انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

دانلود پروژه دعوت عمومی قریش (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

دعوت عمومی قریش

پس از آن که پیغمبر رسالت خویش را به افراد نزدیک وخویشان خود اعلام کرد، آمد بالای کوه صفا و با صدای رسا قبائل قریش را فراخواند، وقتی رجال قریش و سران مکه گرد آمدند. فرمود:

ای مردم ! اگر بگویم دسته ای از دشمن در پائین این کوه به سروقت شما می آید مرا راستگو می دانید؟ گفتند: آری، تو در نزد ما سابقه بدی نداری و تو را دروغگو نمی دانیم، فرمود : ای اولاد عبدالمطلب ! ای فرزندان عبد مناف ! ای بنی زهره و بنی تمیم و بنی مخزوم و بنی اسد ! خدا مرا مأمور داشته است که خویشان نزدیکم را از نافرمانی او بیم دهم من نه چیزی از منفعت دنیا می خواهم و نه بهره ای از آخرت انتظار دارم جز این که از شما می خواهم بگوئید:

لااله الا الله ! من شما را از عذابی دردناک بیم می دهم. ابولهب گفت: بدا به تو ! آیا ما را برای این گرد آوری فرا خواندی؟ در این هنگام بود که سوره ابولهب برای نکوهش این مرد بی ادب نازل شد.

عکس العمل قریش نسبت به دعوت پیامبر

در آغاز کار که پیغمبر دعوت خود را َآشکار ساخت، قریش چندان عکس العملی نشان نداد، ولی رفته رفته پیغمبر خدایان آنها را به باد تمسخر گرفت و آیاتی از قرآن مجید در نکوهش آنها تلاوت کرد. قریش سخت پای بند بت ها و به تعبیر بهتر خدایان خود بودند. با این که می دانستند بت ها تأثیری در سرنوشت ایشان ندارد، معهذا چون نگاهداری و احترام به آنها موجب تقویت و تحکیم اتحاد و همبستگی آنان بود، لذا تا پای جان در حفظ و حراست آنها اصرار داشتند.

هنگامی که کار پیغمبر در ریشخند خدایان قریش علنی شد، نخستین عکس العمل آنها نیز آشکار گشت. سران قریش که سخت به خشم آمده بودند. برای مبارزه با پیغمبر هم داستان شدند. روی پیغمبر در « ابطح» کنار خانه خدا ایستاد و قریش را مخاطب ساخت و فرمود : ای مردم ! من پیغمبر خدا هستم، شما را به پرستش خدای یگانه و ترک پرستش بت هائی که نه سودی دارند و نه زیانی، نه می آفرینند و نه روزی می دهند ، و نه زنده می کنند و نه می میرانند، فراخواندم.

در این هنگام گروهی از مردم قریش گرد آمدند و زبان به انتقاد از پیامبر گشودند و به آزارش پرداختند.

با این وصف پیغمبر کار دشوار خود را آغاز کرده بود. کاری که بازگشت نداشت ، به همان نسبت که پیغمبر هدف مقدس خود را دنبال می کرد و به ریشخند خدایان قوم می پرداخت ، واکنش نامطلوب قریش هم شدت می یافت و کار خشونت آنها بالا می گرفت.

قریش که دیدند رفته رفته دامنه فعالیت پیغمبر توسعه می یابد ، صلاح در این دیدند که ابوطالب مرد خردمند شهر و چهره درخشان مکه را ملاقات کنند و پیش از این که کار به جای باریکی بکشد، او را میانجی قرار دهند ، و از رأی و تدبیر وی بهره گیرند.

بدین منظور سران قریش و اشراف مکه یعنی عتبه بن ربیعه و برادرش شبیه، ابوسفیان ، ابوالبختری بن هشام، اسود بن مطلب ، ولید بن مغیره، ابوجهل بن هشام ، عاص بن وائل، نبیه و منیه فرزندان حجاج ، ابوطالب را ملاقات کردند و گفتند: برادر زاده ات خدایان ما را مورد نکوهش قرار می دهد و به زشتی یاد می کند، جوانان ما را منحرف ساخته، و به دین ما بد می گوید، و گذشتگانمان را گمراه می داند.

از وی بخواه تا دست از این کار بردارد، و در عوض هر جه مال و ثروت بخواهد به او خواهیم داد.

ابوطالب پیغمبر را ملاقات کرد و خواسته های سران قریش را به اطلاع او رسانید، پیغمبر در پاسخ فرمود: خداوند مرا برای انداختن مال دنیا و دل بستگی به دنیا مبعوث نکرده است ، بلکه مرا برانگیخته است تا از جانب او تبلیغ کنم و مردم را به سوی او فراخوانم.

ابوطالب بازگشت و قریش را با سخنی نرم و پاسخی دوستانه قانع ساخت و آنها نیز پراکنده شدند.

پیغمبر همچنان به کار خود ادامه می داد، و از هیچ مانعی روگردان نبود. پشت کار پیغمبر درراه تأمین منظور و ابلاغ رسالت خویش، دشمنی و عداوت روز افزون قریش را به دنبال داشت . آنها چون دیدند نمی توانند پیغمبر را با مال و ثروت از کاری که پیش گرفته بود بازدارند، و ابوطالب را از حمایت وی منصرف سازند. با دیگر به ملاقات ابوطالب را از حمایت وی منصرف سازند ، بار دیگر به ملاقات رفتند و گفتند: ای ابوطالب ! این « عماربن ولید» جوان نمونه قریش را که از همه داناتر و زیباتراست به تو می دهیم تا او را فرزند خود گرفته و از عقل و یاری و ارث او بهره گیری و به جای او محمد که ما را دیوانه می خواند و با دین و آئین ما به مخالفت برخاسته و باعث تفرقه همشهریانت شده است، به ما بسپار تا او را به قتل رسانیم!

در این جا « مطعم بن عدی بن نوفل» گفت: ای ابوطالب! به خدا قسم خویشان تو از روی انصاف سخن گفتند ولی نمی بینم کمه تو آن را از آنها بپذیری!

ابوطالب گفت: به خدا سخن شما منصفانه نیست، و در خواستی ستمکارانه است. شما می خواهید فرزند خود را به من بسپارید تا او را برای شما پرورش دهم و در مقابل فرزند مرا بگیرید بکشید ؟ این انصاف



خرید و دانلود دانلود پروژه  دعوت عمومی قریش (word)


اصول عمومی آسیب‌های ورزشی 175 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 175

 

منابع:

1- «پیش‌گیری و درمان آسیب‌های ورزشی»- گردآوری و ترجمه (دکتر رضا قراخانلو- حسن دانشمندی- محمد حسین علیزاده) انتشارات سمت چاپ دوم «1385»

2- «آسیب‌شناسی ورزشی»- حمید خداداد- انتشارات بامداد- چاپ دوم «1384»

3- جزوه‌ی درسی آسیب‌شناسی ورزشی- دکتر براتی- دانشگاه شهید رجایی «1387»

4- جزوه‌ی درسی آسیب‌شناسی ورزشی- مهدی قیطاسی- دانشگاه تهران

فهرست مطالب:

اصول عمومی آسیب‌های ورزشی

شکستگی‌ها

اسپرین

دررفتگی

استرین

بیومکانیک آسیب‌های ورزشی

قواعد پیشگیری «آمادگی جسمانی، آمادگی روانی، لوازم کار، بهداشت و مراقبت‌های شخصی»

روش‌های درمانی:

بررسی آسیب‌دیدگی‌های بخش‌های مختلف بدن

1- آسیب‌های جمجمه

2- آسیب‌های شانه

3- آسیب‌های بازو

4- آسیب‌های آرنج

5- آسیب‌های ساعد

6- آسیب‌های مچ دست

7- آسیب‌های دست و انگشت

8- آسیب‌های پشت

9- آسیب‌های کشاله و مفصل ران

10- آسیب‌های ران

11- آسیب‌های زانو

12- آسیب‌های پایین ساق پا

13- آسیب‌های مفصل مچ پا

14- آسیب‌های پا

آسیب‌های اسکلتی (شکستگی‌ها) سه استاد.

اصولاً باید شکستگی را یک آسیب بالقوه جدی تلقی کرد چون نه تنها اسکلت بلکه بافت‌های نرم مجاور آن مانند عروق، اعصاب، تاندونها، رباطها، عضله‌ها و پوست دچار آسیب می‌شود.

شکستگی ممکن است نتیجه‌ی یک ضربه مستقیم باشد مثل ضربه به ساق پا

یا غیرمستقیم باشد مثل از دست دادن تعادل و خوردن به زمین

«شکستگی‌ها را می‌توان به انواع طولی، عرضی، مایل، مارپیچی، فشرده، خرد شده، کمانی، ترکه‌ای تقسیم کرد (جزوه‌ی دکتر براتی)

هنگامی‌که دو سر استخوان شکسته پوست را بشکافد شکستگی باز یا مرکب و زمانی‌که پوست صدمه نبیند بسته یا ساده است.

اگر شکستگی سطح مفصل مجاور را نیز دربرگیرد شکستگی را مفصلی گویند.

شکستگی مفصلی:

داخل مفصلی: به داخل مفصل راه یافته است.

خارج مفصلی: به داخل مفصل راه نیافته است.

شکستگی ؟؟: نوع دیگری از شکستگی که در آن بخشی از استخوان که به ماهیچه یا رباط متصل است کنده می‌شود.

انواع مختلف جابه‌جایی استخوان در اثر شکستگی عبارت است از: زاویه‌دار شدن، چرخیدن و کوتاه شدن.



خرید و دانلود  اصول عمومی آسیب‌های ورزشی 175 ص


اصول سرپرستی روابط عمومی پرورش مهارتهای سرپرستی 22 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

 

 

 

استاد:

 

دانشجو:

 

درس: اصول سپرستی

زمستان86

پرورش مهارتهای سرپرستی

 

مدیران در تمامی سطوح سازمانی و در کلیة سازمانها وظیفة بنیادی طراحی و پویا نگهداشتن محیطی را بر عهده دارند که در آن ، افراد با همکاری همدیگر ، بتوانند مأموریت ها و هدفهای معنی را به اجرا درآورند .

اجرای این مهم ، نیاز به توانایی ها ، مهارتها و دانشهایی دارد . هدف از تهیه این جزوه تلاش به منظور اشنایی هر چه بیشتر اینجانب با اصول سرپرستی می باشد لذا با راهنمایی استاد ارجمند جناب آقای افشار تلاش گردیده تا با مفهوم رشد و رهبری از دیدگاه اسلام آشنا شده و بر اهمیت جلب همکاری روانها و حرکت درآوردن آنها به سوی هدفی مقدس و عالی تأکید گردد .

رشد و رهبری در اسلام

هنگامی که صحبت از جامعه است و اجتماع انسانی ، به دلیل ماهیت موجوی انسان که مخلوقی است جامعه زی ، مباحثی به میان می آید که به چگونگی ادارة اجتماع انسانی مربوط می شود . اسلام دینی است جاودانی و فراگیر و برای همة شئون زندگی مردم ، در مورد رهبری و مسئولیت هایش سرشار از ایات و احادیث است و سیره زندگی پیامبر (ص) و معصومین (ع) نیز خود ،‌نمونه هایی (الگوهایی) در این زمینه خواهند بود . اسلام همة توجه خود را به رهبران معطوف ننموده ، بلکه فرد فرد مسلمانان را نیز مسئول می داند و با این نگرش وسیع و عمیق ، نه گرفتار اصالت فرد شده ونه اصالت اجتماع ، بلکه به هر دو وجه امعان نظر داشته است ولی مسئولیت رهبران را بیش از شهروندان می داند . روایتی از پیامبران (ص) نقل شده که فرمودند : « دو گروه هستند که هر گاه صالح باشند ، امت نیز صالح خواهد بود و اگر فاسد شوند ، امت فاسد خواهد شد و آن دو گروه علما و امیران جامعه اند . » از این روایط چنین استنباط می شود که مسئولیت کسانی که رهبری فکری مردم را به عهده دارند (علما و دانشمندان ) و نیز افرادی که مسئولیت های نظام ، اعم از اجرایی و غیر آن را پذیرا شده اند ، بسیار سنگین و در چگونگی ادارة جامعه و حتی روش زندگی مردم تعیین کننده است .

شاید این سوال پیش بیاید که در اسلام چرا ، هم «افراد» مسئول هستند و هم «گردانندگاه حکومت»؟ در پاسخ باید خلقت انسان را یاد آور شد که گونه ای است که «اختیار و اراده» از خصوصیات بارز او و یکی از شاخه های تعیین کنندة تفاوت این مخلوق برتر عالم خلقت و حیوانات خواهد بود . بنابراین خداوند آفریننده ، با افزایش چنین موجودی هرگز او را عبث نیافریده و او را رها نکرده تا از این خصلت خود ، یعن اختیار اراده ، هر طور که مایل است استفاده کند . در مقابل از او مسئولیت خواسته است ، مسئولیت در قبال خود و مسئولیت در قبال جامعه که در آن زندگی می کند و حتی جامعه جهانی . در اسلام هیچ کس حق ندارد حتی به خودش ضرر بزند . مسئولیت تا به این حد است و اینچنین ، اختیار او مهار و در مسیر بهبود ، رشد و تکامل جهت دار شده است . خداوند برای این صیرورت و این شدن و به سوی تعالی رفتن ، مجموعه دستورهایی را در کتابی جاودانی به نام قرآن بر مردم عرضه نموده و خود می فرماید : «ولیکن افرادی ربانی باشید به واسطه آنکه کتاب خدا را پیوسته آموزش می دهید و به واسطه آنکه پیوسته انس و رجوع دایمی به قرآن دارید . » (آیه 79 ، سوره آل عمران) خداوند با بیان این آیه به مسلمانان می فرماید که به این کتاب باید همچون یک کتاب درسی نگاه کرد . باید از آن چیز یاد گرفت و آن را آموزش داد و از طریق انس دایمی با ان ، به انسانهایی ربانی – کمال یافته در روح و روان شخصیت – تبدیل شد .

اسلام با وجود همة تأکیدها برفرد و مسئولیت های او ، مدیران نظام اسلامی را نیز مسئول ایجاد جامعه ای می داند که در آن زمینه های رشد شعور و آگاهی مردم فراهم باشد . در چنین فضایی مردم بصیرت و بهره گیری از خرد ، اختیار و اراده خویش ، در جهت بهبود و رفاه مادی و معنوی خود استفاده خواهند برد . در قرآن کریم چنین آمده :

خداوند آگاه و بصیر است . (آیه 1 ، سوره مجادله)

نظام طبیعت بر اساس آگاهی خلق شده و بر همین اساس نیز اداره می گردد (آیه 41،سوره نور)

قرآن و سایر کتابهای آسمانی بر اساس تنظیم شده اند که بصیرت آور و آگاه کننده اند . (آیه 104 ، سوره انعام )

بصیرت و آگاهی ، از صفات بارز انسانی و جدا کنندة او از حیوان است .

تأمل در ایم واقعیات ، مسئولیت افراد را در جهت رشد و تکامل فردی و همچنین مسئولیتهای رهبری و مدیریت ، در ایجاد جامعه ای آگاه و بصیر مشخص می سازد .



خرید و دانلود  اصول سرپرستی روابط عمومی پرورش مهارتهای سرپرستی 22 ص


دانلود پروژه دعوت عمومی قریش (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

دعوت عمومی قریش

پس از آن که پیغمبر رسالت خویش را به افراد نزدیک وخویشان خود اعلام کرد، آمد بالای کوه صفا و با صدای رسا قبائل قریش را فراخواند، وقتی رجال قریش و سران مکه گرد آمدند. فرمود:

ای مردم ! اگر بگویم دسته ای از دشمن در پائین این کوه به سروقت شما می آید مرا راستگو می دانید؟ گفتند: آری، تو در نزد ما سابقه بدی نداری و تو را دروغگو نمی دانیم، فرمود : ای اولاد عبدالمطلب ! ای فرزندان عبد مناف ! ای بنی زهره و بنی تمیم و بنی مخزوم و بنی اسد ! خدا مرا مأمور داشته است که خویشان نزدیکم را از نافرمانی او بیم دهم من نه چیزی از منفعت دنیا می خواهم و نه بهره ای از آخرت انتظار دارم جز این که از شما می خواهم بگوئید:

لااله الا الله ! من شما را از عذابی دردناک بیم می دهم. ابولهب گفت: بدا به تو ! آیا ما را برای این گرد آوری فرا خواندی؟ در این هنگام بود که سوره ابولهب برای نکوهش این مرد بی ادب نازل شد.

عکس العمل قریش نسبت به دعوت پیامبر

در آغاز کار که پیغمبر دعوت خود را َآشکار ساخت، قریش چندان عکس العملی نشان نداد، ولی رفته رفته پیغمبر خدایان آنها را به باد تمسخر گرفت و آیاتی از قرآن مجید در نکوهش آنها تلاوت کرد. قریش سخت پای بند بت ها و به تعبیر بهتر خدایان خود بودند. با این که می دانستند بت ها تأثیری در سرنوشت ایشان ندارد، معهذا چون نگاهداری و احترام به آنها موجب تقویت و تحکیم اتحاد و همبستگی آنان بود، لذا تا پای جان در حفظ و حراست آنها اصرار داشتند.

هنگامی که کار پیغمبر در ریشخند خدایان قریش علنی شد، نخستین عکس العمل آنها نیز آشکار گشت. سران قریش که سخت به خشم آمده بودند. برای مبارزه با پیغمبر هم داستان شدند. روی پیغمبر در « ابطح» کنار خانه خدا ایستاد و قریش را مخاطب ساخت و فرمود : ای مردم ! من پیغمبر خدا هستم، شما را به پرستش خدای یگانه و ترک پرستش بت هائی که نه سودی دارند و نه زیانی، نه می آفرینند و نه روزی می دهند ، و نه زنده می کنند و نه می میرانند، فراخواندم.

در این هنگام گروهی از مردم قریش گرد آمدند و زبان به انتقاد از پیامبر گشودند و به آزارش پرداختند.

با این وصف پیغمبر کار دشوار خود را آغاز کرده بود. کاری که بازگشت نداشت ، به همان نسبت که پیغمبر هدف مقدس خود را دنبال می کرد و به ریشخند خدایان قوم می پرداخت ، واکنش نامطلوب قریش هم شدت می یافت و کار خشونت آنها بالا می گرفت.

قریش که دیدند رفته رفته دامنه فعالیت پیغمبر توسعه می یابد ، صلاح در این دیدند که ابوطالب مرد خردمند شهر و چهره درخشان مکه را ملاقات کنند و پیش از این که کار به جای باریکی بکشد، او را میانجی قرار دهند ، و از رأی و تدبیر وی بهره گیرند.

بدین منظور سران قریش و اشراف مکه یعنی عتبه بن ربیعه و برادرش شبیه، ابوسفیان ، ابوالبختری بن هشام، اسود بن مطلب ، ولید بن مغیره، ابوجهل بن هشام ، عاص بن وائل، نبیه و منیه فرزندان حجاج ، ابوطالب را ملاقات کردند و گفتند: برادر زاده ات خدایان ما را مورد نکوهش قرار می دهد و به زشتی یاد می کند، جوانان ما را منحرف ساخته، و به دین ما بد می گوید، و گذشتگانمان را گمراه می داند.

از وی بخواه تا دست از این کار بردارد، و در عوض هر جه مال و ثروت بخواهد به او خواهیم داد.

ابوطالب پیغمبر را ملاقات کرد و خواسته های سران قریش را به اطلاع او رسانید، پیغمبر در پاسخ فرمود: خداوند مرا برای انداختن مال دنیا و دل بستگی به دنیا مبعوث نکرده است ، بلکه مرا برانگیخته است تا از جانب او تبلیغ کنم و مردم را به سوی او فراخوانم.

ابوطالب بازگشت و قریش را با سخنی نرم و پاسخی دوستانه قانع ساخت و آنها نیز پراکنده شدند.

پیغمبر همچنان به کار خود ادامه می داد، و از هیچ مانعی روگردان نبود. پشت کار پیغمبر درراه تأمین منظور و ابلاغ رسالت خویش، دشمنی و عداوت روز افزون قریش را به دنبال داشت . آنها چون دیدند نمی توانند پیغمبر را با مال و ثروت از کاری که پیش گرفته بود بازدارند، و ابوطالب را از حمایت وی منصرف سازند. با دیگر به ملاقات ابوطالب را از حمایت وی منصرف سازند ، بار دیگر به ملاقات رفتند و گفتند: ای ابوطالب ! این « عماربن ولید» جوان نمونه قریش را که از همه داناتر و زیباتراست به تو می دهیم تا او را فرزند خود گرفته و از عقل و یاری و ارث او بهره گیری و به جای او محمد که ما را دیوانه می خواند و با دین و آئین ما به مخالفت برخاسته و باعث تفرقه همشهریانت شده است، به ما بسپار تا او را به قتل رسانیم!

در این جا « مطعم بن عدی بن نوفل» گفت: ای ابوطالب! به خدا قسم خویشان تو از روی انصاف سخن گفتند ولی نمی بینم کمه تو آن را از آنها بپذیری!

ابوطالب گفت: به خدا سخن شما منصفانه نیست، و در خواستی ستمکارانه است. شما می خواهید فرزند خود را به من بسپارید تا او را برای شما پرورش دهم و در مقابل فرزند مرا بگیرید بکشید ؟ این انصاف



خرید و دانلود دانلود پروژه  دعوت عمومی قریش (word)


دانلود پروژه دعوت عمومی قریش (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

دعوت عمومی قریش

پس از آن که پیغمبر رسالت خویش را به افراد نزدیک وخویشان خود اعلام کرد، آمد بالای کوه صفا و با صدای رسا قبائل قریش را فراخواند، وقتی رجال قریش و سران مکه گرد آمدند. فرمود:

ای مردم ! اگر بگویم دسته ای از دشمن در پائین این کوه به سروقت شما می آید مرا راستگو می دانید؟ گفتند: آری، تو در نزد ما سابقه بدی نداری و تو را دروغگو نمی دانیم، فرمود : ای اولاد عبدالمطلب ! ای فرزندان عبد مناف ! ای بنی زهره و بنی تمیم و بنی مخزوم و بنی اسد ! خدا مرا مأمور داشته است که خویشان نزدیکم را از نافرمانی او بیم دهم من نه چیزی از منفعت دنیا می خواهم و نه بهره ای از آخرت انتظار دارم جز این که از شما می خواهم بگوئید:

لااله الا الله ! من شما را از عذابی دردناک بیم می دهم. ابولهب گفت: بدا به تو ! آیا ما را برای این گرد آوری فرا خواندی؟ در این هنگام بود که سوره ابولهب برای نکوهش این مرد بی ادب نازل شد.

عکس العمل قریش نسبت به دعوت پیامبر

در آغاز کار که پیغمبر دعوت خود را َآشکار ساخت، قریش چندان عکس العملی نشان نداد، ولی رفته رفته پیغمبر خدایان آنها را به باد تمسخر گرفت و آیاتی از قرآن مجید در نکوهش آنها تلاوت کرد. قریش سخت پای بند بت ها و به تعبیر بهتر خدایان خود بودند. با این که می دانستند بت ها تأثیری در سرنوشت ایشان ندارد، معهذا چون نگاهداری و احترام به آنها موجب تقویت و تحکیم اتحاد و همبستگی آنان بود، لذا تا پای جان در حفظ و حراست آنها اصرار داشتند.

هنگامی که کار پیغمبر در ریشخند خدایان قریش علنی شد، نخستین عکس العمل آنها نیز آشکار گشت. سران قریش که سخت به خشم آمده بودند. برای مبارزه با پیغمبر هم داستان شدند. روی پیغمبر در « ابطح» کنار خانه خدا ایستاد و قریش را مخاطب ساخت و فرمود : ای مردم ! من پیغمبر خدا هستم، شما را به پرستش خدای یگانه و ترک پرستش بت هائی که نه سودی دارند و نه زیانی، نه می آفرینند و نه روزی می دهند ، و نه زنده می کنند و نه می میرانند، فراخواندم.

در این هنگام گروهی از مردم قریش گرد آمدند و زبان به انتقاد از پیامبر گشودند و به آزارش پرداختند.

با این وصف پیغمبر کار دشوار خود را آغاز کرده بود. کاری که بازگشت نداشت ، به همان نسبت که پیغمبر هدف مقدس خود را دنبال می کرد و به ریشخند خدایان قوم می پرداخت ، واکنش نامطلوب قریش هم شدت می یافت و کار خشونت آنها بالا می گرفت.

قریش که دیدند رفته رفته دامنه فعالیت پیغمبر توسعه می یابد ، صلاح در این دیدند که ابوطالب مرد خردمند شهر و چهره درخشان مکه را ملاقات کنند و پیش از این که کار به جای باریکی بکشد، او را میانجی قرار دهند ، و از رأی و تدبیر وی بهره گیرند.

بدین منظور سران قریش و اشراف مکه یعنی عتبه بن ربیعه و برادرش شبیه، ابوسفیان ، ابوالبختری بن هشام، اسود بن مطلب ، ولید بن مغیره، ابوجهل بن هشام ، عاص بن وائل، نبیه و منیه فرزندان حجاج ، ابوطالب را ملاقات کردند و گفتند: برادر زاده ات خدایان ما را مورد نکوهش قرار می دهد و به زشتی یاد می کند، جوانان ما را منحرف ساخته، و به دین ما بد می گوید، و گذشتگانمان را گمراه می داند.

از وی بخواه تا دست از این کار بردارد، و در عوض هر جه مال و ثروت بخواهد به او خواهیم داد.

ابوطالب پیغمبر را ملاقات کرد و خواسته های سران قریش را به اطلاع او رسانید، پیغمبر در پاسخ فرمود: خداوند مرا برای انداختن مال دنیا و دل بستگی به دنیا مبعوث نکرده است ، بلکه مرا برانگیخته است تا از جانب او تبلیغ کنم و مردم را به سوی او فراخوانم.

ابوطالب بازگشت و قریش را با سخنی نرم و پاسخی دوستانه قانع ساخت و آنها نیز پراکنده شدند.

پیغمبر همچنان به کار خود ادامه می داد، و از هیچ مانعی روگردان نبود. پشت کار پیغمبر درراه تأمین منظور و ابلاغ رسالت خویش، دشمنی و عداوت روز افزون قریش را به دنبال داشت . آنها چون دیدند نمی توانند پیغمبر را با مال و ثروت از کاری که پیش گرفته بود بازدارند، و ابوطالب را از حمایت وی منصرف سازند. با دیگر به ملاقات ابوطالب را از حمایت وی منصرف سازند ، بار دیگر به ملاقات رفتند و گفتند: ای ابوطالب ! این « عماربن ولید» جوان نمونه قریش را که از همه داناتر و زیباتراست به تو می دهیم تا او را فرزند خود گرفته و از عقل و یاری و ارث او بهره گیری و به جای او محمد که ما را دیوانه می خواند و با دین و آئین ما به مخالفت برخاسته و باعث تفرقه همشهریانت شده است، به ما بسپار تا او را به قتل رسانیم!

در این جا « مطعم بن عدی بن نوفل» گفت: ای ابوطالب! به خدا قسم خویشان تو از روی انصاف سخن گفتند ولی نمی بینم کمه تو آن را از آنها بپذیری!

ابوطالب گفت: به خدا سخن شما منصفانه نیست، و در خواستی ستمکارانه است. شما می خواهید فرزند خود را به من بسپارید تا او را برای شما پرورش دهم و در مقابل فرزند مرا بگیرید بکشید ؟ این انصاف



خرید و دانلود دانلود پروژه  دعوت عمومی قریش (word)