لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
عاشورا و موقعیت تراژیک
تراژدی فرد و نظام در «آنتیگونه»، «مردی برای تمام فصلها»، «جادوگران شهر سالم»، عاشورا: یک مقایسه
کلِّ یومٍ عاشورا و کلِّ ارضٍ کربلا
آنان که ملتها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند و [آنان] اینسان زندگی را خدمت گزاردند.[۱]
نخست ملتها آفریدگار بودند و بسی پس از آن فردها. براستی، فرد خود تازهترین آفریده است.[۲]
نیچه
شاید هیچ مفهومی به اندازهی مفهوم «فرد» در تکوین جهان جدید، جهان بعد از دورهی رنسانس، مؤثر نبوده باشد. مورخانی مانند یاکوب بورکهارت و فیلسوفانی مانند فریدریش نیچه و جامعهشناسانی مانند گئورگ زیمل بهصراحت از آن سخن گفتهاند و آن را مهمترین دستاورد جهان نو دانستهاند. با این همه، نمیتوان گفت که این مفهوم بهتمامی در جهان نو روییده است، گرچه مسلّم است که بهتمامی در جهان نو به بار نشسته است. در این مقاله ابتدا میکوشم چگونگی شکلگیری این مفهوم را روشن سازم و سپس نشان دهم که چگونه میان واقعهی عاشورا (موقعیت مؤثر در شکلگیری این واقعه) و سه نمایشنامهی ماندگار در سنّت غربی از حیث موقعیت تراژیک شباهتهای اساسی وجود دارد، تا آنجا که میتوان از یکی بودن «سرمشق» در آنها سخن گفت.
یاکوب بورکهارت (۱۸۹۷– ۱۸۱۸) و فریدریش ویلهلم نیچه (۱۹۰۰–۱۸۴۴) که زمانی در دانشگاه بازل با یکدیگر دوست و همکار بودند دربارهی منشأ پدید آمدن «فرد» در دورهی نو نظر یکسانی داشتند و تقریباً در سخنان هردو آنان نیز متناقضنمایی مشابه دیده میشود. بورکهارت ظهور «فرد» را در ایتالیا چنین شرح میدهد:
در قرون وسطی چنین مینمود که آدمی در حال رؤیا یا نیمهبیداری به سر میبرد: هردو جهتِ آگاهی او ― آگاهی معطوف به درون و آگاهی معطوف به بیرون ― در زیر پردهای واحد قرار داشت. تار و پود این پرده از ایمان دینی و شرم و حجب کودکانه و وهم و خیال تشکیل یافته بود و از خلال آن جهان و تاریخ به رنگهای عجیبی نمایان بود؛ و آدمی خود را تنها به عنوان عضو یک قوم یا حزب یا خانواده یا گروهی از این قبیل میشناخت. این پرده نخستینبار در ایتالیا از میان برمیخیزد و آدمی آغاز میکند به اینکه دولت و جامعه و همهی چیزهای این جهان را بهطور عینی و چنانکه بهراستی هستند مشاهده کند؛ و در عین حال آگاهی معطوف به درون نیز با تمام نیرو سر بر میدارد و آدمی فردی روحی و معنوی میشود و بدین خصوصیت خود واقف میگردد. در گذشته انسان یونانی به همین سان به فرق خود با غیریونانیان (بربرها) و فرد عرب به فرق خود با آسیاییان دیگر که خود را فقط همچون عضوی از قومی میشناختند، واقف شده است. اثبات اینکه اوضاع سیاسی ایتالیا در این بیداری و دگرگونی بزرگترین نقش را داشته است دشوار نیست.[۳]
انسان یونانی و انسان عرب (مسلمانان قرون اولیهی هجری)، در گذشته، در اینجا بهمنزلهی دو نمونهای معرفی میشوند که بر ظهور مفهوم «فرد» در ایتالیای دورهی رنسانس تقدم دارند، اما چرا؟ بورکهارت در این باره چیزی به ما نمیگوید (جز آنچه پیشتر گفت) و حتی آنچه در خصوص ایتالیای دورهی رنسانس نیز میگوید، اثبات اینکه اوضاع سیاسی ایتالیا در این بیداری و دگرگونی بزرگترین سهم را داشته است، فقط نگریستن به سطح است. متناقضنمای او در همین جاست.
نیچه فیلسوف است و عمق را بیشتر میکاود. او در گفتاری «دربارهی بُت نو»، چنین گفت زرتشت، بخش یکم، چنین میگوید:
جایی هست که هنوز ملتها و رمهها در آن هستند. اما نه اینجا نزد ما، برادران: اینجا دولتها هستند. دولت؟ دولت چیست؟ پس اکنون گوش با من دارید تا کلام خویش را دربارهی مرگ ملتها در میان گذارم. دولت نام سردترینِ همهی هیولاهای سرد است و این دروغ از دهاناش بیرون میخزد که « من دولت، همان ملتام».
این دروغ است! آنان که ملتها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند و [آنان] اینسان زندگی را خدمت گزاردند.
اما نابودگراناند آنان که بهر بسیاری دام مینهند و دولت مینامندش: اینان یک تیغ و یک صد آز بر فراز آنان میآویزند.
آنجا که هنوز ملتی برجاست، دولتی در کار نیست و از او چون چشم بد و زیرِ پا نهادن ِ سنّتها و حقوق بیزارند.[۴]
نیچه در چند گفتار فروتر، «دربارهی هزار و یک غایت»، عباراتی مینویسد که بهوضوح با سخن پیشترش، «آنان که ملتها را آفریدند و بر فرازشان ایمانی و عشقی آویختند، آفرینندگان بودند»، در تناقض قرار میگیرد:
نخست ملتها آفریدگار بودند و بسی پس از آن فردها. براستی، فرد خود تازهترین آفریده است.[۵]
نیچه از آفرینندگانی که ملتها را آفریدند سخنی به میان نمیآورد. آیا این آفرینندگان همان افراد بودند؟ نیچه میداند که «فرد» مفهومی تازه است و برای آنکه به انتساب نادرست تاریخی یا پس و پیش گویی تاریخی (anachronism) متهم نشود از این آفرینندگان با تعبیر «فرد» سخن نمیگوید. اما آیا واقعاً چنین است؟ مسلماً «فرد» به عنوان مقولهای فراگیر در جهان بعد از رنسانس به ظهور رسیده است، اما آیا هیچ طلایهداری در جهان قدیم نداشته است؟ بورکهارت و نیچه بهتلویح از طلایهداران آن سخن میگویند، اما آن را روشن نمیکنند. در فروتر کلام دلیل آن را خواهیم دید.
در همین قرن، قرن نوزدهم، نویسندهای دینی نیز میزیست که مهمترین محرومیت عصر ما را تحقیر فرد میدانست. این شخص سورن کییرکگور (۱۸۵۵– ۱۸۱۳) نام داشت. کییرکگور نیز همچون بورکهارت و نیچه به قدرت و عظمت فرد میاندیشید، اما ریشهی این قدرت را در ایمان و دین میدید، با تأویل و تفسیری که خودش از ایمان و دین میکرد. بورکهارت و نیچه با دین میانهی خوشی نداشتند و بهطور کلی «دین» را با «دین نهادی» یکی میپنداشتند، هرچند نیچه تفاوت این دو را میفهمید و به همین دلیل با مسیح رفتاری دوگانه داشت، یعنی فردیت و فردانیت او را میستود، اما شبانی (گله) او را به تمسخر میگرفت. کییرکگور از همان آغاز معلوم کرد که «دین نهادی» (کلیسا و مراجع دینی) تا چه اندازه با «دین» فاصله دارد. این فاصله را او در فاصلهی میان «فرد» و «خلق» دید. و از نظر او پیامبران نخستین «افراد» بودند، آیا تاریخ جز این میگوید؟
آنچه ما گونهی بشر (homo sapiens) مینامیم حدود هشتاد هزار سال از عمرش میگذرد (انسان امروزی)، گرچه بشر (homo) از دو میلیون سال پیش وجود داشته است. اما از حدود چهار هزار سال پیش بود که تحولی اساسی در زندگی بشر چهره نمود. گلههای انسانی رفتهرفته به صورت اقوام کوچک تشکل مییافتند و زندگی اجتماعی انسانها آغاز میشد. تصورات ابتدایی انسانها، از خودشان و جهان، آیینهای بیهودهای را میساخت که زندگی را از هر جهتگیری تازه و پویایی دور میکرد. در چنین اوضاع و احوالی بود که «جانهای بیابانی» و «کوهنشینان خلوتگزیده»، آنان که دیدگانشان در شبان تاریک خورشید نیمهشب را جسته بود و گوشهایشان در سکوت بیابان و کوهستان آوای دریا را شنیده بود، به میان اقوام آمدند. اما آنان را چه کسی فرستاده بود؟ — خدا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 78
سیری در علل پیدایش حماسة عاشورا
اگر بخواهیم به انگیزة قیام مقدس و خونین حضرتابیعبدالله الحسین(ع) پیببریم باید تاریخ را ورق بزنیم و حداقل به حدود 35 سال قبل از عاشورای سال 61 هجری برگردیم و ببینیم چه عواملی موحب شد که پس از چندین سال این نهضت مقدس صوت بگیرد و فرزند فاطمه(س) با علم به اینکه کشته خواهد شد و اهل بیت پاکش به اسارت خواهند رفت به این انقلاب بزرگ دست بزند.
زمان عثمان و حیف و میل بیتالمال
گرچه قبل از روی کار امدن عثمانبن عفان( در زمان شیخین مخصوصاً عمربنخطاب) بسیاری از بدعتها و تبعیضات نژادی در اسلام و جامعه آن روز آشکار شد ولی در زمان عثمان تبعیضات ستمها و غارتهای فراوان صورت گرفت که ما به عنوان نمونه به چند فقره از حاتم بخشیهای عثمان از جیب ملت مسلمان به بستگان به آشنایانش بسنده میکنیم:
عبدالرحمنبن عوفزهری خانة وسیعی داشت و دارای 100 اسب و 1000 شتر و 1000 گو.سفند بود و پس از وفاتش یک هشتم مالش 84000 دینار بود.1
سعیدبنمسیب گوید:« وقتی زیدبن ثابت از دنیا رفت آنقدر طلا و نقره بجا گذاشته بود که آنرا با تبر شکستند البته این بجز اموال و املاک دیگر که قیمت آن 100000 دینار بود.
» یعلیبنامیه« وقتی از دنیا رفت 500000 دینار نقدبه بجا گذاشت، مبالغی هم از مردم بستانکار بود و اموال و ترکة دیگر او 300000 دینار قیمت داشت.
* مردان خدا در زمان عثمان
در عصر عثمان علاوه بر تاراج بیتالمال و تقسین اموال عمومی میان بستگان و آشنایان خلیفه، افراد فاسد و مطرود اجتماع در زمان پیغمبر (ص) توسط عثمان به کارها گمارده میشدند و کسانی که رضای خلیفه را بر همه چیز ترجیح میدادند دارای ارزش و موفقیت خاص میشدند ولی بر عکس مردان خدا و انسانهای والایی که در گفتار و کردار تنها رضای خداوند را در نظر میگرفتند و جز سخن حق چیزی بر زنان نمیراندند مورد آزار و شکنجه یا تبعید عثمان قرار میگرفتند.
صحابة بزرگوار مانند» عمار یاسر « » عبدالله بن مسعود« به دست عثمان کتک میخوردند و مورد اهانت و آزار قرارمیگرفتند. شخصیت ارزشمند و انقلابی و صحابی با فضیلت رسول خدا(ص) اباذرغفاری به دستور عثمان به ( شام) تبعید میگردد و در آنجا هم از اعتراض به قانون شکنیها و خلافهای معاویه دست برنداشت، به دستور عثمان به مدینه باز گردانده میشود و از مدینه به ریگستان سوزان و بیآب و گیاه به نا( ربذه) تبعید میشود و در آنجا در اثر تشنگی و گرسنگی جان میدهد.
* بیعت با علی(ع)
بعد را قتل عثمان مردم اطراف امیرالمؤمنین علیبنابیطالب(ع) این مجسمه تقوا و عدالت جمع میشوند و با اصرار زیاد با حضرتش بیعت نمودند. امیرالمومنین (ع) در مورد بیعت مردم باخود در قسمتی از خطبة( شقشقیه) چنین میگوید:« آگاه باشید سوگند به خدایی که دانه را شکافت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 28
هدف امام حسین از قیام عاشورا
قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بـنیادى و اساسى در جـامعه اسلامى داشت. این انحراف ها زائیده انحراف حکومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بـعد بـود. که پس از شهادت على(ع)کلا بـه دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد. بـه گواهى اسناد تاریخى، سران این حزب هیچ اعتقادى بـه اسلام و اصول آن نداشتند. و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)ر، جلوه اى از پیروزى تـیره بـنى هاشم بـر تـیره بـنى امیه، در جریان کشمکش قبیلگى در درون طایفه بـزرگ قریش مى دانستند.
و بـا یک حـرکت خـزنده، بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب کلیدى دسـت یافتند() و سرانجـام از سال چهلم هجـرى، حکومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حکومت معاویه، و بـه دنبـال مرگ وى، پـسرش یزید بـه قدرت رسید که اوج انحراف بـنیادى، و جلوه اى آشکار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود.امام حـسـین(ع)نمى تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه اى سکوت کند و احساس وظیفه مى کرد که در بـرابـر این وضع، اعتـراض و مخالفت کند. سخنان، نامه ها و سایر اسنادى که از امام حسین(ع)به دسـت ما رسـیده، بـه روشنى گویاى این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است که از نظر امام، پـیشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ویژگى هایى دارد که امویان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهیها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق، تکیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پـیامبـر زده بـودند و حاکمیت و زمامدارى آنه، آثار و نتائج بـسیار تلخ و ویرانگرى بـه دنبـال آورده بود. چـند نمونه از تـاءکیدهاى امام در این بـاره یادآورى مى شـود:
ویژگى هاى پیشواى مسلمانان
1 - در نخستین روزهایى که امام حسین(ع)در مدینه، بـراى بـیعت جهت یزید، در فشار بود، در پاسخ ولید که پیشنهاد
بیعت بـا یزید را مطرح کرد، فـرمود: اینک که مسـلمانان بـه فـرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند، باید فاتحه اسلام را خواند.
- امام ضمن پاسخ نامه هاى کوفیان، نوشت:
امام و پیشواى مسلمانان کسـى اسـت که بـه کتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروى کرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد.3 - امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام ((بیضه)) خطاب به ((حر)) خطبه اى ایراد کرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد:
مردم! پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حکومت ستـمگرى مواجـه گردد که حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى شکند، بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى گیرد، ولى او در مقابـل چنین حکومتى، بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نکند، بـرخـداوند است که آن فرد(ساکت)را بـه کیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محکوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنى امیه)اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند، فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را(که مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم ...))
حاکمیت بـنى امیه که امام در این سخنان بـه گوشه هایى از آثـار سوء آن اشاره نموده، در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسین(ع)در موارد متعددى انگشت روى این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت کـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:
محو سنتها و رواج بدعتها
آن حـضرت پـس از ورود بـه مکه، نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت:
اینک پیک خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى کنم، زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده است، اگر سخـن مرا بـشنوید، شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد...)) . دیگر به حق عمل نمى شود.
حسین بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام ((ذى حـسم)) در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود:
پـیشامدها همین است که مى بـینید، جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندکى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ، و کم علف، به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.
آیا نمى بینید که دیگر بـه حق عمل نمى شود، و از بـاطل خوددارى نمى شود؟! در چـنین وضعى جـا دارد که شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى، مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم.
مسخ هویت دینى مردم
حاکمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان، هویت دینى مردم را مسخ کرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
مردم بندگان دنیایند، دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود، تا زمانى که معاش و زندگى مادیشان رونق دارد، در اطراف دین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
حسین (ع) و عاشورا در اندیشه بزرگان
شخصیت و عظمت امام حسین(ع) همچون خورشیدی عالم تاب است که همه جا را فرا گرفته و تمامی انسانهای بیدار در طول تاریخ همواره از صفات والای آن حضرت یاد میکنند. هرکس با زبانی از این امام بزرگ و همیشه پیروز تاریخ در هر عصر و زمانی به نیکی یاد میکند. قیام امام حسین(ع) منبع الهام بخشی برای به ثمر رساندن حق و عدالت در جهان است. عظمت روح، همت مردانه، نظر بلند، فداکاری بیدریغ و جانبازی بزرگ سالار شهیدان را هرگز نمیتوان بیان کرد و یا به قلم آورد. با آنکه در هر عصر و زمانی باطل پرستان تلاش کردند تا نام حسین (ع) را از سر زبانها بردارند، اما هرگز موفق به انجام این کار نشدند. تاریخ، هرگز حسین(ع) را فراموش نمیکند. پیامبر گرامی اسلام در این رابطه میفرمایند. حرارت محبت حسین(ع) در دلهای مردان با ایمان آنچنان نفوذ کرده است که هرگز به سردی تبدیل نمیشود.
عظمت قیام و اوج فداکاری و ویژگیهای دیگر امام و یارانش سبب شده که اظهار نظرهای بسیاری درباره این نهضت و حماسه آفرینان عاشورا داشته باشند . در اینجا تعدادی اندک از اظهار نظرهای مسلمان و غیر مسلمان در این باره اورده میشود :
بیش از دو تن از دانشمندان اهل سنت به سندهای مختلف از جابر بن عبدالله روایت کردهاند که از رسول خدا(ص) درباره حسین(ع) شنیدیم که میفرمود: هرکس دوست دارد به آقای جوانان اهل بهشت نگاه کند به حسین بن علی(ع) نظر افکند .
فاروق احمد خان لغاری(رئیس جمهور اسبق پاکستان):زندگانی مبارک حضرت امام حسین (ع)برای ما راه هدایت است . با پیروی از این راه، ما میتوانیم توطئههای دشمنان را خنثی کنیم .
بی نظیر بوتو(نخست وزیر اسبق پاکستان): مسلمانان فلسطین ، کشمیر و بوسنی باید بر سیره امام حسین (ع) عمل کنند .
چوهدری الطاف حسین (استاندار ایالت پنجاب پاکستان): بهترین راه برگزاری عاشورا این است که ما نقش امام حسین(ع) را بشناسیم و فلسفه شهادت را در پرتو قرآن و سنت ببینیم . ما باید در روز عاشورا پیمان ببندیم که طبق اصول راستی ، عدل ، مساوات ، صبر ، برادری و تمیز حق از باطل ، زندگی خود را اداره کنیم .
مهاتما گاندی (رهبر استقلال هند): من زندگی امام حسین(ع) آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام. بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از امام حسین(ع) پیروی کند و راه او را در پیش گیرد .محمدعلی جناح (قائد اعظم پاکستان): هیچ نمونهای از شجاعت را، بهتر از امام حسین(ع) به لحاظ فداکاری و تهورش در عالم نمیتوان یافت. به عقیده من تمام مسلمین باید از این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد، سرمشق بگیرند و از آن پیروی نمایند.چارلز دیکنز (نویسنده نامدار انگلیس): من نمیفهم! اگر منظور امام حسین(ع) جنگ در راه خواستههای دنیایی بود، چرا خواهران، زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم مینماید که او فقط به خاطر اسلام فداکاری کرد.
توماس کارلایل (فیلسوف و مورخ انگلیسی): مهمترین درسی که از تراژدی کربلا میگیریم، این است که حسین (ع) و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند. آنها با عمل خود ثابت کردند که تفوق عددی در جایی که حق با باطل روبرو میشود، اهمیت ندارد و پیروزی حسین(ع) با وجود اقلیتی که داشت باعث شگفتی من است ادوارد براون (شرق شناس مشهور انگلیس): آیا قلبی پیدا میشود که سخن کربلا را بشنود و آغشته با حزن و اندوه نگردد؟ حتی غیر مسلمانان نیز نمیتوانند پاکی و صداقت روحی را در این جنگ اسلامی انکار کنند.فردریک چمس: درس امام حسین(ع) و هر قهرمان شهید دیگری این است که، در دنیا اصول ابدی عدالت، ترحم و محبت وجود دارد. هرگاه کسی برای این صفات مقاومت کند، آن اصول همیشه در دنیا پایدار خواهد ماند.
ل. م. بوید: من مسرورم پاک نی که این فداکار عظیم (امام حسین(ع) ) را از جان و دل ثنا میگویند شریک هستم،هر چند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.واشنگتن ایرونیگ (مورخ مشهور آمریکایی): برای امام حسین(ع) ممکن بود ،که زندگی خود را با تسلیم شدن به ارادة یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوای انقلابی اسلام اجازه نمیداد که او ، یزید را به عنوان خلیفه بشناسد. او خود را برای پذیرش هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت.
توماس ماساریک: گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح، مردم را متأثر میسازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین یافت میشود در پیروان مسیح یافت نخواهد شد، گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب حسین مانند پر کاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
موریس دو کبری:در مجالس عزاداری گفته می شود که حسین، برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبة اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیر بار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت. پس بیایید ما هم شیوة او را سرمشق قرار داده، از زیر دستی استعمارگران خلاصی یابیم و مرگ با عزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دهیم.ماربین آلمانی (خاورشناس): حسین با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیت خویش، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهرا عظیم و استوار باشد، در برابر حق و حقیقت چون پر کاهی بر باد خواهد رفت.
بنت الشاطی: زینب، خواهر حسین بن علی، لذت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی امیه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت. در همة حوادث سیاسی پس از عاشورا، همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویان و بر پایی حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیع، زینب قهرمان کربلا نقش برانگیزنده داشت.
لیاقت علی خان (نخست وزیر پاکستان): این روز محرمبرای مسلمانان سراسر جهان معنی بزرگ دارد. در این روز، یکی از حزن آورترین و تراژدیک ترین وقایع اسلام اتفاق افتاد. شهادت حضرت امام حسین(ع) در عین حزن، نشانة فتح نهایی روح واقعی اسلامی بود. زیرا تسلیم کامل به ارادة الهی به شمار میرفت. این حادثه به ما میآموزد که مشکلات و خطرات هر چه باشد، نبایستی بیپروا از راه حق و عدالت منحرف شویم.
جرج جرداق (دانشمند و ادیب مسیحی): وقتی یزید، مردم را تشویق به قتل حسین و مأمور به خونریزی میکرد، آنها میگفتند: «چه مبلغ میدهی؟» اما انصار حسین به او گفتند: ما با تو هستیم. اگر هفتاد بار کشته شویم، باز میخواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.عباس محمود عقاد (نویسنده و ادیب مصری): جنبش حسین، یکی از بینظیرترین جنبشهای تاریخی است که تا کنون در زمینه دعوتهای دینی یا نهضتهای سیاسی پدیدار گشته است. دولت اموی پس از این جنبش، به قدر عمر یک انسان طبیعی دوام نداشت. از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت.
احمد محمود صبحی: اگر چه حسین بن علی، در میدان نظامی یا سیاسی شکست خورد، اما تاریخ، هرگز شکستی را سراغ ندارد که مثل خون حسین به نفع شکست خوردگان تمام شده باشد. خون حسین، فریادی شد که آن تختها و حکومتها را به لرزه در آورد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
تاثیر عاشورا بر شکل گیری انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 در ایران که خارج از تمامی معادلات سیاسی و فارغ از تئوریهای عرصه سیاست و انقلابات دیگردر جهان بود، تمامی تئوری پردازان و اندیشمندان و نخبگان علم سیاست در جهان را با حیرت و تعجب مواجه کرد بطوری که خانم پرفسور تداسکاچپول که کرسی استادی در دانشگاه کلمبیا را داراست می گوید : " سقوط اخیر شاه ایران و به راه افتادن انقلاب ایران بین سالهای 1977 – 1979 باعث تعجب ناگهانی ناظران خارجی از دوستان آمریکایی شاه گرفته تا روزنامه نگاران و متخصصین سیاسی و علوم اجتماعی از جمله افرادی مثل من که متخصص مسائل انقلاب هستم گردید . همه با علاقه و شاید بهت زدگی تحقق وقایع جاری را مشاهده می کردیم و این تحقیق برای بنده غیر قابل اجتناب بود . بیش از همه به خاطر اینکه انقلاب ایران از جنبه های مختلف غیر عادی اش مرا تحت تاثیر خود قرار داد ."
حتی بسیاری از این اندیشمندان اذعان کردند که انقلاب ایران فراتر از تئوریهای سیاسی بوده است . صاحبنظران مقالات و کتب زیادی در این ارتباط به رشته تحریر در آورده اند از جمله خانم تداسکاچپول ، ماروین زونیس، حامد الگار ، آصف حسینی ، چارلزتیلی ، جرالد گرین ، مایکل فیشر ، نیکی کدی ، فرد هالیدی ، جان فوران و... این اندیشمندان به تحقیق و بررسی عوامل شکل گیری انقلاب ایران پرداختند اما آنچه که در این میان نمود پیدا می کند یک مسئله مهم است که اکثریت قریب به اتفاق این صاحبنظران به آن اذعان می کنند و آن تاثیر گذاری حماسه عاشورا درشکل گیری انقلاب ایران است . مکتب حیات بخش و تعالی ساز امام حسین (ع) آنچنان تاثیری در شکل گیری انقلاب ایران داشته که تمامی اندیشمندان را تحت تاثیر خود قرار داده است .
مایکل فیشر استاد دانشگاه هاروارد در این باره می نویسد:: " پارادایم کربلا حماسه ای ارزشی با توان بسیجی بسیار زیاد محسوب می شود که نقش اصلی را در انقلاب ایران بازی می کرد " از طرف دیگر خانم پرفسور تداسکاچپول در مقاله (( دولت تحصیل دار و اسلام شیعه در انقلاب ایران)) که در سال 1982منتشر کرد اعتراف می کند که درک وی از نقش ممکن نظامهای عقیدتی و مفاهیم فرهنگی در شکل دادن به کنشهای سیاسی تعمیق یافته و این امر به دلیل نقش رهبری و ایدئولوژی در انقلاب ایران است.
"وجود یک ایدئولوژی ریشه دار در جامعه تشیع با نمادها و اسطوره های خاص که در آن برای توجیه شهادت طلبی و ایثار و در نتیجه رویا رویی آسان با مرگ در مقابل سرکوبگری رژیم استفاده می شد از عوامل مهم بروز انقلاب ایران بود. ".
به خاطر همین مسئله است که خانم اسکاچپول که 40 سال در مورد انقلابات بزرگ جهان تحقیق کرد و از نظریه پردازان بزرگ در این زمینه است می گوید ((اگر در دنیا یک انقلاب ، آگاهانه ساخته شده باشد آن انقلاب، انقلاب ایران است ))از نظر او مجموعه ای از عناصر فرهنگی ریشه دار در تاریخ اسلام شیعه و نیز اسطوره بنیادین تشیع یعنی امام حسین (ع)، مراسم مذهبی و شبکه مساجد و روحانیت به گونه ای هوشیارانه انقلاب اسلامی را بوجود آورده است .
پروفسور چارلز تیلی استاد جامعه شناسی دانشگاه لندن نیز با بررسی انقلاب اسلامی ایران به این نتیجه می رسد که" با اوج گیری فرایند انقلابی ، روحانیون با استفاده از منابع فرهنگی توانستند حس یگانگی افراد و گروهها را با ایدئولوژی جنبش تقویت کند "
یکی از اندیشمندانی که بصورت بسیار زیبا و ماهرانه به تبیین انقلاب اسلامی ایران می پردازد پرفسور میشل فوکو فیلسوف شهیر فرانسوی است. او می گوید:
" بخشی از خواستگاه اقتدار گرایی در اندیشه سیاسی اسلام بنیاد نظام سیاسی اسلام است که به جای محوریت دولت – ملت بر امامت – امت استوار است"
از نظر میشل فوکو مذهب شیعه خصوصیاتی دارد که فرهنگ غرب فاقد آن است :
اعتقاد به امام زمان(عج) و نقش او در زندگی مردم.
وجود روحانیت شیعه و نقش آن در حفظ دین
میشل فوکو در مورد اهمیت مرجع تقلید می گوید وقتی با یک خلبان بوئینگ مصاحبه می کردم جواب داد (( گرانبهاترین ثروتی که ایران از قرنها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست(حضور حضرت امام در نوفل لوشاتو)،خوب نگهداریدش . فوکو معتقد است که مذهب در ایران روح یک جهان بی روح است . او در مورد شخصیت حضرت امام (ره) می گوید:.
((شخصیت آیت ا... خمینی پهلو به افسانه می زند . هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسی ای ،حتی به پشتیبانی همه رسانه های کشورش نمی تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین شخصی و نیرومند دارند ))آری وجود رهبری بزرگ با اعتقادی راسخ که فرهنگ ایثار و شهادت در تمامی وجودش رسوخ کرده آنچنان حماسه ای می آفریند که دانشمندان مشهور علم سیاست را بهت زده و حیرت زده کرده است . در این باره دیلیپ میرو استاد دانشگاه لندن با توجه به نقش سنن و شعائر اسلامی در ایجاد نگرش در فرایند انقلابی و هدایت آن به سمت پیروزی و نیز شکل گیری دولت اسلامی به بررسی میراث اسلامی و شکل گیری تشیع و روابط شیعیان و علمای شیعه در طول تاریخ می پردازد همچنین خانم اسکاچپول در این باره می گوید: "امام خمینی ( ره ) با داشتن سابقه انقلابی و مبارزاتی و برخوردار بودن از رفیعترین جایگاه مذهبی ( مرجعیت ) و شهرت گسترده توانست خشم و نا رضایتی یک جامعه چند دسته ای را بسوی یک هدف واحد متمرکز کند." در تمامی این تحلیلها چیزی که بیش از دیگر عوامل نمود پیدا می کند این جمله است که فوکو می گوید (( روح انقلاب اسلامی در این حقیقت نهفته است که ایرانی ها از خلال انقلاب خود در صدد ایجاد تحول و تغییر در خویش بودند))
از طرف دیگر رابرت گراهام می گوید :" واقعیت اینست که روحانیت شیعه در ایراندر میان مردم زندگی نموده و ارتباط بسیار نزدیکتری با آنها داشته است از طرف دیگر شبکه ارتباطی روحانیت سیستم مسجد ، قدرت تماس با همه اقشار مردم را برای روحانیون فراهم کرده بود این امر عامل اصلی انقلاب ایران بود ."
یاووز ازوگز اسلام شناس آلمانی "پیروزی انقلاب اسلامی در ایران باعث شد اسلام حیات دیگری بیابد و جنبشهای آزادی بخش را در منطقه و جهان بوجود آورد"