیاب افتادن :
کارها دوباره به مسیر خود افتاد ، فتنه ها خوابید ، سر و صداها ، شور و شر ها پایان پذیرفت .
از اسب افتادیم ولی از اصل نیافتادیم :
اگر دچار فقر و تنگدستی شده ایم ولی نجابت و انسانیت خود را حفظ کرده ایم
به گربه گفتند فضله ات درمان است خاک رویش ریخت :
مضایقه کردن چیز ناقابل ، کسی که جنبه کاری و خاصیتی نداشته باشد .
پا در یک کفش کردن :
سر حرف خود ایستادن ، در کاری اصرار و لجاجت ورزیدن .
تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند :
افراد زیرک از خوش باوری و سادگی اشخاص برای مقاصد خود استفاده می کنند.
جایی که نمک خوری نمکدان نشکن :
اجر حقوق و محبت های دیگران را با نامهربانی ضایع نکن .
چشم و گوش بسته :
از هیچ جا و هیچ چیز با خبر نبودن ، چیزی نیاموخته و بی تجربه .
حرف راست را باید از بچه شنید :
باطن بی غل و غش کودک نظیر بزرکترها نیست هرچه بداند به زبان می آورد .
خدا میان گندم هم خط گذاشته است :
هرکسی در زندگی سهم و قسمت خود را می برد و به آن قانع باشد .
در شهر کوران آدم یک چشم پادشاه است :
در میان یک عده بیسواد آدم کم سواد هم شخص معتبری است .
ذوق زده شدن :
از به دست آوردن چیزی و وقوع امری سخت شاد شدن
رگ دیوانگیش گل کردن :
از شدت خشم به کارهای نامعقول و غیر طبیعی زدن .
زاغ سیاه کسی را چوب زدن :
کسی را به طور پنهانی تعقیب کردن ، سر از کار کسی در آوردن .
ژاژ خایی کردن :
بد دهنی و هرزه گویی کردن ، بر علیه کسی بیهوده گویی کردن .
سال به سال ، دریغ از پارسال :
افسوس که آنچه امروز از دست می رود فردا نظیر آن را به دست نخواهیم آورد .
شمشیر را از رو بستن :
دشمنی و عداوت خود را علنی کردن .
صابونش به تن ما خورده :
آزارش به ما هم رسیده ، ما هم از او صدمه دیده ایم .
ضامن بهشت و دوزخش نیستم :
من وظیفه خودم را به خوبی انجام می دهم و کاری به بد و خوب بعدش ندارم .
طوطی واری یاد گرفتن :
از حفظ کردن مطلبی بدون توجه به معنا و مفهوم آن .
ظاهر سازی کردن :
ظاهر و باطن یکی نبودن ، ریاکار بودن .
عروس تعریفی آخرش شلخته ار آب در آمد :
با انهمه تعریفش جنس نامرغوبی از آب در آمد .
غزل خداحافظی خواندن :
آماده شدن برای مفارقت و سفر ، تهیه مقدمات رفتن از منزل
فکر نان کن که خربزه آب است :
در اندیشه کار و پیشه بهتری باش و گرنه از این طریق به مقصود خود نمی رسی .
قصاص قبل از جنایت :
تنبیه کسی که هنوز مرتکب گناهی نشده دور از انصاف است
کارها نیکو شود اما به صبر :
صبر و امیدواری میوه شیرین دارد ، همانند چون صبر کنی زغوره حلوا سازی .
گناه دیگری را پای دیگری نمی نویسند :
گناه و خطای هر کسی را به پای خود او می گذارند نه شخص دیگر ، همانند : برادر را به جای برادر نمی کشند .
لی لی به لالای کسی گذاشتن :
بیش از اندازه به کسی محل گذاشتن ، توجه و احترام بی جهت نسبت به کسی داشتن .
مال است نه جان که آسان بتوان داد :
در مورد کسانی است که پول و مال به جانشان بسته است .
نه آب و نه آبادانی نه گلبانگ مسلمانی :
جایی بی آب و علف و بدون سکنه .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ضربالمثلهای انگلیسی
ضربالمثلهای انگلیسی
A - B - C - D - E - F - G - H - I - J - K - L - M - N - O - P - R - S - T - U - V - W - X - Y
A
"A poor workman blames his tools."
ترجمه: «کارگر بیمهارت، ابزار کارش را مقصر میداند.»
متراف فارسی: «عروس نمیتوانست برقصد، میگفت زمین ناهموار است.»
"A bird in the hand is worth two in the bush."
ترجمه«یک پرنده در دست، بهتر از دوتا روی درخت است.»
مترادف فارسی: «سرکه نقد به از حلوای نسیه.»
"Absence makes the heart grow fonder."
ترجمه: «دوری باعث علاقمندی می شود.»
مترادف فارسی: «دوری و دوستی.»
"A cat may look at a king."
ترجمه: «شاید که گربه به شاهی نظر کند.»
مترادف فارسی: «به اسب شاه گفته یابو.»
"A chain is no stronger than its weakest link."
ترجمه: «استحکام زنجیر به اندازه ضعیفترین حلقه آن است.» ویلیام شکسپیر در نمایشنامه ژولیوس سزار
"A coward dies a thousand times before his death. The valiant never taste of death but once."
ترجمه: «ترسو هزاربار پیش از مرگ میمیرد. آدم نترس فقط یکبار مزه مرگ را میچشد.»
مترادف فارسی: «ترس برادر مرگ است.»
مترادف فارسی: «ترسو مرد!»
"A creaking door hangs longest." and "A creaking gate hangs long."
ترجمه: «دری که غژغژ میکند عمرش بیشتر است.»
"Actions speak louder than words."
ترجمه: «صدای عمل رساتر از حرف است.»
مترادف فارسی: «به عمل کار برآید به سخندانی نیست.»
"Advice when most needed is least heeded."
ترجمه: «هرجا که پند و اندرز لازم آید، کمتر گوش شنوا است»
"A fool and his money are easily parted."
ترجمه: «احمق و پولش به راحتی از هم جداشدنی هستند»
"A fox smells its own lair first." and " A fox smells its own stink first."
ترجمه: «روباه بوی گندش را زودتر از دیگران استشمام میکند»
مترادف فارسی: «چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار میکند»
"A friend in need is a friend indeed."
ترجمه: «به هنگام نیاز، دوست واقعی شناخته میشود.»
مترادف فارسی: «دوست آن باشد که گیرد دست دوست// در پریشانحالی و درماندگی»
"After a storm comes a calm."
ترجمه: «پس از طوفان، آرامش گسترده میگردد.»
مشابه فارسی: «بعد از خشم پشیمانی است»
"After dinner sit a while, after supper walk a mile."
ترجمه: «بعد از نهار کمی استراحت کنید، بعد از شام یک کیلومتر راه بروید.»
"A good beginning makes a good ending."
ترجمه: «یک شروع خوب، پایان خوبی در پی دارد.»
خلاف فارسی: «خشت اول چون نهد معمار کج// تا ثریا می رود دیوار کج» مولوی
"A good man in an evil society seems the greatest villain of all."
ترجمه: «انسان نیک در جمع اشرار، شریرترین آنها به نظر میرسد.»
"A good surgeon has an eagle's eye, a lion's heart, and a lady's hand."
ترجمه: «یک جراح خوب دارای چشمی همانند عقاب، دلی مثل شیر و دستی زنانه است.»
"A guilty conscience needs no accuser."
ترجمه: «یک وجدان گناهکار به سرزنش دیگران محتاج نیست»
"A jack of all trades is master of none."
ترجمه: «کسی که همهکار انجام میدهد استاد هیچکاری نیست.»
مترادف فارسی: « همهکاره و هیچکاره.»
"A lie has no legs."
ترجمه: «دروغ پا ندارد.»
مترادف فارسی: «دروغگو تا در خانهاش.»
"A lie can be halfway around the world before the truth gets its boots on."
ترجمه: «حقیقت تا چکمههایش را بپوشد، دروغ نیمی از جهان را دور زده است.» منسوب به وینستون چرچیل
"A little knowledge is a dangerous thing."
ترجمه: «دانش ناقص خطرناک است.»
مترادف فارسی: «نیمطبیب خطر جان، نیمفقیه خطر ایمان»
تمثیل: «دوکس دشمن ملک و دینند یکی پادشاه بی حلم و دیگری زاهد بی علم» سعدی
تمثیل: «آنکه نداند رقمی بهر نام// به زفقیهی که بود ناتمام» امیر خسرو
"A merry heart makes a long life."
ترجمه: «دلشاد بودن، عمر انسان را طولانی میکند.»
A miss by an inch is a miss by a mile.
ترجمه: «لغزش در عمل چه یک اینچ، چه یک مایل.»
"A penny saved is a penny earned." منسوب به فرانکلین
ترجمه: «هر پول سیاهی که پسانداز شود، سودی است که کسب شده است.»
مترادف: «قطره قطره است وانگهی دریا»
"A person is known by the company he keeps."
ترجمه: «شخص به اطرافیانش شناخته می شود»
مترادف فارسی: «تو اول بگو با کیان دوستی// پسآنگه بگویم که تو کیستی» سعدی
"A picture is worth a thousand words."
ترجمه: «تصویر از هزاران جمله گویاتر است»
"A pot of milk is ruined by a drop of poison."
ترجمه: «یک بادیه پر از شیر به قطرهای زهر، فاسد میگردد»
"A rolling stone gathers no moss."
ترجمه: «بر سنگ غلطان سبزه نروید»
مترادف فارسی: «که بر سنگ گردان نروید نبات» سعدی
"A sound mind in a sound body."
ترجمه: «مغز سالم در بدن سالم»
اصل لاتینی: «mens sana in corpore sano»
مترادف فارسی: «عقل سالم در بدن سالم است»
منسوب به بنیامین فرانکلین "A stitch in time saves nine."
ترجمه: «یک ضربه بموقع، باعث صرفهجویی در نه ضربه دیگر است»
مترادف فارسی: «یک ضربه کاری از ضربات بعدی جلوگیری میکند»
"All cats love fish but hate to get their paws wet."
ترجمه: «هر گربهای ماهی را دوست دارد اما از اینکه پنجولش خیس شود بیزار است»
"All flowers are not in one garland."
ترجمه: «هیچ گلستانی تمام انواع گلها را ندارد»
مترادف فارسی: «گل بیعلت و بیعیب خداست» پروین اعتصامی
"All frills and no knickers."
ترجمه: «زینت فراوان، بدون شلوار»
مترادف فارسی: «هرچه داره به بر داره، به خونه دست خر داره»
"All good things come to an end."
ترجمه: «هرچیز خوبی به پایان میرسد»
"All hat and no cattle"
ترجمه: همه کلاه است، پیشبند وجود ندارد»
مترادف فارسی: «همه من هستند، هیچکس نیممن نیست»
"All roads lead to Rome."
ترجمه: «همه راهها به رم راهبرند»
مترادف فارسی: «همه راهها به رم ختم میشوند»
"All's fair in love and war."
ترجمه: «عدالت در دوستی و جنگ»
"All's well that ends well."
ترجمه: «همهچیز خوب، پایانش نیز خوب»
متضاد فارسی: «خشت اول چون نهد معمار کج// تا ثریا میرود دیوار کج» مولوی
"All that glisters is not gold."
ترجمه: «هرچه میدرخشد طلا نیست»
مترادف فارسی: «هرچه میدرخشد طلا نیست»
مترادف فارسی: «هر گردی گردو نیست»
"All things come to he who waits."
ترجمه: «هرکه صبر کند به همه چیز میرسد»
مترادف فارسی: «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی»
"All work and no play makes Jack a dull boy."
ترجمه: «هماش کار بدون سرگرمی، جک را به بچهای خل تبدیل میکند»
"An apple a day keeps the doctor away."
ترجمه: «یکعدد سیب در روز، دکتر را دور نگهمیدارد»
"An eye for an eye and a tooth for a tooth."
ترجمه: «چشم برای چشم و دندان برای دندان» انجیل عهد عتیق
مترادف: «چشم در عوض چشم و دندان در عوض دندان»
"Another man's poison is not necessarily yours."
ترجمه: «سم دیگران نباید الزامأ برای تو باشد»
مترادف لاتینی: "One man's medicine is another man's poison."
ترجمه: (داروی یکی، کشنده دیگری است)
"An ounce of prevention is worth a pound of cure."
ترجمه: «یک اونس پیشگیری بهتر از یک پاوند مداوا است»
مترادف فارسی: «چرم را تا سگ نبرده باید حفظ کرد»
مترادف فارسی: «گوشت را نباید دم چنگ گربه گذاشت»
"April showers bring May flowers."
ترجمه: «رگبار آوریل، باعث فراوانی گل در ماه مه است»
"Ask and you shall receive."
ترجمه: «سؤال کن تا بیابی»
مترادف فارسی: «پرسان پرسان میروند هنوستان»
"Ask me no questions, I'll tell you no lies."
ترجمه: «از من نپرس تا به تو دروغ نگویم»