لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 62
مقدمه
« به خواست اهورا مزدا ، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم . دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد . هم چنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد . آن چه را که درست است من آن را دوست دارم من دوست برده دروغ نیستم ، من بردة خشم نیستم ، حتی وقتی خشم مرا برمی انگیزاند ، آن را فرو می نشانم . من سخت بر هــوس
خود فرمانروا هستم »
« داریوش »
بی شک بخش عمده ای از فرهنگ و تمدن امروز ما ، به روزگاران و هزاره های دور باز می گردد . قرونی که بومیان فلات ایران و سپس مهاجرین به ویژه آریای ها ، با تلاش و کوششی در خور ستایش ، فرهنگ و تمدنی را آفریدند که در خدمت بشریت بوده و تمدنهای بسیاری را تا به امروز وام دار خود کرده است . روش زندگانی آنان در طی قرون موجب شکل گیری یک الگوی جهانی شد که امروزه آن را در قالب سازمان های وابسته به حقوق بشر مشاهده می کنیم .
در حقیقت فرهنگ و تمدن ایرانی و به ویژه ایران هخامنشی ، سهم به سزایی در این رابطه دارد . به درستی این مهم بدست نیامده ، مگر در سایة خردمندی و آزادی ، که مردم ایران شهر به آن باور داشته و برای پاسداری از آن و گسترشش ، حتی از ارزانی داشتن جان خود نیز دریغ نورزیدند .
در واقع می توان چنین برداشت کرد که فرهنگ و تمدن ایران باستان ، به گواهی مورخان داخلی و خارجی ، بر پایة اخلاق بنا شده بود . اخلاقی که از میراث سنتی آریایی ها و باورها و آموزه های زرتشت مایه می گرفت .
در کتب مقدس یهودیان ، از پادشاهان هخامنشی به عنوان فرمانروایان اهورایی که خداوند آنها را برای فرمانروایی بر زمین آفریده است ، یاد شده آنان معتقد بودند که کوروش بزرگ همان مسیح وعده داده شده ، در تورات است . و در قرآن نیز فرمانروایی آرمانی خدایی در شکل ذوالقرنین نمود پیدا می کند .
قالوا یا ذالقرنین یا جوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل و لک خرجا
علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا .
« ( آن گروه به او ) گفتند : ای ذوالقرنین ! یأجوج و مأجوج در این سرزمین
فساد می کنند ، آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که
میان ما و آنها سدی ایجاد کنی ؟ » « کهف /94 »
فهرست عناوین
مقدمه
1- سرفصل 1 – ذوالقرنین
2- تشکیلات
قوانین
3- آداب و رسوم
4- مراسم رسمی و جشن ها
5- هنر
قالیبافی
ریخته گری
کنده کاری بر روی فلزات
هنر نمایشی
6- ساختار اجتماعی
- اقتصاد
- خط و زبان
- دانش ها و علوم
- پوشاک
7- وسعت ایران هخامنشی
8- سخن آخر ( فرهنگ ملی )
9- منابع
ذوالقرنین که بود : ( کهف / 94 )
( من اعلام القرآن ) ، در این که ذوالقرنین ( صاحب دو قرن ) که در قرآن مجید آمده از نظر تاریخی چه کسی بوده است و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق می شود ؟ در میان مفسران گفتگو بسیار زیاد است . نظریات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است :
اول : بعضی معتقدند او کسی جز « اسکندر مقدونی » نیست ، لذا بعضی او را به نام اسکندر ذوالقرنین می خوانند و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهای روم و مغرب و مصر تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نهاد ، سپس شام و بیت المقدس را در زیر سیطرة خود گرفت و از آن جا به ارمنستان رفت ، عراق و ایران را فتح کرد ، سپس قصد « هند » و « چین » کرد و از آن جا به خراسان بازگشت و شهرهای فراوانی را بنا نهاد و به عراق آمد و بعد از آن در شهر « زور » بیمار شد و از دنیا رفت و به گفته بعضی بیش از 36 سال عمر نکرد ، جسد او را به اسکندریه بردند و در آن جا دفن کردند ( بعضی گفته اند ، نخستین کسی که این نظریه را ابراز کرده شیخ ابوعلی سینا در کتاب الشفاء بوده است ) .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
فرهنگ مدیریت پروژه در سازمانهای ایرانی مریم چهاربالش
اشاره
موضوع «مدیریت پروژه» از جمله مسائلی است که اغلب مدیران با آن مواجه هستند. این مساله در سازمانهای ایرانی بیشتر مشکل مینماید، زیرا در بسیاری موارد سازمانها موفق به تحویل پروژههای خود در زمان تعیین شده نمیشوند. کارشناسان دلایل مختلفی را برای این موضوع برشمردهاند. نبود بلوغ سازمانی، ضعف در انجام کار تیمی، حاکمیت ساختار دولتی، ضعف در نظام مشاوره و... از جمله این دلایل است. در سالهای اخیر نرمافزار OPM3 به عنوان یکی از مهمترین نرمافزارهای کنترل پروژه اهمیت یافته است، اما همچنان خبرگان این عرصه بر این باورند که در شرایط کنونی این نرمافزار به سازمانهای ایرانی کمک چندانی نمیتواند بکند. بررسی جوانب این مساله، محور اصلی یکی از برنامههای خانه مدیران سازمان مدیریت صنعتی بود که در ادامه گزارش آن تقدیم شما خوانندگان محترم میشود:
مهندس بهروز بهمنزنگی، نخستین سخنران این جلسه بود. وی در ابتدای سخنان خود به معرفی استاندارد OPM3 پرداخت و گفت: این استاندارد از سه مولفه مهم به شرح زیر تشکیل شده است:- دانش- ارزیابی مستمر- بهبود مستمرو هر یک از این مولفهها به صورت یک چرخ یکدیگر را تقویت میکنند و ایجاد دانش میکنند. مراحل استقرار این نرمافزار نیز به شرح زیر است: - آموزش دستاندرکاران- انجام ارزیابی در قالب 150سوال برتر- برنامهریزی بهبود- پیادهسازی برنامهریزی بهبود- بازگشت به گام سوم یا ارزیابی مجددموضوع بلوغ سازمانی (Organizational Maturity) از جمله مباحث بسیار مهم در استقرار این نرمافزار است. به گونهای که صاحبنظران معتقدند که بلوغ سازمانی مبنای شکلگیری این نرمافزار بوده است. در این ارتباط سخنران گفت: OPM3 اولین استانداری است که برمبنای رویه شکل نگرفته است، بلکه نقاط قوت و ضعف سازمانها را مورد بررسی قرار میدهد. OPM3 براساس بلوغ و پختگی در سازمانها ایجاد دانش میکند. باتوجه به ضعف بلوغ سازمانی در سازمانهای ایرانی، سخنران تصریح کرد: مشکل سازمانهای ما استانداردسازی و نهادینه کردن استانداردها نیست، برای اینکه بتوانیم قابلیت شرکتهایمان را افزایش دهیم، نیازمند پرورش سازمان هستیم تا سازمان به بلوغ لازم برسد. به عنوان نمونه یکی از پیشفرضهای این نرمافزار انجام کار تیمی است، در صورتی که در این ارتباط ما در سازمانهایمان با مشکلات اساسی مواجه هستیم. در سازمانهای ما اغلب تصمیمها به صورت فردی اتخاذ میشود، در حالیکه ما باید نظام تصمیمگیری و تقسیم مسئولیت را در بین گروههای مختلف سازمانی به صورت متناسب توزیع کنیم. وی در ادامه به تشریح یکی دیگر از چالشهای به کارگیری این نرمافزار پرداخت و گفت: ما هنوز در مفهومی به نام کنترل کیفیت (Quality Control=QC) با چالش مواجه هستیم، در این شرایط به دنبال روشهای نوین میگردیم؛ در صورتی که ما باید نظم و ترتیب مفهومی و اجرایی استقرار این نرمافزار یا سایر نرمافزارها را لحاظ کنیم. موضوع داراییهای معنوی یکی دیگر از مباحث مورد توجه سخنران بود. وی در این ارتباط گفت: در سال 1962 نسبت دارایی مشهود به نامشهود در سازمانها را 62به 38 میدانستند؛ در سال 1993 اعلام شد این رقم به نفع داراییها نامشهود تغییر یافته است و سهم داراییها نامشهود به 62 و داراییها مشهود به 38 رسیده است و در سال 2000 اعلام شده است که داراییهای مشهود تنها 15درصد داراییهای سازمان را شامل میشود و 85درصد از دارایی سازمانها، اموال غیرمشهود آنها میباشد. مهندس بهمنزنگی در این ارتباط تصریح کرد: این نشان میدهد که مهمترین سرمایه سازمانها داراییهای نامشهود آنهاست که عمده آنها در رویههای سازمانی و نیرویانسانی سازمانها تجلی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
کلمه ی توحید در فرهنگ اسلامی یک معنای بسیار عالی و بلند و گسترده ای دارد ، دانشمندان ما آن را به توحید در عبادت ، توحید در ذات ، توحید در صفات و توحید در افعال تقسیم کرده اند.
برخی از این گروه ها این لفظ مقدس را همچون سایر یدک کشیده و بنام جامعه توحیدی و ارتش توحیدی و ... خواسته اند که آن را نشانه یک سیستم اشتراکی وبی طبقه قرار بدهند. که با مبارزه علمی امام خمینی و دانشمندان و روشن شدن ماهیت خود گروهک ها این لفظ مقدس از دست آن ها نجات پیدا کرد.
معانی توحید :
توحید یعنی : تنها خدا را «ملک الناس» دانستن ایمان به یگانگی خدا و خدا را یگانه دانستن.
توحید یعنی : نفس هوس ها ، کسی که هوس پرست است، از مدار توحید خارج می شود.
« افرأیت من اتخذ الله هواه » سوره غاثیه آیه 23 .
آری کسانی که تنها از هوس های خود ( نه حق ) پیروی می کند در حقیقت خدای آن ها هوای آن هاست.
توحید یعنی : نفی طاغوت ها ، شمار و هدف تمام انبیاء این بوده.
« ان اعبدوالله و اجتنبوا الطاغوت » سوره نحل آیه 36.
توحید یعنی : نفی نظام طاغوتی ، امام رضا (ع) پس از آنکه مجبور شد ، ولیعهدی مأمون را بپذیرد در جلسه علنی و در برابر تمام مردم شرط کرد که در نظام مأمون ، عزل و نصبی و دخالتی نکند.
توحید یعنی : خدا بطلان کشیدن به مقام خط های شرقی و غربی و رد کردن تمام سیستم هایی که معمولاً از مغزهای افراد خودخواه برخاسته است.
توحید یعنی : پاره کردن و قطع تمام روابطی که سبب تسلط و سرپرستی دیگران بر مسلمین است.
توحید یعنی : بله قربان نگفتن به هر کسی که دستورش رد خط دستور خدا نیست.
توحید یعنی : قبول رهبری کسانی که خدا رهبری آنان را امضاء کرده است.
توحید یعنی : تسلیم بودن در برابر دستورات الهی
و در خلاصه توحید یعنی : سرکوبی بت های درونی و بیرونی ، بت عنوان ، بت مدرک ، بت مقام ، بت طبیعت بت مال با این معنا که هیچ یک از آن ها مرا از مدار حق و راه حق باز ندارد.
توحید یعنی : هیچ وابستگی غیر حق مسیر حرکت مرا تعیین نکند. آنچه که مرا می برد. خدا باشد و آنچه مرای نشانه رضای خدا باشد.
اتقاصد توحیدی یعنی در تمام برنامه های تولیدی ، مصرفی ، توزیعی ، مدیریت حکم خدا پیاده شود.
ارتش توحیدی یعنی با حفظ مقام علمی و سابقه و تخصص در حرکت ها و جنگ ها و تاکتیک ها و ... ملاحظه وظیفه ی الهی شود.
مسئله رقابت، خودخواهی ، انتقام ، کشورگشایی و استثمار هدف نباشد ، بلکه اعلاء کلمه حق و گسترش اجرا قانون خدا مطرح باشد.
هدف برگرداندن ظالم به حکم خدا و نجات مستضعفان و دفاع از حریم مال و جان و ناموس و تلاش برای حفظ مرزها باشد.
آری ، ارتش توحیدی فرماندهش وابسته و نائب امام معصوم است ،هدفش حق است. سربازش با انتخاب شهادت را قبول می کند. ارتش بودنش عبادت است.
معنای درست ارتش توحیدی این است ، نه کندن درجه و لغو امتیازات به حق ( از قبیل سابقه و تخصص و ... )
جامعه توحیدی :
جامعه توحیدی یعنی جامعه ای که مقام رهبری آن طبق معیارهای الهی ( که عبارت اند از : علم تقوی ، جهاد، امانت ، قدرت ، مدیریت و ...) انتخاب شود ، نه براساس (زور ، قبیله و...)
جامعه توحیدی یعنی در جامعه یک مکتب یعنی مکتب خدا حکومت می کند و همه ی مردم مجری آن و همه در برابر قانون مساوی باشند. و اعمال غرض ها لغو و تفرقه ها از میان برداشته شود.
شاید این معنایی که برای توحید شد ، یک معنای جامع و وسیع و صحیح باشد.
اکنون کدامیک از ما و کدام جامعه به مقام توحید رسیده و چگونه باید به این اوج برسیم؟
اگه می بینم پیامبر فرمود : « قولو لا اله الا الله تفعلوا »
با دید ساده به این جمله نگاه می کنیم ، زیرا نتیجه توحید در این شمار از پیامبر « تفعلوا » می باشد . که به معنای فلاح و رستگاری می باشد.
قرآن کریم هدف نهایی را فلاح می داند. زیرا در دستورات قرآن می یابیم که هدف تمام عبادت ها تقوی می باشد.
« یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون » آیه 21 سوره بقره
ای مردم عبادت کنید خدایی را که شما و پیشینیان شما را آفرید. تا شاید به تقوی برسید. ولی خود تقوی مرحله ی نهایی نیست. بلکه تقوی مقدمه ای است برای فلاح بدلیل آیه 100 از سوره ی بقره که می فرماید :
« فا تقوا الله یا اولی الباب لعلکم تفلحون »
ای صاحبان عقل تقوی پیشه کنید تا شاید به فلاح و رستگاری برسید.
تمام هستی برای ماست بدلیل آیه ی .
« سخر لکم و خلق لکم »
ما برای عبادت هستیم که در راه خدا حرکت کنیم و عبادت برای پیدا شدن تقوی است و تقوی مقدمه ای است برای فلاح
فلاح که کتاب مفردات نموده ، به معنای ظفر است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
آلن، بیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، کیهان، 1370، ص 323.
باقر، ساروخانى، دائرةالمعارف علوم اجتماعى، کیهان، 1370، ص 589.
باقر، ساروخانى، دائرةالمعارف علوم اجتماعى، کیهان، 1370، ص 589.
وزارت فرهنگ و آموزش عالى، مرکز مدارک علمى ایران، مؤسسات پژوهشى کشور (بخش دولتى)، 1376.
وزارت فرهنگ و آموزش عالى، مرکز مدارک علمى ایران، مؤسسات پژوهشى کشور (بخش دولتى)، 1376.
دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، سمت، 1368، ص 219.
دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، سمت، 1368، ص 219.
على محمد، اقتدارى، سازمان و مدیریت، چ 12، دانشگاه تهران، 1355، ص 73.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
راههای ترویج فرهنگ خلاقیت و نوآوری
مقدمه
نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان چیزی است که عموماً از آن به خلاقیت تعبیر میشود. اما خلاقیت مفهومی نیست که بتوان آن را در یک جمله و حتی یک کتاب مفصل هم توضیح داد. خلاقیت در حقیقت، فرآیندی است که در ذهن فرد خلاق اتفاق میافتد و حاصل آن شکل گرفتن یک ایدهی جدید با یک راه حل ابتکاری است.
این که خلاقیت ذاتی است یا اکتسابی، موضوعی نیست که این روزها ضرورت بحث بر سر آن در میان باشد. دنیای امروز تلاش میکند خلاقیت و مباحث مرتبط با آن را، چه در زمینههای روان شناسی و علوم تربیتی و چه در زمینههای مدیریت و کسب و کار، به درستی بشناسد و ابعاد مختلف آن را توسعه دهد. کتابهای فراوانی که دربارهی تکنیکهای افزایش خلاقیت در افراد و در سازمانها نوشته شدهاند، گویای این حقیقت میباشند که توجه به خلاقیت و توسعهی ان در سازمان، نه تنها باعث میشود که افراد از کار خود احساس رضایت بیشتری کنند، بلکه در پیش برد سازمان و افزایش بهرهوری و رسیدن به موفقیتهای بزرگ سهم عمدهای دارد.
برای آن که بتوانیم خلاق باشیم، باید ابتدا معنی و مفهوم خلاقیت را به درستی بشناسیم و بتوانیم بین خلاقیت، هوش، دانش و مهارت تفاوت قائل شویم. دانستن این که ساختار ذهن چیست و چگونه در فرآیند شکل گیری تفکر خلاق تاثیر میگذارد، با این که ممکن است مستقیماً روی افزایش خلاقیت فرد اثر نگذارد، بدون تردید باعث میشود که نگاه فرد به روشها و تکنیکهایی که برای افزایش خلاقیت مطرح میشوند تغییر کند.
بعد از اینها وقت آن است که این روشها را امتحان کنیم؛ روشهای فردی. میتوانیم ذهن را درگیر حل یک مسالهی جدید کنیم، یا اینکه سعی کنیم مسائل دور و برمان را به روشهایی که متخصصان این رشته پیش نهاد دادهاند حل کنیم.
الف - تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت
پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید اساساً در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری میکنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرد. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل با اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایتها و روشهای اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینههای تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد.
آمابیلی (1988) معتقد است، برای رسیدن به خلاقیت بهتر است که انگیزه و به ویژه انگیزه درونی پرورش پیدا کند و در جایی دیگر به نقش اهمیت انگیزش بیرونی اشاره میکند. ما ضمن احترام به این نظر توصیههایی در قالب انگیزه درونی و بیرونی ارایه میکنیم.
چون فعالیت انگیزشی خلاق عمدتاً ماهیتی کلامی دارد، یعنی باید به وسیله کلام و روابط کلامی وارد آن شد شاید درست نباشد که آن را محدود به فضای خاص کرد. در کودکان انگیزه معمولاً حالتی کلی و عمومی دارد. گاهی درونی میشود و گاهی بیرونی. برای آن که کودکان موفق شوند به انگیزه خود سازمان دهند و جهت ان را مشخص کنند (درونی سازند یا بیرونی) طوری که برجستگی با یکی باشد برخورد کلامی ما یا به عبارت سادهتر برخورد شفاهی ما نقشی اساسی دارد. آنچه هسته و محور برخورد را میسازد گرایش و جهتی است که در خود پاسخ یا کلام نهفته است؛ آیا کلام مشوق انگیزه درونی است یا بیرونی. بنابراین، در اولین گام آموزش « انگیزه» باید به جهت پاسخها و هدایتهای کلامی فرد توجه کافی داشته باشیم. برای مثال وقتی از کودک میپرسیم چرا بازی نمیکنی و او میگوید حوصله ندارم و پاسخ ما را در جهت دادن به رفتار کودک ممکن است این چنین باشد:
- اگر به او بگوییم خوب است که تو هم مثل بقیه بچهها بازی کنی به رفتار او جهتی بیرونی میدهیم
- اگر بازی را به میل، تصمیم و انتخاب او واگذاریم رفتارش را جهتی درونی میبخشیم.
اکنون که اطمینان حاصل کردیم باید مراقب سوالها و پاسخهای خود باشیم. به سراغ روشهایی میرویم که به انگیزه درونی کودکان دامن میزند. نوع برخوردهای کلامی مثبت که در این رابطه میتوان داشت عبارتند از:
مثال: شرکت در بازی کاردستی
برخوردها: - آیا این بازی را دوست داری؟
- دوست داری این بازی چگونه برگزار شود؟
- چه احساسی نسبت به ساختن کاردستی داری؟
- دوست داری چه چیزی را درست کنی؟
- دوست داری چه وسایلی در اختیار شما باشد؟
- دوست داری ...
در این مثال، خود کودک و احساسات و علاقمندیهای او محور فعالیت است. به او امکان داده میشود هر طور دوست دارد عمل کند نه آن طور که ما دوست داریم. ممکن است ما به ساختن گل علاقمند باشیم و او به ساختن خورشید؛ چنانچه در این فعالیت نظر و گرایش ما غالب باشد جهت انگیزه کودک بیرونی خواهد شد. یعنی او یاد میگیرد که به چیزی غیر از احساسات و علاقمندیهای خود بیندیشد. چیزی که دیگران و محیط به او میدهند. بنابراین در این نوع از فعالیت هدایت انگیزه به خود کودک واگذار میشود. اما در عین حال ممکن است این سوال پیش بیاید که شاید کودکان توقع زیادی داشته باشند و ما به دلیل محدودیت نتوانیم ابزار یا امکانات دلخواه آنها را تامین کنیم، در این مواقع توصیه نمیشود که به تمام خواستههای کودک بپردازیم بلکه میتوان رفتاری مشابه روش زیر داشت:
- نباید با تحکم به کودک فهماند که امکانات محدود است.
- باید کودک را ترغیب کرد که امکانات را ببیند و بدون اظهار نظری اضافی در مورد کمبود وسایل و ... به او گفت ما اینها را در اختیار داریم تو دوست داری کدام را انتخاب کنی؟
- حتی اگر کودک دست به انتخاب نزد، با ارتباطی متمایل به سوی انگیزه درونی میتوان از او خواست یا وسایل دلخواه را از منزل بیاورد یا به فعالیت دلخواه دیگری بپردازد.
- در هر حال مهم این است که کودک با هدایت ما خود به تصمیمی دلخواه و درست (از این نظر که شکایتی نداشته و آن را دوست داشته باشد) برسد و مسئولیت آن را قبول کند.
گام دوم انگیزه درونی و بیرونی را هم زمان استمرار میبخشد، جدی گرفتن و بها دادن به آنها است. اگر ما به هدایت کودک به این هدف که خود تصمیم بگیرد، انتخاب کند، و بسازد میپردازیم. باید به مسئولیتها، تصمیمها، انتخاب و آثار او نیز عمیقاً توجه کنیم. در این رابطه توصیه میشود، رفتارهای ابتکاری و سازنده کودک ولو کوچک و ناچیز مورد تشویق قرار گیرد. در این مواقع بهتر است از