انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق درباره مفهوم امامت (فایل word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 50

 

 

 

مقدماتی درباره مساله امامت

نویسنده: شهید مرتضی مطهری

بحث ما درباره امامت است.مى‏دانیم که در میان ما شیعیان مساله امامت اهمیت فوق‏العاده‏اى دارد و در میان سایر فرق اسلامى آن قدر براى این مساله اهمیت قائل نیستند.سر مطلب این است که مفهوم امامت در نزد شیعه با مفهوم امامت در نزد سایر فرق اسلامى متفاوت است.البته جهات مشترکى در کار هست ولى یک جهات اختصاصى هم در معتقدات شیعه در باب امامت هست که به همین جهت مساله امامت اهمیت فوق‏العاده‏اى پیدا مى‏کند.مثلا ما شیعیان وقتى که مى‏خواهیم اصول دین را بر طبق مذهب شیعه بیان کنیم مى‏گوییم اصول دین توحید است و نبوت و عدل و امامت و معاد، امامت را جزء اصول دین مى‏شماریم.اهل تسنن هم قائل به نوعى امامت هستند و اساسا منکر امامت به یک معنا نیستند، امامت را به شکل دیگرى قائل‏اند ولى به آن شکلى که قائل هستند، از نظر آنها جزء اصول دین نیست بلکه جزء فروع دین است.

بالاخره ما در مساله امامت اختلاف داریم، آنها قائل به نوعى امامت‏اند و ما قائل به نوعى دیگر.چطور شده است که شیعه امامت را جزء اصول دین مى‏شمارد ولى اهل تسنن از فروع دین مى‏شمارند؟علتش همان است که عرض کردم: مفهوم امامت در شیعه با آنچه که در اهل تسنن هست، متفاوت است.

امامت، استمرار نبوّت و همچون پیامبرى ، لطفى از جانب خداى متعال است. امامت جز با تصریح خداوندى تحقق نمى پذیرد و مردم در تعیین امام معصوم نقشى ندارند. امامت یکى از اصول بنیادى دین است و ایمان راستین جز با باور داشتن به بایستگى آن شکل نمى گیرد. امام کسى است که خداوند متعال او را ، پس از پیامبر به عنوان هدایتگر بشر برگزیده و باید از هر گناه و ناراستى پاک و معصوم ، و به اذن خدا، از جهان غیب آگاه باشد. امام نمونه کامل انسان و داراى برترین درجه کمال و فضیلت است و از آن جا که به یارى حق، همه گفتارها و رفتارهاى او نشان از راهى خدایى دارد، بر همه مردم پیروى از وى لازم و بایسته است.

معنى امام

کلمه «امام‏» یعنى پیشوا، کلمه «پیشوا» در فارسى، درست ترجمه تحت اللفظى کلمه «امام‏» است در عربى.خود کلمه «امام‏» یا «پیشوا» مفهوم مقدسى ندارد.پیشوا یعنى کسى که پیشرو است، عده‏اى تابع و پیرو او هستند اعم از آنکه آن پیشوا عادل و راه یافته و درست رو باشد یا باطل و گمراه باشد.قرآن هم کلمه امام را در هر دو مورد اطلاق کرده است.در یک جا مى‏فرماید: «و جعلنا هم ائمة یهدون بامرنا» (1) ما آنها را پیشوایان هادى به امر خودمان قرار دادیم.در جاى دیگر مى‏گوید: «ائمة یدعون الى النار» (2) پیشوایانى که مردم را به سوى آتش مى‏خوانند.یا مثلا درباره فرعون کلمه‏اى نظیر کلمه امام را اطلاق کرده است: «یقدم قومه یوم القیامة‏» (3) که روز قیامت هم پیشاپیش قومش حرکت مى‏کند.پس کلمه امام یعنى پیشوا.ما به پیشواى باطل فعلا کارى نداریم، مفهوم پیشوا را عرض مى‏کنیم.

پیشوایى در چند مورد است که در بعضى از موارد، اهل تسنن هم قائل به پیشوایى و امامت هستند ولى در کیفیت و شخصش با ما اختلاف دارند.اما در بعضى از مفاهیم امامت، اصلا آنها منکر چنین امامتى هستند نه اینکه قائل به آن هستند و در فردش با ما اختلاف دارند.امامتى که مورد قبول آنها هم هست ولى در کیفیت و شکل و فردش با ما اختلاف دارند، امامت به معنى زعامت اجتماع است که به همین تعبیر و نظیر همین تعبیر از قدیم در کتب متکلمین آمده است.خواجه نصیر الدین طوسى در تجرید امامت را این طور تعریف مى‏کند: «ریاسة عامة‏» یعنى ریاست عمومى.[در اینجا ذکر یک مطلب لازم به نظر مى‏رسد: ]

مشروعیت حکومت امام معصوم (ع)

در نظر شهید مطهری مدل مطلوب حکومت از نظر شیعه، امامت است، اما امامت دارای مفهوم، گستره و ابعاد چند گانه‌ای است که زعامت سیاسی و حکومت یکی از وجوه آن است. امامت در نزد مطهری تالی تلو نبوت است.(مطهری ،1374،ج4،ص841) ایشان برای پیامبر سه شأن قائل است که هر سه را خداوند به او عطاء کرده است. شأن اول، شأن ابلاغ وحی و پیامبری است.(مطهری،1374،ج4،ص843) در این زمینه پیامبر هیچ اختیاری ندارد، بلکه پیغمبر باید بی کم و کاست دستور و پیام الهی را ابلاغ کند، شأن دوم قضاوت است. (مطهری ،1374،ج4،ص843) این شأن پیامبر ناشی از اهمیت عدل در اسلام است، زیرا قضاوت حکم به عدل است. شأن سوم پیامبر، شأن ریاست عام است. پیامبر براساس این شأن رئیس و رهبر اجتماع مسلمین است. (مطهری، 1374،ج4،ص843) مطهری معتقد است که هر سه شان را خداوند به پیامبر اعطا کرده است و حکومت هم به عنوان یکی از این شئون الهی برعهده پیامبر بوده است. به نظر شهید مطهری در هیچ یک از شئون، مردم دخالتی ندارند و درامر حکومت نیز پیامبر به خواست مردم مدیریت اجتماعی جامعة اسلامی را برعهده نگرفت. پیامبر اکرم (ص) به حکم نبوت، مقام زعامت سیاسی را هم داراست، و این مسأله را نمی‌توان به شورا و یا رأی مردم سپرد. (مطهری،1374،ج4،ص865) اگر پیامبر در زمینة ابلاغ وحی هیچ اختیاری نداشت، اما در حوزة زعامت سیاسی دارای اختیار است. در شأن سوم پیغمبر به موجب این که رهبر اجتماع است، اگر فرمانی بدهد غیر از فرمانی است که طی آن وحی خدا را ابلاغ می‌کند. خدا به او اختیار چنین رهبری را داده و این حق را به او واگذار کرده است. لذا پیامبر در احکام حکومتی با اصحاب خود مشورت می‌کند. (مطهری ،1374،ج4،ص844) شهید مطهری امامت را تالی تلو نبوت می‌داند و معتقد است که هر سه شأن پیامبر ـ یعنی تبیین دین (منهای دریافت وحی) قضاوت و حکومت ـ به امامان منتقل می‌شود.

شؤون رسول اکرم

پیغمبر اکرم به واسطه آن خصوصیتى که در دین اسلام بود، در زمان خودشان به

حکم قرآن و به حکم سیره خودشان داراى شؤون متعددى بودند، یعنى در آن واحد چند کار داشتند و چند پست را اداره مى‏کردند، اولین پستى که پیغمبر اکرم از طرف خدا داشت و عملا هم متصدى آن پست بود، همین بود که پیغامبر بود یعنى احکام و دستورات الهى را بیان مى‏کرد.آیه قرآن مى‏گوید: «ما اتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا» (1) آنچه پیغمبر برایتان آورده بگیرید و آنچه نهى کرده[رها کنید]، یعنى آنچه پیغمبر از احکام و دستورها مى‏گوید، از جانب خدا مى‏گوید. پیغمبر از این نظر فقط بیان کننده آن چیزى است که به او وحى شده.منصب دیگرى که پیغمبر اکرم متصدى آن بود، منصب قضاست، او قاضى میان مسلمین بود، چون قضا هم از نظر اسلام یک امر گتره‏اى نیست که هر دو نفرى اختلاف پیدا کردند، یک نفر مى‏تواند قاضى باشد.قضاوت از نظر اسلام یک شان الهى است، زیرا حکم به عدل است و قاضى آن کسى است که در مخاصمات و اختلافات مى‏خواهد به عدل حکم کند.این منصب هم به نص قرآن که مى‏گوید: «فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما» (2) به پیغمبر تفویض شده و رسول اکرم از جانب خدا حق داشت که در اختلافات میان مردم قضاوت کند.این نیز یک منصب الهى است نه یک منصب عادى.عملا هم پیغمبر قاضى بود.منصب سومى که پیغمبر اکرم رسما داشت و هم به او تفویض شده بود به نص قرآن و هم عملا عهده‏دار آن بود، همین ریاست عامه است.او رئیس و رهبر اجتماع مسلمین بود و به تعبیر دیگر سائس مسلمین بود، مدیر اجتماع مسلمین بود.گفته‏اند آیه: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم‏» (3) ناظر به این جهت است که او رئیس و رهبر اجتماع شماست، هر فرمانى که به شما مى‏دهد بپذیرید.

قهرا اینکه مى‏گوییم سه شان، به اصطلاح تشریفات نیست بلکه اساسا آنچه از پیغمبر رسیده سه گونه است.یک سخن پیغمبر فقط وحى الهى است.در اینجا پیغمبر هیچ اختیارى از خود ندارد، دستورى از جانب خدا رسیده، پیغمبر فقط واسطه ابلاغ است.

است، مثل آنجا که دستورات دینى را مى‏گوید: نماز چنین بخوانید، روزه چنان بگیرید و...آنجا که میان مردم قضاوت مى‏کند، دیگر قضاوتش نمى‏تواند وحى باشد.

دو نفر اختلاف مى‏کنند، پیغمبر طبق موازین اسلامى بین آنها حکومت مى‏کند و مى‏گوید حق با این است‏یا با آن.اینجا دیگر اینطور نیست که جبرئیل به پیغمبر وحى مى‏کند که در اینجا بگو حق با این هست‏یا نیست.حالا اگر یک مورد استثنائى باشد مطلب دیگرى است ولى به طور کلى قضاوتهاى پیغمبر بر اساس ظاهر است همان طورى که دیگران قضاوت مى‏کنند، منتها در سطح خیلى بهتر و بالاتر.خودش هم فرمود من مامورم که به ظاهر حکم کنم، یعنى مدعى و منکرى پیدا مى‏شوند و مثلا مدعى دو تا شاهد عادل دارد، پیغمبر بر اساس همین مدرک حکم مى‏کند.این حکمى است که پیغمبر کرده[نه اینکه به او وحى شده باشد].

در شان سوم هم پیغمبر به موجب اینکه سائس و رهبر اجتماع است، اگر فرمانى بدهد غیر از فرمانى است که طى آن وحى خدا را ابلاغ مى‏کند.خدا به او اختیار چنین رهبرى را داده و این حق را به او واگذار کرده است.او هم به حکم اینکه رهبر است کار مى‏کند و لهذا احیانا مشورت مى‏نماید.ما مى‏بینیم در جنگهاى احد، بدر و در خیلى جاهاى دیگر پیغمبر اکرم با اصحابش مشورت کرد.در حکم خدا نمى‏شود مشورت کرد.آیا هیچ گاه پیغمبر با اصحابش مشورت کرد که نماز مغرب را اینطور بخوانیم یا آنطور؟بلکه مسائلى پیش مى‏آمد که وقتى درباره آنها با او سخن مى‏گفتند، مى‏فرمود این مسائل به من مربوط نیست، «من جانب الله‏» چنین است و غیر از این هم نمى‏تواند باشد.ولى در این گونه مسائل[یعنى در غیر حکم خدا] احیانا پیغمبر مشورت مى‏کند و از دیگران نظر مى‏خواهد.پس اگر در موردى پیغمبر اکرم فرمان داد چنین بکنید، این به حکم اختیارى است که خدا به او داده است.اگر هم در یک مورد بالخصوص وحیى شده باشد، یک امر استثنائى است و جنبه استثنائى دارد نه اینکه در تمام کارها و جزئیاتى که پیغمبر به عنوان رئیس اجتماع در اداره اجتماع انجام مى‏داد، به او وحى مى‏شد که در اینجا چنین کن و در آنجا چنان، و در این گونه مسائل هم پیغمبر فقط پیام‏رسان باشد.پس پیغمبر اکرم مسلما داراى این شؤون متعدد بوده است در آن واحد.

امامت به معنى رهبرى اجتماع

مساله‏امامت به معنى اولى که عرض کردم، همین ریاست عامه است، یعنى‏پیغمبر که از دنیا مى‏رود، یکى از شؤون او که بلا تکلیف مى‏ماند رهبرى اجتماع است.

اجتماع زعیم مى‏خواهد و هیچ کس در این‏جهت تردید ندارد.زعیم اجتماع بعد از پیغمبر کیست؟این است مساله‏اى که اصل آن را، هم شیعه قبول دارد و هم سنى، هم شیعه قبول‏دارد که اجتماع نیازمند به یک زعیم و رهبر عالى و فرمانده است و هم سنى، و در همین جاست که مساله‏خلافت به آن شکل مطرح است.شیعه مى‏گوید پیغمبر(ص)رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و گفت بعد از من زمام‏امور مسلمین باید به دست على(ع)باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقى که دارند، این مطلب را لااقل به شکلى که شیعه قبول داردقبول ندارند و مى‏گویند در این جهت پیغمبر شخص معینى را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمین بوده است که رهبر رابعد از پیغمبر انتخاب کنند.پس آنها هم اصل امامت و پیشوایى را - که مسلمین باید پیشوا داشته باشند - قبول دارند منتها آنهامى‏گویند پیشوا به آن شکل تعیین مى‏شود و شیعه مى‏گوید خیر، به آن‏شکل تعیین شد، پیشوا را خود پیغمبر اکرم به وحى الهى تعیین کرد.

اگر مساله امامت در همین حد مى‏بود(یعنى سخن‏فقط در رهبر سیاسى مسلمین بعد از پیغمبر بود)انصافا ما هم که شیعه هستیم، امامت را جزء فروع دین قرار مى‏دادیم نه اصول دین،مى‏گفتیم این یک مساله فرعى است مثل نماز.اما شیعه که قائل به امامت است، تنها به این حد اکتفا نمى‏کند که على(ع)یکى‏از اصحاب پیغمبر، ابو بکر و عمر و عثمان و صدها نفر دیگر حتى سلمان و ابى ذر هم یکى از اصحاب پیغمبر بودند و على(ع)ازآنها برتر بوده، افضل و اعلم و اتقى و الیق از آنها بوده و پیغمبر هم او را معین کرده بود.نه، شیعه در این حد واقف‏نیست، دو مساله دیگر مى‏گوید که اصلا اهل تسنن به این دو مساله در مورد احدى قائل نیستند، نه اینکه قائل هستند و ازعلى(ع)نفى مى‏کنند. مساله امامت به معنى مرجعیت دینى است.



خرید و دانلود تحقیق درباره مفهوم امامت (فایل word)


بررسی تحول مفهوم محله در محلات شهرهای دوران معاصر در ایران 12 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

 

دانشگاه آزاد اسلامی

واحد مشهد

دانشکده معماری و شهرسازی

طرح نهایی کارشناسی

رشته شهرسازی

موضوع :

بررسی تحول مفهوم محله در محلات شهرهای دوران معاصر در ایران

(نمونه موردی : محله سرشور ، محله تورج ، محله 9 قاسم آباد )

استاد راهنما :

جناب آقای مهندس علی مقدم آریایی

دانشجو :

مریم ضیائی

تابستان 85

مقدمه

پیدایش مفاهیمی چون محله و چگونگی زندگی جمعی مردم ریشه در رفتار اجتماعی آنها داشته که آن هم برگرفته از فرهنگ خاص آن زمان و مکان می باشد .محله در گذشته دارای مفاهیم و ارزشهای خاص سکونتی برای گروههای قومی نژادی ، مذهبی و صنفی بوده که در یک ساختار کالبدی منسجم و پیوسته ، علاوه بر خدمات دهی به ساکنین ، باعث ایجاد حس هویت و تعلق در اهالی محله و همبستگی و انسجام در کل بافت محله می کرده است .

تحولات صورت گرفته طی دهه های اخیر در شهرسازی ایران باعث ایجاد تغییر و تحولاتی در مفهوم کارکردی محلات در قسمتهای مختلف شهرها شده است .

درجه کم رنگ شدن کارکرد محله در بافتهای مختلف شهرهای ایرانی متفاوت بوده و آنچه که مسلم است تحولات اجتماعی ، فرهنگی صورت گرفته در اکثر محلات باعث تغییر محله کهن ایرانی و ظهور ساخت جدیدی از مجتمع های زیستی در شهرها شده است .

طرح مسئله

در نظام کهن شهرهای ایرانی مناطق مسکونی با تفکر سیستم محله ای شکل می گرفت و محله در نخستین گام ، بنیانی بود اجتماعی که با مفاهیمی چون احساس تعلق و مشارکت همراه بود . محله به عنوان یک بلوک ساختمانی نقش مهمی در شناسایی ، جهت یابی و شناخت شهر و خوانایی آن دارد .

در گذشته فعالیتهای اجتماعی در داخل محلات از اهمیت بالایی برخوردار بوده زیرا حرکتهای مثبت و منفی اجتماع داخل محلات تأثیر مستقیمی بر کل شهر و سیستم حکومتی وقت داشته است ، امری که فقدان آن در محلات امروز به روشنی دیده می شود به راستی خلاء وجود چنین فعالیتها و گروههای متحد اجتماعی در محلات امروز ناشی از چه مواردی است که اینگونه ساکنین را بی تفاوت و روابط اجتماعی را کم رنگ کرده است ؟ می توان اساسی ترین سؤال در خصوص محله و مفاهیم آن در کشور ما را به این صورت عنوان کرد که " بطور کلی محلات در گذشته دارای چه خصوصیات عملکردی و کارکردی ، بصری و .. بوده اند که امروزه بعد از گذشت قرنها هنوز می توان حس هویت ، تعلق ، صمیمیت و پایداری روابط را در آنها یافت ؟ به عبارتی محلات در دوران معاصر تا چه اندازه سعی در حفظ ارزشهای حاکم بر محلات گذشته شهرهای کهن کشور مان داشته اند ؟

هدف تحقیق

این پژوهش ، تلاشی است در راستای بررسی الگوها ، ارزشها و شاخصهای حاکم بر محلات در دوره های مختلف گذشته در ایران و اشاره به وضعیت محلات در دوران معاصر ، باتوجه به تغییر الگوهای زندگی ، ورود اتومبیل و همچنین تأثیر طرحها و ضوابط شهرسازی در شکل گیری فضاهای مسکونی ، اشاره به کمبودها و فقر امکانات و خدمات رفاهی در این فضاها و نیز نگاهی خواهیم داشت به روابط اجتماعی موجود در محلات شهرهای امروزی تا بتوان در آینده با توجه به موارد ونتایج حاصل شده از این تحقیق ، راهکارهایی را جهت ساماندهی و ارتقاء کیفیت محله ها ارائه دهیم .

نمودار فرایند تحقیق

بطورکلی روند انجام تحقیق مطابق جدول فوق پیش رفته است :

فصل دوم

مبانی نظری

در بخش مبانی نظری که شامل کل فصل دوم تحقیق می باشد به بررسی تعاریف ، مفاهیم و شاخصهای مربوط و موثر بر شکل گیری محلات و روابط ساکنان آنها در دورانهای گذشته و معاصر در ایران پرداخته شده است که بطور کلی موارد مطرح شده در بخش مبانی نظری را می توان طبق دسته بندی ارائه شده در ذیل معرفی کرد :

شهر و جایگاه محله در آن

تاریخچه محله در جهان

مفهوم استخوانبندی شهر و مشخصات آن

انواع بافتهای شهری بر اساس رشد و توسعه فضایی شهرهای ایران

بررسی و شناخت محله :

خصوصیات محلات در گذشته ( از لحاظ کالبدی ، اجتماعی ، دسترسی) ، خصوصیات محله در دوران معاصر ( از لحاظ کالبدی ، اجتماعی ، دسترسی)

لازم به ذکر است که مبنای بررسی خصوصیات محلات در نمونه های انتخابی در شهر مشهد با توجه به کلیه شاخصهای مطرح شده در بخشهای کالبدی ، اجتماعی و دسترسی در دوران قدیم و دوران معاصر می باشد که در هریک از بخشها موارد زیر عنوان شده است :

بررسی خصوصیات محلات در گذشته

1. سازمان کالبدی محلات

- بافت - وسعت و اندازه محله - سیمای محله

- محدوده و موقعیت محله ها نسبت به یکدیگر -شکل - مرکز محله

- اصول حاکم بر سازمان بصری محلات :

اصل محصور کردن فضا ، اصل ایستایی و پویایی فضاهای محصور ، اصل وحدت نما ، اصل فضای متباین ، اصل مقیاس و تناسب ، اصل قلمر ، اصل سلسله مراتب

 

2.سازمان دسترسی:

- انواع راهها

- سلسله مراتب کارکردی ـ فضایی راهها

- کارکردهای اجتماعی راهها

- عوامل مؤثر در نحوۀ شکل گیری راهها:

شکل راهها ( ارگانیک ، مستقیم )

خصوصیات سطوح جانبی راهها ( طراحی شده ، طراحی نشده )

جنس و بافت راهها ( ساده ، متنوع و مزین )

راهها و عناصر شاخص

ابعاد و تناسبات فضایی راهها

پوشش معابر ( سرباز ، سرپوشیده )

3. سازمان اجتماعی

- جمعیت و ترکیب اجتماعی محلات مسکونی

- روابط اجتماعی حاکم بر محله های مسکونی :

- نحوه اداره محله ها



خرید و دانلود  بررسی تحول مفهوم محله در محلات شهرهای دوران معاصر در ایران 12 ص


مقاله مفهوم لغوی واژه اخلاق

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 44

 

مفهوم لغوی واژه اخلاق

«اخلاق» جمع «خُلق» و به معنای نیرو و سرشت باطنی انسان است که تنها با دیده بصیرت و غیر ظاهر قابل درک است. در مقابل، «خَلق» به شکل و صورت محسوس و قابل درک با چشم ظاهر، گفته می شود. همچنین «خُلق» را نفسانی راسخ نیز می گویند که انسان، افعال متناسب با آن صفت را بی درنگ، انجام می دهد. مثلاً فردی که دارای «خُلق شجاعت» است، در رویارویی با دشمن، تردید به خود راه نمی دهد. این حالت استوار درونی ممکن استبه طور طبیعی، در فردی به طور طبیعی، ذاتی و فطری وجود داشته باشد؛ مانند کسی که به سرعت عصبانی می شود و یا به اندک بهانه ای شاد می گردد. منشأهای دیگر خُلق، وراثت و تمرین و تکرار است؛ مانند اینکه نخست با تردید و دودلی اعمال شجاعانه انجام می دهد، تا به تدریج و براثر تمرین، در نفس او صفت راسخ شجاعت به وجود می آید، شجاعت می ورزد.

تعریف علم اخلاق

با مراجعه به اصلی ترین منابع کلاسیک و متعارف علم اخلاق در حوزه علوم اسلامی و دقت درموارد کاربرد آن در قرآن و احادیث، علم اخلاق را می توان به شرح زیر تعریف کرد:

علم اخلاق، علمی است که صفات نفسانی خوب و بد و اعمال و رفتار اختیاری متناسب با آنها را معرفی می کند و شیوه تحصیل صفات نفسانی خوب انجام اعمال پسندیده و دوری از صفات نفسانی بد و اعمال ناپسند را نشان می دهد.

براساس این تعریف، علم اخلاق علاوه بر گفت و گو از صفات نفسانی خوب و بد، از اعمال و رفتار متناسب با آنها نیز بحث می کند. غیر از این، راهکارهای رسیدن به فضیلت ها و دوری از رذیلت ها – اعم از نفسانی و رفتاری – را نیز مورد بررسی قرار می دهد. بنابراین موضوع علم اخلاق، عبارت است از: صفات و اعمال خوب و بد، از آن جهت که برای انسان قابل تحصیل و اجتناب و یا انجام و ترک اند. از آن جا که مبدأ و بازگشت رفتار و صفات خوب و بد انسان به روح و روان آدمی می باشد، بعضی از عالمان اخلاق موضوع علم اخلاق را «نفس انسانس» دانسته اند.

هدف نهایی علم اخلاق این است که انسان را به کمال و سعادت حقیقی خود – که همانا هدف اصلی خلقت جهان و انسان است – برساند. تفسیر واقعی و تحقیق این کمال و سعادت به آن است که انسان به قدر ظرفیت و استعداد خود، جه در صفات نفسانی و چه در حوزه رفتاری، جلوه گاه اسماء و صفات الهی گردد؛ تا در حالی که همه جهان طبیعی و بی اراده به تسبیح جمال و جلال خداوندی مشغول اند، انسان با اختیار و آزادی خویش، مقرب ترین، گویاترین و کامل ترین مظهر الهی می باشد.

تعاون و همکاری

از بهترین آثار زندگی جمعی واردویی، یادگرفتن کار جمعی و کسب روحیه تعاون و همکاری است. غالباً ما دوست داریم کار خوب تنها به نام ما تمام شود ! و گاه با وجود اینکه می دانیم اگر آن کار با همکاری دیگران باشد بهتر انجام خواهد شد، باز هم روحیه انحصارطلبی، ما را رها نمی کند و سعی می کنیم که به تنهایی کار را به انجام رسانیم و به اصطلاح گوی سبقت را از دیگران برباییم ! این حالت، در همه جا صحیح نیست، چرا که در بسیاری از امور، کار گروهی و دسته جمعی مطلوب است، نه کار فردی !

در زندگی اردویی یاد می گیریم و تمرین می کنیم که چگونه با تشریک مساعی می توان مشکلی را حل کرد، کار دشواری را انجام داد، طرحی وسیع را پیاده کرد و . . . آنگاه با اکتساب این روحیه ، می توانیم از طریق همکاری و تعاون، بسیاری از مشکلات خانوادگی را به راحتی حل کنیم ، مهمانیها و پذیرایی های سخت و بزرگ را با همیاری همسر و فرزندان، بهتر و راحت تر انجام دهیم و . . . در محیط سکونت کارهایی از قبیل نظافت کوچه و محله، دستگیری از مستمندان و . . . .را به آسانی عمل سازیم . راستی چه می شود اگر اهالی هر منطقه، در روزهای تعطیل ساعت خاصی را معین سازند که در آن همگی با همکاری و همیاری به نظافت محل خود بپردازند؟! و یا کارمندان و کارگران هر اداره و مؤسسه ای برای خود صندوقی تاسیس کنند که بتوانند با دادن وام به صورت قرض الحسنه مشکلات مالی برادران خود را بر طرف کنند؟! و . . .

قطعاً اگر روحیه تعاون در جامعه ما زنده شود، در انجام بسیاری از کارهای اجتماعی ، هرگز منتظر « دولت » نمی مانیم،‌ بلکه از طریق همکاری و معاضدت اجتماعی، بهتر و سریعتر آنها را انجام می دهیم .

اصولاً بسیاری از کارهای جمعی جز با همکاری همگانی به آسانی انجام شدنی نیست، به عنوان نمونه: اگر دانش آموزان یک کلاس یا یک مدرسه بخواهند کتابخانه ای داشته باشند، غالباً یک نفر یا دو نفر نمی توانند این کار را انجام دهند، اما اگر هر یک از دانش آموزان قبول کنند که تنها یک کتاب برای کتابخانه بیاورند، مدرسه ای که 500 دانش آموز دارد ، به راحتی صاحب کتابخانه ای با 500 جلد کتاب، می شود ! و همینطور در یک کلاس، یک اداره، یک کارخانه و . . .

واقعاً اگر این کلام الهی را همواره به یاد داشته باشیم که : « تعاونوا علی البر و التقوی » ( در کارهای نیک و شایسته بر اساس تقوی و پاکی ، به یکدیگر کمک نمایید و یار و همکار هم باشید ) جامعه ای خواهیم داشت پر از صفا و یک رنگی ، خانه ای خواهیم داشت مملو از نشاط و صداقت و بالاخره فردایی خواهیم داشت همراه با



خرید و دانلود مقاله مفهوم لغوی واژه اخلاق


مقاله مفهوم اوقات فراغت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 40

 

مفهوم اوقات فراغت

بررسی مفهوم اوقات فراغت اولین بحث ما در باره اوقات فراغت است که از کتاب فرهنگ اندیشه اجتماعی انتشارات بلکول ترجمه و خلاصه کردم. قبل از ورود به این بحث یک توصیه روش شناسی دارم. هروقت خواستید در باره چیزی تحقیق کنید اول بروید سراغ دائره المعارف یا فرهنگ لغت. تازگیها انتشارات مهم کتابی منتشر می کنند به نام companion یا کمک درس ( که ما شکل دیگر و البته غلط آن را داشته ایم به نام حل المسائل).

در مورد اوثات فراغت هم وضع به همین صورت است اما چوت این موضوع واقعا یا تحولات دو دهه اخیر پیشرفت کرده است این فرهنگ لغت علوم اجتماعی نیز که اخیرا منتشر شده به بسیاری مسائل پیرامونی آن اشاره نشده است و آقای تاملینسون آنها را در نظر نداشته است.

اوقات فراغت

اوقات فراغت به زمانهایی اطلاق می‌شود که افراد کار ضروری برای انجام ندارند و معمولاً در این مواقع تمایل به انجام فعالیتهای فرحبخش و نشاط آور بیشتر می‌شود.

اوقات فراغت زمان‌هایی است که فرد آن را طبق تمایل شخصی خود و برای خود تنظیم می‌کند و برنامه آن در مورد هرکس متفاوت است و به سلیقه، نیازهای روحی، سن و توان مالی فرد بستگی دارد

اگر لغت اوقات فراغت را ریشه شناسی (etymologically) کنیم از ریشه لاتین licere به معنی "اجازه دادن" می آید لذا فراغت به معنی رخصت دادن معنی می دهد. حتی در اندیشه یونانی نیز لغت leisure هم ذوج کار و یا نیروی کارگر بوده است. ارسطو فراغت را پیشه ای جدی می دانسته است: " ما حرفه و کار و شغلی را در پیش می گیریم تا فراغتی داشته باشیم". پس به نظر ارسطو فراغت وضع ایده الی است که هر شهروند به دنبال و در آرزویش است. لذا زندگی فراغتی لازمه زندگی است. (Barrett, 1989, p 14) .

از زمان شروع زندگی انگلستان مدرن یعنی قرن 14 قراغت به معنی " فرصتی برای وقت آزاد " محسوب می شده است. (Williams, 1976) .

کار زمانی است که یه شما برای صرف آن پرداختی صورت می گیرد اما فراغت صرف زمانی است که اجباری در انجامش نیست و پولی هم در قبال آن دریاقت نمی کنید. اما در عصر صنعتی برخی رابطه کار و فراغت را رابطه ای متجانس نمی دیدند و اینها که متعصبانه به نظم توسعه صنعتی و جامعه صنعتی نگاه می کردند فراغت را بالقوه مشکل جامعه صنعتی می دانستند. آنها معتقد بودند که " اگر کارگر صنعتی از عادت به صرف اوقات فراغت - به همان گونه جامعه و فرهنگ ماقبل سرمایه داری و صنعتی - کند نظم نیروی کار و تولید در خطر قرار خواهد گرفت. برای همین بود که فرهنگ اوقات فراغت و تفریح ( recreational  ) سنتی مورد حمله قرار می گرفت تا به حاشیه رود. ( Thompson, 1976) . در حقیقت می توان گفت فعالیت فراغتی در اوایل رشد دوره صنعتی مدرن حوزه تضادهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بود و به تدریج با تشکیل بازار مصرفی حوزه های فراغتی اقشار مختلف شکل یافته است.

به واقع می توان گفت که فراغت واقعی یعنی زمانی که شما در آن زمان کار ( که در قبالش پول دریافت می کنید) انجام نمی دهید. اما صرف اوقات فراغت از آن جهت مهم است که بر اساس آن می توان موقعیت status اجتماعی هر کس را مشخص کرد به این ترتیب که توانایی درگیر شدن در فعالیتی که وقت آزاد شما بحساب می آید موقعیت شما را در اجتماع نشان می دهد : برای افراد طبقه متوسط بالا اوقات فراغت زمان جدی است. این معنی و مفهوم فراغت است که وبلن در کتاب the theory of leisure class در سال 1899 در پی تحلیل آن بود. ( توصیف نظریه وبلن).

اما مساله اوقات فراغت موقعی مشکل می شود و نیاز به کاویدن بیشتری دارد که شما با مساله ای به نام بیکاری unemployment روبرو می شوید. به این لحاظ برخی جامعه شناسان به جد به این مساله اهمیت داده اند مثلا Alfred Lloyd اوقات فراغت را ماهیتا راه و روش فرهنگ دموکراتیک می داند. ( ص 104).

هونی کات Hunnicutt نیز اوقات فراغت را به مثابه یک خلاقیت نگاه می کند: "جامعه باید برای افراد فرصتی آماده کند تا کارهای خلاقانه تولید کنند و اوقات فراغت همین فرصت است". البته جنبش طبقه کارگر یا جنبش کارگری در ابتدا بیشتر اوقات فراغت را با پول در تنش می دیده است نه با خلاقیت (Cross, 1986) . لذا در تاریخ کارگری مساله گرفتن استفاده از تعطیلات و داشتن اوقات فراغت با دریافت پول در دستور کار این جنبش قرار گرفت. کاهش ساعات کار و حق استفاده از مرخصی با حقوق از دستاوردهای اتحادیه های کارگری در غرب در اوایل دهه 1930 در غرب بود.

تاکید بر رابطه کار- فراغت مساله ای جامعه شناختی شد که توسط آدمهایی چون پارکر و ربوتس دامن زده شد.

نظریه پردازان اجتماعی نه فقط به مساله سرمایه داری و کار یا نیروی کار در نظریه های مدرن اهمیت می دهند بلکه به مساله ماهیت اوقات فراغت هم پرداخته اند. (see Rojek, 1990) . مناقشات در باره پست مدرنیسم و جهانی شدن بر اوقات فراغت هم متمرکز است : به این معنی که مصرف کننده معاصر یک نوع خاص و متناسب سبک زندگی اوقات فراغتی در زندگی آزاد خود ساخته است (Rojek, 1990) این را ما می توانیم در خانه ( رجوع شود به بحث خانه در جامعه شناسی مصرف ) یا در دنیای توریستی یا توریست ها هم ببینیم(Urry, 1990) . صنایع فرهنگی و اوقات فراغت در واقع صنایع بزرگی هستند. که جامعه شناسان را به چالش جدی کشیده اند تا مدل های قدیمی پویایی رابطه تولید / مصرف را تجدید نظر کنند و بویژه در بررسی فرایند مصرف تجدید نظر اساسی کنند.(Tomlinson, 1990 and 1991; Warde, 1990) .

نگاه کنید به فرهنگ عامه Mass culture یا popular culture و جامعه مصرفی consumer society). این امور حتی با بحث آزادی و استقلال و محدودیت ها ، فاعلیت و ساختار agency and structure) رابطه دارند. یعنی اینکه این سوال مطرح است که آیا اوقات فراغت چیزی است که ما آن را با اختیار انتخاب می کنیم؟ مطالعه اوقات فراغت می تواند به شکلی سیاسی باشد و نیز به شکلی تحلیل اجتماعی باشد یعنی اینکه با مطالعه آن می توان برخی مسائل را در فرایند قدرت و امتیاز یا قدرت و طبقه روشن کرد. نظم اجتماعی به قول الیاس و دانینگ چیزی نیست که تنها در محیط کار بحث شود یا نسبت به آن حساس بود بلکه در اوقات فراغت نیز نظم اجتماعی شکل می گیرد و مورد خطر یا مذاکره قرار می گیرد.(Elias and Dunning, 1986) در این اوقات فراغت است که پس می توان به دنبال هویت ها جدید بود ( به طور نمونه فوتبال و ...) و استقلال فرهنگ بومی نیز در همین چهاچوبها است که می تواند مورد نظر قرار گیرد و بین گردد

 

پیامبر (ص) : دو نعمت است که بسیاری از مردم با آنها آزموده می شوند : فراغت و تندرستی .

بیش از سه ماه است که سال جدید آغاز شده و روزها و شبها به صورت متوالی سپری می شود .



خرید و دانلود مقاله مفهوم اوقات فراغت


مقاله درآمدی بر مفهوم فرهنگ

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

درآمدی بر مفهوم فرهنگ

ما در جامعه اسلامی و به خصوص جامعه‌ای فرهنگی زندگی می‌کنیم. توجه به مدیریت فرهنگ و ساماندهی اوضاع فرهنگی کشور دغدغه اصلی رهبر انقلاب، رئیس جمهور، شورای‎عالی انقلاب فرهنگی و بسیاری از نهادهایی هست که در این عرصه خدمت می‎کنند.

ساماندهی وضعیت فرهنگی کشور نیاز به برنامه همه‎ جانبه و به تعبیری به مهندسی دارد. مهندس کسی است که ارتباط بین اجزاء‌ یک سازه را با یکدیگر و با کل سازه بررسی می‎کند و همه را در نقشه سازه محاسبه می‎نماید. اگر بپذیریم فرهنگ، یک سازه با اجزاء‌ متنوع و متکثر می‎باشد، طبیعتاَ باید طی یک نقشه و محاسبات پیچیده ارتباط بین اجزا‌ با هم و با کل سازه فرهنگ بررسی شود. شاید این همان تعبیری است که مقام معظم رهبری از آن تحت عنوان «نقشه مهندسی فرهنگی کشور» نام برده‎اند.

به نظر می‏رسد قدم اول برای تهیه این نقشه شناخت اجزاء‌ و مصالحی است که در این سازه به کار می‎رود. پس باید سعی کنیم فرهنگ را بشناسیم و تعریف نماییم و اجزاء‌ مختلف آن را با هم و با کل فرهنگ به نحو جهت‎داری هماهنگ کنیم. پس مجبور خواهیم بود که فرهنگ را تبیین نماییم.

مفهوم فرهنگ:

در تعریف فرهنگ چنانکه مقام معظم رهبری فرموده‏اند باید سعی شود از افراط و تفریط پرهیز شود. یعنی نه فرهنگ را یک کل باز و گسترده به وسعت جامعه بدانیم که مدیریت پذیر نیست و نه با تعریفی محدود و مضیق آن را سیستمی مکانیکی و بسته بدانیم. نوشتار حاضر سعی دارد با استفاده از تعاریف موجود چارچوبی را برای مفهوم فرهنگ فراهم آورد. از فرهنگ تعاریف مختلفی در کشورهای مختلف وجود دارد.

ریموند ویلیامز در کتاب «کلید واژه‏ها» معتقد است که مفاهیم فرهنگ در 3 نوع کاربرد رایج انعکاس یافته است.

ـ تعاریفی که اشاره به رشد فکری، روحی و زیباشناختی فرد، گروه یا جامعه دارند.

ـ تعاریفی که دربرگیرنده فعالیت‌های ذهنی و هنری و محصولات آنها مثل فیلم، موسیقی و‌ تئأتر است.

ـ تعاریفی که بر مشخص کردن کل راه و رسم زندگی و فعالیت‌ها، باورها و آداب و رسوم تداومی از مردم،‌ یا یک جامعه تأکید دارد.

کروبر و کلوکهون که مردم‏شناس هستند در کتاب خود با عنوان تعریف استنادی از فرهنگ و معانی و مفاهیم آن، تعاریف زیادی از فرهنگ را گردآوری کردند و موفق شدند همه این تعاریف را در 6 درک اصلی از فرهنگ دسته‏بندی نمایند.

1ـ تعایف توصیفی: در این دسته از تعاریف، فرهنگ به مثابه یک مجموعه جامع که زندگی اجتماعی را می‎سازد در نظر گرفته می‎شود. تعریف تیلور در سال 1871 شاید جزء مبنایی‎ترین تعاریف در این درک می‏باشد. تیلور معتقد است که فرهنگ آن کل پیچیده‎ایی است که دانش،‌ باور،‌ هنر، قوانین، اخلاقیات، رسوم و هرگونه قابلیت‎ها و عادات دیگری را که انسان به عنوان عضوی از جامعه فرا می‏گیرد، شامل می‏شود.

2ـ تعاریف تاریخی: این دسته از تعاریف فرهنگ را میراث تاریخی نسل‎ها می‎‏داند که در طول زمان و در فرآیند انتقال از نسلی به نسل دیگر اضافه و تکمیل می‏شود.

3ـ تعاریف هنجاری: این تعاریف نیز خود 2 دسته‎اند. گروهی فرهنگ را شیوه زندگی می‎‏دانند که به الگوهای رفتاری انسان‌ها شکل می‎دهد و گروه دیگر فرهنگ را ارزش‏های مادی و اجتماعی مردم می‏دانند.

4ـ تعاریف روان‏شناختی: در این تعاریف فرهنگ به مثابه حلال مشکلات مردم که ارتباطات آنها را میسر می‎سازد و انسان‌ها می‏توانند به دلیل آن آموزش ببینند یا نیازهای مادی و عاطفی خود را برآورده سازند تلقی می‌گردد.

5ـ تعاریف ساختاری: این تعاریف بیشتر به روابط سازمان یافته و جنبه‎های تفکیک پذیر فرهنگ اشاره دارد و فرهنگ را امری تجریدی می‏داند که با رفتار انضمامی فرق دارد. این تعریف نقطه مقابل تعریف تیلور از فرهنگ است.

6ـ تعاریف ژنتیکی: این تعاریف، فرهنگ را محصول کنش متقابل انسان‌ها و محصول تحولات بین نسلی می‏داند و به تعاریف تاریخی نزدیک است.

 

تأثیر چگونگی تعریف فرهنگ بر برنامه ریزی و سیاستگذاری فرهنگ

ابراهیم فیاض

فرهنگ‌صفت‌ممیزه انسان‌ازغیرانسان‌است‌و همین باعث تمایز وی از دیگر موجودات می‌شود .



خرید و دانلود مقاله درآمدی بر مفهوم فرهنگ