لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
1- مفهوم سرمایه گذاری :
شرکتهای سهامی ممکن است بخشی از منابع مالی مازاد بر نیاز را در سپرده های بانکی، اوراق قرضه، اوراق مشارکت و یا سهام سایر شرکتها سرمایه گذاری نمایند. بکارگیری (مصرف) منابع مالی و اقتصادی به منظور کسب منافع در آینده را سرمایه گذاری نامند.
2- طبقه بندی سرمایه گذاریها :
برای تأمین اهداف گزارشگری مالی سرمایه گذاریها معمولاً به دو گروه سرمایه گذاری کوتاه مدت و بلند مدت طبقه بندی می شوند. ما در این کتاب تنها به توضیح سرمایه گذاری کوتاه مدت خواهیم پرداخت. مباحث مربوط به سرمایه گذاریها بلند مدت در درس حسابداری میانه مورد بررسی قرار می گیرد.
طبقه بندی هریک از سرمایه گذاریها به کوتاه مدت و بلند مدت بر اساس هدف سرمایه گذاری و ماهیت آنها و قصد مدیریت صورت می گیرد. سرمایه گذاریهایی که سریعاً قابل فروش بوده و به سهولت به وجه نقد تبدیل می شوند و هدف سرمایه گذار نگهداری آن در مدت کوتاه است، سرمایه گذاری کوتاه مدت نامیده می شود و تحت عنوان داراییهای جاری در ترازنامه شرکتها طبقه بندی می شوند. بنابراین طبقه بندی سرمایه گذاریها در ترازنامه شرکت سرمایه گذار به قابلیت فروش اوراق بهادار و قصد سرمایه گذار بستگی خواهد داشت.
2-1- سرمایه گذاری کوتاه مدت: اگر اوراق قرضه و سهام خریداری شده به سرعت قابل فروش باشد و سرمایه گذار قصد داشته باشد که آنها را در مدت محدودی نگهداری کند، این سرمایه گذاری کوتاه مدت است. معمولاً در سرمایه گذاریهای کوتاه مدت قصد سرمایه گذار استفاده از سود ناشی از تغییر قیمتها در بازار و همچنین سود سهام شرکت سرمایه پذیر در کوتاه مدت است.
2-2- سرمایه گذاری بلند مدت : اگر سرمایه گذار طرح فوری برای فروش سرمایه گذاری نداشته باشد یا اوراق بهادار سریعاً قابل فروش نباشد، یا به عنوان سرمایه گذاری بلند مدت در ترازنامه طبقه بندی شوند. با توجه به مطالب فوق می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که یک تغییر در تصمیم هیأت مدیره شرکت در مورد قسمتی از سرمایه گذاری موجب تغییر طبقه بندی آن خواهد شد.
سرمایه گذاری کوتاه مدت به دو دسته تقسیم می شود :
2-1-1- سرمایه گذاری کوتاه مدت در اوراق بدهی (اوراق قرضه و مشارکت)
2-1-2- سرمایه گذاری کوتاه مدت در سهام سایر شرکتها
2-1-1- حسابداری سرمایه گذاری کوتاه مدت در اوراق بدهی
برای ثبت رویداد خرید یک ورقه بدهی در زمان خرید اوراق قرضه (هنگام سرمایه گذاری) حساب سرمایه گذاری کوتاه مدت به بهای تمام شده بدهکار و حساب بانک در صورت پرداخت نقدی بستانکار می گردد :
تاریخ
شرح
عطف
بدهکار
بستانکار
xx13
سرمایه گذاری کوتاه مدت
بانک
بابت خرید اوراق قرضه
××
××
به موجب اصل بهای تمام شده سرمایه گذاریهای کوتاه مدت نیز به بهای تمام شده در حسابها ثبت می گردد. بهای تمام شده سرمایه گذاریهای کوتاه مدت، شامل بهای خرید و هر گونه هزینه انجام شده برای خرید آن از قبیل حق العمل کارگزار بورس اوراق بهادار، مالیات خرید و حق الزحمه مشاور سرمایه گذاری می باشد.
به علت مشخص نبودن مدت زمان نگهداری اوراق بدهی و یا کوتاه بودن این مدت، در زمان خرید اوراق صرف و کسری از این بابت شناسایی نمی شود. (شناسایی صرف و کسر، منجر به ثبت سرمایه گذاری کوتاه مدت به ارزش اسمی اوراق می شود) همچنین در برخی از کشورها، افزایش ارزش سرمایه گذاریهای کوتاه مدت ناشی از نوسانات قیمت دز بازار به عنوان درآمد شناسایی نشده (چون فرآیند کسب سود کامل نگردیده است) و فقط هنگامی که این نوع سمرایه گذاریها فروخته می شوند، درآمد حاصل از فروش قابل شناسایی است. (فرآیند کسب سود هنگام فروش کامل می شود)
هنگام دریافت هر قسط سود تضمین شده اوراق (بهره) ثبت حسابداری دریافت آن به این صورت است که، حساب بانک بدهکار و حساب درآمد سرمایه گذاری بستانکار می گردد. نحوه محاسبه درآمد سود بصورت زیر است :
نرخ سود هر دوره × تعداد اوراق× ارزش اسمی هر ورقه = درآمد سرمایه گذاری (بهره)
تاریخ
شرح
عطف
بدهکار
بستانکار
xx13
بانک
درآمد سرمایه گذاری (بهره)
بابت دریافت سود اوراق
××
××
در هنگام فروش اوراق، ثبت زیر در دفاتر صورت می گیرد :
تاریخ
شرح
عطف
بدهکار
بستانکار
xx13
بانک
سرمایه گذاری کوتاه مدت
سود حاصل از فروش سرمایه گذاری
بابت فروش اوراق قرضه (یا مشارکت)
××
××
××
در ثبت فوق حساب بانک به بهای فروش، حساب سرمایه گذاری کوتاه مدت به بهای تمام شده و مابه التفاوت این دو حساب به عنوان سود (زیان) حاصل از فروش سرمایه گذاریها شناسایی می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
بهداشت روان به مفهوم تامین و رشد سلامت روانی فردی ـ اجتماعی ،پیشگیری از ابتلا و درمان مناسب بیماریهای روانی و نوتوانی بیماران روانی است و در بهداشت روان فعالیتهای زیر بکار گرفته می شود.
1 ـ کلیه فعالیتهای که در جهت تامین و گسترش سلامت روانی فردی و اجتماعی باشد.
2 ـ اقداماتی که با کمک به درمان به موقع و مناسب بیماریهای روانی شیوع بیماری را کاهش دهد و از معلولیتهای بیشتر پیشگیری نماید.
3 ـ اقداماتی که بیماران مزمن یا معلولین روانی را بکار و فعالیت فردی و اجتماعی دوباره هدایت و آنان را از معلولیت بیشتر برهاند .
دربهداشت به فعالیتهای بند اول و دوم پیشگیری اولیه ، به فعالیتهای بند سوم پیشگیری ثانویه و به فعالیتهای بند چهارم پیشگیری نوع سوم یا نوتوانی ( توانبخشی ) گفته می شود.
انواع خدمات بهداشت روانی
برای فعالیتهای بهداشت روان روشها و برنامه های متفاوتی وجود دارد که عبارتند از:
آموزش بهداشت روان
مبارزه با علل بیماری یا عوامل مؤثر در انتقال آن
افزایش مقاومت فردی ـ اجتماعی
مشاوره و راهنمائی
بیماریابی و مداخله اولیه
اصلاح نظام مراقبتی
نوتوانی در خانه و اجتماع
حرفه درمانی
هریک از این روشها و برنامه ها ممکن است تمام یا بخشی از فعالیتهای پیشگیری اولیه ، ثانویه و یا نوع سوم باشند. مبارزه با علل بیماریها و افزایش مقاومت در برابر ابتلاء به بیماریها پیشگیری اولیه ، بیماریابی پیشگیری ثانویه ، نوتوانی پیشگیری نوع سوم و بالاخره آموزش بهداشت و مشاوره از هر سه نوع پیشگیری به حساب می آیند.
جمعیتهای آسیب پذیر در بهداشت روان
گرچه بهداشت روان با این مفهوم خود را در برابر تمام بیماران و همه مردم متعهد می بیند، اما بدلیل محدویت امکانات کشوری و به منظور موفقیت بهتر ، بناچار از جمعیتهای نیازمند به خدمات بهداشت روان ، گروهها و جمعیتها ئی را که نیارمند ی بیشتری داشته و آسیب پذیری زیادتری از نظر بهداشت روان دارند، انتخاب و فعالیتهای خود را بر آنان متمرکز می نماید. بیماران و معلولین روانی ، عقب ماندگان ذهنی و بیماران صرعی ، کودک و نوجوانان ، زنان باردار و مطلقه و داغدیده ، افراد بی سرپرست ، زندانیان و مهاجران به ترتیب از گروههای آسیب پذیر تر و جمعیت های هدف در برنامه بهداشت روان می باشند.
بهداشت روان بعنوان بخشی از بهداشت عمومی
بهداشت روان بخش جدائی ناپذیر از بهداشت عمومی است که فرد را از عناصر شناختی ، عاطفی و همجنین از توانایی های خود در ایجاد ارتباط با دیگران آگاه می گرداند انسان با داشتن تعادل روانی ، بهتر می تواند بر استرس های زندگی فائق آید، کارهای روزانه را پربار تر و سودمندتر گرداند و فرد مفیدی برای جامعه باشد.
اختلالات روانی ومغزی با تاثیر روی سلمت روان فرد ، امکان دستیابی به بخش هایی از موارد بالا و یا امکان عملی ساختن تمام آنها را بطور کلی و یا به گونه ای نسبی غیر ممکن می سازد . درمان این گونه اختلالات و پیشگیری از به وجود آمدنها، راه استفاده از تمام توانایی موجود در فرد را برای وی هموار می سازد.
از آنجائیکه بهداشت روان پایه و اساس رشد انسان است ،این حقیقت را باید پذیرفت که مسائل بهداشت روان همراه زندگی است ، امکان پدید آمدنها همیشه وجود دارد و لازم است تا در باره آنها بحث و گفتگو شود .
بهداشت به معنی سلامتی است . اما سلامتی فقط نداشتن بیماری نیست . فرد سالم علاوه بر اینکه بدنی سالم دراد ، باید خوشحال و راضی باشد.او توانایی برخورد با مشکلات ، محرومیت ها و شکست ها را دارد و می تواند با این کار دیگران را هم به لذت بردن از زندگی علاقمند نماید. این فرد دیگران را آزار نمی دهد و به زحمت نمی اندازد. چنین فردی را که از نظر جسمی ،روانی و اجتماعی طبیعی است و روحیه خوبی نیز دارد می توانیم سالم بخوانیم.
انسانها به دلایل مختلف دچار بیماری جسمی می شوند . سوء تغذیه ، عوامل میکروبی ، تغییرات محیط زندگی، فرسودگی و صدمه جسمی ،کمبود مواد مورد نیاز خونی و عوامل فراوان دیگر بیماری جسمی می کند و امروزه اغلب بیماریهای جسمی توسط پزشکان قابل درمان و کنترل اند.
روان هم مانند جسم ممکن است بیمار شود. بیماران روانی احساس می کنند که تعادل و احساس سر زندگی خود را از دست داده اند. در بیماری روانی کارکردهای مختلف روانی نظیر تفکر، عواطف ، حافظه، هوش و اراده دچار اختلال می شود. صحبت و رفتار بیمار غیر طبیعی می شود و توانائی انجام کار از دست می رود.
برای هرکس تصور اینکه بدنبال هر بیماری جسمی چه اشکالی برای بیمار بوجود می آید ساده است . همه ما می دانیم تب بالا، کوری و یا شکستگی ساق پا برای یک فرد چه مشکلاتی ایجاد می کند. حتی اغلب نسبت به فردی که دچار بیماری یا معلولیت جسمی شده است و اکنش عاطفی و دلسوزی نشان می دهیم . اما بسیاری نمی دانند که بیماری روانی چیست و لذا قادر به ایجاد رابطه عاطفی درست و کمک به این گونه بیماران نیستند. برای بیمار روانی اغلب کوتاهی می شود و کسی به فکر ش خطور نمی کند که او را جهت درمان به بیمارستان یا نزد پزشک بفرستند.
اگر فردی دستش شکسته باشد، شما برای او متاسف وناراحت می شوید، ولی وقتی مشکل روانپزشکی دارد،مردم نمی دانند که باید چه کاری انجام دهند،چون نمی توانند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
آشنایی با مفهوم خویشتن
“خود شناسی“
چکیده:
رفتار انسان پیچیده و اغلب علل گوناگون دارد. و از فردی به فرد دیگر تغییر می کند. حتی اگر رفتار مورد مشاهد یکی باشد. افراد با خودهای متفاوت از یک موقعیت می تواند درک متفاوتی داشته باشد. شاید رفتار یکسانی که از دوفرد در یک زمان بروز می کند با رفتار مشابهی که در زمانهای مختلف از همان افراد سر می زند ، دلایل مختلفی داشته باشد و از طرف دیگر ممکن است از رفتاری که نشان می دهیم یا حرفهایی که می زنیم آگاه نباشیم، تمام این رفتار و اعمال از خود ما سرچشمه می گیرد. مطالب فوق این نظر را که انسان دارای ابعاد و جنبه های متفاوتی از “خود“ است را به اثبات می رساند و نویسنده مقاله را بر آن داشت تا مفهوم خود یا خویشتن انسان را در رویکرد های روانکاوی ، روانی- اجتماعی ، صفات ، انسان گرایی ، شناختی ، شناختی- اجتماعی ، ارگانیسمی و سرشتی ، پردازش اطلاعات،تحلیل رفتار متقابل و دیدگاه گشتالت با توجه به نظریات روانشناسان شخصیت وبا عنایت به پارادایم مورد مطالعه آنها از نظر بگذرانیم.
مقد مه:
برای انسان هیچ حکم ارزشی مهمتر از داوری او در مورد نفس خویش نیست،و ارزشیابی شخص از خویشتن قطعیترین عامل در روند رشد روانی اوست تصویری که یک فرد از خویشتن دارد به طور ضمنی در همه واکنشهای ارزشی او تجلی میکند. ارزشیابی شخص از خویشتن اثرات بر جسته ای در جریان فکری،احساسات، تمایلات،ارزشها و هدفهای وی دارد وکلید فهم رفتار اوست. هیچ کس نمی تواند نسبت به داوری خود درباره خویشتن بی تفاوت باشد زیرا طبیعت وی چنین اجازه ای را نمی دهد.
دائک فیک و لا تبصر و دوئک فیک و لاتشعر
اتزعم انک جرم صغیرو فیک انطوی العام الا کبر
درد تودر درون تواست و تو می بینی و دوای تو در درون تو است و تو آگاه نیستی. می پنداری که همین جثه کوچک هستی و حال آنکه درونت عالم بزرگی در بر دارد. حتما خوانندگان عزیز به این مطلب پی برده اند که هدف شناخت “خود “ است تا از این طریق بتوانیم در آرامش و سلامتی به زندگی خود ادامه داده و از پس مصائب و مشکلات درونی خود برآئیم.
رویکرد روانکاوی:
فروید (Freud) در تشریح شخصیت با توجه به تجد ید نظری که در سالهای آخر داشت سه ساختار بنیادی نهاد ، IdخودEgo و فراخود Superegoرا مطرح کرد.نهاد مخزن غرایز است و بطور مستقیم با ارضاء نیازهای بدنی ارتباط دارد. نهاد مطابق اصل لذت pleasure principleعمل میکند و هیچ وقت از واقعیت آگاه نیست “خود“ نسبت به واقعیت آگاهی دارد و قادر است محیط فرد را دستکاری کند و مطابق با اصل واقعیت Reality- pincipleعمل کند. خود از دیدگاه فروید ارباب خردمند شخصیت آدمی است و قصد خود ، خنثی کردن تکانه های نهاد نیست بلکه کمک به نهاد جهت کاهش تنش است. خود با توجه به اینکه تابع اصل واقعیت است تصمیم می گیرد که چه زمانی و به چه شیوه ای غرایز می توانند به بهترین نحوه ممکن ارضاء شوند. فروید رابطه خود یا نهاد را مانند سوار کار با اسب در نظر گرفته است که نیروی خام حیوانی اسب باید از سوی سوار کار مورد هدایت و رسیدگی قرار گیرد. جنبه سوم شخصیت از نظر فروید “ فراخود “ است. این جنبه اخلاقی شخصیت معمولا در سنین 5 یا 6 سالگی قرار گرفته است و پیش از هر چیزی در بر گیرنده قاعده های رفتاری وضع شده از سوی والدین است.
کودک از یک طرف رفتارهایی را که در نظر والدین نادرست یا بد هستند،در اثر تنبیه و تحسین یاد می گیردو از سوی کودک از والدین یاد می گیرد که دارای خود آرمانی Ego-Ideal است و شامل رفتارهای خوب یا درستی است که کودک به خاطر آن تحسین شده است. فراخود در نقش دارواخلاقی و به منظور دست یابی به کمال اخلاقی،مصمم و حتی بی رحم است. فراخود از نظر شدت، نامعقولی و پافشاری نسنجیده و پی گیرانه بر فرمانبرداری، تفاوتی با نهاد ندارد. و قصد آن، نه به تعویق انداختن خواستهای لذت جویانه نهاد،بلکه بازداری همه آنها ست. فراخود،نه برای لذت تلاش می کند و نه برای دستیابی به هدفهای واقع گرایانه بلکه تلاش آن صرفا در جهت کمال اخلاقی است.
بنابراین خود در این میان به شدت گرفتار شده و زیر فشار نیروهای مصر و تضاد است. به تعبیر فروید خود بینوا، روزگار سختی را در پیش رو دارد و از سه ناحیه نهاد، واقعیت و فراخود در فشار است. و زمانی که خود به شدت تحت فشار باشد، نتیجه اجتناب ناپذیر این اصطکاک پدید آمدن اضطراب است. (شولتز ، ترجمه کریمی ، 1378).
منبع اضطراب ممکن است در نهاد، فراخود یا در واقعیت نهفته باشد. وقتی نهاد منبع اضطراب است فرد احساس می کند که با خطر غرق شدن توسط تکانه ها روبرواست ، وقتی فراخود منبع اضطراب است، فرد احساس گناه و خود محکومی می کند.
رویکرد روانکاوی جدید:
کارل یونگ (carlyung) خود را ذهن هشیار دانست یعنی آن بخش از روان که به ادراک،تفکر،احساس و یادآوری مربوط می شود. این بخش شامل آگاهی ما از خویشتن و مسئول انجام فعالیتهای طبیعی زندگی در زمان بیداری است خود ، دارای کارکردی انتخابی است و تنها محرکهایی را به ذهن هشیار و آگاه راه می دهد که پیوسته در معرض آنها قرار داریم. قسمت اعظم ادراک هشیار و واکنش نسبت به جهان پیرامون مان به وسیله نگرشهای برون گرایی Extraversion و درون گرایی Introversionتعیین می شود. وی اعتقاد داشت که زیست مایه ما می تواند به صورت بیرونی به سوی جهان خارج و یا به صورت درونی و به سوی خویشتن جریان یابد. جنبه دیگر نظریه یونگ تاکید بر این نکته دارد که چگونه افراد با نیروهای مخالف درون خود منازعه می کنند. یونگ در این خصوص واژه پرسونا personaرا بکار برد و در اصل پرسونا به نقابی گفته می شود که بازیگران یا افراد بر چهره می زنند تا در پس آن پنهان شوند و خود را چیزی جز آن چه هستند بنمایند.
ما در زندگی نقشهای بسیاری بازی می کنیم و صورتکهای بسیاری بر چهره می گذاریم چون همه ما چنین نقشهایی را بازی می کنیم به اعتقاد یونگ استفاده از نقاب های مختلف چندان زیان آور به نظر نمی رسد، حتی می تواند مفید وبرای مقابله با رویدادهای گوناگون زندگی جدید، ضروری باشد.
اگر شخص معتقد شود که صورتک و یا نقاب به راستی می تواند بر طبیعتش تاثیر نهد، آنگاه نقاب می تواند بسیار زیان آور باشد، چرا که دیگر شخص نقش بازی نمی کند بلکه به نقش تبد یل می شود، در نتیجه “من “ شخص همان نقاب می شود و سایر جنبه های شخصیت مجال رشد و پرورش کامل نمی یابند که محصول آن اضطراب است (شولتز، ترجمه خوشدل 1369).
جنبه دیگر شخصیت از نظر یونگ آنیما وانیموس Anima & Animusاهمیت این دو در این است که هر دو باید بیان شوند، یعنی مرد باید ویژگیهای زنانه خود و زن باید خصایص مردانه خود را همراه با خصوصیات جنس خود بروز دهد. تا شخص هر دو وجه خود را بیان نکند، نمی تواند به شخصیت سالم دست یابد. یونگ خود را هدف نهایی زندگی می داند. خود نمایانگر تلاش به سوی یگانگی، تمامیت و یکپارچگی همه جنبه های شخصیت است. زمانی که خود پرورش یافت، شخص با خویشتن و جهان احساس هماهنگی و یکپارچگی میکندو در غیر این صورت از سلامت کامل باز می ماند.
یونگ در نهایت به تحقق خود اشاره می کند و عنوان می نماید که برای رسیدن به خود شدن باید از آن جنبه های نفس که مورد غفلت قرار گرفته آگاهی پیداکردو هیچ یک از وجوه شخصیت نباید بر دیگری مسلط شود. و همه آنها به توازنی هماهنگ و به یک شخصیت مشترک رسیده باشند.
آلفرد ادلر (Alfred Adler) بر شیوه زندگی Life styleتکیه داشت که شخص بر اساس شیوه زندگی خاص خود ایفای نقش میکند و آن کلی است که به اجزا فرمان میدهد. شیوه زندگی مهمترین عاملی است که انسان زندگیش را بر اساس آن تنظیم می کند.
آدلر معتقد است شیوه زندگی دارای چهار صورت است :1) مفهوم خود یا خویشتن پنداری، یعنی اعتقاد فرد به اینکه “من“ که هستم 2)خود آرمانی، یعنی اعتقاد فرد به اینکه “من چه باید باشم“ یا مجبورم چه باشم تا جایی در میان دیگران داشته باشم 3)تصویری از جهان 4) اعتقادات اخلاقی، پس هر گاه میان اعتقادات مربوط به “خود“ و “ خودآرمانی “ تعارض به وجود آید، احساس حقارت Inferority Sensationبروز می کند.
شیوه زندگی ، ادلر را ارضاء نکرد، زیرا به نظر او مفهومی ساده و مکانیکی بود و سر انجام در راه جستجوی اصلی پویاتر به مفهوم “خود خلاق “ دست یافت. وی عقیده داشت که شخصیت آدمی فقط از استعدادهای غریزی ، ارثی ، تاثیرات محیط خارجی ، فعل و انفعالات حاصله از آنها تشکیل نمی شود ، بلکه در این میان خلاقیت و ابتکاری نیز در کار است به این معنی که آدمی برای ارضاء تمایل برتری جویی خود عوامل زیستی و اجتماعی را تجارب تازه و فعالیت های ابتکاری مورد استفاده قرار می دهد که این ابتکار و خلاقیت مظاهر “خود خلاق “ S elf - creativeهستند.
“ خود خلاق “ میان محرکهای خارجی و پاسخهایی که باید به آنها داده شود قرار دارد و در چگونگی و صدور پاسخ ها دخالت می کند یعنی ابتکار بخرج میدهد. بنابراین، طبق این نظر هر کسی معمار و سازنده بنای شخصیت خویش است و این بنا را با مواد خام وراثت و تجارب زندگی به وجود می آورد. و به عبارت دیگر آدمی می تواند حاکم بر سر نوشت خود باشد نه محکوم آن. “ خودخلاق “ به دنبال کارهای تازه و ابتکاری می رود و شیوه زندگی اختصاصی هر کس را معین میکند و این بر خلاف من فروید است که اسیر و بنده و اجرا کننده هدفهای غرایزفطری پنداشته شده است (سیاسی،1371).
کارن هورنای(Karen Horney) خودشناسی و کوشش در بالفعل ساختن استعدادهای فطری را وظیفه اخلاقی و امتیازی معنوی انسان می داند و آنرا نتیجه تحول اخلاقی می خواند و تحول آدمی را ناشی از خود او نه از اجتماع میداند. (همان منبع)
هورنای سه مفهوم برای “خود“ قائل است. 1)خود فعلی ،Actual self که از مجموع تجربیات شخص ترکیب یافته است 2)خود حقیقی Real selfشخص سالم و هماهنگ 3)خود آرمانی Idealized self(سادوک ، ترجمه پورافکاری1371).
هر اندازه آدمی بیشتر هدف خیالی و آرمانی خود را دنبال کند بیشتر از خود واقعی دور می شود و نتیجه این امر ابتدا افزایش شدت کشمکش درونی او بعد کوشش بیهوده او برای دفع آن کشمکش و رفتار نا بهنجار خواهد بود. فرد همه شکست ها و ناکامیهای خود را برون پنداریProjectionبه نیروهای خارجی نسبت می دهد که اگر فرد بتواند خود شناسی کند و به خود واقعی خویش پی ببرد از این حالت نجات خواهد یافت.
اریک فروم (Erick Fromm) در ارتباط مفهوم “ خود “ جهت گیری بارور را عنوان کرد ، بارور بودن را به کار بستن همه قدرتها و استعدادهای با لقوه خویش میداندو شخصیت سالم بارور به یک معنا چیزی را به بار می آورد که مهمترین دستاورد انسان، یعنی “ خود “ است انسانهای سالم با رایاندن همه استعدادهای بالقوه خود، با تبدیل شدن به آنچه در توانشان است با تحقق بخشیدن به همه قابلیتها و توانائیهایشان “ خود “ را می آفریند،فروم دو نوع وجدان اخلاقی قدرتگرا و وجدان اخلاقی انسانگر را مطرح کرد و بین این دو فرق گذاشت.وجدان اخلاقی قدرتگرا ، نمایا نگر قدرت خارجی درونی شده ای است که رفتار و اندیشه، بیرون از خود شخص است و او را از رشد کامل باز می دارد. وجدان اخلاقی انسانگرا، ندای “ خود “ است و از تاثیر عامل خارجی آزاد است. بنابراین شخصیت سالم بارور از توانایی هدایت و تنظیم خود بر خوردار است (شولتز ، ترجمه خوشدل 1369).
هنری موری (Henry Murray) همانند فروید نهاد، فرا خود و خود را بکار برد اما مفاهیم وی با آنچه فروید عنوان کرد اندکی تفاوت داشت. موری معتقد بود که نهاد مخزن تمامی امیال فطری تکانشی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
[1] . معادل های انگلیسی مفهوم مصلحت, مفاهیم زیر آمده است:
expediency, interest, policy, good intetion, maslahat
[2] [2] . دهخدا, علی اکبر, لغت نامه دهخدا, ج44, (چاپ سوم: تهران انتشارات دانشگاه تهران, 1334) ص 578.
[3] [3] . (ویرات) آنتونی کوئین, فلسفه سیاسی, ترجمه مرتضی اسعدی (انتشارات بین المللی هدی, 1371) ص 7 ـ 226.
[4] [4] . جواد طباطبائی, زوال اندیشه سیاسی (انتشارات کویر, 1374) ص 8 ـ 137.
[5]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
بخش اول
موضوع و مفهوم بانکهای مرکزی
مفاهیم مختلفی از بانکداری مرکزی به ذهن آمده که در همه آنها این نکته مشترک است: بانک مرکزی بانک معتبری است که قسمت اعظم عملیات خود را بجای اینکه از طریق افراد صورت دهد به وسیله بانکها انجام میدهد. و در این معاملات به بازار پول و سرمایه بیشتر توجه دارد تا به منافع صاحبان سهام. بعبارت دیگر هر وظیفه ایرا که در هر لحظه ای از زمان ایفا کند به موازات منافع عمومی خواهد بود بی آنکه جلب منفعت خویش محرک او بوده باشد.
بانکهای مرکزی در اقتصاد کشورها آنقدر موثر بوده اند و در صلح و جنگ دولتها را یاری کرده اند که ستایشگران آن چون در مقام ستایش برآمده اند از آن مفهومی معادل چرخ و آتش گرفته اند و آنرا از اختراعات عمده جهان بشمار آورده اند. این تشبیه هرچند تشبیهی بکمال تشبیهات دیگر نیست و نمیتواند جای خود را در ذهن آنچنانکه باید باز کند. ولی بنابرآنچه بانکداران بزرگ اعتقاد کرده اند قدر متیقن این است که بانک مرکزی مقتدرترین موسسه مالی است که انسان امروز بخود دیده است, و براستی روسای بانک های مرکزی در لحظاتیکه در باره پول تصمیم اتخاذ میکنند مقتدرترین مرد اقتصادی کشور خویشند.
هیس رئیس فدرال رزرو بانک نیویورک که سابقه بانکداری را به ایران سه هزار سال پیش میبرد و از نبوغ و دها مالی و پولی ایرانیان داد سخن میدهد، میگوید «بنابراین جای شگفتی نیست که بانکداران مرکزی را گاه موبدان آئین مالی میخوانند و آنانرا بجای آرندگان فرائض مرموزی میدانند که برای عامه قابل درک نیست.»
عده ای نیز بانک مرکزی را به قلب تشبیه نموده و گفتهاند «گردش پول چون جریان خون ضامن حیات اقتصادی ملتهاست. شدت و فشار آن سبب پیدایش قدرت خرید زیاد، تورم پولی وبالنتیجه تزلزل ارکان اقتصادی و بالاخره توقف امور میشود، و ضعف آن موجب تقلیل قدرت خرید یعنی بروز بحران و شیوع بیکاری و بالمآل تنزل درآمد ملی و سطح زندگی و بعبارت دیگر باعث ناتوانی و سستی حیات اقتصادی میگردد. لذا حفظ تناسب جریان پولی با وضع اقتصادی مهمترین وظیفه بانکهای مرکزی و مقامات مسئول هدایت سیاست پولی کشورها گردیده است.»
امروزه بانکهای مرکزی را نه تنها عامل ثبات اقتصادی میدانند بلکه آنانرا مظهر استقلال اقتصادی هرکشور بشمار میآورند که یک واحد پولی ثابت ارائه میکنند، و این پدیده را عامل مؤثری تلقی مینمایند که در جهت توسعه سیستم بانکداری سالم قدم برمیدارد. بهمین دلیل بود که در کنفرانس سال 1921 بروکسل که متخصصین و کارشناسان بین المللی ثبات ارز را بررسی میکردند برای رفع مشکلات و پیشبرد هدفهای اقتصادی بینالمللی و اعاده نظم جهانی پول توصیه کردهاند که در کشورهائیکه بانک مرکزی وجود ندارد باید حتماً تشکیل گردد.
تعریف جامع و دقیقی تابحال از بانکهای مرکزی نشده و این تعریف تا حد قابل ملاحظه ای بستگی به وظایف او دارد، و این وظایف از کشوری به کشور دیگر فرق میکند. بسیاری از بانکهای بزرگ مخصوصاً آنها که از ابتدای تاریخ بانکداری تشکیل شدهاند بر وظایفشان بتدریج اضافه کرده اند، معهذا میتوان گفت که هر بانک مرکزی کاملاً نضج گرفته ای باید سه وظیفه اصلی را بعهده بگیرد، یکی اینکه بانک بانکها باشد، دیگر آنکه بعنوان بانکدار دولت عمل کند و سوم آنکه سیستم پولی را اداره نماید.
بانک مرکزی، بانک بانک ها – در اینجا بانک مرکزی همان خدماتی را انجام میدهد که بانکهای بازرگانی برای مشتریان خود، و بصورت بانک مادر سپرده ها و ذخائر بانک های تجاری را قبول میکند، چک های آنها را وصول و وجوه لازم را در اختیارشان میگذارد، و تحت شرایط خاص وامهای کوتاه مدت به آنها میپردازد و بالاخره بصورت وام دهنده نهائی از طریق عمل تنزیل مجدد به آنها کمک مینماید. بعلاوه بانک مرکزی میتواند سایر بانکها را نظارت مند و در عین حال آنها را در موقع لزوم پشتیبانی نماید بیآنکه با آنها به رقابت بپردازد.
در گذشته که گاه بگاه در بین بانکهای بازرگانی خارجی ورشکستگی رخ میداد و وحشت عمومی ایجاد میکرد بانک های مرکزی خدمات شایانی انجام میداد و سریعاً اینگونه بانکها را یاری میکردند و از سرایت اثار شوم ورشکستگی بسیار بانک ها شدیداً جلوگیری مینمودند.
بانک مرکزی، بانکدار دولت – بانک مرکزی بعنوان نماینده مالی دولت وجوه دولت ملی را دریافت، نگهداری، انتقال و پرداخت مینماید. سهام و اوراق قرضه دولت را بجریان میگذارد. همچنین در بازخرید آنها اقدام و در مقتضیات خاص پیش پرداختها و وامهای کوتاه مدت بدولت اعطا میکند و تقریباً در تمام کشورها بانک مرکزی مشاور مالی دولت میباشد و در واقع دیون عمومی را اداره میکند. باین وظایف باید تنظیم پول و اعتبارات کشور را برحسب احتیاجات اقتصاد ملی نیز اضافه کرد.
بانک مرکزی، اداره کننده سیستم پولی کشور – شاید بتوان گفت مهمترین وظیفه بانک مرکزی نقش کنترل پول ملی و کنترل سیستم بانکی کشور باشد، هرچه صرفاً بانکدار بانکها و دولت بودن حدمت فوق العاده درخشانی نیست. در هر سیستم پیشرفتهای یک بانک بازرگانی میتواند این خدمات را برای دولت