لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
نشانه هاى ظهور
هر رویکرد جهانى که در عرصه ى گیتى تحقق یافته و مى یابد ناگزیر از نشانه هایى است. بویژه رخدادهایى که توسط پیامبران الاهى خبر داده شده است. در این میان حرکت جهانى امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از این قانون مستثنى نبوده و از نشانه هایى برخوردار است تا بشریت متوجه نزدیک شدن و یا فرا رسیدن آن شوند.
از وحى پیرامون زمان دقیق ظهور حضرت صاحب الزمان ـ ارواحنا فداه ـ سخنى نرسیده است بلکه دستور داده اند که هرگاه کسى زمانى را تعیین کرد، او را تکذیب کنید; لیکن براى آمدن آنحضرت نشانه هایى بیان فرموده اند که برخى از آن علائم حتمى شمرده است. به این معنا که پس از تحقق این امور ظهور آن امام قطعى است; که پنج علامت مى باشند. برخى اندکى پیش از ظهور، برخى چند ماه بعد از آمدن آنحضرت و برخى اندکى پیش از قیام نجات بخش آنحضرت پدیدار مى شود.
امام امیر مؤمنان على ـ علیه السلام ـ فرموده اند: آنچه که بطور حتم پیش از قیام قائم تحقّق خواهد یافت، بپا خاستن سفیانى و فرو رفتن گروهى در زمین بیدا و کشته شدن نفس زکیه و فریادى که از آسمان بلند شده و خروج فردى از یمن است.
سایر علائمى که در این مورد بیان شده قابل تغییرند حتّى پر شدن زمین از ظلم. اگر چه تحقّق این مطلب قریب به حتم است; امّا روایاتى از معصومین ـ علیهم السلام ـ وارد شده که اگر همه ى مردم دعا کنند امر غیبت به انتهاء (پر شدن زمین از ظلم و جور) نمى رسد. این خود حکایت از غیر حتمى بودن این نشانه ها دارد.
ممکن است چنین تصور شود که آمدن سفیانى دربرگیرنده ى ظلم و جور فراوانى است! در جواب مى گوییم: این در صورتى است که مدّت سلطنت او طبق روایات نُه ماه طول بکشد ولیکن نُه ماه طول کشیدن حکومت وى نیز غیر حتمى است و ممکن است در آن بداء شده و زمان حکومتش یک ماه یا کمتر طول بکشد و آنچه حتمى است تنها قیام است. بلکه برخى در مورد محتوم بودن همین پنج علامت نیز بیانى دارند که وقوع این رویدادها حتمى نیست بلکه علامت بودن آنها براى ظهور حتمى است. بدین معنى که اگر اینها واقع شود حتماً ظهور و قیام آنحضرت را در پى داشته و این امر تخلّف ناپذیر است; ولى ممکن هست اینها نیز اتّفاق نیفتد و در اصل وقوع اینها بداء حاصل شود چنانچه حضرت جواد ـ علیه السلام ـ حتمى بودن خروج سفیانى را تأیید نموده و سپس بداء را در آن ممکن مى شمارد و از دیگر سوى روایاتى اشاره به ناگهانى بودن امر فرج کرده و هم چنین شیعه را به انتظار لحظه بلحظه فرا مى خواند، که مى بایست تحقّق این امر در هر لحظه حتى در صورت عدم به وقوع پیوستن نشانه هاى حتمى، امکان پذیر باشد.
خروج سفیانى
همانگونه که ذکر شد پدید آمدن سفیانى از نشانه هاى حتمى ظهور مى باشد امام باقر ـ علیه السلام ـ در تفسیر آیه شریفه (ثمّ قضى أجلا وأجل مسمى عنده) فرمودند:
انّهما أجلان، أجل محتوم لا یکون غیره، أجل موقوف للّه فیه المشیّة لا واللّه انّ أمر السفیانی من المحتوم .
آن دو مهلت است یکى حتمى و دیگر غیر حتمى که مشیت الهى در آن کارگر خواهد بود. به خدا قسم کار سفیانى حتمى است.
در بین حدیث شناسان اتفاق نظر وجود دارد که این فرد از فرزندان ابو سفیان است و به همین جهت او را سفیانى مى گویند.
امیرالمؤمنین على ـ علیه السلام ـ مى فرمایند:
یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس وهو رجل رَبْعة وحش الوجه ضخم الهامة بوجهه أثر جدری إذا رأیته حسبته أعور اسمه عثمان وأبوه عنبسة وهو من ولد أبی سفیان حتّى یأتی ارضا ذات قرار و معین فیستوى على منبرها([4]).
فرزند زن جگرخوار از بیابان خشک خروج مى کند و او مردى چهارشانه با چهره اى وحشتناک است. داراى سرى بزرگ و در چهره اش نشان زخمى چرکین دیده مى شود وقتى او را مى نگرى گویى یک چشم ندارد. نامش عثمان و پدرش عنبسه و از فرزندان ابو سفیان است. حرکتش را تا سرزمینى که داراى آرامش و آب خوش گوار ]کوفه[ است ادامه مى دهد و بر فراز منبر آن مى نشیند.
خروج سفیانى قبل از قیام امام ـ ارواحنا فداه ـ واقع مى شود.
عن جابر الجعفى قال: سألت أبا جعفر الباقر ـ علیه السلام ـ عن السفیانی، فقال انّی لکم بالسفیانی حتّى یخرج قبله الشیصبانی یخرج من أرض کوفان ینبع کما ینبع الماء فیقتل وفدکم، فتوقعوا بعد ذلک السفیانی وخروج القائم ـ علیه السلام ـ([5]).
جابر جعفى از امام باقر ـ علیه السلام ـ درباره سفیانى مى پرسد. او مى فرماید: شما را با سفیانى چکار؟! پیش از او شیصبانى از کوفه خروج مى کند و چون آب از زمین مى جوشد و گروه شما را به خاک و خون مى کشد پس از وى منتظر خروج سفیانى و پس از او قیام قائم ـ علیه السلام ـ باشید.
امام رضا ـ علیه السلام ـ فرمودند:
قبل هذا الأمر السفیانی والیمانی والمروانی وشعیب بن صالح فکیف یقول هذا هذا؟([6])
قبل از امر فرج، سفیانى و یمانى و مروانى و شعیب بن صالح پدیدار خواهند شد!! چگونه مى گوید این همان (مهدى) است (در حالى که هیچ یک پدیدار نشده اند).
شخصیّت سفیانى (تفکّرات، رفتار)
نام او عثمان بن عنبسه و از نژاد امویان است مردى سفاک و خون آشام که انسانها را مانند پشه به آسانى مى کشد هر حرامى را حلال نموده و به هر جنایتى دست مى یازد. در احادیث پیرامون تفکرات وى به گونه اى سخن رفته که گویى هیچ اعتنایى ندارد اگر چه تظاهر به اسلام مى کند لیکن صلیبى از طلا بر گردن آویخته است. از کارهاى سفیانى و جنایات هولناک او نیز بسیار سخن رفته است او سنگدلترین انسانهاست که عاطفه در قاموس زندگیش وجود ندارد و مهر و رحم در آن دیده نمى شود. او و یارانش دلهایى مالامال از کینه و نفرت، نسبت به خاندان پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ دارند.
در این زمینه اکتفا مى کنیم به حدیثى از وجود مقدس حضرت ختمى مرتبت محمّد ـ صلّى اللّه علیه وآله وسلّم ـ که درباره ى وى مى فرمایند:
أشدّ خلق اللّه شرّاً وأکثر خلق اللّه ظلماً شَرِسٌ، قاسی القلب، یجمع له ولجیشه من کافّة الأقطار الاسلامیة فیهزمهم ویقتلهم وینادی شعار له فی حروبه هو: یا ربّ ثاری ثمّ النّار یا ربّ النّار ولا العار([7]).
شر او از همه بندگان خدا بیشتر و سختتر است و بیش از همه ى مردم ستم مى کند. بد خلق و سنگ دل مى باشد از تمام کشورهاى اسلامى علیه او بسیج مى شوند آنگاه همگى را شکست داده و به خاک و خون مى کشد و شعارش در جنگها این است، اى خدا! انتقام و سپس آتش. خدایا! آتش آرى! اما عار و ننگ هرگز.
و نمونه اى از کشتار او در کلام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در خطبه ى بیان این چنین ترسیم شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
نشانههای ظهور در کلام امیرالمؤمنین
سلمان فارسى مى گوید: آمدم خدمت حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام عرض کردم قائم از فرزندان شما کى قیام مى کند؟ آن حضرت آهى کشیده ، فرمودند:
لایظهر القائم حتى یکون امور الصبیان و یضیع حقوق الرحمن و یتغنى بالقرآن فاذا قتلت ملوک بنى العباس اولى العمى و الالتباس اصحاب الرمى عن الاقواس بوجوه کالتراس و خربت البصرة هناک یقوم القائم من ولد الحسین علیه السّلام
قائم ظاهر نمى شود تا اینکه چند نشانه به وجود آید:
کارها به دست نوجوانان و افراد ناآگاه قرار گیرد.
حقوق خداوند رحمان (احکام دین خدا) ضایع گردد.
قرآن را با تغنى (به غنا) بخوانند.
پادشاهان بنى عباس که از دیدن حق محروم ، و از شناخت آن ناتوانند، به دست تیراندازان و کماندارانى کشته شوند، که صورتهایشان همانند سپر مى باشد (منظور مغولها هستند که در نهج البلاغه – خطبه 128 – از آنها ((المجان المطرقة )) یعنى : سپرهاى چکش خورده ، تعبیر شده است ).
بصره خراب گردد.
در این موقع قائم ما از فرزندان امام حسین علیه السّلام قیام مى کند.
از امام امیرالمؤ منین و نیز از حضرت صادق و حضرت باقر علیهم السلام نقل شده است که فرموده اند:
و یحا للطالقان فان لله فیها کنوزا لیست من ذهب ولا فضة ولکن بها رجال عرفواالله حق معرفته و هم انصار المهدى فى آخر الزمان .
خوشا به حال مردم طالقان که در اجتماع و منطقه آنان براى خداوند متعال گنجهایى است که از طلا و نقره نیست ، اما مردانى هستند که به درستى خداوند را شناخته اند و اینان از یاوران حضرت مهدى روحى له الفداء در آخر الزمان هستند (به راستى خوشا به حال آنها).
حضرت امام امیر المومنین و وسایل نقلیه زمان حکومت حضرت مهدى (ع )
امام امیر المومنین (ع ) درباره وسایل نقلیه دوران جهانگیرى حضرت بقیه الله روحى له لفدا چنین مى فرماید:
ثم یامر المهدى بالنشاء مراکب یبنى اربعمائه سفینه فى ساحل عکا و یوافى المهدى طرطوس فیفتحها و یتقدم الى انطاکیه فیفتحها و یهاجم القسطنطنیه فیفتحها و یتوجه الى بلاد الروم فیفتح رومیه مع اصحابه .
آنگاه حضرت مهدى (ع ) امر مى فرمایند مرکبهاى سوارى بسازند و در کرانه عکا چهار صد کشتى ساخته مى شود و به طرف طرطوس به حرکت در مى آیند و آنجا را فتح مى کند و از طرطوس به سمت انطاکیه مى رود، آنجا را هم فتح مى کند و از انطاکیه به طرف قسطنطنیه هجوم مى آورد، آن سرزمین را هم فتح مى کند و به جانب بلاد روم (کشورهاى غربى ) حرکت مى کند و همه آن کشورها را مسخر مى نماید (اللهم عجل فرجه ) .
امیرالمؤ منین و نزول حضرت عیسى علیهماالسلام
امام امیرالمؤ منین علیه السّلام به تشریف فرمایى حضرت عیسى بن مریم على نبینا و علیه السّلام در روزهاى اول ظهور اشاره مى فرمایند، آن هم در بیت المقدس روز جمعه:
ثم ان المهدى یرجع الى بیت المقدس فیصلى بالناس ایاما فاذا کان یوم الجمعة وقد اقیمت الصلوة ینزل عیسى بن مریم فى تلک الساعة من السماء و علیه ثوابان احمر ان کانما یقطر من راءسه الدهن و هو رجل صبیح المنظر والوجه اشبه الخلق بابراهیم فیاءتى المهدى و یصافحه و یبشره بالنصر فعند ذلک یقول له المهدى تقدم یا روح الله وصل بالناس فیقول عیسى بل الصلوة لک یا ابن رسول الله فعند ذلک یؤ ذن عیسى و یصلى خلف المهدى.
مهدى ما به جانب بیت المقدس برمى گردد و چند روزى در آنجا با مردم نماز مى خواند تا روز جمعه مى رسد و مردم آماده نماز هستند که ناگهان حضرت عیسى بن مریم در همین ساعت از آسمان به زیر مى آید، در حالتى که دو لباس قرمز به تن دارد و قطرات عرق از سر و صورتش مانند قطرات روغن مى ریزد. مردى زیبا و خوش اندام است که شبیه ترین مردم به حضرت خلیل الرحمن (علیه السّلام ) است پیش مى آید و با حضرت بقیة الله مصاحفه مى کند و بشارت به فتح و پیروزى مى دهد. در این موقع حضرت مهدى علیه السّلام تعارف مى فرماید به حضرت عیسى که جلو بایستید و با مردم نماز بخوانید. حضرت عیسى مى فرماید: اى فرزند رسول خدا! ((بل الصلوة لک )). کنایه از اینکه پیشوایى دیگر مخصوص به شماست . در این موقع حضرت عیسى اذان مى گوید و حضرت بقیة الله ارواحنا له الفداء جلو مى ایستد و جناب عیسى علیه السّلام به آن حضرت اقتدا مى کند (اللهم عجل فرجه ).
امام امیرالمومنین و نشانه هاى پیش از قیام
امام صادق (ع ) از وجود مقدس حضرت امیرالمومنین سلام علیهما روایت مى کنند که آن سرور فرمودند:
قال امیر المؤ منین علیه السلام لیاتین على الناس زمان یظرف فیه الفاجر و یقرب فیه الماجن و یضعف فیه المنصف قال فقیل له متى ذاک یا امیر المؤ منین فقال (اذ اتخذت الامانه مغنما و الزکاه مغرما و العباده استطاله و الصله منا قال فقیل له متى ذلک یا امیر المؤ منین فقال (ع )) اذا تسلطن النساء وسلطن الاماء و امر الصبیان.
مسلما زمانى بر مردم خواهد آمد که افراد فاجر و گناهکار را مورد احترام خاص قرار مى دهند، سخن چین و بد زبان را مقرب خود مى سازند و افراد با انصاف را ضعیف و ناتوان مى شمارند . عرض کردند: یا امیر المؤ منین ! کى خواهد شد؟ فرمودند: (هر وقت دیدید امانت را غنیمت مى شمارند (خیانت به امانت مى کنند)، دادن زکات را براى خود زیان و غرامت مى پندارند، عبادت را بار و سنگینى بر دوش خود مى دانند وصله کردن را با منت انجام مى دهند . عرض کردند: یا امیر المؤ منین ! کى خواهد شد؟ فرموند:) هرگاه دیدید زنان تسلط پیدا کردند (بر امور اجتماعى و سیاسى و غیره ) و نیز هر وقت دیدید که اماء و کنیزان استیلا یافتند و نوجوانان به زمامدارى رسیدند.اگر دقت کنید تمام این علامتها در اجتماع ما در ابعاد مختلف دیده مى شود.
انتظار از منظر قرآن مجید
آیاتی که در قرآن کریم از طرف خداوند بزرگ به وسیله رسول اکرم (ص) به ما رسیده از منبع علم خدایی سرچشمه گرفته است . یکی از بشارتهایی که در قرآن مجید آمده است مسأله قیام جهانی حضرت بقیته الله (ارواحنا الفداء) و سیطره عدل و داد در عالم ( بعد از پر شدن آن از ظلم و جور ) است ، عدالت در حکومت حضرت مهدی (ع) طبق نص صریح آیات قرآن و تفاسیر رسیده است از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) پس از پر شدن عالم از ظلم و جور ، قسط و عدل بر آن حاکمیت خواهد یافت .
نشانه های پیدایش این حکومت :
دومین چراغ از چلچراغ انتظار : آیه شریفه 53 از سوره آل فصّلت :
ممکن است نشانه های آفاقی همان صیحه آسمانی باشد و منظور از آیات انفسی همان رعب و ترس باشد که در دلها جای می گیرد .
علائم و نشانه هایی که برای بشر تمام مجهولات را از بین ببرد و پرده از روی حقایق و ملکوت عالم بردارد در صحنه گیتی دیده نشده است اما با توجه به اینکه خداوند خلف وعده نخواهد فرمود و این کار باید بشود ، غیر از قیام آخرین نماینده و سفیر اعظم او یعنی حضرت بقیة الله ( روحنا و ارواحنا له الفداء ) نشانه دیگری نخواهد بود .
سومین چراغ از چلچراغ انتظار : آیه شریفه 156 از سوره بقره :
محمد بن مسلم از امام صادق (ع) روایت می کند که پیش از قیام مهدی ما (ع) مردم به انواع بلا ها مبتلا می شوند . موفقیت با صابران است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
غیبت و حضور
ضرورت پیروی از علمای متعهد
از آنجا که در شرایط سخت دوره غیبت امام (ع) تشخیص وظایف و تکالیف دینی بر افراد به راحتی امکان پذیر نیست ، مسئولیت تبیین احکام دینی و هدایت مردم و حفظ ارزشهای اسلامی و دفاع از مکتب برعهده عالمان متعهد و با تقوا گذاشته شده است. این مرزبانان واقعی مکتب به عنوان نایبان امام (ع) با به کار بستن توانمندیهای لازم عملی که در بخشهای مختلف علوم اسلامی به دست آورده اند از منابع اصلی دین یعنی قرآن و سنت به نیازهای دینی مردم پاسخ می گویند و در راستای حاکمیت پیدا کردن تمام احکام و ارزشهای الهی تلاش می نمایند. اگر این عالمان مسئولیت شناس، دلسوز نباشند توده های مردم به راحتی از مسیر صحیح اسلامی منحرف شده و دچار انحطاط فکری و اعتقادی می شوند.امام هادی (ع) در روایتی نقش مهم عالمان آگاه و فقهای مسئولیت شناس و با تقوا را این گونه توصیف می کنند: اگر بعد از غیبت قائم آل محمد (ص) نبودند عالمانی که مردم را به سوی او فرا می خوانند و به سوی او راهنمایی می کنند و با برهانهای استوار از دین پاسداری می کنند و بندگان بیچاره و ناآگاه را از دامهای ابلیس و پیروان او و همچنین از دامهای دشمنان اهل بیت رهایی می بخشند، هیچ کس بر دین خدا باقی نمی ماند. اما علمای دین دلهای متزلزل شیعیان ناتوان را حفظ می کنند، همچنان که کشتیبان سکان کشتی را . این دسته از علما در نزد خداوند دارای فضیلت و مقام بسیار والایی هستند. [1] و عمده راه حفظ سلامت فکری و عقیدتی مردم در دوره غیبت، تبعیت از همین قشر از علمای متعهد است و به این امر در بسیاری از روایات اهل بیت (ع) نیز تاکید شده است از جمله امام صادق (ع) فرموده اند:از فقهای جامع الشرایط تبیعیت کنید من آنان را برای شما حاکم قرارداده ام و آنها منصوب ما هستند ( به راهنمایی و ارشاد مردم) شما موظفید در شرایطی که به ما دسترسی ندارید به آنان رجوع کنید و به گفته های آنها عمل نمایید و حق رد قول آنها را ندارید چرا که رد آنها رد ماست و در ما رد خداست . [2] در این باره وقتی از امام عصر (ع) سوال شد که در زمان غیبت شما به چه کسانی مراجعه کنیم و در حوادثی که پیش می آید از چه کسانی کسب تکلیف کنیم و رهنمودهای چه قشری را وسیله هدایت خود قراردهیم آن حضرت فرمودند:در حوادثی که برای شما رخ می دهد به راویان احادیث ما ( فقهای جامع الشرایط) مراجعه کنید چرا که آنها حجت ما بر شمایند و من حجت خدایم ... [3] به این ترتیب جهت درامان ماندن عقاید و ایمان مردم تک تک آنان موظف شدند که در دوره غیبت به عالمان با تقوا و فقیهان واجد شرایط استنباط احکام الهی از منابع اصلی دین مراجعه کنند و معالم دین خود را از آنان بیاموزند و تمام رویدادهای زندگی خویش را هماهنگ با دستورالعملهایی که از متن تعالیم دینی به دست آمده است هماهنگ سازند.
راز نهان زیستی امام مهدی (ع)
موضوع نهان زیستی از جمله مسائلی است که در زندگی بسیاری از پیامبران و اولیای الهی به چشم می خورد. برطبق شواهد تاریخی حضرت الیاس (ع) 7 سال و حضرت موسی (ع) 28 سال و حضرت دانیال حدود 90 سال .. در پس پرده غیبت به سربردند ؛حتی به اعتقاد صاحب نظران آشنا به سیره و تاریخ ادیان آسمانی، موضوع نهان زیستی یکی از سنتهای الهی است که در زندگی اغلب رهبران الهی به چشم می خورد و از جمله شباهتهای امام مهدی (ع) با پیامبران موضوع نهان زیستی یکی از سنتهای الهی است که در زندگی اغلب رهبران الهی به چشم می خورد و از جمله شباهتهای امام مهدی (ع) با پیامبران موضوع نهان زیستی او در دوره ای از زندگیشان است. از امام سجاد (ع) روایت شده است: در قائم ما چند سنت از سنن پیغمبران است ... اما سنتی که از حضرت ابراهیم خلیل(ع) دارد موضوع پنهان بودن ولادت و دوری گزیدن وی از مردم است و سنتی که از حضرت موسی (ع) دارد مسئله ترس از جان و غیبت از مردم است . امام باقر (ع) هم در توصیف شباهتهای امام مهدی (ع) به برخی از انبیاء می فرمایند: شباهتی که او به حضرت یونس دارد غیبت اوست که بعد از پیری به صورت جوانی به سوی قوم خود بازگشت.شباهت او به یوسف (ع) غیبت او از خواص خود و عموم مردم و برادرانش است... شباهتی که به موسی (ع) دارد ترس و خوف ممتد او از مردم و غیبت طولانی و مخفی بودن ماجرای ولادتش و پنهان گشتن از پیروان اش است. پرسشی که پس از این مقدمه مطرح می شود این است که با توجه به جایگاه امامت و مسئولیت امام در جهان بینی اسلامی راز زندگانی نهانی امام مهدی (ع) چیست؟ حقیقت این است که به این موضوع در مجموعه رهنمودهای پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) به شیوه های مختلفی جواب داده شده است که به ذکر چند مورد از آنها اکتفا می شود:
1– غیبت راز مکتوم الهی
در بعضی از روایات از غیبت به عنوان یکی از اسرار الهی یاد شده است که کسی جز خاندان وحی از حقیقت آن آگاه نیست؛ در این باره عبدالله بن فضل هاشمی می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که آن حضرت می فرمود: قائم ما از غیبتی خواهد بود که در آن دوره افرادی که از ایمان قوی برخوردار نباشند به حیرت و شک و تردید دچار خواهند شد. عرض کردم : غیبت قائم (ع) از چه روی واقع خواهد شد؟ امام صادق (ع) فرمود:اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. راوی در ادامه می پرسد: اگر علت واقعی این امر را نمی گویید حداقل حکمت این غیبت را برای ما بیان کنید. امام (ع) می فرمایند: حکمت غیبت قائم (ع) همان است که در غیبت حجت های الهی گذشته وجود داشت اما علت واقعی این غیبت هرگز قبل از ظهور آن حضرت معلوم نخواهد شد همان گونه که حضرت خضر (ع) علت سوراخ کردن کشتی و کشتن جوان و اصلاح دیوار خراب شده را جز موقعی که می خواستند از هم جدا شوند بیان نکردند. سپس امام صادق (ع) افزودند: ای پسر فضل ! انتخاب زندگی نهایی یک امر الهی و سری از اسرار پنهان خداوند محسوب می شود که مصلحت ایجاب کرده است تا حقیقت آن جز به هنگام ظهور بر مردم بیان نشود. در هر حال وقتی خداوند متعال را حکیم دانستیم بالطبع می پذیریم که کارهای حکمی خالی از حکمت و مصلحت نیست.براین اساس موضوع غیبت حضرت مهدی (ع) دارای مصلحت و علتی است گر چه حقیقت آن به صورت تفصیلی برای ما مجهول باشد؛ حال یا اطلاع بر علت حقیقی آن در شرایط کنونی به صلاح مردم نیست یا این که به جهت محدودیت علم و دانش بشر اسرار هستی از استعداد فهم فلسفه واقعی غیبت برخوردار نیست.اما علی رغم وجود این قبیل روایات که معصومین (ع) تصریح کرده اند که مجاز به بیان علت اصلی غیبت نیستند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
عقیده به ظهور حضرت مهدى(علیه السلام) از نظر اقوام و ادیان
انتظار ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى، و امید به آینده و استقرار صلح و عدل جاویدان، امرى فطرى و طبیعى است که با ذات و وجود آدمى سر و کار داشته و با آفرینش هر انسانى همراه است و زمان و مکان نمى شناسد و به هیچ قوم و ملّتى اختصاص ندارد. از این رو، همه افراد طبق فطرت ذاتى خود مایلند روزى فرا رسد که جهان بشریّت در پرتو ظهور رهبرى الهى و آسمانى و با تأیید و عنایت پروردگار، از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات یافته، شور و بلوا در جهان پایان پذیرد و انسانها از وضع فلاکت بار موجود نجات یابند و از نابسامانى و نا امنى و تیره روزى خلاص شوند و سرانجام به کمال مطلوب و زندگى شرافتمندانه اى نایل آیند. به همین دلیل، در تمام ادیان و مذاهب مختلف جهان، از مصلحى _ که در آخر الزمان ظهور خواهد نمود و به جنایتها و خیانتهاى ضد انسانی خاتمه خواهد داد و شالوده حکومت واحد جهانى را بر اساس عدالت و آزادى واقعى بنیان خواهد نهاد _ سخن به میان آمده و تمام پیامبران و سفیران الهى در این زمینه به مردم با ایمان جهان، نویدهایى داده اند.
در این زمینه، یکى از نویسندگان معروف چنین مى نویسد:
«موضوع ظهور و علایم ظهور، موضوعى است که در همه مذاهب بزرگ جهان واجد اهمیّت خاصّى است. صَرفِ نظر از عقیده و ایمان که پایه این آرزو را تشکیل مى دهد، هر فرد علاقه مند به سرنوشت بشریّت، و طالب تکامل معنوى وقتى که از همه نا امید مى شود، و مى بیند که با وجود این همه ترقّیات فکرى و علمى شگفت انگیز، باز متأسّفانه، بشریّت غافل و بى خبر، روز به روز خود را به سوى فساد و تباهى مى کشاند و از خداوند بزرگ بیشتر دورى مى جوید، و از اوامر او بیشتر سرپیچى مى کند; بنا به فطرت ذاتى خود متوجّه درگاه خداوند بزرگ مى شود، و از او براى رفع ظلم و فساد یارى مى جوید. از این رو در همه قرون و اعصار، آرزوى یک مصلح بزرگ جهانى در دلهاى خداپرستان وجود داشته است. و این آرزو نه تنها در میان پیروان مذاهب بزرگ، مانند: زرتشتى و یهودى و مسیحى و مسلمان، سابقه دارد، بلکه آثار آن را در کتاب هاى قدیم چینیان و در عقاید هندیان، و در بین اهالى اسکاندیناوى و حتّى در میان مصریان قدیم و بومیان و حتّى مکزیک و نظایر آنها نیز مى توان یافت».( [1] )
آرى! عقیده به ظهور یک مصلح بزرگ آسمانى در پایان جهان، یکى از مسایل بسیار مهمّ و حسّاسى است که نه تنها در آیین مبین اسلام، بلکه در همه ادیان آسمانى، و نه تنها در میان پیروان ادیان و مذاهب بلکه در نزد بسیارى از مکاتب مختلف جهان سابقه دیرین دارد، و تمامى پیروان ادیان بزرگ عالم از مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان گرفته تا پیروان مکتب هاى الحادى، همه و همه بدان عقیده دارند. ناگفته نماند که پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، و دیگر ملل و اقوام گذشته و مکاتب مختلف جهان درباره نام آن بزرگوار باهم اختلاف نظر دارند، مسلمانان او را «مهدى موعود منتظر(علیه السلام)»، و پیروان سایر ادیان ومکتبها و ملّتها و توده هاى محروم، وى را «مصلح جهانى» یا «مصلح غیبى»، یا «رهاننده بزرگ» یا «نجات بخش آسمانى» و یا «منجى اعظم» مى نامند; ولى در باره اوصاف کلّى، برنامه هاى اصلاحى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى، و ظهور او در آخرالزمان اتّفاق نظر دارند.
جالب توجّه این که حتّى در این اواخر نیز، این عقیده در بین گروهى از دانشمندان و فلاسفه بزرگ جهان به عنوان: «لزوم تشکیل حکومت واحدجهانى» درسطح وسیعى مطرح گردیده است:
«در عصر اخیر دوشادوش پیشرفت همه جانبه اى که در تمام مسایل علمى نصیب بشریّت شده، این ایده و عقیده نیز از مرز ادیان و مذاهب قدم فراتر نهاده و به عنوان یکى از مهمترین مسایل حیاتى مورد بحث و بررسى قرار گرفته است».( [2] )
آرى ! امروز بسیارى از اندیشمندان و فلاسفه مشهور جهان نیز عقیده دارند که با پیشرفت سریع صنعت و تکنولوژى، زندگى ماشینى، رقابت هاى نا سالم نظامى، بازیهاى خطرناک سیاسى، و احساس یأس و نا امیدى در بین جوامع بشرى براى رهایى از اوضاع نا بسامان کنونى، تشکیل حکومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى لازم و ضرورى است. بنابراین، برغم افکار بیمارگونه کوته نظران کج اندیش که مى پندارند مسأله مهدویّت و انتظار ظهور یک رهبر بزرگ آسمانى در پایان جهان، از مختصّات مسلمانان و یا از عقاید خاص شیعیان است و مى کوشند تا با تلاش مذبوحانه خود آن را در یک مکتب خاصّ محصور کنند، این مسأله اختصاص به مسلمانان و شیعیان ندارد; بلکه یک اعتقاد عمومى مشترک است که همه اُمّتها و ملّتها و پیروان ادیان ـ و حتّى مکاتب مختلف، فلاسفه، دانشمندان و اندیشمندان واقع بین جهان نیز ـ در این عقیده و مرام باهم شریک اند.
اصالت اعتقاد به ظهور مُنجى
عقیده به ظهور یک نجات دهنده بزرگ آسمانى و امید به یک آینده روشن که در آن، نگرانیها و هراسها مرتفع گردد، و به برکت ظهور یک شخصیّت ممتاز الهى همه تاریکیها از پهنه گیتى برچیده شود، و ریشه ظلم و جهل و تباهى از روى کره زمین برکنده شود، یک اعتقاد عمومى ثابت است که همواره در همه وقت، در همه جا، و در همه زمانها بین تمام ملّتها شایع و رایج بوده است. بر اساس تحقیقات پژوهشگران مسایل اسلامى، این عقیده در طول دوران زندگى انسانها پیوسته در میان همه ملّتها و پیروان ادیان بزرگ موجود بوده، و حتّى اقوام مختلف جهان چون: اسلاوها، ژرمنها، اسنها و سلتها، نیز معتقدند که سرانجام باید پیشوایى در آخر الزمان ظهور کرده، بى عدالتى ها را از بین برده، حکومت واحد جهانى تشکیل داده، و در بین مردم بر اساس عدالت و انصاف داورى کند. آنچه از تاریخ اُمّتها استفاده مى شود این است که: مسأله عقیده به ظهور یک رهبر مقتدر الهى و آمدن مصلحى در آخر الزمان به نام مُنجى موعود جهانى به قدرى اصیل و ریشه دار است که در اعماق دل ملّتها و پیروان همه ادیان الهى، و تمام اقوام و ملل جهان جا گرفته است تا جایى که در طول تاریخ بشریّت، انسانها در فراز و نشیب هاى زندگى، با یادآورى ظهور چنین رهبر مقتدرى، پیوسته خود را از یأس و نا امیدى نجات داده، و در انتظار ظهور آن مصلح موعود جهانى در پایان جهان، لحظه شمارى مى کنند. براى اثبات این مطلب، کافى است بدانیم که عقیده به ظهور یک «نجات دهنده» حتّى از نظر یهود و نصارى نیز قطعى است. و حتّى این که در میان همه طوایف یهود و همه شاخه هاى مسیحیّت وجود این عقیده قطعى و مسلّم است. اینک براى توضیح بیشتر به مطالبى که در این زمینه مى آوریم، توجه فرمایید.
انتظار ظهور «منجى» در بین یهود و نصارى
نویسنده آمریکایى کتاب «قاموس مقدّس»، درباره شیوع اعتقاد به ظهور، و انتظار پیدایش یک «منجى بزرگ جهانى» در میان قوم «یهود» چنین مى نویسد:
«عبرانیان منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند، و وعده آن وجود مبارک . . . مکرّراً در «زبور» و کتب انبیا، على الخصوص، در کتاب «اشعیا» داده شده است. تا وقتى که «یحیاى تعمید دهنده» آمده، به قدوم مبارک وى بشارت داد، لیکن «یهود» آن نبوآت (پیشگوییها) را نفهمیده با خود همى اندیشیدند که «مسیح» (سلطان زمان) خواهد شد، و ایشان را از دست جور پیشگان و ظالمان رهایى خواهد داد، و به اعلا درجه مجد و جلال ترقّى خواهد کرد».( [3] )
نویسنده کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در کتاب خود ازیهودیان، زبان به شکایت مى گشاید که دعوت عیساى مسیح را بعد از آن همه اشتیاق و انتظار، سرانجام نپذیرفتند و او را مسیح واقعى نپنداشتند و او را با مسیح موعودى که سلطان زمان خواهد بود و منجى واپسین و مژده اش را کتاب مقدّسشان داده بود و سالها در انتظارش در التهاب سوزان لحظه شمارى مى کردند، مطابق نیافتند. از این رو، با او به دشمنى برخاستند، حتّى وى را جنایتکار به ملّت اسرائیل، و تعالیمش را، ضدّ آرمان اساسى کتب مقدّس «عهد عتیق» (تورات و ملحقات آن) دانستند، ناچار به محاکمه اش فراخواندند و به اعدام محکومش کردند، و همچنان با احساس غبنى جانکاه مجدداً در انتظار «مسیح موعود» و رهایى بخش از رنج و ستم، نشستند. مسیحیان، با این که حضرت عیسى(علیه السلام) را «مسیح موعود» یهودیان مى دانستند، چون نسبت به پیروى او احساس ناتمامى کردند، یکباره امیدشان از «زمان حال» برکنده شد; حماسه انتظار را از سرگرفتند و در انتظار «مسیح» و بازگشت وى از آسمان، در پایان جهان نشستند. طبق نوشته «مستر هاکس» آمریکایى، در کتاب خود «قاموس کتاب مقدس» کلمه «پسر انسان» 80 بار در «انجیل» و ملحقات آن (عهد جدید) به کار رفته که فقط 30 مورد آن با حضرت عیسى(علیه السلام) قابل تطبیق است، و 50 مورد دیگر از «مصلح» و نجات دهنده اى سخن مى گوید که در آخر زمان ظهور خواهد کرد( [4] ).!
مسیح هاى دروغین
اعتقاد به ظهور یک «منجى بزرگ جهانى» و اشتیاق، به ظهور یک رهبر آسمانى در میان یهود و نصارى، آن چنان اصیل و ریشه دار است که در طول تاریخ این دو ملّت، مدّعیان شگفتى را پدید آورده، و افراد زیادى پیدا شده اند که خود را به دروغ «مسیح موعود» معرّفى کرده اند. به طورى که صاحب کتاب «قاموس کتاب مقدّس» در باره شماره مدّعیان دروغین «مسیح موعود» مى نویسد: «24 نفر مسیحیان (مسیح هاى) دروغگو در میان بنى اسرائیل ظاهر گشتند که مشهورترین و معروفترین آنها «برکوکبه» است که در اوایل قرن ثانى مى زیست. و آن دجّال معروف ادّعا مى نمود که رأس و رئیس و پادشاه قوم یهود است. و در مائه دوازدهم تخمیناً ده نفر از مسیحیان، ـ یعنى: مسیح هاى دروغگو ـ ظاهر گردیده، جمعى را به خود گروانیده، و این مطلب اسباب فتنه و جنگ شده، و جمعى کثیر نیز در آن معرکه، طعمه شمشیر گردیدند. و آخرین مسیحیان ـ مسیح هاى دروغگو ـ «مردخاى» است. او شخصى بود آلمانى که در سال 1682 میلادى ظهور کرده، اسباب اشتداد فتنه، و اشتعال نائره فساد گشت، و چون آتش فتنه بالا گرفت، فرارى گردیده معدوم الاثر شد. نویسنده کتاب «دیباچه اى بر رهبرى» بعد از نقل این جریان از کتاب «قاموس کتاب مقدس» مى نویسد:
«متأسّفانه اطّلاع مؤلّف آمریکایى ـ کتاب «قاموس کتاب مقدّس» به زبان فارسى، که سالها نیز ساکن «همدان» بوده است ـ درباره شماره مدّعیان «مسیحائى» و همچنین درباره آخرین کسى که به عنوان «مسیح موعود» قیام کرده است، نارساست.
شماره این مدّعیان، به مراتب بیشتر از آن است که وى یادآور شده است، همچنین قیام «مردخاى» آلمانى در قرن هفدهم، واپسین قیامى نیست که تاریخ مسیحیّت آن را به یاد مى آورد. تنها طى دو قرن هیجده و نوزده در انگلستان، بالغ بر شش تن، به نام «مسیح موعود» ظهور کرده اند، و اغتشاشهایى را هم دامن زده اند، و پاره اى از آنان نیز به کیفر رسیده اند».( [5] ) «البته به موازات دین مسیح، در دین یهود نیز، مسیح هاى دروغین متعدّد ظهور کرده اند. از جمله، یکى از مسیح هاى یهودى، «داود آل روى» از یهودیان ایران است. او در اواسط قرن دوازدهم در میان یهودیان ایران، مدّعى شد که او «مسیح موعود» است».( [6] )
عقاید اقوام مختلف جهان درباره مصلح موعود
مسأله عقیده به ظهور مصلحى جهانى در پایان دنیا امرى عمومى و همگانى است، و اختصاص به هیچ قوم و ملّتى ندارد. سر منشأ این اعتقاد کهن و ریشه دار، علاوه بر اشتیاق درونى و میل باطنى هر انسان ـ که به طور طبیعى خواهان حکومت حقّ و عدل، و برقرارى نظام صلح و امنیّت در سرتاسر جهان است ـ نویدهاى بى شائبه پیامبران الهى در طول تاریخ بشریّت به مردم مؤمن و آزادى خواه جهان است. تمام پیامبران بزرگ الهى در دوران مأموریّت الهى خود به عنوان جزیى از رسالت خویش به مردم وعده داده اند که در آخر الزمان و در پایان روزگار، یک مصلح بزرگ جهانى ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم ظالمان و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بى دینى و بى عدالتى را در تمام جهان ریشه کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. سیرى کوتاه در افکار و عقاید ملل مختلف جهان مانند: مصر باستان، هند، چین، ایران و یونان و نگرش به افسانه هاى دیگر اقوام مختلف بشرى، این حقیقت را به خوبى روشن و مسلّم مى سازد که همه اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آرا، عقاید و اندیشه هاى متضادّى که با یکدیگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهانى، بسر مى برند. اینک براى این که در باره این موضوع سخنى به گزاف نگفته باشیم فهرست مختصرى از بازتاب این عقیده را در میان اقوام و ملل مختلف جهان در اینجا مى آوریم:
1 ـ ایرانیان باستان معتقد بودند که: «گرزا سپه» قهرمان تاریخى آنان زنده است و در «کابل» خوابیده، و صد هزار فرشته او را پاسبانى مى کنند تا روزى که بیدار شود و قیام کند و جهان را اصلاح نماید.
2 ـ گروهى دیگر از ایرانیان مى پنداشتند که: «کیخسرو» پس از تنظیم کشور و استوار ساختن شالوده فرمانروایى، دیهیم پادشاهى به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرمیده تا روزى ظاهر شود و اهریمنان را از گیتى براند.
3 ـ نژاد اسلاو بر این عقیده بودند که از مشرق زمین یک نفر برخیزد و تمام قبایل اسلاو را متّحد سازد و آنها را بر دنیا مسلّط گرداند.
4 ـ نژاد ژرمن معتقد بودند که یک نفر فاتح از طوایف آنان قیام نماید و «ژرمن» را بر دنیا حاکم گرداند.
5 ـ اهالى صربستان انتظار ظهور «مارکو کرالیویچ» را داشتند.
6 ـ برهمائیان از دیر زمانى براین عقیده بودند که در آخر زمان «ویشنو» ظهور نماید و بر اسب سفیدى سوار شود و شمشیر آتشین بر دست گرفته و مخالفین را خواهد کشت، و تمام دنیا «برهمن» گردد و به این سعادت برسد.
7 ـ ساکنان جزایر انگلستان، از چندین قرن پیش آرزومند و منتظرند که: «ارتور» روزى از جزیره «آوالون» ظهور نماید و نژاد «ساکسون» را در دنیا غالب گرداند و سعادت جهان نصیب آنها گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
ظهور منجی در باور پیشینیان
دراین مقال سعی ما بر این است که باور به ظهور منجی را در باور پیشینیان به بررسی و تحقیق بگذاریم.
برای اختصار به ذکر پاره ای از منقولات میپردازیم.
زرتشت فرموده است:
" هنگامیکه سزای این گناهکاران فرا رسد پس آنگاه ای مزدا کشور ترا بهمن در پایان برپا کند خواستاریم از آنانی باشیم که زندگی تازه کنند آری آنگاه به کامیابی به کامیابی جهان دروغ را شکست از پیرسد. "(1)
چنانچه از این پیشگویی بدست می آید سرانجام جهان بدست فردی به نام بهمن ، که در فرهنگ دینی زرتشتیان مظهر قدرت و توانایی خداوند است- از آلودگی پاک خواهد شد. مجرمان به مجازات خود میرسند و دروغ و نادرستی شکست خورده رخت از جهان برمیبندد و خلاصه در یک کلام نظام الهی در زمین برپا میشود. در پایان نیز میبینیم که زرتشت نیز خود از خداوند درخواست حضور در آن دوره نورانی را مینماید.
این آینده درخشان در قسمتی دیگر از سخنان زرتشت با تکیه روی موضوع انتظار و نیز برپایی نظام الهی مورد تاکید قرار گرفته آنجا که آمده است:
" کی ای مزدا بامداد روز فراز آید جهان دین راستین فراگیرد کیانند آنان که بهمن به یاریشان خواهد آمد."(2)
در کتاب زبور پس از دلداری به حضرت داوود (ع) چنین آمده است:
" از شریران رنجیده مشو زیرا همچون علف زود بریده میشوند... زیرا که شریران منقطع میشوند اما متوکلان به خدا وارث زمین خواهند شد... شریران شمشیر را کشیدند و کمان را چله کردند تا آنکه مظلوم و مسکین را بیازارند و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد... خداوند روزهای صالحان را میداند و میراث ایشان ابدی خواهد شد، متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد... صدیقان وارث زمین شده تا ابد در آن ساکن خواهند شد..."(3)
نکته جالب در این بشارت خاص هماهنگی شگفت انگیز موضوع آن با اشاره ایست که در قرآن مجید چنین بیان شده است:
" و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انٌ الارض یرثها عبادی الصالحون"(4)
ملاحظه مینمایید که این هماهنگی روشن نشان از یک روند پیوسته از سوی ادیان الهی در باب مسایل مربوط به آینده جهان دارد.
در بخش دیگری از همین مزامیر آمده:
" قولها را به انصاف داوری خواهد کرد ، آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد... صحرا و هرچه در آن است به وجد آید... زیرا که میآید زیرا که برای داوری جهان می آید ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد..."(5)در کتاب تورات در مورد حضرت ابراهیم (ع) آمده است:
" خداوند بر ابراهیم ظاهر گشته و گفت به ذریت تو این زمین را میبخشم تمام این زمین را که میبینی به ذریت تو تا ابد خواهم بخشید…"(6)
و در ادامه همین کتاب آمده:
" اگرچه تاخیر نماید برایش منتظر باش زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد بلکه جمیع امتها را نزد خود جمع میکند و تمامی قومها را برای خویش فراهم میآورد."
در این بشارت به حکومت ذریه حضرت ابراهیم بر جهان و نیز توصیه به انتظار و تاکید بر ظهور قطعی مصلح همراه با این خصوصیت که اقوام پراکنده را گرد هم خواهد آورد ، مورد تصریح قرار گرفته است.
در انجیل از قول حضرت عیسی(ع) آمده:
" پس بر حذر و بیدار شده و دعا کنید زیرا که نمیدانید آن وقت کی میشود . زیرا که نمیدانید صاحب خانه کی می آید در شام یا بانگ خروس یا صبح، مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد."(7)
همچنین از قول حضرت عیسی(ع) آمده:
" اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خود آید آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست و جمیع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می کنند به قسمی که شبان میشها را از بزها جدا می کند."(8)
و نیز آمده است که :
" کمرهای خود را بسته چراغهای خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت آید در را بکوبد بی درنگ برای او باز کنند.خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان آید آنان را بیدار یابد ... پس شما نیز مستعد باشید زیرا در ساعتی که گمان نمی برید ، پسر انسان می آید."(9)
در اینجا بد نیست بدانیم که تعبیر "پسر انسان" بنا به تحقیقی که به عمل آمده(10) بیش از 80 بار در انجیل و ملحقات آن (مجموعه عهد جدید) تکرار شده که از این بیان 30 بار آن مربوط به خود حضرت عیسی (ع) است و 50 بار باقی مانده اشاره به نجات دهنده ایست که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد.عیسی (ع) نیز با او خواهد آمد و او را جلال خواهد داد و از ساعت و روز ظهور او کسی جز خدا اطلاع ندارد .
در زمینه "پسر انسان" در یکی از اناجیل می خوانیم:
"در آن وقت علامت آمدن فرزند انسان بر فلک ظاهر شده و خواهند دید فرزند انسان را که بر ابرهای آسمان می آید با قدرت و جلال عظیم..."(11)
همانطور که قبلا بیان گردید در آثار دیگر مسلکها نیز اشاراتی به این حقیقت به چشم می خورد. هندوها از این مرد با نام " فرزند سید خلایق" یاد کرده اند. مانویان وی را "خردشهر ایزد" ، نام برده اند. برهماییان حضرتش را "ویشنو" و چینیان او را " کریشنا" ،بوداییان وی را " بودای پنجم" و... خوانده اند.
در اینجا توجه خواننده را به این نکته معطوف میداریم که صرف نظر از تفاوتهایی که در این کلمات اشارات و بشارتها وجود دارد آنچه که در بین همه آنها _ که در اینجا به صورت نمونه از بین شماری فراوان انتخاب گردیده_ مشترکا به چشم می خورد اینکه در انجام جهان به دنبال یک سلسه تحولات و دگرگونیها ، زمام گیتی در اختیار رهبری الهی قرار خواهد گرفت که او با بهره مندی از نیروی خدادادی و نیز سود جستن از همراهانی شیفته و فداکار و از خود گذشته بساط ظلم و جور را از زوی زمین برچیده،جهانی کران تا کران داد و دادگری به بار می آورد.و چنین است که مسلمانان در ایام نیمه شعبان سالروز میلاد آن قافله سالار را جشن می گیرند. همان کسی که پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
"یملاَ به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملعت ضلما و جورا" (12)
1- کتاب اوستا بخش گاتها صفحه 34 نسخه ترجمه آقای پور داوود.
2- مدرک پیشین صفحه 98.
3- مزامیر داوود : مزمور 37 بخشهای از آیات 1 تا 33 .
4- قران مجید سوره انبیا آیه 10 " ما در زبور چنین نوشتیم که بعد از تورات زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد."
5- مزامیر داوود : مزمور 96.
6-کتاب تورات سفر پیدایش فصل 12 بند 7.
7- انجیل مرقس بخشهایی از آیات 33 تا 37 از فصل 13.
8- انجیل متی فصل 25.
9- انجیل لوقا فصل 12.
10- کتاب قاموس کتاب مقدس تالیف مستر هاکس آمیکایی.
11- انجیل متی فصل 25 قسمتهایی از آیات 30تا 35.
12- پیامبر اکرم (ص) سنن ابی داوود. جلد دوم ص 307." خداوند به وجود او زمین را از عدل و داد مالامال خواهد ساخت آنگاه که از ظلم و جور پر شده باشد."
بر گرفته از کتاب صبح امید نوشته صدر الدین هاشمی
ایرانیان و آغاز زمینه سازى براى ظهور حضرت مهدى، علیهالسلام (روایات مربوط به قم و مرد موعود این شهر) | امام زمان(عج)، مهدویت و مباحث مربوط به آخر الزمان
نویسنده: على کورانى
ترجمه: عباس جلالى
از زمره روایات ظهور، به پا خاستن مردى از قم و یاران وى است، از امام کاظم، علیهالسلام، روایتشده است که فرمود:
مردى از قم، مردم را به سوى خدا دعوت مىکند، افرادى گرد او جمع مىشوند که قلبهایشان همچون پارههاى آهن ستبر است که بادهاى تند حوادث، آنان را نمىلغزاند، از جنگ خسته نشده و نمىترسند اعتماد آنان بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است. (1)
و همچنین مطالب بعد از آن مربوط به قم است.
نکته قابل توجه این است که، امام، علیهالسلام، در روایت، تعبیر به «مردى از قم» نموده و نفرموده است از اهل قم، مىتوان این جمله را بر امام خمینى تطبیق داد. چه اینکه ایشان اهل خمین و ساکن قم مىباشند و اینکه او «مردم را به سوى خدا دعوت مىکند» نه فقط اهل قم و یا اهل مشرق زمین را. و به اینکه بادهاى تند کینهتوزى دشمنان و یا جنگ و درگیریها که براى وى و طرفدارانش پیش مىآید، همچنان مقاوم مىایستند و مبارزه مىکنند و هیچ تزلزلى به خود راه نمىدهند.
روایت، زمان وجود این مرد را که به آن بشارت داده شده مشخص نکرده است اما در تاریخ قم و ایران چنین شخصیت و یارانى داراى این صفات برجسته، قبل از امام خمینى و طرفدارانش بىسابقه بوده است... البته احتمال اینکه این روایت ناقص باشد وجود دارد و یا اینکه امام آن را به مناسبتى فرمودهاند، همین روایت را صاحب بحارالانوار، از کتاب تاریخ قم نوشته «حسن بن محمد بن الحسن قمى» که هزار سال پیش آن را تالیف نموده است نقل کرده که متاسفانه نسخه آن کتاب یافت نمىشود.
گاه گفته مىشود: درست است که در تاریخ قم و ایران ظاهر شدن چنین مرد وعده داده شدهاى را با یارانى داراى این صفات برجسته، کسى سراغ نداشته است... اما دلیلى هم نداریم که این روایت، منطبق بر امام خمینى و طرفداران وى باشد شاید منظور مرد دیگر و یاران دیگرى باشد که در عصر و زمان ما ظاهر خواهند شد و یا اینکه بعد از مدتى طولانى و یا کوتاه خواهند آمد...
پاسخ: آرى درست است که در روایت، آنگونه که بیان کردیم زمان این پیشامد مشخص و روشن نشده است اما مجموعه صفاتى که در روایت آمده، به علاوه آنچه که در روایات متعدد دیگر، پیرامون قم و ایران وارد شده است موجب اطمینان این معناست که مراد از