انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

آداب و فرهنگ ایرانیان (تحقیق)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

آداب و فرهنگ ایرانیان

گزینوفون می‌نویسد: کودکان ایرانی در مدارسشان فنون قضاوت و عدالت و اداره می‌آموزند. معلمان در این مدارس قضایای مختلف را برای شاگردان به‌تمرین می‌گذارند، اتهامات فرضی ازقبیل دزدی و راهزنی و رشوه‌خواری و تقلب‌کاری و تعدی و اموری که معمولاً اتفاق می‌افتد را برضد برخی از دانش‌آموزان مطرح می‌کنند و از دانش‌آموزانِ دیگر می‌خواهند تا دربار? آنها حکم داده مرتکب چنین بزههائی را کیفر دهند. آنها همچنین یاد می‌گیرند که به‌کسانی که اتهام ناروا به‌دیگران می‌زنند نیز کیفر دهند. درنتیج? چنین آموزشهائی کودکانِ ایرانی از سنینِ اولی? عمرشان با بدیها و نیکیها آشنا می‌شوند و می‌کوشند که خودشان را به‌بهترین خصلتها بیارایند و در آینده مرتکب اعمال خلاف نشوند. آنها حتی می‌آموزند که کسی‌که توانِ انجام کار سودمندی برای دیگران دارد ولی از انجامش خودداری می‌ورزد را نیز مجازات کنند؛ زیرا خودداری از انجام کار نیک در عین توانِ انجام آن را ناشکری دربرابر نعمتهای خدا می‌شمارند، و ناشکری را درخور کیفر می‌دانند. این از آن‌رو است که آنها عقیده دارند که انسان ناشکر نسبت به ادای وظیفه‌اش در قبال پدر و مادر و اطرافیان و جامعه و کشورش سستی و اهمال می‌کند؛ و کسی‌که در انجام وظیفه‌اش اهمال کند انسان بی‌شرمی است که ممکن است مرتکب هر کار خلاف اخلاقی بشود. از دیگر آموزشهائی که در این مدارس به‌کودکان داده می‌شود تسلط بر نفس و نظارت بر خویش و نظارت بر کردارهای دیگران، و اطاعت کهتران از مهتران و کاردیدگان است. ایرانیان همچنین به‌کودکان می‌آموزند که چه‌گونه در خورد و نوشْ جانب اعتدال را مراعات کنند؛ به‌همین جهت، دانش‌آموزان نه با مادرانشان که با آموزگارانشان غذا می‌خورند، و این غذا را نیز آنها از خانه‌هایشان با خودشان می‌آورند. کودکان درکنار این آموزشها، تیراندازی و زوبین‌افکنی می‌آموزند. اینها آموزشهائی است که تا سنین 15 و 16 سالگی به‌کودکان و نوجوانان داده می‌شود، و پس از آن آنها وارد دوران جوانی می‌شوند و چیزهائی به‌آنها آموخته می‌شود که مخصوص بزرگسالان است

افلاطون می‌نویسد: بزرگ‌زادگان ایرانی در هفت‌سالگی اسب‌سواری می‌آموزند؛ چهار آموزگارِ فرزانه برای آموزشِ آنها گماشته می‌شوند. خردمندترینِ آموزگار شیوه‌های خداپرستی و امور حکومتگری را از روی اوستا (به‌تعبیر افلاطون: ماگیای زرتشت) به‌آنها آموزش می‌دهد؛ درستکارترین آموزگار به‌آنها می‌آموزد که در هم? زندگی راست‌گو و راست‌کردار باشند؛ خوددارترین آموزگار شیوه‌های حکومت بر خویشتن را به‌آنها می‌آموزد؛ و دلیترین آموزگار به‌آنها می‌آموزد که دلیر و بی‌باک باشندهرودوت در سخن ازخصلتهای ایرانیان می‌نویسد که ایرانیان دروغ را بزرگ‌ترین گناه می‌دانند، و وامداری را ننگ می‌شمارند، و می‌گویند وامداری از این‌رو بد و ناپسند است که کسی‌که بدهکار باشد مجبور می‌شود که دروغ بگوید؛ از این‌رو همواره از ننگِ بدهکار شدن می‌پرهیزند. ایرانیان به‌همسایگان احترام بسیار می‌گزارند، هرچه همسایه نزدیک‌تر باشد بیشتر مورد توجه است و همسایگان دور و دورتر در مراتب پائین‌تری از احترام متقابل قرار دارند. ایرانیان هیچ‌گاه در حضور دیگران آب دهان نمی‌اندارند و این کار را بی‌ادبی به‌دیگران تلقی می‌کنند؛ آنها هیچ‌گاه در حضور دیگران پیشاب نمی‌کنند و این عمل نزد آنها از منهیات مؤکد است. در میگساری تعادل را مراعات می‌کنند و هیچ‌گاه چنان زیاده‌روی نمی‌کنند که مجبور شوند استفراغ کنند یا عقلشان را از دست بدهند. ایرانیان روز تولدشان را بسیار بزرگ می‌شمارند و در آن روز مهمانی و جشن برپا می‌کنند و سفره‌های گوناگون می‌کشند، گاو و گوسفند سرمی‌برند و گوشت آنها را در میان دیگران بخش می‌کنند (خیرات و صدقه می‌دهند). آنها هیچ‌گاه در آبِ رودخانه پیشاب نمی‌کنند و جسم ناپاک در آب جاری نمی‌اندازند؛ و اینها را از آن‌رو که سبب آلوده شدن آب جاری می‌شود گناه می‌شمارند

هرودوت می‌نویسد که ایرانیان معبد نمی‌سازند، برای خدا پیکره و مجسمه نمی‌سازند. آنها خدای آسمان را عبادت می‌کنند و میترا و اَناهیتا‌ و همچنین زمین و آب و آتش را می‌ستایند. آنها حیوانات را در جاهای پاک قربانی می‌کنند و گوشت قربانی را در میان مردم تقسیم می‌کنند و عقیده ندارند که باید چیزی از آن را به‌خدا داد، زیرا می‌گویند که آنچه به‌خدا می‌رسد و خشنودش می‌سازد روح قربانی است نه گوشت او. وقتی می‌خواهند قربانی بدهند حیوان را به‌جائی که فضای باز است می‌برند، آنگا به‌درگاه خدا دعا می‌کنند. در دعاکردن نیز رسم نیست که حسنات را برای شخصِ خود بطلبند، بلکه برای پادشاه و هم? مردم کشور دعا می‌کنند و خودشان را نیز یکی از اینها می‌شمارند

زرتشت می‌گوید: پروردگارا! آنگاه که تو مردم را به‌نیروی مینَویِ خویش آفریدی و قدرت درک و شعور به‌آنها دادی؛ آنگاه که تو جسم را با جان درآمیختی؛ آنگاه که تو کردار و آموزش را پدید آوردی، چنین مقرر کردی که هرکسی برطبق اراد? آزاد خودش تصمیم بگیرد و عمل کند. چنین است که دروغ‌آموز و راست‌آموز، یعنی هم آنکه نمی‌داند و هم آنکه می‌داند، هرکدام برطبق خواستِ درونی و ذهنیتِ خویش به‌بانگ بلند تعلیم می‌دهد و مردم را به‌سوی خویش فرامی‌خوانَد. انسان نیک‌اندیشی که در انتخاب راهش مُرَدَّد است آرمَئیتی معنویتِ راهگشای خویش را به‌او می‌بخشد تا راه درست را برگزیندانسانِ‌ باخردی که خردِ اندیشه‌ورِ خویش را به‌کار می‌گیرد با گفتار و کردارش عدالت‌خواهی و راست‌کرداری و نیک‌اندیشی را گسترش می‌دهد، پروردگارا، چنین کسی بهترین یاورِ تو است.

کسی‌که با رهنمودگیری از خرد مینوی خویش بهترینها را از راه کلامِ آموزند? اندیش? نیک توسط زبانش و از راه کردارِ پارسایانه توسط دستهایش انجام دهد، اهورَمَزدا را که آفریدگارِ عدالت است به‌بهترین وجهی شناخته است.هرکه به‌وسیل? اندیشه و گفتار و کردار نیک با بدی بستیزد تا بدی را از میان بردارد و بدکاران را راهنمائی کند تا از بدی دست بکشند و به‌نیکی بگرایند اراد? اهورَمَزدا را به‌نحو خوشنودگرانه‌ئی تحقق بخشیده است.

کسی که راه راستی و خوشبختی ابدی یعنی راهی که به سوی جایگاه اهورَمَزدا رهنمون باشد را در زندگیش در این جهانِ مادی به‌ما نشان دهد به‌بهترین و برترین خوشی خواهد رسید. پرودگارا! چنین کسی همچون تو پاک و آگاه و دانا استیک کاهن بزرگ بابلی دربار? کوروش بزرگ چنین نوشته است:

در ماه نیسان در یازدهمین روز (روز 12 فروردین) که خدای بزرگ بر تختش جلوس داشت... کوروش به‌خاطر باشندگانِ بابل امانِ همگانی اعلان کرد.... او دستور داد دیوارِ شهر ساخته شود. خودش برای این‌کار پیش‌قدم شد و بیل و کلنگ و سطل آب برداشت و شروع به ساختنِ دیوار شهر کرد.... پیکره‌های خدایانِ بابل، هم زن‌خدا هم مردخدا، همه را به‌جاهای خودشان برگرداند. اینها خدایانی بودند که سالها بود از نشیمن‌گاهشان دور کرده شده بودند. او با این کارش آرامش و سکون را به‌خدایان برگرداند. مردمی که ضعیف شده بودند به‌دستور او دوباره جان گرفتند، زیرا پیشترها نانشان را از آنها گرفته بودند و او نانهایشان را به‌ایشان بازگرداند.... اکنون به‌هم? مردم بابل روحی? نشاط و شادی داده شده است. آنها مثل زندانیانی‌اند که درهای زندانشان گشوده شده باشد. به‌کسانی‌که در اثر فشارها در محاصره بودند آزادی برگشته است. هم? مردم از اینکه او (یعنی کوروش) شاه است خشنودند.

کاهن بزرگ مصر دربار? داریوش بزرگ چنین نوشته است:

شاهنشاه داریوش، شاهِ هم? کشورهای بیگانه، شاه مصر عُلیا و سُفلی وقتی در شوش بود به‌من فرمان داد که به‌مصر برگردم و تأسیسات حیات‌بخش پزشکی مصر را نوسازی کنم. ... آن‌گونه که شاهنشاه فرمان داده بود مأموران شاهنشاه مرا از این‌زمین به‌آن زمین بردند تا به مصر رساندند. هرچه شاهنشاه دستور داده بود را انجام دادم. کارمندان را به‌خدمت گرفتم همه از خاندانهای سرشناس نه از مردم عادی. آنها را زیر دستِ کاردانان و استادان گماشتم تا پیش? پزشکی فراگیرند. فرمان شاهنشاه چنین بود که باید همه چیزهای شایسته و بایسته به‌آنها تحویل داده شود تا پیش? خود را به‌خوبی انجام دهند. من هرچه لازم بود و هر ابزاری که پیشترها در کتابها مقرر شده بود را در اختیار آنها گذاشتم. شاهنشاه چنین دستور داده بود، زیرا به‌فضیلت این علم واقف بود. او می‌خواست که بیماران شفا یابند. او اراده کرده بود که ذکر خدایان را جاوید سازد، معابد را آباد بدارد، جشنها و اعیاد دینی با شکوه بسیار برگزار شود

از ویژگیهای فرهنگ ایرانی آن بود که هیچ انسانی دارای تقدس شمرده نمی‌شد، بلکه تقدس خاص خدا و ایَزدان و فضایل ملکوتیِ هفتگانه بود که ضمن سخن از زرتشت شاختیم. به همین سبب بوده که در تمام دوران هخامنشی و پارتی و ساسانی هیچ زیارتگاهی برای هیچ انسانی، نه برای مغان و نه آتَروَنان و نه هیربدان، ساخته نشد. و از همین‌رو است که واژه‌هائی معادل «عصمت» و همچنین «زیارت» به مفهوم مذهبیش (زیارت به‌مفهومی که ما پس از مسلمانی‌مان شناخته‌ایم) در زبان ایرانی ساخته نشده است. و از آنجائی که در فرهنگ ایرانی هیچ انسانی در هر مقامی که باشد دارای تقدس و عصمت نیست، عقیده به اینکه انسان بتواند واسطه و شفیع میان انسان و خدا شود نیز در فرهنگ ایرانی وجود نداشت. زرتشت نیز واسط? میان انسانها و خدا شمرده نمی‌شد بلکه آموزگاری بود که نیک‌بودن و نیک‌زیستن را به انسانها آموخته بود. انبیای قوم سامی هم در حیاتشان و هم همیشه پس از مرگشان واسطه‌های میان خدا و مریدان خویش شمرده می‌شدند، و مریدانشان به‌انداز? فرمانهائی که برای انبیاء و جانشینانِ انبیاء می‌بردند و به‌اندازه‌ئی که به معبد خدمت می‌کردند و ثمر? تلاش و کارشان را به عنوان زکات و صدقات به متولیان معبد می‌دادند انتظار داشتند که انبیاء و رهبران دینشان در زندگی‌شان و حتی پس از مرگشان برایشان نزد خدایشان وساطت کنند (شفیع بشوند) تا خدا از خطاهایشان درگذرد؛ یعنی مردگان نیز واسطه میان انسان و خدا بودند. اما در دین ایرانی هیچ‌گاه چنین باوری دربار? انسانهای زنده و مرده شکل نگرفت.

از دیگر ویژگی فرهنگ ایرانی آن بود که هیچ‌کدام از عیدهای ایرانی با برگزاری مراسم برای هیچ انسانی در ارتباط نبود بلکه هرکدام از عیدها (نوروزِ کوچک که اکنون نوروز گوئیم، نوروز بزرگ که اکنون سیزده‌ به‌در گوئیم، مهرگان، سده، و جشنی که اکنون چارشنبه سوران گوئیم) مراسمی بود که برای پیوند با طبیعت برگزار می‌شد و مستقیماً با تحولات طبیعی در ارتباط بود. دین ایرانی به‌ شادزیستی بهای بسیار داده بود، و از این‌رو عید ایرانی نه مراسم عبادی بلکه سور و سرود و رقص دسته‌جمعی بود و جشنهایش مراسم شادی و سور و ستایش زیبایی‌ها بود. در فرهنگ ایرانی نه برای بزرگداشت انسانها حتی زرتشت مراسم دینی برگزار می‌شد و نه برای هیچ‌کدام از شخصیتهای دیگر. این از آن‌رو بود که ایرانی برای هیچ انسانی تقدس و عصمت قائل نبود تا به‌خاطرش مراسم دینی برپا کند. ایرانی برای طبیعت جشن برپا می‌کرد و همراه با طبیعت ابراز شادی و سرور می‌نمود.

نماز نیز در دین ایرانی نه همچون نمازِ ادیان سامی ستایش پیامبرشاه و انسانهای مدعیِ‌ نمایندگیِ خدا و ستایش اعضای خانواد? پیامبرشاه، و نه دعا و تضرع و ابراز خواری و ذلت در حضور خدا به‌خاطر جلب ترحم خدای جبّار، بلکه ستایش ارزشها و پدیده‌های سومند بود که جلوه‌های عینیِ رحمت آفریدگار شمرده می‌شدند. به‌عبارتِ دیگر، نماز در دین ایرانی مجموعه‌ئی از سرودهای ستایشِ ارزشها و پدیده‌هائی بود که در خدمت سعادت بشر بودند؛ و در میان اینها سپنتَ?‌مَنیو و وهومنَ? و اَرتَ? از مقام والائی برخوردار بودند و در نمازها بیشتر از همه مورد ستایش قرار می‌گرفتند، به‌علاوه مهر و ناهید و باران و آبِ جاری و کشتزار و زمینِ بارور و ستورانِ سودمند و مادران و زنان ستایش می‌شدند؛ و این‌را در گفتار زرتشت دیدیم. به‌عبارت دیگر، آنچه نماز در دین ایرانی را تشکیل می‌داد سرود تلقین به‌خود برای همسان شدن با هم? آفریدگان سودمند و خدمت‌رسان به بشریت بود. این نیایشها به‌انسان می‌آموزد که هر فردی چنانچه از این فضایل پیروی کند و اینها را در درون خویشتن بپرورد و خودیشتن را با آنها همسان سازد خواهد توانست که به‌بلندترین مرحله از تکامل انسانی رسیده خداگونه شود، و در این‌باره هیچ تفاوتی میان انسانها وجود ندارد.

دربار? نظام طبقاتی دوران ساسانی در کتاب مینوی خرد چنین می‌خوانیم:

حکیم از خِرَدِ مینوی پرسید: تکلیف معین و مشخص و متمایز فقیهان و ارتشتاران و کشاورزان چیست؟خرد مینوی پاسخ داد: تکلیف فقیهان آن است که دین خدا را نگهبانی کنند، عبادات را به شایستگی برگزار کنند، خداشناسی را به مردم یاد بدهند، مردم را با گفتار و کردار نیک آشنا کنند، راه سعادت جاویدان اخری را به مردم نشان بدهند و مردم را از نیتج? بدکرداری که بدبختی اخروی در پی دارد بیاگانند.

تکلیف ارتشتاران آن است که جلو دشمنان کشور را بگیرند، از مرزهای کشور پاسداری و نگهبانی کنند، و امنیت و آرامش را برای مردم کشور تأمین کنند.

و تکلیف کشاورزان آن است که زمین را با کار و فعالیت آباد کنند و برای مردم جهان ثروت و خوشی و شادی بیاورند.حکیم از خرد مینوی پرسید: تکلیف پیشه‌وران چیست؟

خرد مینوی گفت: تکلیف پیشه‌وران آن است که به‌کاری که در آن تخصص ندارند دست نزنند، و کارهائی که در آنها تخصص دارند را به‌بهترین وجهی انجام دهند، و در قبال کارهائی که انجام می‌دهند مزد درخور دریافت کنند. کسی که کاری انجام می‌دهد که در آن تخصص ندارد آن کار را خراب می‌کند و کارش بی‌ثمر می‌ماند. چنین کسی کاری که انجام می‌دهد چونکه نمی‌تواند به‌شایستگی انجام دهد کارش به‌مثاب? نوعی گناهکاری است



خرید و دانلود  آداب و فرهنگ ایرانیان (تحقیق)


تحقیق مردم شناسی و فرهنگ عامه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

عنوان:

مردم شناسی و فرهنگ عامه

فرهنگ عامه یا فرهنگ مردم چیست؟

: یک بررسی کوتاه و گذرا این مقاله یک بررسی کوتاه درباره چیستی فرهنگ عامه یا فرهنگ مردم است. مسلما برای کسانی که در زمینه فرهنگ مردم فعالیت و تحقیق می کنند بهر حال نوعی تلقی و برداشت از حوزه کارشان دارند. اما چیستی و چگونگی فرهنگ مردم از همان ابتدای ظهور این حوزه از دانش تاکنون یکی از مباحث مورد بحث بوده است. نگارنده در این مقاله ضمن مرور کوتاه تاریخی درباره فرهنگ مردم، سعی کرده ام یکی از ابعاد این دانش یعنی قلمرو موضوعی آن و ویژگی هایش را تحلیل نمایم. در بخش پایانی مقاله یک مرور کوتاه به مطالعات فرهنگ مردم در ایران ارائه کرده ام. هدف از این مرور بیان دقیق تاریخ این مطالعات در ایران نیست بلکه اشاره ای است به این واقعیت که مطالعات فرهنگ مردم در ایران چگونه شکل گرفت و چه تحولی و توسعه ای داشته است. واضح است که شناخت و تحلیل دقیق موضوع چیستی و چگونگی فرهنگ مردم بررسی های بشسیار گسترده تری می طلبد و در اینجا هدف نگارنده بیشتر ارائه یک ساختار مفهومی و طبقه بندی از موضوع است و نه بیشتر. ظهور مطالعات فرهنگ مردم  واژه folklor  مرکب از دو بخش folk  به معنی توده و مردم و lore  به معنی دانش است. این واژه نخستین باردر سال 1846م. توسط باستان شناس انگلیسی ویلیام جان تامزW.g.thoms(با نام مستعار "آمبروزمورتون"  ambrose mortonu) ساخته شد. ویلیام تامز ,فولکلور را به عنوان جانشینی برای اصطلاح نادرست "عتیقات عامیانه" پیشنهاد کردکه عتیقه شناسان انگلیسی و زبان شناسان آلمانی در نیمه نخست سده نوزدهم میلادی برای مطالعه راه و رسم زندگی طبقات پایین اجتماع ساخته بودند. ویلیام تامز فولکلور را به گونه ای نظم علمی می دانست که موضوع آن بحث درباره دانش عامیانه و آداب و رسوم سننتی است . اگرچه از نیمه دوم قرن نوزدهم همگام با گسترش علوم اجتماعی و به خصوص مردم شناسی فرهنگی  cultural  anthropology شاخه علمی جدید فولکلور رفته رفته توسعه یافت .لیکن همیشه به عنوان یک نظام علمی که به موضوع خاصی می پردازد و در خود آن موضوع نیز گونه ای ابهام وجود دارد به کار رفته است . مثلا گئورگ هرزو می نویسد : فولکلور مسائل و بخشهایی از فرهنگ است که ابدی شده و با حکایت شفاهی – افسانه ها – آوازه های عامیانه و رقصها بیان می شود . در ایران هم اکثر کسانی که در زمینه گردآوری موضوعات فرهنگ عامه کار و تحقیق کرده اند تعریف هرزو را پذیرفته اند و عموما فولکلور را مجموعه ای از " دانستنیها " و اعمال و رفتاری دانسته اند که در میان عامه مردم سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. در حال حاضر در نتیجه تحقیقات زیادی که در کشورهای مختلف در زمینه گردآوری موضوعات فرهنگ عامه انجام گرفته است و در نتیجه توسعه علم مردم شناسی و قوم شناسی ,فولکلور به یک رشته علمی و دانشگاهی تبدیل شده است که در آمریکا و برخی کشورهای دیگر در مقاطع تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد و دوره های تخصصی تحصیل و تدریس می شود و به مطالعه فرهنگ عامه می پردازد و در زبان فارسی می توان آن را " فرهنگ عامه شناسی " نامید . سنتموضوع فولکلور پرداختن به جنبه های سنتی جامعه یعنی شیوه های اعمال و رفتار وعادات و باورهای سننت است. بنابراین در فرهنگ عامه شناسی  سنت یک واژه



خرید و دانلود تحقیق مردم شناسی و فرهنگ عامه


تحقیق مبانی نظری طراحی تعریف فرهنگ نزد ایرانیان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

فصل چهارم:

مبانی نظری طراحی

فرهنگ را می توان تبلور و چکیده در یافت ها و دانسته ها ی عملی و نظری و عقلی و احساسی یک قوم دانست فرهنگ روش زیستن و اندیشیدن است و حاصل مجموع دانسته ها و اعتقادهای یک قوم در طی قرون متمادی است فرهنگ آینه تمام نمای ارزشهای حاکم بر فرد و جامعه است و نیز بینش و نگرش کلی جامعه است نسبت به جهان که با چهره های گوناگون در ادبیات ،هنر،تاریخ ،فلسفه ، سیاست ، اخلاق ، گفتار ، کردار ، مدیریت و...تجلی پیدا می کند .

برای پایداری فرهنگ کهنسال وغنی باید فرهنگ خود را با مقتضیات دنیای کنونی ، آرزوها و نیازهای مردم تطبیق دهیم و ثانیا" فرهنگ ملی با رشته هایی خود را با فرهنگ جهانی پیوند دهد ( و فرهنگ خود را تازه و پویا نگه داشته تا بر آورنده نیاز زمان و جامعه باشد )

با ید به دنبال فرهنگی غنی و قوی بود که در غیر اینصورت هر چه دیگران می خواهند به او می دهند و نه هر چه خود بدان نیاز دارد . اگر قومی از فرهنگ خود برید ، هم به زندگی ملی خود بی اعتنا می شود . هم قوه تمییز را ازدست می دهد و هم ذوق بیگانه پسند می یابد . فرهنگ یک جامعه برایند از کل تاریخ آن جامعه است که پیوندی عمیق با جوامع مجاور و فرهنگ های جهانی دارد.

فرهنگها هموار ه با یکدیگر دادو ستد می کنند و بر یکدیگر تأثیر می گذارند بین فرهنگها یک بحث و گفتگوی دائمی وجود دارد. و فرهنگی زنده می ماند که بینه کافی جهت سالم در مقابل فرهنگ بیگانه را داشته باشد .

هیچ انسانی قادر نیست که در شبانه روز بیش از 24 ساعت زندگی کند، اما به کمک فرهنگ این کمیت را زیر پا گذاشته و با ایجاد کیفیتی که به جای آن می نشاند، بسیار وسیعتر ، بزرگتر و پر زمانتر زندگی میکند بشر به کمک فرهنگ (تاریخ و ادبیات و هنر) توانسته است آستانه محدود زندگی خاکی را در نوردد و با ایجاد آثاری که گمان می کند بعد از او به جای خواهد ماند حیات خود را در آینده بگسترد . و گمان می کرده است که اگر اثری بعد از مرگ از او به یادگار ماند ، او را در اذعان آیندگان حاضر نگه خواهد داشت و اندکی از نیستی او را ترمیم خواهد کرد.

تعریف فرهنگ culture

فرهنگ واژه ایست فارسی ومرکب ازدوجزء “ فر “ و “ هنگ “ است. “ فر“ به معنای شکوه وعظمت است واگربه عنوان پیشوند بکاررودبه معنای جلو، بالا، پیش وبیرون است. “ هنگ “ ازریشه اوستایی سنگ t hanga به معنای کشیدن، سنگینی ووقاراست. این واژه مرکب به معنای بیرون کشیدن، بالاکشیدن وبرکشیدن می باشد.

اصطلاح فرهنگ دارای معانی ومفاهیم متفاوت ومتنوع است ودرسیرتاریخی خود، معانی مختلفی راگرفته است. ازآنجمله می توان به معانی زیراشاره کرد :

ادب ، تربیت ، دانش ، معرفت ، مجموعه آداب ورسوم وآثارعلمی وادبی یک ملت ، نیکویی وپرورش ، بزرگی ، فضیلت ، شکوهمندی ، هنر ، حکمت ، عقل ونیزتعلیم وتربیت ، آموزش وپرورش ومکتب وایدئولوژی.

وسعت قلمروفرهنگ به وسعت حیات اجتماعی انسان است وتمامی میراثهای اندیشه وعمل انسان ازآغازتاامروزراشامل می شود. به همین دلیل تعاریف مختلفی ازنظرسیاسی، اجتماعی، ادبی ازآن شده است. ( تاکنون قریب به 400 تعریف برای فرهنگ شده است. )

“ ادواردبارنت تایلور“درسال 1871 درکتاب “ فرهنگ ابتدایی “ ، نخستین تعریف رسمی ازفرهنگ راچنین بیان می کند :

« فرهنگ مجموعه پیچیده ایست که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن وبالاخره تمام عادات ورفتاروضوابطی است که فردبه عنوان عضوجامعه ازجامعه فرامی گیردودربرابرآن جامعه وظایف وتعهداتی

تعریف فرهنگ نزدایرانیان

دررویکرداندیشمندان وصاحب نظران ایرانی به“ فرهنگ “، هم فهم ونگاهی که فرهنگ رادر‘بعدمعنوی به تنهایی می بیند به چشم می خوردوهم فهم ونگاهی که فرهنگ رادارای دو‘بعدمادی ومعنوی می داند.

درزیربه تعریف برخی ازاندیشمندان ایرانی از“ فرهنگ “ اشاره می کنیم

دکترعلی شریعتی

آن زنده یادضمن اشاره به اینکه تمدن بشری دارای وجه مادی ومعنوی است ووجه معنوی آن رافرهنگ می گوینداین گونه تعریفی رابیان می کند:« فرهنگ عبارت است ازمجموعه ساخته هاواندوخته های مادی ومعنوی یک قوم یا نژادیاملت خاص درطول تاریخ. »

دکترمحمدعلی اسلامی ندوشن

ایشان درتعریف خودازفرهنگ، به دومفهوم عام وخاص آن بدین شرح اشاره می کند: « فرهنگ به مفهوم عام خود، روش زندگی کردن واندیشیدن است وحاصل می شودازدانسته هاوتجربه هاواعتقادهای یک قوم.

وفرهنگ به معنای خاص، به سرمایه معنوی یک قوم گفته می شودواین همه آثارادبی وهنری وفکری رادربرمی گیرد. »

دکترعبدالکریم سروش

اوفرهنگ راچنین تعریف می کند: « مجموعه آداب واندیشه هاودیدگاههاواعتقادات وارزشهای یک قوم راکه اولاًبرخوردارازوحدت تالیفی باشندوثانیاًاقیانوس وارآن قوم رافراگرفته باشندوثالثاً آدمیان ، غافل وغیرمختارانه درآن غوطه ورباشند، فرهنگ می نامند. »

استادمحمدتقی جعفری

به اعتقاداو، جامع ترین تعریفی که ازفرهنگ می توان ارائه داداین است :« فرهنگ عبارت است ازکیفیت یا شیوه ی بایسته وشایسته برای آن دسته ازفعالیتهای حیات مادی ومعنوی انسانهاکه مستندبه طرزتعقل سلیم واحساسات تصعیدشده ی آنان درحیات معقول تکاملی باشد. »

دکتربهاءالدین خرمشاهی

معماری فرهنگ

فرهنگ رابطی است بین انسان و محیط بیرون تا ریشه او را هم در طبیعت و هم در جامعه مستحکم سازد به کمک فرهنگ انسانها به هم وابسته و نزدیک می شود و با مشترکات ذهنی که زائیده همین فرهنگ است ، ملت به وجود می آید که پیوند گاه او را اشتراکی است در خاطره ها و اشتراک در چیزهایی که دوست می دارند و اشتراک در چیزهایی که دشمن می دارند و اشتراک زبان و چیزهایی دیگر.

فرهنگ به معنای خاص به سرمایه معنوی یک قوم گفته می شود که همه آثار ادبی و هنری را در بر می گیرد . همه آنچه از درون او سرچشمه گرفته و در برون تجلی خود را در سازندگی یافته است .

این سازندگی ، اگر متوجه برآوردن نیاز های مادی و جسمانی اجتماع باشد، نام تمدن می گیرد ، و اگر ناظر بر اقناع نیازهای معنوی و غیر انتفاعی و غیر قابل تقویم نام فرهنگ ، ولی غالبا" این دو با هم پیوستگی می یابند . تمدن بیشتر جنبه عملی و عینی دارد و فرهنگ بیشتر جنبه ذهنی و معنوی و فلسفه و حکمت و حکمت و ادبیات و اعتقادها ، در قلمرو فرهنگ هستند ، در حالی که تمدن بیشتر ناظر بر رفع حوائج مادی انسان در اجتماع است معماری وسیله واقعی سنجش فرهنگ یک ملت بوده و هست هر ساختمانی یک شاهد فرهنگی است چه به مفهوم خوب و چه به مفهوم بد آن .

با پا گرفتن فرهنگ ، نظامی پیدا شد که در صدد ایجاد تعادلی بین خواسته های فردی و خواسته های اجتماعی بود... این نظام که روابط متقابل انسانها را مشخص می کند و فرهنگ نضج می دهد بر بنیان یک سیستم ارزشی بنا شده است و این سیستم در طول زمان ثابت نیست . آنچه که ما از آن به عنوان سبک معماری نام می بریم در واقع نموداری مجسم از این ترتیب است که با تغییر کردن تناسب بین ایدئو لوژی دانش و هنر ، سبک نیز تغییر می کند . از اینجا می توان به میزان اهمیت تأثیر فرهنگ بر معماری و سبک های ناشی از آن پی برد . باید توجه داشت که معماری صرفا" یک عمل ساختمان سازی نیست بلکه یک عمل فرهنگی در آن مستتر است که توسط نمادها و عناصر ذهنی و عینی را بط بین اندیشه



خرید و دانلود تحقیق مبانی نظری طراحی تعریف فرهنگ نزد ایرانیان


تحقیق فرهنگ در روابط بین الملل

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

فرهنگ: بخش فراموش‌شده و یا عنصر ذاتی نظریه روابط بین‌الملل

برای مدت‌ها مطالعه سیاست بین‌الملل تحت تاثیر رویکرد رئالیسم، ظاهرا باعث کم‌توجهی به ابعاد فرهنگی و هنجاری الگوهای رفتاری بازیگران گردیده است. تحت این شرایط تلاش فراونی که برای تجزیه و تحلیل رویدادهای بین‌المللی از زوایای امنیتی، سیاسی و اقتصادی به عمل آمده‌اند، عملا قضای اندکی را جهت عنایت به بخش‌های فرهنگی باقی گذارده است. گرچه به ظاهر دولت‌ها بر اساس وجود منافع متعارض به صف‌آرایی در مقابل یکدیگر پرداخته و در شرایط همسویی خواست‌ها، هدف‌ها و استراتژی‌ها، مبادرت به همکاری با یکدیگر می‌نمایند و همچنین در یک وضعیت بینابین به رقابت با هم می‌پردازند و ما هر یک از موقعیت‌های مزبور را در چارچوب علائق اقتصادی، سیاسی و امنیتی تبیین، تشریح و تفسیر می‌کنیم، ولی در اکثر مواقع عملا برداشت‌ها، شناخت‌ها و ارزیابی‌ها که به صورت‌های ملموس اقتصادی، سیاسی و امنیتی تجلی می‌یابند نشات گرفته از یک سلسله ارزش‌ها، هنجارها، نمادها و اعتقادات می‌باشند. با وجود آنکه امکان دارد به ظاهر این‌گونه تصور گردد که در فرآیند نظریه‌پردازی سیاست بین‌الملل، توجه اندکی به ابعاد فرهنگی الگوهای رفتاری می‌شود لکن این غفلت لزوما به معنای آن نیست که اعمال و عکس‌العمل‌های بازیگران نسبت به رویدادهای گوناگون از عوامل فرهنگی نشات نگیرند. باید اذعان داشت که به‌رغم آنکه عدم تاکید بر ابعاد فرهنگی سیاست خارجی و سیاست بین‌الملل می‌تواند محققان و نخبگان اجرایی را متهم به تقلیل‌گرایی نماید، از طرفی تاکید عمده و بارز بر این مقوله و در حاشیه قرار دادن ابعاد امنیتی، سیاسی، اقتصادی و تجاری امکان دارد تعارضات و تضادهای موجود بازیگران را به واسطه مورد توجه قراردادن هنجارها، ارزش‌ها و نمادها و اصرار بر «بایدها» و «نبایدها» تشدید نماید. بدین ترتیب شاید تا زمانی که هنجارهای عام جایگزین نگاه‌های خاص‌گرایانه فرهنگی نگردیده‌اند، الگوی انتخاب منطقی دیپلماسی می‌تواند پوششی برای تعارضات هنجاری و ارزشی در سیاست بین‌الملل به‌شمار رود.

  از سویی، موضوع فرهنگ در سیاست بین‌الملل را می‌توان از زوایه و منظر دیگر مورد توجه قرار داد. بر اساس این تحلیل در حقیقت نظریه روابط بین‌الملل، مجموعه داستان‌هایی را در مورد دنیای سیاست بین‌الملل در اختیار ما می‌گذارد. تحت این شرایط نظریه روابط بین‌الملل به طور عمده بر اسطوره‌ها، فرهنگ و ایدئولوژی متکی است. چنین اسطوره‌سازی‌ها را در چارچوب رویکردهای گوناگون و به اشکال مختلف ملاحظه می‌کنیم. در واقع تصاویری بدین ترتیب که از سیاست بین‌الملل به دست داده می‌شوند، تابعی از این‌گونه اسطوره‌سازی‌ها هستند.

  اگر بخواهیم از این بعد به مسئله نگاه کنیم، در این صورت درمی‌یابیم که فرهنگ نه تنها بخش فراموش شده روابط بین‌الملل نمی‌باشد بلکه اصولا بدون توجه به عناصر هنجاری، ارزشی، اسطوره‌ای و ایدئولوژیک فرهنگ، نمی‌توان مباردت به ارائه نظریه‌ای نمود و سیاست بین‌الملل را در چارچوب رویکردی خاص مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. بر اساس این تجزیه و تحلیل. در اکثر موارد نظریه‌پردازان بدون آنکه ذکر در اسطوره‌سازی‌ها، ایدئولوژی و فرهنگ خاص به عمل آورند، عملا و به صورت ناخودآگاه بر مبنایی این متغیر سیاست بین‌الملل را تبیین و تفسیر می‌کنند.

فرهنگ و رفتار سیاست خارجی 

  فرهنگ را می‌توان به صورت مجموعه‌ای از آداب و رسوم، اخلاقیات، اعتقادات، ارزش‌ها و نمادهایی تلقی کرد که معمولا از طریق جامعه‌پذیری، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.[۱] در حقیقت فرهنگ نوعی دادوستد یا تولید و مبادله معنا میان گروه یا اعضای یک جامعه به شمار می‌رود.[۲] مطالعاتی که در دهه ۱۹۶۰ توسط پاره‌ای از نویسندگان علوم سیاسی تحت عنوان فرهنگ سیاسی صورت گرفت، تاثیرپذیری فرهنگ را از سیاست و بالعکس نشان می‌دهد. چنین بررسی‌هایی در مراحل بعد به تجزیه و تحلیل رابطه میان فرهنگ و سیاست خارجی پرداخت. محققانی چون «آلموند» و «وربا»فرهنگ سیاسی را به صورت توزیع خاص الگوهای جهت‌گیری به سوی موضوعات سیاسی در میان اعضای یک جامعه تعریف کرده‌اند.[۳] در اینجا موضوعات سیاسی می‌توانند شامل نهادها ـ ساختارها و همچنین نقش‌ها و رفتارهای سیاسی و حکومتی شوند. تحت این شرایط در حالی که کمتر به موضوع همگونی و یکنواختی جهت‌گیری‌ها عنایت می‌گردد، عملا بیشتر توجهات معطوف به انعکاس آداب و رسوم، سنت‌ها، اخلاقیات،



خرید و دانلود تحقیق فرهنگ در روابط بین الملل


فرهنگ کار افرینی 58 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 58

 

مقدمه

به زبان ساده « کارآفرینی» همان ، فرآیند تاسیس یک کسب وکار ( شرکت) بر مبنای یک فکر و ایده ی نو است . یک یا گروهی از افراد که به آنها « کارآفرین» می گوییم، فرصتی نوین را کشف، یا خلق میکنند . و برپایه ی آن ، شرکت یا موسسه ای خصوصی بنیان نهاده ، به قول معروف ، دل را به دریا زده ، وارد عرصه ی بازار ورقابت می شوند. کار آفرینی نیازمند وجود فرهنگ خاصی است . هر فردی ، تواناییوتمایل به کارآفرینی ندارد . به همین علت و باتوجه به اهمیت کلیدی کارآفرینی کارآفرینی در اقتصادهای نوین ( ایجاد شرکت های کوچک ومتوسط) ، کشورهای مختلف، مصممانه برنامه های مفصلی را برای بسط چنین فرهنگی در جامعه ی خود تدارک دیده اند ، تا بتوانند همچنان مسیر رشد و پویایی شان را ادامه دهند . موفق ترین کشور در این زمینه ، آمریکا است . متاسفانه در کشور ما ، افراد بیشتر روحیه « کارمندی » دارند تا کارآفرینی و خطرپذیری. امیدوارم مدیران کشور بکوشند برمبنای یک برنامه ریزی جدی، به ارتقای فرهنگ کارآفرینی در کشور نایل آیند.

فرهنگ کارآفرینی

فرهنگ را میتوان مجموعه ای از باورها ، آیین ها ، اندیشه ها ، آداب ورسوم ، و ارزش های حاکم بریک جامعه دانست . به دیگر سخن ، فرهنگ مقوله ای است که ، در سطح جامعه و گروه ، و درتعامل میان آن ها معنا می یابد . و شیوه ی برقراری ارتباط وتعامل را میان افراد آن جامعه بیان می کند . برمبنای فرهنگ است که افراد ، تجارب ،تصورات وعقاید خود را با یکدیگر مبادله می کنند . فرهنگ را می توان نظامی فکری دانست که ، در گفتار و رفتار جامعه متجلی می شود . در یک نگرش کلی و جامع،« فرهنگ» شیوه و اسلول زندگی است . از این منظر ، فرههنگ مقوله ای در حال تحول، که از بسیاری از شرایطاجتماعی ، اقتصادی و سیاسی حاکم بر جامعه تاثیر می پذیرد.

اگر از دیدگاه « شیوه ی زندگی» به فرهنگ بنگریم ، نمی توانیم آن را از مقوله ی کار ونحوه ی کسب درآمد جدا بدانیم. کار و فرهنگ همواره و در تمامی جوامع بر یکدیگر تاثیر متقابل داشته اند روش های رایج کسب و درامد ، تا حد زیادی برنحوه ی رفتار افراد وتعامل آنها موثراست . گسترش کارآفرینی نیز، به عنوان عامل ایجاد اشتغال وتولید ثروت در جامعه، نتایج فرهنگی ویژه ای را رد پی خواهد داست که قابل تامل وبررسی است .

ارتباط میان کارآفرینی و فرهنگ ، از دو سو قابل بحث است . از یک سو، نتایج کارآفرینی است که برجامعه تاثیر میگذارد و از سوی دیگر ، خود فرآیند کارآفرینی و فرهنگ حاکم بر آن است که ، هم متاثر از مبانی فرهنگ جامعه است ، وهم می تواند درآن ، تحولات اساسی ایجاد کند .

از یک سو کارآفرینی باایجاد فرصت های شغلی وتولید ثروت و بهبود شرایطاقتصادی ، پیش زمینه ی اساسی برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه است . با برآورده شدن نیازهای اولیه ی معیشتی ، زمینه برای بروز ینازهای عالی تر انسانی فراهم می شود که ، اگر در مسیر ی درست هدایت شود ، به شکوفایی وتعالی انسان ها وجامعه می انجامد . علاوه بر این ، نوآوری که از مشخصه های اساسی کارآفرینی است ، منجر به تولید محصولات جدیدتر و ارائه خدمات جدیدتر و متنوع تر می شود و به این ترتیب قدرت انتخاب مردم افزایش می یابد و زندگی ساده تر می شود . با بالارفتن سطح رفاه و آسایش و افزایش اوقات فراغت ، فرصت های بیشتری برای فعالیت های فرهنگی ایجاد واین امر در درازمدت موجب تشکیل و گسترش تشکل های مردمی می شود که با هدایت مناسب آن ها ، می توان گام های بلندی در جهت ارتقای فرهنگی جامعه برداشت .

از سوی دیگر ، نحوه ی شکل گیری و ثمربخشی کارآفرینی ، روش ها و شیوه های خاصی میخواهد که بر پایه ی باورها و ارزش های ویژه ای استوار شد ه است . مجموعه ی این روش ها و باورها رامی توان یک فرهنگ تلقی نمود. در واقع، فرآیند کارآفرینی در بطن خود فرهنگ خاصی نهفته دارد .این فرهنگ را می توان همان فرهنگ حاکم بر شرکت های کارآفرینی کوچک دانست . مفهوم مشترکی است که ، اعضای شرکت پذیرفته اند وارزش ها، باورها و روش های مشترکی است که بر فعالیت شرکت ، حاکم است . ویژگی های این فرهنگ رابه طور خلاصه می توان در چند عنوان کلی بیان کرد :

1 – کارآفرینی ، فرهنگ درک تغییر وکشف فرصت :

کارآفرینان وشرکت های کارآفرین همگام باتغییرات گام بر میدارند ، و می کوشند فرصت های ایجاد شده در جریان این تغییرات راکشف و ازآن ها بهره برداری کنند.هنگامی که با تغییرات ، مستلزم بستری فرهنگی است که به تغییر ، بها می دهد ، و به استقبال آن می رود . بستری که می تواند در صورت لزوم ، رهیافت ها وعملکردهای سنتی و قدیمی راکنار بگذارد و رهیافت های نوینی را برگزیند.

در عمیق ترین لایه های فرهنگ، کارآفرینی ، یک باور اساسی نهفته است و ان این که ، نمی توان در امواج سهمگین تحولات، جزیره ای کوچک و باثبات ساخت . و با قراردادن حصارهای به ظاهر مستحکم ، جامعه را از تبعات مثبت و منفی تحولات مصون نگاه داشت .

این باور اساسی ، در جوامعی که به تعمیق و گسترش مبانی فرهنگی خود، اهتمام ویژه ای دارند ، باوری ارزشمند و سرنوشت ساز است . دنیا به سوی جهانی شدن، پیش می رود . با گسترش سیستم های اطلاعاتی و ارتباطی ، مرزهای فرهنگی میان ملت ها ، روزبه روز کم رنگ تر می شود.

فرهنگ ها در دنیای آینده تعاملی نزدیک و گسترده دارند . فرهنگ کشورهای پیشرفته و ارزش های حاکم بر آن ها ؛ چه درست و چه نادرست ، همچون سیل عظیمی موجودیت فرهنگی سایر ملت ها را به خطرخواهد افکند. بنای یک سد عظیم ، راه رویارویی بااین



خرید و دانلود  فرهنگ کار افرینی 58 ص