لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
نظر اندیشمندان غرب نسبت به قرآن
سخنی از«هربرت جرج ونو» مینویسد: «مهمترین کتاب دنیا قرآن است. زیرا تأثیری که این کتاب آسمانی در دنیا کرده نظیر آن را هیچ کتابی نداشته است، قرآن کتاب علمی، دینی، اجتماعی، تهذیبی، اخلاقی و تاریخی است، مقررات و قوانین و احکام آن با اصول، قوانین و مقررات امروز هماهنگ و برای همیشه و دائم کتابی قابل پیروی و عملی است و هر کس بخواهد دینی اختیار کند که سیر آن با تمدن بشر پیشرفت داشته باشد باید اسلام را اختیار کند. اگر بخواهد که معنی این دین را بیابد به قرآن مراجعه کند.»
گوته، ریاضیدان و شعر آلمانی، اندیشمند دیگری است که بلاگر به بیان سخن آن پرداخته است: «ما در ابتدا از قرآن رو گردان بودیم اما طولی نکشید که این کتاب یعنی قرآن توجه ما را به خود جلب نمود و ما را دچار حیرت ساخت تا آنجا که در برابر اصول قوانین علمی و بزرگ آن سر تسلیم فرود آوردیم. قرآن اثری است که احیانا به واسطه سنگینی عبارت آن خواننده در ابتدا رمیده میشود و سپس مجذوب جاذبه آن میگردد و بالاخره بیاختیار محو زیباییهای متعدد آن میشود.»
نویسنده در پایان در اشاره به سخن امام خمینی( ره) دربارهی قرآن چنین میآورد: «قرآن کتاب انسانسازی است، خداوند قرآن را تنزل کرده است در ماه رمضان، قرآن نازلهای است که پس از عبور از از حجابهای نور وارد شده است. قرآن کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت و مربی نفوس و شفای امراض قلبیه و نور بخش سیر الی الله است. امروز در خدمت قرآن کریم هستید، قرآن کریمی که سعادت همه بشر را بیمه کرده است، قرآن کریمی که که هر کس زیر بیرق او واقع شود در دنیا و آخرت سعید است. انگیزه نزول این کتاب مقدس و انگیزه بعثت نبیمکرم برای ایناست که این کتاب در دسترس همه قرار گیرد و همه از او به اندازة سعهصدر وجودی و فکری خودشان استفاده کنند.
قرآن از نگاه دانشمندان و سیاست مداران غیر مسلمان
1ـ ولتر فیلسوف و نویسندۀ فرانسوی می گوید :
من یقین دارم که اگر قران و انجیل را بیک فرد غیر متدین ارائه دهند او حتما اولی را برخواهد گزید زیرا کتاب محمد در ظاهر افکاری را تعلیم می دهد که به اندازه کافی بر مبانی عقلی منطبق است .
{سالانه پیام اسلام س 2}
2ـ ژ ان ژاک روسو نویسنده فرانسوی (1876-1804):
بعضی از مردم بعد از آنکه مقدار کمی عربی یاد گرفتند قرآن را خوانده و درست درک نمی کنند واگر می شنیدند محمد با آن لغت فصیح وآهنگ رسای عرب آنرا می خواند هر آینه سجده می افتادند وندا می کردند ای محمد عظیم دست مارا بگیر وبه محلّ شرف افتخار برسان .ما را بخاطر یاری تو حاضریم جان خویش را فدا سازیم.
{اسلام وافکار اندیشه ص31}
3ـ واشنگن ایرونیک آمریکائی :
قرآن کتابی است که از حدود اقیانوس اطلس تا نهر کاشمر مردم را در زیر سایۀ همایون فر خود سعادتمند نگهداشته است {حقیقت اسلام در نظر دیگران ص 60 }
قرآن حاوی بالاترین مبادی ، با ارج وسودمندترین آنها است
{کتاب آسمانی کدام است ص185}
4ـ تولستوی فیلسوف بزرگ روسی {1910-1828}
قرآن مشتمل بر تعلیمات و حقایق روشن و آشکار و سهل است و عموم افراد بشر از هر طبقه می تواند از آن بهره مند گردد {پیشرفت سریع اسلام ص 52}
هر کس که بخواهد ماهله وسادگی دین اسلام را بفهمد باید که قرآن مجید را بدقت مطالعه کند زیرا در آنجا احکامی مبنی بر حقایق روشن و آشکار صادر و تعلیماتی سهل و ساده بعموم داده شده در این قرآن آیات کریمه نزول نموده که دلالت بر مقام عالی دین اسلام و پاکی روح مقدس آورندۀ این کتاب دارد که بر مقام عالی دین اسلام وپاکی روح مقدس آورندۀ این کتاب دارد که از آن جمله است واعتصمو بحبل الله جمیعاً ولا تفرقو واذکر ونعمت الله ...
(نسل نو س3 ش3)
5 - بودلی نویسنده سوئیسی :
نزد ما کتابی است بنام قرآن که در اصالت و سلامت تنها و فرید است.{محمد عند العلماء الغرب ص168}
6 ـ ولز دانشمند انگلیسی {1866-1946}:
اما کتاب چهارم که مهمترین کتاب دنیاست قرآن است زیرا که این کتاب آسمانی اثری که در دنیا گذارد نظیر آنرا هیچ کتابی بخود ندیده است . قران کتاب عملی ودینی و اجتماعی وتهذیبی واخلاقی وتاریخی است . مقررات و قوانین و احکام آن با اصول قوانین مقررات دنیای امروز تطبیق می کند و برای همیشه قابل پیروی و عمل است هر کس بخواهد دینی اختیار کند که سر آن با تمدن بشر پیشرفت داشته باشد باید که دین اسلام را اختیار نماید و اگر خواهد که معنی این دین را بیابد به قران مراجعه کند { مکتب اسلام ص14 ش1}
7 ـ راکستون اسکاتلندی :
سالیان درازی در جستجوی حقیقت بودم تا اینکه حقیقت را در اسلام یافتم .سپس قرآن مقدس را دیدم و شروع به خواندن آن کردم او بود که به تمام سوالات مرا جواب گفت . قرآن ابّهت و ترس در انسان الهام می کند و درعین حال ثابت می کند که هر چه می فرماید راست است .
{اسلام شناسی غرب ص60}
8 ـ بانو مایل انجلو ایتالیائی :
آشنایی من با تعایم حیاتبخش ومعارف درخشان اسلام وقرآن ،بینش جدید وعمیقی در من ایجاد کرد وطرز فکرم را دربارۀ جهان آفرینش و فلسفه وجود بکلی دگرگون ساخت واحساس کردم که تعلیمات اسلام برخلاف تعالیم مسیحیت انسان را موجودی شریف وبا شخصیت می شناسد نه موجودی کثیف وذاتا آلوده مسلمانان به حکم کتاب آسمانی قرآن پیامبر علی مقام خود را انسانی مانند انسانهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
موسیقی از نظر اسلام
قبل از اینکه نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم، لازم این است این نکته را یادآوری کنم که در آیات قرآن کریم و همچنین در روایات، کلمه موسیقی یا موزیک یا معادل آن از کلمات عربی سراغ ندارم در قرآن کریم که نیست و در روایات هم تا آنجا که بخاطر دارم سراغ ندارم.
● گفتاری از شهید بهشتی (ره)
قبل از اینکه نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم، لازم این است این نکته را یادآوری کنم که در آیات قرآن کریم و همچنین در روایات، کلمه موسیقی یا موزیک یا معادل آن از کلمات عربی سراغ ندارم در قرآن کریم که نیست و در روایات هم تا آنجا که بخاطر دارم سراغ ندارم.
آنچه در زیر میآید گفتاری از آیت الله شهید دکتر بهشتی (ره) درباره حرمت موسیقی است که در سالیان حضور ایشان در آلمان (۱۳۴۹ـ ۱۳۴۳) به عنوان امام مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ و در پاسخ به پرسشی که از ایشان در این باره شده ایراد گردیده است ذکر خدمات آن شهید فرزانه در آن دیار فرصتی مبسوط میطلبد اما نکته شایان توجه این است که یکی از برنامههایی که توسط ایشان انجام میشد پاسخ به پرسشهای مسلمانان مقیم اروپا، اعم از ایرانی یا غیر ایرانی، به صورت حضوری ، مکاتبهای و یا ارسال نوار صوتی بوده است که گفتار زیر از این قسم آخر است که با امید اینکه در شناخت دیدگاههای فقهی ایشان مؤثر افتد تقدیم خوانندگان گرامی میشود. موسیقی از نظر اسلام نامه شما رسید در این نامه درباره چند مطلب سؤال کرده بودید و لازم دانستم به این سؤالات طی نوار پاسخ مفصلتری بدهم، خواهش میکنم که نوار را گوش کنید تا اگر باز نکتهای به نظرتان رسید بپرسید تا پاسخ بدهم یکی از سؤالات شما این است که نظر اسلام دربارهء موسیقی چیست ؟ از چه منبعی در کار دین این جواب را میدهید؟ اگز از قرآن است خواهشمندم آیه آن را نشان دهید.
قبل از اینکه نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم، لازم این است این نکته را یادآوری کنم که در آیات قرآن کریم و همچنین در روایات، کلمه موسیقی یا موزیک یا معادل آن از کلمات عربی سراغ ندارم در قرآن کریم که نیست و در روایات هم تا آنجا که بخاطر دارم سراغ ندارم فقهای ما وقتی خواستند درباره حکم موسیقی در اسلام صحبت کنند مطلب را تحت عنوان حکم "غنا" در اسلام از یک طرف و همچنین حکم آلات لهو از طرف دیگر مطرح کردند، در کتابهای فقهی، یک جا بحث درباره غنا و در کنار آن بحث درباره آلات لهو دیده میشود. کلمه لهو در قرآن کریم در چند جا آمده است.
در سوره جمعه حتماً آیه را شنیدهاید: و اذا رأوا تجارهٔ أو لهواً انفضوا الیها و ترکوک ۱ از روش گروهی از مسلمانهای سست ایمان که به هنگام نماز جمعهو در موقعی که پیغمبر (ص) مشغول خطبه بود، اگر صدای ساز و نواز در بیرون مسجد بلند میشد یا صدای طبل کاروان تجارتی که از بیرون مکه رسیده بود به گوششان میرسید برای تماشای بساط طربی که آنجا بود یا برای معامله با کاروان قبل از اینکه دیگران به این قافله و کاروان تجارتی برسند از پای خطبه پیغمبر(ص) که در نمازجمعه ایراد میکرد پا میشدند میرفتند، در این آیه انتقاد شده: « قل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره والله خیر الرازقین» شما نباید به عنوان تجارت، کارهای تجارتی یا بعنوان تفریح و سرگرمی از پای خطبه پیغمبر در نماز جمعه بلند شوید بروید چون سودی خدا در سنتهای خود برای مردم با ایمان و درستکار مقدر و مقرر کرده به مراتب از سودی که شما از حضور در مراسم شادی و طرب و یا لهو و سرگرمی یا پیشدستی در تجارت یا کاروان تازه رسید نصیبتان میشود بیشتر است. غالباً در اینجا اینطور گفتهاند که منظور از لهو در اینجا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و این قبیل چیزهایی بوده که کاروانهای تجارتی معمولا وقتی از بیرون وارد شهر میشدند میزدند تا مردم خبر بشوند که این قافله تجارتی وارد شهر شده و بیایند با قافله معامله کنند عداهای از مردم که برای تماشا و سرگرمی میرفتند این خود این سازها؟ و علاوه بر این اصلاً دیدن و تماشای قافله سرگرمی بود.
عدهای هم برای تجارت و معامله میرفتند. این همان چیزی است که حتی امروز هم هست میدانید که هنوز هم در جاهای کوچک چیزهای کهنه بخرند زنگ میزنند که نشان بدهد که اینها برای خرید آمدهاند .
اما از این آیه نمیشود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده کرد. حتی میشود گفت که آیه در صدد اینست که بگوید چرا اینان نماز پیغمبر را ترک کردند و رفتند، همینطور که با استفاده از این آیه نمیشود گفت که تجارت حرام است. در چند آیه دیگر از قرآن کلمه "اللغو" آمده و بعضی از فقها "لغو" را هم بهمان "لهو" معنی کردند و در آن آیات هم از لغو نکوهش ده اما باز حرام بودن لهو استفاده نمیشود. در سوره مؤمنون در آیه سوم در صفات مؤمنان گفته می شود:« والذین هم عن اللغو معرضون» آنهاییکه از لغو یعنی از لهو اعراض میکنند « لغو یعنی بیهوده، لهو یعنی سرگرمی» در آیه ۷۲ از سوره فرقان باز در صفات بندگان پاک گفته میشود « والذین لا یشهدون الزور و اذا مرؤا باللغو مروا کراماً»( ۲) آنها که به باطل شهادت نمیدهند و یا درمجالس باطل شرکت نمیکنند و وقتی که از کنار لغو میگذرند با بزرگواری از کنار آن میگذرند. «و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه» وقتی که لغو به گوش آنها میخورد اعراض میکنند و روی میگردانند این آیات هم خواه لغو به معنی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
منشأ دین از نظر جامعه شناسی دینی اروپا
علمی در اروپا به وجود آمده است به نام " جامعه شناسی مذهب(جامعه شناسی دینی) " که این علم ابتدا یک چیزی را به عنوان " اصل موضوع " انتخاب میکند چنانکه هر علمی یک " اصل موضوع " دارد که ابتدا نمیتواند آن را اثبات کند بلکه آن را مفروض میگیرد بعد بر اساس آن " اصل موضوع " نظریات خودش را بار میکند . در " جامعه شناسی مذهب " از ابتدا فرض بر این است که مذهب یک پدیدهای است که مولود فعل و انفعالات جامعه است ، یعنی یک ریشه الهی و ماورائی ندارد ، و اصلا این که مذهب ریشه الهی دارد جزء فرض نیست ، مثل اینکه اگر به ما بگویند راجع به علت پیدایش فکر نحوست " سیزده " بروید تحقیق کنید که چطور شده که فکر نحوست " سیزده " در میان مردم پیدا شده ، چون انسان میبیند منطقا هیچ فرقی میان عدد سیزده و عدد چهارده یا عدد دوازده نیست که انسان احتمال بدهد که یک دلیل عقلی یا تجربی در کار است ، میگوید این باید یک ریشه غیر منطقی داشته باشد ، آن ریشه غیرمنطقی چیست ؟ اینها درباره دین و مذهب از اول بنا را بر این گذاشتند که دین یک ریشه منطقی که نمیتواند داشته باشد ، حال که ریشه غیر منطقی دارد آن ریشه غیر منطقی چیست ؟ پس ، اصل موضوعشان این است که دین یک ریشه منطقی و الهی ندارد . زمانی آمدند گفتند دین مولود ترس است ، بشر از طبیعت میترسیده ، از صدای غرش رعد میترسیده ، از هیبت دریا میترسیده ، از صدای غرش رعد میترسیده ، از هیبت دریا میترسیده ، و نتیجه ترس سبب شده که فکر دین در سر مردم پیدا شود . یکی از حکمای قدیم روم بنام لوکریتوس گفته است : نخستین پدر خدایان ترس است ، در زمان ما هم بوده و هستند کسانی که همین فرضیه قدیمی و کهنه را تأیید میکنند و مکرر در سخنان خود بعنوان یک فکر تازه آنرا بازگو مینمایند . بعضی گفتند علت پیدایش دین جهل و نادانی بشر است ، بشر میخواسته حوادث جهان را تعلیل نماید و برای آنها علت ذکر کند و چون علتها را نمیشناخته است ، علت ماوراء طبیعی برای حوادث فرض کرده است . بعضی دیگر گفتهاند علت اینکه بشر بسوی دین گرائیده علاقهایست که بنظم و عدالت دارد ، وقتی که در دنیا از طرف طبیعت یا اجتماع بی عدالتی میبیند برای اینکه تسکینی جهت آلام درونی خود پیدا کند دین را برای خویشتن میسازد . صاحبان فرضیههای فوق گفتند : علم را توسعه بدهید ، دین از میان میرود . چنین فرض کردند که با توسعه علم خود به خود دین از میان میرود ، عالم شدن مساوی است با بیدین شدن . بعضی آمدند برای پیدایش دین یک علت دیگر فرض کردند و گفتند دین وسیلهایست برای کسب امتیاز در جامعههای طبقاتی . این فرضیه مارکسیست هاست .صاحبان فرضیههای دیگر گفتند علم چاره کننده دین است ، اگر علم بیاید دین از میان میرود ، اما این فرضیه ، یعنی فرضیه مارکسیست ها ، علم را چاره کننده دین نمیدانند ، اینها بعد از اینکه دیدند علم آمد و دین باقی ماند و دیدند دانشمندان طراز اولی همچون پاستور و غیره در آستانه دین زانو زدند ، گفتند خیر ، علم چاره کننده دین نیست ، دین اساسا مولود جهل نیست ، مولود ترس هم نیست ، مولود علاقه فطری انسان به نظم و عدالت هم نیست ، دین اختراع طبقه حاکمه در مقابل طبقه محکوم است تا وقتی که جامعه طبقاتی وجود دارد ولو آنکه علم بعرش هم برسد باز دین هست . جامعه اشتراکی بوجود بیاورید ، طبقات را از میان ببرید ، طبقات را که از میان بردید دین هم خود بخود از میان خواهد رفت دین یک ابزاری است ، یک دامی است ، یک شبکهایست که طبقه حاکم نصب کرده است ، وقتی خود آن طبقه از بین رفت ابزار کارش هم از میان میرود ، خلاصه اینکه مساوات کامل برقرار کنید ، دین از میان خواهد رفت . به هرحال به طور کلی می توان نظریات مختلف را در مورد منشأ پیدایش دین اینگونه بیان نمود:
منشأ پیدایش دین از نظر فویرباخ
فویرباخ که یک فیلسوف مادی است حرف عجیبی زده است . خواسته دین و مذهب را تحلیل روانشناسانه و جامعه شناسانه کرده باشد بر همان اساسی که از اول فرض بر این است که مذهب مبنای منطقی ندارد . میگوید انسان دارای دوگانگی وجود است . ( خود همین حرف را از مذهب گرفته ) . انسان ، وجودی عالی دارد و وجودی دانی . همین چیزی که ما میگوییم جنبه علوی و جنبه سفلی . جنبه سفلی انسان جنبه حیوانیت انسان است که مانند حیوان جز خور و خواب و خشم و شهوت چیزی سرش نمیشود ، و جنبه علوی انسان همان انسانیت انسان است - که فویرباخ این را دیگر جزء وجود انسان دانسته و ناچار برای آن اصالت قائل شده است - ، و آن همانی است که دارای یک سلسله فضائل است ، شرافت ، کرامت ، رحمت ، خوبی ، نیکی ، همه این حرفها در آنجاست . بعد میگوید که انسان ( ناچار باید بگوید که همه انسانها اینجور هستند ) تنمیدهد به دنائتها یعنی تابع جنبه سفلی وجودش میشود ، بعد که تابع جنبه سفلی وجود خودش شد میبیند آن جنبههای علوی با خودش جور در نمیآید ، چون خودش حالا شده یک حیوان پست منحط . بعد در حالی که همین شرافتها و اصالتها در خودش است فکر میکند که پس اینها در ماورای اوست ، و خدا را بر اساس وجود خودش میسازد . طبق نظریه آقای فویرباخ، مذهب عن قریب پایان پیدا می کند، یعنی انسان هر چه خودش را بیشتر بشناسد نیاز او به فرض خدا کمتر می شود و وقتی انسان خودش را خوب شناخت دیگر اصلا جایی برای مذهب باقی نمی ماند و انسان به جای اینکه خدا را بپرستد، به جای اینکه خدا را تجلیل کند خودش را تجلیل کند.
منشأ پیدایش دین ازنظر اگوست کنت و هربرت اسپنسر
اینها گفته اند مذهب مولود جهل است البته به دو گونه :نظر اگوست کنت به همان مسأله تعلیل حوادث است، یعنی می خواهد بگوید بشر بالطبع اصل علیت را پذیرفته است منتها بشرهای اولیه چون علل اصلی حوادث را نمی شناختند اینها را به یک سلسله موجودات غیبی، خدایان و امثال اینها نسبت می دادند. مثلا می دیدند باران می آید؛ چون علت آمدن باران را نمی شناختند می گفتند «خدای باران»؛ طوفان می آمد، نمی دانستند علت آن چیست، می گفتند «خدای طوفان» و همچنین حوادث دیگر.بنابراین از نظر او این فقط یک فکر است برای انسان، مثل آنچه که ما در باب توحید می گوییم که این فقط مربوط به مرحله شناخت است. اسپنسر و دیگران به شکل دیگری مطلب را گفته اند و آن این است که انسان، اولین بار به دوگانگی وجود خودش به معنی دوگانگی روح و بدن معتقد شد از باب اینکه در خواب، مردگان و یا افراد زنده را می دید؛ مخصوصا خواب دیدن مردگان.افراد که می مردند، بعد از مردن به خوابش می آمدند، آنگاه فکر می کردکه این که در خوابش آمده یک موجودی است واقعا از خارج و آمده نزد او، و چونفکر میکرد که این که در خوابش آمده یک موجودی است واقعا از خارج آمده نزد او ، و چونمیدانست که او جسمش در زیر خاک پوسیده پس معتقد شد که او یک روحی دارد .اینجا بود که معتقد شد همه ما انسانها روحی داریم و بدنی . بعد این را تعمیم داد به همه اشیاء ، یعنی برای همه اشیاء جان قائل شد ، برای دریا جان قائل شد ، برای طوفان جان قائل شد ، برای خورشید جان قائل شد . . . ، آنگاه در گرفتاری و هنگامی که با این نیروهای طبیعی مصادف میشد همچنانکه وقتی با یک انسان قدرتمند مصادف میشد همچنانکه وقتی با یک انسان قدرتمند مصادف میشد برایش هدیه و نذر میبرد ، احیانا تملق میکرد و از اینجور کارها ، شروع کرد همین کارها را یعنی پرستش در مقابل نیروهای طبیعت انجام دادن .اسپنسر مسأله پرستش را توجیه میکند که اول بار پرستش از کجا پیدا شد ، و از اینجا پرستش نیروهای طبیعت پدید آمد .پس اگوست کنت فقط توجیه نظری و فکری مطلب را بیان میکند ، اسپنسر ریشه پرستش را بیان کرده که اولین بار پرستش از کجا شروع شد ، از پرستش نیروهای طبیعت شروع شد و این عملی است از قبیل تملقها و پیشکش بردنها و هدیه بردنهایی که انسانها برای انسانهای زورمندتر از خودشان انجام میدهند . همان طور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
بسمه تعالی
معاونت دانشجویی فرهنگی
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
معیار های انتخاب همسر از
لحاظ اسلام
تهیه وتدوین:
نجمه افسری
مرداد 86
اداره مشاوره و راهنمایی دانشجویان
ازدواج تنها را ه مشروع و سالم تشکیل خانواده است. همه مکاتب و ادیان الهی به ویژه دین مبین اسلام ازدواج و تشکیل خانواده را توصیه نمودهاند. ازدوواج به زن و مرد آرامش میبخشد و آنان را از انحراف و رفتارهای جنسی پر خطر و غیر اخلاقی باز میدارد.
اصالت خانوادگی: اولین و اساسی ترین معیار برای انتخاب همسر اعم از زن و مرد اصالت خانوادگی است. کلمه اصالت از اصل گرفته شده و اصل به معنای ریشه است. یعنی دختر و پسر از خانوادههایی باشند که دارای اصل و ریشه است . در خانوادههای اصیل، پدران و مادران میکوشنداز نظر اخلاقی و رفتاری برای فرزندان نمونه و الگو باشندو بدون تردید پدر و مادر صالح از نظر ارثی نیز سرمایه هایی بس گرانبهایی را به فرزندان خود انتقال میدهند. دختر و پسری که در یک خانواده اصیل رشد پیدا میکنند سجایای اخلاقی را از پدر و مادر خود یاد میگیرند و با برخورد با دشواریها و سختیها زندگی هرگز از جاده درستی و راستی خارج نمیشوند به عبارت دیگر پایندی به آبرو و حیثیت آنان از انحراف باز میدارد.
ایمان و دین داری: پایبندی به اصول و آیین اسلام یک از عوامل خوشبختی خانواده است. دختر و پسر که دیندار واقعی باشند از انجام بسیاری از اعمال خلاف خوداری میکنند زیرا پایبندی به دین آنن را از انجام اعمال حرام و خلاف باز میدارد. دین عاملی درونی است و همیشه همراه افراد است و آنان را از ارتکاب به اعمال خلا ف باز میدارد. در حالی که قانون یک عامل بیرونی است. طبعا تأثیرات عامل بیرونی در حد ایمان نیست. به همین مناسبت وقتی از پیشوایان دینی سئوال میشد که با چه گروهی باید ازدواج کرد؟ در پاسخ میفرمودند: بر تو باد ازدواج با افراد متدین. یعنی سعی کن با همسری ازدواج کنی که دیندار باشد زیرا دینداری عامل قوی و استواری است که در بسیاری از موارد انسانها را از لغزش ها و ارتکاب اعمال خلاف باز میدارد.
اخلاق نیکو: ناگفته نماند که زندگی زن و مرد در محیط خانوادگی احتیاج به اخلاق دارد . زیرا تنها در پرتو قانون نمیتوان زندگی کرد و همه انبیاء نیز به خاطر زنده کردن اصول اخلاقی مبعوث شد.
رسول اکرم (ص) خود میفرمود: همانا برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را بین مردم زنده کنم. در محیط خانوادگی زن و مرد هر دو باید اصول اخلاقی از قبیل نرمی در ملایمت ، گذشت و سازگاری، عفو و اغماض را رعایت کنند و در محیط خانوادگی هر گاه یکی از آن دو دچار لغزش و اشتباه شود، بلافاصله به عذرخواهی پرداخته ، از ستیزه جویی و جدال جدا خوداری کنند. زیرا ستیزه جویی صمیمیت را از بین میبرد دشمنی و نفاق را جایگزین آنها میکنند. بدیهی است که طرف مقابل هم باید عذر و پوزش شخص خطاکار را بپذیرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان تحقیق:
کمال انسان از نظر دین
تهیه کننده:
طاهره فتاحی
استاد مربوطه:
استاد قنبری
کمال انسان از نظر دین
کتاب: مبادى اخلاق در قرآن، ص 51
نویسنده: آیت الله جوادى آملى
خداى سبحان کمال محض و کمالآفرین است؛ هر چه از او ظهور کند کامل است. عالم و آدم از او ظهور کرده و هر دو از مظاهر کمال حقند، هم کمال نفسى دارند و هم از کمال نسبى برخوردارند : «ما ترى فى خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل ترى من فطور» (1) همه ذرات عالم هستى به سوى کمال در حرکتند و مسیر امر الهى را طى مىکنند، خداى سبحان به آسمانها و زمین فرمود: خواسته یا ناخواسته به سوى من بیایید، گفتند ما خواهانیم و با طوع و رغبت مىآییم: «فقال لها وللأرض اتیا طوعا أو کرها قالتا أتینا طائعین» (2) . انسان نیز تافتهاى جدا بافته از جهان خلقت نیست، از این رو سعى مىکند با رسیدن به کمال مطلوب خود را با سایر مخلوقات وفق دهد وبا مجموعه جهان آفرینش هماهنگ سازد، راه هماهنگ شدن با نظام پیوسته جهان، در سیر به سوى کمال مطلوب، کسب فضایل اخلاقى است. اخلاق این توانایى را دارد که انسان متخلق را در این مسیر با این مجموعه هماهنگ کند، انسان نیز به طور طبیعى پذیراى چنین هماهنگى است و در مسیر کمال مطلق در حرکت است.
کمال در چیست؟
صاحبان علوم گوناگون، تفسیرهاى متنوع و متفاوتى از کمال انسان دارند. هر کسى کمال را در رشته علمى خاص خود مىداند؛ ولى آخرین سخن را کمالآفرین جهان هستى، خداى سبحان، مىگوید و چه کسى راستگوتر از اوست؟:
«و من أصدق من الله قیلا» (3) .
در علوم اعتبارى و قراردادى، صاحبان علوم ادبى، کسى را که در علومادبىجامع باشد، «کامل» مىنامند. آنان به کسى که لغت شناس ماهرودرفن لغت سرآمد باشد، «لغوى» و به کسى که در علم «اعراب» سرآمدباشد «نحوى» و به کسى که در فن شعر و قافیه و وزن شناسى ماهر باشد، «عروضى» و به کسى که جامع بین این رشتهها شده «ادیب کامل» مىگویند.
در علوم استدلالى، به کسى که در هندسه، ریاضیات و علوم تجربى، طبیعى و منطق سرآمد و ماهر باشد و با جمع این سه رشته بتواند در معارف الهیه، حقایق را به خوبى استنباط کند، «فیلسوف کامل» و «حکیم» مىگویند؛ ولى در علوم حقیقى و نزد اهل معرفت، کمال به معناى دیگرى تفسیر شده است. مرحوم سید حیدر آملى، که از عرفاى بنام امامیه و از معتقدان به ولاى اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) است مىگوید: به کسى که در علم شریعت، سرآمد و در علم طریقت، داراى کارآیى لازم و در علم حقیقت، صاحب بصر باشد، «شیخ» مىگویند. بنابراین، شیخ، انسان کاملى است که داراى این ویژگیهاى یاد شده باشد.
البته هر کدام از این علوم، اصطلاح خاص خود را داراست؛ در روایات معصومین (علیهمالسلام) نیز آمده است که همه کمال، در امورى، مانند «تفقه در دین» است:
«الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و..» . (4) .
تفقه در دین، عبارت از دین شناسى و دین باورى است. کسى که دین شناس نیست یا دین شناس است ولى دین باور نیست، فقیه نیست. «تفقه» در دین به معناى ماهر و ممحض بودن در دین است.
پایه علوم
دین، سلسلهاى از مسائل نظرى و مسائل عملى است و کسى متفقه در دین است که در آنها سر آمد باشد. دین، هم دستور علم و هم دستور استغفار مىدهد. ذات اقدس اله به پیغمبر مىفرماید : «قل رب زدنى علما» (5) یعنى، به خدا بگو که بر علم من بیفزا. نیز خداوند در قرآن، بیان مىکند که پیغمبر چه علمى را از خدا طلب کند.
همه علومى که در تأمین سعادت و رفع نیازهاى بشرى سهم مؤثرى دارند از یک نظر، صبغه اسلامى و دینى دارند؛ چون فراهم کردن و فراگیرى آنها و نیز استفاده از آنها در رفع نیاز جامعه اسلامى واجب عینى یا کفایى است و علوم از این جهت «اسلامى» مىشود (البته براى اسلامى بودن علوم انسانى در رتبه اول و علوم تجربى در رتبه دوم معناى دقیقى است که خارج از بحث کنونى است) ؛ ولى قرآن کریم، علمى را که اساس و پایه همه علوم است که اگر باشد، علوم دیگر فراهم و به جا مصرف مىشود و اگر نباشد، علوم دیگر یا تحصیل نمىشود یا اگر تحصیل شود، به جا صرف نمىشود، به پیغمبر آموخت و فرمود:
«فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک» (6)
و آن، علم «توحید» است.
اگر کسى بداند در کل جهان، خالق، مدبر و مربى عالم و آدم، خداست و همه کمالها و جمالها را او آفریده و زمام آنها به دست اوست، قهرا در فراگیرى کمال از خدا غفلت نمىکند و اگر کامل شد، در نشر آن هم براى رضا خدا مىکوشد و قصور و دریغى نمىورزد. این علم، علمى استدلالى است. عالم شدن به وحدانیت حق، کار آسانى نیست. ممکن است کسى بر اساس همان تفکر سنتى و عادى بگوید: «لا اله الا الله» اما، در برنامههاى عملى او توحید ظهور نکند .
نشانه توحید عملى
توحید در برنامههاى عملى آنگاه ظهور مىکند که انسان در آغاز و پایان هر کارى «خدا» بگوید: